بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع ), عبداللّه صالحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     40DAS001 -
     40DAS002 -
     40DAS003 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

هديه شاعر و نجات از جنّ
مرحوم شيخ طوسى در كتاب خود، به نقل از امام هادى عليه السلام آورده است :
امام موسى كاظم عليه السلام حكايت نمود: روزى پدرم امام جعفر صادق عليه السلام دربستر بيمارى خوابيده بود، و من كنار بالين آن حضرت نشسته بودم ، كه يكى از شعراءبه نام اشجع سلمى به ديدار پدرم آمد.
اشجع پس از آن كه وارد اتاق شد، كنار بستر پدرم نشست و در فكر و اندوه فرو رفت ؛پدرم امام صادق عليه السلام خطاب به او كرد و فرمود: اى أ شجع ! به چه مى انديشى؛ و براى چه اين قدر غمگينى ، خواسته ات را بگو؟
أ شجع در مدح و ثناى حضرت ، همچنين براى شفا و بهبودى آن بزرگوار دو بيت شعرسرود، پس از آن پدرم به يكى از غلامان خود فرمود: چه مقدارپول باقى مانده است ؟
غلام گفت : چهارصد درهم .
حضرت فرمود: آن ها را به أ شجع تحويل بده ، همين كه شاعر هديه حضرت را گرفت ،تشكّر كرد و رفت .
پدرم فرمود: او را باز گردانيد، وقتى أ شجع بازگشت ، گفت : اى سرور و مولايم !آنچه مى خواستم به من دادى و مرا بى نياز نمودى ، پس چرا مرا برگرداندى ؟
حضرت فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش ، از پيغمبر خدا صلوات اللّه و سلامه عليهمنقل فرمود: بهترين هديّه ، آن است كه ماندگار باشد؛ و آنچه را دادم ، ناچيز بود؛ اينانگشتر را نيز بگير و موقع نياز آن را بفروش .
اشجع گفت : ياابن رسول اللّه ! مرا تاءمين و بى نياز نمودى ؛ ولى من مسافرت هاى زيادو طولانى مى روم ؛ و در بعضى مواقع وحشت مرا فرا مى گيرد، چنانچه ممكن باشد، دعائىرا به من بياموز تا از بركت آن در امان باشم ؟
حضرت در همان حالتى كه قرار داشت ، فرمود: هرگاه وحشت كردى ، دست راست خود راروى سر بگذار و با صداى بلند بخوان : أ فغير دين اللّه يبغون وله أ سلم من فىالسّموات طوعا و كرها و إ ليه يرجعون (54)
سپس راوى از قول اشجع افزود، كه گفت : چون از حضرت خداحافظى كردم و به سفرىكه در پيش داشتم ، رفتم ، در مسير راه به بيابانى ترسناك قرار گرفتم و صداىوحشتناكى را شنيدم كه گفت : او را دست گير كنيد.
و من فورا آن دعاى حضرت را خواندم ، آن گاه صدائى را شنيدم كه گفت : چگونه او رابگيريم ؛ و حال آن كه ناپديد گشته است ؛ و در نتيجه سالم و صحيح از آن بيابانگذر كردم .(55)
تنها شخص شجاع در مقابل تهمت ها
عبداللّه بن سليمان تميمى حكايت كند:
چون دو نفر از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السلام به نام هاى : محمّد و ابراهيم كه هردو برادر و از فرزندان عبداللّه بن الحسن بن الحسن عليه السلام بودند به دستورمنصور دوانيقى به شهادت رسيدند؛ شخصى به نام شيبة بنغفّال از طرف منصور به عنوان استاندار شهر مدينه منصوب شد.
همين كه اين شخص وارد مدينه طيّبه گرديد، به مسجدالنّبى صلى الله عليه و آله آمد ودر ميان جمعيّتى انبوه ، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى چنين گفت :
علىّ بن ابى طالب وحدت مسلمين را در هم ريخت ؛ و تفرقه به وجود آورد؛ و با مؤ منين جنگو قتال كرد و او خواست بر مسند خلافت بنشيند، كه افراد لايقى مانع او شدند.
و خداوند متعال نيز آن خلافت را بر او حرام گردانيد، همچنين فرزندان او هم به پيروى ازاو در فساد و ايجاد تفرقه تلاش مى كنند و چيزى را كه مستحقّ آن نيستند،دنبال مى نمايند.
اين نوع سخنان براى اكثر جمعيّت تلخ و غيرقابل تحمّل بود؛ ولى كسى جراءت اعتراض و پاسخ ‌گوئى او را نداشت ، تا آن كهمردى از ميان جمعيّت برخاسته و چنين اظهار داشت :
ما نيز حمد و ثناى الهى مى گوئيم و بر پيغمبر خدا كه خاتم همه پيامبران الهى است وهمچنين بر ديگر پيغمبران خداوند درود مى فرستيم .
و سپس افزود: اى پسر غفّال ! آنچه را كه از خوبى ها وفضائل بر زبان جارى كردى ، ما اهل آن و شايسته آن هستيم ؛ و آنچه را كه از زشتى ها وفساد گفتى ، تو و رئيس تو اهل آن و لايق آن هستيد؛ لحظه اى به خود بينديش كه در چهوضعيّتى و در كجا قارا گرفته اى ؟ و چگونه با چه كسانى سخن مى گوئى ؟!
تو بر جايگاه ديگرى نشسته اى و از نان ديگرى مى خورى .
آن گاه مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: اى جماعت حاضر! آيا شما را خبر دهم كه چه كسىدر روز قيامت بى بهره ؛ و بلكه در ضرر و زيان است ؟
و سپس در پاسخ خويش اظهار داشت : او همان كسى است كه آخرت خود را براى دنياىديگرى بفروشد؛ و او مانند همين فاسق مى باشد.
شيبه استاندار مدينه منوّره ديگر سخنى نگفت و از منبر پائين آمد و رفت .
عبداللّه بن سليمان گويد: بعد از آن ، جويا شدم و از افراد سؤال كردم كه آن شخص با شهامت و قوى دل چه كسى بود؟
در پاسخ گفتند: او صادق آل محمّد، جعفر بن محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين مىباشد.(56)
دو علم دانستنى پيرامون دوقلوها و چگونگى وزش باد
مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى آورده است :
يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گرديد، همين كه بهحضور مبارك آن حضرت شرفياب شد، پس از تبريك و تهنيت به او فرمود: آيا مى دانىكدام يك از دوقلوها بزرگترند؟
پدر نوزاد در جواب اظهار داشت : آن كه اوّل از شكم مادر خارج و به دنيا آمده است .
حضرت فرمود: خير، آن كه آخر به دنيا آمده بزرگ تر است ، زيرا مادر در ابتداء بهوسيله او؛ و سپس به وسيله آن كه اوّل خارج شده ، آبستن گرديده است .
و چون نطفه اوّلى در ابتداء وارد رحم شده و منعقد گرديده است ، به همين جهت توان خروجاز رحم مادر را ندارد، تا آن كه نوزاد بعد از خودش خارج گردد؛ و پس از آن كه راه براىاوّلى باز شد آن وقت مى تواند از رحم مادر خارج و وارد دنيا گردد.(57)
بنابر اين ، آن كه نطفه اش اوّل منعقد شده است ، دوّمين نوزاد محسوب مى شود، كه به همينجهت بزرگ تر هم خواهد بود.
همچنين محمّد بن فُضيل عزرمى حكايت كند:
روزى كنار كعبه الهى در حِجر اسماعيل زير ناودان طلا، در محضر پُر فيض ‍ امام جعفرصادق عليه السلام نشسته بودم .
ناگاه متوّجه شديم كه دو نفر با يكديگر در رابطه اين كه باد از كجا و چگونه مى وزدنزاع مى كنند، و يكى به ديگرى مى گويد: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از كجا مىوزد.
و چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام به آن كه بيشترادّعا مى كرد، خطاب نمود و فرمود: آيا تو خودت مى دانى كه باد از كجا و چگونه مىوزد؟
اظهار داشت : خير، من نمى دانم ؛ وليكن از مردم چيزهايى را در اين رابطه شنيده ام .
محمّد عزرمى در ادامه داستان گويد: من به امام صادق عليه السلام عرض ‍ كردم : ياابنرسول اللّه ! شما خود بيان فرمائيد كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟
حضرت فرمود: باد، زير ركن شامى ، در كنار كعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوندتبارك و تعالى اراده وزش آن را نمايد، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.
پس چنانچه آن باد از جنوب كعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.
ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را بادشمال گويند.
و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.
و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گويند.
و سپس امام عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود:دليل و علامت آن اين است كه هميشه در تابستان و زمستان اين ركن شامى متحرّك مىباشد.(58)
معاشرت و برخورد با سلطان
امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
منصور دوانيقى در يكى از روزها بعضى از علماء و دانشمندان شهر مدينه منوّره را درمجلسى به حضور خود دعوت كرد، كه من نيز يكى از آنان بودم .
همين كه به دربار خليفه عبّاسى وارد شديم ، دربان او - كه ربيع نام داشت - جلو آمد وگفت : خليفه دستور داده است كه دو نفر، دو نفر وارد شويد.
به همين جهت من با عبداللّه بن حسن وارد شديم ؛ و چون كنار منصور قرار گرفتيم ونشستيم ، منصور به من گفت : شنيده ام علم غيب مى دانى ؟
گفتم : كسى غير از خداوند متعال غيب نداند.
اظهار داشت : شنيده ام مردم ماليات و حقوق و صدقات خود راتحويل شما مى دهند؟
گفتم : ماليات ها همه براى شما مى باشد.
بعد از آن ، پرسيد: آيا مى دانيد كه شما را براى چه ؛ و به چه منظور دعوت كرده ام ؟
اظهار داشتم : خير.
گفت : شما را دعوت كرده ام تا آن كه خانه ها و باغات شما را تخريب و خودتان را درجزيره اى يا منطقه اى تبعيد و منتقل كنم ، كه تحت نظر و ممنوع الملاقات باشيد تا آن كهدر جامعه ، صلح و آرامش برقرار باشد.
گفتم : همانا حضرت ايّوب به بلاهاى سختى مبتلا شد و صبر نمود؛ و حضرت يوسفمورد ظلم و ستم قرار گرفت و عفو نمود، و حضرت سليمان به مُلْكى عظيم رسيد و شكرخدا كرد؛ و تو از نسل همان ها مى باشى .
منصور خوشحال شد و گفت : مرا به آن موعظه هائى كه گاهى مطرح مى فرمودى ، موعظهنما؟
گفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: رابطه رَحِم و خويشاوندى ، همچونريسمانى است كه از زمين به آسمان ها متّصل مى باشد؛ كه هر كه قطع رابطه كند، قطعآن ريسمان نموده و هر كه صله رحم نمايد با آنوصل نموده است .
منصور گفت : حديثى ديگر برايم بگو؟
اظهار داشتم : جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله بهنقل از فرمايش ‍ خداوند متعال فرموده است : من رحمان هستم و خويشاوندى را بر قرار كردمو هر كه قطع صله رحم نمايد با من قطع رابطه كرده است .
منصور اظهار داشت : من چنين حديثى را نخواستم ، حديث ديگرى را بيان كن ؟
پس از آن ، گفتم : يكى از پادشاهان بنى اسرائيل ، سىسال از عمرش بيشتر باقى نمانده بود، ولى چون قطع صله رحم كرد، خداوند عمرش رابه از سى سال به سه سال كاهش داد.
منصور در پايان گفت : منظورم اين بود و همين را خواستم ؛ و سپس هدايايى به من داد و باخوشحالى با ما خداحافظى كرد؛ و از مجلس بيرون آمديم .(59)
دفن پدر و خبر از مرگ برادر
يكى از راويان حديث - و از اصحاب امام موسى كاظم صلوات اللّه و سلامه عليه - حكايتكند:
از آن حضرت شنيدم كه فرمود: هنگامى كه نشانه هاى مرگ بر پدرم امام جعفر صادقعليه السلام آشكار گرديد، خطاب به من اظهار داشت :
اى پسرم ! كسى غير از تو مرا غسل نمى دهد، همان طور كه من خودم پدرم امام محمّد باقرعليه السلام را غسل دادم ؛ و او نيز پدرش امام سجّاد زين العابدين عليه السلام راغسل داد، چون كه حجّت خدا را فقط حجّت او بايدغسل دهد؛ و من خود، چشمان پدرم را بر هم نهادم و او را كفن كردم .
سپس پدرم ، امام جعفر صادق عليه السلام افزود: اى فرزندم ! پس از فوت من ، برادرتعبداللّه . ادّعاى امامت و خلافت مرا خواهد كرد، او را بهحال خود واگذار؛ زيرا او اوّل كسى است كه به من ملحق خواهد شد.
و هنگامى كه امام صادق عليه السلام به شهادت رسيد، فرزندش حضرت موسى كاظمعليه السلام او را غسل داده و كفن نمود.
ابوبصير گويد: به حضرتش عرض كردم : ياابنرسول اللّه ! امسال شما و برادرت ، عبداللّه مناسك حجّ را انجام داديد؛ وليكن عبداللّه يكشتر قربانى و نَحر كرد؟
حضرت فرمود: همين كه حضرت نوح عليه السلام سوار كشتى شد، از هر موجودى يك جفتنر و مادّه داخل آن قرار داد؛ مگر زنازاده را كه سوار كشتى ننمود.
ابوبصير گويد: با شنيدن اين سخن ، گمان بردم كه امام عليه السلام خبر از مرگ خودمى دهد؛ ولى بر خلاف فكر و تصوّر من حضرت موسى كاظم عليه السلام اظهار نمود:برادرم عبداللّه ، بيش از يك سال زنده نمى ماند.
اصحاب ، تاريخ آن روز را يادداشت كردند؛ و عبداللّه فرزند امام جعفر صادق عليهالسلام بيش از يك سال ادامه زندگى نداد؛ و بلكه كمتر از آنقبل از پايان يك سال از دنيا رفت .(60)
مهمّترين سفارش در آخرين لحظات
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه و ديگر بزرگان آورده اند:
يكى از راويان حديث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق عليه السلام به نامابوبصير ليث مرادى حكايت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق عليه السلام به شهادت رسيد، روزى جهت اظهار هم دردى وعرض تسليت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم عليه السلام گرديدم .
همين كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حميده را گريان ديدم ؛ و من نيز در غم و مصيبت ازدست دادن آن امام همام عليه السلام بسيار گريستم .
و چون لحظاتى به اين منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز يافتند. آن گاه همسر آنحضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصير! چنانچه در آخرين لحظات عمر امام جعفر صادق عليه السلام در جمع ما وديگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسيار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصير گويد: از آن بانوى كريمه توضيح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شديدى بر امام عليه السلام وارد شده بود فرمود:تمام اعضاء خانواده و آشنايان و نزديكان را بگوئيد كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور يافتند، حضرت به يكايك آنان نگاهى عميق انداخت و سپسخطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت مااهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام شامل حالشان نمى گردد.(61)
قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكهفرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.
كينه توزانِ نيرنگ باز
بسيارى از محدّثين و مورّخين آورده اند، كه ربيع بن يونس از طرف منصور عبّاسىاستاندار شهر مدينه بود؛ پسر ربيع كه فضل نام دارد حكايت كند:
منصور خليفه عبّاسى - در سال 147 - پس از مراسم حجّ وارد مدينه منوّره شد و به پدرم ،ربيع گفت : هر چه زودتر جعفر بن محمّد عليه السلام را با حالتى توهين آميز احضار كن، مى خواهم او را به قتل برسانم .
پدرم ربيع گويد: خود را به حال فراموشى زدم ؛ ولى منصور دومرتبه پيام شديدىبر احضار آن حضرت برايم فرستاد و من نيزاهمال كردم و خود را به فراموشى زدم تا شايد پشيمان گردد.
وليكن منصور در مرتبه سوّم رسما نامه اى را برايم فرستاد، با تهديد بر اين كهاگر چنان كارى را انجام ندهم ، مورد تهديد و خطر قرار خواهم گرفت .
به همين جهت ناچار شدم و حضرت را نزد خود آوردم ؛ و اظهار داشتم : منصور چنين تصميمشومى را در حقّ شما دارد، از خداوند طلب كن كه از شرّ او در اءمان باشى .
امام صادق عليه السلام با شنيدن چنين مطلبى ، لب به سخن گشود و اظهار نمود: للّهللّه (لاحُوْلَ وَلاقُوّةَ إ لاّ بِاللّه )
.
و هنگامى كه حضرت بر منصور وارد شد، منصور با حالت تندى و درشتى با وى سخنگفت ؛ و سپس حضرت را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و اظهار داشت : دشمنان و مخالفينما در عراق تو را به عنوان امام و رهبر خود برگزيده اند، خدا مرا هلاك كند اگر تو رانكشم و از بين نبرم .
حضرت صادق عليه السلام اظهار داشت : آنچه برايت گفته اند دروغ است ، مگر نمىدانى كه حضرت سليمان مورد لطف قرار گرفت شكر و سپاس ‍ انجام داد و حضرت ايّوبمبتلى گرديد و صبر و شكيبائى نشان داد، حضرت يوسف مورد ظلم قرار گرفت و عفو وبخشش كرد.
چون منصور چنين كلماتى را شنيد، غضب خود را فرو نشاند؛ و آن گاه امام عليه السلام رانزد خود دعوت كرد و ضمن عذرخواهى و پوزش ، گفت : ساحت شما از آنچه گفته اند پاكاست ؛ ولى فلانى گزارشاتى را براى ما مطرح كرده است ، كه خواستم شكّ و شبههبرطرف شود.
حضرت فرمود: او را احضار نما تا ثابت شود.
هنگامى كه آن شخص وارد مجلس شد، منصور دوانيقى به او گفت : مگر تو اين مطالب وگزارشات را بر عليه جعفر بن محمّد حكايت نكرده اى ؟
آن شخص اعتراف كرد و گفت : بلى ، من گفته ام .
امام عليه السلام فرمود: او را بر آنچه مى گويد، قسم دهيد.
همين كه طبق روش خاصّى قسم خورد، ناگهان به دَرَك ،واصل شد و پس از آن منصور، حضرت صادق عليه السلام را مورد احترام و تكريم قرارداد؛ و روانه منزلش نمود.
و از آنجا كه دشمنان و منافقان كينه توز نمى توانند لحظه اى آرام بنشينند، در نهايتمنصور دوانيقى ، حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه و سلامه عليه را به وسيله انگورزهرآلود مسموم كرده و به شهادت رسانيد.
و يكى دو روز پس از مسموم شدن حضرت ، هنگامى كه بعضى از اصحاب به ملاقاتآمدند، ديدند كه آن امام مظلوم در بستر قرار گرفته ؛ و رنگ چهره مباركش زرد و بيش ازحدّ، لاغر و ضعيف گرديده است ، به همين جهت بسيار گريستند.
و همچنين مرحوم كلينى رحمة اللّه عليه امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است :
چون پدرم به شهادت نائل آمد او را پس از غسل ، با دو لباس و پارچه اى كه در ايّام حجّبا آن ها احرام مى بست ، كفن كردم .
و نيز عمامه اى را كه از جدّش ، امام سجّاد عليه السلام به ارث برده بود بر سرشبستم ؛ و سپس جسد مطهّرش را در پارچه اى بُرد يمانى پوشاندم .
و بعد از آن ، بدن مقدّس و مطهّر حضرت صادقآل محمّد صلوات اللّه عليهم را پس از وداع با قبر جدّ بزرگوارش ،رسول خدا صلى الله عليه و آله ، در قبرستان بقيع - كنار مرقد شريف پدر و جدّ وعمويش - دفن كردند.(62)
(صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ اسْتُشْهِدَ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّا، جَعَلَنَااللّهُ مِنْ مُحِبيهِمْ وَ مَواليهِمْ، وَ رَزَقَنَا اللّهُ فِي الدُّنْيا زيارَتَهُمْ وَ فِي الْآخِرَةِ شَفاعَتَهُمْ،آمين .)
در رثاى ششمين اختر ولايت عليه السلام

كباب از ظلم منصور است ، قلب مصطفى امشب
به جنّت اشك ريزان گشته از غم ، مرتضى امشب
شب مرگ فضيلت باشد امشب ، اى مسلمانان
زمين و آسمان ، يكسر شده ماتم سرا امشب
يتيم و بى پدر گرديد امشب موسى جعفر
به سوزد تا سحر، چون شمع از اين ماجرا امشب
نهد سر بر سر زانوى غم ، صدّيقه اطهر
به نالد در عزايش از جگر، شير خدا امشب
خدا مى داند و قلب امام هفتمين ما
كه چون شد قامت سروش ، از اين ماتم دوتا امشب

پنج درس آموزنده و ارزشمند
1 مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است :
روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند: روزگار خود را چگونه سپرى مىفرمائى ؟
حضرد در جواب فرمود: عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم :
مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمىگردد.
مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم ، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها راندارد.
مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هرلحظه آماده مرگ باشم .
و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظباعمال و حركات خود باشم .(63)
2 در روايات متعدّدى وارد شده است :
هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه ،بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرترا با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابنرسول اللّه ! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!
اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟
حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا درحالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براىبدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .(64)
3 بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:
روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگسبار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.
و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همانحال ، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.
منصور گفت : ياابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است ؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن ، جبّاران راذليل و متواضع گرداند.(65)
4 مرحوم نراقى در كتاب ارزشمند خود آورده است :
شخصى نزد امام جعفر صادق عليه السلام حضور يافت ؛ و عرضه داشت : ياابنرسول اللّه ! پدرم پير و ضعيف گشته است به طورى كه همانند بچّه كوچك بايد در خدمتاو باشم ؛ و نيز او را براى قضاء حاجت بغل مى كنم .
حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى بايد اين كار را ادامه دهى ؛ و نيز بايد باكمال ملاطفت و مهربانى برايش لقمه بگيرى و دهانش بگذارى .
و انجام اين امور فرداى قيامت ، راه ورود به بهشت را برايت آسان مى گرداند.(66)
5 صفوان جمّال حكاين كند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، كه فرمود: اى صفوان ! آيا تعداد سفيران و پيامبرانى راكه خداوند متعال براى هدايت بندگان ؛ مبعوث گردانيده است ، مى دانى ؟
عرض كردم : خير، نمى دانم .
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بر انگيخت وبه همان تعداد نيز وصىّ و جانشين منصوب و معرّفى كرده ، كه تمامى آن هااهل صدق حديث و اداى امانت و زاهد در امور دنيا بوده اند.
سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: خداوندمتعال پيغمبرى بهتر و با فضيلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آلهنفرستاد.
و نيز جانشينى بهتر و با فضيلت تر از جانشين آن بزرگوار يعنى ؛ حضرت اميرالمؤمنين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام معرّفى نكرده است .(67)
در مدح و عظمت صادق آل محمّد عليه السلام
اى مهر تو بهترين علايق
جان ها به زيارت تو شايق
ما را نبود به جز خيالت
يارى خوش و همدمى موافق
بيمارى روح را دوا نيست
جز مهر تو اى طبيب حاذق
اى نور جمال كبريائى
اى نور تو زينت مشارق
روزى كه دميد نور خلقت
رخسار تو بود صبح صادق
از جلوه تو، تبارك اللّه
فرمود به خلقت تو خالق
حسن تو خود از جمال زهرا ست
اى زاده بهترين خلايق
بر تخت كمال و تاج عصمت
آخر كه بود به جز تو لايق
تفسير كلام ايزدى بود
گفتار تو اى امام صادق
باشد سخن تو جاودانى
بوده است چو با عمل مطابق
افسوس شدى شهيد، آخر
از حيله ناكس منافق
از داغ تو شد جهان عزادار
زيرا به تو عالمى است عاشق (68)
چهل حديث گهربار منتخب
قالَ الا مامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ عليه السلام :
1 حَديثي حَديثُ اءبى ، وَ حَديثُ اءبى حَديثُ جَدى ، وَ حَديثُ جَدّى حَديثُ الْحُسَيْنِ، وَحَديثُ الْحُسَيْنِ حَديثُ الْحَسَنِ، وَ حَديثُ الْحَسَنِ حَديثُ اءميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ حَديثُ اءميرَالْمُؤْمِنينَحَديثُ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، وَ حَديثُ رَسُولِ اللّهِ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ.(69)
ترجمه :
فرمود: سخن و حديث من همانند سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم ، و سخنجدّم نيز مانند سخن حسين و نيز سخن او با سخن حسن يكى است و سخن حسن همانند سخناميرالمؤ منين علىّ و كلام او از كلام رسول خدا مى باشد، كه سخنرسول اللّه به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.
2 قالَ عليه السلام : مَنْ حَفِظَ مِنْ شيعَتِنا اءرْبَعينَ حَديثا بَعَثَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقيامَةِعالِما فَقيها وَلَمْ يُعَذِّبْهُ.(70)
ترجمه :
فرمود: هركس از شيعيان ما چهل حديث را حفظ كند و به آن هاعمل نمايد ، خداوند او را دانشمندى فقيه در قيامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.
3 قالَ عليه السلام : قَضاءُ حاجَةِالْمُؤْمِنِ اءفْضَلُ مِنْ اءلْفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلةٍبِمَناسِكِها، وَ عِتْقِ اءلْفِ رَقَبَةٍ لِوَجْهِ اللّهِ، وَ حِمْلانِ اءلْفِ فَرَسٍ فى سَبيلِ اللّهِ بِسَرْجِهاوَ لَحْمِها.(71)
ترجمه :
فرمود: برآوردن حوائج و نيازمندى هاى مؤ من از هزار حجّمقبول و آزادى هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است .
4 قالَ عليه السلام : اءَوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُالصَّلاةُ، فَإ نْ قُبِلَتْ قُبِلَسائِرُ عَمَلِهِ، وَ إ ذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَيْهِ سائِرُ عَمَلِهِ.(72)
ترجمه :
فرمود: اوّلين محاسبه انسان در پيشگاه خداوند پيرامون نماز است ، پس اگر نمازش ‍قبول شود بقيه عبادات و اعمالش نيز پذيرفته مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.
5 قالَ عليه السلام : إ ذا فَشَتْ اءرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ اءرْبَعَةٌ: إ ذا فَشا الزِّنا كَثُرَتِالزَّلازِلُ، وَ إ ذا اُمْسِكَتِ الزَّكاةُ هَلَكَتِ الْماشِيَةُ، وَ إ ذا جارَ الْحُكّامُ فِى الْقَضاءِ اُمْسِكَالْمَطَرُ مِنَ السَّماءِ، وَ إ ذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِكُونَ عَلَى الْمُسْلِمينَ.(73)
ترجمه :
فرمود: هنگامى كه چهار چيز در جامعه شايع و رايج گردد چهار نوع بلا و گرفتارىپديد آيد:
چنانچه زنا رايج گردد زلزله و مرگ ناگهانى فراوان شود.
چنانچه زكات و خمسِ اموال پرداخت نشود حيوانات اهلى نابود شود.
اگر حاكمان جامعه و قُضات ستم و بى عدالتى نمايند باران رحمت خداوند نمى بارد.
و اگر اهل ذمّه تقويت شوند مشركين بر مسلمين پيروز آيند.
6 قالَ عليه السلام : مَنْ عابَ اءخاهُ بِعَيْبٍ فَهُوَ مِنْ اءهْلِ النّارِ.(74)
ترجمه :
فرمود: هركس برادر ايمانى خود را برچسبى بزند و او را متّهم كند ازاهل آتش خواهد بود.
7 قالَ عليه السلام : الصَّمْتُ كَنْزٌ وافِرٌ، وَ زَيْنُ الْحِلْمِ، وَسَتْرُالْجاهِلِ.(75)
ترجمه :
فرمود: سكوت همانند گنجى پربهاء، زينت بخش حلم و بردبارى است ؛ و نيز سكوت ،سرپوشى بر آبروى شخص نادان و جاهل مى باشد.
8 قالَ عليه السلام : إ صْحَبْ مَنْ تَتَزَيَّنُ بِهِ، وَلاتَصْحَبْ مَنْ يَتَزَّيَنُلَكَ.(76)
ترجمه :
فرمود: با كسى دوستى و رفت و آمد كن كه موجب عزّت و سربلندى تو باشد، و با كسىكه مى خواهد از تو بهره ببرد و خودنمائى مى كند همدم مباش .
9 قالَ عليه السلام : كَمالُ الْمُؤْمِنِ فى ثَلاثِ خِصالٍ: الْفِقْهُ فى دينِهِ، وَالصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ، وَالتَّقْديرُ فِى الْمَعيشَةِ.(77)
ترجمه :
فرمود: شخصيّت و كمال مؤ من در سه خصلت است : آشنا بودن بهمسائل و احكام دين ، صبر در مقابل شدايد و ناملايمات ، زندگى او همراه با حساب و كتابو برنامه ريزى دقيق باشد.
10 قالَ عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِإ تْيانِ الْمَساجِدِ، فَإ نَّها بُيُوتُ اللّهِ فِىالاْءرْضِ، و مَنْ اءتاها مُتَطِّهِرا طَهَّرَهُ اللّهُ مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ كَتَبَ مِنْ زُوّارِهِ.(78)
ترجمه :
فرمود: بر شما باد به دخولدر مساجد، چون كه آن ها خانه خداوند بر روى زمين است ؛ و هر كسى كه با طهارت وارد آنشود خداوند متعال او را از گناهان تطهير مى نمايد و در زمره زيارت كنندگانش محسوبمى شوند.
11 قالَ عليه السلام : مَن قالَ بَعْدَ صَلوةِالصُّبْحِ قَبْلَ اءنْ يَتَكَلَّمَ: (بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ الْعَلىٍّّ الْعَظيمِ) يُعيدُها سَبْعَ مَرّاتٍ، دَفَعَاللّهُ عَنْهُ سَبْعينَ نَوْعا مِنْ أ نْواعِ الْبَلاءِ، اءهْوَنُهَاالْجُذامُ وَالْبَرَصُ.(79)
ترجمه :
فرمود: هر كسى بعد از نماز صبح پيش از آن كه سخنى مطرح كند، هفت مرتبه بگويد:(بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ، لا حول و لا قوّة إ لاّ باللّه العليّ العظيم ) خداوندمتعال هفتاد نوع بلا از او دور گرداند كه ساده ترين آن ها مرض پيسى و جذام باشد.
12 قالَ عليه السلام : مَنْ تَوَضَّاءَ وَ تَمَنْدَلَ كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ، وَ مَنْ تَوَضَّاءَوَلَمْ يَتَمَنْدَلْ حَتّى يَجُفَّ وُضُوئُهُ، كُتِبَ لَهُ ثَلاثُونَ حَسَنَةً.(80)
ترجمه :
فرمود: هركس وضو بگيرد و با حوله خشك نمايد يك حسنه دارد و چنانچه خشك نكند سىحسنه خواهد داشت .
13 قالَ عليه السلام : لاَ فْطارُكَ فى مَنْزِلِ اءخيكَ اءفْضَلُ مِنْ صِيامِكَ سَبْعينَضِعْفا.(81)
ترجمه :
فرمود: اگر افطارى روزه ات را در منزل برادر - مؤ منت - ، انجام بدهى ثوابش هفتادبرابر اصل روزه است .
14 قالَ عليه السلام : إ ذا اءفْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْماءِ الْفاتِرِ نَقى كَبِدُهُ، وَغَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ، وَ قَوىَّ الْبَصَرَ وَالْحَدَقَ.(82)
ترجمه :
فرمود: چنانچه انسان روزه خود را با آب جوش افطار نمايد كبدش پاك و سالم باقى مىماند، و قلبش از كدورت ها تميز و نور چشمش قوى و روشن مى گردد.
15 قالَ عليه السلام : مَنْ قَرَءَالْقُرْآنَ فِى الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ، وَ خُنِّفَعَلى والِدَيْهِ وَ إ نْ كانا كافِرَيْنِ.(83)
ترجمه :
فرمود: هر كه قرآن شريف را از روى آن قرائت نمايد بر روشنائى چشمش ‍ افزوده گردد؛و نيز گناهان پدر و مادرش سبك شود گرچه كافر باشند.
16 قالَ عليه السلام : مَنْ قَرَءَ قُلْ هُوَاللّهُ اءحَدٌ مَرَّةً واحِدَةً فَكَاءنَّما قَرَءَ ثُلْثَالْقُرآنِ وَ ثُلْثَ التُّوراةِ وَ ثُلْثَ الاْ نْجيلِ وَ ثُلْثَ الزَّبُورِ.(84)
ترجمه :
فرمود: هر كه يك مرتبه سوره توحيد را تلاوت نمايد، همانند كسى است كه يك سوّمقرآن و تورات و انجيل و زبور را خوانده باشد.
17 قالَ عليه السلام : إ نَّ لِكُلِّ ثَمَرَةٍ سَمّا، فَإ ذا اءتَيْتُمْ بِها فاءمسُّوهَ االْماء،وَاغْمِسُوها فِى الْماءِ.(85)
ترجمه :
فرمود: هر نوع ميوه و ثمره اى ، مسموم و آغشته به ميكرب ها است ؛ هر گاه خواستيد از آنها استفاده كنيد با آب بشوئيد.
18 قالَ عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِالشَّلْجَمِ، فَكُلُوهُ وَاءديمُوا اءكْلَهُ، وَاكْتُمُوهُ إلاّعَنْ اءهْلِهِ، فَما مِنْ اءحَدٍ إ لاّ وَ بِهِ عِرْقٌ مِنَ الْجُذامِ، فَاءذيبُوهُ بِاءكْلِهِ.(86)
ترجمه :
فرمود: شلغم را اهميّت دهيد و مرتّب آن را ميلنمائيد و آن را به مخالفين معرّفى نكنيد، شلغم رگ جذام را قطع و نابود مى سازد.
19 قالَ عليه السلام : يُسْتَجابُ الدُّعاءُ فى اءرْبَعَةِ مَواطِنَ: فِى الْوِتْرِ، وَ بَعْدَالْفَجْرِ، وَ بَعْدَالظُّهْرِ، وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ.(87)
ترجمه :
فرمود: در چهار وقت دعا مستجاب خواهد شد: هنگام نماز وِتر، بعد از نماز صبح ، بعد ازنماز ظهر، بعد از نماز مغرب .
20 قالَ عليه السلام : مَنْ دَعا لِعَشْرَةٍ مِنْ إ خْوانِهِ الْمَوْتى لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ اءوْجَبَاللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ.(88)
ترجمه :
فرمود: هركس كه در شب جمعه براى ده نفر از دوستان مؤ من خود كه از دنيا رفته اند دعا وطلب مغفرت نمايد، از اهل بهشت قرار خواهد گرفت .
21 قالَ عليه السلام : مِشْطُ الرَّاءسِ يَذْهَبُ بِالْوَباءِ، وَ مِشْطُاللِّحْيَةِ يُشَدِّدُ الاْضْراسَ.(89)
ترجمه :
فرمود: شانه كردن موى سر موجب نابودى وَبا و مانع ريزش مو مى گردد، و شانهكردن ريش و محاسن ريشه دندان ها را محكم مى نمايد.
22 قالَ عليه السلام اءيُّما مُؤْمِنٍ سَئَلَ اءخاهُ الْمُؤْمِنَ حاجَةً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى قَضائِها فَرَدَّهُ عَنْها، سَلَّطَ اللّهُ عَلَيْهِ شُجاعا فى قَبْرِهِ، يَنْهَشُ مِنْ اءصابِعِهِ.(90)
ترجمه :
فرمود: چنانچه مؤ منى از برادر ايمانيش حاجتى را طلب كند و او بتواند خواسته اش رابرآورد و انجام ندهد، خداوند در قبرش يك افعى بر او مسلّط گرداند كه هر لحظه او راآزار رساند.
23 قالَ عليه السلام : وَلَدٌ واحِدٌ يَقْدِمُهُ الرَّجُلُ، اءفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ يَبْقُونَبَعْدَهُ، شاكينَ فِى السِّلاحِ مَعَ الْقائِمِ (عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريف ).(91)
ترجمه :
فرمود: اگر انسانى يكى از فرزندانش را پيش از خود به عالم آخرت بفرستد بهتر ازآن است كه چندين فرزند به جاى گذارد و در ركاب امام زمان عليه السلام با دشمن مبارزهكنند.
24 قالَ عليه السلام : إ ذا بَلَغَكَ عَنْ اءخيكَ شَيْى ءٌ فَقالَ لَمْ اءقُلْهُ فَاقْبَلْمِنْهُ، فَإ نَّ ذلِكَ تَوْبَةٌ لَهُ. وَ قالَ عليه السلام : إ ذا بَلَغَكَ عَنْ اءخيكَ شَيْى ءٌ وَ شَهِدَاءرْبَعُونَ اءنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْهُ فَقالَ: لَمْ اءقُلْهُ، فَاقْبَلْ مِنْهُ.(92)
ترجمه :
فرمود: چنانچه شنيدى كه برادرت يا دوستت چيزى بر عليه تو گفته است و او تكذيبكرد قبول كن . همچنين فرمود: اگر چيزى را از برادرت بر عليه خودت شنيدى و نيزچهل نفر شهادت دادند، ولى او تكذيب كرد و گفت : من نگفته ام ، حرف او را بپذير.
25 قالَ عليه السلام : لايَكْمُلُ إ يمانُ الْعَبْدِ حَتّى تَكُونَ فيهِ أ رْبَعُ خِصالٍ:يَحْسُنُ خُلْقُهُ، وَسَيْتَخِفُّ نَفْسَهُ، وَيُمْسِكُ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ، وَيُخْرِجَ الْفَضْلَ مِنْمالِهِ.(93)
ترجمه :
فرمود: ايمان انسان كامل نمى گردد مگر آن كه چهار خصلت در او باشد: اخلاقش نيكوباشد، نفس خود را سبك شمارد، كنترل سخن داشته باشد، اضافى ثروتش حق الله ، حقالناس را بپردازد.
26 قالَ عليه السلام : داوُوا مَرْضاكُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَادْفَعُوا اءبْوابَ الْبَلايا بِالاْسْتِغْفارِ.(94)
ترجمه :
فرمود: مريضان خود را به وسيله پرداخت صدقه مداوا و معالجه نمائيد، و بلاها و مشكلاترا با استغفار و توبه دفع كنيد.
27 قالَ عليه السلام : إ نَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَيْكُمُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فى اءفْضَلِالسّاعاتِ، فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ فى إ دْبارِ الصَّلَواتِ.(95)
ترجمه :
فرمود: خداوند متعال پنج نماز در بهترين اوقات را بر شما واجب گرداند، پس سعى كنيدحوايج و خواسته هاى خود را پس از هر نماز با خداوند مطرح و درخواست كنيد.
28 قالَ عليه السلام : كُلُوا ما يَقَعُ مِنَ الْمائِدَةِ فِى الْحَضَرِ، فَإ نَّ فيهِ شِفاءٌمِنْ كُلِّ داءٍ، وَلا تَاءكُلُوا مايَقَعُ مِنْها فِى الصَّحارى .(96)
ترجمه :
فرمود: هنگام خوردن غذا در منزل ، آنچه كه اطراف سفره و ظرف مى ريزد جمع كنيد وميل نمائيد كه در آن ها شفاى دردهاى درونى است ، ولى چنانچه در بيابان سفره انداختيد؛اضافه هاى آن را رها كنيد براى جانوران .
29 قالَ عليه السلام : اءرْبَعَةٌ مِنْ اءخْلاقِ الاْ نْبياءِ: الْبِرُّ، وَالسَّخاءُ، وَالصَّبْرُعَلَى النّائِبَةِ، وَالْقِيامُ بِحَقِّ الْمُؤمِنِ.(97)
ترجمه :
فرمود: چهار چيز از اخلاق پسنديده پيغمبران الهى است : نيكى ، سخاوت ، صبر وشكيبائى در مصائب و مشكلات ، اجراء حقّ و عدالت بين مؤ منين .
30 قالَ عليه السلام : إ مْتَحِنُوا شيعتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كَيْفَ مُحافَظَتُهُمْعَلَيْها، وَ عِنْدَ أ سْرارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إ لى أ مْوالِهِمْ كَيْفَ مُواساتُهُمْ لاِخْوانِهِمْ فيها.(98)
ترجمه :
فرمود: شيعيان و دوستان ما را در سه مورد آزمايش نمائيد:
1 مواقع نماز، چگونه رعايت آن را مى نمايند.
2 اسرار يكديگر را چگونه فاش و يا نگهدارى مى كنند.
3 نسبت به اموال و ثروتشان چگونه به ديگران رسيدگى مى كنند و حقوق خود را مىپردازند.
31 قالَ عليه السلام : مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ إ ذا رَغِبَ، وَ إ ذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى ، وإ ذاغَضِبَ وَ إ ذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.(99)
ترجمه :
فرمود: هر كه در چهار موقع ، مالك نفس خود باشد: هنگام رفاه و توسعه زندگى ، هنگامسختى و تنگ دستى ، هنگام اشتهاء و آرزو و هنگام خشم و غضب ؛ خداوندمتعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند.
32 قالَ عليه السلام : إ نَّ النَّهارَ إ ذا جاءَ قالَ: يَابْنَ آدَم ، اءعْجِلْ فى يَوْمِكَ هذاخَيْرا، اءشْهَدُ لَكَ بِهِ عِنْدَ رَبِّكَ يَوْمَ الْقيامَةِ، فَإ نّى لَمْ آتِكَ فيما مَضى وَلاآتيكَ فيمابَقِىَ، فَإ ذا جاءَاللَّيْلُ قالَ مِثْلُ ذلِكَ.(100)
ترجمه :
فرمود: هنگامى كه روز فرا رسد گويد: تا مى توانى در اين روز از كارهاى خير انجامبده كه من در قيامت در پيشگاه خداوند شهادت مى دهم و بدان كه من قبلا در اختيار تو نبودمو در آينده نيز پيش تو باقى نخواهم ماند. همچنين هنگامى كه شب فرارسد چنين زبانحالى را خواهد داشت .
33 قالَ عليه السلام : يَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ اءنْ يَكُونَ فيهِ ثَمانخِصال :
وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاءِ، شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخاءِ، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللّهُ، لايَظْلِمُ الاْ عْداءَ، وَ لا يَتَحامَلُ لِلاْ صْدِقاءِ، بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعِبٌ، وَ النّاسُ مِنْهُ فىراحَةٍ.(101)
ترجمه :
فرمود: سزاوار است كه هر شخص مؤ من در بردارنده هشت خصلت باشد:
هنگام فتنه ها و آشوب ها باوقار و آرام ، هنگام بلاها و آزمايش ها بردبار و صبور، هنگامرفاه و آسايش شكرگزار، به آنچه خداوند روزيش گردانده قانع باشد.
دشمنان و مخالفان را مورد ظلم و اذيّت قرار ندهد، بر دوستان برنامه اى راتحميل ننمايد، جسمش خسته ؛ ولى ديگران از او راحت و از هر جهت در آسايش باشند
34 قالَ عليه السلام : من ماتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عارِفا بِحَقِّنا عُتِقَ مِنَ النّارِ وَ كُتِبَلَهُ بَرائَةٌ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ.(102)
ترجمه :
فرمود: هركس كه در روز جمعه فوت نمايد و از دنيا برود؛ و عارف به حقّ مااهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام باشد، از آتش سوزان دوزخ آزاد مى گردد؛ و نيز ازعذاب شب اوّل قبر در امان خواهد بود.
35 قالَ عليه السلام : إ نَّ الرَّجُلَ يَذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَحْرُمُ صَلاةَاللَّيْلِ، إ نَّ الْعَمَلَالسَّيِّى ءَ اءسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّكينِ فِى اللَّحْمِ.(103)
ترجمه :
فرمود: چه بسا شخصى به وسيله انجام گناهى از نماز شب محروم گردد، همانا تاءثيرگناه در روان انسان سريع تر از تاءثير چاقو در گوشت است .
36 قالَ عليه السلام : لاتَتَخَلَّلُوا بِعُودِالرَّيْحانِ وَلابِقَضيْبِ الرُّمانِ، فَإ نَّهُمايُهَيِّجانِ عِرْقَ الْجُذامِ.(104)
ترجمه :
فرمود: به وسيله چوب ريحان و چوب انار، دندان هاى خود راخلال نكنيد، براى اين كه تحريك كننده عوامل مرض جذام و پيسى مى باشد.
37 قالَ عليه السلام : تَقْليمُ الا ظْفارِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يُؤ مِنُ مِنَ الْجُذامِ وَالْبَرَصِوَالْعَمى ، وَ إ نْ لَمْ تَحْتَجْ فَحَكِّها حَكّا. وَ قالَ عليه السلام : اءخْذُ الشّارِبِ مِنَ الْجُمُعَةِ إ لَىالْجُمُعَةِ اءمانٌ مِنَ الْجُذامِ.(105)
ترجمه :
فرمود: كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه موجب سلامتى از جذام و پيسى و ضعف بينائىچشم خواهد شد و اگر امكان كوتاه كردن آن نباشد سر آن ها را بتراش .
و فرمود: كوتاه كردن سبيل در هر جمعه سبب ايمنى از مرض جذام مى شود.
38 قالَ عليه السلام : إ ذا اءوَيْتَ إ لى فِراشِكَ فَانْظُرْ ماسَلَكْتَ فى بَطْنِكَ، وَما كَسَبْتَ فى يَوْمِكَ، وَاذْكُرْ اءنَّكَ مَيِّتٌ، وَ اءنَّ لَكَ مَعادا.(106)
ترجمه :
فرمود: در آن هنگامى كه وارد رختخواب خود مى شوى ، با خود بينديش كه در آن روز چهنوع خوراكى ها و آشاميدنى ها از چه راهى به دست آورده اى وميل نموده اى .
و در آن روز چه چيزهائى را چگونه و از چه راهى كسب وتحصيل كرده اى .
و در هر حال متوجّه باش كه مرگ تو را مى ربايد؛ و سپس در صحراى محشر جهت بررسىگفتار و كردارت حاضر خواهى شد.
39 قالَ عليه السلام : إ نَّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إ ثْنَيْ عَشَرَ اءلْفَ عالَم ، كُلُّ عالَمٍ مِنْهُمْاءكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمواتٍ وَ سَبْعِ اءرَضينَ، ما يُرى عالَمٌ مِنْهُمْ اءنّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عالَماغَيْرُهُمْ وَ اءنَاالْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ.(107)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، دوازده هزار جهان آفريده است كه هر يك از آن ها نسبت بهآسمان ها و زمين هاى هفت گانه بزرگ تر مى باشد؛ و من و ديگر ائمّه دوازده گانه ازطرف خداوند بر همه آن ها حجّت و راهنما هستيم .
40 قالَ عليه السلام : حَديثٌ فى حَلالٍ وَ حَرامٍ تَاءخُذُهُ مِنْ صادِقٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيا وَما فيها مِنْ ذَهَبٍ وَفِضَّةٍ.(108)
ترجمه :
فرمود: سخنى را درباره مسائلحلال و حرام و احكام دين خدا، از راست گوى مؤ منى دريافت كنى ؛ بهتر و ارزشمندتر استاز تمام دنيا و ثروت هاى آن .

fehrest page

back page