بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب الگوهای رفتاری امام علی (ع)جلد پنجم, محمد دشتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     StartFrm -
     87000001 -
     87000002 -
     87000003 -
     87000004 -
     87000005 -
     87000006 -
     87000007 -
     87000008 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     Fehrest -
 

 

 
 

 

الگوهاي رفتاري امام علي (ع) جلد 5 - مباحث اطلاعاتي

back page

سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارىسفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردنمى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابعاصلى منفعت ،وپديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش ، وآوردندگانوسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابان هاودرياها،و دشت ها وكوهستان ها،
وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُبَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَى غَائِلَتُهُ. وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَض رَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ.وَاعلَم -مَعَ ذلِكَ - اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا،وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ.فَامنَع مِنَ الاِحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنْهُ. وَلْيَكُنِ الْبَيْعُبَيْعا سَمْحا: بِمَوَازِينِ عَدْلٍ، وَاءَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالمُبتَاعِ. فَمَنقَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِ إِسرَافٍ.
المحرومون
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَوَاءَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا، وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِنحَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مَالِكَ، وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِسْلامِ فِى كُلِّبَلَدٍ، فَإِنَّ لِلاَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِى لِلاَدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ. فَلا يَشْغَلَنَّكَعَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَ التَّافِهَ لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ. فَلا تُشخِصهَمَّكَ عَنهُم ، وَلاتُصَعِّر خَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّد اءُمُورَ مَن لاَيَصِلُ إِلَى كَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُالعُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ.
جاهاى سختى كه مردم درآن اجتماع نمى كنند،يابراى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند.بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ، مردمى آشتىطلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سرمى برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكّر دادم . اين را هم بدان كهدر ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله وبخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا رابه هرقيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى همه افرادجامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كهرسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى كرد، بايد خريد و فروش در جامعهاسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخ ‌هايى كه برفروشنده وخريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرتديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن .
سيماى محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، از زمينگيران ، نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارىنموده ،وگروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باشكه خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيتالمال ، و بخشى از غلّه هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پاييناختصاص ده ،زيرابراى دورترين مسلمانان همانند نزديك ترينشان سهمى مساوى وجود داردو تو مسئوول رعايت آن مى باشى . مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان بازدارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچكترنخواهد بود، همواره در فكر مشكلات آنان باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژهامور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگرانآنان راكوچك مى شمارندوكمتربه تو دسترسى دارند.
نامه 19 نهج البلاغه
(إ لى بعض عماله )
التحذير من سوء المعاملة مع النّاس
اءَمَّا بَعدُ، فَإِنَّ دَهَاقِينَ اءَهلِ بَلَدِكَ شَكَوا مِنكَ غِلظَةً وَقَسوَةً، وَاحتِقَارا وَجَفوَةً.
وَنَظَرتُ فَلَم اءَرَهُم اءَهلا لاَِن يُدنَوا لِشِركِهِم ، وَلا اءَن يُقصَوا وَيُجفَوا لِعَهدِهِم ، فَالبَسلَهُم جِلبَابا مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ،وَدَاوِل لَهُم بَينَ القَسوَةِ والرَّاءفَةِ، وَامزُج لَهُم بَينَ التَّقرِيبِ وَالاِدْنَاءِ، وَالاِبْعَادِ وَالاِقْصَاءِ.إِنْ شَاءَ اللّهُ.

