بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

578 هر قدر اين درك حضور تقويت شود ... 


به حكم اءلحكمة ضآلة المؤ من ، فلياءخذها ولو من الكافر.؛(729)(حكمتگمشده ى مؤ من است ، لذا مؤ من بايد آن را ولو از كافر فرا گيرد.) باتاءمل در احوال ديگران حتى كافران براى انسان تنبهحاصل مى شود.
نقل شده كه دو نفر مرد و زن از كفار محض ، با يكديگر مواعده ى خلاف دين و شرع مىگذارند و جاى خلوتى پيدا مى كنند كه هيچ مانعى وجود نداشته است ، با اين وجود يكىاز آن ها (مرد يا زن ) مطلع مى شود كه روى صورت بت آن ها باز است و مثلا ما را نگاه مىكند . لذا بلند مى شود و جامه اى بر صورت بت مى اندازد تا به اصطلاح آن ها رانبيند.
اين داستان چه قدر عبرت است براى مؤ من !آن كافر صورت بتى را كه هيچ نمى داند مىپوشاند. بنابراين ، ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببينيم چگونه بايد باشيم؟!از نگاه ى ك انسان عادى هراس داريم ، و به خاطر عدم اطلاع افراد معمولى در را مىبنديم ، بلكه از طفل حيا مى كنيم چه رسد به نظر خدا.
با توجه به فلياءخذها و لو من الكافر. از اين ماجرا بايد عبرت بگيريم كه دربرابر ذاتى كه حيلولت و جدايى او از ما محال است و در همه جا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه بايد باشيم و مرتكب معاصى نشويم ؟!
هر قدر اين درك حضور تقويت شود، انسان محفوظتر و ماءمون تر است ؛ و هر قدر تضعيفشود، مصونيت و ماءمونيت او كمتر است .


579 ماهى يك نماز بخوانيد كافى است ! 


آقايى به بمبئى رفته بود و ديده بود در يك محله همه شيعه هستند ولى نمازنمى خوانند، به آن ها گفته بود: طورى نيست اگر ماهى يك نماز بخوانيد كافى است!البته چنين فتوى و دستورى نياز به جراءت و يقين دارد . لذا همه گفتند: اين كه چيزىنيست ، و ماهى يك نماز خواندند. مدت ها بدين منوال ماهى يك نماز مى خواندند تا اين كه آنآقا به آن ها گفت : هفته اى يك نماز. مدت ها گذشت تا اين كه فرمود: شبانه روزى يكنماز.كم كم صبح و شام ، تا اين كه نمازهاى يوميه را باكمال سهولت و بدون هيچ صعوبتى به آن ها تعليم نمود و آنان را را نمازخوان كرد ونتيجه ى مطلوب و نهايى را گرفت .
به ايشان گفته بودند: چگونه آن ها را در اين مدت بى نماز گذاشتى ؟ گفته بود: آن هاخود بى نماز بودند، من بى نماز نكردم ، من با اين روش آن ها را تدريجا نمازخوان كردم.


580 محبت نمى گذارد محب آرام بگيرد 


زمانى كه ما در كربلا بوديم ، آقا شيخ عبدالله مامقانى - رحمه الله - در قيدحيات بودند.گفته مى شد كه ايشان شبانه روزى چهار ساعت مى خوابيد، ولى در كتابرجالش نوشته است : تاءليف اين كتاب سه سالطول كشيد و من در اين مدت ، شبانه روزى سه ساعت مى خوابيدم !
اين ها اتمام حجت است براى كسانى كه خيال مى كنند اگر خوابشان مقدار اندكى از هشتساعت كم شود، مى ميرند.
شيخ آقا بزرگ تهرانى - رحمه الله - هم در وقت تاءليف ، نشسته مى خوابيد. ايشان هرروز مقدارى مى نوشت ، حتى روزى كه وفات كرده بود، به ى ك پهلو تكيه نمودهومقدارى نوشته بود.
آقايى نيز از پدرش نقل مى كرد كه سه سال نشسته مى خوابيدم و در اين مدت رختخوابخود را براى خواب باز نكردم .
اين گونه عاشق علم و عاشق عمل بودند!آيا اين كم خوابى و پر كارى ها بدون محبت ممكناست ؟!البته امكان دارد كسى از ناراحتى نخوابد، اما آن كجا و راه محبت كجا كه اصلا نمىگذارد محب آرام بگيرد!


581 هر كه در طوفان بگيرد دامن تسليم يار ... 


عده اى هميشه مى خواهند چيز تازه اى به آن ها ارايه شود،غافل از اين كه ما همه چيز داريم و همه چيز در نزد ما وجود دارد، بايد بدانيم كه هر كداماز ما تا هدف و مقصد اعلى مسافتى داريم ، و اين مسافت در افراد متفاوت است و هر كسمسافتى تا مقصد خود دارد، لذا بايد سعى كنيم اين مسافت را زياد و بار خود را گران ترو سنگين تر نكنيم . گناهان موجب ازدياد بار و بعد مسافت تا مقصد است ، و گرنه بسياربايد استغفار و تلاش نمود تا به جاى اول و مسافت اولى برگرديم .
ملاحظه ى اين مطلب خيلى مهم است كه به واسطه ى آن ، راه هاى سعادت به روى ما گشودهمى شود: هر كه در طوفان بگيرد دامن تسليم يار ...


582 پول حمام را از زير فرش بردار و بروغسل كن


آقايى مكاسب مى گفته است : شخصى جنبى واردمحل درس مى شود.استاد مى فرمايد: امروز ديگر درس نمى گويم . و شايد علتش را بيانكرده بود.
مرحوم وحيد بهبهانى بعد از درس به ى كى از شاگردان خود فرمود: بمان . سپس بهايشان فرمود: بعد از اين بدون غسل در مجلس ‍ درس حاضر مشو.زير فرشى كه نشستهاى پول حمام است ، بردار و برو حمام و غسل كن .
ولى حال ما فرق كرده است و ما پسران آن پدران محسوب نمى شويم و هيچ سنخيتى با آنها نداريم .


583 لزوم رسيدگى به حال نيازمندان و جمع آورى اعانه ها  


در روايت آمده است :
انما يرحم الله من عباده الرحمآء(730)
خداوند تنها به بندگان مهربانش ، رحم مى كند.
بايد همه از حال يكديگر باخبر باشند، نه اين كه خصوصاهل علم از همديگر تفقد كنند و از احوال يكديگر باخبر باشند.
شايد يكى از حكم حضور در جماعت هم اين باشد كه ازحال يكديگر باخبر باشند و به همديگر رسيدگى كنند، و از هم دور نشوند و از يكديگرغافل نباشند، تا اگر بيچاره اى در ميان آن ها پيدا شد، در فكر رفع بيچارگى اوباشند.
اگر براى اين منظور از هر نفر در يك روز يا يك ماه ، يك تومان مثلا گرفته شود - كهچيزى نيست - خدا مى داند مثلا از يك شهر چند ميليونى چه قدر جمع مى شود و چه قدرگرفتارى ها از محرومان جامعه رفع مى شود.اين ها توفيقاتى است كه شايد اگر مرحومكاشف الغطا بود آن را واجب مى كرد، زيرا او جراءت داشت كه چنين فتواى كثير الانتفاع رابدهد.زيرا خدا مى داند اين گونه جمع آورى ها چه قدر فايده دارد، و چه قدر رفع مضارمى كند!روزى يك تومان چيزى نيست و براى هر كس ميسور است ؛ ولى چه كنيم كه اطميناناز همديگر سلب شده و از يكديگر خاطر جمع نيستيم !


584 لزوم تشكيل هيئت ها براى كمك به محرومان  


بايد بنشينيم و فكر كنيم كه چه كار كنيم تا محروميت ها به تدريج از جامعهرفع شود.در بعضى از شهرها هياءت هايى تشكيل شده بود و افرادى به ايتام و بىسرپرست ها كمك مى كردند. از ادامه اش خبر ندارم .اين افراد هنگام كمك كردن نمى گفتنداز كجاست ، و فقط مى گفتند: از طرف امام زمان - عليه السلام - است .


585 اگر نعمت فراوان نيست ، قطعا بدانيم كه شكر نكرده ايم  


اين همه ابتلائات و گرفتاريهاى ما در اثر ناشكرى وكفران نعمت هاى ما است ؛زيرا خداوند سبحان مى فرمايد:
(و لئن كفرتم ان عذابى لشديد)(731)
اگر سپاسگزارى كنيد، قطعا نعمت خود را براى شما زياد مى كنم ؛ و اگر ناسپاسىكنيد، به راستى كه عذاب من سخت و شديد است .
يعنى : شكر، موجب ازدياد نعمت هاست ، و اگر شكر نكرديد خبرى از ازدياد نيست ، لذا اگرديديم ازدياد نيست ، شك نكنيم و بدانيم كه شكر نيست ؛ چرا كه ازدياد نعمتمعلول علت است كه همان شكر است . پس اگرمعلول (يعنى ازدياد) نيست ، براى آن است كه علت آن - كه شكر است - نيست .
شكر، معناى وسيعى دارد و منظور از آن طاعت خداست ، فقط الحمدلله زبانى نيست ،هر چند آن هم يكى از مراتب شكر است . طاعت خدا، شكر خدا است . بنابراين ، (لن شكرتملاءزيدنكم )يعنى : (لئن اءطعتم لاءزيدنكم )و (و لئن كفرتم ) يعنى لئن عصيتم وخالفتم ، (ان عذابى لشديد).
سپاسگزارى از نعمت به معناى طاعت خداست كه موجب افزايش نعمت مى شود، كفران نعمت همبه معناى عصيان الهى و موجب عذاب از ناحيه ى او است .پس هر جا گرفتارى و بلايى وعذابى بر سر ما آمد، بدانيم جلوتر از آن ، زمينه ى گره و گرفتارى و ابتلا را خودفراهم كرده ايم ؛ يا با ترك واجب ، و يا با ارتكاب كار حرام ، و يا ترك مستحب خيلىشديد و مؤ كد، و يا با انجام شبهات .
اگر ما الآن به حسب ظاهر همين كه بدانيم تارك واجب يافاعل حرام نيستيم ، جا دارد كلاهمان را از شادمانى به هوا بيندازيم .


586 مشخص كردن وقت ظهور 


در تفسير برهان سيد هاشم بحرانى - رحمه الله - درذيل آيه ى شريفه (المص )(732)و نيز در غاية المرام (733)به مناسبتى درباره ىوقت و علايم ظهور روايت مشكلى به حساب حروفنقل مى كند كه با قواعد نظرى عقلى بايد بررسى شود، و در آخرش دارد:
فافهم ذلك و اكتمه الا من اءهله .(734)
پس آن را بفهم و جز از اهلش نهان كن .
اگر اين روايت وضعياتش (از حيث صدور، روايت و سند) درست باشد از آن استفاده مى شودكه كذب الوقاتون (735)يعنى مشخص كنندگان وقت ظهور، براى غيراهل ، دروغگو هستند، نه به طور مطلق .
اين روايت روز و ماه و سال و محل و ساعت ظهور را يك جا بيان مى كند. بنده روايتى نظيراين روايت كه به اين صورت حساب و شماره ىسال و ... را ذكر نموده باشد، نديده ام .
حسابى هم از تاريخ انقراض بنى العباس تا زمان ظهور براى راوى بيان كرده كه خيلىزحمت مى خواهد كه انسان از آن نتيجه ى مطلوب را بگيرد . مى فرمايد: در فلانسال حكومت بنى اميه زايل مى شود، راوى مى گويد: تصديقش را فهميدم و ...
اگر كسى بتواند در اين روايت زحمت بكشد، حتىسال و ماه و ... را به دست مى آورد منتهى محتاجاعمال دقت و فكر و قراين عقليه است .
سؤ ال : حضرتعالى از آن روايت چه سالى را به دست آورده ايد؟
جواب : روى حسابى كه بنده به دست آورده اماحتمال مى دهم بين سال هاى 1414 يا 1415 ه .ق مستقر باشد . شايد مقدمه و زمينه ىظهور در آن سال ها فراهم شود، چنان كه سال انقراض حكومت بنى اميه را تعيين مى كند كهبعد از سى سال اتفاق افتاده ، و آن سال كه تعيين شدهسال مقدمه ى انقراض و تزلزل حكومت آن هاست نه انقراض فعلى.نقل كردند: يكى از علما كه مدت هاست وفات كرده فرموده است : ظهور آن حضرت درسال دو چهارده كنار هم - يعنى 1414 ه .ق - است .


587 كشتار قبل از ظهور 


بعضى خيال مى كنند، وقتى كه حضرت ظهور مى كند، كشتار واقع مى شود، ولىچنين نيست بلكه كشتار قبل از ظهور آن حضرت است .(736)
در روايتى آمده است : سفيانى . صد و هفتاد هزار نفر را در فلان محله ى ا منطقه ى عراق مىكشد.(737)


588 لزوم دعاى فرج حتى براى اهل شقاوت و گناهكاران  


خيال مى كرديم كه دعاى تعجيل فرج ، تعليق به عدم شقاوت دعاكننده است ، ولىچنين نيست ؛ زيرا اگر حضرت غائب - عليه السلام - ظهور كند مگر انسان از شقاوتبيرون مى آيد؟!ولى ظهور آن حضرت براى مؤ منين فرج و گشايش خواهد بود. وقتىانسان خودش در آب و گل فرو رفته باشد، اگر عالم را آب فرا گيرد، آيا او نجات مىيابد؟!وقتى حضرت ظهور مى كند مى پرسد: اين كار آشكار را چرا انجام دادى ؟ معلومنيست از كارهاى پنهانى جست و جو كند.


589 ترك واجبات و ارتكاب محرمات ، حجاب و نقاب ديدار ما از حضرت غائب - عليهالسلام


كجا رفتند كسانى كه با صاحب الزمان - عليه السلام - ارتباط داشتند؟ ما خود رابيچاره كرده ايم كه قطع ارتباط نموده ايم و گويا هيچ چيز نداريم ، آيا آن ها از مافقيرتر بودند؟!اگر بفرماييد: به آن حضرت دسترسى نداريم ؟ جواب شما اين استكه چرا به انجام واجبات و ترك محرمات ملتزم نيستيد، و او به همين از ما راضى است ؛زيرا:
اءورع الناس من تورع عن المحرمات .(738)
پرهيزگارترين مردم ، كسى است كه از كارهاى حرام بپرهيزد.
ترك واجبات و ارتكاب محرمات ، حجاب و نقاب ديدار ما از آن حضرت است .


590 چه مى شد اگر كسى را داشتيم كه ... 


چه قدر محروميت است براى ما كه كه براى فهم يك مساءلهچهل روز درس را طول مى دهيم ؟!آن آقا شانزده روز مباحثه ى درس خارج از ايام تحصيلى راكه با محاسبه ى تعطيلى ها يك ماه مى شد، براى يك مساءلهطول دادند، و آخرش با احتياط از مساءله خارج شدند و نتوانستند حكم واقعى آن را به دستآورند و فتوى بدهند!
چه مى شد اگر كسى را داشتيم كه عالم به حقايق و شريعت بود و فيض حضور او را نيزداشتيم تا در زمان كم ، احكام را به ما تعليم مى كرد، و نمى گفت : نمى دانم ويا اين كه : آيا چنين است و يا نيست ، و احتياط كنيد! و به جاى اين همهسرگردانى و حيرت و صرف وقت در تحصيل و تعليم ، بهعمل مى پرداختيم و مشغول عمل مى شديم !و به معرفت خدا كه براى او آفريده شده ايمدست مى يافتيم . كارى كرديم كه خود را از منابع فيض و رحمت و چشمه هاى نور و حكمتمحروم ساختيم و از روز اول تا به حال عترت را كنار گذاشتيم و نخواستيم از آن هاپيروى كنيم و در راه آن ها باشيم !


591 دعاى فرج ، دواى دردهاى ما است  


دعاى تعجيل فرج دواى دردهاى ما است ، در روايت است كه : در آخر الزمان همه هلاكمى شوند،
الا من دعا بالفرج .(739)
مگر كسانى كه براى [تعجيل ] فرج دعا كنند.
ائمه ى ما - عليهم السلام - با اين بيان خيلى بهاهل ايمان و شيعيان عنايت كرده اند تا خود را بشناساند . علامت گذارى براى آن ها است ،يعنى اگر براى فرج دعا مى كنيد، علامت آن است كه هنوز ايمانتان پابرجاست .
دستورهاى عجيب و غريب ديگر هم داده اند، زيرا در آخرالزمان گرفتارىاهل ايمان خيلى سخت مى شود به حدى كه در روايت آمده است :
بعد ما ملئت ظلما و جورا.(740)
بعد از آن كه زمين از جور و ستم پر مى شود.
و شايد در روايت وارد شده باشد كه :
ينكره اءكثر من قال بامامته !(741)
بيشتر كسانى كه اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انكار مى كنند . يعنى بيشتر مردماز اعتقاد و ايمان به امامت بر مى گردند.
هم چنين فرموده اند كه در آخر الزمان اين دعاى فرج را كه دعاى تثبيت در دين است ،بخوانيم :
يا الله ، يا رحمان ، يا رحيم ، يا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دينك .(742)
اى خدا،اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زير و رو كننده ىدل ها،دل مرا بر دينت ثابت و استوار گردان .
يعنى آن مرتبه اى از ايمان را كه به من منت هادى ، حفظ كن ، نه اين كه مسلمان باشد و بههمان باقى باشد، چون اين معنا تثبيت در دين نيست .
اين توسلات ، عزادارى ها، سوگوارى ها و زيارت قبوراهل بيت - عليهم السلام - علامت آن است كه اهل ايمان به آن هااتصال و الصاق دارند و هنوز از آن ها منحرف نشده اند؛ لذا كفار و دست نشانده هاى آن هادستور داشتند كه بين مسلمانان و قرآن - تا چه برسد به مساجد و تكايا و مجالس عزا وروضه خوانى - جدايى بيندازند، زيرا همه ى اين ها ضد خواسته هاى سلاطين جور بود،لذا فرمان هدم قبور يا تعطيلى مجالس روضه خوانى را دادند .
روز هشتم ماه شوال كه روز هدم قبور ائمه ى بقيع - عليهم السلام - است قاعدتا روزتعطيلى حوزه ى علميه نجف بود، ولى ما كم كم عادت كرديم و براى ما عادى شد .!


592 هر چند از فيض حضور غايبيم ، ولى ... 


هر چند حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - از ما غايب و ما از فيضحضور آن حضرت محروميم ، ولى اعمال مطابق يا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت رامى دانيم و اين كه آيا آن بزرگوار را با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامى هر چندضعيف خدمتش مى فرستيم ، و يا آن حضرت را بااعمال ناپسند، ناراضى و ناراحت مى كنيم .
با اين كه در مال آن حضرت (743)تصرف مى كنيم ، ديده و شنيده شده كه حضرت درتصرف ما ترتيب اثر داده و در حيف و ميل آن به كسى اعتراض نموده باشند . گويامال آن حضرت را مال او نمى دانيم و گويا آن حضرت اينمال را مال خود نمى داند كه به ما اعتراض نمى كند!


593 حديث كسا و حضور حضرت غائب - عليه السلام -  


شخصى نقل كرد كه : نسخه اى از حديث كسا را پيدا كرده است كه ازشرايطش روشن كردن عود در مجلس است ، هر كس آن را بخواند، حضرت حجت - عليهالسلام - و انوار خمسه ى طيبه در آن مجلس حاضر مى شوند، و الآن يكسال است كه آن شخص وفات كرده است .
آيا ما نبايد در توجه به خدا، به سفير و ولى اومتوسل شويم ؟!


594 همه بايد سايه ى ظلم و جور را احساس كنند 


از اين خونريزى هايى كه پيش از ظهور حضرت حجت - عليه السلام - واقع مىشود، معلوم مى گردد كه ظهور آن حضرت مانع از خونريزى است ، چون همه طوعا ياكرها(744)تابع آن حضرت خواهند شد . و نيز معلوم مى شود كه آن قدر بايد ظلم وخونريزى صورت بگيرد كه براى همه روشن گردد كه ملئت ظلما و جورا؛(745)(زمين از جور و ستم پر شد .) و همه ىاهل زمين در هر كجا كه باشند احساس كنند سايه ى ظلم و جور بر سر آن هاست و همه ىجهانيان حتى كفار، در فشار ظلم و ستم به سر ببرند و به انتظار و ظهور فرج و مصلحباشند.
ائمه ى ما - عليهم السلام - در روايات به ما خبر داده اند كه : خيلى ازاهل ايمان و عقيده در اثر ابتلائات بر مى گردند.(746) خدا كند ايمان ما تا آن وقتباقى بماند، و گرنه اگر ظهور هم نزديك باشد ولى ايمان مازايل شده باشد، ديگر ما را چه با ظهور آن حضرت و حضرت را چه با ما؟!
حضرت استاد - مدظله - در جاى ديگر فرمودند: براى مؤ منين تثبيت در دين و ايمان و ثباتقدم تا ظهور آن حضرت ، از ظهور آن حضرت مهم تر است .


595 تضرع به هنگام بلا  


خداوند، بلاها را بدون مصلحت و ملاك نمى فرستد، و براى رفع آن ها دعا لازماست . خداوند سبحان مى فرمايد:
فلولا اذ جآءهم باءسنا تضرعوا(747)
پس اى كاش آن هنگام كه سختى اى از سوى ما براى آن ها مى آمد، تضرع و زارى مىنمودند.
يعنى باءس و سختى و فشار، باءس ما و از طرف ما است و ما آن را براى شما فرو مىفرستيم براى اين كه به درگاه ما تضرع كنيد و به ما روى آوريد و از ما درخواست كنيدو دعا نماييد. چرا چنين نيستيد؟!


596 دعا مشروط به توبه است يا نه  


سؤ ال : چرا اين همه دعا مى كنيم و مستجاب نمى شود و ملايكه باز مى گويند:چرا دعا نمى كنيد؟!
جواب : زيرا استجابت دعا شرطش توبه است ، لذا ملايكه مى گويند: اين مشروط (دعا) رابا شرطش (توبه ) چرا به جا نمى آوريد تا مستجاب شود؟ و چرا دعاى تائب و دعاى باتوبه نمى كنيد؟!


597 دعايى كه مشروط به توبه نيست ! 


البته فرق است بين كه با حالت تمرد و سركشى بگوييم : توبه نمىكنيم ولى آن چه را كه مى خواهيم به ما بده ، زيرا اين خلاف عبوديت و بندگى است ؛و بين اين كه بگوييم :خدايا، ما تائب به توبه ى حقيقى نيستيم ، ولى طاقت بلا راهم نداريم و رفع آن را از تو مى خواهيم ، ما گناه كاريم و به گناه خود اقرار مى كنيم ،از ما توبه بر نمى آيد و توبه مان حقيقى و دائمى نيست .مسلما منكر و متمرد با مقرو معترف و منقاد فرق دارند؛ چرا كه اين گونه خواستن و اجابت و عطا كردن خداوند ازباب تفضل است ، و جداى از باب شرط و مشروط، و مشروط بودن دعا به توبه است .به اين صورت كه بگوييم : بارالها، ما مستوجب رحمت نيستيم و اقرار مى كنيم كه اهليتآن را نداريم ، ولى : تو اهليت آن را دارى و :
تجد من تعذبه غيرى .و لا اءجد من يرحمنى سواك .(748)
تو كسى جز من را پيدا مى كنى كه عذاب كنى ، ولى من غير از تو كسى را نمى يابم كهبه من رحم كند.


598 شيعه غرق در نور است ! 


دعاهايى كه در ماه شعبان وارد شده ، كمتر از دعاهاى ماه رجب نيست . شيعه را باداشتتن اين همه ادعيه ى ماءثوره از اهل بيت - عليهم السلام - غرق در نور مى بينيم .


599 معانى و لذكر الله اكبر 


در آيه ى شريفه ى ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر اللهاءكبر(749)؛ (نماز انسان را از كارهاى زشت و ناپسند باز مى دارد، و قطعا ياد خدابزرگتر است .) جمله ى (تنهى عن الفحشآء) اشاره به تخليه ، و عبارت (و لذكر اللهاءكبر)يعنى ياد كردن بنده از خدا، اشاره به تحليه است . در روايت آمده است :
لذكر الله العبد اءكبر من غير ذكره [يا] من ذكر غيره .(750)
كه مصدر اضافه به فاعل شده است يعنى : ياد كردن خدا از بنده ، از غير ذكر او، يا ازذكر غير او بزرگتر است .
و در بعضى از روايات ، ذكر الله (751) درمقابل ذكر الناس ذكر شده است ، يعنى ذكر الله اءكبر من ذكر الناس ‍ ؛(ياد خدا از ياد كردن مردم بزرگتر است .)
بنابراين ، هر كس مردم را ياد كند و از آن ها بترسد و يا دوست داشته باشد و يا بهسوى آن ها بگريزد و يا از آن ها فرار كند، به ى اد خدا نيست .
در نماز و عبادات عنايت به ذكر الله و توجه به خدا نيست ، بلكه عنايت بهعدم توجه به غير شده كه توجه به او است ، زيرا اگر بنده توجه و ارتباطشرا از غير خدا قطع كند، ارتباطش با خدا قهرى است .
ممكن است ( و لذكر الله اءكبر) اشاره به تعرض (752)آيات انفسى در ( و فى انفسهم)(753)باشد، در مقابل آيات آفاقى (فى الاءفاق )(754)براىاستدلال به وجود غيبى واجب ، هر چند وجود نفس هم از آيات آفاقى و از موجودات خارجىاست ، نظير آفتاب ، ماه ، ابر، باران ، كواكب ، زمين و آسمان .
اگر (و لذكر الله اءكبر)به معناى ذكر العبد لله باشد، (755)منظور ذكرقلبى است .و بهترين لفظى كه در مقام لفظ حكايت از آن ذكر قلبى كند، از ميان تماماسماى حسنى لفظ جلاله ى الله است ؛ بلكه به حسب لغت مى شود گفت : ذكرالله از قبيل اضافه ى مصدر به مفعول است ، و مذكور به ذكر، در آيه ذكر شده است ، كهلفظ جلاله ى الله حاكى از آن است .


600 وز ياد او چنان شدم كه او شدم  


در ذكر الله و ياد خدا، اهلش مى دانند كه چه اتفاقى مى افتد. همين قدرخودش ، خودش مى شود، وز ياد او چنان شدم كه او شدم چنان كه خداوند سبحانمى فرمايد:
(كل شى ء هالك الا وجهه .)(756)
هر چيز جز روى [ يعنى : ذات و يا اسما و صفات ] او نابود است .
و نيز مى فرمايد:
فلا تعلم نفس ما اءخفى لهم من قرة اءعين ...(757)
هيچ كس نمى داند كه چه چشم روشنى هايى براى آن ها مخفى شده است .
و آيه ى شريفه ى (اءلا بذكر الله تطمئن القلوب )(758)؛ (هان !تنها با ياد خدادل ها آرام مى گيرند) به حسب حصر مستفاد از تقديم ما حقه التاءخير، سبب اطمينان و آرامشدل ها را منحصرا ذكر الله مى داند، و از ميان اسما هم خصوص الله ذكر شده است .عجب آيه اى است كه جامعيت و مانعيت دارد!
بنابراين ، آيا ما كه آرامش نداريم ، مى توانيم بگوييم ذاكريم ؟!آيا مى شود تمامبزرگان و علما در دعوى اين گونه مطالب اشتباه كرده باشند؟!آيا در امور تكوينيه اينهمه اشتباه از عقلا ممكن است ؟!آيا ممكن است عاقلى به جاى حمام ، لباس هاى خود را در مسجدبيرون بياورد؟ و يا در حمام ، به جاى مسجد به نماز بايستد؟!و به ماست بگويد چهفسنجان خوبى ؟!يا به فسنجان بگويد چه ماست شيرينى ؟!آيا ممكن است چنين اشتباهاتىدر امور تكوينيه از عقلا صادر شود؟ اگر ممكن نيست ، پس مشاهدات و حالاتى كه آن ها ازمراتب شهود و معرفت ادعا مى كنند، نيز خطا و اشتباه نيست ، بلكه واقعيت دارد، و ما كه ازحالات و مشاهدات آن ها محروميم نبايد منكر آن ها باشيم .


fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation