بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زکات برای همه, احمد محسنى گرکانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     zakat0001 -
     zakat0002 -
     zakat0003 -
     zakat0004 -
     zakat0005 -
     zakat0006 -
     zakat0007 -
     zakat0008 -
     zakat0009 -
     zakat0010 -
     zakat0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

نقش مال در زندگى اجتماعى 
خداوند متعال مال را مايه قوام حيات فردى و اجتماعى انسان قرار داده است ،مال در زندگى اجتماعى مانند خون است در بدن انسان . همانطور كه بقاء حيات ، بهگردش خون در تمام بدن ، بستگى دارد، بقاء حيات اجتماعى هم نياز بهمال دارد جعل الله لكم قياماخون بايد در همه عروق و رگهاى بدن جريانپيدا كند. اگر به بخش از شريانهاى بدن خون نرسد و در بخش جمع شود، قطعا موجبفساد و انفجار و مرگ آدمى است . به همين مقياس اگر ثروت در بخشى از جامعه تمركزپيدا كند، در حالى كه اقشارى از جامعه از امكانات ملى محروم باشند، نظام اجتماعى از هممى پاشد. به حكم ضرورت ، خداوند مال را مايه قوام زندگى قرار داده ، زندگىمتوسط براى همه افراد جامعه از منابع مالى بايد تاءمين شود، يكى از منابع مالى دراسلام زكات است كه به وسيله ولى امر مسلمين بايد به بدنه جامعه اسلامى و مصارفاجتماعى تزريق شود تا فساد و تباهى دامنگير جامعه نگردد و سلامت و آرامش در اجتماعبرقرار شود.
در جامعه نيازهايى و مصارفى پيش مى آيد كه اختصاص به يك نفر ندارد. بلكه مربوطبه اجتماع است مانند بودجه اى كه به مصرف امنيت ملى و حكومتى بايد برسد و بهساختن مدارس علميه و دانشگاه ، بيمارستانها، احداث سدها وپل ها و راههاى مواصلانى ، پرورشگاههاى كودكان ، آسايشگاه سالمندان و معلولين ،نگهدارى از يتيمان و ده ها از اين قبيل ، اختصاص يابد.
خدا در قرآن مفرر فرموده : هر كسى به نسبت توانايى و قدرت مالى خود موظف است مبلغىبراى اينگونه مصارف بپردازد. و مما رزقناهم ينفقون (377) افراد باايمان آنانند كه از آنچه ما به آنها داده ايم انفاق مى كنند بخشى از انفاقها در اسلام مستحباست مانند صدقات مستحبه و موقوفات و اموالى كه تبرعا و بلاعوض در راه خدا داده مىشود و بخشى ديگر از انفاق ها واجب است و تكليف واجب الهى است مانند خمس و زكات .خداوند زكات را در رديف نماز قرار داده :، در آيات بسيارى از قرآن هر جا امر به نمازكرده بلافاصله امر به پرداخت زكات نموده است الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم بالاخرة هم يوقنون (378)(اهل ايمان آنانند كه نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و به سراى آخرت يقين دارند.)حكماى اسلامى گفته اند كه پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) براى انجام دو وظيفه از طرفخدا مى آيد:
1- مردم را متوجه خدا سازد.
2- زندگى اجتماعى آنها را منظم كند، بنابراين : نماز براى توجه به خداست و زكاتبراى منظم ساختن زندگى اجتماعى است . گفتيم نقشمال در زندگى اجتماعى ، مانند خون در بدن براىتعدل در زندگى است و زندگى اجتماعى ، بدون مصرفمال محال است منظم گردد.
اسلام دو راه براى نظم جامعه اسلامى قرار داده است .
اول : پرداختن زكات مال كه اسلام آن را يك وظيفه رسمى و علنى قلمداد كرده است .
دوم : مقرر كرده ، هر كس به طور غير رسمى بلكه پنهانى در راه خير كمك كند، نخست بهخويشاوندان و مستمندان بى بضاعت و سپس به يارى يتيمان ، فقيران ، بيماران ،برهنگان شتابد. اينگونه دستگيريها و انفاقها چنانچه پنهانى صورت بگيرد، بلاء رااز مردم مى گرداند و جامعه را از بلاهاى ناگهانى حفظ مى كند و صدها برابر بهصاحبش پاداش خير مى دهد.
حضرت امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) شبها به در خانه هاى بى نوايان باكيسه آرد و گندم و پول مى رفت و به طور نهانى انفاق مى كرد و مى فرمود: صدقه درنهان ، غضب خدا را خاموش مى كند. (379)
خيرخواهى اجتماعى 
اى برادران دينى و اى توانگران ، ما همه اعضاى پيكر جامعه اسلامى هستيم ، بايد همه باهم زندگى كنيم . دين اسلام دين مساوات و مواسات است ، هر گونه كمك مالى و غير مالىرا به برادران و خواهران بى نواى خود به نمائيد و براى حفظ آبروى آنان ازپريشانى به آنها مساعدت كنيد، خدا آن را قبول مى كند و در دنيا و آخرت به شما اجر وپاداش مادى و معنوى مى دهد و خشنود كردن بى نوايان و درماندگان ، افزايش نعمت و امنيترا براى جامعه به ارمغان مى آورد.

گر مى فروش حاجت رندان روا كند
ايزد گنه ببخشد و دفع بلا كند
حقا كه در زمان برسد مژده امان
گر سالكى به عهد امانت وفا كند
ساقى به جام عدل بده باده تا گدا
غيرت نياورد كه جهان پر بلاء كند
اگر مى خواهيم جامعه ما از معنويت و نظم اجتماعى برخوردار باشد و بى نوايان در كنارتوانگران مسرور باشند، بايد برنامه نماز و انفاق (زكات ) دركمال توجه باشد و در راءس همه امور قرار گيرد تا نعمتى كه خداوند به صاحبان نعمتعطا كرده از آن قدردانى و سپاسگزارى به عمل آمده و حق آن ادا گرديده باشد و در ازاى آنمردم در بستر امنيت و آغوش نعمت به خوشبختى و سعادت به زندگى خود ادامه دهند.
در حديثى از رسولاكرم (صلى الله عليه وآله ) مى خوانيم : سپاسگزارى از نعمت موجب امنيت و فروانى آناست قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) الحمد على النعمة امانلزولها (380)
در روايت ديگر آمده است : من درباره شما در كفران نعمتها بيشتر از گناهان بيمناكم وبدانيد كه نعمت هايى كه شكر آن نگذاريد زوال آن قطعى است مقصود از جمله اءنااشد عليكم خوفا من النعم (381) يعنى خوف از كفران نعمت .
ديدگاهها درباره ثروت  
سرمايه و ثروتها به دو بخش عمومى و خصوصى تقسيم مى شود: بخش ‍اول شامل اموال عمومى است .
بخش دوم اموال اختصاصى است كه به اشخاص حقيقى و معين تعلق دارد.
