بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عشق برتر,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 - پيش گفتار
     03 - برپايى مراسم و تعظيم شعائر
     fehrest -
 

 

 
 

  index page next page

پيش گفتار

به گواهى تجربه و تاريخ، آنان كه وابستگى‏هاى عاطفى و قلبى به دين‏و مظاهر مكتب و مذهب داشته‏اند وعلاقه‏مندان اهل‏بيت‏عليهم السلام و پاى‏بندان‏به سنن مذهبى و شعائر دينى، كمتر در معرض انحراف، گناه،مفاسد وآلودگيهاى اخلاقى بوده‏اند، يا ديرتر به مفاسد و بديها كشيده شده‏اند.

عواطف پاك و مقدس نسبت‏به معصومين و خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله عامل‏ثبات قدم بيشتر در راهديندارى است و عشق و محبت‏به اهل‏بيت‏عليهم السلام، تاحد زيادى بيمه‏كننده افراد در برابر گناه و فساد است،به شرط آنكه اين‏محبت و دوستى، عميق، ريشه‏دار و از روى بصيرت و معرفت‏باشد و باهدايت صحيح، انسان رادر مسير عمل قرار دهد.

از سوى ديگر جوانان و نوجوانان اگر پايه‏هاى اعتقادى استوار وتربيت‏هاى دينى درست نداشته باشند،آسيب‏پذيرترين قشر جامعه درمقابل امواج گناه و فساد اخلاقى و اجتماعى به شمار مى‏آيند.

دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى نيز، برنامه و بودجه براى «تهاجم‏فرهنگى‏» اختصاص داده‏اند و با همه امكانات وابزار و شيوه‏ها در پى جداساختن جوانان جامعه از جريان مقدس اسلام و انقلاب در ميهن اسلامى‏ما و در سطحجهانند.

امروز ديگر ترديد در فعاليت‏هاى برنامه‏ريزى شده دشمن براى هجوم‏به فرهنگ دينى و ارزش‏هاى اخلاقى وانقلابى ما، نشانه بى‏خبرى وغفلت و سادگى است. معرفى الگوهاى ناسالم به جوانان و كشاندن آنان به‏وادىعشقهاى سرراهى و نمونه‏هاى مبتذل و اشباع گناه‏آلود و انحرافى‏اين نياز و خلا روحى، يكى از همين دامها وبرنامه‏هاست.

با اين حساب، براى صيانت جوانان عزيز از اين آفتها و توطئه‏ها، ازسنين كودكى و نوجوانى بايد برنامه داشت وهوشيارانه و دقيق، در جهت‏تغذيه فكرى و روحى و عاطفى و هدايت آنان در بستر «صراط مستقيم‏» وبر اساس«قرآن و عترت‏» تلاش كرد.

ايجاد محبت اهل بيت‏عليهم السلام در دل كودكان و نوجوانان و گره زدن انديشه‏و عاطفه و محبت آنان با اينخاندان پاك و نمونه، مى‏تواند يكى از اين‏شيوه‏ها و برنامه‏ها به شمار آيد. براى آنان كه در پى «مهرورزى‏»ودل‏باختن و محبوب گزيدن و دوست داشتن‏اند، اهل‏بيت پيامبر، بهترين وبرترين محبوب و معشوق‏اند و عشقبه اين خاندان، ارزنده‏ترين وماندگارترين عشقهاست. به قول شاعر صاحبدل شيراز:

سعدى، اگر عاشقى كنى و جوانىعشق محمد بس است و آل محمد (1)

ولى... چگونه و با چه روشى مى‏توان نسل امروز را محب و دوستداراهل‏بيت‏بار آورد و بذر و نهال اين «عشقمقدس و برتر» را در مزرعه روح وجانشان كاشت؟

پدران، مادران، اوليا و مربيان، نويسندگان و هنرمندان، برنامه‏سازان‏صدا و سيما، نهادهاى فرهنگى و هنرى،سياستگذاران مراكز تبليغى وتربيتى و همه كسانى كه به نحوى در شكل دادن به شخصيت كودكان ونوجوانان،مؤثر و سهيم‏اند; در اين مورد، هم مسؤولند، هم در پى يافتن‏راهها و شيوه‏هاى عملى و كاربردى براى «ايجادمحبت اهل بيت‏» و«تربيت دينى‏» در دل و انديشه نسل معاصرند.

نگارنده اين اثر، بى آنكه ادعايى داشته باشد، به عنوان يك گام كوچك‏و ابتدايى به تدوين اين جزوه پرداخته ونكته‏هايى را در اين زمينه مطرح‏ساخته است، به اين اميد كه اين «موضوع‏»، با پيگيرى صاحب‏نظران وكاربيشتر و روشهاى علمى‏تر و عينى‏تر، هر چه غنى‏تر شود و كمال يابد واستفاده بيشترى به اهل مطالعه وپژوهش برساند.

قم - جواد محدثى

بهار 1378 ش

جايگاه محبت در دين

گرچه استفاده از قدرت، مى‏تواند ما را به هدف برساند، ولى بهره‏گيرى‏از «محبت‏» و «عشق‏» و ايجاد جاذبه وكشش قلبى، اهرمى قوى‏تر است وانگيزه‏هاى ماندگارترى ايجاد مى‏كند. در روايات نيز آمده است: «محبتودوست داشتن برتر از ترس و بيم است.» (2) .

نوع رابطه ما با اهل بيت‏عليهم السلام، بر چه مبنايى است و بر چه مبنايى بايدباشد؟

آيا مثل رابطه ملت و حاكم و مردم و رهبر است؟

يا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد؟

يا رابطه «محبت‏» و «مودت‏» و پيوند قلبى و درونى است، كه هم‏كارسازتر، و هم بادوامتر و ريشه‏دارتر است؟

خلل‏پذير بود هر بنا كه مى‏بينىمگر بناى محبت كه خالى از خلل است

قرآن كريم روى اين رابطه تاكيد دارد و «مودت اهل بيت‏عليهم السلام‏» را اجررسالت پيامبرصلى الله عليه وآلهمعرفى مى‏كند:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» (3) .

بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدى نمى‏خواهم، مگر دوستى ومحبت درباره نزديكانم.

در روايات متعددى «مودة فى القربى‏» به محبت و مودت اهل بيت وخاندان پيامبر تفسير شده است. بالاترينمحبت هم محبتى است كه خدابه آن سفارش كرده باشد و صاحبان اين محبت را نيز دوست‏بدارد.

در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يك «فرض الهى‏» و ملاك‏قبول اعمال و عبادات به حساب آمده است. (4) .

تولاى شما فرض خدايى استقبول و رد آن مرز جدايى است

هر آن كس را كه در دين رسول استولايت، مهر و امضاى قبول است

ديانت‏بى شما كامل نگرددبجز با عشقتان دل، دل نگردد (5)

اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نكته را قبول دارند و در شعرشافعى چنين آمده است:

يا اهل بيت رسول الله حبكمفرض من الله فى القرآن انزله

كفاكم من عظيم القدر انكممن لم يصل عليكم لا صلاة له (6)

اى خاندان پيامبر خدا! حب شما فريضه‏اى است‏خدايى كه خداوند درقرآن آورده است، براى افتخار بزرگ شماهمين بس كه هر كس (در نماز)بر شما صلوات و درود نفرستد، نمازش درست نيست و نماز ندارد.

از آنجا كه اين پيوند درونى، هم بيمه كننده دوستدار اهل بيت در مقابل‏انحرافها و لغزشهاست، هم هدايتگرامت‏به سرچشمه زلال دين است،رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است كه مردم را دوستدار اهل بيت‏بارآوريد و برمبناى اين محبت، تربيت كنيد:

«ادبوا اولادكم على حبى و حب اهل بيتى والقرآن‏». (7) .

فرزندانتان را با محبت من و محبت‏خاندان من و محبت قرآن تربيت وتاديب كنيد.

امام صادق‏عليه السلام نيز فرموده است:

«رحم الله عبدا حببنا الى الناس ولم يبغضنا اليهم‏». (8) .

خدا رحمت كند كسى را كه ما را محبوب مردم سازد و ما را در نظر مردم‏مبغوض و منفور نسازد.

نيز از سخنان آن حضرت در توصيه به شيعه است:

«احبونا الى الناس و لا تبغضونا اليهم، جروا الينا كل مودة‏وادفعوا عنا كل قبيح‏». (9) .

ما را در نظر مردم محبوب سازيد و در نظرشان ما را منفور نگردانيد، هرمودت و دوستى را به طرف ما بكشيدو هر زشتى را از ما دور سازيد.

هر چه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت وهمرنگى و همراهى و همدلى هم بيشتر خواهدشد. نقش عشق و محبت‏در ايجاد همسانى و همفكرى و همراهى و هم‏سويى بسيار عظيم است ومردم پيوسته ازچهره‏هاى محبوبشان الگو و سرمشق مى‏گيرند. ايمان‏عاطفى به رهبرى حتى در اطاعت‏سياسى و اجتماعى همتاثير مى‏گذارد وزمينه‏ساز تبعيتى عاشقانه مى‏شود، نه صرفا تشكيلاتى و رسمى.

از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت را علاوه بر جنبه‏هاى اعتقادى برمبناى علمى و احاديث و منابع دينى، بايدعاطفى و روحى و احساسى قرارداد و «آگاهى عقلى‏» را با «عاطفه قلبى‏» در هم آميخت و عقل و عشق رابا همپيوند زد. همچنانكه در آموزش هم، اگر معلم، بيش از رابطه علمى،رابطه قلبى و زمزمه محبت و مودت باشد«جمعه به مكتب آورد طفل‏گريزپاى را»، در ارتباطهاى ولايى با ائمه نيز دل، قلمرو فرمانروايى آنان‏مى‏گردد.

در اين صورت، ميان «شناخت‏»، «عشق‏» و «پيروى‏»، رابطه‏اى‏مستحكم پديد مى‏آيد و «معرفت‏»، محبت مى‏آورد ومحبت، «ولايت وتبعيت‏». در حديثى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله به اين سه عنصر و نقش آن در سعادت‏انساناشاره فرموده است:

«معرفة آل محمد برائة من‏النار و حب آل محمد جواز على‏الصراط والولاية لآل محمد امان من العذاب‏». (10) .

معرفت و شناخت آل محمد، برائت و نجات از دوزخ است و «محبت‏» آل‏محمد، جواز عبور از صراط است و«ولايت‏» نسبت‏به آل محمد، امان ازعذاب است.

اين رابطه را مى‏توان چنين ترسيم كرد:

معرفت محبت اطاعت.

در حديث امام صادق‏عليه السلام نيز آمده است:

«الحب فرع المعرفة‏». (11) .

محبت، فرع و شاخه شناخت است.

در سيره پيامبر اكرم نيز آمده است كه هر كس با او از روى معرفت وشناخت، رفاقت و نشست و برخاستمى‏كرد، محبت او در دلش مى‏افتاد. (12) .

اين نشان‏دهنده تاثير معرفت در پيدايش محبت است.

ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده و بسيط و عاطفى شروع‏كرد و در مراحل بعدى با بصيرت وناخت‏بيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجاكه «حب‏»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت‏»، جزء دينيك‏مسلمان و شيعه درآيد، امام صادق‏عليه السلام فرمود: «هل الدين الاالحب‏»؟ (13) آيادين جز محبت است؟ وامام باقرعليه السلام فرمود:

«الدين هوالحب والحب هوالدين‏». (14) .

دين همان محبت است و محبت همان دين است.

روشن است كه محبت راستين به عمل و تبعيت هم مى‏انجامد و ازعصيان و تخلف دور مى‏سازد. (15) .

براى اين كار، بايد زمينه‏هاى روحى و آمادگى‏هاى قبلى افراد را در نظرگرفت، وگرنه محبت اهل بيت‏به دلهاىغير مستعد و غير آماده‏نمى‏چسبد، آنچنان كه كاشى به ديوار كاهگلى نمى‏چسبد. گاهى هم بايدموانع را زدود،همچنانكه در لحيم‏كارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر،چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مى‏زدايند، تا لحيم،بچسبد و جوش‏بخورد.

حقوق اهل بيت (ع) و وظايف ما

غير از مودت اهل بيت كه در قرآن هم آمده است، در روايات فراوانى‏حقوق آنان بر عهده ما و وظيفه ما در برابراهل بيت‏بيان شده است و ابواب‏متعددى از احاديث درباره ولايت، محبت، مودت و نصرت اهل‏بيت وجوددارد (16) كه فهرستى از آن حقوق و وظايف، چنين است:

1 - مودت و محبت.

در زيارت جامعه است:

«بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة و لكم المودة الواجبة‏».

به سبب ولايت‏شما طاعت واجب پذيرفته مى‏شود و «مودت واجب‏»براى شماست.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله در حديثى مفصل، خطاب به سلمان و ابوذر و مقداد ازجمله فرموده است:

«ان مودة اهل بيتى مفروضة واجبة على كل مؤمن ومؤمنة...» (17) .

مودت اهل بيت من بر هر مرد و زن با ايمان، فرض و واجب است.

امام على‏عليه السلام فرمود:

«عليكم بحب آل نبيكم فانه حق الله عليكم‏» (18) .

بر شما باد محبت دودمان پيامبرتان، كه اين حق خدا بر گردن شماست.

2 - تمسك و چنگ زدن به آستان آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من تمسك بعترتى من بعدى كان من‏الفائزين‏». (19) .

هر كس پس از من به خاندانم چنگ بزند و تمسك جويد، از رستگاران‏خواهد بود.

3 - ولايت و پذيرش رهبرى آنان.

على‏عليه السلام فرمود:

«لنا على الناس حق الطاعة والولاية‏». (20) .

براى ما بر عهده مردم حق اطاعت و ولايت است.

4 - مقدم داشتن آنان بر ديگران.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«اهل بيتى نجوم لاهل الارض، فلا تتقدموهم و قدموهم فهم‏الولاة بعدى‏» (21) .

خاندان من ستارگانى براى اهل زمين‏اند، پس از آنان جلو نيفتيد، بلكه‏آنان را جلو اندازيد، كه آنان پس از منواليان‏اند.

5 - اقتدا به آنان در امور دين و دنيا.

«اهل بيتى يفرقون بين الحق والباطل و هم الائمة الذين يقتدى‏بهم‏». (22) .

اهل بيت من ميان حق و باطل را جدا مى‏كنند و آنان پيشوايانى هستندكه بايد به آنان اقتدا كرد.

6 - اكرام و احترام نسبت‏به آنان.

«ايها الناس! عظموا اهل بيتى فى حياتى و من بعدى واكرموهم و فضلوهم‏». (23) .

اى مردم، اهل بيت مرا بزرگ بداريد، چه در حال حياتشان چه پس ازمن و آنان را احترام و اكرام كنيد و آنان رابر ديگران برترى دهيد.

7 - اداى خمس اموال و درآمدها.

آيه 41 انفال، خمس را براى خدا و رسول و ذوى القربى و... مى‏داند.

8 - نيكى كردن و پيوند داشتن با آنان و ذريه ايشان.

امام صادق‏عليه السلام:

«من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحى موالينا يكتب له‏ثواب صلتنا». (24) .

هر كس نتواند با ما صله و پيوند و نيكى داشته باشد با دوستان صالح ماپيوند داشته باشد، تا براى او پاداشارتباط با ما و نيكى به ما نوشته‏شود.

9 - صلوات و درود فرستادن بر آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من صلى صلوة لم يصل فيها على ولا على اهل بيتى لم تقبل‏منه‏». (25) .

هركس نمازى بخواند كه در آن بر من و اهل بيتم صلوات نفرستد،نمازش از او پذيرفته نيست.

10 - ياد كردن آنان و فضايلشان.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«خير الناس من بعدنا من ذاكر امرنا و دعا الى ذكرنا». (26) .

بهترين مردم پس از ما كسى است كه كار و فرهنگ ما را ياد كند و مردم‏را به ياد ما فراخواند.

امام باقرعليه السلام فرمود:

«ان ذكرنا من ذكر الله و ذكر عدونا من ذكر الشيطان‏». (27) .

يادكرد ما از ياد خداست و ياد دشمن ما، از ياد دشمن است.

11 - ذكر مصائب و مظلوميت آنان.

امام صادق‏عليه السلام (درباره مجالسى به ياد عزاى اهل‏بيت):

«ان تلك المجالس احبها فاحيوا امرنا، انه من ذكرنا او ذكرناعنده فخرج من عينيه مثل جناح الذباب غفرالله لهذنوبه‏». (28) .

اين مجالس را دوست مى‏دارم، پس امر و فكر ما را زنده بداريد، هماناكسى كه از ما ياد كند يا ما نزد او ياد شويمو از چشمانش به اندازه بال‏مگسى اشك آيد، گناهانش آمرزيده مى‏شود.

12 - رفتن به زيارت قبور مطهرشان.

امام رضاعليه السلام فرمود:

«ان لكل امام عهدا فى عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام‏الوفاء بالعهد زيارة قبورهم‏». (29) .

براى هر امامى عهد و پيمانى بر گردن دوستان و پيروان اوست و ازنشانه‏هاى وفاى كامل به اين عهد و پيمان،زيارت قبر امامان است.

نقش اجتماعى و تربيتى زيارت، آن‏قدر بسيار است كه نشانه كمال حج‏و زيارت خانه خدا به‏شمار رفته است واحاديث فراوانى به زيارت اهل‏بيت وامامان معصوم، چه در حال حياتشان و چه پس از وفات، سفارش كرده‏است. (30) .

امام باقرعليه السلام فرمود: همانا مردم فرمان يافته‏اند كه سراغ اين سنگها(ى‏كعبه) آمده، آنها را طواف كنند،سپس نزد ما آيند و ولايت و همبستگى‏خويش را به ما خبر دهند و يارى خود را بر ما عرضه كنند. (31) .

