بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تحلیلی بر روشهای تربیت نفس, اکبر دهقان ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     TAR00000 -
     TAR00001 -
     TAR00002 -
     TAR00003 -
     TAR00004 -
     TAR00005 -
     TAR00006 -
     TAR00007 -
     TAR00008 -
     TAR00009 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

4. آثار و فوايد تقوا 
الف ) نيل به مقصود: قال على عليه السلام : اعلموا انّه من يتّق اللّهيجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم ويخلّده فيما اشتهت نفسهونيل له منزلة الكرامة عنده (674)
آگاه باشيد كسى كه تقوا پيشه كند، خداوند براى او راهى در جهت رهايى از فتنه هافراهم خواهد ساخت و در گمراهى ها نور و بصيرتى را به او ارزانى مى دارد و وى رابدانچه كه تمايل دارد نايل خواهد ساخت و در جوار خويش ‍ جايش خواهد داد.
ب ) مصونيت : قال على عليه السلام : اعلموا عباداللّه ان التقوى حصن حصين و الفجورحصن ذليل (675) بندگان خدا! بدانيد كه تقوا دژ مستحكم الهى است و گناه وتبهكارى ، جايگاه ذلت و خوارى است .
ج ) درمان : قال على عليه السلام : انّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم وبصر عمى افئدتكمو شفاء مرض اجسادكم وصلاح فساد صدروكم وطهور دنس انفسكم و جلا غشاء ابصاركم(676) تقوا دواى درد قلب و روح و مايه بينايى ديدگاندل و باعث درمان بيمارى و روان و نيز سبب طهارت و پالايشدل از آلودگى هاست .
د) عزت : قال النبى صلّى اللّه عليه و آله من اراد ان يكون اعزّ الناس فليتّق اللّه(677)
كسى كه مى خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا الهى را پيشه خود سازد.
ه‍) تقويت اوصاف نفسانى :
قال على عليه السلام : العقل شجرة اصلها التّقى و فرعها الحياء و ثمرتها الورعفالتقوى تدعوا الى خصال ثلاث الى التفقّه فى الدين و الزهد فى الدنيا و الانقطاعالى اللّه تعالى ...(678) عقل درختى است كه ريشه آن تقوا و شاخه آن حيا و ميوه آنورع و پارسايى است . پس تقوا آدمى را به سه خصلت فرا مى خواند: آگاهى در دينزهد و بريدن از دنيا و الفت به لقاءاللّه .
دعا و نيايش
يكى از اهداف مهمّ تربيت در قرآن كريم ، نيايش است . دعا و درخواست از خداوند را مىتوان گرايش روحى انسان به مبداء هستى دانست كه به صورت تضرّع و درخواست وطلب نصرت بروز مى كند. دعا و خواستن قلبى ، حالتى عرفانى است كه در آن وجودانسان مجذوب خداوند مى گردد.
استاد شهيد مرحوم مطهرى مى گويد: دعا هم طلب است هم مطلوب ، هم وسيله است و هم غايتهم مقدّمه است و هم نتيجه اولياى خدا هيچ چيز را به اندازه دعا خوش نداشتند. همه خواهشهاى خويش و آروزهاى دل را با محبوب واقعى در ميان مى گذاشتند و بيش از آن اندازه كهبه مطلوب هاى خود اهميت مى دادند به خود طلب و راز و نياز اهميت مى دادند، هيچ گونهاحساس خستگى و ملالت نمى كردند اگر دعا از حدّ لقلقه زبان بگذرد ودل با زبان هماهنگى كند و روح انسان به اهتزاز آيد، يك روحانيت بسيار عالى داردمثل اين است كه انسان خود را غرق در نور مى بيند.(679)
دعا در قرآن 
1. دعا يك نوع عبادت است . و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عنعبادتى سيدخلون جهنم داخرين (680) پروردگار شما گفته است : مرا بخوانيد تادعاى شما را اجابت كنم كسانى كه از عبادت من تكبر مى ورزند به زودى با ذلّت وارددوزخ مى شوند.
2. اگر دعا نبود خداوند به انسان ها اعتنا نمى كرد.قل ما يعبواءبكم ربّى لولا دعاؤ كم (681) بگو: پروردگار من به شما اعتنانمى كند اگر دعاى شما نباشد.
3. خداوند دعاها را مستجاب مى كند. و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع...(682) هرگاه بندگان من از تو سؤال كنند درباره من ، به درستى كه من نزديك هستم و خواسته دعا كننده را اجابت خواهم كرد.
آداب و شرايط استجابت 
الف ) دعا از روى خوف و طمع : و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمة اللّه قريب من المحسنين(683) خداوند را از روى ترس و طمع بخوانيد به درستى كه رحمت خدا به احسانكنندگان نزديك است .
ب ) دعا از روى تضرع و در پنهانى ادعوا ربكم تضرّعا و خفية (684)
ج ) ايمان و عمل صالح و يستجيب الذين امنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله(685) و درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند وعمل صالح انجام داده اند اجابت مى كند و از فضلش بر آنها مى افزايد.
د) اخلاص فادعوااللّه مخلصين له الدين (686) تنها خدا را بخوانيد و دين خودرا براى او خالص كنيد.
ه‍) وفا به عهد الهى اوفوا بعهدى اوف بعهدكم (687) به عهد من وفا كنيد بهعهد شما وفا خواهم كرد.
مرحوم علامه طباطبايى در ذيل آيه شريفه اذا ساءلك عنى عبادى مى فرمايد: اينآيه شريفه موضوع دعا را با بهترين مضمون و شيواترين اسلوب مطرح كرده است ونكات دقيقى در آن به كار رفته كه از اهميت فوق العاده استجابت دعا حكايت مى كند.
1. اساس سخن در اين آيه بر سخن خداوند از متكلّم وحده نهاده شده و هيچگونه غيبت ومانندآن در آن منظور نشده واين اهميت مطلب را مى رساند.
2. تعبير خداوند متعال به (عبادى ) (بندگانم ) به جاى (الناس ) بر عنايت و راءفتخداوند نسبت به بندگان خويش دلالت دارد.
3. در پاسخ ، واسطه را حذف نموده ومستقيما خود جواب فرموده به جاى اينكه بفرمايد:(اذا ساءلك عبادى عنى فقل انى قريب ) فرموده است فانّى قريب
4. پاسخ را با كلمه (انّ) (فانّى ) مورد تاءكيد قرار داده است .
5. موضوع قرب به خدا با وصف (قريب ) آمده كه دلالت بر ثبات و دوام اين قرب دارد.
6. موضوع اجابت دعا به صورت جمله فعليّه وبافعل مضارع (اجيب ) آورده شده كه دلالت بر استمرار و تجدد مى كند.
7. اجابت دعا به جمله (اذادعان ) مقيد شده يعنى در صورتى كه مرا بخواند و اين قيدچيزى بر اصل مطلب نيست چون فرض كلام خواندن خداست و اين نشان گر آن است كهدعاى دعاكنندگان بدون هيچ قيد و شرطى مورد پذيرش ‍ قرار مى گيرد. اين نكته نيز ازآيه شريفه ادعونى استجب لكم به دست مى آيد.
هر يك از اين نكات به نوبه خود بر شدت عنايت به امر دعا دلالت دارد و از خصوصياتاين آيه شريفه آن است كه با همه اختصارش هفت مرتبه ضمير متكلم در آن تكرار شده است.
فخر رازى گويد: انسانى كه دعا مى كند، مادامى كه ذهن او به غير خدامشغول است در حقيقت دعا نمى كند لذا هرگاه انسان از تمام اسباب قطع علاقه كرد آن گاهقرب و نزديكى حاصل مى شود و هرگاه به خودش توجه داشته باشد به خداوند نزديكنيست ، چون همين توجه به نفس ، انسان را از خدا دور مى كند از اين جا معناى قرب به خدادر پرتو دعا كه عبارت است از قطع علاقه از همه چيز و فقط توجه به خداوند روشن مىشود.
مرحوم فيض كاشانى گويد:
گفتم كه روى خوبت از ما چرانهانست
گفتاتوخودحجابى ورنه رخم عيان ست
گفتم فراق تا كى گفتا كه تا تو هستى
گفتم نفس همين است گفتاسخن همانست
سعدى گويد:
دوست نزديك تر از من به من است
وين عجب تر كه من از وى دورم
دعا در روايات 
1. فضيلت دعا: رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: دعا كردن برتراست از قرائت قرآن . الدعاء افضل من قرائة القران (688) و نيز مى فرمايد:دعا سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمان و زمين است . الدعاء سلاح المؤمن و عمودالدين ونورالسموات و الارض (689) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: بهترين سلاحدعا نمودن است نعم السلاح الدعاء(690).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: دعا كردن نفوذش بيشتر از نوك نيزه است الدعاءانفذ من السنان (691) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: عالم ترين مردم كسىاست كه بيشتر دعاء و سؤال مى كند اعلم الناس باللّه اكثر هم له مسئلة (692)
2. دفع بلاء به وسيله دعا: قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : ادفعوا ابواب البلاء بالدعاء(693) بهوسيله دعا، درهاى گرفتارى ها را به روى خود ببنديد.
3. تمام نيازها را بايد از خداوند خواست : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : ليساءل احدكم ربه حاجته كلّها حتى يساءله شسعنعله اذا انقطع (694) هر يك از شما نياز خود را از خداوند بخواهد حتى اگر بند كفشاو پاره شود. يا موسى سلنى كلّ ما تحتاج اليه حتى علف شاتك و ملح عجينك(695) اى موسى ! همه نيازها حتى علف گوسفند و نمك غذاى خود را از من بخواه .
4. شرايط اجابت دعا:
1. معرفت خداوند: قال قوم للصادق عليه السلام : ندعوا فلايستجاب لنا؟قال لانّكم تدعون من لاتعرفونه (696) گروهى به امام صادق عليه السلامگفتند: ما دعا مى كنيم و مستجاب نمى شود حضرت فرمود: كسى را مى خوانيد كه به اوشناخت نداريد.
2. عمل شايسته : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : يكفى من الدعاء مع البرّ مايكفى الطعام من الملح (697) با عمل نيك ، دعا به اندازه نمك براى طعام كفايت مىكند.
3. غذاى حلال : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : - لمنقال له اُحبّ ان يستجاب دعائى - طهر ماءكلك و لاتُدخل فى بطنك الحرام (698) پيامبر به كسى كه عرض كرد: دوست دارم دعايممستجاب شود؛ فرمود: غذاى خود را پاك كن و ازحلال استفاده كن و حرام را در شكم خود داخل نكن .
4. حضور قلب : قال الصادق عليه السلام : ان اللّه لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساهفاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالاجابة (699) امام صادق عليه السلام فرمود:دعاى كسى كه قلب او متوجه خدا نيست مستجاب نمى شود؛ هرگاه خدا را خواندى با قلبخود به خدا رو بياور آن گاه يقين به اجابت داشته باش .
آداب دعا 
1. توجّه به اوقات شريفه مانند: روز عرفه ، ماه رمضان ، روز جمعه و سحر.
2. توجّه به احوال شريفه مانند: زمانى كه مجاهدان در برابر دشمن آماده نبرد مى باشند.وقت نزول باران ، بين اذان واقامه ، بعد از نماز و قرائت قرآن .
3. دعا را رو به قبله انجام دهد ودست هاى خود را به طرف آسمان بلند كند.
4. صداى خود را پايين آورَد به گونه اى كه فرياد نكشد و زياد آهسته نيز دعا نكند.
5. با حال تضرّع و خشوع دعا كند.
6. در دعا اصرار كند.
7. با نام خدا و ذكر خدا دعا را شروع كند.
8. قبل از دعا خداوند را تمجيد كند.
9. به پيامبر و آل او صلوات بفرستد.
10. به پيامبر و امامان عليهم السلام توسّل پيدا كند.
11. قبل از دعا دو ركعت نماز بخواند.
12. دعا را كوچك نشمارد.
13. در ميان جمعيت و همراه با آنان دعا كند.
14. در حال دعا گريه و زارى نمايد.
15. در دعا و در خواست از خداوند بلند نظر و با همّت باشد.
16. به گناهان خود اعتراف كند.
17. براى همه مؤمنان دعا كند و دعايش عمومى باشد.
18. با اطمينان و يقين به اجابت دعا كند.
19. از گناهان توبه نمايد و مظالم بندگان را رد كند.
20. از همه انسان ها قطع اميد كند.(700)
چرا دعا مستجاب نمى شود؟ 
مرحوم علاّمه طباطبايى مى فرمايد: دعاهايى كه به اجابت نمى رسد به خاطر يكى از دوامر است : يا خواست حقيقى در آن ها نيست ، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعاكننده اشتباها چيزى را مى خواهد كه اگر بر حقيقت امر مطلع مى شد نمى خواست مثلاً دعاكنندهكسى را مريض پنداشته وشفايش را از خدا مى خواهد، در صورتى كه عمرش تمام شدهوشفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خواست واو چون اززنده شدن مرده به واسطه دعاى ماءيوس است حقيقتا آن را خواستار نمى شود. البته اگركسى مانند پيامبران چنين اميدى را داشته باشد ودعا كند مستجاب مى شود ويا اينكه سؤال هست ، ولى حقيقتا از خدا نيست ، مثل اين كه حاجتى را از خدا بخواهد ولىدل به اسباب عادى يا امور وهمى بسته باشد كه گمان دارد كفايت امرش مى كند. در اينصورت خواستن به حسب حقيقت از خدا نيست ، زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مى كند كارىرا با شركت اسباب و اوهام انجام نمى دهد.(701)
فلسفه دعا 
فلسفه دعا و هدف نهايى از دعا كردن ، اجابت نيست ؛ اصولاً اجابت و گرفتن پاسخ يكىاز فوايد مهمّ دعاست ولى هدف نيست ، به خاطر دو جهت كه مطرح مى شود:
الف ) اگر هدف نهايى از دعا، اجابت كردن باشد بنابراين از هر كسى كه بتواند خواهشما را اجابت كند مى توان در خواست كرد و ديگر نبايد مورد خطاب فرق كند، خداوند باشديا غير خداوند. ممكن است سراغ يك فرد متموّل و قدرتمند و دلسوز برويم و برخىامكانات را از او بخواهيم كه البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام چه از نظراجابت كردن خواهش هاى دنيوى ؛ او از خداوند (معاذ اللّه ) خواسته ما را زودتر اجابت كند. امّااين كار با روح توحيد كه نفى عبوديت غير خداست مخالف است امام صادق عليه السلام مىفرمايد: هنگامى كه يكى از شما اراده مى كند كه چيزى از خدايش ‍ درخواست كند كه حتمابه او عطا شود، بايد از جميع مردم ماءيوس و نااميد شود. اذا اراد احدكم ان لايساءل ربّه شيئا الاّ اعطاه فليياءس من الناس ‍ كلّهم (702)
ب ) اگر فلسفه دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجت باشد ديگر تاءخير در اجابت معناندارد و تاءخير در اجابت از جانب خداى حكيم (معاذاللّه ) كارى عبث و بيهوده خواهد بود كهالبته چنين نيست . چگونه ممكن است خداوند منّان به خاطر دادن نعمتى ، امر به دعا كند. درصورتى كه اوّلاً بسيارى از نعمت ها را بى دعا مى دهد و بسيارى از افراد هستند كه درتمام طول عمر خود هرگز دعا نمى كنند امّا غرق در نعمت هاى دنيوى خدا هستند و چگونه ممكناست خداوند متعال خود نقض غرض كند امر به دعا كند آن گاه كه بنده دعا كرد اجابت دعا راتاءخير بياندازد؟ روايتى از امام عليه السلامنقل شده كه دو نفر يكى محبوب خداوند و ديگر مبغوض پروردگار است با هم دعا مى كنندخداوند به ملائكه فرمان مى دهد به آن كه مبغوض پروردگار است زودتر پاسخ دادهشود و به محبوب خدا ديرتر. راستى اگر فلسفه دعا پاسخ گرفتن باشد اين امر چهمعنا مى دهد كه شخص بدكار و مبغوض درگاه الهى زودتر پاسخ بشنود؟ آيا مزدبدكارى و دورى از خدا مى گيرد؟ و يا نه مزد را ديگرى ، با ديرتر پاسخ شنيدن مىبرد كه البته بايد چنين باشد.
ذكر الهى
يكى از اهداف مهم تربيت نفس اين است كه انسان به مقام و مرتبه اى برسد كه در همهاوقات و لحظات زندگى به ياد خداوند باشد و لحظه اى از اوغافل نشود نگاهى به تعاليم اسلام اين نكته را به وضوح به ثبوت مى رساند كه ازنظر دين اسلام هيچ چيز به اندازه ياد خداوند از ارزش و اهميت برخوردار نيست بلكه تمامامور ديگر براى تسهيل توجه انسان به خداست .
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: و من اعظم النعم علينا جريان ذكرك علىالسنتنا واذنك لنا بدعائك از بزرگ ترين نعمت ها كه به ما داده اى روان شدن ياد توبر زبان واذنى است كه به ما داده اى تا تو را بخوانيم . سپس ‍ مى فرمايد: استغفركمن كل لذّة بغير ذكرك ومن كل راحة بغير انسك ومنكل سرور بغير قربك ومن كل شغل بغير طاعتك (703) خداوندا! از تو آمرزش ‍ مىطلبم از هر لذت ، اگر در آن جز به ياد تو باشم واز هر راحت اگر جز به تو انسداشته باشم و از هر شادمانى اگر غير از نزديكى تو باشد واز هرشغل كه طاعت تو در آن نباشد.
حقيقت ذكر الهى 
مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايند: حقيقت ذكر عبارت است از توجه قلبى انسان به ساحتقدس پروردگار و اگر به ذكر لفظى نيز عنوان ذكر اطلاق مى شود به خاطر اين استكه ذكر لفظى از آثار ذكر قلبى است يعنى گفتگو كردن درباره چيزى ، ناشى از يادكردن آن در دل است و گرنه ذكر حقيقى همانا ذكر قلبى و توجهدل به سوى پروردگار است .(704)
ذكر الهى در قرآن كريم 
1. ياد خداوند آرامش قلب : الا بذكر اللّه تطمئن القلوب (705) آگاه باشيد باياد خدا دل ها آرامش مى يابد.
2. ياد خداوند عامل ياد خداوند از بنده : فاذكرونى اذكركم (706) مرا ياد كنيدتا شما را ياد كنم .
3. اعراض از ياد خداوند عامل تنگدستى : و من اعرض عن ذكرى فانّ له معيشةضنكا(707) هركس از يادمن اعراض كند و روى گردان شود، زندگى تنگ و سختىخواهد داشت .
4. اعراض از ياد حق و قرين بودن با شيطان : و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض ‍ لهشيطانا فهو له قرين (708) و هر كس از ياد خدا روى گردان شود، شيطان را بهسراغ او مى فرستيم و همواره قرين او باشد.
5. فراوان به ياد خداوند بودن : يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكراكثيرا(709) اى اهل ايمان خداوند را فراوان ياد كنيد.
6. ياد خداوند در تمام احوال : فاذا قضيتم الصلاة فاذكرواللّه قياما و قعودا و علىجنوبكم (710) و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد درحال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد.
7. ياد خدا از روى تضرّع و خوف : و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفةً(711)پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف و آهسته و آرام ياد كن .
8. كسب و تجارت ، مردان الهى را از ياد خدا باز نمى دارد:رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اقام الصلاة (712) مردانى كه نهتجارت و نه داد و ستد آن ها را از ياد خدا و برپا داشتن نمازغافل نمى سازد.
9. ياد نعمت هاى الهى : يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم (713)اى بنى اسرائيل به ياد نعمتى كه به شما دادم باشيد.
10. فرار اهل كفر از ياد الهى : و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده ولّوا على ادبارهمنفورا(714) هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مى كنى ، پشتمى كنند و از تو روى بر مى گردانند.
11. مال و فرزند نبايد انسان را از ياد حق باز دارد: يا ايها الذين آمنوا لا تلهكماموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه (715) اىاهل ايمان ! ثروت هاى شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا باز ندارد.
12. شيطان عامل فراموشى خداوند: استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم ذكر اللّه(716) شيطان بر آن ها چيره شد و ياد خدا را از خاطر آن ها برده است .
مراحل ذكر الهى 
مرحله اول ، ذكر نام پروردگار است مانند: و اذكر اسم ربك (717) در مرحله دومنوبت به يادآورى ذات پاك خداوند در قلب مى رسد: و اذكر ربك فى نفسك تضرعاوخيفه (718) پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن . در مرحلهسوم از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و به مقام مجموعه صفاتجلال و جمال خدا كه در (اللّه ) جمع است مى رسد چنان كه مى فرمايد: يا ايها الذينآمنوا اذكروااللّه (719) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد؛ بهاين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحلهتكامل پيدا مى كند و صاحب آن را با خود به اوجكمال مى برد.(720)
حدّ نداشتن ذكر الهى 
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر چيزى اندازه اى دارد كه وقتى به آن رسد پايانمى پذيرد، جز ذكر خداوند كه پايان ندارد و حدّ و اندازه براى آن نيست .
عن ابى عبداللّه قال ما من شئ الا و له حد ينتهى اليه الا الذكر فليس له حد ينتهىاليه سپس امام عليه السلام مى افزايد: خداوند نمازهاى فريضه را واجب نمود. هر كسآن ها را ادا كند حد آن تاءمين شده ، ماه مبارك رمضان را هر كس ‍ روزه بگيرد حدّش تاءمينشده و حج را هر كس يك مرتبه انجام دهد همان ، حدّ آن است جز ذكر خداوند كه به مقدار كمراضى نگشته است و براى كثير آن حدى قايل نشده سپس به عنوان شاهد اين آيه شريفهرا تلاوت كردند: يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا(721)
معناى ذكر كثير 
يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا(722) اىاهل ايمان خداوند را زياد ياد كنيد. در اين كه مقصود از ذكر كثير چيست ؟ در روايات اسلامىو كلمات مفسران تفاسير گوناگون شده كه ظاهرا همه ازقبيل ذكر مصداق است و مفهوم وسيع آن شامل همه آن ها مى شود از جمله در حديثى از پيامبراكرم مى خوانيم : اذا ايقظ الرجل اهله من الليل فتوضاء و صليا كتبا من الذاكرين اللّهكثيرا و الذاكرات (723) هنگامى كه مرد همسرش را شبانگاه بيدار كند و هر دو وضوبگيرند و نماز شب بخوانند از مردان و زنانى خواهند بود كه بسيار ياد خدا مى كنند. درحديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم هر كس ‍ تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام رادر شب بگويد مشمول اين آيه است . عن ابى عبداللّه عليه السلامقال تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام من الذكر الكثير الذىقال اللّه عزوجل اذكروا اللّه ذكرا كثيرا.(724)
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمودند: اىّ العباد درجة عنداللّه يومالقيمة كدام يك از بندگان در روز قيامت مقامشان از همه برتر است ؟ فرمود:الذاكرون اللّه كثيرا(725) آنها كه خدا را بسيار ياد مى كنند.
اهميت ذكر الهى در موارد خاص 
1. در جنگ و مقابله با دشمن : يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروااللّهكثيرا(726) اى اهل ايمان ! هرگاه گروهى (از دشمنان ) را ملاقات كرديد، ثابت قدمبايستيد و خدا را فراوان ياد كنيد.
قال على عليه السلام : اذا لقيتم عدوّكم فى الحرب فاقلّوا الكلام و اكثروا ذكر اللّهعزوجل (727) هرگاه با دشمن خود در جنگ ملاقات كرديد پس كم سخن بگوييد وزياد ياد خدا كنيد.
2. هنگام ورود به بازار: قال على عليه السلام : اكثروا ذكر اللّهعزوجل اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانّه كفارة الذنوب و زيادة فى الحسنات ولا تكتبوا فى الغافلين (728) هرگاه داخل بازار شديد و مردممشغول كار و كسب بودند فراوان به ياد خدا باشيد زيرا ياد الهى مايه تكفير گناهان وزيادى در حسنات است و شما از غافلان محسوب نمى شويد.
3. هنگام خشم : قال النبى صلّى اللّه عليه و آله : اوحى اللّه الى نبىّ من انبيائه يابنآدم اذكرنى عند غضبك اذكرك عند غضبى (729)
4. در تنهايى وخلوت : قال الباقر عليه السلام : فى التوراة مكتوب ... ياموسى ...اذكرنى فى خلواتك وعند سرور لذّاتك اذكرك عند غفلاتك ...(730) اى موسى درخلوت وبه هنگام سرور وشادى از من ياد كن به هنگام غفلت تو من از تو ياد مى كنم .
5. هنگام تصميم گيرى .
6. هنگام سخن گفتن و قضاوت .
7. هنگام تقسيم كردن .
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اذكروا اللّه عند همّك اذا هممت و عند لسانك اذاحكمت و عند يدك اذا اقسمت (731)
8. بعد از انجام مناسك حج : فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواللّه كذكركم ابائكم او اشدّذكرا(732) هرگاه مناسك حج را به جا آورديد خداوند را همانند يادى كه از پدرانخود مى كنيد بلكه شديدتر ياد كنيد.
9. بعد از نماز جمعه : فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض وابتغوا منفضل اللّه واذكروااللّه كثيرا لعلكم تفلحون (733) هرگاه نمازجمعه انجام شد درزمين متفرق شويد و از فضل خدا طلب كنيد وخدا را زياد ياد كنيد شايد رستگار شويد.
آثار ذكر الهى 
1. نيكو شدن اعمال : من عمرّ قلبه بدوام الذكر حسنت افعاله فى السرّوالجهر(734)
2. كليد شايستگى : مداومة الذكر قوت الارواح و مفتاح الصلاح ...(735)
3. زنده شدن قلب : فى الذكر حياة القلوب (736)
4. نورانى شدن قلب : عليك بذكر اللّه فانه نور القلب (737)
5. كليد انس با پروردگار متعال : الذكر مفتاح الانس (738)
6. مايه راندن شيطان : ذكر اللّه مطردة الشيطان (739)
7. پاكى از نفاق : من اكثر ذكر اللّه فقد برئ من النفاق (740)
8. غذاى روح وهمنشينى بامحبوب : ذكراللّه قوت النفوس ‍ ومجالسة المحبوب(741)
9. مايه آرامش جان : ذكر اللّه جلاء الصدور و طماءنينة القلوب (742)
10. سرور اهل تقوا ولذت اهل يقين : ذكراللّه مسرّةكل متّقٍ ولذة كل موقن (743)
11. جلاى ديدگان و نور باطن : الذكر جلاء البصائر و نور السرائر(744)
12. مايه شرح صدر: الذكر شرح الصدر(745)
13. مايه نزول رحمت الهى : بذكر اللّه تنزل الرحمة (746)
14. مايه هدايت عقل و فكر: الذكر هداية العقول و تبصرة النفوس ، دوام الذكر ينيرالقلب و الفكر(747)
15. مشمول عطيّه و لطف الهى شدن : عن ابى عبداللّه عليه السلامقال ان اللّه يقول من شغل بذكرى عن مساءلتى اعطيتهافضل ما اعطى من ساءلنى (748)
16. در سايه بهشت الهى به سر بردن : من اكثر ذكر اللّه اظلّه اللّه فى جنّته(749)
17. شفا يافتن قلب : يا من اسمه دواء و ذكره شفاء(750)
18. محبوب خداوند شدن : من اكثر ذكر اللّه احبّه (751)
19. كفّاره گناهان : اذكروااللّه كثيرا يكفّر سيئاتكم (752)
20. كفايت نمودن خداوند: يابن آدم اذكرنى بعد الصبح ساعة و بعد العصر ساعة اكفّكما اهمّك (753)
راه آرامش قلب 
هميشه اضطراب ونگرانى يكى از بزرگ ترين بلاهاى زندگى انسان بوده و هستوعوارض ناشى از آن در زندگى فردى واجتماعى كاملاً محسوس ‍ است و هميشه آرامش يكىاز گمشده هاى مهم بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را پيدا كند. تاريخ بشر پراست از صحنه هاى غم انگيزى كه انسان براىتحصيل آرامش به هر چيزى دست انداخته و در هر وادى گام نهاده است و تن به انواعاعتيادها داده است ولى قرآن كريم با يك جمله كوتاه و پر مغز مطمئن ترين و نزديك ترينراه را نشان داده و مى گويد: بدانيد كه ياد خداوند آرامشدل هاست براى روشن شدن اين حقيقت بايد بهعوامل نگرانى توجه كنيم .
عوامل پريشانى و نگرانى 
1. گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر تاريكى آينده است كه در برابر فكر انسانخودنمايى مى كند. احتمال زوال نعمت ها، بيمارى و ناتوانى و احتياج انسان را رنج مى دهد،امّا ايمان به خداوند مهربان كه همواره كفالت بندگان خويش را به عهده دارد مى توانداين گونه نگرانى ها را از بين ببرد.
2. گاه گذشته تاريك زندگى ، فكر انسان را به خودمشغول مى كند وهمواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى كه انجام داده ازكوتاهى ها، لغزش ها، امّا توجه به اين كه خداوند توبه پذير ومهربان است به اوآرامش مى دهد.
3. ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه درمقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد كه من در برابر اين همه دشمننيرومند در ميدان جهاد چه كنم ؟ امّا هنگامى كه به ياد خدا مى افتد و متكى به قدرت و رحمتاو مى شود قدرتى كه برترين قدرت هاست و هيچ چيز در برابر او ياراى مقاومت نداردقلبش آرام مى گيرد.
4. عامل ديگر نگرانى آن است كه انسان گاهى براى رسيدن به يك هدف زحمت زيادى راتحمل مى كند امّا كسى را نمى بيند كه براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشكر كند اينناسپاسى او را شديدا رنج مى دهد امّا هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاش هاى اوآگاه است و به آن ها ارج مى نهد پاداش مى دهد ديگر چه جاى نگرانى و بى قرارى است .البته عوامل ديگرى هم براى نگرانى هست ولى بيشترعوامل به يكى از عوامل فوق باز مى گردد.(754)
توبه
يكى از اهداف تربيت در قرآن مساءله توبه و رجوع به خداوند است ، به اين معنا كهانسان هميشه در زندگى توبه و رجوع و انابه به سوى خداوند داشته باشد و ازعوامل و افكار سابق خود واقعا نادم و پشيمان باشد.
همه انسان ها در هر سطحى كه باشند لازم است توبه كنند، چون هر كس ‍ نسبت به مقامومنزلتى كه دارد طبعا يك خطاهايى و تقصيراتى در زندگى و دراعمال دارد كه بايد از آنها در نزد پروردگار استغفار كند.
خداوند به اندازه اى لطف و مرحمت نسبت به بندگان دارد كه پذيرش توبه را مستقيم بهخود نسبت مى دهد و كسى را در قبولى توبه واسطه و شفيع قرار نمى دهد. قرآن مىفرمايد: هوالذى يقبل التوبة عن عباده (755) او خداوندى است كه توبهبندگانش را قبول مى كند. در آيه ديگر مى فرمايد: غافر الذنب وقابل التوب (756) خداوند گناه بندگان را مى بخشد و توبه آنان را مىپذيرد.
كمّيت و كيفيّت در توبه 
يكى از اهداف قرآن كريم در تزكيه روح بشر اين است كه انسان ها داراى روحيه توبه وانابه باشند و هميشه خود را بنده مقصر خداوند بدانند، لذا در قرآن كريم مساءله توبهاز نظر كمى و كيفى بيان شده است . امّا از نظر كميت قرآن مى فرمايد: توبوا الىاللّه جميعا(757) همه انسان ها به سوى خداوند از همه گناهان توبه كنند. امّا ازنظر كيفيت توبوا الى اللّه توبة نصوحا(758) نصوح از نصح (به ضم )مشتق است و به معناى اخلاص است .
قيل للامام على عليه السلام ما التوبه النصوحفقال عليه السلام ندم بالقلب و استغفار باللسان و القصد على ان لا يعود(759)از حضرت على عليه السلام پرسيدند: توبه نصوح چيست ؟ فرمود: پشيمانى قلبى واستغفار به زبان و تصميم بر ترك گناه .
توبه در قرآن
تعريف توبه 
الف ) بازگشت از خطا به طاعت و پشيمانى از گناه . انه منعمل سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح (760)
ب ) به معناى بخشش وپذيرش توبه : هرگاه با حرف (عَلى ) همراه باشد از سوىخداوند مانند: فتلّقى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه (761)
به صورت اسم فاعل مذكر ومؤ نث به معنى توبه كننده از گناه التائبون العابدونالحامدون ...(762)، عسى ربّه ان طلقكّن ... مسلمات مؤمنات قانتات تائبات(763)
به صورت صيغه مبالغه (توّاب ) به دو معنا آمده است :
الف ) بسيار توبه كننده : ان اللّه يحب التوابين
ب ) بسيار توبه پذير و بخشنده : انّه هو التواب الرحيم (764)
شرايط پذيرش توبه 
الف ) تقوا: واتقوا اللّه ان اللّه هو التواب الرحيم (765) تقوا پيشه كنيد،به درستى كه خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است .
ب ) تسبيح واستغفار: فسبّح بحمد ربك واستغفره انه كان توّابا(766)پروردگار را تسبيح وحمد كن واز او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است .
ج ) استغفار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله : و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءُوكفاستغفرواللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رحيما(767) اى پيامبر!اگر مخالفانى كه به خود ستم كردند نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش ‍ مى كردندو پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند.
د ) فضل و رحمت الهى : و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته و ان اللّه تواب رحيم(768) اگر فضل و رحمت الهى نبود و اين كه او توبه پذير و حكيم است(بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مى شديد).
آثار توبه 
الف ) غفران و رحمت الهى : انه من عمل منكم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده و اصلحفانه غفور رحيم (769) هركس از شما از روى نادانىعمل بدى را مرتكب شود سپس توبه كند وكارهايش را اصلاح كند خداوند آمرزنده ومهربان است .
ب ) هدايت الهى : و انى لغفار لمن تاب و امن وعمل صالحا ثم اهتدى (770) به تحقيق كه من (خداوند) آمرزنده هستم براى كسى كهتوبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه در نتيجه هدايت مى شود.
ج ) تبديل سيّئات به حسنات : الاّ من تاب و امن وعمل صالحا فاولئك يبدل اللّه سيئاتهم حسنات (771) كسى كه توبه كند وايمان بيآورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند اعمال زشت اين افراد را به نيكويىمبدّل مى سازد.
د) رستگارى : فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسى ان يكون من المفلحين (772)كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، اميد است كه از رستگاران باشد.
ه‍) پاك شدن و محبوبيت الهى : ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهّرين (773)به تحقيق كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد.
و) ورود به بهشت : الا من تاب وامن وعمل صالحا فاولئك يدخلون الجنة (774)كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اين افرادداخل بهشت مى شوند.
پذيرش توبه مشروط به دو توبه خداوند 
مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: توبه در لغت به معناى برگشت است و توبه از بندهبرگشت اوست به سوى پروردگارش با پشيمانى ، و توبه از بنده به سوى خدامساوى با دو برگشت خداوند است به سوى بنده ؛ زيرا توبه يكعمل پسنديده اى است كه محتاج به نيروست و نيرو دهنده هم خداست ، پس ‍ توفيق كار خيررا اوّل خداوند عنايت مى كند، تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گرددسپس وقتى موفق به توبه شد محتاج تطهير از آلودگى گناهان و آمرزش است ؛ آن جانيز بار ديگر مشمول عنايت و رحمت الهى مى شود و اين دو عنايت و برگشت خداوند دوتوبه اى هستند كه توبه بنده را در ميان گرفته اند. قرآن مى فرمايد: ثم تابعليهم ليتوبوا اين همان توبه اول است و مى فرمايد: فاولئك اتوب عليهم اين نيز توبه دومى است . بنابراين در ميان اين دو توبه ، توبه بنده قرار مىگيرد.(775)
پذيرفته شدن توبه و ردّ آن 
انسان ها از نظر پذيرفته شدن توبه و ردّ آن سه گروه هستند:
الف ) توبه گروهى قطعا پذيرفته مى شود و آنان كسانى اند كه از روى نادانى وجهالت معصيت كرده اند انّما التوبة على اللّه للذين يعملون السّوء بجهالة(776)
ب ) توبه گروهى از انسان ها قطعا پذيرفته نمى شود و آنان كسانى اند كه درحال احتضار توبه كنند يا در حال كفر از دنيا بروند. وليست التوبة للذين يعملونالسيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان و لاالذين يموتون و همكفار(777)
يك نمونه كسانى كه توبه آنان پذيرفته نشد فرعون است حتى اذا ادركه الغرققال امنت (778)
ج ) گروهى نه توبه آن ها قطعا پذيرفته مى شود و نه قطعا رد مى شود بلكه بهمشيّت خداوند بستگى دارد و آن ها كسانى اند كه از روى عمد و قصد گناه انجام داده اند.و يغفر مادون ذلك لمن يشاء(779)
توبه در روايات 
1. اهميّت توبه : قال الباقر عليه السلام : ان اللّه اشد فرحا بتوبة عبده منرجل اضل راحلته و زاده فى ليلة ظلماء فوجدها فاللّه اشد فرحا بتوبة عبده من ذلكالرجل براحلته حين وجدها(780)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند متعالخوشحال تر مى شود به توبه بنده خود، از مردى كه در شب تاريك در بيابانى مركبو توشه خود را گم كند و ناگاه آن را بيايد.
2. توبه مايه پاكى از گناه : حضرت على عليه السلام مى فرمايد: التوبه تطهرالقلوب و تغسل الذنوب توبه ، وسيله تطهير و پاكى قلوب و باعث پاك شدنگناهان است و نيز مى فرمايد: حسن التوبة يمحو الحوبة (781) نيكو توبهنمودن ، معصيت را از بين مى برد.(782)
3. توبه مايه نزول رحمت : حضرت على عليه السلام مى فرمايد: التوبهتستنزل الرحمه توبه موجب نزول رحمت الهى است .
4. آسان تر از توبه : قال على عليه السلام : ترك الذنب اهون من طلب التوبة(783) ترك گناه ، آسان تر از توبه است .
5. عدم جواز تاءخير توبه : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : يابن مسعود لاتقدّم الذنب و لاتؤ خر التوبة و لكن قدمّ التوبة و اخّر الذنب (784) پيامبر فرمود:اى پسر مسعود! گناه را جلو نيانداز و توبه را تاءخير نيانداز، بلكه توبه را مقدمبدار و گناه را به تاءخير بيانداز.
6. نشانه هاى تائبان قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اءتدرون من التائب ؟قالوا: الّلهم لا. قال : اذا تاب العبد و لم يرض الخصماء فليس بتائب ، من تاب و لم يزدفى العبادة فليس بتائب ، من تاب و لم يغيّر لباسه فليس بتائب ، من تاب و لم يغيّررفقائه فليس بتائب ، من تاب و لم يفتح قلبه و لم يوسع كفّه فليس بتائب ، من تاب ولم يقصّر امله و لم يحفظ لسانه فليس بتائب ، من تاب و لم يغيّر خلقه و نيّته فليسبتائب ، من تاب و لم يغيّر خلقه و نيّته فليس بتائب ، من تاب و لم يقدمفضل قوته من بدنه فليس بتائب ، اذا استقام على هذهالخصال فذاك التائب (785)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از اصحاب خود پرسيدند: آيا مى دانيد تائب چه كسى است ؟عرض كردند: نه ، فرمود: اگر كسى توبه كند وكسانى را كه به آنان بدى كرده استراضى نكند ولباس خود را تغيير ندهد ودوستان (منحرفش ) را تغيير ندهد وقلب خود راباز نكند وبذل وبخشش پيدا نكند وآرزويش را كوتاه و زبانش را حفظ نكند واخلاق ونيتشرا تغيير ندهد و طعام خود را كم نكند، تائب نيست و هرگاه انسانى اين صفات راتحصيل كند توبه كننده واقعى است .
كلام مرحوم فيض كاشانى 
مرحوم فيض كاشانى مى فرمايد: توبه از امور اختصاصى نيست بلكه نسبت به اشخاصو احوال عموميت دارد و هيچ كس از آن بى بهره نيستقال اللّه تعالى : وتوبوا الى اللّه جميعا(786) همگى به درگاه خدا توبهكنيد. در اين آيه خطاب عمومى است و اختصاص به گروه معينى ندارد.
امّا اين كه بر هر انسانى لازم است در تمام حالات توبه و انابه نمايد. براى آن است كههيچ كس از معصيت جوارحى بر كنار نيست و به فرض آن كه گاهى از اوقات اعضا وجوارحش مرتكب معصيت نشود، در قلب مرتكب معصيت مى شود و اگر قلبا به ارتكاب معصيتنپردازد از وسوسه شيطان كه او را از ذكر خداغافل مى سازد بر كنار نيست و ثابت است كه همه اين موضوعات موجبات نقص او را فراهممى سازند و هر يك از اين ها داراى اسبابى است و اسباب تركشان همان است كه به ضد آنها بپردازد و از آن ها رجوع كند و توبه هم به معناى رجوع است و هيچ كس خالى از ايننقيصه نيست ليكن در مقدارش ، متفاوتند و دراصل گناه مشتركند و اما گناه انبيا و اوصيا مانند گناه ما نيست گناه آن ها اين است كه ازذكر دايمى حق باز مى مانند و به امور مباح مى پردازند و چون از توجه به مباحات بازمانند اجرشان مضاعف گردد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول اكرم با آن كه گناهى مرتكب نمى شد، در هرشبانه روز صد مرتبه استغفار مى كرد. خداوندمتعال اولياى خود را بدون هيچ گناهى به مصيبت ها و ناراحتى هايى دچار مى فرمايد تااجرشان را مضاعف گرداند.
و اين كه گناه را استثنا كرده براى آنست كه گناه آنان مانند گناه ما نيست و گناه هر يك ازآن ها به اندازه قرب منزلت اوست . قال الصادق عليه السلام انّرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يتوب الى اللّه و يستغفر فىكل يوم و ليلة ماءة مرّة من غير ذنب ان اللّه يخصّ اوليائه بالمصائب لياءجرهم عليها من غيرذنب يعنى من غير ذنب كذنوبنا فان ذنب كل احد انما هو بحسب قدره و منزلته عنداللّه.(787)
كلام امام خمينى قدس سره 
امام خمينى قدس سره مى فرمايد: (شخص تائب ، پس از توبه نيز آن صفاى باطنىبرايش باقى نمى ماند، چنان كه صفحه كاغذى را اگرسياه كنند و باز بخواهند جلا دهندالبته به حال جلاى اولى بر نمى گردد يا ظرف شكسته اى را اگر اصلاح كنند بازبه حالت اولى مشكل است عود كند. بسيار فرق است بين دوستى كه در تمام عمر، با صفاو خلوص با انسان رفتار كند با دوستى كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلبنمايد). بنابراين ، انسان بايد حتى الامكان گناه نكند و اگر خداى نخواسته گناه كردهر چه زودتر در صدد توبه و علاج برآيد. و بهار توبه ايام جوانى است كه بارگناهان كم است . انسان در پيرى حرص و طمع او بيشتر است . برفرض كه انسانبتواند در ايام پيرى توبه كند از كجا به پيرى برسد واجل به او مهلت دهد. كمياب بودن پيران دليل بر اين است كه مرگ به جوانان نزديك تراست . انسان در يك شهر پنجاه هزار نفرى ، پنجاه نفر پير هشتاد ساله نمى بيند.(788)
تواضع
يكى از اهداف مهم تربيت نفس پيدا كردن صفت تواضع در برابر خداوند و بندگاناوست . تواضع و انقياد در برابر احكام و دستورات الهى و نيز فروتنى در برابربندگان حق از طهارت نفس و تزكيه روح انسان حكايت دارد.
تواضع در قرآن 
واژه (تواضع ) كه به معناى فروتنى است ، در قرآن كريم ذكر نشده ولكن تعبيرهاىمختلفى كه مفهوم تواضع و فروتنى را در بر دارد مطرح شده است . مانند (خبت ) (خفضجناح ) (لين ) (ذلّة ) (هون )
آيات ذيل شاهد بر اين مطلب است :
1. انّ الذين امنوا وعملوا الصالحات واخبتوا الى ربهم اولئك اصحاب الجنة(789)
2. و بشرّ المخبتين (790)
3. و اخفض جناحك للمؤمنين (791)
4. فبما رحمة من اللّه لنت لهم (792)
5. اذلة على المؤمنين اعزّة على الكافرين (793)
6. عبادالرحمن الذين يمشون على الارض هونا(794)
ابعاد مختلف تواضع 
1- تواضع در برابر خداوند سبحان : انّ الذين امنوا و عملوا الصالحات واخبتوا الىربّهم اولئك اصحاب الجنة (795)
2- تواضع در برابر مؤمنان : و اخفض جناحك للمؤمنين (796)
اذلّة على المؤمنين (797)
3- تواضع در برابر مستمندان : ولاتطرد الذين يدعون ربّهم بالغداةوالعشىّ (798)
4- تواضع در برابر والدين : و اخفض لهما جناحالذّل من الرحمة (799)
5 تواضع در برابر استاد: قال له موسىهل اتبعك على ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا(800)
6- تواضع مسئولين نسبت به مردم : فبما رحمة من الله لنت لهم (801)
7- تواضع در راه رفتن : و لا تمش فى الارض مرحا(802)
8- تواضع در سخن گفتن : فقولا له قولا ليّنا(803)
9- تواضع در نشستن : قال الصادق عليه السلام : انّ من التواضع ان يجلس ‍الرجل دون شرفه (804)
10. تواضع در شيوه زندگى : عباد الرّحمن الذين يمشون على الارضهونا (805)

next page

fehrest page

back page