اموال عمومى در اسلام در اختيار رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و جانشينان او به عنوانرهبران حكومت اسلامى قرار مى گيرد.
بخش اول - اموال عمومى 
در اسلام عبارتند از اموال ملى (انفال ) كه از موضوعات دوازده گانهتشكيل مى شود:
1- زمين هايى كه صاحبانش آن را ترك گفته و از آنجا مهاجرت كرده اند (مانند اراضىيهود بنى نضير در مدينه منوره ) .
2- زمين هايى كه مالك با ميل خود آن را به رئيس مسلمانها واگذار كرده است .
3- اراضى موات
4- سواحل درياها
5- بلندى كوهها
6- دره ها
7- بيشه ها و جنگلها
8- اموال برگزيده شاهان كهخ در جنگلها بدست مسلمين مى افتد.
9- آنچه را پيشواى مسلمين از ميان غنائم براى خود انتخاب مى كند.
10- غنائمى كه به وسيله جنگلهايى كه بدون اذن پيشواى مسلمين بدست مى آيد.
11- معادن
12- ميراث كسى كه وارثى ندارد. (382)
ممكن است تمام اين موارد مورد اتفاق نظر همه فقهاء نباشد ولى اكثريت قاطع فقهاء اينموضوعات دوازده گانه را قبول دارند اين اموال مى تواند نقش مهمى در گشايش امورمسلمين به وسيله رهبر مسلمين ايفاء كند. هم چنانكهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از آن استفاده مى نمود و برحسب اولويتها آن را درمصالح مسلمين هزينه مى فرمود پر واضح است كهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) اين ثروت ها را براى شخص خودش نمى خواست بلكهبراى مستمندان و نيازمندان جامعه و هر جا كه لازم مى ديد به عنوان رهبر حكومت اسلامىصرف مى كرد.
از آنجا كه امر حكومت و فصل خصومات و تصرف دراموال بيت المال و به مصرف رساندن آن امرى است لازم براى امت اسلامى وتعطيل بردار نيست . بعد از پيامبر معظم (صلى الله عليه وآله ) اين حق ائمه طاهرين استو بعد از آنها به نواب آنها يعنى مجتهدين جامع الشرايطمحول مى شود، البته در صورتى كه حكومت اسلامىتشكيل نشده باشد و الا اين حق ، فقط به ولى امر مسلمين تعلق خواهد داشتمثل زمان ما كه بحمدالله تعالى حكومت ايران براسس نظام اسلامى استوار است و اداره آنزير نظر ولى فقيه مى باشد.
بخش دوم - اموال خصوصى 
و آن ثروت هاى خصوصى است كه در اختيار بازرگانان و دولتمندان به عنوان مالكخصوصى ثروتها مى باشند به طور كلى اين بحث از سه نظرقابل توجه است :
نخست ارزيابى و قدردانى از بازرگانان و پيشه وران كه سبب توليد و توسعهثروت كشورند.
دوم اينكه وظيفه سنگينى بعهده آنها گزارده شده و آزمايش مهمى متوجشان گرديده .
سوم نظرهاى متفاوت درباره اصلثروت .
در مورد اول اميرالمؤ منين در منشور حكومتى با مالك اشتر مى فرمايد:
ثم استوص بالتجار و ذوى الصناعات و اوص بهم خيرا القيم منهم و المضطرببماله و المترفق ببدنه مواد المنافع و اسباب المرافق ... (383)
اى مالك : اينك سفارش مرا بازرگانان و صنعتگران در هر رشته بپذير و درباره آنان ،خير انديش باش . چه آنانكه در محل تجارتشان مقيم هستند و بدان و ستد مى پردازند و چهآنكه با سرمايه اش در مسافرت و رفت و آمد است و چه آنكه نيروى جسمى و فكريش رابه كار گرفته به جامعه سود مى رساند و حوائج مردم را با دست و بازوى خود آماده مىكنند، در حقيقت اينان سرچشمه سودها و درآمدها و مايه رفاه و ساز و برگ زندگى مردمند،اينها؛ در سرزمين هاى دوردست ، در كوه وادى ، خشكى دريا با جراءت و پردلى سرمايهگذارى مى كنند كه نه پاى مردم بدانجا آشناست و نهدل مردم را ياراى عزيمت به آن سرزمين هاست . (384)
اما تجار نيز وظيفه سنگينى در برابر ثروتى كه خداوند در اختيارشان گذارده دارند،چرا كه آنان وكلاء و امانت داراى خداوندند، اداره زندگى و تاءمين معيشت فقراء به عهدهآنهاست ، پيوسته در معرض لغزش و آزمايشند چه بسا اگر به وظيفه وكالت و امانتدارى عمل نكنند مسؤ لند و به كيفر سخت آن گرفتار شوند، اميرالمؤ منين (عليه السلام )در فرمانى كه به مالك اشتر در اداره امور مصر صادر فرموده مى فرمايد:
و اعلم مع ذلك ، ان كثير منهم ضيقا فاحشا قبيحا و احتكارا للمنافع و تحكما فىالبياعات و ذلك باب مضرة للعامة و عيب على الولاة فامنع من الحتكار فانرسول الله (صلى الله عليه وآله ) منع منه (385)
اى مالك (با همه سفراشها كه دربراده بازرگانان و صنعتگران كردم ) بدان در بين آنانشذوات و زشتى ها است :
1- بسيارى از اينان نظر تنگ و بخيل و زورگو و سخت گيرند.
2- ارزاق عمومى را احتكار مى كنند، در حالى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) اين كارزشت را منع كرده است .
3- در مقام فروش بدلخواه بر اجناس نرخ گذارى مى كنند و گرانفروشى مى نمايند واين به زيان جامعه اسلامى است و لكه ننگى بر دامان زمامداران .
سپس مى فرمايد: بايد داد و ستد برمبناى گذاشت و مروت باشد، (با نرخ گذارى هايىكه فروشنده مى كند به خريدار فشارى وارد نيايد و اجحافى نشود و معامله در كفهترازوى عدالت انجام گيرد) بنابراين پس از اخطار و نهى ، اگر باز هم دست با احتكارزد به گونه اى عبرت انگيز كيفرش ده و بدون زياده روى عقوبتش كن .
قوام زندگى به ثروت بستگى دارد 
در بحث گذاشته گفتيم جاى ترديد نيست كه قوام زندگى اجتماع بشرى بهمال است و سرمايه هاى مادى بايد زير نظر افراد دينى ، بصير و آگاه قرار گرد. درآيه پنجم از سوره نساء مى فرمايد:
اموال خود را آدمهاى سفيه و سبك مغز نسپاريد (386) كه بر اثر ندانم كارى و بىعدالتى ، زندگى اجتماعى از هم مى پاشد. افرادى كه رشد فكرى و اقتصادى ندارندنبايد متصدى امور مالى گردند كه كشور را به تباهى مى كشند.
دين مقدس اسلام با افراط و تفريط نيز مخالف است و به پيروان خود توصيه مى كندكه در همه كارها از راه اعتدال و ميانه روى منحرف نشوند، به ويژه در مورد انفاق ، نهاسراف كار باشند و نه تنگ نظر، بلكه بين آن دو هميشه ، طورى زندگى كنند كهبندگان خاص خداوند (عبادالرحمن ) چنينند. آنها هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه سختگيرند، هميشه در حال اعتداند، و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كانبين ذلك قواما. (387)
ديدگاههاى متفاوت نسبت به مال دنيا 
درباره ثروت نظرات متفاوتى وجود دارد كه بسيارى از آنها راه افراط را پيموده اند،بعضى چنان اهميتى براى آن قائلند كه حلال مشكلاتش ‍ مى دادند، تا آنجا كه شاعر عربمى گويد:
فصاحة سحبان و خط ابن مقلة
و حكمة لقمان و زهد بن ادهم
اذا اجتمعت فى المرء و المرء مفلس
فليس له قدر بمقدار درهم
فصاحت سحبان فصيح معروف عرب و خط ابن مقله خطاطمعروف و حكمت لقمان و زهد ابراهيم ادهم اگر در انسانى جمع شود با اينهمه اوصاف ، اگر مفلس و بى پول باشد، قدر و مقامى در اجتماع به مقدار يك درهمنخواهد داشت .
و لذا جاى تعجب نيست كه طرفداران اين تفكر دائما به جمعاموال مى پردازند و آنى راحت نمى نشينند و هيچ قيد و شرطى براى آنقائل نيستند و حلال و حرام در نظرشان يكسان است .
در نقطه مقابل اين گروه و جمعيتى هستند كه براىمال و ثروت ، كمترين ارزشى قائل نيستند، فقرا را مى ستايند و براى آن ارج قائلند،حتى مال را مزاحم تقوى و قرب خدا مى دانند.
ولى در برابر اين دو عقيده كه در طرف افراط و تقويط قرار دارد آنچه از قرآن مجيد وروايات اسلامى استفاده مى شود اين است كه مال ، خوب است اما به چند شرط:
1- نخست اينكه وسيله باشد، نه هدف
2- اينكه انسان را اسير خود نسازد، بلكه انسان امير بر آن باشد.
3- اينكه از طرق مشروع به دست آيد و در راه رضاى خدا مصرف گردد.
علاقه به چنين مالى نه تنها دنيا پرستى نيست بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است .(388) در اين زمينه رواياتى از اهل بيت طاهرين در اختيار داريم :
حسرت مال :  
در حديثى امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه : كذلك يريهم اعمالهم حسراتعليهم اينچنين خداوند اعمال زشت آنها را مايه ندامت و حسرتشان قرار مى دهد.فرموده اند: اين آيه شريفه درباره كسى است كه مالى را بعد از مرگ خود مى گذارد وبه خاطر بخل ، در راه طاعت الهى انفاق نمى كند و آن را براى كسى مى نهند، كه در اطاعتالهى و يا در معصيتى به كار مى برد. امام (عليه السلام ) اضافه كرد كه اگر اينمال را ديگرى در راه پيروى خدا صرف كند صاحباول آن حصرت مى خورد، زيرا ديگرى بوسيله مالى كه متعلق به او بوده ، به بهشترفته است و اگر در گناه و نافرمانى خداوند صرف كند سبب تقويت او در گناه شده ،(باز حسرت و ندامت متوجه اوست .)
قال الصادق (عليه السلام ): هو الرجل يدعالمال لاينفقه طاعة الله بخلا هم يموت فيدعه لمنيعمل به فى طاعة الله او فى معصيته . (389)
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: ليس حيثتذهب اليه انما الذهب الذى ذهب بالدين و الفضة التى افاضت الكفر. (390)
منظور از لعن ذهب آن طلائى است كه دين را ببرد و منظور از نقره (فضهملعونه ) آن نقره اى است كه سرچشمه كفر و بى ايمانى شود، اين بيان را حضرت ،هنگامى ايراد فرمود كه طلا و نقره را لعن فرمود؛ يكى از دوستان آن حضرت تعجب كرد ودر اين باره سؤ ال نمود، امام (عليه السلام ) حديث فوق را در پاسخ فرمودند.
امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده اند: السكر اربع سكرات سكر الشرابو سكر المال و سكر النوم و سكر الملكت (391) مستى چهار گونه است :مستى شراب ، مستر مال ، مستى خواب و مستى قدرت .
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه مردى خدمت آن بزرگوار عرضكرد: پدر و مادرم فدايت مرا موعظه كن . قال (عليه السلام ) ان كانت الحسنات حقافالجمع الماذا؟ و ان كان الخلف (392) من اللهعزوجل حقا فالبخل الماذا؟ ! اگر كارهاى خير، حق است و آن را باور داريم ،جمع مال براى چيست ؟ (چرا از ثواب انفاق در راه خدا محروم بمانيم ) و اگر باز ماندنمال بعد از انسان حق است ، بخل و تنگ نظرى براى چيست ؟
از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيدند: من اعظم الناس حسرة ؟ چه كسىحسرتش (روز قيامت ) از همه مردم بيشتر است ؟ فرمود: من راى ماله فى ميزان غيره، و ادخله الله به النار و ادخل وارثه به الجنة كسى كه نتيجهاموال خود را (ثواب و پاداش آن را) در ترازوى سنجشاعمال ديگران ببيند ولى خداوند او را به خاطر جمع آورى اموالش (كه انفاق نكرده ) وارددوزح كند و وارث او را به خاطر آن (مالها كه در راه خير انفاق كرده ) وارد بهشت نمايند.
چه افراد زيادى هستند كه عمر گرانبها را فقط تا پايان ، به جمع آورىمال دنيا تباه مى كنند و سرانجام آن را يك جا براى بازماندگان مى گذارند و يا حادثهاى آن را نابود مى كند. حسابش و حسرتش براى آنان و ثوابش و شاديش براى ديگراناست .
دو حادثه هولناك در تعقيب مال انسان :  
مرحوم طبرسى در مجمع البيان ذيل آيه شريفه : لن تنالوا البرحتى تفقوا مماتحبون
از قول ابوذر رضوان الله عليه اين سخن رانقل كرده است : انسان فكر مى كند مالك اموال خويش است و ديگر در آندخل و تصرفى ندارد در حالى كه اينطور نيست . اگر نيك بينديشد و به عاقبت اموربنگرد، خواهد دانست كه سه شريك در مال و ثروت او دست اندركار هستند:
1- تقدير و سرنوشت .
2- وارث .
3- خود انسان صاحب مال ، سومين شريك مال و سرمايه خويش ‍ مى باشد.
