بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله), نجاح الطائى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     02 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     03 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     04 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     05 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     06 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     07 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     08 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     09 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     10 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     11 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     12 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     13 - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
     fehrest - داستان زندگى پيامبر - صلى الله عليه وآله
 

 

 
 

داستان زندگى پيامبر (صلى الله عليه وآله)

تأليف: نجاح الطائى

اهدا

اين پژوهشرا به همه عاشقان حقيقت ، جويندگان واقعيت و دوستداران با اخلاص حضرت ختمىمرتبت 9 هديه مى كنم .

از آنجا كهمطمئنم نمى خواهم به شخصيّت هيچ انسانى آسيب برسانم ، بلكهمى خواهم سيره مباركه نبوى را بدون هيچ تغييرى آنگونه كه هست ، مطرحنمايم ; اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى آنرا از من قبول فرمايد .

                                                                              مؤلّف


ص (4)

پيش گفتار

رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) درشرايط دشوار و آزار دهنده اى در مكّه و مدينه زيست . شرايطى كه تحمّل آنبراى افراد ديگر غير ممكن يا بسيار دشوار است امّا آنحضرت خود را براى تحمّلدشوارى ها آماده كرده بود .

هنگامى كه آن بزرگوار بعثتمبارك نبوى را اعلام فرمود اشرار قدرتمند عليه او بپا خاسته و بر او هجوم آوردنددر نتيجه مصيبت ها بزرگتر و سختيها و رنجها فراوانتر گرديد .

سركردگان ستم و جهالت ،انواع ترفندها را بكار گرفتند تا نور خدا را خاموش كنند و لذا خاتم پيامبران (صلى اللهعليه وآله) آماجانواع آزارها و محروميّت ها و . . . قرار گرفت .

سران كفر ، بهتلاش ها و كارهاى خود براى نابودى اسلام و پيروان آن اكتفا نكردند بلكه زنانو فرزندان خود را نيز در اينراه بسيج نمودند . نمونه اى بارز از اين دسترا مى توان در ( حمالة الحطب ) يعنى همسر ابولهب مشاهده كرد ;خداوند مى فرمايد :

) تَبَّتْيَدا أبى لَهَب وَتَبَّ مآ أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَما كَسَبَ سَيَصْلى ناراً ذاتَلَهَب وَامرَأَتُهُ حَمّالةَ الحَطَب فى جيدها حبلٌ مِنْ مَسَد ((1])

بعضى ديگر ، آرامش وآسايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را  ـ حتّى در حريم حرم الهى وسحرگاهان كه آنحضرت در كنار خانه خدا مشغول عبادت بود ـ به هم ريخته و به وىحملهور مى شدند تا جائيكه يك بار رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به يكى از آنان فرمود :اى ( فلان ) روز و شب دست از آزار من بر نمى دارى ؟

كافران نيز به كشتار مؤمنانپرداختند ; ابتدا ( سميّه ) را شهيد كردند و بعد همسرش( ياسر ) را و . . . سپس شهيدى از پى شهيدى ديگر بر خاكغلتيد و كاروان شهادت و شهيدان به راه افتاد . . .

بسيارى از مسلمانان ،جان و مال خود را در راه خداى بزرگ و در اين مسير مقدّس قربانى كردند .

فرعون هاى قريش به اينجنايات اكتفا نكرده و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و بنى هاشم را در ( شعبابوطالب (عليهالسلام) )محاصره اقتصادى و اجتماعى نمودند تا كار بجائى رسيد كه قطعه اى نان چونكالايى ارزشمند و كمياب بشمار مى رفت .

در همان زمان كهبنى هاشم ، هر چه داشتند ـ ارزشمند و بى ارزش ـ همه را در راهاِعلاى كلمه الهى به پيشگاه خداوند تقديم مى داشتند ، جهّال قريش تمامدارائى خود را در راه بتهايشان صرف مى نمودند .

مؤمن گرانقدر قريش يعنى حضرتأبوطالب (عليهالسلام) و اُمّالمؤمنين خديجه (عليها السلام)قربانيان شهيد اين تحريم اقتصادى و محاصرهناجوانمردانه اند .

تنش ميان مؤمنان و كافران تاآنجا افزايش يافت كه مسلمانان به ناچار دوبار به حبشه مهاجرت كردند تا جان و ايمانخود را از چنگال ستمگران قريش برهانند .

و بالاخره خداوندمتعال ، فَرَج و گشايش خود را با اسلام و هدايت شهر يثرب ، ارزانى مسلمينفرمود و پرچم اسلام با پيروزى توحيد ، به اهتزاز درآمد .

امّا كافران ، همچنان بهتلاش خود جهت خاموش كردن نور خداوند ادامه مى دادند : ) يُريدونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَاللهُمُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ ((2])

اينجا بود كه بعضى از كافراناز روى دروغ و نفاق به اسلام گرويدند و پس از آن همراه با افزايش تواناسلام ، تعداد منافقان نيز رو به فزونى نهاد .

منافقان همان كسانى هستند كهاز روى دروغ ، ادّعاى مسلمانى مى كنند و كفر خويش را پنهانمى دارند . به همين سبب ، خداوند يك سوره كامل درباره آنها نازلفرموده كه نام آن نيز منافقين است .

پس از فتح مكّه كه تعدادمنافقان بسيار زياد شد . تحرّكات مشكوك در جامعه مسلمين نيز رو به افزايشنهاد كه از مهمترين آنها مى توان به عملكرد آنها در جنگ حنين و حمله تبوكاشاره كرد .

در جنگ حنين ،منافقان ، خيانتكارانه عقب نشينى خطرناكى كردند كه چون شبيه هزيمت و فرار بودباعث هزيمت و فرار تازه مسلمانان ديگر و پيروزى چشمگير نيروهاى دشمن كافر( قبيله هوازن ) گرديد .

اين فرار را ابوسفيان و سرانسابق قريش ، رهبرى و سازماندهى مى كردند و اگر يارى خداوند متعال نبودتبديل به بزرگترين هزيمت و شكست در تاريخ و سيره رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)مى شد .

دوّمين تحرّك نيروهاى منافقيندر حمله تبوك بروز و ظهور كرد :

در اين حركت خائنانه كهابوسفيان در آن شركت داشت ، هدف اصلى نقشه شوم آنها شخص رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)بود .

پيش از آن هم كافران ومنافقان و يهود . بارها تلاش كرده بودند تا رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)راترور كنند امّا موفّق نشدند از جمله :

ـ چندين بار در مكّه ومدينه كوشش كردند تا با شمشير آنحضرت را ترور كنند و نافرجام ماند .

ـ و در كنار قلعه يهود( بنى نضير ) با انداختن سنگ بزرگى از پشت بام بر سر آنحضرت كه موفّقنشدند .

ـ در كنار قلعه( خيبر ) با دادن غذاى مسموم كه خوشبختانه مكر و حيله آنها افشا واميدشان به يأس مبدّل شد .

ـ در ( تبوك )منافقان كوشيدند تا از نقشه جديدى استفاده كنند كه امكان موفّقيت ايشان را افزايشمى داد و آن انداختن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از فراز صخره هاى گردنهتبوك به اعماق درّه بود .

گرچه اين يك نقشه شيطانىموفّقيت آميز بشمار مى رفت كه درصد پيروزى آن بالا بود ولى خداوند متعالبار ديگر ، اميد آنان را به نوميدى تبديل كرد و رسول خدا را از تصميم شومگروه منافقين آگاه فرمود .

رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) همبه حذيفه بن يمان دستور داد تا منافقان را ترسانده و نقشه ايشان را بهم زند .حذيفه همين كار را كرد و منافقين هراسان گريختند .

با همه اين حرفها ،دشمنان خداوند ، از جستجو و يافتن راههاى جديد براى خاموش كردن نور خدا وكشتن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دست بر نداشتند .

دو سال پس از اين تاريخ بودكه شيطان شان آنها را به روش جديدى براى ترور رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)راهنمايىكرد و آن ريختن شربتى مسموم در هنگام بيمارى رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) دردهان آنحضرت بود .

موفّقيت اين نقشه را قطعىيافتند زيرا با نقشه هاى قبلى تفاوت داشت :

اگر در دسيسه خيبر ،غذاى مسموم به سخن درآمد و رازشان را فاش كرد . . .

و اگر در تبوك ، خداوندمتعال نقشه مهلك ايشان را به پيامبر خبر داد و رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) ازآن جلوگيرى نمود . . .

امّا نقشه جديدمى توانست شبهه و سوءظن را از ايشان دور كند زيرا ظاهرى خيرخواهانه و صالحداشت و باطنى فاسد و پليد . . . چه بهتر از اين ، زيرا ظاهراًمى خواهند به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دوا دهند و در واقع او را مسموممى نمايند !

اقدامات خطرناك و پليد عليهپيامبران خدا چندان است كه به شماره در نمى آيد و سبب شهادت بعضى از ايشانشده است .

اكثر پيامبران بزرگ در معرضعمليات ترور تبهكارانه از سوى مخالفينِ نظام الهى و سنّت هاى آسمانى قرارگرفته اند .

اين قرآن كريم است كه دربارهبرخى از آن وقايع با ما سخن مى گويد و اين پيامبران الهى هستند كه پرده ازبرخى ديگر براى ما بر مى دارند .

و تمام اين قضايا در چنبره يكتعبير مى گنجد كه خداوند آنرا در اين آيات شريفه بيان مى فرمايد :

) إِنَّهُمْيَكيدُونَ كَيْداً وَأَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْرُوَيْداً ((3])

)وَيَمْكُرُونَ وَيَمكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْماكِرينَ((4])

نگاه كنيد به زمانى كه حليمهسعديه از كرامات نبىّ اكرم ( كه دوران كودكى خود را مى گذراند ) بهيهود خبر داد و آنها گفتند : او را بكشيد ! و گفتند : آيا او يتيم است ؟حليمه گفت : نه ، اين پدر اوست و من مادرش هستم . گفتند : اگريتيم بود او را مى كشتيم .(5)

و زمانى كه حليمه با پيامبردر بازار عكاظ گام مى سپرد و كاهنى بانگ برداشت : اين نوجوان را بكُشيدكه سلطنتى بزرگ خواهد يافت . .  حليمه از بيم ، راه خود را كجكرده و از مسير ديگرى پيامبر را بُرد و خدا ايشان را نجات داد .(6)

و نيز در گُذر حليمه از مسيرنجران ، دانشمندان مسيحى درباره ظهور پيامبر ( كه در آغوش حليمهبود ) هشدار دادند و شيطان ، آنان را برانگيخت كه پيامبر را بكشند امّاآتشى بزرگ بين حليمه و آنان حايل گرديد و آنها را سوزاند .(7)

از آغاز تاريخ ، بسيارىاز مردم به عمليات ترور پرداخته و در پوشاندن وسائل و مدارك آنكوشيده اند . اوّلين تروريست جهان قابيل بود كه برادرش هابيل راكُشت .

امروزه هم متأسّفانه عملياتترور در جهان قدم به مرحله خطرناكى نهاده است و در اشكال مختلف از ترورهاى شخصى تاوسايل كشتار جمعى از ويروسهاى كشنده تا . . . به صورت بسيار فنّى وماهرانه بروز و ظهور يافته است .

من در اين بررسى مى كوشمسوء قصدهايى كه به منظور ترور رسول خدا (صلى الله عليه وآله)در سراسر زندگى آنحضرت عليهاو بكار گرفته اند را يافته و پژوهش نمايم ; با اين هدف كه غبار از چهرهحقيقت در فرازى چند از فرازهاى زندگى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)بزدايم و در اين راه از خداىمتعال آرزوى توفيق دارم و ما توفيقى الاّ بالله . . .

نجاح الطّائى


[1] .( زيانكار باد دستان ابولهب و خود او هم زيانكار شد . مالش و دستاوردشبه كارش نيامد . زودا كه به آتشى شعلهور درآيد . و زنش كه هيزم كشاست . و ريسمانى از ليف خرماى تافته بر گردن دارد ) . سوره مَسدّآيات 1 ـ 5 .

[2] ـمى خواهند تا نور الهى را با سخنان خويش خاموش كنند و حال آنكه خداوندكمال بخش نور خويش است ولو آنكه كافران ناخوش داشته باشند . ( سورهصف آيه 8 ) .

[3] ـ آنان مكرمىورزند و ( من نيز ) مكر مىورزم . پس اندكى كافران را مهلتده .سوره طارق آيات 17 - 15

[4] ـ آنان( با خدا ) مكر مىورزند و خدا نيز ( با ايشان ) مكرمى كند و خداوند بهترين مكر كنندگان است . سوره انفال ، آيه30 .

[5] ـ السيرةالحلبية 1/ 95

[6] ـ السيرةالحلبية 1 / 95

[7] ـ البحارة15 / 375