بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اسلام پزشک بی دارو, احمد امین شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ESLA0001 -
     ESLA0002 -
     ESLA0003 -
     ESLA0004 -
     ESLA0005 -
     ESLA0006 -
     ESLA0007 -
     ESLA0008 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

و باز هم خرما 
پيشوايان اسلام در موارد ديگرى نيز به خوردن خرما توصيه نموده اند از جمله :
شكى رجل الى موسى ابن جعفر الرطوبة فامره انياكل التمرا البرنى على الريق و لايشرب الماء،ففعل ذلك فذهب عنه الرطوبة و افرط عليه اليبس فشكى اليه ذلك فامره انياكل التمر البرنى و يشرب عليه الماء ففعلفاعتدل (287)
مردى خدمت موسى بن جعفر(ع ) از رطوبت مزاج و سستى اعضاء شكايت كرد، امام (ع ) به اوفرمود:
خرماى برنى (نوعى از خرما) را ناشتا بخور و آب نياشام آن مرد به اين دستورعمل كرد، رطوبت از او برطرف شد، اما در مقابل ، گرفتار يبوست شد، براى بار دومخدمت امام (ع ) رسيد و از يبوست خويش شكايت نمود آن حضرت فرمود: خرما بخور و بعد ازآن آب بياشام آن مرد چنين كرد و اعتدال خويش را باز يافت .
خرما چون كالرى زياد ايجاد مى كند رطوبت را از بين مى برد، و از آنطرف 5 درصد ميوهبطور تقريب ((سلولز)) است ، و به همين علت ، طبيعى ترين و بهترين ملين ها بوده واز يبوست جلوگيرى مى نمايد.
از تاثيرات خرما كه مربوط به روان و روح و صفات نفسانى انسان است در كلامپيامبر(ص ) از آن خبر داده شده .
طعموا المرثة فى شهرها الذى تلد فيه التمر فان و لدها يكون حليمانقيا(288)
به زن باردار در آخرين ماه حاملگى خرما بدهيد زيرا كودك او بردبار و پاكيزه خواهدشد.
از آنجا كه روح جسم با هم پيوند ناگسستنى دارند و در بسيارى از موارد، نگرانيهاىروحى بر جسم اثر گذاشته و از سوى ديگر، لذتهاى جسمى سبب آرامش روح مى گردد،دانشمندان ، خرما را از اين راه ضد حساسيت و خشونت معرفى مى نمايند.
((اخيرا ماده اى به نام (ديوستولنس ) در خرما كشف نموده اند، كه ميتوان آنرا ((كرتيزن)) گياهى دانست و از اين جهت آنرا كريتزن گياهى نام نهاده اند، كه كرتيزن انسانى دربدن ، بهترين داروى ضد حساسيت و آلرژى محسوب شده و براى مبتلايان به بيمارى هاىرماتيسم و پوست و چشم و كه در نتيجه حساسيت به وجود آمده داروى ارزنده اى است .
خرما نيز همين عمل را انجام مى دهد و ريشه حساسيت را از بين مى برد و در نتيه كسى كهحساس نبود حليم و بردبار است بعلاوه كه در كليه التهابات (پوستى - چشمى - داخلىگوشى و...) مى توان خرما مصرف نمود.
اخيرا معلوم شده دادن فسفر با كرتيزن جلوگيرى بهعمل مى آورد و حال آنكه در خرما همراه با كرتيزن گاهى فسفر به اندازه كافى وجوددارد))(289)
گلابى 
ميوه اى است خوشمزه و گوارا بدون ضرر براى بيماران .
((موادى كه درصد گرم گلابى تازه موجود است از اين قرار است :
آب 2/83 گرم
پروتئين 5/. گرم
چربى 4/0 گرم
گلوسيد 5/15 گرم
سديم 003/0 گرم
پتاسيم 129/0 گرم
كلسيم 13گرم
منيزيم 009/0گرم
منگنز 64گرم
آهن 3/0 گرم
مس 134/0 گرم
فسفر 0016/0گرم
گوگرد 0007/0 گرم
كلر 004/0 گرم
ويتامين (آ) 2 گرم
ويتامين 1(ب ) 3گرم
ويتامين 2(ب ) 4گرم
نيكوتيل آميد 1/0 گرم
ويتامين (ث ) 4 گرم
همانطور كه هر ميوه اى تازه آن به كهنه و كمپوت شده آن فرق دارد در گلابى نيز چنيناست گلابى كمپوت شده فاقد منيزيم ، منگنز، مس ، گوگرد، و كلر مى باشد و سايرمواد كه براى گلابى تازه شمرده شد در گلابى كمپوت شده بمقادير كمترى وجوددارد))(290)
پيشوايان گرامى اسلام در مواردى به خوردن گلابى توصيه نموده اند مانند:
1 - عن ابى عبدالله (ع ) قال : كلوا الكمثرى فانه يجلو القلب و يسكن اوجاع الجوفباذن الله (291)
امام ششم مى فرمايد: گلابى بخوريد زيرا قلب را روشن مى كند ناراحتيهاى داخلى رابه اذن خداوند تسكين مى دهد.
در اين روايت بطور عموم ((گلابى )) براى ناراحتيهاى داخلى تجويز شده است ، ودانشمندان غذاشناس نيز گلابى را اينطور معرفى مى كنند.
((ملين و مدر بوده و براى غدد داخلى بسيار مفيد است ، اعصاب را تسكين مى دهد و براىامراض سينه يك ميوه بسيار عالى است و اين خاصيت مربوط به تانن آنست ...
داراى ((ارسنيك )) است و از اينجهت درمان رعشه است و براى امراضى كه قوا راتحليل مى برند مانند سل ، كم خونى و ضعف مفرط موثر است )) (292)
2 - از نظر پيشوايان اسلام ، گلابى براى تقويت معده مفيد است و از اين رو دستور دادهاند كه آنرا روى غذا بخورند.
عن ابى عبدالله (ع ) قال : الكمثرى يدبغ المعدة و يقوبها و هو و السفرجل سواء و هم على الشبع انفع منه على الريق ، و من اصابه الطخاء فليا كله يعنى علىالطعام (293)
امسئله صادق (ع ) مى فرمايد: گلابى معده را دباغى مى كند، و باعث تقويت آن است و ازاين نظر كه معده را تقويت مى كند با ((به )) يكسان است ، و براى اين كار بهتر استآنرا پس از غذا بخورند، و نيز هر كس كه مبتلا به غم و اندوه است گلابى بخورد.
((گلابى رسيده را خوب جويدن و آهسته خوردن و يكعدد بيشتر روزانه نخوردن براىكسانى كه معده ضعيف دارند موثر است ... گلابى براى ترشحات دستگاه گوارشىمناسب مى باشد))(294)
3 - در روايات از گلابى بعنوان يك ميوه مفرح و ضد غم و اندوه نامبرده شده است اينمطلب با اينكه در دو روايت قبلى بوده ، در پاره اى از روايات ديگر نيز آمده است مانند:
مردى نزد امام ششم (ع ) از گرفتگى قلب و ناراحتى آن شكايت كرد آن حضرت فرمود:
كل الاكمثرى (295)
گلابى بخور
در گلابى خواصى است كه بطور غير مستقيم تاثيرات نيكويى بر روى قلب دارد.
((گلابى اعصاب اشخاص عصبانى را آرام واعمال غدد داخلى را تقويت و خون را تصفيه و كليه ها را براه انداخته و روده هاىتنبل را تحريك و بيماريهاى گلو و ضعف عمومى و كم خونى وسل را سودمند مى باشد...
گلابى با عطر و اسانس مخصوصى كه دارد، محرك روحى است (296)
بخش چهارم : سبزيها 
سبزى يك دنيا طروات ، زيبايى ، نشاط و شادى را به ارمغان مى آورد، و اصولا رنگ سبزمظهر قشنگى و طراوت است .
سبزيها علاوه بر زيبايى رنگ خود زيباييهاى بسيارى را در بردارند كه در اين صفحاتبه بعضى از آنها اشاره مى كنيم .
240
اگر مى بينيم سبزيها نشاط آفرين و فرح بخشند براى آن است كه از هر گوشه طبيعتگلى چيده اند و به اصطلاح گلچينى از مجموعه زيباييهاى آفرينش ‍ اند مثلا بهره اى اززيبايى ماه ، مقدارى از انرژى خورشيد، اندكى از نسيم دلرباى صبا و ذره اى از صفاىدامنه كوه و بسيارى از لطافت دانه هاى شاهوار باران و ريزه هاى تگرگ را در خود جمعكرده اند و خلاصه ابر و باد و مه خورشيد و فلك دست اندر كار شدند تا اين عروسهاىزيبا را ساخته اند.
بنابراين كسى كه يك برگ سبزى مى خورد، از همه اين انرژيها و زيباييها بهره بردهاست .
و نه تنها از طروات سبزيها استفاده برده ، بلكه از خواص گوناگون و سودمند آنهابهره مند گشته است و بدين وسيله خود را از چنگ برخى از بيماريهاى خطرناك رهانيدهاست .
((چاقوى جراحى و كارد تشريح راه حل هاى فوق العاده اى است كه سرانجام غم انگيزدارد اگر برنامه منظمى براى مصرف سبزيها و ميوه ها داشته باشيم ديگر نيازى بهپزشك و جراح نخواهيم داشت ))(297)
236
سبزيها در احاديث  
در دستورات اسلامى نسبت به سبزيها، توجه خاصى شده است از جمله :
1 - مردى به نام حنان نقل مى كند:
كنت مع ابى عبدالله (ع ) على المائدة ، فمال علىالبقل ، و امتنعت انا منه لعلة كانت بى فالتفت الىفقال يا حنان اما علمت ان امير المومنين (ع ) لم يوت بطبق الا و عليهبقل قلت و لم قال لان قلوب المومنين خضرة فهى تحن الى شكلها(298)
سر سفره در خدمت امام صادق (ع ) بودم ، آن حضرت سبزى برداشت و بمن تعارف نمود امامن بواسطه كسالت و مرضى كه داشتم از صرف معذرت خواستم سپس آن حضرت فرمود:
هر وقت براى اميرالمومنين (ع ) سفره اى مى آورند همراه با سبزى بود، آن مرد مى گويدپرسيدم چرا هميشه همراه غذا سبزى داشتند فرمودند:
براى آنكه قلبهاى مومنين سبز و خرم است و به همين جهت مشتاق سبزى است ....
مقصود از سبز بودن قلب هاى مؤ منين ، همان نشاط و طروات و سلامتى و صحت است كه هردوى آنها در سبزيها موجود است و امام (ع ) حقيقتى مسلم را با لطفى از سخن بيان فرمودهاست .
از آنجا كه سبزيها منبع انواع ويتامينها هستند سلامت انسانها را تامين مى نمايند، و متقابلاميكربها و مرضها را خود بخود دور مى سازد و داروخانه هاى حقيقى ، سبزى فروشيها مىباشند و كلام دانشمندى كه مى گويد:
((اگر سلامتى قابل خريد باشد محل فروش آن دكانهاى سبزى و ميوه فروشى است نهجاى ديگر))(299)
اغراق آميز نيست .
2 - پيامبر اسلام نيز در اين مورد مى فرمايد:
زينوا موائد كم بالبقل ، فانها مطردد للشياطين مع التسميه (300)
سفره هاى خودتان را با سبزيها بياراييد، زيرا انواع ميكربها را - به اذن خداوند -نابود مى سازد.
(البته شيطان در لسان روايات معانى گوناگون دارد كه يكى از آنها ميكروب است ).
و اصولا چنانكه از برنامه غذايى پيشوايان دينى معلوم است سفره آنان هيچگاه خالى ازسبزى نبوده است .
3 - بعث الى الماضى (ع ) يوما و حبسنى للغذاء فلما جاوا باالمائدة لم يكن عليهابقل فامسك يده ثم قال للغلام اما علمت انى لاالل على مائدة ليس فيها خضر فاتنىباالخضر قال فذهب و جاء بالبقل فلالقاه على المائدة فمديده ثماكل (301)
مردى مى گويد امام كاظم (ع ) مرا براى غذا خوردن دعوت نمود، سفره را آوردند، در آنسبزى نبود آن حضرت غذا ميل نكرد، و به غلام خود دستور داد كه براى من سبزى بياورچون تو مى دانى كه من بدون سبزى شروع به غذا خوردن نمى كنم آن مرد مى گويد غلامسبزى را كه بر سفره حاضر ساخت امام موسى كاظم (ع ) شروع به غذا خوردن نمود.
انواع سبزيها 
سبزيها انواع مختلفى دارند كه هر يك براى مصرف مخصوصى آفريده شده است ، و دراين كتاب به بعضى اشاره مى شود:
كاسنى  
240
كاسنى يكى از سبزيهايى است كه طعمى تلخ اما منافعى بسيار ارزنده دارد، كاسنى مانندناصحان مشفق است كه پند آنان تلخ است اما هر كس به دستور شانعمل نمايد نتايج خوبى مى گيرد.
پيشوايان دينى گاهى كاسنى را برترين سبزيها معرفى نموده اند:
1 - عن ابى عبدالله (ع ) قال : ((الهندباء سيدالبقول )) (302)
حضرت صادق (ع ) مى فرمايد: كسانى برترين سبزيها است .
2 - على (ع ) آنرا يك گياه بهشتى مى داند.
عن على (ع ) عليكم بالهندباء فانه اخرج من الجنة (303)
كاسنى را گرامى داريد زيرا سبزى بهشتى است .
3 - حضرت امام رضا(ع ) آنرا شفاى هزار(304) درد و مرض دانسته و بعلاوه فرمودندهر مرض و دردى كه در اندرون انسان است بوسيله كاسنى رفع مى گردد.
ان فى الهندباء شفاء من الف داء، ما من داء فى جوف الانسان الا قمعهالهندباء(305)
در كاسنى شفاى هزار درد است ، دردى در اندرون انسان نيست مگر آنكه كاسنى آنرا برطرف مى كند.
با توجه به كلمه جوف كه به معنى داخل و اندرون است ، خواص معجزه اى كاسنى رادرباره جوف مخصوصا كبد بخوانيم .
((كاسنى ضد يبوست است ، و براى رفع يبوست دمكرده برگ و ريشه كاسنى به مقداردو فنجان هر روز صبح ناشتا بايد مصرف گردد، و مقدار مصرف آن هم 30 گرم برگ وريشه كاسنى خشك در يك ليتر آب است .
طبق تحقيقات و مطالعات جديدى كه بر روى آثار شفابخش كاسنى (وحشى )بعمل آمده است معلوم شده كه كاسنى براى تمام اعضاء داخلى از قلب و جگر و معده مفيد استو آنها را به فعاليت سالم وا مى دارد.
آثار كاسنى وحشى در ابتداى مصرف آن ضعيف و غير محسوس است ، به همين جهت است كهبايد به مصرف آن مداومت داد، تا با مرور ايام آثار شفابخش آن ظاهر گردد))(306)
((دمكرده برگ كاسنى وحشى به مقدار بيست و پنج گرم در يك ليتر آب در مورد انسدادمجراى طحال و كيسه صفرا، يرقان ، درد معده و كبد، استسفاء و سنگ مثانه و كيسه صفرامعين شده است ))(307)
((براى جلوگيرى از ناراحتيهاى معده و تقويت مزاج ، شربتى از كاسنى تهيه مى كنند،بدين معنى كه هموزن شيره كاسنى شكر ريخته ، مخلوط مزبور را مى جوشانند تا قوامآيد سپس آن را به مصرف مى رسانند))(308)
((پزشكان قديم ايران عقيده زياد به كاسنى و ريشه آن داشته اند و روى آزمايشهايىكه اين جانب نموده ام جوشانده ريشه كاسنى تاءثير مخصوصى بر روى سلولهاى كبدداشته و بهترين درمان كلسترل است پس گاهگاهى ريشه كاسنى را مانند چاى دم كردهبنوشيد تا كبد شما اصلاح شده با كلسترل مبارزه نماييد، و بعلاوه برگ كاسنىتقويت كننده دستگاه هاضمه ، تصفيه كننده خون مدر و كمى ملين بوده و تب بر مى باشد،جواشنده بگر كاسنى براى بيمارانى كه از تب هاى نوبه اى معالجه شده اند زيادتجويز مى شود برگ كاسنى داراى مقدارى ويتامين (ث ) بوده و خواص اين ويتامين را درحفظ جوانى دارد بعلاوه پزشكان آن را زه كشطحال مى دانند.
كيسه صفرا و يرقان و دردهاى كبدى و معدى را معالجه مى كند، در بيمارى نقرس و سنگمثانه و صفرا توصيه شده است .
در اروپا انواع كاسنيهاى اهلى پرورش داده مى شود و در تمامفصول يكى دو نوع آنرا در بازار خواهيد يافت اين گياههاى اهلى داراى طعم كاسنى وحشىنيستند و مى توان آنها را مانند كاهو، خام خورد و از منافع سرشار آن استفادهكرد))(309)
((كبد كه سكان كشتى بدن است بيش از چهار هزارعمل شيميايى انجام مى دهد و چون از كار بيفتد بيش از دو هزار مرض به سراغ انسان مىآيد و از اين روى امام هشتم (ع ) فرمودند كه كاسنى دواى هزار درد است پزشكان جديد وقديم هر دو، اثر كاسنى را در امراض كبدى قطعى دانسته و در طب جديد ثابت شده استكه كاسنى در نوسازى ياخته هاى كبدى نقش ‍ برجسته اى دارد، در ساختن كرموزمهاى نر وماده نطفه نيز نمى توان نقش ‍ كبد را ناديده گرفت ))(310)
در كلامى كه از حضرت صادق (ع ) درباره ارزش كاسنى رسيده به خواص ‍ ديگرىاشاره شده است .
1 - كاسنى باعث تقويت شهوت است 2 - مادرانى كه در موقع باردارى از برگ آنبخورند نوازدشان خوش آب و رنگ و زيبا مى شود.
3 - خانواده هايى كه كاسنى بخورند فرزند پسرشان بيش از فرزند دختر خواهد بود.
از امام صادق (ع ) نقل شده :
قال عليك باالهندباء فانه يزيد فى الماء و يحسن الولد، و هو حار لين يزيد فىالولد الذكور(311)
اگر بعد از حدود هزار و سيصد سال سخنى كه در زمانجهل مردم با عدم وسائل تجزيه اى گفته شده باشد و امروز كه عصر تمدن و علم واختراع است آن سخن با بهترين وجهى به ثوبت برسد، يقينا جنبه اعجاز دارد.
((كرموزمها يكى از فراورده هاى بدن ما مى باشند و بدون ترديد ساختمان آنها بستگىكامل با غذايى كه ما مى خوريم و مصالح ساختمانى ما مى باشند دارند، و روى هميناصل است كه امام ششم مى فرمايد خانواده هايى كه كاسنى مى خورند فرزند پسر بيشاز فرزند دختر دارند و با تجربياتى كه شده است و آمارى كه گرفته ام اين موضوعحقيقت دارد))(312)
موضوع مهمى كه در كلام امام صادق (ع ) به چشم مى خورد جمله ((وهو حارلين )) است ،يعنى كاسنى از نظر طبيعت گرم و ملايم است ، و غذاها يا سبزيها و ميوه هايى كهاصطلاحا به آنها گرم مى گويند تاءثير مخصوصى در پسر شدن نوزاد دارند.
يكى از غذاشناسان درباره بهترين روش پسردار شدن چنين مى گويد:
((از نخستين روز عادت ماهانه ، زن و شوهر بايستى روزانه مقدارى خرما و چندبارجوشانده ريشه كاسنى ميل نمايند در روزهاى انعقاد نطفه كه معمولا از روز يازدهم تاهجدهم متغير است بايستى پدر خرماى زياد و غذاهاى گرممثل پسته ، بادام ، فندق ، مويز و نارگيل ميل نمايد و مادر بايستى يكى دوبار جوشاندهكاسنى بخورد))(313)
پوست بدن آئينه تمام نماى كبد است ، بنابراين اگر كبد بخوبى كار كند رنگ صورتو تمام بدن شفاف و زيبا مى شود و چون كاسنى دواى كبد و دوست حقيقى آن است از اين روكاسنى در زيبايى رنگ صورت نيز بسيار موثر است .
امام صادق (ع ) فرموده است :
عليك بالاهندباء فانه يزيد فى الماء و يحسن الوجه (314)
از كاسنى غفلت نكنيد زيرا منى را زياد و رنگ رخسار را زيبا مى سازد.
((كاسنى وحشى مساوى است با خون پاك ، مساوى است با رنگ رخسار شاداب و خانمهايىكه به زيبايى خود علاقه دارند نبايد آنرا فراموش (315)
كنند))
((كاسنى به علت اينولينى كه دارد، خون را تصفيه مى كند))(316)
((كاسنى خون را تصفيه مى كند و اثرات سود بخشى روى كبد، كليه وطحال مى گذارد))(317)
در يكى از سخنان امام هشتم (ع ) كاسنى بعنوان تب بر و بر طرف كننده سر درد شناختهشده است .
عن الرضا(ع ) و دعابه يوما لبعض الحشم و قد كان ياخذه الحمى و الصداع فامر انيدق و يصير على قرطاس ، و يصب عليه ذهن بنفسج و يوضعه على راسه ، وقال اما انه يقمع الحمى و يذهب بالصداع ))(318)
يكى از خدمتگذاران آن حضرت دچار سر درد و تب شده بوده ، امام (ع ) به او فرمودندكاسنى ، تب بر است و سر درد را از بين مى برد، سپس امر فرمودند برگ كاسنى رابكوبد و با روغن بنفشه مخلوط كن و بر روى كاغذى بگذارد و آنرا بر سر خودش قراربدهد.
((آب برگ كاسنى با سكنجبين جهت تب هاى كهنه و تب ربع اثر نيكو دارد، برگ تازه وگل و تخم و ريشه كاسنى به تمامى براى تب هاى عفونى نافع است ، برگ كاسنىحرارت صفراوى را از بين مى برد، خون را تصفيه مى كند و از فشار آن مى كاهد، ماليدنآب برگ كاسنى به تنهايى يا با سركه جهت سر درد مفيد است ))(319)
((جوشانده ريشه كاسنى وحشى به مقدار بيست تا سى گرم در يك ليتر آب در موردتبهاى متناوب درد كبد مصرف مى شود))(320)
يكى از خواص عجيب كاسنى كه نبى اكرم (ص ) بيان فرمودند، خاصيت ضد سم بودن آناست .
عن النبى (ص ) قال من الك الهندباء ونام عليه لم يحرك فيه سم و لا سحر و لميقربه شى من الدواب حبه ولا عقرب (321)
هر كس كاسنى بخورد و بعد از آن بخوابد، هيچ گونه سم يا سحر در او تحريك نمىگردد علاوه بر اين مار و عقرب باو نزديك نمى شوند.
((ماليدن ضماد و برگ ريشه كاسنى همراه با روغن زيتون برمحل نيش ‍ عقرب و حشرات سمى باعث تسكين درد آنها است ، و خوردن برگ و ريشه كاسنى، پادزهر مسموم شيمايى مى باشد))(322)
با آنكه اسلام درباره شستشوى سبزيها تاكيد نموده اما درباره كاسنى چنين سفارشىنكرده است و حتى به تكان ندادن برگ آن توصيه نموده است :
عن ابى عبدالله (ع ) قال نعم البقلة الهندباء فكلوها ولا تنفضوها عنداكلها(323)
كاسنى گياه مفيدى است در موقع خوردن آن را تكان نديهد.
((روى برگهاى كاسنى ، تعداد زيادى عوامل زنده مفيد زندگى مى كنند لذا شستن آن درشرع و طب قديم منع شده است ، و چون انواع بيابانى كاسنى آلودگى نداشته و درپرتو آفتاب پرورش پيدا مى كند برگهاى تازه آن را مى توان ناشستهخورد))(324)
كاهو 
گياهى است داراى برگهاى بزرگ و پهن و ساقه اى پوشيده از برگهاى ، آنرا خام مىخورند و از آن سالاد هم درست مى كنند، بذر آن كاشته مى شود.
((كاهو سرشار از ويتامين هاى (آ، ب ، ث ) و داراى آهن ، آهك (اكسيد كلسيم ) فسفر، منيزيم، يد، منگنز، روى ، سديم ، و مس است خاصيت آن خنك است و تشنگى را تسكين داده رنگ چهرهرا باز مى كند اگر بخواهند كاهو زودتر هضم شود بايد آنرا بجاى آبليموى تازه باكمى سركه مصرف كنند(325)
((كاهو يك گياه طبى است كه خواص زيادى دارد برگهاى كاهو زياد هوا مى خورند و ازبركت باد و باران و تشعشع آفتاب ، بهره مند مى شوند، تشعشع خورشيد و ستارگاندر خون گياهى آن يعنى ((كلرفيل )) منعكس ‍ گرديده و سبب شده است كه كاهو اشعه((راديواكتيو)) زياد پيدا كرده است و آنرا خورشيد متراكم نامند))(326)
به همين جهت در اسلام ، كاهو گياهى بسيار مفيد شناخته شده و مهمترين خاصيت آنرا دربارهاز بين بردن امراض دموى و صاف كردن خون و نيز ايجاد خونهاى تازه بيان فرموده اند.
عن ابى عبدالله ع قال عليكم بالخس فانه يطفى (يصفى ) الدم (327)
كاهو بخوريد زيرا خون را پاك ميسازد.
((داشتن خون تميز و صالح يك آرزوى همگانى و قديمى بشر است ، زيرا اولين شرطداشتن يك مزاج متعادل دارا بودن يك خون پاكيزه غير فاسد است و از قديم براى تصفيه واصلاح خون خيلى اهميت قائل بودند، و امروز هم بيمارى ((اسكوربورت )) را خيلى اهميتميدهند، و با اينكه پس از كشف ويتامين (ث ) راه درمان آن پيدا شده است ، معذلك هنوز هم عدهزيادى از فرزندان آدم از اين مرض رنج مى برند ورقمقابل توجهى از آمار متوفيات را تشكيل مى دهد.
براى اصلاح خون بايستى از نباتات استفاده كرد و با اين وسيله طبيعى و ساده همه روزهآنرا تازه و نو نمود))(328)
((امروزه ثابت شده است كه كاهو سرشار از كلسيم بوده و ويتامين هاى (آ، ب ، ث ،د، e1)زياد دارد و به همين جهت خلقت گويچه هاى قرمز خون را آسان مى نمايد پزشكان قديمايران معتقد بودند كه براى رفع فساد رقت خون هيچ چيز بهتر از كاهو نيست و اكنون مابه خوبى مى دانيم كه اين مرض ‍ اسكوربورت )) نام دارد و با خوردن ويتامين (ث )معالجه مى شود و چون كاهو به مقدار كافى از اين ويتامين دارد نظر پزشكان قديم ايرانقابل ستايش ‍ است ))(329)
دو خاصيت ديگر از كلام رسول گرامى اسلام (ص ) براى كاهو بيان شده است .
عن النبى (ص ) انه يورث النعاس و يهضم الطعام (330)
كاهو خواب آور و هضم كننده غذا است .
((بشر امروز بعلت گرفتاريهاى فراوان ، اعصابى خسته و فرسوده دارد و نيازمند بهيك ترياك بى ضرر است تا اعصاب خود را به آن تخدير كند و خستگى را بر طرفسازد و افكار پراكنده اى را كه ايجاد بى خوابى مى كنند از بين ببرد و به همين جهتاست كه به اين قرصهاى كشنده پناه مى برد.
260
براى مبارزه با اين قرصهاى نكبت بار، دارويى بهتر از كاهو نيست زيرا ترياك بىضرر است و آنها كه به خوردن قرص عادت دارند و حتى ترياكيها چنانچه يك ليوان آبمغز كاهو در موقع خمارى بنوشند از آنها رفع اعتياد مى شود بدون آنكه بخوردن آن عادتنمايند(331))).
((كاهو خاصيت مسكن دارد و اشخاص كه عصبانى و مضطرب و پريشان مى باشند اگركاهو بخورند خواب راحتى بر آنها غلبه مى كند.
((جالينوس )) پزشك بزرگ ، نقل مى كند كه در دوران پيرى دچار بى خوابى شدهبود و شبها با خوردن كاهو در خواب عميقى فرو مى رفت .
اشخاصى كه دچار بى خوابى ، طپش قلب ، نورالژى ، درد اعصاب شده اند بايد با شامخود كاهو مصرف كنند و يا شبها قبل ازخواب جوشانده شصت گرم كاهو را در يك ليتر آبمصرف نمايند))(332)
در مورد هضم غذا كاهو جزء بهترين و موثرترين عاملها محسوب مى شود.
((كاهو هضم غذا را آسان مى كند، ترشحات معده و كبد و روده ها را مرتب مىنمايد))(333)
((كاهو مغزهاى خسته را تسكين مى دهد و معده هاىتنبل را تقويت مى نمايد، كبدهاى بيمار را معالجه مى كند يبوست و رماتيسم را علاج مىكند))(334)
((كاهو غذاى اشتها آور ممتازى است كه هميشه بايدقبل از غذا مصرف شود، زيرا چون غذاى سهل الهضمى است از مجارى دستگاه هاضمه عبوركرده و راه را براى غذاهاى بعدى باز ميكند اگر كاهو را طبق رسمى كهمعمول است بعد از غذا بخوريد غذاهايى كه بخوبى هشم نشده اند به خارج دفع مىكند))(335)
((سالاد كاهو مثل تمام سالادهاى سبزى اشتها را تحريك مى كند، اگر سالاد كاهو را خوببجوند و با آب دهان مخلوط كنند معده و روده ها را تقويت كرده و غدد هاضمه را وادار مى كندبطور فراوان عصيرهاى خود را نه تنها براى هضم كاهو بلكه براىتحليل غذايى كه بعد خورده شده است ترشح نمايد))(336)
تره  
تره يكى از سبزيهاى خوردنى است كه ساقه ندارد دو برگهاى آن دراز تا خورده است ،خام آن خورده مى شود و در پختن خورشت هاى سبزى دار هم بكار مى رود در فارسى به آننيز ((گندنا)) بر وزن ((سنگ پا)) گفته مى شود.
تره از سبزيهاى مفيدى است كه جزء خوراك پيشوايان دينى بوده است .
كان اميرالمومنين (ع ) ياكل الكرات بالملح الجريش .(337)
على (ع ) تره را با نمك ميل مى فرمود.
رايت اباالحسن الاول (ع ) يقطع الكراث باصوله فيغسله بالماء فياكله))(338)
مردى مى گويد امام كاظم (ع ) را ديدم كه (دربستانى ) تره را مى چيد و آن با آب مى شستسپس تناول مى فرمود.
خاصيت تره فراوان است ، مخصوصا براى رفع بواسير بسيار موثر است .
سئل ابو عبدالله (ع ) عن الكراث فقال كله فان فيه اربعخصال ، يطيب النكهة و يطرد الرياح ، و يقطع البواسير و هو امان من الجدام لمن ادمن عليه(339)
از حضرت امام صادق ع در باره خواص تره سئوال شد، آن حضرت فرمودند در آن 4خصلت است .
1 - دهان را خوشبو مى سازد
2 - بادهاى معده را بر طرف مى نمايد
3 - بيمارى بواسير را از بين مى برد.
4 - كسى كه هميشه از آن بخورد دچار بيمارى جذام نمى شود.
((تره براى بواسير و بادهاى غليظ شكم مفيد مى باشد، اشتها را باز مى كند و غريزهجنسى را تحريك مى نمايد
رنگ چهره را باز كرده و بر زيبايى و لطافت پوست مى افزايد))(340)
تره مانند پياز سبزى است كه خاصيت ضد عفونى دارد، و به همين جهت معده هاى متعفن راپاك مى كنمايد و نيز اشتها را تحريك مى كند و چون مى دانيم بوى گند دهان اغلب براثر فساد معده است ، در صورت ضد عفونى شدن معده دهان نيز خوشبو مى شود ولى خودتره بوى مخصوصى دارد و هر كس بخورد دهانش داراى آن بو مى شود. و به همين مناسبتممكن است بعضى از بوى تره ناراحت باشند، از اين رو پيامبر اكرم (ص ) در ضمن حديثىراجع به تره مى فرمايد:
و لكن ان اكل منه ... فلا يخرج الى المسجد كراهية اذاه على من يجالسه (341)
اگر كسى تره بخورد نبايد به مسجد برود، براى آنكه ديگران ناراحت نشوند.
و خلاصه اين دو روايت كه يكى تره را خوشبو كننده دهان و ديگرى تره را وسيله بوىبد مى داند اين است كه : تره چون خاصيت ضد عفونى دارد طبيعتا خويش داراى بوى زنندهاى است و همين بو سبب مى شود كه بوهاى گند ديگر را كه از راه دهان خارج مى شوندخنثى سازد.
پياز 
گياهى است داراى ساقه هاى نازك تو خالى بدون برگ ، بيخ آن به اندازه شلغم وپوست در پوست است . خورده مى شود و در پختن اغذيه نيز به كار ميرود.
((پياز داراى ويتاميهاى (آ، ب 1، ب 2، ب 12، پ ، ث ، مى باشد))(342)
((در پياز علاوه در ويتامين ها، آهن ، آهك ، فسفر، پتاسيم ، سديم ، گوگرد، گوگرد،يد، سيليس و قند موجود است كه مستقيما جذب بدن مى شود، و براى اشخاصى كه بيمارىقند دارند نيز مضر نيست بطور كلى عناصر متشكله در پياز عبارتند از
260
آب 70 - 80 درصد
قند 2 - 6 درصد
مواد ازت دار 1 - 2 درصد
خاكستر 5- 8درصد
مواد چربى 1
مواد غير ازت دار 8 - 20 درصد
روغن انسانس 16درصد
در سال 1917 وجود نوعى آنتى بوتيك را در پياز تشخصى دادند كه در ابتدا ((الىسين )) ناميده شد))(343)
در اخبار و روايات اسلامى خواص زير را براى پياز بيان نموده اند:
پياز خستگى را بر طرف مى سازد، و اعصاب را قوى مى نمايد، باعث نيروى پاها وگامها در راه رفتن است ، شوهت را زياد مى كند و تب بر است .
قال ابو عبدالله ...(ع ) البصل يذهب باالنصب و يشد العصب و يزيد فى الخطا ويزيد فى الماء و يذهب بالحمى (344)
((پياز به واسطه فسفرى كه دارد انجام كارهاى فكرى را آسان مى سازد، به همين جهتمصرف آن به متفكرين و كسانى كه كارهاى فكرى دارند توصيه شده است .
در مورد ضعف و فرسودگى جسمى و عصبى ، پياز داراىعمل نيروبخش ‍ تقريبا فورى و آنى است .
پياز براى بچه هايى كه دير رشد مى كنند، همچنين براى پير مردانى كه ضعيف شده ومى خواهند تقويت كنند، غذاى مقوى و نيرو بخشى است .
پياز سرشار از سيليس است ، و اين ماده به مقدار خيلى زياد، در بدن موجود است و براىتشكيل و نگهدارى استخوانها و شرائين كاملا لازم است .
اگر شما احساس مى كنيد خسته هستيد، اشتها نداريد چنين هايى بر صورتتان افتاده و رنگصورتتان زرد شده است ، يك پياز درست را 4 قسمت شده است در سه فنجان آببجوشانيد تا پياز پخته شود و يك فنجان آب از كافى بماند و صبح ناشتا آنرابنوشيد))(345)
در آن روايت كه از حضرت صادق (ع ) نقل شده پياز براى قطع تب ، تجويز شده بود ونامى از تب مخصوصى برده نشده بود ولى دانشمندان خاصيت تب برى پياز را چنيننوشته اند:
((پياز در بيمارى ((شاربون )) كه مرضى عفونى است و ميكرب آن معمولا بوسيلهگزيدن مگس مخصوصى به انسان منتقل مى شود، اگر زير و روى پاهاى بيمار را درضماد مخلوط پياز و سير كه خورده شده باشد بگذارندحال مريض بزودى بهبود خواهد يافت ...
در اولين عوارض تب هاى تيفوئيدى بايد پاهاى بيمار را تا قوزك پا در سه كيلو پياززنده شده خوابانيد و لفاف بندى كرده . اين لفاف بندى ، عرق زيادى آورده و تب بيماررا قطع مى كند))(346)
((اگر تب كرده ايد و در آتش آن مى سوزيد پياز را برش نازك كنيد و آنرا در ظرفىبريزيد و روى آتش بگذاريد و توجه كنيد كه پيازها داغ شود ولى رنگ قهوه اى بخودنگيرد و تا گرم است آنقدر كه بدن شما نسوزد پيازها را بهشكل ضماد روى شكم خود بگذاريد و وقتى سرد شد آنرا بر داريد ضماد پياز به اينوسيله باعث قطع تب شما خواهد شد))(347)
سمعت ابا عبدالله يقول : ((كلوا البصل فان فيه ثلاثخصال ، يطيب النكهة و يشد اللثة و يزيد فى الماء و الجماع ))(348)
حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايد: پياز بخوريد پياز داراى سه خاصيت است : دهان راخوشبو مى كند، لثه ها را محكم مى سازد و منى را زياد مى نمايد.
از آنجا كه بوى بد دهان در نتيجه يك سلسله عفونتهاى داخلى است ، و پياز از دشمنان سرسخت عفونت است لذا آن را ميكرب كش و نابود كننده بوهاى متعفن دانسته اند و طبعا با رفتنبوهاى بد بوى خوش طبيعى پيدا مى شود اگر چه پياز خود داراى بويى تيز و تنداست .
((پياز نيز يكى از خوراكهاى ضد ميكرب است پياز يك ماده ضد عفونى است و ميكربهاىگوشت ها را از بين مى برد. پياز جهاز هاضمه و مجارى تنفسى را ضد عفونى مىكند))(349)
((پياز به واسطه گوگردى كه دارد براى خون ،عامل ضد عفونى است .
گوگرد پياز وقتى وارد خون شود و به ريه ها برسد با عفونتهاى مجارى تنفس ‍مثل آسم (350)، ورم گلو، برونشيت ، گريپ و غيره مبارزه ميكند.
پياز بواسطه يدى كه دارد ضد ((اسكوربوت )) است و امراضى را كه مربوط بهسيستم لنفاوى است مثل ورم غدده ها، آبسه هاى شديد، جوشهاى زير پوشت و غيره درمانكرده و بهبود مى بخشد))(351)
((اسكوربوت )) نام يك بيمارى است و بمعنى رقت خون است از اثرات آن سستى لثههاها و آمدن خون از آبها مى باشد و چون پياز، ويتامين (ث ) دارد، و ويتامين (ث ) ضداسكوربوت است بخوبى رقت خون را بر طرف مى نمايد.
از خواص پياز كه در روايت آمده بود تقويت قوه باه و ازدياد شهوت و منى بود.
((پياز داراى هورمون و دياستازى است كه غدد اشك و آميزشى و گوارشى را تقويت مىنمايد))(352)
((پياز داراى فسفر است ، غذاى مغز و مشوق اموز آميزشى است ، پياز آهك دارد و استخوانبندى و دندانها را محكم كرده و از نرمى استخوان جلوگيرى مى كند.
پياز اشتهاى به غذا و شهوت را زياد مى كند))(353)
پياز چنانكه خوانديم ضد عفونت است ، لذا اين دستور با ارزش را از امام ششم مى آموزيم .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: قالرسول الله اذا دخلتم بلاد افكلوا من بصلها يطرد عنكم و باها(354)
رسول خدا فرمودند كه هرگاه داخل شهرى شديد، از پياز آن شهر بخوريد تاگرفتارى وباى آن شهر نشويد.
((پياز جهاز هاضمه و مجارى تنفس را ضد عفونى مى كند و از ابتلاء بهاسهال و سرما خوردگى جلوگيرى مى نمايد. پياز يك ماده ضد عفونى است ، و ميكروبهاىگوشتها را از بين مى برد و به تجربه ثابت شده است كه سم گوشتهاى مانده را كهايجاد اسهال مى نمايد كم مى كند. و روى ايناصل كسانى كه خارج از منزل غذا مى خورند بايد پياز را فراموش نكنند.(355)
ما ميدانيم كه يكى از نشانه هاى مرض وبا، اسهال است واسهال بواسطه ميكربهاى روده پيدا مى شود.
يكى از غذا شناسان براى همه مسافران خصوصا حجاج خوردن آن را توصيه مى كند و مىگويد:
((يكى از سبزيهاى مفيدى كه داراى ويتامين هاى (ب ) مى باشد پياز است كه خوردن خام آنبه كليه حجاج ، توصيه مى شود، زيرا علاوه بر داشتن ويتامين هاى مفيد، جهاز را ضدعفونى و پاك كرده و اشتها را زياد مى كند، بنابراين وجود آن بر سر سفره حجاج لازح وضرورياست ))(356)
شلغم  
شلغم بيخ گياهى است ، شبيه ترب ، اما كوچكتر، طعمش اندكى تند و تيز است .
شلغم به ميوه زمستان معروف است ، زيرا پخته آن گرما گرم مناسب با هواى سرد زمستاناست . موادى كه در شلغم يافت مى شود عبارتند از:
((ويتامين (آ) بمقدار كم ، ويتامين (ب ) و (ث ) بمقدار بيشتر، ويتامين (2 ب ) و (پ پ )اندك .
شلغم متمايل به رنگ سبز، ويتامين هاى (آ) و (ب ) و (ث ) زيادى دارد.
مواد ديگر شلغم غير از ويتامين ها عبارتند از:
مواد قندى 5/7 درصد
مواد نشاسته اى 30/1 درصد
مواد سفيده اى 10درصد
چربى 12درصد
يد 24ميلى گرم در كيلو
و نيز داراى كلسيم ، پتاسيم ، منيزيم و كمى آهن بصورت فسفاتها و كلرور است .
جميع مواد معدنيش 85گرم درصد گرم . هر يك صد گرمش 36 كالرى حررات ايجاد مى نمايد. سلولز شلغمنسبتا كم و 5/1 گرم در كيلو است ))(357)
((و به همين جهت (داشتن سلولز) خوردن شلغم انسان را سير مى كند و نيروى لازم به اومى دهد ولى كسى را چاق نمى كند و براى مبتلايان به مرض قند ضرر ندارد.
مواد سفيده اى شلغم ، مناسب اعصاب و مغز بوده و قوه حافظه را زياد مى كند و به اعصابنيرو مى بخشد علاوه بر مواد مذكوره ، در شلغم نيز كمى ((ارسنيك )) و ((روبيديم ))وجود دارد.
شلغم تنها مواد خوراكى است كه اين دو عنصر مفيد را با هم دارا است .
روبيديم از عناصر مفيدى است كه در هر گياه پيدا شود آن را مفيد كرده ، اثر مواد وعناصر شفا بخش آنرا چندين برابر مى كند.
در شلغم خواص نسبتا زيادى كه كم و بيش در ساير سبزيها ديده مى شود اما يك خاصيتمخصوص دارد كه در گياهها يا سبزيهاى ديگر كمتر نظيرش ‍ ديده مى شود.
پيشوايان اسلام از دير زمانى از اين مطالب پرده برداشته و با عبارات مختلفى آنرابيان نموده اند:
1 - قال ابو عبدالله (ع ) ((ما من احد الا و فيه عرق الجذام ، فكلوا الشلجم فى زمانهيذهب به عنكم ))(358)
امام صادق (ع ) مى فرمايد: در هر كس رگى از جذام موجود است ، درفصل شلغم ، شلغم بخوريد، جذام را از شما دور مى سازد.
2 - و عن العبد الصالح (ع )، قال لعلى ابن مسيب عليك باللفت يعنى الشلجم فكلهفانه ليس من احد الا و به عرق من الجذام و انما يذيبهاكل اللفت ، قال قلت نيا او مطبوخا، قال كلاهما))(359)
امام هفتم عليه السلام ، به مردى از اصحاب (على ابن مسيب ) فرمود: شلغم بخور زيرا درهر كسى ريشه اى از مرض جذام است (360)، و خوردن شلغم آن را از بين مى برد، آن مردمى گويد پرسيدم كه خام بخورم يا پخته فرمود: هر دو مفيد است .
از نظر علمى ببينيم در شلغم چه ماده اى است كه جذام را ذوب مى كند؟
((بواسطه وجود ((ارسنيك )) و اين گوهر گرانبها است كه خوردن شلغم از سخت ترينامراض يعنى جذام جلوگيرى مى كند، بيمارى جذام يك بيمارى قديمى است كهعامل اصلى آن ، فقر و بدبختى و فقدان مواد غذايى است و موقعى اين مرض و ميكرب سرسخت آن مسرى مى شود كه شخص ، دچار كمبود عواملى مانند ارسنيك و گوگرد باشد و درغير اينصورت قابل سرايت نيست ))(361)
شلغم خواص ديگرى نيز دارد:
((علاوه بر ويتامينها و مواد سودمندى كه به آن اشاره كرديم در آن يك تركيب ميكرب كشبا طيف وسيع وجود دارد كه بسيارى از ميكربها و ويروسها را از بين مى برد و روى ايناصل است كه شلغم زكام و سرما خوردگى را معالجه كرده و از ابتلاى به آن جلوگيرىمى نمايد.
شلغم خلط آور و درمان كننده سرفه ، مخصوصا سرفه هاى خشك است و سينه و شكم رانرم مى كند و براى مداواى ((آنژيم )) تنگى نفس و سياه سرفه تجويز مى شود.
شلغم قوه بينايى را زياد مى كند و از شب كورى جلوگيرى مى نمايد و غرائز جنسى رانيز تقويت مى كند.
شلغم در تقويت تخمدانها و آلات تناسلى ، نقش اساسى دارد و رحم را براى پرورشنوازد سالم و قوى تقويت كرده ، زنان را مستعد آبستنى مى كند.
شلغم ادار را زياد مى كند و به همين علت و داشتن گوگرد فراوان ، سنگ هاى كليه ومثانه را از بين مى برد(362)
271
چغندر 
گياهى است داراى برگهاى پهن ، بيخ آن درشت و گلوله مانند يا مخروطىشكل بر دو قسم است : چغندر رسمى ، چغندر فرنگى ، و چغندر قند.
چغندر رسمى درشت و شيرين است و پخته آن را مى خورند و خام آن به مصرف تغذيهحيوانات علفخوار مى رسد، چغندر فرنگى پوست و مغزش ‍ سرخ رنگ است و چندان شيريننيست و در پختن بعضى خوراكها به كار ميرود چغنر قند كه آن را چغندر صنعتى هم مىگويند مخروطى شكل است و تا عمق سى سانتيمتر يا بيشتر در زمين فرو مى رود، پوست ومغزش سفيد و بطور متوسط از 14 تا 18 درصد داراى ماده قندى مى باشد و در كارخانههايى قند سازى براى ساختن قند به كار مى رود.
280
((چغندر سرشار از ويتامين هاى (آ و ب و ث ) و داراى مقدار زيادى قند مى باشد، و خنك وسرد و اشتهاآور است ، و به اندازه كافى مقوى است .
داراى اثر راديو اكتيو است كه عمل آن در دستگاه هاضمه بدنقابل توجه و اهميت مى باشد))(363)
از دستورات اسلامى معلوم مى شود كه برگ چغندر بيش از بيخ آن مفيد است ، و بيشتر بهبرگ آن اهميت داده اند: عن ابى الحسن (ع )قال اطعموا مرضاكم السلق يعنى ورقه فان فيه شفاء ولاداء معه و لا غائله و يهدى نومالمريض (364)
امام هشتم (ع ) فرمودند: به بيماران ، برگ چغندر بدهيد زيرا در آن شفاء است ، وهيچگونه درد و رنجى در آن نيست ، و ضمنا آرامش در خواب مريض ايجاد مى كند.(365)
((مفيدترين و بهترين اعضاء چغندر برگ آن است و بعد ساقه هاى آن و سپس بيخ آن كهپخته آن لبو نام دارد.
برگهاى كلفت چغندر سنگين و دير هضم است ولى در اثر پختن سختى و نفخ آن از بينمى رود، خنكى برگهاى نازك آن زياد است و قوت غذايى كمترى دارد ولى در عوض دواىبسيار خوبى است ))(366)
((چغندر اثر ملين ، مدر و آرام كننده دارد))(367)
عن ابى الحسن (ع )، ان السلق يقمع عرق الجذام و مادخل الجوف المبرسم مثل ورق السلق (368)
حضرت رضا(ع ) فرمودند: چغندر ريشه مرض جذام را نابود مى كند، و براى كسى كهمرض ذات الجنب (التهاب پرده بين كبد و قلب ) دارد چيزى بهتر از برگ چغندر نيست .
((چغندر به علت داشتن ارسنيك و گوهر شب چراغ و روبيديم از جذام جلوگيرى مى كندبرگ چغندر سحرگاه بى مزه و شامگاه شيرين است ، زيرا در روز با كمك نور آفتاب ،قند مى سازد و شب به تدريج آن را جهت ذخيره به بيخ خود كه انبار آن است ميفرستد وبه همين جهت است كه اگر برگ آنرا صبح بچينند وميل نمايند جزء سبزيهاى خنك بوده و عصر خنكى كمترى دارد))(369)
حضرت رضا(ع ) در كلام ديگرى در كلام ديگرى چغندر را براى بسيارى از امراضتجويز فرمودند و ضمنا آنرا گياهى نيرومند كننده استخوان و روياننده گوشت بدنمعرفى فرمودند.
قال ابوالحسن (ع ) عليك باالسلق ، فانه ينبت على شاطى الفردوس و فيه شفاء منالادواء، و هو يغلظ العظم و ينبت اللحم (370)
((چغندر بسيار مقوى و پر قوت است چون قند طبيعى و منيزيم آن زياد است و اين دو مادهاثر زيادى بر روى استخوان بندى و مايعات بدن دارند بعلاوه چغندر مقدارى فسفر وويتامين (ب ) دارد كه اين دو ماده براى تسكين و آرام كردن اعصاب نقش بزرگى را بازىمى كنند، همچنين چغندر داراى مقدارى ويتامين (ث ) است كه به علت داشتن همين عناصر مفيد وحيات بخش ، براى امراض اعصاب و حتى سرطان وسل ، مصرف آن تجويز مى شود.
چغندر همچنين داراى روبيديوم مى باشد و اين ماده بواسطه خاصيت راديو اكتيويته اى كهدارد در دستگاه هاضمه فوق العاده تاءثير دارد و به همين علت است كه چغندر را براىاشخاص كم خون يا كسانيكه مبتلا به كمبود املاح معدنى شده اند تجويز مىكنند))(371)
براى آنكه به اثرات شفابخش چغندر، آب و برگ بيشتر واقف شويم ، ببينيم دانشمندانغذاشناس روز چه ميگويند:
((چغندر با آنكه خاصيت مسهلى ندارد معذلك پاك كننده شكم است به هضم غذا كمك مى كندو التهاب معده را فرو مى نشاند.
قند چغندر براى مبتلايان به مرض ديابت خوب نيست ولى در عوض ، خداوند مصلح آن ،يعنى دواى مرض قند را در ساقه و برگ آن قرار داده است ، مشروط به اينكه صبح زودآنرا بچينند و در سايه خشك كنند.
خوردن پخته چغندر رعشه را معالجه مى كند، مخصوصا برگ سرخ رنگ آن ، اگر آنرا خامبا سركه و خردل بخوريد طحال را باز ميكند و ورم آنرا فرو مى شناند جهت درد پشت ومثانه امراض مقعد مفيد است چغندر براى درد كليه مفيد است و داراى مواد ازته ، موادى قندى ،املاح معدنى مانند كلسيم و آهن نيز مى باشد چغندر چه پخته و چه خام مقوى است و با آنكه17 درصد قند دارد خنك مى باشد و اين خاصيت در برگ آن زيادتر است ، آب لبو براىبهبود التهاب مثانه رفع يبوست و بيماريهاى پوست مصرف مى شود))(372)

next page

fehrest page

back page