5 ـ «فعسى» اميد است. اظهار اميدوارى از جانب خدا به معناى تحقق موضوع است.
تفسير و توضيح
آيات (17-18) ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله ... : مشركان مكه همواره به خود مى باليدند كه ما متوليان مسجدالحرام هستيم و آن را تعمير مى كنيم و به حاجيان آب مى دهيم. در اين آيه اظهار مى دارد كه آنان حق ندارند و آنان را نسزد كه مسجد خدا را آباد كنند در حالى كه بر كفر خود گواهند. يعنى آنها كه خدا و رسول او را قبول ندارند و كارشان بت پرستى است چگونه به خود اجازه مى دهند كه مسجد
[434]
خدا را آباد كنند؟
مشركان در عين حال كه بت پرست بودند، به خدا اعتقاد داشتند ولى براى او شريك قرار مى دادند و اين انحراف بزرگ و غيرقابل بخششى بود كه اعمال نيك آنها را نيز تباه مى كرد. آنها هر كار نيكى مانند تعمير مساجد و آب دادن حاجيان كه انجام مى دادند چون از روى اخلاص براى خدا نبود، هيچ گونه ارزش معنوى نداشت و در اين آيه آنها از تعمير مسجد نهى شده اند چون تعمير مسجد يك عبادت است و آنها اهل عبادت براى خدا نبودند بلكه بتها را عبادت مى كردند.
تعمير مسجد براى آنان ثوابى نداشت و اعمال آنها تباه بود و جايگاه آنها آتش جهنم بود كه جاودانه در آن خواهند ماند.
در آيه بعدى كسانى را كه شايسته براى آبادسازى مساجد هستند معرفى مى كند، كسانى حق دارند مساجد خدا را آباد كنند كه چهار ويژگى داشته باشند:
1 ـ به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند; مشركان هر چند كه به نحوى خدا را قبول داشتند ولى به روز قيامت معتقد نبودند.
2 ـ نماز را برپا دارند;
3 ـ زكات را بپردازند; اين دو ويژگى اختصاص به مسلمانان دارد.
4 ـ جز خدا از كس ديگرى نهراسند. اگر اين ويژگى در كسى پيدا شد، اعمال او از روى اخلاص و تنها براى خدا خواهد بود چون او از هيچ كس واهمه ندارد و در برابر خدا كسى را پرستش نمى كند.
اگر اين ويژگيها در كسى جمع شود او شايستگى آبادسازى مساجد خدا را دارد و اميد آن مى رود كه از «مهتدين = راه يافته گان» باشد. البته اظهار اميدوارى درباره چيزى از سوى خدا، به معناى محقق بودن آن چيز است و بنابراين آنها حتماً از هدايت شدگان هستند ولى اين تعبير با تعبيرهاى قاطعى چون «اولئك المؤمنون حقا» فرق دارد و اشاره به اين مى كند كه اگر اين صفات چهارگانه كه گفته شد در كسى پيدا شود هر چند كه هدايت يافته است ولى معلوم نيست كه او تا آخر در
[435]
هدايت باشد و ممكن است هدايت از او سلب شود و مهم اين است كه انسان از «مهتدين» باشد يعنى كسانى كه هميشه و همواره در راه هستند.
بحثى درباره جايگاه مسجد در اسلام
مسجد به عنوان قلب تپنده جهان اسلام و جايگاهى براى عبادت، همواره مورد توجه و اهتمام مسلمانان بوده است و نخستين اقدامى كه پيامبر اسلام پس هجرت به مدينه و تشكيل حكومت به عمل آورد ساختن مسجد بود. اينك بحثهايى را درباره مسجد تقديم مى كنيم:
واژه «مسجد»
اين واژه اسم مكان از سجده و به معناى محل سجده است. اين واژه در بعضى از لهجه هاى قبايل عربى به صورت «مسيد» آمده است و قلب حرف جيم به ياء در ميان عربهاى جزيرة العرب شايع است. همچنين در اندلس و بلاد مغرب به مسجد «مزد» يا «مسيد» گفته مى شود(1). اضافه مى كنيم كه مسجد در لهجه آذريها «مچد» تلفظ مى شود.
در كتب لغت سجده را به معناى خضوع و فروتنى مخصوص معنا كرده اند كه نوع شايع آن گذاشتن پيشانى بر زمين است، همچنين به معناى ادامه نظر هم آمده است.
فيروز آبادى ضمن معنا كردن مسجد به خضوع و ادامه نظر و انحناء گفته است كه «مسجد» به معناى پيشانى و هفت عضو سجده است و نيز گفته است كه سجد
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - طهولى، المساجد فى الاسلام ص 136.
[436]
يسجد از باب نصر ينصر است و اسم مكان آن بايد با فتحه عين بيايد ولى در چند مورد به اين قاعده عمل نشده از جمله در كلمه مسجد كه با كسره جيم آمده است و از آنجا كه سجده به معناى فروتنى است، از لحاظ لغت به ركوع هم مى توان سجده گفت همانگونه كه در آيه و ادخلوا الباب سجّدا، اين واژه به معناى ركوع كنندگان مى باشد.(1)
ابن منظور نيز معناى مشابهى براى سجده ذكر كرده و گفته: سجده يعنى گذاشتن پيشانى بر زمين بالاترين خضوع است و هر نوع خضوعى را مى توان سجده گفت و در آيه شريفه «يتفيّؤ ظلاله عن اليمين سجّدا لله» سجّد به معناى خضّع مى باشد.(2)و ما اضافه مى كنيم كه در تمام آياتى كه به زمين و آسمان و موجودات بيجان نسبت سجده داده شده منظور از آن همان خضوع و تسليم در برابر اراده حق تعالى است.
راغب اصفهانى سجده را به انحناء و تذلل معنا مى كند و مى گويد: سجده عام است و شامل انسان و حيوان و جماد مى شود سپس درباره واژه مسجد مى گويد: مسجد محل نماز است و گفته شده كه همه زمين مسجد است چون در روايتى آمده كه زمين، مسجد و پاك كننده قرار داده شده و گفته شده كه مساجد مواضع سجود است كه عبارت است از پيشانى و دماغ و دو دست و دو زانو و دو پا.(3)
اشاره راغب اصفهانى به روايتى از پيامبر اسلام است كه فرمود: جعلت لى الارض مسجدا و طهورا = زمين براى من محل سجده و پاك كننده قرار گرفت» و اين درست است; چون همه جاى زمين مى تواند محل سجده باشد ولى مسجد اصطلاحى آن جايگاه ويژه اى است كه آماده براى نماز و عبادت شده و احكام خاص خود را
دارد.
با اينكه لفظ مسجد و اشتقاقات آن به طور مكرر در قرآن آمده بعضى از لغت
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - فيروز آبادى، القاموس المحيط ج 1، ص 579.
2 - ابن منظور، لسان العرب ج 3، ص 204.
3 - مفردات الفاظ القرآن ص 397.
[437]
شناسان و مفسران اين واژه را يك واژه سريانى مى دانند كه به زبان عربى داخل شده است از جمله سيوطى كلمه «سجّدا» را از كلمات دخيله و از اصل سريانى مى داند(1) مستشرق انگليسى استانلى لينپول مسجد را بر گرفته از واژه meschitaايتاليايى و يا mesqita اسپانيايى مى داند.(2)
ما تصور مى كنيم كه ورود اين واژه از سريانى به عربى بعيد نيست چون زبانهاى عربى و عبرى و سريانى و نبطى تقريبا ريشه واحدى دارند ولى گفته لينپول بعيد به نظر مى رسد و اگر تشابهى وجود دارد يا صرفاً تصادفى است و يا از عربى به اين زبانها وارد شده است چون كلمه مسجد حتى در زمان جاهليت و پيش اسلام در ميان عربها رايج بود. و نمونه آن مسجدالحرام است كه در ميان آنها متداول بود. چون در قرآن آمده و واژه هاى قرآن مطابق با اصطلاحات عصر جاهلى است.
مسجد در قرآن
اين واژه به صورت مفرد و جمع بيست و هشت بار در قرآن آمده و اشتقاقات آن نيز دهها بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است.
كلمه مسجد گاهى در قرآن به مساجد خاصى اطلاق شد و گاهى هم مسجد به خصوصى مورد نظر نبوده بلكه همه مساجد را شامل مى شود. از مواردى كه در آنها مسجد خاصى مورد نظر بوده است، مساجد زير را مى توان نام برد:
1 - مسجدالحرام، اين مسجد پانزده بار در قرآن ذكر شده از جمله:
فولّ وجهك شطر المسجد الحرام (بقره/ 144)
پس صورت خود را به سوى مسجد الحرام بر گردان.
2 - مسجدالاقصى، نام اين مسجد فقط يك بار در قرآن آمده:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن ج 2، ص 113.
2 - المساجد فى الاسلام ص 138.
[438]
سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجدا الحرام الى المسجد الاقصى (اسراء/1)
منزه است خدايى كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى حركت داد.
3 - مسجد قبا، البته نام اين مسجد در قرآن نيامده ولى آيه اى كه مى خوانيم درباره همين مسجد است:
لمسجد اسّس على التقوى من اوّل يوم احقّ ان تقوم فيه (توبه/ 108)
البته مسجدى كه از نخستين روز بر اساس تقوا پايه گذارى شده شايسته است كه در آن باشى.
4 - مسجد اصحاب كهف كه در داستان اصحاب كهف به آن اشاره شده:
و قال الذين غلبوا على امرهم لنتخذن عليهم مسجدا (كهف/ 21)
و كسانى كه بر آنها دست يافتند گفتند بر آنها مسجدى قرار مى دهيم.
5 - مسجد ضرار، اين مسجدى بود كه منافقان آن را در مدينه ساخته بودند و پيامبر مأمور شد كه آن را خراب كند و اين آيه درباره آن نازل شد:
و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل (توبه/ 107)
و كسانى كه مسجد را براى ضرر زدن و كفر وجدايى ميان مؤمنان و كمينگاهى براى كسانى كه از پيش با خدا و رسول او جنگ مى كردند، قرار داده اند.
همچنين در آيات متعددى مسجد يا مساجد به صورت كلى و عام مطرح شده و بعضى از احكام آن بيان گرديده است:
و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد (اعراف/ 29)
و صورتهاى خود را نزد هر مسجدى استوار بداريد.
يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد (اعراف/ 31)
اى فرزندان آدم آرايش خود را نزد هر مسجدى بر گيرد.
[439]
انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر (توبه/ 18)
همانا مساجد خدا را كسانى تعمير مى كنند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند.
و لا تباشروهنّ و انتم عاكفون فى المساجد (بقره/ 187)
و با زنان مباشرت نكنيد در حالى كه شما در مساجد معتكف هستيد.
و من اظلم ممّن منع مساجد الله ان يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها (بقره/ 114)
و چه كسى ستمكارتر از كسى است كه از مساجد خدا منع كند كه نام خدا در آنها برده شود و در خرابى آن بكوشد.
تشويق براى ساختن مسجد
از آنجا كه مسجد نقش مهمى در حيات دينى و حتى در شئون اجتماعى و اقتصادى و سياسى و علمى مسلمانان دارد، اولياء اسلام همواره مردم را به ساختن مسجد تشويق كرده اند و پاداشهاى بزرگى براى اين كار ذكر نموده اند.
قرآن كريم ساختن و تعمير مسجد را شايسته كسانى مى داند كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد و بنابراين، ساختن مسجد نشانه روشنى از ايمان به خدا و قيامت است:
انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوة و آتى الزكوة و لم يخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين (توبه/ 18)
همانا مساجد خدا را كسى تعمير مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد و نماز را به پا مى دارد و زكات را مى دهد و از كسى جز خدا نمى ترسد اميد است كه آنان از هدايت شدگان باشند.
از اين آيه فهميده مى شود كه تعمير و آباد سازى مسجد كار افراد با ايمانى است كه به تكاليف دينى خود عمل مى كنند و تنها از خدا مى ترسند و رابطه خاصى ميان
[440]
آباد كردن مسجد و ايمان و عمل صالح وجود دارد. و اظهار اميدوارى مى كند كه چنين كسانى از هدايت شدگان باشند. البته منظور از هدايت شدگان همانهايى هستند كه همواره در صراط مستقيم قدم بر مى دارند و در آن ثابت قدم هستند و گرنه با يك يا چند بار كار خوب كردن انسان از مهتدين نمى شود.
البته تعمير مسجد كه در آيه آمده گاهى به صورت ساختن و بناى مسجد است و گاهى هم به صورت رفتن و نماز خواندن در آن است چون آبادى مسجد با حضور مسلمانان در آن ميسر مى شود و گرنه مسجدى كه مردم در آن رفت و آمد ندارند، خراب است اگر چه به بهترين شكلى درست شده باشد.
در روايات و احاديث وارده از معصومين (ع) هم تشويقهاى بسيارى از ساختن و تعمير مسجد شده است كه چند نمونه را مى آوريم:
1 ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: من بنى مسجداً بنى الله له بيتا فى الجنّة..(1)
امام صادق(ع) فرمود: هر كس مسجدى را بنا كند، خدا براى او در بهشت خانه اى بنا كند.
2 - عن جعفر بن محمد (ع) عن آبائه قال: ان الله اذا اراد ان يصيب اهل الارض بعذاب قال: لولا الذين يتحابّون فىّ و يعمرون مساجدى و يستغفرون بالاسحار لولاهم لأنزلت عذابى.(2)
امام صادق(ع) از پدران خود نقل مى كند كه فرمود: وقتى خداوند بخواهد اهل زمين را عذابى برساند، مى گويد: اگر نبود كسانى كه براى من همديگر را دوست دارند و مساجد را آباد مى كنند و سحرگاهان استغفار مى كنند، اگر آنها نبودند عذاب خود را نازل مى كردم.
3 - عن رسول الله (ص) قال: من بنى مسجدا ولو كمفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - وسائل الشيعه، ج 3، ص 485.
2 - همان، ص 486.
3 - مستدرك الوسايل، ج 3، ص 366.
[441]
پيامبر خدا فرمود: هر كس مسجدى را بنا كند اگر چه به اندازه لانه پرنده باشد خدا براى او در بهشت خانه اى بنا مى كند.
4 - قال رسول الله(ع): من بنى مسجدا فى الدنيا اعطاه الله بكلّ شبر منه او قال بكلّ ذراع منه سيرة اربعين الف عام مدينة من ذهب و فضّة و درّ و ياقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ.(1)
پيامبر خدا فرمود: هر كس در دنيا مسجدى بنا كند، خداوند در مقابل هر يك وجب آن يا گفت: هر يك ذراع آن، براى او به اندازه مسير چهل هزار سال، شهرى از طلا و نقره و درّ و ياقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ مى دهد.
به خاطر همين آيات و روايات و فضيلتهايى كه در آنها آمده، در طول، تاريخ همواره مسلمانان در ساختن مسجد پيشقدم بودند و در جاى جاى شهرها و روستاهاى سرزمين هاى اسلامى مسجدى را مى بينى كه در ميان خانه ها و مراكز تجارى مردم سر بركشيده و محل تجمع مؤمنان است. بعضى از شهرها آن قدر مسجد داشتند كه به شهر مسجدها و شهر مناره ها شهرت يافته بودند.
به گفته يعقوبى (متوفى 278) در بصره هفت هزار مسجد وجود داشت.(2)
و همو درباره بغداد مى گويد: اين شهر داراى سى هزار مسجد بوده است(3) و تلمسانى درباره شهر قرطبه مركز خلافت اسلامى در اندلس گفته است كه بيش از سى و هشت هزار مسجد دارد.(4) هر چند كه اين ارقام مبالغه آميز به نظر مى رسد ولى به هر حال بر كثرت تعداد مساجد در اين شهرها دلالت دارد.
استفاده چند منظوره از مسجد
مسجد در اصل براى عبادت ساخته شد و مسلمانان در مواقع نماز در آن گردهم مى آيند و نماز جماعت مى خوانند ولى از مسجد به صورتهاى ديگرى هم استفاده
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - صدوق، عقاب الاعمال، ص 50.
2 - يعقوبى، البلدان، ترجمه فارسى، ص 141.
3 - همان، ص 22.
4 - تلمسانى، نفح الطيب، ج 2، ص 79.
[442]
مى شد بخصوص در عصر پيامبر و خلفا مسجد مركز فرماندهى سياسى و نظامى و محل مشورتهاى مسلمانان بود و براى رفتن به جهاد، سربازان اسلامى در مسجد اجتماع مى كردند و خبرهاى جنگى در مسجد به پيامبر مى رسيد و در مسجد بود كه پيامبر با هيئتهاى نمايندگى بيگانگان ملاقات مى كرد و در مسجد بود كه پيامبر و خلفا قضاوت مى كردند و حدود الهى را به اجرا در مى آوردند. قضاوتهاى حيرت انگيز اميرالمؤمنين در مسجد اتفاق افتاده است.
از همه اينها مهمتر، تعليم و تربيت و آموزش احكام دين در مسجد صورت مى گرفت و پيامبر خدا در مسجد آيات قرآن را براى مردم تلاوت مى كرد و قرنها مسجد آموزشگاه مهم مسلمانان و جايگاهى بود براى فراگيرى علوم و آموزشهاى گوناگونى كه جامعه اسلامى به آن نياز داشت. در مسجد علاوه بر بيان احكام مسائل فقهى و تفسير قرآن، اصول اعتقادات اسلامى كه بعدها به عنوان علم كلام شناخته شد، مورد مذاكره و مباحثه قرار مى گرفت و حتى بحثهاى ادبى و شعر خوانى هم در مسجد انجام مى گرفت.
علاوه بر شخص پيامبر كه مطالب خود را بيشتر در مسجد افاضه مى كرد، پس از رحلت آن بزرگوار، مسجد از نظر تعليم و تربيت موقعيت ويژه اى يافت و در سطوح گوناگون مورد استفاده دانش طلبان قرار گرفت. از مرحله ابتدايى گرفته تا بالاترين مرحله علم و دانش. در مسجد، هم مكتبهايى براى سوادآموزى و ياد دادن روخوانى قرآن تشكيل مى شد و هم حلقه هاى درسى سطح بالا در مسائل كلامى و فقهى و تفسيرى.
ابن عباس در مسجد مى نشست و تفسير قرآن ياد مى داد. يك بار نافع بن ازرق در جلسه تفسيرى ابن عباس حاضر شد و سؤالهايى كرد و پاسخهاى لازم را گرفت.(1)
حسن بصرى در مسجد مى نشست و به شاگردان خود مسائل كلامى ياد مى داد. داستان جدا شدن يكى از شاگردان او به نام واصل بن عطا از حلقه درس او و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - ذهبى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 75.
[443]
پيدايش فرقه معتزله معروف است.(1)
از همه اينها مهمتر اينكه مسجد كوفه شاهد سخنان و خطبه هاى پر بار و انسان ساز و حياتبخش اميرالمؤمنين بود كه در بيان معارف بلند توحيدى شاهكارهاى ماندگارى هستند به اضافه درد دلهاى او كه به عنوان رنجنامه هاى او به يادگار مانده است.
بعدها كه دامنه فتوحات اسلامى گسترش يافت، مسجدهاى بزرگ و با شكوهى ساخته شد و يكى از استفاده هاى مهمى كه از آنها مى شد، تشكيل جلسات درسى متعدد بود. در مسجد جامع قاهره كه عمروبن عاص آن را بنا كرد، به گفته مقريزى پيش از سال 249 چهل و چند حلقه درسى داير بود و زاويه هايى داشت كه شخصيتهاى معروف در آن تدريس مى كردند و به نام آنها شهرت يافته بود، مانند زاويه امام شافعى و زاويه صاحبيّه و زاويه مجديه و بعضى از آنها موقوفاتى هم داشت.(2)
در زمان مقدسى در همان مسجد صدوبيست حلقه درسى شبانه داير بود.(3)همچنين جامع منصور در بغداد مركز تدريس علوم گوناگون بود و چنان اهميتى داشت كه به گفته ياقوت، خطيب بغدادى كه خود تاريخ تأسيس آن مسجد را به تفصيل آورده است، وقتى به مكه رفت بر اساس روايتى از پيامبر، سه جرعه از آب زمزم نوشيد به نيت بر آمدن سه حاجت كه يكى از آنها تدريس در جامع منصور بود.(4)
و نيز ياقوت نقل مى كند كه ابراهيم بن محمد نفطويه يكى از فقهاى بزرگ بغداد پنجاه سال به يك ستون جامع منصور تكيه مى زد و تدريس مى كرد و جايش را
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - رجوع شود به: بغدادى، الفرق بين الفرق، ص 74.
2 - مقريزى، الخطط، ج 2، ص 246 به بعد.
3 - آدام متز، تمدّن اسلامى در قرن چهارم (ترجمه فارسى)، ج1، ص 207.
4 - ياقوت حموى، معجم الادباء، ج 1، ص 246.
[444]
عوض نكرد.(1)
از اين نمونه ها در كتب تاريخى بسيار است و همه بيانگر آن است كه مسجد جايگاه فراگيرى علوم گوناگون بوده است و حتى پس از تشكيل مدارس به سبك خاص آن مانند مدارس نظاميه و مستنصريه باز هم مسجد رواج و رونق خود را از دست نداد و همچنان پايگاه تعليم و تدريس علوم و معارف اسلامى باقى ماند و هم اكنون نيز در حوزه هاى علميه، مراجع و اساتيد بزرگ جلسات درسى خود را در مساجد تشكيل مى دهند.
يكى از دلايل اين كار، استفاده از فضاى معنوى مسجد و همسو كردن علم و عمل و دانش و تقواست و اين يكى از ويژگيهاى اسلام است كه تنها علمى را محترم مى شمارد كه همراه با ايمان باشد و جدايى اين دو را فاجعه مى داند.
اين را هم بگوييم كه مسجد در طول تاريخ اسلام همواره محل تجلى هنرهاى هنرمندان اسلامى بوده و نمودارى از هنر معمارى و كاشيكارى و نقاشى و خطاطى و گچ برى و آيينه كارى و منبت كارى و صنايع دستى و ديگر انواع هنرها كه در محرابها و مناره ها و گنبدها و منبرها و قنديلها و فرشها و پرده ها و ظروف و شمعدانى ها به كار رفته است، مى باشد و صحيح است اگر گفته شود كه مسجد نمايشگاه هنرهاى اسلامى است.
احكام خاص مسجد
مسجد براى خود احكام ويژه اى دارد كه در كتابهاى فقهى آمده است و ما براى رعايت اختصار ، آن احكام را با استفاده از كتاب العروة الوثقى در زير مى آوريم:
1 - زينت كردن مسجد با طلا حرام است.
2 - فروختن زمين و آلات مسجد حرام است اگر چه خراب شده و آثار مسجد در آن نباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - همان كتاب.
[445]
3 - تنجيس مسجد حرام است و انسان نبايد زمين يا ديوار يا فرش مسجد را نجس كند و اگر نجاستى در مسجد ديد واجب است كه فوراً آن را زايل كند. همچنين شخص جنب وزن حايض نمى توانند در مسجد بمانند.
4 - بيرون كردن خاك و سنگ مسجد حرام است و اگر كسى آن را از مسجد بيرون برد فوراً بايد برگرداند.
5 - دفن ميّت در مسجد جايز نيست.
6 - مستحب است كه انسان زودتر از ديگران به مسجد برود و ديرتر از آنان از مسجد خارج شود.
7 - مستحب است كه در مسجد چراغ روشن شود و انسان آن را جارو كند و تميز و نظيف نگهدارى شود.
8 - مستحب است وقتى انسان وارد مسجد شد دو ركعت نماز به عنوان تحيّه مسجد بخواند.
9 - مستحب است وقتى انسان به مسجد مى رود، لباس تميز و فاخر بپوشد و عطر بزند و خود را زينت بدهد.
10 - مستحب است كه محل طهارت را بر در مسجد بسازند.
11 - بلند كردن ديوارهاى مسجد و مناره آن مكروه است.
12 - عبور از مسجد بدون خواندن نماز در آن و خوابيدن و بلند كردن صدا جز در حال اذان و اعلام گمشده ها و نيز خريد و فروش و خواندن اشعارى كه مربوط به پند آموزى نيست و صحبت درباره امور دنيا و قضاوت و مرافعه و بردن اسلحه و خوردن سير و وارد شدن خردسالان و ديوانگان و صنعتگرى و اخراج ريح و كشف عورت، همگى در مسجد مكروه است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - رجوع شود به: العروة الوثقى، ص 202 و 203.
[446]
أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحآجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ اللّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ (* ) اَلَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفآئِزُونَ (* ) يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ وَ رِضْوان وَ جَنّات لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ (* ) خالِدينَ فيهآ أَبَدًا اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ(* )
آيا شما آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را مانند كار كسى قرار مى دهيد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و در راه خدا جهاد كرد؟ اينها نزد خدا برابر نيستند و خدا گروه ستمگر را هدايت نمى كند(19) كسانى كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با مالها و جانهاى خود جهاد نمودند، نزد خدا رتبه بالاترى دارند و آنان همان رستگارانند (20) پروردگارشان آنها را به رحمتى از خود و خوشنودى و بهشتهايى كه در آنها نعمتى پايدار است، مژده مى دهد(21) همواره در آن جاويدان هستند; همانا پاداش بزرگ نزد خداست(22)
نكات ادبى
1 ـ «سقاية» گاهى به صورت مصدرى استعمال مى شود و گاهى به معناى اسم آلت است يعنى ظرفى كه با آن آب داده مى شود و در اينجا معناى مصدرى آن مورد نظر است چون «عمارة» كه قطعاً مصدر است به آن عطف شده است. ضمناً اينكه ياء در اين لفظ قلب به همزه نشده براى آن است كه تاء تأنيث آن را حفظ كرده است.
2 ـ «عمارة» آباد كردن، مصدر از عامر يعامر .
3 ـ «كمن آمن» به تقدير: «كعمل من آمن» يا «كايمان من آمن» اين تقدير براى آن است مقايسه ميان عمل و انسان درست نيست يا بايد ميان دو عمل مقايسه شود و يا ميان دو شخص. مى توانيم چنين تقدير كنيم: اجعلتم اهل سقاية الحاج ... كمن آمن.
1 - طهولى، المساجد فى الاسلام ص 136.
1 - فيروز آبادى، القاموس المحيط ج 1، ص 579.
2 - ابن منظور، لسان العرب ج 3، ص 204.
3 - مفردات الفاظ القرآن ص 397.
1 - سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن ج 2، ص 113.
2 - المساجد فى الاسلام ص 138.
1 - وسائل الشيعه، ج 3، ص 485.
2 - همان، ص 486.
3 - مستدرك الوسايل، ج 3، ص 366.
1 - صدوق، عقاب الاعمال، ص 50.
2 - يعقوبى، البلدان، ترجمه فارسى، ص 141.
3 - همان، ص 22.
4 - تلمسانى، نفح الطيب، ج 2، ص 79.
1 - ذهبى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 75.
1 - رجوع شود به: بغدادى، الفرق بين الفرق، ص 74.
2 - مقريزى، الخطط، ج 2، ص 246 به بعد.
3 - آدام متز، تمدّن اسلامى در قرن چهارم (ترجمه فارسى)، ج1، ص 207.
4 - ياقوت حموى، معجم الادباء، ج 1، ص 246.
1 - همان كتاب.
1 - رجوع شود به: العروة الوثقى، ص 202 و 203.