|
|
|
|
|
|
سفارش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به اباذر درباره محاسبه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابى ذر مى فرمايد: اى اباذر!قبل از آن كه در قيامت به حساب تو برسند در همين دنيا به حساب خود برس ، چون حسابرسى امروز از فرداى قيامت آسان تر است و نفس خود را توزين كن ،قبل از توزين قيامت و به اين وسيله براى قيامت آماده باش براى روزى كهعمل ها بر خدا عرضه مى شود و كوچك ترين چيزى بر او مخفى نخواهد بود.اى اباذر!انسان اهل تقوانيست مگر اين كه به حساب خود برسد شديدتر از محاسبه شريك باشريكش . بايد انسان بفهمد كه خوردنى ها، نوشيدنى ها و پوشيدنى ها خود را از چهراهى به دست آورده از حلال يا حرام اگر انسان باك نداشته باشد از چه راهى كسب مىكند خداوند هم باك ندارد از چه راهى داخل دوزخش نمايد. حاسب نفسك قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابك غدا و زن نفسكقبل ان توزن و تجهّز للعرض الاكبر يوم لا يخفى على اللّه خافية الى انقال يا اباذر لا يكون الرجل من المتقين حتى يحاسب نفسه اشدّ من محاسبة الشريك فيعلم مناين مطعمه و من اين مشربه و من اين ملبسه امن حلال او حرام يا اباذر من لميبال من اين اكتسب المال لم يبال اللّه من اين ادخله النار(205) آثار محاسبه قال على عليه السلام : من حاسب نفسه ربح (206) هركس به حساب خود برسد دردنيا سود مى برد. و نيز مى فرمايد: من حاسب نفسه وقف على عيوبه و احاط بذنوبهفاستقال الذنوب و اصلح العيوب (207) هر كس به حساب نفس خويش برسدعيوبش را درك مى كند و به گناهانش احاطه پيدا مى كند پس از گناهان توبه مى كند وعيوبش را اصلاح مى نمايد. چرا به محاسبه نفس اهميّت نمى دهيم ؟ الف ) به دليل فراموشى خدا و از خودبيگانگى : ترديدى نيست كه منشاء عدم توجه به اين موضوع مهم غفلت از خداوند است و از نظر قرآنكسانى كه خداوند را فراموش كنند، خداوند نيز آن ها را از خودشان بيگانه نموده است .و لاتكونوا كالذين نسوا للّه فانسيهم انفسهم (208) لذا خداوند خطاب بهپيامبر مى فرمايد از آن كسى كه قلبش را از ياد خودغافل ساختيم اطاعت مكن چرا كه چنين فردى پيرو هواى نفس است . ولا تطع من اغفلناقلبه عن ذكرنا واتبع هويه (209) ب ) به دليل غرور و اميد بى جا: يكى ديگر از عوامل ترك محاسبه نفس ، غرور و خود فريبى است : حضرت على عليهالسلام مى فرمايد: يا ايها الانسان ما جرّاك على ذنبك و ما غرّك بربك و ما آنسك بهلكةنفسك ؟ اما من دائك بلول ام ليس من نومتك يقظه ؟ اما ترحم من نفسك ما ترحم من غيرك(210) اى انسان ! چه چيز تو را به گناهت جراءت داده ؟ چه چيز تو را در برابرپروردگارت مغرور ساخته ؟ چه چيز تو را بر هلاكت خويش علاقمند كرده است ؟ آيا اينبيمارى تو بهبودى ندارد؟ آيا اين خوابت بيدارى ندارد؟ چرا همان گونه كه به ديگرانرحم مى كنى به خودت رحم نمى كنى ؟ مراقبه قرآن كريم براى تربيت بشر در چند مورد مى فرمايد: خداوند رقيب و عالم بهاعمال شما است ان اللّه كان عليكم رقيبا(211) همانا خداوند براعمال شما مراقب و حافظ و آگاه است . و كان اللّه علىكل شئ رقيبا(212). خداوند ناظر و نگهدار هر چيز است . فلما توفيتنى كنت انتالرقيب عليهم (213) حضرت عيسى عليه السلام مى گويد: هنگامى كه مرا ازميانشان گرفتى تو خود مراقب آن ها بودى . و از آيات قرآن به دست مى آيد كه همهاعمال و حركات و گفتار و حتى نفس كشيدن ها و افكار و نيت هاى انسان در نامه عملش ثبتوضبط مى شود و براى حساب قيامت باقى مى ماند. بنابر اين بر هر انسان مؤمن لازماست مواظب و مراقب نفس خويش باشد كه گناه نكند و فرائض الهى از او ترك نشود. قرآنمى فرمايد: و وضع الكتاب فترى المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون يا ويلتنا ما لهذاالكتاب لايغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربكاحدا(214) و كتاب نهاده مى شود پس مجرمين را مى بينى كه از آنچه در نامهعملشان به ثبت رسيده ترسانند و مى گويند: اى واى اين كتاب چگونه هيچ امر كوچك وبزرگ را فرو نگذاشته مگر آنكه آن را به شمار آورده است و همه اعمالشان را حاضر مىيابند و پروردگارت به هيچ كس ظلم نمى كند. يوم تجدكل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودلو انّ بينها و بينه امدابعيدا(215) روز قيامت هر كسى هر عمل خيرى را انجام داده حاضر مى يابد و نيز هرعمل بدى را مرتكب شده حاضر مى يابد و آرزو مى كند كه بين او و عملش فاصله زيادىباشد. ما يلفظ من قول الالديه رقيب عتيد. هيچ سخنى را بر زبان نياورده جز اينكه (براى ثبت آن ) فرشته اى حاضر و مراقب است . قال على عليه السلام : رحم اللّه عبدا راقب ذنبه و خاف ربّه (216) خداوند رحمتكند بنده اى را كه مواظب نفس خويش باشد (گناه نكند) و از خداوند خود بترسد. غزالى گويد: شخص مراقب بايد به حركات و سكنات خود توجه كند ببيند آيا كارهاى اوبراى خداوند است يا براى هوا و هوس ، و كم ترين چيزى كه به آن مى رسد اين است كهبداند اگر آن كار مباح است و لكن مقصود نيست آن را ترك كند چرا كه پيامبر مى فرمايد:من حسن اسلام المرء تركه ما لا يعنيه (217) قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : عّودوا قلوبكم الترقب و اكثروا التفكر والاعتبار(218) دل هايتان را به انتظار و مراقبت عادت دهيد و بسيار بيانديشيد و پندگيريد. مرحوم فيض كاشانى مى فرمايد مراقبت دو قسم است : 1. مراقبت كسانى كه به پايه تقرب رسيده اند و از مقربين محسوب مى شوند؛ به ايناست كه از عظمت و جلال خدا كاملا مراقبت مى كنند و قلب را مستغرقجلال او مى دانند و از هيبت او شكسته حالند و نمى توانند به ديگرى توجه كنند و اينافراد كسانى اند كه به غير از خدا نظرى ندارند و خداوند كارهاى ديگر آنان را كفايتمى كند. 2. مراقبت مردم پرهيزكار كه اصحاب يمين اند و آن ها مردمى هستند كه كاملاً مى دانند خدا ازظاهر و باطنشان با خبر است و ملاحظه جلال وجمال او آنان را به وحشت نيانداخته و دل هاشان به حداعتدال باقى است و از هر عملى كه باعث افتضاح عالم آخرت آن ها مى شود خوددارى مىنمايند.(219) تاءثير عبادات در تربيت انسان وقتى عبادتى را خالصانه و با حضور قلب انجام مى دهد بعد از آن ، نورانيت وصفاى ديگرى در قلب خويش احساس مى كند. ميل او به خوبى ها بيشتر مى شود و تنفّر اواز بدى ها افزون مى گردد خود را به خوبى ها نزديك تر مى بيند و روح خضوع وتواضع و عبوديت و تسليم در برابر حق را در خود زنده مى بيند. عبادات يك اثر مشتركدارند و هر كدام يك تاءثير خاص دارند اثر مشترك آن ها پرورش روح خضوع و تزكيهجان انسان است . حضرت رضا عليه السلام درباره آثار عبادت به طور كلى مى فرمايد: فانقال فلم تعبّدهم ؟ قيل لئلاّ يكونوا ناسين لذكره و لا تاركين لادبه و لا لاهين عن امره ونهيه اذا كان فيه صلاحهم و قوامهم فلو تركوا بغير تعبّدلطال عليهم الامد فقست قلوبهم (220) اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانشدستور عبادت داده ، آيا نياز به عبادت آنها دارد؟ در پاسخ گفته مى شود: اين به خاطر آناست كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند و از امر ونهى او غافل نشوند چرا كه در آن صلاح و قوام آن هاست و اگر مردم بدون پرستش وعبادت رها شوند مدّت زيادى به آن ها مى گذرد(221). (و از ياد خداغافل مى شوند) و در نتيجه دل هاى آن ها قساوت پيدا مى كند. عن ابى عبداللّه قال : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اعمل بفرائض اللّه تكن اتقى الناس (222).امام صادق از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: به واجبات خداعمل كن تا پرهيزكارترين مردم باشى . عن ابى عبداللّه قال : قال تبارك و تعالى : ما تحبّب الّى عبدى باحبّ ممّا افترضتعليه (223) امام صادق فرمود: خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: بنده من با چيزىمحبوب تر از انجام آنچه بر او واجب كرده ام به دوستى من نگرايد. بنابراين عبادت و بندگى براى خداوند و عمل به دستورات سازنده اسلام كه روشهاىعملى است از بهترين روشهاى تربيت نفس و تزكيه روح آدمى است . براى نمونه بهبعضى از عبادات مانند نماز، روزه ، زكات ، حج ، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر كهتاءثير فراوانى در تهذيب انسان و اجتماع بشرى دارد از نظر قرآن و حديث مطالبى راذكر مى كنيم : نماز از نظر قرآن ، نماز انسان را از لحاظ روحى و معنوى تربيت مى كند؛ زيرا نماز بين انسانو خالق هستى ، پيوند برقرار مى كند و روحيه اطاعت و سپاسگزارى را در برابر منعمحقيقى به بشر مى آموزد. نماز تاءثيرات فراوانى در تهذيب نفس دارد و انسان را ازفساد و گناه باز مى دارد ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر(224)بلكهاثر مهم ترى در نماز وجود دارد كه همه مردم بهدنبال آن هستند و آن آرامش قلب است با توجه به دو آيه قرآن ، اين حقيقت (آرامش قلب ) كهاز نماز حاصل مى شود براى ما روشن مى شود اقم الصلوة لذكرى (225) نمازرا به خاطر ياد من به پادار. الا بذكر اللّه تطمئن القلوب (226) ياد من مايهآرامش قلب هاست . نماز در قرآن 1. مطرح بودن نماز در تمام اديان : حضرت ابراهيم گويد: خداوندا! مرا برپا دارنده نماز قرارده . رب اجعلنى مقيمالصلوة (227) حضرت اسماعيل اهل خويش را به نماز فرمان مى داد و كان ياءمراهله بالصلوة (228) خداوند خطاب به حضرت موسى گويد نماز را به خاطر يادمن برپادار. اقم الصلوة لذكرى (229) قوم شعيب به او گفتند: آيا نماز تو مارا وادار مى كند كه آنچه را پدران ما مى پرستيدند ترك كنيم ؟ يا شعيب اصلوتكتاءمرك ان نترك ما يعبد اباؤ نا(230) حضرت عيسى عليه السلام گويد: خداوندمرا مادامى كه زنده هستم سفارش به نماز و زكات كرده است و اوصانى بالصلوة والزكوة ما دمت حيّا(231) 2. نماز در رديف ايمان به غيب : الذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصلوة (232)متقين كسانى هستند كه داراى ايمان به غيب هستند و نماز را بر پا مى دارند. 3. برپا داشتن نماز هدف هجرت ابراهيم : ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى ذرعربّنا ليقيموا الصلوة (233) پروردگارا! من ذريه خويش را در وادى اى كه گياه در آن نمى رويد ساكن گردانيدم تانماز برپا داشته شود. 4. استمداد از نماز در مشكلات : و استعينوا بالصبر و الصلوة (234) از صبر(روزه ) و نماز در (مشكلات ) كمك بگيريد. 5. برپا داشتن نماز از اوصاف ابرار: و لكن البرّ من امن باللّه ... و اقام الصلوة واتى الزكوة (235) 6. خشوع در نماز از اوصاف مؤمنان : قد افلح المؤمنون الذينهم فى صلوتهمخاشعون (236) نماز در احاديث 1. نماز ستون دين : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الصلاة عماد الدين(237) ان عمودالدين الصلاة (238) بدرستى كه نماز ستون دين است . 2. نماز معيار سنجش : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الصلاة ميزان (239) نماز وسيله سنجش وارزيابى است . 3. نماز وسيله تقرب به خدا: عن الرضا عليه السلام : الصلاة قربانكل تقىّ(240) نماز وسيله تقرب هر انسان پرهيز كار است . 4. نماز چهره دين : قال على صلّى اللّه عليه و آله : لكلّ شى وجه و وجه دينكمالصلاة (241) هر چيزى چهره اى دارد و چهره دين نماز است . 5. نماز سفره مهمانى خدا: قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الا ان الصلاة ماءدبة اللّه فى الارض قد هناءهالاهل رحمته فى كل يوم خمس مرّات (242) نماز سفره مهمانى خدا است در روى زمين كهآن را در هر روزى پنج بار براى مستحقّان رحمت خود آماده و گوارا ساخته است . 6. نماز كليد بهشت : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : مفاتيح الجنّة الصلاة (243) كليدهاى بهشتنماز است . 7. نماز دژ محكم الهى : قال على عليه السلام : الصلاة حصن الرحمن ومدحرةالشيطان (244) نماز قلعه ودژ محكم خداوند رحمان ووسيله راندن شيطان است . 8. نماز نور چشم پيامبر: قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : جعل اللّه جلّ ثناؤ ه قرّة عينى فى الصلاة(245) خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده است . 9. نماز بهترين عمل : قال على عليه السلام : اوصيكم بالصلاة و حفظها فانّهاخيرالعمل و هى عمود دينكم (246) شما را سفارش به نماز و حفظ آن مى كنم زيرانماز بهترين عمل و ستون دين شماست . 10. نماز معيار قبولى ساير اعمال : قال الباقر عليه السلام : انّاوّل ما يحاسب به العبد الصلاة فان قبلت قبل ما سواها(247) اولين چيزى كه انسانبه آن بازخواست مى شود نماز است ؛ اگر پذيرفته شود سايراعمال نيز پذيرفته خواهد شد. 11. نماز مايه خروج از كبر: قال على عليه السلام : فرض اللّه الايمان تطهيرا منالشرك و الصلاة تنزيها عن الكبر(248) خداوند ايمان را واجب كرد از جهت پاك شدناز شرك و نماز را از جهت منزّه شدن از كبر و غرور لازم ساخت . 12. خشوع در نماز: كان على بن الحسين عليهماالسلام : اذا توضّاء للصلاة و اخذ فىالدخول فيها اصفّر وجهه و تغيّر لونه فقيل له مرة فى ذلكفقال انى اريد الوقوف بين يدى ملك عظيم (249) حضرت على بن الحسين عليهماالسلام وقتى وضو مى گرفت و وارد نماز مى شد رنگ مباركش تغيير مى كرد و زرد مىشد. از حضرت علت آن را پرسيدند، فرمود: به خاطر اين كه در محضر خداوند بزرگمى ايستم چنين حالتى به من دست مى دهد. 13. نماز اوّل وقت خواندن : قال على عليه السلام : ليسعمل احبّ الى اللّه عزوجل من الصلاة فلايشغلّنكم عن اوقاتها شئ من امور الدنيا فان اللّهعزوجل ذمّ اقواما فقال : الذين هم عن صلاتهم ساهون يعنى انّهم غافلون استهانواباوقاتها(250) هيچ عملى محبوب تر از نماز نزد خداوند نيست بنابراين امور دنيا شما را از نمازاول وقت باز ندارد و لذا خداوند گروهى را در قرآن كريم نكوهش كرد و فرمود: از نمازخود سهو دارند يعنى غفلت دارند و نسبت به اول وقتسهل انگارى مى كنند. روزه از نظر قرآن كريم و روايات ، روزه يكى از بهترين روش هاى عملى براى تربيت وتزكيه روح است زيرا با اجتناب از يك سلسله امور مانند غذا خوردن ، نوشيدن و لذايذمادى ديگر، انسان بر شهوت هاى نفسانى تسلّط پيدا مى كند و بدين وسيله اراده و عزم اوتقويت مى شود. علاوه بر احساس گرسنگى و تشنگى در يك مدت معين انسان يادآورگرسنگى و نياز مستمندان در جامعه مى گردد چه اين كه ياد گرسنگى و تشنگى در روزقيامت نيز از حكمت هاى روزه شمرده شده است . جالب اين كه براى پذيرش روزه در درگاهالهى علاوه بر امساك از مفطرات مادى انسان لازم است زبان و دست و چشم و ساير اعضاىخود را نيز از گناه و معصيت باز دارد. روزه در قرآن 1. تشريع روزه : يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكملعلّكم تتقون (251) اى اهل ايمان روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بركسانى كه قبل از شما بودند نوشته شده تا پرهيزگار شويد. 2. وجوب روزه در ايام معين ايّاما معدودات 3. وجوب قضاى روزه رمضان براى معذورين : فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدّةمن ايّام اخر كسانى از شما كه مريض هستند يا مسافر باشند روزهاى ديگرى را روزهبگيرند. 4. خير بودن روزه براى مردم : و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون (252)روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانيد. 5. وجوب روزه از سپيده صبح تا آغاز شب : ثم اتمّوا الصيام الىالليل (253) پس روزه را از صبح تا شبتكميل كنيد. 6. هدف از تشريع روزه : و لتكملوا العدّة و لتكبروا اللّه على ما هديكم و لعلكمتشكرون (254) هدف از وجوب روزه اين است كه اين روزها راتكميل كنيد و خدا را بر اين كه شما را هدايت كرده بزرگ شماريد وشايد شكرگذارىنماييد. 7. عدم وجوب روزه در حال سختى : يريد اللّه بكم اليسر ولايريد بكمالعسر(255) خداوند راحتى و آسانى شما را مى خواهد و نه سختى شما را. روزه در احاديث 1. اهميّت روزه : قال الصادق عليه السلام : بنى الاسلام على خمس دعائم على الصلوة والزكوة و الصوم و الحجّ و الولاية (256) اسلام بر پنج پايه استوار است : نماز،زكات ، روزه ، حج و ولايت . 2. فضيلت روزه داران : قال الصادق عليه السلام : نوم الصائم عبادة و صمته تسبيحو عمله متقبّل و دعاؤ ه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ(257) خواب روزه دار عبادت وسكوت او تسبيح و عمل او پذيرفته است و دعاى او به اجابت خواهد رسيد و هنگام افطاردعاى او ردّ نخواهد شد. 3. حكمت روزه : قالت فاطمة الزهرا عليهاالسلام : فرض اللّه الصيام تثبيتا للاخلاص(258) خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص را در انسان ها تثبيت نمايد. 4. روزه زكات بدن : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : لكل شئ زكوة و زكوة الابدان الصيام (259)براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن انسان ها روزه است . 5. روزه عبادت خالص : قال على عليه السلام : الصوم عبادة بين العبد و خالقه لايطلععليها غيره و كذلك لا يجازى عنها غيره (260) روزه عبادتى است بين خداوند و انسانكه جز خداوند بر آن آگاه نيست و لذا غير از خداوند كسى پاداش روزه را عطا نمى كند. 6. روزه سپر آتش : قال الصادق عليه السلام : الا اخبرك بابواب الخير؟ الصوم جنّةمن النار(261) آيا خبر دهم شما را به درهاى نيكى ؟ بعد فرمود: روزه سپر آتش است. 7. روزه محبوب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله :قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : انا من الدنيا احبّ ثلاثة اشياء الصّوم فىالصيف و الضرب بالسيف و اكرام الضيف (262) پيامبر اكرم فرمود: من از دنيا بهسه چيز علاقه دارم . روزه در تابستان ، شمشير زدن در راه خدا و گرامى داشتن مهمان . 8 . استمداد از روزه در مشكلات : فى الحديث فى قوله تعالى : و استعينوا بالصبر والصلوة قال : الصبر الصوم اذا نزلتبالرجل الشدة او النازلة فليصم (263) امام عليه السلام درذيل آيه مى فرمايد: منظور از صبر، روزه است . هرگاه گرفتارى اى در زندگى براىشما پيش آمد پس روزه بگيريد و از آن كمك بجوييد. 9. برترين روزه : قال على عليه السلام : صوم القلب خير من صيام اللسان و صوماللسان خير من صيام البطن (264) روزه جان برتر از روزه زبان و روزه زبانبهتر از روزه شكم است . 10. روزه حقيقى : قال على عليه السلام : الصيام اجتناب المحارم كما يمتنعالرجل من الطّعام و الشّراب (265) روزه عبارت است از پرهيز از محرمات الهى چنانكه انسان از طعام و شراب پرهيز مى كند. 11. روزه بى ارزش : قال الصادق عليه السلام : لاصيام لمن عصى الامام و لاصياملعبدابق حتى يرجع و لا صيام لامراءة ناشزه حتى تتوب و لا صيام لولد عاق حتىيبرّ(266) روزه چند گروه صحيح نخواهد بود: كسى كه امام معصوم عليه السلام رانافرمانى كند. بنده اى كه از مولاى خود بگريزد. زنى كه در انجام وظيفه همسرىكوتاهى كند و فرزندى كه عاق والدين خود شود مگر آن كه عبد، بر گردد و زن ، توبهكند و فرزند، نيكى كند. 12. روزه يك چهارم ايمان : مرحوم فيض كاشانى گويد: فان الصوم ربع الايمانبمقتضى قوله عليه السلام : الصوم نصف الصبر و بمقتضى قوله : الصبر نصفالايمان (267) در حديث داريم : صبر نصف ايمان است . در حديث ديگر آمده است : روزهنصف صبر است از اين دو استفاده مى شود كه روزه يك چهارم ايمان است . فوايد و آثار روزه 1. تقويت اخلاص : قالت فاطمه عليهاالسلام : فرض اللّه الصيام تثبيتا للاخلاص(268) خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص را در انسان ها تثبيت كند. 2. رهايى از عذاب الهى : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الصوم جنة من النار(269) روزه سپر آتشجهنم است . 3. پاداش برتر: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الصوم لى و انا اجزىبه (270) روزه مال من است و من پاداش روزه را خواهم داد. يا اين كه من پاداش روزهستم . 4. سياه شدن روى شيطان : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الصوم يسّود وجهه(الشيطان )(271) روزه صورت شيطان را سياه مى كند. 5. تندرستى : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اغزوا تغنموا و صوموا تصحّوا سافرواتستغنوا(272) به جنگ برويد تا غنيمت و بهره ببريد و روزه بگيريد تا سلامتبدن يابيد و به مسافرت رويد تا بى نياز شويد. 6. آمرزش : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : يا جابر هذا شهر رمضان من صام نهاره و قام وردا منليله و عفّ بطنه و فرجه و كفّ لسانه خرج من ذنوبه كخروجه من الشهرفقال جابر يا رسول اللّه ما احسن هذا الحديثفقال رسول اللّه يا جابرو ما اشدّ هذا الشروط.(273) اى جابر! اين ماه مباركرمضان است ؛ هر كس روزه بگيرد و شب را به دعا بپردازد و عفت شكم و فرج داشته باشدو زبانش را نگه دارد، از گناهان خود بيرون مى رود، همان طورى كه از ماه رمضان خارجمى شود. جابر عرض كرد اى پيامبر خدا! اين سخن چقدر نيكوست . پيامبر فرمود: چقدررعايت شرايط روزه كامل ، دشوار است . 7. همدردى با مستمندان : قال الصادق عليه السلام : انما فرض اللّهعزوجل الصيام ليستوى الغنىّ و الفقير... و ان يذيق الغنىّ مسّ الجوع و الالم ليرقّ علىالضعيف و يرحم الجائع (274) خداوند روزه را بر مسلمانان واجب ساخت تا فقير وغنى همسان گردند... و خداوند اراده كرد به اغنيا سختى گرسنگى و درد تشنگى رابچشاند تا آنان به ضعيفان و گرسنگان ترحّم كنند. 8 . از بين رفتن شهوات نفسانى : قال الصادق عليه السلامقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : فالصوم يميت مراد النفس و شهوة الطبع فيهصفاء القلب و طهارة الجوارح و عمارة الظاهر و الباطن و الشكر على النعم و الاحسان الىالفقراء و زيادة التضرع و الخشوع و البكاء وحبل الالتجاء الى اللّه و سبب انكسار الشهوة و تخفيف الحساب و تضعيف الحسنات و فيه منالفوائد مالا يحصى (275) روزه ، خواست هاى نفسانى و طبيعت شهوانى را تضعيفمى كند و موجب صفاى قلب و پاكى جوارح بدن مى گردد و مايه آبادانى ظاهر و باطنانسان مى شود و نيز باعث شكر نعمت و احسان به فقرا وعامل كثرت تضرع و خشوع و ناله به درگاه پروردگار است ، همچنين سبب تمسك و روىآوردن به ريسمان محكم الهى و مايه شكسته شدن و تخفيف در حساب و مضاعف گشتن حسناتمى شود. در اين روايت چهارده فائده و اثر ارزشمند براى روزه بيان شده است كه مجموعه اى ازفضايل نفسانى است . درجات روزه روزه داراى سه مرتبه و درجه است : 1. روزه عوام مردم 2. روزه خواص 3. روزه خواصالخاص . درجه اوّل : عبارت است از نگهدارى جسم از مفطرات ، مانند غذا خوردن و آشاميدن و... . درجهدوّم : عبارت است از نگهدارى چشم ، گوش ، زبان ، دست ، پا و ساير جوارح از گناه . لذاامام صادق عليه السلام مى فرمايد: اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك وعدّد اشياء غير هذا و قال لا يكون يوم صومك كيوم فطرك (276). درجه سوّم عبارتاست از: نگه داشتن فكر و قلب از افكار دنيوى و به تعبير ديگر نگه داشتن نفس از تفكرو انديشه در ماسوى اللّه . اخلاق روزه داران روزه دارى تنها به معناى نخوردن و ننوشيدن نيست بلكه روزهكامل داراى شرايطى است كه بايد مراعات شود امام صادق عليه السلام در اين زمينه مىفرمايد: روزه دار بايد به امور ذيل توجه داشته باشد: 1. دروغ نگويد 2. چشمش را از گناه حفظ كند 3. دعوا نكند 4. حسادت نورزد 5. غيبت نكند 6.با حق مخالفت نكند 7. خشمگين نشود 8. فحش ندهد 9. سرزنش نكند 10. طعنه نزند 11.مجادله ننمايد 12. ستم ننمايد 13. ديگران را به زحمت نياندازد 14. از ياد خداغافل نشود 15. توجه به نماز زياد داشته باشد 16. زياد سكوت كند 17. بردبارباشد 18. راستگو باشد 19. از افراد بد دورى جويد 20. از موسيقى اجتناب نمايد 21.از دشمنى پرهيز كند 22. سخن چينى نكند 23. آماده قيامت باشد 24. زاد و توشه ديدارخداوند را مهيا كند 25. در عبادات و رفتار روزانه ، خضوع و خشوع را انتخاب كند 26.اسرار خود را حفظ كند 27. دل را پر از اطاعت خدا نمايد 28. بدن خود را از حرام و نجس هاپاك كند 29. دلى ترسان و اميدوار به خدا داشته باشد(277). زكات زكات ، يكى از عباداتى است كه پرداخت آن به قصد قربت نياز دارد و اثر تربيتىعميقى در روح انسان مى گذارد. لذا قرآن كريم بعد از آن كه دستور گرفتن زكات رابه پيامبر اكرم مى دهد در بيان فلسفه آن مى فرمايد: تو با اين كار، آن ها را پاك مىكنى و رشد و نمو مى دهى خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكيهم بها(278)يعنى آن ها را از رذايل اخلاقى ، از دنيا پرستى و دنيا دوستى پاك مى كنى ونهال نوع دوستى و سخاوت و توجه به حقوق مستمندان را در آن ها پرورش مى دهى . اگرمسلمانان اين فريضه الهى را بر پا كنند فقر و بدبختى از ميان جوامع اسلامى از بينمى رود. زكات در قرآن 1. مطرح بودن زكات در اديان سابق : (و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهمفعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة (279) و آن ها را پيشوايانى قرارداديم كه به فرمان ما مردم را هدايت كنند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداختزكات را به آن ها وحى كرديم . 2. احياى زكات وظيفه مسئولين حكومت اسلامى : الذين ان مكنّاهم فى الارض اقامواالصلوة و ءَاتوا الزكوة (280) ياوران خدا كسانى هستند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را بر پا دارند و زكات را ادا مى كنند. 3. زكات برنامه مستمر مؤمنان : قد افلح المؤمنون ... والذينهم للزكوة فاعلون(281) به تحقيق مؤمنان رستگار شدند... مؤمنان داراى اوصافى هستند. از جمله ؛زكات را مى پردازند. 4. زكات كفّاره گناهان : لئن اقمتم الصلوة واتيتم الزكوة لاكفّرنّ عنكم سيئّاتكم(282) اگر نماز را برپا داريد وزكات را بپردازيد گناهان شما را از بين مىبريم . 5. خداوند گيرنده زكات : الم يعلموا ان اللّهيقبل التوبة عن عباده و ياءخذ الصدقات (283) آيا نمى دانند كه خداوند توبه رااز بندگانش مى پذيرد و صدقات را نيز قبول مى كند؟ مصارف زكات انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لّفة قلوبهم و فىالرقاب و الغارمين و فى سبيل اللّه و ابن السبيل فريضة من اللّه و اللّه عليم حكيم(284) منحصرا زكات مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى جمع آورى آن كار مىكنند و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مى شود و براى آزادى بردگان و بدهكاران ودر راه (تقويت آيين ) خداوند و واماندگان در راه ، اين يك فريضه (مهم ) الهى است ؛ و خدادانا و حكيم است . در اين آيه شريفه خداوند به روشنى مصارف واقعى زكات را بيان كرده و آن را با كلمه(انّما) كه دلالت بر حصر دارد آغاز نموده و اين نشان مى دهد كه بعضى از افراد خودخواه، يا بى خبر، انتظار داشتند بدون هيچ گونه استحقاق ، سهمى از زكات دريافت دارندكه با كلمه (انّما) دست ردّ به سينه همه آن ها زده شده است . به هرحال خداوند مصارف زكات را در هشت مورد خلاصه مى كند: 1. فقرا 2. مساكين (فقير) يعنى كسى كه در زندگى خود كمبود مالى دارد هر چندمشغول كسب و كارى باشد و هرگز از كسى سئوال نكند امّا (مسكين ) كسى است كه نيازششديدتر است و دستش از كار كوتاه است و به همين جهت از اين و آنسئوال مى كند. 3. گروهى كه براى جمع آورى زكات و اداره بيتالمال ، سعى وكوشش مى كنند. 4. (مؤ لّفة قلوبهم ) كسانى كه براى پيشبرد اهداف اسلامى انگيزه معنوى ندارند و باتشويق مالى مى توان تاءليف قلب و جلب محبت آنان نمود مانند كفار و غير مسلمانان كهبه خاطر استفاده از همكارى آن ها در جهاد از طريق كمك مالى تشويق مى شوند. 5. آزاد ساختن بردگان . 6. پرداخت دين بدهكاران 7. در راه خداوند: منظور از آن تمام راه هايى است كه به گسترش و تقويت آيين الهىمنتهى مى شود اعم از مساءله جهاد و تبليغ و مانند آن . 8. واماندگان : يعنى مسافرانى كه بر اثر علتى در راه مانده اند، زاد و توشه و مركبكافى براى رسيدن به مقصد ندارند هر چند افراد بى بضاعتى نيستند ولى بر اثردزدزدگى يا بيمارى يا گم كردن اموال خود ياعلل ديگر به چنين وضعى افتاده اند اين چنين اشخاص را بايد از طريق زكات به مقدارىكه براى رسيدن به مقصد لازم است بى نياز ساخت . آثار و فوائد زكات در روايات 1. زيادى رزق : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اذا اردت ان يثرى اللّه مالكفزّكه (285) هرگاه اراده كردى خداوند ثروت تو را زياد نمايد زكات آن رابپرداز. 2. نگهداشتن نفس از بخل : قال الصادق عليه السلام : من ادّى الزكوة فقد وقى شحّنفسه (286) هر كس زكات را بپردازد بخل شديد خود را نگاه داشته است . 3. خاموش كردن غضب الهى : قال على عليه السلام : اللّه اللّه فى الزكوة فانّها تطفئغضب ربّكم (287) خدا را خدا را (در نظر داشته باشيد) در پرداخت زكات زيرازكات دادن خشم الهى را خاموش مى كند. 4. زندگى سعادتمند داشتن : قال الصادق عليه السلام : ولو انّ الناس ادوّا حقوقهملكانوا عايشين بخير(288) اگر مردم حقوق خود را بپردازند هر آينه در خير وسعادت به سر خواهند برد. 5. مايه قرب الهى 6. كفاره گناهان 7. مانع از آتش دوزخ :قال اميرالمؤمنين عليه السلام : ... ثمّ انّ الزّكوة جعلت مع الصّلوة قربانا لاهل الاسلام فمن اءعطاها طيّب النفس بها فانّهاتجعل له كفّارة و من النار حجابا و وقاية (289) زكات در نعمت هاى مادّى و معنوى وقتى كه سخن از زكات به ميان مى آيد همان زكات معروف كه بهاموال تعلق مى گيرد به ذهن انسان تبادر پيدا مى كندامّا با توجه به معناى واقعى زكاتكه عبارت است از پاك كردن و رشد و نموّ پيدا كردن ، مى بينيم كه به نعمت هاى مختلفمادى و معنوى در شرع مقدس زكات تعلق گرفته كه نمونه اى از آن ها را بيان مى كنيم : 1. زكات علم بذلآن است : قال على عليه السلام : زكوة العلم بذله لمستحقّه و اجهاد النفسبالعمل به 2. زكات جاه و مقام ، بذل آن است : زكوة الجاه بذله 3. زكات زيبايى ، عفت است : زكوة الجمال العفاف 4. زكات پيروزى ، احسان است : زكوة الظفر الاحسان 5. زكات جسم وبدن ، جهادوروزه است : زكوة البدن الجهادو الصيام 6. زكات قدرت ، انصاف است : زكوة القدرة الانصاف 7. زكات سلامتى ، تلاش در راه اطاعت خداوند است : زكوة الصحة السّعى فى طاعةاللّه 8. زكات شجاعت ، جهاد در راه خداست : زكوة الشجاعة الجهاد فىسبيل اللّه 9. زكات نعمت ها، نيكى به كار بستن است : زكوة النعم اصطناع المعروف 10. زكات چشم ، نظر به عبرت نمودن و نگهداشتن چشم از شهوات است : زكوة العينالنظر بالعبرة و الغضّ عن الشهوات 11. زكات گوش ، شنيدن مسايل علمى و حكمت آميز است : زكات الاذن استماع العلم والحكمة ... 12. زكات زبان ، نصحيت كردن مسلمانان است : زكوة اللسان النّصح للمسلمين والتيقّظ للغافلين (290) حج يكى از راه هاى تربيت نفس از نظر اسلام حج و زيارت خانه خداوند است كه ابعاد مختلفىاز تربيت (روحى ، بدنى ، اخلاقى ، اجتماعى و سياسى ) در آن منظور شده است . حج از آنجهت كه متضمّن اطاعت و بندگى خداست و قصد قربت دراعمال آن لازم است و از سويى انسان بايد رنج و مشقت هاى ديگر ازقبيل بذل مال و پرهيز از يك سلسله مباحات در زمان مخصوص (حال احرام ) را رعايت كند داراى چنين امتيازى است چه اين كه لغو امتيازات مادى و ظاهرى ازنظر رنگ و نژاد و قبيله و ثروت و منصب ، در حج مايه تطهير نفس از غرور و تكبر وتهذيب روح از ساير رذايل اخلاقى است . حج در قرآن 1. تشريع وجوب حج : وللّه على الناس حج البيت من استطاع اليهسبيلاً(291) براى خدا بر مردم است كه به سوى خانه او روند كسانى كهتوانايى رفتن به سوى آن دارند. 2. انجام مناسك حج در زمان مخصوص : الحج اشهر معلومات (292) (انجامفريضه ) حج در ماه هاى معينى است . 3. اعلام حج توسط حضرت ابراهيم عليه السلام : و اذنّ فى الناس بالحج ياءتوكرجالاً و على كل ضامر ياءتين من كلّ فّج عميق (293) و مردم را دعوت عمومى به حجكن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر از هر راه دور به سوى خانه خدا بيايند. 4. فوايد مادى و معنوى حج : ليشهدو امنافع لهم (294) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند. 5. مساوات در حج : سواء العاكف فيه و الباد(295) (مسجد الحرام را) براى همهمردم مساوى قرار داديم و اعم از كسانى كه در آن جا زندگى مى كنند و يا از نقاط دور واردمى شوند. 6. انگيزه حج و عمره قرب به خداوند: واتمّوا الحجّ و العمرة للّه (296) حج وعمره را براى خدا به اتمام برسانيد. 7. ياد خدا در طول مناسك وبعد از آن : فاذا قضيتم مناسككم فاذكروا اللّه(297) هنگامى كه مناسك حج خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد و به ياد اوباشيد. 8. بهره بردارى از توشه معنوى در حج : الحج اشهر معلومات ... تزوّدوا فانّ خيرالزّاد التقوى (298) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكارىاست . 9. طهارت ظاهرى و باطنى در حج : ثم ليقضوا تفثهم (299) قرآن كريم درآيه فوق به يكى از مناسك حج كه تحصيل طهارت از آلودگيهاست اشاره مى كند. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه آن حضرت جمله فوق را به ملاقاتامام عليه السلام تفسير كرد و هنگامى كه راوى درباره اين مساءله توضيح خواست و بهتفسير اين آيه در مورد گرفتن ناخن و مانند اشاره آن كرد. امام عليه السلام فرمود: قرآنظاهر و باطنى دارد يعنى مساءله ملاقات امام در اينجا به باطن آيه مربوط است . اين حديث ممكن است اشاره به يك نكته لطيف باشد كه زائران خانه خدا بعد از انجام مناسكحج همان گونه كه آلودگى هاى بدن را برطرف مى سازند بايد آلودگى هاى روح وجان خود را با ملاقات امام عليه السلام و پيشواى خود برطرف سازند و لذا در حديثديگرى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم : تمام الحج لقاء الامامتكميل حج به آن است كه انسان امام را ملاقات كند. در واقع هر دو تطهير است يكى تطهيرظاهر از چرك ها و آلودگى ها و ديگرى تطهير باطن از ناآگاهى و مفاسد اخلاقى (300) حج در احاديث 1. حج جهاد ضعيفان : قالرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : افضل الجهاد حج مبرور و هو احد الجهادين و هو جهادالضعفاء(301) برترين جهاد در راه خدا، حج پذيرفته شده به درگاه الهى است وآن يكى از دو جهاد است يعنى جهاد ضعيفان است . 2. عدم تعطيل حج : قال الصادق عليه السلام : لوعطّل الناس الحج لوجب على الامام ان يجبرهم على الحج (302) اگر مردم حج راتعطيل كردند بر امام مسلمين لازم است آنها را وادار به رفتن حج نمايد. 3. انفاق در مسير حج : قال الصادق عليه السلام : من انفق درهما فى الحج كان خيرا له منماءة الف درهم ينفقها فى حقّ(303) كسى كه يك درهم درباره حج خانه خدا انفاق كند،از صد هزار درهمى كه در راه حق انفاق گردد، برتر است . 4. قناعت براى سفر حج : ان استطعت ان تاءكل الخبز والملح وتحجّ فىكل سنة فافعل (304) اگر با قناعت مى توانى نان ونمك بخورى وحج بروى اينكار را بكن . 5. برترين عبادت : قال الصادق عليه السلام : ما عبداللّه بشئافضل من الصّمت و المشى الى بيته (305) خداوندمتعال به چيزى برتر از سكوت و حركت به سوى خانه او عبادت نشده است . 6. حج بهترين راه براى تربيت وخودسازى :قال الصادق عليه السلام : اذا اردت الحج فجّرد قلبك للّه تعالى منكل شئ شاغل و حجاب و فوّض امورك كلّها الى خالقك و توكلّ عليه فى جميع مايظهر منحركاتك وسكناتك وسلّم لقضائه وحكمه وقدره و دع الدنيا و الراحة و الخلق و اخرج منحقوق تلزمك من جهة المخلوقين (306) هرگاه اراده كنى كه به حج روى پيش از آن كهاز خانه بيرون شوى خود را از هرگونه توجّه و تعلّق به غير خدا دور كن و در جميعحركات و سكنات توكّل به خداوند داشته باش و تسليم قضا و قدر الهى باش و دست ازدنيا و آسايش بردار و حقوق مردم را كه از تو طلبكار هستند ادا كن . آثار و فوايد حج 1. تقويت دين : قال على عليه السلام : الحج تقوية للدين (307) حج مايه تقويتدين است . 2. سلامتى بدن و فزونى رزق : قال زين العابدين عليه السلام : حجّوا و اعتمرواتصّح اجسامكم و تتسّع ارزاقكم و يصلح ايمانكم (308) به حج و عمره برويد تابدن شما سلامتى يابد و رزق شما فراوان گرديده ، ايمان شما اصلاح وكامل شود. 3. استجابت دعا: ثلاثة دعوتهم مستجابة الحاج و الغازى و المريض (309) سهنفرند كه دعاى آنان در درگاه الهى مستجاب است : حاجى ، رزمنده ، بيمار. 4. دچارفقرنشدن : قال ابوعبداللّه : من حجّ ثلاث حجج لم يصبه فقر ابدا(310)هر كس سه مرتبه به حج برود فقر به او نمى رسد. 5. در خير و خوبى به سر بردن : قال الصادق عليه السلام : من حجّ حجّتين لميزل فى خير حتّى يموت (311) هر كس دو بار به حج برود در تمام عمر درخير وبركت به سر مى برد تا از دنيا برود. 6. ايمنى از حساب در قيامت : قال الصادق عليه السلام : من حجّ عشر حجج لم يحاسبهاللّه ابدا(312) كسى كه ده مرتبه به حج برود خداوند از او حساب نمى كشد. 7. آرامش جان : قال الباقر عليه السلام : الحج تسكين القلوب (313) حج مايهآرامش قلب ها است . فلسفه حج 1. از بين رفتن غرور و تكبر: قال على عليه السلام : و اخراجا للتكّبروا سكانالتذلّل (314) حج مايه خروج انسان از تكبر و غرور و باعث آرامش روح است . 2. روى آوردن به خدا و بيرون آمدن از گناه : قال الرضا عليه السلام : علة الحج الوفادة الى اللّهعزوجل و طلب الزيادُة و الخروج من كل ما اقترف و ليكون تائبا ممّا مضى مستاءنفا لمايستقبل و مافيه من استخراج الاموال و تعب الابدان و حظرها عن الشهوات و اللذات...(315) علت رفتن حج ، روى آوردن به خدا و طلب نمودن ثواب بسيار و بيرونرفتن از جميع گناهان است كه از او صادر شده است و از جهت اين كه از گذشته خود توبهكند و نسبت به آينده عمل را آغاز كند و نيز علت حج يك سلسله لوازم آن است كه عبارت استاز خرج كردن اموال و تحمّل رنج بدن و منع كردن بدن از شهوت ها و لذّت هاى مادّى است . 3. شناخت آثار پيامبر وشناخت اقوام وملل : فجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغربليتعارفوا... و لتعرف آثار رسول اللّه و تعرف اخباره و يذكر و لاينسى (316)يكى از علل حج آن است كه مردم از شرق وغرب عالم جمع شوند و يكديگر را بشناسند.آثار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بشناسند وسخنان واحاديث پيامبر شناخته شود ومردم آشنا گردند به طورى كه به ياد آن ها باشد ومورد فراموشى قرار نگيرد. جهاد يكى از راه هاى تربيت نفس و تهذيب اخلاق فريضه جهاد است . جهاد جنگ مقدّس مسلمانانبراى دفاع از استقلال نظام اسلامى است . در پرتو جهاد انسان مسلمان بر شهوات مادى وطبيعى مسلّط مى شود چرا كه بايد از علاقه هاى نفسانى و از جان ومال خويش صرف نظر كند. در بيش از سيصد آيه از آيات قرآن كريم احكام مربوط به جهاد و ديگر امور مربوط بهجنگ از قبيل اسيران و شهيدان ، آماده ساختن نيروى رزمى براى جنگ و... مطرح شده است . ودر حدود هشتاد آيه از آيات كريمه قرآن خداوند مؤمنان را به جهاد دعوت كرده است و اينامر دلالت بر اهميّت جهاد مى كند كه چند مطلب مهمّ آن را ذكر مى كنيم .
|
|
|
|
|
|
|
|