بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر آیت الله العظمی بهجت, محمدحسین رخشاد   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     20010001 -
     20010002 -
     20010003 -
     20010004 -
     20010005 -
     20010006 -
     20010007 -
     20010008 -
     20010009 -
     20010010 -
     20010011 -
     20010012 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

356 آقا، نان و ماست كافى بود... 


از مرحوم شيخ عبدالكريم حايرى نقل شده است : زمانى كه در كربلا مشرفبودند، شاگردى داشتند كه نزد ايشان مكاسب مى خواند، روزى حاج شيخ ايشان را جهتنهار دعوت فرمودند، تا اين كه روز موعود فرا رسيد ولى ايشان فراموش كرده بودندكه كسى را دعوت كرده اند و ايشان در خانه فقط نان و ماست داشتند و يك قران نزد ايشانامانت بود، با اجازه ى تصرف كه داشتند و يا به اذن فحوى ، آن را برداشتند و نان وكباب براى آن شيخ تهيه نمودند؛ ولى وقتى كه ميهمان بر سر سفره حاضر شد، فقطنان و ماست ميل مى كرد، حاج شيخ به ايشان مى فرمود و اصرار مى كرد كه بفرماييد ازنان و كباب ميل كنيد، ولى ايشان امتناع مى ورزيد تا اين كه گفت : آقا، همان نان و ماستكافى بود، ديگر نان و كباب با پول امانتى لازم نبود!


357 شما آزادى كفر را مى خواهيد ... 


در زمان آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - يكى از علما و بزرگاناسلامبول كه در آن جا براى مشروطيت زياد ترويج مى كرد، به نجف آمد و با سيد و آخوندخراسانى رحمهماالله - در يك جا اجتماع نمودند و آن عالم بر له مشروطه بياناتى ايرادكرد كه براى آزادى اسلام و مسلمانان بايد كوشش نمود .مرحوم آخوند رو كردند بهمرحوم سيد و فرمودند: آقا، شنيديد؟
سيد - رحمه الله - در جواب آن ها فرمود: وقتى سنى ها به نجف و كربلا و سايرشهرهاى شيعه نشين مى آيند دست بسته نماز مى خوانند و كسى به آن ها اعتراض نمى كند،و هنگامى كه شيعه ها به مكه و مدينه و شهرهاى سنى نشين مى روند با دست باز نماز مىخوانند و آزادانه مراسم مذهبى خود را انجام مى دهند و هيچ كس به آن ها اعتراض ندارد، مىبينيد كه بحمدالله مسلمانان در همه جا آزادند . شما آزادى اسلام و مسلمانان را نمى خواهيد،لابد آزادى كفر و بى بند و بارى را مى خواهيد.


358 زهد بزرگان در زمان مرجعيت  


شخصى مى گفت : در اوايل مرجعيت سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - در نجف باآن همه عايله ، ديدم خادم او ديگ بزرگى را گرفته و از خانه به بازار مى رود، هنگامبرگشتن نيز با او برخورد نمودم و ديدم به اندازه ى كف دست روغن گرفته و در ديگگذاشته و به منزل مى برد!
آقاى ديگرى نيز يك عدد تخم مرغ آب پز مى كرد و نصف آن را با نان ظهر مى خورد ونصف ديگر را شام .


359 آن ها خدا را دارند 


شخصى دم رفتن (522)مى گفت : اين فرزندم كه بزرگ است ، ولى اين يكىكوچك است ، و اين ديگرى هم كوچك است ، بعد گفت : استغفرالله .؛ (از خدا آمرزشمى طلبم )آن ها خدا را دارند.


360 طلبه ، بايد توكل به خدا روزى او باشد  


عالمى فرزند خود را به كاسبى واداشت و گفت : طلبه بايد قابليت اين راداشته باشد كه روزى خود را توكل بداند و تنهاتوكل به خدا روزى او باشد و فرزند من چنين نيست .


361 اءلسوچ سواد الوجه فى الدارين  


به شيخ انصارى - رحمه الله - در وقت مرض موت عرض كردند: خيلى براىشفاى شما مجالس ختم و دعا گرفته شده ، ان شاء الله شفا مى يابيد . ايشان فرمودند:
الموت و الحياة من عوارض البدن ، و السوچ سواد الوجه فى الدارين .
مرگ و زندگى از عوارض جسم اند، و مصيبت آن است كه انسان در دو سراى دنيا و آخرتسياه رو باشد .
سؤ ال : سوچ يعنى چه ؟
جواب : كلمه عاميانه اى است به معناى سوگوارى در مصيبت ، كهاصل آن سوگ است .


362 سادگى و تواضع آقا سيد حسن صدر - رحمه الله -  


مرحوم آقا سيد حسن صدر (523)كه در زمان ما در كاظمين ساكن بود وفضايل او را مى شنيديم ، بنده گمان مى كردم او را نديده ام ، تا اين كه ى كى دوسال قبل وقتى عكس ايشان را در يكى از كتاب هاى تراجم ديدم ، متوجه شدم كه در كربلابالا سر حضرت سيد الشهدا - عليه السلام - او را ملاقات كرده ام كه رو به حرم مطهرنشسته بود، ولى وضع ايشان طورى ساده و متواضعانه بود كه اصلااحتمال نمى دادم ايشان همان آقاى معروف و با شخصيت باشند.


363 ماجراى شهادت آقازاده ى آخوند خراسانى - رحمه الله -  


به خدا پناه مى بريم !انسان نبايد هيچ گاه از عاقبت خود خاطر جمع باشدهنگامى كه براى بار دوم آقازاده ى مرحوم آخوند خراسانى را در زمان رضا شاه پهلوىبه زندان بردند. به او فهماندند كه اگر كشف حجاب را امضا كنيد، شما را نجات مىدهيم . و اگر امضا مى كرد نجاتش مى دادند . ولى ايشان گفت : گناهانم نزد خدا زياد است، چه بهتر كه در همين راه به شهادت برسم . و شاه او را كشت ، چه كشتنى !با اين كه درآن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتى يكى از مقام هاى دولتى به او جسارتىكرده بود، مردم مى خواستند او را بكشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ايشانپناهنده شد، همين آقا كارش به جايى رسيد كه در بازار و در ملاء عام او را با پيراهنبلند، بدون عمامه و عبا و شايد با پاى برهنه در ميان مردم از شهربانى به دادگسترىبردند!
اءلملكم عقيم .؛ سلطنت ناز است و به انسان وفا نمى كند.) خدا اين گونهبلاها را براى اهل ايمان قسمت نكند، و اگر قسمت كرد،تزلزل قلبى از دين و ايمان را قسمت نكند؛ و گرنه اشد از اين بلاها را هم بر سراهل ايمان و و لاء آورده اند!


364 ارزش تبليغ همراه با علم و عمل  


شنيدم زمانى كه مرحوم آقا شيخ غلامرضا يزدى (524)در يزد اقامت داشت خيلىخوش گذران بود، ولى هرگاه به روستاهاى اطراف مى رفت با خود نان و ماست و ... برمى داشت و به هر ده كه مى رسيد، قرائت نماز ومسايل مورد نياز را به مردم ياد مى داد و آن گاه به آبادى ديگر مى رفت . و در همهحال خوراكش از خودش بود و از غذاى مردم پرهيز مى نمود.
آنان كه مثل انبيا عليهم السلام - ماءمور تبليغ هستند و بدون چشم داشت و منت ، كار آن ها راانجام دهند، خدا مى داند چه مقاماتى دارند!البته در صورتى كه عالم بمايفعل و يترك و عامل بما ياءمر و ينهى (525)؛ باشند . اگر كسى تشخيص بدهد كهبه اين كار اقدام كند و عالم و عامل باشد و با نشر علم شكرانه اش را ادا كند، بايد ازشادى كلاهش را به عرش بيندازد!


365 نيل به درجات عاليه ى ايمان و يقين ، بدون سر و صدا! 


چگونه انبيا - عليهم السلام - كسانى نظير سلمان - رحمه الله - و ... را تربيتكرده اند كه گويا آن چه انبيا - عليهم السلام - مى ديدند، مى ديدند!گذشته از سلمان -رحمه الله كه با نبى اكرم - عليه السلام - و وصى او - عليه السلام - مصاحبت نزديكداشت و با آن همه مقامات جاى خود را دارد، علمايى را كه ما در عصر غيبت ديده ايم كه بهمقامات عاليه و كرامات نايل آمده و آينده را مى ديدند و از آن خبر مى دادند و با بصيرتبودند، درجات ايمان و يقين و كرامت را بدون سر و صدا وطبل و شيپور و بدون تظاهر و خودنمايى بالا رفته بودند . اگر احياناطبل و شيپور داشتند و در جايى تظاهر به كرامت مى كردند، براى ترويج شرع بود، نهترويج شخص خودشان .


366 شادمانى بيشتر براى نصرت سيد الشهدا - عليه السلام -  


گفته اند: زهير بن قين - رضوان الله تعالى عليه -نقل كرده كه با شادى و همراه با غنايم جنگى از غزوه اى بر مى گشتيم كه سلمان -رضوان الله تعالى عليه - به ما فرمود:
اذا اءدركتم سيد شباب اءهل الجنة ، فكونوا اءشد فرحا بقتالكم معه .
هرگاه زمان سرور جوانان اهل بهشت [ امام حسين - عليه السلام - ] را درك كرديد، از يارىكردن او بيشتر شادمان باشيد.
هر چند بعضى احتمال داده اند كه مقصود از سلمان ، غير از سلمان فارسى رضوان اللهتعالى عليه - است (526)


367 ركن الاسلام و حجت الاسلام  


زمانى مرحوم سيد محمد كاظم يزدى از نجف اشرف به سامرا براى ميرزاىشيرازى - رحمه الله - نامه اى فرستاد و روى پاكت عنوان ركن الاسلام را براىايشان نوشت . ولى ميرزا - رحمه الله - در جواب براى او عنوان حجة الاسلام را كهبالاترين عنوان و رتبه ى علمى بود، نوشت .
شيخ يونس - رحمه الله - از شاگردان ميرزا به ايشان اعتراض كرد و گفت : ايشان براىشما ركن الاسلام نوشت ، و شما حجة الاسلام مى نويسيد ؟!فرمود: ايشانمرا مجتهد نمى داند لذا ركن الاسلام نوشته است ولى من او را مجتهد مى دانم لذا براى اوحجة الاسلام مى نويسم . و اين در حالى بود كه ميرزا از همه ى عالماناهل عصر بلكه غير از معاصران خود دقيق تر بود، و در آن زمان علماى سامرا(527)بهنجفى ها(528) مى گفتند: شما چاه مى كنيد و ما نهر گفته اند: مرحوم ميرزا سهماه در مبحث استصحاب كلى بحث كرد.


368 خدايا يارى ام كن !خدايا حفظم كن ! 


زمانى ديدند كه مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى با آن همه قابليت و علم وعمل و بزرگوارى ، در خزانه ى حمام مى گويد: خدايا، از تو خواسته بودم كه مرابه رياست و مقام مرجعيت مبتلا نكنى ، حال كه نمودى ، يارى ام كن ، حفظم كن .
همان ميرزايى كه استاد ما(529) - كه خود در علم وعمل خيلى بزرگوار بود - از مرحوم نايينى (530)نقل مى فرمود كه اگر مرحوم آقاشيخ محمد حسين مسجد شاهى باقى بود، بعد از ميرزاى بزرگ (531)از ديگران اعلمبود . در هر حال ايشان با آن همه مقامات علميه و عمليه كه اهلش تشخيص مى دادند، گفتهمى شد كه در اواخر عمر از نماز جماعت كناره گيرى كرد.


369 تمام ابتلائات عالم به من متوجه است  


استاد ما (532)مى فرمود: ما نزد آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله -مكاسب مى خوانديم ، هفت سال روزى دو درس ‍طول كشيد تا مكاسب تمام شد.
وقتى فرصتى براى انسان پيش آمد كه درس بگويد يا بخواند يا بنويسد، بايد آن رامغتنم شمارد. در اين جنگ (533)ديديم كه گاهى انسان از ناراحتى نمى تواند روزى دوساعت هم درس بخواند.
خواجه نصير الدين طوسى - رحمه الله - با آن همهاشتغال در دين و دنيا كه نظير ندارد به گونه اى كه مى گفته است : تمام ابتلائاتاهل علم به من متوجه است . در صف قشون ، جوابمسايل مشكل علمى و عقلى را مى داد!


370 امتحان طلبگى  


استاد ما(534)مى فرمود: ما گاهى آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله -را امتحان طلبگى مى كرديم ، به اين صورت كه ى ك هفته در نماز (حتى در اذان و اقامه )ايشان حاضر مى شديم ، در درسش شركت مى كرديم ، در درس حرف مى زديم ،اشكال مى كرديم ، در كوچه و بازار به ايشان تعظيم و احترام مى كرديم ، دستش را مىبوسيديم ، ولى يك هفته هم به عكس آن ،نه به نماز و نه درس مى رفتيم و اگر مىرفتيم حرف نمى زديم ، در كوچه اعتنايى به ايشان نمى كرديم . اما مى ديديم كه ايشاندر باطن در دو هفته ى ك جور است و مى فهميديم كه فوق العاده است .


371 رياست ما عبارت است از نماز و درس و ... 


مرحوم مامقانى به سامره رفت . به ميرزاى شيرازى (535)گفتند كه ايشان آمدهاند در سامرا بمانند . ايشان فرمودند: هوايش ‍ خوب است و خربزه شيرينى هم دارد. حاجآقا حسين قمى - رحمه الله - گفت : آقا، بودن ايشان به رياست شما صدمه مى زند. ميرزاگفت : رياست ما عبارت است از نماز و درس ، نماز را كه خودم هم نمى خواهم دوام داشتهباشد، درس را هم هر طور باشد سه چهار نفر پيدا مى شوند كه بر ايشان درسبگوييم .


372 شيخ فضل الله نورى - رحمه الله - بعد از وفات قرآن مى خواند! 


از آقاى اشعرى كه عالم راستگويى استنقل شده كه مى گفت : دايى من كه سيد، و از شاگردان مرحوم شيخفضل الله نورى (536)رحمه الله - بود، در شبى كه جنازه ى ايشان را به قم آوردهبودند تا فردا در حجره دفن كنند، در همان حجره صداى قرآن از جنازه ى آن مرحوم شنيدهبود.
آقاى ديگرى نقل كرده است : لب ايوان مقبره ، در صحن مطهر حضرت معصومه - عليهاالسلام - نشسته بودم ، شنيدم از توى مقبره ى مرحوم شيخفضل الله نورى - رحمه الله صداى قرآن مى آيد. به طرف مقبره رفتم ، ديدم كسى نيست، بازگشتم تكرار شد، خلاصه ى قين كردم كه صداى قرآن از خود صاحب قبر است .


373 حالا وقت خوش گذرانى ما است  


سيدى كه خادم حرم حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - در كربلا بودنقل كرد: در سن جوانى با پدرم نزد شيخ انصارى - رحمه الله - رفتيم ، سفره حاضركردند يا حاضر بود، آبگوشت ، اما چه آبگوشت بى رمقى !براى ما نيز گذاشتند. پدرمبه من مى گفت : بخور،
هذا نائب صاحب امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -
اين شخص نائب صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است .
و من از خوردن خوددارى مى كردم و با مسخره مى گفتم :
هذا شنو؟! اين چيه ؟!
چه جور زندگى مى كردند سهم امام - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را به ديگرانمى دادند، و خودشان به چه چيز راحت بودند؟ با وجود اين كهامثال اين آقا در آبگوشت بودن آن تاءمل داشته ، خود آنان مى فرمودند: حالا وقت خوشگذرانى ما است . چنان كه ائمه اطهار - عليهم السلام هم گاهى مى فرمودند:چون امامت و زعامت را نداريم ، در اين وضع خود آزاديم .


374 پس كنى چه مى گويد؟  


زمانى دختر فتح على شاه در حالى كه روى سرى بر سرش بسته بود همراه باعده اى وارد خانه ى شيخ انصارى - رحمه الله - مى شود. اتفاقا وقت نهار شيخ فرا مىرسد. ظاهرا قبل از نماز نهار مى خورده و كارهايش بسيار منظم بوده است . زمانى كه دخترفتح على شاه سفره و غذاى شيخ - رحمه الله - را مى بيند، از روى تعريض و تمسخر مىگويد: پس كنى (537)چه مى گويد؟!
شيخ - رحمه الله - ناراحت مى شود و نوكر خود را صدا مى كند و مى گويد: ملا رحمت الله، اين ها را بيرون كن ، اين ها را بيرون كن .
بعد كه مى بيند نرفتند، رو به دختر شاه نموده و مى فرمايد: خانم ، كنى ،مظهرعظمت ائمه - عليهم السلام - است و من مظهر زهد آن ها.
با آن همه زهد، كار ديگران را هم اصلاح مى كند، نه اين كه فورا بگويد: كسانى كهسهم را چنين مصرف مى كنند، كافرند . باباجان ، مواظب خودت باش ، به اندازه ى علمياتو عمليات و اعتقادات خود مصرف كن .


375 تدبير امر به دست ديگرى است  


چرا از اذيت و ظلم به خود دست بر نمى داريم ؟!شايد لياقت آن چه را كه از خدامى خواهيم نداشته باشيم .و اگر بدهند، پا به همه چيز بزنيم ، و يا پاى ما بشكند وديگر نتوانيم بعد از آن راه برويم !ما نه رب هستيم و نه مدبر.تدبير امر به دستديگرى است . ما بايد به وظيفه ى خود عمل كنيم و دست از تدبير برداريم .


376 هيچ كس را به خود دعوت نمى كردند 


بزرگانى بودند كه اهل كرامت بودند ولى هيچ كس را به خود سوق نمىدادند!بلكه به علة العلل سوق مى دادند، (538)كرامت داشتند ولى حتى خواص ونزديكان آن ها از اين موضوع اطلاع نداشتند، به گونه اى كه گويااهل كرامت نبودند، و بعد از فوت آن ها معلوم مى شد . از همين درس كه در حوزه رايج است وبه همين فقه و اصول اشتغال داشتند، با اين حال به آن مقامات و كرامات رسيدند، نه ازراه ديگر.


377 مادر من از مادر موسى - عليه السلام -افضل است


يك وقت مرحوم آقا سيد مرتضى كشميرى ديد عده اى مى خواهندداخل يكى از حجره هاى مسجد كوفه شوند ولى در آنقفل است و كليد در دستشان نيست ، و با هم صحبت مى كنند كه اگر كسى نام مادر حضرتموسى - عليه السلام - را بگويد: قفل باز مى شود . ايشان نزديك آمد و فرمود: مادر من ازمادر موسى - عليه السلام - افضل است و گفت : يا فاطمه و دست برد وقفل را بدون كليد باز كرد!
البته ما چنين كارى را نمى كنيم ، هر چند به عظمت و برترى حضرت زهرا - عليها السلام- بر تمام زنان يقين داريم ، چرا كه شرمنده مى شويم .اگر خدا بصيرت ندهد انسان ازقبيل (اءولئك كالاءنعام بل هم اءضل )(539)؛ (آنان همانند چارپايان هستند، بلكه از آن هانيز گمراه ترند.)مى شود. با اين كه اين همه عجايب و غرايب و كرامات از علما ظاهر شدهبه گونه اى كه گويا ما خود آن ها را ديده ايم ، ولى هيچ در ما اثر نمى كند.


378 حيف است بى بهره از اين جهان بگذريم  


حيف است از اين بازار(540) عبور كنيم و به جاى بهره بردارى ، اضرار بر ماوارد شود. يكى از رفقاى حاضر در مجلس ‍ عرض كرد: كثرتوسايل زندگى و شؤ ون اقتصادى باعث عقب ماندگى روحانيون گرديده است .
استاد - مدظله - در جواب فرمودند: زيادتى وسايل زندگى و اختلاف طبقات در شؤ ونزندگى و معيشت دنيايى در همه ى اعصار بوده است . براى حضرت ابراهيم و حضرتسليمان - عليهما السلام هم دنيا فراهم بوده است .
زيادتى و كمى وسايل زندگى و اسباب رفاه و راحتى ، نه موجب خوبى و بدى اشخاصاست ، و نه داشتن آن موجب راحتى انسان مى گردد . بلكه هنگام قضاوت در مورد افراد،تقيد به عبادت و توجه و ياد خدا را بايد لحاظ كرد . با اين كه سيد مهدى بحرالعلوم -رحمه الله - زندگى اشرافى داشت ، در عين حال صاحب كرامات و مقامات علمى و عملىبود.


379 اگر نبود صبر كنيم ! 


اگر زندگى علماى سابق را حساب كنيم با زندگى امروز ماقابل مقايسه نيست !شهريه ى يك ماه ما، يك سال آنان را اداره مى كرد،حداقل وظيفه ى ما اين است كه اگر نبود، صبر كنيم ، و اگر بود بهحلال و حرام قايل باشيم .


380 نمونه اى از زهد و قناعت بزرگان  


براى شيخ انصارى - رحمه الله - روزى يكپول از دزفول مى آمد ، معلوم نيست آيا پول نانش مى شد يا خير.اتفاقا آن نيز سه روزبرايش نيامد، خدا مى داند چه ابتلائاتى برايش پيش آمد . با آن همه عايله از وضع خودپشيمان هم نمى شدند.
آقازاده اى از پدرش - كه بعدها به مقام مرجعيت رسيد -نقل مى كرد: زمانى كه در نجف اشرف مشغولتحصيل بوديم ، روزى مى شد كه ى ك دانه تخم مرغ آب پز نموده ، نصف آن را ظهر بانان مى خورديم و نصف ديگر را مى گذاشتيم براى شب . از بعضى نيزنقل شده كه چهل روز نان خالى مصرف مى كردند.
حال ، نان با ماست و يا نان و آبگوشت به مذاق ما چگونه است ؟!


381 اين تعقيب نماز بود؟! 


در صف نماز ملا فتح على - رحمه الله - در مسيب سخن از ماست خوب به ميان آمد،شيخ - رحمه الله - متوجه شدند و برگشتند و فرمودند: اين تعقيب نماز بود؟!يعنى اينقدر در فكر شكم ؟!


382 با رفتن هر كدام از مشايخ يك كلنگ بر پيكره ى اسلام وارد مى شود 


در بيشتر شهرهاى ايران علماى صاحب مقامات و كرامات فراوان و آماده ى افاده وتعليم بودند، ولى كسى نبود كه از محضر آن ها استفاده كند. ناشكرى ها و قدرندانىهاى ما موجب گرفتارى امروز شده است . در جاهاى ديگر (هند و پاكستان ، و ...)يك يا چندميليون نفر شيعه احتياج به ى ك عالم دينى دارند و نيست .در تركيه ده ميليون شيعه است، آيا ده عالم دينى دارند؟!آيا اجازه مى دهند كه ى ك عالم دينى - كه بى طرف بوده و له وعليه حكومت يا مذاهب ديگر نباشد - براى آن ها دعوت كند؟!
با رفتن هر كدام از مشايخ ، يك كلنگ بر پيكره ى اسلام وارد مى شود.(541)گويااوضاع مذهب شيعه از همه ى اديان و مذاهب خراب تر و از همه بيشتر مورد ابتلا و تهاجماست .


383 از شاگردم بيشتر استفاده نمودم  


مرحوم آقا ضيا عراقى (542)27 سال در درس مرحوم آخوند(543)شركت مىكرد. مى فرمود: يك هفته مى گذشت و من يك نكته از نكات استادانه از ايشان استفاده مىكردم . شهيد اول رحمه الله - شاگرد فخرالمحققين - (544) فرزند مرحوم علامه حلى(545) بود . استادش درباره ى او مى نويسد:
قد استفدت من تلميذى محمد بن مكى اءكثر مما استفاد منى .(546)
من از شاگردم محمد بن مكى ، بيشتر از استفاده اى كه او از من برد، بهره بردم .
ولى با اين وجود چرا شهيد اول - رحمه الله - به درس فخر المحققين - رحمه الله - مىرفت ؟ زيرا همان اقل را طالب بود، علم بما اءنه علم خريدارش كم است و مفت نيست و بههر كس نمى دهند، به چنين كسى واقعا مى توان گفت :
و الذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(547)
و كسانى كه در [ راه خشنودى ] ما بكوشند، قطعا آنان را به راه هاى خود رهنمون مىگرديم .


384 نقش عقل در اثبات اصول و فروع و ... 


با نور عقل مى توان فروع و اصول دين را اثبات نمود . كسانى كه با قواعد واستدلالات عقلى مخالفند از بى دينى ترويج مى كنند؛ زيرا:
لا دين لمن لا عقل له .(548)
هر كس عقل نداشته باشد دين ندارد.
و اقرار به توحيد به توسط سراج عقل است ، و ثواب و عقاب بهعقل است :
بك اءثيب و بك اءعاقب .(549)
به تو ثواب و عقاب مى نمايم .
و حتى همين معنا را هم عقل قبل از بيان مى دانست . با متابعت و عدم متابعت ازعقل ، جاى انسان اعلى عليين يا اسفل سافلين است . آياعقل دستور به فرار از مهالك و يا گرايش به خيرات را نمى دهد؟!
انسان بايد در كار خير و نحوه ى انجام آن فكر كند تا فكرش موجب ابتكارى باشد كه درهدف مفيد باشد، و اين گونه نباشد كه طالبمجهول باشد.
در هر واقعه و در هر حركت و سكون ، مشكل اصلى ، تشخيص تكليف است و بعدمشكل تر از آن ، عمل به آن تكليف . سلمان - رضوان الله تعالى عليه - در اثر شناختتكليف و عمل به آن و پيروى از شرع با سراجعقل ، علم علم الاءول و الآخر(550)؛ (علماول و آخر را مى دانست ) . مقامات علما نيز اين گونه است .


385 الدين هو الترجيح عند الدوران  


يا بايد به تكاليف و وظايف عالم باشيم و يا متعلم و يا محتاط،هل الدين الا الترجيح عند الدوران ؟!؛ (آيا دين جز ترجيح [آخرت بر دنيا و يا رضاىخدا بر هواى نفس و شيطان ] هنگام دوران امر[ بين آن دو ] است ؟!) ديندارى انسان وقتىمعلوم مى شود كه بر سر دو راهى دنيا و آخرت ، و متابعت هواى نفس و شيطان و يابندگى رحمان قرار گيرد . مى بينيم در هر زمان در ميان امواج فتنه ها و بلاها دو سه نفرپاك و بى آلايش از اين نشاءه بيرون مى روند، و از خوشى هاىاهل عصر خويش توقف و امتناع مى نمايند، و يا اگر با آن ها همراه مى شوند، صورتا درميان آن ها هستند، ولى باطن آن ها محفوظ مانده و آلوده نمى شوند . حتى اگر مانند على بنيقطين در دربار سلاطين جائر و ظالم باشند.(551)سالم در مى آيند؛ ولى عده اى نظيرعمر سعد به آرزوى ملك رى به خسران دنيا و آخرت گرفتار مى گردند.
باز از دست رفتن دنيا باكى ندارد، خسران آخرت را چه كار كنيم اگر از آن در اماننباشيم ؟!هواى ملك رى ابن سعد را به آن جنايت واداشت .عجب ملك ابدى اى كه عدمش براىاو ابدى گشت !اگر خانه ى دنيا يك ميليون طبقه هم داشته باشد همه اشخيال بافى و از كاغذ و مقوا است . اگر ما قدرت آن ها را داشتيم چگونه خواهيمبود؟!فاروق (552)در يك شب هزار ليره قمار باخت .


386 آيا با معاويه كه هجده ماه با على - عليه السلام - جنگيد مى شد مخالفتكرد؟!


عامه مى گويند: اولى الاءمر در آيه ى شريفه ى اءطيعوا الله و اءطيعواالرسول و اءولى الاءمر منكم (553)؛ (از خدا ورسول و صاحبان امر خود اطاعت كنيد.)كه اطاعتشان واجب و مخالفت با آن ها حرام است ، تمامامرا را شامل مى شود، منتهى اگر معصيت كردند، حكم عوض مى شود و مخالفت با آن ها واجبو اطاعتشان حرام است .
ما مى گوييم : اگر قدرت دست آن ها باشد، آيا امكان مخالفت با آن ها براى مردم وجوددارد؟!آيا با معاويه با آن قدرت كه هجده ماه با على - عليه السلام - جنگيد، مى شودمخالفت كرد؟!


387 صراط مستقيم دو صراط است ... 


انسان بايد در دنيا سعى كند كه همه ى حركت ها،افعال و اقوالش بر صراط مستقيم باشد و از آن انحراف پيدا نكند . بر صراط مستقيمبودن يعنى نبى - صلى الله عليه و آله و سلم - يا وصى - عليه السلام - را پيش روىخود قرار دهيم و پيرو آن ها باشيم . صراط مستقيم دو صراط است كه بايد آن ها را پيموديكى در دنيا، و ديگرى در آخرت . اگر امروز، در دنيا درست بر روى صراط مستقيم مشىكرديم ، فردا هم از صراط آخرت كه بر روى جهنم است مى توانيم عبور كنيم .
كتاب الله و عترتى در حديث ثقلين همان كتاب الله و سنتى است چونسنت واقعى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - در نزد عترت است . بنابراين ،بايد عترت را واسطه ى فيض در همه نعمت ها بدانيم و به آن هامتوسل شويم . و به آن چه علم داريم (از راه اجتهاد يا تقليد)عمل كنيم ، و گرنه پشيمان مى شويم ؛ و به آن چه نمى دانيم اقدام نكنيم ، و گرنهپشيمان مى شويم ؛ بلكه در مواقع شك و شبهه توقف و احتياط نماييم تا از اهلش سؤال كنيم . عمل به احتياط پشيمانى ندارد.


388 التزام به دعاهاى وارده از اهل بيت - عليهم السلام - مجالست و مؤ انست با خود آنهاست


التزام به سنخ دعاهاى اهل بيت - عليهم السلام - اولين مرتبه اش ، مجالست و مؤانست با آن هاست . واى بر حال ما اگر اين حرف ها را تمسخر كنيم . دعاهاى ماءثوره براىاثبات صدق گفتار و حقانيت مسلك آن ها كافى است . كلمات آن ها دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق ؛ (پايين تر از كلام آفريدگار، و بالاتر از سخن مخلوقات ) است. اگر انواع كلمات آنان (خطابات ، خطبات ، دعوات ) (554) جمع شود، هر كدام از آن هابراى اثبات حقانيت آن ها و حقانيت مذهب و مرام آن ها كفايت مى كند.


389 چرا از افاضات اهل بيت - عليهم السلام - محروميم ؟  


سؤ ال : چرا ما بايد از عترت محروم باشيم ؟
جواب : چه كسى گفته است از فيوضات آن ها محروميم . ما به اختيار محروميم ، و الامتناعبالاختيار لا ينافى الاختيار.؛ (به اختيار خود محروم بودن ، با داشتن اختيار منافاتندارد.) زيرا: هم على افاضاتهم الحضورية بالنسبة الى اءهلها؛ (ائمه ى اطهار -عليهم السلام همان فيوضات و افاضات حضورى خود را نسبت بهاهل آن دارند.):
بل برجاء حياتك حييت قلوب شيعتك ، و بضياء نورك اهتدى الطالبون .(555)
بلكه به اميد حيات تو(556)دل هاى شيعيانت زنده است ، و به واسطه ى پرتو نورتو، طالبان رهنمون مى گردند.
هم چنين :
لنور الامام فى قلوب المؤ منين اءنور من الشمس المضيئة بالنهار.(557)
قطعا نور امام در دل مؤ منان ، درخشان تر از نور خورشيد درخشان در روز است .
منتهى دنبال كردن و طلب مى خواهد . در زمان غيبت هم عنايات و الطاف امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - نسبت به محبان و شيعيانش زياد ديده شده ، باب لقا وحضور بالكلية مسدود نيست ، بلكه اصل رؤ يت جسمانى را هم نمى شود انكار كرد.


390 نمونه اى از صبر و استقامت بزرگان در ابتلائات بسيار سخت  


شاعرى بدين مضمون مى گويد: اگر آنان كه به دنيا نيامده اند بدانند كه ازروزگار چه ديده ام ، هرگز نمى آيند . گذشته از طبقه ى انبيا و اوليا - عليهم السلام ،رجالى از علما در صبر و استقامت عجيب بوده اند و بيمارى هاى بسيار دردناك راتحمل مى كردند!
آقايى به حبس بول خيلى آزار دهنده و دردناك مبتلا شده بود، به او گفته بودند: اگرطول بكشد دردش زياد و با خود زياد همراه خواهد شد؟ با اينحال آن آقا مقيد بود كه حتى آه نگويد . وقتى درد آن خيلى شديد مى شد و به او فشار مىآورد، فقط مى گفت : لا اله الا الله .
استاد ما(558)مى فرمود: از يكى از معروفين و مدرسين مبتلا به حبسبول ، احوال پرسى كرديم ، وى گفت : اگر رادع الهى نبود، خود را اتلاف (559)مىكردم !
خيلى ها از شدت درد و در اثر فشار مصيبت و بلا، انتحار و خودكشى كرده اند!در همين قميكى دو نفر از اهل علم و در نجف يكى را مى شناختم كه خودكشى كردند. رحمة الله عليهم!(رحمت خدا بر آن ها .)
البته عمل آنان محمول است به خروج از اختيار، منتهى بايد مواظب بود كهتحمل سختى و ابتلائات در راه حق به اندازه اى باشد كه انسان را به انحرافنكشاند!


391 من مى گويم : اين سم مهلك مال من باشد و ...! 


خوب است در شؤ ون زندگى دستور خدا را ملاك قرار داده و با هم بسازيم ، همانخدايى كه به هر دو طرف رؤ وف و مهربان است ، نه اين كه ى ك طرف بگويد، بهدستور و ميل من بايد عمل كنيم ، و ديگرى نيز بگويد بايد به دستور من . چرا به فرمانخدا گوش نمى كنيم ؟!
طيبات ، غذاهاى خوب و ديگر لذت هاى دنيا، روزهاى بد و عاقبت ناگوارى را در پى داردكه ثمره و نتيجه و مولود افراط و زياده روى و غور در همان طيبات و لذات است . تازه اينخوبى هاى دنياست ، بدى هاى آن چگونه است ؟ براى دنيايى كه خوبى هايش دنياست ،بدى هاى آن چگونه است ؟ براى دنيايى كه خوبى هايش اين چنين است ، با هم مقاتله ونزاع مى كنيم !بر سر اين امر كشنده و زهر فريبنده و مهلك نزاع داريم ، من مى گويم اينسم مهلك مال من باشد، او هم مى گويد مال من !همان دنيايى كه كودك را جوان ، و جوان راپير، و پير را نابود مى كند!


392 خدا نكند كه خود را از ديگران بى نياز بدانيم ! 


خدا ما را متنبه و بيدار كند كه بفهميم متنبه و عالم نيستيم و نمى توانيم بهتنهايى خود را اداره كنيم و به ماءمنى نياز داريم تا پناهگاه را به ما نشان دهد . و خدانكند كه خود را عالم و داراى بصيرت و بى نياز بدانيم به حدى كه لا نحتاج الىاءحد.؛ (به هيچ كس ‍ نياز نداشته باشيم .)، آن وقت است كه به هلاكت و شقاوت ابدىو ذلت و خوارى گرفتار خواهيم شد . در روايت آمده است :
ان المؤ من ليشفع فى مثل ربيعة و مضر.(560)
مؤ من براى افراد بسيار همانند افراد دو قبيله ى ربيعه و مضر شفاعت مى كند.
مؤ من عالم نيز به طريق اولى چنين است .(561)


393 اهميت زيارت مقابر علما 


در نجف اشرف ، عظمت فوق العاده ى حضرت امير - عليه السلام - موجب غفلت عدهاى از مقابر شريفه ى علما مى شد؛ اگر چه ما به زيارت آن ها محتاجيم ، نه آن ها به ما،زيرا آن ها كارشان را كردند. سلام و خواندن فاتحه براى آن ها براى خود ما نفع دارد.
در كربلا دو برادر سيد رضى و سيد مرتضى علم الهدى - رحمهماالله - نزديك جدشانابراهيم مجاب در رواق حسينى - عليه السلام - دفن شده اند.نقل شده كه اطراف قبر مرحوم شريف العلما رحمه الله - را در كربلا، آقا سيد محسن حكيم- رحمه الله - آباد نمودند . چه مى شود گفت به كسانى كه براى دين و عالمان دينىارزش قائل نيستند و مى خواستند مابين
الحرمين (562)خيابان بكشند . كه مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى يا حاج آقا حسينقمى - رحمه الله - مانع شدند، ولى بعد از فوت آن ها شروع به خراب كردن آن هانمودند . وجود علما نافع است و مانع از خرابى آثار دينى و قبور علما مى شود.در روسيهقبر لنين ملعون در محله اى قرار دارد، آيا ممكن است در مسير آن خيابان بكشند و آن را خرابكنند؟!هرگز نمى كنند، چون سياستشان در بقاى اين قبر است . چنان كه شعار سياسى واستقلال و بقاى حكومت برخى از فرقه ها بر خراب كردن قبور بزرگان ائمه ى بقيع -عليهم السلام - بوده و هست . آثار دينى بسيار ازقبيل مدارس ، مساجد، معاهد و ظواهر دينى در بعضى شهرها بود، عده اى مسلح راهزن مىآمدند و سر راه قافله ها را مى گرفتند و از هر نفر چند ليره مى گرفتند و براىرييسشان مى بردند، رييس آن ها هم خمس يا مقدار ديگرى از آن را بر مى داشت و بقيه رابه خودشان بر مى گرداند!يك مشت دزد با اين سابقه ى كار كه هادم الحرمين هستند، خودرا خادم الحرمين مى دانند!


394 واى !واى ! 


آقا رضا همدانى - رحمه الله - نيزد ميرزاى بزرگ (563)مى رود و از ايشانمى خواهد كه او را به ى كى از شهرهاى ايران بفرستد تا به كارهاى روحانيتمشغول باشد. خود ايشان مى فرمايد: خدمت آقا ميرزا رفتم و مطلب را به ايشان عرضكردم . ميرزا - رحمه الله - فرمود: انسب (564) آن است كه شما براى افاده و تدريس دراين جا بمانيد. در حالى كه معروف است بيانش به عكس قلمش سنگين بود. قرار شد وجهىهم در سال براى ايشان تعيين كنند. در هر حال ايشانقبول كرد و به مرحوم آقا سيد حسن صدر - رحمه الله فرمود: خوب است شما تعيين كنيد.مرحوم آقا سيد حسن صدر گفت : خوب است آقاى ميرزا صد تومان مقرر كنند.ايشان فرمود:واى !واى !
سيد صدر - رحمه الله - گفت : پس شما بفرماييد . خود ايشان فرمود: پنجاه تومان براىخرج سال كافى است ، با اين كه وضع داخلى منزلش خيلى عجيب بود، لحافى داشته كهخودش وصله مى كرد به حدى كه گاهى سر بچه ها از سوراخ آن بيرون مى آمد.


395 تمام منبر او، روايت بود! 


در مدرسه ى شيرازى سامرا كه بغدادى ها و اهالى كاظمين در سوم رجب (روزوفات امام هادى - عليه السلام ) روضه داشتند، واعظى پيرمرد - كه سيدى لاغر اندام ،بلند بالا و مورد اهميت فراوان بود - به منبر رفت ، واقعا منبرى بود، تمام منبر اوروايات بود!بنده نه قبل از او، و نه بعد از او مانند او را نديده ام . ازاول تا آخر سخنرانى اش ، كلمه اى غير از روايت در منبر نگفت و خيلى تحفظ داشت كه ازروايت تعدى نكند. هرگاه روايت مشكل مى خواند، بلافاصله با روايتى ديگر آن راتوضيح و شرح مى داد و معناى روايت را نيز با روايت بيان مى كرد. نوعا هم به تناسب ،روايات كوتاه و قصار مى خواند واقعا كمال است كه انسان يك ساعت صحبت كند و از خودهيچ نگويد!و الان تعجب مى كنم كه او مصيبت را چگونه خواند!
بله ، عكسش را هم ديده ام كه در منبرى حتى يك روايت هم نبود جز اين كه آمريكا چنين وشوروى چنين !ما هنوز خوابيم ، چه طور نعمت هايى را كه در اختيار داشتيم (565)بهواسطه ى ناسپاسى و كفران از دست داديم ، مگر اين كه از اروپا براى ما خبر بيايد كهآن چه در خانه داريد گنج است !


396 چه بسا افراد چاق و فربه كه خوش فهم و خوش كارند 


كليت ندارد كه هر لاغر اندام ، خوش كار و خوش فهم باشد، چه بسا افراد چاق وفربه كه خوش فهم و پر كارند!خانه اى كه مرحوم شيخ طوسى - رحمه الله - در نجفدر آن وارد شده بود، نزديك حرم حضرت امير - عليه السلام - بود، با اينحال در ميان راه براى استراحت شيخ - رحمه الله - منبر مى گذاشتند و ايشان روى آن مىنشستند، چون شيخ ‌رحمه الله - خيلى سمين ، و راه رفتن براى اومشكل بود، با آن همه مقامات علمى و تاءليفات به ى ادگار مانده از ايشان .


397 اميدوارم سر سالم به گور ببرم ! 


استاد ما(566)مرحوم حاج محمد حسين اصفهانىمال و ثروت پدر (567)خود را به علم و اهل علم داد، و با آن همه مقامات علمى ، مرجع نشدتا اين كه وفات كرد!در حالى كه در شدت احتياج و سر تا پا قرض بود!يكى ازشاگردانش صد و پنجاه روپيه از ايشان طلبكار بود و شايد دوستانش دلشان بهحال ايشان مى سوخت . با آن همه رياضات و زهد و مقامات علميه ، از يكى از شاگردانششنيدم كه در راه منزل فرموده بود: اميدوارم ، سر سالم به گور ببرم !
اين كلام ايشان (568)هيچ مناسب نيست با خيالاتى كه درباره ى ايشان مى كردند كهطالب رياست است . روزى كه دندانش را كشيده بود و خون زياد از آن مى آمد، بنده ازخودش شنيدم كه فرمود:اى كاش ، دندان طمع از دنيا را كشيده باشم !


398 بار سنگينى است نمى توانيم تحمل كنيم  


آقا سيد محمد فشاركى - رحمه الله - و آقا شيخ عباس محلاتى - رحمه الله -رياست و مرجعيت را رد كرده ، و گفته بودند، بار سنگينى است ، نمى توانيمتحمل كنيم . عده اى هم با اين كه به مقاماتى رسيده و از شخصيت هاى علمى بودند،مثل آقا ميرزا هادى خراسانى - رحمه الله - با آن مقام علمى و عملى ، وعظ و منبر را اختياركردند!


399 خدا توفيق دهد به سوى امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - تير پرتاب نكنيم !


خدا بيامرزد مرحوم كوهستانى (569)را!سنتى را كه او در مازندران ايجاد كرددر جاى ديگر نيست . با اين كه شهرهاى مازندران به هم نزديك است ، با اينحال در هر شهر يك مدرسه ى علوم دينى براى طلاب تاءسيس كرد.
يكى از رفقاى جلسه گفت : در زمان محمد رضا پهلوى از طرف دولت آمدند وجهى بهايشان بدهند، ولى ايشان قبول نكردند.
استاد - مدظله - فرمودند: از آقاى بروجردى - رحمه الله - همقبول نكرد و گفت : اگر من اين ها را قبول كنم ، ديگر نمى توانم تذكراتى را كه بهعلما مى دهم ، بدهم .خدا توفيق دهد كه به سوى امام زمان -عجل الله تعالى فرجه الشريف - تير پرتاب نكنيم !


400 شيخ انصارى - رحمه الله - و جمع بين دو نقيض متعارف  


شيخ انصارى - رحمه الله - هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام دربالاى سر حرم حضرت امير - رحمه الله - در عرض نيم ساعت مى خواند و تمام مى كرد .البته ايشان سريع البيان بوده اند، زيرا قاعدتا نمى شود زيارت عاشورا را با صدلعن و سلام در عرض نيم ساعت تمام كرد.
جمع بين آن همه عبادات و عمليات و تعبديات و آن همه مطالعات و تدريس و تاءليفى كهايشان داشت ، جمع بين دو نقيض متعارف است . تعبدياتى كه ايشان مداوم انجام مى دادعبارت بود از نوافل ، نماز جعفر، زيارت جامعه و عاشورا و يك جزء قرآن در هر روز.


401 شيخ انصارى - رحمه الله - و سهم امام - عليه السلام -  


سؤ ال : مرحوم شيخ انصارى در بذل و بخشش از سهم امام - عليه السلام -چگونه بود؟!
جواب : خودشان از سهم امام - عليه السلام - مصرف نمى كردند، ولى درباره ىبذل به ديگران نشنيده ام كه شيخ - رحمه الله - امساك داشته باشد، هر چند درباره ىكس ديگر شنيده ام .


402 حالا هم نمى بوسم ! 


شيخ انصارى - رحمه الله - وقتى وارد كربلا مى شد،اول وضو مى گرفت و بعد به حرم مشرف مى شد. ايشان به آقاى شيخ عبدالحسين(570)فرموده بود: اين كيسه را كسى به من هديه داده - كه گويا سهم نبوده است - منهم به شما اهدا مى كنم .
در كنار ضريح حبيب بن مظاهر - رحمه الله - در رواق حضرت سيدالشهدا - عليه السلام -پدرى به پسر خود مى گويد: دست شيخ را ببوس .پسر مى گويد: نمى بوسم ؛ زيراشيخ به من پول نمى دهد. شيخ - رحمه الله - يك تومان به او مى دهد.باز مى گويد:دست شيخ را ببوس ، طفل مى گويد: حالا هم نمى بوسم ، چون براىپول بوسيده ام !آن بچه را ما در سن پيرى ديديم .


403 فرج عمومى و فرج خاص  


از سيد(571)نقل فرمودند كه روزى در مجلس روضه ى آقاى خويى(572)با پنج شش نفر از طلاب و فضلا در محضر ايشان نشسته بوديم ،قبل از روضه ى ا بعد از آن ، آقاى خويى فرمودند: از امارات چنين استفاده كردم كه من -يعنى آيت الله خويى - امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را درك مى كنم .
سپس آيت الله بهجت - مدظله - فرمودند: شايد منظور از اين كه امام زمان را درك مى كنم ،تشرفى براى خود ايشان باشد كه آن حضرت را درك كنند، نه اين كه زمان ظهور آنحضرت و فرج عمومى در زمان ايشان مراد باشد، چنان كه شخصىنقل مى كرد كه در سال 1319 فرج حاصل مى شود كه در آنسال وفات كرد، و معلوم شد كه فرج مخصوص خودش منظور بوده است .


404 عامه همگى جبرى هستند! 


اگر مذهب عامه هيچ اشكالى نداشت ، تنها همين جبرى كه آن ها بدان قايلند، دربطان مذهب آن ها كافى بود، زيرا اكنون عامه همگى اشعرى مذهب و جبرى هستند، و كسى ازآنان معتزلى نيست و قايلند كه تمام تكاليف غير اختيارى است ، يعنى تكليف وجود دارد وانسان قدرت فعل و ترك آن را ندارد، و خداوند دست مكلف را بسته است و با اين همه از اوكار مى خواهد!مى گويد قدرت مقارن با فعل است و درفعل مؤ ثر نيست !


405 ياوران مذهب و وظيفه ى ما  


خدا رحمت كند مرحوم اشرف الدين را كه مذهب شيعه را نصرت كرد، و مقاماول را در ميان انصار مذهب داراست هم چنين آقاى سيد محسن امين ، صاحب اعيان الشيعه رحمهالله - و آقاى شيخ محمد حسين كاشف الغطا(573) - رحمه الله - صاحب كتاباصل الشيعة و اصولها و مرحوم شيخ عبدالحسين امينى صاحب الغدير، كه همگى مذهب رانصرت كردند.
مرحوم شرف الدين در جواب فحش عامه فحش نمى دهد، بلكه قلم و بيانش خيلى خيلى مؤدب است . كتاب الزهرا(574)ايشان خيلى كتاب شريفى است ، از كتابالفصول المهمة هم بهتر است ، خيلى بهتر است ، حجت الاسلام و افتخار مسلمان هاست .
مرحوم شيخ محمد رضا آل يس - رحمه الله - مى فرمود: منصفى پيدا نمى شود كه كتابالفصول المهمة مرحوم شرف الدين را مطالعه كند و شيعه نشود؛ اما صاحب (575)كتاباحقاق الحق در جواب فحاشى عامه فحاشى مى كند . البته نه ابتدائا، و مرحوممظفر(576) هم در كتاب دلائل الصدق فحاشى نمى كند . خدا رحمتشان كند، خدا مى داندكه چه مقامى اكنون عندالله دارند!زيرا در نصرت دين و مذهب تشيع كوتاهى نكردند .بايد چنان براهينى براى اثبات مذهب بياوريم و بيان كنيم كه اگر ديوار هم بشنود،بگويد حق با شما است . و آقاى بروجردى - رحمه الله - هم همين راه را تصديق مىكردند.


406 از كرامات شيخ انصارى - رحمه الله  


مرحوم شيخ انصارى - كه مى شود گفت به درس اخلاق سيد على دزفولىشوشترى - رحمه الله - مى رفته - حرف هايى دارد، از جمله اين كه : ماها اگر مى خواهيمبه حوايجمان برسيم ، بايد با خشوع و خضوع برسيم ، يعنى كار به حوايج نداشتهباشيم ، كار به تكليف داشته باشيم و آن را مراعات كنيم .هم چنين در مرض موت خودفرمودند:
اءلموت و الحياة من عوارض البدن ، و السوچ سواد الوجه فى الدارين .
مرگ و زندگانى از عوارض جسم است ، و مصيبت آن است كه انسان در دو سرا [ دنيا و آخرت، نزد خدا ] سياه رو باشد.
آيا آدم عادى مى تواند چنين حرف هايى را بزند؟!
خدا مى داند انسان بايد چه مقاماتى را داشته باشد تا چنين سخنانى بگويد. آن ها علما وعملا اداى امانت كردند. واى بر ما اگر خلاف آن ها باشيم . هر چه از بيتالمال در نزد او بوده ، در خانه اش بوده ، زيرا در آن زمان بانك رايج نبود، شبى دزدها ازبالاى بام مى آيند و مى بينند داخل خانه ى شيخ - رحمه الله - گاوميش است ، و از ترسحمله ى گاوميش نمى توانند به پايين بيايند. اختصاص به شيخ - رحمه الله - هم ندارد،خيلى از علما چنين كراماتى را داشتند. ما كه آن جور چيزها را نداريم ، شايد اعتراف و اقراربه اين كه علما و عملا مثل آن ها نيستيم به دردمان بخورد.


407 از مرجعيت به منبرى  


آقا شيخ هادى خراسانى - رحمه الله - كه از علماى عصر ما محسوب مى شد، وشايد بنده او را نديده باشم ، مقامش عالى است و كتاب هايى تصنيف نموده است ، اما اين كهاز كتاب هاى ايشان چيزى طبع شده ى ا نه ؟ اطلاعى ندارم . او مى گفته است : بعد ازمرحوم آقا سيد محمد كاظم يزدى جهت تدريس دورم جمع مى شدند، ولى من به جهت صعوبتامر و عظمت تكاليف ، از پست تدريس و مقام رياست و مرجعيت ، كناره گيرى كردم .
زياد بوده اند از ميان علما كسانى كه زير بار مرجعيت و رياست نرفتند، و شايد بعضىاز آن ها خود را از ديگران اعلم مى دانستند!
هم چنين ايشان مى گفته است : حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم را خواب ديدمكه به من فرمود: چرا مرجعيت را قبول نمى كنى ؟
عرض كردم : سنگين و سخت است . فرمود: پس منبر برو، اما با سه شرط:
اول اين كه : هر جا وعده دادى ، تخلف نكن .
دوم اين كه : هر چه بابت منبر به تو دادند بگير و به كم و زيادش كار نداشته باش .
سوم اين كه : اگر روزى منبر بودى و در اثناى سخنرانى تو در مجلس پذيرايى كردندو چاى ، آب ، شربت يا چيز ديگرى دادند، ايراد مگير و ناراحت مشو.
ناقل اين مطلب يكى از منبرى هاى خوب تهران بود كه منبرش را ديده بود و مى گفت :اگر بگويند: منبرى اى مثل آقا ميرزا هادى خراسانى يا بهتر بود و يا هست ، بشنو و باورنكن .


408 آقا سيد ابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - پادشاه زمانه واشتغال به عمل ام داوود


آصف بن برخيا، بشر بود كه گفت :
اءنا ءاتيك به قبل اءن يرتد اليك طرفك .(577)
من آن [ تخت بلقيس ] را پيش از آن كه چشم به هم بگذارى ، براى تو مى آورم ، علماىسابق چه كرامات و مقاماتى داشتند، و چه قدر به عبادات و تعبديات موفقبودند . آقاسيد ابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - حتى در دوران رياست و مرجعيت وزعامت عامه كه دراقتدار و عظمت ، شاه زمان بود چنان كه آقا سيد محمد - رحمه الله -فرزند آيت الله سيدجمال گلپايگانى - رحمه الله درباره ى ايشان سرود:

عش يا اءبا الحسن على رغم العدى
ملك لازمان و آية الرحمان

اى ابوالحسن ، على رغم نظر دشمنان ، هم چنان پادشاه زمانه و نشانه ى خداوند رحمانبزى .
تا دوران پيرى كه شايد بيش از هشتاد سال داشت ، هنگامى كه ما در مسجد كوفه در ايامبيض ماه رجب اعتكاف مى كرديم ، ايشان در حجره اى در همسايگى ما اعتكاف نموده و روزه داربود كه به جهت پيرى و ضعف حال روزه ى ايشان را افطار نمودند.ايشان تا آن سن وسال عمل ام داوود(578)را انجام مى داد، ولى ما در جوانى به آن موفق نيستيم و محروم مىباشيم و حال دعا و اقبال به عبادت را نداريم .

409 روحانيت خيمه گاه سيدالشهدا - عليه السلام -  


از جاهايى كه خيلى با صفا و روحانيت است ، خيمه گاه سيدالشهدا - عليه السلام- در كربلا است . در فضاى آن كه اطرافش در قديم ساختمان بود، خيلى روحانيت ديده مىشد!


410 نمى توانيد خراب كنيد و نخواهيد كرد! 


مى گويند: مرحوم شيخ حسن على نخودكى اصفهانى دوايى يا دعايى براى همسراستاندار مشهد كه مريض بود مى دهد و خوب مى شود. او نزد آقا شيخ مى آيد و در ضمن ازايشان مى خواهد كه اگر فرمايش داريد بفرماييد؟ اتفاقا استاندار خيابانى را احداث مىكرده كه قبر معروف به گنبد سبز در مشهد در مسير آن بوده است و وى دستور داده بود كهفرداى آن روز آن را خراب كنند، آقا شيخ حسن - رحمه الله - به ايشان مى گويد: صلاحنيست اين محل را خراب كنيد، چون بعضى از بزرگان در آن جا مدفون هستند . استاندار مىگويد: كارش گذشته ، اگر جنابعالى براى كار شخصى خود فرمايشى داريدبفرماييد. باز ايشان مى گويد: قبر را كه بعضى از بزرگان در آن جا هستند احترام كنيدو نگذاريد خراب كنند . خود ايشان هم مى آمده و سر قبر فاتحه مى خوانده و مى گفته است: آدم هاى بزرگى در اين جا مدفونند. باز استاندار مى گويد: كارش گذشته ، اصرارنفرماييد، ولى باز براى تشكر از ايشان به خاطر دعا و كارى كه كرده بود، مى گويد:اگر كارى براى خودتان بخواهيد، در خدمت حاضريم . سرانجام مرحوم آقا شيخ حسن علىبه او مى فرمايد: به شما بگويم شما نمى توانيد قبر را خراب كنيد و نخواهيد كرد.
با اين كه استاندار دستور داده بود آن جا را خراب كنند و كار تمام شده بود، و فرداى آنروز بايد خراب مى شد، استاندار پيش از شروع كار توسط كارگران مجبور مى شود باچادر از شهر بيرون برود و نتوانسته بود حتى به صورت معمولى و عادى از شهر خارجشود، و خراب شدن آن جا هم تعطيل شده بود.
سؤ ال : آيا يك اصفهانى ديگر هم آن جا مدفون است ؟
جواب : بله ، ميرزا مهدى اصفهانى .


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation