بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 12, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

خـداى تـبـارك و تعالى در مورد تزكيه ، در مورد تعليم ، تربيت ، آموزش و پرورش باتـعـبير منت گذاشتن بر مردم مى فرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورشفرستاه و پرورش را قبل از آموزش ذكر مى فرمايد (يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه) اول تـزكـيـه اسـت . البـتـه آيه شريفه آيه اى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحثبـشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را عرض مى كنم كه وضع آموزش و پرورشرا ايـن آيـه شـريـفـه بـه مـا مـى فـرمـايـد و مـحـتـاج بـه شـرحتفصيل است . با آن تعبير (من الله على المومنين ) فرستادن پيغمبر، از اين آيه شريفهاستفاده مى شود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است . آيات را تلاوتكـنـد، آيـات را، عـلومـى كـه از آن عـلوم هـمه به طور آيه نظر بشود، آيات را تلاوت كندبـرايـشـان و تـزكـيـه كـند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را تطهير كند بعد از اينكهتـطـهـيـر كـرد (يـعـلمـهـم الكـتـاب و الحـكـمـه ). پـرورشقـبـل از آمـوزش اسـت ، اگـر هـم قـبـل نـباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است . اگرچـنـانـچـه نـفـوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علماثـر سوء در آنها مى كند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع كردندبراى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته ، تزكيه نشده . وقتى كهعـلم آمـد در جـائى كـه تـزكـيـه نـشـده ، ايـن عـالم كـهحامل اين علم است و مزكى هم نيست ، خطرناك مى شود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماىدانشگاهى و غيره . اگر در حوزه هاى علميه و همين طور در دانشگاه ها تزكيه نباشد، اين علمهـائى كـه در آنـجـا انـبـاشـته مى شود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آنفـرمـوده (مـثـل الذيـن حـمـلوا التـوريـه ثـم لم يـحـمـلواهـاكـمـثـل الحمار يحمل اسفارا اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم اديان را، علم اخلاق را، همهاين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده نفسش را، اين يك موجود خطرناك مى شود
بـراى جـامـعـه و يك دانشگاهى كه ، جوان هائى كه در آنجا مى روند كه آموزش ببينند، نهآمـوزش آن آمـوزش است و نه پرورشش ‍ پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد،اگر تزكيه نشده باشد اين آدم ، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست ، اگر تزكيه نشدهبـاشـد و عـلم وارد بـشود در يك قلبى كه مزكى نيست ، اين فساد ايجاد مى كند و خدا نكندكـه فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفنعالم سوء، جهنمى ها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاه هاى ما دست نااهـل هـا بـود، تعليمات ، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرونمـى آمـد غـربـزده بـود، حـتـمـا بـايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج باشد.آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح ، يك حدودى داشت . دانشگاه هاى استعمارىيـك حـدودى دارد در تـعليمات ، نمى گذارند كه جوان هاى ما تعليم صحيح ببينند، درستتـحـصـيـل بـكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش ‍ مى دهند، جوان هاى ما كه خارج هم مى روندايـنـطـور نـيـسـت كـه وقـتـى خـارج رفـتـنـد هـمـدوش جـوان هـاى انـگـلسـتـان و آمـريـكـاتحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجاهـم آمـوزش براى ممالك استعمارى ، پرورش هم پرورش ‍ براى مملكت استعمارى و لهذا ازپـرورش شـان و از آمـوزش شـان امـثـال شـريـف امـامـى هـا بـيـرون مـى آيـد وامـثـال نـصـيـرى هـا. ايـنـهـا هـمـه در فـرنـگ كـار كـردنـد وتـحـصـيـل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك ، لكن وقتى كه يك شوره زارىبـوده اسـت ، عـلم وقـتـى كـه در يـك نـفـس غـيـر سـالم واقـع شـدمـثـل بـارانى مى ماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است ، عفونتش را زياد مى كند. همينبـاران رحـمـت كـه در يـك جـا بوى عطر را بلند مى كند، در يك جا بوى كثافت را بلند مىكـنـد. آن عـالمـى كـه تـزكـيـه نـشـده اسـت ، خـطـرش ازجاهل بسيار زيادتر است ، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسدبـاشـد، عـالم را فـاسـد مـى كـنـد، كـشـور را بـه فـسـاد مـى كـشـد. تـزكـيـهقـبـل از تـعليم و تعلم است (يزكيهم ) پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورشبـدهـد، نـفـوس را مـهيا كند و بعد (يعلمهم الكتاب و الحكمه ) بعد تعليم كتاب و حكمتبـكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش تواءم نباشد و با تزكيه تواءم نباشد، موجودىكـه او بـيـرون مـى آيـد هـمـيـن مـوجـوداتـى بـود كـه در مـجـلس سـنـا و در مـجـلس شـوراىقبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت ، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت. خارجى ها به اين كار ندارند، بنا هر چه مى خواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت راصـرف ايـن ابـاطـيـل بـخـواهـنـد بـكـنـنـد، هـر چـه وزارتـخـانـه هـاطـول و عـرض و عمق مى خواهد داشته باشد، بودجه هاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش راكـار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلم ها (مگر بعضى شان ) اينها از استعمار بودند وبراى آنها كار مى كردند و جوان هاى ما را براى آنها بار مى آوردند.
آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد
شـمـا حـالا اشـخـاصـى هـسـتيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چهپـرورشـى بـاشـد. بـا الفـاظ نـبـايـد گـول بـخـوريـد. خـودتـان راگول نزنيد كه ما در آموزش و پرورش هستيم . آقايان هم
بـا ايـنـكـه مـا انـجـمـن اسـلامـى هـسـتـيـم ، بـا لفـظ اسـلامـى خـودشـان راگـول نـزنـنـد. خـودشـان بـبـينند كه چه كارهائى دارند مى كنند و چه كارهائى بنا دارندبـكـنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام . اگر آموزش و پرورش به نفعكشور و به نفع اسلام ، به نفع اسلام باشد و انجمن اسلامى كه در همه ادارات الان هست وصـحـبـتـش هـسـت ، بـه نـفـع كـشـور و بـه نـفـع اسـلام بـاشـد، آثـارش بـعـد از چـنـدسـال بـعـد بـر هـمـه معلوم مى شود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه درست بشود،دانـشـگـاه و فرهنگ ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همان ها هستند كه در دامن آنخـارجـى هـا بـزرگ شـده انـد و خـوف ايـن را دارند كه مبادا يك وقتى يك دانشگاهى اسلامىبشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش و عشرت بكنيم . دانشگاه شايديك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها خوف اين را دارند. تا حالا مراكزىبـوده اسـت كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه در همه كشور بوده ، در همه وزارتخانهها بوده ، در همه ادارات بوده ، شرم دارد انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه . آنهائى كهدر خـود وزارتـخـانـه هـا بـودنـد و هـسـتـنـد، آنـهـائى كـه مـن فـرسـتـادم وداخـل زارتـخـانـه هـا را ديـدنـد و بـراى مـن نـقـل كـردنـد، چـيـزهـانقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد،اگـر انـجـمـن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابى هابـاشـد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد، مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشدنـه ايـنـكـه بـعـد از ايـنـهـمـه سـال هـا خـرج و ايـنـهـمـهسال ها رنج و اينهمه سال ها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به باد بدهيم و هزينههاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى بخورد. آنى كه از اينهابـيرون مى آيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مى اندازند توى آن ، از آن طرفكـمـونـيست ها بيرون مى آيند، از اين طرف افراد مؤ من را مى اندازند توى آن ، از آن طرفغـيـر مـؤ مـن از كـار در مـى آيـد، از آن طرف هم آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالمبودند مى ريزند توى اين كارخانه ، از آن طرف وقتى در مى آيد يك آدم فاسد در مى آيداگر اينطور باشد، معلوم مى شود كه اين دستگاه چه دستگاهى بوده . ما از نتيجه دستگاههـا مـى فـهـمـيـم كـه ايـن دسـتـگـاه چـه اسـت . مـا ايـن اشـخـاصـى كـه در ايـن پـنـجـاهسـال در حـكـومـت ايـنجا بودند، در مجلس شورايش بودند به اصطلاح خودشان ، در مجلسسـنـا بـودنـد، ايـن اشـخـاص را ما بايد ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاه هابـيـرون آمـدنـد و از همين جاهائى كه آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينهاآمـوزش داشتند، اگر اينها پرورش داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمى كردندبه خارج .
گـرفـتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارى ها، خودتان بايد رفع بكنيد،مـنـتـظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما،نمى خواهد شما را تعليم و تربيت كند، مى خواهد همان جا، همان ها باشد كه در زمان رژيمسـابـق بـود، هـمان آموزش و همان پرورش . بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش كنيدبـه ايـنـكـه آمـوزش ، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى مفيدخـواهـد شـد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاه ها و درساير مراكز علم ، چه در آنجاهائى كه علماى
روحـانى هستند و چه در آنجاهائى كه دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصىبـاشـنـد در آنـها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى بكنند،تـزكـيـه بـكـنـنـد نـفـوس ايـنـهـا را. هـمـانـطـورى كـه دارنـدتـحـصـيـل مـى كنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يكجامعه باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقت هاكه در بعضى از اين شهرها مى رفتم مى ديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب بهديـانـت هـسـتـند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر ديگرايـنـطـور نـيـست ، مى ديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است كه خودش راتـزكيه كرده ، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است ، مردم را او اصلاح كرده . بايدعـالم وقـتـى كـه در يـك جـامـعـه اى مى رود، در يك محلى مى رود، در يك دهى مى رود، در يكشـهـرى مـى رود، دنـبـال ايـن بـاشـد كـه تـزكـيـه كـنـد آنـهـا را،قـبـل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مى آيند و مى خواهند تربيتكنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه كند اين جوان هارا. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوان هاى ما را به انحراف بكشند، بايد تزكيهبـشـود ايـن دانـشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين چيزهائى كه جوان هاى ما رابه فساد مى كشند، جوان هاى ما را به تباهى مى كشند، بايد اينها تزكيه بشود تا اينكهافراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مى رود در آنجا و به اين بچه هاى كوچك حرفهـائى را مـى زنـد كـه ايـنـها را منحرف كند، اينها را بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را،معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مى خواهند بكنند تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اينقـشـرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در دانشگاه ها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كهاصـرار دارنـد كـه در ايـن محل هائى كه هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوان ها را بهانـحـراف مـى كـشانند، اينها دشمن ما هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چهمـعـلم اسـمـش بـاشـد. آن وزيـرى كـه بـعـد از يـك سـال و نـيـم يا بعد از چندين ماه وزارتنـتـوانـسـتـه ... يـا خـودش را از آنجائى كه ، از آن اشخاصى كه بچه ها را به فساد مىكـشانند (نمى آيند كار بكنند، مى آيند آدامس مى جوند و بچه ها را به فساد مى كشانند، منفرستادم ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمى دانم كه معرفى شان بكنم با اسم. من در بعد از حبس ، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور رافـرسـتاد پيش من ، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف ، فرستادآنـجـا پـيـش مـن كـه بـلى حـكـومت سابق چه بوده و چه بود و ما مى خواهيم چه باشيم و چهباشيم و از اين حرف ها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه باشـمـا بـرادرى ، مـا بـايـد ببينيم شما چه مى كنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم(آمـده بـودنـد كـه مـن ديـگـر بروم ) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى اينكه منوقتى رها بشوم باز هم همان حرف هاست ، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و من اگر يكچـيـزى را ديدم ، مى گويم . حالا هم من اعلام مى كنم به همه كسانى كه دست اندر كارند منبـا هـيـچ كـدامـتـان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم ، خلاف مى كرديد، مىگـفـتم . اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه در يك وزارتخانه اىهـسـتـنـد آنـجـا را تـصـفـيـه كـنـنـد، هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب عقايد و هم ازاشخاصى كه
مـنـحـرف هـسـتـند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مى كشند جوان هاى ما را درعمل و در عقايد.
اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمى توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد
انـجـمن هاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تاءييد خداايـنـهـا اسـلامى باشند، اين انجمن هاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته باشندكه در آن وزارتخانه اى كه هستند، در آن اداره اى كه هستند، در آن كارخانه اى كه هستند، هرجا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه . انسان اگر خودش منحرفبـاشـد نـمـى تـواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه خودش فرض كنيدخـداى نـخـواسـتـه شـرابـخوار باشد نمى تواند ديگران را از شرابخوارى باز دارد، اودعـوت مـى كـند ديگران را به آن . اگر شما خودتان ، خودتان را اصلاح نكنيد و خودتانهـمـانـطـورى كـه اسـم انـجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى نباشيد و خودتان رااسـلامـى نـكـنـيـد، نمى توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى كهبـراى مـردم هـادى مـى فـرسـتـد و پـيـغـمـبـران را انـتـخـاب مـى كـنـد، كـسـى كـه خودش ازاول عـمـر تـا آخـر عمرش يك لغزش نداشته معصوم بوده ، يك همچو موجودى را انتخاب مىكـنـد بـراى ايـنـكـه تربيت كنند مردم را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مىخـواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند،اولش بـايـد خـودش را اسـلامـى كـنـد و خـودش را، بـاطن خودش را دعوت به اسلام بكند،اسـلامـى بـكند تا ديگران را بتواند اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمى تواندديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشتهبـاشـنـد ويـك تـعـليـم صـحـيـح ، نـمـى تـوانـند جوان ها را تعليم كنند و آموزش بدهند وپـرورش بـدهـنـد. مـبـداء هـر امـرى از خود آدم شروع مى شود. پيغمبر هم وقتى كه تشريفآوردنـد، از خـودشـان ، خـودشـان كـامـل بـودنـد، ازمـنـزل خـودشـان شـروع كـردنـد، حـضـرت خـديـجـه را دعـوت كـردنـد او هـمقـبـول كـرد، امـيـرالمـومـنـيـن سـلام الله عـليـه بـچـه بـود آنـوقـت ، دعـوت راقبول كرد. قوم و خويش هاى خودشان را جمع كردند و فرمودند كه يك همچو مساءله اى است، يـك دسـته اى قبول كردند، يك دسته اى قبول نكردند. از خودش انسان بايد شروع كند.منى كه مى خواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم فاسد باشم ، اين حرفم هيچتـاءثـيـرى هـم نـدارد. شـمـائى كه انجمن اسلامى داريد و هر كس كه انجمن هاى اسلامى راتـاءسـيـس كـرده اسـت انـشـاءالله خـداونـد همه را حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه ازخـودتـان شـروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى باشد به همه معنا اسلامى ، اخلاق اسلامى ،عـقـايـد اسـلامى ، اعمال اسلامى يعنى تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديدهبـاشـد نـه به آن معناى مرتبه عاليش ، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مى كند كه آنچهصـلاح شـمـاسـت و مـنـع مـى كـنـد از آنـچـه بـر خـلاف مـصـلحـت شـمـاسـت . شـمـا آقـايـاناول بـايـد خـودتـان را اصـلاح كـنـيـد و امـيـد است كه اصلاح بكنيد و همه مان در اين صددباشيم تا بتوانيد جامعه را اصلاح بكنيد.
دانشگاه ها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند
دانـشـگـاه كـه مـى خـواهـد از آن دانـشـمـنـدهـا بـيـرون بـيـايـد بـايـداول داخل دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آنبـسـاط. اصـلاح بـشود دانشگاه . بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكهيك دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آنچـيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوان هاى ما را به فساد مىكـشـد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاه ها براى جوان ها به عنوان تعليم هست اينهافـاسـد مـى كـنـنـد جـوان هـاى مـا را. بـايـد اشـخاصى باشند و انشاءالله هستند و برنامهبريزند، برنامه اى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازه اى كه ما محتاج به آنهـسـتـيـم و آن چـيـزهـائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در برنامه ها بگذارند و آنچـيـزى كـه بـرخـلاف صـلاح مـا بوده است در آن زمان ، آن را حذف بكنند تا انشاءالله يكدانشگاهى بشود از حيث علم ، دانشگاه خوب و همين طور بايد دانشگاه را اشخاصى بياورندكـه تـهذيب كنند اين افراد را، اين جوان ها از ابتدا خوبند، مربى ها ضايع كنند انسان را،والا اول بچه اى كه متولد مى شود (كل مولود يولد على الفطره ) به فطرت انسانيتو بـه فـطـرت خـوب تـولد پـيـدا مى كند بعدش مربى ها هستند كه اين را مى كشانند بهفساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مى كشد به فساد، بايد محيط دانشگاه يكمـحـيـطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه اينها متعهدند و همهاينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت مى كنند. اين آدمى هم كه ازخـارج رفـت توى آن طبعا اينطورى بار مى آيد. وقتى در يك جامعه اى سلامت حكفرما باشدافـراد خـود بـه خـود سـالم بـار مى آيند. يك خانواده اى كه همه شان اشخاص خوب هستندبـچـه هـاشـان سـالم بـار مـى آيـنـد مـگـر بـاز وارد بـشـونـد در يك جامعه فاسد كه آنهافـاسـدشـان بـكنند و الا طبعا اينطورى است ، بچه هاى كوچك نفس شان مستعد از براى ايناسـت كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از طرف صلاح . اگر در يك جامعه صالح بود،بـچه هايش هم صالح بار مى آيند، اگر فاسد بود، بچه ها هم فاسد بار مى آيند. شماآقـايـان و هـمه اشخاصى كه مى خواهيد آموزش و پرورش بدهيد يا در بنگاه هاى آموزش وپـرورش هـسـتـيـد هـمـه دانـشـگـاه هـا، هـمـه مـراكـز تربيت ، همه مدارس قديمى بايد در آناشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند.عـلمـاء اخـلاق لازم اسـت در، هـم دانشگاه و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركزتـربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثرا اينطورى است . اشخاصى كه در مسجد مىرونـد بايد تربيت بشوند به تربيت هاى اسلامى . مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كهمـى خـواهـند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت ،آنـهـا دشـمـن هـاى شـمـا هـسـتـند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماهتربيت بشود (ليله القدر خير من الف شهر). مساجد را خالى نگذاريد
بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش
در مـسـاجـد بـاشد، در محافل ديگر باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبتايـن را مى كنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجدپيدا مى شود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مى كند، هم دانشگاه ها را حفظ كنيد، هم مساجدرا حـفـظ كـنـيـد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد، مساجد را هم تعميركـنـيـد، مـسـاجـد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان . انجمن هاى اسلامى و شما كه در آموزش وپرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد و مسؤ وليت زياد هم داريد و من اميدوارمكـه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوانهـاى مـا از گـرفـتارى هائى كه برايشان دارند منحرفين پيش مى آورند نجات بدهد خداىتبارك و تعالى . خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 13/4/59
پيام امام خمينى در رابطه با عدم تعرض افراد به بانوان بى حجاب
بسم الله الرحمن الرحيم
امـام خـمـيـنـى رهـبـر انـقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در پاسخ استعلام در موردتعرض عده اى از افراد ناآگاه و احيانا ضد انقلاب ، به بانوان بى حجاب دستورى بهايـن شـرح صـادر فـرمـودنـد: مـمكن است تعرض به زن ها در خيابان و كوچه و بازار، ازنـاحـيـه مـنـحـرفـيـن و مـخالفين انقلاب باشد. از اينجهت كسى حق تعرض ندارد و اينگونهدخـالت هـا بـراى مـسـلمـان هـا حـرام اسـت و بـايـد پـليـس و كـميته ها از اينگونه جرياناتجلوگيرى كنند.
تاريخ : 15/4/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع فـــرمـــانـــدهـان ، افـسـران و درجـه دارانوپرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـقـصـد عالى اسلام و همه مكتب هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود اولا از آقايانىكـه زحـمـت كـشـيـدنـد و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمت زا، تشكر مى كنم و توفيق وسـعـادت هـمه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم . وضع اسلام در همه ابعادى كه داردبـا وضع حكومت هاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در دست است مغايرتدارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مى دهد هيچ حكومتى و هيچ ديانتىمـثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كهانـسـان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد بهآنـجـائى كـه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى .شـمـا به حكومت هاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر بكنيد چه حكومت هاى شرق و غرب و چهحكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ حكومتى را نمى بينيد كه با كيفيت باردارىزن ها كار داشته باشند، بابچه هاى شيرخوار كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چهوقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچه هاى كوچكى كه در دامن مادرشان هستو تـكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كارنـدارد الا آن چـيـزى كـه بـه حـكـومت ضرر بزند. نظر حكومت هائى دنيائى اين است كه يككـسـى مـخـالفـت بـا نظم نكند، مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد وبـخـواهـد نـظـم را بـه هـم بـزنـد تـا ايـن حـدود كـار دارنـد آنـهـا، امـا در بـاطـنمـنـزل هـا چـه مـى گـذرد و غـيـر از توطئه كه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانهخـودش چه مى كند ابدا كارى به اين ندارد، هر كارى مى خواهد بكند. آزادى كه حكومت مادىبـه مـردم مى دهند غير از آن آزادى است كه حكومت هاى معنوى و خصوصا اسلام به جامعه مىدهـد. طـرز حـكـومـت اسـلام بـا ساير حكومت ها در تشكيلات ، طرز نيروهاى مسلح اسلامى باسـايـر نـيـروهـائى كـه غـيـر اسـلامـى هـسـتـنـد هـمـه ايـنـهـا فـرق دارنـد. اسـلام ازقـبـل از ايـنكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مى خواهد نتيجه اين ازدواجيـك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر كارى مى خواهند مىكـنـنـد. از قـبـل از ازدواج قـوانـيـن اسـلام هـسـت كـه چـه شـخـصـى را زنقبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج ، اوصاف مرد، اوصاف زن ،ايـنها در اسلام مطرح است ، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زناوصافش چه
بـاشـد. در اسـلام ايـن مـطرح است ، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطىبين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با همخلوت مى كنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.
هـمـه ايـنـها براى اين است كه مى خواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتب هاى توحيدى اين استكـه انـسـان درسـت بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته باشد، ازهمه حيوانات درنده تر و موذى تر است . شما مى بينيد كه اين جناياتى كه الان بر بشرواقـع مـى شـود از طـرف قـدرت هـاى بـزرگ كـه بـهخـيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولت ها بر بشرو بر همجنس خودشان وارد مى شود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درنده اى واقع نشده است. حـيـوان درنده هم طعمه مى خواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمى خواهديـك عـده از حـيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مى آورد. اين انسان است كه سير نمىشـود، ايـن انـسـان اسـت كـه هواهاى نفسانيه اش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به اوبـدهـنـد، دنـبـال يـك مـمـلكـت ديـگـر اسـت آن مـمـلكـت را هـم كـه گـرفـتدنـبـال يـكـى ديـگـر اسـت ايـنـطـور نـيـسـت كـه حـدود داشـتـه بـاشـدآمـال انسان ، هر چه كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انساناگر به حال خودش باشد در شهوت غير متناهى است آمالش ، و در غضب هم غيرمتناهى است ودر حس سلطه جوئى هم غيرمتناهى است . شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامشرا يـك انـسـانـى بـه دسـت بياورد باز بنشيند كه خوب ، بس است و مى گويد يك منظومهديـگـرى بـرويـم بـبـيـنـيـم چـه خـبـر اسـت . شـمـا مـى بـيـنـيـد كـه الاندنـبـال ايـن هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است ، به سيارات ديگر هم دست يابندايـنـطـور نـيـسـت كـه اگـر دسـت يـافـتـنـد بـه يـك سـيـاره اى ،دنـبـال سـياره ديگر نباشند اينطورى انسان خلق شده است ، غيرمتناهى در غضب ، غير متناهىدر شـهـوت ، غـيـر متناهى در خودخواهى . هيچ چيز انسان را سير نمى كند مگر اينكه تربيتبـشـود كه با اين تربيت به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كهانـسـان مـى خـواهـد و آن رسـيـدن بـه كـمـال مـطـلق ، بـهكـمـال مـطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل مى شود، اطمينان قلوب به رسيدن بهخـداسـت ، بـه غير او هيچ آرام نيست قلوب ، خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه بهكـمـال مـطلق دارد، منتها كمال را گم مى كنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد بهكـمـال مـطـلق ، تـشـخـيـص ايـنـكـه ايـن كـمـال اسـت ، آنكـمـال اسـت اشـتـبـاه در ايـنـجـاهـاسـت . يـك كـسـى عـلم راكـمـال مـى دانـد، دنـبـال عـلم مـى رود، يـك كـسـى قـدرت راكـمـال مـى دانـد، دنـبـال قـدرت مـى رود، هـمـه ايـنـهـائى كـه دسـت و پـا مـى زنـند در دنيا،دنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه كـمـال مـطـلق را پـيـدا كـنـنـد، هـمـهدنبال اين هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان .
اسـلام هـادى انـسـان هـاى سـرگـردان بـه سـوىكمال مطلق و نور
اسـلام آمـده اسـت راه را نـشان بدهد، سرگردانى ها را از بين مى برد و راه را نشان مى دهدكـه از ايـن راه بايد رفت ، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت وآن مملكت ،
اصـلا مـطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى ، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى وزيـر بـار قـرار دادن و بـه اسـتعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام . اسلام اگرچـنـانـچـه ارتـش دارد بـراى ايـن دارد كـه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت نه ارتش ‍برود يك جائى را بگيرد. ارتش مى خواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام ، اسلام آمده استكـه قـلوب يـك انـسـان را، قـلب هـاى انـسـان را كـه سـرگـردان هـسـتـنـد وكـمـال مـطـلق دنـبـالش هـستند و نمى دانند كجاست ، اين سرگردان را مى خواهد هدايت كند وراهـنـمـائى كـنـد به آن راهى كه به آنجا مى رسند. در قرآن و در نماز مى خوانيد (اهدناالصـراط المـسـتـقـيـم ) يـك راه مـسـتـقـيـمـى هـسـت كـه ايـن راهـى اسـت كـه انـسـان را بـهكـمـال مطلق مى رساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مى رود و بشر اين راهمـسـتـقيم را اگر خودش ‍ مى خواهد طى كند نمى تواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاعدارد بـر ايـن راه مـسـتـقـيـم ، يـعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگى ها و از اين حيرت هابـيـرون مـى آورد، مـى فرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليه اش خداست . ما از خدا درنـمـازهـايـمـان مـى خـواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم ، نه راه كج و نه راه از اينطرف كج ، راست و چپ . (غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين اينها راه هايشان عليحده است وهـر چـه جـلو بـروند دور مى شوند از آن مقصد. ارتش اسلام ، ارتش هدايت است ، سردارهاىصـدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مىكـردنـد، هـدايـت مـى كـردنـد بـا اسم خدا شروع مى كردند. دستور بود كه تا آنها، تا آنمـقـابـل هـاى ما شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مىخواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينهاهـم آنـطـور بـاشند، خير، اينها مى خواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جارفـتـه اسـت و سـردارهـاى اسـلام هـر جـا پـا گـذاشـتـنـد هـمـانـجـائى كـه پـا گـذاشـتـنـداول مـسـجـد درسـت كـردنـد، وقـتـى بـه قـاهـره رسـيـدنـداول خـط كـشـيـدنـد بـراى مـسـجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود وارتـش اسـلام بـراى آبـاد كردن مساجد و محراب ها كوشش مى كردند و پيغمبرها براى همينآمـده بـودنـد كـه مـردم را هـدايـت كـنـنـد بـه آن راهـى كـه مـى رسـنـد بـه آنكـمـال مـطـلق و از ايـن حـيـرت هـا و از اين سرگشتگى ها نجات پيدا مى كنند، براى نجاتانـسـان اسـت از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجاب هاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها.در دعـاى شـعـبـانـيـه مـى خـوانـيـد:(الهى هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنابـضـياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور) ما را هدايت كن به آنجائىكـه ديـدگـان قـلوب مـا، چـشـم هـاى قلب ما، حجاب هاى نورانى هم از بين بردارد، به توبرسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجاب هائى كه دارد،حجاب هائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است ، خود گنده بينى ، تا انسان يك چيزىدستش مى آيد يك غرورى در او پيدا مى شود و خودش را بزرگ مى بيند، اسلام آمده است كهسركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مى بيند نمى تواند به آن راهى كهراه هـدايـت اسـت دسـت پـيـدا بـكـنـد. بـايـد پـا بـگـذارد روى ايـن ،اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه اى كه دارد.
در اسـلام هـر چـه هـسـت بـراى صـلاح حـالملت هاست
و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نهمردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مى خواستند اين سركش ها را آرام كنند و اين انانيت ها را بكوبند. خداىتبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مى فرمايد، مى فرمايد برويد اينفرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون آنهائى كههـمـه شـان نـفـس فـرعـونـى دارنـد، خـيـال نـكنيد كه يك شخصى يا يك اشخاصى بودند،فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند، اين فرعونيتدر بـاطـنش است شيطنت هم در باطنش ‍ هست ، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اينخـودخـواهـى هـائى كـه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. درنـقـل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عده اى را گرفتند، اسير كردند دارند مى آورند فرمودكـه مـا بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم . آنقدر پيغمبر غصه مى خورد به اينكهايـن مـردم هـدايـت نـمـى شوند كه خدا به او تسليت مى فرمايد: (فلعلك باخع نفسك علىآثـار هـم ان لم يومنوا هذا الحديث اسفا). قضيه ، قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يكجائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است ، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورىاسـلامـى بـايـد مـشى اش اين باشد كه هدايت كند مردم را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كهالان در كـشـور مـا و در سـايـر كـشـورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند.اسلام مى خواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارى هائى كه دارندو سـرگـشـتـه انـد و حـيـرانـنـد و ايـن ور و آن ور مـى زنـد بـراى پـيـدا كـردنكـمـال ، خـودشـان هـم مـلتـفـت نـيـسـتـنـد كـه كـمـال مـطـلق چـى هست ، آمده است اينها را از اينسرگردانى ها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرااز ايـن اسـلام فـرار مـى كـنـنـد؟ در اسـلام هـر چـه هـسـت بـراى صـلاححـال مـلت هـاسـت ، بـراى صلاح حال بشر است . اسلام مى خواهد اينهايى كه منحرف هستندايـنـهـا را بـرگردانند به يك راه راستى ، به يك راه سلامتى ، همه با هم برادر باشند،هـمـه بـا هـم دوسـت بـاشـنـد، مـحـبـت داشـتـه بـاشـنـد، مـثـلاهـل بـهشت باشند كه (اخوانا على سرر متقابلين ) برادرند همه ، هيچ حقد و حسدى آنجاديـگـر نـيست ، شستشو شده اند، اگر خداى نخواسته هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مىشـود، جـهـنـم راه بـهـشـت است . اسلام آمده است كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هستزائل كـنـد و هـمه را به راه راست و با برادرى ، با برابرى ، با خوشى اينها را ببرد،راه بـبـرد هـمـانـطورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مى برد، همانطور كه چوپانعـلاقـه دارد كـه ايـن گوسفند در يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مى گويند غالبا ياهـمـه چـوپانى هم كردند. چرا اين گروه هاى منحرف از آغوش اسلام كنار مى روند؟ بيايندببينند كه اسلام چه مى گويد و از اولى كه بشر مى خواهد ازدواج كند همراهش هست كه اينبـچـه اى كـه مـى خـواهد از اين بشر توليد بشود يك بچه خوبى باشد. بعد هم در دامنمـادرش ايـنـطـور، بـعـد در دبـستانش اينطور بالا و پايين تا آخر. اسلام مى خواهد شما راهـدايـت كـند به يك راه راستى ، اسلام اينطور نيست كه بخواهد به شما يك سلطه اى پيداكـنـد و يـك آقـايـى بـفـروشـد، خـيـر، پـيـغـمـبـر اكـرم كـه شـخـصاول
بود و بنيانگذار اسلام و بنيانگذار هدايت مردم ، سيره اش را برويد ببينيد چه جور بوده، آيا هيچ وقت سلطه جو بوده است ؟ وقتى با همين اشخاصى كه رفقايش بودند، دوستانشبـودنـد ديگر سياه و سفيد و اينها مطرح نبود، نشسته بودند همه با هم دور هم مى نشستنديـكـى آنـجـا بـنـشـيـنـد يـكـى پـهـلويـش ، يـكـى بـالا و پـايـيـن بـاشـد ايـن هـم نـبوده . ازاول بـنـا بـوده اسـت كـه يـك اخـلاق صـحـيح انسانى آنكه براى انسان صالح است ، آن راتربيت كنند به آن اخلاق و تربيت كنند به آن عقايد و تمام اعمالى كه دستور داده اند همهاش بـراى ايـن اسـت كـه ايـن را تـربـيـت كنند، كه به آن مقصدى كه بر حسب فطرت دارد(فـطـره الله فطرالناس عليها) اين فطرت توحيد است فطرت خداجوئى است در همههـسـت كـافـر هـم كـه دارد مـى رود دنـبـال ايـنـكـه يك چيزى پيدا بكند خودش ملتفت نيست ايندنبال كمال مطلق است اين را كمال خيال كرده است . هر كس هر عملى انجام مى دهد براى اينكهآن را يـك چـيز خوبى مى داند يك كمالى داند. اين دزدهاى سر گردنه هم اين را يك كمالىمـى دانـنـد كـه بـرونـد دزدى بـكـنـنـد بـه هـم فـخـر مـى كـنـنـد، هـمـهدنـبـال كـمـالنـد، هـمـه دنبال خدا هستند ملتفت نيست . بشر خداخواه هست ، لكن اعوجاجات نمىگذارد، فطرت را خاموش مى كند.
كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمى ترسد
شـمـا بـرادران ارتـشـى ، نيروهاى دريائى كه امروز اينجا تشريف آورديد بعضى هايتانتـوجـه داشـتـه بـاشـيد كه شما امروز لشكر پيغمبر اسلام هستيد، لشكر امام زمان ارواحنافـداه هـسـتـيـد، الان نـظـر دارد بـه شـماها. نامه اعمال شما به او عرضه مى شود بر حسبروايات ، طورى باشد كه نامه ها وقتى عرضه مى شود ايشان را متاءثر نكند. نيروهاى مانيروهائى باشند كه مردم را بخواهند هدايت كنند به انسانيت ، فرق ما بين نيروى توحيدىو طـاغـوتـى هـمين است . نيروى طاغوتى مى خواست تو سر مردم بزند از مردم فاصله مىگـرفـت . تـوجـه داشته باشيد كه هر چه قدرت پيدا كنيد شما به اندازه محمدرضا پيدانـمـى كـنـيد و حالا او در يك بسترى خوابيده است كه مرگ براى او عروسى است ، دنيا ايناسـت ! و آنـهـائى كـه اهل معرفت خدا هستند هر چه نزديك تر به آن عالم بشوند ابتهاجشانزيـادتـر مـى شـود، كـمـالشـان زيـادتر مى شود، كوشش كنيد كه ارتش اسلامى باشيد،نـيروى اسلامى باشيد، نيروئى باشيد كه بخواهيد با اين نيروى خودتان اشخاصى همكه خلاف مى كنند اينها را تربيت كنيد. ضربه ، ضربه تربيتى باشد (ضربه علىيـوم الخـنـدق افـضـل مـن عـبـاده الثـقـليـن ) ايـن روايـتـى اسـت ازرسـول اكـرم (ص ). ضربه ، يك ضربه يك دست بالا بردن و فرود آوردن و يك نفر آدمرا سـر آن خـنـدق كـشتن . البته از جهت سياسى چون كه اين ضربه ، ضربه اى بود كهاسـلام را از شـر كـفـار نـجـات داد. ولى از آن جـهـت ، جـهت معنويش است ، اين دست بالارود وپايين مى آيد يك وقت آدم خيال مى كند منم كه اين كار را مى كنم ، من بودم كه اين كردم ، منبـودم كـه ايـنـجور كردم ، اين شيطان است . يك وقت اين را قدرت خدا مى داند خودش را هيچمـى دانـد بـراى خـودش چـيزى قائل نيست اين دست را از خدا مى داند شمشير را هم از خدا مىدانـد. هـيـچى ما نداشتيم ، ما قبل از چند سال پيش از اين هيچ بوديم آنى كه ما را هست كرد وهمه چيز به ما داد و
همه قدرت ها داد و زمين را به اين وسعت در اختيار ما گذاشت و آسمان و زمين را در اختيار ما وبـراى مـنـافـع ما گذاشت خدا بود، ما خودمان كه چيزى نبوديم ، چيزى نداشتيم حالا هم هيچهستيم . بفهميم اين را كه ما چيزى نيستيم هر چه هست اوست . هى نگوييد كه فلان اين كار راكـرد، خـيـر، اينها حرف است مبداء مطلب را پيدا بكنيد، آن كه انجام داده كارها را، آنكه شمامـلت ضـعـيـف را غـلبـه داد بـر يـك همچو قدرتهاى بزرگى ، آن او بود. تا تمسك به اوداريـد از هـيـچ چـيـز، از هـيـچ آسـيـبى نترسيد، كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمىتـرسد براى اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند، آخرش شهادت است از اين ترسىنـدارد. جـوان هـاى مـا از بـاب ايـنـكـه از شـهـادت ديـگـر تـرسـى نـداشـتـنـد بـلكـهاسـتـقـبـال مـى كـردند از شهادت ، اين قدرت را پيدا كردند كه همه به هم دست دادند و اينمـمـلكـت را نجات دادند، مى خواهيم مملكت نجات پيدا بكند از شرك ، نجات پيدا بكند از اينالحـادهـا، همه بيايند، همه با هم وارد بشوند در اين مكتبى كه براى خداست و شما را هدايتبـه روى خـدا، بـه طـرف خـدا مـى كند، نرويد اين طرف و آن طرف . هيچ جا بهتر از قرآننـيـسـت ، هـيچ مكتبى بالاتر از قرآن نيست . اين قرآن است كه هدايت مى كند ما را به مقاصدعـاليـه اى كـه در بـاطـن ذاتـمان توجه به او هست و خودمان نمى دانيم . شما ارتش عزيزايـران ، شـمـا نـيـروهـاى انتظامى ايران از هر طبقه اى كه هستيد شما امروز، تمام نيروهاىشـمـا امـروز نـيـروى امام زمان سلام الله عليه است . كوشش كنيد كه رضاى او را به دستبـيـاوريد، توجه كنيد به اينكه شما الان مستخدم او هستيد و همه هستيم كوشش كنيم همه كهرضـاى او بـه دسـت بـيايد كه رضاى او رضاى خداست و اگر آن بدست آمد ما ديگر آسيبنـمـى بـيـنـيـم و خـوفـى از چـيزى نداريم . انشاءالله خداوند به همه شما سلامت ، عزت ،قـدرت عـنايت كند و شماها را غلبه بدهد بر شياطينى كه در باطن خودتان و خودمان هست ،غلبه بدهد بر همه اشخاصى كه بر ضد اسلام ، بر ضد اين هدايت كه هدايت خودشان همهست بر همه غلبه بدهد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 20/4/59
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران و شهرستانها.
بسم الله الرحمن الرحيم
دشمنان اسلام مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند
آقـايـان اگـر بـفـرمـايند، من راحت تر مى شوم ، بفرمايند بنشينند، از اينكه آقايان در اينهـواى گـرم و جـاى تـنـگ و گـرم هـسـتـنـد مـعـذرت مـى خـواهـم از آقـايـان . ايـنـجـامـنـزل خـود شـمـاسـت و مـن هم خدمتگزار خود آقايان . اميدوارم خداى تبارك و تعالى به همهآقـايـان و بـه هـمـه ملت توفيق بدهد كه اين مشكلاتى كه در پيش است با همت همه مرتفعشود.
مـن يـك كـلمـه بـايد با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانيت در سطح كشور صحبتكـنم ، يك كلمه هم با ملت . آن چيزى را كه با آقايان روحانيون در ميان مى گذارم اين استكه شما مى دانيد كه توطئه ها از همه اطراف هست و رو به افزايش است لكن از اين توطئههـائى كـه مـنـتـهى به سلاح و قواى مسلح و اينها، هيچ باكى نيست . آنها را خداى تبارك وتـعـالى هـمـراهـى مى كند چنانچه كرد و مى بينيد. همين امروز هم يكى از علماى جماران آمد وقـصـه اى را نـقل كرد كه از آن قصه هم من فهميدم كه عنايت خدا با ماست . ايشان فرمودندكـه يـك خـانـه اى را در ظـاهـرا شـميرانات اين آقايانى كه در كميته بودند و پاسدارها وايـنـها، به عنوان اينكه شنيده بودند اينجا قمارخانه است ، رفته بودند به عنوان اينكهدر اين قمارخانه را ببندند، وقتى هم رفتند ديدند كه بله بساط قمار و مشروبات و اينهاهـم هـسـت يـكـى از پـاسـدارهـا رفته است پشت آنجا كه برود ببيند اينجا چه خبر است ، يكسـگـى هـمچو حمله كرده به او كه او را وادار كرده كه برود در زير زمين ، وقتى رفته درزير زمين ديده يك مقدار زيادى اسلحه و امثال ذلك زياد هست كه شايد بعد در راديو و اينهااطـلاع بـدهـنـد به ملت . گفتم به آن آقا با هدايت سگ اين واقع شده . اين سگ مامور است ،هـمـه عـالم مامورند. آن روز باد و شن مامور بود امروز هم در اين قصه سگ مامور بوده استكه اين پاسبان را ملزم كند كه برود كشف بكند. از اين امور خوفى نداشته باشيد، ملت ماهم از اين امر خوف نداشته باشند و حماقت مال اينهائى است كه در عين حالى كه ديدند كهآن راءسـشـان بـا آنـهـمـه قـدرت كـه در دسـت داشـتبـالفـعـل و بـا آنـهـمـه پـشـتـوانـه هـائى كـه از هـمـه گـروه هـاى خـارج وداخـل داشـت . در مقابل ملت و در مقابل تاييد خداى تبارك و تعالى از ملت ما، نتوانست كارىبـكـنـد. حـالا كـه آنـها رفتند و رو به جهنمند، اين عده بيچاره اى كه براى خاطر يك دنياىكـمـى ، فانى ، مى خواهند توطئه بكنند و آن هم اينطور توطئه اى كه معلوم است كه اگرچنانچه موفق به كشفش هم
نـشـده بـوديـم و قـيام هم كرده بودند، خفه مى كردند آنها را، اين خوفى ندارد. آن توطئههـائى كـه از اول نـهضت يعنى پيروزى ما، پيروزى شما شروع شده است و باز هم در كاراسـت ، آن را بـايـد آقـايـان تـوجـه بـه آن داشته باشند. اينها از همه فرصت ها و از همهابعاد مى خواهند استفاده بكنند، مثلا يكى از مسائلى كه دست خارج در آن هست و شياطين داخلى، ايـن اسـت كـه انـتـظـامـات را وارد كـنند كه محفوظ نباشد و به هم بخورد. در كميته ها، درانـجـمـن اسلامى كه در همه سطح كشور هست و در دادگاه ها و پيش پاسدارها و پاسبان ها وقواى مسلح ديگر يك جور تزريقاتى مى شود كه نتيجه آن تزريقات و تبليغات اين استكه انسجام ملت را از دستش بگيرد و ملت ما را معرفى كند به دنيا كه اينها اصلا تحت هيچنظامى نيستند، اينها نظام ندارند، اينها حكومت جنگلى دارند تا اينكه مصحح پيدا بشود پيشابـر قـدرت هـا بـراى ايـنـكـه يـك (ولى ) اى بـراى مـا بـفـرسـتـنـد.داخـل را بـه هـم مـى زنـنـد، انـجمن هاى اسلامى يك كارهائى مثلا گاهى بچه هايشان ، جوانهـايـشـان انـجـام مى دهند كه موجب به هم ريخته شدن اوضاع است يا كميته ها، سر تا سركـشور بعضى از جاها كه بعضى اشخاص درشان نفوذ كرده است وادار مى كنند كه آنها هميـك كـارهائى بكنند كه موجب يك اختلالى بشود در نظم . جهاد سازندگى هم اشخاصى درآن نفوذ كرده و مى كنند كه آنها هم كارى انجام بدهند كه مردم را از خودشان متنفر كنند و دردادگـاه هـا هـم گـاهـى بعض اشتباهاتى مى شود كه آن هم موجب نارضايتى است . اينها مىخـواهـنـد شـمـا را، مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ‍ ملت ضعيف كنند و انسجام بين اينقـوايـى كـه بـايـد بـاشـد و انـتـظامى كه بايد در يك مملكتى براى اداره اش باشد، اينانـسـجام را به هم بزنند و فرض كنيد كه هر چه قدرت هم داشته باشند قواى انتظامى ومسلح ، اگر منسجم نباشند كارى ازشان نمى آيد. تا سپاه پاسداران ، ژاندارمرى ، ارتش ،شهربانى و ساير قواى مسلح باهم منسجم نباشند و همه از يك راه نروند، نمى توانند يكتـوطـئه هـايـى كـه هست و ممكن است يك وقت واقع بشود نمى توانند آن را خنثى كنند و خفهكـنـنـد. چـنـانـچـه اگـر بـيـن روحـانـيـون ، تـمـام طـبـقـاتـى كـه روحـانـيـتشـامـل آنهاست از علما و فقها، از محصلين ، از خطبا، ائمه جماعات ، همه ، اينها اگر چنانچهآن وظـايـفـى كـه مـحـول بـه خـودشـان است آن وظايف را فراموش كنند و يك راه ديگرى كهمحول به آنها نيست بروند، اين هم يك خلاف نظمى است و اين خلاف نظم موجب اين مى شودكه اولا شما را در بين ملت يك جور ديگرى غير از آنكه واقعيت هست معرفى كنند و ملت را ازشـمـاها كم كم جدا كنند. همين مساءله اى كه در اوايلى كه رضا خان آمد و كودتا كرد و بعدمـسـتـقـر شـد، هـمـان بـرنـامه ها دارد حالا شروع مى شود. اين خطاب من به همه علما و تمامروحـانـيـون بـه كـلمـه عـام و بـه هـمـه مـلت اسـت . اگـر چـنـانـچه با هشيارى و با توجهكـامـل و تفكر كامل توجه نكنند به اين توطئه ، اين موجب اين مى شود كه ملت و روحانيت ازهـم جدا بشوند و روحانيت نتواند آن كارى كه به عهده اوست انجام بدهد و اگر چنانچه يكوقـتـى آنـهـا فـرصـت كـنـنـد، از همين معنا، از جداشدن ملت از روحانيت استفاده كنند و كارهاىسـابـق را اعـاده كـنـنـد، هـمـان نقشه اى كه من خوب يادم هست كه در زمان رضاخان بود و آننـمـايـش دادن روحـانـيـت بـه يـك صـورت غـيـر صـحـيـح و جـدا كـردن مـردم از روحانيت . دراوايل زمان رضاخان كه قدرتش مستقر شد
يـكى از امورى كه او انجام داد همين بود كه روحانيت را در بين مردم هى كم كم مى خواست ازبين ببرد. از شوفرها شروع كرده بودند، در آن زمان شوفرها يك آلت دستى بودند كهيكى از علما براى من نقل كرد (خدا رحمتش كند) كه من در اراك بودم و مى خواستم بيايم بهتـهـران يـا قـم ، اتـومبيل به من اجاره نمى دادند و آن شوفر گفت كه ما به دو طايفه بناداريـم كـه اتـومـبـيـل كرايه ندهيم و آنها را سوار نكنيم ، يكى فواحش و يكى معمم . اين ازدسـت شوفرها در آن زمان . حالا هم من نمى دانم چه جورى است كه باز شوفرها را كشيدنددر كار با اينكه شوفرها حالا غير آنوقت هستند، البته حالا هم متعهدند اكثرا انشاءالله لكنبعضى از آنها شروع كردند، تبليغاتى در آنها شده است ، يك دسته بندى هائى شده استكـه حـالا هـم اهـل علم را بعضى از شوفرها سوار نمى كنند. اين همان توطئه اى است كه ازاول انگليس ها درست كرده بودند و حالا هم عمال همه قدرت هائى كه با شما مخالفند. شمايـك توجه بايد داشته باشيد و ملت هم يك توجه . توجه شما اين است كه از حدود وظايفشرعيه خودتان و روحانى تجاوز نكنيد.
ضرورت حضور فعال روحانيون در صحنه سياست همراه با حفظ حوزه فقاهت
روحـانـيـون هـمـه ، مـلت هـمـه بـايـد حـاضـر بـاشـنـد درمسائل سياسى ، حضور داشته باشند. اينكه بعض از عناصر حالا هم گاهى مى گويند كهروحـانـيـون بـرونـد تـوى مـجـلس هـا، تـوى مـدرسـه هـاى خـودشـان ومـشـغول كارشان باشند و ماها بايد وارد اين كارها باشيم ، اين يا از بى توجهى به عمقمـسـائل اسـت كـه مـن بـايـد بـگـويـم بـعـضـى شـان بـى تـوجـه هـسـتـنـد و يـا ايـنـكـهعـمـال هـمـان هـا هـسـتـنـد كـه در زمـان رضـاخـان يـك هـمـچـو كـارهـائى را مـى كـردنـد و درطـول تـاريـخ تـقـريـبـا حـدود سـيـصـد سـال اينقدر تزريق كردند بر اين ملت و بر خودروحـانـيـون كـه شـما نبايد در سياست دخالت بكنيد كه خود آقايان هم باورشان آمده بود.اگـر يـك مـطـلبـى مـثـلا راجـع به يك امر سياسى كه به نفع ملت بود اينها مى خواستنددخـالت بـكـنـنـد، يـك قـشـر از خـود روحـانيت مى گفتند اين يك امر سياسى است به ما چه .خـودشـان را كنار كشيده بودند يعنى كنارشان زده بودند اينها را، باورشان آورده بودندكـه روحـانـيـون بـايـد فـقـط بـرونـد مـسـاءله بـگـويـنـد آن هـم بـعـضـىمـسـائل ، نـه هـمـه مـسائل . مسائل اگر همه اش باشد كه بيشتر كتب فقه ، كتب سياست استلكن باورشان آمده بود اين ، مردم هم اين را باور كرده بودند و اين تبليغاتى بود كه ازآنـوقتى كه پاى غربى ها باز شد در ايران ، مطالعاتشان را كردند، به آنجا رسيد كهايـن جـمـعـيـت خـطـرنـاكـنـد و بـايـد ايـنـهـا را كـنـار زد ومشغول به خودشان كرد و ملت را هم بايد از اينها جدا كرد، اگر يكى از اينها بخواهد واردبشود در يك امر سياسى ، ملت با اينها موافقت نكند براى اينكه امر سياسى است به شماچه . در عين حالى كه بايد همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت حاضر باشند در سياستكـشـور و تـوجـه داشـتـه باشند به مسائلى كه در كشور مى گذرد، چه در مجلس و چه دردولت و ديـگـران ، در عـيـن حـال بـايد آن شغلى را كه دارند از آن دست بر ندارند، گماننـكـنـنـد بـه ايـنكه ما بايد، (آنوقت اين گمان بود) كه ما هيچ نبايد دخالت بكنيم حالا اينبـاشد كه ما شغلمان فقط دخالت است . خير، در آنوقت هم اين كار صحيح نبوده براى ما وشـمـا، حالا هم اين كار صحيح نيست . شما بايد پست هاى خودتان را محكم نگه داريد، ائمهجماعت بايد

next page

fehrest page

back page