(((الحمدلله )))
الحمدلله : يعنى حمد مختص خدا است و هيچ كس غير از خدا مستحق حمد و لايق ستايش وسزاوار ثناء نمى باشد: زيرا حمد و ثناء در ازاءكمال و فضيلت است و اصل كمالات و فضائل همه از خدا است .
چه وجود ذاتى مختص اوست و نيز كمالات وجودى از علم و قدرت و حيات و اراده و غيرها همهبالذات و بالاصالته مختص اوست : و هر كمال و فضيلتى كه در ماسواء است پرتوىاز شعشعه جمال ربانى و رشحه اى از كمال وظل و سابه اى از فروغ حضرت سبحانى است و اشياء و موجودات از خود هيچكمال و فضيلتى ندارند تا سزاوار حمد و ثنا باشند پس از اين جهت است كه مستحق حمد وثناء منحصرا ذات كل الكمال صمدى الوهى است و لذا فرمود (الحمدلله ) كه لام (لله ) لاماختصاص است و الف و لام (الحمد) را اگر استفراقى بدانيم يعنىكل الحمد و اگر جنسى بگيريم يعى طبيعت حمد مختص خدا است زيراكامل مطلق بالذات و بالاصالته خدا است :
و اگر حمد و ثناء و تعظيم به جهت برائت از نقص باشد نيز حمد مختص خدا است زيراموجودى كه مبراى و منزه از جميع نقائص باشد منحصرا خدا است كه وجود محض است و ازخلط با عدم مبرى است و نور صرف است و از شوب با ظلمت معرى است و هيچ موجودى غير ازخدا مبرى و منزه از كل نواقص و عيوب نمى باشد كه مشوب به هيچ عدمى و ظلمتى و نقصىنباشد زيرا ممكن الوجود اگر فرضا برائت از هر نقص داشته باشد ولى برائت از نقصامكان و تعلق بغير نخواهد داشت و الا ممكن الوجود بالذات نخواهد بود وحال آنكه ممكن الوجود فقر صرفت است .
پس ثابت و مبرهن است كه مستحقق حمد و سزاوار ثنا و تعظيم از اين جهت هم ذات يكتاىصمدى الوهى است و بس : (يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد)آيه 16 سوره فاطر:
و همانطوريكه محموديتها و ثناها مختص خدا است و عائد به اوست كما فى الحديث (اليهيرجع عواقب الثناء) همين طور حامديت هر حامدى براى هر محمودى نيز مرجعش خدا است وعائد به او است و مخصو(ص )اوست كما اينكهبحول و قوه اوست چون هستى بخش اوست و نعمت از آن اسو است و منعم حقيقى و واهبكل نعم و بخشنده كل كمالات و فيوضات و بركات على الاطلاق او است : پس از اين لحاظهم كه حمد و شكر در برابر نعمت باشد نيز مستحق حمد و شكر بالحقيقته جز خدا كسىنيست چه او هست متفرد بالانعام و او است جواد مطلق كه جود و بخشش او برسبيل فيض و عنايت است به بجهت عوض و غرض زيراكامل مطلق را غرض زائد بر ذات نيست :
فالحمد كل لله و منه و اليه : و در دعا مى خوانيم (اللهم لك الحمد سرمدا ابدا لا انقطاعله و لا نفاد له و لك ينبغى و اليك ينتهى ): از عادى عشرات در مفاتيح الجنان حاج شيخعباس قمى رحمته الله عليه :
( للحكيم المتاله الحاج ملاهادى السبزوارى قدس الله سره السبحانى )
فالحمد كل الحمد مخصو(ص )به
|
و عند نور وجهن سواره فى ء
|
و لنعم ما قيل :
حمد بى حد را سزد ذاتى كه بى همتاستى
|
واحد و يكتاپرستى هم خالق اشياستى
|
در حقيقت ماسوائى نبود اندر ماسوا
|
كل شى ء هالك الا وجهه پيداستى
|
داخل فى كل شى ء خارج عن كل شى ء
|
وز ظهور خويش هم پيدا و ناپيداستى
|
اوست دارا و مراتب از وجود واحد است
|
كل موجودات راگر اسفل و اعلاستى
|
عكس و عاكس و ظل و ذى ظل متحد نبود يقين
|
كى توان گفتن كه شمس و پرتوش يكتاستى
|
نسبت واجب به ممكن نسبت شمس است و ضوء
|
نى به مانند بنا و نسبت بناستى
|
ذات ممكن با صفاتش گرچه غير از واجب است
|
از قبيل فى و شى نى رشح درياستى
|
كثرت اندر وحدت است و وحدت اندر كثر تيست
|
اين در آن پنهان بود و آن اندرين پيداستى
|
حق حق است و خلق خلق و اول از ثانى برى
|
ثانى از اول معرى نزد هر داناستى
|
در توهم هرچه ايد نيست واجب ممكن است
|
( كل ما ميز تموا) شاهد بر اين دعواستى
|
بيت اخير متخذ است از كلام معجز نظام حضرت باقر العلوم عليه اسلام مى باشد كهفرموده است ( كل ما ميز تموه باوهامكم فى ادق معانيه فهو مخلوق لكم مصنوع مثلكم مردوداليكم ):
(هر چه انديشى پذيراى فنا است
|
آنكه اندر وهم نايد او خدا است ):
|
(((سبحانه الله )))
در كتاب شريف توحيد صدوق در باب 44 در معنى (سبحان الله ) چنيننقل شده است كه از حضرت امير المؤ منين و سلطان العارفين رئيس الموحدين مولىالموالى على بى ابيطالب عليه الصلوه و السلامسئوال شد با اباالحسن (ما تفسير سبحان الله )قال عليه السلام (هو تعظيم جلال الله عزوجل و تنزيهه عماقال فيه كل مشرك فاذا قالها العبد صلى عليهكل ملك : از ولى الله اعظم على عليه السلام از معنى و تفسير (سبحان الله )سئوال گرديد ولى ذوالجلال فرمود (سبحان الله ) در مقام تعظيم و تنزيه ذات خداوندمتعال استعمال مى شود و هرگاه عبد قائل به اين كلمه شود و سبحان الله بر زبان جارىسازد كل ملائك و همه فرشتگان بر آن عبد و بنده خدا صلوات فرستند:
و نيز در همان كتاب توحيد در همين باب 44 حديث ديگر از هشام جوالليقىنقل شده كه گفته است از حضرت امام صادق كاشف حقايق عليه السلامسئوال كردم از قول خداى عزوجل (سبحان الله ) چه قصد مى شود از آن حضرت فرمود(سبحان الله ) دلالت دارد بر تنزيه خدا كه خداىمتعال منزه و مبرى است از هر عيب و نقص :
ناگفته نماند بنا بر قرائت مشهور در تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليهاترتيب گفتن آن اول گفتن (الله ) اكبر و بعد گفتن (الحمدلله ) و سپس ذكر (سبحان الله) است .
نگارنده گويد شايد گفتن (سبحان الله ) در آخر اين اذكار اعتذار بنده است در نزدپروردگار و پيشگاه الوهى كه مبادا ذكر و تسبيح او نواقصى داشته باشد لفظا يا معنالذا بگفتن (سبحان الله ) تنزيه مى كند حق را از گفتن آن نواقص و يا خطرات اوهامى كهدر اثناى تكبير يا حمد عارض او مى شود چه تسبيح در واقع عبارتست از سلب جميعنواقص :
ما نتوانيم حق حمد تو گفتن
|
قال سيد الساجدين و زين العابدين مولانا على بن الحسين فى مناجاته (الهى قصرتالالسن عن بلوغ ثنائك كما يلق بجلالك ) از مفاتيح قمى حكيم سنائى گويد
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكى و خدائى
|
نروم جز به همان راه كه توئم راهنمائى
|
همه درگاه تو جويم همه از فيض تو پويم
|
همه توحيد تو گويم كه بتوحيد سزائى
|
تو رحيمى تو حكيمى تو عظيمى تو كريمى
|
تو نماينده فضلى تو سزاوار ثنائى
|
نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجى
|
نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم نيائى
|
لب و دندان سنائى همه توحيد تو گويد
|
مگر از آتش دوزح بودش روى رهائى
|
لمولفه
تو سزاوار ستايش صفتت رحمت و بخشش
|
تو مربى همه عالم تو خداوند جهانى
|
همه علمى همه قدرت همه حلمى همه حكمت
|
همه فيضى و كمالى همه نورى و بهائى
|
احدى تو صمدى تو غنى از يار وزيرى
|
برى از شبه و نظيرى متفرد به بقائى
|
همه تكبير تو گويم همه تحميد تو گويم
|
همه تسبيح تو گويم كه به تحميد سزائى
|
تكبير گفتن (الله اكبر): تحميد گفتن (الحمدلله ): تسبيح گفتن ففاطمه زهرا سلام اللهعليها بعدد سابق الذكر ناميده شده است .
تعليم اين اذكار از ناحيه پدر بزرگوار بدخترش فاطمه زهرا است و در واقع عطيهپيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم به آن حضرت است مداومت امت را بر اين تسبيحكه يادگار حضرت فاطمه زهرا دختر والاگهر پيغمبر خاتم حضرت محمد مصطفى عليهماآلاف التحيته و الثنا است فضيلت و ثواب بسيار براى آن در اخبار صادره از مقام عصمتو معادن حكمت عليهم السلام وارد است كه به شمه از آن اجمالا اشاره مى شود:
بيان فضيلت تسبيح حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها
احاديث معتبره صادره از مقام عصمت و معادن حكمت نسبت به فضيلت تسبيح حضرت فاطمهزهرا سلام الله عليها دختر والاگهر پيغمبر حضرت محمد مصطفى عليه و آلهافضل التحيته و الثناء بسيار است :
و ما در اين مقام اكتفاء مى كنيم بذكر چند حديث مختصر تيمنا و تبركا باشد كه با دانستنفضيلت آن قدر اين اذكار در ربار يادگار دختر پيغمبر بزرگوار موجب مداومت آن بعد ازهر نماز در پيشگاه پروردگار باشد و بدين وسيله خدا را بسيار ياد كرده و به آيهكريمه (و اذكر و الله ذكرا كثيرا) عمل نموده باشيم : و از آن جمله است حديثاول : قال رسول الله (ص )لبنته فاطمه الزهرا (ع ) يا فاطمته اعطيك ما هو خير لك منالدنيا بما فيه تكبرين الله بعد كل صلاه اربعا و ثلاثين تكبيرتا و تتحمدين اللهثلاثا و ثلاثين تحميدتا و تسبحين الله ثلاثا و ثلاثين تسبيحتا ثم تتحتمين ذالكبالله الا الله و ذالك خير لك من الذى اردت و من الدنيا و ما فيها فلزمت صلوات الله عليهاهذا التسبيح بعد كل صلواه و نسبت اليها: البحار ج 85
فرمود پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بدخترش حضرت فاطمه عليهاالسلام
اى فاطمه من عطا مى كنم تو را چيزى كه آن چيز بهتر است از دنيا و آنچه در آن است و آنچيز عبارت از گفتن بعد از هر نماز سى و چار مرتبه تكبير (الله اكبر) و سى و سهمرتبه تحميد (الحمدلله ) و سيو سه مرتبه تسبيح (سبحان الله ) و ختم كن آنرا بذكرتهليل (لا اله الا الله ) و اين تسبيح بهتر است از براى تو از آنچه اراده دارىبوصول آن و نيز بهتر است از دنيا و آنچه در آن است پس حضرت فاطمه صلوات اللهعليها طبق دستور پدر بزرگوار مداومت باين اذكار فرمود لذا اين تسبيح بآن حضرتنسبت داده شده است : چنانچه مشهور شده به تسبيح الزهرا سلام الله عليها خداوند توفيقمداومت گفتن اين اذكار در ربار را بعد از هر نماز بقاطبه مسلمين و مومين على الاطلاق عطافرمايد.
و نيز از جمله احاديثى كه در فضيلت تسبيح الزهرا عنقل شده همانا احاديث نورانيه است كه محدث قمى رضوان الله تعالى آنرا در مفاتيح آوردهاست .
از امام پنجم مولانا امام محمد باقر علوم اولين و آخرين عليه الصلوه والسلام روايت شدهكه فرموده است عبادت كرده نشده است ذات اقدس الوهى به چيزى كهافضل و بهتر از تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها باشد و اگر چيزى بهترمى بود حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آنرا بدختر گراميش فاطمهعليهاالسلام عطا مى فرمود:
و نيز بسند معتبر آنحضرت مروى است كه هر كه تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعليها را بگويد و بعد از آن استغفار كند خداى غفار او را بيامرزد و آن بر زبان صداستو در ميزان عمل هزار و شيطان را دور مى كند و خدا را خوشنود مى گرداند و نيز بسندهاىصحيح از حضرت امام صادق كاشف حقايق صلوات الله و سلامه عليهمنقول است كه هر كه بعد از نماز تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام را بگويد پيش ازآنكه پاها را الز هيئت نماز بگرداند آمرزيده شود و بهشت بر او واجب گردد.
و در حديق معتر ديگر از آن حضرت روايت شده كه فرموده است تسبيح حضرت فاطمه سلامالله عليها را بعد از هر نماز خواندن بهتر است نزد من از آنكه هزار ركعت نماز نگذارد درهر روزى : و نيز از آن حضرت منقول است كه فرموده ما امر مى كنيم كودكان خود را بهتسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام چنانچه امر مى كنيم ايشان را به به نماز پس آنراترك مكن كه هر كه داومت نمايد بر آنن شقى و بدبخت نمى شود.
بارى احاديث در فضيلت تسبيح الزهرا (ع )زياده از آن است كه در اين رساله مختصرهايراد توان كرد:
و كيفيت آن بنابر اشهر آن است كه سى و چهار مرتبه (الله اكبر) و سى و سه مرتبه(الحمدالله ) و سيو سيه مرتبه (سبحان الله ) بگويد و مجموعا عدد آن صد است و نبايدآنرا كم و زياد نمود چه در اذكار و تسبيحات اسرارى نفهته است كه هر كسى را آگهى بهآن نيست و همان به كه ما بدان متعبد باشيم و چون و چرا نمايئم : زيرا از نتيجه مطلوبهدور مى مانيم : مخصوصا كه اگر در تعداد آن دستورى از لسان معصوم صادر شده باشدمثلا اگر بما بگويند سر صد قدم گنجى است پنهان شده و شما بايد صد قدم برداريدتا به آن گنج برسيد بديهى است ما نمى توانيم يك قدم جلو و يادنبال برداريم چه در غير اين صورت بگنج نمى رسيم پس در اذكار وارده و تعداد آنبهر چه دستور داده شده بايد عمل نمائيم :
خداوند توفيق اذكار الهى از تكبيرات و تحميدات و تسبيحات را بما و كافه خداپرستانعطا و مرحمت فرمايد مخصصوصا مداومت بر تسبيح حضرت زهر سلام الله عليها را كهاعطائى و يادگار حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم استبدختر والاگهرش فاطمه الزهرا (ع )و نظر به اينكه اين خاندانجليل توجهشان بمعنويات است نه بماديات لذا بهترين عطيه و هديه پيغمبر اكرم اكرمبدخترش فاطمه اين عطيه و موهبت الهيه مى باشد كه نزد فاطمه عليهاالسلام ارزش آنبالاتر از تمام عالم ملك و ملكوت است آيا چيزى بهتر و بالاتر و نفيستر از ذكر تسبيحجلال و تحميد جمال و تكبير كمال خداى متعال هست نه بخدا قسم چيزى براى انسان بهتر وبا فضيلت تر از ايمان و محبت خدا و معرفت بخدا و ذكر تسبيح او نيست : الذ لذات معنوىو روحى و ذكر الله است و در مناجات زينت الهيون و اسوه ربانيون سيد سجاد عليه السلامآمده است :
الهى استغفرك من كل لذه بغير ذكرك و من كلشغل بغير طاعتك الهى انت قلت و و قولك الحق : يا ايها الذين آنوا اذكر و الله ذكرا كثيرا(و سبحوه بكره و اصيلا) ( مفاتيح الجنان محدث قمى )
علامه ربانى ملامحسن فيض كاشانى گويد:
بجز از ذكر يار استغفرالله
|
زبان كان تو بذكر دوست نبود
|
استاد عالى مقام حكيم الهى قمشه اى گويد:
از هر چه جز عشق رخت اى يار توبه
|
وز هر سخن جز ذكرت اى دلدار توبه
|
تا جان بود كوشيم در راه وصالت
|
كز هر چه غير از لذت ديدار توبه
|
صد لن ترانى گوئى از ره بر نگرديم
|
ما و وصالت ديگر از هر كار توبه
|
در باغ عالم از نظر بر سنبل و گل
|
با يار سنبل موى گل رخسار توبه
|
هستى ما خار گلستان وجود است
|
با رويت اى گل آفرين از خار توبه
|
تا جلوه حسنت در اين گلزار ديديم
|
كرديم از خار و گل اين دار توبه
|
از هر نظر جز بر رخت استغفر الله
|
وز هر عمل جز طاعتت صد بار توبه
|
با خلق احسان با خدا تسليم و اخلاص
|
زين هر دو بگذشتى ز هر كردار توبه
|
جز عاشقى از هر گناهى چون الهى
|
كرديم بر درگاهت اى غفار توبه
|
(دستور خاتم انبيا (ص )بدخترش فاطمه زهرا (ع)قبل از خواب )
عن فاطمه الزهرا صلوات الله عليها قالت :دخل على رسول الله صلى الله عليه و آله و قد افترشت فراشى للنومفقال يا فاطمه لا تنامى الا و قد عملت اربعته : ختمت القرآن و جعلت الانبياء شفعائك وارضيت المومنين عن نفسك و حجبت و اعتمرت : قال هذا و اخذ فى الصلاه فصبرت حتى اتمصلاته : قلت يا رسول الله امرت باربعته لا اقدر عليها فى هذاالحال فتبسم صلى الله عليه و قال اذا قراءتقل هو الله احد ثلاث مرات فكانك ختمت القرآن و اذا صليت على و على الانبياء قبلى كناشفعانك يوم القيامته و اذا استغفرت للمومنين رضوا كلهم عنك و اذا قلت سبحان الله والحمدلله و لا اله الا لله اكبر فقد حججت و اعتمرت : از (خلاصه الاذكار):
اين حديث شريف نورانى تا از ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه لاهوتى صفاتنقل شده است كه فرموده هنگاميكه بستر خوابم را گسترده بودم پدر بزرگوارم حضرترسول الله صلى الله عليه و آله بر من وارد شده و سپس چنين به من دستور فرمود اىفاطمه دختر والا گهرم سر به بستر خواب مگذار مگر اينكه اين چهارعمل را انجام بدهى نخست اينكه يكدوره قرآن ختم نمائى دوم اينكه انبياء و پيغمبران راشفيع خود قرار بدهى سوم اسنكه اهل ايمان از خود راضى و خوشنود سازى چهارم اينكهيك حج و عمره انجام بدهى :
پدر بزرگوارم اين اعمال چهارگانه را بمن دستور داد و امر فرمود و بنمازمشغول گرديد من در حال فكر كه چگونه برايم ميسر است اين فرمان پدرم را اجرا كنم بااينكه كار بسيار مشكلى است پس صبر و تامل نمودم تا پدر بزرگوارم نمازش را بهاتمام رسانيد آنگاه عرض كردم يا رسول الله شما چنين دستورى به من داديد كه انجام آندر نظرم دشوار مى آيد و من با اين وقت كم قدرت و توان انجام اين چهارعمل مورد دستور شما ندارم :
پس در اين حال پدرم تبسم فرمد و خنديد و آنگاه بمن چنين فرمود تو اگر سوره مباركه(((قل هو الله احد))) را سه مرتبه قرآئت نمائىمثل اين است كه يك ختم قرآن انجام داده اى و اگر بر من و بر پيغمبرانقبل از من صلوات بفرستى ما در روز قيامت كبرى همه شفعا تو هستيم و اگر براىاهل ايمان استغفار و طلب آمرزش از پروردگار بنمائى همه آنان از تو رضايتمند وخرسند خواهند شد و اگر اين اذكار در ربار را بر زبان خود جارى سازى و بگوئى(سبحان الله و الحمدلله لا اله الا الله و اله اكبرمثل اين است كه عمل حج و عمره را انجام داده اى :
مولف گويد الحق چه دسترو نفيس و گرانبهائى حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى عليهآلاف التحيته والثناء بدختر گراميش حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها عطا و مرحمتفرموده است : چهار عمل باين سهل و ايسانى اما اينقدر ثواب و پاداش بسيار درقبال اين دستور منظور و به انجام دهنده آن عطا مى شود:
و اين نيست مگر از جهت اهميت محتواى اين اعمال چهار گانه پس بايد دانست و بايد فهميدچرا قرائت سه مرتبه سوره توحيد برابر يكدوره ختم قرآن است شبهه نيست كه معرفتهالله اعلى المعارف است و اين سوره مباركه محتوى عاليترين درس عرفان و معرفت درشناختن حق تعالى است چه شناسنامه كامل خدا است و اين سوره مباركه است كه محتوى اعلىمرتبه توحيد است و اختصاص دارد بدانشگاه عالى و نهايى خاتم انبيا و سرور اصفياءحضرت محمد مصطفى عليه و آله افضل التحيته و الثناء: و مختص امت عالى رتبهآنحضرت است : هيچ يك از انبيا و رسل سالفه نتوانسته اند باين مرتبه عاليه از توحيددعوت نمايند بدو جهت يكى آنكه مرتبه آنان مقتضى اين دعوت در افق اعلى نبوده است چههر پيغمبرى را مقام و مرتبه و موقفى است كه واقف در آن مقام و مرتبه مخصو(ص )به خوداست بطورى كه نمى تواند در مقام دعوت بخلق از موطن و موقف عرفان خاص خود تجاوزنمايد و جهت آنكه اقوام و امم ايشان استعداد و قابليت ادراك و فهم اين مرتبه عاليه را درتوحيد نداشته اند
ولى مرتبه خاتميت مقتضى ايت دعوت بوده چه حضرت ختمى مرتبت واجد اين مرتبه است كهمظهريت مقام احديت و صمديت را داراست و اين مقام و مرتبه مختص آن حضرت است لذا دعوتبموقف و موطن عرفان خود نموده است و مويد اين نكته همانا كلام معجز نظام امام سجاد زينالعابدين زينت الهيون است قال السجاد عليه السلام (ان اللهقل هو الله عزوجل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقونفانزل الله قل هو الله احد و الايات من سوره الحديد الى قوله (و هو عليم بذاتالصدور) فمن رام ورائ ذلك فقد هلك : اصول كافى : مفاد كلام امام سجاد عليه السلام ايناست كه ذات خداى متعال در ازل مى دانست كه در آخر الزمان اقوامى متعمق و متفكر كه داراىفكر دقيق و عميق در فهم معارف الهيه و حقايق ربانيه و آيات قرآنيه هستند بوجود مى آيندبدين جهت (قل هو الله احد) و آيات اول سوره حديد رانازل فرمود و هر كس غير از اين جويد هلاك است زيرا براى خداشناسى و توحيد حقتعالىملاك عرفان واقعى و ميزان حقيقى محتواى سوره توحيد و آيات مباركاتاول سوره حديد است پس بايد بر آن تكيه كرد و ازاقوال و افكارى كه مخالف آن است و آدمى را بضلالت و هلاكت و صراط غير مستقيم توحيدسوق مى دهد پرهيز نمود زيرا وراء مسلك توحيد نيست مگر كفر و شركت وتعطيل و تشبيه و اباطيل و بس در اهميت محتواى سوره توحيد كه حضرت باقر شكافندهعلوم اولين و آخرين پنجمين نير برج ولايت و امامت عليه السلام فرموده است (لو وجدتلعلمى الذى اتانى الله عزوجل حملته لنشرت التوحيد و الاسلام و الايمان و الدين والشرايع من الصمد): توحيد صدوق :
يعنى اگر من بيابم از براى علمى كه خداىعزوجل بمن عطا و افاضه فرموده حاملانى را كه مى توان فهم آنرا داشته باشند هرآينه تمام حقايق توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را از كلمه مباركه (الصمد) نشرمى دهم از كلام معجز نظام امام باقر علم النبين چنين مستفاد مى گردد كه مخزن تمام حقايقالهيه مقام صمدى الوهى است :
(لمولفه )
آن شكافنده علوم اولين و آخرين
|
بهر حمل علم خويش اينك در زمان
|
مى دهم نشر علوم اولين و آخرين
|
از صمد جمله شرايع علم دين
|
داد مفتاحى بدستم زين كليد
|
لطف آن يار صمد يار من است
|
ذكر آن فرد صمد كار من است
|
ما را محور تفسير سوره مباركه توحيد رساله ايست بنام (توحيد ربانى ) كه ضمن اشراقچهلم آن به برخى از معانى و شئون صمديت اشاره اجمالى نموده ائيم و بحمدالله بخشاول اين كتاب به چاپ رسيده است و اميد است بخشهاى ديگر آن در آتيه نزديكى بطبعبرسد و در دسترس علاقه مندان و عشق حقايق قرآن و معارف ربانيه قرار گيرد انشاءالله :
و نيز فرستادن صلوات قبل از خواب كه مورد دستور پيغمبر اكرم بدخترش مى باشدحائز اهميت بسيار و فضيلت بى شمار و فوائدى است كه از جمله آن فوائد موضوعشفاعت در قيامت است و حضرت ختمى مرتبت فقط متذكر همين قسمت گرديده اند وگرنهمطابق مستفاد از اخبار صادره از مقام عصمت
صلوات بر محمد و آل محمد معادل با تسبيح و تحميد وتهليل و تكبير است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب استجابت دعا مى باشد
صلوات بر محمد و آل محمد موجب حصول رضاى حقتعالى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب آمرزش گناهان است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب محو گناهان است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب راحتى جان كندن است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ايمنى از عذاب دنيوى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ايمنى از عذاب اخروى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ثقل ميزان يوم القيامه است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب نورانيت صراط آخرت است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب نجات از دورخ و عذاب آن است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب دخول در دارالسلام و جنت است صلوات بر محمد وآل محمد موجب ايمنى از هول قيامت است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب محشوريت با محمد وآل محمد است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب وجوب شفاعت است
آنچه اشاره شد نمونه ائيست ماءخوذ از اخبار (تو خود حديثمفصل بخوان از اين مجمل ): ما را رساله ائيست تحت عنوان (صلوات ربانى )
از نظر قرآن و برهان و عرفان اكه بحمدالله بچاب رسيده است اين رساله مختصره سروجوب صلوات با ده وجه استدلالى و اينكه ثمره صلوات هم عائد امت و هم عائد حضرتختمى مرتبت مى شود با تحقيق برهانى گرديده و اينكه صلوات فرستادن با صوتجلى دستور خود رسول الله است و ما آنرا صلوات عرضى نام گذارده ائيم لقوله (ص )(ارفعوا اصواتكم بالصلوه على فانها مذهب النفاق ):اصول كافى :
مى برد از جانتان زنگ نفاق
|
زينت هر بزم و هر محفل بود
|
(ارفعوا اصواتكم ) با اين درود
|
عرضى آوا خوشتر آمد اين سرود
|
جان (ربانى ) ثناگو تا ابد
|
و با استغفار براى اهل ايمان رضايت و خوشنودى آنانحاصل و با ذكر تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير و گفتن سبحان الله و الحمدلله و لا الهالا الله و الله اكبر بثواب عمل يك حج و عمرهنائل مى گردد.
از خداوند متعال توفيق انجام اين اعمال چهارگانه مورد دستور حضرت خاتم محمد مصطفىصلى الله عليه و آله را بدخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها راقبل از خواب براى خود و قاطبه اهل ايمان و معرفت مسئلت دارم :
اشراق هشتم : (بيان اشرفيت و افضليت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليهاازكل نساء عالمين :)
هر چند در جهان هستى نساء و بانوان با شرافت و با فضيلت وجود داشته اند مانندحضرت مريم و حضرت هاجر و حضرت حورا و مانند آنها ولى هيچ يك از آنان در شرافت وفضيلت و كرامت بدرجه و مرتبه حضرت فاطمه زهراى اطهر سلام الله عليها نمى رسند.
زيرا شرافت و فضيلت يا نسبى و يا حسبى و يا قائم بشخص و صفات ملكوتى خودانسان است و حضرت فاطمه (ع ) در تمام مراحل جهات مزبور گوى سبقت را از قاطبه نساءعالمين من الاولين و الاخرين ربوده است :
و چگونه چنين نباشد و حل آنكه روحانيت او مقام نفس كليه الهيه است : و نيز حضرت فاطمهزهرا دختر اول شخص عالم امكان است : فاطمه زهرا سلام الله عليها صادره نخستين و اولينجلوه رب العالمين است .
خداى متعال نور فاطمه زهرا را قبل از عالم و آدم آفريده است و نور او و پدرش و شوهرشنور واحد است چنانچه در روايت معتبر آمده است .
ان الله تفرد فى وحدانيته ثم تكلم بكلمته (اى اجاد بجود و اشرق بشروق ) فصارتنورا ثم خلق من ذالك النور محمدا و عليا و فاطمته :
پس در واقع حقيقت محمديه و حقيقت علويه و حقيقت فاطميه هر سه از نور واحد خلق شده اند وبرهان امكان اشرف كه قاعده عقليه ائيست برهان اشرفيت صادر نخستين است :
و نيز برهان ديگر بر اشرفيت و افضليت حضرت فاطمه رهراى اطهر دختر والاگهرپيغمبر پيغمبر خاتم از باب قاعده تشاكل معلول با علت و اثر با موثر باشد بحكم(كل يعمل على شاكلته ) و مفاد (الولد سر ابيه ) و اين برهان دركمال قوت است چه آنچه در والد است ظهورو بروزش در روح ولد و خون ولداست :
و شكى نيست كه حضرت ختمى مرتبت عقلكل محمد مصطفى عليه و آله و افضل التحيته و الثناءافضل و اشرف از كل ماسوى الله است و نيزولد هم كه از هر حيث مشابه با آب است پسبديهى است كه مشابه اكمل - اكمل از غير اكمل خواهد بود: بنابراين قادعده : حضرتفاطمه زهرا سلام الله عليها كه خلقا و خلقا از هر جهت و هر باب شباهت تامه به حضرتختمى مرتبت پدر بزرگوارش دارد اشرف وافضل از تمام نساء عالمين اولاد غيراكمل و مشابه غير اكملند ولى حضرت فاطمه زهرا (ع )ولد اكمل و مشابه اكمل و اشرف ما فى الوجود است و بحكم مشابهالاكمل اكمل اكمليت و اشرفيت و افضليت آن حضرت از قاطبه نساء عالمين من الاولين والاخرين ثابت و مبرهن و محرزاست و اين قاعده كليه برهانيه درتمام اولاد فاطمه زهرايعنى ائمه اطهار (ع ) سارى و جارى است كه اشرفيت و افضليت آنها ازتمام خلايق ثابتو محرزاست عقلا و نقلا:
و نيز در تائيد و تثبيت اشرفيت و افضليت حضرت خير النساء فاطمه زهرا سلام اللهعليها از كل نساء جهان واينكه او مختار و برگزيده خدا است از ميان نساء عالمين هماناروايتى است كه از لسان حضرت ختمى مرتبت محمد صليالله عليه و آله صادر شده است وبسيار قابل اهميت است قال رسول الله (ص ) لعلى (ع ): ان اللهعزوجل اشرف على الدنيا فاختارنى منها على رجال العالمين ثم اطلع الثالثه فختارالائمته من ولدك على رجال العالمين ثم اطلع الرابعته فاختار فاطمه على نساء العالمين :(عن كتاب فاطمته الزهرا(ع )للعلامه الامينى ) (ص )43 طبع امير كبير:
و ايضا عن النبى الختمى (ص ) فى حديث طويل : على ساق العرش مكتوب (لا اله الا الله )محمد رسول الله و على و فاطمته و الحسن و الحسين خير خلق الله :فقال جبرئيل يارب فانى اسئلك بحقهم عليك لجعلتنى خادمهمقال الله تعالى قد جعلت فجبرئيل عليه السلام خادمنا: (عن كتاببحر المعارف للعافالصمد انى ملا عبد الصمد الهمدانى كه صفحه 428):
مستفاد از اين حديث شريف نورانى اين است كه حضرت ختمى مرتبت محمد پيغمبرخاتم وحضرت ولى الله الاعظم على و حضرت ملكه ملك و ملكوت وليته الله العظمى فاطمتهالزهرا (ع ) و دو فرزند دلبند آنها امامين همامين حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهمالصلوه و السلام اشرف خلق الله و بهترين خلق الله در ارض عالم امكان هستند وجبرئيل خود از خداى متعال خواست كه افتحار خدمت و خادميت دربار اين بزرگواران را داشتهباشد و خداى متعال درخواست جبرئيل را پذيرفت ملك مقرب دربار خود را خدامتگذار آنهاقرار داد.
(گواهى پيغمبر (ص ) درباره دختر والاگهر فاطمه زهراى اطهر (ع )):
فى حديث طويل عن النبى الختمى صلى الله عليه و آله : و اما ابنتى فاطمته سلام اللهعليها فانها سسيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين و هيبضعته منى و هى نور عينى و هىثمره فوادى و هى روحى التى بين جنبى و هى الحوراء الانسيته : متى قامت فيمحرابهابين يدى ربها جل جلاله زهر نورها لملائكته السماء كما يزهر نور الكواكبلاهل الارض و يقول الله عزوجل يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمته سيده امائى قائمتهبين يدى ترتعد فرائصها من خيفتى وقد اقبلت بقلبها على عبادتى اشهد كم انى قد آمنتشيعتها من النار: از مالى صدوق
در حديث طويلى از حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه دربارهدختر والاگهرش فاطمه زهراى اطهر سلام الله عليها چنين بيانى فرموده است :
و اما دختر من فاطمه سيدهنساء عالمين من الاولين والاخرين است همانا اين دختر گرامى پارهتن من است و اونور چشم من و او ميوه دل من است و او روح من است كه ميان دو پهلوى من است :فاطمه انسيه حورا است هرگاه درمحراب عبادت درپيشگاه رب با عظمتوجلال خود مى ايستد نور او مى درخشد از براى ملائكه عالم علوى همچنانيكه مى درخشد نوركواكب براى اهل زمين : ذات اقدس الوهى ميفرمايد بملائكه و فرشتگان اى فرشته گاندربار من بنگريد بسوى فاطمه ومنظره نماز و عبادت او را در برابرسلطان عظمت ما كهچگونه لرزه بر اندامش افتاده و با توجه قلب خوداقبال بعبادت من نموده است :
من شما را شاهد و گواه ميگيرم كه شيعيان حضرت از آتش دوزخ در قيامت ايمن خواهند بود (وآنان روى دوزخ نخواهند ديد چه تمام شيعيان و محبان آنحضرت همهاهل جنت ابد مدت باشند) ونيز در حديث معتبر ديگر از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم روايت شده كه فرموده است : فاطمه سيده نساء العالمين من الاولين والاخرين وآنهالتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من المقربين و ينادونها بما نادت بهالملائكته مريم : فيقولون يا فاطمته (ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمين ): از بحار مجلسى : يعنى فاطمه سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين استهرگاه در محراب خود مى ايستد پس سلام مى كنند هفتاد هزارملك از ملائكه مقربين و ندا مىكنند او را بمانند آنچه ملائكه مريم را ندا نمودند پس مقاله شان خطاب بحضرت فاطمهاين است :
اى فاطمه : بدرستى كه ذات الوهى تو را برگزيده و مطهر قرار داده و بر تمام نساءو بانون عالمين برترى داده است :
نا گفته نماند كه اصطفاى عليها سلام مربوط بعالم و زمان دوران خود او بوده است فقطولى اصطفاى ملكه ملك و ملكوت فاطمه زهرا سلام الله عليها مربوط بعالم و زمان دورانخود نيست بلكه آنحضرت مصطفاه و برگزيده خداىمتعال است از جميع نساء عالمين من الاولين و الاخرين :
در تائيد وتثبيت اين واقعيت سند معتبر روايتى است كهازقول كاشف حقايق حضرت امام صادق عليه الصلوه والسلامنقل گرديده : عن محمدبن سنان عن المفضل قال : قلت لابى عبدالله عليه السلام اخبرنى عنقول رسول الله (ص ) فى فاطمته آنها( سيده نساء العالمين ) اهى سيده عالمها:(فقال ذاك لمريم كانت سيده عالمها): و فاطمته سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرينمفضل گويد محضر امام صادق عليه السلام از حضرتش سئوال كردم اينكه حضرت رسول الله درباره فاطمه فرموده كه او سيده نساء عالمين استآيا آنحضرت سيده عالم خودش است ؟ امام فرمود اين مربوط بمريم است كه سيده نساءعالم خوداست ولى حضرت فاطمه سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين است (نظر باينكهسيادت حضرت فاطمه شمولش كلى استو نسبت به تمام عوالم است ) اما حضرت مريمسيده نساء و بانوان عالم خودو دوران حيات خود اوست و اينجا تفاوت در سيادت و اصطفا وفضيلت از زمين تاآسمان است بكله بعقيده نگارنده جاى مقايسه در سيادت مريم با فاطمهنيست : چه
مريم عليهاالسلام از نظر نسب دختر عمران است ولى فاطمه سلام الله دختراول شخص عالم امكان در رتبه است كه پدرشعقل كل خاتم الانبياء والرسل است : ديگر آنكه مريم عليهاالسلام هر چند داراى مقام طهارتاست ولى فاطمه طاهر و مطهره از تمام ارجاس است و نسبت بمريم ملائكه گواهىبطهارتش داده اند امانسبت بحضرت فاطمه ذات الوهى خود گواهى بطهارت او داده استكما اشار اليه نص الكتاب الالهى (انما يريدالله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا) آيه 33 سوره احزاب و شكى نيست كه فاطمه (ع ) مصداقاهل البيت است و اين آيه مباركه درباره اهل البيت عصمتنازل شده است و اراده خدا هم در اين مقام اراده تكونيه است كه تخلف از مراد ندارد و اين آيهمثبت مقام عصمت حضرت فاطمه سلام الله عليها نيز مى باشد و اگر چنانچه ظرف وجودمريم عليهاالسلام فقط يك عيسى عليه السلام پرورانده ولى صدف در ربار وجودفاطمه زهرا سلام الله عليها جواهر و گوهرهاى ائمه اطهار پديدار گرديدند كه هر يكباذن الله عيسى آفرينند و عيسى (ع ) ولايتش جزئيه و مقيد است اما ولايت ائمه اطهار عليهمالسلام ولايت كليه مطلقه است :
اگر عيسى عليه السلام مويد بتائيد روح القدس بوده است لقوله تعالى (وايدناهبروح القد(س ) حافظ قرآن گويد:
(فيض روح القدس اربار مدد فرمايد:
|
دگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد)
|
اما فرزند فاطمه زهرا حضرت امام حسن عسگرى (ع )يازدهمين نير برج امامت مى فرمايد(روح القدس فى جنان الصاغوره ذاق من حدائقنا الباكوره ) از دستخط شريف و نورانىآنحضرت متخذ است مدرك اين جمله مذبوره از كتاب بحار النوار علامه مجلسى : و نيز كتابعلامه فيض كاشانى است اگر فضيلت و مقام مريم عليهاالسلام دراين است كه برايشمائده آسمانى آمده است در فضيلت و مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نه تنهاآمدن مائده آسمانى سهل است كه براى كنيزش فضه نيز مائده آسمانىنازل مى شده است بنابراين مقام مريم كجامقام فاطمه كجا.
(ميان ماه من با ماه گردون
|
تفاوت از زمين تا آسمان است :)
|
يك دهان خواهم به پهناى فلك
|
و عن الحسن بن زياد العطار قال قلت لابى عبدالله (ع)قول رسول الله (ص ) فاطمته سيده نساء اهل الجنته اسيده نساء عالمها:قال عليه السلام : ذاك مريم (و فاطمته سيده نساءاهل الجنته من الاولين و آلاخرين ): راوى ميگويد پرسيدم از حضرت فاطمه كه سيدهاهل الجنته است آى در منطقه و جهان خودش چنين است امام عليه السلام فرمود است مربوطبمريم است : چه حضرت فاطمه سيده اهل الجنته است من الاولين والاخرين : (از كتاب عوالمج 11) فاين مريم قياسها مع الفاطمته الزهرا سلام الله عليها كه در واقع قياس معالفارق است چه مريم فقط اما آنكه سيادت در دنيا و آخرت و در جنت ابدمدت و در ملك وملكوت و در تمام عوالم على الاطلاق نسبت بجميع نساء عالمين من الاولين و الاخرين بدوناستثناء واجد و دار است او منحصرا حضرت فاطمه زهرا است كه اشرفيت و افضيلت وبرترى آن بانوى عظمى و ملكه دو سرا بعد از پدرش حضرت محمد خاتم انبياء و بعداز شوهرش حضرت على مرتضى صلوات الله عليهم ازكل ماسوى على الاطلاق عقلا و نقلا ثابت و مبرهن است وجاى هيچ شك و شبهه نيست : و هر كسغير از اين بگويد او قاصر در شناخت حضرت فاطمه است و چنين كس فاطمه زهرا سلامالله عليها را بمقام نورانيت نشناخته است : خداوند ما را عارف بحق فاطمه و پدر فاطمه وشوهر فاطمه و فرزندان او يعنى ائمه اطهار عليهم الصلوه والسلام بفرمايد زيرا عمدهمعرفت بمقام نورانيت ايشان است (و من عرفهم عرف الله ) و من احبهم فقد احب الله و مناطاعهم فقط اطاع الله ):
قال الصادق عليهم السلام : نحن و الله الاسماء الحسنى التىلايقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا: و قالو عليهم السلام بنا عرف الله : اىبمظهريتنا لجميع اسمائه و صفاته .
حضرت امام صادق كاشف حقايق الذى انكشف له الملك و الملكوت فرمود (مائيم اسماء حسناىالهى و مظاهر تامه صفات علياى الوهى عمل و عبادت عباد و بندگان نزد پروردگارعالميان مورد قبول و پذيرش واقع نمى شد مگر بمعرفت ما خاندان عصمت(اهل بيت طهارت ) (چه روح و جان عبادت ولايت است آنهم فقط ولايت كليه مطلقه سلسلهجليله محمد و آل محمد كه شامل چهارده معصوم است ) زيرا ايشانند كه مجالى و مظاهر كاملهاسماء حسنى و صفات علياى خدايند ذات صمدى الوهى بتمام اسماء و صفات خود در اينهياكل توحيد تجلى و ظهور نموده و آنان را بالفعل مظاهر اسماء خود قرار داده است : آرىايشانند كه مظاهر تامه علم خدايند و مظاهر تامه حلم خدايند و مظاهر تامه قدرت خدايند وايشانند كه مظاهر تامه جمال و جلال حقند و همين طور مظاهر ساير اسماء الهيه و صفاتربانيه : و قيل عن لسانهم عليهم السلام :
(برتر زم مكان و در مكانيم
|
بيرون ز جهات و در جهاتيم )
|
(گو مرده بيا كه روح بخشيم
|
گو تشنه بيا كه ما فراتيم )
|
از ما مگذر كه ما دواتيم )
|
در زيارت جامعه كبيره كه بلاشك از لسان معجزه بيان دهمين نير برج امامت و اخترفروزان ولايت حضرت امام على النقى الهادى صلوات الله و سلامه عليه صادر شده استدر برخى از فرازهاى آن آمده است :
موالى لا احصى ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم وانتم نور الاخيار وهداه الابرار وحجج الجبار بكم فتح الله و بكم يختم الله يعنى شماسلسله جليله موالىمن هستيد صفات كماليه شما بيرون از حيطه احصاء و شمار است و ثناى شما از عهده احدىساخته نيست و بكنه مدح و توصيف شما نتوانم رسيد.
شمائيد نور جان خوبان جهان و شمائيد هدايت كنندگان نكوكاران و شمائيد حجت هاى مقتدرخداى جبار و بوجود شما آفريدگار افتتاح ايجاد و آفرينش نمود و در فراز ديگر اينزيارت كامله جامعه عرشيه آمده است .
(و ارواحكم فى الارواح و انفسكم فى النفوس الخ ) مولف را نسبت باين جملات توجيهاتبسيارى است كه ضمن ترجمه و تفسير اين كلمات نورانى در بيان تفصيلى زيارت جامعهدر جزوه مربوط بحضرت امام دهم عليه السلام به تحقيق عرشى و عرفانى آن اشارهنموده ائيم و يكى از آن توجيهات اين است كه روح اعظم ولايتى و نفس كليه و الهيه احاطهو معيت قيوميه ظليه دارد بر جميع ارواح و نفوس و بر تمام اجسام و اجساد و نيز ابدان وآثار و قبور آنان همين احاطه را دارد لذا در هر جا آنها را سلام نمائيم جواب سلام ما را ردنموده و سئوال ما را پاسخ مى دهند و اجسام و اجساد و قبور ايشان محكوم بحكم ارواح ونفوس آنان است و در حقيقت آنها جان جان عالميانند: و لنعم ماقيل : خطاب بهر يك از ارواح آنها
روح جان و جان جان اى جان توئى
|
عقل و جان خلق را سلطان توئى
|
عقل جمله واله و حيران تست
|
صد هزاران بحر و ماهى در وجود
|
سجده آرى پيش آن درياى جود
|
و نيز در زيارت جامعه كبيره آمده است :
بابى انتم و امى و نفسى بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنيانا وبموالاتكم تمت الكلمته و عظمت النعمته و اتلفت الفرقه و بموالاتكمتقبل الطاعته المفترضته و لكم الموده الواجبته و الدرجات الرفيعته و المقام المحمودعندالله عزوجل و الجاه العظيم و الشان الكبير و الشفاعته المقبولته : پدر و مادر جانمفداى شما كه بلحاظ ولايت شما خدا معالم دين و معارف ربانيه را بحدكمال نهائى رسانيد و حقايق الهيه دينيه را بما تعليم داد و هر آنچه از امور دنيوى مافاسد بود اصلاح نمود و بواسطه موالات شما كلمه تامه توحيد و معارف الهيه به اعلىمرتبه رسيد و نعمت عظماى دين حق بخلق عطا گرديد و تفرقه در امتمبدل بالفت و اتحاد گشت و بواسطه ولايت شما طاعت فريضه خلق موردقبول خدا واقع مى گردد خداوند محبت و دوستى شما را بر بندگان خود واجب نمود خداوندبشما درجات رفيعه و مقامات و منزلت عاليه داد و مقام محمود نزد خداىعزوجل مخصو(ص )شماست و شما را نزد خدا جاه و عزت بزرگ و عظيم و شان و مرتبهبزرگ مى باشد و مقام شفاعت مقبوله را عندالله داريد (چه شما داراى مقام ولايت كليهمطلقه هستيد و در مقام قرب بخلق و تحقق اقرب الى الله مى باشيد) و در فراز آخر ازاين زيارت آمده است :
(اللهم انى لو وجدت شفعاء اقرب اليك من محمد واهل بيته الاخيار الائمته الابرار لجعلتهم شفعائى فبحقهم الذى اوجبت لهم عليك اسئلك انتدخلنى فى جملته العارفين بهم و بحقهم و فى زمره المرحومين بشفاعتهم انك ارحمالراحمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و سلم تسليما كثيرا و حسبنا الله و نعمالوكيل ): از كتاب مفاتيح الجنان قمى :
الها پروردگارا من اگر شفيعانى از حيث قرب و منزلت بتو نزديكتر از حضرت ختمىمرتبت محمد (ص ) و آل اطهارش كه همه اخيار و ابرار و مقربان دربار تو هستند در صفحهجهان هستى و نظام حق پرستى مى يافتم هر آينه آنها را بدرگاه تو شفيع خود قرار مىدادم ولى دانستم كه هيچ كس مقربتر و محبوبتر و شريفتر از ايشان در ملك وجود از غيب وشهود در نزد تو نيست :
لذا تو را قسم مى دهم بحق آنه كه آنرا تو بر خود لازم گردانيدى و از تو درخواست مىكنم كه مرا داخل در جمله عارفين بمقام نورانيت آنان و شناسا بحق ايشان نموده و در زمرهرحمت شدگان به شفاعت آنها قرار دهى كه توئى ارحم الراحمين و صلوات و درود و تحيتبى نهايت بر ايشان باد ازلا و ابدا و سرمدا و حسبنا الله و نعمالوكيل :