بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آئینه ایزد نما حضرت فاطمه زهرا (س), حکیم ربانى و عارف صمدانى حضرت آیت الله محمدرضا ربانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYENEH01 -
     AYENEH02 -
     AYENEH03 -
     AYENEH04 -
     AYENEH05 -
     AYENEH06 -
     AYENEH07 -
     AYENEH08 -
     AYENEH09 -
     AYENEH10 -
     AYENEH11 -
     AYENEH12 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(اهميت مقام محبين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها)
فى حديث طويلقال ابو جعفر عليه الصلوه و السلام : (و الله يا جابر آنها ذالك اليوم (يعنى يومالقيامه الكبرى ) لتلتقط شيعتها و محبيها كما يلتقط الطير الحب الردى فاذا صارشيعتها معها عند باب الجنته يلقى الله فى قلوبهم ان يلتفقوا فاذا التفقوافيقول الله عزوجل يا احبائى ما التفاتكم و قد شفعت فيكم فاطمته بنت حبيبى : فيقولونيا رب احببنا ان يعرف قدرنا فى هذا اليوم :فيقول الله يا احبائى ارجعوا و انظروا من احبكم لحب فاطمته : انظروا من سقاكم شربتهفى حب فاطمته انظروا من رد عنكم غيبته فى حب فاطمته : خذوا بيده و ادخلوا الجنته :قال ابو جعفر عليه السلام و الله لا يبقى فى الناس الاشاك او كافر او منافق الحديث (از كتاب شريف بحار الانوار علامه مجلسى ره در ضمن حديثى طولانى صادر ازلسان حضرت امام باقر شكافنده علوم اولين و آخرين اين چنيننقل شده است كه حضرتش فرموده قسم بخدا اى جابر در روز قيامت و محشر كبرى حضرتفاطمه زهرا سلام الله عليها مانند پرنده اى كه دانه را از بد جدا مى سازد آنحضرت (باشناختى كه از شيعيان و محبان خود دارد آنان را (بلطف و عنايت از ميان خلق در صحنه محشربرگرفته و از دوزخ نجات مى دهد.
هنگاميكه شيعيانش با آن حضرت نزديك درب بهشت مى رسند خداوند بدلها و قلوب آنانالقا مى كند كه برگرديد و توجه و التفات كنيد همينكه برگشته و توجه مى كنند حقتعالى مى فرمايد اى دوستان من چرا برگشته ايد با اينكه من در بين شما فاطمه دخترحبيبم را شفيعه شما دوستانم تعيين كرده ام مى گويند پروردگارا دوست داريم در چنينروزى قدر و منزلت ما شناخته گردد.
آنگاه حق تعالى مى فرمايد برگرديد و به بينيد چه كسى شما را بخاطر حب و دوستىفاطمه دوست داشته است بنگريد چه كسى شما را بخاطر حب و دوستى فاطمه اطعام كردهاست و لباس پوشانيده است به بينيد چه كسى شما را به خاطر حب و دوستى فاطمه يكبار به شربتى سيرآب نموده است نظر كنيد چه كسى غيبتى را از شما بلحاظ حب ودوستى فاطمه برگردانده است شما موظف هستيد دست ايشان را گرفته آنانداخل در بهشت نمائيد: آنگاه دارد كه حضرت امام باقر عليه السلام فرمود بخدا سوگنددر بين مردم كسى نماند مگر آن كه شاك و يا كافر و يا منافق باشد وگرنه باقى همهشان اجماعا داخل در بهشت مى شوند: واقعا چه قدر مايه سعادت و خوشبختى است كه انساننامش در عداد شيعيان و محبان ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا صلوات عليها و علىابيها و بعلها و بينها در اين جهان ثبت گردد تا در نشانه آخرت و جهان ابد مدتمشمول شفاعت زهراء اطهر دختر والاگهر پيغمبر كه شفيعه محشر است و از شيعيان و محبانخود شفاعت مى فرمايد واقع گردد: اللهم اجعلنا من شيعتها و محبيها. آمين :
(لمولفه الربانى )

فردا كه هر كسى به شفيعى زند دست
مائيم دست دامن معصومه فاطمه
هر كس به دل محبت زهراى مطهر است
اندر پناه فاطمه در روز محشر است
زهرا شفيعه است و شفاعت كند ز ما
علم اليقين مراست بلكه شهودى بماجرا
يا رب بحق فاطمه آن كوثر رسول
بنما شفاعت حضرت زهرا مرا شمول
تا سايه عنايت زهرا است بر سرم
كى بيم و ترس مراست ز صحراى محشرم
(ربانى ) از ازل ز محبان فاطمه (ع )
در محشرش بشفاعت زهرا است خاتمه
اشراق نهم : بيان ازدواج حضرت فاطمه زهراء با حضرت على مرتضى ولى اللهاعظمعليهما الصلوه والسلام
در اخبار آمده كه نسبت بحضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مظهرجمال رب متعال كه در حسب و نسب و فضائل و كمالات شخصى شهره ملك و ملكوت بود وبحد بلوغ رسيده بود براى خواستگارى آن نابغه روزگار اشخا(ص )بزرگى ازحضرات مهاجر و انصار محضر انور پيامبر بزرگوار شرفياب شده خواستار ازدواج بادختر والاگهر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شدند ولى از آنجا كه حضرتختمى مرتبت جز با اراده و مشيت ذات احديت مبادرت به هيچ كارى نمى كند. تقاضاىخواستگاران را نپذيرفت و دست رد بر سينه آنان زده و فرمود من در انجام اين كار منتطرامر و فرمان پروردگارم هستم تا فرمان خدا چه باشد و چه دستورى بدهد من بفرمانشعمل خواهم كرد و دخترم فاطمه را باو تزويج خواهم نمود.
دارد كه حضرت نبى خاتم منتظر امر الهى بود كهجبرئيل حامل وحى بر آنحضرت نازل گرديد و پس از ابلاغ سلام خدا به آن حضرت گفتذات احديت مى فرمايد لو لم اخلق عليا لها لما كان لفاطمه ابنتك كفو على وجهالارض آدم فمن دونه :
يعنى اگر من على مرتضى را نيافريده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمين از آدم وبعد از او تا قيامت كفو و همتائى نبود: از بحار الانوار محدث عاليقدر مجلسى : و لنعم ماقيل :
حق چو نديد همسرش در همه ممكنات از آن
واجب و لازم آمدش خلقت حيدر آورد)
جبرئيل عرض كرد خدمت حضرت ختمى مرتبت كه خداوندمتعال امر فرموده كه دخترت فاطمه را به ازدواج حضرت على مرتضى در آورى زيرااحدى در نظام وجود از غيب و شهود لياقت و شايستگى همسرى با او را جز على عليهالسلام ندارد بلكه آنكه كفويت در تمام شئون كماليه با فاطمه (س ) دارد منحصرا على(ع )است لذا حسب الامر و فرمان صادر از صقع الوهى پيغمبر اكرم (ص ) فاطمه (ع)دخترش را بعنوان همسرى بعلى (ع ) داد (و اين ازدواج مباركباد).
پس ولايت اين ازدواج با خدا بود و خطبه خوان عقد ازدواججبرئيل و ندا كننده ميكائيل و دعوت كننده اسرافيل و پخش كنندهنقل و شيرينى و حلويات ملكوتى عزرائيل (كه اين چهار نفر حاملين عرش ربوبى ) هستندو شهود اين واقعه مباركه ملائكه عوالم عاليه و سافله بوده است :
و ضمنا دستور از صقع ربوبى صادر گرديد كه شجره طوبى ميوه هاى خود را نثارنمايد درخت طوبى هم به نثار در ابيض و سفيد و ياقوت احمر و سرخ و زبرجد اخضر وسبز و لولو تازه پرداخت و حور العين آنها را جمع نموده و بيكديگر هديه ميدادند اينگفتار درر بار از كتاب بحار الانوار علامه مجلسى متخذ است :
و نيز در روايت ديگر از جابربن عبدالله نقل شده است كه هنگاميكه حضرترسول الله صلى الله عليه و آله فاطمه زهرا (س ) را باميراهل ايمان على مرتضى (ع )تزويج فرمود ذات اقدس حقتعالى و مبدء اعلى از فوق العرشخود آندو بزرگوار را با يكديگر تزويج نموده وجبرئيل خطبه خوان و ميكائيل به معيت هفتاد هزار فرشته شهود عقد بوده اند: از بحارمجلسى :
مطابق مستفاد از اخبار معتبره عقد ازدواج فاطمه زهرا با على مرتضى (ع )با چندين خطبهواقع گرديده كه بعضى سماوى و بعضى ارضى و برخى در عرش و برخى در فرشانجام گرفته است كه ما بلحاظ رعايت اختصار بيكى از آن خطب تبركا در اين مقام اكتفاء مىنمائيم : در حديث طويلى آمده است :
اوحى الله الى الامين جبرئيل ان ارق منبر الكرامته فرقى حتى استوى على المنبر واقفا فقال خطيبا: الحمدالله الذى خلق الارواح و فلق الاصباح و صور على عرشه خمسهالاشباح محى الاموات
جامع الشتات و مخرج النبات و منزل البركات بارى الانام و منشى الغمام لا تشتبهعليه الاصوات و لا تخفى عليه اللغات لا تاخذه نوم لا نسيان و نشهد ان لا اله الا اللهوحده لا شريك له :
و نشهد ان محمدا عبده و رسوله و نشهد ان على بن ابيطالب خليفته نبيه و اشهدوا ياملائكته المقربين و الملائكته الراكعين و الملائكته المسبحين و جميعاهل السماوات و الارضين بانى زوجت سيده نساء العالمين بنت محمد الامين فاطمه الزهراءبعلى بن ابى طالب سيده الوصين الا ان لها بامر رب العالمين خمس الدنيا ارضها وسمائها و برها و بحرها و جبالها و سهلها و اوحى الله تعالى اليهم انى قد زوجت ولى ووصى رسولى عليا ابن ابى طالب بسيده نساء العالمين فاطمه الزهراء
: (از جنبهالعاصمه صفحه 100)
مفاد اين حديث شريف نورانى اين است كه ذات اقدس الوهى بملك مقرب دربار خود وحىنمود كه بر منبر عرشى كرامت قرار گيرد و با خواندن خطبه اى تزويج حضرت فاطمه(ع )را بحضرت ولى الله اعظم على عليه السلام اعلام نمايد.
لذا جبرئيل در خطبه اش چنين گفت حمد و سپاس خداوندى را كه خالق ارواح و فالق اصباحو مصور صور پنجگانه اشباح و محيى اموات و جامع الشتات و گرد آورنده پراكنده ها وبيرون آورنده نبات و گياهان و نازل كننده بركات و هستى بخش انان و مردمان و پديدآوردنده قمام و ابرهااست .
آن خدائى كه اصوات بر او مشتبه و لغات بر او پوشيده و مخفى نشود و او را خواب وفراموشى فرا نگيرد.
و شهادت و گواهى ميدهم بيگانگى و يكتائى او باينكه جز او خدائى نيست و شريكى دركشور هستى براى او نيست و نيز شهادت و گواهى ميدهم كه حضرت ختمى مرتبت محمد بندهمقرب و رسول او است و نيز شهادت و گواهى مى دهم كه حضرت على بن ابى طالب (ع )خليفه و جانشين نبى اكرم (ص ) است :
شما اى فرشتگان مقرب دربار ربوبى و اى ملائكه راكعين و مسبحين و شما اى جميعساكنين سماوات و ارضين همه تان شاهد و گواه باشيد كه من بانوى زنان جهانيان و سيدهنساء عالمين كه دختر والاگهر حضرت خاتم النبين كه مشتهر به محمد امين مى باشدحضرت ملكه ملك و ملكوت عليا مكرمه فاطمه زهرا را بحضرت على بن ابيطالب سيد وسالار اوصياء تزويج نمودم آگاه باشيد و بدانيد كه حسب الامر حضرت رب العالمين خمسدنيا اعم از زمين و آسمان و بر و بحر و جبال و دشت به او متعلق است و از آن اوست .
و ذات اقدس ذوالجلال و الاكرام به آنان وحى فرمود كه من كه مالك الملك و الملكوتو صاحب العز و الجبرئتم اينك من ولى و وصى رسولم على ابن ابيطالب را بسيده نساءعالمين فاطمه زهرا تزويج كردم .
وقوع عقد نكاح و ازدواج ملكه دو سرا و سيده نساء عالمين حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها با سلطان العارفين و اميرالمؤ منين ولى الله الاعظم على مرتضى عليه السلامدر زمين
و نيز از حضرت رسول الله خاتم انبياء محمد مصطفى عليه و آلهافضل التحيته و الثناء نقل شده است كه فرمود فرشته اى از صقع ربوبى و پيشگاهالوهى نزد من آمد و گفت يا محمد ان الله يقرا عليك السلام ويقول انى قد زوجت ابنتك من على ابن ابى طالب فى الملاء االاعلى فزوجها منه فىالارض اى محمد بدرستيكه ذات قدوسى جهات الوهى بتو سلام مى رساند و مىفرمايد من كه خدايم و صاحب ولايت كليه مطلقه ام دختر والاگهر تو فاطمه زهرا را د ملاءاعلى در بين كاخ نشينان عرشى و ملكوتيان به عقد ازدواج اميراهل ايمان على بن ابى طالب در آوردم و براى او تزويج كردم اينك تو هم او را در زمين بهعقد زوجيت دائميه على مرتضى در آور.
مطابق نقل روايات معتبره و احاديث متواتزه مراسم عقد ازدواج ملكه ملك و ملكوت فاطمهلاهوتى صفات قبل از اينكه در زمين برگذار شود بفاصلهچهل يوم پيشتر در عالم بالا و آسمان الوهى تحقق يافته و سپس بفرمان ربوبى در عالمسفلى اين مراسم بموقع اجرا گذارده شده و انجام يافته است .
و خلاصه مطلب در اين رابطه برابر روايات وارده اين است : حسب الامر الهى و فرمانربوبى نسبت به تزويج فاطمه عليهماالسلام پيغمبر اكرم (ص )دستور بعلى (ع )دادبمسجد رفته مردم را احضار و جريان امر را بآنان اعلام نمايد على مرتضى (ع )باحال فرح و شادى روانه بطرف مسجد گرديد در بين راه ابوبكر و عمر با على روبر وشده و على را مسرور و شادمان ملاقات نموده سبب شادى از وى پرسيدند على (ع )فرمودپيغمبر اكرم (ص ) با ازدواج من و فاطمه (ع )موافقت فرموده و به : خبر داده كه خدا خودمراسم ازدواج فيما بين من و فاطمه را در آسمان و عرش اعلى اجرا نموده است و اينكحضرت رسول الله به دنبال من وارد مسجد خواهد شد تا اين مطلب را در حضور مردم بهآنان ابلاغ فرمايد آن دو نفر كه بر جريان امر متحضر شدند ابراز فرح و خوشحالىنموده با من بمسجد آمدند.
آنگاه طولى نكشيد كه رسل الله در حاليكه چهره مباركش از شادى و سرور مى درخشيد واردمسجد گرديد و نظر كرد ديد مسجد مملو از جمعيت شده است بلافاصله بالاى منبر قرارگرفته و سر پا ايستاده خطبه عرشيه اى مفصلا ايراد فرمود و سپس ماموريت خود را بهاستحضار مردم حاضر در مسجد رسانيد.
فرمود مردم بدانيد و آگاه باشيد خداوند متعال ذات اقدسذوالجلال و الاكرام به من امر كرده و دستور داده كه فاطمه دختر گرامى خود را به علىبن ابيطالب (ع )تزويج نمايم حقتعالى خود در عالم بالا و آسمان الوهى آندو را به عقدازدواج يكديگر در آورده و فرشتگان را شاهد و گواه گرفته و به من دستور داده و امرفرموده است كه او را در زمين بعلى تزويج نمايم و اينك من شما را بر اين مطلب شاهد وگواه مى گيرم (ثم جلس و قال قم يا على و اخطب لنفسك ). بعد از خواندن خطبه اش ازمنبر پائين آمده و نشست و آنگاه بعلى فرمود برخيز با على و براى خود خطبه بخوانعلى هم حسب الامر پيغمبر اكرم (ص ) از جاى برخاسته و بخطبه خواندن پرداخت و پس ‍ ازحمد و سپاس الهى و شكر نعم نامتناهى و درود بر حضرت خاتم انبيا و سرور اصفياء محمدمصطفى (ص ) فرمود ان النكاح مما امر الله تعالى به و اذن فيه و مجلسنا هذا مماقضاه الله تعالى و رضيه و هذا محمدبن عبداللهرسول الله (ص ) زوجنى ابنته فاطمه به صداق اربعتمائته درهم و دينار و قد رضيتبذالك فاسلوه و اشهدوا. فقال المسلمون زوجته يارسول الله . قال نعم قال المسلمون بارك الله لهما و عليهما و جمع شملهمها يعنىمحقق و مسلم است كه نكاح از جمله چيزهايى است كه خداوندمتعال دستور داده و در نظام تشريع آنرا تجويز و اجازه نسبت باين سنت سنيه صادرفرموده است .
و مجلس ما اكنون از مجالسى است كه قضاء الهىتشكيل آنرا خواسته و رضايت بانجام مراسم آن مرحمت و عنايت فرموده است .
اين حضرت ختمى مرتبت محمد بن عبدالله صلى عليه و آله است كه دختر گراميش حضرتفاطمه را به عقد مزاوجت و زناشوئى من در آورده است بصداق و مهريه اى كه عبارت ازچهارصد درهم و دينارى باشد و من از اين وصلت و ازدواج بى نهايت راضى و خوشنود وخوشحالم شما مراتب مذكوره را از آن حضرت سئوال و پرسش كنيد و بر اين واقعيتشهادت و گواهى دهيد.
مسلمانان حاضر در آن محفل اجماعا از حضرت نبى اكرم پرسيدند يارسول الله آيا شما حضرت فاطمه را به عقد مزاوجت حضرت على مرتضى در آوردىحضرت فرمود بلى آن جماعت همگى گفتند خداوند براى آن دو اين ازدواج را مبارك فرمايدو امورشان را به سامن برساند (اين مضامين برسبيل اجمال و اختصار از كتاب دلائل الامامته طبرى متخذ است .)
در بيان شب زفاف حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
در كتاب امالى شيخ عليه الرحمه در حديثى آمده چون شب زفاف فاطمه ع فرا رسيدحضرت پيغمبر اكرم صلى عليه و آله و سلم شتر شهباء خود را در حاليكه آنرا مجهز برو پوشى نموده بود آورده و بدخترش فاطمه فرمود بر ناقه نامبرده سوار شود پيغمبرزمام مهار ناقه را بدست سلمان داد و خود حضرتش از پشت سر ناقه را مى راند در بين راهصداى افتادن چيزى را شنيد مشاهده فرمود ديدجبرائيل و ميكائيل با گروه بسيارى از فرشتگان هبوط به زمين نمودند پس پيغمبر از سرفرود آنان بزمين پرسيد چه باعث شده كه شما بزمين فرود آمديد عرض نمودند آمديم تابعنوان همراهى عروس عاليه مقام را به خانه داماد عاليقدر حضت على بن ابيطالب بهبريم آنگاه جبرائيل و ميكائيل با جمع ملائك و فرشتگان با خاتم پيغمبران حضرت محمدصلى الله عليه و آله تكبير گويان بخانه اميراهل ايمان على مرتضى عليه السلام آمدند و از آن زمان تكبير گفتن در عروسى ها رايج ومرسوم گرديده است .
و نيز در كتاب تاريخ بغداد از اين عباس روايت شده كه گفته است در شب عروسى عليامكرمه حضرت فاطمه عليهاالسلام موقعيكه او را به خانه حضرت على مرتضى عليهالسلام مى بردند. حضرت رسول الله صلوات الله عليه در جلو وجبرئيل در طرف چپ و هفتاد هزار فرشته پشت سرش ‍ تسبيح گويان حركت و تا طلوعفجر به تسبيح و تقديس رب متعال اشتغال داشتند (در شب عروسى حضرت ملكه ملك وملكوت فاطمه زهرا سلام الله عليها در حاليكه عروس عاليه مقام را بخانه شوهرشحضرت على بن ابيطالب مى بردند شش زن رجز خوانى نمودند.
دارد كه اول آنان ام السلمه بود كه چنين سرود:
سرن بعون الله يا جاراتى
و اشكرنه فى كل حالات
و اذكرن ما انعم رب العلى
من كشف مكروه و آفات
و سرن مع خير نساء الورى
تفدى بعمات و خالات
يا بنت من فضله ذو العلى
بالوحى منه و الرسالات
بارك لنا و احفظ محبيها غدا
حر اللضلى يا قاضى الحاجات
واها لهذا العيش واها واها
دوم ام هانى بود كه چنين سرود
ان اباها سيد الانام
و امها مليكته الايام
و بعلها قسوره الا جام
و كاسر الاوثان و الاصنام
واها لهذا لعيش واها واها)
سيم فاطمه بنت زبيرابن عبدالمطلب بود كه چنين سرود
واها ثم واها واها
لواننا نلنا المنى نلناها
ان اباها و ابا اها
قد بلغا فى المجد غايتاها
واها لهذا العيش واها واها
چهار حفصه بود كه در رجز خود چنين سرود
يا اخوتى انظرن مصباح الدجى
و من بها الناس كلا التجا
لوم لم يكن للمصطفى وصيه
ليس لها فى الدهر كفوير تحبى
واها لهذا العيش واها واها
در بعضى نسخ آمده كه حفصه چنين سروده است
فاطمه خير نساء البشر
و من لها وجه كوجه المقر
فضلك الله على كل الورى
بفضل من خص باى الزمر
زوجك الله فتى فا ضلا
اعنى عليا خى من فى الحضر
فسرن جاراتى بها آنها
كريمته بنت عظيم الخطر
واها لهذا العيش واها واها
پنجم عايشه بود كه در رجز خود چنين سرود
ان اباها كان خير الناس
و امها مليكته الاجناس
و عمها الحمزه العباس
و بعلها ذوالشده و الباس
(و اها لهذا العيش و اها واها)
ششم ام ايمن بود كه در رجز خود چنين سرود
طوبى لها سيده النساء
ان اباها خير انبياء
و بعلها سيد اوصيا
طوبى لاهل الارض و السماء
(و اها لهذاالعيش واها واها)
دارد كه هنگام سرودن اين اشعار در ربار بانواناول هر بيت را تكرار مى نمودند و تكبير گويان وارد خانه گرديدند.
و در خبر آمده كه حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله حضرت على مرتضى دامادبزرگوار خود را احضار و سپس دختر والاگهرش فاطمه را فرا خواند آنگاه دست او راگرفته در دست على عليه السلام گذارده فرمود بارك الله فى ابنتهرسول الله ) يعنى خداوند متعال بركت و خير به تو در دختررسول خدا قرار دهد.
و در خبر ديگر آمده حضرت ، دست فاطمه را در دست على گذارده وقال يا اباالحسن هذه وديعته اله و وديعته رسوله عندك يعنى اى ابوالحسن اين وديعه وامانت خدا و رسول اوست در نزد تو و در خبر ديگر آمده كه حضرترسول الله فرمود (مرحبا ببحرين يلتقيان و نجمين يقترنان يعنى خوش آمدند دو دريائىكه با يكديگر بهم اتصال و ملاقات حاصل كرده و دو ستاره اى كه قرين يكديگر شدهاند (بحار الانوار)
در اين مقام مناسب ديدم اشعار در ربار ذيل را كه از اختر طوسى است و الحق عالى است ذكرنمايم :
اين شنيدستم كه روزى خواجه والاتبار
احمد مختار يكتا گوهر درج فخار
بود مشغول عبادت در سراى خويشتن
با دلى خالى ز حب عالم بى اعتبار
ناگهان جبرئيل از دربار دادار جليل
گشت نازل پيش آن مهر سپهر اقتدار
گفت يا احمد ترا بادا بشارت كز كرم
مالك دنيا و عقبى حضرت پروردگار
عقد زهرا و لى را بست در عرش مجيد
پيش از آن كان امر اندر فرش يابد اشتهار
گفت من تزويج بنمودم كنيز خويش را
با گرامى بنده خود قاسم فرودوس و نار
در زمين اكنون تو هم اى آسمان مكرمت
مجلسى آورد فراهم خوشتر از دار القرار
نور را با نور كن تزويج با صد اهتمام
تا كه گردد معنى نو على نور آشكار
اين بشارت را نبى چون از بشير حق شنيد
روى او بشكفت چون گل از نسيم نو بهار
ابن عم خود على را خواند پيش خويش
ز آنكه در هر كار بودش مستشير و مستشار
مجلسى آراست مانند بهشت جاودان
ونداران مجلس كه خالى بود از عيب و عوار
ابنياء بنشسته از هر سو رديف اندر رديف
اوليا استاده از هر سو قطار اندر قطار
آدم و حوا از عشرت چون غلام و چون كنيز
حيدر و صديقه را گشته ز جان خدمتگذار
موسى از يكسو بكف بگرفته ابريق بلور
عيسى از يكسو يكف بگرفته طشت زرنگار
يكطرف يعقوب با صد شوق مى پاشيد آب
يكطرف ايوب با صد شوق مى افروخت نار
نوح و ابراهيم و داود و سليمان و شعيب
لوط و اسماعيل و هود و صالح پرهيزكار
هر يكى در پيش روى حضرت خير البشر
از پى اظهار خدمت كرده شغلى اختيار
در فلكها اختران از شور آن فرخنده سور
با سرور و عيش شادى گشته از هر سو بكار
در چنين مجلس كه وصفش را شنيدى مصطفى (ص )
از پى صرف طعام و آبهاى خوشگوار
خطبه عرا بخواند و بست با صد خرمى
عقد مهر و ماه را چون حكم يزدان استوار
ز آن سپس بنمود آن شاهنشه كون و مكان
حضرت صديقه را بر ناقه شبها سوار
ز آن همايون ناقه فرخنده پى با صد سرور
داشت سلمان از پى فخريه بر دوشش مهار
بود جبريلش بصد عزت روان اندر يمين
بود ميكالش بصد شوكت روان اندر يسار
با دل خرم عقيل و حمزه و جعفر ز پى
تيغها بگرفته بر كف با هزاران اقتدار
دختران پاك عبدالمطلب خرد و بزرگ
تهنيت گويان بدند اندر قفايش رهسپار
عترت عبدالمناف از وجد آن خرم زفاف
با زنان مصطفى بودند شاد و شادخوار
حور و غلان و ملك از هر طرف با صد شعف
گرد او صف بسته بودندى هزار اندر هزار
با چنين عزت بياوردند آن صديقه را
تا در دولت سراى والدهشت و چهار
دست هزار را نبى بگرفت و در دست على
داد و آنكه دادشان در حجله شادى قرار
شاد شد خورشيد گردون نبوت را روان
زهره زهرا چو آمد مشترى را در كنار
عن ابى ايوب الانصارى قال ان النبى (ص ) مرض فاتته فاطمه سلام الله عليها وبكت فقال يا فاطمه ان لكرامته الله اياك زوجك من هو اقدمهم سلما و اكثرهم علما ان اللهتعالى اطلع الى اهل الارض اطلاعته فاختارنى منهم فجعلنى نبيا مرسلا ثم اطلع اطلاعتهفاختار منهم بعلك فاوحى الى ان ازوجه اياك و اتخذه وصيا يا فاطمه منا خير الانبياء وهو ابوك و منا خير االاوصياء و هو بعلك و منا خير الشهداء و هو حمزه علم ابيك و منا من لهجناحان يطير بهما فى الجنته حيث شاء و هو جعفر ابن عم ابيك و منا سبطا هذه الامته و سيدىشباب اهل الجنته الحسن و الحسين و هما ابناك والذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامته و هو ولدك (از نيابيع الموده صفحه 436)
اين حديث نورانى معتبر در كتاب منتخب الاثر و هم در نيابيع الموده مندرج است از ابو ايوبانصارى روايت شده كه هنگاميكه مريض شد حضرت نبى خاتم صلى الله عليه و آله وسلم حضرت فاطمه دختر والاگهرش ‍ بعيادت پدر بزرگوار آمده و بر عارضه بيمارىآنحضرت گريست .
حضرت ختمى مرتبت بدختر گراميش فرمود بلحاظ كرامت و ارزش و رفعت مقام و احترامى كهذات احديت عنايته بتو داشته بدين جهت تو را بزوجيت و همسرى كسى در آورد كه در اسلاماز ديگران اقدم و اسبق و جلوتر و از حيث علم و عرفان و دانش مقامش از همه خلايق بالاتر وبيشتر است و آن على مرتضى است .
همانا ذات قدوسى جهات الوهى توجه و عنايت و تجلى خاصى براهل ارض عالم امكان فرمود و از ميان كل ماسوا مرا اختيار كرد و برگزيد و مقام نبوت ختميهو رسالت مطلقه را به من عنايت و عطا كرد سپس تجلى ديگر فرمودباهل ارض و از ميان همه آنان شوهر عاليقدر تو را كه شخص على مرتضى است مختار وبرگزيده خود قرار داد و به من وحى فرمود تا تو را به عقد ازدواج او درآورم و او راوصى خود قرار دهم دخترم فاطمه بدان كه خير الانبياء كه از تمام انان اشرف وافضل و مقام و مرتبه اش از همه عاليتر و بهتر است از ما است و آنكس منحصرا پدر تو مىباشد (تو چنين پدرى دارى ) كه اشرف ما فى الوجود در تمام عوالم غيب و شهود است .)
و بعد از پدرت از حيث اشرفيت و افضليت بهترين اوصيا در نظامكل از ما است و او منحصرا شوهر عاليمرتبه تو شخص على مرتضى است .
و نيز بهترين و شريفترين شهيدان از ما است و آن بزرگوار حمزه عموى پدرت مى باشدو از ما است كسى كه خداوند متعال دو بال ملكوتى باو عطا فرموده است كه بوسيله آن دربهشت بهرجا خواهد در طيران است و آن بزرگوار جعفر پسر عموى پدرت مى باشد.
و نيز از ما است دو سبط اين امت و دو سيد و آقاى جواناناهل جهت و آن دو بزرگوار دو فرزند دلبند تو مى باشند كه حسن و حسين نام دارند. آنگاهفرمود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و الذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامتهو هو من ولدك : قسم و سوگند به آن كسى كه جانم در دست قدرت مطلقه اوست كهاز ما است مهدى اين امت و آن بزرگوار از فرزندان معصومين تو مى باشد.
آنكه كند نور وى آخر ظهور
ساحت دنياست ورا كوه طور
دست شريعت بقدومش بلند
پست شود هر چه بود ناپسند
مهدى موعود شه بى نظير
عيسى و خضريش نديم و وزير
وارث اوصاف همه انبياء
معدن اوصاف همه اولياء
در اين مقام نسبت بمدح بانوى ملك و ملكوت فاطمه زهرا سلام الله عليها و فرزندانگراميش قصيده طيبه از استاد عاليمقام حجه الاسلام علام قمقام عارف سبحانى آبته اللهحكيم الهى قمشه اى مرحوم حاج شيح مهدى اعلى الله مقامه الشريف بخاطر رسيد كه ذكرآن را اينجا مناسب ديدم و آن اشعار در ربار اين است .
به برج معرفت گردون درخشان اخترى دارد
به جيب خود سپهر عشق تابان گوهرى دارد
به باغ وحى و بستان نبوت گلبنى باشد
كه آن گلبن هزاران باغ گل در هر پرى دارد
به بستان ولايت تازه سرو قامتى يابى
كه آن قامت چو غوغاى قيامت محشرى دارد
به چشم از كحل ادراك حقايق سرمه بينش
بگوش از گوشوار علم و ايمان گوهرى دارد
فلك ز آن حلقه گيسوى مشكين چنبرى گيرد
ملك ز آن نرگس شهلاى رضوان ساغرى دارد
از آن مشكين گيسو ليلته القدر آيتى باشد
وز آن خندان لب لعل آب حيوان مظهرى دارد
زمين هر محفل از اشراق رويش شاهدى بيند
فلك هر جانب از انوار حسنش اخترى دارد
جحيم از قهر او بر دشمنانش شعله افروزد
بهشت از لطف او بر دوستانش كوثرى دارد
وقارش بر قد و بالاى عصمت زيورى بندد
شكوهش بر سر از سلطان عزت افسرى دارد
به براز اطلس زيباى جنت حله ديبا
به سر از فاق لولاك نبوت معجرى دارد
در آفاق حقيقت اخترش را بهترين طالع
كه چون شاه ولايت شام وصلش همسرى دارد
سزد گر آفتاب و مه ز مهرش رخ بيفروزد
كه در جيب فلك رفعت شبير و شبرى دارد
امير دين از آن برج ولاى آسمان رفعت
به از مه يازده تابنده مهر انورى دارد
حسن خلق و حسين افسر على قدر و محمد فر
كه او چون شاه صادق ماه مذهب جعفرى دارد
دگر موسى كاظم پس على فرزند دلبندش
كه در ملك رضا آن والى حق كشورى دارد
دگر سلطان تقوى خسرو يكتا تقى ديگر
نقى پاك جان آن كو حسن فر عسكرى دارد
دگر غوث زمان قطب جهان آن معنى قرآن
امام انس و جان قائم ولى داورى دارد
بلى دخت پيغمبر طهر اطهر شافع محشر
به طالع يازده رخشنده ماه و اخترى دارد
ز غوغاى قيامت كى هراسد شيعه پاكش
كه چونان عصمت كبرى شفيع محشرى دارد
عجب نبود (الهى ) را گر ايمن باشد از دوزخ
كه از مهرش دلى روشن چو مهر خاورى دارد
بيان اينكه مودت و محبت نسبت بحضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها علامتكمال ايمان و موجب سعادت دنيا و آخرت و بسيار و بى نهايتقابل اهميت است .
قال الله تعالى : قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى آيه 23سوره شورى .
بگو اى پيغمبر گرامى من اجر و مزدى از شما در برابر رسالت خود جز مودت و محبتآنان كه به من قرابت دارند نمى طلبم .
منظور حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله از ذوى القربى و نزديكان خودهمانا در درجه اولى حضرت على مرتضى و فاطمه زهرا و دو فرزند اين دو بزرگوار مىباشند چنانكه در روايات معتبره نقل شده (لمانزلت هذه الايته : قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى قالو يارسول الله : من قرابتك : من هولاء الذين وجبت علينا مودتهم .قال : على و فاطمه و ابناهما (عليهم السلام ) و قالها ثلاثا . دارد كه هنگاميكه آيهشريفه مزبوره نازل شد اصحاب عرض كردند يارسول الله خويشاوندان و اقرباء شما كه مودت و محبت آنها بر ما فرض و واجب استكيانند؟ پيغمبر اكرم فرمود آنها على و فاطمه و دو فرزند آن دو هستند و اين جمله را سهبار تكرار فرمود: از احقاق الحق جلد 3 ص 2 و نيز از حضرت امام چهارم على بن الحسينعليهماالسلام نقل شده كه هنگاميكه امير اهل ايمان على عليه السلام به شهادت رسيد حسنبن على عليهماالسلام در ميان خطبه اى خواند كه بخشى از آن اين بود:
انا من اهل البيت افترض الله مودتهم علىكل مسلم فقال تبارك و تعالى لنبيه (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى فرمود من از خاندانى هستم كه خداوند تبارك و تعالى مودت آنها را بر هر مسلمانى واجبكرده است و به پيامبرش فرموده قل لا اسئلكم الايه منظور مائيم و مقصود خدا را اكتساب حسنه مودت ما اهل بيت است .
اين حديث در مستدرك الصحيحين جلد 3 صفحه 172 و در ذخاير محب الدين طبرى صفحه137 و در صواعق ابن حجر صفحه 101 نقل شده است .
و نيز در كتاب نفس المهموم محدث قمى دارد كه وقتى حضرت على بن الحسين (ع ) را بهاسارت آوردند و بر دروازه دمشق نگهداشتن پير مردى شامى نزد آنحضرت آمد و براسارت آن بزرگوار و ساير اسراء اظهار شادى نمود و شكر خدا كرد حضرت سيد سجاد(ع ) كه سخن آن پيرمرد غافل را شنيد وى را خواست و بدو فرمود اى شيخ تو كه براسيرى ما شكر كردى ما را شناختى ؟ آيا تو در قرآن اين آيت را نخوانده اى قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى يعنى من از شما مزد رسالت نخواهممگر خويشاوندان و نزديكان مرا دوست داريد پيرمرد گفت خوانده ام امام عليه السلامفرمود ما همانهائيم كه اين آيه در حق ما نازل شده است و چند آيه ديگر در اين رابطه ازناحيه آنحضرت از آن پيرمرد سئوال شد و جواب داد كه تمام آيات را كه فرموده ايدتلاوت نموده ام آيا اين آيات در مورد شماست و شما همانها هستيد كه در آيات نامبردهاشارت به آن گرديده است فرمود آرى فورا آن پيرمرد معذرت خواست و از جسارت نسبتباهل بيت عصمت كه عدم شناخت او باعث شده بود توبه كرد و از كشندگان دشمنانآل محمد (ص )در نزد خدا بيزارى جست و معلوم شد كه تبليغات دشمن امر را بر او مشتبهساخته است .
در اين مورد اشعارى استاد حكيم الهى قمشه اى رضوان الله تعالى عليه در كتاب نغمهحسينى سروده است كه ذكر ان در اين مقام مناسب است .
مردى از آن خاك كه ويرانه باد
چشم چو بر فوج اسيران گشاد
گفت سپاس ايزد سبوح را
آنكه عطا كرد به تن روح را
كز شر و آشوب شما گمرهان
لطف حق آسود خليفه جهان
زين عباد اين سخن اصغا نمود
گفت كه اى شيخ ببايد زدود
از دل تو زنگ خطا و غلط
تا كه ز قرآن شنوى چند خط
خوانده اى اى شيخ ز قرآن حق
آيه (لا اسئلكم ) در ورق
آيه تطهير و خمس خوانده اى
از چه در آئين به غلط مانده اى
ما بخدا مقصد اين آيتيم
آل پيغمبر علم ملتيم
ما بخدا خويش رسول اللهيم
معدن علميم و ز وحى آگهيم
ما بخدا صاحب سر حقيم
والى ملكيم و شه مطلقيم
ما كه در اين سلسله ذلتيم
سبط رسول و شرف ملتيم
هادى خلقيم بنص رسول
حجت حقيم بحسن قبول
شيخ كز او صحبت قرآن شنيد
شد خجل انگشت بدندان گزيد
گفت عجب در غلط افتاده ايم
بر سر باطل عبث استاده ائيم
واى به من واى بر آئين من
واى بر اين مهر من و كين من
گفت عجب كرده يزيد ابن دون
در بر ما قصه دين واژگون
سخت پشيمان شد و فرياد كرد
لعن بر آن مظهر بيداد كرد
گفت كه بيزارم از اين روزگار
وز عمل زشت يزيد الفرار
كرد تبرى ز يزيد كفور
روى دل آورد برب غفور
اشك همى ريخت كه اى ذوالجلال
زارم و بيزارم از اين بدسكال
لعن ابد باد بر اين ديوخو
باد بدان شاه ستمگر تفو
بودمى از جهل ز دين بى خبر
ذوالكرما از گنهم در گذر
يا رب از اين پس به يزيد جهول
دشمنم و دوست به آل رسول
دامن سجاد گرفت از ادب
گفت كه اى مظهر الطاف رب
بر من نادان خطاكار بخش
زشتى اين پير دل افكار بخش
تو به ام از لطف و كرامت پذير
اى به دو عالم تو مرا دستگير
خسرو سجاد بدان شيخ راد
گفت خدايار و رسول از تو شاد
توبه ات اى شيخ شد قبول
حشر تو با عترت پاك رسول
مفسر عاليقدر مرحوم طبرسى از كتاب (شواهدالتنزيل ) حاكم حكانى كه از محدثين و مفسرين معروفاهل سنت است از (ابى امامه باهلى ) چنين نقل مى نمايد حضرترسول خاتم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ان الله خلق الانبياء من اشجار شتىو انا و على (ع ) من شجرة واحدة فانا اصلها و على (ع ) فرعها و فاطمه (ع ) لقاحها والحسن و الحسين (ع ) ثمارها و اشياعنا اوراقها الى انقال (ص )لو ان عبدالله بين الصفا و المروه الف عام : ثم الف عام : ثم الف عام حتىيصير كالشن البالى ثم لم يدرك محبتنا كبه الله على منخريه فى النار ثم تلا (قل اسئلكم عليه اجرا الخ ‌
حضرت نبى اكرم (ص )فرمود ذات حقتعالى و مبدء اعلى سلسله انبيا راا از اشجار مختلفىآفريد ولى من و على (ع ) را شجره واحده خلق فرمود مناصل آن شجره ام و على فرع و شاخه آن فاطمه (ع ) موجب بارورى آن است و حسن و حسين(ع )ميوه ها و ثمره آن و شيعيان ما اوراق و برگهاى آنند تا آنجا كه فرمود اگر كسى خدارا بين صفا و مروره هزار سال و سپس ‍ هزار سال و بعد از آن نيز كهنه و پوسيده گردداما حب و عشق ما را نداشته باشد خدا او را بصور در آتش افكند سپس اين آيه مباركه راتلاوت فرمود (قل لا اسئلكم اليه اجرا الموده فى القربى ) آيه 23 سوره شورى
قال الز محشرى فى تفسير المسمى بالكشاف : آنها لما نزلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى )قيل يا رسول الله من قرابتك هولاء الذين وجبت علينا مودتهم .قال : على و فاطمه و ابناهما: و قال (ص ) يعنىرسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
من مات على حب آل محمد مات شهيدا: الا و من مات على حبآل محمد مات مغفورا له الا و من مات عل حب حب آل محمد مات تائبا: الا و من مات على حبآل محمد مات مستكمل الايمان .
الا و من مات على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنته ثم منكر و نكير الا و من مات علىحب آل محمد يزف الى الجنته كما تزف العروس ‍ الى بيت زوجها.
الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنته الا و من مات على حبآل محمد جعل الله قبره مزار ملائكته الرحمه الا و من مات على حبآل محمد مات على السنته و الجماعته الا و من مات على بغضآل محمد جاء يوم القيامته مكتوب بين عينيه آيس من رحمته الله .
الا و من مات على بغض آل محمد مات كافرا: الا و من مات على بغضآل محمد لم يشم رائحته الجنته : الكشاف ج 3 (ص )467.

زمخشرى كه از اعاظم مفسرين است در تفسير خود بنام كشاف چنين گويد هنگاميكه اين آيهشريفه قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القرى ،نازل شد گفته گرديد اى رسول خدا خويشاوندان تو كه مودت و محبت به آنها بر ما واجبشده چه كسانى مى باشند فرمود على و فاطمه و دو فرزندان آنها هستند. آنگاه فرمود.
هر كس بر محبت ال محمد بميرد شهيد از دنيا رفته است (يعنى مقام و درجه شهيد را داراست).
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برود آمرزيده شده و بخشوده از دنيا رفتهاست .
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا رود مؤ منكامل الايمان از دنيا رفته .
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا رود ملك الموت (يعنى فرشته مرگ او رابشارت و مژده به بهشت مى دهد و نيز دو فرشته ديگر كه مامورانسئول در قبر همين بشارت را به او مى دهند)
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برود او را با عزت و احترام و اكرام بسوىبهشت مى برند آن چنانكه تازه عروس را به خانه داماد برند.
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا رود در قبر او دو در بسوى بهشت بروى اوگشوده مى شود.
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برودخدا قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمتقرار ميدهد
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برود بر طبق سنت و جماعت اسلام از دنيا رفته.
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برود روز قيامت در حالى وارد عرصه مى شودكه در پيشانى او نوشته شده (مايوس از رحمت خدا).
آگاه باشيد هر كس بر دشمنى و بغض آل محمد (ص ) از دنيا رود كافر از دنيا رفته .
آگاه باشيد هر كس با عداوت و دشمنى بر آل محمد (ص ) از دنيا برود هرگز رائحه وبوى بهشت را استشمام نخواهد نمود.
جالب توجه اينكه فخر رازى كه از اكابر مفسريناهل تسنن است بعد از ذكر اين حديث شريف نورانى كه صاحب تفسير كشاف آن را بصورتارسال مسلم ذكر نموده است اضافه ميكند كه آل محمد صلى اله عليه و آله كسانى هستند كهبازگشت امرشان به اوست كسانى كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد آنهاآل محمد محسوب مى شوند و شك نيست كه فاطمه و على و حسن و حسين محكمترين پيوند رابا حضرت رسول الله داشتند و اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتره است بنابراينلازم است كه آنها را آل
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و سلم بدانيم .
آنگاه ميگويد بنابراين ثابت و مسلم و محرز است كه اين چهار تن ذوى القربى پيغمبرخاتم هستند و بايست از احترام فوق العاده برخوردار باشند فخر رازى دلائلى بر اثباتاين مسئله دارد و ميگويد شك و شبهه اى نيست كه پيغمبر اكرم (ص ) بسيار فاطمه را دوستميداشت و درباره او فرمود فاطمه بضعته منى يوذينى مايوذيها فاطمه پاره تنمن است آنكه او را آزار دهد مرا آزار داده و اذيت نموده است و نيز با احاديث متواتره صادر ازلسان رسول الله صلى الله عليه و آله ثابت و محقق شده كه آنحضرت على مرتضى وحسن و حسين را دوست ميداشته پس محبت آنها بر تمام امت واجب است و به آياتى چند از قرآناشاره ميكند و نتيجه ميگيرد كه مودت و محبت آل محمد صلى الله عليه و آله بر كافه مسلمينو اهل ايمان واجب است اين بود خلاصه از گفتار فخر رازى در تفسيرش ‍ مجلد 27/صفحه166/165
مولف گويد اينكه اين همه در آيات قرآنيه و احاديث معتبره تاكيد بر مودت و محبت شدهمخصوصا درباره خاندان عصمت و معادن حكمت وآل اطهار حضرت محمد صلوات الله عليهم فائده و نفع اين مودت و محبتبحال خود امت است وگرنه پيغمبر اسلام اجر و مزدى براى رسالت خود از امت انتظارندارد و نيازى هم بدان ندارد بلكه اين مودت و محبت به نفع و سود امت است و اثبات كنندهولايت است كه توام با توحيد است و در واقع محبتاهل بيت عصمت محبت بخداست چنانكه اطاعت از ايشان اطاعت از خداست و در اشراقات سابقباين واقعيت تصريح نموديم كه (حب محبوب خدا حب خدا است ).
پس بر ما است كه مظهر حب خدا شويم و از محبت بخلق خدا دريغ نداريم بالاخص محبت آنهاكه بنص قرآن بر ما واجب است و اين محبت است كهمكمل ايمان و دين ما است و نفعش در نظام ملكى و ملكوتى عائد خودمان مى شود.
اللهم اجعلنا من المحجبين بمحمد حبيبك خاتم النبيين و رحمه للعالمين و محبى آلهالطاهرين و عترته المعصومين سيما فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها). آمين .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation