بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب از اوج آسمان, علىاکبرمظاهرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - از اوج آسمان
     002 - از اوج آسمان
     003 - از اوج آسمان
     004 - از اوج آسمان
     005 - از اوج آسمان
     006 - از اوج آسمان
     fehrest - از اوج آسمان
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

اين نگرشِ خطا، زيانمند است و اى بسا كه سبب نااميدى و رميدگى آدمى از درگاه خداوند گردد و يا حوادث و مسائلى دل آزار و مصيبتبار در زندگى انسان پديد آورد.

ما بندگان كه از آيندهمان بىخبريم و مصلحت و مفسدت خويش را به خوبى نمىدانيم، همان بهتر كه زمام همه امور و شؤون حياتمان را به خداوند بسپاريم و در دعاها و خواستههامان نيز «مصلحت اجابت» را به خداى رحمان وانهيم. البته خدا خود به دعا دعوتمان فرموده و وعده اجابت نيز داده است و وعده او حق است و تخلّف ناپذير; امّا ما چون به اسرار غيب آگاه نيستيم، وظيفه خويش را كه همانا دعا كردن است بايد انجام دهيم و اجابت را كه همانا لطف خداوند است به او واگذاريم.

«چوننهاى آگاه از اسرار پنهان، غم مخور.»

و امّا مطلب فراتر و عاليتر آن است كه: دعا و نيايش، فىنفسه و به خودىِ خود و با قطع نظر از اجابت يا عدم اجابت آن، مطلوب و بلكه واجب است. و نيز اينكه: در دعاهامان به خواستهها و نيازهاى معيشتى اكتفا نكنيم; بلكه خويشتن و آرمانهايمان را فراتر ببريم و مطلوبهاى «فرامعيشتى» را بطلبيم و باز هم بيشتر اوج گيريم و محبوب و مطلوب نهايى، يعنى خودِ خداوند را بجوييم! او را كه بيابيم همه چيز داريم: «چون كه صد آيد، نود هم پيش ماست!». به فرموده امام حسين(عليه السلام):

«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَاالَّذي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ :

آن كه تو را باخت، چه دارد؟! و آن كه تو را يافت، چه ندارد؟!»

لذت انس با خداى مهربان و چشيدن حلاوت لقاى او و درك همنشينى با محبوب و همسخنى و راز و نياز نجواگونه با وى، از تمامى نعمتهاى هستى، ارزندهتر است.

يارب! ز تو آنچه من گدا مىخواهمافزون ز هزار پادشا مىخواهم
هركس ز درِ تو حاجتى مىطلبدمن آمدهام از تو، تو را مىخواهم!

.

عاقبت انديشى

خداى سبحان به آدميان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. لَمّا رَزَقْتُكُمُ اللِّسانَ وَ أَطْلَقْتُ لَكُمُ الأَوْصالَ وَ رَزَقْتُكُمُ الاَْمْوالَ، جَعَلْتُمُ الاَْوْصالَ كُلَّها عَوْناً عَلَىالْمَعاصي; كَأَنَّكُمْ بي تَغْتَرُّونَ وَ بِعُقُوبَتي تَتَلاعَبُونَ!

2. وَ مَنْ أَجْرَمَ الذُّنُوبَ وَ أَعْجَبَتْهُ حُسْنُهُ فَلْيَنْظُرِ الاَْرْضَ كَيْفَ لَعِبَتْ بِالْوُجُوهِ فِي الْقُبُورِ وَ تَجْعَلُها دَميماً!

3. إِنَّمَا الْجَمالُ جَمالُ مَنْ عُوفيَ مِنَ النّارِ.

4. وَ إِذا فَرَغْتُمْ مِنَ الْمَعاصي، رَجَعْتُمْ إِلَىَّ.

5. أَحَسِبْتُمْ أَنّي خَلَقْتُكُمْ عَبَثاً؟!

6. إِنّي إِنَّما جَعَلْتُ الدُّنْيا رَديفَ الآخِرَةِ.

7. فَسَدِّدُوا وَ قارِبُوا!

8. وَ اذْكُرُوا رِحْلَةَ الدُّنْيا وَ ارْجُوا ثَوابي وَ خافُوا عِقابي!

9. وَاذْكُرُوا صَوْلَةَ الزَّبانيَةِ وَ ضيقَ الْمَسْلَكِ فِي النّارِ وَ غَمَّ اَبْوابِ جَهَنَّمَ وَ بَرْدَ الزَّمْهَريرِ!

10. أُزْجُرُوا أَنْفُسَكُمْ حَتى تَنْزَجِرَ وَ أَرْضُوها بِالْيَسيرِ مِنَ الْعَمَلِ.

سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ.

اىفرزندانآدم!

1. آن هنگام كه زبانتان دادم و اعضاى بدن در اختيارتان نهادم و اموال و ثروت عطايتان كردم، همه اندام و اعضاى خويش را در مسير گناهان به كار گرفتيد! گويا با من نيرنگ مىبازيد [و تكبّر و غرور مىورزيد] و كيفرم را به بازى مىگيريد!

2. و آن كه خويشتن را به گناهان مىآلايد و زيبايى چهرهاش وى را به خودپسندى و غرور وامىدارد، بايد [انديشناكانه] به زمين بنگرد كه چگونه با چهرهها در قبرها بازى مىكند و آنها را چه سان زشت و بدمنظر مىنمايد!

3. همانا زيبايى از آنِ كسى است و كسى زيباست كه از آتش دوزخ بِرَهَد و معاف گردد.

4. و آنهنگام كه از گناهان فارغگشتيد، بهسوى من بازخواهيد گشت!

5. آيا پنداشتيد كه بيهودهتان آفريدهام؟!

6. من اين جهان را تابع [و ذخيرهگاه] جهان آخرت قرار دادم.

7. پس، استقامتورزيد و بهاصلاح و صلاحبپردازيد وتوشهبرگيريد.

8. و كوچيدن و رحلت از دنيا را به ياد آريد و به ثواب و پاداش من اميد بنديد و آن را بجوييد و بطلبيد و از كيفرم بهراسيد!

9. و صَولت و هيبت شعلههاى آتش و تنگى راه جهنم و سوزندگى و هولناكى دوزخ و سرماى زمهرير را به ياد آوريد!

10. نَفْسهاتان را [مهار زنيد و از سركشى و طغيان] بازداريد تا باز ايستند و آنها را به ارتكاب كارها [و خواهشهاى] اندك، راضى كنيد.

ستايش و تسبيح بر آفريدگار نور [و هدايت] باد!

دورنگرى و نيز سنجش موشكافانه پديدهها و حوادث جهان، شرط خردمندى است. نگرشى ژرف در سرنوشت و مسير حيات انسان، آدمى را به انديشناكى و عاقبت انديشى همه جانبه فرامىخواند. نعمتهاى اين جهان و ابزارهايى كه خداوند در زندگانى گذراى دنيا در اختيار مردمان نهاده است، همگى وسيله امتحانند و توشه راه براى به سلامت گذشتن از اين جهان و رساندن خويشتن به منزلت تقدير شده براى آدميان. «حسناستفاده» و بهره بردن نيكو از اين رهتوشهها، «حُسنعاقبت» به ارمغان مىآورد، و«سوء استفاده» از آنها، فرو افتادن در بيراهه و «سوءعاقبت» را در پى دارد.

هر كه اوّل بين بُوَد، اَعمى بُوَدهر كه آخربين، چه با معنا بُوَد!
هر كه اوّل بنگرد پايان كاراندر آخر، او نگردد شرمسار
حكم چون بر«عاقبتانديشى»استپادشاهى بنده درويشى است
«عاقبت بينان» بُوَند اهل رشاددرنگر، واللّه أَعلم بالسَّداد

شيوههاى صحيح بهرهورى از نعمتها و امانتهاى الهى، در اديان آسمانى تبيين شده است و عقل و فطرت آدمى نيز ـكه همسو با اديانندـ راهنما و نورافشان مسير سعادتند. البته رهزنان، پيوسته در كمينند تا رهپويان راه نجات را به بيراهههاى هلاك بكشانند; امّا توان ستيز با آنان به خردمندان عطا شده است و راهبران طريق صلاح و فلاح، توانمندتر از راهزنان بيراهههاى هلاكند و اگر پيروى شوند، پيروان خويش را به سلامت به منزلگاه سعادت مىرسانند.

.

اگر اينان نبودند!...

خداوند رحيم به غافلين مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. كَيْفَ لاتَجْتَنِبُونَ الْحَرامَ؟!

2. وَلاَ اكْتِسَابَ الاْثامَ؟!

3. وَلاتَخافُونَ النّيرانَ؟!

4. وَلاتَتَّقُونَ غَضَبَ الرَّحْمانِ؟!

فَلَوْلا:

1. مَشايِخُ رُكَّعٌ،

2. وَأَطْفالٌ رُضَّعٌ،

3. وَبَهائِمُ رُتَّعٌ،

4. وَشَبابٌ خُشَّعٌ;

لَجَعَلْتُ:

1. السَّماءَ فَوْقَكُمْ حَديداً،

2. وَالاَْرْضَ صُفْراً،

3. وَالتُّرابَ جِماراً،

4. وَلاأَنْزَلْتُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ قَطْرَةً،

5. وَلاأَنْبَتُّ لَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ حَبَّةً،

6. وَصَبَبْتُ عَلَيْكُمْ الْعَذابَ صَبّاً!

اىفرزندانآدم!

1. چراست [و شمايان را چه شده] كه از «حرام» نمىپرهيزيد؟!

2. و از «گناهان» دست نمىشوييد؟!

3. و از «آتش» نمىهراسيد؟!

4. و از «خشم خداوند رحمان» پروا نمىگيريد؟!

پس، [بدانيد كه] اگر اينان [در ميان شمايان] نبودند:

1. پيران ركوع كننده [و عبادت پيشه]،

2. و كودكان شيره خواره [بىگناه]،

3. و چهارپايان چرنده [بى زبان و بىگناه]،

4. و جوانان خاشع [و پارسا و پاكدامن];

[اگر اينان در ميانتان نبودند و به پاس حرمت اينان نبود، با شمايان چنين مىكردم] :

1. آسمان را فرازتان آهنين مىساختم!

2. و زمين را مسين مىگرداندم!

3. و خاك را ريگزار مىكردم.

4. و قطرهاى آب از آسمان برايتان فرو نمىباريدم.

5. و هيچ دانهاى از زمين برايتان نمىروياندم.

6. و بر شمايان عذاب فرو مىريختم!

گرچه نزول رحمت خداوند و جارى شدن فيض الـهى بر جهانيان و پديدههاى هستى، مقتضاى لطف بارى تعالى است; امّا وجود برخى از آفريدگان و نيز پارهاى از اعمال و اوصاف آدميان، در بارش رحمت الـهى و يا پيشگيرى از جوشش قهر خداوندى، تأثيرى شايان دارند.

گناهكاران و تباهى پيشگان ـ به خودىِ خود ـ استحقاق رحمت خداوند را ندارند، امّا عواملى ديگر باعث نزول فيض بر آنان مىشود.

از مهمترين باعثان جلب رحمت و لطف خداوند: يكى وجود بندگان صالح در ميان آدميان است و ديگرى استغفار و تضرّع به درگاه الـهى است و سوم، بودن ضعيفان بىتقصير در ميان مخلوقات است.

هنگامى كه خداوند، پيامبر عزيزش را نگران امّت ديد و نگريست كه آن بزرگوار مهربان، انديشناك سرنوشت ملّت خويش است و از فرودآمدن عذاب الـهى بر آنان خائف است، وى را دلدارى و اطمينان قلب داد كه:

«وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ :

تا هنگامى كه تو در ميان آنانى و مادام كه استغفار و توبه مىكنند، خداوند آنان را گرفتار عذاب نمىكند.»

اكنون نيز امام عصر ـ أَرْواحُنافِداهُ ـ باعث نزول رحمت و فيض و لطف خداوندند و همه هستى، طفيل وجود مبارك ايشان است. بودن مردمان پارسا و جوانان عفيف و پاك و تائبان و مستغفران راستين نيز در جوشش بيشتر چشمههاى فيض ربوبى، تأثيرى به سزا دارد. ضعيفان و مستضعفان و مخلوقان بىتقصير و بىتكليف هم در تلاطم درياى ترحّم الـهى، بىتأثير نيستند.

شنيدم كه در روز اميد و بيمبَدان را به نيكان ببخشد كريم

.

نداى اسرافيل

خداوند رحمان به مردمان مىفرمايد:

يَابَنيآدَمَ!

1. كَيْفَ تَعْصُوني وَأَنْتُمْ تَجْزَعُونَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَالرَّمْضاءِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَها سَبْعُ طَبَقات فيها نيرانٌ تَأْكُلُ بَعْضُها بَعْضاً؟! ...

2. فَارْحَمُواأَنْفُسَكُمْياعَبيدي! فَإِنَّ الاَْبْدَانَ ضَعيفَةٌ.

3. وَالسَّفَرُ بَعيدٌ.

4. وَالْحِمْلُ ثَقيلٌ.

5. وَالصِّراطُ دقيقٌ.

6. وَالنّارُ لَظى

7. وَالْمُنادي إِسْرافيلٌ.

8. وَالْقاضي رَبُّ الْعالَمينَ.

اىفرزندانآدم!

1. شمايانى كه از گرماى آفتاب و سوزندگىِ [ناچيز دنيا] بىتابى مىنماييد، چگونه مرا معصيت و نافرمانى مىكنيد، در حالى كه جهنم را هفت طبقه است با آتشهايى [در هم پيچنده] كه همديگررا مىخورند؟!...

2. بر خويشتن رحم كنيد اى بندگانم! كه «بدنها» ضعيف است.

3. و «سفرِ» [آخرت] دور است.

4. و «بار»، سنگين است.

5. و «صراط»، باريك و دقيق است.

6. و «آتشِ» [دوزخ]، سوزناك و شعلهور است.

7. و «ندادهنده»، اسرافيل است.

8. و «قاضى»، پروردگار جهانيان است.

تا نمرده است اين چراغ پرگهرهين فتيلهش ساز و روغن، اى پسر!
اين قدر تخمى كه ماندستت بكارتا در آخر بينى آن را برگ و بار
هين مگو ما را به دان شه بار نيستبا كريمان كارها دشوار نيست
هين مگو فردا، كه فرداها گذشتتا به كلّى نگذرد ايام كَشت

.

فرو نشاندن خشم

خداوند رحمان به خشم آلودگان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

اُذْكُرْنيحينَ تَغْضِبُ، أَذْكُرْكَ حينَ أَغْضَبُ، فَلا أَمْحَقُكَ فيمَنْ أَمْحَقُ.

اىفرزندآدم!

هنگامى كه خشمگين شدى[و خواستى خشمناكانه عمل كنى] مرا به ياد آر [و خشمت را فرونشان و طغيان مكن] تا من ـ نيز ـ هر گاه خشم گرفتم، تو را به ياد آرَم [و مراعاتت كنم و خشمگينانه كيفرت ندهم] و مانند كسانى كه هلاكشان كردم، هلاكت نكنم.

وقت خشم و وقت شهوت مرد، كو؟!طالب مردى چنينم كو به كو
كو در اين دو حال، مردى در جهانتا فداى او كنم امروز جان!

.

ماهيت حلال و حرام

خداوند سبحان به انسان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. إِنَّ الْحَلالَ لَيْسَ يَأْتيكَ إِلاّ قَطْرَةً قَطْرَةً.

2. وَ الْحَرَامُ يَأتيكَ كَالسَّيْلِ!

2. فَمَنْ صَفا عَيْشُهُ، صَفَادينُهُ.

اىفرزندآدم!

1. همانا «حلال» به سويت نمىآيد، مگر قطره قطره.

2. و [امّا] «حرام» چونان سيل، به سويت مىآيد!

3. پس [به يقين بدان:] كسى كه [حيات خويش را بر حلال و پارسايى بنا كند و به مرزهاى ممنوع الـهى، حرمت نهد و جان و مال خويش را به حرام نيالايد و در نتيجه،] زندگانىاش صفا و پاكى يابد، دينش [و ايمان و آخرتش نيز] صفا مىيابد [و سعادت دو جهان را نصيب خود مىكند.و امّا آن كه زيستن دنيايىاش را به حرام و ناپاكيها بيالايد، شقاوت دو جهان نصيبش مىشود].

عاقل اوّل بيند آخر را به دلاندر آخر بيند از دانش مقل
چون كه ايمان برده باشى زندهاىچون كه با ايمان روى پايندهاى

.

زبان، چونان شيرى!

خداوند رحمان به انسان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. لِسانُكَ أَسَدٌ; إِنْ أَطْلَقْتَهُ أَهْلَكَكَ.

2. وَهَلاكُكَ في طَرَفِ لِسانِكَ.

اىفرزندآدم!

1. زبانت، چونانشيرى [درنده]است; اگررهايشكنى، هلاكتمىكند.

2. و هلاكتِ تو، از ناحيه زبان توست.

ظالم آن قومى كه چشمان دوختندوز سخنها عالَمى را سوختند
عالمى را يك سخن ويران كندروبهان مرده را شيران كند!

.

آغاز از خويشتن

خداوند به هاديان آلوده مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

كَيْفَ تَتَكَلَّمُ بِالْهُدى، وَأَنْتَلاتَفيقُ مِنَ الرَّدى؟! .

اىفرزندآدم!

چگونه در باب «هدايت» سخن مىگويى، در حالى كه، خود، بر بديها پيروز نگشتهاى [و خويشتن را از پستيها و زشتيها نرهاندهاى]؟!

شستشويى كن و آنگه به خرابات خرامتا نگردد ز تو اين دِيْر خراب، آلوده!

....

و امّا تو!

خداوند رحمان به گناهكاران عبرت ناموخته مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

لاتَنْظُرْ إِلىبَهيمَة ماتَتْ فَانْتَفَخَتْ وَصارَتْجيفَةً;وَهيَبَهيمَةٌ وَلَيْسَ لهاذَنْبٌ; وَلَوْ وَضَعْتَ أَوْزارَكَ عَلَى الْجِبالِ الرّاسياتِ لَهَدَّتْها!.

اىفرزندآدم!

به حيوانى كه مرده و به لاشهاى آماس كرده و بويناك تبديل شده است، منگر [و به ديده حقارت و نفرت در آن نظر ميفكن و به خود مغرور مشو]; زيرا آن، حيوانى است و گناهى بر عهده ندارد. [و امّا تو! به خويشتن بنگر كه] اگر بارها و گناهانت را بر كوههاى ستُرگ بنهى، آنها را درهم مىشكنند!

شنيدم كه در دشت صنعا، جُنيْدسگى ديد بر كنده دندان صيد
شنيدم كه مىگفت و خوش مىگريست:كه داند كه بهتر ز ما هر دو، كيست؟!
به ظاهر، من امروز از اين بهترمدگر تا چه رانَد قضا بر سرم!
گرَم پاى ايمان نلغزد ز جاىبه سر بر نهم تاج عفو خداى
وگر كسوت معرفت در برمنمانَد، به بسيار از اين كمترم
كه سگ با همه زشتنامى، چو مُردمر او را به دوزخ نخواهند بُرد
ره اين است «سعدى»! كه مردان راهبه عزّت نكردند در خود نگاه
از آن بر ملائك شرف داشتندكه خود را بِهْ از سگ نپنداشتند

.

شرط انصاف؟!...

خداوند رحمان به گناهكاران مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. ما مِنْ يَوْمجَديد إِلاّ وَيَأْتيفيهِ رِزْقُكَ مِنْ عِنْدي.

2. وَما مِنْ لَيْلَةإِلاّ وَيَأْتِي الْمَلائِكَةُ مِنْ عِنْدِكَ بِعَمَلقَبيح.

3. خَيْري إِلَيْكَ نازِلٌ وَشَرُّكَ إِلَىَّ صاعِدٌ.

اىفرزندآدم!

1. هيچ روز جديدى نيست، مگر اينكه در آن، رزق و روزىات از ناحيه من[برايت] مىآيد.

2. و هيچ شبى نيست، مگر اينكه فرشتگان، از جانب تو [با پروندهاى از ] كردار زشت [به سوى من] مىآيند.

3. خير و نيكى من [همواره] به سوى تو روان است، و [امّا] شرّ و بدى تو به سوى من بالا مىآيد! [آيا اين، شرط انصاف است ؟!]

ابر و باد و مَه و خورشيد و فلك در كارندتا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
اين همه بهر تو سرگشته و فرمانبردارشرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى

.

واى بر تو!...

خداوند سبحان به سنگدلان غافل مىفرمايد:

وَيْحَكَيَابْنَآدَمَ!

ما أَقْسى قَلْبَكَ! أَبُوكَ وَأُمُّكَ يَمُوتانِ، وَلَيْسَ لَكَ عِبْرَةٌ بِهِما؟!

واىبرتواىفرزندآدم!

چه سنگدل شدهاى! پدر و مادرت مىميرند و تو از مرگشان عبرت نمىگيرى [و از غفلت، به در نمىآيى و نمىانديشى كه تو نيز سرنوشتى همانند آنان دارى]؟!

هر كس كه هميشه بر مراد دل رفتاز خانه عمر خويش، بىحاصل رفت
وان كس كه براى نفْس برگشت ز «حق»سرگشته و حيران شد و بر باطل رفت

.

ناهماهنگى ظاهر و باطن

خداوند حكيم به آدمى مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. إِذا كانَ قَوْلُكَ مَليحاً وَعَمَلُكَ قَبيحاً فَأَنْتَ رَأْسُ الْمُنافِقينَ.

2. وَإِنْكانَظاهِرُكَمَليحاًوَباطِنُكَقَبيحاًفَأَنْتَأَهْلَكُ الْهالِكينَ.

اىفرزندآدم!

1. اگر كلام و سخنت، مليح و نمكين [و زيبا و دلنشين] باشد، و [امّا ]عمل و كردارت، زشت و ناپسند; پس تو سركرده منافقان و دورويانى!

2. و اگر ظاهر و بيرونت، مليح [و دلپسند] باشد و باطن و درونت، قبيح و پليد، پس تو هلاكشدهترين هلاك شوندگانى!

نكو سيرتى، بىتكلّف برونبِهْ از نيكنامى، خراب اندرون
به نزديك من، شبروِ راهزنبِهْ از فاسق «پارسا پيرهن»!

* * *

بس كن اين ياوه سرايى، بس كنتا به كىْ خويش ستايى؟ بس كن
مخلصان لب به سخن وا نكنندبر كَن اين ثَوْبِ ريايى، بس كن
تو خطا كارى و حق آگاه استحيلهگر! زهد نمايى بس كن

.

اندوه نابهجا

خداوند به آدمى مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. في كُلِّ يَوْم يَأْتي رِزْقُكَ وَأَنْتَ تَحْزَنُ،

2. وَيَنْقُصُ مِنْ عُمْرِكَ وَأنْتَ لاتَحْزَنُ؟!

3. تَطْلُبُ ما يُطْغيكَ، وَعِنْدَكَ ما يَكْفيكَ!

اىفرزندآدم!

1. با اين كه در هر روز، رزق و روزىات برايت مىآيد، باز بر آن اندوهناكى،

2. در حالى كه[

پيوسته] از عمرت كاسته مىشود، امّا بر آن انديشناك نيستى؟!

3. آنچه را [از ثروت و شهرت و مقام...] كه سبب طغيان و سركشىات مىشود، مىطلبى [و براى به چنگ آوردنش كوشش فراوان مىنمايى ]در حالى كه آنچه تو را كفايت كند، نزدت موجود است.

اى تو در پيكار، خود را باختهديگران را تو ز خود نشناخته
در زمين مردمان خانه مكنكار خود كن، كار بيگانه مكن
كيست بيگانه؟ تنِ خاكى توكز براى اوست غمناكى تو!

.

جفاكاران

خداوند رحمان به جفاكاران مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. ماتَنْصِفُني!

2. أَتَحَبَّبُ إلَيْكَ بِالنِّعَمِ وَتَتَمَقَّتُ إِلَيَّ بالْمَعاصي؟!

3. خَيْري إِلَيْكَ مُنْزَلٌ وَشَرُّكَ إِلَيَّ صاعِدٌ.

4. وَلايَزالُ مَلَكٌكَريمٌ يَأْتينيعَنْكَ ـ كُلَّيَوْم وَلَيْلَة ـ بِعَمَل غَيْرِصالِح.

اىفرزندآدم!

1. با من انصاف نمى ورزى!

2. من با نعمتهايى كه عطايت مىكنم با تو دوستى مىنمايم و [امّا] تو به سبب گناهان، با من دشمنى مىورزى؟!

3. خير و احسان من بر تو فرو مىريزد و [ امّا] شرّ و جفاى تو به سوى من بالا مىآيد و پيوسته ـ هر روز و شب ـ فرشتهاى بزرگوار از جانب تو با كردارى ناشايست، نزد من مىآيد!

صد هزاران دام و دانه است اى خداما چو مرغان حريص بى نوا
هر زمان پابسته دام نويمهر يكى، گر باز و سيمرغى شويم
مىرسانى هر دمى ما را و بازسوى دامى مىرويم اى بىنياز!

.

پارساترين مردمان

خداوند رحمان به كمالجويان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

إِجْتَنِبْ ما حَرَّمْتُ عَلَيْكَ; تَكُنْ مِنْ أَوْرَعِ النّاسِ.

اىفرزندآدم!

از آنچه بر تو حرام كردهام پروا گير و دورى گزين، تا از پارساترين مردمان باشى.

نيست جز تقوا در اين ره، توشهاىنان و حلوا را بِنِهْ در گوشهاى!

.

سودايى پرسود!

خداوند مهربان به عاقبتانديشان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

زارِعُوني وَعامِلُوني وَأَسْلِفُوني، أُرَبِّحْكُمْ عِنْدي ما لا عَيْنٌ رَأَتْ وَلا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَر.

اىفرزندانآدم!

در كشت و كار و تجارت و داد و ستدهاتان، با من معامله كنيد و مرا شريك خويش گردانيد، تا چنان سودى كلان از نزد خودم به شمايان عطا كنم كه هيچ چشمى [ بهرهاى اين چنين] نديده باشد و هيچ گوشى نشنيده باشد و به قلب و انديشه هيچ بشرى نرسيده باشد!

از غم و شادى نباشد جوش مابا خيال و وهم نَبْوَد هوش ما
حالتى ديگر بود، كان نادر استتو مشو منكر،كه حق بس قادر است

.

حيات جاودانه

خداوند سبحان به سعادتخواهان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

اِعْمَلْ بِماأَمَرْتُكَ وَانْتَهِ عَمّانَهَيْتُكَ، أَجْعَلْكَحَيّاً لاتَمُوتُ أَبَداً.

اىفرزندآدم!

آنچه را فرمانت دادهام، انجام ده و از آنچه نهىات كردهام دورى گزين، تا چنان زندهات بدارم [ و حياتى خجستهات عطا كنم ] كه هرگز نميرى! [ و به زندگانى فرخنده و سعادت جاودانه، دست يابى]

من كه ره بردم به گنج حُسن بىپايان دوستصد گداى همچو خود را بعد از اين قارون كنم!

.

قانعان سرافراز

خداوند سبحان به كرامتْپيشگان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. مَنْ قَنَعَ، اسْتَغْنى

2. وَ مَنْ رَضىَ بِالْقَليلِ مِنَ الدُّنْيا، فَقَدْ وَثَقَ بِاللّهِ ـ عَزَّوَجَلَّـ .

اىفرزندآدم!

1. كسى كه قناعت، پيشه كند[و زهادت ورزد] بىنياز [و سرافراز ]مىشود.

2. و آن كه به اندكِ از دنيا، راضى باشد [و حرص و آز را پشت سر اندازد] راستى كه به خداوند بزرگ، اعتماد و اطمينان ورزيده است.

اى دل! تو ز خلق، هيچ يارى مطلبوز شاخِ برهنه، سايهدارى مطلب
عزّت به قناعت است و خوارى به طلببا عزّت خود بساز و خوارى مطلب

.

دانش پيشگان بىكردار

خداوند رحمان به دانشپيشگان بىكردار مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

أَنْتَ بِما تَعْلَمُ لاتَعْمَلُ، كَيْفَ تَطْلُبُ ما لا تَعْلَمُ؟!

اىفرزندآدم!

تو به آنچه مىدانى، عمل نمىكنى

[و به دانشهاى اندوختهات و تجربههاى آزمودهات، جامه كردار نمىپوشانى]، چگونه آنچه را كه نمىدانى، طلب مىكنى؟!

علم هر چه بيشتر خوانى چون عمل در تو نيست نادانى

* * *

عالِم كه به اخلاص نياراسته خود راعلمش به حجابى شده تفسير و دگر هيچ
عارف كه ز عرفان كُتُبى چند فرا خواندبسته است به الفاظ و تعابير و دگر هيچ!

.

دنيا پيشگان

خداوند رحمان به دنياپيشگان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

أَفْنَيْتَ عُمْرَكَ في طَلَبِ الدُّنْيا، فَمَتى تَطْلُبُ الاْخِرَةَ؟!

اىفرزندآدم!

عمرت را در پى طلب دنيا تباه كردى، پس كىْ آخرت را مىطلبى؟!

پس بگرديد و بگردد روزگاردل به دنيا در نبندد هوشيار
اى كه دستت مىرسد! كارى بكنپيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
گل بخواهد چيد، بىشك،باغبانور نچيند، خود فرو ريزد ز دار

.

دنيا زدگان

خداوند سبحان به مردمان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

مَنْ أَصْبَحَحَريصاً عَلَى الدُّنْيا:

1. لَمْ يَزِدْ مِنَ اللّهِ إِلاّ بُعْداً.

2. وَفِي الاْخِرَةِ إِلاّ جُهْداً.

3. وَأَلْزَمَ اللّهُ تَعالى قَلْبَهُ هَمّاً لايَنْقَطِعُ أَبَداً.

4. وَفَقْراً لايَنالُ غِناهُ أَبَداً.

ي5. وَأَمَ لايَنالُ مُناهُ أَبَداً.

اىفرزندآدم!

كسى كه با حرص بر دنيا روزگار بگذراند [و آزمندى و طمع بر او چيرگى يابد] زندگانىاش اين گونه خواهد بود :

1. همواره از خداوند، دور و دورتر مىشود.

2. و در جهان آخرت، به سختى و مشقّت مىافتد.

3. و خداوند، دل و جانش را با پريشانى و اندوهى هميشگى همراه مىسازد.

4. و خداوند، اورا بهفقرى كه هرگز به بىنيازى نينجامد، مبتلامىكند.

5. و خداوند، وى را به آرزويى كه هرگز برآورده نشود، دچار مىكند.

چيست دنيا؟ از خدا غافل بُدَننى قماش و نقره و ميزان و زن
مال را كز بهر دين باشى حمول«نِعْمَ مالٌ صالِحٌ» خواندش رسول
آب در كشتى، هلاك كشتى استآب اندر زير كشتى، پُشتى است

.

راه بهشت

خداوند سبحان به سعادتخواهان مىفرمايد:

يَابْنَآدَمَ!

1. أُذْكُرُوا نِعْمَتىَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ...

back pagefehrest pagenext page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation