رغبت بسيار در تحصيل علم
اراده قوى داشتن ، بطورى كه اگر از آسمان سنگ ببارد سر از درس خواندن و مطالعه و مباحثه برندارد ، و كارى و شغلى مانع از تحصيل او نگردد .
خود را فارغ و يك جهته كردن براى تحصيل
خود را به عبادت و تقوا آراستن ، كه علم صفتى است شريف و كمالى است منيف و در محلّ پست و خسيس جا نمى كند .
ملازم خوف الهى بودن ، كه خوف مانع از افتادن انسان در ورطه هلاكت و ضلالت است .
از آنچه منافى قدرت حفظ است اجتناب كردن ، تا قوّت حافظه ضعيف نشود .
مقويّات تعقّل و فكر و انديشه بكار بردن و از منافيات آن احتراز نمودن و بيدارى و سحرخيزى را ملازمت داشتن ، كه با سحرخيزى درِ فيوضات و بركات و توفيقات به روى انسان باز شود .
حاصل آن كه از براى تحصيل علم دين و دانش خداشناسى و خودشناسى و وظيفه شناسى و خطرشناسى ، هركس هر زحمتى بخود دهد ، و هر رنج و مشقتى هموار نمايد جا دارد ، و بخاطر علم دين بايد از هر چيز ديگر گذشت ، كه گوهرى در خزانه خلقت هم چون علم دين و دانش حق شناسى وجود ندارد .
در حديث است :
اَوَّلُ ما يُوضَعُ فِى الْميزانِ الْعِلْمُ وَالْخُلْقُ الْحَسَنُ :اول برنامه اى كه در قيامت در ترازوى عمل نهند ، علم و خلق نيكو است .
و اول خلعتى كه بر دوش حضرت آدم پس از لباس وجود پوشاندند علم بود :
( وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّهَا )(62) .و بعد از او ميراث جمله انبياء گشت و سر دفتر مقامات و احوال همه اولياء آمد و اين همان علم است كه خليل جليل فرمود :
( يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطاً سَوِيّاً )(63) .اى پدر مرا از جانب او علمى آموخته اند كه ترا از آن علم نصيبى نيست ، مرا پيروى كن تا ترا به راه راست هدايت كنم .
و يعقوب (عليه السلام) گفت :
( وَأَعْلَمُ مِنَ اللهَ مَا لاَ تَعْلَمُونَ )(64) .و از حال خضر خبر دادند :
( وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً )(65) .و جاى ديگر فرمود :
( وَلُوطاً آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً )(66) .و گفت :
( وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ وَسُلَيْمَـانَ عِلْماً )(67) .و در حق بهتر و مهتر عالم فرمود :
( وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ )(68) .و اين علم قطره ايست از بحر محيط علم قديم كه آن صفت پاك خداونديست جلّ جلاله ، هم چون صفت هاى ديگر چون حيات و قدرت و سمع و بصر و كلام و امثال آن .
و هم چنان كه روح و جسم آدم صفى (عليه السلام) از قدرت و حكمت در وجود آمد اين علم كه منبع اخلاق او بود ، هم برآن ترتيب بدو قسم نازل شد :
1 ـ كسبى .
2 ـ قدرتى .
آنچه قدرتى بود بر عطاى محض بى علّت تعلّق گرفت .
و آنچه حكمتى بود به جهد و كسب مردم حواله گشت .
قسم عطائى انبياء را آمد و بس .
اين قسم كه كسبى بود بر جمله ذريت بنى آدم به نسبت مراتبى كه در اصل خلقت با سرشت هر يكى همراه است منقسم گشت ، و اگرچه همه اولياء را به قدر متابعت انبياء از قسم عطائى نيز حظّى بود ، اما قاعده سلوك از براى ايشان اقوى است كه :
مَا اتَّخَذَ اللهُ وَلِيًّا جاهِلاً قَطُّ .و اين از آن است كه سلوك روش نفس است كه علم كسبى تعلّق بدو دارد . هم چنان كه علم عطائى تعلّق به روح دارد ، و چون نفس از عالم حكمت در وجود آمده است بواسطه احتياج ، لاجرم تحصيل علم كسبى او را بى سبب ميسّر نگردد ، و روح چون از عالم قدرت آمد از سبب مستغنى است و هميشه فيض از علم ازل مى پذيرد و بىواسطه و :
( إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيم عَلِيم )(69) .اشاره بدين معناست .
علم دين اشرف تمام علوم ، و مافوق همه دانش هاست ، اين علم علّت خير دنيا و آخرت براى متعلّم آن است ، و متعلّم علم دين در پيشگاه حضرت ربوبى از ارزشى مافوق تمام ارزش ها برخوردار است ، تا جائيكه در كتاب علم « اصول كافى » آمده : موجودات برّى و بحرى براى طالب علم دين استغفار مى كنند ، و اگر اين چنين دانش آموزى در مسير طلب علم بميرد شهيد از دنيا رفته ! !
الهى در مرحله اوّل قلب ما را از تمام آلودگيها پاك كن ، و نفس ما را به راه تزكيه هدايت فرما ، و روح ما را از حجابهاى ظلمانى نجات بخش ، آنگاه توفيق فهم علم دين به ما مرحمت فرما و سپس ما را به عمل به آن علم شريف آراسته كن ، كه راهى براى درك فيض ، و تحصيل سعادت دارين و جلب رضا و خوشنودى تو جز اين راه وجود ندارد .
پايان
غروب 16 شوال 1407 برابر با 23 / 3 / 1366