بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب قوق متقابل والدین و فرزندان, عبدالکریم پاک نیا ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     HOGOG001 -
     HOGOG002 -
     HOGOG003 -
     HOGOG004 -
     HOGOG005 -
     HOGOG006 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

1 حقوق مادر 
مادر در فرهنگ اسلام از جايگاه ويژه اى برخوردار است . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در يك جمله زيبا مقام و منزلت حقيقى مادر را چنين بيان مى كند: الجنة تحت اءقدمالاءمهات ؛(189) بهشت زير پاى مادران است و در جمله اى ديگر مى فرمايد:تحت اءقدامالاءمهات روضه من رياض الجنة (190) زير پاى مادران باغى از باغ هاى بهشت است. اين سخنان بزرگ رهبر جهان اسلام ، نهايت تكريم مقام مادر است ، يعنى هر كسبخواهد به عالى ترين مقامات انسانى دست يابد، بايد مادر خود را تكريم كند.

آبروى اهل ايمان خاك پاى مادر است

هر چه دارند اين جماعت از دعاى مادر است

آن بهشتى را كه قرآن مى كند توصيف آن

صاحب قرآن بگفتا زير پاى مادر است

مهر بى كران  
شايد يكى از عواملى كه مقام مادر را اين همه بالا برده دلسوزى ، فداكارى و مهر بىكران مادر بوده است . يكى از شعراى خوش ذوق ، عواطف عميق و محبت بى پايان را چنين بهتصوير كشيده است :
مادرى پير و پريشان احوال

عمر او بود فزون از پنجاه

زن بى شوهر و از حاصل عمر

يك پسر داشت شرور و خود خواه

روز و شب در پى او باشى خويش

بى خبر از شرف و عزت و جاه

ديده بود او به بر مادر پير

يك گره بسته زر گاه به گاه

شبى آمد كه ستاند آن زر

بكند صرف عمل هاى تباه

مادر از دادن زر كرد ابا

گفت ، رو، رو كه گناه است ، گناه

اين ذخيره است مرا اى فرزند

بهر داماديت ان شاء الله

حمله آورد پسر تا گيرد

آن گره بسته زر، خواه نخواه

مادر از جور پسر شيون كرد

بود از چاره چو دستش كوتاه

پسر افشرد گلوى مادر

سخت چندان كه رخش گشت سياه

نيمه جان پيكر مادر بگرفت

بر سر دوش و بيفتاد به راه

برد در چاه عميقى افكند

كز جنايت نشود كس آگاه

شد سرازير پس از واقعه او

تا نمايد به ته چاه نگاه

از ته چاه به گوشش آمد

ناله زار و حزينى ناگاه

آخرين گفته مادر اين بود

آه ! فرزند نيفتى در چاه !(191)

بلى ، در مورد مهر بى كران ، مادر سخنان فراوان گفته شده است .
يك ضرب المثل فارسى مى گويد:
هر چند فرزند بى مهر باشد، مادر را مهر نكاهد.
امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: حق مادرت آن است كه بدانى ، او ترا چندين ماه دررحم خود نگهدارى و حمل كرد و ترا از ميوه دل و شيره جانش غذا داد. او تمام وجودش رابراى حفظ و نگهدارى تو به كار گرفت . باكى نداشت ، كه خودش گرسنه بماند وتو سير باشى ، خود تشنه باشد، تو آب بياشامى ، خودش برهنه باشد و تو لباسپوشيده باشى ، خودش در مقابل آفتاب باشد و تو سايه نشين باشى . او از خوابشيرين خود به خاطر تو چشم پوشيد و رنج بى خوابى را بر خود هموار ساخت . او ترااز گرماى تابستان و سرماى زمستان حفظ كرد. او همه اين رنجها راتحمل كرد، كه ترا داشته باشد و تو از آن او باشى . بايد بدانى كه تو قدرت وتوانائى شكر گذارى مادرت را ندارى ، مگر آنكه خداوند ترا يارى كند و بر اداء حق اوتوفيقت دهد.(192) امام سجاد عليه السلام خود نيز چنين بود و عملا به حقوق مادراهتمام مى ورزيد هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند: تو كه از نيكوكارترين مردمانى چرابا مادرت سر يك سفره نمى نشينى ؟ فرمود: از آن جهت كه مى ترسم ندانسته دستمبه لقمه اى پيشى گيرد كه مادرم آن را مى خواست و به همين مقدار بر خلاف خواهشدل او رفتار كرده باشم !(193)
برترى مقام مادر 
در مورد مقام ارجمند مادر، مطالب فراوانى در سيره و سخناهل بيت عليهم السلام مى توان يافت . در اين جا به چند مورد اشاره مى كنيم :
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمدهعرضه داشت : يا رسول الله ! به كدام يك از بستگانم نيكى كنم ؟ فرمود: به مادرت .مرد پرسيد: بعد از آن ؟ فرمود: به مادرت . براى بار سوم پرسيد. پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله فرمود: مادرت . در نوبت چهارم
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به پدرت .(194)
از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: مردى به حضور پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله آمده و اظهار داشت : اى رسول خدا! من مردى معصيت كار هستم و از انجام هيچگناهى فرو گذارى نكرده ام ، آيا اميد آمرزش برايم هست ؟رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: آيا پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد گفت : فقطپدرم زنده است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: برو با او خوش ‍ رفتارى كن. آن مرد رفت و پيامبر صلى الله عليه و آله زير لب زمزمه كرد: اى كاش مادرش زندهبود! (195)
امام رضا عليه السلام رعايت حقوق مادر را يكى از واجب ترين حقوق بر عهده فرزندشمرده و در اين رابطه فرمود: حق مادر يكى از لازم ترين و واجب ترين حقوق است كه اداىآن بر عهده فرزندان است . زيرا مادر فرزند خود را مدت هاحمل مى كند كه هيچ كس بر ديگرى چنين نمى كند و فرزندش را با گوش و چشم و تماموجودش و با كمال ميل و رغبت از گزند حفظ مى كند. او در راه كودك خويشمتحمل زحمات و ناراحتى هاى سختى مى شود كه هيچ كس نسبت به ديگرى آن زحمات رامتحمل نمى شود. او راضى مى شود كه خودش گرسنه باشد اما فرزندش سير بخوابد.تشنه باشد اما فرزندش سيراب شود. خودش بدون لباس بودن رامتحمل مى شود اما فرزندش را لباس مى پوشاند. او حاضر است خودش در آفتاب باشدولى كودكش در سايه بيارامد. بايد از او در مقابل اين همه فداكارى و از خود گذشتگىسپاسگذارى و خوش رفتارى نمود. گرچه شما توانائى جبرانحداقل زحمات وى را نداريد، مگر اين كه خداوند يارى تان كند.(196)
مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و گفت : يارسول الله ! مادرم پير شده و در پيش من زندگى مى كند او را در پشت خودحمل كرده و براى رفع حوائجش اين طرف و آن طرف مى برم و از در آمد خويش نيازهاى وىرا تاءمين مى نمايم ، با دست خود او را از آزار و اذيت ها محافظت مى كنم . باكمال ادب و تعظيم و احترام با او رفتار مى نمايم . آيا زحمات وى را تا حدودى جبرانكرده ام ؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نه ، زيرا شكم او جايگاه تو، دستهايش محافظ تو، و آغوش او گهواره ات بوده است . و او اين همه خدمات را با رضايتخاطر براى تو انجام داد و آرزو مى كرد كه تو زنده بمانى . ولى تو خدماتى را بهوى ارائه مى دهى در حالى كه انتظار مرگ او را دارى .(197)
امام باقر عليه السلام فرمود: روزى حضرت موسى عليه السلام در مناجات خود باخداوند متعال اظهار داشت : خدايا به من سفارشى كن . خداوند فرمود: تو را به خودمسفارش مى كنم . (مرا از ياد مبر) و اين گفت و شنود ميان موسى و خداوندمتعال سه بار تكرار شد. در نوبت چهارم كه موسى عليه السلام در خواست سفارش نمود،خداوند متعال او را به مواظبت از مادرش توصيه كرد. (198)
شخصى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پرسيد: كدام يك از والدين حقبيشترى دارند؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله در پاسخ به او فرمود: آن كسى كهفرزند را در شكم خود حمل كرده ، از دو پستانش او را شير داده و در آغوشش او را بزرگنموده است . (199)
داستان زكرياى مسيحى  
زكريا بن ابراهيم يكى از محدثين شيعى و از ياران امام صادق عليه السلام است.(200) او در شرح حال خود مى گويد:
من مسيحى بودم و سپس به اسلام گرويدم و به خانه خدا مشرف شدم . در سفر حج ، بهمحضر امام صادق عليه السلام شرفياب گشته و به عرض رسانيدم كه من مسيحى بودهام و مسلمان شده ام .
امام عليه السلام پرسيد: در اسلام چه امتيازى ديدى كه آن پذيرفتى ؟
گفتم : اين آيه قرآن ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به مننشاء(201) تو كتاب و ايمان نمى دانستى چيست ، ولى ما آن را نورى قرار داديمكه هر كسى را كه خواهيم بدان هدايت كنيم . امام فرمود: خدا تو را به اسلام هدايتفرموده و قلبت را به نورانيت آن منور ساخته است . سپس به من دعا كرد و هدايت بيشترىرا از خدا برايم مسئلت نمود.
به عرض رسانيدم كه : پدر و مادر و بستگان من به آئين مسيحيت باقى هستند و مادرمنابينا است . آيا براى من جايز است كه با آن ها زندگى كنم و روابطى داشته باشم ؟
امام پرسيد: آيا آن ها گوشت خوك مى خورند؟
گفتم : نه .
فرمود: معاشرت تو با آن ها بى مانع است . سپس اضافه كرد: درباره مادرت مراقبباش . به او نيكى و احسان كن و هرگاه زندگى اش به پايان رسيد و از دنيا رفتخودت عهده دار كفن و دفنش باش .
چون از سفر حج بازگشتم و به كوفه رسيدم . بر طبق فرمان امام ، ملاطفت و مهربانىبسيارى نسبت به مادرم نمودم . خودم به او غذا مى دادم و لباسش را مرتب مى كردم وسرش را شانه مى زدم و عهده دار خدمتش مى شدم . مادرم كه اين تغييرات را در روش من ديدگفت :
تو در آن روزگارى كه به دين من بودى ، با من اين طور رفتار نمى كردى ، چه دليلىدارد كه از وقتى كه به اسلام گرويده اى با من اين قدر محبت مى كنى ؟
گفتم : يكى از فرزندان پيامبر اسلام به من دستور داده كه اين طور رفتار كنم .
گفت : آيا او همان پيغمبر شما است ؟
گفتم : نه . بعد از پيغمبر ما پيامبرى مبعوث نخواهد شد و او پسر پيغمبر ما است .
گفت : اين دستورات ، از آموزه هاى پيامبران است و دين تو از دين من بهتر است ، مراراهنمايى كن تا مسلمان شوم . من طريقه اسلام را به آموختم و او مسلمان شد. نماز ظهر وعصر و مغرب و عشاء را خواند و در نيمه شب كسالتى پيدا كرد. من در كنار بسترش بودمو به پرستاريش اشتغال داشتم . به من گفت پسر جان ! اعتقادات اسلام را دوباره برايمتكرار كن . من تكرار كردم و او به همه آنان اقرار كرد و در همان شب هم چشم از جهانفروبست . بامداد روز بعد جنازه اش به وسيله گروهى از مسلمين و مطابق مراسم اسلامىتشييع شد و من بر جنازه او نماز خواندم و بدست خود به خاكش سپردم .(202)
مادران بى عاطفه  
البته بر خوانندگان گرامى پوشيده نيست كه اين همه سفارش و حقوق والا براىمادرانى است كه وظائف مادرى را در حد توان خود انجام دهند، و در پرورش فرزندانصالح گامهاى مثبتى بردارند، وگرنه زنان بى عاطفه اى كه براى راحتى و آسايش چندروزه خود، از زير بار مسؤ ليت مادرى شانه خالى كرده و فرزندان خود را به ديگرانسپرده و يا به مراكز ويژه واگذار كرده و با بهانه هاى واهى فرزندانشان را به امانخدا رها مى كنند، نمى توان نام مقدس مادر اطلاق كرده و از حقوق مادرى آنان را بهره منددانست ؛ چرا كه آنان ظلمى نابخشودنى در حق فرزندانشان روا مى دارند.
كودكى كه درس مهر و محبت را از مادر فرا نگيرد، و در دامن عشق و عاطفه رشد ننمايد درزندگى آينده خود دچار انواع مشكلات روحى و روانى خواهد شد. او در آينده معناى شخصيتمستقل و فردى و تمايلات بشرى و عشق و عاطفه به ديگران به ويژه به والدين را دركنخواهد كرد. اين گونه مادران نه تنها به سعادت فرزندان خود لطمه مى زنند بلكهضربه اى جبران ناپذير بر پيكر جامعه وارد مى سازند و خودشان نيز پشتوانه اىقوى را در زندگى آينده خود از دست مى دهند.
با اينكه در طول تاريخ از مهر و محبت مادر خيلى چيزها شنيده ايم ، اما متاءسفانه همه مادراناين چنين نيستند. بعضى از آنها عواطف مادرى ، اين موهبت بزرگ و مقدس الهى را زير پاگذاشته اند و بى رحمانه ستم به فرزندان خود مى كنند. چند نمونه از رفتار غيرانسانى برخى از مادران مشاهير جهان را با هم مى خوانيم :
اسحاق نيوتن : دانشمند معروف انگليسى ، يكى از بدترين مادرها را داشت ، پدرش چندهفته قبل از تولد او مرد و مى گويند: در عمر خود يك كار خير هم نكرد. مادر او نيز، در بدخلقى و شرارت شهره خاص و عام بود و نيوتن بيچاره از دست او بسيار عذاب كشيد.
مادر لرد بايرون شاعر حماسه سرا و مشهور بريتانيايى ، از فرزندش نفرت غريبىداشت و غالبا لنگه كفش و دسته جارو و سنگ به طرف پسرك پرتاب مى كرد وتحقيرش مى نمود. گناه بايرون كوچك اين بود كه پاى معيوبى داشت و درست نمىتوانست راه برود.
مادر لئونارد داوينچى نابغه بى بديل دنياى علم و هنر، از كودكى او را ترك نمود و اينهنرمند بزرگ ، زير دست چهار نامادرى بد اخلاق ، دوران كودكى را طى نمود. او آن قدر ازدست آن كتك خورد كه تمام اعضاى بدنش عيب و ايراد پيدا كرد و تا پايان عمر رنجور ومريض احوال بود. او هميشه از شنيدن نام مادر بر خود مى لرزيد.
خوشبختانه اكثر اين مردان نامدار و موفق در عوض مادران نامهربان ، همسران خوب ،صميمى و فداكارى داشته اند كه نامهريهاى مادرانشان را جبران كرده اند و اين همسرانمهربان ، از عمده ترين عوامل ترقى و كاميابى ايشان به شمار مى آيند.(203) و اينمصداق سخن معرف است كه :
خدا گر ز حكمت ببندد درى

ز رحمت گشايد در ديگرى

2 حقوق پدر 
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: حق پدرت اين است كه بدانى او ريشه تو استو اگر او نبود تو هم نبودى و آن نعمت هايى كه در خود مى بينى و مى پسندى بدان كهپدرت سرچشمه اين نعمت ها براى توست . پس خدا را ستايش كرده و درمقابل اين نعمت شكر نما و بدان كه هيچ نيروئى نيست مگر از طرف خدا. (204)
امير مؤ منان عليه السلام فرمود: در هر مجلسى باشى به احترام پدر و معلمت به پاخيز، گرچه در تخت شاهى نشسته باشى !(205)
آيت الله شهيد مرتضى مطهرى (قدس سره ) در مورد يكى ازعوامل توفيقات خويش چنين مى گويد:
گاهى كه به اسرار وجودى خود و كارهايم مى انديشم ، احساس مى كنم يكى ازمسائل كه باعث خير و بركت در زندگى ام شده و همواره عنايت و لطف الهى راشامل حال من كرده است ، احترام نيكى فراوانى بوده است كه به والدين خود به ويژه دردوران پيرى و هنگام بيمارى كرده ام . علاوه بر توجه معنوى و عاطفى ، تا آن جا كهتوانائيم اجازه مى داد با وجود فقر مالى و مشكلات مادى در زندگى ام ، از نظر هزينه ومخارج زندگى به آنان كمك و مساعدت كرده ام . يكى از فرزندان شهيد مطهرى رحمة اللهنيز در اين مورد مى گويد: هرگاه به فريمان (زادگاه آقاى مطهرى ) سفر مى كرديم، پدرم تاءكيد خاص داشتند كه ابتدا به منزل پدر و مادرشان بروم . پس از آن اقوامى راكه براى ديدن ايشان و خانواده به منزل حاج شيخ مى آمدند مپذيرفتند در موقع روبروشدن با پدر و مادر دست آنان را مى بوسيدند و به ما نيز توصيه مى كردند كه دستايشان را ببوسيم . (206)
امام خمينى و احترام پدر 
آقاى جمعى يكى از ياران امام خمينى (قدس سره ) مى گويد: يك بار با محضر امام خمينىدر جماران رفته بودم ، در همان موقع يكى از مسئولين كشورى براى ارائه گزارشكارهاى تحت مسئوليت خود، به حضور امام آمد. پدر سالخورده او نيز به همراهش به ديدارآمده بود، وقتى كه مى خواست حضور امام برسد خودش جلوتر از پدر حركت مى كرد پساز تشرف به خدمت امام پدرش را معرفى كرد. امام نگاهى به آنمسئول نموده و فرمود: اين آقا پدر شما هستند؟ گفت : بله . امام فرمود: پس چرا جلوتر ازاو راه افتادى و وارد شدى ؟ (207)
امام كاظم عليه السلام فرمود: شخصى از رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد حقوقپدر سؤ ال كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ وى فرمود: او را با نامصدا نكند، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشيند و براى او لعن و دشنام كسب نكند.(208)
يكى از كسانى كه بدون شك خداوند دعاى او را مى پذيرد دعاى پدر در مورد فرزند است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دعاى سه كس يقينا مستجاب است ؛ 1 دعاىمظلوم 2 دعاى مسافر 3 دعاى پدر براى فرزند.(209)
تعظيم پدر رمز توفيق  
شيخ احمد كافى رحمة الله دانشمند و خطيب پر آوازه ايرانى كه در نيم قرن گذشتهتوفيقات فوق العاده اى در زمينه خطا به و سخنورى داشته است ، يكى ازعلل موفقيت خويش را قدر دانى از پدر مى داند و مى گويد: پدرم يك كاسب است ، عالم همنيست ، البته پدر بزرگم عالم بود، باباى من خيلى آدم متدين و خوبى است ، اى كاش منهم مثل او بودم و امروزه كه به حول و قوه الهى كم و بيش توفيقاتى بدست آورده ام ،يكى از مهم ترين علل آن را مرهون زحمات پدر و در پرتو تكريم و تعظيم پدر مى دانم. به ولى عصر عليه السلام قسم ! هنوز كه به محضر پدرم مى روم درمقابل تمام فاميل ، برادرها و زن و بچه ام خم مى شوم و درمقابل همه مكرر به دستش بوسه مى زنم ، چون خير از او ديده ام و قرآن فرموده : بهپدر و مادرت اخم نكن
و قضى ربك اءلا تعبدوا الا اياه و بالولدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر اءحدهما اءوكلاهما فلا تقل لهما اءف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما(210) وپروردگارت فرمان داده : جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى ازآن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! وبر آنها فرياد مزن ! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
در اين ميان كسانى پيدا مى شوند كه بر خلاف گفتار قرآن و عترت به آزار و اذيتوالدين خود مى پردازند. اينان از رحمت خدا به دورند. و خود را از بهشت برين محروم كردهو به عواقب و خيم آن در دنيا و آخرت دچار مى شوند.
پدرم را تربيت مى كنم !! 
مى گويند: روزى عده اى براى گردش به باغى رفتند. مشاهده كردند كه پسرى بىادب پدرش را به درختى بسته و با چوب او را مى زند. گفتند: چرا پدرت را مى زنى ؟گفت : مى خواهم تربيتش كنم . گفتند: پدرت را مى خواهى تربيت كنى !! گفت : بله .واردين احساس كردند كه پيرمرد بدجورى گرفتار شده و پسر هم او را همين طور مى زند.دست و پاى پسر را گرفته و به كنارى كشيدند. پسر همين طور كه از روى خاك ها بلندشده و لباس هاى خود را پاك مى كرد، با ناراحتى و غرغر زنان گفت : واقعا كه دوره آخرالزمان رسيده است ! گفتند: چه طور؟ گفت : خوب ، معلوم است ، آدم در اين دوران اختيار پدرخود را هم ندارد كه او را ادب كرده و كتك بزند!
امام صادق عليه السلام فرمود: از رحمت خدا دور است كسى كه پدر يا مادرش را بزند.ملعون است كسى كه از فرمان پدر و مادرش سرپيچى (211) كند.
داستانى ديگر 
آيت الله سيد احمد زنجانى (قدس سره ) مى نويسد: مردى در حضور يكى از علماء ازبرادرش شكايت كرد. كه او با من در مخارج مادرمان شركت نمى كند. ايشان شخصى راماءمور كرد كه در ميان آنان اصلاح كند، آن شخص گفت : من برادرش را خواستم و با او دراين مورد صحبت كردم و به او گفتم : چرا در هزينه پرستارى از مادرتان به برادرتمساعدت نمى كنى ؟ گفت : آقا به من مربوط نيست ، زيرا ما با هم ديگر قرار داد بسته ايمو من هم طبق آن قرار داد عمل مى كنم . پرسيدم : چه طور؟! او گفت : ما قرار گذاشته بوديمكه پدر و مادرمان را تقسيم كنيم به اين ترتيب كه خرج پرستارى از پدر با من باشد ومخارج مادر با او. خوشبختانه شانس مرا يارى كرد و پدرم زود مرد! اكنون طبق قرار، خرجمادر به من مربوط نمى شود. به همين كه اين سخن را شنيدم (شانس مرا يارى كرد و پدرمزود مرد) از بى مهرى آن شخص متعحب شدم و گفتم مگرمال قسمت كرده ايد كه طبق قرار عقد لازم و خيار ساقط گردد؟!(212)
3 نيكى به والدين 
ابى ولاد حناط از امام صادق عليه السلام پرسيد: خداوندمتعال كه در قرآن مى فرمايد: (و بالو الدين احسانا) چه معنى دارد و چگونه مى توان بهپدر و مادر نيكى نمود؟ امام فرمود: احسان اين است كه با آنان نيك رفتار باشى ، آنان رامجبور نكنى كه نيازهاى خود را از تو درخواست كنند گرچه غنى باشند. ازحال و روزگار آنان مشكلاتشان را درك كنى ، آيا خداوند نمى فرمايد: به مقام نيكوكاراننمى رسيد مگر از آن چه را كه را كه دوست داريد انفاق بكنيد؟ سپس امام صادق عليهالسلام فرمود: اگر آنان به سن پيرى رسيدند، كمترين اهانتى را به آنان روا مدار وبر سر آنان فرياد نزن . يعنى اگر تو را ناراحت كردند تو به آنان اهانت نكن واگر تو را زدند بر سرشان داد و فرياد نكن و سخنان تند نگو،قل لهما قولا كريما به آنان سخن نيك و محبت آميز بگو مثلا به آنان بگو: خداوند شمارا ببخشد. اين از تو گفتارى نيك است . و اما اين كه خداوند فرمود:بال هاى مهر و محبت خود را بر پدر و مادرت بگستر، يعنى با نگاه هاى مهرآميز و راءفتانگيز دل آنان را به دست آور و هيچ گاه صداى خود را بالاتر از صداى پدر و مادر نكن ودست خود را بالاى دست آنان قرار نده و از قدم هاى آنان جلوتر مرو.(213)
نيكى براى هميشه  
امام صادق عليه السلام فرمود: چه مانعى دارد يك شخص مسلمان به پدر و مادرشنيكى كند؟ زنده باشند يا مرده ! به اين ترتيب كه از جانب آنان نماز بخواند، صدقهدهد، حج گذارد و روزه بگيرد، تا آنچه كرده ثوابش هم چنانكه براى والدين است همانندآن براى خود او هم باشد. افزون بر اين ، خداوندمتعال به سبب اين احساس و نيكى خير بسيارى را برايش عطا مى كند. (214)
خوش رفتارى به والدين  
عمار بن حيات مى گويد: روزى به امام صادق عليه السلام گفتم : فرزندماسماعيل در حق من خيلى احسان و خوبى مى كند. امام صادق عليه السلام فرمود: من فرزندترا قبلا هم دوست مى داشتم ولى اكنون علاقه ام به او بيشتر شد. سپس امام صادق عليهالسلام افزود: رسول خدا صلى الله عليه و آله يك خواهر و يك برادر رضاعى داشت .روزى خواهر نزد پيامبر آمد، وقتى نگاه آن حضرت بر او افتاد با شادمانى از جا بلندشد و زير انداز خود را براى بگسترد و وى را روى آن بنشانيد و با خوشحالى و روىگشاده با او به گفتگو نشست . پس از مدتى او بلند شد و رفت ، اتفاقا بعد از رفتنخواهر، برادرش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اما آن حضرت به اندازه خواهر، بهوى احترام نكرد. از پيامبر علت اين رفتار متفاوت را سؤال كردند، در پاسخ فرمود: خواهرم بيش از برادرم به پدر و مادر خدمت مى كرد. (215)
آيا مى دانيد كه نگاه مهرآميز به چهره والدين عبادت محسوب مى شود؟ حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:النظر الى وجه الوالدين عبادة(216) نگاه به صورت والدين عبادت است .
و در حديث ديگرى آن بزرگوارفرمود: هيچ شخصى به سيماى پدر و مادر خود نگاه محبت آميز نمى كند، مگر اينكهخداوند متعال در مقابل هر نگاه اوثواب يك حجقبول شده به وى عطا مى كند به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض شد: يارسول الله ! اگر فردى هر روز صد مرتبه به چهره پدر يا مادرش نظاره كند بازهماين پاداش را دريافت خواهد كرد؟ فرمود: آرى ، اگر روزى صد هزار بار هم اينكار را انجام دهد، ثواب صد حج پذيرفته خواهد داشت . (217)
پرهيز از تند خوئى  
ابراهيم بن مهزم مى گويد: روزى از نزد امام صادق عليه السلام بيرون آمدم و در مدينهبه خانه ام رفتم ، مادرم با من زندگى مى كرد در خانه به خاطر موضوعى با مادرممجادله كرده و سخن درشت و ناهنجار به او گفتم . فرداى آن روز بعد از اداى نماز صبح ،دوباره به محضر امام صادق عليه السلام مشرف شدم . هنگام ورود بدون آن كه حرفىزده باشم ، امام به من فرمود: اى پسر مهزم ! شب گذشته با مادرت تند و خشن صحبتكردى . آيا نمى دانى شكم او مدت ها منزل و آغوشش گهواره و سينه اش ظرف غذاى توبوده است . (او هستى اش را در اختيار تو نهاده بود.) چرا با او به تندى سخن گفتى ،ديگر چنين مكن !(218)
شاد كردن والدين  
فرزندان صالح از هر فرصتى براى خير خواهى و شاد كردن پدر و مادر خويش بهرهمى گيرند. اين عمل نتائج مثبت و پر بارى را براى آنان به همراه دارد.رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: استراحت در بستر به خاطر نيكى به والدينكه آنان را شاد نمائى و آنان نيز با چهره اى بشاش با تو سخن بگويند بهتر از ايناست كه با شمشير در راه خدا جهاد كنى و در مقابل اگر كسى والدين خود را خشمگين كندنماز او پذيرفته نيست .(219) امام صادق عليه السلام به فرمود: اگر دوستدارى عمرى طولانى داشته باشى پدر و مادرت راخوشحال كن .(220)
محبت به والدين گمراه  
معمر بن خلاد از امام رضا عليه السلام پرسيد: آيا به پدر و مادرم كه در مسير حقنبوده اند دعاى خير بنمايم ؟ امام فرمود: برايشان دعا كن و از طرف آنان صدقه بده واگر زنده اند و راه حق را نمى شناسند با آنان مدارا كن ! چرا كهرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند مرا به رحمت و مهربانى مبعوث كردهنه براى سخت گيرى و آزار و نافرمانى .(221)
از ديدگاه امام صادق عليه السلام نيك به والدين نشانه معرفت و آگاهى فرزند از عظمتو شكوه الهى است . زيرا هيچ عبادتى نزديك تر و سريع تر از نيكى به والدين باايمان كه براى خشنودى خدا انجام گيرد به صاحب عبادت نمى رسد؛ زيرا حق والدين از حقخدا ريشه مى گيرد. البته اگر پدر و مادر در مسير خدا باشند و مرام آنان احياى دين خداو سنت پيامبر باشد، آنان فرزندشان را اطاعت خدا به سوى معصيت سوق ندهند، باورهاىمستحكم فرزند را از يقين به شك تبديل نكنند، از وادى زهد و تقوا به سوى دنيا گرائىنبرند و خلاصه ، خواسته آنان در جهت مخالف اطاعت الهى نباشد. اگر پدر و مادر ازصراط مستقيم منحرف شدند، نافرمانى آنان عبادت و اطاعت آنان ، معصيت خواهد بود، همچنانكه خداوند متعال مى فرمايد:و ان جاهداك على اءن تشرك بى ما ليس ‍ لك به علم فلاتطعهما(222) اگر پدر و مادرت تو را وادار كنند كه آنچه را نميدانى شريك خداقرار دهى ، امر آنان را اطاعت مكن !
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حتى در چنين صورتى (كه والدين مخالف باشند)باز هم بايد با آنان مدارا و ملايمت كرد و اذيت آنان را به خاطرتحمل زحمات دوران كودكى ات تحمل كن و در مورد خوراك و پوشاك بر آنان سخن نگير وچهره ات را بر مگردان ، صدايت را در مقابل آنان بلند نكن زيرا اين كار تعظيم امر خدااست .
در سخن گفتن با آنان زيبا و نرم ، سخن بگو و در برخود لطيف و ملايم باش ، زيراخداوند متعال پاداش نكيو كاران را ضايع نمى كند.
(223) و حالا همين سفارش را ازكلام امام جواد عليه السلام بخوانيم :
بكر بن صالح مى گويد: داماد من به امام جواد عليه السلام نامه اى نوشت و در آن آوردهبود كه : پدرم يك فرد ناصبى و فردى منحرف است . او به شدت حقيقت را انكار كردهو امامت را نمى پذيرد ميخواهم در مورد رفتار با او نظر شما را بدانم و آيا با او مقابلهكنم و يا مدارا نمايم ؟
امام نهم در جوابش نوشت :
منظور تو را فهميدم و به وضعيت اعتقادى پدرت آگاه شدم ، من تو را از دعاى خيرفراموش نمى كنم ؛ مدارا براى تو بهتر از رو در در روئى و مقابله مى باشد. هر سختىآسانى به دنبال دارد، صبور باش و پايدارى كن كه عاقبت نيكو از آن پارسايان مىباشد. خداوند تو را در محبت ولايت آنان كه دوستشان دارى ثابت قدم بدارد. تو در سايهرحمت و پناه خدا هستى و او پناهدگان خود را ضايع نسازد. بكر بن صالح در ادامهمى افزايد: خداوند در مدت كوتاهى دل پدر را (در نتيجه صبر و شكيبائى وى ) به اومتمايل كرد طورى كه ديگر با پسرش مخالفت نمى كرد.(224) از اين روايات بر مىآيد كه احترام پدر و مادر غير از اطاعت از آنان است . طبق اين آموزه هاى وحيانى اطاعت ازوالدين نامسلمان و يا گمراه ، روا نيست هر چند كه اين كار موجبات ناراحتى آنان را فراهممى آورد اما خوشرفتارى و حفظ احترام پدر و مادر چه خوب باشند چه ، با ايمان باشند ويا بى ايمان لازم است . سخن امام باقر عليه السلام در اين مورد گواه روشنى بر اينحقيقت است : آن شكافنده علوم فرمود: خداوندمتعال در انجام سه چيز از كمالات انسانى به هيچ كس استثناءقائل نشده است :
1 حفظ امانت ، براى همه اعم از اين كه خوب باشد يا بد.
2 وفادارى در برابر پيمان ها، خواه طرف مقابل آدم خوبى باشد يا بد.
3 نيكى و احسان به پدر و مادر هر چند كه خوب و صالح باشند يا بد و گمراه.
(225)
با مرورى كوتاه به منابع اسلامى در مى يابيم كه يكى از مهم ترين دستاوردهاىفرهنگ متعالى و حيات بخش اسلام ، استحكام روابط و تقويت عواطف در ميان انسان ها استكه به اين وسيله علاوه بر اين كه انسان ها همدل مى شوند و نوعى وحدت و انسجام درجوامع به وجود مى آيد، اعتماد به همديگر نيز افزايش مى يابد. اما در جوامعى كه ازمعارف و آموزه هاى الهى خبرى نباشد انسان هايى بى روح بى عاطفه و بى محبت به بارخواهند آمد و همه چيز را فقط از زاويه ارزش هاى مادى و طبيعى خواهند نگريست . در اينگونه جوامع ، كمالات انسانى و فضائل اخلاقى هم چون : نيكى به پدر و مادر، ايثار،فداكارى ، حيا و عفت ، رحم و مروت ، جوانمردى و عزت نفس و... معنا و مفهوم نخواهد داشت .علامه شهيد مرتضى مطهرى مى نويسد: مرحوم محققى كه از طرف آيت الله العظمىبروجردى به آلمان رفته بودند.(226) داستانىنقل كرده است كه خيلى عجيب است . او مى گويد: از جمله اشخاصى كه در زمان ما مسلمانشد، پروفسورى بود عالم و دانشمند. او زياد پيش ما مى آمد و ما هم مى رفتيم ، اما بعد ازمدتى دچار سرطان گرديده و در بيمارستان بسترى شد. ما به همراه مسلمانان ديگر بهعيادت او مى رفتيم .
روزى زبان به شكايت گشوده ، گفت : من بعد از آن كه مريض شده و در بيمارستانبسترى گرديدم و دكترها تشخيص داده اند كه سرطان دارم ، پسرم و زنم آمدند و به منگفتند: معلوم شد كه شما سرطان داريد و به اين زودى خواهى مرد. هر دو خداحافظىكردند و رفتند. آنان توجه نكردند كه در اين شرائط سخت اين بيمار لا علاج نياز بهمحبت و مهربانى و ابراز عواطف دارد. مرحوم محققى در ادامه مى گويد: ما مكرر به ملاقات اومى رفتيم و روزى كه بيمارستان خبر داد اين شخص مرده است ، ما براى كفن و دفن آنمسلمان آلمانى رفتيم . در آن روز پسرش آمده بود ولى كمى كه منتظر مانديم تا مراسممذهبى را انجام دهيم ، متوجه شديم كه پسرش جنازه را از پيش به بيمارستان فروختهاست و حالا آمده جنازه را تحويل داده و پولش را بگيرد و برود.(227)
4 حفظ شخصيت والدين 
از حقوق ديگر والدين كه بر عهده فرزند مى باشد اين است كه اسباب نارضايتى آنانرا به اشكال مختلف فراهم نياورد و از كارهايى كه سبب مى شود شخصيت اجتماعى والدينمخدوش شود دورى گزيند. چرا كه گاهى بر اثراعمال ناشايست فرزند، والدين او مورد اهانت قرار مى گيرد به همين جهت پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله فرمود:
يكى از گناهان كبيره اين است كه شخص ، به پدر و مادر خود دشنام دهد. پرسيدند: يارسول الله ! مگر كسى به پدر و مادر خود دشنام مى دهد؟ فرمود: بلى . او به پدر ومادر ديگران دشنام مى دهد و ديگران نيز متقابلا به والدين او فحش و ناسزا مى گويند.(228)
امام كاظم عليه السلام فرمود: روزى مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده وگفت : اى رسول خدا! حقوق پدر بر عهده فرزند چيست ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله درپاسخ وى فرمود: 1 او را با نامش صدا نكند 2 جلوتر از او راه نرود 3قبل از او ننشيند 4 موجبات دشنام براى پدر را فراهم نياورد.(229) و در حديث ديگرىفرمود: به جان پدرانتان سوگند ياد نكنيد و به اين ترتيب شخصيت آنان را كوچكنشماريد.(230)
5 بذل اموال 
فرزندان صالح و با ايمان بر اين باورند كه هستى آنان از پدر و مادر است و آنانعلاوه بر اين كه وجودشان را در اختيار پدر و مادر قرار مى دهند، دربذل اموال خود نيز به والدين هيچ گونه مضايقه ندارند.
امام رضا عليه السلام در يك توصيه حكيمانه اى مى فرمايد: بر تو باد كه ازپدرت اطاعت كنى و به وى نيكى نمايى در مقابل او خضوع و تواضع كن و تكريم وتعظيمش نما سعى كن صداى خود را هميشه از صداى او پائين تر بياورى ، زيرا پدراصل و ريشه تو است و تو شاخه اى از آن اصل هستى ، اگر پدر نبود تو وجود نمى آمدى، پس براى پدر و مادرتان جان و مال و مقام خود رابذل كنيد.(231) در روايتى آمده است : انت و مالك لا بيك ؛(232) تو و اموالتبراى پدرت مى باشد.
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: فرزندان شما هديه اى از طرفخداوند بر شما هستند، خداوند متعال به هر كس ‍ كه بخواهد دختر هديه مى دهد و به هر كسبخواهد پسر هديه مى كند. هرگاه شما نياز داشته باشيد، فرزندانتان و اموالشان براىشما است .(233) از جمع بندى اين روايات چنين بر مى آيد كه فرزندان وظيفه دارند دررفع نيازهاى اقتصادى پدر و مادر خويش تلاش ‍ نمايند و مشكلات آنان راحل كنند و اموالشان را در جهت آسايش و رضايت آنان به كارگيرند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (و بالو الدين احسانا) مى فرمايد:
احسان اين است كه با آن ها نيكو معاشرت كنى و آن ها مجبور نشوند چيزى را كه نيازدارند از تو بخواهند.(234)
از منظر فقهاى اسلامى رفع نيازهاى والدين براى فرزندان متمكن واجب است ، و اگر پدرو مادر نتوانند خود را اداره كنند، نفقه آنان بر فرزند لازم مى شود. در صورت فوتفرزندان يا عدم تمكن آنان ، اين وظيفه به عهده نوه هاى آنان مى باشد.
در متون فقهى آمده است : اگر پدر و مادر انسان از كار افتاده شوند و دارايى نداشتهباشند، نفقه آنان بر اولاد و نيز فرزندان آنان كه تمكن دارند و به اين ترتيب طبقاتهر چه پائين تر روند، پسرى باشند يا دخترى واجب است . خلاصه اگر پدر و مادرنتوانند خود را اداره كنند، نفقه آنها بر فرزند واجب است .(235)
پسر ثروتمند و پدر فقير 
از امير مؤ منان على عليه السلام نقل شده كه فرمود: پير مردى گريه كنان دستپسرش را گرفته نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مدينه آورد و به ايشان گفت: اى رسول خدا! اين پسر من است كه در كوچكى او را غذا داده ام و با عزت و احترام ، بزرگكرده ام و تمام خواسته هايش را بر آورده ام و بامال و ثروتم به او كمك كرده ام تا اين كه قوى و ثروتمند و غنى گرديد و من در راهپرورش وى جان و مالم را فدا كرده ام و از ضعف و پيرى به جايى رسيده ام كه مشاهده مىفرمايى ! در مقابل اين همه زحمت ، اين پسر هيچ گونه كمكمال به من نمى كند!
رسول خدا صلى الله عليه و آله رو به جوان كرد و فرمود: چه مى گويى ؟
جوان گفت : من مالى بيشتر از خرج و مخارج خود و عيالم ندارم تا به او كمك كنم . پيامبرخدا صلى الله عليه و آله به پير مرد گفت : چه مى گويى ؟
گفت : دروغ مى گويد، انبارهايى پر از گندم ، جو، خرما، كشمش و كيسه هاى زيادى پراز طلا و نقره دارد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به پسر گفت : جوابت چيست ؟
پسر گفت : ذره اى از آن چيزهايى را كه او ادعا مى كند. من ندارم . در اين جا پيامبر خداصلى الله عليه و آله فرمود:
از خدا بترس اى جوان ، و نسبت به پدر مهربانت كه اين همه به تو نيكى و احسان كرده ،نيكى و احسان كن ، تا خدا نيز به تو احسان كند!
جوان گفت من چيزى ندارم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ما خرج اين ماه پدرت را مى دهيم ، اما از ماه بعدخودت خرجش را بده . سپس به اسامه فرمودند: به اين پير مرد صد درهم براى خرج يكماه خود و خانواده اش عطا كن . اسامه نيز داد. بعد از يك ماه پير مرد همراه پسرش ‍ پيشپيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و باز پسر گفت : چيزى ندارم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تو ثروت زيادى دارى و ليكن امروز را به شبمى رسانى در حالى كه فقير و ذليل شده اى به طورى كه از پدرت فقيرتر خواهى شدو چيزى در بساطت نخواهد ماند.
پسر برگشت و رفت . پس ناگهان ديد همسايه هاى انبارش هايش جمع شده اند و مىگويند انبارهايت را هر چه زودتر خالى كن كه از بوى گندش بسيار ناراحتيم . سپس بهسراغ انبارهايش رفت و با كمال تعجب ديد كه همه گندم ها، جوها، خرماها و كشمش هاگنديده اند و فاسد و تباه گشته اند. همسايه ها او را تحت فشار قرار دادند تا هر چهزودتر آن ها را خالى كند.
جوان نيز كارگران بسيارى را با مزد زياد اجير كرده و همه كالاهاى فاسد شده را بهمنطقه اى دور از شهر منتقل كرد. به دنبال آن ، جوان سراغ كيسه هاى طلا و نقره رفت تامزد كارگران را بدهد، اما ناگهان ديد همه آنان مسخ شده و به سنگ هايى بى ارزشتبديل شده اند. كارگران وقتى چنين ديدند دامنش را رها نكردند، تا اين كه مجبور شد تمامخانه و لوازمش را از قبيل فرش و لباس و... فروخت ، و مزد كارگران را پرداخت و از آنهمه داريى ، چيزى برايش باقى نماند و محتاج و فقير گشت . و پس از اندك زمانى براثر ناراحتى هاى روحى و فكرى لاغر و مريض شد.
بهد از اين حادثه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى كسانى كه عاق پدر ومادرانتان هستيد، از اين پيشامد درس عبرت بگيريد و بدانيد كه همان طور كه در دنيااموالش تباه گشت ، همان طور هم ، عوض آن چه از درجات ، در بهشت برايش فراهم بود،دركاتى در دوزخ برايش مقرر گرديد.(236)
نكته مهم ! 
در اين جا لازم است به نكته اى اشاره شود و اين كه ، اگر در اين روايات سخن ازبذل مال به والدين رفته است و لازم است كه براى آرامش و آسايش پدر و مادر بابذل اموال تسهيلاتى ايجاد نمود. اما به اين معنا نيست كه كه فردى به ادعاى خدمت بهپدر و مادر از حقوق ساير افراد مايه بگذارد. مثلا اگر فردى به خانواده خود سختبگيرد و از نفقه همسر و فرزندانش كم نموده و به والدين خودبذل كند، اين معصيت خداوند خواهد بود. زيرا پروردگارمتعال هم چنان كه به پدر و مادر حقوقى قائل شده به همسر و فرزندان نيز حقوقى رابيان كرده است . يك مسلمان متعهد هيچ گاه به سوى افراط و يا تفريط در احقاق حقوقديگران گام نمى نهد و حقوق ديگران را به خاطر والدين خود ضايع نمى سازد. براىهمين رسول مكرم اسلام به افرادى كه بنا بر عللى حقوق اعضاى خانواده اش ‍ را ناديدهمى گيرد، لعنت كرده و فرمود: ملعون ملعون من ضيع منيعول ؛(237) از رحمت خدا دور است ، از رحمت خدا دور است ، كسى كه اعضاى خانواده اشرا (در اثر ندادن نفقه ) تباه سازد.
امام صادق عليه السلام نيز همسر و فرزند را در رديف پدر و مادر واجب النفقه شمرده وفرمود: پدر و مادر، فرزند و هسمر كسانى هستند كه نفقه و تاءمين مخارج آنان برشخص مسلمان واجب است .(238)
6 حق شناسى از والدين 
تشكر از ولى نعمت امرى فطرى است و عقلاى عالم روى آن تاءكيد دارند. اساسا انسان ازكسى كه قدردان نعمت هاى داده شده نباشد خوشش نمى آيد و او را فردىجاهل ، بى ادب ، بى فرهنگ ، و دور از انسانيت قلمداد مى كند و درمقابل شكر گزارى و قدرشناسى در ميان عموم مردم امرى پسنديده و مطلوب تلقى مىشود. به همين جهت خداوند متعال با ياد آورى زحمات والدين ، فرزندان را به حق شناسىو قدر دانى از آنان دعونت مى كند و مى فرمايد:
و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهنا على وهن و فصاله فى عامين اءن اشكر لى ولو الدايك الى المصير(239)؛ و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارشكرديم ؛ مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانىحمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه اى رامتحمل مى شد)، و دوران شيرخوارگى او در دوسال پايان مى يابد؛ (آرى به او توصيه كردم ) كه براى من و براى پدر و مادرتشكر بجا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است !
و در سوره احقاف مى فرمايد:و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته و بلغ امه كرها ووضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ اءربعين سنةقال رب اءورنى اءن اءشكر نعمتك التى اءنعمت على و على والدى و اءناءعمل صالحا ترضاه و اءصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين(240)؛ ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او رابا ناراحتى حمل مى كند و با ناراحتى بر زمين مى گذارد؛ و دورانحمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است . تا زمانى كه بهكمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مى گويد: پروردگارا! مراتوفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايسته اىانجام دهم كه از آن خشنود باشى ، و فرزندان مرا صالح گردان ؛ من به سوى تو بازمى گردم و توبه مى كنم ، و من از مسلمانانم !
مادر در اين سى و سه ماه (دوران حمل و دوران شيرخوارگى ) بزرگترين فداكارى را هماز نظر روحى و عاطفى ، و هم از نظر جسمى ، و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجاممى دهد.
جالب اينكه در آغاز توصيه درباره هر دو مى كند ولى به هنگام بيان زحمات و خدماتتكيه روى زحمات مادر مى نمايد تا انسان را متوجه ايثارگريها و حق عظيم او مى سازد.
سپس مى گويد: توصيه كردم كه هم شكر مرا بجاى آور و هم شكر پدر و مادرت را (اناشكر لى و لو الديك ).
شكر مرا بجا آور كه خالق و منع اصلى توام و چنين پدر و مادر مهربانى به تو داده ام وهم شكر پدر و مادرت را كه واسطه اين فيض و عهده دارانتقال نعمتهاى من به تو مى باشند.
و چقدر جالب و پر معنى است كه شكر پدر و مادر درست در كنار شكر خدا قرار گرفته .در پايان آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست مى فرمايد: بازگشت همه شمابه سوى من است (الى المصير).
آرى اگر در اينجا كوتاهى كنيد در آنجا تمام اين حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسىقرار مى گيرد و مو به مو حساب مى شود، بايد از عهده حساب الهى در مورد شكرنعمتهايش ، و همچنين در مورد شرك نعمت وجود پدر و مادر و عواطف پاك و بى آلايش ‍ آنهابرآئيد.
بعضى از مفسران در اينجا به نكته اى توجه كرده اند كه در قرآن مجيد تاكيد بر رعايتحقوق پدر و مادر كرارا آمده است ، اما سفارش ‍ نسبت به فرزندان كمتر ديده مى شود (جزدر مورد نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنائى در عصر جاهليت بودهاست ).
اين به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان رابه دست فراموشى بسپارند، در حالى كه زياد ديده شده است كه فرزندان ، پدر و مادررا مخصوصا به هنگام پيرى و از كار افتادگى فراموش مى كنند، و اين دردناكترينحالت براى آنها و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى شود.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند متعال فرمان داده كه بندگانش از او و از پدر ومادرشان ، سپاس گذارى و تشكر نمايند. پس هر كس پدر و مادرش را شكر گزار نباشد وبه زحمات آنان ارج نگذارد، چنين شخصى در واقع از خداى خويش هم سپاس گذارى نكردهاست .(241)
در حديث ديگرى آمده است كه مردى مادر پير و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود، وبه طواف مشغول بود، در همين هنگام خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد عرض كرد:هل اديت حقها؛ آيا حق مادرم را اينسان ادا كرده ام ؟! پيامبر در جواب فرمود: لا و لابزقره واحدة ؛ نه حتى يك نفس او را جبران نكرده اى ! (242)
در اين روايت به اهميت حقوق مادر بيشتر تاءكيد شده است . و علت اين است كه شرح درد ورنجهاى مادر در راه پرورش فرزند هم به خاطر اين است كه محسوستر و ملموستر است ، وهم بخاطر اين كه زحمات مادر در مقايسه با پدر از اهميت بيشترى برخوردار است ، و بههمين دليل در روايات اسلامى تاكيد بيشترى در مورد مادر شده است .
در مورد حق شناسى از والدين سخنان فراوانى در كتاب هاى تاريخى ، ادبى و دينى آمدهاست ، چند مورد را در اين جا مى خوانيم :
سعدى و مادر پير 
سعدى در گلستان مى نويسد: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم ،دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت : مگر خردى فراموش كردى كه درشتى مىكنى ؟!
چه خوش گفت : زالى (243) به فرزند خويش

چو ديدش پلنگ افكن و پيلتن

گر از عهد خرديت ياد آمدى

كه بيچاره بودى در آغوش من

نكردى در اين روز بر من جفا

كه تو شير مردى و من پيرزن

و در بوستان ، ضرورت قدرشناسى از مادر را چنين ياد آور مى شود:
جوانى سر از راءى مادر بتافت

دل درمندش در آذر بتافت

چو بيچاره شد پيشش آورد مهد

كه اى سست مهر فراموش عهد

تو آنى كه از يك مگس رنجه اى

كه امروز سالار و سر پنجه اى (244)

فرزند فراموشكار 
فرزند يكى از سران ممالك در خاطرات خود مى گويد:سال ها پيش ، شبى دير وقت ، در ساعات بعد از نيمه شب مرا از خواب بيدار كردند وگفتند: مادرت مى خواهد تلفنى با شما صحبت كند. خيلى تعجب كردم اين چه كار مهمى استكه در اين موقع مرا از خواب بيدار كرده اند. خواب آلود پاى تلفن رفتم ؛ مادرم بدونمقدمه گفت : سلام پسرم ! به تو تبريك مى گويم ، امشب ، شب تولد توست . بااوقات تلخى جواب دادم : همين ؟! اين موقع مرا از خواب بيدار كردى كه شب تولد من است ؟
مگر ناراحت شدى ؟
البته كه ناراحت شدم مادر جان ! اين كار را مى توانستى فردا صبح انجام دهى .
مادرم با خنده گفت : ناراحت نشو عزيزم ، 29سال پيش از اين ، درست در همين ساعت مرا از خواب خوش بيدار كردى ، درد شديدى عارضمكردى ، اهل منزل و همسايه را هم از خواب بيدار كردى ، مرا مجبور كردى بيمارستان بروم .
دكتر و پرستار دورم جمع شدند، چه شده ؟ چه خبر است ؟ هيچ . معلوم شد آقازاده مى خواهندتشريف بياورند، در حالى كه سركار، صبر نكرديد صبح روز بعد تشريف بياوريد وبى جهت عده اى را از خواب خوش محروم نسازيد.(245)
پاستور و قدردانى از مادر 
گرچه در كشورهاى غربى بر اثر حاكميت تكنولوژى و صنعت روابط عاطفى ضعيف وكمرنگ است و روابط سالم اعضاى خانواده ها متزلزل و گاهى اصلا وجود ندارد. اما از آنجائى كه عاطفه و محبت امرى خدادادى و فطرى است در نهاد برخى افراد غربى به ويژهفطرت هاى سالم ، عقلاء و نخبگان آنان اين حس درونى و نداى وجدان خاموش نشده و گاهىشعله هايى از آن مشاهده مى شود.
بلى از نظر اقتصادى و نظامى كشورهاى غربى ، پيشرفته و متمدن جلوه مى كنند ولىبه شدت در آتش فقر فرهنگى و عاطفى در رنج و عذابند.
لوئى پاستور، شيميدان معروف فرانسوى و صاحب كشف هاى مهم علمى ، هنگامى كه براثر نظريه هاى بديع خود به اوج افتخار جهانى رسيد، دولت فرانسه در صدد بر آمدخانه اى را كه محل تولد او بود، به موزه تبديل كند، پاستور در ضمن يك سخنرانى كهدر برابر آن خانه محقر ايراد كرد، مادر خود را فراموش ننمود و با صدايى كه از فرطتاءثر مى لرزيد، چنين گفت :
اى مادر عزيز! اى گمشده دلبند، كه ساليانى دراز در اين خانه با من به سر بردى ،توئى كه اكنون همه چيز را مديون تو مى بينم .
مادر شجاع و دلدارم ! تمام حس فداكارى و شور و هيجانى كه در راه عظمت علم و بزرگىميهنم به كار بسته ام ، و از اين پس نيز به كار خواهم بست ، تو به من آموخته اى و دروجودم رسوخ داده اى .
كار مشقت بارى كه تو در خانه و در كارگاه كوچكمان پيش گرفته بودى ، به من درسصبر و حوصله در تحقيقات علمى آينده ام داد.
از آن گاه كه با وجود فقر و مسكنت مرا به مكتب فرستادى ، عشق به ميهن و خدمت به بشررا شب و روز به من آموختى .
اكنون از تو اجازه مى خواهم ، تمام سرافرازى كه ميهنم در جشن امروز به من اعطاء مىكند، به پيشگاه عظمتت تقديم كنم .
همين قدر بدان كه فرزندت امروز كه در ميان امواج افتخار و سربلندى غوطه ور استبازه هم خود را بدون تو، اى مادر عزيز! در اين جهان بزرگ تنها و بى پناه مىبيند!(246)

next page

fehrest page

back page