[78]
الهى اعتراف خواهند كرد.
اين گفتگو لذتى بر لذتهاى بهشتيان و عذابى بر عذاب دوزخيان خواهد افزود و اين نوعى شماتت و استهزا بر دوزخيان است و چون آنها بايد عذابهاى گوناگونى را بچشند، اين هم يك نوع عذاب است و بر بهشتيان هم ايرادى نيست چون آنها دشمنان خدا را عذاب مى دهند. كافران در دنيا مؤمنان را مسخره مى كردند; اينك در آخرت مؤمنان آنها را مسخره مى كنند:
ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ... فاليوم الذين آمنوا من الكفّار يضحكون (مطففين/32-34)
همانا كسانى كه گنهكارند بر مؤمنان مى خنديدند... امروز هم مؤمنان بر كفّار مى خندند.
مطلبى كه در اينجا قابل توجه است اين است كه در اين گفتگو، براى وعده به بهشتيان «وعدنا» (به ما وعده داده) و براى وعده به دوزخيان «وعد» (وعده داده) آمده و به دوزخيان گفته نشده كه به شما وعده داده است. شايد سرّ آن اين باشد كه خداوند يك وعده عام دارد و آن شامل مؤمن و كافر مى شود و يك وعده خاص دارد كه ويژه مؤمنان است; همانگونه كه هدايت الهى نيز چنين است; هدايت عامى دارد كه شامل همه مى شود و هدايت خاصى دارد كه به مؤمنان اختصاص دارد.
پس از اين گفتگو كه ميان بهشتيان و دوزخيان صورت مى گيرد ناگهان آوازدهنده اى با آواز بلند ميان آنها چنين شعار مى دهد: لعنت خدا بر ستمگران باد! اين نيز عذاب ديگرى است كه بر عذاب دوزخيان مى افزايد و آنها خود را از رحمت خدا دورتر مى يابند و به كلى مأيوس مى شوند.
چه كسى اين آواز را سر خواهد داد؟ احتمال دارد كه از فرشتگان باشد و احتمال دارد كه از بندگان صالح خدا، از انبياء و اوليا باشد. در روايتى آمده كه اين ندا دهنده، وجود مبارك حضرت على بن ابى طالب (ع) خواهد بود.
در آيه بعد «ظالمان» را كه در شعار آواز دهنده آمده تفسير مى كند. ظالمان كسانى
[79]
هستند كه در دنيا سه صفت دارند:
نخست اينكه مردم را از راه خدا باز مى دارند و مانع هدايت آنها مى شوند.
دوم اينكه راه خدا را كج مى خواهند; يعنى اينكه با ايجاد شبهه در مردم مى خواهند آنها حق را باطل بدانند و گمان كنند كه اين راه، راه كجى است.
سوم اينكه آنها به آخرت ايمان ندارند و آن را انكار مى كنند.
البته اوصاف و ويژگيهاى ستمگران منحصر در اين سه صفت نيست بلكه آنها اوصاف گوناگونى دارند كه از جمله آنها اين سه صفت است و آيه در مقام حصر صفات آنها نيست و اين يكى از شيوه هاى بيانى قرآن است كه وقتى اوصاف گروهى را مى شمارد همه آنها را يكجا ذكر نمى كند كه شنونده خسته شود و از درك و دريافت صفات گوناگون و متعدد ناتوان گردد. بلكه قرآن در هرجا به مناسبتى فقط چند صفت را ذكر مى كند و مى بينيم كه در مقام توصيف متقين، مؤمنان، كافران و يا ظالمان، در هرجا تنها چند صفت را مى آورد و كسى كه مى خواهد همه آنها را بداند بايد آيات گوناگون را كنار هم بگذارد.
وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (* ) وَ اِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقآءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ (* ) وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا مآ أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ (*) أَهؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَة اُدْخُلُوا الْجَنَّةِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (* )
و ميان آن دو گروه، حجابى است و بر اعراف مردانى هستند كه همه را (بهشتيان و دوزخيان) با سيمايشان مى شناسند و به بهشتيان ندا مى دهند كه سلام بر شما. آنان وارد بهشت نشده اند ولى اميد آن را دارند (46) و هنگامى كه ديدگان آنها به سوى دوزخيان برگردانيده مى شود، گويند: پروردگارا ما را همراه گروه ستمكاران قرار مده(47) و اهل اعراف مردانى را كه به سيمايشان مى شناسند ندا مى دهند،
[80]
مى گويند: جمعيت شما و آن گردنكشى كه مى كرديد، شما را سودى نداشت (48) آيا اينان همان كسانى هستند كه سوگند مى خورديد كه خدا رحمت خود را به آنان نمى رساند؟ (و خطاب به بهشتيان گويند) وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه شما اندوهگين مى شويد(49)
نكات ادبى
1 ـ «حجاب» پرده، حايل.
2 ـ «اعراف» جمع عُرف كه به معناى جاى بلند است، بلنديها; و به يال اسب و پرهاى بلندى كه روى گردن خروس مى رويد «عُرف» گفته مى شود كه در قسمت بلند بدن آنهاست و منظور از اعراف در اينجا محل بلندى در قيامت است كه مشرف بر بهشت و جهنم است و افراد خاصى در آنجا قرار دارند.
3 ـ «سيماء» نشانه، علامت.
4 ـ «صرفت» برگردانيده شود، فعل مجهول از صَرَف يصرِف.
5 ـ «تلقاء» سمت و سو. گفته شده كه در زبان عربى مصدر به وزن تفعال فقط چند كلمه آمده: تبيان و تلقاء و تمثال.
6 ـ «جمعكم» جمعيت شما; ويا با بگوييم جمع كردن مال و ثروت از سوى شما.
7 ـ «اقسمتم» سوگند مى خورديد.
تفسير و توضيح
آيات (46-49) بينهما حجاب و على الاعراف رجال ... : صحنه ديگرى از صحنه هاى روز قيامت ترسيم مى شود و آن مربوط به «اعراف» است كه جايگاهى است ميان بهشت و جهنم و افراد خاصى در آن قرار دارند.
در اين آيه، نخست مى فرمايد ميان بهشتيان و دوزخيان پرده اى و حايلى قرار دارد; البته منظور اين نيست كه پرده اى از پارچه يا حايلى چون ديوار ميان آنهاست.
[81]
ما از حقيقت اين حجاب آگاهى نداريم و اساساً اطلاعات ما از مواقف و مشاهد روز قيامت بسيار محدود است و منحصر به ظواهر آيات و روايات است. در آيه ديگر، از اين حايل به عنوان «سور» يعنى حصار نام مى برد و براى آن اوصافى را ذكر مى كند. به اين آيه توجه فرماييد:
فضرب بينهم سور له باب باطنه فيه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب(حديد/13)
آنگاه ميان آنها (بهشتيان و دوزخيان) ديوارى زده مى شود كه درى دارد كه درون آن رحمت است و برون آن روى به عذاب دارد.
اين حايل و ديوار، هر كجا قرار دارد، اعراف نيز بالاى آن است و اعراف به محل مرتفع و بلند گفته مى شود. از مطالبى كه در آيه آمده فهميد مى شود كه اهل اعراف در جايى قرار دارند كه بر بهشت و جهنم اشراف دارد و مى توانند به راحتى با بهشتيان و دوزخيان صحبت كنند. (البته درباره اينكه اهل اعراف چه كسانى هستند به زودى سخن خواهيم گفت.)
بر اعراف، مردانى هستند كه بهشتيان و دوزخيان را از قيافه هايشان مى شناسند. شايد بهشتيان را صورتى سفيد و نورانى و دوزخيان را صورتى سياه و نفرت انگيز باشد و اهل اعراف آنها را از اين چهره ها بشناسند. البته نمى توانيم بگوييم كه اهل اعراف كسانى از آنها را كه در دنيا مى شناختند در اينجا مى شناسند; چون در آيه شريفه چنين آمده كه همه آنها را مى شناسند (يعرفون كلاّبسيماهم) و مسلم است كه اينان با همه اهل بهشت و جهنم سابقه آشنايى قبلى نداشته اند.
اهل اعراف كه بر هر دو گروه اشراف دارند گاهى با بهشتيان حرف مى زنند و گاهى با دوزخيان. آنها خطاب به اهل بهشت مى گويند: سلام بر شما! و اين در حالى است كه اگرچه خود وارد بهشت نشده اند ولى طمع و آرزو و اميد آن را دارند كه وارد بهشت شوند.
آنها سعى دارند كه همواره رو به بهشتيان باشند ولى گاهى صورتهايشان به سوى اهل جهنم برمى گردد و هرگاه كه چشمشان به دوزخيان افتاد به خدا پناه مى برند و
[82]
مى گويند: پروردگارا ما را با گروه ستمگر همراه نكن. در عين حال خطابى هم به اهل جهنم دارند. آنها به اهل جهنم كه از قيافه هايشان شناخته مى شوند، از روى شماتت مى گويند: اينك ثروت و مال و يا جمعيت و گروه و گردنكشى هايى كه در دنيا داشتيد به كارتان نيامد و به شما سودى نداد. شما همانان بوديد كه درباره مؤمنان سوگند مى خورديد كه رحمت خدا به آنها نخواهد رسيد و بعضى از مؤمنان را گمراه مى دانستيد (ولى اكنون معلوم شد كه چه كسى در رحمت خدا و چه كسى در عذاب او قرار گرفته است.)
پس از اين گفتگوها، از جانب خداوند خطاب به اهل اعراف گفته مى شود كه وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى شويد.
اكنون بايد ديد كه اهل اعراف چه كسانى هستند كه بهشتيان و دوزخيان را مى شناسند و با آنها چنين سخن مى گويند؟ در اينجا ميان مفسران اقوال گوناگونى وجود دارد كه همه آنها به دو وجه برمى گردد:
نخست اينكه منظور از آنها انبيا و ائمه و صلحا و شهدايند و اينها كسانى هستند كه مقامشان برتر از اهل بهشت است و بر اوضاع قيامت اشراف دارند و در رواياتى آمده كه اهل اعراف على بن ابى طالب (ع) و ائمه معصومين(ع) هستند.
دوم اينكه منظور از آنها گروهى از مؤمنان هستند كه اعمال نيك آنها به حدّى نيست كه وارد بهشت شوند و در عين حال گناهشان هم در آن حدّ نيست كه وارد جهنم شوند و آنها تا مدتها در اين محل نگهدارى مى شوند و در آخر به بهشت مى روند. در اين باره نيز رواياتى از ائمه معصومين(ع) وارد شده است.
اين دو وجه به ظاهر متناقض است. آنچه به نظر مى رسد اين است كه اعراف جاى خاصى ميان بهشت و جهنم است و در آنجا هم انبيا و اوليا و ائمه ايستاده اند و هم افراد ضعيف الايمان كه نه لايق بهشتند و نه مستحق دوزخ; ولى ايمانشان بر فسقشان مى چربد و اين گفتگوها هم ميان اين دو گروه صورت مى گيرد و در نهايت آنها با شفاعت همان اوليا و ائمه وارد بهشت مى شوند و بدينگونه ميان دو دسته از
[83]
روايات جمع مى شود و تناقض برداشته مى شود. توضيح اين مطلب را در بحث مفصلى كه در پى مى آيد ملاحظه فرماييد:
بحثى درباره اعراف
به طورى كه از آيات و روايات استفاده مى شود، روز قيامت داراى موقفها و مشاهد و ايستگاههاى گوناگونى است كه هر موقفى به كار خاصى اختصاص دارد به تفصيلى كه در قرآن و احاديت آمده است و شايد آخرين موقف، بهشت و جهنم باشد كه آدميان در آن مستقر خواهند شد.
در آياتى از قرآن كريم كه از بهشتيان و دوزخيان سخن مى گويد و صحنه هايى از حالات آنها را بيان مى كند، از جاى خاصى نام مى برد كه ميان بهشت و جهنم و مشرف بر آنهاست و آن «اعراف» است كه افراد خاصى در آن قرار دارند.(سوره اعراف آيات 46-49)
از اين آيات مطالب زير استفاده مى شود:
1 ـ اعراف محل بلندى در قيامت است كه اهل آن مى توانند بهشتيان و دوخيان را ببينند و با آنها سخن بگويند و همه آنها را از چهره هايشان مى شناسند.
2 ـ اهل اعراف بهشتيان را خطاب خواهند كرد و به آنها سلام خواهند داد.
3 ـ اهل اعراف هرچند وارد بهشت نشده اند ولى اميد آن را دارند كه وارد شوند.
4 ـ اهل اعراف سعى دارند كه همواره روى به سوى بهشتيان باشند ولى گاهى صورتهايشان به سوى اهل جهنم برمى گردد و در اين هنگام به خدا پناه مى برند و از او مى خواهند كه آنها را همراه ستمگران نكند.
5 ـ اهل اعراف به اهل جهنم كه از سيمايشان شناخته مى شوند، از روى طعنه و شماتت خواهند گفت كه اكنون مالى را كه جمع كرده بوديد و آن گردنكشى كه در
[84]
دنيا مى كرديد شما را سودى نداد. شما بوديد كه درباره مؤمنان سوگند مى خورديد كه رحمت خدا شامل حال اينها نمى شود. (اكنون ببينيد كه چگونه رحمت خدا آنها را مى نوازد)
6 ـ به آنها گفته خواهد شد كه وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين خواهيد شد. گوينده اين سخن خدا يا فرشتگان هستند.
آنچه گفتيم استنتاجهايى است كه ما از آيات مربوط به اعراف كرديم و در بعضى از بندهاى آن بعضى از مفسران، طور ديگرى برداشت كرده اند; مثلا در بند سوم كه ما گفتيم اهل اعراف به بهشت نرفته اند ولى اميد آن را دارند (لم يدخلوها و هم يطمعون) گفته اند كه منظور، اهل اعراف نيست بلكه همان بهشتيان هستند. و در بند ششم كه ما گفتيم خداوند يا فرشتگان به اهل اعراف خطاب خواهند كرد كه به بهشت وارد شويد، بعضى ها گفته اند كه اهل اعراف اين خطاب را به بهشتيان خواهند كرد; ولى حقيقت اين است كه از ظاهر آيات همان چيزى فهميده مى شود كه ما گفتيم.
بحث مهمى كه در اينجا وجود دارد اين است كه منظور از اهل اعراف چه كسانى هستند؟ در اقوال علما و مفسران احتمالات گوناگونى داده شده و در روايات نيز تفسيرهاى متفاوتى در اين باره آمده است. قرطبى در اين باره ده قول(1)و آلوسى چهارده قول(2) نقل كرده اند و ما در اينجا بعضى از آنها را كه تا اندازه اى قوّت دارند به نقل از تفاسير مختلف در زير مى آوريم:
1 ـ منظور از اهل اعراف گروهى هستند كه گناهانشان آنها را از رفتن به بهشت و اعمال نيكشان آنها را از رفتن به جهنم باز داشته است و منتظرند كه خدا در حق آنها حكمى صادر كند. اين قول از بيشتر صحابه و تابعين نقل شده است.
2 ـ منظور از آنها پيامبران و اوليا و امامان هستند كه به خاطر برترى مقامشان در
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 7، ص 211.
2 - آلوسى، روح المعانى، ج 8، ص 124.
[85]
جاى بالايى نشسته اند و بر اوضاع قيامت اشراف دارند. اين مطلب مضمون چندين روايت است.
3 ـ آنها عباس، حمزه، على و جعفر طيار هستند. اين سخن در روايتى آمده است.
4 ـ آنها عدول مؤمنان هستند كه شاهد اعمال مردم خواهند بود.
5 ـ آنها كسانى هستند كه در راه خدا شهيد شده اند ولى به پدران خود نافرمانى كرده اند.
6 ـ آنها اولاد زنا هستند (كه ايمان و عمل صالح دارند).
7 ـ آنها فرشتگان هستند. اين احتمال از كسى به نام ابومجلز نقل شده است.
8 ـ منظور از آنها مؤمنينى از جنّ هستند.
در ميان اين وجوه و اقوال، آنچه از همه مهمتر است و قايل بيشترى دارد و روايات هم آن را تاييد مى كند دو قول است:
نخست اينكه منظور از آنها انبيا و اوليا و معصومين(ع) هستند كه مشرف بر اهل بهشت و اهل جهنم و اوضاع قيامت هستند و اين سخنان را كه قرآن نقل مى كند آنها به بهشتيان و دوزخيان خواهند گفت.
دوم اينكه منظور از آنها آن گروه از مؤمنان هستند كه اعمال نيكشان با گناهانشان يكسان است و آنها نه لايق بهشت و نه مستحق جهنم هستند.
روايات از اهل سنت درباره تعيين اهل اعراف بسيار اندك است و در صحاح سته آنها حديثى در اين باره نيافتيم. طبرى در تفسير خود دو روايت از پيامبر نقل مى كند و سند هر دو روايت را ضعيف مى داند. در يكى از آنها گفته شده كه منظور، آن گروه از شهيدان راه خدا هستند كه از پدران خود اطاعت نكرده اند و در ديگرى آمده كه آنها كسانى هستند كه حسناتشان آنها را از آتش بيرون كرده ولى به بهشت وارد نساخته است. البته طبرى رواياتى هم از صحابه نقل مى كند كه سند آن به
[86]
پيامبر نمى رسد.(1)
اين در حالى است كه روايات از طريق شيعه و ائمه معصومين(ع) فراوان رسيده و ما بعضى از آنها را نقل مى كنيم و در آخر به جمع بندى آنها و اظهار نظر نهايى خواهيم پرداخت.
رواياتى كه در اين باره نقل شده سه دسته اند:
دسته اول رواياتى كه اهل اعراف را به ائمه معصومين(ع) و صلحا تفسير كرده اند و ما چند نمونه از آنها را در زير مى آوريم:
ـ عن امير المؤمنين (ع) قال: نحن الاعراف نعرف انصارنا باسمائهم و نحن الاعراف الذين لايعرف الله الا عن سبيل معرفتنا و نحن الاعراف نوقف يوم القيامة بين الجنّة و النار فلايدخل الجنة الا من عرفنا و عرفناه و لايدخل النار الا من انكرنا و انكرناه(2)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اعراف، ما هستيم كه ياران خود را مى شناسيم. اعراف ما هستيم كه خداوند جز از طريق شناخت ما شناخته نمى شود اعراف ما هستيم كه روز قيامت ميان بهشت وجهنم مى ايستيم; پس وارد بهشت نمى شود مگر كسى كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم و وارد آتش نمى شود مگر كسى كه ما را انكار كند و ما او را انكار كنيم.
ـ عن ابى جعفر(ع) فى قول الله، عزّوجل: «وعلى الاعراف رجال يعرفون كلابسيماهم» قال: الأئمة منا اهل البيت فى باب من ياقوت احمر على سورالجّنة يعرف كلّ امام منا مايليه.(3)
امام باقر (ع) درباره اين سخن خداوند: «و بر اعراف، مردانى هستند كه همه را از قيافه شان مى شناسند» فرمود: منظور از اعراف، امامان از ما خاندان است كه در دروازه اى از ياقوت سرخ بر حصار بهشت قرار مى گيرند و هر امامى امام بعدى را مى شناسد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - طبرى، جامع البيان، ج 5، ص 194.
2 - تفسير فرات كوفى، ص 143.
3 - بحار الانوار، ج 8، ص 335.
[87]
ـ عن امير المؤمنين (ع) قال: ونحن اصحاب الاعراف انا و عمّى و اخى و ابن عمّى(1)...
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: ما اصحاب اعراف هستيم، من و عمويم و برادرم و پسر عمويم.
دسته دوم از روايات دلالت دارند بر اين كه منظور از اهل اعراف كسانى هستند كه گناهانشان با ثوابشان مساوى است كه نه اهل بهشت و نه اهل جهنم هستند. در اين باره نيز چندين روايت نقل شده است كه نمونه هايى را مى آوريم:
ـ عن الصادق (ع) انه سئل عنهم فقال: قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فان ادخلهم النار فبذنوبهم و ان ادخله الجنة فبرحمته.(2)
از امام صادق(ع) درباره اهل اعراف پرسيدند، فرمود: قومى هستند كه حسنات آنها با سيئاتشان برابر است; پس اگر خدا آنها را به جهنم وارد كند به سبب گناهانشان است و اگر به بهشت ببرد با رحمت اوست.
ـ عن ابى عبدالله(ع) قال قلت له: اىّ شىء اصحاب الاعراف؟ قال استوت الحسنات و السيئات فان ادخلهم الله الجنة فبرحته و ان عذّبهم لم يظلمهم.(3)
از امام صادق (ع) پرسيدم: اصحاب اعراف چه كسانى هستند؟ فرمود: حسنات و سيّئات آنها برابر است; پس اگر خداوند آنها را به بهشت ببرد از رحمت اوست و اگر عذاب كند به آنها ستم نكرده است.
دسته سوم از روايات بر اين دلالت دارند كه در اعراف، هم اوليا و صلحا و ائمه خواهند بود و هم كسانى كه ايمان ضعيفى دارند و مرتكب گناهانى شده اند; ولى در آن حد نيستند كه به جهنم بروند و اوليا و ائمه شفاعت اين گروه را خواهند كرد و آنها نيز به بهشت خواهند رفت. نمونه هايى از اين احاديث را در زير ملاحظه فرماييد:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - معانى الاخبار، ص 22.
2 - كافى، ج 2، ص 381.
3 - تفسير عياشى، ج 2، ص 18.
[88]
ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: الاعراف كثبان بين الجنّة و النار و الرجال الأئمة يقفون على الاعراف مع شيعتهم و قد سبق المؤمنون الى الجنة بلاحساب فيقول الأئمة لشيعتهم من اصحاب الذنوب: انظروا الى اخوانكم فى الجنة قدسبقوا اليها بلاحساب و هو قول الله «سلام عليكم لم يدخلوها و هم يطمعون» ثم يقال لهم: انظروا الى اعدائكم فى النار و هو قوله «واذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمين» ... ثم يقول الائمة لشيعتهم: «ادخلوا الجّنة لاخوف عليكم و لاانتم تحزنون»(1)
امام صادق (ع) فرمود: اعراف، تپه اى است ميان بهشت و جهنم و منظور از مردان (كه در آيه شريفه آمده) امامان هستند كه با شيعيان خود بر اعراف مى ايستند در حالى كه مؤمنان بدون حساب به بهشت رفته اند. پس امامان به آن گروه از شيعيان خود كه گناه كرده اند مى گويند: به برادران خود در بهشت نگاه كنيد كه بدون حساب وارد بهشت شده اند و اين همان سخن خداست كه «سلام بر شما; آنان هنوز به بهشت وارد نشده اند ولى اميد آن را دارند» سپس به آنها گفته مى شود به دشمنان خود در جهنم نگاه كنيد و اين همان سخن خداست كه «وقتى چشمانشان به سوى اهل آتش برمى گردد مى گويند: پروردگارا ما را با قوم ستمگر قرار مده»... آنگاه امامان به شيعيان خود مى گويند: «وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى شويد».
ـ عن بريد العجلى قال سئلت اباجعفر (ع) عن قول الله: «وعلى الاعراف رجال يعرفون كلاّ بسيماهم» قال: انزلت فى هذه الاّمة و الرجال هم الأئمّة من آل محمد قلت: فما الاعراف؟ قال: صراط بين الجنة و النار فمن شفع له الأئمّة منّا من المؤمنين المذنبين نجا و من لم يشفعوا له هوى.(2)
بريد عجلى مى گويد: از امام باقر (ع) درباره قول خداوند: «و بر اعراف مردانى هستند كه همه (بهشتيان و دوزخيان) را از چهره هايشان مى شناسند» پرسيدم. امام
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - تفسير قمى، ج 1، ص 231.
2 - بحار الانوار، ج 8، ص 335.
[89]
فرمود: اين آيه درباره اين امّت نازل شده و منظور از مردان، امامان از آل محمد(ص) هستند. گفتم: پس اعراف چيست؟ فرمود: راهى ميان بهشت و جهنم. پس هركس از مؤمنان گنهكار را كه امامان ما شفاعت كنند، نجات مى يابد و هركس را كه شفاعت نكنند هلاك مى شود.
اين بود مجموعه اى از رواياتى كه درباره معرفى اهل اعراف از طريق اهل بيت وارد شده است. بعضى ها با توجه به روايات دسته اول گفته اند كه اعراف جايگاه انبيا و اوليا و ائمه است كه مقامى بالاتر از اهل بهشت دارند. علامه طباطبائى ضمن تاييد اين سخن، از آيه هم آن را استظهار كرده است.(1) بعضى ها هم با توجه به دسته دوم از روايات گفته اند كه اهل اعراف همان افراد ضعيف الايمان هستند كه ثواب و گناه آنها مساوى است.
آنچه از بررسى آيات و مجموع روايات به نظر مى رسد اين است كه اعراف جايگاه ويژه اى ميان بهشت و جهنم است كه مؤمنين گنهكار كه نه لايق بهشت و نه مستحق جهنم هستند، در آنجا خواهند بود و در انتظار سرنوشت به سر خواهند برد و در عين حال انبيا و ائمّه هم كه در فكر نجات چنين افرادى هستند در همين موقف در كنار آنان خواهند بود تا نزد خدا شفاعت آنها را بكنند و آنها وارد بهشـت
شونـد.
اين مطلب علاوه بر اينكه در دسته سوم از روايات به روشنى بيان شده مى تواند وجه جمع خوبى ميان دسته اول و دوم از روايات باشد. در آيات مربوط به اعراف نيز شواهدى بر حضور اين دو گروه وجود دارد. آنجا كه مى فرمايد: بر اعراف رجالى هستند كه همه اهل بهشت و اهل جهنم را مى شناسند. اين جمله در خور انبياء و امامان است. علاوه بر اينكه كلمه «رجال» دلالت بر عظمت شأن آنها مى كند، شناختن همه بهشتيان و دوزخيان نيز معرفت بزرگى است كه تنها آنان مى توانند آن را داشته باشند. همچنين در پايان آيات مربوط به اعراف آمده كه گفته مى شود وارد
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - طباطبائى، الميزان ، ج 8، ص 125.
[90]
بهشت شويد، ظاهر اين است كه اين سخن را همان «رجال» به مؤمنان گنهكار مى گويند اگرچه احتمال دارد اين سخن از سوى خداوند باشد.
از طرف ديگر در همين آيات اشاراتى وجود دارد كه درخور مؤمنان گنهكار است و نسبت دادن آنها به انبيا و اوليا بعيد مى نمايد، مانند جمله «لم يدخلوها و هم يطمعون = وارد بهشت نشده اند ولى طمع آن را دارند». اين جمله با همان گنهكاران تناسب دارد و يا مطلبى كه در آيه بعد آمده كه «چون چشم اهل اعراف به دوزخيان مى افتد مى گويند: پروردگارا ما را با ستمكاران همراه نكن». اين جمله نيز با حال آنان متناسب است و با حال انبيا و امامان مطابقت نمى كند.
1 - قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 7، ص 211.
2 - آلوسى، روح المعانى، ج 8، ص 124.
1 - طبرى، جامع البيان، ج 5، ص 194.
2 - تفسير فرات كوفى، ص 143.
3 - بحار الانوار، ج 8، ص 335.
1 - معانى الاخبار، ص 22.
2 - كافى، ج 2، ص 381.
3 - تفسير عياشى، ج 2، ص 18.
1 - تفسير قمى، ج 1، ص 231.
2 - بحار الانوار، ج 8، ص 335.
1 - طباطبائى، الميزان ، ج 8، ص 125.