ترجمه نامه 19
(نامه به يكى از فرمانداران )
هشدار از بد رفتارى با مردم
پس از نام خدا و درود.
همانا دهقانان مركز فرمانداريت ، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلى توشكايت كردند،
من درباره آنها انديشيدم ، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم ، زيرا كه مشركند، و نهسزاوار قساوت و سنگدلى و بدرفتارى هستند زيرا كه با ما هم پيمانند،
پس در رفتار با آنان ، نرمى و درشتى را به هم آميز، رفتارى تواءم با شدّت و نرمشداشته باش ، اعتدال و ميانه روى را در نزديك كردن يا دور نمودن ، رعايت كن .
4 - ضرورت نيروهاى اطّلاعاتى در مديريّت ها
خطبه 40 نهج البلاغه
(فى الخوارج لما سمع قولهم : (لا حكم إ لا للّه ) )
ضرورة وجود الحكومة
قال عليه السلام : كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ! نَعَم إِنَّهُ لاَ حُكمَ إِلا لِلّهِ.
وَلكِنَّ هؤُلاَءِ يَقُولُونَ: لاَ إِمرَةَ إِلا لِلّهِ.
وَإِنَّهُ لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِن اءَمِيرٍ بَرٍّ اءَو فَاجِرٍ يَعمَلُ فِى إِمرَتِهِ المُؤ مِنُ، وَيَستَمتِعُ فِيهَاالكَافِرُ، وَيُبَلِّغُ اللّهُ فِيهَا الاَجَلَ، وَيُجْمَعُ بِهِ الفَي ءُ، وَيُقَاتَلُ بِهِ العَدُوُّ، وَتَاءمَنُ بِهِالسُّبُلُ، وَيُؤ خَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ القَوِيِّ؛ حَتَّى يَستَرِيحَ بَرُّ، وَيُستَرَاحَ مِن فَاجِرٍ.
و فى رواية اءُخرى اءنه عليه السلام لما سمع تحكيمهمقال :
حُكمَ اللّهِ اءَنتَظِرُ فِيكُم .
و قال : اءَمَّا الاِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَيَعْمَلُ فِيهَا التَّقِيُّ؛ وَاءَمَّا الاِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَيَتَمَتَّعُ فِيهَاالشَّقِىُّ؛ إِلى اءَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ، وَتُدْرِكَهُ مَنِيَّتُهُ.

ترجمه خطبه 40
(آنگاه كه شعار خوارج را شنيد مى گويند، لاحكم الاللّه . فرمود)
ضرورت حكومت
سخن حقّى است ، كه از آن اراده باطل شده !
آرى درست است ، فرمانى جز فرمان خدا نيست ، ولى اينها مى گويند زمامدارى جز براىخدا نيست ، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مؤ منان در سايه حكومت، بكار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت ، زندگى كنند،به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مى گردد و به كمك آن با دشمنان مى توان مبارزهكرد، جادهّها اءمن و امان ، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مى شود، نيكوكاران در رفاه واز دست بدكاران ، در امان مى باشند.
منتظر حكم خدا درباره شما هستم .
و نيز فرمود : امّا در حكومت پاكان ، پرهيزكار به خوبى انجام وظيفه مى كند ولى درحكومت بدكاران ، ناپاك از آن بهرمند مى شود تا مدّتش سرآيد و مرگ فرا رسد.
خطبه 43 نهج البلاغه
وقد اءشار عليه اءصحابه بالاستعداد لحرباءهل الشام بعد إ رساله جرير بن عبد اللّه البجلى إ لى معاوية
1 - اءسلوب مواجهة الاعداء
إِنَّ استِعدَادِى لِحَربِ اءَهلِ الشَّامِ وَجَرِيرٌ عِندَهُم ، إِغلاَقٌ لِلشَّامِ وَصَرفٌ لاَِهلِهِ عَن خَيرٍ إِناءَرَادُوهُ.
وَلكِن قَد وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقتا لاَ يُقِيُم بَعدَهُ إِلا مَخدُوعا اءَو عَاصِيا. وَالرَّاءيُ عِندِي مَعَ الاَنَاةِفَاءَرْوِدُوا، وَلا اءَكْرَهُ لَكُمُ الاِعْدَادَ.

2 - جهاد اهل الشام
وَلَقَد ضَرَبتُ اءَنفَ هذَا الاَمْرِ وَعَيْنَهُ، وَقَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَبَطْنَهُ، فَلَمْ اءَرَ لِى فِيهِ إِلاالْقِتَالَ اءَوِ الْكُفْرَ بِمَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ.
إِنَّهُ قَد كَانَ عَلَى الاُْمَّةِ وَالٍ اءَحْدَثَ اءَحْدَاثا، وَاءَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالا، فَقَالُوا، ثُمَّ نَقَمُوافَغَيَّرُوا.

ترجمه خطبه 43
(وقتى نماينده خود جرير بن عبداللّه را به طرف معاويه فرستاد و معاويه پاسخىروشن نمى داد ياران امام گفتند، وسائل جنگ را مهيّا كن ، فرمود)
1 - واقع نگرى در برخورد با دشمن
مهيّا شدن من براى جنگ با شاميان ، در حالى كه (جرير) را به رسالت به طرفآنان فرستاده ام ، بستن راه صلح و باز داشتن شاميان از راه خير است ، اگر آن را انتخابكنند.
من مدّت اقامت (جرير) را در شام معيّن كردم ، كه اگر تاءخير كند يا فريبش دادند و يااز اطاعت من سرباز زده است . عقيده من اينكه صبر نموده با آنها مدارا كنيد، گر چه مانع آننيستم كه خود را براى پيكار آماده سازيد.

2 - ضرورت جهاد با شاميان
من بارها جنگ با معاويه را بررسى كرده ام ، و پشت و روى آن را سنجيده ، ديدم راهىجز پيكار، يا كافر شدن نسبت به آن چه پيامبر صلى الله عليه و آله آورده باقىنمانده است ، زيرا در گذشته كسى بر مردم حكومت مى كرد كهاعمال او حوادثى آفريد و باعث گفتگو و سرو صداهاى فراوان شد، مردم آنگاه اعتراضكردند و تغييرش ‍ دادند
خطبه 44 نهج البلاغه
لما هرب مَصقلة بن هبيرة الشيبانى الى نعاوية و كان قد اتباع سَبىَ بنى ناجية منعامل اءميرالمؤ منين عليه السلام و اءعتقهم ، فلمّا طالبهبلمال خاس به و هرب الى الشام
التاءسّف على فرار المصقلة
قَبَّحَ اللّهُ مَصقَلَةَ! فَعَلَ فِعلَ السَّادَةِ، وَفَرَّ فِرَارَ العَبِيدِ!
فَمَا اءَنطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى اءَسكَتَهُ، وَلاَ صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ، وَلَو اءَقَامَ لاََخَذنَامَيسُورَهُ، وَانتَظَرنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ.

ترجمه خطبه 44
(يكى از فرمانداران امام بنام مصقلة بن هبيرة ، اسيران بنى ناجيه را از فرمانده لشگرآنحضرت خريد و آزاد كرد. امّا وقتى از او غرامت خواستند به طرف معاويه فرار كرد)
تاءسف از فرار مصقله
خدا روى مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگانفرار كرد، هنوز ثناخوان به مدّاحى او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخنستايشگر او به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت .
امّا اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مى پذيرفتيم و تا هنگام قدرت وتوانايى به او مهلت مى داديم .
خطبه 63 نهج البلاغه
اءُسلوب مواجهة الدّنيا
اءَلاَ إِنَّ الدُّنيَا دَارٌ لاَ يُسلَمُ مِنهَا إِلا فِيهَا، وَلاَ يُنجَى بِشَى ءٍ كَانَ لَهَا.
ابتُلِىَ النَّاسُ بِهَا فِتنَةً، فَمَا اءَخَذُوهُ مِنهَا لَهَا اءُخرِجُوا مِنهُ وَحُوسِبُوا عَلَيهِ، وَمَا اءَخَذُوهُمِنهَا لِغَيرِهَا قَدِمُوا عَلَيهِ وَاءَقَامُوا فِيهِ؛ فَإِنَّهَا عِندَ ذَوِى العُقُولِ كَفَى ءِ الظِّلِّ، بَينَاتَرَاهُ سَابِغا حَتَّى قَلَصَ، وَزَائِدا حَتَّى نَقَصَ.

ترجمه خطبه 63
روش برخورد با دنيا
آگاه باشيد! دنيا خانه اى است كه كسى ايمنى ندارد مگر در آن به جمع آورى توشهآخرت پردازد، و از كارهاى دنيايى كسى نجات نمى يابد.
مردم به وسيله دنيا آزمايش مى شوند، پس هر چيزى از دنيا را براى دنيا به دست آورند ازكفشان بيرون مى رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آن چه را در دنيا براى آخرت تهيّهكردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اىاست كه هنوز گسترش نيافته ، كوتاه مى گردد، و هنوز فزونى نيافته كاهش مى يابد.

الگوهاي رفتاري امام علي (ع) جلد 5 - مباحث اطلاعاتي

back page