فصل پنجم :
فتنه و خيانت
رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) ازفتنه و خيانت حذر مى كرد و مردم را نيز برحذر مى داشت .رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) ازارتداد مسلمانان خبر داده و پيشگويى فرموده بود : شما از سنّتهاى پيشينيانخود تبعيّت خواهيد كرد ; گام به گام و چون دو گوش اسب كه با هم برابر و يكسانند . .بطوريكه اگر يكى از آن گذشتگان به سوراخ سوسمارى داخل شده باشد ، شما هم داخلخواهيد شد !گفتند : اى رسول خدامنظور شما ( از پيشينيان ) يهود و نصارى است ؟فرمود : پس چه كسى( منظور من است ) ؟(79)و نيز مردم را با اين آيه برحذر مى داشت : ) وَاتّقوافتنةً لاتصيبنَّ الّذين ظلموا منكم خاصَّةً (ـ و از فتنه اى كه چون درگيرد تنها به ستمكاران شما اصابتنمى كند ، پروا كنيد . ـ (80)فاطمه سلام الله عليها نيزهمين آيه كريمه را پس از غصب فدك توسط ابوبكر در برابر مردم يادآور شده و اين آيهرا خواند ) وما محمّدٌالاّ رسولٌ قد خَلَت من قَبلِهِ الرّسل أَفإِن مات أو قتل إنقلبتم على أعقابكم ومن ينقلب على عقبيه فلن يضرّ الله شيئاً ( ومحمّد جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى بوده اند ، آيا اگر اوبميرد يا كشته شود به ( جاهليّت ) باز مى گرديد و هر كس بازگرددهرگز به خداوند زيانى نمى رساند .(81)و فرمود : ننگتان باد اىبنى قيله ! آيا ميراث پدرم را بربايند در حاليكه شما ببينيد و بشنويد و جمعيدو جمعيّت داريد ؟ !(82)امير مؤمنان على (عليهالسلام) در زمانحيات رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اين آيه را تلاوت فرمود : ) أَفإِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ إِنْقَلَبتُمْ عَلىأَعقابِكم ( ـ آيا اگر( پيامبر ) بميرد يا كشته شود به ( جاهليّت ) بازمى گرديد . ـسپس از سوى خود و خواصّمؤمنين و مؤمنات فرمود : ( نه بخدا قسم ، پس از آنكه خداوند ما راهدايت فرموده به عقب باز نخواهيم گشت . بخدا قسم اگر او رحلت كند يا كشته شودآنقدر براى آنچه او جنگيد ، مى جنگم تا درگذرم . بخدا قسم منبرادر ، دوست ، پسر عمو و وارث پيامبرم . پس چه كسى از من به اوسزاوارتر است ؟ ) .(83)و حذيفه در گفتگويى كه با عمرداشت به او گفت : من از رسول خدا (صلى الله عليه وآله)شنيدم كه فرمود :فتنه اى كه گريبانگيرشخص مى گردد در اهل و مال و همسايه اوست و كفّاره و جلوگير آن ، نماز وروزه و صدقه است .عمر گفت : سؤال من ازاينها نيست بلكه از فتنه اى است كه چون دريا موج مى زند .حذيفه گفت : در برابر آنفتنه درى بسته وجود دارد .عمر گفت : آيا آن درگشوده يا شكسته مى شود ؟حذيفه گفت : شكستهمى شود .عمر گفت : سزاوارتر آناست كه آن در تا قيامت گشوده نشود .(84)عمليات خيانت در طولتاريخ ، فراوان و مهيّج بوده امّا آنچه بشر از خيانت كشف كرده جز اندكى ازبسيار نيست . اين به آن جهت است كه تبهكاران كوشيده اند تا بر جناياتخود پرده افكنده و آنها را بپوشانند .خداوند متعال عليه خيانتموضعى آشكار و صريح اتّخاذ فرموده و رسول او آنرا براى مردم ذكر كرده است .غدر و خيانت ، جزئى ازفتنه است و رسول خدا فرموده است : فتنه ها چون پاره هاى شب تاريكروى آورده اند .(85)و فرمود : هر كس فردى رابر جانش امان دهد ، سپس او را به قتل رساند پرچم خيانت در قيامت به دست اودهند .و فرمود : هر كه مردى راامان دهد مبنى بر اينكه خون او را نخواهد ريخت سپس او را بكشد ، من از او برىو بيزار خواهم بود ; گرچه آن شخص مقتول ، كافر باشد .(86)همچنين پيامبر (صلى اللهعليه وآله) بهلشگريانش در جنگها سفارش مى فرمود كه : افراط نكنيد و خيانتنورزيد .(87)على (عليهالسلام)مى فرمايد : هر خيانتكارى فاجر است و هر فاجرى كافر .(88)و نيز همان حضرتمى فرمايد : هر خيانتى ، معصيت است و هر فسق و معصيتى ، نوعىكفر است .(89)و باز مى فرمايد :براى هر خيانت پيشه، پرچمى است كه روز قيامت به آن شناخته مى شود .(90)غدر و خيانت ، ارتداد ازدين و روى گردانى از حق است . مردى يهودى به على (عليهالسلام)گفت : از رحلت پيامبرتان هنوز بيش از بيست و چند سال نگذشته كه شمشير در بينيكديگر گذاشته و همديگر را مى كشيد ( يعنى از روى خيانت وستم ) .امير مؤمنان (عليهالسلام)فرمود : امّا شما هنوز قدمهايتان از آب دريا خشك نشده بود كه به موسىگفتيد : ) يا موسىاجعَل لنا اِلهاً كما لَهم الهةٌ ( ـ اى موسى براى ماخدايى چون خدايان آنها قرار بده ـ .(91)آنحضرت به مالك اشترفرمود : بپرهيز از ريختن خون مردم ( بجز مواردى كه حلال است ) زيراهيچ چيز موجب نقمت و عذابِ بزرگتر و پيامدهاى سوءِ عظيم تر و زوال نعمتِسريعتر و كوتاهى و قطع عمر از ريختن خون ناحق نيست ، پس پايه هاى حكومت خودرا با ريختن خون حرام محكم نكن زيرا اينكار موجب تضعيف و سستى بلكه بالاتر از آنسبب از بين رفتن و انتقال حكومت تو ، به ديگرى است .(92)انواع سمّ
سمّ : هر مادّه اىكه اگر به مقدار كم به جسم جاندارى وارد گردد ، نظام آنرا مختل سازد يا آنرااز ادامه فعّاليت هاى حياتى اش باز دارد ، سمّ ناميدهمى شود . اين نام دربرگيرنده انواع زيادى از مواد معدنى ، گياهى وحيوانى است كه بعضاً جامد يا مايع يا گازند .مثلا سمّ مارها در شبكه عصبىبدن تأثير گذارده و موجب لخته شدن خون مى شود . . البتّه تأثيرسمّ ها بر حسب نوع و مقدار و مقاومت بدن جاندار متفاوت است و گاهى موجب بالارفتن حرارت يا پايين آمدن فشار به مقدار زياد مى گردد .بدن آدمى با موادى از قبيلسرب ، جيوه ، آهك ، ترياك(93) ،گوگرد ، فسفر ، سولفات مس و اكسيد آهن مسموم مى شود .(94)اينك بعضى از انواع قديمى سمّكه دانشمندان و متخصّصين آنها را در كتابهايشان آورده اند ناممى بريم :سمّ ناقع : يعنىكُشنده ، نقع نام مكانى است نزديك مكّه در اطراف طائف .(95)جاحظ مى گويد : چرابعضى از سمّ ها در سلسله عصبى اثر مى گذارند و بعضى در خون ؟ وبعضى در هر دو و چرا بعضى سمّ كامل است و بعضى از لوازم سمّ است ؟(96)سلع : گياهى است كه بهآن سام هم گفته اند . عجاج مى گويد :پيوسته در تمام روز او رازهرهاى اسلع مى خوراند يعنى سمّ شديدتر .(97)عنقز : سمّ ذعاف است كهمهلت نمى دهد و درجا مى كُشد .(98)ضبح و ضباح : گياهى استسمّى كه در فارسى آنرا سعن مى نامند .(99)هلهل يا هلاهل : سمّكشنده اى است و هل بمعنى مار نر است(100) و گويى اينسمّ از مار نر گرفته شده است .ذيفان : سمّى كُشندهاست .(101)ذعاف : نوعى سمّ است ونام طعام مذعوف را از همين كلمه گرفته اند .(102)ضريع : گياهى است تلخ وبدبوى كه آنرا شبرق ( ريز ريز ) هم گفته اند و اهل حجاز آنرا ضريعمى نامند . هنگامى كه خشك شود سمّى مى گردد .(103)ذراريح : نوعى سمّ است ودر لسان العرب ذيل فعل ذرح آمده است . ( سمّ مگسهاى هندى ) .ذرحه : سم مگسهندى . مفرد ذراريح است .به مفرد آن ذريحه هم گفته شدهاست و از همين كلمه است : طعام مذروح .اين حيوان اندكى از مگسبزرگتر و رنگارنگ با رنگهاى سرخ و سياه مى باشد . دو بال دارد و سمّ آنكُشنده است .(104)آدمى چه در گذشته و چه در عصرحاضر(105)از مرگ به واسطه سمّ در امان نبوده و نيست و حتّى خود پزشكان و پيشوايان هم از آندر امان نمانده اند . چنانچه جالينوس حكيم هم با سمّ جان خود را از دستداد .(106)آغشته و آميختن شمشير بهسمّ : آنست كه شمشير را در سمّ مى خوابانند و هنگامى كه خوب آغشته بهسمّ گرديد آنرا خارج كرده و تيز مى كنند .(107)كتابهائى كه درباره سمّ ها نوشته شده است
درباره سمّ ، كتابهاىزيادى نوشته شده است . از جمله :منقذ المسموم اثر جالينوسحكيم كه نسخه اى خطى از آن در كتابخانه آية الله العظمى گلپايگانى در قموجود دارد .كتاب السّموم اثر جابربنحيّان موجود در خزانه تيموريه در قاهره .كتاب معرفة السّموم اثرابوعلى سينا .و كتابى از محمّدبن زكرياىرازى درباره سموم .و بسيارى ديگر از دانشمندانكه در اين باره قلم زده اند .انگيزه آنان در پرداختن بهاين موضوع شايد به سبب تأثّرى است كه از مشاهده و برخورد با كشته شدن افراد توسطسمّ به آنها دست داده است . . يعنى از مشاهده روشى كه حكومتهاى گذشتهآنرا به كار مى گرفتند تا مخالفين خود را نابود سازند .چگونه در اين باره چيزىننويسند در حاليكه موج آن جوامع مختلف را دوره اى از پس دوره ديگر در نورديدهو لرزانده است . پادشاهان نيز دانشمندان را به نگارش در اينباره تشويق وتحريك مى كردند زيرا اى بسا خودشان قربانيان اين روش بوده اند .براستى چگونه پادشاهان ،دانشمندان و حكماء به سمّ اهميّت ندهند حال آنكه پيامبر بشريّت حضرت محمّد يكى ازقربانيان كشته شدن با سمّ است ؟ !پاره اى از وقايع خيانت
در طول تاريخ ، ستمگرانفراوانى دست به خيانت آلوده و حوادث بسيارى پديد آورده اند كه آزار واذيت زيادى را در شرايط گوناگون واماكن مختلف بر مردم تحميل كرده است .بعضى از اين كارهاى خائنانهظاهراً موجّه و بعضى ديگر بدون توجيه صورت پذيرفته است .در زمان داود پيامبر (عليهالسلام) مردى برمردى ديگر ستم كرد . يعنى عليه او ادعا كرد كه اين مرد گاوى را از من گرفتهاست . مرد ستمديده اين ادعا را رد كرد . داود از مدعى خواست تا دليلىارائه دهد و او نتوانست دليلى براى ادّعاى خود بياورد . داود (عليهالسلام) در خوابديد كه خداوند عزّ و جل به او دستور داد تا مرد ستمديده را بكشد . داود مردّدشد و با خود گفت : اين خوابى بيش نبوده است . امّا پس از آن خداوند دربيدارى به او وحى فرمود كه مرد ستمديده را بكشد . داود (عليهالسلام) او رااحضار كرد و فرمود : خداوند امر فرموده تا تو را به قتل رسانم . مردگفت : خداوند مرا به خاطر اين دعوا مؤاخذه نفرموده بلكه به سبب آنكه من قبلاپدر آن مرد مدّعى را به حيله كشته ام مؤاخذه كرده است . داود وى راكُشت .(108)و نيز عمرو بن جفنه پادشاهاعراب ، برادرش عثمان بن جفنه را در سرزمين شام مسموم كرد و كشت .گفته اند كه لباسى آغشته به سمّ به وى پوشاند و او درگذشت .(109)در سال 31 هجرى ، يزدگردپادشاه ايران كه از برابر سپاه اعراب مى گريخت به آسيابانى پناه بُرد .آسيابان در لباسهاى گرانبهاى او طمع كرد و در خواب او را غافلگيرانه كُشت .(110)خوارج امام على (عليهالسلام) را درسال چهلم هجرى ترور كرده و به شهادت رساندند . پيامبر (صلى اللهعليه وآله) بهوى فرموده بود : اين امّت ، پس از من به تو خيانت خواهد كرد .معاويه ، تعداد زيادى ازاصحاب امير مؤمنان را با وسايل گوناگون ترور كرد .(111)از نمونه هاى ديگر حوادثترور و كشتن ناگهانى بايد از ترور سعد بن عباده توسط خالد بن وليد و به دستورغاصبان خلافت نام بُرد و نيز از ترور ابوبكر توسط حزب قريشى و ترور عمر بن خطاب وترور عبدالرحمن بن عوف و عبدالله بن مسعود و ابوذر و ابى بن كعب و مقداد بن اسودتوسط عثمان بن عفان .و همچنين از ترور عمير بن قيسكندى توسط ابن زياد و آن هم پس از آنكه به وى امان داده بود .(112)و از كشتار يازده هزار نفر ازلشگريان سپاه ابن اشعث پس از جنگ دير جماجم توسط حجّاج بن يوسف ثقفى كه او نيز بهآنها امان داده بود .(113)و حيله و خيانت عبدالملكپادشاه اموى نسبت به عمرو بن سعيد أشدق .(114)و غدر و حيله عمرو عاص نسبتبه محمّد بن حذيفه در سال 36 هجرى . در اين حيله عمرو عاص او را به توهّمانداخت كه قصد بيعت با على (عليه السلام) را دارد و با او وعده جلسه اى درعريش ( واقع در سرزمين مصر ) گذاشت و هنگامى كه محمد بن حذيفه به سوىعمرو آمد ، عمرو عاص با كمين ، او و سى نفر از يارانش را دستگير كرد وكُشت .(115)هنگامى كه عمرو عاص همراه بامعاويه بن حديج ، محمد بن ابى بكر را كُشت و جسدش را آتش زد و سربريده اش را به خانه عثمان در مدينه فرستاد ،امويان در مدينه اظهار شادىكردند و آن اوّلين سرى بود كه در اسلام حمل شد . همان وقت ام حبيبه دختر ابوسفياندستور داد تا گوسفندى بريان شده را نزد عايشه ببرند و به او بگويند : اينبرادر بريان شده توست . عايشه گفت : خداوند فرزند زن بدكاره را بكُشد(116)و وقتى معاوية بن حديج به مدينه آمد ، نائله(117) زن عثمانرفت و پاى او را بوسيد و گفت : به واسطه تو به خونخواهى ام از پسر خثعميه( يعنى محمد بن ابوبكر ) دست يافتم .(118)موسى بن نصير ( فاتحاسپانيا ) نيز در سال 97 هجرى ترور شد .(119)البتّه بيشتر كسانى كهتروريست بوده اند خودشان هم عاقبت كشته شده اند . به عنوان مثالافراد خاندان حجّاج بن يوسف ثقفى ( جلاّد خون آشام عرب ) توسط سليمان بنعبدالملك اموى شكنجه و قتل عام شدند .(120)
[79] ـالشّافى ، سيد مرتضى علم الهُدى ، ج 3، ص 132 و اضواء على السّنةالمحمديّة ، محمود ابو ريّه ، ص 38 .[80] ـ سورهانفال ، آيه 25 .[81] ـ سوره آلعمران ، آيه 144 .[82] ـ بلاغاتالنّساء ، ابن طيفور ، ص 12 و شرح نهج البلاغه ، ابن أبىالحديد معتزلى ، ج 16 ، ص 212 ـ 213 والنّهايه فى غريبالحديث ، ابن اثير ، ج 4 ، ص 273 و مروج الذّهب ،مسعودى ، ج 2 ، ص 311 والشّافى ، سيد مرتضى ، ج 4 ، ص69 ـ 72 و أمالى شيخ مفيد ، ص 84 .[83] ـ تفسيرابن كثير ، ج 1 ، ص 643 .[84] ـ صحيحبخارى ، ج 4 ، ص 46 .[85] ـ البدءوالتاريخ ، ج 1 ، 108 .[86] ـ أنسابالأشراف ، ج 5 ، ص 233 .[87] ـ العقدالفريد ، ج 1 ، ص 128 .[88] ـ شرحنهج البلاغه ، ج 10 ، ص 211 .[89] ـنهج البلاغه ، خطبه 200 .[90] ـنهج البلاغه ، خطبه 200 .[91] ـ سورهاعراف ، آيه 138 .[92] ـ نهايةالأرب ، ج 6 ، ص 31 .[93] ـ بدنمعتادان به مواد مخدّر تا مقدار معيّنى از اين مواد را تحمّل مى كند امّا بدنافراد غير معتاد قادر به تحمّل آن مقدار نيست و بسيار اتّفاق افتاده كه خود اشخاصمعتاد هم بر اثر افراط در مصرف مواد مخدّر جان باخته اند .[94] ـ دائرةالمعارف بستانى ، پطرس البستانى ، ج 10 ، ص 680 .[95] ـ معجمالبلدان ، ج 5 ، ص 300 .[96] ـ رسالةالتربيع والتدوير ، جاحظ ، ص 48 .[97] ـ كتابالعين ، خليل بن احمد فراهيدى ، ج 1 ، ص 335 .[98] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 293 .[99] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 203 .[100] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 354 .[101] ـالصّحاح ، جوهرى ، ج 4 ، ص 362 .[102] ـ مجمعالبحرين ، ج 2 ، ص 94 .[103] ـ صحيحالبخارى ، ج 6 ، ص 83 .[104] ـالعين ، فراهيدى ، ج 3 ، ص 200 .[105] ـ براىاطّلاع از كشتار مردم به وسيله سمّ در عصر حاضر نگاه كنيد به مقاله جامع و خواندنىو مفصّل آقاى سيد احمد ميرزايى در ضميمه روزنامه اطلاعات تحت عنوان ( تروريسمغير متعارف ) كه به تفصيل انواع سموم و مواد خطرناك شيميائى را با جداول علمىو ميزان تأثير و . . . معرفى كرده است. ضميمه روزنامه اطلاعاتمورّخ يكشنبه دوّم مرداد ماه 79 و 24 شماره قبل از آن .[106] ـ تاريخاليعقوبى ، ج 1 ، ص 119 .[107] ـالعين ، فراهيدى ، ج 8 ، ص 184 .[108] ـ لسانالعرب ، ابن منظور ، ج 3 ، ص 233 .[109] ـ تاريخابن خلدون ، ج 3 ، ص 327 .[110] ـ تاريخابن الأثير ، ج 3 ، ص 119 ـ 123 .[111] ـ العقدالفريد ، ج 3 ، ص 234 .[112] ـ تاريخ الطّبرى ،ج 5 ، ص 263 ، 264 .[113] ـ تاريخالطّبرى ، ج 6 ، ص 322 ـ 359 .[114] ـ الكاملفى التاريخ ، ج 4 ، ص 297 .[115] ـ تاريخابن الأثير ، ج 3 ، ص 267 ، تاريخ الطّبرى ، ج 4 ، ص546 .[116] ـ تذكرةخواص الأمّة ، ص 144 و التمهيد والبيان ، ص 209 .( مادر عمروعاص از زنان بدكاره زمان جاهليت بود ) .[117] ـ معاويةبن حديج يهودى و نائله نصرانى بود . الكامل فى التاريخ ، ج 3 ، ص357 .[118] ـ مروجالذّهب ، ج 1 ، ص 406 و الولاة ، كندى ، ص 30 ـ 31و تاريخ ابن الأثير ، ج 3 ، ص 357 .[119] ـ تاريخابن الأثير ، ج 5 ، ص 22 .[120] ـ تاريخابن الأثير ، ج 4 ، ص 588 و تاريخ الطبرى ، ج 6 ، ص506 .حجّاجبه زندانيان خود آرد آميخته با خاكستر مى خوراند ( محاضراتالأدباء ، ج 3 ، ص 195 ) و از نمونه هاى ستم اين سفاكانآنكه : منصور عبّاسى ميخ در چشمهاى زندانيان مى كوبيد يا آنها را زندهزنده و پس از شكنجه در ديوارها دفن مى كرد ( تاريخ اليعقوبى ، ج2 ، ص 38 ) و يا آنكه خانه را روى سر مخالفين خود خراب مى كرد( تاريخ الطبرى ، ج 8 ، ص 7 ـ 9 و العيونوالحدائق ، ج 3 ، ص ت227 ) و متوكّل عبّاسى قبر صالحين را نبشمى كرد ( مقاتل الطّالبين ، ص 597 و تاريخ الخلفاء ، ص 347 و تاريخالطبرى ، ج 9 ، ص 85 و فوات الوفات ، ج 1 ، ص203 ) .درحاليكه مردم در زمان عباسى ها به قتل مى رسيدند ، تعدادعبّاسى ها رو به افزايش بود چنانچه در سال 200 هجرى تعداد عبّاسى ها بهسى و سه هزار نفر مى رسيد ( مروج الذّهب ، ج 2 ، ص 347 والعيون والحدائق ، ج 3 ، ص 351 .) .
[79] ـالشّافى ، سيد مرتضى علم الهُدى ، ج 3، ص 132 و اضواء على السّنةالمحمديّة ، محمود ابو ريّه ، ص 38 .[80] ـ سورهانفال ، آيه 25 .[81] ـ سوره آلعمران ، آيه 144 .[82] ـ بلاغاتالنّساء ، ابن طيفور ، ص 12 و شرح نهج البلاغه ، ابن أبىالحديد معتزلى ، ج 16 ، ص 212 ـ 213 والنّهايه فى غريبالحديث ، ابن اثير ، ج 4 ، ص 273 و مروج الذّهب ،مسعودى ، ج 2 ، ص 311 والشّافى ، سيد مرتضى ، ج 4 ، ص69 ـ 72 و أمالى شيخ مفيد ، ص 84 .[83] ـ تفسيرابن كثير ، ج 1 ، ص 643 .[84] ـ صحيحبخارى ، ج 4 ، ص 46 .[85] ـ البدءوالتاريخ ، ج 1 ، 108 .[86] ـ أنسابالأشراف ، ج 5 ، ص 233 .[87] ـ العقدالفريد ، ج 1 ، ص 128 .[88] ـ شرحنهج البلاغه ، ج 10 ، ص 211 .[89] ـنهج البلاغه ، خطبه 200 .[90] ـنهج البلاغه ، خطبه 200 .[91] ـ سورهاعراف ، آيه 138 .[92] ـ نهايةالأرب ، ج 6 ، ص 31 .[93] ـ بدنمعتادان به مواد مخدّر تا مقدار معيّنى از اين مواد را تحمّل مى كند امّا بدنافراد غير معتاد قادر به تحمّل آن مقدار نيست و بسيار اتّفاق افتاده كه خود اشخاصمعتاد هم بر اثر افراط در مصرف مواد مخدّر جان باخته اند .[94] ـ دائرةالمعارف بستانى ، پطرس البستانى ، ج 10 ، ص 680 .[95] ـ معجمالبلدان ، ج 5 ، ص 300 .[96] ـ رسالةالتربيع والتدوير ، جاحظ ، ص 48 .[97] ـ كتابالعين ، خليل بن احمد فراهيدى ، ج 1 ، ص 335 .[98] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 293 .[99] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 203 .[100] ـ همانمصدر ، ج 3 ، ص 354 .[101] ـالصّحاح ، جوهرى ، ج 4 ، ص 362 .[102] ـ مجمعالبحرين ، ج 2 ، ص 94 .[103] ـ صحيحالبخارى ، ج 6 ، ص 83 .[104] ـالعين ، فراهيدى ، ج 3 ، ص 200 .[105] ـ براىاطّلاع از كشتار مردم به وسيله سمّ در عصر حاضر نگاه كنيد به مقاله جامع و خواندنىو مفصّل آقاى سيد احمد ميرزايى در ضميمه روزنامه اطلاعات تحت عنوان ( تروريسمغير متعارف ) كه به تفصيل انواع سموم و مواد خطرناك شيميائى را با جداول علمىو ميزان تأثير و . . . معرفى كرده است. ضميمه روزنامه اطلاعاتمورّخ يكشنبه دوّم مرداد ماه 79 و 24 شماره قبل از آن .[106] ـ تاريخاليعقوبى ، ج 1 ، ص 119 .[107] ـالعين ، فراهيدى ، ج 8 ، ص 184 .[108] ـ لسانالعرب ، ابن منظور ، ج 3 ، ص 233 .[109] ـ تاريخابن خلدون ، ج 3 ، ص 327 .[110] ـ تاريخابن الأثير ، ج 3 ، ص 119 ـ 123 .[111] ـ العقدالفريد ، ج 3 ، ص 234 .[112] ـ تاريخ الطّبرى ،ج 5 ، ص 263 ، 264 .[113] ـ تاريخالطّبرى ، ج 6 ، ص 322 ـ 359 .[114] ـ الكاملفى التاريخ ، ج 4 ، ص 297 .[115] ـ تاريخابن الأثير ، ج 3 ، ص 267 ، تاريخ الطّبرى ، ج 4 ، ص546 .[116] ـ تذكرةخواص الأمّة ، ص 144 و التمهيد والبيان ، ص 209 .( مادر عمروعاص از زنان بدكاره زمان جاهليت بود ) .[117] ـ معاويةبن حديج يهودى و نائله نصرانى بود . الكامل فى التاريخ ، ج 3 ، ص357 .[118] ـ مروجالذّهب ، ج 1 ، ص 406 و الولاة ، كندى ، ص 30 ـ 31و تاريخ ابن الأثير ، ج 3 ، ص 357 .[119] ـ تاريخابن الأثير ، ج 5 ، ص 22 .[120] ـ تاريخابن الأثير ، ج 4 ، ص 588 و تاريخ الطبرى ، ج 6 ، ص506 .حجّاجبه زندانيان خود آرد آميخته با خاكستر مى خوراند ( محاضراتالأدباء ، ج 3 ، ص 195 ) و از نمونه هاى ستم اين سفاكانآنكه : منصور عبّاسى ميخ در چشمهاى زندانيان مى كوبيد يا آنها را زندهزنده و پس از شكنجه در ديوارها دفن مى كرد ( تاريخ اليعقوبى ، ج2 ، ص 38 ) و يا آنكه خانه را روى سر مخالفين خود خراب مى كرد( تاريخ الطبرى ، ج 8 ، ص 7 ـ 9 و العيونوالحدائق ، ج 3 ، ص ت227 ) و متوكّل عبّاسى قبر صالحين را نبشمى كرد ( مقاتل الطّالبين ، ص 597 و تاريخ الخلفاء ، ص 347 و تاريخالطبرى ، ج 9 ، ص 85 و فوات الوفات ، ج 1 ، ص203 ) .درحاليكه مردم در زمان عباسى ها به قتل مى رسيدند ، تعدادعبّاسى ها رو به افزايش بود چنانچه در سال 200 هجرى تعداد عبّاسى ها بهسى و سه هزار نفر مى رسيد ( مروج الذّهب ، ج 2 ، ص 347 والعيون والحدائق ، ج 3 ، ص 351 .) .