سرنوشت و حوادث غير منتظره ، بدون مشورت با صاحبمال ، در آن هر تصرفى را كه بخواهد انجام مى دهد، ممكن است در يك چشم بر هم زدن هست ونيست و دار و ندار او را نابود كند و او را به خاكستر بنشاند. كافى است يك زلزله ، همهاموال انسان را نابود كند. ممكن است در يك آن هستى او طعمع آتش شود و يا سيلى خروشانمال و تمام زندگى كسى را با خود ببرد و زير خروارهاگل و لاى مدفوق گرداند. يا دزد بى باكى به دارائى او دست بردى بزند و او را بهخاك فقر و فلاكت بنشاند.
دومين شريك اموال انسان ورثه او هستند كه انتظار مرگ او را مى كشند تا يك جامال او را ببرند.
سومين شريك مال ، شخص صاحب مال است ، كهقبل از وقوع آن دو حادثه ، هر گونه اختيارى دارد. سپس ابوذر گويد: اى انسان تو كهاكنون مالك و اختيار دار ثروت خود هستى . اگر در ميان شركاى خود زبون و درمانده اىاگر نتوانى درباره مال خود تصميمى بگيرد و در راههاى خير و كمك به بيچارگانصرف كنى ، تا براى تو هميشه پاداش بزرگى در برداشته باشد.
بدان ، شركاى ديگر به تو مهلت نخواهند داد. ازحال غرور و غفلت و بى خبرى تو استفاده كرده ، يك جامال را از تو خواهند ربود و و زر و وبال آن بر گردن تو خواهد ماند.
نصيحت ابوذر:  
ابوذر، بزرگ صحابه رسول الله (صلى الله عليه وآله ) انسان را مخاطب قرار داده مىگويد: فلا تكن اعجز الثلاثة ان الله تعالىيقول : لن تنالوا البر حتى تنقوا... يعنى اى انسان تو و امانده ترينشريك ها خود مباش ‍ كه خداى تعالى فرمايد: هرگز نيكوكار و شايسته نخواهيد بود مگرآنكه از ثورتهاى دوست داشتنى خود در راه خدا به بخشيد.
پايان بخش اين روايات ، حديث پرمعنا و جالبى از ابن عباسنقل مى كنيم ، باشد كه موجب بيدارى از مستى و غرورمال و مقام دنيا گردد او مى گويد:
ان اول دهم و دينار ضربا فى الارض نظر اليها ابليس فلما عاينهما اخذهمافوضعهما على عينيه ، ثم ضمهما الى صدره ، ثم صرخ صرخة ثم ضمهما الى صدرهثم قال : انتما قرة فوادى ما ابالى من بنى آدم اذا احبوكما ان لا يعبدوا وثنا ! حسى من بنىآدم ان يحبوكما (393)
ترجمه : نخستين بارى كه سكه درهم و دينار (طلا و نقره ) در جهان زنده شد، ابليسنگاهى به آن افكند و به تماشاى آنها پرداخت . آن دو را بر چشمانش نهاد، پس برداشتو به سينه اش چسباند بعد فرياد شادى بركشيد، دوباره به سينه اش ، سپس به درهمو دينار خطاب كرد و گفت : شما نور چشمان من و ميوهدل من باشيد، اگر مردم شما را دوست بدارند، ديگر براى من مهم نيست كه بت پرستىنكنند. همين كه شما را دوست دارند، براى من كافى است (چه بتى بهتر از محبت طلا و نقره )
پروردگارا ما را از اغواى شيطان و بندگى درهم و دينارهايى بخش ، بارالها اخلاص درعمل و اخلاص در انفاق به ما مرحمت فرما زيرا اخلاص ، كار مشكلى است و تنها توئى كهمى توانى در اين مشكل ما را يارى كنى .
از مجموع روايات فهميده شد: مالى كه وسيله فقرزدايى و برطرف نمودن مشكلاتاقتصادى و پركردن خلاء اجتماعى گردد، نزد خداوندمتعال مذموم (ناپسند نيست بلكه موجب خشنودى خدا هم مى شود زيرا رفاه و امنيت و خوشبختىو سعادت جامعه را به همراه دارد. به كارگرفتن ثروت را در راه رفاه و آسايش نيازمندان، جهان و گذشت بزرگى در راه خدا است ، چرا كه آدمى وقتى خود را مستغنى و بى نيازببيند و از هر جهت تمكن مالى داشته باشد زمينه گرايش و طغيان و سركشى در او پيدا مىشود. در اينجا بايد از خداوند متعال كمك خواست و طلب استعمانت كرد.
عن على (عليه السلام ) قال : استعينوا بالله سكرة الغنى فان له سكرة بعيدةالافاقة (394)
على (عليه السلام ) فرمود: از مستى غنا و ثروت به خدا پناه ببريد كه مستى ثروتبسيار دير برطرف مى شود از خداوند متعال مسئلت داريم كه عالى ترين وسيلهسعادتمندى را در اختيار ماگذارد و توفيق استفاده از آن را بما مرحمت فرمايد.
اهميت مال مشروع :  
در قرآن كريم در آيه وصيت ، از مال ، به خير تعبير شده است : كتب عليكم اذاحضرا احد كم الموت ان ترك خيرا الوصية الوالدين و الاقربين بالمعروف .(395)
بر شما (مؤ منين ) مقرر شده كه هرگاه مرگ يكى از شما فرا رسد، اگر مالى به جاىگذارد، براى پدر و مادر و ارحام نزديك ، عادلانه وصيت كند كه اين امر شايسته متقين است.
اين تعبير نشان مى دهد كه اسلام ثروت و مالى كه از راه صحيح (مشروع ) به دستاا مدهباشد و در راه عقلائى و منفعت اجتماعى مورد استفاده قرار گيرد، خير و بركت مى داند و برافكار انحرافى آنان كه از منطق اسلام دورند و آن را درك نكرده اند، خط بطلان مى كشد.اسلام از نظريه هاى زاهد مابانه كه معنى زهد و فقر را تشخيص نداده اند و افكارشانسبب ركود جامعه اسلامى و پيشرفت نقشه شوم استعمارگران مى گردد، بيزار است .
آيه شريفه ، اشاره لطيفى به اين نكته دارد كه آنچه از انسان مى ماند اگراموال مشروع باشد خير است و بركت ، نه اموالى كه از راه حرام مانده است كه آن خير نيستبلكه شر است و مايه نكبت و بدبختى .
محور دعوت انبياء:  
انبياء علاوه بر اينكه مردم را به خداشناسى دعوت مى كردند، بهمسائل اقتصادى جامعه هم اهميت مى دادند و اصلاح وضح اقتصادى مردم خويش نيز، بخشمهمى از دعوت آنها را تشكيل مى داده است .
پيامبر معظم اسلام (صلى الله عليه وآله ) برنامه منظم و منطقى ، مترقى و كار آمد براىاصلاح جامعه بشريت آورد. بعد زا دعوت به توحيد، به تنظيم امور زندگى مسلمانهاهمراه با حق و عدالت اجتماعى پرداخته از جمله اقتصاد سالم و تقسيم عادلانه ثروت راسرچشمه عزت و قدرت مسلمين دانسته و اجراء دستورات مالى اسلام همانند زكات ، خمس ،وقت و انفاق در راه خدا را وسيله خوش بينى و دوستى جامعه با يكديگر معرفى فرمودهاست .
