قناعت شيخ انصارى(قدس سره)روزى آقا در رابطه با قناعت شيخ انصارى ـ اعلى الله مقامه ـ فرمود: مادر ماجده شيخ و نوه دخترىاش با ايشان زندگى مىكردند، روزى شيخ بچه دخترش را تعقيب مىكند كه با عصا تأديب كند، بچّه خود را به دامن مادربزرگ مىاندازد، مادر شيخ مىپرسد: بچّه چه كار كرده؟ شيخ مىفرمايد: نان تازه به او دادهايم و گريه و لجاجت مىكند كه خورشت لازم دارد، مگر نان تازه هم خورشت مىخواهد؟»انديشهاى كه بهتر از عبادت يك سال است.همچنين مىفرمود: يكى از علماى بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را كه در اطاق آقا خوابيده بود صدا زد و گفت: برخيز و چند ركعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد: چشم. آقا مشغول نماز شد و چند ركعت نماز خواند. ولى آقا زاده برنخاست. مجدّداً آقا او را صدا زد كه: پسرم، پا شو چند ركعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم. آقا مشغول نماز شد ولى ديد فرزندش از رختخواب برنمىخيزد، براى بار سوّم او را صدا زد.پسر گفت: حاج آقا، من دارم فكر مىكنم، همان فكرى كه درباره آن در روايت آمده است كه امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:«تَفُكّرُ ساعَة خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَة»(35)ـ يك ساعت تفكر بهتر از يك سال عبادت است.آيت الله العظمى بهجت فرمودند: آقا پرخاش كرد و گفت:...خود آيت الله بهجت كلمه را بر زبان جارى نكرد، ولى ما همه فهميديم كه آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته، آن فكرى از عبادتِ يك يا شصت سال بهتر است كه انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اينكه انسان وقت نماز شب دراز بكشد و فكر بكند و به اين بهانه از خواندن آن شانه خالى كند.توفيق مصونيّت از گناه پيش از بلوغروزى آيت الله بهجت در رابطه با اينكه نيكان و بزرگان حتّى پيش از بلوغشان هم مرتكب كارهاى ناشايست نمىشدند، فرمود: يكى از اعاظم نجف مىفرمود كه من در دوران بچّگى هرگاه مىخواستم كارى را كه براى افراد مكلّف حرام است، انجام بدهم بىدرنگ مانعى پيش مىآمد و مرا از انجام دادن آن كار جلوگيرى مىكرد. و بدين يترتيب در زمان كوچكىِ خودم كام به طور قهرى نه اختيارى مصون و محفوظ بودم.تأثير نماز وحشت در گشايش كار امواتروزى آيت الله بهجت پيرامون تأثير عمل نيك و قبول شدن عمل خالص فرمودند: مرحوم آيت الله حاج شيخ فتحعلى كاظمينى (از آيات عظام و جامع فقه و اصول و عرفان) كه در حرم كاظمين(عليهما السلام)تدريس مىكرد، خيلى از اوقات در اثناى درس ايشان ميّت مىآوردند و دفن مىكردند و رسم آقا هم اين بود كه هر شب يك نماز وحشت براى آن ميّتها مىخواند.يكى از بزرگان كاظمين شبى يكى از بستگان خود را در خواب مىبيند و از حال او مىپرسد. وى مىگويد: وضع خراب بود، نماز آقا به دادم رسيد و موجب گشايش كار من شد.نقش مقتضيات در نحوه زندگى بزرگاننيز فرمود: چند نفر از بازاريان تهران به نجف مشرّف شدند و جهت پرداخت خمس اموال خود خدمت شيخ انصارى(قدس سره) رسيدند، وقتى وضع ساده خانه و بىآلايشى شيخ را ديدند، آهسته به يكديگر گفتند: اين است معنى پيشوا و مقتدا! يعنى على گونه زيستن، نه مانند ملاّعلىكَنى با آن خانه بيرونى و اندرونى و تشكيلات و تشريفات آن چنانى!شيخ(قدس سره) كه در حال نوشتن بود، ولى كاملاً به سخنان آنان توجّه داشت، نخست كلمه خيلى زنندهاى به آنها گفت، سپس فرمود: چه مىگوييد؟ من با چند نفر طلبه سر و كار دارم و نيازى به تشريفات بيش از اين ندارم، اما آخوند ملاّعلىكَنى با امثال ناصرالدّين شاه سر و كار دارد. اگر آن گونه نباشد ناصرالدّين شاه به خانهاش نمىرود، آخوند ملاّ على اين كارها را براى حمايت از دين انجام مىدهد.عمل به دستورهاى طبّى اسلام، ضامن تندرستىنيز فرمودند: يكى از معمّرين علماى نجف كه حدوداً صد سال از عمر شريفش مىگذشت، مىفرمود: تا اين ساعت به طبيب مراجعه نكردهام، عرض شد، آقا! چطور مىشود؟ شما چه برنامهاى را در زندگى رعايت كردهايد كه تاكنون بيمار نشدهايد؟ فرمودند: فقط تابع شرع مقّدس بودهام، يعنى در خوردن غذاها كمّاً و كيفاً و جهات ديگر فقط به دستور شرع عمل كردهام.احساس لذّت از نمازهمچنين فرمودند: يكى از علماى بزرگ نجف كه حدود صد سال عمر داشت به تناول غذا مشغول بود، آقايى كه در خدمتشان بود و ناظر غذا خوردن آقا بودند. مىگويد: آن عالم فرمود: ذائقه من به هيچوجه از غذا خوردن احساس لذّت نمىكند، چون قوّه ذائقهام از اصل باطل و فاسد شده و زبان و دهانم نيز تشخيص شيرينى و تلخى، ترشى و شورى را نمىدهد. و خلاصه به هيچ وجه طعم غذاها را تشخيص نمىدهم. و وقتى غذا را كه به دهانم مىگذارم و مىخورم همانند اين است كه غذا را در كيسه در كنار خود مىريزم، تنها از نماز لذّت مىبرم. والسّلاماحترام شيخ(قدس سره) به علماى معاصردر اين اواخر (ماه شعبان واقع در سال 1378 هـ .ش.) كه به خدمت آقا مشرّف شدم آقا از زهد مرحوم شيخ انصارى ـ اعلى الله مقامه الشريف ـ صحبت به ميان آورد و فرمود: عدّهاى از خاندان قاجار
(مرد و زن) به خدمت شيخ(قدس سره) مشرّف شدند، اتّفاقاً وقت آمدن آنان با وقت ناهار شيخ مصادف شد. شيخ صدا زد كه: ناهارم را بياوريد. زيرا برنامه شيخ بسيار منظّم بود وقت غذاى خود را به دليل ورود خاندان سلطنتى به هم نمىزند. به هر حال، پيرمردى كه در خانه آقا بود غذا را كه عبارت بود از مقدارى نان خشك و دوغ و كمى سبزى و نمك حاضر كرد. چون خاندان سلطنتى وضع غذاى آقا را ديدند، گفتند: اين جانشين امام است نه ملاّ على كنى. شيخ گفتگوى آنان را شنيد و آن پيرمرد را صدا زد و فرمود: بيا اينها را بيرونشان كن دوباره تكرار كرد ولى چون آنان از خاندان سلطنتى قاجار بودند بيرون كرد نشان
امكان نداشت.شيخ وقتى ديد بيرون نمىروند فرمود: «آخوند ملاّ على مظهر عزّتِ ائمّه اطهار عليهم السّلام مىباشند، و من مظهر زهد آنها.»
گفتاردهم
مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين استاد شيخ محمود امجد
حجة الاسلام استاد شيخ محمود امجد به سال 1318 هـ.ش . در خانوادهاى روحانى در شهر «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود.در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروسخارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، بهاءالدينى و بهجت ـ قدّس الله اسرار الماضين، و دامت بركات الباقين منهم ـ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مىكرد و از سال 1351 هـ.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه العظمى بهجت ـ دامت بركاته ـ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت و اينك حدود ده سال است كه ايشان در تهران ساكن و دانشجويان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى مىبرند اين مصاحبه در مدرسه علمّيه صدوق توسط نگارندهانجام گرفت.س: اگر ممكن است با توجّه به وقت كمى كه در اختيار ما گذاشتيد، نكاتى چند در رابطه با بُعد اخلاقى معنوى حضرت آيت الله بهجت بفرماييد.ج: آيت الله العظمى بهجت از مفاخر عصر ما هستند كسانى كه كمابيش با ايشان آشنا هستند مىدانند كه ايشان در يك اوج اعلا در علم و معنوّيت قرار دارند. بنده معتقدم كه آقاى بهجت در علم و معنوّيت نظير ندارد. به تعبير ديگر: ايشان فرشته روى زمين هستند،بايد از بركات وجود ايشان استفاده كرد. ايشان در طفوليت هم معنوّيت را احساس مىكرده است، و از جوانى اهل سير و سلوك بودهاند. يكى از دوستان ايشان كه با هم درس آقاى قاضى مىرفتند، مىگفت: «يك روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمىشود، آقاى بهجت مىگويد: ايشان حالشان خوب نيست، و يكايك حالات او را از خانه تا به درس بيان مىكند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس مىشوند، طرف آقاى بهجت مىروند و مىفرمايند: «امروز شيرين كارى كردى!»; لذا بايد از ايشان استفاده كرد و فقط در جوار ايشان بودن كفايت نمىكند.حضرت آيت الله بهاء الدينى(قدس سره) مىفرمودند: به آقاى بهجت گفتم: «شما بيرون بيا» يعنى بروز كن، شما براى حوزه خوب هستى ايشان در جواب گفته بود: «من معذورم.»و اساساً هر كس بيشتر موحّد باشد اخلاقش هم بهتر خواهد بود، و گرامىترين افراد نزد خداوند با تقواترين آنان مىباشد; كه: (وَ اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ)(36) و آقاى بهجت اين گونه است و به قول علاّمه طباطبائى(قدس سره) ايشان عبد صالح هستند.به طلاّب و ارادتمندان آقا توصيه مىكنم ايشان را اذّيت نكنند فقط از دور تماشا كنند و از ايشان تقاضاى دعا كنند يك كلام ايشان دارد و آن اينكه معصيت نكنيد آن را گوش كنند درس اوّل تا آخر همين است.س: علميّت آيت الله بهجت را در چه پايهاى ارزيابى مىكنيد؟ج: ايشان در علميّت نيز در افق اعلى است، فقيهى است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين در درس ايشان شركت كنند تا نكتهبگيرند و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال اين بزرگان بگويند و به عقيده بنده ايشان در علم نيز نظير ندارد.س: از لحاظ بُعد سياسى ايشان چگونه هستند؟ج: اين گونه بزرگان اهل كياستند و «اَلْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِاللّهِ»(37)ـ مؤمن به نور خدا مىنگرد. و به روح سياست آشنا هستند و اگر به اين عوالم توجّه كنند از همه بيشتر مىفهمند.س: اگر خاطرهاى از ايشان به ياد داريد بفرماييد.ج: در اوايل ارتباط با آيتالله بهجت، مشكلات عديدهاى داشتم. با ايشان در ميان گذاشتم، فرمودند: «معوذَتَيْنِ»(38) بخوانيد. به دستور ايشان مشغول شدم، تا رسيدن به منزل ديدم مشكلات برطرف
شده است.
گفتاريازدهم
مصاحبه حجةالاسلام والمسلمين استاد سيد رضا خسروشاهى
حجةالاسلام استاد سيد رضا خسروشاهى در سال 1338 در خانوادهاى كه متجاوز از 700 سال ريشه در روحانيّت داشته، در شهر تبريز چشم به جهان گشود، و از اوان كودكى علاقه وافرى به علوم دينى داشت. نحو و صرف و منطق و مطوّل و معالم را در شهر تبريز آموخت و همزمان به تدريس پرداخت. سپس به حوزه علميّه قم مهاجرت كردند و قوانين و رسائل و مكاسب و كفاية را نزد استادان بزرگ از جمله حضرت آيتالله ستوده به پايان بردند و فلسفه و كلام و منطق و عرفان را به مدّت 14 سال نزد حضرت آيتالله انصارى شيرازى فراگرفت. و در سنّ 21 سالگى وارد درس خارج شد و خارج فقه و اصول را به مدّت 9 سال از محضر حضرت آيتالله العظمى بهجت استفاده برد و همچنين در درس خارج فقه حضرات آيات عظام حاج سيّد محمّد روحانى و حاج شيخ جواد تبريزى و حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى شركت كردند. و اينك به تدريس سطح و خارج در حوزه علميّه قم اشتغال دارند.اين مصاحبه در مدرسه علمّيه بنياد جانبازان توسط نگارنده انجام شده است.س: ضمن تشكر از اينكه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد تا درباره آيت الله العظمى بهجت گفتگو كنيم، براى شروع بحث به برخى از ويژگىهاى اخلاقى ايشان اشاره بفرماييد.ج: با شناختى كه در طىّ چند سال متوالى از ايشان كسب نمودهام، ويژگىهاى اخلاقى خاصّى در ايشان مشاهده كردهام كه به برخى از آنها اشاره مىكنم:دائم الذّكر بودنيكى از خصوصيّات بارز آيت الله بهجت دائم الذّكر بودن است.يك روزكه ايشان بعد از اقامه نماز جماعت از مسجد به طرف منزل مىرفتند، رو به تعدادى از طلاّب كه همراه و پشت سر ايشان حركت مىكردند نمودند و فرمودند: با من كارى داريد؟ گفتند: نه، مىخواهيم چند قدمى همراهى حضرتعالى نصيب ما بشود. ايشان فرمودند: من از مسجد تا منزل برنامه ذكر خاصّى براى خود دارم، ولى چون فكر مىكنم شما با من كارى داريد ذكر را متوقّف مىكنم، و وقتى به منزل مىرسم مىبينم برنامهام كامل انجام نشده است وناراحت مىشوم.فكر كردن قبل از سخن گفتناز ديگر ويژگىهاى بارز ايشان آن است كه هرگاه مىخواهند مطلبى را بفرمايند علاوه بر رعايت مقتضاى حال، نخست درباره سخنى كه مىخواهند بفرمايند فكر مىكنند. حتّى در اين زمينه فكر مىكنند كه مطلب را چگونه و در چه قالب و جملاتى بگويند به گونهاى كه هم كوتاه باشد و هم رساتر مطلب را افاده بكند.دورى از غفلتاز جمله خصوصيّات ديگر ايشان آن است كه يك لحظه از عمر خويش را به غفلت سپرى نمىكنند و براى تمام اوقاتشان برنامهاى خاصّ دارند.اهل كرامتايشان مقامى بس والاى معنوى را دارا هستند، و صدور كرامت رهاورد آن است كه به يك نمونه از آن بسنده مىكنيم:از يكى از طلاّب كه اينك در قيد حيات است شنيدم كه مىگفت:بعد از ازدواج خانهاى در قم اجاره كردم، ولى پس از استقرار در منزل از نظر مالى دچار تنگدستى عجيبى شديم و روزى رسيد كه به قدرى دستمان تنگ شد كه حتّى غذاى شب را نداشتيم و در اين فكر بوديم كه چگونه آن را تهيه كنيم، و از سوى ديگر در شرايطى بودم كه نمىتوانستم از كسى قرض بگيرم.از خانه بيرون آمدم و به منظور زيارت، روانه حرم حضرت معصومه(عليها السلام) شدم، پس از زيارت و هنگام خداحافظى ديدم كسى از پشت سر من آمد و يك مقدار پول به من داد و گفت: اين بايد به شما برسد و رفت. برگشتم ديدم ايشان آيت الله العظمى بهجت است، در حالى كه اصلاً به ايشان اظهار نيازى نكرده بودم.شبيه اين قضّيه را از يكى ديگر از طلاّب نيز شنيده بودم.بنده پس از شنيدن اين دو جريان به ياد مطلبى افتادم كه آيت الله بهجت فرموده بودند و آن اينكه: «آيا مىشود مولايمان از ما بىخبر باشد يا ما را به حال خودمان وابگذارد؟!» و تأكيد مىكردند كه طلبهها بايد به وظايف خود عمل كنند و نگران چيز ديگرى نباشند، خود مولا و آقاى ما مواظب ماست، اينطور نيست كه ما را از چشم بيندازد.س: ديدگاه بزرگان و علما درباره ايشان چيست؟ج: مجموعه ويژگىهاى گذشته و ديگر خصوصيّات، ايشان را به عنوان يك عالم ربّانى در نظر ما جلوهگر مىسازد; از اين رو علما و بزرگان نيز به ايشان عنايت ويژه دارند. به عنوان مثال يادم هست كه روزى علاّمه محمّدتقى جعفرى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ آمده بودند ملاقات ايشان، بعد از ملاقات هنگام خارج شدن از منزل آقا، بنده را در بين راه ديدند و فرمودند: «اينكه در روايات آمده كه: «هر كس در چهل روز با عالم ملاقات نكند، ماتَ قَلْبُهُ(39)» و همچنين: «زِيارَةُ الْعُلَماءِ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنْ سَبْعينَ طَوافاً حَوْلَ الْبَيْتِ»(40) مصداق بارز علماء ايشان هستند»و نيز مىفرمودند: «نفْسِ ديدن و ملاقات كردن ايشان خودش سر تا پا موعظه و هشدار دهنده است. من هر وقت آقا را مىبينم تا چند روز اثر اين ملاقات در من باقى است.»س: در طول مدّتى كه با آيت الله بهجت آشنا بوديد چه تذّكرات و موعظههايى داشتند كه نقل آن براى ديگران نيز مفيد است؟ج: مطالب فراوان، كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:قدم اوّل در سير الى اللهآيت الله بهجت مىفرمودند: قدم اوّل در سير الى الله و در مسير تقّرب به خدا اين است كه انسان در همان حالى كه متوجّه خودسازى مىشود يك مسافت و فاصلهاى با مولاى خود دارد، نخست بايد مواظب باشد كه حدّاقل اگر نزديكتر نشد فاصلهاى را كه با مولا دارد بيشتر نشود و سعى كرده موقعيّتى را كه دارد حفظ كند. تا بعد كم كم به جلو حركت و خود را به مولا نزديكتر نمايد.گرفتن تأييديه و امضاء از امام زمان (عج)ايشان در بياناتشان مىفرمودند: ما طلاّب بايد در اين فكر باشيم كه چگونه مىتوانيم يك امضا و تأييدى از مولايمان حضرت ولى عصر(عج) بگيريم؟ يعنى چگونه درس بخوانيم و چگونه رفتار كنيم كه مولايمان ما را امضاء و تأييد كند؟ يك طلبه هميشه چه در اوان تحصيل و چه بعد از فراغ از تحصيل بايد همّ و غمّش و فكرش اين باشد كه رفتارم، كردارم گفتارم چگونه باشد كه آقا مرا تأييد كند.اگر طلبهاى هميشه به اين فكر باشد و در اين مسير حركت كند كه امضاى آقا را بگيرد، دچار هيچ انحرافى نخواهد شد، نه در كردارش و نه در گفتارش و نه در رفتارش، و خلاف زىّ و شأن از او سر نمىزند و چنين طلبهاى هرگز دچار سردرگمى و بحران نخواهد شد.اجتناب از صفات رذيلهآيت الله بهجت خيلى تأكيد داشتند بر اجتناب از صفات رذيله و مىفرمودند كه: مثلاً سجده طولانى از عباداتى است كه كمر شيطان را مىشكند، اما كسى كه سجده طولانى انجام مىدهد بايد مواظب باشد كه مرتكب ريا نشود، و به عنوان طنز و مثال مىفرمودند: بعد از سجده بايد جلوى آينه بايستد و ببيند آيا جاى مهر در پيشانىاش نقش بسته يا نه؟ اگر نقش بسته بود مقدارى بمالد تا اينكه به صفت رذيله ريا مبتلا نشود.كنترل زبانايشان خيلى تأكيد مىكردند بر كنترل زبان و مىفرمودند: بايد زبان را كنترل كنيم به صورتى كه بايد 24 ساعت تأمّل و انديشه كنيم و يك ساعت صحبت كنيم، بلكه شايد يك ساعت هم زياد باشد.ارزش و جايگاه علمايشان يك بار در مسير خود كه از منزل به طرف حرم حركت مىكردند به چند نفر از طلاّب كه در خدمتشان بودند فرمودند: «اين چه نعمتى است كه خداوند شما را در مسير طلب علم قرار داده است! علم نعمت بزرگى است.»بعد مقايسهاى بين علم و مال دنيا انجام دادند و فرمودند: «علم و مال دنيا اين تفاوت را با هم دارند كه شما بايد از مال محافظت كنيد اما علم شما را محافظت مىكند. فرق ديگر اينكه: اگر مال را انفاق بكنيم كم مىشود، امّا هر چه علم را انفاق كنيم رو به افزايش خواهد بود.» و بدين وسيله طلاّب را براى تحصيل علم تشويق مىكردند.وظايف طلاّبدر مقام ترغيب و تشويق طلاّب مبتدى به تعليم و تعلّم تأكيد مىكردند كه تعليم و تعلّم و درس و بحث را به هيچ وجه ترك نكنيد و مىفرمودند: «آنچه در ابتداى تحصيل بايد مراعات شود انجام واجبات كَما هُوَ حَقُّهُ و پرهيز از محرّمات است.»اما با طلاّبى كه يك مقدار از مسير راه را پيموده و سطح علمىشان نسبتاً بالاتر بود طور ديگرى صحبت مىكردند و نكات هشدار دهنده و بيدار كنندهاى را بيان مىفرمودند. به خاطر دارم يك بار توفيق پيدا كردم چند قدمى هنگام رفتن ايشان از منزل به طرف مسجد براى اقامه نماز جماعت در ركاب و همراه ايشان باشم، رو به بنده نمود و فرمود: طلاّب شروع مىكنند و نخست مقدّمات و سپس معالم و بعد مُغنى را مىخوانند، بعد مىرسند به چه چيزى؟ عرض كردم: لمعه. فرمودند ثُمَّ ماذا؟ گفتم: مكاسب. بعد فرمودند: ثُمَّ ماذا؟ عرض كردم: كفايه. فرمودند: ثُمَّ ماذا؟ عرض كردم: درس خارج. فرمودند: ثُمَّ ماذا؟ عرض كردم: مقام اجتهاد. بعد فرمودند: ثُمَّ ماذا؟اين يك درس بزرگ و نصيحت مهمّى بود با جمله «ثُمَّ ماذا؟» مىخواستند بفهمانند كه علم را مطلوب بالاصالة نمىدانند، بلكه آن را وسيلهاى براى قرب الى الله مىدانند.دنيا مسافر خانه استآيت الله بهجت مىفرمودند كه: دنيا يك مسافرخانه بزرگى است، اصلاً قرار نيست كه كسى در اين مسافرخانه بماند، همه بايد از اين مسافرخانه برويم، كسى ماندنى نيست. ايشان دنيا را مثل يك پُل و مَعْبَر مىدانستند، يك مسافرخانهاى كه پيوسته عدّهاى مىآيند و گروهى مىروند.اهميّت دادن به معنويّاتآيت الله بهجت مىفرمودند: اگر بشر آن مقدارى كه به جسمش اهميّت مىدهد، به روحش اهميّت مىداد، ديگر هيچ غم و غصهاى نداشت. متأسّفانه بشر هر چيزى را كه براى جسمش مفيد است تهيّه مىكند و در پىاش مىرود (به عنوان مثال دنبال غذاهايى كه براى جسمش مفيد است حتّى نزد پزشك مىرود و از او درباره غذاهاى مفيد سؤال مىكند) ولى آيا به همين صورت در پى چيزهايى كه براى روحش مفيد است مىرود؟خلاصه: اگر بشر آن اندازه كه براى ماديّات تلاش مىكند براى معنوّيات تلاش مىكرد غصّهاى نداشت. در هر صورت بايد دنبال اين باشيم كه چه چيزى براى روحمان مفيد است. به عنوان مثال مىدانيم مستحبّات براى روح انسان خيلى مؤثّر و مفيد است، لذا بايد در انجام آنها هم تلاش كنيم.لزوم علم همراه عملآيت الله بهجت خيلى تأكيد مىكردند كه علم بايد همراه عمل باشد.يك روز فرمودند: «عالِم بىعمل به چراغى مىماند كه به ديگران نورافشانى مىكند اما خودش مىسوزد،»يعنى عالم بىعمل را مثل كسى مىدانستند كه خود را آتش مىزند و مىسوزاند.اعتدال در خوف و رجاءبنده روزى از آيت الله بهجت درباره «اعتدال خوف و رجاء» كه علماى اخلاق خيلى روى آن تأكيد كردهاند سؤال كردم فرمودند: «خوف و رجائى مطلوب است كه در حدّ اعتدال باشد، و اگر خارج از حدّ اعتدال باشد مفيد نيست چون خوفِ غيرمعتدل باعث يأس و نوميدى از رحمت حقّ; و رجاء غيرمعتدل باعث
تجرّى مىشود.»و نيز اين روايت را از ايشان شنيدم كه مىفرمودند: از رسول الله(صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه:«اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ خَوْفَيْنِ: خَوْفِ ما مَضى وَ خَوْفِ مَابَقِىَ.»(41)ـ مؤمن هماره ميان دو بيم قرار دارد: بيم از گذشته، و هراس از آينده.و نيز مىفرمودند: اگر در گذشته قصور يا تقصيرى از ما سر زده بايد از آن بترسيم و در اين فكر باشيم كه دوباره مرتكب آن اشتباه و لغزش نگرديم.راه تحصيل حضور قلب در نمازيك بار از آقا سؤال كردم كه: در هنگام نماز چگونه مىتوانيم حضور قلب را تحصيل كنيم! فرمودند: «يكى از عوامل حضور قلب اين است كه ما بايد در تمام 24 ساعت حواسّ خود (باصره، سامعه و ...) را كنترل كنيم; زيرا حضور قلب بدون فراهم كردن مقدّمات به دست نمىآيد. بايد در طول روز، گوش، چشم، و ساير اعضا و جوارح خود را كنترل كنيم، و اين يكى از عوامل تحصيل حضور
قلب است.»اعتماد به خداوندايشان مىفرمودند: «اگر ما به مقدار طفل صغير كه به پدر و مادرش اعتماد دارد، به مولاى خودمان اعتماد داشته باشيم كار درست مىشود».آداب زيارتيك بار با چند نفر از رفقا عازم زيارت ثامن الائمّه(عليه السلام) بوديم، رفتيم خدمت ايشان و راجع به آداب زيارت سؤال كرديم. ايشان بعد از قدرى تأنّى فرمودند: «اهمّ آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حيات و ممات معصومين(عليهما السلام) هيچ فرقى وجود ندارد».و غير از اين جمله چيز ديگرى نفرمودند. بعد وقتى با رفقا تأمّل و صحبت كرديم، ديديم شايد بتوان اهمّ و بلكه تمام آداب زيارت را در اين جمله خلاصه كرد.مقام حضرت معصومه(عليها السلام)روزى از ايشان سؤال كردم اينكه در زيارت حضرت معصومه(عليها السلام)آمده است كه:«مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»(42)ـ هر كس او را با شناسايى حقّش زيارت كند، بهشت بر او
واجب مىگردد.جمله «عارِفاً بِحَقِّها» چه معنى دارد؟ايشان در يك جمله فرمودند: «مقام حضرت را از مقام
معصومين (عليهم السلام)پايينتر و از ديگران بالاتر بداند.»عمل به معلوماتايشان مىفرمودند: «اگر تمام مردم به همين مقدار كه مىدانند عمل كنند كار درست مىشود.»يعنى اگر واجبات را انجام دهند و محرمّات را ترك كنند و مستحّبات را حتّى الامكان انجام بدهند، كار درست مىشود».كار خير خود را كوچك و كار خير ديگران را بزرگ شمردنيكى از چيزهايى كه از آقا استفاده كردهام اين بود كه هميشه كارهايى كه از عبادات و احكام انجام مىدادند كم مىديدند و مىفرمودند: «چه خوب است هر كس هر كارى كه انجام مىدهد بگويد كارى نكردهام، اما كار خوب و نيك كه از ديگران مىبيند بگويد چقدر كار بزرگى انجام داده است. و در نتيجه ما بايد كار خير خود را اندك، و كار خير ديگران را بزرگ بدانيم.س: چند سال در درس ايشان شركت كردهايد، ويژگىهاى شيوه تدريس آقا را بيان فرماييد.ج: حدود 8 يا 9 سال در درس خارج فقه و اصول آقا شركت كردم البته در درس اصول بيشتر بودم.درباره ويژگى درسى ايشان خوب است جملهاى از آيت الله العظمى شيخ مرتضى حايرى(قدس سره) بيان كنم. بنده در درس فقه (بحث خيارات) ايشان شركت مىكردم. در اواخر عمرشان كه مريض شدند و درسشان تعطيل شد، ديدم از حرم بيرون مىآيند، جلو رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاءالله درس را شروع مىفرماييد؟ فرمودند: نه. بعد فرمودند: «شما كه جوان هستيد من يك ضابطهاى را براى شما بيان مىكنم و آن اينكه در درس كسانى شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسى كرده و نكاتى را در درس بيان كنند كه در فعليّت رساندن مَلَكه اجتهاد خيلى سودمند باشد. درسى براى شما مفيد است كه اين مَلَكه اجتهاد را از قوّه به فعليّت برساند».