اين بعد اجتماعى و سياسى حج را در زمينه «پيوند يارى‏» و «ارتباطولايى‏» با امامان حق نشان مى‏دهد.پاداشهاى عظيمى كه براى زيارت‏روايت‏شده، بويژه زيارت كربلا و خراسان، زيارت اربعين و عاشورا، زيارت‏از دورو نزديك، نشان اهميت مساله است. زيارت، علاوه بر آنكه تكليف مانسبت‏به امامان است، نقش محبت‏آفرينى همدارد (بعدا اشاره خواهدشد).

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«الزيارة تنبت المودة‏». (32) .

زيارت و ديدار، مودت و دوستى به بار مى‏آورد.

راههاى ايجاد محبت

نشناخته را محرم هر راز مكنقفل دل خود بر همه كس باز مكن

در قلك دل براى آينده خويشجز عشق خدا و دين پس‏انداز مكن

1 - دوران پيش از كودكى

آنچه در ساختن شخصيت‏يك انسان مؤثر است، خيلى پيشتر ازمدرسه و جامعه آغاز مى‏شود و به مساله تغذيه،شير مادر، روحيات والدين،شرايط ايام باردارى، انعقاد نطفه و... هم مربوط مى‏شود و موضوع وراثت‏نيز، در جاىخود مهم است.

اهل معرفت و انسانهاى دقيق و ارزشى، در به وجود آوردن نسلى پاك،نجيب، باايمان و اهل صلاح و فلاح، به ايننكات و ريزه‏كاريها هم توجه‏مى‏كنند.

در زندگى‏نامه بسيارى از بزرگان دين يا شهيدان اسلام مى‏خوانيم ومى‏شنويم كه مادرانشان آنان را با وضو شيرداده‏اند، ايام باردارى وشيردادن، مواظب حالات روحى خود، غذاى حلالى كه مى‏خورده‏اند،مجالسى كه شركتمى‏كرده‏اند، كتابهايى كه مى‏خوانده‏اند و... بوده‏اند. اين‏مراقبت‏ها در روحيه و خصلت‏هاى كودك تاثير مى‏گذارد.اينكه مادر در ايام‏باردارى يا هنگام شير دادن، چه صداها و نوارهايى بشنود (ترانه يا تلاوت‏قرآن يا نوحه ومداحى و...) و چه تصاوير و فيلمهايى ببيند، در چه جلساتى‏شركت كند، با چه كسانى معاشرت داشته باشد، درتكوين شخصيت‏معنوى فرزند بى‏اثر نيست. برخى از سفره امام حسين‏عليه السلام و اطعام ايام‏عاشورا وغذاهاى نذرى، به قصد تبرك استفاده مى‏كنند. اين ايمانها وعقيده‏ها به نوزادهم منتقل مى‏شود.

آنچه در آداب و سنن اسلامى در مورد كودكان و نوزادان است (از قبيل:از خداوند فرزند صالح خواستن، دايهصالح گرفتن براى شير دادن، توجه به‏انتقال اخلاق دايه به فرزند، كام نوزاد را با آب فرات و تربت كربلا برداشتن،هنگام تولد و نامگذارى در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نيك بر او نهادن،از نام ائمه بر فرزندان گذاشتن، ياددادن قرآن و حديث اهل بيت‏به‏فرزندان و آموختن نماز و واداشتن به روزه و... ) همه نشان دهنده تاثيراينگونهامور در خلق و خوى كودكان است.

از على‏عليه السلام روايت است كه فرمود: من از خداى خود فرزندانى زيباروى وخوش قامت نطلبيدم، بلكه ازپروردگارم خواستم فرزندانى به من عطا كندكه مطيع خدا و خائف از او باشند، تا هر گاه به آنان مى‏نگرم كهمطيع‏خدايند، چشمانم روشن گردد. (33) .

امام سجادعليه السلام نيز در دعاى مخصوص فرزندان، بيشتر نكته‏هاى‏معنوى و دينى و اخلاقى و صلاح و فلاحو تقوا و بصيرت و اطاعت‏خدا ومحبت اولياى الهى و دشمنى با دشمنان خدا مى‏طلبد:

«و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ولاوليائك‏محبين مناصحين و لجميع اعداءك معاندين ومبغضين‏». (34) .

پس دوران كودكى، فصل تربيت دينى و تربيت ولايى كودكان است ومحبت اهل بيت هم يكى از شاخه‏هاىهمين «تربيت دينى‏» است.

من غم و مهر حسين، با شير از مادر گرفتمروز اول كامدم، دستور تا آخر گرفتم

بر مشام جان زدم يك قطره از بوى حسينىسبقت از مشك و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

حضور ما در جلسات حسينى و اشك ريختن در سوگ اباعبدالله‏عليه السلام وشنيدن حرف و حديث امامان واهل بيت، در روح كودكى كه در رحم يا درآغوش دارد، تاثيرگذار است.

«... در حسينيه دلمان، مرغهاى محبت‏سينه مى‏زنند و اشكهاى يتيم‏در خرابه چشم، بيقرارى مى‏كنند. سينه ماتكيه‏اى قديمى است،سياهپوش با كتيبه درد و داغ. درب آن با كليد «يا حسين‏» باز مى‏شود وزمين آن با اشك ومژگان، آب و جارو مى‏شود.

ما دلهاى شكسته خود را وقف اباعبدالله‏عليه السلام كرده‏ايم و اشك خود را نذركربلا، و اين «وقفنامه‏» به امضاىحسين‏عليه السلام رسيده است. اين است كه‏زيارت، ترجيع بند ايام سال ماست.

صبحها وقتى سفره دعا و عزا گشوده مى‏شود، دل روحمان گرسنه‏عاطفه و تشنه عشق مى‏شود. ابتدا چند مشت«آب بيدارى‏» به صورت‏جان مى‏زنيم، تا «خواب غفلت‏» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مى‏بينيم،چشممان آبمى‏افتد. «السلام عليك‏» را كه مى‏شنويم، بوى خوش كربلابه مشاممان مى‏رسد. توده‏هاى بغض در گلويمانمتراكم مى‏گردد و هواى‏دلماى ابرى مى‏شود و آسمان ديدگانمان بارانى.

سر سفره ذكر مصيبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهاى «ياحسين‏» مى‏كنيم و نمكدان چشممان دانه دانهاشك بر صورتمان‏مى‏پاشد. به دهان كه مى‏رسد، قند و نمك در كاممان مى‏آميزد و اين‏محلول شور و شيرين،درمان عشق ماست و نمك‏گير سفره حسين‏عليه السلام‏مى‏شويم. اين است كه تا آخر عمر، دست و دل ازحسين‏عليه السلام بر نمى‏داريم.آنگاه جرعه جرعه زيارت عاشورا مى‏نوشيم و سر سفره توسل، «ولايت‏» رالقمهلقمه در دهان كودكانمان مى‏گذاريم.

غذاى ما از عطاى حسين‏عليه السلام است. الحمدلله... در اين خشكسالى دل‏و قحطى عشق، نم نم باران اشك،غنيمتى است كه رواق آينه كارى شده‏چشمان ما را شستشو مى‏دهد. خدايا ما را به چشمه كربلا و نهرعلقمه‏تشنه‏تر كن و معماراشك را براى آبادى دلهايمان بفرست.

امروز بر سردر دلهاى ما پرچمى نصب شده كه بر آن نوشته است:«السلام عليك يا اباعبدالله‏». (35) .

ريشه‏هاى حب اهل بيت، در دوران خردسالى و شيرخوارگى نيرومى‏گيرد و در جوانى و بزرگسالى ميوه و برگ وبار مى‏دهد. آرى...

به جام جان نريخت مهر ديگرىاز آن دمى كه دل شد آشناى تو

اين مرحله، به مراقبتها و رفتارهاى والدين در دوران شيرخوارگى ونوزادى فرزندان مربوط مى‏شود.

اما... اينك ماييم و كودكان و نوجوانان موجود در جامعه و ضرورت واهميت تربيت ولايى و دينى آنان.

در اينكه چگونه مى‏توان جوانان و نوجوانان را «محب آل محمد» ودوستدار اهل‏بيت‏عليهم السلام بارآورد،راههاى مختلفى وجود دارد. برخى از اين‏راهها جنبه ذهنى و تئورى دارد، يعنى طرح موضوعات و مباحثى كهنتيجه‏آن ايجاد كشش و جذبه نسبت‏به خاندان پيامبر است. عمدتا بيان فضايل‏و مناقب و مقامات و شرح حال وسيره اولياء الهى، حتى ذكر شمايل واوصاف ظاهرى آنان، از اين بخش است. بعضى حتى از راه تصاوير وعكسهاىمنسوب به پيامبر و امامان، به آنان علاقه پيدا مى‏كنند و تصوير،گذرگاه و معبرى براى ورود به دنياى زيبا ودوست‏داشتنى اولياى دين‏مى‏شود. برخى هم جنبه عملى و كاربردى است، يعنى اجراى برنامه‏ها ياتوجه بهنكات اجرايى و كاربردى كه نتيجه آن جاى گرفتن محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام در دل كودكان و جوانان است واين كار، عمدتا از سوى پدران‏و مادران، اولياء و مربيان، برنامه‏سازان، مسؤولان فرهنگى و تربيتى كشوروچهره‏هاى مورد توجه و علاقه نسل نوجوان در جامعه است.

اينك برخى از اين راهها و شيوه‏ها برشمرده مى‏شود:

2- پيوند با آب فرات و خاك كربلا

استفاده از نمادها و سمبلهايى كه به نوعى ارتباط با اهل بيت دارد، اين‏رابطه را تقويت مى‏سازد. «عاشورا»برجسته‏ترين مظهر خط ولايت نسبت‏به اين خاندان است.

«شهادت‏» و «عطش‏» نيز دو جلوه مهم عاشوراست.

«آب فرات‏» يادآور تشنگى امام و اهل بيت او و وفاى عباس‏عليه السلام است و«تربت‏» سيدالشهدا، خاك آميختهبه خون «ثارالله‏» است و اين دو،فرهنگ عاشورا و حب اهل بيت را با خود دارند.

در تعاليم شيعه، از سنتهاى مؤكد مذهبى، برداشتن كام نوزاد هنگام‏تولد، با تربت‏سيدالشهدا و آب فراتست‏يعنى اندكى از اين يا آن، به كام‏نوزاد ماليدن، يا در دهان او چكاندن.

اين كار، هم پيوند دادن نوزادان از همان بدو تولد با اين خاندان وعاشوراست، هم نشان عشق والدين به ايجاداين رابطه است، هم تاثيرطبيعى اين «آب و خاك‏» در سرشت و طينت و خلق و خوى فرزندان است.همچنان كهطبق احاديث‏بسيار، خداوند در تربت‏سيدالشهدا «شفا» وخاصيت درمانى قرار داده است، (36) اثر ايجاد محبت وامنيت هم در اين‏تربت و آن آب نهاده است. پس، از راههاى عملى، يكى هم عمل به اين‏سنت دينى است. اثر ايجادمحبت در روايات مربوط به آن هم بيان شده‏است. امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«حنكوا اولادكم بماء الفرات‏». (37) .

كام نوزادان خود را با آب فرات برداريد.

امام صادق‏عليه السلام به سليمان بن هارون بجلى فرمود:

«ما اظن احدا يحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البيت‏». (38) .

گمان نمى‏كنم كه كسى با آب فرات، كام نوزاد را بردارد مگر آنكه ماخاندان را دوست‏بدارد.

آن حضرت، فرات را نهرى بهشتى مى‏داند كه به خدا ايمان آورده است‏و روزى يك قطره از بهشت در آنمى‏چكد. و نيز فرمود:

«من شرب من ماء الفرات وحنك به فهو محبنا اهل البيت‏». (39) .

هر كس از آب فرات بنوشد، يا كام كودك را با آن بردارد، يقينا دوستدار ماخاندان خواهد بود.

على‏عليه السلام فرمود:

«ان اهل الكوفة لو حنكوا اولادهم بماء الفرات لكانوا شيعة‏لنا». (40) .

اگر كوفيان، اولاد خودرا باآب‏فرات، كام برداشته بودند، شيعه ما مى‏شدند.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«ما احد يشرب من ماء الفرات و يحنك به اذا اولد الا احبنا،لان الفرات نهر مؤمن‏». (41) .

هيچ كسى نيست كه از آب فرات بنوشد، يا وقتى فرزند آورد، كام او را باآب فرات بردارد، مگر آنكه دوستدار ماشود، چرا كه فرات، نهرى‏مؤمن است.

آن حضرت، در مورد كام برداشتن نوزادان با تربت‏سيدالشهدا هنگام‏تولد، چنين دستور داده است:

«حنكوا اولادكم بتربة الحسين، فانها امان‏». (42) .

فرزندان خود را با تربت‏حسين‏عليه السلام كام برگيريد، چرا كه مايه ايمنى‏است.

البته در روايات، تاكيد شده است كه اين بهره‏گيرى درمانى از تربت،وقتى است كه انسان به اين نكته باور داشتهباشد كه خداوند در تربت آن‏حضرت، اين نفع و خير را قرار داده است. (43) .

سنت آميختن آب يا شربت‏به تربت‏سيدالشهدا و نوشيدن و نوشاندن‏آن به ديگران جهت درمان، زمان ائمه همرواج داشته است. (44) امروز نيزميان معتقدان و شيفتگان اين مكتب، رايج است. (45) .

3- استفاده از علاقه به محبوبيت

هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه‏قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقهخيلى مؤثر است، بخصوص آن‏طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبرباشد،مورد رغبت‏بيشترى است. تا چه رسد به اينكه آن طرف، خدا وحضرت رسول‏صلى الله عليه وآله و ائمهاطهارعليهم السلام باشند. بايد چنين القا كرد كه رشته‏محبت و علقه ولايى با اهل‏بيت‏عليهم السلام موجبمى‏شود انسان محبوب خدا ورسول خدا صلى الله عليه وآله گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مسالهكه‏ائمه‏عليهم السلام دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مى‏كند. روايت دراين زمينه بسيار است، ازجمله اين حديث:

كسى به محضر امام على‏عليه السلام رسيد و گفت: السلام عليك يااميرالمؤمنين و رحمة‏الله و بركاته، كيفاصبحت؟ سلام (و رحمت وبركات خدا) بر تو اى امير مؤمنان. چگونه صبح كردى و چگونه‏اى؟

حضرت سر بلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود:

«اصبحت محبا لمحبنا و مبغضا لمن يبغضنا» (46) .

صبح كردم، در حالى كه دوستدار دوستدارمان هستم و دشمن كسى كه باما دشمنى دارد.

طرح مساله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده ياپيامبرصلى الله عليه وآله و امت، كارساز است.قرآن هم نمونه‏هايى دارد، همچون:«رضى الله عنهم و رضواعنه‏»، (47) «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه‏». (48) كه در مورد اهل ايمان و عمل صالح و متعهدان به دين و ثابت‏قدمان در راه خداست.

با طرح اين‏كه خدا چه كسانى را دوست مى‏دارد؟ و پاسخ اين كه محبان‏اهل بيت را، و نتيجه‏گيرى اين كه پسمحبوب خدا شدن هم در سايه‏مودت اهل‏بيت است، علاقه‏ها را به اين خاندان مى‏افزايد.

هم دوست داشتن برگزيدگان افتخار است، هم محبوب آنان بودن‏ارزش است. در زيارت «امين‏الله‏»، در حرمهاىائمه معصومين از خداوندچنين درخواست مى‏كنيم:

خدايا! دل و جان مرا شيفته اولياى برگزيده‏ات قرار بده و مرا در زمين وآسمانت محبوب گردان:

«محبة لصفوة اولياءك، محبوبة فى ارضك و سماءك‏». (49) .

دوستى با اهل‏بيت‏عليهم السلام انسان را با اين خانواده همخون و همدل‏مى‏سازد و عضو اين خانواده الهىمى‏گرداند. همچنان كه سلمان فارسى رارسول خداصلى الله عليه وآله از اين دودمان دانست و فرمود: «سلمانمنا اهل البيت‏» (50) «سلمان از ما خاندان است‏».

چنين تعبيرى را پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره ابوذر غفارى هم فرموده است وامام صادق‏عليه السلامنيز درباره فضيل بن يسار (51) و يونس بن يعقوب (52) فرموده‏است كه اينان از ما خاندان هستند.

اين موهبت‏بزرگى است كه انسان از خاندان پيامبر محسوب شود.محبت اهل‏بيت، چيزى است كه اين امتياز رابراى دوستدار مى‏آورد. به‏اين دو حديث توجه كنيد (كه يكى محبت و ديگرى تقوا و عمل صالح رازمينه‏سازعضويت در مجموعه اهل‏بيت مى‏داند):

امام باقرعليه السلام: «من احبنا فهو منا اهل البيت‏» (53) «هر كه ما را دوست‏بدارد از ما خاندان است‏».

امام صادق‏عليه السلام: «من اتقى منكم و اصلح فهو منا اهل البيت‏». (54) «هر كس از شما كه تقوا پيشه‏كند و درپى صلاح و اصلاح باشد، او از مااهل‏بيت است‏».

توجه به اين نكته مهم است كه محبت‏به تنهايى، بدون تقوا و صلاح واصلاح، چندان كارساز نيست و محبتواقعى به همان همسويى مى‏كشد.

4- توجه به عنايت اهل بيت‏به شيعه

پيروان و دوستداران اهل بيت‏عليهم السلام، مورد عنايت و توجه و تقدير خاندان‏پيامبرند. توجه داشتن و توجهدادن به اين عنايت و محبت و تكريم،محبت آنان را در دلها ايجاد مى‏كند يا مى‏افزايد. اهل بيت، هوادارانشانرادوست دارند، آنان را مى‏شناسند، آنان را شاخ و برگ درختى مى‏دانند كه به‏خودشان مربوط مى‏شود، در دنياگرفتارى‏هايشان را حل مى‏كنند، در آخرت‏از آنان شفاعت مى‏كنند و محبان خويش را از ياد نمى‏برند.

