وهابیت بر سر دو راهی
آیت الله العظمی مکارم شیرازی
[ 1 ]
[ 2 ]
[ 3 ]
[ 4 ]
مقدّمه:
امروز وهّابيون به دو شاخه تقسيم شده اند:
1ـ سلفى هاى متعصّب و تندرو كه همه مسلمين جهان، جز خود را تكفير كرده و مشرك مى شمارند و خون و اموال آنان را مباح مى دانند; جمود در انديشه و خشونت در سخن و عمل از بارزترين ويژگى هاى آنهاست. از بحث هاى منطقى و عقلى گريزانند، در افغانستان، عراق، پاكستان و حتّى در زادگاه خود (عربستان) آن قدر خشونت آفريدند كه تمام دنيا از آن ها بيزار شدند و ترسيم بسيار زشتى از اسلام در جهان ارائه كردند كه براى زدودن آثار آن بايد سال ها تلاش كرد.
آن ها به پايان عمر خود نزديك شده اند، و به زودى صحنه ها را ترك مى گويند.
2ـ وهّابى هاى معتدل و روشنفكر كه اهل منطق و گفتمان و «حوار» هستند، به افكار ساير انديشمندان احترام مى گذارند و با ديگر مسلمانان به گفتگوى دوستانه مى نشينند.
[ 10 ]
نه فرمان قتل كسى را صادر مى كنند، نه مسلمانى را مشرك و كافر مى شمرند، و نه حكم به اباحه اموال و اَعراض مى دهند و روز به روز طرفداران بيش ترى پيدا مى كنند.
واين طليعه مباركى است براى جهان اسلام كه آثارش در كتابهايى كه اخيراً در حجاز منتشر شده و در جرايد و مناظره هاى تلويزيونى آنجا مشاهده مى شود.
شرح مستند اين مطالب را در كتابى كه در دست داريد مطالعه مى فرماييد.
ناشر
[ 11 ]
آيا وهّابيّت به پايان عمر خود نزديك مى شود؟!
ده سال پيش از فروپاشى شوروى(1)، نگارنده كتابى تحت عنوان «پايان عمر ماركسيسم»(2) به رشته تحرير درآورد. در آن كتاب بر اين نكته تأكيد شده بود كه قراين و شواهد موجود گواهى مى دهد كه «ماركسيسم» به پايان عمر خود نزديك شده و به زودى غروب خواهد كرد. در مقدّمه كتاب چنين آمده بود:
«به اعتقاد من امروز اين واقعيّت را كه براى بعضى بسيار تلخ و ناگوار و براى بعضى شايد شگفت آور است، بايد بپذيريم كه ماركسيسم ـ و محصول آن كمونيسم ـ به پايان عمر شكوفايى خود نزديك مى شود و هم اكنون در سراشيبى زوال قرار گرفته است.
1. روسيّه شوروى در سال 1370 فروپاشيد و جمهورى هاى متّحده هر كدام اعلام استقلال كردند.
2. اين كتاب به وسيله انتشارات «نسل جوان» چاپ و منتشر گرديد.
[ 14 ]
صريحتر بگويم ماركسيسم ـ از نظر يك جستجوگر آزاد فكر ـ مكتبى است متعلّق به گذشته كه بايد كم كم در «بايگانى تاريخ» قرار گيرد!
ماركسيسم تمام تجربه هاى خود را بكار زده و با ناكامى در انجام تعهّدات خود در برابر جامعه بشرى روبرو شده، ماركسيسم از نظر منطقى و فلسفى ديگر يك مكتب زنده نيست و رؤياهايى كه «ماركس» و «انگلس» و «لنين» براى دنيا داشتند در بسيارى موارد بدون «تعبير» مانده يا نادرست از آب درآمده است!
ماركسيسم به تعبير ديگر، مكتبى است از «مُد» افتاده و كهنه، و جنبه ايده آليستى آن امروز به طور كامل آشكار شده است.
ماركسيسم به سوى انزوا و چند دسته اى با دهها شاخه مختلف در كشورهاى دنيا، به شكلى درآمده است كه «ماركسيسم رفيق مائو» هيچ شباهتى به «ماركسيسم برژنف» ندارد و «كمونيسم رفيق تيتو» با «كمونيسم انورخوجه» و هر دو با «فيدل كاسترو» و هر سه با... متفاوت است».(1)
1. پايان عمر ماركسيسم، صفحه 10 و 11 ـ اين كتاب همان گونه كه در بالا آمد در سال 1360 حدود 10 سال قبل از فروپاشى شوروى نگاشته شد و از طرف مؤسسه انتشاراتى «نسل جوان» انتشار يافت.
[ 15 ]
آرى همان گونه كه پيش بينى شده بود فروپاشى انجام گرفت و روسيّه شوروى ماركسيست با آن همه رجزخوانى ها و ادّعاهاى بزرگ و اقرار بر اين كه نظام سرمايه دارى به زودى نابود خواهد شد و ماركسيسم تمام جهان را فتح مى كند، از هم متلاشى شد و به بايگانى تاريخ پيوست!
اين پيش بينى نه «علم غيب» بود و نه «كهانت»، بلكه برخاسته از طبيعت ماركسيسم بود.
اكنون نيز تمام قراين و شواهد نيز نشان مى دهد كه عمر «وهّابى گرى افراطى» به سر آمده و طرفداران و حاميان خود را به سرعت از دست مى دهد و به گذشته تاريخ سپرده مى شود، و هم اكنون آثار اين فروپاشى نمايان شده است، زيرا در بطن اصول «وهّابيّت تندرو» امورى نهفته است كه قابل بقا و دوام به خصوص در دنياى امروز نيست.
اين اصول عبارتند از:
1ـ خشونت فوق العاده
2ـ تحميل عقيده
3ـ تعصّب شديد و افراطى
4ـ عدم آشنايى به ارزش هاى فرهنگى
[ 16 ]
5ـ جمود و مخالفت با هر پديده نوين
6ـ ضعف منطق و برداشت نادرست از شش واژه قرآنى
شرح اين امور را در بحث هاى آينده ملاحظه خواهيد كرد.
* * *
[ 17 ]
خشونت فوق العاده
خشونت فوق العاده وهّابى هاى افراطى، چيزى نيست كه بر كسى پوشيده و پنهان باشد. كشتارى كه وهّابيّت در طول عمر خود از مسلمانان ـ نه كفّار حربى! ـ كرده، بسيار وحشتناك است.
سيل خونى كه در شهر كربلا از شيعيان به راه انداختند، و غارت اموال، و ويرانگرى شهر كربلا را همه به خاطر دارند.
و از آن عجيب تر، كشتار هولناك طائف و خونريزى وسيع از اهل سنّت آن سامان بود.
اين ها نشان مى دهد كه خشونت در جوهر تعليمات وهّابيّت است، و دليل آن همان برداشت غلطى است كه از كفر و ايمان و توحيد و شرك دارند و به آسانى هر كس را متّهم به شرك مى كنند و به دنبال آن اباحه دماء و اموال است كه به خواست خدا شرح آن خواهد آمد.
امام وهّابيان ـ طبق اسناد قطعى كه به آن اشاره خواهيم كرد ـ
[ 18 ]
مسلمانان عصر ما را به دو دليل از مشركان عصر جاهليّت بدتر مى شمرد و با چنين قضاوتى معلوم است، آنها چه بر سر مسلمانان خواهند آورد، نيازى به مراجعه تاريخ نيست، نگاهى به عصر خودمان بيندازيم.
از جمله ميوه هاى تلخ اين شجره خشونت، در عصر ما «طالبان» و «سپاه صحابه» و بعضى از گروه هاى ديگر مانند «القاعده» هستند و ديديم كه هر كدام از اين ها چه تصوير زشتى از اسلام در اذهان جهانيان ترسيم كردند و ضربه اى را كه آنها به اسلام كه در حال پيشروى در جهان است، وارد آوردند ضربه اى جبران ناپذير است.
اجازه دهيد نخست كمى طالبان را بشناسيم.
گروه طالبان
در سال 1994 ميلادى توّسط «ملاّ محمّد عمر» در قسمت جنوبى افغانستان در شهر «قندهار» تأسيس شد و از سال 1996 تا سال 2001 قسمت معظم كشور افغانستان را تحت سيطره خود داشت.
حركت اوّليه طالبان به صورت ضعيف در سال هاى بين 1979 تا 1985 شكل گرفت. در آن ايّام ميان افغانستان و شوروى جنگ در گرفته بود و هرج و مرجى كه در فضاى افغانستان حاكم بود، فرصتى را براى حركت طالبان بوجود آورده بود.
[ 19 ]
در دهه 1980 ميلادى افغانستان توسّط اتّحاديه جماهير شوروى به تسخير درآمد و در طىّ اين نبرد، نيروهاى مجاهدين افغانستان توسط آمريكا حمايت مى شدند، ولى سلطه شوروى بر افغانستان ديرى نپاييد.
بعد از عقب نشينى نيروهاى شوروى در سال 1989 ميلادى از شهرهايى نظير «ازبك» و «تاجيك» گروه هاى كوچك ديگرى نيز به قدرتى نسبى دست يافتند. در همين ايّام بود كه نيروى طالبان خود را به عنوان «اسلام خواهان» معرّفى كردند.
آنها كه اكثر از نژاد «پشتو» بودند، تصميم گرفتند كه بار ديگر حكومت مركزى را در كابل تسخير كنند و در طىّ اين مدّت از ناحيه آمريكا تأمين تسليحاتى مى شدند!
در بدو اين حركت هزاران نفر از مردان جوان كه اكثر آنها در اردوى حفاظتى آوارگان به سر مى بردند و نيز افراد يتيم و بى سرپرست بسيارى به اين گروه پيوستند.
طالبان خود را به عنوان لشكر صلح! معرّفى كردند و افراد بسيارى كه بيشتر پشتو بودند و از جنگ هاى سابق و هرج و مرجى كه بر اين كشور حاكم بود، خسته شده بودند اين گروه را حمايت مى كردند; در حالى كه بسيارى از افراد طالبان در مدارس وهّابيّون افراطى در پاكستان پرورش يافته بودند.
طالبان جنگ خود را در سال هاى 1994 تا 1995 در قسمت
[ 20 ]