بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اسرار نماز, حکیم ملا محسن فیض کاشانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ASRAR_01 -
     ASRAR_02 -
     ASRAR_03 -
     ASRAR_04 -
     ASRAR_05 -
     ASRAR_06 -
     ASRAR_07 -
     ASRAR_08 -
     ASRAR_09 -
     ASRAR_10 -
     ASRAR_11 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

فصل اول : در مقدمات نماز
و آن بر دو نوع است واجب و مستحب آنچه واجب است طهارت ازاله نجاست ، پوشانيدن عورتمكان نماز، وقت نماز و استقبال به قبله مى باشد.
و مستحبات بسيار است مثل مسجد و اذان و اقامه و توجه به ششش ‍ تكبيرات و از براى هريك از اينها وظايف قلبيه و اسرار خفيه است كه اطلاع بهم مى رسد به آنها، به صفاىباطن و حضور قلب .
و آنچه ذكر كرديم در اين كتاب ، نردبانى است از براى ترقى نمودن بسوى غير اينهاو وسيله اى است مستقيم براى ساير دقايق عبادات .
1 - طهارت  
پس بگذران به خاطر خود كه تكليف به شستن اطراف ظاهر و بدن و پاكيزه كردن آنها،به جهت آن است كه بفهمند مردمان كه اين اعضاء نسبت به ساير اعضاء، زيادتر مباشرامور دنيا، و در كدورات دنيه آن منهمك مى باشند پس ‍ از اينجا قياس كن كه هرگاه امر بهطهارت اعضاى طاهره شده باشد، پاك بودن دل كهمحل و موضع نظر رحمت الهى است ضرورتر است به جد و جهد در تطهير. و بيشتر بايدآن را پاك كرد؛ و از كدورت جسمانى و خطرات شيطانى پاك گردانيده شود از براىمناجات پروردگار. چنانچه در خبر وارد شده است : المصلى يناجى ربه شخصنمازگزار، با پروردگار خود راز مى گويد در خبر ديگر آمده است ان اللهلاينظر الى صوركم ولكن ينظر الى قلوبكم خداوند وقلبهاى شما ازجهت آنكهقلب ، رئيس ‍ اعظم است از براى اين جوارح ، و مخدوم همه اعضا بدن است ؛ و همه اعضاىبدن خدمه اويند. و امورى كه موجب بعد از جناب اقدس الهى است آن نيز به فرماندل از اعضا صادر مى شود لهذا اين همه اهتمام در پاك ساختن او از نجاست محرمات و خباثت وخيالات فاسده شده است . تنظيف و تنزيه او بااعمال حسنه و نيتهاى نيكو و اجتناب از افعال رذيله ، سيئه ، بسى لازم است و در امر بهتطهير اعضاى ظاهره ، تنبيه واضح است به پاكيزه گردانيدن عضوهاى باطنى ، سيماقلب كه آن مهبط فيوضات الهى و مورد تفضلات نامتناهى است
البته بايد در حين اقبال به عبادت و پرستش جناب اقدس احديت ، التفات از دنيا بهقلب و حواس كرد به جهت دريافت سعادت اخروى و به اين معنى در حديث اشاره شده استكه : دنيا و آخرت به مثابه دو زن هوو است كه در عقد يك شوهر باشند، هرچند دراسترضاى يكى از آنها، شوهر سعى كند، موجب آزردگى آن ديگرى مى شود و دنيا و آخرتبه مثابه مشرق و مغرب است كه هرچند به يكى نزديك شوى ، از آن ديگرى دورتر مىشوى .
و در وضو ساختن امر شده است به شستن صورت ، چون توجه ظاهرى بر او است و از اينجهت امر شده است به تطهير آن از كثافت دنيا و غير آن و چون تو چه باطنى با قلب استپاك گردانيدن آن از ادناس و اخباث ، ركن اعظم طهارت باطنى است ، و بعد از آن امر شدهاست به شستن دست تا مرفق ، از جهت مباشرت دستها به امور دنيه دنيويه و خواهشهاىطبيعى و بعد از آن امر شده است به مسح سر، ازجهت آنكه در آن است قوه فكر وعقل و حاصل مى شود در او مرادات نفسانى ، و منشاء برانگيختن حواست است بر امور دنيويهكه مانع از توجه به آخرت است و بعد از آن امر شده است به مسح پاها از جهت آنكه آنهاآلت وصول به محل مقصود دنيا مى باشند و بعد از بجا آوردن ايناعمال ، جايز است داخل شدن در عبادت ، و متوجه شدن به امور آخرت ، و فوز به سعادت .
و امر شده است در غسل به شستن جميع اعضاء، از جهت آنكه پست ترين حالات نفسانى و نااگوارتريناوقات او از جهت تعلق و تمايل نفسانى همانا حالت مجامعت مى باشد و از اين جهت است كهفرموده است رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ان تحتكل شعرة جنابة همانا زير هر موئى ، اثر جنابت پنهان مى باشد پس در آنوقت كل بدن دور شده است از مرتبه تجردات و فرو رفته است در پست ترين مرتبه لذاتدنيه حيوانيه لهذا امر شده است به شستن جميع بدن در وقتغسل و غسل از اهم مطالب شرعيه است به جهت دخول در عبادات شريفه ، واشتغال به مناجات منيفه ، و دور شدن از قبايح حيوانيه . و چوندل نصيبش ‍ در اين امر، بيشتر از جميع اعضاء بدن استاشتغال به تطهير آن از رذايل و به خاطر توجه به امورى كه مانع است او را از ادراكفضائل ، اولى است از تطهير اعضا ظاهرى در نزد عقلاء
و در تيمم امر كرده شده است به مسح اين اعضاء به خاك در حين تعذر از آب وگذاشتن بهترين اعضاء خود را به خاك در حين تعذر از آب و گذاشتن بهترين اعضا خود دربه خاك ، از جهت شكستگى و فروتنى است كه برساند آن اعضاء را به خاك ؛ و بمانداثر خاك در آنها، و در آن وقت در دل بگذراند كه هرگاه پاك نگرداند نفس خود را از اخلاقرذيله سيئه ، مزين نتوان كرد او را به اخلاق جميله حسنه پس بايد بازداشت او را در مقامشكستگى و خوارى و آن سركش را تاءديب نمود به تازيانه مذلت وسر به پيش افكندنو شرمسارى شايد ببخشد او را مولاى رحيم و سيد كريم ، به شرط آنكه در آن حالت اوشكسته و متواضع باشد، تا بورزد بر او بوى خوش از جانب نور لامع الهى . زيرا كهاو در نزد دلهاى شكسته حاضر است . چنانچه در حديث قدسى آمده است : انا عندالمنكسرة قلوبهم و المندرسة قبورهم من پيش دلهاى شكسته بندگان و قبرهاىكهنه شده ايشان هستم پس ترقى كن از اين دلائل و شواهد، به سوى آن چيزى كه سبباقبال تو باشد به درجات عاليات و موجب تلافى و تدارك ازاهمال و اغفال ، در اعمال ، گذشته باشد.
و از جمله اسرار وارده در اين باب ، حديث مروى است از حضرت معصوم صلوات اللهعليه اذا اردت الطهارة و الضوء، فتقدم ، الى الماء تقدمك الى رحمة الله ،فان الله تعالى قدجعل الماء مفتاح قربته و مناجاته و دليلا الى بساط خدمته وقتى كه خواستى طهارت يا وضو ساختن را قدم بردار به سوى آب ،مثل قدم برداشتن به سوى رحمت الهى چه آنكه خداوندمتعال ، آب را كليد گشودن قرب و مناجات با خود قرار داده ، و آن را وسيله وارد شدن بهدستگاه خدمت خود نموده ، همچنان كه رحمت الهى پاك مى گرداند بندگان را، همچنين آبپاك مى گرداند نجاسات ظاهره را، نه غير آب .
قال الله تعالى : و هوالذى يرسل الرياح بشرا بين يدى رحمته و انزلنا منالسماء ماء طهورا ، سوره فرقان ، آيه 48، و جعلنا من الماءكل شى ء حى سوره انبيا آيه 30 خداىمتعال كسى است كه روانه مى كند باد را در پيش باران رحمت خود (و فرموده ) ما فرد مىآوريم از آسمان آب پاك و پاك كننده را. و در سوره مباركه انبياء مى فرمايد: و قرار دادهايم ما از آب ، حيات هر چيز زنده را.
پس همچنان كه احياء نموده است به آب ، همه چيز را نعمتهاى دنيا را، بهفضل و رحمت خود، احياء نموده است دلها را به طاعات . و تفكر نما در صفا و رقت وپاكيزگى و بركت آب و در لطف امتزاج او با همه چيز پس ‍استعمال نما او را در تطهير اعضائى كه امر فرموده است حق تعالى به تطهير آنها. وبه جاى آور فرايض و سنتهاى او را و امزاج كن با بندگان خدا دركمال لطف . و در اين باب ساعى باش كه دلى از تو آزرده نشود، نه آنكه مانند شيطان ،سركشى و خودپسندى كنى و تفوق جوئى بر بنى نوع خود، كه اگر تفوق تو بهمال و لباس و بسيارى خدمتكاران است دانسته باش كه هريك از اينها عاريتى است و هيچكداماز اينها را دخلى در ذات تو نيست آيا با خود فكر نمى كنى كه اگر آنها را از تو انتزاعكنند، بى مال ترين مردمان خواهى بود؟ شيطان لعين كه دعواى تفوق بر آدم (عليهالسلام ) نمود از جهت اين بود كه مى گفت : اصل خلقت من از آتش و آن جوهر مستعلى است وجبلت خلقت انسان از خاك و طينت او از افتادگى و پستى است چگونه من در پيش او فروتنىو مذلت اختيار كنم . داناى آشكار و نهان ؛ اين خودبينى و خودپسندى را از او نپسنديده ، اورا از درجه اعلا عليين به دركه اسفل سافلين ، طرد و زجر فرموده ؛ و به خطاب رجيم وبه لعنت ابدى ، او را گرفتار گرداندى و معلوم نيست كه عذر آن كسانى كه همگى از يكخاك و يك طينت و يك اصل موجود شده اند؛ در تفوق و تكبر نمودن به يكديگر چه چيز استحقا كه تمسك جستن به آن عذرهاى سريع الزوال ، غير موجه تر و بدتر از عذر شيطاناست .
و در كتاب علل الشرايع ابن شاذان از حضرت امام رضا صلوات الله عليه نقل مى كند كه فرمود: انما امر بالوضوء ليكون العبد طاهرا اذا قام بينيدى الجبار عند مناجاته اياه مطيعا له فيما امره نقيا من الادناس و النجاسة مع ما فيه منذهاب الكسل و طرد النعاس و النجاسة مع ما فيه من ذهابالكسل و طرد النعاس ، و تزكية الفواد للقيام بين يدى الجبار، و انما اوجب على الوجه واليدين و الراس و الرجلين لان العبد اذا قام بين يدى الجبار، فانما ينكشف من جوارحه ويظهر ما وجب فيه الوضوء و ذلك انه بوجهه يسجد و يخضع ، و بيدهيساءل و يرغب و يتبتل و براءسه يستقبل فى ركوعه و سجوده و برجليه يقوم و يقعد وامر بالغسل من النجابة دون الخلاء لان الجنابة من نفس الانسان ، و هو شى ء يخرج من جميعجسده ، و الخلاء ليس من نفس الانسان انما هو غذاءيدخل من باب و يخرج من باب
خداوند دستور داده است به وضوء ساختن ، تا آن كه بنده پاك باشد در وقتى كه مىايستد در برابر پروردگار خود هنگام مناجات با او، و تا فرمانبردار او باشد نسبت بهدستورات او، و تا پاك باشد از كثافات و نجاسات علاوه بر آنكه شخص در اثر وضوءاز كسالت و پينگى بيرون مى آيد و دل شخص نيز پاك مى شود جهت قيام در برابر خداىجبار. و نكته آنكه دستور داد و لازم فرمود شستن صورت و دو دست و سر و پاها را آن استكه وقتى شخص ‍ در برابر خدا مى ايستد، اين عضوهايش باز و بكار مى باشد چه آنكهبه صورت خود سجده و تواضع مى كند و به دستهايش سؤال و طلب و درخواست مى نمايد، و با سر خود توجه مى كند به ركوع و سجود؛ و باپاهايش مى ايستد و مى نشيند و علت اينكه براى جنابتغسل ، فرموده و براى خلا رفتن غسل ، نفرموده ، به واسطه آنكه جنابت از نفس انسان سرمى زند و اثر آن از همه بدن پديد مى آيد ولى هنگام خلا رفتن چيزى از نفس ‍ و طبيعت سرنمى زند بلكه اثر همان غذايى مى باشد كه خورده است از محلىداخل شده و از محل ديگرى بيرون مى آيد.
2- ازاله نجاست  
و اما در ازاله نجاست نيز متذكر بايد شد به تطهير قلب از نجاست اخلاق رذيله و معايباو؛ پس به درستى كه تو را هرگاه امر كرده اند به تطهير ظاهر جلد و آن پوستى استو به تطهير لباس و آن چيزى است كه دور از تو است پسغافل مشو از تطهير دلت كه آن ذات تو و پادشاه بدن تو است پس جهد كن در تطهير آن ،به توبه و ندامت از آنچه تقصير كرده اى از وظائف عبادات و از آنچه امر كرده اند و بجانياورده اى و از آنچه نهى فرموده اند و مرتكب شده اى و مصمم گردان عزم خود را برترك آن چه صادر شده از تو در زمان گذشته ، و به اينكه عود ننمائى در زمان آينده ، وطاهر گردان باطن خود را به توبه و انابه ، كه آنمحل نظر معبود حقيقى است .
و به خاطر بياور از رفتن به قضاى حاجت ، نقص و احتياج خود را، به آن چيزى كه باخود دارى از نجاسات و كثافات ؛ و متذكر شو به اخباث باطنى خود؛ از صفات رذيله وتو زينت مى دهى و آرايش مى كنى ظاهرت را، به لباسهاى فاخره و پوششهاى پاكيزهدر نظر مردمان و حال آنكه خداى تعالى واقف است بر خبث باطنت و بدى احوالت پسمشغول شو به اخراج نجاسات باطنى و اخلاق سيئه داخلى اندرونى خود؛ كه پيوسته درفساد مى اندازد نفس را تا به راحت و آسايش افتد ذات تو از استخراج آنها و آرام گيرددلت به سبب بيرون كردن آنها؛ و سبك شود عقل تو ازثقل آنها چركيها و كثافتها؛ تا صلاحيت ايستادن بر بساط خدمت ، و اهليت مناجات به درگاهرب العزة را به هم رسانى و خوشحال مباش از آنچه آراسته مى نمايد نفس ،ظاهر خود را به تو با آنكه در باطن اوست از اخلاق ذميمه ، از جهت آنكه عاقبت ظاهر مىگرداند آنچه را كه پوشيده و پنهان مى دارى در باطن خود؛ و رسوا مى شوى تو در آنهنگام به آنچه پنهان كرده اى از نظر مردم . اگر چه در دنيا پنهان دارى از خلق ، و آنچهرا كه مى كنى در يوم تبلى السرائر روز قيامت ظاهر و آشكار خواهد شد و پرده ازروى تدليسها و تلبيسها مى افتد و عيبها برملا مى شود و آن كسانى كه عيوب نفسهاىخود را از خلق مى پوشانيده ؛ و خود را به صورت ابرار و نيكوكاران به خلق جلوه مىداده اند؛ در آن روز به فضيجت مى افتند.
پس بر تست كه جد و جهد كنى تا اطلاع بهم رسانى بر باطن خود، كه نفس ، خود راهمچون طاووس مى آرايد؛ و باطنش مملو است از كدورات نفسانى ، و وساوس شيطانى . وخود را به رياء و سمعه در ميان خلق به نيكى شهرت دادن فائده اى بهحال آخرت ندارد.
و قال الصادق صلوات الله عليه : سمى المستراح مستراحا، لاستراحة النفوس مناثقال النجاسات و استفراغ الكثيفات و القذر فيها حضرت صادق (عليهالسلام ) فرموده : مستراح را مستراح ناميدند، زيرا كه اشخاص در آن ، استراحت و آرامشپيدا مى كنند از سنگينى نجاستها و فارغ و خلاص مى شوند از كثافتها و قذارتها كه درآن ريخته مى شود و مؤمن عبرت مى گيرد نزد مستراح به اينكه ، آنچه خالص است از جنسدنيا عاقبت چنين مى گردد؛ پس به راحت مى افتد نفسش به سبب گذشتن از حطام دنيا؛ و راحتمى يابد در نزد ترك و زهدش و فارغ مى شود ازشغل او، و استنكاف مى نمايد از جمع كردن و بدست آوردن او؛مثل استنكافى كه از بدست آوردن نجاسات و غايط و قذر مى نمايد و تفكر مى كند در نفسخود كه چگونه عزيز بود در يك حال و ذليل و خوار مى گردد درحال ديگر، و مى داند كه تمسك به قناعت و تقوى ، مورث راحت در اين است و اينكه راحت درخوار داشتن و عدم توجه به دنيا است و فارغ بودن از تمتع او، ازاله نجاسات او است ازحرام و شبهه .
پس در كبر را بعد از آنكه شناخت حال دنيا را به خود مى بندد و مى گريزد از گناهان ؛مى گشايد در تواضع و مبادرت مى نمايد به اوامر و اجتناب مى كند از مناهى ، به جهتخوشنودى و رضاى الهى و طلب خوبى دار آخرت و نيكوئى قرين الهى ، و خود را مىافكند در زندان خوف و صبر؛ و باز مى ايستد از خواهشهاى نفس اماره ، تا آنكه برسد بهامان الهى در دارالقرار و بچشد حلاوت طعم رضا و خوشنودى خدا را و مى داند كه در همهامور اعتماد بر او است و غير او چيزى نيست .
3- ستر عورت  
پس بدان ، معناى آن پوشانيدن عيبهاى بدن است از چشم خلق . بدرستى كه ظاهر بدنتموضع نظر خلق است ، پس چه اعتقاد دارى در عيبهاى باطنت كه اطلاع بر آنها ندارد بهغير از خدائى كه او داناى آشكار و نهان است پس به خاطر آور قبايح نفس خود را ومطالبه كن از نفست پوشانيدن آنها را به توبه و پشيمانى و حياء و خوف و خشيت از خدابه حاضر ساختن قبايح در دلت ، اين فائده را مى دهد تا آنكه برانگيخته شود از ممكنخاطرت ، لشگر خوف و حياء، پس ذليل شود به سبب آن نفس تو؛ و خوار شود در زير اينخجالت دل تو. و بايست در برابر الهى مثل ايستادن بنده مجرم بدكردارى كه گريختهباشد از آقاى خود، و پشيمان شده و برگشته باشد، وسر بزير افكند از حياء و خوفالهى .
حضرت صادق صلوات الله عليه فرموده : ازين اللباس للمؤمنينلباس التقوى ، و انعمه الايمان زيوردارترين لباسها براى بندگان مؤمن، همانا جامه پرهيزگارى است و نرمترين آنها ايمان مى باشد. و لباس ‍ التقوى ذلكخير، سوره اعراف آيه 26 و جامه پرهيزگارى بهتر مى باشد.
4- لباس ظاهرنماز گزار 
لباس ظاهر نعمتى است از خداى تعالى كه پوشيده مى شود به سبب آن عورت بنى آدم ،و اين كرامتى است از جانب خدا بر بندگان ، از ذريه آدم ، كه هيچيك از مخلوقات اين اكرامدر حق ايشان نشده است و بهترين لباس تو آن است كهمشغول نگرداند تو را از بندگى خداى تعالى نه آنكه تمام اوقات خود را صرفتحصيل زينتها نمائى و به سبب آن از ذكر الهىغافل شوى و به جهت همچشمى با امثال و اقران خود، خود را به حرام و شبهه اندازى ، تاآنكه تفوق به هم رسانى به امثال به ديگران ؛ بلكه بهترين لباسها آن است كهنزديك گرداند تو را به جانب اقدس الهى به سبب شكر آن نعمت ؛ و باعث نشود خوبىلباس ، تو را به عجب و رياء و فخر نمودن و تكبر كردن .
پس به درستى كه اينها همه از آفتهاى دين است و مورث قساوت قلب است هرگاه بپوشىجامه خود را به خاطر آور پوشانيدن حق تعالى گناهان تو را از نظر خلق به رحمت خود؛و بپوشان باطن خود را به جامه صدق ، همچنان كه پوشانيده اى ظاهر خود را به لباس، و بايد كه باطن خود را به جامه خوف الهى و ظاهر خود را به طاعت خدا مزين گردانى ،و نظر كن به تفضل الهى كه چگونه خلق كرده استوسائل لباس را از براى پوشانيدن عيبهاى ظاهرى و گشوده است از براى تو درهاىتوبه و نابت را، تا آنكه پوشيده شود به سبب توبه ، عيبهاى باطنى تو از گناهان وافعال ذميمه و اخلاق سيئه .
و هرگز سعى مكن در رسوائى مردمان هرگاه به عيب ايشان اطلاع بهم رسانى ، به جهتآنكه حق تعالى پوشيده داشته است عيبهاى مردمان را از يكديگر، و تفتيش و اصلاح كنعيبهاى نفس خود را؛ و بگذر از آنچه فايده نمى بخشد به تو از بدى مردمان ، و حذر كناز آنكه صرف و فانى شود عمر تو در سر و كار ديگران ؛ و تجارت كن به سرمايهعمر و زندگانى ، الحال در دست تو است ، پيش از آنكه از دستت بيرون رود، نعيم آخرترا، به درستى كه فراموش كردن گناهان از اعظم عقوبتهاى الهى است در دنيا؛ وكاملترين اسباب عقوبت است در آخرت و مادامى كه انسانمشغول است به طاعت خدا و شناختن عيوب نفس خود و ترك كردن چيزهايى كه عيب است در دينو شرع ؛ پس او دور است از آفتها و فرو رفته است در درياى رحمت الهى ، و هر دم مىرسد به دلش نور حكمت و معرفت الهى .
و هرگاه فراموش كند گناهان را و زينت دهد شيطان كردارهاى بد او را در نظرش ، و اعتمادكند در اصلاح امور به عقل و كاردانى خود، نه بهحول و قوه الهى رستگار نمى شود هرگز، و راه فوز و فلاح در پيش نمى گيرد.
5- مكان نماز گزار 
پس به خاطر بگذران در آن مكان كه ايستاده اى در پيش پادشاه پادشاهانى ، و اراده دارىكه مناجات كنى با او و تضرع نمايى در حضرت او، و خواهش ‍ دارى كهتحصيل خوشنودى الهى نمائى ، تا نظر كند به جانب تو به عين رحمت خود، پس متوجهشو به مكانى كه صلاحيت اين كار را داشته باشدمثل مساجد شريفه و اماكن مطهره اگر ممكن باشد، والا در هر مكانى كه باشى به طاعت وعبادت الهى قيام نما كه فاينما تولوا فثم وجه الله سوره بقرهآيه 115، هرطرف برگرديد، همان طرف ، وجه و روى خدا مى باشد.
چون خداى تعالى گردانيده است اين مواضع شريفه را مكان اجابت دعا؛ ومحل وصول به رحمت خود و معدن رضا و مغفرت ؛مثل در خانه پادشاهان كه وسيله مى گردانند آن را از براىدخول و قضاى حوائج خود؛ پس داخل شو به حضرت ملك الملوك با سكينه و وقار، درحالتى كه مراقبت و رعايت كنده باشى خشوع و انكسار را، و مسئلت نمايى از پروردگارخود كه بگرداند تو را از جمله بندگان خالص خود، و ملحق سازد تو را به گذشتگان ازصلحاء و عباد و مخلصان خود؛ و ملاحظه كن با خود كه گوياالحال در حضور خداى عزوجل بر صراط مى گذرى و باش متردد مابين خوف ورجاء و رد و قبول ، و خاشع دار دلت را؛ و خاضع گردان جسمت را، تا لياقت و اهليتفيضان انوار رحمت الهى را به هم رسانى وفراگيرد تو را به دست عاطفت ، و رعايتنمايد تو را به عين عنايت .
چنانچه از حضرت صادق صلوات الله عليه منقول است : اذا بلغت باب المسجد، فاعلم انك قصدت ملكا عظيما لايطا بساطه الاالمطهرون ، ولايؤ ذن لمجالسته الا الصديقون ، وهب القدوم الى بساط خدمته هيبة الملكفانك على خطر عظيم ان غفلت هر وقت رسيدى به در مسجد، بدان كه بهپيشگاه پادشاه بزرگى مى خواهى مشرف شوى ، پادشاهى كه قدم در دستگاه او نمىگذارند مگر پاك دلان ، و رخصت مجالست نمى دهد مگر به صديقان ، و بترس از قدمگذاردن در دستگاه او، مثل ترسيدن از قدم گذراندن در دستگاه پادشاه ، چه آنكه اگرغفلت كنى بر خطر بزرگى خواهى بود.
و بدان كه خداى تعالى قادر است بر آنكه اگر خواهد، بهعدل با تو سلوك كند، و اگر خواهد به فضل و كرم ؛ پس اگر مى كند اندكى از طاعتتو را؛ و عطا مى فرمايد آن قليل را ثواب كثير؛ و اگر مطالبه نمايد از تو و بهاستحقاق جزا دهد و صدق و اخلاص در عمل تو نبيند؛عدل فرموده با تو، پس منع مى نمايد تو را از درگاه رحمت خود و رد مى كند طاعت تو رااگر چه بسيار باشد و او فعال لما يريد است هر كارى را بخواهد مى كند.
پس اعتراف كن به عجز و قصور خود، و اظهار كن فقر و احتياج خود را در حضرت او،بدرستى كه تو، متوجه شده اى به عبادت و مؤانست با او سبحانه و خالى گردان دلترا از هرچه مشغول و محجوب كند تو را از پروردگار تو، از جهت آنكه آن حضرتقبول نمى فرمايد از اعمال تو، مگر آنچه را خالصتر و پاكيزه تر باشد پس اگربچشى حلاوت مناجات الهى را، و دريابى لذت راز گفتن با آن حضرت را، سيراب مىگرداند تو را از كاءس ‍ رحمت و كرامتش و اين معنى از حسناقبال و اجابت دعاى تو خواهد بود، و اگر چنين حالى دست بدهد، بدان كه صلاحيت خدمتبهم رسانده اى پس داخل شو در آن حضرت به اميدوارى تمام ، كه اذن داده اند تو را بهدخول در ماءمن امن و اما پس توقف كن مثل توقف مضطر و درمانده اى كه بريده شده باشدراههاى حيله او، و كوتاه شده باشد آرزوهاى او، و رسيده باشداجل او و چون ملاحظه فرمايد از دل تو، صدق التجاء به جانب اقدس ‍ خود را هر آينه رومى فرمايد به جانب تو، به عين عطوفت و رحمت خود. وفقك الله تعالى و ايانالما يحب و يرضى ، فانه كريم يحب الكرامة لعبادة المضطرين اليهقال الله تعالى : امن يجيب المضطر اذا دعاء سورهنمل ، آيه 62.
6- وقت نماز 
به ياد آور در حين دخول وقت ، كه اين آن زمانى است كه مقرر فرموده است حق تعالى كهقيام نهائى در آن وقت به خدمت ، و بالمشافهه رو در رو متكلم شوى با آن حضرتو لياقت راز گفتن را به هم رسانى و امتثال فرمان نمائى و به وفور طاعت او مستحضرشوى و بايد كه ظاهر شود در حين دخول وقت ، در روى تو، اثر خوشحالى و بهجت از جهتآنكه وقت اذن دخول و سبب قرب و وسيله فوز تو رسيده پس مهيا شو از براى طهارت ونظارت و بپوش لباسى را كه صلاحيت و لياقت مناجات با قاضى الحاجات داشته باشديعنى : از ممر حلال بهم رسانيده باشى ، و خالى باشد از نجاسات و كثافات و مهياىدخول به حضور شو، چنانكه مهيا مى شوند غلامان و ملازمان پادشاهان دنيا و هرگاه طلبنمايد پادشاه يكى از ايشان را، به جهت مكالمه و مخاطبه خود، اوداخل مى شود به حضرت پادشاه ، در حالتى كه متردد است ميان خوف و رجاء، كه آيامكالمات او مستحسن پادشاه مى افتد و درباره او احسان و انعامىمبذول مى دارد يا آنكه سوء ادبى از او به عمل مى آيد كه موجب حرمان خدمت يا مورد تنبيه وسياسيت شود.
بدان كه رحمت او عميم و فضل او قديم است و اخذ و استدراج و مهلت دادن او، حق و ثابتاست و راندن او از درگاه قرب خود در حين صدور و ذنوب و تقصيرات لازم مى گردد. پسمستقيم باش در ميان خوف و رجاء و لازم گردان بر خو خضوع و مذلت و انكسار را از جهتآنكه حق تعالى با كسانى است كه متصف باشند به اين صفات .
و بگذران به خاطر خود كه اگر پادشاهى از پادشاهان دنيا، خدمت خاصى به تو رجوعنمايد كه در حضور او، آن عمل را در وقت معينى بجا آورى ، آيا چگونه به اشتياق و خواهشتمام به آن خدمت قيام مى نمائى و از روى خوف و رجاء به حضور او مى آئى ، و بهاخلاص تمام به آن خدمت مرجوعه ، قيام مى نمائى با وجود آن كه ميدانى كه حق تعالى درحين بجا آوردن نماز، به تو ناظر است و به سرائر قلب تو اطلاع دارد و اخلاص وخضوع و خشوع تو را مى بيند.
هيچ پروا نمى كنى ، و در ميان نماز، مرغ خيالت به هر طرفى پرواز مى كند؛ حتى آنكهنمى دانى كه چند ركعت نماز بجا آورده اى و حق تعالى مى فرمايد: فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون سوره ماعون آيه 4 و5، واى بر آن نمازگزارانى كه از نماز خود غفلت و سهو مى ورزند و به اينقاذورات و خبائث دنيا فريفته شده و دست از نعمت باقى برميدارند.
اى نفس ! واى بر تو، مگر اميد رجوع به حضرت عزت ندارى ، يا عذرمقبول دارى ، پس عجز و شكستگى پيشه كن تا رشته كار از دست بيرون نشده است كه اوسبحانه تعالى در نزد دلهاى شكسته و سينه هاى خسته است و حضرت حقسبحانه و تعالى : مبتدء بالنعمةقبل استحقاقها مى باشد، يعنى : ابتدا كننده و پيش دستى كننده است به نعمتدادن ، پيش از آنكه بنده مستحق آن بگردد اولا خلعت خلقت بر تو پوشانيده بدون سابقهخدمتى از براى مطيع و عاصى ، روزى مقدر كرده است ، واعمال حسنه را به اضعاف آن ، ثواب مقرر فرموده و وعده نيكوئى داده و حق تعالى صادقالوعد است و در پنج وقت معين ، خدمتى به تو مقرر فرموده است ، كه آن خدمت را بهعمل آورى .
و پيغمبر ما (صلى الله عليه وآله ) را مبعوث ساخته كه احكام الهى را به خلق برساند وهمه را به صراط مستقيم هدايت و به موعظه حسنه دلالت نمايد. تو مجموع آن ها را نسيامنسيا انگاشته ، و تمام اوقات خود را صرفتحصيل دنيا و زخارف فانيه آن مى نمائى ، و از روزى كه ميزانعدل برپا مى نمايند، و از پادشاه و گدا، مثقال حبه اى از خير و شر را حساب مى طلبند،غفلت مى كنى . چنانچه حق ، سبحانه تعالى مى فرمايد: و نضعالموازين القسط ليوم القيامة فلا تظلم نفس شيئا و ان كانمثقال حبة من خردل اتينا بها و كفى بناحاسبين سوره انبياء، آيه 47 مىگذاريم ميزانهاى عدالت را در روز قيامت ، لاجرم هيچكس به چيزى ستم ديده نمى شود، وچنانچه يك عمل به سنگينى دانه خردل باشد، ما آن را حاضر مى نمائيم و بسيم ما براىحساب كردن .
اگر تحصيل مال از وجه حلال كرده باشى ، از تو حساب آن را مى خواهند، و اگر از حرامبهم رسانيده اى ، بر آن عقاب مى نمايند، و همچنين اگر زياده برقدر كفاف ، از روىحرص و آرزوهاى ديگر آن را جمع كرده باشى ، و بهقفل بخصل و امساك ، مضبوط نموده و بر سر آن بلرزى ، و حق واجب الهى را به حيله ، بهتاءخير اندازى ، و به مردمان به سود دهى ، و گوئى كهمال نزد من نيست ، و حول بر آن نگذشته و زكاة بر آن واجب نيست .
حق تعالى مى فرمايد: و يمكرون و يمكر الله و الله خير الماكرين ،سوره انفال ، آيه 30، ايشان حيله مى كنند، و خدا هم حيله مى كند، و حيله خدا بالاتراز همه حيله كنندگان است .
حضرت جبار، قوم بنى اسرائيل را، كه در گرفتن ماهى حيله مى كردند، به صورتبوزينه و خوك مسخ كرد، فاعتبروا يا اولى الابصار .
بارى اگر اكتفاء نمايى به آن رزقى كه از روزازل براى هر يك مخلوقات مقدر شده ، چقدر بجا است و آن به سعى سعى كنندگان زيادنمى شود، و به كسالت كاهلان كم نمى گردد پس صبر كن تا ازحلال بهم رسد. زيرا چون شتاب كنى و از حرامتحصيل نمائى ، از روزى حلال تو، تقاص آن را مى نمايد و تو، به عقاب آن حرام مبتلامى شوى تو به همه آنچه مى شنوى و مى دانى اعتقاد دارى ، ليكن به فريب شيطان ونفش اماره خلاف آنها را به عمل مى آورى .
هرچند اين فقير، (مترجم ) نيز به اين كردارها مبتلايم ، ليكن چاره اى بجز گفتن ندارم ،شايد يك نيك بختى و سعادتمندى را نظر التفات بر اين گفتار بى كردار بيفتد و متعظگردد، و حضرت اكرم الاكرمين و ارحم الراحمين اين سيه كار تبهروزگار را به آن وسيله بيامرزد.

شنيدم كه در روز اميد و بيم
بدان را به نيكان ببخشد كريم
و بايد دانست كه كمانداران قضاء، تيرهاى تقدير در برابر هر نفسى كشيده و ايستادهاند و منتظر فرمانند، كه چون در رسيد، شست را گشاد دهند و هرگز تير ايشان خطا نمىشود به هدف ديگر واقع نمى گردد و لحظه اى در فرمان الهى تاءخير نمى نمايندچنانچه مى فرمايد: لايعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون سوره تحريم ، آيه 6 فرشتگان پروردگار، نافرمانى نمى كنند خداىمتعال را نسبت به آنچه به ايشان دستور فرموده ، بلكه همواره آنچه به ايشان دستورداده شود، بجا مى آورند.
و بعدا گفتن : يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله سوره زمرآيه 56 اى واحسرتا بر آنچه تقصير كردم نسبت به فرمان خدا، فائده اى نمىبخشد، بلكه در جواب تو مى گويند لاتعتذروا اليوم عذر نياوريد در امروز.
مالى كه آن قسمت ديگران است به جد و جهد هرچه تمامتر درتحصيل آن سعى مى كنى و مشقت بر خود قرار مى دهى و برعيال واجب النفقه ، بلكه برخود نيز تنگ مى گيرى وحال آنكه كسانى را كه آن مال قسمت آنهاست نمى دانى و نمى شناسى و علم ندارى كه آياآن نصيب و ارثى كه وارثان تو از تو يا ديگران مى گيرند، اصلا ايشان را نيز در آنبهره و نصيبى مى باشد يا نه پس خدمت بى مواجب و خزانه دارى مفت مى كنى و اگر بهنظر تحقيق نگاه كنى ! نه خير دنيا در آن منظور تو است و نه خير آخرت ، الا رضا جوئىشيطان لعين و آن ملعون ، مانند راكب بر تو سوار، و عنان نفس تو را بدست خود گرفتهاست و بر تو مستولى شده ، وتو را زبون خود ساخته ، به هر طرف كه خواهد و ارادهنمايد، بدان طرف مى شتابى ، و اگر هزار پند و موعظه بگويند، مى شنوى همه آنها راوليكن يكى از آنها در دلت اثر نمى كند، و حال آنكه در روز قيامت ، كه ازهول آن روز، ملائكه مقرب ، و انبياى مرسل بر خود مى لرزند ومتزلزل و مضطرب مى شوند، مى پرسند كه اين همه طغيان و عصيان كه از شما صادر شددر مدت زندگانى شما، مگر در دنيا چه مقدار بوديد؟ يعنى : آيا مدت مديدى در دنيا،بوديد؟ برابر اين مقدار عذاب و نكال براى شما باشد.
چنانچه حق تعالى خبر مى دهد كه فرشتگان از آن جماعت مى پرسند: قال كم لبثتم فى الارض عدد سنين سوره مؤمنون ايه 112گويند: چقدر درنگ نموديد در روى زمين از روى حسابسال ؟ ايشان از شدت عذاب كه از خود خبر ندارند، مى گويند: قالوا لبثنا يومااو بعض يوم فاسئل العادين سوره مؤمنون آيه 113 درنگ كرديم يكروز يا پاره اى از يك روز، پس بپرس از حساب دانندگان يعنى : از كاتباناعمال ما كه شمارندگان اعمال ما بودند زيرا ما از شدت عذاب از خود خبر نداريم .
چنانچه حق تعالى خبر مى دهد از هول روز قيامت و شدت عذاب آن براهل معاصى و طغيان كه : وترى الناس سكارى و ما هم بسكارى و لكن عذاب اللهشديد سوره حج آيه 2 مى بينى مردم را در حالت مستى ، در صورتىكه واقعا مست نيستند، بلكه شكنجه خدا بسيار سخت مى باشد.
و اين همه غفلت و طغيان به جهت دو روزه زندگى دنيا بوده كه اگر به نظر عبرت در آنبينى ، اولش به آخرش پيوسته ، و ابتداء آنمتصل است به انتهايش و آدمى را براى كارى به دنيا فرستاده اند؛ و بازگشت همه بهسوى اوست سبحانه و آفرينش انسانى و ارزانى داشتن نطق وعقل به او، از جهت عبث و بازيچه نيست ، همچنان كه حق تعالى مى فرمايد: افحسبتمانما خلقناكم عبثا و انكم الينا لاترجعون سوره مؤمنون آيه 115 آياچنين مى پنداريد كه ما شما را بيهود و بازيچه خلق نموديم و تصور مى كنيد كه شمابه سوى ما بازگشت نخواهيد كرد؟ پس ، از جمله كسانى مباشيد كه حق تعالى خبر مى دهداز احوال آن جماعت كه : ان الذين لايرجون لقائنا و رضوا بالحيوة الدنيا و اطمانوابها والذين هم عن اياتنا غافلون اولئك ماويهم النار بما كانوا يكسبون سوره يونس آيه 7 و 8 براستى آن كسانى كه اميدوار نيستند ملاقات با ما را وبس خوشنودند به زندگانى ناچيز دنيا، و آرامش پيدا كرده اند به آن ، همچنين كسانى كهاز آيات ما غافلند و اعراض مى كنند، همانا جايگاه ايشان در دوزخ مى باشد، به واسطهكارهايى كه ايشان مى كردند.
لاجرم بكوشيد تا آنكه از نظر الهى بازنمانده ، وداخل راندگان و فراموش ‍ شدگان نشويد، همچنان كه مى فرمايد: فنذر الذينلايرجون لقائنا فى طغيانهم يعمهون سوره يونس آيه 11 بخود وامىگذاريم كسانى را كه در دنيا اميدوار نبودند ملاقات با ما را، بطورى كه ايشان درسركشى خود حيران بمانند. حق ، سبحانه و تعالى همه شيعيان و محبان حضرتاميرالمؤمنين و اولاد امجاد آن حضرت صلوات الله عليه و عليهم را از شر شيطانهاى جن و انس ، در حفظ و امان خود نگاهدارد، و به صراط مستقيم هدايت و به طريق انيقعبوديت و عبادت ، راهنمائى نمايد انه جواد كريم و فضله على البرياشامل عميم
مصنف مى فرمايد كه : در حين دخول وقت ، مهيا گردان خود را از جهت مخاطبه و مكالمه با آنحضرت ، مستعد خطاب معظم باش كه آن وقت اذن بهدخول ، و هنگام فوز به درجات عليه است و امر شده به نمازى كه آن ستون دين و بهتريناعمال اهل يقين است و همچنين امر شده به سجود كه آن بهترين و نزديك ترين عبادات به خداچنانچه حق تعالى مى فرمايد: و اسجد و اقترب سجده كن و نزديكى جوى به منكه خلعت دائمى و ثابت و باقى است و از عيوب خالى است و اندراس وزوال به آن راه نمى يابد.
پادشاهان دنيا عاجزند از نفع رسانيدن به تو، بدون خواست خدا، و بر تقدير نويدوقوع وثوق و اعتماد به وفاء و دوام او نيست و روايت شده كه چون نزديك مى شد وقت نمازسخت مى شد شوق حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) و اضطراب بهم مى رسانيد ومى فرمود به بلال مؤذن خود: الرحنا يا بلال راحت گردان ما را اىبلال .
پس در دل خود درآور، بهجت و سرور، به جهت رخصتدخول در حرم كبرياء و حضور، بعد از آن مستعشر به خوف و خشيت الهى بعد از اين سروريعنى : در حين ايستادن در پيش روى آن حضرت زيرا تو آلوده اى به كدورتهاى نفسانى وعلايق دنيوى و عوارض بدنى ، بدرستى كه به خاطر آوردن خوف الهى ، شعار كاملان ودثار مخلصان است همچنان كه غفلت علامت مردودى و محجوبى است چنانكه دانستى از اخبارگذشته و به خاطر بياور عظمت و جلال جناب الهى و نقصان و حقارت قدر خود را و بهتحقيق كه روايت كرده اند از بعضى زوجات مطهرات آن حضرت (صلى الله عليه وآله )كه آن حضرت با ماها در مكالمه و مخاطبه بود و ما نيز با آن حضرت در گفتگو بوديم ،چون داخل مى شد وقت نماز، گويا كه نمى شناخت آن حضرت ما را و نمى شناختيم ما او را،از راه مشغول شدن او به نماز و ذكر الهى و ترك همه چيزها.
همچنين وقتى كه داخل مى شد وقت نماز متزلزل و مضطرب مى شداحوال حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه پس مردم سؤال مى كردند كه آيا چه مى شود شما را؟ آن حضرت مى فرمود كه : آمد وقت اداء امانتى كهحق تعالى عرض كرد آن را به آسمانها و زمينها، پس ايشان ابا كردند و ترسيدند ازحمل آن .
و چون حضرت على بن الحسين صلوات الله عليهما مى خواست وضو بسازد زرد مى شدرنگ مباركش . پس مى پرسيدند از آن حضرت كه چه مى شود شما را در وقت وضو ساختن ؟مى فرمود كه : چه مى دانيد شما كه من در پيش روى چه كسى بايد بايستم و در چهحضرتى در مقام عرض نياز درمى آيم و هريك از اين اخبار، دلالت دارد بر آنكه حاضرگردانى در دل خود، عظمت الهى و التفات به جانب اقدس او را درحال عبادت و انقطاع از ماسواى الله و چون بشنوى آواز مؤذن را بخاطر بياور نداى روزقيامت را، و مسارعت كن به ظاهر و باطن خود را اجابت آن ، بدرستى كه كسانى كه مسارعتمى نمايند بر اجابت اين ندا، ايشان را ندا مى كنند در روز عرض ‍ اكبر با لطف و خوشىپس عرض كن اين ندا را بر دلت اگر چنانچه بيابىدل خود را پر از فرح و بشارت و مستعد رغبت و شتافتن به سوى نماز آن وقت بدان كهمى رسد تو را نداى بشارت و رستگارى در روزى كه حق تعالى حكم به حق مى فرمايددر ميان بندگان خود.
و ملاحظه كن فصول اذان را كه چگونه ابتداء كرده شده در آن (به اسم خدا) و باز به اوختم مى شود و بدان كه حق تعالى اول و آخر و ظاهر و باطن است و عادت فرما دل خود را به تعظيم و تمجيد الهى نزد شنيدن تكبير و حقير وخوار بشمار دنيا را و آنچه در آن است ، تا كاذب نباشى در تكبير گفتن و دور گردان ازخاطر خود هر معبودى را كه غير او است به شنيدنتهليل ، و حاضر گردان در دلت پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) را و با ادب بايست نزدذكر آن حضرت و گواهى ده براى او به رسالت از روى اخلاص ، و صلوات بفرست براو و بر آل او، و سعى نما به دل و بدن خود، به سوى نماز و به سوى آنچه رستگارىتو در آن است و به آنچه بهترين و افضل اعمال تو است ، و تجديد كن بعد از آن عهد خودرا به تكبير و تعظيم الهى ، و ختم كن به ذكر خدا، چنانچه افتتاح كردى به اسم خدا وبدان كه مبداء تو از او است و رجوع تو به سوى او است ، و اعتماد كن بهحول و قوه الهى ، و برى شو از حول و قوه خود و ديگران ، بدرستى كه نيست حولى وقوه اى مگر به خداى على عظيم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم .

next page

fehrest page

back page