نام كتاب: انديشههاى اقتصادى در نهج البلاغه
مولف: دكتر سيد محسن حائرى
ترجمه: عبدالعلى آل بويه لنگرودى
بسم الله الرحمن الرحيم
((جمعت فى صفاتك الاضداد))
يكى از خصايص و ويژگىهاى امام اميرالمومنين على عليها السلام ((جامعيت))و حتى بالاترازجمع اضداد است .
معمولا انسانهاى عالم وزاهد در امور مالى و اقتصادى تفكر و تبحرى ندارند و آنها كه درجنبههاى اقتصادى و مالى تخصص دارند از نظر معنوى واخلاقى رشد وشكوفايى ندارند اما انسانهاى كه در اوج معنويت و تقوى باشد ونيز از نظر تفكر و برنامه ريزى اقتصادى و پياده كردن آن اصول موفق و قوى باشد از نوادر روزگار است
اندكى مطالعه و دقت در متى نهج البلاغه انسان را با اين اصول و برنامه هارمونى سازد و به شگفت مىآورد.
بنياد نهج البلاغه در اين راستا با همفكرى و همكارى اساتيد حوزه و دانشگاه در صدد 3كشف و تبيين اين نكات و اصول برجسته بوده است و بحمد الله در آغاز راه موفق گرديد اثرى جالب عرضه كند.
از عموم محققان و صاحب نظران درخواست مىشود اين كتاب را كه حاوى نظرات ارزشمند خود را ارسال رند تا مورد استفاده و تجديد نظر قرار گيرد .
با نگاهى همه جانبه به نهجالبلاغه ديدگاهها و انديشه هاى اين كتاب جاويد مىتوانيم اولين گام را در بهره بردارى از انديشههاى اقتصادى آن برداريم كه در بخش زيادى از خطبهها، نامهها و حكمتهاى اميرالمومنين وجود دارد با هدفى كه مادر اين كتاب دنبال مىكنيم منطقى است اگر از خود بپرسيم آيادرنهج البلاغه سخنى از مسائل اقتصادى به ميان آمده است و آيا در آن انديشه اقتصادى نيز وجود دارد پاسخ به اين سوال زمانى ميسر خواهد بود كه با سخنها وگفتارهاى متنوع اين كتاب شريف آشنايى پيدا كنيم تا ما را در پيمودن نيمى از راهى كه در پيش گرفتهايم يارى كند.بر ماست كه نيمى ديگر را با كنكاش در محتوى آن بپيماييم تا بتوانيم به تماشاى آخرين گلهاى بوستان نهج البلاغه بنشينيم .
نهج البلاغه در حقيقت مجموعهاى برگزيده از سخنان امام عليهالسلام است و شامل خطبه هانامه هاوكلمات قصار حضرت كه درمناسبتهاى مختلف و زمانهاى متفاوت بر زبان و قلم مباركشان جارى شده است .
ازآنجاكه خطبه هاونامه هاوسخنان حضرت از سيره ايشان در دگرگونى اوضاع امت اسلامى و تحقق سعادت مطلوب براى آنان جدا نيست لذا گفتارهاى نهج البلاغه شكل اسناد سياسى به خود گرفته كه جهت گيريهاى حكومت اسلامى روشهاى اداره كشور و نحوه د با دشواريها را تبيين مىكند و در بر گيرنده خط مشيهاى سياسى است كه بايد در حكومت اسلامى از آنها پيروى كرد.
اميرالمومنين عليه اسلام با تلاش فكرى و عملى به بررسى مشكلات و مسائل حكومت مىپرداخت از يك سو توجه كارگزاران وهمه مسئولين را به اصل مشكل جلب مىكرد واز سوى ديگر با تبيين روشها راه حلهاى مناسب را ارايه مىنمود.
وقتى كه اقتصاد از زندگى مردم جدا نيست طبيعى است كه نهج البلاغه نيز از موضوعات اقتصادى كه به نحوى با حكومت و زندگى در ارتباط است خالى نباشد بنابراين با نگاه به خطبه هانامه هاو سخنان امام گفتارهاى بيشمارى را در برابر ديدگان خودخواهيم ديد كه متضمن انديشههاى اقتصادى است و لازم است كه دريك محل گردآورى منظم و ساماندهى شود آنگاه به صورت يك ديدگاه و نظريه جامع ارايه گردد.
اين ساماندهى در دو مرحله صورت مىگيرد.
1-استخراج گفتارهاى اقتصادى و گفتارهاى كه در زمينههاى مختلف اقتصادى مىتوان از آن استفاده كرد.
2-دسته بندى اين گفتارها در چهار محور:
الف - نگاهى كلى به اقتصاد اسلامى
ب - سياستهاى اقتصادى
ج- علل پيدايش فقر و راههاى فقرزدايى
د- توسعه همه جانبه
اين موضوعات عناوين اصلى است كه در درون خود موضوعهاى فرعى را در بر دارد كه درفصلهاى مربوط به آنها بدان اشاره خواهيم كرد.
پس از جمع آورى نظريههاى گوناگون اقتصادى از گفتارهاى پراكنده به بررسى اصطلاحات اقتصادى از گفتارهاى پراكنده به بررسى اصطلاحات اقتصادى كه در نهج البلاغه به كار رفته مىپردازيم كه درواقع گامى است در جهت تكميل كار علمى كه براى استخراج انديشههاى اقتصادى نهج البلاغه در پيش گرفتهايم زيرا اصطلاحات نقش موثرى را در هماهنگى مفاهيم و دست يابى به انديشهها در هر دانشى ايفامى كند .دراينجابايد نكته مهمى را درباره منابع اصلى كه گفتارهاى كتاب از آن گرفته شده است بيان كنيم :پيداست كه نهج البلاغه تنها شامل بخشى از خطبه ها و سخنان اميرالمومنين است كه درنظر شريف رضى كه به جنبه بلاغى وا دبى اهتمام مىورزيده مقبول افتاده است و گروهى از متاخرين ومتقدمين گفتارهاى ديگر حضرت را از كتابهاى مستقل گرد آورده و به نهج البلاغه افزودهاند و قسمتى ازاين گفتارها همچنان در كتابها دست نخورده مانده است كه نياز به كاوشگرى دارد تا آنگونه كه شايسته است مورد استفاده قرار گيرد.
ر اينجا بايد در باره عبارت نهج البلاغه توضيحى بدهم.اين عبارت گاهى به آنچه كه شريف رضى در كتاب خود گرد آورده اطلاق مىشود و گاهى نيز به همه گفتارهاى حضرت خواه در كتاب رضى آمده باشد يا نه و آن نيز شامل نامهها و سخنان و گفتگوهاى امام عليهالسلام است كه در آفرينش بلاغى با برگزيدههاى شريف رضى تفاوتى ندارد.ما نهج البلاغه را به معنى اخير بكار مى بريم .لذاگفتارهاى اين كتاب منحصر به آنچه كه شريف رضى گرد آورده نيست بلكه شامل همه گفتارهاى امام است كه در كتابهاى حديث تاريخ و فقه آمده است.
در پژوهشهاى تطبيقى از دو روش استفاده مىشود:
روش اول: تنظيم و فصل بندى متون اسلامى با استفاده از پژوهشهاى جديد، يعنى پژوهشگر با كمك و يارى موضوعات و دستاوردهايى كه دانش جديد به آن رسيده، وارد بحث مىشود. تنها فايده اين روش آن است كه مىتوان به معرفت و شناختى كه هدف دين اسلام است، منتهى نمىشود و نمىتواند مسلمانان را از منابع اسلامى تغذيه فكرى كند.
روش دوم: ورود به زندگى از چشم انداز متون اسلامى است و تنظيم و تبويب آن بر اساس حيات و پويايى آن و نه بر اساس دستاوردهاى دانش روز؛ اين روش مىتواند دانشهاى اسلامى را پايه گذارى كند كه از تفسيرهاى نو و بدعت آميز به دور باشد و هيچ عاملى نتواند پايههاى مستحكم آن را متزلزل سازد.
اما نقش دانشهاى جديد عبارت است از: گشودن افقهاى باز در برابر منابع اسلامى، تا اين منابع بتواند كامل و بدون نقص به متن زندگى مردم راه يابد، و اين شيوهاى است كه ما در اين پژوهش مختصر، فرا راه خود قرار دادهايم.
دكتر سيد محسن حائرى
بدون ترديد نهج البلاغه كتابى حياتبخش وار مغانى الهى براى جامعه بشرى است اين كتاب جاويد در عين آنكه بخشى از سخنان و گفتارهاى امام على عليهالسلام را در بر مى گيرد بحق حاوى معارفى است كه آن را در جايگاه والا پس از قرآن كريم قرار مىدهد معارفى كه از روح بلند و ملكوتى آن حضرت نشات مىگيرد و هدايتگر انسانها در زندگى است .
با اينكه در خصوص اين كتاب انسان ساز پژوهشهاى زيادى صورت گرفته بايد اعتراف كرد كه هنوز بسيارى از زواياى اين گفتارهاى معنوى ناشناخته مانده است و جا دارد تحقيقات گستردهترى در جهت شناسايى هرچه بيشتر آن انجام گيرد .
كتاب حاضر را كه ترجمه كتاب ((الفكر الاقتصادى فى نهج البلاغه))تاليف استاد ارجمند جناب آقاى دكتر حائرى موسوى است بايد پژوهشى در همين راه دانست كه سعى دارد مبانى اقتصاد اسلامى را از ديدگاه آن حضرت تبيين كند و راههايى را براى حل مشكلات اقتصادى امروز ارائه دهد .
حقير كه از دير باز شيفته پژوهش و تامل در نهج البلاغه بودم هنگامى كه ترجمه آن از سوى بنياد نهج البلاغه پيشنهاد گرديد .فرصت را غنيمت شمرده در عين اشتغالاتى كه داشتم با شوق فراوان در فرصتى كوتاه آن را به فارسى ترجمه كردم تا گامى هر چند كوچك در مسير شناخت اين كتاب بزرگ بردارم .
در ترجمه عبارات نهج البلاغه -به پيشنهاد بنياد-به خصوص از فصل دوم به بعد از ترجمه استاد آيتى -كه توسط بنياد به چاپ رسيده است -استفاده كردم و ديگر گفتارهاى حضرت را-كه منابع ديگر بود-
خود ترجمه نمودم .شماره خطبه هانامهها و سخنان كوتاه را بر اساس ترجمه استاد آيتى ذكر كردم .و دريغم آمد كه ترجمه آيات قرآن را از ترجمه فصيح و زيباى استاد نقل نكنم.
قابل ذكر است
الادا ره والنظام الا دارى عند اميرالمومنين عليهالسلام
ازديگرتاليفات مولف محترم اين كتاب است كه به بررسى مبانى مديريت اسلامى از ديدگاه امام على عليهالسلام مىپردازد و ترجمه آن نيز از سوى بنياد محترم نهج البلاغه به اينجانب واگذار گرديده است ان شاءالله در آينده نزديك تقديم شيفتگان معارف اهل بيت خواهد شد.
در خاتمه جا دارد كه از جناب آقاى روح الله بيات مدرس دروس اقتصاد دانشگاه بين المللى امام خمينى(ره)كه بخشهايى از ترجمه را از نظر محتوإ؛ مورد بررسى قراردادند تشكر و قدردانى كنم .
از همه خوانندگان محترم تقاضا دارم كه با پيشنهادها و نظرات سازنده خود يار يگراين جانب باشند.
والله ولى التوفيق
اقتصاد از ريشه((قصد))به معنى راستى راه است و مى گويند:
قصدت قصده ((آهنگ او كردم))
اقتصاد در لغت به دو معنى است يكى از آن دو پسنديدهاست كه حد وسط و ميانه افراط و تفريط است مانند جود كه حد وسط اسراف و بخل محسوب مىشود يا شجاعت كه حد وسط تهور و ترس است و به همين معنى در قرآن به كار رفته است و اقصدفى مشيك در رفتارت ميانه را برگزين ودوم به امرى اطلاق مىگردد كه بين پسنديده وناپسند در نوسان است مانند آنچه كه بين عدل و جور قريب و بعيد فرض مىشود.
((فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد))بعضى از آنان بر خود ستم كردند و بعضى راه ميانه را برگزيدند)و ((سفرا قاصدا))يعنى سفرى متوسط يا ميانه ونه چندان دراز و گاهى به معنى قريب نيز تفسير مىشود و در اصطلاح اقتصاد حالت ميانه و اعتدال بين زيادهروى و خست ورزى است و خداوند مى فرمايد:
والذين اذا انفقوالم يسرفوا لم يقتروا و كان بين ذلك قواما
(و آنان كه چون هزينه كنند اسراف نمىكنند و خست نمىورزند بلكه ميان اين دور اه اعتدال را در پيش مىگيرند)و همين مفهوم در كلام اميرالمومنين در نهج البلاغه به لفظ اقتصاد تعبير شده است:امام مىفرمايد:
ما عال من اقتصد(هركس ميانه روى پيشه كند (صرفه جويى كند)نيازمند نگردد)
نامه حضرت به زياد آمده است:((و دع الاسراف مقتصدا))(زياده روى بگذار و ميانه رو باش )بنابراين روشن مىشود كه قصد روش معقول ور اه استوار بين افراط و تفريط و بر اساس همين معنى كلمه قصد و مشتقات آن در جاى جاى نهج البلاغه به كار رفته است.
امام عليهالسلام مىفرمايد:((لن يهلك من اقتصد))(آنكس كه ميانه روى در پيش گيرد هرگز هلاك نگردد)و يا ((من اقتصد خفت عليه الموون))هركس ميانه رو باشد (صرفه جويى كند )هزينهاش سبك گردد)ونيز مىفرمايد: ((العقل انك تقصد فلاتسرف))(خرد آن است كه ميانه رو باشى (صرفه جويى كنى) و از اسراف بپر هيزى)از اين معنى كه به حالت بين افراط و تفريط اشاره دارد بگذريم به كار بردهاى عامتر اين لفظ برمى خوريم كه مورد نظر ماست مىفرمايد:
خذا لقصد فى الامور فمن اخذا لقصد خفت عليه الموون
در كارها ميانه روباش هركس ميانه روى در پيش گيرد مخارجش كم و سبك گردد وا ين مفهوم حد وسط بين افراط و تفريط در هرچيز و شامل اخلاق و تفكر و همچنين اقتصاد به معنى اصطلاحى نيز مى شود.
((عليكم بالقصد فى المطاعم)) در خون ميانه رو باش ((من اراد السلامة فعليه بالقصد ))(هركس بخواهد سلامت باشد بر اوست كه ميانهرو باشد)ولفظ اقتصاد به اين مفهوم متداول ورايج درنهج البلاغه بسيار به كار رفته است تا بيانگر مفهوم امروزى اين اصطلاح باشد.
امام مىفرمايد:((لا هلاك مع الاقتصاد))(ميانه روى(صرفه جويى)با هلاكت همراه نيست)و نيز مى فرمايد: ((الاقتصاد ينمى القليل))ميانه روى صرفه جويى اندك را بسيار مى كند.و همچنين از فرمايش اوست:الاقتصاد نصف المؤونهميانه روى صرفه جويى نيمى از هزينه است امام عليهالسلام مفهوم اد را تا آنجا گسترده مىكند كه برنامههاى زندگى فردى و اجتماعى را در بر مىگيرد آنجا كه مىفرمايد: ((اذا اراد الله بعبد خيرالهمه الاقتصاد))اگر خداوند خير بندهاى را بخواهد ميانه روى را در دل او مى اندازد)آنگاه نتيجه عمل نكردن به اقتصادراتبيين مىكند و مى فرمايد: ((من لم يحسن الاقتصاد اهلكه الاسراف))(هركس ميانه رو نباشد اسراف او را از پاى درمى آورد.)سپس امام عليهالسلام اصطلاح اقتصاد را به مفهوم گستردهترى به كار مىبرد و آن را به همه ابعاد زندگى انسان تسرى مىدهد:
اذا رغبت فى صلاح نفسك فعليك بالاقتصاد والقنوع والتقلل
اگر مىخواهى در اصطلاح نفس خود بكوشى ميانه روى قناعت و كم خرجى را پيشه كن)يونانى ها اقتصاد را ايكوس نوموس مىگويند كه به مفهوم تدبير منزل -اداره و تنظيم امور خانه -است جان مارشال جيفنى در تعريف اقتصاد مى گويد:
علمى است كه چگونگى ايجاد توزيع و هزينه كردن ثروت را مورد بررسى قرار مىدهد))((لو دويك))بر اين باور است كه علم اقتصاد علمى است كه به بررسى رابطه انسان بانيازهاى مادى اش كه به رايگان در طبيعت وجود دارد مى پردازد ))روشنفكران اسلامى كوشيدند كه علم اقتصاد را از مكتب اقتصادى جدا كنند نبهانى اقتصاد را در تنظيم ثروت و تامين وا فزايش آن مىداند و مى گويد:علم اقتصاد درا ين باره بحث مىكند اما چگونگى توزيع ثروت از وظايف سيستم يا نظام اقتصادى و بر اين اساس تنظيم ثروت علم است و توزيع آن نوعى انديشه وبا استناد به اين تقسيم بندى و در پرتو آنچه كه در نهج البلاغه آمده است درمى يابيم كه گفتار امام على عليهالسلام هر دو جنبه را شامل مىشود:تنظيم ثروت علم است و توزيع آن بدين معنى كه هم شامل اصول و سياستهاى علم اقتصاد است وهم پايهها و اركان مكتب اقتصادى را در بر مىگيرد كه خود نشانگر اهميت دادن اسلام به هر دو جنبه اقتصاد است و اشتباه است - چنانكه بعضى اعتقاد دارند -بپنداريم كه تنها مكتب اقتصادى از ويژگىهاى اسلام است آرى اسلام به توليد و سياستهاى آن نيز پرداخته است آنگاه كه امام عليهالسلام درباره ملخ سخن مىگويد اطلاعات و آگاهى سودمندى را ارائه مىدهد:
و ان شئت قلت فى الجراده...الى ان يقول و جعل لها الحس القوى و نابين بهما تقرض و منجلين بهما يرهبها الزراع فى زرعهم و لا يستطيعون ذبها ولو اجلبوا بجمعهم حتى ترد الحرث فى نزواتها و تقضى منه نزواتها و تقضى منه شهواتها و خلقها كله لا يكون اصبعا مستدقة
((اگر بخواهى از ملخ برايت مىگويم:...)) تا آنجا كه مىگويد و خداوند براى او حسى قوى قرارداد و دو دندان كه به كمك او مىبرد و دوپاى داس مانند كه بدانها چيزى رامى گيرد و كشاورزان دركشت خود از آن مىترسند وا گر همه كسان خود را جمع كنند توانايى راندن ملخ را ندارند تا آنجا كه با جست وخيز هايش به كشت روى مىآورد و هر چه مىخواهد انجام مىدهد وهمه اندام او به اندازه يك انگشت باريك نيست...))
آيا اين كلام سخنپردازى به شمار مىآيد يا آنكه درسى مىآموزد كه تنها متخصصان آن را مىفهمند و به اهميت و ارزش آن واقفند.توصيف دقيقى كه امام از اندام ملخ بدست مىدهد داراى هدفى روشن است ومى خواهد توجه همگان را به موجودى ويرانگر اقتصاد و چگونگى رويارويى با آن جلب كند اولين مرحله مبارزه شناخت دقيق و كامل آن است لذا اين نمونهاى از اطلاعات سودمندى است كه امام عليهالسلام در اختيار دست اندر كاران امر كشاورزى قرارمى دهد و آنان را از اين مشكل آگاه مىكند.