بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عشق برتر,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 - پيش گفتار
     03 - برپايى مراسم و تعظيم شعائر
     fehrest -
 

 

 
 

back page index page 

9- برپايى مراسم و تعظيم شعائر

نحوه برخورد بزرگترها با مناسبتهاى ويژه اهل بيت، در فكر و روح‏كودكان هم مؤثر است. برپايى مراسم جشنيا سوگوارى، شركت كردن وشركت دادن در چنين برنامه‏هايى مؤثر است. در سايه اينگونه تعظيم‏شعائر، آنفرهنگ دينى و علقه‏هاى ولايى پابرجا مى‏ماند و تقويت‏مى‏شود. امامان معصوم‏عليهم السلام نيز از اين شيوهبهره مى‏گرفتند و به آن توصيه‏مى‏كردند. براى پيروان اهل بيت، تكريم مناسبتهايى همچون ايام عاشوراو روزغدير، از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. اهل بيت، به اين دو مناسبت‏بسيار بها مى‏دادند. «غدير خم‏» را يك عيدبزرگ اسلامى مى‏دانستند و به‏روزه و عبادت و تبريك‏گويى و ديد و بازديد و شادمانى و پوشيدن لباس نوواحترام اين روز دستور مى‏دادند، تا در ذهن شيعه، به عنوان يك روز مهم وبه يادماندنى باقى بماند. (110) .

نسبت‏به ايام عاشورا نيز، مراسم گرفتن در خانه‏ها، مدرسه‏ها، ادارات،بازارها و... مؤثر است. در بسيارى از خانه‏هاو خانواده‏ها كه مراسم ديرين ودرازمدت «روضه خانگى‏» برقرار مى‏شود، معمولا افراد آن خانه با حب اهل‏بيت‏بارمى‏آيند و اين محبت و ولا را به عنوان يك گوهر، حفظ مى‏كنند.

حتى ترويج مسائلى همچون اطعام، احسان، وقف، نذر، هديه در راه‏اهل بيت، به رسوخ اين محبت در قلوب،كمك مى‏كند. حفظ سنتهاى‏دينى در خانواده‏ها و گسترش آن به مدرسه‏ها، مجتمع‏ها و مجموعه‏هاى‏انسانى،مى‏تواند مفيد باشد.

برگزارى جشنهاى ميلاد امام زمان‏عليه السلام در اين ميان اهميت‏خاصى‏دارد و ايجاد شوق به مناسبت تولدامامى كه هنوز هم زنده است و حاضر وناظر بر ماست و ما چشم به راه آمدن اوييم، بعد عاطفى وعشق‏آفرينى‏بيشترى دارد. زمينه آن نيز به طور طبيعى در ميان كودكان و نوجوانان‏وجود دارد و نيمه شعبانخاطره‏اى فراموش نشدنى براى آنان است.

10- استفاده از حس كمالجويى

مردم به «كمال‏» و «جمال‏» گرايش دارند. كمال جويى انسانى، بويژه درسنين نوجوانى و جوانى سبب مى‏شود بهسوى انسانهاى برتر، ابر انسانها،الگوهاى قدرت و علم و شهرت و محبوبيت جذب شوند و حس‏قهرمان‏گرايىخود را در عشق ورزيدن به آن الگوهاى آرمانى ارضاء كنند واگر هم چنين الگوها و قهرمانهايى وجود نداشتهباشند، آنها را مى‏سازند ومى‏پردازند، حتى در خيال خويش. نظريه قهرمان‏گرايى براى كمال،بخصوص در قشرجوان و نوجوان، امرى روشن است، فرد، بويژه درنوجوانى همواره به قهرمان توجه دارد و «اگر بدان دسترسىنداشته باشد،حتى در عالم خيال و رؤيا از بسيارى از جهات او را الگو و مدل رفتار خويش‏قرار مى‏دهد و از تصورخاص خود از او، از رفتار او، از گفتار او، از طرز لباس‏پوشيدن و از قيافه و هر چيز مرتبط با او الهام مى‏گيرد.قهرمان منتخب،كعبه انطباق رفتار نوجوان است‏». (111) «قهرمانان، خدايان زمين‏اند. بشر درآنان نيز قدرت،كمال و جمال آسمانى يا مى‏جويد يا به آنان نسبت مى‏دهد.بتى با دست‏خويش مى‏تراشد، صفتهاى خدايى به اونسبت مى‏دهد وآنگاه معبود خود ساخته‏اش را مى‏پرستد». (112) .

حال كه چنين است، هر چه اين قهرمانان و الگوها، متعالى‏تر، كامل‏تر،آسمانى‏تر و خدايى‏تر و بى‏عيب‏تر باشند،مدار جاذبه قوى‏ترى ايجادمى‏كند و اين كشش و محبت، سازنده‏تر خواهد بود. (113) .

بايد از حس آرمان‏گرايى بهره گرفت و توسط اهل‏بيت، اين خلا را پركرد. اهل‏بيت از نظر قدرت جسمى، قدرتروحى، كرامات و معجزات، اتكاءبه قدرت خدا، برخوردارى از علم لدنى و الهى، فضيلت و كمال، از همه‏انسانهابرترند. مظهر كمال و جمال الهى‏اند.

طرح شجاعتها، فضايل و معجزات و كراماتشان، شفادادن‏ها و رفع‏مشكلات و مقام شفاعت نزد خداوند و رفعحاجت توسل جويندگان، درايجاد علاقه نسبت‏به آنان مؤثر است. وعاظ و مرثيه‏خوانانى كه در ايام‏سوگوارى، ازحوادث عاشورا سخن مى‏گويند و با ذكر مصائب و مظلوميت‏اهل بيت، دلها را به سوى آنان جذب و معطوفمى‏كنند، اگر در كنار اين‏شدايد، از رشادتها و قهرمانى‏هاى شهداى كربلا هم بگويند، آن چهره‏هامحبوب‏ترمى‏شوند. گاهى خود افراد به واعظ مى‏گويند: از شجاعت ورزم‏آورى عباس و على اكبر و امام حسين برايمان بگو.اين نشان‏دهنده‏اين است كه بيان ابعاد حماسى اين الگوها، جامعيت و كمال بيشترى را درذهن مخاطب، ترسيممى‏كند و بر علاقه‏ها مى‏افزايد.

البته از معجزات و كرامات، بايد آنهايى را براى كودكان و نوجوانان گفت‏كه قابل فهم و هضم براى آنان باشد.

اگر جوانان و كودكان، شيفته انسانهايى مى‏شوند كه از نظر علمى، فنى،نبوغ ادبى، ورزيدگى جسمى، شجاعت وتوانمندى، روحيه‏هاى والا،زيبايى، بخشندگى و جوانمردى در سطح بالايى قرار دارند، بايد گفت كه‏اهل بيت، ازنظر علم، زهد، قدرت، فصاحت و بلاغت، شجاعت و سخاوت،كمال صورت و سيرت، عبادت و عرفان، زيبايى وجمال ظاهرى، مردانگى‏و گذشت و احسان، صبر و مقاومت از همه انسانها برتر و بالاترند. طرح‏آنان بعنوانچهره‏هاى آرمانى، محبتشان را در دلها مى‏آفريند. كدام‏مشخصه و خصلت و فضيلت جاذبه‏آفرين و دوستداشتنى و محبت‏آور رامى‏توان نام برد كه حد اعلا و بالاترين مرتبه آن در اهل‏بيت عصمت،تجلى نداشته باشد؟

در حديثى، امام رضاعليه السلام در توصيف دين و مرام ائمه اهل‏بيت، چنين‏مى‏فرمايد:

«و ان من دينهم الورع والعفة والصدق والصلاح و الاجتهاد واداء الامانة الى البر والفاجر و طول السجود والقيامبالليل واجتناب المحارم و حسن الصحبة و حسن الجوار و بذل‏المعروف و كف الاذى و بسط الوجه والنصيحةوالرحمة‏للمؤمنين‏». (114) .

پرهيزكارى، پاكدامنى، راستگويى، شايستگى، تلاش، امانت‏دارى‏نسبت‏به نيك و بد، سجود طولانى،شب‏زنده‏دارى، پرهيز از حرامها،معاشرت خوب و رفتار مناسب با همسايه، بخشش نيكى، پرهيز از آزار،گشاده‏رويى، خيرخواهى و رحمت‏براى مؤمنان، از دين و مرام ائمه‏است.

در زيارت جامعه، اوصاف برجسته و فضايل ارجمندى از امامان نقل‏شده است. از جمله اينكه: هرگاه خير وخوبى ياد شود، اول و ريشه و شاخه ومنبع و جايگاه و منتهاى آن هستيد و هر نيكى از شما آغاز مى‏شود و به‏شماپايان مى‏گيرد. (115) .

شما راه خدا را باز كرديدشهادت را شما آغاز كرديد

فدا كرديد جان، تا دين بماندبه خون خفتيد، تا آيين بماند

اهل بيت عصمت، محبوب‏ترين انسانها، ارزنده‏ترين دوستها،زيبنده‏ترين محبوبهايند كه جامعيت‏بى‏نظيرنسبت‏به همه خوبيهاى‏اخلاقى و رفتارى دارند و آنچه خوبان همه دارند، اهل‏بيت‏به تنهايى دارندو بهترينچهره‏هاى دوست داشتنى و عشق ورزيدنى‏اند. در حديث امام‏صادق‏عليه السلام است كه سه چيز محبت‏آوراست: دين، تواضع، بذل و بخشش. (116) امامان شيعه و اهل‏بيت، هم محور و مدار دين و آيين‏اند، هم با همه مقامومرتبه‏اى كه دارند در تواضع و فروتنى پيشتازند و هم در سخاوت و داد ودهش سرآمد مردم روزگارند. ياد كردناز نمونه‏هاى اخلاقى امامان و ازتواضع، جود و بخشندگى آنان، علاقه‏مندى به آنان را مى‏افزايد.

روزى معاويه، يكى از بانوان شجاع و شيفته على بن ابى‏طالب عليه السلام به‏نام «دارميه حجونى‏» را احضار كرد.از او پرسيد: مى‏خواهم بدانم بر چه‏اساس و جهتى على را دوست مى‏دارى و با من دشمنى؟ پاسخ داد: على رابهآن جهت دوست دارم و به ولايت او دل بسته‏ام كه او در ميان مردم به‏عدالت رفتار مى‏كرد، حقوق را مساوىتقسيم مى‏كرد، پيامبر او را به ولايت‏برگزيده بود، دوستدار محرومان بود، دينداران را گرامى مى‏داشت و تو رانيزبه خاطر جنگيدنت‏با على‏عليه السلام كه سزاوارتر از توست، و به خاطر ستمگرى،حكومت هوسرانانه وقضاوت جائرانه‏ات دشمن مى‏دارم. (117) .

جلوه‏هاى برجسته اخلاقى و رفتارى على‏عليه السلام آنگونه است كه آن بانوى‏دلير را هوادار وى ساخته است.فضيلتها همواره جاذبه دارد.

11- معرفى ولى نعمتان

ما از هر كس كه احسان و نيكى ببينيم، به او محبت پيدا مى‏كنيم(الانسان عبيد الاحسان). طرح نيكى‏ها واحسانها و فوايد و نعمتهايى كه ازسوى ائمه به ما رسيده است، در ايجاد محبت مؤثر است. آنان واسطه‏فيضالهى‏اند، وسيله قضاى حاجات ما از درگاه خدا مى‏شوند،هدايت‏كننده و پيشواى دينى مايند، به وسيله آنان درمسير توحيد ناب وراه درست و صراط مستقيم قرار گرفته‏ايم. صاحب و ولى نعمت ما آنهايند(بيمنه رزق الورى). توجه داشتن و توجه دادن به نعمت و شناخت صاحب‏نعمت، محبت‏آور است.

خداوند به حضرت موسى وحى فرمود كه مرا دوست‏بدار و مردم را هم‏دوستدار من كن. گفت: خودم دوستتدارم. با دل مردم چه كنم؟ خداوندوحى فرمود كه آنان را به ياد نعمتهاى من بينداز «فذكرهم نعمتى وآلائى‏» (118) .در بخش عمده‏اى از آيات و احاديث، نعمتها و احسانهاى الهى‏در حق بشر برشمرده شده است. اينها زمينهخدادوستى و خداپرستى را درانسان پديد مى‏آورد.

در حديث ديگر است كه خدا به حضرت داود چنين وحى كرد. داودعرض كرد: خودم به تو محبت دارم. مردم راچگونه دوستدار تو سازم؟«فكيف احببك الى خلقك؟». خداوند فرمود: از راه يادآورى نعمتهايم، مرامحبوبشانساز «اذكر ايادى عندهم فانك اذا ذكرت ذلك لهم احبونى‏» (119) .

در روابط خانوادگى نيز، گاهى براى ايجاد محبت و كشش در ميان‏كودكان نسبت‏به بعضى از فاميل، يادآورىمى‏كنند كه: او كه برايت فلان‏چيز خريد، تو را به گردش برد و... چنين و چنان كرد. يادآورى خوبيها وانعام‏هاىآنان نسبت‏به كودكان، ايجاد جاذبه و علاقه مى‏كند.

ائمه نيز حق زيادى بر ما دارند و ما هر چه داريم، بخصوص نعمتها ومواهب معنوى و دينى از اين خاندان است وآنان واسطه فيض خدا بربندگانند و بايد اينها يادآورى شود تا محبت‏بيافريند. در زيارت جامعه‏درباره نقشرحمت‏آور اهل‏بيت در عالم تكوين مى‏خوانيم:

«بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك‏السماء ان تقع على الارض الا باذنه‏».

خداوند به سبب شما آغاز كرد و به شما ختم مى‏كند، به خاطر شما باران‏و ابر مى‏فرستد، و به سبب شما آسمانرا نگه مى‏دارد كه جز با اذن او برزمين نيفتد.

و در مورد نقش هدايتى و ارشادى و دين‏آموزى آنان و جايگاهشان درتبيين دين، مى‏خوانيم:

«بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنياناو بموالاتكم تمت الكلمة و عظمت النعمة واتلفتالفرقه وبموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة‏».

به سبب موالات و دوستى با شما، خداوند نشانه‏هاى دينمان را به ماآموخت و آنچه از دنيايمان تباه شده بوداصلاح كرد، به سبب موالات‏شما سخن تمام شد و نعمت، عظمت‏يافت و تفرقه‏ها به همدلى گراييد،با موالاتشما طاعت واجب الهى قبول مى‏شود.

اهل بيت، معلمان دين و مرشدان حيات و راهنمايان زندگى مايند و اگربه توحيد و اسلام ناب دست‏يافته‏ايم، درسايه تعاليم آنان است و مديون‏آنانيم. خدا را بر اين نعمت و منت‏بايد شاكر بود. به اين خاندان هم‏بايدعشقورزيد.

امام صادق‏عليه السلام درباره اهل بيت‏عليهم السلام فرمود:

«لولاهم ما عرف الله عزوجل‏». (120) .

اگر آنان نبودند، خداى متعال شناخته نمى‏شد.

امام امت‏قدس سره به صورت اكيد، يادآور اين بودند كه دين ما، انقلاب ما،پيروزى ما و ملت ما همه مديون اباعبدالله الحسين‏عليه السلام و عاشوراست.تعابيرى از قبيل: «اين خون سيدالشهداست كه خونهاى همهملتهاى‏اسلامى را به جوش مى‏آورد»، «محرم و صفر است كه اسلام را نگه داشته‏است‏»، «فداكارى سيدالشهداستكه اسلام را براى ما زنده نگه داشته‏است‏»، «اگر قيام حضرت سيدالشهدا نبود، امروز ما هم نمى‏توانستيمپيروزشويم‏»، «شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد»، «انقلاب‏اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلابعظيم الهى آن است‏»، همه توجه‏دادن به نعمت معنوى اهل بيت نسبت‏به امت ماست و اين سبب مى‏شودكهخود را رهين اين نعمت‏بشناسيم و محبت اولياى دين در دلمان بيشترشود.

نعمت ولايت و محبت، از بزرگترين نعمتهاست. در يادآورى نعمتهاتنها به نعمتهاى مادى نبايد اكتفا كرد.نعمتهاى معنوى كه اغلب به چشم‏نمى‏آيد و مورد غفلت قرار مى‏گيرد نيز بايد ياد شود تا قدر آنها شناخته‏گردد.همين كه ما آشنا و دوستدار اين خاندانيم و محبت آنان را در دل‏داريم، نعمت عظيمى است كه با هيچ چيز قابلمبادله نيست. امامان‏خودشان نيز گاهى دوستداران را به ارجمندى و فضيلت اين نعمت معنوى‏توجه داده‏اند وآن را بزرگترين برخوردارى و ثروت دانسته‏اند.

12- ذكر فضايل و فرهنگ و تعاليم اهل‏بيت‏عليهم السلام

مردم، آرمان‏گرا و قهرمان دوستند و در پى فرزانگيهايند. در غرب،درباره شخصيتها و چهره‏هاى ملى وعلمى‏شان، آن‏قدر كتاب و مقاله‏مى‏نويسند، فيلم و مجسمه مى‏سازند و تبليغات مى‏كنند، تا آن چهره را درنقشالگو و قهرمان در ذهن و دل ملت‏خود جا دهند. ما چرا درباره بزرگان‏دينمان كه بسيار ارزنده‏تر و شايسته‏ترندچنين نكنيم؟ اگر مردم شخصيت‏و فضيلت و فكر و فرهنگ امامان اهل‏بيت‏عليهم السلام را بشناسند و باسخنان‏بلند آنان آشنا شوند، به آنان علاقه پيدا مى‏كنند و اين علاقه به تبعيت وهمسويى مى‏كشد. امام رضاعليهالسلام در حديثى فرموده است:

«ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا» (121) .

مردم اگر خوبيهاى حرفها و تعاليم ما را بشناسند از ما پيروى مى‏كنند.

ترويج احاديث اهل‏بيت و مسابقات حفظ حديث در اين زمينه مفيداست. استفاده از «چهل حديث‏»هاىگوناگونى كه از سوى برخى ناشران درموضوعات مختلف تدوين و منتشر شده است، جهت اين كارپيشنهادمى‏شود. برنامه حفظ اين چهل حديث‏ها يا احاديث ديگر نيز مفيد است.

انتخاب مفاهيم و موضوعات براى گفتن به كودكان و جوانان بسيارمهم است. در احاديث امامان بسيارى نكته‏هاو معارف نهفته است، ولى‏همه آنها قابل گفتن براى همه نيست. گاهى براى مخاطب قابل هضم‏نيست، به جاىجاذبه، دافعه دارد و به جاى گرايش به مكتب اهل بيت،فرارى مى‏دهد و به جاى روشنگرى اذهان، شبههمى‏آفريند. در انتخاب‏هم بايد ذوق و خرد داشت و زمينه و ظرفيت‏ها را سنجيد و اين نكته بسيارمهم است.

امام صادق‏عليه السلام به يكى از اصحاب خويش به نام مدرك بن هزهازفرمود: اى مدرك! به ياران ما سلامبرسان و بگو: رحمت‏خدا بر كسى كه‏مودت مردم را به سوى ما بكشد، به آنان سخنانى از ما بگويد كهآنرامى‏شناسند و مى‏پذيرند و آنچه را حالت انكار و عدم پذيرش دارند نگويد. (122) .

بايد جوانان و نوجوانان، شيرينى كلام اهل‏بيت و عمق حكمتهاى آنان‏را دريابند تا از طريق سخنانشان، شيفتهشخصيتشان شوند. در اين مورد،كلمات قابل‏فهم‏تر، ترجمه‏هاى شيوا و دلنشين و روان و انتخاب‏موضوعاتكاربردى، و چاپ زيبا و جذاب مؤثر است. گاهى بايد از طريق‏«شكل‏»، مخاطب را به «محتوا» جذب كرد.

اينكه چگونه مردم و جوانان و بشريت را با فرهنگ اهل‏بيت‏عليهم السلام بايدآشنا كرد، نكته ظريفى است و بايداز تكنيك هنر استفاده كرد و در عرضه‏محتواى كلامى و حياتى ائمه‏عليهم السلام به نسل امروز از قالبهاى نو وجاذبه‏هاى‏هنرى و شيوه‏هاى اثرگذار بهره گرفت. كار رسانه‏ها در اين جهت مهم است‏و متاسفانه اغلب، ضعيف وغيرجذاب ارائه مى‏شود.

فضايل اهل‏بيت‏عليهم السلام در دو محور قابل طرح است:

1 - جهات آرمانى و خلقت و طينت و سرشت متعالى و نور خدايى و...

اين بخش از فضايل، گرچه ارزشمند است و مقام آنان را نزد خدا آشكارمى‏سازد، ولى چون جنبه عملى وسرمشق‏گيرى و تاسى در آنها نيست،كمتر اثر تربيتى و جاذبه عملى دارد. گاهى هم براى نوجوانانغيرقابل‏هضم و درك است.

2 - جهات عملى و قابل اسوه‏گيرى و تبعيت عينى و ملموس از رفتاراهل‏بيت‏عليهم السلام.

آشنا ساختن نوجوانان و جوانان با «سيره معصومين‏» و زندگى ائمه‏بسيار لازم و مفيد است. اينجا آشنايى باتاريخ به كار مى‏آيد. شيوايى قلم وجاذبه و هنرمندانه بودن نگارش نيز نبايد از ياد برود. ذكر نمونه‏هايى ازصبر،ايثار، عفو، تواضع، عبادت، شجاعت، اخلاص، عطا و بخشندگى،فتوت و جوانمردى، حسن خلق، علم و حلم،كيفيت نماز و روزه و تهجد وحج و اعمالشان، همه و همه بسيار سودمند است. بخصوص حكاياتى ازاهل‏بيت كهنوعى برخورد خوب و شايسته و احترام‏آميز با نوجوانان را دربردارد، تاثيرگذارتر است. مثلا قصه پيرمرد و امامحسن و امام حسين وكيفيت وضو ياد دادن، يا رفتار پيامبر با كودكان و سلام دادن به آنان، يا بغل‏كردن وبوسيدن كودكان خردسال مؤمنين.

معرفى كودكان اهل‏بيت و جاذبه‏هاى رفتارى آنان براى كودكان ماتاثيرگذارتر است واين سنخيت در سن و سال، بيشتر جاذبه مى‏آفريند.

محبت در دل نوجوانان اگر بصورت يك بذر كاشته شده باشد، با ذكرنمونه‏هاى خوب اخلاقى و سيرهاهل‏بيت‏عليهم السلام بايد آن را آبيارى كرد، تا هم‏خشك نشود، هم رشد كند و ثمرات بيشترى دهد. اين، سببتعميق‏محبت مى‏شود. (123) مطالب ارزشمندى كه در كتابهاى معتبر و اصيل نهفته،بايد استخراج شود تا نسلنوجوان امروز هم از آن ذخاير بهره‏مند شوند.

انتخاب شعرهاى ناب، زيبا و روان درباره شخصيت امامان و اهل‏بيت،نيز خواندن و اجراى دلنشين و شيرينآنها ايجاد محبت مى‏كند. از ميان‏انبوه قصايد و اشعار ولايى، بايد دست‏به گزينش زد. آگاهى و ذوق لطيف،در اينگزينش بسيار نقش دارد. در اين مساله نيز، همچون برنامه‏هاى‏ديگر فرهنگى و هنرى براى كودكان و نوجوانان،توجه به نكات روانشناسى‏و روحيات ويژه اين مقطع سنى و تحصيلى ضرورى است.

13- گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه عليهم السلام

خوش آمدن از چيزى، علاقه ايجاد مى‏كند. بايد كوشيد شخصيت وزندگى و خاطره اهل‏بيت و مراسم ومجالسشان در ذهن كودكان خاطره‏خوشى برجاى بگذارد. با استفاده از قضيه شرطيه (قضيه پاولوف) بهنحوى‏عمل كنيم كه با ديدن چيزى و خاطره‏اى، پيوند با اهل‏بيت‏عليهم السلام مطرح‏شود. جشن گرفتن وشيرينى و عيدى دادن‏ها و جشن تكليف گرفتن واعطاى مدال و اهداى جوايز و تشويقها اگر در روز تولدمعصومين‏عليهم السلام‏باشد، خواه‏ناخواه تاثير غيرمستقيم دارد. گره خوردن يك خاطره خوشبااهل‏بيت‏عليهم السلام، مثلا شبها يا روزهاى ميلاد ائمه‏عليهم السلام، در خانه‏ها ومدرسه‏هامان بايد يك حادثهخوب يا خاطره خوش و برنامه جاذبه‏دارپيش آوريم، مثلا در مناسبتهاى مربوط به اهل‏بيت‏با يك جعبهشيرينى‏به خانه رفتن، روز تولد امامان يك جعبه شيرينى در دفتر مدرسه گذاشتن وبه همين مناسبتها در خانهو مسجد و محله و مدرسه، جشن گرفتن، سبب‏مى‏شود اين مناسبتها از ياد نرود و اين شادى‏ها با اين ايام و نام وياداهل‏بيت، حالت‏شرطى پيدا كند.

كسى مى‏گفت: با فرزند كوچكم به مسجد و براى نماز جماعت رفتيم.بين دو نماز، شيرينى به افراد دادند. فرداشب پسرم گفت: بابا! مسجدنمى‏رويم؟ از آن پس هر وقت او را به مسجد مى‏برم، اگر شيرينى و... نبود،وقتىبيرون آمديم حتما برايش شكلات مى‏خرم، تا پيوند مسجد آمدن بابرخوردارى از يك چيز دوست‏داشتنى درذهن او گسسته نشود و علاقه به‏مسجد و نماز، تداوم يابد.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «الهدية تورث المودة‏» (124) هديه، محبت مى‏آورد.

اگر اين هديه در ارتباط با خاندان عصمت و اهل‏بيت‏باشد طبيعى است‏كه محبت آنان را در پى خواهد داشت.

در هر برنامه دينى و مذهبى مى‏توان از اين شيوه براى ايجاد علاقه‏استفاده كرد، مثل نماز جمعه، جلسه دعا ياسخنرانى، شركت در مراسم‏مذهبى و مجالس سوگوارى يا مسجد و نماز جماعت. در مناسبتهاى ويژه‏ائمه نيزاگر از اين شيوه استفاده شود، در ايجاد جاذبه مؤثر است.

ديده از اشك و دل از داغ و لب از آه پر استعشق در هر گذرى رنگ دگر مى‏ريزد (125)

14- پرهيز از عوامل محبت‏زدا

در كنار برنامه‏هاى محبت‏آفرين، از كارهاى نفرت آفرين هم بايدپرهيز كرد. گاهى برخى حركات، رفتارها،برخوردها، حرف‏ها، برنامه‏ها وشيوه‏ها، مانع پيدايش «پيوند محبت‏» مى‏شود و به عنوان عامل منفى وضد تبليغاثر سوء مى‏گذارد و عامل دفع مى‏گردد. مثلا اگر مجالس حسينى‏خسته كننده و ملال‏آور شود، يا سر و صداهاىآن براى ديگران مزاحمت وسلب آسايش داشته باشد، يا با كودكان در محافل اهل بيتى بد رفتارى وبرخوردسبك و تحقيرآميز و از روى بى‏اعتنايى و طرد انجام گيرد، يااينگونه كارهاى مذهبى به صورت تحميلى واجبارى درآيد، يا توسط افرادبد اخلاق، بد قيافه، بد صدا، بد سابقه و بد رفتار، ژنده و ژوليده و چرك آلودانجامشود، اينها به عنوان «مانع‏» ايجاد محبت‏يا موجب بدبينى و تنفر ورميدن و گسستن مى‏گردد.

سعدى در مورد كسى كه با صداى گوش خراش و بد قرآن تلاوت‏مى‏كرد، گفته است:

گر تو قرآن بدين نمط خوانىببرى رونق مسلمانى

از اين رو، گاهى هم براى ايجاد محبت‏يا استمرار محبت نسبت‏به‏اهل بيت، بايد عوامل منفى و موانع را زدود، تاجاذبه فراهم آياد و علاقه‏پيدا كنند. شيوه جذب بسيار مهم و حساس است.

بعضى‏ها مثلا در شبهاى محرم، پس از نيمه شب هم از صداى‏بلندگوى مسجد يا حسينيه، خواب و آسايشندارند، يا بيمار دارند، يا شب‏درسى و امتحانى است و... در اين صورت، اين تبليغ به ضد تبليغ تبديل‏مى‏شود و ازعزادارى بيزار مى‏شوند.

امام امت و مقام معظم رهبرى، به خاطر تاثير منفى قمه‏زنى در اذهان‏ديگران، فتوا دادند كه به خاطر مصالحاسلام و شيعه، از اين كار خوددارى‏شود، چون بعضى از همين كار زده مى‏شوند و به دستگاه حسينىجذب‏نمى‏شوند و بهانه‏اى براى تبليغات سوء دشن مى‏شود.

15- ايجاد فضاى روحى و معنوى

يكى از راهها، پديد آوردن صحنه‏ها و فضاهايى است كه بچه‏ها درشرايط روحى خاصى قرار بگيرند و بتدريج‏حسدرونى آنان بيدار شود وجذب گردند. چه‏بسا اگر كودكان (و حتى بزرگان) را به حال خود رها كنيم، به‏اين سمتو جهت كشيده نشوند و به مجالس دعا و توسل نيايند. ولى اگرترتيبى دهيم كه در اين فضا قرار گيرند، جذبمى‏شوند. مثلا اردوهاى‏فرهنگى و زيارتى و ديدارها از حرمها، زيارتگاهها، شركت در مجالس‏دينى و دعا و توسل وعزادارى و ملاقات با شخصيتهاى معنوى واهل‏بيتى، ايجادكننده يا محكم كننده اين رشته و رابطه است.

اين همه اردوهاى سياحتى و زيارتى در طول سال، بويژه در تعطيلات‏تابستانى تشكيل مى‏شود و دانش‏آموزانمثلا به قم، شيراز، مشهد،جمكران، مرقد امام و امثال آن مى‏روند، تنها تماشاى ساختمان و در وديوار و گنبدنباشد، همراه اين ديدارها تغذيه فكرى و روحى شوند و مطلب‏ياد بگيرند و الگو بگيرند و عشقها و علاقه‏هايشانرا به اين خاندان پيوندبزنند. ديدار با شخصيتهايى كه تاثيرگذارند، در صورت امكان حتما دربرنامه اين سفرها واردوها قرار بگيرند. شركت در مجالس با حال همينطوراست. قرار گرفتن در جمع «دوستداران اهل‏بيت‏»، اينحس و حالت راايجاد مى‏كند، مثل هر جمع ديگرى كه فضا و روحيه جمعى در افرادى كه‏وارد آن جمع مى‏شوند،مؤثر است.

مجالس سوگوارى و دعا و حضور در حرمها و زيارتگاهها بسيار مهم‏است. در مجالس عزا و نوحه، عواطف برمحور محبت اهل‏بيت‏به جوش‏مى‏آيد، دلها شكسته مى‏شود، اشكها جارى مى‏گردد و گريه، افراد را باخاندانپيامبر گره مى‏زند و مرتبط مى‏سازد. گريستن در مجالس‏سوگوارى، دلها و عاطفه‏ها را هم تلطيف مى‏كند، همتقويت. در حالت‏عادى يا فردى، ممكن است نه دل بسوزد، نه اشك جارى شود، نه انقلاب‏روحى دست دهد. ولىتاثير جو عاطفى و معنوى يك جلسه و مراسم وحس عمومى و گروهى حاضران را هم‏آوا مى‏سازد و معبر دل راباز مى‏كند.

اينگونه مجالس، اگر در خانه و مدرسه و محله برگزار شود و نوجوانان دربرپايى آن و انجام خدمات و كار برعهدهگرفتن و همكارى و... مشاركت‏داشته باشند، آنان را دوستدار بار مى‏آورد.

زيارت نيز از همين مقوله‏هاست. همچنانكه ديدار حضورى با يك‏انسان والا و پاك، مؤثر است، حضور در كنارتربت معصومين و حرمهاى‏مقدس نيز، پاكساز روح است و شوق‏آفرين. اگر محبت و معرفت‏باشد،«شوق زيارت‏»هم در پى آن است و اگر به زيارت رويم، خود زيارت،محبت‏آور است و زيارت و محبت در يكديگر تاثير متقابلمى‏گذارند.محبت، زيارت را در پى دارد و زيارت، محبت را. نزديكى مادى و فيزيكى،قرابت روحى را هم به دنبالمى‏آورد. برعكس، گريز و دورى از چنين مراكزو مكانهايى، روح را هم بيگانه و ناآشنا و گريزان مى‏سازد. گاهى كهنگاه به‏حرم و مزار بيفتد، چشمه محبت مى‏جوشد، پس، از تاثير «تلاقى نگاه وحرم‏» هم نبايد غافل بود.

زيارت، همراه است‏با سلام دادن به اولياءالله. اگر زائر بداند كه پيامبر ياامام يا هر يك از اهل‏بيت مدفون در حرم، زائر را مى‏بينند و مى‏شناسند وسلامشان را جواب مى‏دهند، محبت پيدا مى‏كند. مهم، تفهيم اين نكات‏ظريفبه كودكان و نوجوانان است.

حضور در جمع افراد بى‏حال و بى‏تعهد و هرزه، روح انسان را به آن‏سمت‏سوق مى‏دهد. برعكس، حضور در جمعانسانهاى با معنويت و مراكزمقدس و مراسم آيينى، تقويت‏كننده بنيان معنويت است.

اگر بعضى گريزانند، شايد به دليل خجالت، يا احساس بيگانگى يا به‏خاطر نچشيدن طعم محبت اهل‏بيت است. چه‏بسا اگر بچشند، مشتاق‏شوند. مثل آنان كه از غذايى نمى‏خورند، چون تا به حال نخورده‏اند. همين‏كه يكلقمه بخورند و مزه آن را بفهمند، ادامه خواهند داد.

ايجاد فضاى روحى براى كودكان در رابطه با اهل‏بيت‏به اين معنى‏است. تاثيرپذيرى از «جو» بسيار نيرومند است. چه جوى كه در يك خانه ومدرسه به وجود مى‏آيد، چه در سطح يك كشور و جامعه. چه مانعى دارد كه‏«توفيقاجبارى‏» براى آنان فراهم كنيم تا «جذب اختيارى‏» را در پى‏داشته باشد؟

گاهى اگر نگاه به يك بقعه و حرم يا مسجد بيفتد، كشش ايجاد مى‏كند.آيا نمى‏توان وقف درختهاى ميوه و توترا براى عموم، در كنار مسجدها وحسينيه‏ها و بهره‏مندى رايگان مردم از آنها را داراى اين تاثير دانست؟ يااينكهدر قديم، حياط برخى مساجد دو در داشت كه بعنوان «راه عبور»مردم استفاده مى‏شد، در همين عبور و تلاقىنگاه گاهى دلها جذب فضاى‏روحانى و معنوى مسجد مى‏شد.

حتى ايفاى نقش در يك نمايشنامه يا فيلم در قالب يك چهره مقدس‏و در نقش اهل‏بيت‏يا وابستگان به اينخاندان، خود به خود محبت‏مى‏آفريند و بازيگر و هنرمند، به آن چهره‏ها علاقه پيدا مى‏كند. اين نيزنوعى ايجادفضاى روحى و معنوى نسبت‏به اهل بيت است. (126) .

16- معرفى كتاب و نگارش مقاله و شعر

اين نوعى كار فرهنگى است كه با شناختن و شناساندن كتابهاى خوب،جذاب و سازنده در مورد اهل‏بيت‏عليهمالسلام، از علاقه به مطالعه بچه‏ها استفاده‏كنيم. كتابى كه به مسابقه مى‏گذاريم يا براى تلخيص پيشنهادمى‏كنيم ياموضوعى كه براى مقاله‏نويسى و شعر و قصه، حتى عكس و نقاشى‏مى‏دهيم، اگر سوژه‏هاى اهل‏بيتىداشته باشد مفيد است. با كشاندن‏روزنامه ديوارى و فعاليتها فرهنگى تبليغاتى دانش‏آموزان به اين سمت وسوى، يا درخواست‏خاطره‏نويسى از موضوعاتى چون زيارت، عاشورا، نيمه‏شعبان، شب قدر، مجالس سوگوارى و امثالاينها مى‏توان به تقويت اين‏حس و علاقه كمك كرد. (127) .

شناسايى اينگونه كتابهاى موفق و جاذب و معرفى شوق‏آفرين آنها، هم‏ذوق مى‏خواهد، هم تخصص. موضوع وسوژه دادن نيز در برنامه‏هاى‏«فوق برنامه‏» همين‏طور است.

17- قصه‏هاى دلدادگان

به جز داستانهايى از زندگى اهل بيت كه در جاى خود، تاثير عاطفى ومحبت‏آور دارد، (128) نقل قصه‏ها وسرگذشتهاى كسانى كه شيفته اين خاندان‏بوده و هستند و اين محبت در زندگى، فداكارى، ايثار، خدمات وحالات‏خاص و زيارتها و توسلهاى آنان مشهود بوده، براى جذب به اين خاندان وايجاد محبت، مفيد است.

داستان شيفتگى ابوذر به پيامبر خدا، عشق اويس قرنى به آن حضرت،محبتهاى عميق ياران و اصحاب حضرتعلى‏عليه السلام به آن حضرت،نمونه‏هايى از دلباختگى ياران سيد الشهدا، كسانى كه در راه زيارت ائمه چه‏درحال حياتشان يا پس از وفاتشان و نسبت‏به زيارت مرقدهاى ائمه،عشق و اخلاص و رنجها و تلاشها داشته‏اند،آنان كه با همه سختگيريهاى‏بنى‏اميه و بنى‏عباس نسبت‏به مواليان اهل بيت، همچنان به محبت آنان‏وفادارمى‏ماندند، آنان كه براى زيارت كربلا از همه چيز مى‏گذشتند،شيفتگان ديدار حضرت مهدى‏عليه السلام وره‏يافتگان به وصال آن محبوب وشوق و دلدادگيهاى منتظران، آنچه در ايام دفاع مقدس در حالات وروحيات وجانفشانيهاى رزمندگان و شهدا جلوه مى‏كرد و به خاطر كربلا وبه شوق زيارت و به عشق عنايات حضرت مهدىو حضرت زهرا درجبهه‏ها حماسه مى‏آفريدند و فداى اين عشق مقدس مى‏شدند، آنان كه به‏خاطر عشق به اهلبيت، عظيم‏ترين خدمات و كارهاى خير و خرجها واحسانها را داشته‏اند، داستان حواريون و ياران ويژه هر يك ازائمه، و...بسيارى از اينگونه سرگذشتها و حكايات، اثر شگفت دارد، بخصوص براى‏كودكان و نوجوانان كه گرايششديد به قصه دارند و از داستانها «الگو»مى‏گيرند و نسبت‏به «قهرمان‏»هاى قصه‏ها دلبستگى و علاقهپيدامى‏كنند.

البته زبان گفتارى و نوشتارى اينگونه داستانها هر چه شيرين‏تر وشيواتر و هنرمندانه‏تر باشد، ميزان تاثيربيشتر است.

18- تشكلهاى هيئتى

برنامه‏هاى خودجوش نوجوانان كه كار گروهى انجام مى‏دهند، مثل‏فعاليتهايى كه در نيمه شعبان و برگزارىجشن دارند، يا تشكيل هيئت درمحله و راه انداختن دسته عزادارى يا آراستن مسجد و حسينيه و تكيهوبرنامه‏هاى ايستگاههاى صلواتى آب و شربت و اطعام و احسان و... همه‏گره زننده قلب نوجوانان با تشكيلاتاهل‏بيت‏عليهم السلام است. بچه‏هازمينه‏هاى روحى دارند. اينها را بايد به كار گرفت و در محله‏هاى مختلفازخود آنان «هيئت‏» درست كرد تا خودشان مسؤوليت آن را به عهده بگيرندتا فعال‏تر شوند. ايام محرم يكى ازمناسبترين فرصتهاى ايجاد اينگونه‏تشكلهاى هيئتى و گروه‏بندى‏هاى مذهبى از دانش‏آموزان بخصوصدرمقطع راهنمايى و اوايل دبيرستان است. اينگونه تشكلهاى مقدس،عضويت در شبكه گسترده ولايت و محبتاهل‏بيت و امام حسين‏عليه السلام، بامحوريت آن خاندان پاك است و كمتر مسائل باندى و گروهى وجناحى‏دارد و جاذبه‏اش فراگيرتر است.

در عاشورا و نيمه شعبان، به خاطر شور عمومى مردم، بچه‏ها جذب‏اينگونه مراسم مى‏شوند. براى استفاده ازاين حس خودجوش بچه‏ها وجهت دادن آن براى ايام ديگر بايد سرمايه‏گذارى و وقت‏گذارى وبرنامه‏ريزى كرد.وقتى بچه‏ها براى خودشان در ارتباط با ائمه‏عليهم السلام، صاحب‏علم و پرچم و دسته و هيئت مى‏شوند،احساس تشخص مى‏كنند. اين‏احساس تشخص، در آنان ايجاد مسؤوليت و تعهد مى‏كند و آنان را بااهل‏بيت،مرتبط مى‏سازد، چون حس مى‏كنند كه در اين رابطه‏ها،شخصيت و هويت مستقلى يافته و مورد توجه قرارگرفته و به حساب‏آمده‏اند.

پرچم و علم و كتيبه و هيئت، نشانه تشخص يك گروه است و تاثيروحدت‏بخشى و انسجام‏آفرينى و ايجاد علقه وپيوند دارد. به تعبير شهيدپاك‏نژاد:

«با نيم‏متر چوب و نيم متر پارچه سياه، مى‏توان موجى از احساسات‏بى‏دريغ درباره بزرگسالار شهيدان مشاهدهكرد كه در هيچ جا نمونه‏اى ازآن ديده نمى‏شود; در حالى كه براى تشكيل اجتماع حتى كوچكى بايدمتحملزحمات زيادى گرديد.» (129) .

دسته‏هاى عزادارى و هيئت‏هاى سنتى، علاوه بر نقش حفظ فرهنگ‏عاشورا و اهل‏بيت، به نحوى تمرين تشكل وسازماندهى بر محور امام‏حسين‏عليه السلام با محتوايى مقدس و آدابى خالصانه و عاشقانه است.

چند نكته تكميلى:

با همه اهميتى كه براى محبت و دوستى با خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله قائليم،اگر اين ايجاد علاقه، بهصورت درست و دقيق و آموزشهاى صحيح همراه‏نباشد، چه‏بسا نوعى غرور، غفلت و افراط پيش آيد و نتيجهمعكوس دهد.از اين‏رو توجه به چند نكته در اين مورد، ضرورى است، تا اين محبت‏مقدس اثربخش‏تر باشد و ازآفات مصون بماند.

1. پيوند محبت‏با عمل

در محبت اهل بيت‏عليهم السلام و ايجاد آن در دل بچه‏ها، بايد از يكسونگرى،هم پرهيز داشت و هم پرهيزشانداد. آميختن «محبت‏» به «عمل‏»، كاراصلى ماست تا صرف محبت و عشق به اهل‏بيت‏عليهم السلام (منهاى عملو تقواو تبعيت) غرور براى محبان نياورد. اگر جز اين باشد، يا محبت، راستين‏نيست‏يا آميخته به عواملخنثى‏كننده تاثير عشق و علاقه است.

محبت، در صورت ناب و عميق بودنش، دوست و دوستدار را همرنگ وهمراه مى‏سازد. محبت چه به خدا باشد،يا پيامبر، يا امامان يا هر شخص‏ديگر، اگر واقعى باشد، انسان را از مخالفت و ناراضى ساختن محبوب وكاربرخلاف خواسته و ميل و رضاى او بازمى‏دارد. اگر در عين ادعاى عشق ودوستى، كارى كنيم كه دوست رابرنجاند، عاشق و دوستدار نيستيم، بلكه‏يك مدعى هستيم كه دليلى بر اثبات ادعا نداريم.

امام صادق‏عليه السلام در حديثى خطاب به مفضل، ضمن دسته‏بندى شيعيان‏نسبت‏به محبت اهل‏بيت و اينكهانگيزه‏هاى رابطه دوستى با اهل بيت‏نزد اشخاص، مختلف است، از گروهى نام مى‏برد كه دوستداران واقعى‏اند:

«... وفرقة احبونا و حفظوا قولنا واطاعوا امرنا ولم يخالفوافعلنا، فاولئك منا و نحن منهم‏». (130) .

گروهى ما را دوست دارند، سخن ما را حفظ مى‏كنند، فرمان ما را پيروى‏مى‏كنند و با كار ما مخالفت نمى‏كنند.اينان از مايند و ما از آنانيم.

امام صادق‏عليه السلام درباره ادعاى محبت‏خدا فرموده است:

تعصى الاله وانت تظهر حبههذا محال فى الفعال بديع

لو كان حبك صادقا لاطعتهان المحب لمن يحب مطيع (131)

خدا را نافرمانى مى‏كنى در حالى كه اظهار محبت او را مى‏كنى، اين‏محال است و در ميان كارها پديده تازه‏اىاست.

اگر عشق تو راست‏باشد او را اطاعت مى‏كنى، چرا كه عاشق، نسبت‏به‏محبوب خود، فرمانبردار است.

اظهار دوستى با خدا بايد همراه با تبعيت و اطاعت‏باشد نه معصيت،چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجرمى‏شود. ادعاى دوستى بااهل‏بيت‏عليهم السلام ولى اهل گناه و آلودگى بودن نوعى تناقض است. بايد تفهيم‏كردكه هر چند كه دين ما، دين حب و محبت است ولى محبتى صادقانه‏است كه به همرنگى و هماهنگى كشيدهشود. همچنان كه دو نفر وقتى به‏هم محبت دارند، به خاطر همين محبت مى‏كوشند مثل هم باشند وازرنجاندن و مخالفت ديگرى پرهيز كنند تا رشته محبت و دوستى گسسته‏نشود.

حديثى از امام رضاعليه السلام گوياى همين نكته است كه نبايد به اتكاى‏دوستى اهل‏بيت‏عليهم السلام، «عملصالح‏» را رها كرد و گفت كه على‏عليه السلام داريم‏چه غم داريم و امثال اينها:

«لاتدعوا العمل الصالح والاجتهاد فى العبادة اتكالا على حب‏آل محمد ولاتدعوا حب آل محمد والتسليم لامرهماتكالاعلى العبادة، فانه لايقبل احدهما دون الاخر». (132) .

نه عمل صالح و تلاش در عبادت را به اتكاى محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام رهاكنيد و نه محبت و دوستىاهل‏بيت‏عليهم السلام و تسليم آنان بودن را به اتكاى‏عبادت، چرا كه هيچ كدام بدون ديگرى پذيرفته نيست.

آرى... آميختن «محبت اهل بيت‏عليهم السلام‏»، به «عمل صالح و بندگى‏». (133) .

عشق به اهل‏بيت، بايد همراه با عشق به نيكان و نيكى‏ها و كارهاى‏شايسته و بندگان صالح باشد. اين نشانهصدق محبت است. امام‏سجادعليه السلام در مناجات محبين از خداوند، محبت‏خدا را، محبت دوستداران‏خدارا و محبت هر عملى را كه بنده را به قرب خدا مى‏رساند، درخواست‏مى‏كند. (134) .

على‏عليه السلام فرمود:

«من احبنا فليعمل بعملنا وليتجلبب الورع‏». (135) .

هر كه ما را دوست‏بدارد، بايد مثل ما عمل كند و پرهيزكارى را همچون‏جامه و پوشش (جلباب) خود قرار دهد.

دوستدارى و شيعه‏گرى، جز با متابعت عملى و پيروى به اثبات نمى‏رسدو شيعه يعنى پيرو. از پيامبر اكرم‏صلىالله عليه وآله روايت است:

«ان شيعتنا من شيعنا و تبعنا فى اعمالنا» (136) .

يقينا پيروان ما كسانى‏اند كه در كارهايمان از ما متابعت و پيروى‏مى‏كنند.

از امام زمان «عج‏» هم روايت است:

«فليعمل كل امرء منكم ما يقرب به من محبتنا وليتجنب مايدنيه من كراهتنا و سخطنا...» (137) .

هر كدام از شما كارى كند كه او را به محبت ما نزديك و از ناخوشايندى وخشم ما دور سازد.

پس نوع عمل است كه ما را به اهل‏بيت‏عليهم السلام نزديك يا دور مى‏سازد ومحبوب يا منفور آنان مى‏شويم.محبت هم در دل است، هم بر زبان جارى‏مى‏شود، هم در عمل انسان بروز مى‏كند. اين كه در حديث است پيامبربه‏على‏عليه السلام فرمود: «برخى تو را تنها در دل دوست دارند، بعضى دوستدار قلبى‏و زبانى تواند، برخى هم بادل دوست مى‏دارند، با زبان كمك مى‏كنند و باشمشيرشان به يارى تو مى‏شتابند، پاداش آنان برابر با پاداش اينامت‏است.» (138) گوياى اين است كه محبت، جنبه عملى هم دارد و همان ملاك‏صدق در محبت است. تاكيد ائمهمعصومين بر اينكه شيعه، با عمل‏شايسته خود، موجب زينت و آراستگى آنان باشند، نه مايه شرمندگى وعيب وعار، اشاره به همين بعد عملى محبت و موالات با خاندان عصمت‏است. امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«معاشر الشيعه! كونوا لنا زينا ولا تكونوا علينا شينا». (139) .

اى گروه شيعه! براى ما زينت‏باشيد، نه موجب ننگ و عيب.

آنچه كه جاذبه مى‏آفريند، عمل و رفتار شيعه است.

2. نشانه‏هاى محبت

گاهى امر، بر خود انسان هم مشتبه مى‏شود و خود را شيعه يا محب‏اهل‏بيت مى‏پندارد، در حالى كه شعار وادعايى بيش نيست. براى شناخت‏«محبت اهل‏بيت‏»، بايد سراغ نشانه‏هاى آن رفت. نشانه‏هاى عشق‏راستيننسبت‏به اهل‏بيت، اينهاست:

1 - عمل و تقوا.

در نكته پيشين، به تفصيل در اين باره بحث‏شد.

2 - عشق به دوستان اهل بيت عليهم السلام.

اگر شيفته اهل بيتيم، بايد دوستان آنان را هم دوست‏بداريم.محبتهاى طولى و سلسله‏اى، نشانه محبت‏بهمحبوب است. اگر كسى رادوست مى‏داريم، بطور طبيعى بايد از كارها و اشخاصى كه مورد محبت‏اوست نيزخوشمان آيد. مى‏توان اين عشق طولى را چنين ترسيم كرد:

محبت‏به خدا محبت‏به رسول خدا محبت‏به اهل بيت محبت‏به شيعيان اهل‏بيت.

امام على‏عليه السلام فرموده است:

«من احب الله احب النبى، ومن احب النبى احبنا، و من احبنااحب شيعتنا». (140) .

هركس خدا را دوست‏بدارد، پيامبر را هم دوست مى‏دارد. كسى كه‏دوستدار پيامبر باشد ما (اهل‏بيت) را همدوست دارد و هر كه ما رادوست‏بدارد، پيروان ما را هم دوست‏خواهد داشت.

امام على‏عليه السلام فرمود: هركس خوش دارد كه بداند آيا دوستدار ماست‏يادشمن ما، قلب و دل خود رابيازمايد (و به دل خود رجوع كند) اگر دوست مارا دوست‏بدارد، پس دشمن ما نيست و اگر دوست ما را دشمنبدارد، پس‏دوستدار ما نيست:

«من سره ان يعلم امحب لنا ام مبغض فليمتحن قلبه، فان كان‏يحب وليا لنا فليس بمبغض لنا و ان كان يبغضولينا فليس‏بمحب لنا...» (141) .

به فرموده امام صادق‏عليه السلام: «من تولى محبنا فقد احبنا». (142) هر كه با دوست‏ما دوستى كند، ما را همدوست داشته است.

3 - بيزارى از دشمنان.

دوستدار اهل‏بيت، نمى‏تواند با دشمنان آنان دوستى داشته باشد. دريك دل دو محبت در عرض هم نمى‏گنجد.با محبت اهل‏بيت نيز، محبت‏دشمنانشان سازگار نيست. بحث مهم تولى و تبرى در همين‏جامطرح‏مى‏شود.شيعه و موالى اهل‏بيت، بى‏خط و بى‏موضع نيست و با مخالفان‏اهل بيت، مودت و طرح دوستى نمى‏ريزد. كفر بهطاغوت نيز در كنار ايمان‏به خدا بلكه جلوتر از آن مطرح است.

كفر وايمان قرين يكدگرندهر كه را كفر نيست، ايمان نيست

امام باقرعليه السلام، در ذيل آيه‏اى كه مى‏فرمايد: خداوند براى هيچ كس دودل در سينه‏اش قرار نداده است (143) از اميرالمؤمنين‏عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«لايجتمع حبنا و حب عدونا فى جوف انسان...» (144) .

محبت ما و محبت دشمنان ما در دل يك انسان جمع نمى‏شود، چون‏خداوند براى انسان دو قلب قرار نداده كهبا يكى اين را دوست‏بدارد بايكى آن را دشمن بدارد. دوستدار ما بايد محبت‏خود را براى ما خالص‏سازد،همچنان‏كه طلا دردل‏آتش خالص وبى‏آلايش مى‏شود. پس‏هركه‏مى‏خواهد محبت‏ما را بشناسد دل خود راامتحان كند، اگر در دل او دركنار محبت ما محبت دشمن ما هم باشد، از ما نيست، ما هم ازاونيستيم.

در حديث ديگر، امام صادق‏عليه السلام در پاسخ كسى كه گفت: فلانى ولايت‏شما را دارد ولى نسبت‏به برائت ازدشمنانتان سست است، فرمود:

«هيهات! كذب من ادعى محبتنا ولم يتبرء من عدونا». (145) .

آنكه مدعى ولايت و محبت ماست، ولى از دشمن ما بيزارى نمى‏جويد،دروغ مى‏گويد.

4 - آمادگى براى بلا و رنج.

اينكه دوستداران اهل بيت‏عليهم السلام بايد آماده رنجها و سختيها باشند،نشان ديگرى از اين است كه محبت وولايت، بدون آمادگى براى تحمل‏سختى لوازم آن، پذيرفته نيست. به فرموده امام على‏عليه السلام:

«من احبنا اهل البيت فليستعد عدة للبلاء». (146) .

هر كس ما اهل‏بيت را دوست مى‏دارد، پس وسايل و مقدمات تحمل بلاو سختى را آماده سازد.

راه عشق و محبت، راه دشوار و پرخطر و بلاخيز است و عاشق صادق‏هرگز از اين رنجها نمى‏گريزد، بلكه بهاستقبال آن مى‏شتابد و رنج در راه‏معشوق برايش لذت‏بخش است. به گفته حافظ:

نازپرود تنعم نبرد راه به دوستعاشقى شيوه رندان بلاكش باشد

باز به گفته خواجه شيراز:

بحرى است‏بحر عشق كه هيچش كناره نيستآنجا جز آنكه جان بسپارند، چاره نيست

نيز، خون دل خوردن و تحمل كردن، نشان ديگرى از عشق است.

جام مى و خون دل هر يك به كسى دادنددر دايره قسمت، اوضاع چنين باشد

همواره «ولا» با «بلا» و عشق با سختى همراه بوده است: «البلاءللولاء».

هر كه در اين بزم مقرب‏تر استجام بلا بيشترش مى‏دهند

3. پرهيز از غلو

يكى از آفات راه محبت، غلو و زياده‏روى در عقيده و اظهار دوستى‏نسبت‏به اهل بيت‏عليهم السلام است. خودائمه هم در زمان خود با پديده غلو مواجه بودند و با كسانى كه نسبت‏به آنان عقيده خدايى داشتند بشدتبرخورد مى‏كردند و از آنان برائت مى‏جستند. در اين زمينه هم حديث زياد است، از جمله امام صادق عليهالسلام فرمود:

«احذروا على شبابكم الغلاة لا يفسدونهم، فان الغلاة شر خلق الله، يصغرون عظمة الله و يدعون الربوبية لعبادالله‏». (147) .

جوانان خود را از غلات برحذر داريد كه فاسدشان نكنند، غلات بدترين‏خلق خدايند، عظمت‏خدا را كوچكمى‏شمارند و براى بندگان خدا مقام‏ربوبيت ادعا مى‏كنند.

افراط در ستايش و رساندن پيامبر و ائمه به مقام الوهيت و خدايى‏«غلو» است. محبت نبايد سر از غلو درآورد كهبه هلاكت مى‏انجامد.على‏عليه السلام فرمود:

«هلك فى رجلان: محب غال و مبغض قال‏» (148) .

درباره من دو گروه به هلاكت افتادند: دوستدار غلوكننده و دشمن‏كينه‏توز.

پيامبر و امامان، پيش از آنكه نبى و امام باشند، «عبد» بودند كه‏پروردگار داشتند. فرموده‏اند كه ما را از حدربوبيت پايين بياوريد آنگاه هرچه مى‏خواهيد بگوييد. امام على‏عليه السلام فرموده است:

«اياكم والغلو فينا، قولوا: انا عبيد مربوبون و قولوا فى فضلناماشئتم‏». (149) .

از غلو درباره ما بپرهيزيد، بگوييد كه ما بندگانى هستيم تحت اراده رب، وهر چه خواستيد در فضيلت ما بگوييد.

پديده غلو در تاريخ اسلام، موجب گمراهى عده‏اى شده است. اين غلو،بويژه نسبت‏به حضرت على‏عليه السلامبيشتر بروز كرده است. آن حضرت دراشاره به اين گمراهى و انحراف فكرى مى‏فرمايد:

«مثلى فى هذه الامة مثل عيسى بن مريم، احبه قوم فغالوا فى‏حبه فهلكوا وابغضه قوم فهلكوا...» (150) .

مثل من در اين امت، همچون عيسى بن مريم است، گروهى او را دوست‏داشتند و در محبت، غلو و افراط كردندو به هلاك افتادند، گروهى هم‏دشمنش شدند و هلاك گشتند.

حب افراطى هميشه دوركننده از حق است. على‏عليه السلام در سخنى خطاب‏به خوارج نهروان فرمود:

در مورد من دو گروه به هلاكت‏خواهند افتاد: يكى دوستداران افراطى كه‏«حب‏» آنان را به راه ناحق مى‏كشاند،يكى هم دشمنان افراطى. (151) .

حب افراطى و نسبت دادن مقام و شان الوهيت‏براى ائمه، نوعى بدعت‏و شرك بود كه به وسيله دوستان نادان يادشمنان عنود، در تاريخ اسلام‏پديد آمد و براى شيعه و ائمه دردسرهايى داشت و هنوز هم برخى از آن‏اعتقادات وگرايشها، دستاويز دشمنان براى حمله به تشيع مى‏گردد.دشمنان اهل‏بيت، خود از كمك‏كاران نشر اينگونه افكارو آثار بوده وهستند، چون از اين رهگذر، مى‏توانند چهره شيعه را وارونه نشان دهند. (152) .

البته خطر ديگرى از سوى ديگر است. در برخى مناطق و محافل هم‏به بهانه خوف از خطر غلو، نقل فضايل ومناقب اهل بيت را كه در روايات‏قطعى آمده است ترك مى‏كنند و هر فضيلتى را كه كمى با عقل بشر جورنيايد،به نام غلو، رد مى‏كنند كه اين هم درست نيست و خواسته دشمن‏است.

مخالفان شيعه، ما را به غلو نسبت مى‏دهند.

ما ضمن آنكه بايد از غلو بپرهيزيم و گرفتار انحراف در عقيده نشويم،پاسخى هم براى رد اتهامات آنان داشتهباشيم و مرزى ميان «غلو» و«بيان فضايل‏» بشناسيم تا بتوانيم شبهات آنان را دفع كنيم.

به هر حال، بايد سطح فكر و ظرفيت نوجوانان و كودكان را در نظرگرفت و احاديث و فضايل قابل درك و هضمبرايشان گفت.

صرف اينكه سخنى در احاديث آمده است، مجوز نقل آن براى عموم‏نيست. گاهى عدم تناسب مطلب با كششفكرى شنوندگان يا خوانندگان،آنان را مساله‏دار مى‏كند و منكر اصل دين و عقايد مى‏شوند.

يك ميدان و دو هجوم

از آنجا كه ايجاد محبت اهل بيت، كارى فرهنگى و احداث خاكريزدفاعى در برابر «شبيخون فرهنگى‏» است، ايننوشته كه مقايسه‏اى‏ميان هجوم نظامى و تهاجم فرهنگى است، براى تكميل اين بحث،آورده مى‏شود. (153) .

نه «مرز»، تنها آبى و خاكى است، نه حمله، تنها زمينى و هوايى!

نه هجوم، فقط نظامى است، نه شكست و ضربه، فقط مادى.

«تهاجم فرهنگى‏»، خطرناكتر از «هجوم نظامى‏» است.

در هجوم نظامى، طمع به خاك است و زمين، در شبيخون فرهنگى‏طمع به اخلاق است و دين!

هجوم نظامى با سر و صدا و سرعت است، تهاجم فرهنگى، آهسته وآرام.

آن ترسناك و نفرت آفرين است، اين فريبنده و جذاب،.

آن، افراد را به دفاع و مقاومت وا مى‏دارد، اين به استقبال و پذيرش‏مى‏فرستد.

كشته آن، «شهيد» است و مرده اين، پليد!

شهادت، دوست داشتنى است، اما ابتذال، نفرت انگيز.

در هجوم نظامى، دشمن اعلام جنگ و دشمنى مى‏كند و مهاجم‏فرهنگى، اعلام دوستى!...

در حمله نظامى، صفير اولين گلوله، همه را متوجه خطر مى‏سازد، اما درتهاجم فرهنگى گاهى تا شليك گلولهآخر دشمن، هنوز عده‏اى شبيخون‏را باور نمى‏كنند.

آن پيداست، اين پنهان!

در آنجا، زمين از دست مى‏رود، اينجا شرف و دين.

آنجا، درگيرى با دشمن، در مرزهاست، اينجا آسيب از حمله دشمن،درون خانه‏هاست.

آنجا، بمبهاى خوشه‏اى مى‏ريزند، اينجا شك و دودلى مى‏انگيزند.

آنجا سلاح، موشك و بمب است، اينجا ماهواره و امواج تصويرى.

در ميدان حمله نظامى، پادگانها، مقرها و خطوط و خاكريزها بمباران‏مى‏شود، در تهاجم فرهنگى مدرسه‏هامطبوعات، انديشه‏ها و عقيده‏ها.

در آن درگيرى، كوه و دشت و دريا ميدان برخورد است، در اين مقابله،نبرد در عرصه مجلات، رمانها، فيلمها وكتابهاست.

آنجا ميدان مبارزه محدود است، اينجا گسترده،.

آنجا جنگى آشكار است، اينجا غارتى پنهان،.

اسيران آن ميدان، «آزاده‏»اند، و گرفتاران اين ميدان، «معتاد» و«آلوده‏».

آنجا، شهادت، خانواده‏اى را سربلند مى‏سازد، اينجا اعتياد و ابتذال،دودمانى را شرمگين مى‏سازد.

پدر يك شهيد، عزيز است، پدر يك آلوده، سرافكنده!

در ميدان نظامى، مجروح را به عقب بر مى‏گردانند تا مداوا شود، درصحنه فرهنگى، پس از اولين زخم و تركش،به خطوط جلوتر انتقال‏مى‏يابد.

تير و تركش، بر سر و دست مى‏نشيند، ولى زهر هوس و ويروس گناه، برايمان و انديشه آسيب مى‏رساند.

در هجوم نظامى، دشمن از مرز آبى و خاكى وارد مى‏شود، در تهاجم‏فرهنگى، از مرز فكرى و روحى.

آسيب خورده آن، انگيزه مبارزه و خصومت پيدا مى‏كند و نيش خورده‏اين، خلع سلاح و بى‏انگيزه مى‏شود.

تشييع جنازه يك شهيد، شهرى را روح حماسه مى‏بخشد، اما آلودگى‏نسلى به ابتذال، روح جامعه را افسردهمى‏سازد.

هجوم نظامى، يك ملت را مقاومتر مى‏كند، و هجوم فرهنگى،سست‏تر مى‏سازد.

آنجا فشنگ، شليك مى‏شود، اينجا آهنگ، پخش مى‏شود.

آنجا در پى «ماه‏»اند، اينجا دنبال «ماهواره‏».

گذرگاههاى آن جبهه، سربالايى است، و عرصه‏هاى اين ميدان،سرازيرى.

آنجا از خود مى‏گذرند تا به خدا برسند، اينجا از خدا مى‏گذرند تا به خودبرسند.

قربانيان آن، شهيد راه «معروف‏»اند، و قربانيان اين، كشته بيراهه‏«منكر»!

بكوشيم تا از مجروحان اين جبهه و تركش‏خوردگان اين حمله نباشيم.

اگر هم آسيب ديده‏ايم، به درمانگاه «توبه‏» برويم و ... تا دير نشده، غده‏گناه را «جراحى‏» كنيم.

آيا سلامت روح و فكر، به اندازه «جسم‏» مهم نيست؟!

فهرست اهم منابع:

- قرآن كريم.

- بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسه الوفاء، بيروت.

- كشف الغمه، اربلى، دارالكتب الاسلامى، بيروت.

- الغدير، علامه امينى، دارالكتاب العربى، بيروت.

- احقاق الحق، قاضى نورالله تسترى، الاسلاميه، تهران.

- بشارة المصطفى، طبرى، مطبعة الحيدريه، نجف.

- ينابيع المودة، قندوزى، مكتبة الحيدريه، نجف.

- ميزان الحكمة، محمدى رى‏شهرى، دفتر تبليغات اسلامى قم.

- الاحتجاج، طبرسى، دارالاسوه، تهران.

- اهل‏البيت فى الكتاب والسنة، محمدى رى‏شهرى، دارالحديث، قم.

- غرر الحكم، آمدى، دانشگاه تهران.

- ثواب الاعمال، شيخ صدوق، مكتبة الصدوق، تهران.

- الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، دارالكتب الاسلاميه، تهران.

- امالى، شيخ طوسى، مؤسسة البعثه، قم.

- من لايحضره الفقيه، صدوق، جامعه مدرسين، قم.

- صحيفه سجاديه، امام زين العابدين، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.

- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

- سفينة البحار، محدث قمى، انتشارات اسوه، تهران.

- مفاتيح الجنان، محدث قمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.

- مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، مؤسسة آل البيت، قم.

- العوالم، بحرانى، مؤسسة الامام المهدى، قم.

- تحف العقول، ابن شعبه حرانى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

- نهج البلاغه، سيد رضى، صبحى صالح، بيروت.

پى‏نوشتها:

1) كليات سعدى، چاپ اميركبير، ص‏715.

2) امام صادق‏عليه السلام: «الحب افضل من الخوف‏» (بحارالانوار، ج‏75، ص‏226).

3) شورى، آيه 23 .

4) پيامبر اسلام: لو ان‏عبدا جاء يوم القيامة بعمل سبعين نبيا ما قبل الله ذلك منه حتى يلقاه‏بولايتى و ولايةاهل بيتى. (كشف الغمه، ج‏2، ص‏10).

5) ابياتى از مثنوى «اهل بيت آفتاب‏» از نويسنده.

6) الغدير، ج 2، ص 303 .

7) احقاق الحق، ج‏18، ص‏498.

8) بحارالانوار، ج‏75، ص 348.

9) بشارة المصطفى، ص‏222.

10) ينابيع المودة، ج 1، ص‏78.

11) بحارالانوار، ج 67، ص 22.

12) همان، ج 16، ص‏190.

13) ميزان الحكمة، ج‏2، ص‏215.

14) بحار الانوار، ج 66، ص‏238.

15) به احاديث‏حب و بغض در راه خدا مراجعه كنيد (بحارالانوار، ج‏66، ص‏236 تا 253).

16) از جمله ر.ك: بحارالانوار، ج‏27، ص 51 تا 254.

17) بحارالانوار، ج‏22، ص‏315.

18) غرر الحكم، حديث 6169.

19) اهل البيت فى الكتاب والسنه، ص 369.

20) غرر الحكم.

21) احتجاج طبرسى، ج‏1، ص‏198.

22) همان، ص 197.

23) احقاق الحق، ج‏5، ص‏42.

24) ثواب الاعمال، ص 124.

25) احقاق الحق، ج‏18، ص‏310.

26) امالى طوسى، ص‏229.

27) الكافى، ج 2، ص‏496.

28) ثواب الاعمال، ص‏223.

29) من لايحضره الفقيه، ج‏2، ص‏577.

30) درباره روايات مربوط به زيارت، از جمله ر.ك: «بحارالانوار»، ج‏97 تا 99، «من لايحضره‏الفقيه‏»، ج‏2، «كاملالزيارات‏»، «عيون اخبار الرضا».

31) وسايل الشيعه‏»، ج‏10، «ميزان الحكمه‏»، ج 4 و نيز «چهل حديث زيارت‏»، نشر معروف، ازنويسنده.

32) بحارالانوار، ج 71، ص‏355.

33) بحارالانوار، ج‏101، ص‏98.

34) صحيفه سجاديه، دعاى 25.

35) بخشهايى از مقاله «حسينيه دل‏»، از نويسنده.

36) وسائل الشيعه، ج 3، ص 411، بحارالانوار، ج 98، ص 118 .

37) بحارالانوار، ج 97، ص 230 .

38) بحارالانوار، ج 97، ص 228 - 230 .

39) همان.

40) همان، ج 63 ، ص 448 .

41) همان، ج 101، ص 114 .

42) وسائل الشيعه، ج 10، ص 410، بحارالانوار، ج 98، ص 124 و 136 .

43) بحارالانوار، ج 98، ص 123 .

44) همان، ص 121 .

45) از جمله در برنامه‏هاى جنبى «شب شعر عاشورا» كه همه ساله در شيراز برگزار مى‏شود، مراسم‏«تربتنوشانى‏» به افراد جلسه است، شربت زعفران آميخته به تربت را در كام همه حضار به‏مقدار يك قاشق يا نيماستكان مى‏ريزند، اين برنامه، نقش عجيبى در ايجاد عشق و علاقه به‏امام حسين‏عليه السلام و تغيير حالتروحى افراد دارد.

46) سفينة البحار (چاپ جديد)، ج‏2، ص‏17.

47) مائده: 119، توبه: 100، مجادله: 22، بينه: 8.

48) مائده: 54.

49) مفاتيح الجنان، ص 350 (زيارت اميرالمؤمنين، زيارت امين الله).

50) مناقب ابن شهر آشوب، ج‏1، ص‏85.

51) رجال كشى، ج‏2، ص‏473 و 381.

52) همان، ص‏685.

53) تفسير عياشى، ج‏2، ص‏231.

54) همان.

55) بحارالانوار، ج 26، ص 124 .

56) همان، ص 146 .

57) همان، ج 23، ص 313 .

58) مريم، آيه 58 .

59) بحارالانوار، ج 26، ص 224 .

60) غاشيه، آيه 26 .

61) بحارالانوار، ج 7، ص 203 .

62) همان، ج 8 ، ص 41 .

63) همان.

64) همان، ج 2، ص 206 .

65) همان، ج 65 ، ص 43 .

66) همان، ج 9، ص 112 .

67) ميزان الحكمه، ج 5، ص 233 .

68) براى مطالعه متن اين احاديث فراوان مى‏توانيد از «المعجم المفهرس‏» بحارالانوار، واژه‏شيعه، بهره بگيريد.

69) بحارالانوار، ج‏23، ص‏232.

70) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «اساس الاسلام حبى و حب اهل بيتى‏»، (كنز العمال، ج‏12، ص‏105).

امام باقرعليه السلام: «حبنا اهل البيت نظام الدين‏»، (امالى شيخ طوسى، ص‏296).

71) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «من احبنا فقد احب الله و من ابغضنا فقد ابغض الله‏»، (امالى صدوق،ص‏386); در زيارت جامعه كبيره نيز مى‏خوانيم: من احبكم فقد احب الله.

72) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «... من احب هولاء فقد احبنى و من ابغضهم فقد ابغضنى‏»، (تاريخدمشق‏«ترجمة الامام الحسين‏»، ص‏91).

73) امام باقرعليه السلام: «انى لاعلم ان هذا الحب الذى تحبونا ليس بشى‏ء صنعتموه ولكن الله صنعه‏»،(المحاسن، ج‏1، ص‏246).

74) امام صادق‏عليه السلام: «حبنا اهل البيت افضل عبادة‏»، (المحاسن، ج‏1، ص‏247).

75) امام صادق‏عليه السلام: «لاتستصغروا مودتنا، فانها من الباقيات الصالحات‏»، (مناقب ابن شهرآشوب، ج‏4،ص‏215).

76) بحارالانوار، ج‏27، ص‏193.

77) ميزان الحكمه، ج‏2، ص‏237.

78) بحار الانوار، ج‏17، ص‏13; ميزان الحكمه، ج‏2، ص‏242.

79) بحار الانوار، ج 37، ص‏335.

80) همان، ج‏6، ص 187.

81) اين آثار و عناوين برگرفته از كتاب «اهل البيت فى الكتاب والسنه‏» محمدى رى‏شهرى است.

82) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «حبنا اهل البيت‏يكفر الذنوب و يضاعف الحسنات‏» (ارشاد القلوب،ص‏253).

83) امام صادق‏عليه السلام: «لا يحبنا عبد حتى يطهر الله قلبه‏» (دعائم الاسلام، ج‏1، ص‏73).

84) امام صادق‏عليه السلام: «من احبنا اهل البيت و حقق حبنا فى قلبه جرت ينابيع الحكمة علىلسانه‏»(المحاسن، ج‏1، ص‏134).

85) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «حب اهل بيتى و ذريتى استكمال الدين‏» (امالى صدوق، ص‏161).

86) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «شفاعتى لامتى من احب اهل بيتى و هم شيعتى‏» (تاريخ بغداد، ج‏2،ص‏146).

87) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «اكثركم نورا يوم القيامة اكثركم حبا لآل محمد»، (بشارة المصطفى،ص‏100).

88) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «من احبنا اهل البيت‏حشره الله تعالى آمنا يوم القيمة‏»، (عيون اخبار الرضا،ج‏2، ص‏220).

89) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «اثبتكم قدما على الصراط اشدكم حبا لاهل بيتى‏»، (فضائل الشيعه،ص‏48).

90) امام صادق‏عليه السلام: «والله لايموت عبد يحب الله و رسوله و يتولى الائمة‏عليهم السلام فتمسه النار»،(رجال نجاشى، ج‏1، ص‏138).

91) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «من احبنا اهل البيت فى الله حشر معنا و ادخلناه معنا الجنة‏»، (كفاية الاثر،ص‏296).

92) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «اعلى درجات الجنة لمن احبنا بقلبه و نصرنا بلسانه و يده‏»، (المحاسن،ج‏1،ص‏251).

93) پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله: «من اراد ان ينجو من عذاب القبر فليحب اهل بيتى... و من اراد دخولالجنة‏بغير حساب فليحب اهل بيتى فوالله ما احبهم احد الا ربح الدنيا والآخرة‏»، (مقتل الحسين‏خوارزمى، ج‏1،ص‏59).

94) بحارالانوار، ج‏27، ص‏78.

95) بحارالانوار، ج‏16، ص‏356.

96) همان، ج 23، ص 250 (لا تستصغر مودتنا فانها من الباقيات الصالحات).

97) الغدير، ج‏2، ص‏295.

98) نامش سفيان بن مصعب است. وى از شاعران برجسته شيعه و مورد عنايت اهل‏بيت‏بود كه‏عمده شعر اوپيرامون مدح و مرثيه اهل بيت است. در زمان امام صادق‏عليه السلام مى‏زيست. براى‏آشنايى با چهره او، از جملهر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 24 (اسفند 77) و «سفيان بن مصعب‏»از: سيد هاشم محمد.

99) مستدرك وسائل الشيعه، ج‏2، ص‏625.

100) درباره او ر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 20 (آبان 77) و «ابوالاسود الدوئلى فى الميزان‏» از: محمدالمنصور.

101) بحار الانوار، ج‏8، ص 52.

102) روزنامه جمهورى اسلامى، 16 اردى‏بهشت 78.

103) الغدير، ج 2، ص 361 .

104) بحارالانوار، ج 51 ، ص 148 .

105) همان، ص 137 (طوبى لك ان ادركته و يا طوبى من ادركه).

106) العوالم، بحرانى، ج 11، ص 136 .

107) همان، ص 552 .

108) همان، نقل از تهذيب، ج 8 ، ص 112 .

109) در زمينه نامها و تاثير اينگونه نامگذاريها ر. ك: «جرعه‏اى از كوثر»، على‏رضا سبحانى‏نسب.

110) در اين زمينه به «الغدير» علامه امينى، ج 3، بحث «عيد الغدير فى الاسلام‏» مراجعه شود، نيزجزوه «عيدغدير در اسلام‏» از نويسنده، «چهل حديث غدير» از: محمود شريفى.

111) ديباچه‏اى بر رهبرى، ناصرالدين صاحب‏الزمانى، ص 69 .

112) همان، ص 218 .

113) در زمينه نقش الگو و قهرمان از جمله ر. ك: «الگوهاى تربيت كودكان و نوجوانان‏» محمد على‏كريمى‏نيا،«نقش اسوه‏ها در تبليغ و تربيت‏» مصطفى عباسى مقدم «جوان‏» و «كودك‏»،فلسفى، «انسان كامل‏»، شهيدمطهرى، «ديباچه‏اى بر رهبرى‏» ناصرالدين صاحب‏الزمانى.

114) تحف العقول، ص‏416.

115) ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه (مفاتيح الجنان، ص‏549).

116) ثلاثة تورث المحبة: الدين والتواضع والبذل (بحارالانوار، ج‏75، ص‏229).

117) بحار الانوار، ج‏33، ص‏260.

118) بحارالانوار، ج‏13، ص 351 و ج‏67، ص‏22.

119) ميزان الحكمه، ج‏2، ص‏229 (به نقل از بحارالانوار، ج‏14، ص‏38).

120) بحارالانوار، ج‏2، ص‏31.

121) الكافى، ج‏1، ص‏193.

122) رحم الله امرءا اجتر مودة الناس الينا، فحدثهم بما يعرفون و ترك ما ينكرون (بحارالانوار، ج‏2،ص‏68).

123) براى آشنايى با سيره پيامبر از جمله ر.ك: «بحارالانوار»، ج‏16; «مكارم الاخلاق‏»، طبرسى;«سنن النبى‏»،علامه طباطبايى، «همگام با رسول‏»، از نويسنده; نسبت‏به ائمه ديگر از جمله‏«منتهى الامال‏»، محدث قمى وكتابهاى ديگرى كه در زندگى ائمه نوشته شده است. دوره‏چهل حديث‏هاى سيره معصومين از انتشارات «نشرمعروف‏» نيز توصيه مى‏شود.

124) بحارالانوار، ج‏74، ص‏166.

125) صائب تبريزى.

126) كتاب «بانوى نور» مريم بصيرى، داستان تاثيرپذيرى يك هنرمند را از ايفاى نقش مادر امام‏زمان‏عليهالسلام نوشته است. از اهل هنر نمونه‏هاى متعددى از اين تاثيرپذيرى شنيده شده است.

127) در اين زمينه خاطرات «زيارت‏» كه كانون پرورش فكرى، از خاطرات بچه‏ها از زيارت مشهدمقدس چاپكرده است، نمونه موفق است. شبيه آن كتاب «سحرخيزان تنها» در مورد روزه ماه‏رمضان است. خاطراتى كهبچه‏ها از امام امت‏يا شهيدان نوشته‏اند، يا نامه‏هاى آنان خطاب به‏حضرت امام، همين تاثير را داشته است.

128) در اين زمينه‏ها از جمله: «حكايتها و هدايتها» فصل اول، محمد جواد صاحبى، «قصه‏هاى‏نماز»، «غنچه‏هاىنور» و «قصه‏هايى از زندگى معصومين‏»، جواد نعيمى، «قصه‏هاى خوب‏براى بچه‏هاى خوب‏» جلد 8 ، مهدىآذريزدى، «تا دريا» محمد سادات اخوى و... براى جوانان‏و نوجوانان مفيد است.

129) اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج‏2، ص‏40.

130) تحف العقول، ص‏514.

131) بحارالانوار، ج‏70، ص‏15.

132) همان، ج‏75، ص‏347.

133) احاديث مربوط به «حب اهل بيت‏عليهم السلام‏» را از جمله در (ميزان الحكمه، ج‏2، ص‏235) مطالعه‏كنيد.كتاب «اهل البيت فى الكتاب والسنة‏» از محمدى رى‏شهرى نيز منبع خوبى است.

134) اسئلك حبك و حب من يحبك و حب كل عمل يوصلنى الى قربك (مناجات خمس عشره،مناجات نهم،مفاتيح الجنان، ص‏125).

135) تنبيه الخواطر، ورام، ج‏2، ص‏176.

136) ميزان الحكمه، ج‏5، ص‏232.

137) احتجاج طبرسى، ج‏2، ص‏599.

138) بحارالانوار، ج‏39، ص‏288.

139) بحارالانوار، ج 65، ص‏151.

140) اهل البيت، فى الكتاب و السنة، ص‏421.

141) همان.

142) بحارالانوار، ج‏100، ص‏124 و ج‏35، ص‏199.

143) ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه (احزاب، آيه‏4).

144) اهل البيت فى الكتاب والسنه، ص‏423.

145) همان.

146) همان، ص‏425.

147) امالى طوسى، ص 650.

148) نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 117.

149) اهل البيت فى الكتاب والسنه، ص‏531.

150) بحارالانوار، ج‏35، ص‏315.

151) همان، ج 33، ص‏373.

152) اهل تحقيق، در اين زمينه از جمله به بحث مستوفاى «مشكلة الغلاة‏» در كتاب «الامام‏الصادق والمذاهبالاربعه‏»، اسد حيدر، ج‏4، ص‏369 مراجعه كنند.

153) اين مقاله بارها در مطبوعات و نيز به صورت مستقل، چاپ، تكثير و توزيع شده است.

back page index page 
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation