((در راه خـدا بـا كـسـانـى كه با شما مى جنگند پيكار كنيد و تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزگران را دوست ندارد)). ((خـدا ربـا را ناچيز مى گرداند و صدقات را افزونى مى دهد و خدا هيچ كفران كننده گنهكار را دوست ندارد)). ((آنـان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند مزدشان را بتمامى مى دهد و خداوند ستمكاران را دوست ندارد)). ((همانا خدا متكبران فخر فروش را دوست ندارد)). ((و به خاطر كسانى كه به خود خيانت مى ورزند مجادله مكن , كه خدا خائنان گناهكار را دوست ندارد)). ((و خداوند تبهكاران را دوست ندارد)). ((او اسراف كنندگان را دوست ندارد)). ((اگـر نگران خيانت گروهى هستى به آنان اعلام كن كه همانند خودشان عمل خواهى كرد زيرا خدا خائنان را دوست ندارد)). ((خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند. ((بـراستى كه خدا مى داند چه در دل پنهان مى دارند و چه چيز را آشكار مى سازند و او متكبران را دوست ندارد)). ((خداوند سرمستان را دوست ندارد)). ((تا كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند از فضل خود پاداش دهد. ((خدا بلند كردن صدا به بدگويى را دوست ندارد مگر آن كس كه به او ستمى شده باشد. محبوبترين مردم نزد خدا. ـ امـام صـادق (ع ) : بـدانـيـد كـه محبوبترين مؤمنان نزد خدا كسى است كه مؤمن تهيدست را از نادارى نجات دهد و در امور مادى و زندگيش به او يارى رساند وكسى كه مؤمنان را كمك كند و سود رساند و ناراحتى آنها را برطرف سازد. ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : مـحبوبترين بندگان خدا نزد خداوند كسى است كه به حال بندگانش سودمندتر و در اداى حق خداكوشاتر باشد. ـ خـداى تبارك و تعالى مى فرمايد: محبوبترين بندگان نزد من آنهايند كه به خاطر من يكديگر را دوسـت دارنـد,دلـبـسـتـه مسجدهايند و سحرگاهان لب به استغفار گشايند, اينانند كه هرگاه بخواهم زمينيان را كيفر دهم به ياد ايشان افتم و ازمجازات آنان صرف نظر كنم .
ـ امام صادق (ع ) : محبوبترين كس نزد خداى عزوجل آن است كه در گفتارش راستگو باشد و در گزاردن نماز وآنچه خدا بر او واجب كرده است مواظبت كند و امانت پرداز باشد. ـ مـوسى (ع ) در مناجات با خدا عرض كرد: خداى من ! كدام آفريده ات را بيشتر دوست مى دارى ؟ فرمود: آن كس را كه چون محبوبش را از او بگيرم با من آشتى باشد. ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : همانا محبوبترين شما نزد خداوند, جل ثناه , كسى است كه بيشتر به ياد او باشد. شما نزد خداى عزوجل پرهيزكارترين شماست .
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمانا يكى از محبوبترين بندگان خدا نزد او بنده اى است كه خداوند او را در پـيـكار با نفسش يارى كرده است , پس , جامه زيرينش اندوه است وجامه رويينش ترس (از خدا) و چراغ هدايت در دلش فروزان است .
ـ پيامبر خدا (ص ) در پاسخ به اين سؤال كه خداوند چه كسى را بيشتر از همه دوست دارد؟ فرمود: آن كه به حال مردم سودمندتر باشد. ـ مردم نانخورهاى خدايند, پس محبوبترين كس نزد خدا آن است كه به حال آنها سودمندتر باشد و خانواده اى راخوشحال كند. ـ امـام صـادق (ع ) : خداى عزوجل فرموده است : مردم خانواده منند, پس محبوبترين آنها نزد من كسى است كه باآنان مهربانتر و در راه برآوردن نيازهايشان كوشاتر باشد. ـ پيامبر خدا (ص ) : محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه در راه طاعت خداخويشتن را به رنج و كوشش افكند, خيرخواه و دلسوز امت پيامبر او باشد, درعيبهاى خود بينديشد, بينش و خرد خود را به كارگيرد و كار كند. كارهايى كه خدا دوست دارد. ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند سه كار را دوست دارد: كم گويى , كم خوابى و كم خورى .
ـ خـداى سـبحان سه كار را دوست دارد: گزاردن حق او, فروتن بودن با خلقش و نيكى كردن به بندگانش .
محبوبترين كارها نزد خدا. ـ امـام بـاقـر (ع ) : از پيامبر خدا (ص ) پرسيده شد: خداى عزوجل كدام كار را بيشتر دوست دارد؟ فرمود: مسلمانى را پياپى شاد كردن .
مـنـظـور از شادكردن پياپى مسلمان چيست ؟ فرمود: گرسنگيش را برطرف سازى , اندوهش را بزدايى و قرضش را بپردازى .
ـ امـام صـادق (ع ) : يـكى از محبوبترين كارها نزد خداى عزوجل شاد كردن مؤمن است : بر طرف كردن گرسنگى اش , يا زدودن اندوهش , يا پرداختن قرضش .
ـ امام باقر (ع ) : هيچ عبادتى نزد خدا محبوبتر از شاد كردن مؤمن نيست .
ـ پـيامبر خدا (ص ) : خداوند فرموده است : بنده با هيچ وسيله اى محبوبتر از فرايض به من نزديك نشده است .
ـ امام صادق (ع ) : يكى از محبوبترين كارها نزد خداى تعالى زيارت قبر حسين (ع ) است .
ـ امام على (ع ) : محبوبترين كارها نزد خداى عزوجل در زمين , دعاست .
پرستش عاشقان .
ـ در صحيفه ادريس آمده است : خوشا آنان كه از روى عشق مرا پرستيدند و مرا معبود و پروردگار خود گرفتند,براى خاطر من شبها نخوابيدند و روزها كوشيدند و اين نه از روى ترسى و نه از بهر امـيـدى , نه از هراس دوزخى و نه به طمع بهشتى بلكه به سبب محبت راستين و اراده بى شائبه و بريدن از همه چيز و دل بستن به من .
ـ پيامبر خدا (ص ) : شعيب (ع ) از عشق خداى عزوجل چندان گريست كه نا بينا شد. را از دست داد. بار ديگر خدا بينايش كرد. اگر از بيم آتش مى گريى تو را امان دادم و اگر به شوق بهشت است آن را ارزانيت داشتم .
و سـرورا! تـو مـى دانـى كه گريه من نه از بيم دوزخ توست و نه به شوق بهشتت , بلكه دلم بسته عشق و محبت تو گشته است , پس , صبورى نتوانم مگر آن كه تو را ببينم .
سبب همسخنم موسى بن عمران را خدمتگزار تو خواهم كرد. خدا دوست كسى است كه دوستش بدارد. ـ خـداى تـعـالى به داود (ع ) وحى فرمود: اى داود! به بندگان زمينى من بگو: من دوست كسى هستم كه دوستم بدارد و همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند وهمدم كسى هستم كه با يـاد و نـام مـن انـس گـيرد و همراه كسى هستم كه با من همراه شود كسى را بر مى گزينم كه مرابرگزيند و فرمانبردار كسى هستم كه فرمانبردار من باشد. را به خودم بپذيرم [ و چنان دوستش بدارم ] كه هيچ يك از بندگانم بر او پيشى نگيرد. و هر كس جز مرا بجويد مرا نيابد. همنشينى و همدمى با من بشتابيد و به من خو گيريد تا به شما خو گيرم و به دوست داشتن شما بشتابم .
آثار محبت خدا. قرآن .
((بـگـو: اگـر خـدا را دوسـت داريـد از مـن پيروى كنيد تاخدايتان دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد كه خداوند بخشنده و مهربان است )). ـ امام صادق (ع ) : هر كس خوشحال مى شود كه بداند خداوند دوستش دارد بايد به فرمانهاى خدا عمل كند و از ماپيروى نمايد. ـ هـرگاه خداى تعالى بنده اى را دوست بدارد به او طاعت خود را الهام فرمايد, قناعت را پيشه او كـنـد, در دين فقيه وآگاهش گرداند, جانش را با يقين نيرو بخشد, با همان كفاف زندگيش را بگذراند و جامه عفت بر او بپوشاند. خـداوند بنده اى را دشمن دارد او را مالدوست گرداند, آرزوهايش را دراز كند, دنيا را به ذهن او افـكـنـد, او را بـه خـواهـشـهاى نفسش واگذارد, پس بر مركب عناد بنشيند و بساط تبهكارى را بگستراند و بر بندگان ستم روا دارد. ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : خدايا! دوست دارم بدانم كدام بنده ات را دوست دارى تا من نيز دوستش بـدارم ؟ خداوند فرمود:هرگاه ديدى بنده ام بسيار به ياد من است (بدان كه ) من توفيق اين امر را بدو داده ام و دوستش دارم .
بنده ام به ياد من نيست من او را از اين كار محروم كرده ام و دشمنش داشته ام .
ـ امام على (ع ) : هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد عبادت واقعى را به دل او اندازد. ـ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد امانتدارى را در نظرش محبوب گرداند. ـ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد او را به آرامش و بردبارى آراسته گرداند. ـ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد صداقت و راستگويى را به دل او افكند. ـ هـرگـاه خداوند بنده اى را دوست بدارد مايه كمال او را به خودش الهام فرمايد و به وى توفيق طاعت خويش دهد. ـ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد او را با عبرتها اندرز دهد. ـ هـرگـاه خداوند بنده اى را دوست داشته باشد مال و دارايى را منفور او گرداند و آرزوهايش را كوتاه كند. ـ هـرگـاه خـداوند بنده اى را دوست داشته باشد قلبى سليم و خويى خوش و معتدل به او روزى فرمايد. ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد مبتلايش مى گرداند وچون بسيار دوستش بدارد او را ازآن خود مى كند. ـ امام على (ع ) : هرگاه خداوند بنده اى را گرامى بدارد (دل ) او را به محبت خود مشغول كند. ملاك منزلت داشتن نزد خدا. ـ امـام صـادق (ع ) : هر كس مى خواهد بداندكه چه منزلتى نزد خداوند دارد بنگرد كه منزلت خدا نزد او چگونه است , زيرا بنده به همان اندازه نزد خدا منزلت دارد كه بنده براى خدا نزد خود منزلت قائل است .
ـ ابـن جـهم به حضرت رضا (ع ) عرض كرد: فدايت شوم , مى خواهم بدانم كه من در نظر شما چه جايگاهى دارم ؟ حضرت فرمود: بنگر كه من نزد تو چه جايگاهى دارم !. ـ امام على (ع ) : هر يك از شما كه مى خواهد بداند چه منزلتى نزد خدا داردبنگرد كه هنگام (رو به رو شـدن بـا) گـنـاهـان چـه ارزشـى بـراى خـدا قائل است , به همان اندازه نزد خداى تبارك و تعالى منزلت دارد. ـ هـر كـه دوست دارد بداند منزلتش نزد خداوند چگونه است , بنگرد كه منزلت خدا نزد او چگونه باشد. سـر دو راهـى دنـيا و آخرت قرار گيرد و كار آخرت را بر دنيا برگزيند چنين شخصى خداوند را دوست دارد اما كسى كه دنيا را برگزيند براى خدا منزلتى قائل نيست .
نشانه خدا دوستى انسان .
قرآن .
((بـگـو: اگـر خـدا را دوسـت داريد از من پيروى كنيد تاخداوند دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشايد و خداوند آمرزنده و مهربان است )). ـ امـام صادق (ع ) : خداوند به موسى (ع ) وحى فرمود: دروغ مى گويد آن كس كه گمان برد مرا دوست دارد اما چون شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد. هـان ! اى پـسر عمران , چون شب شود من متوجه دوستداران خود شوم و ديده دلشان را بگشايم و كيفرم را در برابرچشمانشان مجسم كنم و با من گفتگو كنند چنان كه گويى مرا مى بينند و در حضور خودم با من سخن مى گويند. ـ مصباح الشريعه : امام صادق (ع ) فرمود : نور محبت خدا هرگاه بر درون بنده اى بتابد او را از هر مشغله ديگرى تهى گرداند. وفادارترين آنها به عهد و پيمان .
ـ مـصـباح الشريعه : امير مؤمنان (ع ) فرمود : عشق خدا آتشى است كه در هر چه بيفتد بسوزاند و نور خدا به هر چه نزديك شود فروزانش كند. ـ خداى تعالى به داود (ع ) وحى فرمود: اى داود! هر كس محبوبى را دوست بدارد سخنش را باور كـنـد و هر كه از محبوبى خوشش آيد كرده هاى او نيز درنظرش پسنديده آيد و هر كه به محبوبى اعتماد داشته باشد به او تكيه كند و هر كه شيفته محبوبى باشد براى ديدن اوبكوشد. ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : نـشانه دوست داشتن خداى تعالى دوست داشتن ياد و نام اوست و نشانه ناخوش داشتن خداى تعالى ناخوش داشتن ياد و نام خداى عزوجل است .
ـ امام على (ع ) : دل خدا دوست رنج و سختى در راه خدا را بسيار دوست مى دارد و دل بى خبر از خدا راحت طلب است .
است .
درجات خدا دوستان .
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در پـاسـخ به پرسش عربى باديه نشين از درجات خدا دوستان , فرمودـ : دون پايه ترين خدا دوست كسى است كه طاعت خود را خرد شمارد و گناهش را بزرگ و پندارد كه در دو سراى كسى جز او مورد مؤاخذه قرارنگيرد. بالاتر از آن هفتاد مرتبت است .
بزرگترين منزلت .
ـ امـام صادق (ع ) : خردمندان كسانى هستند كه انديشه را به كار گيرند تا بر اثر آن محبت خدا را بـه دسـت آورنـد ـ تـا آن جـا كـه فـرمود ـ : چون به اين منزلت برسد خواهش و محبت خود را از آن آفريدگارش قرار دهد و هر گاه چنين كند به بزرگترين منزلت دست يابد و پروردگارش را در دل خـويـش بـبـيند وحكمت را بيابد نه از طريقى كه حكما يافتند و دانش را نه از طريقى كه دانشمندان وصدق را نه از راهى كه صديقان .
فراچنگ آورده اند و دانشمندان دانش را با جستن و صديقان با خشوع و عبادت دراز مدت .
ـ خـداى تـعـالـى بـه يـكـى از صديقان وحى فرمود كه مرا بندگانى است كه دوستم دارند ومن دوستشان دارم , مشتاق منند و من مشتاق آنانم , به ياد منند و من به ياد آنانم .. . كمترين چيزى كه بـه ايشان مى دهم سه چيز است : اول : پرتوى از نور خود را در دلهايشان مى افكنم كه بدان سبب از مـن خـبـردار مـى شـونـد چنان كه من ازآنان خبر دارم دوم : اگر آسمانها و زمينها و هر آنچه در آسمانها و زمينهاست در ترازوهاى آنها باشد در برابر ارزش آنها كم مى بينم .
مى خواهم به او بدهم ؟ !. ـ پـيـامبر خدا (ص ) : خداوند فرمود: بنده ام با هيچ وسيله اى دوست داشتنى تر از فرايض محبوب من نمى شود. مستحبات وسيله جلب محبت مرا فراهم مى آورد چندان كه محبوب من مى شود و چون دوستش بدارم گوش شنواى او مى شوم و چشم بيناى او و زبان گوياى او و دست نيرومند او و پاى رهپوى او. هرگاه از من چيزى بخواهد عطايش كنم .
خدا دوستى و دنيا دوستى با هم جمع نمى شوند. ـ پيامبر خدا (ص ) : دوستى دنيا و دوستى خدا هرگز در يك دل گرد نمى آيند. ـ امام على (ع ) : كسى كه محبت دنيا در دلش خانه كرده است چگونه مدعى محبت خداست ؟ !. ـ همچنان كه روز و شب با هم جمع نمى شوند خدا دوستى و دنيا دوستى نيز با هم گرد نمى آيند. ـ امـام صـادق (ع ) : به خدا سوگند كسى كه دنيا را دوست بدارد و محبت غير ما را به دل گيرد خداوند را دوست ندارد. ـ امام على (ع ) : هر كه دوستدار ديدار خداى سبحان باشد از دنيا دست شويد. ـ اگر خدا را دوست داريد پس محبت دنيا را از دلهايتان بيرون كنيد. تشويق به ايجاد محبت خدا در دلهاى مردم .
ـ امام باقر (ع ) : خداى تعالى به موسى (ع )وحى فرمود: مرا دوست بدار و محبوب بندگانم گردان .
از تـو دوست نمى دارم , اما پروردگارا! بادلهاى بندگان چه كنم ؟ خداى تعالى به او وحى فرمود: نعمتها و نيكيهايم را به آنان يادآور شو, زيرا كه آنان جز خوبى از من نديده و به ياد ندارند. ـ پـيـامـبـرخـدا(ص ): خـداى عـزوجل به داود(ع ) فرمود: مرا دوست بدار و نزد خلقم نيز محبوب گردان .
پروردگارا! من كه دوستت دارم اما چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم ؟ فرمود: نعمتهايى را كـه بـه آنـان داده ام گـوشزدشان كن كه اگر خوبيهايم را يادآورشان شوى مرا دوست خواهند داشت .
خدا دوستى (متفرقه ). ـ در دعاى ماه رمضان كه از امام كاظم (ع )روايت شده آمده است : چهره مرا با نور خود روشن فرما و با محبت خود دوستم بدار. ـ امام سجاد (ع ) در دعا عرض مى كند: مولاى من ! معرفت من مرا به تو رهنمون شد و محبت من به تو شفيع من نزدتوست .
ـ نيز در دعا عرض مى كند: اى يگانه من ! هم و اراده من معطوف به توست و ميل و رغبتم همه به آنچه نزد توست ,اميد و هراسم پاك به تو و از توست و محبتم به تو خو گرفته است .
ـ امـام حسين (ع ) در دعا عرض مى كند: كور است چشمى كه تو را بر خود ناظر و نگهبان نبيند و زيانبار است تجارت بنده اى كه از محبت تو سهمى نداشته باشد. ـ امام هادى (ع ) ـ در زيارت جامعه ـ : درود بر دعوتگران به سوى خدا .. . وسرشاران از محبت خدا. ـ امـام سـجـاد (ع ) ـ در زيـارت امـيـن اللّه ـ : خدايا! دلهاى فروتنان در برابرت سرگشته است و راههاى روى آورندگان به تو آشكار است .
ـ امام صادق (ع ) : قلم (تقدير) محبت خدا را رقم زده است , پس هر كه را خداوند برايش خشنودى (از خـويـش ) رابر گزيند گراميش داشته است و هر كه را به ناخشنودى (از خود) گرفتار سازد خوارش كرده است .
ناخشنودى دو آفريده خداوندند و خدا آن چه بخواهد بر آفريده خود مى افزايد. محبت 3 ((دوست داشتن براى خدا)). دوست داشتن براى خدا. ـ امام صادق (ع ) : دو مؤمن هرگز با هم ديدار نكنند مگر اين كه آن بهتر است كه برادرش را بيشتر دوست داشته باشد. خود را بيشتر دوست داشته باشد. ـ آنان كه به خاطر خدا يكديگر را دوست بدارند در روز قيامت بر فراز منبرهايى از نور هستند و نور پـيـكـرهـا ومـنـبـرهايشان همه چيز را روشن كند, به طورى كه با آن نور شناخته شوند و گفته مى شود: اينان كسانى هستند كه به خاطر خدا يكديگر را دوست مى داشتند. ـ خـداى تـعالى به موسى (ع ) فرمود: آيا هرگز كارى براى من كرده اى ؟ موسى عرض كرد: برايت نماز گزاردم , روزه گرفتم , صدقه دادم [ و تو را ياد كردم ]. صدقه سايه سرت و ياد من نور براى تو. موسى (ع ) عرض كرد: مرا به آن كار كه براى توست راهنمايى فرما. كـسـى دوسـتـى كـرده اى [ و به خاطر من با كسى دشمنى ورزيده اى ]؟ پس , موسى دانست كه برترين اعمال دوستى ودشمنى به خاطر خداست .
ـ امـام جـواد (ع ) : خـداونـد به يكى از پيامبران وحى فرمود: دل بركندن تو از دنيا مايه آسودگى زودرس خود توست و دل بستنت به من موجب ارجمندى تو نزد من است .
ـ امام على (ع ) : دوستى كردن براى خدا نزديكترين نسب و خويشاوندى است .
ـ دوستى براى خاطر خدا استوارتر از پيوند خويشاوندى است .
ـ بـهترين ديندارى دوست داشتن براى خدا, دشمنى ورزيدن براى خدا, گرفتن براى خدا و عطا كردن به خاطرخداست .
ـ دوستى به خاطر خدا كاملترين نسبهاست .
ـ پيامبر خدا (ص ) : بهترين كارها دوستى و دشمنى كردن به خاطر خداى تعالى است .
ـ هرگاه دو نفر به خاطر خدا با هم دوستى كنند هميشه آن برتر است كه رفيقش را بيشتر دوست داشته باشد. ـ محكمترين دستاويزهاى اسلام دوست داشتن براى خدا و دشمنى ورزيدن به خاطر خداست .
ـ خـداى تـعـالـى فـرمود: محبت من براى كسانى حتمى است كه به خاطر من يكديگر را دوست بدارند. براى كسانى حتمى است كه براى من با يكديگر پيوند و ارتباط برقرار كنند. ـ دوستى كردن به خاطر خدا واجب است و دشمنى ورزيدن به خاطر خدا (نيز) واجب است .
ـ امام باقر (ع ) : هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست به دلت نگاه كن .
هست و خدا هم تو را دوست دارد. تو نيست و خدا هم دشمنت دارد. ـ امام صادق (ع ) : هر كس دوستى و دشمنيش براى دين نباشد دين ندارد. ـ نشانه دين دوستى مرد, دوست داشتن برادرانش مى باشد. ـ پيامبر خدا (ص ) : دوستى مؤمن با مؤمن به خاطر خدا از بزرگترين فروع ايمان است .
دوسـت بـدارد, بـراى خـدا دشـمـنـى ورزد, بـراى خـدا عطا كند و به خاطر خدا دريغ نمايد, از برگزيدگان خداست .
ـ به يكى از اصحاب خود فرمود: اى بنده خدا! به خاطر خدا دوست بدار, به خاطر خدا نفرت داشته بـاش , بـه خـاطرخدا دوستى كن , به خاطر خدا دشمنى ورز, زيرا دوستى خدا جز با اينها به دست نيايد و آدمى تا چنين نباشد طعم ايمان را نچشد هر چند نماز و روزه اش بسيار باشد. دنياست .
ـ امام على (ع ) : آن كس را كه براى اصلاح دين با تو مبارزه مى كند و به تو يقين درست مى بخشد, به خاطر خدادوست بدار. شيوه اظهار دوستى براى خدا. ـ مردى به امام سجاد (ع ) عرض كرد: من به خاطر خدا شما را سخت دوست مى دارم .
حـضـرت سـر بـه زيـر انداخت و سپس فرمود:بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه مرا به خاطر تو دوست داشته باشند و تو خود مرا دشمن باشى .
فرمود: من هم تو را به خاطر خدا دوست دارم .
محبت 4 ((دوست داشتن پيامبر وخاندان او)). دوست داشتن پيامبر (ص ). ـ پـيـامبر خدا (ص ) : هيچ يك از شما ايمان ندارد مگر آن گاه كه مرا از فرزند و پدر خود و از همه مردمان ديگر بيشتر دوست داشته باشد. ـ هـيـچ يك از شما ايمان ندارد مگر آن گاه كه مرا از خودش بيشتر دوست داشته باشد و خانواده مرا از خانواده خودش و خاندان مرا از خاندان خودش ونسل مرا از نسل خودش .
ـ هـيـچ بـنده اى ايمان نداشته باشد مگر آن گاه كه مرا از خودش دوست تر بدارد و خاندان مرا از خاندان خودش و خانواده مرا از خانواده خودش و جان مرابيشتر از جان خودش دوست بدارد. ـ خـدا را بـه خاطر نعمتهايى كه به شما ارزانى مى دارد دوست بداريد و مرا به سبب آن كه خدا را دوست داريددوست بداريد وخانواده ام را به سبب آن كه مرا دوست داريد دوست بداريد. دوست داشتن اهل بيت .
ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه ما خاندان رادوست داشته باشد خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد. (حلال زادگى ). ـ هر كس كه خداوند محبت امامان از خاندان مرا روزيش فرمايد, به خير دنيا و آخرت دست يافته باشد و شك نداشته باشد كه بهشتى است .
ـ [ دوسـت داشـتن من ] و دوست داشتن خاندان من در هفت جاى بس وحشتناك به كار آيد: در هنگام مردن , درگور, در هنگام رستاخيز, در هنگام نوشتن , در هنگام حسابرسى اعمال , در هنگام ميزان و سنجيدن اعمال ودر هنگام گذشتن از صراط. ـ ظهر يكى از روزها حارث همدانى نزد اميرالمؤمنين (ع ) رفت .
عرض كرد: به خدا قسم , علاقه به شما. جانت به گلويت رسد, در هنگام گذشتن از صراط و در كنار حوض (كوثر). ـ پيامبر خدا (ص ) : آن كه خاندان مرا دوست ندارد يا منافق است , يا زنا زاده و يا نطفه حيض .
ـ امـام بـاقـر (ع ) , دربـاره آيه ((هر آينه به دستاويز استوار چنگ زده است )), فرمود: آن , دستاويز استوار دوستى ماخاندان است .
ـ پـيامبر خدا (ص ) : امامان از نسل حسين .. . دستاويز استوارند و وسيله تقرب به خداى عزوجل . ـ هر كه دوست دارد بر كشتى نجات بنشيند و به دستگيره استوار چنگ آويزدو ريسمان محكم خدا را بگيرد, بايد بعد از من على را دوست بدارد و با دشمنش دشمنى ورزد و از پيشوايان هدايت كه از نسل اويند پيروى كند. ـ ماييم آن كلمه تقوى و راه هدايت و الگوى برتر و حجت بزرگ و دستگيره استوار. ـ امام على (ع ) : منم آن ريسمان محكم خداوند, منم آن دستگيره استوار خدا. شرط محبت اهل بيت .
ـ امام باقر (ع ) به جابر جعفى فرمود: اى جابر! سلام مرا به شيعيانم برسان و به آنها بگو كه ميان ما و خداى عزوجل هيچ خويشاوندى نيست و كسى مقرب خدا نشود جز با فرمانبردارى از او. كس خدا را نافرمانى كند محبت ما سودش نرساند. ـ امـام على (ع ) : من و پيامبر خدا و خاندان و نوادگان من در لب حوض كوثر هستيم , پس هر كه خواهان ماست بايدگفته ما را بپذيرد و به كرده ما رفتار كند. ـ امام باقر (ع ) : به خدا سوگند ما از جانب خدا برائتى نداريم و ميان ما و خداوند خويشى نيست و ما را بر خدا حجتى نباشد و جز با طاعت به خدا نزديك نشويم .
كدام شما كه خدا را نافرمانى كند ولايت ما سودش نرساند. .
برخورد امام على (ع ) با كسى كه اظهار محبت به او مى كند. ـ امام صادق (ع ) : مردى سه مرتبه به اميرالمؤمنين (ع ) عرض كرد: به خدا قسم من شما را دوست مى دارم .
ندارى ! مرد عصبانى شده گفت : به خدا قسم گويى از دل من خبردارى ؟ ! على (ع ) فرمود: نه , اما خداوند دو هزار سال پيش از آفريدن كالبدها, ارواح را بيافريد و من روح تو را در ميان آنها نديدم .
ـ اصبغ بن نباته : در خدمت امير المؤمنين بودم كه مردى آمد و بر حضرت سلام داد و عرض كرد: اى اميرالمؤمنين ! به خدا قسم كه تو را از بهر خدا دوست دارم و در نهان همچنان دوستت مى دارم كه در آشكار و درنهان همچنان به ولايتت پاى بندم كه در آشكار. اميرالمؤمين كه در دست خود چوبى داشت , سرش را پايين انداخت و لحظاتى با نوك آن چوب به زمـيـن زد و آن گـاه سـر بـه سوى آن مرد برداشت و فرمود: پيامبر خدا (ص ) هزار حديث به من آموخت كه هر حديثى هزار باب داشت .
ارواح مؤمنان در هوا به يكديگر برخورد مى كنند و هم را مى بويند و مى شناسند. گرد مى آيند و آنها كه يكديگر را نشناسند از هم جدا مى شوند. ميان چهرگان (مؤمن ) چهره تو را نمى شناسم و نامت را در ميان نامها نمى بينم .
سپس , مردى ديگر بيامد و عرض كرد: اى اميرالمؤمنين ! به خدا قسم كه من به خاطر خدا دوستت دارم و در نهان همان گونه دوستت مى دارم كه در آشكار. سوى او كرده فرمود: راست مى گويى .. . برو خود را براى فقر آماده كن , زيرا كه از پيامبر خدا (ص ) شـنـيدم مى فرمايد:اى على بن ابى طالب ! به خدا سوگند فقر به سوى دوستداران ما شتابنده تر مى رود تا سيلاب به ته دره .
بلا و سختى لازمه دوستى اهل بيت .
ـ مردى نزد امام باقر (ع ) آمد و عرض كرد: به خدا سوگند من شما خاندان را دوست دارم .
سوگند به خدا كه بلا و سختى به سوى ما و پيروان ما شتابنده ترمى آيد تا حركت سيلاب در دره .
و سپس به شما مى رسد, و آسايش و رفاه نيز از ما آغاز مى شود و سپس به شما مى رسد. ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) بـه ابـوذر فـرمـود: اگر ما را دوست دارى پس براى رو در رو شدن با فقر برگستوانى فراهم آر, زيرافقر به سوى دوستداران ما شتابنده تر مى آيد تا شتاب سيلاب از فراز تپه به پايين آن .
ـ امـام على (ع ) : هر كه ما خاندان را دوست دارد بايد براى (مقابله با) فقر تن پوشى (محافظ) ـ يا فرمود: ـ برگستوانى آماده سازد. ـ امـام صـادق (ع ) در وصـف دوستداران خود فرمود: و گروهى كه در آشكار و نهان ما را دوست دارند. بـرتـرنـد, از آب شيرين و گوارا نوشيده اند و تاويل و تفسير قرآن را مى دانند و از فصل الخطاب و سبب سببها آگاهند. سـويـشـان بشتابد و سختى و تنگدستى آنان را فرا گيرد و دچار تزلزل شوند و به فتنه در افتند و يكى زخم بردارد وديگرى سرش بريده شود و در هر شهر دور دستى پراكنده باشند. ـ امام على (ع ) : اگر كوهى مرا دوست بدارد درهم فرو ريزد. ـ سعد بن طريف : در خدمت امام باقر (ع ) بودم كه جميل ازرق وارد شد. ميان آوردند. زديد به آنها گفتند. خـدا سوگند كه بلا و فقر و كشتار به سوى دوستداران ما شتابنده ترند از تاخت اسبان تاتارى و از سرازير شدن سيلاب به صمر آن .
خود نمى دانستيم .
انسان با كسى است كه دوست دارد. قرآن .
((و هـر كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند همراه با كسانى خواهد بود كه خدا نعمتشان داده است , چون انبيا وصديقان و شهيدان و صالحان .
ـ مـردى خدمت پيامبر (ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! شما را از خودم و از فرزندانم بيشتر دوست دارم .
وقتى در خانه به يادتان مى افتم طاقت نمى آورم مگر آن كه بيايم و شما را ببينم .
مى افتم مى دانم كه هر گاه شما وارد بهشت شوى در كنار پيامبران جاى مى گيرى و من اگر به بهشت روم مى ترسم شمارا نبينم .
اطاعت كند ...)) . ـ مردى از پيامبر خدا (ص ) درباره قيامت پرسيد. كرد: چيز مهمى آماده نكرده ام جز آن كه خدا و پيامبرش را دوست دارم .
دوستش دارى .
ـ انـس بن مالك : عربى باديه نشين آمد ـ براى ما جالب بود كه مردى باديه نشين بيايد و از پيامبر چـيـزى سؤال كند ـو به پيامبر عرض كرد: اى رسول خدا! قيامت كى برپا مى شود؟ در اين هنگام وقت نماز شد پيامبر نمازش را خواند وسپس فرمود: كو آن مردى كه از قيامت پرسيد؟ مرد گفت : من هستم اى پيامبر خدا! حضرت فرمود: براى قيامت چه فراهم آورده اى ؟ عرض كرد: به خدا قسم چيز زيادى از نماز و روزه فراهم نياورده ام جز آن كه خدا و پيامبرش رادوست مى دارم .
انـس مـى گـويد: من نديده بودم كه مسلمانان , بعد از شادى اسلام , به چيزى از اين سخن شادتر شده باشند. ـ مـردى نـزد پـيامبر (ص ) آمده عرض كرد: اى پيامبر خدا! مردى كسى را كه نماز بگزارد دوست دارد و او جـز نمازواجب نمى گزارد و كسى را كه صدقه بدهد دوست دارد خود جز صدقه واجب نمى پردازد و كسى را كه روزه بگيرددوست دارد و او جز روزه ماه رمضان روزه اى نمى گيرد. ـ پيامبر خدا (ص ) : بنده با كسى است كه دوستش دارد. ـ آدمى با كسى است كه دوستش دارد. ـ تو با كسى هستى كه دوستش مى دارى .
بازداشت .
كسانى كه بازداشت آنها جايز است .
ـ امـام على (ع ) : بر امام واجب است كه علماى فاسق و پزشكان نادان و كرايه كنندگان بى چيز و ورشكسته را بازداشت كند. ـ امام باقر (ع ) : على (ع ) كسى را كه به دروغ شهادت مى داد اگر غريبه بود او را به ميان قبيله اش و اگر بازارى بود به بازار مى فرستاد و مى گرداند و سپس چند روزى زندانيش مى كرد و بعد آزاد مى ساخت .
ـ امـام صادق (ع ) : مرتد توبه داده مى شود اگر توبه نكرد كشته مى شود .. . از زن مرتد نيز خواسته مى شود توبه كند,اگر نپذيرفت زندانى مى شود و آزار و اذيت مى بيند. ـ امام على (ع ) : هرگاه زن از اسلام برگردد كشته نمى شود بلكه به زندان ابد محكوم مى گردد. ـ امير المؤمنين (ع ) جز سه كس را سزاوار زندانى شدن نمى دانست : مردى كه مال يتيم را خورده باشد, يا آن راغصب كرده باشد, يا كسى كه امانتى بدو سپرده شده و او آن را از بين برده باشد. ـ عـلـى (ع ) خـبـر دار شـد كـه ابن هرمه ـ مسؤول بازار اهواز ـ خيانتى كرده است , پس به رفاعه نـوشـت : چـون ايـن نامه مراخواندى ابن هرمه را از (مسؤوليت ) بازار كنار بگذار و او را بازداشت و زندانى كن و موضوع را به اطلاع مردم برسان .
سبب نزد خداى عزوجل تباه خواهى شد و من نيز تو را به بدترين وجه معزول خواهم كرد. .
روز جمعه كه شد وى را از زندان بيرون آور و سى و پنج تازيانه به او بزن و در بازارها بچرخانش .
داد كـه از وى چيزى گرفته است در كنار گواهيش او را سوگند نيز بده و مقدارى را كه مدعى است از درآمد ابن هرمه به وى بپرداز و دستور بده تا او را خوار و دست بسته مجددا به زندان برند و پاهايش را با ريسمان ببند ولى هنگام نماز آزادش گذار, چنانچه كسى براى او ظرف غذا يا آب يا لباس و يا فرشى آورد بگذار به او برساند و مانع مشو. بـه كـسـانـى كـه مـمكن است دشمنى وكينه توزى را به وى تلقين كنند و يا به نجات و خلاصى اميدوارش سازند اجازه ملاقات با او را نده .
است آن كس را تازيانه بزن و زندانيش كن تا توبه كند. دستور بده زندانيان را, بجز ابن هرمه , براى گردش به حياط زندان بياورند و اگر بيم آن داشتى كه ابن هرمه تلف شوداو را نيز با ديگر زندانيان به حياط زندان بياور. اگر ديدى تحمل يا توانايى دارد سى روز بعد نيز او را دوباره سى و پنج تازيانه بزن .
براى من بنويس كه با بازار چه كردى و به جاى اين خائن چه كسى را انتخاب كرده اى .
قطع كن .
بازداشت ضامن تا زمان حاضر شدن شخص ضمانت شده .
ـ امام صادق (ع ) : مردى را كه ضامن جان مرد ديگرى شده بود نزد اميرالمؤمنين (ع ) آوردند.
|