زكات بهترين وسيله پاكيزگى روح و سلامت جامعه :  
زكات بهترين وسيله براى سازى و پروش جامعه اسلامى است ، موضوع زكات آنقدر اهميتدارد كه خداوند متعال به عنوان دستورالعمل كلى به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مىفرمايد از اموال مسلمين صدقه ، يعنى زاكت بگير، خذ من اموالهم صدقة ايندستور نسبت به ساير فرايضى كه در قرآن ذكر شده ، حالتى استثنايى دارد.
سپس اشاره به موضوع اخلاقى و اجتماعى زكات كرده مى فرمايد: اىرسول گرامى ، باگرفتن زكات و مصرف آن ، آنان را پاك مى كنى و نمو مى دهدتطهرهم و تزكيهم آنها را از پليديها و آلودگى دنيا پردستى وبخل پاكيزه مى گرانى و بدين وسيله نهال محبت و نوع دوستى را در ميان مردم غرس مىكنى و آن را پرورش مى دهى . همچنين با انجام اين فريضه الهى ، محروميت و فقر از بينمى رود و فاصله طبقاتى بين فقر و غنى اگر نگوييم بلكى برچيده مى شود بهحداقل مى رسد و همبستگى و برادرى (اخوت ايمانى ) جاى آن را مى گيرد.
به اين ترتيب مى توان گفت كه زكات عاملى بسيار قوى و نيرومند براى رونق بازاراقتصاد جامعه است زيرا آلودگى ها را مى برد و بركات الهى را جايگزين آن مى سازدزندگى را آسان مى كند و سبب وسعت رزق و پيش رفت امور مى گردد ودل هاى فقراء و اغنياء را به هم نزديك و مهربان مى نمايد.
اصولا دستورات نورانى اسلام نسبت به زكات و خمس و به طور كلى درباره انفاقاتمالى براى زدودن صفت زشت بخل و حرص بر جمعاموال و اتصاف جامعه به پاكى و فضيلت مى باشد.
و ثروتى كه وسيله سعادت شود، همانطور كه از روايات استفاده كرديم در اسلام نهتنها مذموم نيست بلكه ممدوح است . اين احكام آسمانى كه روشنگر راه سعادت و خوشبختىاجتماع مى باشد، همان دستورات درخشان و برنامه متعالى قرآن است كه آخرين پيامبررحمت ، براى آسايش ‍ و سلامت جسم و جان بشر آورده است . دستوراتى كه گاهى در قالببرنامه نماز و زكات و گاهى به شكل ديگر از سوى خداوند، به امت اسلامى به منظورسعادتمندى آنان ابلاغ شده است . اخلاق كريمانه و رفتار اجتماعى پيامبر معظم اسلام(صلى الله عليه وآله ) و جاذبه رحمت و محبت آن حضرت در تمام اقشار جامعه زبانزدخاص و عام مى باشد تا آنجا دانشمندان غرب به اين موضوع اعتراف نموده اند.
معذلك قلم بدستان مزدور بدانند كه درباره پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليهوآله ) چه مى نويسند، چگونه ناجوانمردانه تهمت مى زنند نويسنده اى مغرض با انگيزهاى شيطانى ، كتابى به نام مذاهب بزرگ به وسيله ناشر آمريكايى بهچاپ رسانده ، در كتاب مزبور از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) به عنوان شخصىكه مسيحيان و يهوديان متنفر بود و از قتل و سربريدن (مردم ) لذت مى برد ياد شده است.
مسلمانان ، بويژه شوراى روايط اسلامى آمريكا كه در واشنگتن مستقر مى باشد به ايننوشته سرتا پا دروغ و مغرضافه اعتراض كردند. پس از اعتراض شديد مسلمانها،شركت انتشارات سيمون و چارستر ناشر كتاب مزبور اقدام به جمع آورىچهار هزار نسخه از كتاب مذاهب بزرگ نمود و به اشتباه خود اعتراف نمود ورسما غذرخواهى كرد.
در ثروت و غنائم اسلامى 
ثروت هايى كه بدون جنگ به دست مسلمانها مى افتاد، در اختياررسول الله (صلى الله عليه وآله ) قرار مى گرفت پس از آنكه يهودى هاى طائفه بنىنضير نتوانستند در فضاى اسلامى مدينه بمانند، به حكم ضرورت از مدينه كوچ كردند،ثروتهاى منقول و غير منقول ، همچون باغها و زمين هاى كشاورزى واموال ديگرى از آنها به جا مى ماند، گروهى از بزرگان مسلمين ، خدمترسول خدا (صلى الله عليه وآله ) رسيدند و عرض كردند بخشى از برگزيده هاى اينغنائم و اموال ، متعلق به شكا و بقيه را به ما واگذار كنيد، تا در ميان خود تقسيم كنيم ،چون تقاضاى آنها بر خلاف عدالت اجتماعى بود،دستورالعمل الهى در اين مورد نازل شد كه به عنوان قانون اساسى در زمينه تمامغنائمى كه بدون زحمت جنگ و بى درد سر به چنگ جامعه مسلمين مى افتد، روشنگر وظيفهمسلمين بود:
و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه منخيل و لاركاب (396)
آنچه را خدا به رسولش از آنها (يهود) برگرداند (ايناموال ) چيزى است كه شما براى بدست آوردن آن (زحمتىتحمل نكرديد) نه اسبى تاختيد و نه شترى را نديد. ولكن الله يسلط رسله علىمن يشاء و الله على كل شى ء قدير (397)
(ولى بدانيد) خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد پيروز مى گرداند و خدا بر همهچيز تواناست .
ما افاء (398) الله على رسوله مناهل القوى فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابنالسبيل (399)
آنچه را خداوند از اهل آباديها به رسولش بازگرداند، تعلق به خدا ورسول و خويشاوندان او ويتيمان و مستعمندان و در راه ماندگان دارد،
اموالى كه بنا حق غاصبان و ظالمان در اختيار دارند، روزى بايد به صاحبان اصلى وحقيقى آن كه مؤ منان و صالحان روى زمينند برگردد وقبل از همه به پيغمبر گراميش (صلى الله عليه وآله ) كه اشرف كاينان و برگزيدهموجودات است برسد. روزى اين امر تحقيق مى پذيرد هنگامى كهاموال به صاحبش ‍ برگشت . عنوان فئى بر آن منطبق مى باشد كى لا يكوندولة بين الاغنياءمنكم .
ترجمه : تا (اين سرمايه هاى كلان ) دست به دست ميان سرمايه داران شما نگردد، دربرابر خواسته آنان كه توقع داشتند، رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) اجازه دهداموال يهوديان را بين خود تقسيم كنند و ثروت فراوانى به اموالشان بيافزايند. آيهشريفه به آنان با صراحت پاسخ داد كه چون شما براى اين عنائم ، جنگى ننموده ايد ومسلمانان خستگى جنگ را تحمل نكرده اند، تمام ايناموال به رسول الله (صلى الله عليه وآله ) (رهبر حكومت اسلامى
تعلق دارد واختيار تقسيم اين اموال با پيغمبر است و هر طور كه صلاح بداند به مصرف برساند.چنانكه تاريخ نشان مى دهد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) اينگونه غنائمو اموال را بين متحقين مهاجر و انصار كه در مدينه دستشان ازمال دنيا خالى بود تقسيم كرد.
ديدگاه اسلام در سرمايه دارى 
نظر اسلام نسبت به سرمايه دارى نظر مستقلى است نه طرز سرمايه دارى كمونيسم راقبول دارد كه مال و سرمايه را مخصوص اجتماع مى داند و نه شيوه سرمايه دارىكاپيتاليسم را، كه مالكيت را مخصوص فرد مى داند هيچ كدام را نمى پذيرد، اسلام مىگويد: نه مالكيت مخصوص اجتماع است و نه فرد، بلكه مالكيت در حقيقت براى خداست ،آنچه انسانها در اختيار دارند مالكيت اعتبارى و صورى است در حقيقت مالك اصلى خداست ودارندگان مال ، نمانده مالك اصلى هستند، به همين خاطر اسلام راه بدست آوردن ثروت وچگونگى مصرف آن را با تشريع برنامه هاى عقلائى و دقيق ، معين كرده است ، از همين جااقتصاد اسلامى به عنوان مكتبى مستقل و جدا از مكتب هاى مادى دنيا مطرح و جدا مى شود. ازاينجاست كه مسلمانها اعتقاد باجراء دستورات مالى اسلام دارند.
اين طرز تفكر كه گروههاى التقاطى (مخلوطى از اسلام و كفر) را در مغز خود و جوانانپرورش مى دهند و آن را تبليغ مى كنند كه ما عقيده را از سلام و اقتصاد را از ماركس مىگيريم ، محكوم است . اين انديشه شبيه تفكر گمراهان قوم شعيب است كه به آن اشارهخواهد شد.
اكنون به بحث و بررسى درباره سرمايه دارى آزاد مى پردازيم .
سرمايه دارى آزاد است يا مشروط؟  
مسائل اقتصادى - در جهانى كه ، تكنولوژى (400) (صنعت ) معيار قدرت شده از اهميتخاصى برخوردار است ، از اين جهت سيستم اقتصادى از اهممسائل روز مى باشد، چرا كه اقتصاد سالم ، زيربناى زندگى انسانهاست و نقش مهمى درسعادت و خوشبختى آنان ايفاء مى كند. اقتصاد سالم ، شايسته ترين برنامه اى است كهرشد و تعالى و نظم در زندگى را براى توده ها به ارمغان مى آورد.
سيستم اقتصاديى (401) در زندگى ديناى امروز يا اساس ماركسيم و ياسرمايه دارى كاپيتاليسم و يا اقتصاد اسلامى تنظيم و برنامه ريزى مى گردد. لازمبه يادآورى است كه مقصود از سيستم اقتصادى ، روش و قاعده اى است كه جامعه ، آن را درحيات اقتصادى خود انتخاب مى كند و از آن در برنامه هاى اقتصادى خويش پيروى مىنمايد و نيز جاى ترديد نيست كه جامعه انسانى بدون سيستم اقتصادى نمى تواند بهحيات اقتصادى خود ادامه دهد. زيرا هر اجتماعى با توليد ثروت و توزيع آن سر و كاردارد و به همين خاطر ناگزير باشد اسلوب و طريقه اى را از نظر اداره امور كشوربپذيرد تا برنامه عمليات اقتصادى را بر پايه آن تنظيم كند. چنين قاعده اى سيستماقتصادى جامعه ناميده مى شود. (402)
هنگام بررسى هر نوع از سيستم هاى اقتصادى ، لازم است از نظر شيوه سيستم در تنظيمحيات اقتصادى و زمينه فكرى و مفاهيم آن تحقيق كنيم . مثلا اگر بخواهيم سيستم سرمايهدارى (كاپيتاليستى ) را كه معتقد به آزادى اقتصادى است بررسى كنيم ، لازم استپيرامون افكار و مفاهيم اساسى آن كه ايمان كاپييتاليم بر آن بنا نهاده شده و آزادىمطلق را در نظام سرمايه دارى پذيرفته دقت لازم و تحقيق كافىبعمل آوريم .
همانطور كه گفتيم قوام سيستم اقتصادى جامعه به يكى از سه نظريه استوار و بستگىدارد:
1- نظريه اقتصادى ماركسيم
2- نظريه اقتصاد سرمايه دارى (كاپيتاليسم )
3- نظريه اقتصادى اسلامى
اكنون نيازى به بررسى و نقد مكتب ماركسيم نداريم با از هم پاشيدگى كمونيستى دراتحاد جماهير شوروى سابق بحث از ويرانى پايگاه علمى ادعايى اين مكتب ، با توجه بهاينكه خود بخود ويران شد و بطلان آن آشكار گرديد، بحثى است بى خاصيت و بىفايده لذا از آن مى گذاريم و وارد نقد و بررسى مكتب سرمايه دارى مى شويم .
نظام سرمايه دارى (كاپيتالسيم ):  
نظام سرمايه دارى با سه اصل ، شكل مى گيرد و بر اين سهاصل پايه هاى آن پى ريزى و از ديگر مكتب ها متمايز مى گردد.
1- نظام سرمايه دارى براى مالكيت فرد، حد و مرزى نمى شناسد، به گونه اى كه آنرا به طور غير محدود محترم مى شمارد، مالكيت خصوصى در اين نظامشامل همه ثروت هاى متنوع همچون آب ، زمين ، معادن و ابزار(منقول و غير منقول ) مى شود.
بر همين اساس كاپيتاليسم به مالكيت آزاد و بى قيد و شرط معتقد گرديده و خروج از ايناصل براى اين نظام امكان ندارد، مگر در شرايط استثنايى .
با اين تعريف در جامعه كاپيتاليستى ، قانون هميشه از مالك حمايت مى كند، به مالك اينامكان را مى دهد كه در پناه قانون از كليه اموال خويش ‍ محافظت بنمايد و در تملك خودنگهدارد.
2- در سيستم كاپيتاليستى هر فرد مى تواند از دارايى خويش بهر نحوى كه بخواهدبهره گيرد كنى و از آن استفاده ببرد فى المثل مستقلات خود را داد و ستد كند اجاره دهد ويا متروكه بگذارد و بلا استفاده رها كند، اين سيستم به مالك همه نوع آزادى در حركتاقتصادى مى دهد. مالك مى تواند هر طور كه بخواهد از سرمايه خود بهره ببرد، هرحرفه اى كه دوست دارد به وسيله سرمايه اش راه اندازى كند.
3- در مكتب سرمايه دارى همانگونه كه سرمايه دار را درعمل و به كار انداختن سرمايه بهر شكل كه بخواهد آزاد مى گذارد، آزادى در مصرف رانيز به همان گونه به مالك عطا كرده است و ضمانت كرده هيچ كس نبايد جلوى زياده روىمصرف او را بگيرد حتى اگر بخواهد سرمايه خود را در راه اعتياد به مواد مخدر و سايركارهايى كه با شؤ ون بك انسان عاقل منافات دارد به كار گيرد. (403)
قابل توجه است كه سيستم كاپيتاليستى نظام فردگرا است . فرد را رد امور مالى محورمى داند و لازم مى بيند همه جا قانون به خاطر فرد وضع واعمال شود و در هر موقعيت ، احترام حقوقى براى فردقائل گردد و منافع شخصى او را مدنظر قرار دهد و از نظر اجراى قانون هميشه فرد راحمايت و ضمانت كند كه اين محورميت فرد، درست درمقابل مرام ماركسيتى است به اين ترتيب كه نظام ماركسيتى فرد را در اجتماع محو و فانىمى بيند و جامعه را محور عمل خويش قرار مى دهد و به همين لحاظ ماركسيم به آزادى فردمعتقد نمى باشد و به خاطر اهميتى كه به اجتماع مى دهد، جايگاهى براى فردقائل نيست و آن را يوران مى سازد.
آيا انى دو نظريه صادقانه است ؟
آيا اينكه نظام سرمايه دارى درباره فرد تلاش مى كند و مكتب ماركسيسم خود را حامىاجتماع مى داند.
واقعا از روى حقيقت است ؟
واقعيت اين است كه هر دو نظام (سرمايه دارى و ماركسيتى ) براى فرد تلاش مى كنند وبه انگيزه هاى ذاتى و خودخواهى خود تكيه مى نمايند. نه نظام سرمايه دارى به فكرنجات همه افراد جامعه است حتى فرد ضعيف و نه ماركسيسم به سلامت اجتماع مى انديشد.افكار و مفاهيم اساسى سيستم سرمايه دارى (404) نيز مدعى است به افراد بدبخت وبدشناس توجه دارد و به توده هاى محروم مى گويد چه نشسته ايد كه ثروتمندان حقشما را بردند و خوردند، مال شما را دزديدند، در حالى كه عملا ديده مى شود همين تودههاى محروم در جامعه كمونيستى در فقر و محروميت خود باقى مانده اند.
بنابراين هر دو نظام دنبال انگيزه هاى ذاتى و رشد منويات شخصى خود مى باشند.نهايت اختلاف آنها در نوع افرادى است كه براى آن تلاش ‍ مى كنند و سيستم مكتبى خود رابر آن بنا كرده اند.
بررسى انديشه كاپيتاليستى :  
كاپيتالسيم مكتب خود را بر پايه احترام به آزادى معرفى مى كند و نيز آزادى را بهعنوان يك سيستم اجتماعى خود قرار مى دهد و بر اساس همين جريان ، اقتصاديونكاپيتاليست معتقدند كه ضمانت سعادت اجتماع و مصالح امور آن ، نيازى به ارزشهاىاخلاقى و روحى ندارند. احتياجى نيست كه مردم را بوسيله ارزشهاى معنوى تغذيه نمودزيرا به هر دليلى ، انسان حتى آن چيزى كه از ارزشها را نمى شناسد، اگر آزادى داشتهباشد، طبق مصلحت خويش عمل مى كند و به طور ناخودآگاه ، با مصلحت اجتماع هماهنگى مىيابد. بدين سان براى امكان فراهم مى شود كه زير سايه آزادى ، از ارزشهاى اخلاقىو معنوى بى نياز گردد و از راه سرمايه دارى ، خواسته خويش را كه مقرون به مصالحمى باشد بدست آورد.
مرحوم آية الله شهيد صدر قدس سره در كتاب اقتصادنا فرموده است :
اذا توفوت الحرية فى الجالالعملى الجميع الافراد، فان الانسان فى الجتمع الحر يسعى الى تحقيق مصالحه الخاصةو التى تؤ دى فى النهاية الى توفير المصالح العامة .
و على هذا الاساس خيل الاقتصاديين الراءسماليين فى بادى ء الامر ان ضمان السعادةالجتمع و مصالحه ليس بحابة الى القيم الخلقية و الروحية و تغذيه الناس بها
(405)

اين آزادى كه كاپيتاليسم ، مردم را به آن دعوت مى كند، عارى از همه ارزشهاى معنوى واخلاقى است البته اين امر بدين معنى نيست كه در جامعه خود را از اين ارزشها با وجودآزادى در سرمايه دارى بى نياز مى بيند. طرفداران اين مكتب ، چنيناستدلال مى كنند كه آزادى اقتصادى ، رقابت آزاد را بين شركت ها و مؤ سسات توليدى بهوجود مى آورد صاحبان مؤ سسسه (و كارخانه هاى ) توليدى به وجود مى آورد. صاحبان مؤسسه (و كارخانه هاى ) توليدى در زمينه رقابت آزاد، هميشه از توليد بهتر و بيشتر مؤسسه رقباى خود مى هراسند. از اين رو به مبناى همين انگيزه ، تلاش ‍ مى كنند كهتوليدات مؤ سسه را در سطح عالى و كلان در آورند و مدرنيزه كنند، تا بتوانند بررقباى خود تفرق و برترى پيدا كند و يا لااقل پا به اى آنها در توليد پيش بروند ودر اين جنگ رقابت و پيكار تجارت جاودانه ، پيدارى كنند، در اجتماع آزاد سرمايه دارى اينشيوه رايج است كه صاحب يك مؤ سسه توليدى ، همه اقدامات خويشرا در جهت بهتر وبيشتر توليد كردن كالا به كار مى برد، تا توليدى افزونتر از ساير مؤ سساتداشته باشد.
پراوضح است هر كس در ميدان اين رقابت عقب بماند، مؤ سسه توليدى او با روزشكستگىمواجه مى گردد و جزاء من يتخلف فى هذا السياق هو افلاس مشروعه (406)
اين رقابت بالاخره منجر به اين مى شود كه جريان اقتصادى ، به نفع مصالح اجتماعپايان پذيرد زيرا اين قانون به كارگران مى گويد، كمى صبر كنيد، تا گرسنگى وفقر، گروه عظيمى از شما را به خاك مذلت بيفكند و نابودى سازد، در اين صورت استكه آمار شما كم مى شود و عرضه كارگر برابر تقاضا مى گردد و طبيعتا دستمزدهابالا مى رود آنگاه زندگى شما سر و سامانى پيدا مى كند اين وعده ايست توخالى كه بيكمستخر مى ماند
اين قانون : كاپيتاليستى همان توافق ساختگى و دروغين است كه ادعاء شده : در زيرسايه آزادى سرمايه دارى مى توان به انگيزه هاى رو اين و مصالح جامعه رسيد. همانتوافقى كه خود سرمايه داران ، كم و بيش به عواقب خطرناك آن پى بردند و به خاطرپى آمد سوء آن مجبور شدند از اعتقاد به آن دست بردارند.
طبيعى است ، ضربان مهلكى كه بر پيكر عنصر معنويت از اين زاويه (آزادى عريان ) واردگرديده ، اساسا ريشه انديشه هاى خير خواهانه و احسان را سوزانده و متلاشى نموده است، در جامعه سرمايه دارى غربى به جاى حس همكارى و همبستگى ، خود خواهى و روح ستيزهجويى رواج پيدا كرده است . (407)
در اينجا تنها چيزى كه مى تواند مطلب را آشكار سازد، واقعيت تاريخى سرمايه دارىاست كه گواهى مى دهد توده هاى اجتماعى ، به چه نابسامانى هاءوحشت ناكى از ناحيهجوامع سرمايه دارى آزاد گرفتار آمده اند.
و علت آن هم همان تفكر غلط و انديشه انحرافى جامعه سرمايه دارى است كه خلا اخلاقى وروحى را در زندگى كاپيتاليستى روش و شعارى افتخارآميز مى دانند و مسلما آن وحشتها ورنجها همچون وصله ننگينى بر دامن آزادى و تاريخ تمدن مادى جديد باقى مى ماند ودليل محكمى است كه آزادى جامعه سرمايه دارى اقتصادى را، هيچ قيد معنوى و اخلاقى محدودو مشروط نمى كند و از مهيب ترين اسلحه انسان عليه انسان بوده كه به سادگى و طرزخطرناكى جامعه را تا مرز نابودى و انهدام و تخريب پيش مى برد، تا جايى كه خودجامعه سرمايه دارى در اثر بحران اقتصادى به كام مرگ و خودكشى فرو رفته است .
خودكشى سه سرمايه دار:
با ادامه بحران پولى و اقتصادى در تايلند دو سرمايه دار تايلندى و يك بازرگانهنگنكگى در بانكوك دست به خودكشى زدند.
روزنامه هاى تايلندى روز پنجشنبه نوشتند در كنار جسد بى جان بازرگانچهل ساله يادداشتى پيدا شد كه در آن نوشته بود: از آن رو كه بهدليل بحران اقتصادى در تايلند توان باز پرداخت بدهى هايم را ندارم دست بهخودكشى مى زنم .
راچاپول مك تونك 31 ساله صاحب يك پمپ بنزين در بانكوك نيز باشليك گوله به سر خود به زندگى اش پايان داد اين سرمايه دار تايلندى نيز دريادداشتى شكست در فعاليت هاى اقتصادى رادليل خودكشى خود بيان كرده است .
يوان پيانك بازرگان 42 ساله هنگكنگى نيز سومين قربانى بود كه خودرا از طبقه هفتم يك مركز خريد در ساختمان مركز بازرگانى جهانى بانكوك به پايينپرتاب كرد. پليس اعلام كرده اين هنگ نگى مدير يك شركت ويدئويى بروده كه بهدليل شكست در امور بازرگانى خود را شكسته است . (408) اينگونه خودكشىها نتيجه سرمايه دارى ، منهاى ارزشهاى معنوى است . از نتايج اين گونه آزادى و حاكميترقابت ديوانه وار در ممالك سرمايه دارى همچون اروپا و امريكا با كوچك ترين ضربهمالى و شكست اقتصادى دست به خودكشى مى زنند.
بنابراين سخن درباره آن آزادى باقى مى ماند كه آزادى را با ارزش هاى اخلاقى و معنوىارزيابى كنيم و در كنار هم ببينيم ، درست است كه آزادى طبيعى (409) مظهر ذاتىانسان است و شخصيت وى به آن بستگى دارد ولى آزادى منهاى خصائص عالى و صفاتبرجسته انسانى مفهوم و معنائى ندارد. (410)
اينكه جامعه سرمايه دارى (411) به اصطلاح كاپيتاليستى معتقدند با داشتن آزادىمطلق تمام مشكلات اجتماعى ، خود بخود اصلاح مى شود و لازم نيست كه جامعه مزين بهاخلاق حسنه باشد و از رذائل اخلاقى اجتناب كند كه بر خلاف نظريه همه دانشمندان وفلاسفه قديم و جديد مى باشد. در اين زمينه اكثر دانشمندان شرق و غرب از قدماء ومتاءخرين زيبايى هاى اخلاقى و فضائل آن را از اركان اساسى سعادت بشر به حسابآورده اند و آن را مايه تعالى و تكامل زندگى مادى و معنوى او مى دانند.
گرايش بى حد و مرز قوم شعيب پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) بهمال اندوزى و آزار همه جانبه موجب گرديد تا با پيغمبرشان مخالفت كنند و از دستوراتوى سرپيچى كنند و با سخنان ياوه و بى منطق ، در همه چيز آزادى داشته باشند.
منطق بى اساس قوم شعيب (عليه السلام )
قوم شعيب مى خواستند در تمام برنامه هاى زندگيشان اعم از عبادى و مالى آزاد باشند.پرستش بتها را نشانه اصالت فرهنگ پيشرفته ، از نياكان خود مى پنداشتند و روى آنتكيه مى كردند و از كم فروشى و تقلب در داد و ستد، سود فراوانى مى بردند و بهآن اصرار مى رزيدند و در برابر شعيب پيغمبر خدا مى گفتند:
اى شعيب ! آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند تركگرييم قالوا يا شعيب اصلوتك تامروك ان نترك ما يعبد آبائنا و يانتوانيم در اموالمان بدلخواهمان تصرف كنيم و آزادى در هر گونه معامله را دراموال خويش از دست بدهيم او ان نفعل فى الوالنا ما نشاء (412)
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه چرا روى نماز شعيب تكيه كردند؟
بعضى از مفسرين گفته اند: اين امر بهدليل آن بوده كه شعيب بسياز نماز مى خواند و به مردم گفت :، نماز انسان را از كارهاىزشت و منكرات باز مى دارد ولى جمعيت نادان كه رابطه ميان نماز و ترك منكرات را دركنمى كردند، از روى مسخره به او گفتند: آيا اين اوراد و حركات تو، فرمان به تو مىدهد كه ما سنت نياكان و فرهنگ مذهبى خود را زير پا بگذاريم و يا نسبت به امولمانمسلوب الاختيار شويم ؟ ! (413)
به اين ترتيب همانگونه كه اصل مالكيت از آن خداست ، كيفيت و شيوه مصرف هم به اذنخداست ، كسى حق ندارد مال خود را به دلخواه ،مثل ؛ آتش بزند، به ادعاء اينكه اختيار مالم را دارم يا اختيار دارم ربا بگيرم يا زكات مالمرا دهم ، بايد هر چه را مالك حقيقى دستور دادهعمل كند، و آتوهم من مال الله الذى آتاكم ، از مال خدا كه به شما عطا فرموده است بهآنان (زير دستان بدهيد) بدهيد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation