بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب روزها و رویدادها, على برى دیزجى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     RUZ00001 -
     RUZ00002 -
     RUZ00003 -
     RUZ00004 -
     RUZ00005 -
     RUZ00006 -
     RUZ00007 -
     RUZ00008 -
     RUZ00009 -
     RUZ00010 -
     RUZ00011 -
     RUZ00012 -
     RUZ00013 -
     RUZ00014 -
     RUZ00015 -
     RUZ00016 -
     RUZ00017 -
     RUZ00018 -
     RUZ00019 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

زندگينامه شهيد محمد على رجايى 
شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 ه.ق در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلاتابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهارسالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحتتكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . درسال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يغنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد.در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را باتحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و بهسال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبيررياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوينو تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و صمنتدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . درسال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت1342) و پنجاه روز زندان شد. پس ‍ آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجددهيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايندبه اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براىتكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدابه فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگىغافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاوناسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمىرفسنجانى .
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع واقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را بهزندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و ازآنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى درسال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد وبلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانشبراى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد وموفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيمسال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش ‍ موثرى در فعاليتهاى تبليغاتىآنها داشت .
شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و درسال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خودموفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلسشوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و باراى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اينكه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى ازسوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش وخرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهدهانجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.
به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومىكه شاهد تلاشهاى صادقانه (اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام (ره )بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توانتحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريورماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى بهشهادت رساندند.
زندگينامه شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر 
شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 در يك خانواده پيشه ور ساده درشهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس بهتحصيل علوم دينى در مدرسه معصوميه آن شهر پرداخت .
همزمان ، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم درسال 1332 به قم رفت و سطوح عالى علوم اسلامى را در حوزه علميه قم طى كرد. وىفقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردى ، فقه واصول را در محضر امام خمينى (ره ) و تفسير و فلسفه را نزد علامه طباطبايىفراگرفت .
شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهى رو آورد و حدودسال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوقليسانس در رشته علوم تربيتى و سپس دكتراى الهيات از دانشگاه تهران شد.
شهيد باهنر ضمن تدريس و ايراد خطابه و برنامه ريزى ، دينى ، به تاليف كتب درسىاشتغال ورزيد و حدود سى كتاب و جزوه تعليمات دينى را براى تدريس (از دورهابتدايى تا دانشسرا) تاليف كرد؛ وى همزمان ، فعاليتهاى اجتماعى خود را نيز ادامه داد ودر تاسيس (دفتر نشر و فرهنگ اسلامى ) كانون توحيد و (مدرسه رفاه ) نقشموثرى داشت .
شهيد باهنر در سال 1341، همكارى خود را با نهضت اسلامى و سياسى روحانيت بهرهبرى امام خمينى (ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس از ايراد سخنرانى هايى درمساجد، (هدايت )، (الجواد) و (حسينيه ارشاد)، به مناسبت سالگرد حادثه(فيضيه )، دستگير شد و پس از آن متناوبا شش بار به زندانهاى كوتاه مدت محكومشد و از سال 1350 ممنوع المنبر گرديد و بالاجبار در جلساتى كه به عنوان كلاسدرس ‍ برپا مى شد، سخنرانى و به بيان نقطه نظرات اسلامى ، انقلابى خود مىپرداخت .
وى در سال 1357 به فرمان امام (ره ) و به همراه چندتن از ياران ، مامور تنظيماعتصابات شد و در همان سال نيز با فرمان امام (ره ) به عضويت شوراى انقلاباسلامى در آمد.
ديگر مسئوليتهاى شهيد باهنر پس از پيروزى انقلاب اسلامى عبارتند از:
مسئوليت نهضت سواد آموزى ، نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماينده شوراىانقلاب اسلامى در وزارت آموزش و پرورش ، نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى.
شهيد باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور و آينده نونهالان انقلاب بى اندازه توجهداشت و مدام در فكر بهبود و پيشرفت آن بود، سرانجام در كابينه محمد على رجائى بهسمت وزير آموزش و پرورش منصوب شد. پس از فاجعه شوم بمب گذارى در دفتر حزبجمهورى اسلامى و شهادت دكتر بهشتى ، شهيد باهنر به عنوان دبيركل حزب جمهورى اسلامى انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهيد رجائى به سمت رياستجمهورى ، به عنوان نخست وزير جمهورى اسلامى به مجلس معرفى شد كه با راى قاطعمجلس به تشكيل كابينه خود پرداخت .
اين شهيد فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردمستمديده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه تلاش ، به همراه يار و ياور ديرينهاش (محمد على رجائى ) رئيس جمهور اسلامى ايران ، در هشتم شهريور 1360 درانفجار ساختمان نخست وزيرى كه به دست منافقينكوردل صورت گرفت به مقام منيع شهادت دست يافت .
9 شهريور 1357 
ناپديد امام موسى صدر 
روز نهم شهريور هر سال ، در لبنان اوضاع خاصى وجود دارد. مناطق مسلمان نشين كشوراعم از شمال ، جنوب و حتى بيروت به حالتعطيل در مى آيد.
كارمندان مسلمان ادارات دولتى دست از كار مى كشند، فعاليت فرودگاه بين المللىبيروت چند ساعت متوقف مى شود. مردم غرق در ماتم و اندوه ، گروه گروه به خيابانهامى آيند و پس از انجام تظاهرات و راهپيمايى ، در مساجد و حسينيه ها و تكايا گرد هم مىآيند. آنها با قلوبى سرشار از عشق و صفا چشم انتظار بازگشت گمشده اى والا و بسيارعزيز را دارند، گمگشته اى كه همه واژه هاى مقدس خود را يكجا در وجود او مى جويند،اسلام ، امام خمينى (ره )، انقلاب اسلامى ، مبارزه و...
آنها با قطع اميد از همه جا را همه كس ملتمسانه دست دعا به درگاه الهى بلند مى كنند وآرزوى بازگشت معجزه آساى اين يار و ياور بزرگ و ديرين خود را مى نمايند. اين مراسمهمه ساله با شور بسيار تكرار مى گردد.
از تولد تا هجرت  
امام موسى صدر در 24 اسفند 1317 در خانواده اى كه اصالتا ازجبل عامل بود در شهر مقدس قو تولد يافت . نام اين خانواده روحانى با علوم دينى ، اجتهاد،ترقى خواهى و مبارزه با استكبار و شورش عليه ستمگرى پيوند خورده و در همين راهبسيارى از فرزندان عالم خود را در لبنان ، عراق و ايران فدا كرده است . پدر امامموسى صدر آيت الله صدر، رئيس حوزه علميه قم ، فرزند آقا سيداسماعيل صدر از مراجع بزرگ تقليد شيعه است كه پس از ميرزاى شيرازى مرجعيت بهايشان منتقل گرديد، اما ايشان از ادامه آن صرفنظر كردند. مادر امام موسى صدر، دختر آيتالله قمى (كه پس از رحلت مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى ، همراه با آيت الله بروجردىبه مرجعيت رسيدند) مى باشد.
امام موسى صدر پس از پايان دروس حوزوى وارد دانشگاه تهران و در رشته حقوق موفقبه اخذ ليسانس شد. در مسافرتى كوتاه كه به لبنان داشت حضرت آيت الله سيدشرف الدين (رهبر شيعيان لبنان ) به وى علاقمند شدند. امام موسى صدر درسال 1959 ميلادى (1338) به دعوت مصرانه سيد شرف الدين و به پيشنهاد حضرتآيت الله بروجردى به لبنان هجرت نمود و امام جماعت يكى از مساجد شهر صور گرديد.به سبب اين كه آيت الله سيد شرف الدين همواره سخنانى بر زبان مى آوردند كه حاكىاز صلاحيت امام موسى صدر براى جانشينى خود بود،يكسال بعد و پس از رحلت سيد شرف الدين رهبر شيعيان لبنان شد.
فعاليتهاى امام موسى صدر در لبنان 
دهه 1970، در لبنان ، دهه تجديد حيات اسلام ، قدرتمند شدن مسلمانان و احياى عزت وشرف شيعيان بود. در گذشته هاى نه چندان دور مسلمانان شيعه لبنان احساس حقارت مىكردند و در بدترين شرايط اجتماعى ، سياسى ، فرهنگى و اقتصادى بسر مى بردند،زيرا دولت فرانسه كه به ظاهر سلطه خود را از لبنان برچيده بود، جهت محرومنگهداشتن شيعيان در آن كشور برنامه ريزى وسيعى كرده بود. شيعيان در لبنان جا، مكانحق و حقوقى نداشتند و در اثر فقر و فلاكت اجتماعى ، سركوفتهاى مداومعوامل وابسته از خود بيزارى مى جستند و به مكاتب ديگر پناه مى بردند.جهل به فرهنگ غنى اسلام كه توسط استعمارگران ، به مسلمانان لبنانتحميل شده بود مزيد بر علت بود؛ فقر فرهنگى و اقتصادى به حدى رسيده بود كهمسلمانان جنوب ، مراسم عروسى و عزاى خود را در كليساها برگزار مى كردند و امواتخود را در گورستان مسيحيان دفن مى كردند. دختران محروم شيعه براى فرار از فقرراهى بيروت مى شدند و بتدريج طعمه دام باندهاى فساد و فحشاىعوامل ضد اسلامى مى گشتند. از سوى ديگر اين فقر وجهل سبب گرايش جوانان شيعه به مكاتب الحادى شده بود تا جايى كه حزب كمونيست واكثر احزاب چپ لبنان را شيعيان سر خورده از همه جاتشكيل مى دادند. در اين دوران امام موسى صدر با فعاليتهاى شبانه روزى و مسافرتهاىمكرر، به روستاها و شهركهاى مسلمان نشين به آموزش ‍مسائل فرهنگى و اعتقادى پرداخت . در اثر مجاهدتهاى ايشان ، سرنوشت لبنان عوض شد.جوانان شيعه وى را همچون نگين انگشترى در ميان گرفتند، ترس و وحشت را به كنارىزدند و در جهت احقاق حقوق را دسته رفته خود را بازيافتن عزت و شرف دينى خويش باامام موسى بيعت كردند.
فعاليتهاى امام موسى ؛ علاوه بر آگاهى دادن مستمر به شيعيان ،مشتمل بر مجموعه اى از خدمات است كه موارد زير آن جمله است :
تاسيس موسسه صنعتى حرفه اى جبلعامل ، چندين كارگاه آموزشى ، مدارس متعدد، مدرسه مذهبى صور براى تربيت روحانيونشيعه ، چند انجمن مطالعات اسلامى ، چند دارالايتام براى فرزندان شهداى جنگهاى داخلى وعليه اسرائيل ، تعدادى بيمارستان و مدرسه پرستارى و...
او سعى نمود فئوداليسم سياسى و اقتصادى چندين خانواده حاكم بر لبنان را در همبشكند كه البته موفق هم بود. امام موسى هويت اسلامى را به محرومان جنوب و ديگرنقاط لبنان بازگرداند و همواره با بيسوادى و بيكارى و آوارگى مبارزه كردند. اما تنهاكار فرهنگى كارگشا نبود و شيعيان بايد به يك تشكيلات مكتبى - سياسى براى احقاقحقوقشان دست مى يافتند؛ بدين منظور با تهييج و بسيج مردم و فشار بر دولت ،سرانجام توانست قانون شماره 72/67 مورخه 19/2/1967 را درباره تشكيلات مربوطبه امور شيعيان در مجلس لبنان به تصويب رساند و با انتخابات آزاد از سوى مردمبه رياست اين مجلس انتخاب گرديد، اين قانون به اعتبار اين كه لبنان متكى بر سيستمفرقه هاى مذهبى مى باشد (و بر همين اساس ‍ تشكيلات خاص براى فرقه اسلامى سنىو تشكيلات ويژه اى براى فرقه دروزى تاسيس شده بود) تصويب شد.
خط كلى و روش امام صدر پيش از جنگ  
امام موسى صدر به محض انتخاب به رياست شوراى عالى اسلامى شيعى در تاريخ22/5/1969 در يك سخنرانى كه در گردهمايى انتخاب كنندگانش ايراد كرد، اهدافشوراى عالى اسلامى شيعه را در زمينه تنظيم امور فرقه اسلامى شيعى و كوششهاىفرزندان اين مذهب به شرح زير ترسيم نمود:
- ايفاى كامل نقش اسلامى خود از حيث انديشه ،عمل و جهاد با تاكيد بر اين كه تشكيلات مطلقا باعث تفرقه ميان مسلمين نبوده ، بلكهوظيفه ايجاد اتحاد كامل از طريق گفتگو و تفاهم ميان نمايندگان حقيقى را آسان مى سازد.
- بهبود بخشيدن به اوضاع اجتماعى ، اقتصادى ، بسيج جسمى - روحى آنان و تجهيزنيروهايشان براى انجام وظيفه به طور كامل براى حراست از خاك ميهن و دفاع از آن دربرابر دشمن غدار (اسرائيل )، ضمن مشاركت صحيح با برادران سنى براى كمك بهپايدارى فلسطين در جهت آزادى سرزمينهاى غصب شده .
- پيكار با جهل ، فقر و عقب ماندگى ، بى عدالتى اجتماعى و همكارى با همه خانواده هاىروحانى لبنان در راه مبارزه با فساد روزافزون اخلاقى كه سرنوشت لبنان و همه جهانرا تهديد مى كند، تا هر چه بيشتر به صورت دستى نيرومند و بازويى توانا براىلبنان و اسلام در هر جا كه هست در آيند.
در نخستين بيانيه عمومى كه در تاريخ 10/6/1969 صادر شد به گونه اى ويژهتاكيد كرد كه :
فرزندان فرقه اسلامى شيعه براى بذل همه نيروهاى خود و ايثار جان در راه اعتلاىاسلام و دفاع از ميهن و مشاركت با كشورهاى عربى برادر، در آزاد ساختن فلسطين مقدس وپشتيبانى از مقاومت فلسطينيان آماده اند.
روش امام صدر 
به هنگام تجاوز اسرائيل غاصب به جنوب لبنان سكنه اين منطقه به مهاجرت پرداختند،امام صدر رهبرى جنبش را به دست گرفت ، از مقامات لبنانى خواست تا با تجهيزروستاهاى جنوب به استحكامات دفاعى ، اهالى آنجا را آموزش داده مسلح نمايد. همچنينخطراتى كه جنوب لبنان را در نتيجه مطامع و اهداف توسعه طلبانهاسرائيل تهديد مى كرد، تشريح نمود و اهالى را به عدم مهاجرت و اقامت و استقامت دعوتكرد.
امام موسى صدر در تاريخ 13/5/1970 به ابتكار خود و با شركت روساى دينى فرقههاى مختلف جنوب ، (هيات پشتيبانى و يارى جنوب ) را براى حمايت از خواسته هاىمربوط به پايدارى و دفاع از فلسطين تاسيس ‍ نمود و مردم را به يك اعتصاب عمومىمسالمت آميز دعوت كرد، كه با موفقيت در تمام مناطق لبنان صورد گرفت و مجلس شوراىنمايندگان در عصر همان روز تشكيل جلسه داد و قانون (تاسيس يك شوراى ويژه جنوببراى برآوردن نيازهاى منطقه جنوب و ايجادوسايل امنيت و آرامش ) را براى رويارويى جدى بااسرائيل به تصويب رساند.
امام صدر، شعار (السلاح زينت الرجل ) را در لبنان فرياد كرد و اهالى جنوب را بهمقاومت در برابر تجاوزات وحشيانه اسرائيل دعوت نمود. در سالن اجتماعات دانشگاهبيروت ، براى بيش از هزار و دويست دانشجو به سخنرانى پرداخت و فرياد برآورد كه: سكوت در برابر تجاوزات اسرائيل به جنوب ، رضايت دادن به خوارى ، و خيانت بهلبنان است ... اسرائيل ، اسلام و اعراب ، فلسطينيان و لبنانيها را مورد تهديد قرار مىدهد، راه حل فقط نابود ساختن اسرائيل است و راه رسيدن به آن همان مقاومت مومنانه فلسطيناست كه بايد گسترش يابد تا هسته نبرد همه جانبه مردمى گردد. جمله معروفش براىهميشه در اذهان فلسطينيان خواهد ماند كه گفت :
(مقاومت فلسطينى شعله اى است مقدس كه ما آن را با جسم و جان خود حفظ خواهيم كرد.)
او به حق بزرگترين ياور صديق و حقيقى مقاومت فلسطين بود. او خود و شيعيان لبنان راسپر بلاى فلسطينيان ساخت و مرتبا دامنه نبرد، بلكه صحنه هاى نبرد را از اردوگاههاىفلسطينى به محلات شيعه نشين لبنان كشيد تا مقاومت فلسطين آسيب نبيند و همانندسپتامبر سياه اردن تجربه نگردد. او گفته بود: تا من زنده هستم نخواهم گذاشت دستاحدى از شيعه به خون فلسطينيان آغشته گردد. مردم لبنان شهادت مى دهند كه در زمانامام صدر هيچ كس از نبرد با اسرائيل منع نشد، بلكه مبارزه بااسرائيل ، افتخار و هرگونه تماس و مسالمت بااسرائيل حرام شمرده مى شد زيرا امام صدر گفته بود:التعامل مع اسرائيل حرام ... اسرائيل شر مطلق ...
امام موسى از مقاومت فلسطين در مقابل حكومت لبنان و احزاب دست راستى قاطعانه دفاعنمود و بارها مصالح شيعيان را فداى مصالح فلسطين كرد. در سالن يونسكو صريحابه ياسر عرفات گفت : اى ابوعمار! حرمت قدس ابا دارد از اين كه به دست غير مؤ منينآزاد گردد.)
در روز جمعه 18 / 5 / 1973 طى خطبه نماز جمعه در مسجد صور،اصل مقدس بودن تلاش و جهاد در راه آزادى فلسطين را اعلام داشت و گفت : تلاش براىآزادى فلسطين ، تلاش براى آزادى مقدسات اسلامى و مسيحى و تلاش براى آزادى انساناست و همچنين تلاش براى جلوگيرى از آلوده شدن نام خداوند در روى زمين ، زيراصهيونيسم با رفتارهاى خود نام خداوند را آلوده مى سازد.
در جنگ اكتبر سال 1973 كه در ماه مبارك رمضان در گرفت ، امام صدر با صدور پيامىمجاهدين را به جهاد در راه خدا تشويق كرد و گفت :
- اگر پيامبر اسلام (عليه الصلوة والسلام ) تاكيد كرده است كه ما درخلال اين ماه ميهمان خدا هستيم . بهترين شرايط و والاترين نتايجى كه از اين مهمانىحاصل مى آيد جهاد در راه دين و تطهير مقدسات و شرافت انسانى است .
تظاهرات مسلحانه بعلبك كه واقعا لبنان را لرزاند در خاطره ها زنده است در اينراهپيمايى امام صدر از هم ميهنان خواست تا اردوگاههايى براى آموزش ‍ نظامى در بقاع وجنوب ايجاد كنند. او گفت : ما مى خواهيم آماده بشويم و نسلى را بپروريم كه بتواند بايك دست ديگر قرآن برگيرد و باايمان به الله به مبارزه ادامه دهد. ما ناگزير ازآموزش نظامى و مسلح نمودن فرزندانمان براى حفظ و حراست از شرف و خانه هايمان ونواميس خود هستيم در اين راه پيمانيها توده هاى مردم مسلمان سوگند ياد كردند كه همچنانخواستار حقوق اجتماعى خويش و همه محرومان باشند و بدينسان ( حركة المجرومين)تولد يافت .
هياءت عمومى مجلس عالى شيعه در تاريخ 29 / 3 / 1975 با حضور 1041 عضوتشكيل جلسه داد و امام صدر رابه عنوان رئيس طايفه اسلامى شيعه تا پايان سن 65سالگى ايفا كرد.
امام موسى نشان داد كه وجدان تمام گروهها و فرق ملت لبنان نيز هست ، زيرا از تاءيد وحمايت رهبران فكرى و انديشمندان لبنانى برخوردار بود و 190 تن از همين متفكران نامهاى را در تاءييد جنبش محرومين امضاء كردند و نيز مفسرين مطبوعاتى مطالبى تاءييدآميزدرباره جنبش محرومين نوشتند.
استاد مفسر مطبوعاتى الياس الديرى در ستون (موضع امروز) در روز نامه اىپرتيراژ (النهار) در تاريخ 1/4/1975 نوشت : (خداوند امام موسى صدر را صد ويك سال حفظ فرمايد تا نافوسى خروشان و فريادى طنين انداز درجهان باشد و وجدانىباشد كه خفتگان غرق در خواب رابه هنگامى كه خلق از نگرانى ديده بر هم نمى گذارندو ناله مى كنند، پر آشوبد. خداوند او را براى طايفه محروم خود و ساير محرومان لبناندر طول تاريخ محفوظ بدارد... شايد براى نخستين بار است كه جنبش يكرجل دينى رنگ فرقه اى ندارد و از تعصب عارى است زيرا و اعجاب و تقدير و همدلىمارونى ها، سنى ها و ارتدكسها را اجماعا به خود جذب كرده است و از اين روى عنوان دفاعاز انسان را در لبنان يافته است ، نه دفاع از حقوق طايفه يا فردى از اين طايفهرا...). او بهترين منادى وحدت بود، اگر چه رهبرى شيعى بود ولى ، در قلب برادراناهل سنت نيز جايگاهى خاص داشت و بزرگان اهل سنت لبنان نيز او را بزرگ مى شمرند.مسيحيان نيز به او به ديده احترام مى نگريستند. و ايشان را يك روحانى شيعه علاقه مندبه حضرت مسيح و آشناى به آيين مسيحيت مى يافتند كه برايشان ازانجيل و مسيح مقدس سخنها مى گفت . او در روزهايى كه جنگ داخلى توسط فالانژهاى دستراستى به اوج خود رسيده بود در تلويزيون ظاهر شد و در يك خطابه پانزده دقيقه اىآن چنان معجزه اى نمود كه مسيحيان به خيابانها و محله هاى شيعه نشين ريختند برادرانهموطن شيعه و مسلمان خود را در آغوش گرفتند و كشيشهاى لبنان اعتراف كردند كهروحانيت و قداستى كه امام موسى صدر در طول يك ساعت وعظ در ديرها به وجود آورد ازتاثير كشيشان در طول 7 سال بيشتر بوده است .
به طور كلى موضع امام صدر از همان آغاز جنگ داخلى لبنان يعنى ازاوايل سال 1975 تا زمانى كه ناپديد شد به شرح زير استوار بوده است :
1 - حفاظت اصل همزيستى مسالمت آميز فرقه هاى مذهبى مختلف كشور لبنان و تلاش در جهتجلوگيرى از تجزيه كشور
2 - حفظ اصل همزيستى مسالمت آميز لبنان و فلسطين و حمايت همه جانبه از انقلاب فلسطين.
3 - تكيه بر اصل مبارزه در جهت رفع هرگونه اختلاف و تفرقه براى به ثمررسانيدن اصلاحات سياسى و اجتماعى .
4 - اجتناب از تعصبات مذهبى و فرقه اى و احتراز از هر گونه درگيرى و ستيز فرقهگرايانه .
5 - احترام به رعايت دفاع از خويشتن براى هر گروه و دسته يا افراد.
6 - مبارزه با خط تجزيه كشور و تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان و جلوگيرى ازسركوب شدن انقلاب فلسطين .
7 - مبارزه مداوم با اسرائيل تجاوزگر تا نابودىكامل غاصب فلسطين .
سرانجام اين مجاهد نستوه و مبارز خستگى ناپذير با هدف ، ايجاد اتحاد بين اعراب و جلبحمايت كشورهاى عربى و متقاعد ساختن آنان به منزوى كردناسرائيل متجاوز و تحريم هرگونه رابطه با اشغالگران فلسطين و به منظور تقويتجنبش محرومين و تهيه سلاح ، به كشورهاى مختلف مسافرت كرد، و پس از سفر بهالجزيره و مذاكره با مقامات آن كشور در تاريخ 25 اوت 1978 به همراه شيخ محمديعقوب و يك روزنامه نگار به نام عباس بدر الدين ، وارد طرابلس شد و پس از پنج روزاقامت در هتل شاطى ليبى ، (همزمان با اوجگيرى مبارزات ملت شريف ايران و شكوفايىانقلاب اسلامى ) خبر ناپديد شدن اين سلاله پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) انتشار يافت . ايشان طبق برنامه مى بايد پس از ليبى به ايتاليا مسافرت مى كرد.دولت ايتاليا با ارائه مدارك معتبر ورود ايشان را به ايتاليا (كه توسط ليبى ادعا مىشد) تكذيب نمود. و تاكنون سرنوشت اين مجاهد نستوه در پرده ابهام باقى مانده است .
اولسپتامبر 1939 / 10 شهريور 1318
آغاز جنگ جهانى دوم (1945 - 1939) 
جنگ جهانى دوم ، آتشى بود كه شعله هاى آن تقريبا در سراسر نيمكره شرقى زبانهكشيد و هستى ميليونها تن از مردم جهان را نابود كرد و در اوضاع سياسى ، اقتصادى وحتى فرهنگى ملل جهان بويژه آنهايى كه مستقيم يا غير مستقيم درگير آن شدند تحولات ودگرگونيهاى عميقى به وجود آورد.
مرگ آريستيد بريان Briand Aristide (1932 - 1862) سياستمدار معروف فرانسه درهفتم مارس 1932 و نيز نايل آمدن آدولف هيتلر AdolfHitler (؟ 1945 - 1889) به مقامصدارت عظماى آلمان در 30 ژانويه 1933 دو روز سرنوشت ساز تاريخى بودند كه ،بعد از آن اروپا به سراشيبيس جنگ افتاد.
رويداد نخست ، راه اقدامات و ابتكارات ملل را براىتشكيل سازمان صلح و امنيت دسته جمعى مسدود ساخت و رويداد دوم ،دول جهان را بخ مسابقه مجدد تسليحاتى سوق داد. از آن به بعد قدرت جامعهملل روز به روز به افول رفت و سيستمهاى منطقه اى براى حفظ صلح كه به موجب معاهدهلوكارنو (174) Locarno (16 اكتبر 1925) و عهدنامه بالكان و... به رسميتشناخته شده بودند به طور عملى ملغى شدند، در حالى كه دولت آلمان نقشه وسيعىبراى تجديد تسليحات خود طرح مى كرد.
آلمان در اكتبر سال 1933 از كنفرانس خلع سلاح خارج شد و در مارس ‍ 1935 با نقضپيمان ورساى (175) خدمت نظام اجبارى را مجددا برقرار ساخت . از سوى ديگر توافقىكه به موجب معاهده واشنگتن (6 فوريه 1922) و معاهده دريايى لندن (22آوريل 1930) و پيمان دريايى آلمان و انگليس (18 ژوئن 1935) راجع به تجديدتسليحات دريايى به عمل آمده بود يا عملى نشد و يا از طرف دولتهاى آلمان و ژاپنملغى گرديد. آلمان در هفتم مارس 1936 فسخ معاهده لوكارنو را اعلام كرد و سربازان آنكشور ايالت رنان Rhenane را مجددا اشغال كردند. از طرف ديگر حمله جديد ژاپن درسال 1937 به چين مقررات متاركه جنگ را كه در مه 1932 منعقد شده بود نقض كرد. ژاپنو آلمان شركت در كنفرانس كشورهاى امضاء كننده پيمان 9دولت را كه درسال 1922 راجع به امور چين منعقد شده بود به طور آشكار رد كردند. دخالت جامعهملل كه ژاپن از سال 1923 به بعد از عضويت آن استعفا داده بود، بى نتيجه ماند. آلماننيز در اكتبر 1933 از عضويت جامعه ملل استعفا داد.
از سال 1936 به بعد محقق شد كه آلمان ، ايتاليا و ژاپن حاضر شده اند كه خطرات جنگرا تحمل كنند. هيلتر پيشواى آلمان نازى در فوريه 1938 با در دست گرفتن فرماندهىكل قواى آلمان ، موقعيت خود را استحكام بخشيد و بتدريج مقامات حساس و مهم دولت را بهنازى هاى اتريش ‍ بخشيد. روز 12 مارس قواى آلمان از مرز اتريش سرازير و روز بعدالحاق اتريش به آلمان اعلام شد.
هيتلر مصمم شد تا با يارى سه ميليون چك آلمانى زبان ساكن ايالت (سودت )، آنكشور را نيز ضميمه آلمان سازد. در ماه مارسسال 1939 هيلتر علنا به چكسلواكى حمله كرد و سرتاسر آن كشور رااشغال و به آلمان الحاق نمود.
پس از اشغال اين دو كشور هيتلر شروع به تهديد لهستان كرد و در اوت 1939 آلمان واتحاد جماهير شوروى (سابق ) قرار داد عدم تجاوز با يكديگر را امضاء كردند.
روز اول سپتامبر 1939 قواى موتوريزه آلمان با حمايت گسترده (لوفت وافه )Waffe Luft (نيروى هوايى آن كشور) ظرف چهار هفته ، لهستان را تصرف كرد. بهانهجنگ مزبور، ظاهرا تحميل مقررات سنگين و حقارت آور (عهدنامه ورساى ) (28 ژوئن1919) بر آلمان بود. پس از اين تجاوزات ، لهستان ، بريتانيا و فرانسه مشتركا عليهآلمان اعلام جنگ دادند، و در ماه ژوئيه ، نبردهاى هوايى آلمان و انگليس در گرفت .
در نهم آوريل 1940، آلمان به دانمارك حمله كرد و آن كشور را وادار به تسليم نمود. درحمله به نروژ، قواى فرانسوى و انگليسى به كمك نيروهاى نروژى شتافتند، اما مقاومتآنها نيز در 10 ژوئن پايان يافت . آلمان در 10 مه همانسال به هلند، بلژيك ، لوگزامبورگ حمله ، و آنها را متصرف شد. در 26 ماه مه ارتشبلژيك نيز تسليم شد.
در روز پنجم ژوئن 1940 قواى آلمان نازى خطوط دفاعى ارتش فرانسه را در هم شكستهو بسرعت عازم جنوب شدند. ايتاليا بعنوان متحد آلمان ، در روز 10 ژوئن به فرانسهاعلان جنگ داد. آلمانها پس از ورود به پاريس در 22 ژوئن 1940 شرائط صلح خود رابه فرانسه ديكته كردند كه براساس آن فرانسه به دو قسمت تقسيم شد. بخشى از آنزير نفوذ آلمان و بخش ديگر كه پايتختش شهر (ويشى ) Vichy بود تحت حاكميتفرانسه قرار گرفت . رياست حكومت را مارشال پتن .
Petain Philippe Henri (1951 - 1856) بر عهده داشت . فرانسه ويشى درسال 1942 توسط قواى آلمان اشغال شد اما حكومت پتن تاسال 1944 باقى ماند.
در ژوئيه 1940 نيروهاى آلمانى ، حملات هوايى خود را با (عمليات عقاب ) عليهانگلستان آغاز كردند. انگليسى ها به علت دارا بودن دستگاههاى رادار ضربات فراوانىبر نيروهاى (لوفت وافه ) وارد ساختند.
در ماه ژوئن 1941 ارتشهاى زمينى و هوايى هيتلر خاك اتحاد جماهير شوروى را مورد تهاجمقرار داده و شروع به پيشروى كردند. اين تهاجم با مقاومت مردم در استالينگراد (نبرداستالينگراد) متوقف شد. در طول جنگ دولتهاى محور (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) سرزمينهاىتازه اى را نيز فتح كردند.
در هفتم دسامبر 1941 ژاپنيها (بندر پرل هاربر(176)))HarburPearl را موردتهاجم قرار دادند و سرانجام آمريكا در ماه مه 1942 عليه دولتهاى محور، وارد جنگ شد.
در اواخر سال 1942 انگليسى ها ضد حمله وسيعى را تدارك ديدند و توانستند بتدريجآلمانيها و ايتاليائيها را از شمال آفريقا بيرون برانند (جنگ العلمين ) (177).
در سال 1943 متفقين با حمله به سيسيل اقدام به گشودن جبهه دو مى كردند. اين نيروهاپس از سرنگونى موسولينى در ژانويه 1944 در بندر (گنزيو) در نزديكى رمپياده شدند.
در 6 ژوئن 1944 ارتشهاى عظيمى از نيروهاى آمريكا، انگليس ، كانادا درساحل (نور ماندى )فرانسه كه در اشغال نازيها بود پياده شدند. در عمليات (نورماندى )به فرماندهى (ژنرال )آيزنهاور)متفقين ضربات مرگبار خود را بر پيكرماشين جنگى آلمان وارد ساختند و پس از نبردهاى شديدى آلمانيها به عقب رانده شدند وسرانجام در روز 15 اوت 1944 قواى متفقين در جنوب فرانسه پياده شدند.
در فوريه 1945 خط دفاعى (زيگفريد)شكسته شد و نيروهاى متفقين در ماه مارس واردآلمان شدند در ژانويه 1945 نيروهاى اتحاد جماهير شوروى (سابق ) بسرعت هاى قواىآلمان را از خاك خود بيرون داندند و از شرق به آلمان نزديك شدند. نيروهاى مشتركانگليس و آمريكا نيز از غرب آماده جمله به پايتخت آلمان شدند.
روز 24 آويل قواى شوروى (سابق ) وارد برلن شد و به قواى آمريكا پيوست سرانجامارتش آلمان تسليم و اين جنگ خونين روز هشتم ماه مه 1945 در قاره اروپا پايان يافت .
ارتش آمريكا براى تسليم نهايى ژاپن و نيز نمايش قدرت بمب اتمى بر فراز شهرهاى(هيروشيما)و (ناكازاكى )پرتاب كرد (6 و9 و اوت 1945) و مقاومت آن كشور را درهم شكست . ژاپنيها درتاريخ 14 اوت 1945 تسليم بلاشرط را پذيرفتند و به اينترتيب جنگ جهانى دوم ، در تمامى جبهه ها رسما به پايان رسيد.
اين جنگ كه بزرگترين و هوالناكترين جنگ درطول تاريخ بشر، تا به امروز است چهار تغيير اساسى در وضع بين المللى به وجودآورد:
1 - سيستم قديمى دولتهاى اروپا كه در جنگ جهانىاول ، ضربه خرد كننده اى بر آن وارد شده بود، تقريبا از ميان رفت . فرانسه ديگر بهصورت يك دولت قدرتمند در قاره اروپا نبود وانگلستان ديگر قادر نبود با افزودنوزنه سياسى خويش سياست خود را درباره تعادل قوا، درمقابل نيرومندترين كشورهاى قاره اروپا دنبال كند.
2 - صحنه قطعى قدرت جهانى ، از محل طبيعى قديمى اروپائى به ايالات متحده وروسيه شوروى تغيير مكان داد و هر كدام از اين دو كشور امكان يافتند كه كانون سلطهجهانى شوند.
3 - اختراع سلاحى جديد، مفاهيم جغرافياى نظامى را به طور مؤ ثرى تغيير داد، و درعصر سلاحهاى اتمى ، ضعف روز افزونى در اركان دولتهاى صنعتى غرب بويژهبريتانيا، راه يافت .
4 - نيروى حياتى ناسيوناليسم تا آسيا و آفريقا توسعه يافت و ملتهاى استعمار شدهخواستار استقلال داخلى و پايان يافتن سلطه امپرياليزم شدند و اين امر وضع موجودسياسى و اقتصادى را واژگون ساخت .
از نتايج ناپدار جنگ جهانى دوم مى توان به : كنفرانس (يوتسدام )Potsdam
(178) كه براى روشن شدن نحوه اداره آلمان در ژوئيه 1945 در شهر پوتسدامنزديك برلين ، مركب از نمايندگان ايالات متحده ، و اتحاد جماهير شوروىتشكيل شده بود اشاره كرد. در اين كنفرانس دول متفق بر محاكمه سران نازى ، گرفتنغرامت جنگى به صورت جنسى از آلمان و نيز كوچاندن آلمانيهاى ساكن اروپاى شرقىبه خاك اصلى آلمان توافق كردند. على رغم اين توافقها، اختلاف نظر شديدى دربارهسرنوشت كشورهاى اروپاى شرقى ، آينده يونان و چگونگىكنترل تنگه هاى (بسفر و داردانل ) ميان اتحاد جماهير شوروى (سابق ) و ايالات متحدهآمريكا و انگليس بروز كرد، كه اين نخستين اختلاف آشكار متفقين از آغاز جنگ تا اين زمانبود.
از ديگر نتايج جنگ مى توان به كنفرانس صلح (پاريس ) كه با توافق قدرتهاىبزرگ در ژوئيه 1946 مركب از بيست و يك دولت كه عليه آلمان اعلان جنگ كرده بودنداشاره كرد، هدف اين كنفرانس آن بود تا به امضاى صلحى ميان متفقين با كشورهاىايتاليا، رومانى ، بلغارستان ، مجارستان و فنلاند كه درطول جنگ از متحدين آلمان بودند نايل گردند. آلمان تنها كشورى بود كه عقد پيمان صلحبا آن انجام نگرفت ؛ زيرا اين كشور پس از خودكشى (؟) هيلتر فاقد دولت بود.
كنفرانس مسكو 
در مارس 1947 بار ديگر دول متفق در مسكو اجتماع كردند، دستور كار اين كنفرانس بحثدرباره اتريش و آينده آلمان بود. چون روسها حاضر به خروج از اتريش نبودند و درمورد آلمان ، روسها با ديگر كشورها در سه مورد مرزهاى شرقى آلمان ، كميت و كيفيتگرفتن غرامات و وحدت سياسى آن كشور، اختلاف نظر داشتند، همچنين تقسيم جهان به دوقطب غرب و شرق از ديگر نتايج جنگ جهانى دوم بود كه غربيها به بلوك شرقىاصطلاح كشورهاى (پشت پرده آهنين ) و روسها بهدول غرب (پرده اورانيوم ) را لقب دادند.
از نتايج پايدار جنگ جهانى دوم مى توان به (ايجاد سازمانملل ) اشاره كرد كه در ژوئن 1945 نمايندگان پنجاه كشور طرح تاسيس آن را در(سانفرانسيسكو) امضاء كردند و يكسال بعد سازمانملل كار خود را آغاز كرد. همچنين مى توان به (جنگ سرد) War Cold ميان آمريكا وشوروى (سابق ) اشاره كرد كه مبين كشمكش سياسى - عقيدتى ميان دو ابرقدرت شرق وغرب بود كه بدون استفاده از نيروى نظامى به ايجاد دسته بنديهاى سياسى - نظامى ورقابت تسليحاتى دست زدند.
اثرات جنگ  
بسيارى از اثرات جنگ جهانى دوم چون افزايش قدرت دولتها، ايجاد تلفات سنگين و نيزپيشرفت تكنولوژى و... به مانند جنگ اول جهانى بود. جنگ ، اهميت علوم و اثر آن بهصنعت را دو چندان نمود و بسيارى از اختراعات ، چون رادار، موتور جت و انرژى اتمى بهمنظور استفاده در جبهه هاى جنگ پا به عرصه گذاردند.
جنگ جهانى دوم ، موجب آزادى بسيارى از مستعمرات انگلستان و فرانسه و هلند بويژه درخاور دور گرديد. در طول جنگ 5/7 ميليون سرباز روسى ، 3 ميليون سرباز آلمانى ،5/1 ميليون سرباز ژاپنى ، 400 هزار سرباز انگليسى ، 300 هزار سرباز آمريكايى ،210 هزار سرباز فرانسوى ، 187 هزار سرباز ايتاليايى و 147 هزار سربازكشورهاى كامنولث (179) كشته شدند. كل كشته شدگان جنگ جهانى دوم را حدود 39ميليون نفر تخمين زده اند كه اتحاد جماهير شوروى (سابق ) با بيشترين آن يعنى 5/17ميليون نفر در راس كشورهاى مصيبت زده از جنگ قرار گرفت .
تصويب نظام بانكدارى بدون ربا 10 شهريور 1362 
نظام بانكدارى بدون ربا در جمهورى اسلامى ايران ، يكى از دستاوردهاى پرارزشانقلاب اسلامى است . پس از پيروزى ، اداره بانكها براساس موازين اسلامى و احكام الهى، از جمله خواستهاى بر حق مردم بود. در دى ماه 1358، با اعلام برقرارىحداقل سود تضميين شده ، به جاى بهره سپرده هاى و كارمزد به جاى بهره وامها واعتبارات مورد مصرف بانكها عنوان شد كه ، بانكها اسلامى شده اند، ولى با عنايت بهفقه پرپار اسلام و احكام مربوط به معاملات اسلامى ، اين تغييرات جزيى نمى توانستبه عنوان (بانكداى اسلامى )مورد قبول مردم باشد، به همين سبب ، پيش ‍ نويس قانونعمليات بانكى بدون ربا كه به وسيله متخصصين مجرب و آگاهانمسائل شرعى تهيه شده بود به مجلس شوراى اسلامى تقديم شد و در دهم شهريور ماه1362، از تصويب مجلس و تاءييد شوراى نگهبان گذشت . آئين نامه اجرايى قانونمزيور نيز طرف مدتى كوتاه به تصويب هياءت دولت رسيد و دستورالعملهاى اجرايىمربوطه هم از تصويب شوراى پول و اعتبار گذشت و به بانكهاى سراسر كشور ابلاغشد و به اين ترتيب نظام بانكدارى بدون ربا، ازاول فروردين ماه 1363، توسط بانكهاى كشور به مورد اجرا گذاشته شد.
تاريخچه بانكدارى اسلامى در جهان 
نظام بانكدارى متداول در كشورهاى جهان امروز، نظام متكى بر (ربا)و اخذ بهره هاىكلان از مشتريان است . به عبارتى رساتر، بانكدارى جهان امروز، بر ربا و بهرهاستوار است ودر كشورهاى سرمايه دارى و غير سرمايه دارى بانكدارى يكى از منابعسرشار حكومتها و بخش خصوصى ، به شمار مى رود. بديهى است اين نظام كه در حقيقتشكل تكامل يافته و پرسودتر نزول خوارى و مرايحه است ، با احكام عاليه اسلام درتضاد كامل است و به همين سبب فكر ايجاد نظام بانكى بر مبناى احكام اسلامى ، ازديرباز بين مسلمانان جهان ، بويژه مردم كشورهاى اسلامى مطرح بود، در اين راستاتلاشهايى هم صورت گرفته است .
اولين بانكى كه در قالب اسلامى موجوديت يافت ، (بانك پس انداز) بود كه دراوايل دهه 1960، در مصر تشكيل شد. اين بانك كه با اتكا به سپرده هاى اشخاصموجوديت يافته بود، به منزله انبارى كه كالا را مى پذيرد و براى مصرف در اختيارمناطق مختلف مى گذارد عمل مى كرد. بدين معنى كه با پذيرش سپرده هاى اشخاص ، منابعحاصله را به ساير مؤ سسات وام مى داد. در دهه 1970 نيز تعدادى بانك مشابه بانكىكه در مصر تاءسيس شده بود، در كشورهاى كويت ، امارات متحده ، اردن ، سودان وپاكستان تشكيل شد و همزمان ، دو بانك نظير اين بانكها در كشورهاى لوگزامبورگ وسوئيس داير شد.
در سال 1975 نيز يك بانك بين المللى ، با نام (بانك توسعه اسلامى )در جده(عربستان سعودى ) تاءسيس شد.
از سال 1980 تلاش براى اسلامى كردن نظام بانكى كشورهاى مسلمان و كوشش براىاز بين بردن نظام بانكى متكى به ربا، سرعت گرفت . به عنوان نمونه دولت پاكستاناز سال 1978 بهره معاملات را از تمام نظام بانكى كشور حذف كرده و ازاول ژوييه 1985، كليه معاملاتى كه با بانكها صورت مى گيرد، بر پايه مشاركتاست و طرفين به رعايت قوانين شرعى در اين خصوص ملزم هستند.

next page

fehrest page

back page