بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 4, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

جـواب : نـهـضـت مـقـدس اسـلامـى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباطسـازمـانـى نـدارد، ولى مـا امـيـدواريـم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهانبـخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزدهسـال اسـت كه هميشه در اعلاميه و سخنرانى ها،نهضت آنان را تاييد كرده ايم و در حد امكانبـه يـارى آن بـرخاسته ايم ، آنان و همه آزاديخواهان جهان ، امروز از مبارزات حق طلبانهملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريع تر انجام دهند.
سـؤ ال : در مـبارزه عليه شاه ، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايه هاى مختلف نيروهاىسـيـاسـى اسـت . نـظـر شـمـا نـسـبـت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مىگويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمى كنند، چيست ؟
جـواب : بـله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر راتـامـيـن كـنـد و مـشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان ، بخصوص ملت مسلمانايـران قـرار گـرفـتـه اسـت و بـيـش از نـودوپـنـج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستاراسـتـقـرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور،در اين خواسته ها همصدا و در صف واحدند و اگر عده اى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شـعـارى غـيـر از اسـلام دارنـد، يـا مـغرضند كه اگر ماءمور خود رژيم ايران نباشند، ازقـدرت هـاى خارجى دستور مى گيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناخته اند و آنچه ازاسـلام شـنيده اند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتب ها پناهبرده اند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مى گردند.
سؤ ال : بيشتر روزنامه ها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى ) صحبت مىكـنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه ، مراجعه بهآراء عـمومى ) اميدواركننده است ، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوشمى كنند و
ارتـش ، جـلوگيرى كرد. آيا واقعا شكاف بين ارتش و مردم ، وسيع است ؟ (در اينجا صحبتاز كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست ) .
جـواب : اولا سـازش بـا شـاه يـعـنـى سـازش بـا يـك فـرد ظـالم و خـائن و اين سازش خودبـزرگـتـريـن خـيـانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمى گنجد و درثـانـى سـازش از سـياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربه هاى تلخى در گذشتهاتـفـاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته ازمـطـبـوعـات كـه صـحبت از جنگ داخلى مى كنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين ، خود شاهبـراى خـنـثـى كـردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه ازتجزيه و تبديل آن به ايرانستان مى ترساند و مى گفت كه مخالفين من مى خواهند ايرانرا بـه ايـرانـسـتـان تـبـديل كنند و اين صرفا يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن رانـمـى خـورد. و امـا ارتـش ، شاه خوب مى داند كه به اين ارتش نمى تواند اميدوار باشد،امـروزه از ايـران اخـبـار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانه ها فرار مىكنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مى كنند، ارتشيان ، جز يك عده معدودكـه از وابـسـتـگـان و سـرسـپـردگـان شـاهـند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهندپيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.
سـؤ ال : تـمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته ، يكمـراجـعـه بـه آراء عـمـومـى عـليـه شـاه و له حـكـومـت اسـلامـى بـود، آنـهـا هـمـچـنـيـنقـبـول كـرده اند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مى كنند، بايد بهرسـمـيـت بـشـنـاسـند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد وبنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه توده اى مى تواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟
جـواب : پـايـه پـوشـالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيهداشـت ، بـه وسـيـله مـلت مـبـارز فـرو ريـخـت و بـه هـمـيـندليـل قـدرت او نـمـى تـوانـد ادامـه پـيـدا كـنـد، هـمـيـن شـاه بـود كـه چـنـدسـال گـذشـتـه هـنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما راءى ندهد، ياجـايـش در زنـدان اسـت و يـا از كـشور اجازه مى دهيم كه خارج شود. امروز مى بينيد كه ملتايـران او را مـجـبـور مـى كـنـد كـه رسـوايـى شـكـسـت حـزب رسـتـاخـيـز فـرمـايشى خود راقـبـول كـنـد و هـمـيـن شـاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندانپـوسـيـده و بـميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مى كند كه بعضى از آنان را آزادكـنـد و ده هـا شـكـسـت ديـگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براىهـمـيـشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مى كند، اگر بههمين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است
كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت .
سـؤ ال : شـمـا در جـريـان گـروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد.دولت اسلامى شما مى تواند عليه قدرت هائى كه از نظر اقتصادى ، استثمارش كرده انديا از نظر سياسى ، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟آيا يك گفتگوى دو جانبه ، البته با شرايط مساوى ، با ايالات متحده را پيش بينى كردهايد؟
جـواب : تـا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است ، ما هيچ مذاكره اى را نمىپـذيـريـم و در صـورتـى كـه يـك دولت اسـلامـىمـسـتـقـل مـتـكـى بـه آراء مـلت سـركـار آمـد، در آن مـوقـع بـا هـر دولتـى كـهمـايـل بـاشـد، در زمـيـنـه هـاى مـخـتلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با سايركـشـورهـا، هـمچنان كه ظلم را پذيريم ، به كسى هم ظلم نمى كنيم و اگر كشورى با چنينسـيـاسـت عـمـل كـنـد و بـه هـيـچ يـك از قـدرت هـاى اسـتـعـمـارى ، وابـسـتـه نـبـاشـد واستقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعا در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرارنـمـى گـيـرد. ايـن شـاه و دولت غـير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملتنـدارد از طـرف مـلت مـحـكوم به سقوط است ، از اين جهت قدرت هاى خارجى در برابر حفظقدرت ، هر طرفى را بر او تحميل مى كنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است .
سـؤ ال : كـارگـران ايـتـاليـا بـا ملت ايران كه مبارزه مى كند، هستند، همين احساس در جاىديـگـر هـم وجـود دارد ( دولت هـا طور ديگر فكر مى كنند) و مى توان گفت كه جهاد شما ازحدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملت ها شناخته شده ، عقيده شما چيست ؟
جـواب : امروز همچنان كه قدرت شيطانى درسطح جهانى ، براى غارت ملت ضعيف دست دردست يكديگر گذاشته اند، ملت ها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنندو مـا امـيـدواريـم كـه در ايـن لحـظـات حساس ، همه آزاديخواهان جهان ، ملت مسلمان و رشيد وقـهـرمـان ايـران را يـارى نـمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مى خواهد روىپاى خود بايستد و بر سرمايه هاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان ، از اينطرز فكر بر خلاف مسير دولت ها پشتيبانى مى كنند و خواهند كرد.
تاريخ : 25/9/57
بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر 
حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در جـنـگ صـفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشتهشـد، بـيـن لشـكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقهياغى و باغى شهيد مى كنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايدفـرقـه بـاغـى و طـاغـى هـمـيـن مـعـاويـه و لشـكـر او بـاشـنـد. مـعاويه گفت كه نه اين راامـيـرالمـومـنين كشته براى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگپـس امـيـرالمومنين او را كشته است . پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست . منطق كارترهـمـيـن منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مى دهند يعنى علماىاسـلام مـردم را بـه كـشتن مى دهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيااين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است .
در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارى هائى كه كردند) اظهار انزجاراز حـكـومـت شـاه و در تـاسـوعـا و عـاشـورا بـا كـمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنتمـحمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مى گويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسبابايـن شـده اسـت كـه شـاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كهمـردم كـردنـد و سـرنـوشـت خـودشـان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاىكـارتـر نـيست ؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى ، تماممردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاىكـارتـر ايـن اسـت كـه بـشـر هـمچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان ازاعـلامـيـه حـقـوق بـشـر كـه خـودشـان هـم امـضـا كـردنـد كـه آزادنـد مـردم ،اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است ، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است ،آيـا ايـشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميده اند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يادر خـصـوص ايـران ايـشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگرآزاد نـيـسـت ؟ چـنـانـچـه در بـعضى از حرف ها مى گويد كه ، گفته است كه آنجا كه پاىمـنـافـع ماها در كار است ، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست ، ديگر آنجا نبايد ما ازحقوق بشر بحث كنيم . ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است
و وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادىبـشـر را بـكـنـيم و حقوق بشر را بكنيم . اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاىدنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مى رساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مى برد،پـس ايـنـهـا ديـگـر آزاد نـيـسـتند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافعدارنـد، هـر چـه ذخـايـر دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مى گويد كهايـنها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچشـلوغـى نـكـردنـد و بـه دنـيـا ثـابـت كـردنـد كـه ايـران مـى تـوانـدكنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى ، به طور صحيحتعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتارمـردم ، ايـنـجـا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب ، باز در جنگ صفين اين مطلبپـيـش مـى آيـد كـه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالامـعـاويـه مـى تواند يك همچو مغلطه اى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اينكـشته است ، خوب اين منطق معاويه است ، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه . اينجااز او هـم بـدتـر اسـت بـراى ايـنـكـه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابان هاىتهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مى گفتند كه ما شاه را نمى خواهيم ،ايـن جـنـگ اسـت ؟ آيـا كـسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست ، حقوق بشربـراى مـا و هـمه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاداست ، مى تواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مى تواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند،رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هـر شـكـلى كـه ايـن افـراد مـمـلكـت بـخـواهـنـد اداره بـشـونـد، بـه حـسـب حـقـوق بـشـرآنشـكـل بـايـد مـمـضـى باشد، همه دولت ها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همينمطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم ، روز تاسوعا و عاشورا غيراز اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويس ها اين را ديدند،اينهائىكـه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يكمـمـلكـتـى است كه اهالى اش با آرامش ، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راهافـتـادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابان ها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاهرا نمى خواهيم ما فرض مى كنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى همآدم صـحـيـحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى رانـخـواسـتـند بايد كنار برود. ما فرض مى كنيم اينطور كه ، خير، ايشان مصالح مملكت رامـلاحـظـه كـرده اسـت ، ايـشـان مـى خـواهـد آزادى بـدهـد. ايـشـان مـى خـواهـد مـمـلكـت رامـسـتقل كند، ايشان مى خواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مى كنيمصـحـيـح ، مـى خـواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مى گويند ما اين را نمىخواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است ، ما همچو خدمتگزارى رانـمـى خـواهـيـم ، ايـشـان بـرونـد كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مى گذاريم . مافـرض مـى كـنـيـم اگـر ايـشـان آن هـم بـود، آنـطـور هـم بـود،مثل ساير مثلا انسان ها يك انسانيتى داشت ، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه
بـگـويـنـد ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مى خواهد مملكت ما را بهشتبـريـن بـكند نمى خواهيم ، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟حـقـوق بشر اين نيست كه هر كسى ، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيينكند؟ اينها مى خواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمىخـواهـنـد. ايـن در صـورتـى بـود كـه ايـشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصىباشد كه خدمتگزار ديگران است ، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، بـه تـبـاهـى كـشيده ، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين ، همهمـنافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملتاز آن اسـتـفـاده بـكـند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خورده اند. يا خودش دربـانـك هاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليس ازاو گـرفـتـنـد بـيـن راه وبـردنـد يـا خـودش بـرده اسـت وپـول هاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مى گويند كه جزء اشخاصى است كه به اومـربـوط هـسـتند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خوردهانـد و يـا بـه اربـاب هـا داده خـوردنـده انـد، بـه كـارتـر وامثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده .
نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرى هاى رژيم
هـمـه مـنـافـع ايـران را ايـشـان از بين برده است ، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزدهسـال لازم اسـت تـا اين مملكت با زحمت اشخاص ‍ صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشاننـيـامـده بـودنـد، كـه رضـاشـاه هـم نـيـامـده بـود. ايـن ، مـدتـى زحـمـت لازم دارد،خـيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خرابكرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت مادارد، نـه مـراتـعـش دسـت مـردم اسـت و خـودش دارد، نـهجـنـگـل هايش دست اينهاست . آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همهاش بـه مـنـافـع ديـگـران بـوده تـا ايـن مـمـلكـت دوبـاره بـرگـردد بـهحـال قـبـل از آمـدن ايـن آقـا، مـدت زحـمـت دارد، مـدت هـا بـايـد مـردم خـوندل بـخـورنـد، جـوان هاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را ازايـن آشـفـتـگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشتهباشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.
مـنـطـق كـارتـر جـنـايـت پـيـشـه ، سـكـوت دربـرابـر كـشـتـار و غـارت شـاه يـاقبول مرگ است .
ايـشـان مـى فرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمى خواهيم ، اين استكـه ايـنها را به كشتن داده ؟! اينها حتما بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان ؟! ايشانمـى گـويـد كـه حـرف هـائى كـه مـيـزنـنـد مـيـزانـى نـدارد وكـنـترل ندارد. خوب ، حرف ما اين است ، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مى گذاريمحرف ايشان هم مى گذاريم ، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين
اسـت كـه ايـن آدم خـودش و پـدرش ، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده ، هر روز داردجـنـايـت مـى كـنـد. الان كـه مـا ايـنـجـا نـشـسـتيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان ، همين الانمـشـغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را،يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دسته اى آوردند خرابكارى كردند. اينآدمى كه اينطورى هست ، اين آدمى كه مى آيد توبه مى كند و توبه اش اين است ، آدمى كهمـى آيـد به مردم مى گويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم ، اشتباه هايمرا بـرمى گردانم ديگر اشتباهى نمى كنم ، اين كارش اين است كه داريد مى بينيد. ايشاننـمـى دانـد، آقـاى كـارتر نمى داند كارهاى اينها را يا مى داند و خودش را به نادانى مىزنـد؟ خـوب ايـشـان ايـن كـارهـا را دارد مـى كـنـد مـاهـا كـهاهـل يك مملكت هستيم ، ما هم با ساير مردم اين مملكت مى گوييم كه ما ايشان را نمى خواهيم ،ايـشـان بـه مـا خـيـانـت كـرده ، ايـشـان جـنـايـت كـرده ، ايـشـان ذخـائر مـا را بـه شـمـا وامـثـال شـمـا داده و مـا مـى خـواهـيـم كـه خـودمـان آزاد بـاشـيـم ، خـودمـانمـسـتقل باشيم ، خودمان مملكتمان را اداره كنيم .اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودماناداره كـنـيـم ، نـمى خواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟!ابـهـامى در اين نيست . آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى ، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمىخـواهـيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين رانـمـى خـواهـيـم و هـمه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمىخـواهـنـد، هـمـه بازارهاى ايران ، همه مملكت ايران و شهرستان هاى ايران ، همه دهات ايرانفـريـاد كـردنـد مـا نـمى خواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واينرفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمى خواهيد من مى روم يك كس ديگربـيـايـد، جـنـگ و نزاع مى شد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللىدنـيـا عـمـل كرده ، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمى خواهيم ، چماقدار كشيده ،ارتـشـش را و نـمـى دانـم قواى انتظامى اش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند وبـه اسـم مـثلا چماق به دست ها بيايند توى راه ، توى شهرها بگويند جاويد شاه . خوباين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايـشان خانه هاى مردم ريخته ، با مسلسل تو خانه ها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند،ايـن هـمـه وحـشـيـگـرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرى ها ايشان را باز پشتيبانىكـرديـد و مـى گـوئيـد: (آنـهـائى كـه مـى گـويند كه چرا اين كارها مى شود، آنهايى كهتـظـاهـر آرام كردند، اينها خلاف مى گويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان ) .حرف ما ايناسـت ، حـرف شـمـا آن اسـت ، كـدام مـيـزان نـدارد؟ هـر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مىگـويـد بـى مـيـزان اسـت ؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مى گويد كه همه افراد يكملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشانتـعيين بكنند، مردم ايران اين را مى گويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابقمـيـزان اسـت ؟ كـدام ؟ مـا بى ميزان صحبت مى كنيم ؟! شما مى گوئيد كه شماها مردم را بهكشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مى زد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هممـى گـفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش ، پس او كشتهاست . مثل اينكه يك مظلومى توى
راه بـيـايـد و داد بـزنـد از ظـلم يـك كـسـى ، او بـكـشـدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودشخـودكـشـى كـرده بـراى ايـنـكـه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مى زنند؟!بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مى فرمايندكـه هـر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگرحرف بزنيد كشته مى شويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كهيـك ملتى سى ميليونى ، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلبآزادى هـا را ببيند،اختناق ها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مى زنى ،بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مى گويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.
حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است
اگـر مـا گـفـتـيم اين نفت ها اين نفت هائى كه اينها دارند بيرون مى دهند از اين مملكت ، اينهامـنـفعتش به خود ملت نمى رسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفت ها برود، اگر ما گفتيمنفت ها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييدكـرديم ، حالا هم تائيد مى كنيم ، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم بهاينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسل هاى آتيه و دخيره اى است و مالى است براى اينمـمـلكت ، براى حالش ، براى آينده اش ، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتاننيايد خوب چند سال مى خواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده ؟ اگر ما يكهمچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفتاعـتـصـاب كـنـنـد، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود وهيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است ؟! چون به شما مى رسد از اين جهت ديگرحـقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مى رسد و عوضش هم نمى دهيد، به جاى اينكهبـدهـيـد عـوضـش را، در مـمـلكـت مـا پـايـگـاه درسـت مـى كـنـيـد درمـقـابـل شـوروى ، اگـر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است ، مقدس است اين اعتصاب ، واجباست اين اعتصاب ، اين حرف غير منطقى است ؟ يا شمائى كه مى گوييد (نگوئيد اين حرفهـا را، مـبـادا يـك حـرفـى بزنيد كه نفت ها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا مامـيـزان دارد حـرفـمـان ؟ يـك حـرف صـحـيـحـى كـه هـمـه عـقـلاقـبـول مـى كـنـنـد كـه يـك ثـروتـى اسـت مـال خـودمـان و شـمـا داريـد مـجـان مـى بـريـد،پول شما نمى دهيد به ما، شما مى بريد اين را، اسلحه مى دهيد كه براى خودتان پايگاهدرسـت كـنـيـد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين ،اين بى ميزان است اين حرف ؟! ازقرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزاربـشـكـه اى كـه خـارج مـى شـود، آنـطـور گـفـتـه شـده اسـت كـه ايـنـهـا بـهاسـرائيـل فـرسـتـاده مـى شـود. يـك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه درمـقـابـل ده مـيليونى كه پيشتر مى گويند يا نه ميليونى كه خارج مى شده ، اين خارج مىشود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است ، اين براى خودمان است ،آن بـيـچـاره هـا هـم مـشـغـول شـده اند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين بهاسـرائيـل مـى رود. اگـر مـا بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصابديگران را
بـه آن اعـتـنـا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگرايـنـهـا فـهـمـيـدنـد كـه ايـن نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مى خواهند، حرام استاعـتـصـاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تايـك قـطـره نـفـت بـيـرون نـيـايـد. مـلت ايـران حـاضـر اسـت كـه سـرمـا بـخـورد و نـفتش رااسـرائيـل نـبرد كه دارد اسلام را به هم مى زند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبردكـه هـمـه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست ، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پياممى دهم به كار كن هاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است ، واجب الهى است به اينكهاعـتـصـابـتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مى گويم كهاگـر چـنـانـچـه شـمـا را تـرسـانـدنـد چـنـانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرتفـرمـودنـد كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كاره اى كه اينها را مى گويىبـايـد مـحـاكـمـه كـرد؟ تـو كه حالا ديگر شاه نيستى ، تو يك آدم ياغى هستى ، براى چهمـحـاكـمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى ، شاه هم بودى معنا نداشت كهتو دستور بدهى ، و اگر شاه هم باشى ، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى . (اينهارا بـايـد مـحـاكـمـه كـرد وبـعـد به جزاى خودشان ). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه بهخوابنامه توسل پيدا كرده ، يك وقت هم به عرض مى كنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنىاسـت آقـا. ايـن شركت نفت ، اين عمال شركت نفت نترسند از اين ، از اين هياهوئى كه اينها مىكـنـنـد، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترسنـداشـتـه بـاشـيـد، بـه اعـتـصـاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اينكـسـانـى كـه در شـركـت نـفـت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها بهايـشـان چـيـز مـى دهـنـد، ايـنـها به ايشان بدهند، واجب است اين ، من سهم امام را اجازه دادم كهبـدهـنـد، سهم سادات هم من سيدم اجازه مى دهم ، هم سادات راضى اند هم غير سادات و فقراراضـى اند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مى كنند، خدمت به وطن خودشانمى كنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد ازاين حرف ها كه ماشما را چه مى كنيم ، فلان . فردا اين مى رود و شما سروكارتان با يكحـكـومـت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم ،دسـت بـرداريـد از حرف هاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزامكـنـيـم ايـنـهـا را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب ، حكم به اعتصاب بكنيم ، اين براىمـصـلحـت يـك مملكتى است ، براى مصلحت يك ملتى است . ما بى ميزان مى گوئيم ؟! شما مىگـوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم ؟ نفت ها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد)ايـشـان ايـن اسـت كـه نـفـت هـا هـر چـه هـسـت درآوريـد از ايـن مـخـازنـتـان و بـدهـيـد بـه مـا،نسل بعد هر چه شد جهنم ، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم .
طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت
كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كهمـا از اسـرائيـل ، گـاهـى گـويـنـد از حجاز مى آوريم متخصص ، امير حجاز گفته است كه مامتخصص
مى فرستيم ، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمى زند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ اميرحـجـاز گـويـد مـن مـسـلمـانـم . مـگـر مـسـلمـان نـيـسـت كـه مـى خـواهـدمـال مـردم را غـارت كـنـد بـه غير بدهد؟ نمى كند همچو كارى را، غلط مى كند. گاهى هم مىگـويـنـد از اسـرائيـل مـا مـى آوريم . اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيمچـيست . يك نفر اسرائيلى (نه يهودى ، به اين يهودى ها كه در ايران هستند كسى حق نداردتـعـرض بـكـنـد، ايـنـها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودى ها و نه به نصارى ،ايـنـهـايـى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيرا به بهائى ها تعرضكـردنـد و دولت تـعرض كرده . اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنانـكـنـند مسلمين ، اينها مى خواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هرراه ديـديـد كه سازمان دولتى دخالت مى كند در يك امرى ، شما مخالفت كنيد براى اينكهنـظـر سـوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همهمسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، بامسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم . اگر در ايران پايشانرا بـگـذارند، يك اسرائيلى پايش را بگذارد ايران ، بر مردم ايران واجب است كه اينها رااز بـيـن ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مى كند اسرائيلى كه مى آيد. اينها مى ترسانند شمارا، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و منهـم از سـهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييمكـه اعـتـصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج ، ما حرفخـلاف زده ايـم ؟! و شـمـا كـه مـى گـوئيـد كـه كـتـك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد وصدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيح است ؟!
قتل چماق به دستان ، اين عاملين كشتار مردم واجب است
شـما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مى شود، صحبت نكنيد اصلش .اگر الان كه درمشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردندو عـلمـا هـم رفـتند در مريضخانه ، در يكى از بيمارستان ها تحصن كردند و از قرارى كهگفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارت هائىكه اينها كردند، اگر اينها فرياد مى زنند كه چرازنى ما را، چرا مى كشى اولاد ما را، چرابه خانه هاى ما حمله مى كنيد، چرا بازارها را غارت مى كنيد قواى انتظاميه بازار غارت مىكـنـد؟! قـواى امـنـيت مردم مى كشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد واسـمـش را امـنـى گـذاشـتـيـد. هـمين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مى كشد، دارد مردم را همهجـهـاتشان را به باد مى دهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبى ها يا ساير جاها اعتصابكردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمى شويم ،ايـن حـرف غـيـر منطقى است ؟! شما مى گوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتانبـنـشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرفنـزنـيـد ايـنـها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان رابايد كشت . هر كس پيدا كند اين
چـمـاق به دست هائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مى كنند، هر كه يكىاز ايـنـهـا را پـيـدا كـرد بـكشد او را. ما كه مى گوئيم دفاع از مملكتمان مى خواهيم بكنيم ،دفـاع از خـودمـان مـى خـواهـيم بكنيم ، ما ميزان ندارد حرفمان ؟! اما شما كه مى گوئيد كهچماق به دست ها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!
تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه
بـعـضـى از آقـايـان بـررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كردهبود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده ، فردا كتك بوده ، فردايش كشتار بوده. نـوشـتـه اسـت در تـاريـخ كـذا پـشـتـيـبـانـى اعـلام كـرد،قـتـل كـذا واقـع شـد. در هـمـيـن تـاريـخ هـم بـعـد از عـاشـورا پـشـتـيـبـانـى اعـلام كـرد،قـتـل عـام مـحـمـدرضـا بـرپـاشـد. شـمـائى كـه بـا كـشـتـار، بـا پـشـتـيـبـانـى خـودتقـتـل عـام هـا را فـراهـم مـى كـنـى ، دلگـرمـى بـه يـكقـاتـل جـانـى بـا لذات مـى دهـى ، پـشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى ،تو بى ميزان نيستكـارهـايت ؟! اما ما كه بگوئيم ، م گوئيم چرا، بى ميزان است ؟! عوض كنيد خودتان را. درهر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست ، خوب ، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدماست و گرفتار به پشتيبانى اين دولت ها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شدهايـن حـرف هـا، گـسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تانتـوفـيـق عـنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرتعنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 30/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو لوكزامبورك  
سـؤ ال : شـاه سـعـى دارد كـه بـا مـخـالفـيـن مـعـتـدل ، يـك دولت غـيـر نـظـامـىتـشـكـيـل دهد، يكى از نمايندگان اين مخالفين ، آقاى صديقى گفته است كه ظرف دو هفتهپاسخ خود را خواهد داد. بى شك به نظر مى رسد كه برخى از مخالفين حاضرند كه باشاه مصالحه كنند، شما چه خواهيد كرد؟
جـواب : ايـنـهـا از طـرف مـلت نيستند كه با شاه مصالحه كنند و شاه پايگاهى در ميان ملتندارد، به هيچ وجه جاى مصالحه هم نيست .
سـؤ ال : بـسيارى از ناظرين سياسى مثل خود من كه از تهران برمى گردند اين احساس رادارنـد كـه جـبـهـه مـلى حـاضر است با شاه مصالحه كند، لكن از شما، آيت الله خمينى ، مىترسند، احساس شما در اين باره چيست ؟
جواب : من اطلاعى ندارم .
سـؤ ال : بـسيارى از مخالفين مذهبى را كه من در سفر اخير در تهران ملاقات كردم ، به منگفتند كه پس از تظاهرات عظيم عاشورا، قدم بعدى و آخرين قدم ، جنگ ايشان عليه رژيمشـاه جـنـگ مـسـلحـانه خواهد بود، آيا اين بدان معنى است كه شما، آيت الله خمينى ، در نظرداريد يك جنگ داخلى در كشور به راه اندازيد؟
جواب : عجالتا تصميم در اين باره نگرفته ام .
سؤ ال : كاردينال مارتى شركت كننده در انتخاب پاپ پرسيده است بعد از تمامى زحماتو فداكارى هاى ايران در هفته هاى گذشته ، آيا چه اميدى به آرامش در ايران هست ؟
جواب : تا شاه هست ، مردم آرام نخواهند گرفت .
سؤ ال : آيا پيامى براى مسيحيان در اين ايام ژانويه داريد؟
جواب : من پيامم به مسيحيان عالم و كليسا اين است كه اسلام نسبت به حضرت مسيح احترامبـسـيـار قـائل اسـت و او را پـيـغـمـبـر بـزرگ خدا مى داند و از او در قرآن مجيد و همچنين ازحضرت مريم بسيار دفاع شده است . ما مسلمين ، مسيح را پيغمبر بزرگ خدا مى دانيم . قرآن، حـضـرت مـسـيـح را پـيغمبر بزرگ خوانده است . من از ملت مسيح اين تقاضا را دارم كه درمـقـابـل خـدمـتـى كـه اسـلام بـه حـضـرت مـسـيـح و مـسـيـحـيـت كـرده اسـت ، آنـان هـم درمـقـابـل شـاه و حـكـومـت ايـران بـايستند و از مردم مظلوم ايران دفاع كنند و از ارباب كليسابـخـواهـنـد بـراى مسلمانان ايران دعا كنند و چون حكومت ايران كارى جز ظلم به مردم مظلومايـران نـدارد، دعـا كـنـنـد تا شاه و حكومت شاه شرش را از سر مردم ايران بكند تا از دستآنـان نـجـات پـيـدا كـنـيـم . مـا هـم بـه شـمـا دعـا مـى كـنـيـم تـا درمقابل مشركين پيروز شويد.
سؤ ال : در پنجم ژانويه ويزاى شما تمام مى شود، آيا اميدى و يا خبرى براى تجديد آنهست ؟
جواب : ممكن است .
تاريخ : 1/10/57
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در مـــورد تــعـاليـم مـتـرقـه اسـلام بـراى بـه رشـدوكمال رسانيدن انسان
تكليف ملت ، تامين مكان و اعاشه اعتصابيون شركت نفت و سربازان فرارى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
به طور استثنا امشب چند كلمه اى گفتند من صحبت كنم ولى وقت هاى ديگر، همان روز يكشنبهخـدمـت مـى رسـيـم . ما كه اعلام كرديم كه دولت ايران غير رسمى است و مخالف با قوانيناسـت ، هـم مـخـالف بـا قـانـون شـرع است و هم مخالف با قانون اساسى است ، بنابراينكـليـه چـيـزهايى كه مربوط به دولت و براى اعانت دولت است ، بايد مردم از آن اجتنابكـنـنـد و مـا به سربازها گفتيم كه ، دستور داديم كه فرار كنند براى اينكه خدمت در ايندسـتـگـاه ، خـدمـت به ظلم است و آنها هم بسياريشان فرار كردند لكن بعضى مشكلات پيداشده است . اينها بسياريشان فقيرند و مكان هم ندارند از باب اينكه اگر بخواهند در مكانهـاى خـودشـان بروند، مورد تجاوز دولت واقع مى شوند و آنها را مى گيرند، از اين جهتآنـها نمى توانند در منازل خودشان بروند. مردم در هر جا كه هستند مكلفند به اينكه اينهارا پناه بدهند، هم مخارجشان را بدهند و هم منزل محقر براى اينها به طورى كه معلوم نشودكـه ايـنـهـا كـجـا هـسـتـنـد، مـردم مـكـلفـنـد كـه ايـن كـار را بكنند و ما هم بابت وجوه شرعيهقـبـول داريم چيزى كه همراهى به اينها مى شود. اين يك مساله است كه مهم است و لازم استكـه مـردم اقـدام كـنـنـد. اين بيچاره ها از سربازخانه ها بيرون رفتند و الان مكان ندارند وبايد اين كار بشود.
مطلبى ديگر راجع به كارمندهاى شركت نفت است ، اينها هم از كار كنار رفتند، بسياريشانهـم اسـتـعفا كرده اند و اينها هم محتاج به اعانت هستند و من جمله هم مشكلشان قضيه خانه استكـه دولت ، دولت غـاصـب ، خـانـه را، خـانـه هـايـى كه اينها دارند يا از آنها گرفته ياتهديدشان كرده است به اينكه خانه هايتان را از شما مى گيريم براى اينكه اينها نفت رابـيـرون نـيـاوردنـد كـه بـه ارباب ها بدهند حالا اينطور تهديد كرده اند آنها را كه اگرنـيـايـند سركار، خانه هايشان را از آنها بگيرند. بنابراين آنها هم احتياج به كمك مكانىدارند و هم براى اعاشه شان احتياج دارند، اين هم باز بايد مردم و متمكنين و مردم بايد اينكـار را انـجـام بـدهـنـد، بـه آنـها منزل بدهند و از آنها پذيرائى بكنند و مخارج آنها را همبـدهـنـد و ما باز بابت وجوه شرعيه قبول داريم و مجاز هستند كه اين كار را بكنند و كليهكـارهـائى كـه بـراى دولت ، اعانت به دولت است از باب اينكه اين دولت ، دولت غاصباسـت و ظـالم است ، براى مردم جائز نيست كه كمك كنند به اين دولت ، ماليات ها كمك استبه دولت و جايز
نيست كه به اينها بدهند، حتى الامكان بايد خوددارى كنند از دادن ماليات ، از اعانت كردن وهر چيزى كه اعانت به اين دولت است بايد مردم از آن خوددارى بكنند.
تبليغات سوء اجانب براى حفظ شاه عليه نهضت اسلامى ملت ايران
و ما چون تبليغات زياد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبت هايمان جواب داده ايملكـن بـاز آنـهـا تبليغاتشان سر جاى خودش ‍ هست و در روزنامه ها، چه روزنامه هاى اينها،بـعـضـى روزنامه هايى كه در اينجاها هست و چه تبليغات ديگرى در اطراف جاهاى ديگر وروزنـامـه هـاى خـودشـان آنـهـائى كـه روزنـامـه هـاى سـازمـانـى هستند در خود ايران هست ،تبليغاتى هست من جمله راجع به اقليت هاى مذهبى ، اينها تبليغ كرده اند به اينكه اگر يكحكومت اسلامى پيدا بشود، يهودى ها را چه خواهند كرد، نصارى را چه خواهند كرد، زرتشىهـا را چـه خـواهند كرد، اينها را خواهند قتل عام كرد و چه . اين حرف بسيار غلط است و حكومتاسـلامـى اگـر چـنانچه ان شاءالله برپا بشود، ما اين يهودى ها هم كه از ايران رفتند وبـازيـشـان دادنـد و رفتند به اسرائيل و الان گرفتارند در آنجا به دست اين يهودى ها واسـرائيـلى هـائى كـه از آمـريـكـا آمـده اند يا از دولت هاى ديگر رفته اند آنجا، اين دستهيـهـودى كـه ايـنـهـا آنـجـا بـردند و اينها هم به خيالاتى رفتند آنجا، الان آنطورى كه مىگـويـنـد بـسـيـار در سختى هستند، ما اگر انشاءالله يك دولت عادلى تاسيس شد، آنها رادعـوت مـى كـنـيـم ، يـهـودى هايى كه مملكتشان ايران بوده است دعوت مى كنيم كه به وطنخـودشـان بـرگـردنـد و با آنها كمال خوشرفتارى را دولت اسلامى مى كند. اسلام نيامدهاسـت كـه بـشـر را تـحت مضيقه قرار بدهد اسلام يك قوانينى است كه تمام اقشار بشر رابـراى آن احـتـرامـات قـائل اسـت ، البـتـه يـك اسـتثناهائى هست كه آنهائى كه شلوغكارند،آنـهـايـى كـه خـرابـكـارنـد، بـراى آنـهـا هـيـچ كـس يـك !!! عـرض ‍ بـكـنـم كـه !!! تساهلىقـائل نـيـسـت و امـا مـثـل يـهـود كـه اهـل ذمـه هـسـتـنـد، مـثـل تـمـاماهـل كتاب ، نصارى ، زرتشتى ها همه اينها در مملكت اسلامى با!!! عرض بكنم كه !!! رفاهو بـا احـتـرام ، آنـجـا تـوقـف مـى كـنـنـد و اينكه گفته شده است كه اگر يك حكومت اسلامىتـاسـيـس ‍ بـشـود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اينها تبليغاتى است كه براى نگهدارىشـاه و براى به هم زدن اين نهضت اين تبليغات مى شود و اين تبليغات غلط است . يا مثلاتبليغ شده است به اينكه اگر حكومت اسلامى تاسيس بشود ديگر تمام اين موسسه ها كهبـوى تـجـدد از آنـهـا مـى آيـد، ايـنـهـا هـمـه بـه كـنـار بـايـد بـرونـد. حـتـى در آناوايـل امـر يـك وقـت شاه گفته بود كه اين روحانيون مى گويند كه ما اصلا سوار طياره واتـومـبـيـل نـمـى شـويـم ، مـا مـى خـواهـيـم سـوار الاغ بـشـويـم ، مـى خـواهـيـممثل زمان سابق كه سوار الاغ مى شدند، ما مى خواهيم سوار الاغ بشويم و حالا هم همين حرفهـا را بـا كم و زيادش مى زنند كه روحانيون مى خواهند مملكت را برگردانند به عهده كذا.خـيـر، مـسـاله غـلط اسـت ، روحـانـيـون مـى خـواهـنـد مـمـلكـت را يـك مـمـلكـتمستقل ، آزاد متمدنى كنند، نه آن تمدنى كه در اصطلاح شاه است و نه آن آزادى كه در كتابشـاه اسـت و در اصطلاح شاه است كه مردم را فوج فوج مى كشند براى اينكه يك صدا مىكنند معذلك
اسمش را آزادى مى گذارند.
اسلام با مراكز فحشا و فساد مخالف است ، نه با تمدن و شوونات آن
در اسـلام تـمـام آثار تجدد و تمدن مجاز است مگر آنهايى كه فساد اخلاق بياورند، فسادعفت بياورند.اسلام آن چيزهايى را كه مخالف با مصالح ملت بوده است ، آنها را نفى كرده، آنـهـايـى كـه مـوافـق بـا مـصـالح مـلت اسـت ، آنها را اثبات كرده است . ما الان اين مظاهرتمدنى كه در جاهاى ديگر، در ممالك پيشرفته از آنها استفاده هاى صحيح مى شود، وقتىكـه آمـده اسـت در مملكت ما يا مملكت هاى شبيه به مملكت ما، استفاده هايى كه از اينها مى شوداستفاده هاى فاسد مى شود. مثلا سينما، ممكن است كه كسى در سينما نمايش هائى كه مى دهدنـمـايـش هـاى اخـلاقـى بـاشـد، نـمـايشهاى آموزنده باشد كه آن را هيچ كس منع نكرده و اماسـيـنـمـايـى كـه بـراى فـسـاد اخـلاق جـوان هـاى مـاسـت و اگر چند روز جوان هاى ما در اينسينماهايى كه در اين عصر متعارف بود و در زمان شاه متعارف است ، اگر چند وقت يك جوانبرود در آنجا، فاسد بيرون مى آيد، ديگر به درد نمى خورد و اينها مى خواهند همين بشوديعنى تمام برنامه هايى كه اينها درست كرده اند، برنامه هاى فرهنگى ، برنامه هنرى ،هـر چـه درسـت كرده اند استعمارى است ، مى خواهند اينها جوان هاى ما را يك جوان هايى باربياورند كه به درد آنها بخورند، نه به درد مملكت خودشان بخورند، يا فاسد بشوند،يـك عـضـو فـاسد بشوند. اگر يك مدتى اين جوان ها در اين مراكز فسادى كه اينها درستكـرده انـد و در اخـتـيـار جـوان هـا گذاشته اند، آنقدرى كه مراكز فساد در تهران هست (الانبـيـشـتـر از ايـن كتابخانه است ، بيشتر از مراكزى است كه براى تعليم و تربيت است )بـراى ايـن است كه مى خواهند اين جوان ها به طرق مختلفه يا بيكاره و بيعار بار بيايندكه ديگر در مقابل اين استفاده جوهاى خارجى نتوانند كارى بكنند يعنى بى تفاوت باشندنـسـبـت بـه آنـهـا و ايـن جـوان هايى كه ترياكى بار آمده اند، هروئينى بار آمدند، شاربالخـمـر هـسـتـند، قمار باز شده اند عرض بكنم در مراكز فساد و فحشا رفتند، اينها ديگرهمان عياشى ها را تمام مقاصد خودشان مى دانند و عالم هر چه بشود، آنهاتفاوتند نسبت بهآنـهـا. آنـها مى خواهند كه اين نسل جوانى كه ممكن است يك ثروت بزرگى براى يك مملكتبـاشـد و ايـن مـملكت را جلو ببرد، اين نسل جوان را كارى بكنند كه به عقب برگردد يعنىچـيـزى بـشـود بى فايده ، يك امر بيفايده اى ، يك ثروت بيفايده اى براى مملكت بشود،اين يكى از كارهايشان است كه مى كنند.
مخالفت اسلام با مراكز تربيت و تعليم فاسد استعمارى است ، نه با دانشگاه .
يـا مـثـلا ايـن مـراكـز تـعـليـم و تربيتى كه اينها درست كرده اند، از دانشگاه گرفته تاپـايـيـن ، ايـنـهـا بـاز استعمارى است و اينها بچه هاى ما را كه مى خواهند تربيت كنند، يكتربيت صحيح نمى كنند يعنى اولا يك حد معين دارد كه از اين حد معين نمى گذارند بالاترايـنها بروند و ثانيا وسايل متعدده درست مى كنند، موانع متعدده درست مى كنند براى اينكهاينها عقب بمانند، براى اينكه دانشگاه اگر يك
دانـشـگـاه صـحـيـح مـسـتـقـلى كـه مـاهـا مـى خـواهـيـم بـاشـد، از ايـن دانـشـگـاهرجـال بـزرگ بـيـرون مـى آيـد، از ايـنـهـا رجـالى بـيـرون مـى آيـد كـه بـعـد درمـقـابـل آنـهـايـى كـه مـى خـواهـنـد تـعـدى بـه مـمـلكت ما بكنند و همه مخازن ما را ببرند درمـقابل آنها مى ايستند و آنها چون نمى خواهند يك همچو چيزى بشود، اينها را آنطور بار مىآوردنـد و اگـر تـوانـستند غربزده آنها را بار مى آوردند يعنى طورى مى كنند، طورى اينمـسـائل غرب را براى آنها طرح مى كنند، طورى آنها را تحت تاثير قرار مى دهند كه اينهااز خـودشـان بـكـلى بـيـخـود مـى شـونـد و پـيـوسـتـه بـه آنـهـا مـى شـونـد يـعـنـىعمال آنها مى شوند يعنى ما، فرض كنيد كه اگر چنانچه اين نحو تربيت باشد، بعد ازچـنـد وقت ديگر (تا حالا هم همين طورها بوده ) اگر يك رجالى داشتيم كه اينها مى خواستنديك كارى بكنند، كارهايى مى كردند كه به نفع آنها بوده نه كارهايى مى كردند كه بهنـفـع خـودشـان بـاشـد بـراى ايـنـكه اينها به طورى محو شده اند در آن تربيت و تعليمآمـريـكا، خارجى ها و به طورى اينها را در نظر اينها بزرگ كرده اند كه ديگر همه مآثرخـودشـان و هـمـه چـيزهايى كه مربوط به خودشان است ، همه اينها را فراموش مى كنند وتـوجـه شان به خودشان از بين مى رود و متوجه به غرب مى شوند و هر چه مربوط بهآنهاست به آن توجه مى كنند.
اسـلام مـى خواهد كه هيچ يك از افراد اين مملكت اسلامى پيوسته به غير نباشد، تحت نفوذغير نباشد. حكومت اسلامى اگر چنانچه تاسيس بشود، نمى خواهد كه آثار تمدن را از بينبـبـرد، بـا دانـشـگـاه مـخـالف نـيـست ، با علم مخالف نيست ، قرآن پر اين است كه تفسير،تـعـبـيـر، عـلم را از آن تـعريف مى كند و عرض مى كنم كه احاديث ما از علم آنقدر تعريف مىكنند، از عالم آنقدر تعريف مى كنند، آنوقت ما بگوييم كه با علم مخالفند، خير با اين نحوعلمى كه شما داريد ما مخالفيم ، با اين نحو تربيت و تعليمى كه شماها مى خواهيد ما راتـربـيـت كـنـيـد، با اين ما مخالفيم ، با آن مظاهر تمدن كه بچه هاى ما را فاسد مى كند،بـچـه هـاى مـا را عـقـب مـانـده نـگـه مـى دارد مـا بـا آن مـخـالفـيم ، نه اينكه ما مخالفيم بااصل تمدن و مى خواهيم مردم را برگردانيم به زمان كذا. اينها مى خواهند مردم را نگذارندتـرقـى بكنند، برنامه اينها اين است كه به اين نحو رفتار كنند كه بچه هاى ما ترقىنـكـنـنـد و دليـلش ايـن اسـت كـه بـعـد از 70 سـال كـه مـا مـدرسـه داشـتـيـم و بـيش از 30سـال كـه دانـشـگـاه داريـم حـالا هم اگر چنانچه يك كسى مريض مى شود، مريض خودش رابـرمـى دارد مى رود اروپا يا مى رود آمريكا آنجا معالجه بكند. ما اگر چنانچه يك دانشگاهمـسـتـقـلى داشـتـيـم ، خـوب در دانـشـگـاه هـاى مـا بـعـد از 30سـال بـايـد طـبـيـب هـا و نـمـى دانم همه چيزها مجهز باشد و ما بتوانيم حتى كه مريض هاىخـودمـان را مـداوا كـنـيم ، اين دليل بر اين است كه ما نداريم يك چيزى ، در زمان ايشان همهچـيـزهـا از دسـت مـا رفته است . يك آسفالت مى خواهند اينها درست كنند، مى روند يك شركتخـارجـى مى آورند، يك سد مى خواهند درست كنند، يك شركت خارجى مى آورند: اگر چنانچهما خودمان داشتيم ، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود كه ديگر محتاج به اين نبوديم كهيـك آسفالت را حتى خودشان نتوانند درست كنند يا عرض بكنم يك سد را خودشان نتواننددرسـت بـكـنـنـد، يـك بـرنـامـه آبـيـارى نداشته باشند، يك برنامه برق صحيح نداشتهبـاشـند، يك برنامه ، آب صحيح نداشته باشند. هيچى ندارند. اگر ايشان الان هم بروديك مملكتى تحويل ما
مى دهد كه اين مملكت 30 سال محتاج به اين است كه زحمت به آن بشود تا به درجه اولشبـرسـد، تـا بـه آنجا برسد كه زراعتش يك زراعت صحيح بشود. تمام زراعت ما را از بينبـرده انـد و همه جهاتى كه ما داشتيم از بين برده اند و حالا محتاج به اين است كه از سردرسـت كـنند. همه ادارت ما را فاسد كردند، اين بايد از سر درست بشود، نه اينكه از سردرسـت بـشـود مـا بـخـواهيم بگوئيم كه اجزاء ادارات بايد بروند، خير اجزاء ادارات خوبهـسـتند اينها نمى گذارند كار بكنند، اينها مانع هستند از اينكه ادارات ما درست كار بكنند والا ادارات ما مردمش ، مردم همين مملكت هستند، الا يك دسته استفاده جويى كه مربوط و پيوستهبـه دولت اسـت يـا پـيـوسـتـه بـه خـارج اسـت ، مـابـقـيـشـان مـلت مـا هـسـتـنـد و بـاكـمـال خـوبى با آنها رفتار مى شود، با كمال صفا با آنها رفتار مى شود، همه سركارخـودشـان هـسـتـنـد و بهتر از زمان حاضر كه همه چيزيشان به باد فنا رفته است با آنهارفتار خواهد شد.
مـقصود اين است كه اين تبليغات سويى كه در روزنامه هاى اينجا، در روزنامه هاى سايرمـمـالك ديـگـرى كـه در ايـنـجـا هـسـت يـا در خـود ايـران بـهوسـايـل مختلف تبليغ مى كنند، همه اينها براى اين است كه ، تمام نظر خارجى ها اين استكه اين شاه را نگه دارند همه استفاده ها را ببرند، مى بينند بهتر از اينها، شخصى كه ازايـن نـوكـرى حـسـابـى بكند بهتر از اين ندارند از اين جهت مى خواهند اين را نگهش دارند وبـايـد ايـران و ايرانى جديت كند كه اين بساط برچيده بشود و يك بساط صحيح سالمىبـيـايد و خودشان مملكت خودشان را اداره كنند. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد،موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 2/10/57
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان  
بسم الله الرحمن الرحيم
صـلوات و سـلام خداى بزرگ بر حضرت عيسى بن مريم روح الله و پيامبر عظيم الشانكـه مـردگان را احيا و خفتگان را بيدار فرمود. صلوات و سلام خداى بزرگ بر مادر عظيمالشـانـش مـريـم عـذرا و صـديـقـه حـورا كه با نفخه الهى ، چنين فرزند بزرگى را بهتـشـنـگـان رحـمـت الهى تسليم نمود. درود بر روحانيون و احبار و رهبانان كه با تعاليمعيسى مسيح ، نفس سركششان را به آرامى دعوت مى كنند. درود بر ملت آزاده مسيح ، آنان كهاز تعاليم آسمانى عيسى روح الله برخوردارند.
من به اسم ملت مظلوم ايران ، از شما ملت مسيح مى خواهم كه در روزهاى متبرك خود به ملتما كه گرفتار سلطان ستمكارند، دعا كنيد و فرج آنان را از خداى بزرگ بخواهيد.
مـن از شـمـا مـلت بـزرگ مـى خـواهـم كـه سـران بـعضى كشورهاى مسيحى را كه با قدرتشيطانى خود از شاه ستمگر پشتيبانى مى كنند و ملتى را در زير فشار ظلم خرد مى كنند،هشدار دهيد و آنان را به تعاليم حضرت مسيح آشنا كنيد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation