نموده در به در آل علىّ را
|
يكى در طوس و بعضى را به بغداد
|
نموده خون جگر از زهر بيداد
|
ز كين مسموم شد، در شهر غربت
|
فتاده در ميان حجره بى يار
|
نبودى مونس ، او را و نه غمخوار
|
لب تشنه ، نه فرزندى كنارش
|
نه غمخوارى كه باشد غمگسارش
|
جهان از داغ او ماتم سرا شد
|
جهانى زين مصيبت در نوا شد(61)
|
الا اى آسمان از ديده ، اشكِ خون به بار امشب
|
كه رفت از دار فانى ، حُجّت پروردگار امشب
|
نهم شمع هدايت ، پيشواى شيعيان ، او
|
دهد دور از وطن جان ، بى معين و غمگسار امشب
|
براى كشتن سلطان دين ، با زهر جان فرسا
|
زنى مأ مور شد، با امر خصمى نابكار امشب
|
فروغ ديده زهرا (تقىّ) چون مجتبى جدّش
|
به دست همسر خود، گشت مسموم و فكار امشب
|
در آغاز جوانى ، از پى ارشاد مردم شد
|
شهيد دين حقّ، مانند اجداد كبار امشب
|
گل گلزار احمد از جفاى دختر مأ مون
|
نهان گردد به خاك سرد و جاويد در مزار امشب
|
الا اى مظهر جود خدا، ما مستمندان را
|
ز خوان عام خود، محروم از رحمت مدار امشب (62)
|
پنج درس ارزشمند و آموزنده
1 در يكى از روزها كه حضرت جوادالائمّه عليه السلام وارد شهر مدينه منوّره گرديد،هنگام غذا در حضور جمعى از دوستان سفره طعام پهن كردند.
حضرت پس از آن كه غذا را تناول نمود، دست هاى خود را شست و سپس دست هاى خود را پيشاز آن كه با حوله خشك نمايد، بر سر و صورت خويش كشيد و اين دعا را خواند:
(اللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ لا يَرْهَقُ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ).(63)
2 يكى از دوستان و اصحاب حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام به نام ابوالحسن ، معمّر بنخلاّد حكايت كند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، به من فرمود: اى معمّر! بر اشتر خود سوار شو.
عرض كردم : كجا برويم ؟
فرمود: پيشنهادى كه داده شد انجام بده و سؤال نكن ، پس من سوار شدم ؛ و چون مقدارى از راه را پيموديم به بيابانى رسيديم كهكنار آن يك درّه و تپّه اى وجود داشت .
حضرت فرمود: همين جا بِايست و حركت نكن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس ازلحظاتى بازگشت .
عرض كردم : فدايت شوم ، كجا بودى ؟
امام عليه السلام فرمود: هم اينك به خراسان رفتم و پدرم ، حضرت علىّ بن موسىالرّضا عليهما السلام را كه مسموم و شهيد شده بود، دفن كردم و اكنون بازگشتم.(64)
3 محمّد بن حمّاد مروزى حكايت كند:
روزى حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام در ضمن نامه اى به پدرم ، احمد چنين مرقومفرمود:
ژهر موجود مخلوقى در اين جهان ، يك روزى وفات خواهد يافت ولى در اين باره ظلمى بركسى نخواهد شد و ما اهل بيت رسالت در اين دنيا پراكنده خواهيم شد؛ و در شهرهاى مختلفهجرت خواهيم نمود.
و سپس در ادامه فرمايش خود افزود: هركس عاشق و دلباخته هر كه باشد، چنانچه در مسيراو قدم بردارد و با او همگام باشد، همانا در روز محشر با او محشور مى گردد.
و به راستى كه قيامت منزل گاه اءبدى و هميشگى تمامى افراد خواهد بود.(65)
4 عمران بن محمّد اشعرى قمّى حكايت كند:
روزى نزد حضرت جوادالائمّه ، امام محمّد تقى عليه السلام شرفياب شدم ؛ و پس از آن كهمسائل خود را مطرح كردم و جواب گرفتم ، عرضه داشتم :
اى مولا و سرورم ! امّالحسن به شما سلام رساند و نيز درخواست يكى از پيراهن هاى تبرّكشده شما را نموده است تا به جاى كفن از آن استفاده نمايد؟
امام جواد عليه السلام فرمود: او از پيراهن من ، بى نياز شده است .
چون از نزد حضرت خارج شدم ، متحيّر بودم كه معناى كلام امام عليه السلام چيست ؟
تا آن كه پس از چند روزى متوجّه شدم ، امّالحسن سيزده يا چهارده روزقبل از سخن امام عليه السلام فوت كرده است .(66)
5 يكى از اصحاب امام محمّد تقى عليه السلام گويد:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، كه سفره غذا پهن كردند؛ و غذا خورديم .
پس از آن كه سفره را جمع كردند، يكى از افرادمشغول جمع كردن غذاهاى ريخته شده در اطراف سفره ، گرديد.
امام جواد عليه السلام فرمود: چنانچه در بيابان سفره انداختيد، آنچه غذا در اطراف سفرهريخته شود - به هر اندازه اى كه باشد - رها كنيد - تا مورد استفاده جانوران قرار گيرد-.
ولى اگر در منزل ، در اطراف ظرف غذا و يا در اطراف سفره ، طعامى ريخته شود، تمامآنچه را كه ريخته شده است ، به هر مقدارى كه باشد، جمع نمائيد - كه مبادا زير دست وپا، نسبت به آن ها بى احترامى شود -.(67)
مدح و منقبت حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام
اى آن كه بر تمام خلايق تو رهبرى
|
بر ممكنات سيّد و سالار و سرورى
|
آن جا كه آفتاب رخت جلوه گر شود
|
خورشيد، زهره مى شود و ماه مشترى
|
شاه نهم ، امام نهم ، حجّت نهم
|
نور نهم ، ز نور خداوندِ اكبرى
|
با يك جهان شرافت روح مصوّرى
|
هم جانشين هشت امامى به روزگار
|
هم از شرف ، امام دهم را تو مظهرى
|
آمد تو را جواد لقب ، زانكه جود تو
|
از ياد برد حاتم و آن جود جعفرى
|
از آدم و خليل ، هم از يوسف و مسيح
|
وزخَلْق و خُلق ، صورت و سيرت نكوترى (68)
|
چهل حديث گهربار منتخب
1 قالَ الا مام اءبوجعفر، محمّدالجواد صلوات اللّه و سلامه عليه :
الْمُؤ مِنُ يَحْتاجُ إ لى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ،وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.(69)
ترجمه :
فرمود: مؤ من در هر حال نيازمند به سه خصلت است :
توفيق از طرف خداوند متعال ، واعظى از درون خود،قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت نمايد.
2 قالَ عليه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ كانَ نَزْراقَليلا.(70)
ترجمه :
فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاىدل و نورانيّت آن مى گردد و سبب شكوفائىعقل و درايت خواهد گشت ، گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد.
3 قالَ عليه السلام : إ يّاكَ وَ مُص احَبَةُالشَّريرِ، فَإ نَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ،يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ اءثَرُهُ.(71)
ترجمه :
فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور، چون كه او همانند شمشيرىزهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناك خواهد بود.
4 قالَ عليه السلام : كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّهطالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إ لى غَيْرِاللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إ لَيْهِ.(72)
ترجمه :
فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست ومتكفّل اوست .
چطور نجات مى يابد كسى كه خداوند طالبش مى باشد.
هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذارمى كند.
5 قالَ عليه السلام : مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ اءعْيَتْهُ الْمَصادِرُ.(73)
ترجمه :
فرمود: هركس موقعيّت شناس نباشد جريانات ، او را مى ربايد و هلاك خواهد شد.
6 قالَ عليه السلام : مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِارْتِيابٍ اءعْتَبَ مِنْغَيْرِاسْتِعْتابٍ.(74)
ترجمه :
فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت ، درحالى كه رضايت آنان نيز كسب نخواهد كرد.
7 قالَ عليه السلام : أ فْضَلُ الْعِبادَةِ الاْ خْلاصُ.(75)
ترجمه :
فرمود: با فضيلت ترين و ارزشمندترين عبادت ها آن است كه خالص و بدون رياباشد.
8 قالَ عليه السلام : يَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُعَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ كَنّيهِ.(76)
ترجمه :
فرمود: زمان ولادت امام عصر عليه السلام بر مردم زمانش مخفى است ، و شخصش از شناختافراد غايب و پنهان است .
و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند؛ و او همنام و هم كنيهرسول خدا صلى الله عليه و آله است .
9 قالَ عليه السلام : عِزُّالْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ.(77)
ترجمه :
فرمود: عزّت و شخصيّت مؤ من در بى نيازى و طمع نداشتن بهمال و زندگى ديگران است .
10 قالَ عليه السلام : مَنْ أ صْغى إ لى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإ نْ كانَ النّاطِقُ عَنِاللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَ إ نْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إ بليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ.(78)
ترجمه :
فرمود: هركس به شخصى سخنران علاقمند ومتمايل باشد، بنده اوست ، پس چنانچه سخنور براى خدا و از احكام و معارف خدا سخنبگويد، بنده خداست ، و اگر از زبان شيطان و هوى و هوس و ماديات سخن بگويد، بندهشيطان خواهد بود.
11 قالَ عليه السلام : لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ.(79)
ترجمه :
فرمود: كسى كه طالب رضايت خداوند متعالباشد، دشمنى ستمگران ، او را زيان و ضرر نمى رساند.
12 قالَ عليه السلام : مَنْ خَطَبَ إ لَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أ مانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إ لاّتَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْ رْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ.(80)
ترجمه :
فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مىباشيد با او موافقت كنيد وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگى در روى زمين خواهيدشد.
13 قالَ عليه السلام : لَوْسَكَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ.(81)
ترجمه :
فرمود: چنانچه افراد جاهل و بى تجربه ساكت باشند مردم دچار اختلافات و تشنّجاتنمى شوند.
14 قالَ عليه السلام : مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحا كانَ شَريكا فيهِ.(82)
ترجمه :
فرمود: هر كه كار زشتى را تحسين و تاءييد كند، در عقاب آن شريك مى باشد.
15 قالَ عليه السلام : مَنِ انْقادَ إ لَى الطُّمَاءنينَةِ قَبْلَ الْخِيَرَةِ فَقَدْ عَرَضَنَفْسَهُ لِلْهَلَكَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ.(83)
ترجمه :
فرمود: هركس بدون تفّكر و اطمينان نسبت به جوانب (هر كارى ، فرمانى ، حركتى و...)مطيع و پذيراى آن شود، خود را در معرض سقوط قرار داده ؛ و نتيجه اى جز خشم وعصبانيّت نخواهد گرفت .
16 قالَ عليه السلام : مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إ فْتَقَرَالنّاسُ إ لَيْهِ، وَمَنِ اتَّقَىاللّهَ اءحَبَّهُ النّاسُ وَ إ نْ كَرِهُوا.(84)
ترجمه :
فرمود: هر كه خود را به وسيله خداوند بى نياز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر كهتقواى الهى را پيشه خود كند خواه ناخواه ، مورد محبّت مردم قرار مى گيرد گرچه مردمخودشان اهل تقوا نباشند.
17 قالَ عليه السلام : عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلّياعَلَيْهِ السَّلامُ اءلْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ اءلْفُ كَلِمَةٍ.(85)
ترجمه :
فرمود: حضرت رسولصلى الله عليه و آله ، يك هزار كلمه به امام علىّ عليه السلام تعليم نمود كه از هركلمه اى هزار باب علم و مسأ له فرعى باز مى شود.
18 قالَ عليه السلام : نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِيَّئَةٍ لاتُغْفَرُ.(86)
ترجمه :
فرمود: خدمت و نعمتى كه مورد شكر و سپاس قرار نگيرد همانند خطائى است كهغيرقابل بخشش باشد.
19 قالَ عليه السلام : مَوْتُ الاْ نْسانِ بِالذُّنُوبِ اءكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاْ جَلِ، وَحَياتُهُ بِالْبِرِّ اءكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ.(87)
ترجمه :
فرمود: فرارسيدن مرگ انسان ها، به جهت معصيت و گناه ، بيشتر است تا مرگ طبيعى وعادى ، همچنين حيات و زندگى لذّت بخش به وسيله نيكى و إ حسان به ديگران بيشتر وبهتر است از عمر بى نتيجه .
20 قالَ عليه السلام : لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَالاْ يمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُعَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ يُهْلِكَ حَتّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دينِهِ.(88)
ترجمه :
فرمود: بنده اى حقيقت ايمان را نمى يابد مگر آن كه دين و احكام الهى را در همه جهات برتمايلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد.
و كسى هلاك و بدبخت نمى گردد مگر آن كه هواها و خواسته هاى نفسانى خود را بر احكامإ لهى مقدّم نمايد.
الَ عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإ نَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَصِلَةُ بَيْنَ الاْ خْوانِ، وَ دَليلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِىالسَّفَرِ، وَ اءُنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ.(89)
ترجمه :
فرمود: بر شما باد به تحصيل علم و معرفت ، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آنمستحبّ و پرفائده است .
علم وسيله كمك به دوستان و برادران است ، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است ، هديهو سرگرمى در مجالس است ، همدم و رفيق انسان در مسافرت است ؛ و اءنيس و مونس انساندر تنهائى مى باشد.
22 قالَ عليه السلام : خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُالْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْ دَبِ زينَةُالْعَقْلِ،وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُالْحِلْمِ.(90)
ترجمه :
فرمود: تواضع و فروتنى زينت بخش علم و دانش است ، اءدب داشتن و اخلاق نيك زينتبخش عقل مى باشد، خوش روئى با افراد زينت بخش حلم و بردبارى است .
23 قالَ عليه السلام : تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَخالِفِ الْهَوى ، وَ اعْلَمْ أ نَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ.(91)
ترجمه :
فرمود: در زندگى ، صبر را تكيه گاه خود، فقر و تنگ دستى را همنشين خود قرار بده وبا هواهاى نفسانى مخالفت كن .
و بدان كه هيچگاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چهحالتى خواهى بود.
24 قالَ عليه السلام : مَنْ اءتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ.(92)
ترجمه :
فرمود: هركس ركوع نمازش را به طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او واردنخواهد شد.
25 قالَ عليه السلام : الْخُشُوعُ زينَةُالصَّلاةِ، وَ تَرْكُ مالايُعْنىزينَةُالْوَرَعِ.(93)
ترجمه :
فرمود: خشوع و خضوع زينت بخش نماز خواهد بود، ترك و رها كردن آنچه (براى دين ودنيا و آخرت ) سودمند نباشد زينت بخش ورع و تقواى انسان مى باشد.
26 قالَ عليه السلام : الاْ مْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اءعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.(94)
ترجمه :
فرمود: امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى است ، هر كه آن ها را يارى و اجراءكند مورد نصرت و رحمت خدا قرار مى گيرد و هر كه آن ها را ترك و رها گرداند موردخذلان و عِقاب قرار مى گيرد.
27 قالَ عليه السلام : إ نَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِاءنْفَسَهُ لِيَاءجُرَهُ عَلى ذلِكَ.(95)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال بهترين و عزيزترين ثروت و فرزند مؤ من را مى گيرد (وهلاك و نابود مى گرداند)، چون دنيا و متعلّقات آن بى ارزش است تا در قيامت پاداشعظيمى عطايش نمايد.
28 قالَ له رجل : اءَوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟
فَقالَ عليه السلام : صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ.(96)
ترجمه :
شخصى به حضرت عرض كرد: مرا موعظه و نصيحتىكامل و مختصر عطا فرما؟
امام عليه السلام فرمود: اعضاء و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع وزودرس ، همچنين از آتش و عذاب آخرت ، در اءمان و محفوظ بدار.
29 قالَ عليه السلام : فَسادُالاْ خْلاقِ بِمُعاشَرَةِالسُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْ خلاقِبِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ.(97)
ترجمه :
فرمود: معاشرت و همنشينى با بى خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهدشد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد وكمال اخلاق مى باشد.
30 قالَ عليه السلام : الاْ دَبُ عِنْدَالنّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لاغَيْرُ، وَ هذا لايُعْتَدُّبِهِ مالَمْ يُوصَلْ بِها إ لى رِضَااللّهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّةِ، وَالاْ دَبُ هُوَ اءدَبُ الشَّريعَةِ،فَتَاءدَّبُوا بِها تَكُونُوا اءُدَباءَ حَقّا.(98)
ترجمه :
فرمود: مفهوم و معناى ادب از نظر مردم ، تنها خوب سخن گفتن است كه ركيك و سبك نباشد،وليكن اين نظريّه قابل توجّه نيست تا مادامى كه انسان را به خداوندمتعال و بهشت نزديك نگرداند.
بنابر اين ادب يعنى رعايت احكام و مسائل دين ، پس باعمل كردن به دستورات الهى و ائمّه اطهار عليهم السلام ، ادب خود را آشكار سازيد.
31 قالَ عليه السلام : ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْ نْصافُ فِىالْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْ نْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إ لى قَلْبٍ سَليمٍ.(99)
ترجمه :
فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى كند: انصاف در معاشرت با مردم ، همدردى در مشكلات آنها، همراه و همدم شدن با معنويات .
32 قالَ عليه السلام : التَّوْبَةُ عَلى اءرْبَع دَعائِم : نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌبِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ اءنْ لايَعُودَ.(100)
ترجمه :
فرمود: شرايط پذيرش توبه چهار چيز است : پشيمانى قلبى ، استغفار با زبان ،جبران كردن گناه نسبت به همان گناه حقّاللّه و يا حقّالنّاس -، تصميم جدّى بر اينكهديگر مرتكب آن گناه نشود.
33 قالَ عليه السلام : ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْ بْرارِ: إ قامَةُالْفَرائِض ، وَاجْتِنابُالْمَحارِم ، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين .(101)
ترجمه :
فرمود: سه چيز از كارهاى نيكان است : انجام واجبات الهى ، ترك و دورى از گناهان ،مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين .
34 قالَ عليه السلام : وَ حَقيقَةُ الاْ دَبِ: اِجْتِماعُ خِصالِ الْخيْرِ، وَ تَجافى خِصالِالشَّرِ، وَ بِالاْ دَبِ يَبْلُغُ الرَّجُلُ الْمَكارِمَ الاْ خْلاقِ فِى الدُّنْيا وَ الاَّْخِرَةِ، وَ يَصِلُ بِهِ اِلَىالْجَنَّةِ.(102)