بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آشنایی با ادیان بزرگ, حسین توفیقى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADYAN001 -
     ADYAN002 -
     ADYAN003 -
     ADYAN004 -
     ADYAN005 -
     ADYAN006 -
     ADYAN007 -
     ADYAN008 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

7-6- خدا و قيصر 

گفته مى شود كه در اناجيل آمده است : (كار قيصر را به قيصر واگذاريد و كار خدا رابه خدا.) بايد دانست كه (اولا) عبارت مذكور دراناجيل به اين شكل است : (مال قيصر را به قيصر رد كنيد ومال خدا را به خدا)، (ثانيا) اين سخن به چيزى دلالت نمى كند، زيرا حضرت مسيح (ع )هنگام گفتن آن در شرايط تقيه بوده است :
(20) و مراقب او بوده ، جاسوسان فرستادند كه خود را صالح مى نمودند تا سخنى ازاو گرفته ، او را به حكم و قدرت والى بسپارند (21) پس از او سؤال نموده گفتند: (اى استاد مى دانيم كه تو را به راستى سخن مى رانى و تعليم مى دهىو از كسى رودارى نمى كنى ، بلكه طريق خدا را به صدق مى آموزى (22) آيا بر ما جايزهست كه جزيه به قيصر بدهيم يا نه ؟ (23) او چون مكر ايشان را درك كرد بديشان گفت: (مرا براى چه امتحان مى كنيد؟) (24) دينارى به من نشان دهيد (آنان دينارى را نزد اوآوردند و او پرسيد) صورت و رقمش از كيست ؟) ايشان در جواب گفتند: (از قيصر است.) (25) او به ايشان گفت : (پس مال قيصر را به قيصر رد كنيد ومال خدا را به خدا.) (26) پس چون نتوانستند او را به سخنى در نظر مردم ملزم سازند، ازجواب او در عجب شده ، ساكت ماندند (لوقا 20:20-26، متى 22:15-22، مرقس12:13-17).


8-6- ستيز با دين به دنيا فروشان  

حضرت عيسى مسيح (ع ) رهبران دينى خودپسند، رياكار و دنياپرست را به شدت سرزنشمى كرد. همين امر آنان را برانگيخت تا براى نابودى آن حضرت توطئه و اقدام كنند.برخى از سخنان او در اين باب چنين است :
(...(13) واى بر شما اى كاتبان و فريسيان رياكار كه در ملكوت آسمان را به روىمردم مى بنديد زيرا خود داخل آن نمى شويد وداخل شوندگان را از دخول مانع مى شويد (14) واى بر شمااى كاتبان و فريسيانرياكار زيرا خانه هاى بيوه زنان را مى بلعيد و از روى ريا نماز راطويل مى كنيد؛ از آن رو عذاب شديدتر خواهيد يافت (15) واى بر شما اى كاتبان وفريسيان رياكار زيرا كه بر و بحر را مى گرديد تا مريدى پيدا كنيد و چون پيدا شداو را دو مرتبه پست تر از خود پسر جهنم مى سازيد...(29) واى بر شما اى كاتبان وفريسيان رياكار كه قبرهاى انبيا را بنا مى كنيد و مدفنهاى صادقان را زينت مى دهيد(30) و مى گوييد اگر در ايام پدران خود مى بوديم ، در ريختن خون انبيا با ايشانشريك نمى شديم (31) پس ‍ برخود شهادت مى دهيد كه فرزندان قاتلان انبيا هستيد،پس شما پيمانه پدران خود را لبريز كنيد (33) اى ماران و افعى زادگان چگونه ازعذاب جهنم فرار خواهيد كرد...) (متى 23:1-36، لوقا 11:39-54).


9-6- نمايش قدرت  

حضرت عيسى مسيح (ع ) گفت :
(27) (زيرا كه پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود و در آنوقت هر كسى را موافق اعمالش جزا خواهد داد (28) هر آينه به شما مى گويم كه بعضىدر اينجا حاضرند كه تا پسر انسان را نبينند كه در ملكوت خود مى آيد ذائقه موت رانخواهند چشيد.) (متى 16:27-28، مرقس 9:1، لوقا 9:26-27).
سرانجام آن حضرت در واپسين روزهاى زندگى خود در مياناستقبال پرشور منتظران ملكوت آسمانى در حالى كه بر كوه الاغى سوار بود وارد شهرقدس شد. از جمله شعارهايى كه در آن جمع به گوش مى رسيد، اين بود: (مبارك بادپادشاه اسرائيل كه به اسم خداوند مى آيد.)
(39) آنگاه بعضى از فريسيان از ميان بدو گفتند: (اى استاد شاگردان خود را نهيبنما.) (40) او در جواب ايشان گفت : (به شما مى گويم اگر اينها ساكت شوند هر آينهسنگها به صدا آيند.) (لوقا 19:39-40).
وى با شكوه و جلال فراوان به معبد پا نهاد و آن مكان مقدس را از كسانى كه به خريد وفروش مشغول بودند، پاكسازى كرد. شايد برخى مردم انتظار داشتند مسيحاى موعود براسب سوار شود و تخت پادشاهان ستمكار را واژگون سازد، اما تنها كارى كه حضرتعيسى مسيح (ع ) در آن شرايط انجام داد اين بود كه بر كره الاغى عاريتى سوار شد وپس از ورود به معبد، (تختهاى صرافان و كرسيهاى كبوتر فروشان را واژگون ساخت) (متى 21، مرقس 11، لوقا 19 و يوحنا 12).
در واقع حضرت مسيح (ع ) با كار خود جامعه بنىاسرائيل را آزمايش ‍ كرد و پس از مشاهده مخالفت آشكار فريسيان با اقدامات اصلاحى اودر معبد، دانست كه شرايط براى انقلاب فراهم نيست . از اين رو، پس از عتاب فراوان ،شهر قدس را مخاطب قرار داد و گفت :
(37) (اى اورشليم ، اورشليم ، قاتل انبيا و سنگسار كننده مرسلان خود، چند مرتبهخواستم فرزندان تو را جمع كنم ، مثل مرغى كه جوجه هاى خود را زيربال خود جمع مى كند و نخواستيد (38) اينك خانه شما براى شما ويران گذارده مى شود(39) زيرا به شما مى گويم از اين پس مرا نخواهيد ديد تا بگوييد مبارك است او كه بهنام خداوند مى آيد.) (متى 23:37-39، لوقا 13:34-35).


10-6- تكميل تورات  

حضرت عيسى مسيح (ع ) در موعظه بر روى كوه ، رسالت خود را چنين شرح داد:
(17) گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا صحف انبيا راباطل سازم ، نيامده ام تا باطل بنمايم ، بلكه تا تمام كنم (18) زيرا هر آينه به شمامى گويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزه اى با نقطه اى از تورات هرگززايل نخواهد شد، تا همه واقع شود (19) پس هر كه يكى از اين احكام كوچكترين (يعنىجزئى ترين حكم تورات ) را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد، در ملكوت آسمان كمترينشمرده خواهد شد؛ اما هر كه به عمل آورد و تعليم نمايد او در ملكوت آسمان بزرگخواندهم خواهد شد...(38) شنيده ايد كه گفته شده است چشمى به چشمى و دندانى بهدندانى (39) ليكن من به شما مى گويم با شرير مقاومت مكنيد، بلكه هر كه به رخسارهراست تو طپانچه زند ديگرى را نيز به سوى او بگردان ...) (متى 5:17-48).
برخى از افراد عبارت فوق را به معناى تسليم در برابر ستمكاران و پذيرش ستمآنان دانسته اند، اما مى توان گفت كه اين سخن يك توصيه اخلاقى مبالغه آميز است و تنهابه عفو و بخشايش در امور شخصى دلالت مى كند. دستورهاى اكيد و فراوانى مانند آن ،مبنى بر صبر و عفو بدكاران و سلام دادن به افراد بى فرهنگ و بزرگوارى ورزيدنبرابر ناهنجاريهاى ايشان در قرآن مجيد و احاديث اسلامى يافت مى شود و سيره اولياىالهى بر آن گواهى مى دهد.(35)
حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) يكى از صفات پسنديده انسان تقواپيشه را اين مى داند كهاز كسى كه به او ستم روا داشته ، گذشت مى كند: (يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمهو يصل من قطعه .) (36) همچنين آن حضرت در نامه به امام حسن مجتبى (ع ) بهامورى از اين قبيل سفارش مى كند و مى افزايد: (نبايد اين دستورالعمل را در غير مورد آن ، يا نسبت به كسى كه شايسته آن نيست ، اجرا كرد.) (37) درروايتى نيز مى خوانيم كه امام جعفر صادق (ع ) همين عبارت مربوط به طپانچه زدن را بهحضرت مسيح (ع ) است . (38)در موردى ديگر ازانجيل مى خوانيم :
(21) آنگاه پطرس نزد او آمده ، گفت : (خداوندا چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد، مىبايد او را آمرزيد آيا تا هفت مرتبه ؟) (22) عيسى بدو گفت : (تو را نمى گويم تا هفتمرتبه ، بلكه تا هفتاد هفت (70*7) مرتبه ) (متى 18:21-22، لوقا 17:3-4).
به گفته يوحنا، هنگامى كه حضرت عيسى مسيح (ع ) را دستگير كردند، يكى از دشمنانبه او طپانچه زد. آن حضرت فورا اعتراض كرد و گفت : (براى چه مى زنى ؟) (يوحنا18:22-23).
همچنين ، با آنكه حضرت مسيح (ع ) عدم مقاومت در برابر شرير را توصيه كرده ،شاگردان و پيروان وى اين سفارش را مربوط به امور شخصى مى دانستند و در برابرزورگويان كاملا مقاومت مى كردند (شرح اين مقاومتها در كتاباعمال رسولان آمده است ). آنان براى اينكه بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دينايستادگى كنند به درگاه الهى چنين دعا كردند:
(24) (خداوندا، تو آن خدا هستى كه آسمان و زمين و دريا و آنچه را در آنهاست آفريدى ...(27) زيرا كه فى الواقع بر بنده قدوس تو عيسى كه او را مسح كردى ، هيروديس وپنطيوس پيلاطس با امتها و قومهاى اسرائيل با هم جمع شدند (28) تا آنچه را كه دست وراءى تو از قبل مقدر فرموده بود، بجا آورند (29) الآن اى خداوند به تهديدات ايشاننظر كن و غلامان خود را عطا فرما تا به دليرى تمام به كلام تو سخن گويند.)(اعمال رسولان 4:24-29).
هنگامى كه بزرگان يهود ديدند تعاليم عيسى منافع آنان را مورد تهديد قرار مى دهد،براى كشتن او توطئه كردند. يكى از شاگردان او به نام يهوداى اسخريوطى به وىخيانت كرد. آنگاه عيسى كه به اتهام توطئه براندازى حكومت استعمارى روم ، تحت تعقيبقرار گرفته بود، به مقامات رومى سپرده شد. به نوشتهاناجيل ، وى در آخرين شب زندگى ، عشاى ربانى را با شاگردان خود صرف نظر كرد.پس از شام آخر، مقامات رومى او را دستگير كردند و به محكمه بردند و در آنجا به اعداممحكوم شد.
طبق تعليم اناجيل ، عيسى مصلوب شد، روى صليب مرد و او را دفن كردند. پس از سه روز،خدا او را از مرگ برخيزاند. وى چندين بار براى شاگردان خود ظاهر شد، سپس بهآسمان رفت . در روز عيد گلريزان (پنحاهه ، پنطيكاست ) روح القدس در رسولانحلول كرد و پس از ايشان جماعتى را پديد آورد كه در طى قرون و اعصار، رسالت عيسى(ع ) را به دوش داشتند و چون او عمل مى كردند.
7. رسولان
حضرت عيسى مسيح (ع ) در آغاز قيام خويش ، يارانى را برگزيد تا به نشر دعوت وىكمك كنند. اين موضوع در پايان سوره صف آمده است و دراناجيل مى خوانيم :
(18) و چون عيسى به كناره درياى جليل مى خراميد، دو برادر يعنى شمعون مسمى به(پطرس ) و برادرش اندرياس را ديد كه دامى در دريا مى اندازد؛ زيرا صياد بودند(19) بديشان گفت : (از عقب من آييد تا شما را صياد مردم گردانم ) (20) در ساعت دامهارا گذارده ، از عقب او روانه شدند (متى 4:18-20؛ مرقس 1:16-18).
اين ياران را معمولا (شاگردان ) عيسى مى نامند. او دوازده تن از آنان را برگزيد و آنانرا (رسول ) ناميد (لوقا 6:13). قرآن مجيد رسولان حضرت عيسى (ع ) را (حوارى ) مىنامد كه در زبان حبشى به همين معنى است . او مى خواست هنگامى كه پيروزمندانه بركرسى جلال مى نشيند، آنان نيز بر دوازده كرسى بنشيند و بر دوازده بسط بنىاسرائيل داورى كنند (متى 19:28).