در اين زمينه احاديث فراوانى است كه به چند نمونه اشاره مى‏شود:

1 - حذيفة بن اسيد غفارى گويد: امام حسن مجتبى‏عليه السلام وقتى با معاويه‏صلح كرد و به مدينه برمى‏گشتهمراهش بودم. پيش او يك بار شتر بودكه همواره همراه آن بود و جدا نمى‏شد. روزى گفتم: اين بار چيست كه ازتوجدا نمى‏شود؟

فرمود: مى‏دانى چيست؟ گفتم: نه. فرمود: «ديوان‏» است. گفتم: ديوان ودفتر چيست؟ فرمود: دفتر شيعيانماست، نامهايشان در آن است: «ديوان‏شيعتنا فيه اسماؤهم‏». (55) .

2 - امام صادق‏عليه السلام به ابوبصير فرمود:

«... و عرفنا شيعتنا كعرفان الرجل اهل بيته‏». (56) .

ما شيعيان خود را مى‏شناسيم، همانگونه كه يك فرد، خانواده خود رامى‏شناسد.

3 - امام سجادعليه السلام فرمود: ما هر كس را ببينيم، مى‏شناسيم كه مؤمن‏حقيقى است‏يا منافق. شيعيان ماثبت‏شده‏اند و نامهايشان و نامهاى‏پدرانشان معروف است، خدا از ما و از آنان پيمان گرفته است، هر جا كه ماواردشويم آنان نيز وارد مى‏شوند:

«ان شيعتنا لمكتوبون معروفون باسمائهم و اسماء آبائهم، اخذالله الميثاق علينا و عليهم، يردون مواردنا ويدخلون‏مداخلنا». (57) .

4 - امام كاظم‏عليه السلام در مورد آيه «وممن هدينا و اجتبينا» (58) فرمود:

«فهم والله شيعتنا الذين هداهم الله لمودتنا واجتباهم‏لديننا...». (59) .

به خدا قسم آنانند شيعيان ما، آنان كه خداوند بر مودت و دوستى ماهدايتشان كرده و براى آيين ما آنان رابرگزيده است.

اين كه انسان توفيق مودت و پيروى اين خاندان را داشته باشد، توفيق‏ارزشمندى است كه نصيب همه نمى‏شودو بر اين نعمت معنوى بايدخداوند را سپاس گفت. عنايت ديگر ائمه، در مورد حساب و شفاعت‏شيعه‏جلوه‏گراست كه در حديث‏بعد آمده است.

5 - امام صادق‏عليه السلام در ذيل آيه «ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم‏» (60) فرمود:

«اذا كان يوم القيامة جعل الله حساب شيعتنا علينا...». (61) .

چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حسابرسى شيعيان ما را برعهده مامى‏گذارد.

و در حديث ديگرى از آن حضرت است:

«نشفع لشيعتنا فلا يردنا ربنا». (62) .

ما براى شيعيان خود شفاعت مى‏كنيم، خداوند هم شفاعت ما را ردنمى‏كند.

6 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«اينما نكون فشيعتنا معنا». (63) .

ما هر جا كه باشيم، پيروان ما با مايند.

حتى در ورود به بهشت نيز اين همراهى وجود دارد، على‏عليه السلام فرموده‏است: از هشت در بهشت، پنج دراست كه شيعيان و دوستداران ما اهل‏بيت از آن وارد مى‏شوند:

«... و خمسة ابواب يدخل منها شيعتنا و محبونا». (64) .

7 - امام صادق‏عليه السلام در مسجد، گروهى از شيعيان را ديد، به آنان نزديك‏شد و سلامشان داد و فرمود: بهخدا قسم من بوى شما و روح شما را دوست‏دارم، ما را با تقوا و تلاش، يارى كنيد. شما ياران دين خداييد،شماپيشتازان به سوى بهشتيد، ما بهشت را براى شما تضمين كرده‏ايم، هرچيزى شرفى دارد، شرافت دين،شيعه است. هر چيزى ستونى دارد، ستون‏دين، شيعه است. هر چيزى سرورى دارد، و بهترين مجالس و سرورآنها،مجالس شيعه است:

«والله انى لاحب ريحكم و ارواحكم... انتم السابقون الى‏الجنة، قد ضمنا لكم الجنان بضمان الله و رسوله... الا و انلكل‏شى‏ء شرفا و شرف الدين الشيعة، الا ان لكل شئ عمادا و عمادالدين الشيعة، الا و ان لكل شئ سيدا و سيدالمجالس مجالس‏شيعتنا». (65) .

8 - امام باقرعليه السلام درباره «شجره طيبه‏» كه در قرآن است، فرمود: آن‏درخت، حضرت رسول‏صلى الله عليهوآله است، تنه آن، على‏عليه السلام است، شاخه‏اش‏فاطمه‏عليها السلام است، ميوه‏هايش فرزندان فاطمه زهرايندو شيعه، برگهاى آن‏درخت‏اند (و اوراقها شيعتنا) هرگاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، برگى ازآن درخت افتاده وهرگاه نوزادى براى شيعه به دنيا آيد، به جاى آن برگ،برگى مى‏رويد. (66) .

9- اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود:

«ان الله تعالى اطلع الى الارض فاختارنا واختار لنا شيعة‏ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلونانفسهم‏و اموالهم فينا، فاولئك منا و الينا وهم معنا فى الجنان‏». (67) .

خداوند بر زمين اشراف و عنايت و نگاه كرد پس ما را برگزيد و براى ماپيروانى برگزيد كه ما را يارى مى‏كنند، باشادى ما شاد مى‏شوند، بر اندوه‏ما اندوهگين مى‏شوند و جانها و مالهايشان را در راه ما خرج مى‏كنند،پس آناناز ما و به سوى مايند و آنان در بهشت‏با ما خواهند بود.

اين نيز عنايت‏خدا و اهل بيت‏به پيروان اين خاندان و برگزيدگى ومنتخب بودن صاحبان اين محبت و ولايت رامى‏رساند. اين عنايات‏خاص، موجب ازدياد محبت انسان به اين خاندان جود و كرم مى‏شود ودلبستگى ودلدادگى مى‏آورد.

درباره جايگاه و منزلت‏شيعه نزد ائمه اطهار و توجه خاصى كه به‏مواليان خود دارند و مقامى كه خدا براىسيراب‏شدگان از چشمه محبت وولاى آل الله قرار داده، آن قدر حديث است كه از شمار بيرون است. نقل‏آنهاكتابى قطور خواهد شد. اما براى آشنايى با مضامين گوشه‏اى از اين‏احاديث، عنوان بعضى از اين فضيلتها وويژگيها را مى‏آوريم: (68) .

شيعيان على‏عليه السلام در قيامت‏سيراب، و رستگار و كاميابند. شيطان برپيروان على‏عليه السلام سلطه ندارد.شيعيان على شيعه خدايند، شيعيان على،آمرزيده‏اند، در قيامت‏به دست على‏عليه السلام از كوثر سيرابمى‏شوند، پيروان اودر دنيا و آخرت منصورند و برگه عبور از آتش مى‏گيرند و ايمن‏اند، اگر شيعه‏نبود، دين خدااستوار نمى‏شد، آنان بهترين بندگان و بر صراط حق‏اند ودين اهل بيت را گرفته‏اند، شيعيان ما به خدا و به عرشخدا و به مانزديكتر از ديگرانند، پيروان ما گواه و شاهد بر مردم ديگرند، ما و شيعه ما«اصحاب اليمين‏» هستيم،شيعيان ما هدايت‏يافته، صابر، گرانقدر، صادق‏و رها از سلطه و نفوذ شيطانند، پيروان ما هنگام رستاخيز، باچهره‏هاى‏نورانى از قبرها برانگيخته مى‏شوند و سواره به محشر مى‏آيند، با نور خدايى‏مى‏نگرند، از سرشت ماآفريده شده‏اند، هم ما برگزيده‏ايم هم شيعيان ما،آنان از شعاع نور ما خلق شده‏اند. خداوند در دنيا شيعه ما را ازگناهانشان‏پاك مى‏كند، خداوند از شيعيان ما ميثاق ولايت گرفته است، ما گواه برشيعيانيم و شيعيان شاهد برديگرانند، شيعيان ما مى‏توانند نسبت‏به‏خانواده خود هم شفاعت كنند، شهيد شيعه بر شهداى ديگر برترى دارد،پيروان با ايمان ما با پيامبر خويشاوندند و... صدها كرامت و فضيلت‏ارجمند.

البته اين اوصاف و فضايل و جايگاه والا، به همان اندازه كه قيمتى ومحبت‏آور و دوست داشتنى است، مسؤوليتو تعهد و مراقبت و ديندارى‏بيشترى مى‏طلبد، تا انسان شايسته اين همه مقام و رتبه شود (به نكايات‏پايانى اينجزوه دقت كنيد).

5- بيان فضيلت‏حب آل پيامبرصلى الله عليه وآله

فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل بيت‏عليهم السلام، در جذب ديگران اثردارد. گفتن و مطرح كردنخوبيهاى آنان مؤثر است. به عنوان يك دستوركار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيت‏عليهم السلام رابصورت پيوسته‏طرح كرد. به هر حال در عده‏اى اثر مى‏گذارد و مردم به دنبال يك موج‏تبليغاتى در رسانه‏ها يامراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مى‏يابند.در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مغفورا له،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان،.

الا و من مات على حب آل‏محمد بشره ملك الموت بالجنة،.

الا و من مات على حب آل‏محمد فتح‏له‏فى‏قبره بابان‏الى‏الجنة،.

الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة‏الرحمة... (69) .

هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مى‏شود، باتوبه مى‏ميرد، با ايمان كامل مى‏ميرد،فرشته مرگ او را به بهشت مژده‏مى‏دهد، در قبرش دو در به روى بهشت گشوده مى‏شود، قبر اوزيارتگاه‏فرشتگان رحمت الهى مى‏شود.

چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مى‏دهد و شيفته‏اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏سازد. از جملهنكاتى كه در فضيلت اين محبت در روايات‏فراوان آمده است اينهاست:

- حب اهل بيت، اساس دين و نظام دين است. (70) .

- حب اهل بيت، حب خداست. (71) به قول مولوى:

اين محبت از محبتها جداست.

حب محبوب خدا، حب خداست.

- حب اهل بيت، حب رسول خداست. (72) .

- حب اهل بيت، هديه الهى است. (73) .

- حب اهل بيت، برترين عبادت است. (74) .

- حب اهل بيت، باقيات الصالحات است. (75) .

پس وقتى حب اهل بيت‏عليهم السلام اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را ازمحبت آنان پر كرد و عشقها وعلاقه‏ها را نثار آنان نمود كه شايسته‏ترين‏افراد براى دوست داشتن و عشق ورزيدن‏اند و ارزش دل به عنوانيك‏ظرف، بستگى به محتواى محبتى دارد كه در آن است. قيمت انسان، به‏عشقى است كه در ظرف دلش جاىمى‏گيرد. هر چه آن معشوق و محبوب،ارزشمندتر و نفيس‏تر باشد، انسان هم قيمتى‏تر و پربهاتر مى‏شود.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! پيوسته مودت ما خاندان را داشته‏باشيد و از آن جدا نشويد، هركس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودت مارا داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مى‏شود. (76) .

6- طرح نيازمندى و بهره‏مندى از اين محبت

انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مى‏شود كه گره از كار او بگشايد وبهره برساند. در رابطه‏هاى اجتماعىافراد، به وضوح اين مساله ديده‏مى‏شود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مى‏يابد، كجاهاگيرمى‏كنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام‏عبور از صراط و... كه بشدتنيازمند و گرفتاريم، به كارسازى محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام آگاه مى‏شويم. در اين زمينه هم حديث‏بسيار استاز جمله‏اين چند حديث مشهور رسول خداصلى الله عليه وآله:

1 - «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن‏عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عندالكتاب وعند الحساب و عند الميزان و عند الصراط‏». (77) .

حب من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مى‏بخشد، هفت جايى‏كه هول و هراس آنها عظيم است: هنگاممرگ، در قبر، هنگام برخاستن‏از قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام حساب و بررسى اعمال،هنگام سنجشعملها و هنگام عبور از صراط.

2 - «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟قال: ما اعددت لها كبيرا، الا انى احب الله و رسوله.قال: فانت‏مع من احببت (المرء مع من احب) قال انس: فما رايت‏المسلمين فرحوا بعد الاسلام بشى‏ء اشد منفرحهم بهذا». (78) .

مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرت‏پرسيد: براى قيامت چه آماده كرده‏اى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكرده‏ام،جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى‏هستى كه دوستمى‏دارى (انسان با كسى محشور مى‏شود كه دوستش‏دارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام بهچيزى بيش‏از اين سخن خوشحال شوند.

3 - على‏عليه السلام: «من احبنا كان معنا يوم القيامة، ولو ان رجلااحب حجرا لحشره الله معه‏». (79) .

هر كس ما را دوست‏بدارد، در روز قيامت‏با ما خواهد بود، اگر كسى يك‏سنگ را دوست‏بدارد، خداوند او را با آنسنگ محشور مى‏سازد.

اين مژده بزرگى است كه علاقه‏مند به اهل‏بيت‏عليهم السلام بداند كه در آخرت‏هم با آنان محشور خواهد بود.وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرااين گنج را نداشته باشيم؟

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه مى‏رسد،بيشترين نياز را به محبت ماداريد. اگر حب ما در دلتان بود، فرشته‏مژده‏رسان مى‏آيد و مى‏گويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى. (80) .

آثار محبت اهل بيت‏عليهم السلام در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است،جمع‏بندى اين آثار و منافع، بخصوصبراى مرحله آخرت، در اين عنوانهامى‏گنجد: (81) .

- موجب از بين رفتن گناهان مى‏شود. (82) .

- دل را پاك مى‏سازد. (83) .

- در دل، حكمت جارى مى‏سازد. (84) .

- كمال دين است. (85) .

- موجب برخوردارى از شفاعت است. (86) .

- نور در قيامت است. (87) .

- ايمنى در قيامت است. (88) .

- موجب ثبات در صراط است. (89) .

- از آتش دوزخ نجات مى‏دهد. (90) .

- موجب محشور شدن با اهل بيت است. (91) .

- انسان را بهشتى مى‏سازد. (92) .

- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است. (93) .

حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از اهل‏بيت‏مرا روزى كند به خير دنياو آخرت رسيده و بى‏شك اهل بهشت است و درحب اهل‏بيت من بيست‏خصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تادرآخرت. (94) .

توجه به آثار و بركات اين محبت، سبب شيفتگى انسان به اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏شود و اين گوهر گرانبها رادر نظر افراد، ارزشمند مى‏سازد.نمونه‏هاى متعددى نقل شده از كسانى كه به خواب زندگان آمده‏اند و چون‏ازاوضاع و احوال پس از مرگ از آنها سؤال شده، در پاسخ گفته‏اند: بازارعمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد، محبت‏خاندان پيامبر بود.اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبت و كارساز بودن مودت اهل‏بيت‏نشانمى‏دهد.

7- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت‏عليهم السلام

وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مى‏گيرد و به عنوان «الگو» مطرح‏مى‏شود، در ديگران هم جذبه و كششايجاد مى‏كند. ارزشگذاران جامعه،مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات، جايزه‏دهندگان،اينهاهمه در ارزش به شمار آمدن اين محبت نقش دارند. وقتى كسى به خاطرشعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتابخواندن در مورد ائمه‏عليهم السلام تشويق شود،هم محبت پيدا مى‏كند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزتو سربلندى‏دارد. چون مى‏داند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطر اين‏موضوع جايزه گرفته است و ازآن قضيه، خاطره شيرينى به يادش مى‏ماندكه در پديد آوردن اين جذبه، مؤثر است.

افراد نسبت‏به هر چه مورد تشويق و احترام قرار مى‏گيرند، از جمله‏گرايشهاى مذهبى و علاقه به اهل‏بيت، بهآنها علاقه بيشترى پيدامى‏كنند و اگر بى‏توجهى و برخورد سرد ببينند، دلسرد و زده مى‏شوند. دراين زمينه،بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است. البته بايددقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه‏» پيدا نكند.

در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبت‏به آن گرايش پيدا مى‏شودو هم طرفداران، با غرور و افتخار آن رامطرح مى‏كنند. مثلا وقتى از جوانهامى‏پرسند: درباره چه چيزى شعر مى‏گوييد، اغلب مى‏گويند: عشق، بهار،دوستى، زندگى، گل و بلبل و... وقتى از نوجوانان و جوانان پرسيده مى‏شود:چه كتابهايى مى‏خوانيد، مى‏گويند:رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى‏تخيلى و...

گويا سختشان است‏بگويند كه درباره خدا و نماز و ائمه‏عليهم السلام شعرمى‏گوييم يا كتابهاى مربوط بهاهل‏بيت‏عليهم السلام و كتب دينى مى‏خوانيم. چون‏از اين جهت مورد تشويق قرار نمى‏گيرند و با نام اينها آبدهانشان راه‏نمى‏افتد و احساس غرور شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمى‏كنند.

بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيت‏عليهم السلام، شعر گفت،شعر حفظ كرد، حديث‏حفظ كرد،كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت،تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمه‏عليهم السلام را داشت‏يا ناماهل‏بيت‏عليهم السلام‏راروى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش‏احساس كند وارزنده تلقى كند. حب اهل‏بيت، لطف و موهبت ويژه الهى‏است كه در دلهاى شايسته جاى مى‏گيرد. به فرمودهحضرت رضاعليه السلام:

«يهدى الله لولايتنا من احب‏». (95) .

خدا هر كه را دوست‏بدارد، به ولايت ما راهنمايى مى‏كند.

به قول شهريار:

چه شاعران كه هم اهل صفا و مرد رهندولى «مقام ولايت‏» به هركسى ندهند

معمولا اشخاصى كه به خاطر مثلا نام على، مهدى، فاطمه، حسين و...در مناسبتهاى ويژه امامان، جايزهمى‏گيرند، نسبت‏به اين نام‏ها وصاحبان آنها علاقه پيدا مى‏كنند و ديگران هم آروز مى‏كنند كه كاش‏چنيننامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل مى‏شدند. به اين نكته‏بايد چنان ظريف عمل شود كه شوق داشتنچنين نامهايى در دل ايجادشود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساس‏حقارت پديد آيدو اثر منفى به بار آورد. اين محبت‏بايد چنان نفيس وقيمتى معرفى شود كه دارنده آن، به داشتنش افتخار كند وآن را كوچك‏نشمارد. توصيه امام صادق‏عليه السلام است كه: مودت و دوستى ما را كوچك‏نشماريد، چرا كه ازباقيات صالحات است. (96) .

مهر تو را به عالم امكان نمى‏دهماين گنج، پربهاست، من ارزان نمى‏دهم

وقتى از رسانه‏ها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفى‏مى‏شود، تاثيرگذار است و همان الگوى مطرحشده، محبوب دلها مى‏شود،خواه يك فوتباليست‏باشد، يا آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاش‏و شاعر وهركس در هر زمينه و موردى مورد تشويق و تكريم قرار گيرد،همان «جهت‏»، مورد توجه مخاطبان اينگونهبرنامه‏ها واقع مى‏شود.تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مى‏دهد، تشويق يك‏حافظ قرآن، علاقه بهقرآن و قرائت و حفظ، پديد مى‏آورد و بزرگداشت‏يك‏دانش‏آموز موفق در المپيادهاى علمى، گرايش علمىجوانان را بالا مى‏برد.

چهره‏ها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتى‏در كتب درسى كودكان و نوجوانان مطرحمى‏شود، محبت و علاقه‏مى‏آفريند. از اين رو در گزينش اينگونه چهره‏ها نيز بايد دقت كرد، چون‏معرفى يك شاعرولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است و گرايشهاى‏مذهبى و اهل‏بيتى مى‏آورد.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«يا معشر الشيعة! ... علموا اولادكم شعر العبدى فانه على‏دين الله‏». (97) .

اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى‏» را بياموزيد، چرا كه او بر دين‏خداست.

اين توصيه امام صادق‏عليه السلام كه شيعيان شعر عبدى كوفى (98) را به‏بچه‏هايشان ياد بدهند، بزرگترينتشويق و الگودهى است. شعر عبدى، ازفضيلتهاى اهل بيت‏عليهم السلام، موج مى‏زد. «سيد حميرى‏» كه ازشاعران متعهدشيعه است مى‏گفت: هر كس حديثى بگويد از فضايل على‏عليه السلام و اهل‏بيت‏عليهم السلام كهمن آن را در شعرم نگفته‏ام، اين اسبم را به او مى‏بخشم!

ابوطالب، پدر حضرت على‏عليه السلام از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود ودر وصف او اشعارى سرودهاست. نقل است كه حضرت على‏عليه السلام دوست‏مى‏داشت كه شعرهاى ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود:آنها را يادبگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد، چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و درشعر او دانش بسيارى است:

«كان اميرالمؤمنين‏عليه السلام يعجبه ان يروى شعر ابى‏طالب وان‏يدون وقال: تعلموه وعلموه اولادكم، فانه كانعلى دين‏الله‏وفيه علم كثير». (99) .

اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا ودرونمايه مثبت و سازنده شعر و شاعر استكه در انتقال به فرزندان بايدمورد توجه قرار گيرد.

دختر ابو الاسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تامحبت اهل بيت‏عليهم السلام را از دل آنهابيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد،و نخواست‏با خوردن عسل، مهر آل على را از دست‏بدهد. (100) .

معلمان در اين مسائل خيلى مى‏توانند خط دهى داشته باشند و به‏گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانانهت‏بدهند. حتى اگر يك دختر و پسرغير متعهد، به خاطر اينكه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه استجايزه‏بگيرند، همين تاثير ضمنى در ايجاد محبت مى‏كند. اگر اهداى جوايز، درسالروز مناسبتهاى دينى واهل‏بيتى انجام گيرد، بخصوص ولادتهاى‏معصومين، در ايجاد زمينه‏هاى گرايش مؤثر است.

در احاديث‏شفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهراعليها السلام شيعيان‏را شفاعت مى‏كند. آنان كه موردشفاعت قرار گرفته‏اند، از خدا مى‏خواهندكه منزلت و قدرشان آن روز معلوم گردد. به آنان خطاب مى‏شود:برگرديد وبنگريد، هركس به خاطر محبت فاطمه‏عليها السلام شما را دوست داشته، يا به شماطعام و لباس دادهو آب نوشانده، يا از آبروى شما دفاع كرده، دست او رابگيريد و وارد بهشت‏سازيد. (101) اين نيز نشان دهنده ارزشاين محبت واثربخشى آن در قيامت است.

8- تعظيم و تكريم و تعريف

جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنان‏هم سرمشق مى‏گيرند و نكتهمى‏آموزند. حالات و حركات معلم و مربى به‏صورت «آموزش غيرمستقيم‏» در شاگردان اثر مى‏گذارد. مقاممعظم‏رهبرى آية‏الله خامنه‏اى در ديدار با معلمان فرمود:

«عزيزان من! معلمان و معلمات عزيز! شماها در سر كلاس، نه فقطدرسى كه مى‏دهيد، بلكه نگاهى كه مى‏كنيد،اشاره‏اى كه مى‏كنيد،لبخندى كه مى‏زنيد، اخمى كه مى‏كنيد، حركتى كه انجام مى‏دهيد،لباسى كه مى‏پوشيد،بر روى دانش آموز اثر مى‏گذارد. ما به خودمان كه‏مراجعه مى‏كنيم، عميقترين احساسات و عواطف و حالاتخودمان را اگرريشه‏يابى كنيم، در انتهاى خط يك معلم را مشاهده مى‏كنيم. معلم‏است كه ما را مى‏تواند شجاعيا جبان، بخشنده يا بخيل، فداكار ياخودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، يا منجمد و بستهوپاى‏بند به تفكرات جامد بار بياورد. معلم است كه مى‏تواند ما را متدين،باتقوا، پاكدامن، يا خداى ناكرده بى‏بندو بار، بار بياورد. معلم چنين‏نقشى دارد. اين ارزش معلم است، اين تاثير معلم است‏». (102) .

نحوه برخورد اولياء، معلمان و مربيان با اهل بيت‏عليهم السلام در حضورفرزندان و جوانان، به آنان هم يادمى‏دهد. نام ائمه‏عليهم السلام را با تكريم و احترام‏ياد كردن، همراه اسمشان درود و صلوات فرستادن، به احترامنام امام زمان‏«عج‏» برخاستن و دست‏بر سر نهادن، روز ميلاد ائمه‏عليهم السلام را جشن گرفتن وبزرگ داشتن،روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خنده‏دار وبرخوردهاى شاد نداشتن، در غم و اندوهشان حالت غمداشتن، تاثيرگذاراست. در اينگونه مسائل، كوچكترها به بزرگترها نگاه مى‏كنند. اين حالت،خصلت‏شيعه است:

«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون‏لحزننا».

شيعيان ما از اضافه سرشت ما آفريده شده‏اند. با شادى ما شد مى‏شوندو براى اندوه ما اندوهگين مى‏شوند.

حتى كيفيت نام بردن و لحن ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقت‏مى‏گوييم: «امام رضا گفت‏» و يك وقتمى‏گوييم، «حضرت امام رضاعليه السلام‏فرمودند». اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نامپيامبرصلى الله عليه وآله‏يا يكى از معصومين‏عليهم السلام، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى‏تكريماست و در ديگران تاثيرگذار. اگر بزرگترها، معلمان، مربيان، با شوق‏و ابتهاج و اظهار شيفتگى از ائمه حرف بزنندو از اهل‏بيت و محبت آنان‏سخن و داستان بگويند، مؤثر است. گوينده و تبليغ‏كننده بايد عقيده‏اش‏هم همانباشد كه مى‏گويد و با عقيده و باور و شوق و علاقه حرف بزند. اين‏حالت‏به شنوندگان و مخاطبان هم منتقلمى‏شود. انتقال حس و حالت ازگوينده به شنونده و تماشاگر بديهى است.

در احاديث مكرر، آمده است كه هنگام شنيدن نام محمدصلى الله عليه وآله بر او درودبفرستيد. خود امامان نيزاينگونه عمل مى‏كردند و با شوق و احترام از اهل‏بيت‏ياد مى‏كردند و اين احساس به مخاطبين هم منتقلمى‏شد. وقتى‏«دعبل‏»، شاعر اهل بيت، قصيده معروف خويش را براى امام رضاعليه السلام درخراسان خواند،چون به آنجا رسيد كه از امام زمان‏عليه السلام و ظهور و قيام او درآينده ياد مى‏كند، حضرت دست‏بر سرگذاشت و به نشان تواضع در برابرنام مهدى‏عليه السلام، ايستاد و براى فرج آن حضرت دعا كرد. (103) .

از امام صادق‏عليه السلام درباره حضرت قائم‏عليه السلام پرسيدند كه آيا او متولد شده‏است؟ حضرت فرمود: نه، ولى اگر من او را دريابم، در طول حياتم خدمتگزاراو خواهم بود. (104) .

امام باقرعليه السلام چون از آن حضرت ياد كرد، خطاب به راوى (ام هانى‏ثقفيه) فرمود: خوشا به حال تو، اگر اورا دريابى، خوشا به حال كسى كه او رادريابد و ديدار كند. (105) .

امامان، نسبت‏به نام حضرت رسول و حضرت فاطمه، با احترام وتقديس ياد مى‏كردند. رسول خداصلى الله عليهوآله دست فاطمه زهراعليه السلام را مى‏بوسيد،به احترام او برمى‏خاست، او را در جاى خودش مى‏نشاند، بردستان و دهان‏او بوسه مى‏زد و بارها مى‏فرمود: پدرت به فدايت، پدر و مادرم به فدايت. (106) .

امام كاظم‏عليه السلام فرمود: در خانه‏اى كه نام محمد، احمد، على، حسن،حسين، فاطمه باشد، فقر واردنمى‏شود. (107) .

سكونى در ديدار با امام صادق‏عليه السلام وقتى به آن حضرت خبر داد كه‏خداوند به او دخترى عطا كرده است،حضرت پرسيد: او را چه ناميده‏اى؟گفت: فاطمه. امام فرمود: آه، آه. سپس دست‏بر پيشانى خويش نهاد...آنگاه بهاو توصيه كرد: حال كه نامش را فاطمه نهاده‏اى، به او ناسزا مگو و اورا مزن. (108) .

نامگذارى فرزندان به نامهاى خاندان پيامبر و توجه دادن به آثار وبركات دنيوى و ثواب اخروى اين نامها وتوصيه اهل بيت‏به اينگونه‏نامگذارى و نقشى كه اين نامها در شكل دادن به شخصيت فرزندان دارد،در ايجاد اينرابطه و محبت مؤثر است. (109) .

در سالهاى اخير نسبت‏به برخى از مناسبتها مثلا ايام فاطميه يا روززن، در مورد حضرت فاطمه‏عليها السلامبيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى وگراميداشت انجام شده است، يا نسبت‏به امام زمان‏عليه السلام. ايناست كه‏مى‏بينيم به همين تناسب، محبت‏حضرت فاطمه‏عليها السلام و حضرت‏مهدى‏«عج‏» و گرايش به اين دونسبت‏به گذشته بيشتر شده است،بخصوص در ميان جوانان. گرايش به عزادارى براى امام حسين‏عليه السلام وشورروزافزون ايام عاشورا نيز ريشه در همين تكريم‏ها و ترويجها دارد. برخوردامام راحل و مقام معظم رهبرى بااين مساله، مايه پرشورى اين تعظيم‏شعائر در ميان مردم و جوانان شده است.

كسانى كه به هر نحو و جهتى مورد توجه افراد و بويژه جوانان درجامعه‏اند و حرفها، طرفداريها، موضعگيريها ويادكردن‏هايشان براى‏ديگران الگوست و افراد را به سمت و سويى خاص سوق مى‏دهد، اگر ازاهل‏بيت، ياد كنند وبا شور و شوقى و احترام و تعظيمى نام ببرند در ديگران‏تاثير مى‏گذارد. مثلا آنكه يك چهره علمى، سياسى،ادبى، عرفانى، هنرى،ورزشى و... است و مورد توجه عامه و جوانان است، وقتى از دين، نماز،شهيد، اسلام، قرآن،اهل‏بيت‏ياد كند و با احترام برخورد كند، در افرادى كه‏به اين الگوها و چهره‏ها دل بسته‏اند و دنباله‏رو اينهايند،محبت ايجادمى‏كند. همچنان كه در بعد منفى هم اثر منفى دارد. اگر چهره‏هاى يادشده، مثلا از يك شخص، ازيك جنس و كالا، از يك مكتب و مرام، از يك‏سنت و مراسم، از غرب و اروپا، از فلان كتاب و فلان شاعر و فلانبرنامه‏تلويزيونى و فيلم سينمايى و... تعريف كنند يا خود را طرفدار آن جلوه‏دهند، در بعد تبليغى و گرايش بهسوى آنها مؤثر است. پس بايد از اين‏جنبه و حس تقليدپذيرى كودكان و نوجوانان كه به دهان و رفتارديگران‏نگاه مى‏كنند و الگو مى‏گيرند، در مسير اهل‏بيت‏عليهم السلام استفاده مثبت كرد و ازحالت «همانندسازى‏» كه در بحث الگوها مطرح است، براى جذب آنان به‏معصومين و اهل‏بيت، بهره گرفت.

مثلا ديدن عكس امام امت در حال بوسيدن حرم و ضريح، ايجادمحبت‏به صاحب حرم مى‏كند، چون عمل امامبراى ديگران الگو وتاثيرگذار است.

يا ذكر اين نكته كه علامه طباطبايى روزه خود را با بوسه زدن بر ضريح‏حضرت معصومه‏عليها السلام افطارمى‏كرد، و وقتى تابستانها به مشهد مشرف‏مى‏شد، وقتى از او تقاضا مى‏كردند در اطراف مشهد، جاى خوش آبوهواترى اقامت كند، قبول نمى‏كرد و مى‏فرمود: ما از پناه امام هشتم جاى‏ديگر نمى‏رويم،.

بيان اين كه حضرت امام قدس سره وقتى قم بود، پيوسته هر غروب حضرت‏معصومه‏عليها السلام را زيارتمى‏كرد و در ايام اقامت در نجف، هر شب به زيارت‏حرم مولا مشرف مى‏شد،.

بيان حالتهاى خاص علامه امينى در هنگام زيارت و حالت‏شوقى كه‏به اهل‏بيت‏عليهم السلام و على‏عليه السلامداشت و با چشمى اشكبار و شور و حالى‏تماشايى حضرت اميرعليه السلام را زيارت مى‏كرد،.

يا اشاره به اينكه آية‏الله بروجردى به آستانه حضرت معصومه سفارش‏كرد كه اسم مرا هم جزو خدام افتخارىحضرت معصومه‏عليها السلام بنويسيد،(هم‏اكنون نيز برخى از مراجع تقليد در قم، جزو خدام افتخارىاين‏آستانه‏اند و در جلسات خدام افتخارى شركت مى‏كنند).

يا اينكه به شيخ انصارى گفتند شما آستان حضرت ابوالفضل راببوسيد، تا مردم به كار شما نگاه كنند و اداىاحترام بيشتر به آن حضرت‏كنند و تشويق شوند، فرمود: من آستان حضرت ابوالفضل را نه به خاطراينكه آستاناوست، بلكه به خاطر اينكه جاى پاى زوار آن حضرت است‏مى‏بوسم و افتخار مى‏كنم... ذكر اينگونه نمونه‏ها دردل افراد ديگر هم اثرمى‏گذارد و محبت مى‏آفريند.

حضرت امام خمينى‏قدس سره كه محبوب دلها و الگوى همه است، در مقدمه‏وصيتنامه خويش، با تعبير مكرر«ما مفتخريم كه...» به پيروى از مذهب‏شيعه، به داشتن نهج‏البلاغه، ادعيه حيات‏بخش ائمه، مناجات شعبانيه،دعاى عرفه، صحيفه سجاديه، صحيفه فاطميه، امامت ائمه دوازده‏گانه،وجود امام باقر، جعفرى بودن مذهب و...مباهات و افتخار مى‏كند. وقتى‏شخصيت عظيمى همچون امام، با افتخار از ائمه و مذهب و ادعيه و صراطشيعه و... ياد مى‏كند، در ذهن شيفتگان او نيز تاثير مى‏گذارد و اين محبت‏به دل آنان نيز نفوذ مى‏كند (ما مفتخريم كهباقرالعلوم، بالاترين شخصيت‏تاريخ... از ماست، ما مفتخريم كه ائمه معصومين... ائمه ما هستند، مامفتخريم كهمذهب ما جعفرى است...).

اينگونه يادكرد بزرگان و چهره‏هاى محبوب، از بزرگان دين و اهل بيت،محبت مى‏آفريند.

طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن‏ها وچه در نوشته‏ها بايد مراعات شود و افقفكر و سطح معرفت كودكان در نظرگرفته شود، چه در برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاههاومراسم جشن و عزا، در خانه‏ها، مدارس و مساجد و هيئتها.

  index page next page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation