بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اسرار نماز, حکیم ملا محسن فیض کاشانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ASRAR_01 -
     ASRAR_02 -
     ASRAR_03 -
     ASRAR_04 -
     ASRAR_05 -
     ASRAR_06 -
     ASRAR_07 -
     ASRAR_08 -
     ASRAR_09 -
     ASRAR_10 -
     ASRAR_11 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

درِ سوم : تفسير سوره حمد 
اعوذبالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد لله رب العالمين، الرحمن الرحيم ، مالك يوم الدين ، اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدنا الصراط المستقيم ،صراط الذين ، انعمت عليهم ، غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين
اعوذبالله پناه مى برم و التجاء مى كنم به معبود به حق و خداوند مطلق . منالشيطان الرجيم از شر وسوسه ديو فريبنده سركش ، يا دور مانده از رحمت رحمان ،يا رانده از رياض رضوان .
و گفتن اين كلمات به جهت آن است كه از شر وساوس وى محفوظ ماند و استعاذه فى الحقيقة پاك گرداندن زبان و رفتن خلوتسراىدل است از غبار اغيار، و صفا دادن آن از براى آن يگانه محبوب نهان و آشكار، ومثل كسى كه استعاذه مى كند و خاطرش متعلق است به غير حق و در دلش ‍ فكرهاى نفسانى ووسوسه هاى شيطانى است مثل كسى است كه بر در حصار استوارى ايستاده و ددى درندهدرصدد است كه او را بگيرد و بدرد و او پى در پى به زبان گويد كه : پناه مى بردماز شر اين دد به اين قلعه محكم و همى بر جاى خود ايستد و درون آن نرود تا در رابربندد و از گزند او ايمن گردد:

تا زهر بد، زبانت كوته نيست
يك اعوذت ، اعوذبالله نيست
بلكه آن نزد صاحب عرفان
نيست الا اعوذ بالشيطان
گاه گوئى اعوذ و گه لا حول
ليك فعلت همه مكذب قول
بر زبانت اعوذ ميرانى
يار شيطانى و نمى دانى
طرفه حالى كه دزد بيگانه
شده ، همراه صاحب خانه
مى زند، همچو او صلا و صفير
دربدر، كوبكو، كه دزد بگير
بسم الله بنام خداى سزاى پرستش . الرحمن الرحيم نيك بخشنده بربندگان ، به هستى و حيات . الرحيم نكو بخشاينده برايشان به بقاء و حفظ ازآفات الحمد هر ثنا و ستايش كه از ازل تا ابد موجود و معلوم بود و هست وخواهدبود، سراسر لله خداى راست كه مسمى و موصوف است به همه اسماء و صفاتكماليه از جلاليه و جماليه :
آن به تسبيح و جلال و حمد سبوحى سزا
وان به تقديس و كمال قدوسى جدير
آن سزاى آفرين ، كز حمد او زنده ست جان
وان بديع آفرين ، كز شكر وى روشن ضمير
رب العالمين آفريننده و پرورنده و دارنده و كارساز عالميان ، از ملائكه و جن وانس و وحوش و طيور و بهائم و سباع و انواع حيوانات و غير آن ... الرحمن بخشنده وجود، بار ديگر در آخرت پس از فناى جهانيان الرحيم بخشنده ديگربار به راءفت و رحمت بر مؤمنان و جاى دادن ايشان در بهشت جاودان به امن و امان .مالك يوم الدين خداوند روز پاداش يا مالك و متصرف محض در روز رستاخيز، ياحافظ اعمال بندگان به روز بازپسين تا در دادن و ستدن ، كم و كاستى نشود و كارىبر غلط نرود، يا داور روز جزا كه ميان بندگان به حق حكم كند.
و بر قرائت ملك پادشاه روز جزا كه سلطنت در آن روز، جز او را نباشد لمن الملك اليوم ، لله الواحد القهار
اياك نعبد تو را مى پرستيم و بس ، كه غير تو، در خور عبادت نيست بيان حقيقتعبادت در شهادت به توحيد گذشت و در اين موضع چون بر عبوديت خود، مرخداى راتصريح كند و اين امر را منحصر به او جل شاءنه نمايد و طرف خطاب وى خداىعلام الغيوب است ، پس دروغ در آن افحش و اشنع است .
لاجرم بايد همه دم ، ترك هوس كرد و كركس مردار خوار هواى نفس را در قفس آورد:
چون شمع به سوز، زنده مى بايد بود
دل سوخته ، سر فكنده مى بايد بود
تا كامروا شوى ز انجامى خوش
ناكامى كش كه بنده مى بايد بود
و بندگى از بهر او بايد كرد، نه از براى خود:
تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروى داند
و گفته اند: كه نكته اينكه نعبد به صيغه جمع آمده است ، نه مفرد؛ آن است كه دراحكام شرعيه مقرر است كه تبعض صفقة نشايد، به اين معنى كه : هر كه متاعىچند در يك عقد بخرد و بعضى از آن عيبناك برآيد، خريدار را بايد كه يا همه راقبول كند، يا همه را رد نمايد و اگر مشترى به معامله رضايت دهد، او را نرسد كه بعضىرا نگاه دارد و بعضى را كنار گذارد پس چون بنده اى عبادت خود را با عبادت ديگران درآميزد، حق تعالى كريم تر از آن است كه عبادت كسى را، به علت با عيب ديگران رد كند،از طرفى ديگر البته خداوند، عبادات با عيب را هم بهطفيل عبادت بى عيب ، قبول كند.
به طفيل همه قبولم كن
اى خداى من و خداى همه
و اياك نستعين و تنها از تو يارى مى خواهيم و در پرستش تو و انجاح حوائج ودفع آفات و رفع مشكلات و بايد كه در اينقول نيز صادق باشد يعنى : از ديگرى درهيچ امرى يارى نخواهد، مگر آنكه آنكس را در آنامر واسطه و سبب و مسخر مشيت رب داند و داند كه اگر حق تعالى نخواهد، دردل آنكش نيفكند كه يارى او كند، پس فى الحقيقة ، حق تعالى يارى او مى كند و دستديگران آلتى دست در يد قدرت حق تعالى و تقدس .
درگه خلق ، به همه زرق و فسون است و هوس
چشم اميد به دادار جهان بايد و بس
بر در مخلوق بودن ، عمر ضايع كردن است
خاك آن در شوكه آب بندگان ، زان روشن است
گويند: يكى از مشايخ ، چون در نماز به اياك نعبد و اياك نستعين رسيد، از هوشرفت و بيفتاد، چون سبب پرسيدند. گفت : ترسيدم كه مرا گويند، چون او را بندگى كندو بس و از او يارى خواهى ، و بس پس چرا حاجت خود به ديگران گوئى و از اين و آنيارى جوئى ؟
يارى از وى جو، مجو از زيد و عمرو
سرخوش از وى باش نه از بنگ و خمر
اهدنا ما را راه نماى . الصراط المستقيم به راهى راستدراقوال و افعال و اخلاق كه آن راه متوسط است ميانه افراط و تفريط و غلو و تقصير ياثابت دار ما را به طريق قويم كه دين اسلام است و سنت سيد انام صلى الله عليهوعلى اله الكرام و طريقه حقه ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين .
و در اخبار اهل بيت - عليهم السلام - است كه مراد از صراط مستقيم حضرت على بنابيطالب سلام الله عليه است و به روايت ديگر: امام مفترض الطاعة است پس معنى آنكه : به ما بشناسان امام به حق را، تا متابعت و پيروى وى كنيم و بهراهى كه او رفته برويم و امور خود را تسليم اوامر او نمائيم و دستور او پذيريم و محبتاو در دل گيريم تا در آخرت با او محشور شويم و در آن سراى ، به سعادت عظمى رسيم، يا ثابت دار ما را بر معرفت و محبت و متابعت امام - عليه السلام -.
و در حديث نبوى -صلى الله عليه وآله - وارد است كه : هر كه مرد و نشناخت امام زمانخود را، مرد، مردن زمان جاهليت يعنى : بى ايمان بزرگى گفته : بنماى ما را راهراست ، به اين معنى است كه : ما را به به محبت ذاتى خود مشرف دار، تا از توجه و اتكاءبه غير تو، آزاد گشته و به تمامى در گير و گرو تو باشيم ، جز تو ندانيم ، و جزتو نخوانيم و جز تو را نگزينيم ، تا در همهحال جز تو را نبينيم .
مطلوب هركس از تو مرادى و مطلبى
مقصود ما از دنيا و عقبى لقاى تست
صراط الذين انعمت عليهم بنماى ما را، راه آنان كه بهفضل خود برايشان انعام كردى ، به نعمت نبوت و رسالت و ولايت و صديقيت و شهادت وصلاحيت ، يا راه آنان كه اهل قربند و ايشان را بهكمال نعمت ظاهر كه قبول شريعت است و به جمال نعمت باطن كه اطلاع بر اسرار حقيقت است، آراسته و معزز و مكرم داشته اى . غيرالمغضوب عليهم نه راه آنان كه كافرشدند و خشم گرفته اى بر ايشان ، يا راه جهودان كه به سبب تمرد و تجاوز و معانده وقتل انبياء و تحريف تورات بر آنان خشم گرفتى ، يا هر كس كه طرف تفريط را دارد.
ولاالضالين و نه راه گمراهان ، يعنى : آنان كه در طريق مختلفه وسبل منحرفه افتادند، يا راه ترسايان كه به علت افراط در شاءن حضرت مسيح علىنبينا و - عليه السلام - گمراه گشتند، يا هر كه جانب افراط را داراست .
درِ چهارم : سوره قدر وتوحيد 
از اهل بيت - عليهم السلام - منقول است كه در نمازهاى فريضه بهترين سوره كه بعد از(فاتحه ) خوانده شد، سوره قدر و توحيد است . بدانكه : قدر سوره قدررا غير از شيعه ندارند. از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام -منقول است كه : فضيلت كسى كه بصير به تفسير اين سوره بوده و اعتقاد به مفاد آنداشته باشد، بر كسى كه مثل او نباشد، فضيلت روشنى است بر تاريكى .
و در كتاب من لايحضره الفقيه است كه : اولى آن است كه در ركعتاول بعد از حمد، سوره قدر خوانده شود كه در آن اشارتى از مقام قدسى پيغمبر واهل بيت اوست سلام الله عليهم پس نمازگزار را بايد كه محض ‍ تقرب به خداىعزوجل ايشان را وسيله سازد چه ، به سبب آنان به معرفت اوجل جلاله رسيده است و در ركعت دوم سوره توحيد كه در عقب آن دعا (كه همان قنوتاست ) مستجاب گردد و در كتاب كافى روايتى به عكس ايننقل شده است و بنابراين عمل به هر كدام كه كنند، نيكوست .
ابوعلى بن راشد گويد: كه خدمت حضرت امام على نقى - عليه السلام - مشرف شدم وگفتم : فدايت شوم ، محمد بن الفرج را تعليم كرده اى كه فاضلترين سوره اى كه درفرائض خوانده شود، قدر و توحيد است و مرا به علت قلت آيات و قصر كلام وسرعت اتمام نماز، دل تنگ گردد فرمود: دل تنگ مدار كه به خدا قسم ، فضيلت در اين دوسوره است .
و ما هر دو سوره را ترجمه و تفسير مى كنيم تا تمامى اذكار نماز بر وجهافضل مترجم باشد.
سوره قدر: ثقات اماميه روايت كنند كه حضرترسول (صلى الله عليه وآله ) شبى بخواب ديد كه بنى اميه بر منبر او بالامى رفتند بصورت بوزينگان و مردمان را واپس مى راندند آن حضرت را از اين روياخاطر بر آشفت حق تعالى اين سوره را فرو فرستاد.
بسم الله الرحمن الرحيم انا انزلناه فى ليلة القدر و ما ادريك ماليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم منكل امر سلام هى حتى مطلع الفجر
بسم الله الرحمن الرحيم انا انزلناه همانا فرو فرستاديم قرآن را فىليلة القدر در شب قدر، يعنى : اندازه نهادن و آن شبى است كه حق سبحانه وتعالى در آن تقدير كند و اندازه نهد آنچه را كه در آنسال بيايد.
و گفته اند كه : مراد از اين آيات آنكه ابتداىنزول قرآن در آن شب بوده يا تمام قرآن در آن شب از لوح محفوظ صادر شده و پس ازآن جبرئيل آن را در خلال بيست و سه سال آيه آيه ، سوره سوره ، به حسب مصالح و مواردنازل ساخته .
و از اهل بيت (عليهم السلام ) منقول است كه : در شب قدر ملائكه نازل مى شوند و تمام احكام و امور كليه و جزئيه بندگان را تا شب قدرسال آينده بر معصوم (عليه السلام ) عرضه مى دارند، بدانگونه كه : اگرپيغمبر است بر سيل وحى ، بر جزء وكل آگاه گردد و فرشته را نيز رؤ يت كند و اگر وصى پيغمبر است به طريقتحديث چنانكه فرشته با وى سخن گويد و آوازش بشنود و او را نبيندو اين علوم كه در آن شب ايشان را حاصل شود،تفضيل و بيان آن علمى است كه قبل از آنش برسبيل اجمال مى دانسته اند. و ما ادريك و چه چيز دانا كرد تو را تا دانى ماليلة القدر چيست شب قدر؟
يعنى : شب با عزو شرف ، كه هركس در آن عبادت كند، عزيز و شريف گردد ياعمل خيرى كه در آن واقع شود، نزد خداى بس با قدر بود، يا تو را كه پيغمبرى و سائرائمه معصومين (عليهم السلام ) را كه اوصياى تواند، فتوحات وافره و فيوضات متواترهدست بدهد.
ليلة القدر خير من الف شهر شب قدر بهتر است از هزار ماه بنى اميه كه بعد ازتو، به حكومت رسند و ايشان را شب قدرى نباشد واهل بيت تو را در اين شب ، قدرها و قربهاست و شيعيانشان را نيز بركتها رسد و كرامتهادست بدهد.
قاسم بن فضل گفت كه : ما شمرديم مدت تسلط (بنى اميه ) را و هزار ماه بود، نه يك روزكم و نه يك روز بيش !
و حكمت در اخفاء و ابهام اين شب ، به سبب قدر گذاشتن و مغتنم داشتن همه شبهاى محتمله استبا شب زنده دارى آن به ذكر و احياء آن به عبادت ، يا آنكه در واقع آن را شبى معين نيست ،بلكه متبدل شود در ليالى سنه
اى خواجه چه جوئى ز شب قدر نشانى
هر شب ، شب قدر است اگر قدر بدانى
تنزل الملائكة و الروح فرود مى آيند فرشتگان و روح بر امام عصر(عليه السلام )، فيها در اين شب باذن ربهم به فرمان آفريدگارشانمن كل امر از هر امرى كه بندگان را در كار است ، از امور دينيه و دنيويه .سلام پيوسته مبارك و پى در پى بركت است هى اين شب حتى مطلعالفجر تا دميدن سپيده از شامگاه تا بامگاه بر هر كه حق تعالى توفيقدرك و دريافت آن را داده است از بهترين بندگانى كه به سبب صفاى روح و فضيلتفكر و حسن عمل ، برگزيده است ايشان را، و اراده كرده است كه بر بعض امور مقضيه ومقتضيه مطلع شوند.
و اين معنى نيز از صحيفه سجاديه دعاى دخول ماه رمضان مستفاد مى شود و دركافى نيز از آن حضرت نقل شده است كه معنى آنكه : سلام مى كنند بر تو اى محمدصلى الله عليه و اله ملائكه من و روح من از نخستين وقتى كهنازل مى شوند تا طلوع فجر.
سوره توحيد
روايت كنند كه جمعى از كفار، آن حضرت را گفتند كه : نسب و حسب خداى خود را بازگوىتا او را بشناسيم . حق تعالى اين سوره را فرستاد:
بسم الله الرحمن الرحيم قل هوالله احد الله الصمد لم يلد و لم يولد ولم يكن له كفوا احد
بسم الله الرحمن الرحيم قل هوالله احد بگو اى محمد كه : اوست خداىيگانه ، متوحد به ذات و متفرد به صفات . الله الصمد خدايى كه بى نياز استاز همه ، و اوست پناه نيازمندان ، نخورد، و نياشامد و پاينده است و جاودان .
احد است و شمار از او معزول
صمد است و نياز از او مخذول
آن احد نى كه عقل داند و فهم
وا صمد نى كه حسن شناسد و وهم
لم يلد نزاده است كسى را، رد يهود است كه گفتند: عزير پسر خداست . ولميولد و زاده نشده است رد نصارى است كه گويند: عيسى بن مريم خداى ماست . ولميكن له كفوا احد و نيست و نبوده او را همتا، رد مجوس است كه گفته اند: او را همتاست وقائل به خداى خير و شر شده اند.
كذلك الله ربى چنين است پروردگار من و خواندن سوره بعد از حمد، مخصوصدو ركعت اول است ودر دوم و سوم اگر حمد نيز، نخوانند و بجاى آن تسبيح و تحميد توتهليل و تكبير گويند بر اينگونه : سبحان الله و الحمدالله و لااله الله و اللهاكبر هم رواست .
و بايد كه قرآن را به تاءنى و ترتيب خوانند و در آن تدبر كنندودل فارغ دارند و توجه كامل بجاى آرند.
عروس حضرت قرآن كه نقاب آنگه براندازد
كه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: هركه قرآن خواند و خاضع نگشت و دلشنرم نشد و بيم در دل او پديد نيامد، به تحقيق خرد پنداشته است بزرگ خداى راجل و علا.
و بايد كه در حال قيام به خضوع و خشوع تمام باشد و جز به سجده گاه خود نظرنيفكند و كف دستها، بر رانها گذارد و قدمها محاذى يكديگر دارد، به دورى سه انگشت يايك وجب ، و انگشتان پا را طرف قبله قرار دهد و پس ‍ از فراغ حمد و سوره كمى درنگ كند.
درِ پنجم : ركوع 
مستحب است كه قبل از ركوع تكبير گويد: درحال قيام و پس از خم شدن ، دستها را بر زانوها گذارد و زن بالاتر اززانو چنانكه دست راست بر زانوى راست و دست چپ بر زانوى چپ نهد و دستها را برپهلوها بچسباند و زانوها پس برد، و پيش نيارد و انگشتان را از هم دور كند و پشت راراست بدارد به نوعى كه اگر قطره آبى بر آن ريخته شود، بر بين قدمين اندازد وقبل از تسبيح بگويد: اللهم لك ركعت بار خدايا از بهر تو ركوع كردم ولكخشعت و براى تو فروتنى نمودم . و لك اسلمت و مر تو را منقاد وفرمانبردار شدم و بك آمنت و به تو ايمان و به تو ايمان آوردم وعليكتوكلت و بر تو توكل كردم : يعنى كارهاى خود به تو واگذاشتم وانت ربى و توئى پروردگار من خشع لك افتادگى كرد مر تو را سمعى گوش من و بصرى و چشم من و شعرى و موى من و بشرى وپوست تن من و لحمى و گوشت من و دمى و خون من و مخى و مغزاستخوان من و ما اقلته قدماى و آنچه برداشته آن را قدمهاى من غير مستنكف در حالتى كه نيستم از پرستش تو شرم آور و نه به ننگ اندر ولا مستكبر ونه گردنكش ولا مستحسر و نه از اين بابت تعبناك و خسته و ناخشنود.
نپيچم سر ز فرمانت ، به تيغم گر زنى هر دم
مرا جان بهر آن بايد كه قربان رهت گردم
يكى از حضرت اميرالمومنين على (عليه السلام ) پرسيد كه : قصد از راست نگاه داشتنگردن در ركوع چيست ؟ فرمود: تاءويلش آنكه : به فرمان تواءم گرچه به تيغمبرزنى گردن :
گر تيغ بارد، از كوى آن ماه
گردن نهاديم الحكم لله
سبحان ربى العظيم پاك و منزه مى دانم و منزه و مقدس مى شناسم ، پروردگاربزرگ خود را، از هرچه جناب عظمت و رفعت او را، روا نباشد وجلال كبريا و جبروت وى را نسزد، و نشايد و بحمده در حالتى كهاشتغال به ستايش او دارم كه مرا توفيق عبادت خود داد تا تنزيه او كنم و تقديس او بجاآرم .
و مستحب است كه تسبيح را تكرار كند تا سه نوبت يا پنج نوبت ، يا هفت نوبت يا زياده... بقدر نشاط و عدم ملال ، مگر امام كه در نماز جمعه از سه نوبت نمى گذارند و بلكهدعاى مقدم را نيز نمى خواند.
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: ركوع ، ادب است و سجود، قرب است وكسى كه ادب نيكو بجا نيارد، شايسته قرب نگردد پس ركوع كن ، ركوع كسى كه بسيارفروتنى كند، خداى را عزوجل به دل و خود را بس خوار دارد و بسى بى مقدارداند، در زير سلطه سلطنت خداى سبحان و نگاه دار جوارح خود را نگهداشتن كسى كهترسان و هراسان باشد بر آنچه او را فوت شود از فوائد بسيار و فزون از شمار، وچون از ركوع سر برداشت و بر جاى ماند مى گويد: سمع الله لمن حمده خداىشنود و اجابت نمود و جزاى خير داد مر آن را كه به صدق ، وى را عبادت كرد و بستود وغرض از اين كلمه دعاست نه ثنا، و مقصود آنكه : خداى بشنود حمد حامدان را و مشكورگرداند سعى آنان را و اين از ماءموم ساقط است .
و الحمدلله رب العالمين و همه ثناها و ستايش ها، مرخداى راست كه پروردگارجهانيان است . اهل الكبرياء و العظمة اوست صاحب سرورى صورى و مالكبرترى معنوى والجود و الجبروت و داراى بخشش و فرمانروا مر همه خلائق رابه قدرت محض و غلبه كامل :
سر سرفرازان ، به درگاه او
بماند فرو، نماند فرو.
درِ ششم : سجود 
مستحب است كه قبل از سجود، تكبير بگويد: درحال قيام و چون به سجود رود، نخست دو كف دست بر زمين نهد، سپس زانوها و زنبه عكس اين كند و بايد كه انگشتان هر دو دست را به جانب قبله قرار دهد و ازهمنگشايد و هيچيك از دستها را به پهلو نچسباند و زانوها را از هم دو دارد واز پيشانى ،مقدار يكدرهم يا بيشتر به سجده گاه برساند (نه كمتر) و بر خاك يكدرهم يا بيشتربه سجده گاه سنگ و امثال آن از چيزهايى كه سجود بر آن جائز است و بهترآنكه بر خاك مزار ائمه معصومين عليهم السلام باشد، به خصوص تربتكربلا و اگر اعضاء سجود را، همه را برهنه كند و بر خاك رساند،افضل است .
و قبل از تسبيح بگويد: رب لك سجدت پروردگار من از بهر تو سجده كردمو بك امنت و به تو ايمان آوردم و لك اسلمت و تو را فرمان بردم وعليك توكلت و كار خود به تو واگذاشتم وانت ربى و توئى پروردگارمن . سجد وجهى سجود كرد روى من للذى خلقه مر آن كسى را، كهآفريده است او را به دانائى و توانائى و شق سمعه و بصره و برگشودگوش و چشم او را به شنوائى و بينائى ، و الحمدلله رب العالمين وهمه ستايشها و ثناها بر خداى راست كه پروردگار جهانيان است . تبارك الله احسن الخالقين بزرگ و برتر و دائم و ثابت خداى ، كه بهترين آفرينندگان است :
ز ابر افكند قطره اى سوى يم
ز صلب آورد نطفه اى در شكم
از آن قطره لؤ لوى لالا كند
وزين صورتى سرو بالا كند
سبحان ربى الاعلى منزه و مقدس مى خوانم و پاك و پاكيزه مى دانم ، پروردگاربرتر و فراتر خود را، از هرچه جناب متعال او را نسزد و عزتجلال او را نشويد و بحمده در حالتى كهمشغول ستايش و نيايش اويم كه توفيق بخشيده است مرا كه تنزيه و تقديس او بجاى آرم.
حد اين سر نيست او را سجده كردن ، لاجرم
سر به زير افكنده ام بيچاره من از شرم دوست
و تا ملال حاصل نشده مكرر تسبيح گويد، مگر امام كه بر سه نوبت اقتصار مى كند.
امام جعفر صادق (ع ) فرمود: به خدا كه زيان نكرد، هر كه حقيقت ، سجود را چنانكهبايد به فعل آورد، گرچه در همه عمر به يك نوبت باشد و ظفر نيافت آنكه فريب دادنفس خود را در مثل اين حال ، غافل و بى خبر از آنچه حق تعالى مهيا كرده است از بهرسجود كنندگان از خير دنيا و سعادت آخرت و دور نگشت از خداى هرگز هر كه در سجود،نيكو نزديك شد به خداى عزوجل و نزديك نگردد به او هرگز هر كه نيك بجاىنيارد ادب سجود را و نگاه ندارد حرمت آن را ودل به غير حق تعالى دهد در سجود. در اينصورت عبادت چنين كسى چگونه خواهد بود؟
پس سجود كن ، سجود آن كس كه بس به پستى گرايد و بسيار فروتنى نمايدآفريدگار را عزوجل و خود را خوار وذليل او گرداند و داند كه از خاكى آفريده شده كه همه بر آن پاى مى نهند و از نطفهاى پديد آمده كه همه آن را پليد مى شمرند.
در حديث نبوى وارد شده است كه نزديكتر وقتى كه بنده را به خداست ، حالت و فرصتسجود است ، كه حق تعالى درباره آن فرمود: و اسجد و اقترب ، به سجددرآى و نزديك آى و از امثال اين اخبار و غير آن ، مستفاد مى شود كه بهترينافعال نماز، سجود است بنابراين ، به درازا كشاندن و فرو ماندن در آن ، به اخلاص وآگاهى و با شوق و ذوق ، بس ‍ نيكوست .
بزرگى گويد: ركوع دعوى بندگى است و سجدتين دو گواه است بر آن .
ديگرى گفت : به قدر نيستى تو؛ هستى حق تو را جلوه گر گردد، ننگرى كه در ركوعسبحان ربى العظيم گويى و در سجود سبحان ربى الاعلى اگر تونباشى او باشد و بس . تعالى و تقدس ،
از هستى خويش ، تا تو غافل نشوى
هرگز به مراد خويش ، واصل نشوى
از بحر ظهور، تا به ساحل نشوى
در مذهب اهل عشق ، كامل نشوى
و در اين معنى مترجم گويد:
پاى بر سر خود نه ، دوست را، در آغوش آر
تا به كعبه وصلش ، دورى تو يك گام است
و مستحب است كه چون سر از سجود بردارد بر ران چپ نشيند و پشت قدم پاى راست ، برشكم قدم پاى چپ بگذارد و در خاطر بگذراند كه : بار خدايا حق را برانگيزان وباطل را تباه گردان .
و چون قرار گيرد تكبير گويد و استغفار كند وافضل آن است كه بگويد: اللهم اغفر لى بار خدايا مرا بيامرز و ارحمنى و مرا رحمت كن و اجبرنى و شكستگى هاى مرا درستى ده و نقصانهاى مراتلافى فرماى واهدنى و مرا راه بنماى انى لما انزلت الى من خير فقيرهمانا من ، بر آنچه كه فرو فرستاده اى برايم از نيكيها سخت نيازمندم .
و اگر اقتصار بر استغفار كند و گويد: استغفرالله ربى و اتوب اليه آمرزش ‍ مطلبم از پروردگار خود و به سوى او باز مى گردم نيز كافى است .
بعد از آن تكبير ديگر گويد از براى سجود دوم درحال جلوس و پس از سر برداشتن از سجده نيز، تكبير گويد و اندكى درنگ كند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام ) را از تاءويل سجدتين پرسيدند، فرمودن سجده اولى كهسر بر زمين نهد، اشارت است به آنكه از خاك افريده شده است و سر كه برميدارد،كنايت است به اينكه از زمين برآمده است و سجده ثانيه ، تلويح به اين است كه باز بهزمين باز گردد، و به خاك شود و باز كه سر برمى دارد رمزى است كه به اين كه بارديگر از خاك برآيد و برانگيخته گردد در روز رستاخيز.
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرى ، سوره طهآيه 55 و چون سر از سجده برداشت در همان هنگام كه برمى خيزد بگويد:
اللهم ربى بار خدايا، اى پروردگار من بحولك با دگرگونهگرداندنت و قوتك و نيرو رساندنت ، اوقم برمى خيزم ، و اقعدو مى نشينم .
و اگر خواهد نيز بگويد: و اركع و اسجد و ركوع و سجود مى كنم :
راه او را به او توان پيمود
بار او را، به او توان برداشت
درِ هفتم : قنوت 
مستحب است كه قبل از قنوت تكبير گويد و بعد از آن دستها را بالا بدارد برابر روى ،محاذى آسمان و انگشتان را بهم بچسباند مگر دو انگشت بزرگ ...
و چون اشرف اذكار قنوت كلمات فرج است و دعاى تعقيب آن و اهم دعاها طلب مغفرت و عافيتاست از براى دين و دنيا اينك به ذكر ذكرى كه در خصوص قنوت وارد شده است اكتفاء وبر ترجمه كلمات فرج و اذكار مخصوصه و ماءثوره آن اختصار مى رود.
لااله الاالله الحليم الكريم ، لااله الاالله العلى العظيم ، سبحان الله ربالسموات السبع ، و رب الارضين السبع ، و ما فيهن و ما بينهن ، ورب العرش ‍ العظيم ، والحمدلله رب العالمين ، اللهم اغفرلنا و ارحمنا، و عافنا واعف عنا فى الدنيا والاخرة ، انكعلى كل شى ءقدير
لااله الله الحليم الكريم نيست معبودى جز معبودى بحق ، سزاوار پرستش ،مستحب جميع كمالات كه بردبار و بخشنده است .
لااله الاالله العلى العظيم نيست معبودى بجز خداى يكتا در خور عبادت جامع همهصفات كمال كه والا و بزرگ وفرا و سترگ است . سبحان الله پاك و منزهاست خداى رب السموات السبع پروردگار آسمانهاى هفتگانه و رب الارضينالسبع و پروردگار زمينهاى هفتگانه و ما فيهن و آنچه درون آنهاست و مابينهن و آنچه ميانه آنهاست و رب العرش ‍ العظيم و پروردگار عرشبزرگ كه : عبارت از احاطه علم حق تعالى است بر همه موجودات يا فلك الافلاك كه محيط است بر سراسر آفرينش و الحمدلله رب العالمين و همه ستايش ها ونيايشها، مرا خداى راست كه پروردگار جهانيان است .
اللهم اغفرلنا بار خدايا بيامرز ما را و ارحمنا و بر ما رحم فرما وعافنا و نگاه دار ما را از تمام كوفت ها وآفت ها و همه گزندها و آزارها واعف عناو درگذر از ناروهاى ما فى الدنيا و الاخره در اين جهان زودگذر و در واپسينسامان پاينده ديگر. انك على كل شى ء قدير كه توئى فقط، بر انجام همه چيزتوانا.
در حديث وارد شده است كه : نمازگزار را هرچه قنوت كاملتر و درازتر، رحمت حق در روزرستاخيز شاملتر و بيشتر
مشو غافل ز الطاف الهى
كه بخشد بنده را كوهى ، به كاهى
درِ هشتم : تشهد 
در تشهد مستحب است كه به طرزى نشيند كه در نشستن بين سجدتين مذكور شد و دستها(محاذى زانو) روى سر آنها گذارد و انگشتان را به هم بچسباند و نظر بر كنار راستخود افكند و بگويد:
بسم الله و بالله ، و الحمدلله ، و خير الاسماء لله ، اشهد ان لااله الاالله ، وحدهلاشريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالحق بشيرا و نذيرا بين يدى الساعة، اشهد ان ربى نعم الرب وان محمدا نعم الرسول ، اللهم صلى على محمد وآل محمد، و تقبل شفاعته فى امته ، و ارفع درجته و انصر شيعته
و بطور خلاصه بدين نحو گويد: بسم الله و بالله الحمدلله ، اشهد ان لاالهالاالله ، وحده لاشريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، اللهم صلى على محمد وآل محمد، و تقبل شفاعته
بسم الله بنام بزرگ خداى ، كه سزاى پرستش است و بالله و بهخداى يكتا جل جلاله و الحمدلله و همه ستايش ها و نيايش ها، مرخداى راست وخيرالاسماء لله و بهترين نامها، ايزد آفريدگار راست .
اشهد ان لااله الاالله گواهى مى دهم كه نيست معبودى درخور پرستش ‍ جز خداى ،كه مستجمع جميع كمالات و مستوجب همه عبادات است .
وحده در حالتى كه يكتا و بى همتاست لاشريك له نيست همآوردى مر او رادر الوهيت و نه انبازى به استحقاق عبادت .
وحده لاشريك له صفتش
و هوالفرد اصل معرفتش
شرك را سوى وحدتش ، ره نى
عقل از كنه ذاتش ، آگه نى
هست در راه كبريا و جلال
شرك نالايق و شريك محال
واشهد ان محمدا عبده و رسوله و گواهى ميدهم كه محمد بنده او، و فرستاده اوست .ارسله بالحق فرستاده است او را به راستى و درستى بى شبهه و بلاشكبشيرا در حالتى كه مژده فرماى است به رحمت و بهفضل خداى ، كسى را كه به توحيد او اقرار كند، و نذيرا و بيم نماى است ازعقوبت و عدل خداى ، كسى را كه از شرك احتزار نورزد، بين يدى الساعة پيش ازقيام قيامت .
اشهد ان ربى نعم الرب گواهى مى دهم كه پروردگار من ، نيكو پروردگارىاست .
و به روايتى ديگر، بر اين لفظ وارد است كه : انك نعم الرب (برسبيل خطاب ) بدرستى كه تو، نيكو پروردگارى وان محمدا نعمالرسول و همانا محمد (صلى الله عليه وآله ) نيكو فرستاده اى است .اللهم بارخدايا صلى على محمد درود فرست بر محمد يعنى : اورا به رحمت خود بنواز.
و گفته اند: يعنى : تعظيم فرماى او را در دنيا، به اعلاى دين و اظهار دعوت و اعظام ذكرو ابقاء شريعت و تكريم نماى او را در آخرت به اضعاف اجر و اعتلا قدر و اعزازكامل و ابراز كمال او بر اولين و آخرين و بهتقبل شفاعت در شاءن امت و تقدم او بر كافه انبياء مرسلين ، صلواتك عليهم اجمعين و ال محمد و بر اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله ) كه عبارتند از:حضرت فاطمه و دوازده امام معصوم و منصوص صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين و هر كه به روش ايشان گرايد و از علوم مقدس سلمان فارسى رضى الله عنه كه حضرت مصطفى (صلى الله عليه وآله ) درباره وى فرمود: سلمان مناهل البيت
و تقبل شفاعته و بپذير درخواست بخشودگيش را فى امته درباره امتشو ارفع درجته و رفيع گردان درجه اش را در عالم ابديت .
و پس از آن ، حمد خداى گويد دو سه نوبت و چون بر مى خيزد به ركعت سوم همان ذكرىرا كه در برخاستن از دومين سجود مى گفت نيز بگويد.
ذكر حق رخصت قرب است و حضور
اگر از صدق و ارادت باشد
دل اگر با تو نباشد به نماز
عادت است آن ، نه عبادت باشد
هرچه را دل نگرد، باز بگوى
كه چنين گفته ، شهادت باشد
به نياز آ، چو در آئى ، به نماز
تا تو را فيض ، زيارت باشد
پس نمازگزار را بايد كه در شهادت بر زبان ، آن راند كهدل بيند و داند، نه آنكه كلماتى چند بخواند و بگذرد و حقيقت آنچه بگويد بخاطرنگذراند.
و در تشهد آخر بعد از نعم الرسول بگويد:
التحيات لله همه ثناها و آفرينها مر خداى راست و الصلوات و همهنمازها، يا دعاها الطاهرات پاك از شرك جلى و خفى ، همه مقرون به توحيد واخلاص و اعتقاد الطيبات مصون از رخوت و غفلت و حديث نفس و حالتكسل ، مشحون به نشاط خاطر و طيب نفس و حضوردل الزاكيات همه ماءمون از اغراض نفسانى و علائق سراى فانى ، همه مرهون بهصدق و صفا و عبوديت و وفا الغاديات دراوائل روز برآورده شدگان يا آينده ها الرائحات در اواخر روز اجراءكرده شدگان يا رفته ها السابغات همه رسا و به انجام يعنى : باشروط تام و آداب تمام الناعمات همه خوش آينددل ، كه با دقت و رقت و وجد و وقار و خشوع و خضوع و ركون و سكون ، گذرانده گرددلله مر خداى راست . ما طاب آنچه پاكيزه و پسنديده شد و زكى وطهر و از آلايش برى ماند و پاك گشت و خلص و صفا و بى غش و صافىگرديد. فلله پس آن مرخداى راست .
اشهدان لااله الاالله ، وحده لا شريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، ارسلهبالحق بشيرا و نذيرا بين يدى الساعة ، اشهد ان ربى نعم الرب و ان محمدا نعمالرسول كه ترجمه اين كلمات گذشت وان الساعة و همانا كه روزرستاخيز اتية آينده است لاريب فيها و شك و شبهه اى در آن نيست و انالله يبعث و همانا خداى عزوجل بار دگر برانگيزد و زنده گرداند منفى القبور كسانى را كه در گورها مدفونند.
الحمدلله الذى هدانا لهذا ثنا و ستايش مر خداى راست كه بهفضل خود، ره نمود ما را به اين اعتقادات و عبادات و ما كنا لنهتدى و ما نبوديمآنكه پيش خود، توانستى هدايت يافت و به راه آمد لولا ان هدانا الله اگر خداى مارا راه ننمودى و رهنمون نبودى .
گر بدرقه لطف تو ننمايد راه
از راه تو، هيچكس نگردد آگاه
آن كسى كه به راه آيد و ره پيمايد
توفيق ، رفيق او نشد و اويلاه
الحمد لله رب العالمين هر ثنا و نيايش كه بود و هست و باشد، مرخداى راست كهپروردگار جهانيان است .
اللهم صل على محمد و آل محمد بار خدايا درود مرحمت آميز بفرست بر محمد(صلى الله عليه وآله ) و اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله ) و بارك على محمدو آل محمد و بركات و خيرات را زياده كن بر محمد (صلى الله عليه وآله ) و اهلبيتمحمد (صلى الله عليه وآله ). و سلم على محمد وآل محمد و سلام فرست بر محمد (صلى الله عليه وآله ) وآل محمد (صلى الله عليه وآله )، و ترحم على محمدآل محمد و رحمت آور بر محمد (صلى الله عليه وآله ) واهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله )، كما صليت و باركت و ترحمت چنانكه درود وبركت فرستادى و رحمت آوردى و منت نهادى على ابراهيم وال ابراهيم بر خليل خود ابراهيم و اهل بيت او انك حميد مجيد به راستى ودرستى كه تو، سخت ستوده اى به اعطاى نعم و بس بزرگوارى در ايفاى كرم .
تذكره : اگر كسى را اين توهم حاصل شود كه مگر تشبيه درود پيغمبر ما (صلى اللهعليه وآله ) و ال او، بر (درود) حضرت ابراهيم (عليه السلام ) و آلش يادى از اين مى دهدكه حضرت ابراهيم افضل از پيغمبر ما باشد، اين خلاف واقع است .
جواب آنكه : مراد از اين تشبيه آن است كه همانگونه كه درودى بر ابراهيم واهل بيت و اهل بيت او فرستادى ، بهتر و برتر از درودى كه بر انبياء پيش از ابراهيمفرستاده اى هم بر اينگونه درودى بر محمد (صلى الله عليه وآله ) واهل بيت او فرست كه بس بهتر و برتر باشد از درودى كه بر انبياء سلف روىفرستاده اى كه از آن جمله ، يكى همه حضرت ابراهيمخليل است على نبينا (عليهم السلام ) و همين معنىدليل بر اين است كه افضليت پيغمبر ما بر حضرت ابراهيم ثابت و قاطع است .
يا سيد الانام درود جناب تو
ورد زبان ماست مه و سال و صبح و شام
نزديك تو چه تحفه فرستيم ما ز دور
مقدور ما همين صلوات است و السلام .
تسليم 
سپس براى گشودن نماز و بيرون رفتن از آن ، در خاطر خود ارواح طيبه انبياء و ائمهمعصومين و ملائكه و جميع مؤمنين و كليه اهل طاعت موجود در آسمانها و زمين را خطور داده وآنان را مخاطب قرار دهد و گويد:
السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته السلام على على اميرالمؤمنين ،السلام على الائمه المعصومين ، السلام على جميع انبياء انبياء الله و المرسلين السلامعلى جميع ملائكة الله و المقربين ، السلام على جميعاهل الطاعة فى السموات و الارضين السلام علينا و على عبادالله الصالحين ، السلامعليكم و رحمة الله و بركاته
السلام عليك ايهاالنبى و رحمة الله و بركاته سلام بر شما باد اى پيامبرعظيم الشاءن اسلام ، و رحمت و بركتهاى بى پايان خداوند نيز بر تو باد.
السلام على على اميرالمؤمنين سلام و درود بر تو باد اى ولى الله الاعظم علىبن ابيطالب ، اى امير و سالار مؤمنان .
السلام على الائمة المعصومين سلام ودرود بر امامان و پيشوايان پاك و معصوم ازهر لغزش و گناه باد.
السلام على جميع انبياء الله و المرسلين سلام و درود بر تمامى پيامبران خدا وفرستادگانش باد.
السلام على جميع ملائكة الله و المقربين سلام و درود بر تمامى فرشتگان خدا،خصوص فرشتگان بسيار مقرب خدا باد.
السلام على اهل الطاعة فى السموات و الارضين سلام و درود بر تمامىاهل عبادت و اطاعت در آسمانها و زمين باد.
السلام علينا وعلى عبادالله الصالحين سلام و درود بر ما و بر بندگان صالحو شايسته پروردگار باد.
السلام عليكم و رحمة الله و بركاته سلام بر همه شما باد و رحمت خداى وبركتهاى او كه پايان پذير نيست .
حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود كه : معنى سلام در آخر هر نمازى امان است يعنى :هر كه ادا كرد امر خداى تعالى و سنت پيغمبر او را از روى خشوع ، پس او راست امان ازبلاهاى دنيا و برات از عذاب آخرت .
و مستحب است كه بعد از تسليم ، ساعتى در جاى نماز قرار گرفته ذكر خداى و دعا كندومراد از تعقيب همين است يعنى : بعد از هر نماز، قدرىمشغول ذكر و دعا كردن باشد.
و در حديث آمده كه دعا بعد از نماز فريضه فاضلتر است از نافله و در حديث ديگر آمدهكه تعقيب در طلب رزق ، ابلغ است از مسافرت در بلاد و بهترين اذكار تعقيب : تسبيححضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است ، بدنى نحو كه : 34 مرتبه اللهاكبر و 33 مرتبه سبحان الله و 33 مرتبه الحمدلله بگويد وسپس سه مرتبه سوره توحيد و سه مرتبه صلوات و سه مرتبه آيه مباركه : ومن يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب و منيتوكل على الله ، فهو حسبه ، قد جعل الله لكل شى ء قدرا را با اخلاصكامل بخواند.
خاتمه 
اين است ترجمه كامل و آداب آن ، چنانكه از ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين بما رسيده است .
و از اذكار آنچه واجب است ، بى خلاف :
تكبيرة الاحرام كه بعد از نيت بايد گفت
فاتحة الكتاب كه قرائت سوره مباركه حمد در ركعتاول و دوم هر نماز است .
تسبيح در هريك از ركوع و سجود.
شهادتين و صلوات بر پيغمبر و آل اوست كه در ركعت دوم و ركعت آخر هر نمازبعد از دو سجده بايد خواند.
و فقهاء اماميه سوره ديگر بعد از حمد را و همچنين سلام آخر نماز راواجب دانسته اند و اماقنوت مستحب مؤكد است و شيعه بر آن مداومت مى كند.
از افعال آنچه واجب است به يقين :
نيت است كه مقصود از آن قصد قربت است در اداء هر يك از نمازهاى مفروضه ومسنونه
قيام كه عبارت است از راست داشتن پشت و تكيه نكردن بر چيزى .
ركوع كه قصد از آن خم شدن است به قدرى كه دستها به زانوها برسد.
سجود بر اعضاء سبعه ، كه عبارتند از: دو سر انگشتان شصت پا و دو سرزانوها و دو كف دست و پيشانى .
جلوس نشستن در تشهد.
طماءنينه كه به منظور از آن درنگ به قدر ذكر واجب در هر يك از مواضع و مواقعمعينه است و اين شرط نيز شامل برخاستن از ركوع و نشستن پس از سجود نخستين نيز هست .
شرط ديگر جهر و اخفات است كه مراد از آن بلند خواندن قرائت در نماز صبحاست و دو ركعت اول شام و خفتن و آهسته گفتن در غير آن ، بجز بسملات كه بلندخواندن آنها مستحب است .
نيز در صحت نماز، هفت امر بى شبهه شرط است و بدون مجموع آنها نماز صحيح و مشروعنيست بلاقيل كه عبارت از: 1 - عقل 2 - اسلام 3 - طهارت 4 - وقت 5 - مكان 6 - مكان 7 - قبله.
چه نماز مخبط و منكر و ناپاك و نا بگاه و در جاى و جامه مغصوب و منحرف از جانب كعبه ،خارج از صحت و خالى از اعتبار است حق تعالى همه را فيض عبادت عنايت فرمايد.
بمحمد و اله الاطياب ، عليهم سلام الله الملك الوهاب
پايان ،
ملامحسن فيض كاشانى
 اسرار نماز
به قلم مبارك
عالم ربانى ، صاحب كرامات
مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى
(قدس سره الشريف)
مختصرى از زندگانى حاج شيخ 
بسمه تعالى
عالم ربانى مرحوم حاج شيخ حسنلى اصفهانى قدس سره الشريفه فرزند علىاكبر بن رجبعلى مقدادى اصفهانى (رحمه الله ) در شب دوشنبه و يا جمعه 15 ذى القعدهالحرام 1279 ه‍ق درمحله معروف به جهانباره اصفهان ديده به جهان مى گشايدوى از بدو تولد تا سنين حدودا (يازده سالگى ) تحت عنايات و توجهات خاص استاد حاجمحمد صادق تخته فولادى قرار مى گيرد تا اينكه در سن يازده سالگى ، حاجى از دارفانى به دار باقى ارتحال مى كنند و حاج شيخ از آن پس شبهامشغول عبادت و رياضت و روزها مشغول تحصيل علوم مختلف ، مخصوصا علوم دينى دراصفهان مى شوند، و سپس براى تكميل معارف به نجف اشرف ، كنار مرقد مطهر حضرتاميرالمؤمنين (عليه السلام ) مشرف مى شوند و در محضر علماى آن زمان ، مخصوصا مرحومحاج سيد مرتضى كشميرى (رحمه الله ) بهتحصيل و تكميل علوم و تزكيه نفس مى پردازند و پس از بهره گيرى علوم ظاهرى وباطنى به اصفهان مراجعت مى كنند حاج شيخ درطول سالهاى 1303 تا 1329 ه‍ق چندين مسافرت به مشهد مقدس و نجف اشرف و مدينهمنوره و مكه معظم مى كنند ولى از 1329 تا 1361 ه‍ق كه پايان عمر شريف آن بزرگواربود در مشهد مقدس رحل اقامت مى افكند و روزهامشغول تدريس و شبها مشغول عبادت و رياضت مى شوند تا سرانجام صبح روز يكشنبه17 شعبان 1361 ه‍ق روح مباركش به عالم قدس و بقا،ارتحال مى نمايند و جنازه آن مرد بزرگ باشكوه تمام توسط اهالى مشهد كه همه شهر آنروز تعطيل مى شود، تشييع و در ايوان عباسى صحن مطهر امام رضا (عليه السلام ) كههم اكنون زيارتگاه علاقه مندانش است ، دفن مى گردند آثار و بركات آن وجود مبارك وكراماتى كه از آن مرد خدا به ظهور رسيده ، در اينمجمل نگنجد.
گر تو خواهى سر آن جان جهان
رو نشان از بى نشانها را بخوان .
روحش شاد، روانش جاودان باد.
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند متعال ، در آيات عديده اى ، از قرآن مجيد، نماز را به بندگان خود تاءكيد فرمودهاست : در سوره نساء آيه 103 مى فرمايد: فاقيموا الصلوة ان الصلوة كانت علىالمؤمنين كتابا موقوتا نماز را به پاى داريد كه نماز براىاهل ايمان حكمى لازم و فريضه اى واجب و حتمى است .
در سوره بقره ايه 238 مى فرمايد: حافضوا على الصلوات و الصلوة الوسطىوقوموالله قانتين نسبت به نمازها و به ويژه نماز وسطى (كه به عقيده اكثرمفسران ، نماز صبح است ) مراقبت و دقت كافى و لازم به كار بريد و در اطاعت خداوندفروتن باشيد.
و نيز در سوره ابراهيم ، آيه 31، مى فرمايد: قل لعبادى الذين امنوا يقيموا الصلوة بگو (اى پيامبر) به بندگانم كهايمان آورده اند، نماز را بپاى دارند.
در سوره طه آيه 14، فرمايد: اننى انا الله لااله الا انا فاعبدنى و اقمالصلوة لذكرى بدون هيچ ترديد من خداوندگارم ، و خدايى جز من نيست ؛ پسمرا پرستش كن و بياد من نماز را بپاى دار.
در سوره عنكبوت ، آيه 45 فرمايد: و اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاءو المنكر نماز را برپاى دار كه نماز، از فحشاء و منكر و زشتيها و نارواها بازمى دارد...
حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: من ترك الصلوة متعمدا فقدكفر آنكس كه به عمد و اختيار، نماز نخواند، قطعا كافر شده است
در حديث ديگر فرمود: ما بين العبد و الكفر ترك الصلوة فاصله ميانبنده و كافر گرديدن او، ترك نماز است .
هرآنكس غافل از حق يك زمان است
در آن دم كافر است ، اما نهان است
اگر آن غافلى پيوسته بودى
در اسلام بر وى بسته بودى
نيز از پيامبر خداى مروى است كه : لايزال الشيطان ذعرا عن المؤمن ما حافظ علىالصلوة الخمس ، فاذا ضيعهن تجرء عليه ، و اوقعه فى العظائم شيطانپيوسته و تا آن زمان كه مؤمن بر نمازهاى پنجگانه خود مراقبت دارد از وى هراسان استولى چون آدمى نماز خود را ضايع كند، شيطان نيز بر او جسور مى گردد و در گناهانبزرگش مى افكند.
بارى بدان اى عزيز! كه علماء بزرگ اسلام ، طريقتكميل انسان را در اين دو جمله خلاصه كرده اند: التعظيم لامرالله و الشفقة علىخلق الله بزرگ داشتن اوامر الهى : ازقبيل نماز و روزه و حج و جهاد و... كه اين حكمهاى خدا را بزرگ شمارند و با احترامكامل بجا آورند و محبت نسبت به مخلوق خداوند از آن نوع محبت كه بزرگتران نسبت بهكوچكتران خود، مرعى مى دارند، و همراه با نوعى نگرانى و ترس است فىالمثل : محبت پدر و مادر، نسبت به فرزند خردسال كه مى گويد: مى ترسم بچه برودبيرون ، صدمه اى به او بخورد و يا مى ترسم بچه گرسنه بماند يا مى ترسمبچه اينگونه غذا بخورد و ناخوش شود اينگونه محبت كه در فارسى آن را به مىترسم معنى مى كنند، شفقت است ما حصل آنكه با بندگان خدامثل اولاد خود محبت داشته باشد.

next page

fehrest page

back page