عيان از چهره اش نور خدا بود |
پيامش عنبر افشان چون صبا بود |
جناب ((مرعشى )) آن آيت اللّه |
به ظلمت گمرهان را رهنما بود |
به بحر بيكران علم و توحيد |
فروزان گوهرى بس پُربها بود |
دعايش دردمندان را شفا بود |
بشد خاموش بزم ما صد افسوس |
كه مهرى تابناك و پُر ضيا بود |
به سوى باغ مينو كرد پرواز |
همان بلبل كه تسليم قضا بود |
چو او زين دار فانى رخت بربست |
ز او آثار رخشانى به جا بود |
ز اين غم شد هزاران ديده خونبار |
كه اين ماتم زامت جانگزا بود |
به تشييعش به قم محشر بپا بود |
بگويم تسليت اين غم به حجّت |
كه او در اين عزا صاحب عزا بود |
شهاب شريعت ، ص 341، قدسيّه مدنى كاشانى
تولّد معظم له
آية اللّه مرعشى نجفى در روز پنج شنبه 20 صفر 1315 در نجف اشرف ، شهر علم وكمال و پايگاه ولايت و امامت ، در خانواده تقوا و فضيلت ، دانش و معنويت ، پا به دايرههستى نهاد. در برخى از منابع ، تولد وى را در روز 22 صفر 1318 نوشته اند كه يقيناًدرست نيست ؛ زيرا پدر بزرگوارشان (آية اللّه سيد شمس الدين مرعشى ) در پشت يك جلدكلام اللّه مجيد و نيز در يادداشتهاى خويش راجع به خاندان مرعشى ، به خط خود تولد اورا 20 صفر المظفر 1315 ثبت كرده است .
در تقريرات مرحوم آيت اللّه شيخ على محمّد ابن العلم دزفولى يكى از شاگردان ايشاندرباره نامگذارى معظم له چنين آمده : ((پس از تولد ايشان بر اساس سنّت و آداب و رسومخانوادگى كه هر مولودى را براى نامگذارى نزد علما مى برده اند، وى را پس از تطهيرو تنظيف ، نخست به آستان مقدس و حرم مطهر علوى برده و او رادخيل عتبه مقدسه آن حضرت نموده ، سپس به نزد خاتم المحدثين ثقة الاسلام حاج ميرزاحسين نورى ، صاحب مستدرك الوسائل ، بردند و ايشان پس از گفتن اذان و اقامه در گوشراست و چپ اين كودك ، نام خود را كه محمد حسين بود به وى مرحمت كرد.(2) نامگذارى اورا خدمت شيخ الفقهاء والمجتهدين حاج ميرزا حسين بن حاج ميرزاخليل بردند و او عنوان ((آقا نجفى )) را به او عنايت كرد.
سپس اين كودك را به حضور جمال الزاهدين و زين السالكين آقا سيد مرتضى كشميرىبردند و ايشان كنيه ((ابوالمعالى )) را به وى داد. بعد او را به نزد سيد الفقهاءوالمجتهدين سيد اسماعيل صدر بردند و او لقب ((شهاب الدين )) را به وى مرحمت كرد كهبيشتر هم به همين لقب شهرت دارد. پس از آن او را به محضر شيخ فقهاى شيعه ، محمدطه نجف بردند و ايشان براى اين كودك دعا كرد. يكى از موهبتهاى الهى كه نصيب ايشانشد، اين بود كه مادر وى هيچگاه بدون وضو به وى شير نداد و پس از دورانشيرخوارگى مواظبت كرد كه لقمه اى غذاى حرام و حتّى مشتبه به او ندهند و غالباً ازغذاى غيرحيوانى او را تغذيه نمود. دوران كودكى سپرى شد و دوره نوجوانى ايشان فرارسيد و اين نوجوان در محيطى سرشار از علم وعمل صالح و در ميان خانواده اى كه نمونه اعلاى اخلاق فاضله بودند پرورش يافت.(3)
حضرت آيت اللّه العظمى ابوالمعالى سيد شهاب الدين ، محمد حسين حسينى مرعشى نجفى ،اعلى اللّه مقامه الشريف (1315 - 1411 ق / 1276 - 1369 ش / 1897 - 1990 م )علامه محقّق ، جامع معقول و منقول ، نسّابه آلرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، فقيه اهل بيت عليهم السّلام ، عالم اصولى ، محدثرجالى ، اديب اريب ، مورخ و رياضيدان ، مرجع عاليقدر عصر و يكى از مفاخر جهان تشيّعبود.
سلسله نسب آيت اللّه مرعشى نجفى ، از طرف پدر به سيد فقيه ، عالم عابد، زاهد عارف ومحدث علامه ، مير قوام الدين مرعشى ، مشهور به ((مير بزرگ )) سرسلسله و مؤ سسسلطنت مرعشيان طبرستان و آمل و از طريق وى به حسين اصغر، فرزند امام سجاد عليهالسّلام منتهى مى شود.
مرعشيان طبرستان يكى از اصلى ترين و شريف ترين خانواده هاى علويان طبرستان بودهاند كه از ميان آنان عالمان ، فقيهان ، محدثان ، نقيبان ، امرا، وزراء و سلاطين بزرگى ،قد برافراشته و خدمات بزرگى به ايران ، اسلام و به ويژه مذهب تشيع انجام داده اند.از سوى مادر نيز سلسله نسب ايشان از يكسو به عالم بزرگوار، آيت اللّه مجاهد ميرزايوسف طباطبائى تبريزى (متوفّى 1243 ق ) و سادات طباطبائى صادقى ، موسوى ،رضوى ، نقوى ، عقيلى و جعفرى مى پيوندد و از جانب ديگر به سلسله سلاطين قاجاريه وسلسله سلاطين صفويه متّصل مى گردد، زيرا يكى از جده هاى مادرى وى دختر جهانگيرميرزا پسر فتحعلى شاه قاجار و جده ديگر وى دختر شاه سليمان صفوى و جده ديگرايشان سيده جليله آغابيگم ، دختر شاه عباس اوّل بوده است . و از سوئى يكى از جده هاىمادرى معظم له از نوادگان علامه مجلسى (متوفى 1111 ق ) مى باشد. بنابراين سلسلهنسب آيت اللّه مرعشى نجفى رحمة اللّه عليه از دو ناحيه پدر و مادر، به عترت پاك و مطهرخاندان ولايت و نبوت و رسالت مى پيوندد؛ چنان كه خود آيت اللّه مرعشى نجفى در كتابمهمّ و ارزنده ((مشجرات آل رسول اللّه الا كرم صلّى اللّه عليه و آله )) و ديگر يادداشتهاىخويش بارها به آن اشاره كرده اند كه در كمتر سلسله اى از سادات چنين اتفاقى افتادهاست .(4)
ايشان چنان كه در شجره نامه موجود خاندانشان آمده با 33 واسطه به امام سجاد على بنالحسين زين العابدين و سيدالساجدين عليه السّلام سرحلقه عارفان و ساجدانمتصل مى گردد و به اختصار چنين آمده است : آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفىفرزند آيت اللّه سيد شمس الدين محمود حسينى مرعشى نجفى فرزند علامه محقق آيت اللّهسيد شرف الدين على معروف به سيد الحكماء يا ((سيد الاطباء))،(نخستين كسى كه دندانمصنوعى را در ايران اختراع كرد)، فرزند فقيه محدث حاج سيد محمد نجم الدين حائرى ،فرزند علامه فقيه و متكلم و شاعر نسّابه حاج سيد ابراهيم حائرى فرزند علامه فقيه ،نقيب و نسّابه سيد شمس الدين محمّد، فرزند علامه زاهد مجد المعالى ، قوام الدين متخلّصبه ((شيوا))، فرزند علامه نصيرالدين محمد نقيب و نسّابه ، فرزند علامه فقيه ، محدث ،شاعر و اديب سيد جمال الدين نسّابه ، فرزند علامه فقيه اصولى ، متكلم ، محدث ونسّابه سيد علاءالدين حكيم و نقيب الاشراف مرعشى ، فرزند علامه وزير و نقيبفخرالدين سيد محمد خان دوم ، فرزند علامه وزير و نقيب سيد ابوالمجد محمد نقى معروفبه شهيد كه به دست كُردهاى شافعى در سال 1030 قمرى به شهادت رسيد، فرزندنقيب عالم ، وزير زاهد سيد محمّد خان اوّل مرعشى ، فرزند مير سيد عبدالكريم خان دوّمسلطان طبرستان ، فرزند سلطان مير سيد عبداللّه خان مرعشى ، فرزند سلطان مير سيدعبدالكريم خان مرعشى اوّل فرزند سلطان مير سيد محمد خان مرعشى ، فرزند سلطان ميرسيد مرتضى خان مرعشى ، فرزند سلطان مير سيد على خان مرعشى ، فرزند مير سيدكمال الدين صادق علامه فقيه و متكلم زاهد سيد قوام الدين مشهور به ((مير بزرگ ))سلطان طبرستان (متوفى 780 ق ) كه مزارش در سبزه ميدان شهرستانآمل مورد احترام و زيارتگاه است ، فرزند سيدكمال الدين صادق نقيب الاشراف رى و فقيه و محدث ، فرزند علامه ابو محمد عبداللّهمحدث و نقيب ، فرزند فقيه ابوهاشم نسّابه ، فرزند فقيه ابوالحسين على نقيب الاشرفطبرستان ورى ، فرزند شريف محدث و زاهد ابو محمد حسن نسّابه ، فرزند زاهد عابدابوالحسن على ملقّب به مرعش سرسلسله سادات مرعشيّه سراسر جهان ، فرزند اميرالعارفين و امير العراقين سيدعبداللّه ابو محمد عالم نسّابه و محدث ، فرزند شاعر عالم ،محدث و نسّابه ابوالحسن محمد اكبر موصوف به ابوالكرام فرزند زاهد و فقيه ونسّابه ابو محمد حسن ملقب به ((دكّه )) و مشهور به حكيم راوى مدنى ، فرزند ابو عبداللّهحسين اصغر (متوفى 157 ق ) مدفون در قبرستان بقيع در مدينه منوّره ابن امام همام مولاناابوالحسن على زين العابدين عليه السّلام (5)
تحصيلات و اساتيد
نخستين كلماتى كه در خارج از محيط خانوادگى به او تلقين گرديد، جمله ((هو الفتاحالعليم )) بود. سپس پدر بزرگوارش او را به حرم مطهر و روضه منوّره مولى الموالىاميرالمؤ منين عليه السّلام برد و در مقابل ضريح مقدس آن حضرت ، خمير مايه تمامى علومو معارف بشرى ، يعنى ((حروف الفبا)) را به او ياد داد و در همان حرم مطهر او را مفتخربه عمامه و لباس روحانيت ساخت . از آن پس جدّه پدرى وى ،فاضل عالم ، بى بى شمس شرف بيگم ، كه خود از نوابع عصر در علم وعمل و شعر ادب بود، آموزش وى را به عهده گرفت . آيت اللّه مرعشى نسبت به اين بانو وپدر بزرگوار خود كه در امر تعليم و تربيت وى نقش مهم و ارزنده اى داشتند، هميشه بهاحترام ياد مى كرد و بارها مى گفت : ((من به اين مقام نرسيدم مگر به بركت دعاى پدرم )).
ايشان پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد بسيارى شركت كرد و هر جا استادى مى يافتبه هر طريقى خود را به آن استاد مى رساند و از محضر وى استفاده مى كرد. از اين روايشان را يكى از پر استادترين چهره هاى علمى معاصر دانسته اند كه شمارش اسامىاستادان و شيوخ وى قابل تحسين است .
معظم له دروس مقدماتى را در نزد اساتيدى چون پدر بزرگوارش ، شيخ مرتضىطالقانى ، شيخ محمد حسين اصفهانى نجفى ، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى ، سيد محمدكاظم خرّم آبادى نجفى ، ميرزا محمود معلّم و نيز جدّه خود بى بى شمس شرف بيگمطباطبائى فرا گرفت . وى علم تجويد و قرائت قرآن كريم را از ميرزا ابوالحسن مشكينىنجفى ، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى ، سيد آقا شوشترى ، شيخ عبدالسلامكردستانى شافعى و شيخ نور الدين بكتاشى شافعى آموخت . علم انساب را از پدر خودو از سيد محمد رضا موسوى بحرانى غُريفى صائغ و برادرش سيد محمد مهدى غُريفىصائغ ، تفسير قرآن را از پدر و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى ، فقه واصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى ، سيد محمد رضا مرعشى رفسنجانى ،شيخ غلامعلى قمى ، ميرزا ابوالحسن مشكينى ، سيد آقا شوشترى ، ميرزا حبيب اللّهاشتهاردى ، ميرزا محمد تهرانى ، ميرزا محمد على كاظمينى ، شيخ عبدالحسين رشتى ، ميرزاآقا اصطهباناتى ، شيخ موسى كرمانشاهى ، شيخ نعمت اللّه لاريجانى ، سيد علىطباطبائى يزدى ، شيخ محمد حسين شيرازى ، ميرزا محمود شيرازى ، سيد جعفر بحرالعلوم ،سيد كاظم خرم آبادى و عباس خليلى ، علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريمبوشهرى ، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى ، دكتر عندليب زاده ، ميرزا محمود اهرى ،آقا محمد محلاتى ، شيخ عبدالحميد رشتى ، ميرزا احمد منجم ، سيد كاظم عصّار، ميرزاجمال الدين كرباسى ، علم طب را از پدر و از محمد على خان مؤ يد الاطباء، علمرجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى ، شيخ عبداللّه مامقانى ،شيخ محمد حرز الدين نجفى ، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالمهدىكرباسى ، فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى ، سيد احمد بهبانى ،شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختايى تبريزى ، شيخ محمد حسين كاشف الغطاء،شيخ على بن باقر نجفى ، شيخ محمد اسماعيل محلاتى ، شيخ عبدالنبى نورى ، ميرزا آقااصطهباناتى ، آقا حسين نجم آبادى ، شيخ عبدالكريم حائرى يزدى ، مير سيد علىيثربى كاشانى و شيخ محمد رضا مسجد شاهى فرا گرفت .
آنگاه در شهرهاى سامراء و كاظمين مدّت سه سال فقه و حديث ورجال را از آيت اللّه سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت اللّه شيخ مهدى خالصى آموخت وبعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد شيخ محمد جواد بلاغى ، شيخ محمداسماعيل محلاتى ، سيد هبة الدين شهرستانى ، ميرزا على اكبر يزدى ، پدر بزرگوار خودو ديگران آموخت .
كوششهاى خستگى ناپذير و مستمر حضرت آية ا... العظمى مرعشى نجفى - قدس اللّهنفسه الزّكيه - در 27 سالگى به ثمر نشست و او را كه در راهتحصيل علوم و فنون مختلف اسلامى به ويژه فقه واصول ، يك لحظه دريغ نورزيده بود، در شمار علما و فقها در آورد و از او مجتهدىپرتلاش ساخت و از نظر علم و فضل در درجه اى قرار داد كه ديگران بر او غبطه مىخوردند. او خود از تلاشها، كوششها و جديتهاى تحصيلى خود چنين ياد كرده است :
((هيچگاه در سنين جوانى به دنبال تمايلات نفسانى نرفتم . هميشه در پىتحصيل علم بودم ؛ به صورتى كه شبانه روز بيش از چند ساعت نمى خوابيدم و هر كجانشانى از استاد يا عالمى و يا جلسه درس مفيدى مى يافتم ، لحظه اى در رفتن به نزدآن استادِ عالم و جلسه درس درنگ نمى كردم .))(6) استعدادكامل ، قوه حافظه و بى نظير، قدرت فراگيرى و بهره ورى فراوان ، اشتياق بيش ازحد به يادگيرى ، عشق به تعالى و پيشرفت ،تمايل شديد به دانش اندوزى در همه علوم و فنون ، علاقه به درس ، بحث ، مطالعه وكتاب ، لذّت جمع آورى ذخائر و آثار گرانقدر علما و فقهاء و دستاوردهاى آنان درطول تاريخ ، انس با علما و دانشمندان در هر كجا و هر زمان ، شور رسيدن به حقّ، احساسخستگى نكردن ، شجاعت اخلاقى ، باور اين انديشه كه ندانستن عيب نيست و نپرسيدن عيباست و دهها صفت از اين دست ، از امتيازات معظم له بود كه او را بر بلنداى قلّه رفيع علم واجتهاد و شرف و فضيلت قرار داده و از او عالمىعامل ، اديبى اريب ، محدثى موثق ، فقيهى مسلّم ، مجتهدى جامع الشرايط، اصولى مبرّز،رجالى خبير، مورّخى بصير و دقيق ، نسّابه اى بى نظير، متكلّمى توانمند و عارفى بهتمام معنى ساخته بود كه در بيشتر علوم زمانه خود، به ويژه علوم اسلامى چيره دست و درشمارى از آنها به مقام عالى اجتهاد رسيده بود. مشايخ و اساتيد معظم له يقيناً اينويژگيها را در او يافته بودند كه مقام علمى و فقهى وى را ستوده و به ايشان اجازاتفقهى و روايت داده اند. در اين اجازات به القاب ، عناوين و صفات ممتازى برمى خوريمكه نشانگر موقعيت علمى و مقام ارجمند و والاى اين بزرگوار است .
در اين اجازات از ايشان به عنوان عالم عادل ،فاضل كامل ، سيد سند، ركن معتمد، فخر محققين ، افتخار مجتهدين ، جامعمعقول و منقول ، مجمع فروع و اصول ، ابوالمكارم ، نخبة المدققين ، علاّ م الاعلام ، صاحبفكر قويم و سليقه اى مستقيم ، محقق مدقق ، خورشيد آسمان تحقيق ، بدر فلك تدقيق ، نقادماهر و بصير، صاحب فطرت وقّاد، متفطّن نقّاد، عماد فقهاء و مجتهدين ، قدوة الانام ، ركناسلام ، سيد علماء الاسلام ، جامع كمالات علمى و عملى و علاّمه مجتهد اعلم وافضل ياد شده كه عمر شريف خود را در تحصيل علوم عالى دينى و تنقيح مبانى احكامشرعى ، صرف كرده و در تهذيب اخلاق و اكتساب كمالات معنوى سعى بليغ نموده است ودر كوشش خود به مراتب والاى علم و عمل و مدارج شامخ تقوى و ورع و مقام عالى اجتهادنائل و ملكه شريفه استنباط را حائز گشته است . اين اجازات از طرف علما، فقها، مجتهدان، مراجع تقليد شيعه و دانشمندان بزرگ اهل سنّت و زيديه و اسماعيليه صادر شده است .
آيت اللّه مرعشى نجفى در طولعمر با بركت خود موفق به دريافت بيش از چهار صد اجازه روايتى و تعدادى اجازاتاجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ جهان اسلام گرديد كه اجازات كتبى ايشان نزديك بهيكصد و پنجاه اجازه و بقيه شفاهى است . اجازات كتبى ايشان در كتاب المسلسلات فىالاجازات در دو جلد به زبان عربى به وسيله فرزند ارشد و وصى ايشان جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محمود مرعشى نجفى به چاپ رسيده است . به جراءت مى توانگفت كه درچند قرن اخير در ميان بزرگان علماى شيعه ، كسى را نمى شناسيم كه موفقبه دريافت اين تعداد اجازه از مشايخ اسلام شده باشد؛ از اين رو مى توان گفت معظم لهغير از مقامات معنوى و مرجعيت تقليد شيعيان ، ((شيخ الاجازه )) نيز مى باشد. بويژه كهخود ايشان نيز هزاران اجازه روايتى و انواع ديگر آن را بنا به درخواست علما، فضلاء،مدرسان ، شاگردان و فقهاى حوزه هاى علميّه شيعه و ساير فِرَق اسلامىداخل و خارج كشور، به نام آنان صادر و مرقوم داشته اند كه تعدادى از اين اجازات نيزجمع آورى شده است . اجازات اجتهادى كه به ايشان داده شده زياد است كه در اينجا به نامبرخى از مشاهيرى صادركننده اين اجازات اشاره مى كنيم :
1 - آيت اللّه العظمى ميرزا محمّد حسين نائينى (متوفى 1355 ق )
2 - آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (متوفى 1355 ق )، مؤ سسحوزه علميه قم .
3 - آيت اللّه علاّمه سيد محمد كاظم عصّار تهرانى ، متخلص به ((آشفته )) (متوفى1356 ق ).
4 - آيت اللّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى (متوفى 1361 ق ).
5 - آيت اللّه العظمى آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى (متوفى 1362 ق).
6 - آيت اللّه العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى (متوفى 1365 ق ).
7 - آيت اللّه العظمى شيخ محمد كاظم شيرازى (متوفى 1366 ق ).
8 - آيت اللّه العظمى محمود شيرازى غروى (متوفى 1378 ق ).
9 - آيت اللّه العظمى مير سيد على يثربى كاشانى (متوفى 1379 ق ).
10 - آيت اللّه العظمى ميرزا آقا اصطهباناتى (متوفى 1394 ق ).(7)
11 - آيت اللّه العظمى شيخ محمد حسن علاّمه اصفهانى كرمانشاهى (متوفى 1394 ق)
برخى از مشايخ صادر كننده اجازات روايتى ايشان ، از علماى تشيع ، زيديه ،اسماعيليه و تسنن به اين شرح است :
1 - آيت اللّه ميرزا فتح اللّه شريعت ، معروف به شيخ الشريعه اصفهانى (متوفى1339 ق ).
2 - آيت اللّه حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (متوفى 1343 ق ).
3 - آيت اللّه العظمى شيخ على كاشف الغطاء (متوفى 1350 ق ).
4 - آيت اللّه سيد حسن صدر الدين موسوى كاظمى (متوفى 1354 ق ).
5 - آيت اللّه ميرزا ابوالحسن مشكينى (متوفى 1358 ق ).
6 - آيت اللّه العظمى حاج سيد حسين طباطبائى قمى (متوفى 1366 ق ).
7 - آيت اللّه علامه سيد محسن امين (متوفى 1371 ق ) (صاحب كتاب اعيان الشيعه).
8 - آيت اللّه سيد عبداللّه بلادى موسوى (متوفى 1372 ق ).
9 - آيت اللّه مجاهد حاج شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (متوفى 1373 ق ).
10 - آيت اللّه العظمى ميرزا آقا اصطهباناتى .
11 - آيت اللّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى (متوفى 1380 ق )
12 - آيت اللّه علامه آقا بزرگ تهرانى (متوفى 1389 ق ). صاحب كتاب الذريعةالى تصانيف الشيعه .
13 - آيت اللّه سيد اسحاق مشهور به ناصر حسين موسوى هندى (متوفى 1390 ق )،فرزند آيت اللّه العظمى سيدحامد حسين مؤ لف كتاب عبقات الانوار.
14 - بانو علويه مجتهده نصرت بيگم حاجيه امينه اصفهانى (متوفى 1403 ق ).
15 - علامه شيخ ابراهيم جبالى (متوفى 1355 ق ) از علماى بزرگ جامع الازهر مصرو از علماى اهل سنّت .
16 - علامه شيخ محمد بخيت مطيعى حنفى مصرى (متوفى 1354 ق ).
17 - علامه شيخ يوسف دجوى مصرى (متوفى 1365 ق ).
18 - علامه شيخ محمّد بهجت بيضار دمشقى .
19 - علامه محمد طاهر بن عاشور مالكى مغربى .
20 - علامه سيد ابراهيم راوى رفاعى شافعى بغدادى .
21 - علامه شيخ احمد بن شيخ امين كفتار و مفتى جمهورى سوريه .
22 - علامه سيد يحيى بن منصور باللّه معروف به امام يحيى زيدى ، امام زيديه وسلطان سابق يمن .
23 - علامه سيد محمد بن محمد بن يحيى زباره حسنى زيدى يمانى ، مؤ لف كتابنيل الوطر فى علماء القرن الثالث عشر.
24 - علامه سيد احمد بن محمد زباره حسنى زيدى يمانى .
25 - علامه سيد جمال الدين احمد بن على بن حسن كوكبانى (متوفى 1340 ق )، صاحبكتاب ((الكتاب فى الكلام على مسلك الزيديّه )).(8)
عزيمت به ايران و سكونت در قم
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى در 21 محرم الحرام 1342 از نجف اشرف به قصد زيارتحضرت على بن موسى الرضاعليه السّلام مام هشتم شيعيان و به جا آوردن صله ارحام وملاقات با علما و فقهاى ايران ، اقدام به مسافرت كرده و پس از انجام صله ارحام بهمشهد مقدس شتافت و سر بر آستان امام هشتم على بن موسى الرضاعليه السّلام ساييد وبا علماى اين شهر ديدار و از كتابخانه آستان قدس رضوى بازديد كرد و سپس راهىتهران گرديد و چندين ماه در تهران اقامت نمود و طى اين مدت از محضر فقهاء و علماىبزرگ و معروف كسب فيض كرد و در هشتم شعبان 1343 براى زيارت مرقد مطهر حضرتعبدالعظيم حسنى به شهر رى عزيمت و در دوازدهم شعبان به منظور زيارت حضرتفاطمه معصومه عليهاالسّلام به شهر عالم پرور قم سفر نمود و به امر و درخواستحضرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مؤ سس حوزه علميه قم در اينشهر رحل اقامت افكند و مدّتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى درس آيت اللّه حاجشيخ مهدى حكمى قمى ، آيت اللّه مير سيد على يثربى كاشانى و حاج ميرزا على اكبرمدرس يزدى ، معروف به حكيم الهى و ديگر دانشمندان شركت كرد.(9)
ازدواج و روابط خانوادگى
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى نخست با يكى از دخترعموهاى خود پيمان زناشوئى بست وحاصل آن يك دختر بود؛ امّا ديرى نپاييد كه ميانشان جدائى افتاد، سپس با دختر آيت اللّهحاج سيد عباس مبرقعى رضوى قمى (متوفى 1335 ق ) ازدواج كرد كهحاصل آن چهار فرزند پسر و سه دختر بود.
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى در زندگى خود بسيار فقير و تنگدست بود. حكايتهاىفراوانى در زندگى ايشان وجود دارد كه نشان مى دهد ايشان از همان آغاز زندگى در نجفاشرف با تنگدستى و مشكل تاءمين معاش مواجه بوده است . ايشان پس از رحلت پدر خوددر 1338 قمرى ، يعنى از 23 سالگى ، گرفتار فقر و بى چيزى شديد بود، چنانكه گاهى گرسنه مى ماند. در يك مورد خود ايشان تصريح كرده است ، هنگامى كه درمدرسه قوام زندگى مى كرد، چند شبانه روز غذايى به دست نياورد و رنگ چهره اش بهزردى گراييد كه اين گرسنگى او را بسيار ناتوان ساخته بود و با اينكه دوستان همحجره اش با وى بسيار صميمى بودند و اين تغيير حالت او را مى ديدند، نتوانستند بهگرسنگى و فقر او پى ببرند. بارها در نجف اشرف براى خريد كتاب ، لباس و كفشخود را گرو مى گذاشت و يا مى فروخت . از جمله هنگامى كه قصد داشت كتاب رياض العلماء را خريدارى كند، مجبور شد لباس و ساعت خود را به فروش برساند تا بتواندقيمت كتاب را پرداخت نمايد. و گاهى هم روزهاى بسيار روزه مى گرفت و ماهها نمازاستيجارى مى خواند تا بتواند مبلغى تهيّه كند و يا پس انداز نمايد و با آن كتاب موردنظرش را بخرد، حتّى وقتى كه به مرجعيت رسيد باز هم در زندگى فردى و خصوصىخود گرفتار فقر وفاقه بود و نمى توانست مخارج زندگى خود را به راحتى تاءميننمايد. اگر چيزى هم به دستش مى رسيد، براى خريد كتاب مصرف مى كرد. آن مرحوم دريكى از وصيتنامه هايشان نوشته اند: من بعد از خودم چيزى از زر و زيور دنيا به جاىنگذاشته ام و هر چه به دستم رسيد، حتّى نذورات مخصوص خودم را، براى رفع نيازمردم و بويژه اهل علم صرف مى كردم و چيزى ازمال دنيا حتى به مقدار پوست هسته خرمايى براى ورثه نگذاشتم ... با اينكه اگر درصدد ارث گذاشتن مال و منال بودم با موقعيّتى كه در جامعه داشتم ، مى توانستم .))
همسر ايشان نقل كرده است كه : ((مدت شصت سال با آيت اللّه مرعشى زندگى كردم و دراين مدّت هيچگاه نسبت به من با تحكم سخن نگفت و با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت وبا تندى با من صحبت و رفتار نكرد. تا آن زمان كه خود قادر به حركت كردن و انجامكارى بود نمى گذاشت ديگران كارى برايش انجام دهند، تا آنجا كه هر وقت تشنه مىشد، خود به آشپزخانه مى رفت و آب مى آشاميد)).(10)
سعى و تلاش در راستاى حوزه علميه قم
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى از زمان ورود به شهر قم ، تلاشى پيگير را در راهاستحكام پايه هاى حوزه نوپايى را كه آيت اللّه العظمى حائرى يزدى تاءسيس كردهبود، همگام با ايشان آغاز كرد و اين تلاش تا آخر عمر با بركت ايشان ادامه داشت . ورودايشان به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاخان پهلوى كه به پيروى ازآتاتورك و به امرار اربابان خود بويژه دولت استعمارى انگليس به شدت با مظاهراسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او درمقابل فشارها و ضربات رضاخان عليه حوزه و روحانيّت مردانه ايستاد و لحظه اى ازتدريس غافل نشد و هر روز به صورتى منظّم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسهفيضيّه صحن و حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسّلام برقرار مى كرد. به اين ترتيبايشان را مى توان يكى از مؤ سسّان حوزه علميه قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيتاللّه حائرى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش فراوانى كرد و با آيات سه گانه آيتاللّه حجّت ، آيت اللّه صدر و آيت اللّه خوانسارى ، همكارى نزديكى در نگهبانى و حفظ وحراست از اين سنگر علم و فضيلت داشته است . وى از اين دوره درس خارج فقه واصول را شروع كرد. او يكى از كسانى بود كه آيت اللّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائىبروجردى را براى به دست گرفتن زعامت حوزه علميه به قم دعوت كرد. ايشان ، ضمنهمكارى نزديك با آن مرجع عاليقدر و تدريس خارج فقه واصول و برخى از دروس ديگر، نخستين رساله عمليه خود را منتشر ساخت .(11)
دوران مرجعيّت
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى پس از رحلت آيت العظمى بروجردى درسال 1380 قمرى جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيّت شيعه انتخاب گرديد واز آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش دراداره حوزه علميه قم شركت نمود.
دروس خارج ايشان از معدود حلقه هاى درسى بود كه بسيارى از علما، فضلا و طلاّب در آنشركت مى كردند. ايشان از بيانى گرم ، سخنى نافذ، صدايى گيرا، گفتارى فصيح ومليح برخوردار بود و در جلسه درس و مباحثه ، ضمن تفهيم درس به شاگردان از زوايدخوددارى كرده و مطالب را به صورت دسته بندى شده ، فشرده و پيوسته بيان مىكرد؛ چنان كه طلاب و شاگردان را به تاءمّل و تعمق وا مى داشت . جلسه درس ايشان بهاعتراف همگان يكى از مهمترين حلقه هاى درس حوزه علميه قم بود. در جلسات درس ايشانمباحث اخلاقى ، تربيتى ، ادبى ، تاريخى و رجالى نيز مطرح مى شد.
در طول بيش از هفتاد سال تدريس در حوزه علميه قم ، در دروس ايشان شمار فراوانىشاگرد و طلبه شركت مى كردند كه هم اكنون بسيارى از آنان خود در عداد علما، فضلا ومدرسين حوزه هاى علميه شيعه و از علماى بزرگ شهرهاى مختلف ايران و ساير كشورهاىاسلامى هستند و شمارى از آنها به درجه رفيع اجتهادنائل آمده و از معظم له اجازه اجتهاد دريافت كرده اند. عده اى از مشاهير شاگردان ايشانعبارتند از:
1 - آيت اللّه حاج آقا مصطفى خمينى رحمة اللّه عليه فرزند ارشد امام خمينى رحمة اللّهعليه كه به طرز مشكوكى در عراق به شهادت رسيد.
2 - آيت اللّه شهيد علامه شيخ مرتضى مطهرى .
3 - آيت اللّه شهيد دكتر محمّد مفتّح .
4 - آيت اللّه شهيد دكتر سيد محمّد حسين حسينى بهشتى .
5 - آيت اللّه شهيد محمد صدوقى ، امام جمعه يزد.
6 - آيت اللّه شهيد حاج سيد محمد على قاضى طباطبائى تبريزى ، امام جمعهتبريز.
7 - مرحوم آيت اللّه مجاهد حاج سيد محمود طالقانى ، ابوذر زمان .
8 - مرحوم آيت اللّه شيخ شهاب الدين اشراقى ، داماد امام خمينى رحمة اللّه عليه .
9 - مرحوم آيت اللّه حاج سيد مرتضى فقيه مبرقعى ، برادر همسر آيت اللّه مرعشىنجفى .
10 - مرحوم آيت اللّه حاج شيخ مرتضى حائرى ، فرزند آيت اللّه العظمى حاج شيخعبدالكريم حائرى يزدى .
11 - دكتر عباس زرياب خويى ، استاد ممتاز دانشگاه تهران ، دانشمند، محقق و نويسنده.
12 - دكتر محمد تقى دانش پژوه ، استاد دانشگاه ، محقق ، نويسنده و فهرستنگار نسخخطى .
13 - دكتر عليرضا فيض قمى ، استاد دانشگاه تهران و نويسنده .
14 - مرحوم دكتر حسين كريميان ، استاد دانشگاه تهران ، محقق و نويسنده .
15 - فرزند ارشد ايشان حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد محمود مرعشى نجفى و سايربرادرانشان .(12)
مقام علمى و آثار و تاءليفات
آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى از معدود مراجع شيعه است كه در كنار تدريس زعامت حوزه ومرجعيت ، در تاءليف ، تصنيف و پديد آوردن آثار مختلف علمى نيز بسيار مؤ فق بوده است .او كه از موقعيت بسيار ممتاز و درخشانى در علوم مختلف و رشته هاى گوناگون اسلامىبرخوردار بود و اين مقام و منزلت از تعاريفى كه اساتيد، مشايخ و شاگردان ايشاندرباره وى كرده اند به خوبى روشن و آشكار است . آيت اللّه مرعشى نجفى يكى از فقها ومراجع بزرگ اسلام بود كه در مجلس فقها، فقيهى خبير و پارسا، لغزش ناپذير ودرست كردار، در حلقه درس ، معلمى راستگو، امين ، عالم و بزرگوار، در سياست بسانشمشيرى برنده ، در علم نسب عالمى بى همتا، در علوم و فنون استادى قادر و توانا،صاحبنظر، آگاه ، محققى نامدار و عارف و در محفل مصنفان و مؤ لفان ، مؤ لفى بزرگ ونويسنده اى توانا بود. او فردى پرمطالعه ، پركار و شخصيتى بى نظير بود. هماكنون صدها و بلكه هزارها كتاب در كتابخانه عمومى ايشان موجود است كه نه تنها موردمطالعه معظم له قرار گرفته بلكه بر بسيارى از آنها تعليق ، حاشيه و مقدمه نوشتهاند. در تعليقات و حاشيه ها، به شكلى نقّادانه ، عميق و موشكافانه مطالب و موضوعاتمطرح شده را نقد كرده و توضيح داده اند. مقدمه و تقريظهايى كه بر كتابهاى مختلفنوشته اند بالغ بر دهها كتاب است بويژه كتابهايى كه از طرف انتشارات كتابخانهمعظم له منتشر شده اند. ايشان در طول زندگى با بركت و تواءم با فراز و نشيب خويشپيوسته از هر فرصتى در جهت نگارش و تاءليف سود جسته وحاصل اين تلاش پيگير بيش از يكصد و پنجاه كتاب و رساله است كه برخى از آنها چاپشده و بيشتر آنها به صورت مخلوط در كتابخانه معظم له نگاهدارى مى شوند. در اينجابه برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1 - تعليقات احقاق الحق قاضى نوراللّه مرعشى شوشترى شهيد،
كه تاكنون 27 جلد آن منتشر شده و بقيه مجلدات آن ، كه به تدريج منتشر مى شود، بهپنجاه جلد بالغ مى گردد. به تصريح خود آيت اللّه مرعشى ، ايشان بيش از نيم قرنبر روى اين كتاب كوشش نموده كه اين تعليقاتحاصل اين مدت است .
2 - مشجرات آل رسول اللّه الاكرم صلّى اللّه عليه و آله كه يكى از آثار بزرگ ،گرانبها و ارزشمند در علم انساب به شمار مى رود.
3 - شرح و حاشيه بر عمدة الطالب ، در علم نسب در چند مجلد.
4 - طبقات النسابين . كه اين سه كتاب از بهترين آثار ايشان در اين فن است و مدّتنيم قرن مشغول تاءليف و تدوين آنها بوده است .
5 - الهداية فى معاض الكفاية .
6 - حواشى رسائل (شيخ مرتضى انصارى .)
7 - المسلسلات فى الاجازات .
8 - مسارح الافكار فى مطارح الانظار، (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى .)
9 - المعوّل فى امرالمطّول .
10 - الوقت والقبلة .
11 - الرد على مدّعى التحريف .
12 - مصطلحات فقهيّه .
13 - الغاية القصوى .
14 - سلوة الحزين و مونس الكئيب .
15 - المشاهد والمزارات .(13)
خدمات فرهنگى و اجتماعى
كارنامه خدمات فرهنگى معظم له نيز چون ديگر ابعاد وجودى وى پربار است كه اختصاراًبه برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1 - مدارس :
ايشان كه به كمبود فضاى آموزشى و مسكن طلاب به خوبى آگاه بود از همان آغاز دورهمرجعيت همّت خود را صرف ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها نمود كه در قم مدارسمهديّه در خيابان باجك ، مؤ منيّه در خيابان چهارمردان ، شهابيه در خيابان امام خمينى رحمةاللّه عليه ، مرعشيه در خيابان آيت اللّه مرعشى (ارم سابق قم )حاصل اين همّت بلند است . بسيارند مدارسى كه ايشان در تعمير و ساخت آنها سهيم بودهاست .
2 - مساجد:
از آنجا كه ايشان به اهميّت مسجد به عنوان نخستين پايگاه توحيد و تبليغ اسلام بهخوبى آگاه بود، به ساخت و تعمير مساجد مختلف در ايران و جهان پرداخت و مجدّانه در امرتاءسيس و بازسازى صدها مسجد، حسنيّه و ديگر مراكز مذهبى كوشيد كه شمارش آنهاسخن را به دراز مى كشاند؛ و كافى است به حسينيّه معظم له كه در جنبمنزل ايشان قرار داد اشاره كنيم كه در آن نه تنها مراسم عزادارىاهل بيت عليهم السّلام برقرار مى گرديد، بلكه محلى براى تدريس دروس خارج ايشانو مكانى جهت مباحثه و مذاكره طلاب و اهل علم بود. ايشان در امر بازسازى مشاهد مشرفه وآرامگاههاى امامزادگان و علما نيز سهم به سزايى داشت .