نام دوازده رسول حضرت عيسى (ع ) در اناجيل (متى 10:2-4؛ مرقس ‍ 3:16-19؛ لوقا6:14-16؛ اعمال رسولان 1:13) از اين قرار است .
1. شمعون (پطرس )؛
2. اندرياس (برادر پطرس )؛
3. يعقوب (پسر زجبدى )؛
4. يوحنا (برادر يعقوب )؛
5. فيليپس ؛
6. برتولما؛
7. توما؛
8. متى ؛
9. يعقوب (پسر حلفى )؛
10. تدى (به گفته لوقا: يهودا برادر يعقوب )؛
11. شمعون غيور؛
12. يهوداى اسخريوطى .
به گفته اناجيل ، همان طور كه عيسى پيشگويى كرده بود، همه رسولان در مورد اولغزش خوردند و هنگام دستگيرى وى ، او را رها كردند و گريختند. يهوداى اسخريوطىنيز قبلا با مراجعه به بزرگان يهود، براى كمك به دستگيرى عيسى اعلام امادگىكرده بود و به همين منظور، وى را به آنان نشان داد و درمقابل آن پولى گرفت . پس از رفتن حضرت عيسى ، يازدهرسول ديگر با انتخاب فردى به نام (مقياس )به جاى يهوداى اسخريوطى ، عدد دوازدهرا كامل كردند (اعمال رسولان 1:15 - 26).
بزرگترين رسول شمعون است كه حضرت عيسى (ع ) وى را (پطرس )يعنى (صخره)ناميد و او را سنگ زير بناى كليسا يعنى جامعه مسيحيت قرار داد:
(18) (و من نيز تو را مى گويم كه تويى پطرس وبر اين صخره ، كليساى خود را بنامى كنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهد يافت (18) و كليدهاى ملكوت آسمان را به تومى سپارم و آنچه در زمين ببندى ، در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشايى ، درآسمان كشاده شود.)(متى 16: 18 - 19؛ 21: 15 - 19).
يوحنا در خردسالى رسول شده (يوحنا 13:23 - 25 و 21: 20) و به عقيده مسيحيان ،انجيل خود را در سن پيرى ، در پايان قرن اول نوشته است . متاىرسول نيز يكى از اناجيل را نوشته است . همچنين برخى از رساله هاى عهد جديد بهپطرس يوحنا و رسولان ديگر منسوب شده است . چندينانجيل و رساله اپوكريفايى را به رسولان نسبت داده اند و بعضى از جوامع مسيحىسابقه كليساى خود را به برخى از رسولان مى رسانند.
با آنكه حضرت عيسى (ع ) پطرس را به جانشينى خود برگزيده بود،رسول ديگرى به نام (پولس )عملا موقعيت بهترى پيدا كرد و معمار مسيحيت كنونى شد.نام اين شخص در آغاز، (شاؤ ول )بود كه از نامهاى عبرى است و تلفظ يونانى آن(ستولس )مى شود .او پس از قبول مسيحيت ، نام خود با به (پولس ) تغيير داد كهترجمه يونانى واژه (شاؤ ول )و به معناى (كوچك )است .
وى با آنكه يك يهود متعصب بود، تابعيت رومى داشت و پس از رفتن حضرت عيسى (ع )،به آزار مسيحيان مشغول بود تا اينكه مدعى شد هنگامى كه براى دستگيرى برخىمسيحيان از شهر قدس به دمشق مى رفته است ، نور عيسى را در راه ديده و به دستور اومسيحى شده است (اعمال رسولان 9: 1 - 31).
پولس با شور و نشاط فراوان به تبليغ مسيحيت آغاز كرد و در اين راه بسيار رنجكشيد. او كه مدعى رسالت از جانب حضرت مسيح بود، به مناطق مختلف سفر كرد و مسيحيترا به اطراف درياى مديترانه گسترش ‍ داد. رساله هايى نيز به تازه مسيحيان آن مناطقنوشت و به آنان رهنمود داد. برخى از اين رساله ها در كتاب عهد جديد گرد آمده است .
انديشه هاى تازه پولس ميان رسولان تنش مى آفريد و درگيريهاى وى با پطرس وساير رسولان ، در كتاب اعمال رسولان و رساله هاى خود او منعكس شده است . وى مىنويسد: (اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم ؛ زيرا كه مستوجبملامت بود.)(رساله به غلاطيان 2: 11).
پولس هنگام برشمردن فضائل خويش و خطرهايى كه در راه تبليغ مسيحيت بر خود همواركرده است ، به (برادران كذبه )اشاره مى كند و مقصود او رسولانى است كه با انديشههاى او مخالفت مى كرده اند:
(22) آيا عبرانى هستند، من نيز هستم . اسرائيلى هستند، من نيز هستم . از ذريت ابراهيم هستند،من نيز مى باشم (23) آيا خدام مسيح هستند، چون ديوانه حرف مى زنم من بيشتر هستم . درمحنتها افزونتر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر (24) ازيهوديان پنج مرتبه ، از چهل يك كم ، تازيانه خوردم (25) سه مرتبه مرا چوب زدند،يك دفعه سنگسار شدم ، سه كرت شكسته كشتى شدم ، شبانه روزى در دريا به سربردم (26) در سفرها بارها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، در خطرهاى از قوم خود،در خطرها از امتها، در خطرها در شهر، در خطرها در بيابان ، در خطرها در دريا، در خطرهادر ميان برادران كذبه (27) در محنت و مشقت ، در بيخوابيها بارها، در گرسنگى و تشنگى، در روزها بارها، در سرما و عريانى (28) بدون آنچه علاوه بر اينهاست ، آن بارى كههر روزه بر من است يعنى انديشه براى همه كليساها (29) كيست ضعيف كه من ضعيف كه منضعيف نمى شوم ؟ كه لغزش مى خورد كه من نمى سوزم (30) اگر فخر مى بايد كرد،آنچه به ضعف من تعلق دارد، فخر مى كنم (31) خدا و پدر عيسى مسيح مسيح خداوند كهتا به ابد متبارك است ، مى داند كه دروغ نمى گويد (32) در دمشق ، والى حارث پادشاه، شهر دمشقيان را براى گرفتن من محافظت مى نمود (33) و مرا از دريچه اى در زنبيلى ازباره قلعه پايين كردند و از دستهاى وى رستم (رساله دوم به قرنتيان 11: 22 - 33).
گفته مى شود كه پولس در حدود سالهاى 64 - 67 در رم درگذشته است . از نظرمسيحيان جمعى از رسولان مانند پطرس و پولس شهيد شده اند. آرامگاه پطرس در تپهواتيكان شهر رم بسيار اهميت دارد و از دير باز مركز مسيحيت كاتوليك بوده است . كليساى(سنت پيتر)و كاخها و باغهاى اطراف آن از زيباترين آثار هنرى جهان است . در كتابهاىتاريخى مستقل هيچ چيز درباره رسولان يافت نمى شود.


8- پايه گذارى كليسا 

هر يك از چهار انجيل زندگينامه و مقدارى از سخنان حضرت عيسى (عليه السلام ) را مىآوردند، ولى عمده اهتام آنها به پيام رسانى آن حضرت مربوط مى شود. همچنين داستانمصلوب شدن وى در پايان هر چهار انجيل آمده است . به طورى كه ازاناجيل به دست مى آيد، آن حضرت زاهدى پرشور بود كه براى اصلاح جامعه پوسيده وفرسوده فلسطين در عصر خود برنامه گسترده اى داشت و براى اجراى آن نهايت سعى وكوشش را به عمل آورد، ولى موفقيت وى در آن زمان بسيار ناچيز بود. اما به خاطر پايهگذارى كليسا يعنى جامعه مسيحى كه از چند شاگردتشكيل شده بود، پس از رفتن وى و با گذشت ساليان دراز،اندك اندك دينى كه به وىمنسوب بود، پاگرفت . از نظر تاريخ نگاران نقش پولس كه پس از وى مسيحى شد، درترويج مسيحيت بسيار مهم است . ولى مسيحيان نقش روح القدس را در اين كار مهم مى دانند.
جامعه مسيحيت كه توصيف آن در كتاب عهد جديد آمده است ، كليساى رسولان ناميده مى شود ومقصود از آن ، جامعه رسولان و نسل اول مسيحيت است . اين جامعه از نظر زمانى به تقريب ،فاصله سالهاى 30 تا 100، يعنى از عيد گلريزان تا تدوين آخرين بخش كتاب مقدس رادر بر مى گيرد.
جامعه مسيحى نخستين اين گونه بود:
(42) (تازه مسيحيان ) در تعليم رسولان و مشاركت ايشان و شكستن نان و دعاها مواظبت مىنمودند (43) همه خلق ترسيدند و معجزات و علامات بسيار از دست رسولان صادر مىگشت (44) همه ايمانداران با هم مى زيستند و در همه چيز شريك مى بودند (45) و املاك واموال خود را فروخته ، آنها را به هر كس به قدر احتياجش تقسيم مى كردند (46) هر روزهدر هيكل به يك دل پيوسته مى بودند و در خانه ها نان را پاره مى كردند و خوراك بهخوشى و ساده دلى مى خوردند (47) و خدا را حمد مى گفتند و نزد تمامى خلق عزيز مىگشتند (اعمال رسولان 2:42- 47).
اين عزت با گذشت زمان ، نخست از جانب يهود و سپس از جانب امپراطورى روم به دشمنىمبدل شد.
در اورشليم جامعه اى از مسيحيان يهودى الاص به رهبرى يعقوبرسول پايه گذارى شد و تعداد افراد آن در همان شهر و سپس در ساير مناطق فلسطينگسترش يافت . فرستادگانى نيز مانند پولس و برنابا بشارت را به اقوامغيريهودى رساندند. به دنبال اين قضيه ، نخستين مورد از مشكلاتى كه پيش روى كليساقرار داشت ، پديد آمد و اين سؤ ال مطرح شد كه آيا بت پرستان تازه مسيحى ، پيش ازآنكه به مسيحيت پذيرفته شوند، بايد به دين و شريعت يهودى گردن نهند يا خير؟عقيده پولس كه مورد قبول پطرس و يعقوب نيز واقع شد، اين بود كه خدا عيسى را ازمردگان برخيزاند و با اين عمل راه براى دوره جديدى از نجات گشوده شد و بر ايناساس ‍ مسيحيان از اين پس به پيروى از شرع يهود ملزم نيستند.
آنگاه مسيحى شدن بت پرستان به بركت تبليغ و تبشير رسولان در همه مناطق امپراطورىروم افزايش يافت و افرادى كه از غيريهوديت به مسيحيت راه يافته بودند، در كليساىمسيحى اكثريت يافتند. جوامع كوچك مؤ منان نيز در شهرهاى امپراطورى از سوريه تا مصرو پس از آن در آناتولى و يونان و سرانجام در ايتاليا به وجود آمدند. بر اساس ‍منقولات سنتى ، پطرس نخست در اورشليم ، سپس در انطاكيه و سرانجام در رم به رهبرىجامعه رسولان برگزيده شد و اعدام وى در عهد نرون در شهر رم رخ داد.


9- كتاب مقدس  

كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: عهد جديد و عهد عتيق . علت اين نامگذارى آن است كهمسيحيان معتقدند خدا با انسان دو پيمان بسته است : يكى پيمان كهن ، به وسيله پيامبرانپيش از عيسى مسيح . در اين پيمان مرتبه اى از نجات از طريق وعد، و عيد، قانون و شريعتبه دست مى آيد. ديگرى پيمان نو، توسط خداى متجلى يعنى عيسى مسيح . در پيمان نونجات از طريق محبت حاصل مى شود. به اين معنا كه طبق اعتقاد آنان ، خداى پسر بهشكل انسان مجسم مى شود، گناهان بشر را برخود مى گيرد و باتحمل رنج صليب ، كفاره گناهان مى شود. تا آنجا كه تاريخ نشان مى دهد، اين عقيده ، باوجود دورى آن از عقل و منطق ، زيربناى مسيحيت بوده است . درانجيل يوحنا چنين مى خوانيم :
(16) زيرا خداوند جهان را اين قدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه به اوايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاودانى يابد (17) زيرا خدا پسر خود را در جهاننفرستاد تا بر جهان داورى كند بلكه تا به وسيله او جهان نجات يابد (يوحنا 3:16 -17).
آن قسمت از كتاب مقدس كه درباره پيمان كهن سخن مى گويد عهد عتيق ، و آن قسمت كهدرباره پيمان نو سخن مى گويد عهد جديد ناميده مى شود.
در حقيقت عهد عتيق كتاب آسمانى يهوديان است كه مسيحيان براى آن احترامقائل شده ، آن را در آغاز خود قرار داده اند.
عهد جديد به زبان يونانى نگارش يافته است . چهارانجيل در آغاز عهد جديد وجود دارد. كلمه (انجيل ) در زبان يونانى به معناى مژده است :مژده به فرا رسيده ملكوت آسمان يا پيمان تازه .
تمام عهد جديد مورد قبول همه مسيحيان است و اپوكريفا بين آنها وجود ندارد. البتهكتابهاى اپوكريفايى عهد جديد از اپوكريفاى عهد عتيق بيشتر بوده است ؛ اما در همان دوسه قرن نخست ، مسيحيان اندك اندك بر كتابهاى موجود عهد جديد اتفاق كرده اند.
ترجمه هاى بسيار زيادى از كتاب مقدس به زبانهاى گوناگون انجام گرفته است وسازمانهاى متعددى مخصوص انتشار آنها در سراسر جهان وجود دارد. از جمله آنها انجمن كتبمقدسه است كه در سال 1806 در لندن تاءسيس شد و شعبه هايى در بيشتر كشورهادارد.(39)
مجمع كتابهاى عهد عتيق و عهد جديد 66 كتاب است : عهد عتيق 39 كتاب است كه فهرست آنهادر بخش يهوديت گذشت و عهد جديد 27 كتاب است كه از نظر موضوع به چهار بخشتقسيم مى شوند:
1. اناجيل ؛
2. اعمال رسولان ؛
3. نامه هاى رسولان ؛
4. مكاشفه .


1-9- اناجيل  

گروه زيادى از ياران و پيروان حضرت عيسى (ع ) به نوشتن سيره آن حضرت اقدامكردند و نوشته هايى به وجود آوردند كه بعداانجيل خوانده شد. اندك اندك چهارانجيل از اين انجيلها رسميت يافت و اناجيل ديگر متروك شد.(40)
نويسندگان انجيلاول و انجيل چهارم از حورايون و نويسندگان دوانجيل ديگر از حورايون حواريون معرفى مى شوند.
ميان سه انجيلاول هماهنگى وجود دارد و به اين دليل آنها رااناجيل همنوا مى نامند.
اين بخش مشتمل بر 4 انجيل است :
1. انجيل متى (سيره و مواعظ مسيح با اشاره به پيشگوييهاى عهد عتيق )؛
2. انجيل مرقس (قديمترين و كوتاهترين كتاب سيره و مواعظ مسيح )؛
3. انجيل لوقا (سيره و مواعظ مسيح با تكيه بر جزئيات )؛
4. انجيل يوحنا( متاءخرترين كتاب سيره و مواعظ مسيح با تاءكيد بر مافوق بشر بودناو).


2-9- اعمال رسولان  

در قرن اول ، كتابهاى زيادى پيرامون سيره رسولان مسيحيت نوشته شد، اما تنها يكى ازآنها رسميت يافت .
اين بخش تنها مشتمل بر يك كتاب است به نام :
اعمال رسولان (نوشته لوقا، مؤ لف سومين انجيل در شرححال رسولان بويژه پولس ).


3-9- نامه هاى رسولان  

برخى از رسولان مسيحيت نامه هايى به جوامع و افراد مسيحى عصر خود نوشته اند. آننامه ها اندك اندك اهميت پيدا كرد و به عهد جديد راه يافت . سيزده نامه از پولس است كهدر آنها رهنمودها، ادعاها و مشاجرات خود را نوشته است . نويسنده نامه چهاردهم نامعلوم ونويسنده نامه پانزدهم شخصى به نام يعقوب است (وى به مكتب پولس ‍ انتقاد مى كند).نامه هاى بعدى به دو تن از حواريون به نامهاى پطرس و يوحنا نسبت داده مى شود ونويسنده آخرين نامه فردى به نام يهود است .
اين بخش مشتمل بر 21 نامه است :(مردم روم )؛
1. رساله پولس رسول به روميان
2. رساله اول پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس )؛
3. رساله دوم پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس )؛
4. رساله پولس رسول به غلاطيان (مردم غلاطيه )؛
5. رساله پولس رسول به افسسيان (مردم افسس )؛
6. رساله پولس رسول به افسسيان (مردم افسس )؛
7. رساله پولس رسول به كولسيان (مردم كولسى )؛
8. رساله اول پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكى )؛
9. رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكى )؛
10. رساله اول پولس رسول به تيركمان (نام شخص )؛
11. رساله پولس رسول به تيموتاءوس (نام شخص )؛
12. رساله پولس رسول به تيطس (نام شخص )؛
13. رساله پولس رسول به فليمون (نام شخص )؛
14. رساله به عبرانيان (نامه پولس يا فردى ديگر به يهوديان )؛
15. رساله يعقوب (براى عموم مسيحيان )؛
16. رساله اول پطرس (براى عموم مسيحيان )؛
17. رساله دوم پطرس (براى عموم مسيحيان )؛
18. رساله اول يوحنا (براى عموم مسيحيان )؛
19. رساله دوم يوحنا (براى عموم مسيحيان )؛
20. رساله يهودا (براى عموم مسيحيان ).


4-9- مكاشفه  

قبل از آمدن حضرت مسيح (ع )، مكاشفه نامه هاى متعددى ميان يهوديان رواج داشت كه كتابدانيال در عهد عتيق نمونه اى از آنهاست . مسيحيان نيز كتابهاى مكاشفه اى تازه اى نوشتند،همچنين برخى از كتابهاى مكاشفه يهوديان را دستكارى كرده ، با آرمانهاى مسيحيان هماهنگساختند. كتاب مكاشفه يوحنا در پايان عهد جديد براى مسيحيان بسيار اهميت دارد. يوحنا كهبه اعتقاد مسيحيان ، يك حوارى كم سن و سال حضرت عيسى (ع ) بود، رؤ ياى خود را دراين اثر شرح مى دهد. اين كتاب كه پيشرفت مسيحيت را نويد مى دهد، در پايان عهد جديدقرار دارد. اين بخش تنها مشتمل بر يك كتاب است به نام : مكاشفه يوحناىرسول .


10- اعتبار كتاب مقدس  

اعتبار كتاب مقدس را از سه ديدگاه مى توان بررسى كرد:
1. ديدگاه كلسيا؛
2. ديدگاه دانشمندان بى طرف ؛
3. ديدگاه مسلمانان .


1-10- ديدگاه كليسا 

مسيحيان نسبت به كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) نظرى كاملا موافق دارند و تمام القابو احترامات شايسته يك كتاب آسمانى را نسبت به آن روا مى دارند و تعبيراتى مانند كتابخدا و وحى در مورد آن كتب معمول است . دانشمند معاصر، توماسميشل مى نويسد:
مسيحيان معتقدند كه خداوند كتابهاى مقدس را به وسيله مؤ لفانى بشرى نوشته است وبر اساس اين اعتقاد مى گويند كه كتابهاى مقدس يك مؤ لف الهى و يك مؤ لف بشرىدارند. به عبارت ديگر، مسيحيان معتقدند كه خدا كتاب مقدس را به وسيله الهامات روحالقدس پديد آورده و براى اين منظور مؤ لفانى از بشر را براى نوشتن آنها برانگيخته و آنان را در نوشتن به گونه اى يارى كرده كه فقط چيزهايى را كه او مىخواسته است ، نوشته اند.
مسلمانان توجه مى كنند كه اعتقاد مسيحيان در اين باب با عقيده اسلامى اختلاف دارد. از نظرمسيحيان خدا مؤ لف نهايى كتاب مقدس است ، جز اينكه اينعمل را از طريق مؤ لفان بشرى كه كارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤلفان بشرى كه كارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤ لفان بشرى كتابمقدس هر يك در عصرى خاص ‍ مى زيسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده اند. همچنين اين مؤلفان ، مانند ديگر انسانها با محدوديتهاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گريبان بودهاند. اصولا مسيحيان نمى گويند كه خدا كتابهاى مقدس را بر مؤ لفان بشرى املا كرده ،بلكه معتقدند كه او به ايشان براى بيان پيام الهى به شيوه خاص خودشان و همراه بانگارش مخصوص و سبك نويسندگى ويژه هر يك توفيق داده است .(41)
يهوديان و مسيحيان تورات را نوشته خود حضرت موسى (ع ) مى دانند همچنين كتب هر يك ازپيامبران ديگر عهد را تاءليف پيامبرى مى دانند كه نام وى در عنوان آن كتاب آمده است .مسيحيان درباره چهار انجيل معتقدند كه آنها سالها پس از حضرت عيسى (ع ) نگارش يافتهاند و به گفته آنان در آغاز مسيحيت تنها كتابهاى عهد عتيق به عنوان كتاب خدا مطرحبودند، ولى كتب عهد جديد اندك اندك در مجامع مسيحى جنبه الهى پيدا كرد.
همه مسيحيان ، هميشه و همه جا معتقد بوده و هستند كهاناجيل كنونى زندگينامه و سخنان حضرت عيسى (ع ) است كه متى ، مرقس ، لوقا، و يوحناآنها را نوشته اند. در آغاز انجيل لوقا چنين آمده است :
(1) از آن جهت كه بسيارى دست خود را دراز كردند به سوى تاءليف حكايت آن امورى كهنزد ما به اتمام رسيد (2) چنان كه آنانى كه از ابتدا نظارگان و خادمان كلام بودند،به ما رسانيدند (3) من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البدايه به تدقيق در پىرفته ، به ترتيب به تو بنويسم اى تيوفلس عزيز (لوقا 1:1-3).
اين نكته نيز قابل توجه است كه اناجيل كنونى تنها سخنان (يا احاديث ) آن حضرت را مىآورند، و هرگز چيزى از معارف و كلمات حكمت آميز خود را به وحى نسبت نمى دهند (برخلاف تورات كنونى كه علاوه بر سيره و سخنان حضرت موسى ، عباراتى از وحى رانيز مى آورد).
روشن است كه طبق نص صريح قرآن مجيد، انجيل حقيقى بر حضرت عيسى (ع )نازل و به او عطا شده است (آل عمران : 3و65،مائده : 46-47، مريم : 30 و حديد: 27) وآن كتاب هيچ گونه سنخيتى با اين اناجيل ندارد.
تا آنجا كه تاريخ نشان ميدهد مسيحيان هرگز براى حضرت عيسى (ع ) به كتابىقائل نبوده اند و اناجيل را صرفا بيانگر زندگى و سخنان وى مى دانسته اند. (42)همچنين توماس ميشل مى نويسد:
پيش از نوشته شدن اناجيل ، يك سنت شفاهى وجود داشت . عيسى به عقيده مسيحيان در حدودسال 30 وفات يافت و كسانى كه از او پيروى كرده ، وى را شناخته ، كارهايش را ديده وسخنانش را شنيده بودند، خاطرات خويش از او را در حافظه نگه مى داشتند. هنگامى كهمسيحيان نخستين براى عبادت گرد مى آمدند، آن خاطراتنقل مى شد. اندك اندك اين منقولات شكل مشخصى يافت و بر حجم آنها افزوده شد.(43)
كتاب نداشتن حضرت عيسى (ع ) معمولا در جايى ذكر نمى شود؛ زيرا اين مساءله براىمسيحيان بديهى است و هرگز وجود كتابى براى او به ذهن يك مسيحى خطور نمى كند.
ولى به ندرت به مناسبت بحث با مسلمانان اين مساءله مطرح مى شود و آنان وجود اينعقيده را در جامعه خود انكار مى كنند. توماس ميشل مى افزايد:
مسيحيان هرگز نمى گويند عيسى كتابى به نامانجيل آورد. آوردن وحى توسط عيسى به گونه اى كه مسلمانان در مورد قرآن و پيامبراسلام معتقدند در مسيحيت جايى ندارد.
مسيحيان عيسى را تجسم وحى الهى مى دانند و به عقيده آنان ، وى نهحامل پيام ، بلكه عين پيام بوده است . بدين سبب ما مسيحيان خواستار انجيلى نيستيم كهعيسى آن را نوشته يا به شاگردانش املا كرده باشد.
اكنون كه روشن شد مسيحيان عيسى را مجسم شدن كلمه يا پيام خدا مى دانند، بايد توجهكنيم كه بر اساس عقيده آنان انجيليها حاصل تلاش ‍ شاگردان اوست كه از طريق الهام ،ايمان خود به مسيح و مفهوم اين ايمان در جامعه پيروان وى را اعلام كرده اند. هر يك ازانجيلهاى چهارگانه شهادتى مشخص و مخصوص از مسيح مى دهد و انجيلها، با آنكه درديدگاه و جزئيات با يكديگر متفاوت هستند، همگى در باب هويت عيسى و ماهيت پيام الهىكه به واسطه او به پيروان وى رسيده است ، اتفاق نظر دارند. از اينجاست كه مسيحيانحاضر نيستند يك انجيل را بگيرند و ساير انجيلها را رها كنند؛ زيرا ايمان آنان برتعاليم مجموع چهار انجيل استوار و تنظيم شده است . به عقيده آنان ، دست برداشتن از هريك از انجيلها نقص ايمان ايشان را در پى خواهد داشت .
اين مساءله ما را به تفاوت ديگرى در مفهوم وحى بين مسيحيان و مسلمانان رهنمون مى شود.مسيحيان فقط به چهار انجيل ، نه كمتر و نه بيشتر، عقيده دارند و اعتراف مى كنند كه تنهااين چهار انجيل صحيح هستند، نه غير آنها؛ زيرا جامعه مسيحيان نخستين آنها را از جانب خدامى دانست . بديهى و مسلم است كه ايمان مسيحيت بر ايمان رسولان و شاگردان عيسىاستوار است و همانطور كه قبلا گفتيم ، مسيحيان نخستين عقيده داشتند كه روح خدا هدايت رابراى جامعه آنان (يعنى كليسا) فراهم كرده است .
از اين مساءله مى فهميم كه خدا در 30 سال سرنوشت سازى (30 - 60 م .) كهانجيل مكتوب وجود نداشت ، بلكه سخنان و كارهاى عيسى به طور شفاهىنقل مى شد، آن جامعه را هدايت مى كرد. اين روح القدس بود كه از طريق الهام ،نويسندگان اناجيل را براى نوشتن اين كتب و ثبت برگزيده سخنان و كارهاى بسيار زيادعيسى در آنها رهنمون شد. يكى از امورى كه روح القدس مخصوصا به آن اقدام كرد، اينبود كه ديدگاه كلامى انجيل نگاران را در مورد آنچه خدا مى خواست از طريق زندگى ،مرگ و رستاخيز عيسى به مردم منتقل شود، هدايت نمود و سرانجام جامعه مسيحيان نخستين باراهنمايى روح القدس از ميان نوشته هاى مسيحى بى شمار، به 27 كتاب كهاناجيل چهارگانه نيز جزو آنهاست ، اقرار كرد و پذيرفت كه آنها با الهام الهى نگارشيافته اند. اين نوشته ها عهد جديد ناميده شدند و درطول زمان مرجع اساسى ايمان مسيحى به شمار مى رفته اند.
اين درك مسيحيت از رابطه كتابهاى مقدس و وحى با درك اسلام از آن رابطه تفاوت دارد.مسلمانان امتى هستند كه به مقتضاى تعاليم قرآن پديد آمده اند. آنان عقيده دارند كه خداپيامبر اسلام را فرستاد و قرآن را به او وحى كرد و امت اسلامى بهدنبال آن پديد آمد. ولى مسيحيان مى گويند كه جامعه مسيحيت به ارشاد روح القدس ،ايمان ويژه و كتابهاى خويش را كه از وحى خدا در عيسى مى گويند، پديد آورد. به همينشيوه ، جامعه مقرر كرد كه كتابهاى مقدس مسيحيت مجموع 46 (44) كتاب عهد عتيق يهود و27 كتاب عهد جديد باشد، نه چيز ديگر.
اين توافق پيرامون كتابهاى مقدس از طريق نوعى اجماعحاصل شد. اين اجماع بسيار زود به دست آمد و فهرست نخستين كتابهاى مقدس بين سالهاى150-200 تهيه شد و پس از چند قرن ، كليسا به طور رسمى روشن ساخت كه چهكتابهايى را بايد مقدس شمرد (همان طور كه شوراى ترنت درسال 1546 چنين كارى را انجام داد). البته تصميم گيريهاى متاءخر پيرامون كتابهاىمقدس جز تاءييد عقيده سنتى مسيحيان در اين باب ، چيزى ديگر نبود.(45)
اعتقاد اهل كتاب در مورد كتابهاى آسمانى به گونه اى در قرآن كريم آمده است :
و ما قدروا الله حق قدره اذقالوا ما انزل الله على بشر من شى ءقل من انزل الكتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطيس ‍ تبدونها وتخفون كثيرا و علمتم مالم تعلموا انتم و لا آباؤ كمقل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون ؛ آنها خدا را درست نشناخته اند كه گفتند:(خدا هيچ چيز بر هيچ انسانى نفرستاده است .) بگو: (چه كسى كتابى را كه موسىآورد، نازل كرد كه براى مردم ، نور و هدايت بود؛ اما شما آن را به صورت پراكندهقرار مى دهيد؛ قسمتى را آشكار و قسمت زيادى را پنهان مى داريد و مطالبى به شماتعليم داده شده كه شما و پدرانتان از آن با خبر نبوديد.) بگو: (خدا!) سپس آنها را درگفتگوهاى لجاجت آميزشان رها كن ، تا بازى كنند (انعام : 91).
تفسير نمونه آيه را با در نظر گرفتن ديدگاهاهل كتاب درباره تورات وانجيل توضيح داده است .


2-10- ديدگاه دانشمندان بى طرف  

از آنجا كه دانشهاى عصر ما ارتباط خود را با اديان قطع كرده اند و اعتقاد به ماوراىطبيعت در علوم مختلف همچون تاريخ ، جامعه شناسى و باستان شناسى جايى ندارد،دانشمندان كتاب مقدس را صرفا نوشته اى قديمى مى دانند كه به دست انسانهايى پديدآمده است . اين افراد ارتباطگيرى آفريدگار با انسان را از مقوله هاى علمى بيرون مىدانند و مى گويند معجزه را نمى توان با علم ثابت كرد. از اين رو، ايشان در مورد مفاهيمدينى تشكيك مى كنند و حتى در مورد وجود خارجى انبيا(ع ) (بهدليل ذكر نشدن آنان در منابع تاريخى مسبقل ) القاى شبهه مى كنند. دانشمندان بى طرفبراى عهد عتيق 2500 سال قدمت قائلند و براى عهد جديد تاريخى نزديك به تاريخسنتى كليسا يعنى 1900 سال را معتقدند.


3-10- ديدگاه مسلمانان  

يكى از مسائل مورد نزاع ميان كلام اسلامى و كلام مسيحى مساءله تحريف است . قرآن مجيد دردهها آيه به نازل شدن تورات و انجيل (و نهاناجيل ) تصريح مى كند: (...و ما انزل التوراة والانجيل # من قبل للناس و انزل الفرقان ...) (آل عمران : 3-4).
مسلمانان از ديرباز معتقد بوده اند تورات وانجيل كه خدا نازل كرده است ، دستخوش تحريف قرار گرفته و مسائلى مانند بشارت بهظهور حضرت ختمى مرتبت (ص ) از آنها حذف و خرافاتى چون جسمانيت خداىمتعال به آن افزوده شده است .
اهل كتاب تحريف كتاب خود را نمى پذيرند و از اين ادعا خشمگين مى شوند. آنان با اشارهبه نسخه هاى خطى حدودا 2000 ساله عهد عتيق و نسخه هاى خطى حدودا 1600 ساله عهدجديد كه در موزه ها و كتابخانه هاى مهمجهان نگاهدارى مى شود، مى پرسند تحريفتورات و انجيل در چه زمان و چه مكان و با چه انگيزه اى انجام گرفته است ؟ علما و محققاناسلامى پاسخهايى مى دهند، ولى پاسخهاى مذكور بر اعتقاد بهنزول تورات و انجيل استوار است . اين عقيده براى مسيحيان غرابت دارد و نمى خواهندبپذيرند كه حضرت عيسى (ع ) كتابى داشته است .
با يك مراجعه به تورات و اناجيل به آسانى مى توان دريافت كه آن كتب فعلا بهشكل قرآن كريم نيست و به يك كتاب تاريخ شباهت دارد. در تمام چهارانجيل يك سطر عبارت منسوب به وحى وجود ندارد. سخنان حكمت آميزمنقول در اناجيل نيز به شخص عيسى منسوب گشته و در واقع احاديث آن حضرت است . آنكتب به گونه اى نوشته شده است كه اگر عنوان(انجيل ) از صفحات آن محو شود و براى مطالعه در اختيار مسلمانى قرار گيرد، ذهن وىابدا به كتاب انجيل معهود متوجه نخواهد شد.
خود مسيحيان آن كتابها را نوشته انسانها مى دانند، ولى براساس ‍ معيارهاى كلامى خويشبه آن ارزش الهى مى دهند و به مسلمانان مى گويند كتاب آسمانى بيش از اين نيست . پسقبل از هر چيز بايد مواظب باشيم كه به اصطلاح معروف (از پاپ كاتوليكتر نشويم!) حقيقت اين است كه مسيحيان هنگامى كه چهارانجيل را به دست ما مى دهند و از ما مى خواهند آن را بپذيريم ، نمى گويند اين كتاب ازحضرت عيسى (ع ) است ، بلكه همان طور كه ديديم ، مسيحيان به طور عادى معتقدند اينكتاب پس از آن حضرت و براى بيان رسالت وى تنظيم شده است . در اسلام پيامبر مبينقرآن مجيد است ، ولى در مسيحيت اناجيل مبين حضرت عيسى (ع ) هستند.


11- قرآن مجيد و مساءله تحريف  

ممكن است گفته شود كه مساءله تحريف تورات وانجيل در قرآن مجيد آمده است . اما مى توان گفت كه قرآن كريم از تحريف تورات وانجيل صريحا سخن نگفته است . آياتى كه براى اثبات تحريف تورات وانجيل مورد استناد واقع مى شود، به قرار زير است :
آيه اول : افتطمعون ان يومنوا لكم و قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثميحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون ؛
آيا انتطار داريد شما را باور كنند با اينكه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند و پساز فهميدن ، آن را تحريف مى كردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟ (بقره : 75)
آيه دوم : و ان منهم لفريقا يلوون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو منالكتاب و يقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و يقولون على الله الكذب و هم يعلمون؛
در ميان آنها (يهود) كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب زبان خود را چنان مى گردانندكه گمان كنيد از كتاب (خدا) است ؛ در حالى كه از كتاب (خدا) نيست و مى گويند: (آن ازطرف خداست .) با اينكه از طرف خدا نيست ، و به خدا دروغ مى بندند، در حالى كه مىدانند (آل عمران : 78).
آيه سوم : من الذين هادوا يحرفون الكم عن مواضعه و يقولون سمعنا و عصينا و اسمعغير مسمع و راعنا ليا بالسنتهم و طعنا فى الدين و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع وانظرنا لكان خيرا لهم و اقوم ولكن لعنهم الله بكفرهم فلا يؤ منون الا قليلا؛
بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود تحريف مى كنند؛ و هم مى گويند: (شنيديم ومخالفت كرديم ) و (بشنو كه هرگز نشنوى !) و (راعنا) تا با زبان خود حقايق رابگردانند و در آيين خدا طعنه زنند، ولى اگر آنها مى گفتند: (شنيديم و اطاعت كرديم ) و(سخنان ما را بشنو) و (انظرنا)، به نفع آنها بود و با واقعيت سازگارتر، ولىخداوند آنها را به خاطر كفرشان از رحمت خود دور ساخته و از اين رو، جز عده كمى ايماننمى آورند (نساء:46).
آيه چهارم و پنجم : فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسية يحرفونالكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به لاتزال تطلع على خائنه منهم الا قليلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله يحب المحسنين ؛
ولى به خاطر پيمان شكنى ، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم ؛ و دلهاى آنها را سخت وسنگين نموديم ؛ سخنان را از موردش تحريف مى كنند و بخشى را از آنچه به آنهاگوشزد شده بود، فراموش كردند و هر زمان از خيانتى (تازه ) از آنها آگاه مى شوى ،مگر عده كمى از آنان ، ولى از آنها در گذر و صرف نظر كن كه خداوند نيكوكاران رادوست دارد (مائده : 13 و مانند آن در 41).
پيش از آنكه به آيات فوق نظرى كلى بيفكنيم ، بايد اين نكته را يادآور شويم كه دراين آيات ، عمل تحريف به يهود نسبت داده شده كه فقط به تورات مربوط مى شود والبته بسيار دشوار است كه به مسيحيان بگوييم يهوديانانجيل شما را تحريف كرده اند!
به نظر مى رسد كه قرآن مجيد درباره تحريف كتابهاى يهوديان و مسيحيان چيزى نگفتهاست ؛ زيرا:
اولا هيچ يك از آيات بالا نمى گويد كه تورات وانجيل تحريف شده است ، بلكه همان طور كه ديديم در يك مورد تعبير (كلام الله ) وجوددارد كه به گفته عموم مفسران به عمل پيشينيان يهود در عصر حضرت موسى (ع ) اشارهمى كند و با تحريف كردن تورات و انجيل پس از بعثت حضرترسول اكرم (ص ) ارتباطى ندارد. شايد هم آيه مذكور رفتار ناپسند يهوديان صدراسلام در مورد كلام الله ، يعنى قرآن مجيد را يادآورى مى كند كه آياتى از قرآن را مىشنيدند، ولى آن را به صورتى محرف براى ديگراننقل مى كردند تا از اعتبار قرآن بكاهند. (46) در سه مورد نيز تعبير (كلم ) آمده استكه به زودى با الهام گيرى از آيه 46 سوره نساء، پيرامون آن توضيح خواهيم داد.
ثانيا: تحريف در آيات ياد شده به صورت گفتارى و شنيدارى است : (يسمعون كلامالله ثم يحرفونه )، (يلؤ ون السنتهم بالكتاب )، (ليا بالسنتهم ).
گفته شد كه قرآن كريم در سه آيه از تحريف كلم سخن گفته است . نمونه هايى از واژههاى تحريف شده همراه شكل صحيح آنها در آيه 46 سوره نساء آمده است :
1. (سمعنا و عصينا) به جاى (سمعنا و اطعنا). برخى يهوديان با سوءاستفاده از لفظعبرى (عينو) به معناى (انجام مى دهيم )، از روى طنز مى گفتند: (عصينا) به معناى(عصيان مى كنيم ).
2. (اسمع غير مسمع ) به جاى (اسمع ) تنها.
3. (راعنا) به جاى (انظرنا).(47) (راع ) در زبان عبرى به معناى بدكار است و(راعنا) يعنى (بدكار ما).
بازى با كلمات و درهم ريختن آنها براى اهدافى خاص ، يكى از عادات ناپسند يهود است ونمونه هايى بى شمارى از آن در كتاب تلمود وجود دارد.. همچنين بهنقل كتابهاى سيره ، برخى يهوديان هنگام سلام دادن به حضرترسول اكرم (ص )، مى گفتند: (السام عليك ) يعنى (مرگ بر تو!) آن بزرگوارپاسخ مى داد: (عليك ).
دانستيم كه قرآن كريم صريحا نمى گويد تورات وانجيل تحريف شده اند، بلكه از تحريف كلم سخن رفته است و اين تحريف در چند كلمهمحاوره اى صورت گرفته است و ربطى به تورات وانجيل ندارد. تحريف ياد شده از مرحله گفتن و شنيدن تجاوز نكرده و به قلم نيامده است .آيات تحريف نيز ناظر به تورات و انجيل كنونى نيست و درباره آنها بايد با صرفنظر از اين آيات داورى كرد.


next page

fehrest page

back page