|
|
|
|
|
|
د- رمى جمره عقبه پس از طلوع آفاب در روز دهم ذيحجه بايد به منى رفت . در منى چندعمل بايد انجام گيرد، اولين عمل واجب در منى ، زدن هفت عدد سنگ به ستونى به نام ((جمرهعَقبه ))(237) است . ه - قربانى : پس از سنگ زدن به جمره عقبه ، بايد به قربانگاه رفته و يك شتر يا گاو و ياگوسفند، قربانى كرد. حيوانى كه قربانى مى شود، بايد اين شرايط را داشتهباشد: 1 مريض نباشد. 2 خيلى پير نباشد. 3 ناقص العضو نباشد. 4 كورى يا لنگى واضح نداشته باشد. 5 دُم بريده نباشد. 6 گوش بريده نباشد. 7 شاخش شكسته نباشد. 8 لاغر نباشد. 9 بيضه هايش را نكشيده باشند. و حلق يا تقصير ششمين عمل حج ، حلق يا تقصير است ؛ يعنى بايد سر را بتراشد و يا مقدارى از ناخن ياموى خود را بچيند.(238) با انجام اين عمل ، تمام محرّمات احرام بر شخصحلال مى شود بجز بوى خوش و زن . ز طواف حج پس از انجام اعمال منى ، بايد افراد به مكّه برگردند و در آنجا هفت مرتبه به همانترتيبى كه در طواف عمره ذكر شد به دور خانه كعبه دور بزنند، البته بايد نيتطواف حج بنمايند. ح نماز طواف حج پس از طواف حج بايد دو ركعت نماز به نيت نماز طواف حج خوانده شود. ط سعى بين صفا و مروه بعد از نماز طواف بايد هفت مرتبه بين كوه صفا و مروه را بپيمايد. پس از سعى بين صفاو مروه استعمال بوى خوش حلال مى شود. ى طواف نساء پس از سعى بين صفا و مروه ، بايد هفت مرتبه به دور خانه كعبه با نيت طواف نساء دوربزنند. ك نماز طواف نساء يازدهمين عمل حج اين است كه بايد پس از طواف نساء، دو ركعت نماز طواف نساء خواندهشود. با انجام اين اعمال ، زن بر مرد و مرد بر زنحلال مى شود. ل بيتوته در منى دوازدهمين عمل حج اين است كه شب يازدهم ذيحجه و شب دوازدهم را از غروب تا نيمه شب باقصد قربت در منى باشند. م رمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم ذيحجه بايد به هر يك از سه ستون سنگى ،ابتدا ((جمره اولى)) و بعد ((جمره وسطى )) و سپس ((جمره عقبه )) را سنگ بزنند. در روز دوازدهم ذيحجه بعد از ظهر شرعى ، حاجى مى تواند از منى خارج شود. و اگرروز دوازدهم از منى خارج نشود و تا غروب آفتاب بماند، بايد شب سيزدهم را در منىبماند و روز سيزدهم ، جمرات سه گانه را سنگ بزند و بعد، از منى خارج شود. حج قران و حج افراد ((حج قران و حج افراد)) بر كسانى واجب است كه فاصلهمنزل آنان تا مكّه كمتر از شانزده فرسخ باشد. تفاوت حج قران با حج افراد در اين استكه در حج افراد، بايد با گفتن تلبيه ، لباس احرام را پوشيد و محرم شد، ولى در حجقران ، انسان مى تواند با گفتن تلبيه محرم شود و مى تواند يك حيوانى براىقربانى به همراه خود بياورد. و تفاوت اين دو با حج تمتع در اين است كه اولاً: عمره لازمنيست و ثانياً از منزل خود مُحرم مى شوند. عمره مفرده در عمره مفرده ، علاوه بر اعمالى كه در عمره تمتّع ذكر شد، بايد طواف نساء و نمازطواف نساء نيز انجام گيرد. انواع حجهاى واجب حجهاى واجب سه نوع است : 1 ((حجة الاسلام ))؛ يعنى حج تمتّع ، حج قران و حج افراد. 2 ((حج نذرى ))؛ اگر انسان نذر كند يا عهد كند و يا قسم بخورد كه به حج برود، به وسيله نذر و عهد وقسم ، حج واجب مى شود. 3 ((حج نيابتى ))؛ اگر انسان از طرف انسان ديگرى اجير شود كه به حج برود، بايد براى كسى كه ازطرف او اجير شده ، حج به جا آورد. شرايط وجوب حجة الاسلام ((حجة الاسلام ))، در تمام عمر، يك مرتبه بر كسى كه داراى شرايطذيل مى باشد، واجب مى شود: 1 بالغ باشد. 2 عاقل باشد. 3 آزاد باشد؛ يعنى بنده نباشد. 4 با رفتن به حج ، مجبور به انجام حرام و يا ترك واجب مهمترى نشود. 5 مستطيع باشد. و استطاعت در صورتىحاصل مى شود كه : اولاً: توشه راه و سفر را دارا باشد. ثانياً: توان رفتن يا تهيه كردن سوارى را داشته باشد. ثالثاً: در راه ، مانع از رفتن نباشد. 6- به اندازه انجام دادن اعمال حج ، وقت داشته باشد. 7- مخارج كسانى را كه خرجى آنان بر او واجب است(مثل زن و بچه ) داشته باشد. 8- بعد از مراجعت از حج ، كسب ، زراعت و يا راه ديگرى براى معاش خود داشتهباشد. علامت قبول شدن حج در روايتى اميرالمؤ منين على عليه السّلام ازرسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: ((اءيَةُ قَبولِ الحَجًّ تَرْكُ ماكانَ عَلَيْةِ العَبْدُ مُقيماً مِنَ الذُّنُبِ))(239) يعنى : ((نشانه قبول شدن حج اين است كه حاجى پس از حج ، گناهانى را كهقبل از حج انجام مى داده ، ترك كند.)) همانطور كه قبلاً اشاره شد، يكى از آثار حج اين است كه انسان را از گناهان پاك مى كند.و كسى كه از گناهان پاك شود، نبايد دوباره مرتكب آنها شود. بخش پنجم : اسرار مناسك حج در بخشهاى گذشته ، پيرامون اسرار مكّه و كعبه ، مسجدالحرام ، حج و عمره نكاتىبررسى و ذكر گرديد، اكنون درباره اسرار مناسك حج و فلسفه تشريع آنها مطالبىرا ذكر مى كنيم . اين بخش از كتاب داراى اهميت ويژه اى است ؛ زيرا حج و هر عبادت ديكرى ، زمانى به حقيقتعبوديت نزديك شده و مقدمه اى براى رسيدن به معبود مى شود كه عابد رمز و راز اجزاىآن را بفهمد و نسبت به حقيقت هر يك از اعمال و چگونگى انجام آنها آشنا باشد. ترتيب در هر عبادتى ، دليل روشنى است بر اينكهاعمال و اجزاى آن عبادت در طول همديگر هستند و درك حقيقت هر يك از اجزاى عبادت و انجامصحيح آن ، متوقّف بر درك حقيقت و انجام صحيح جزء قبلى آنهاست . كسى كه نماز مىخواند، هنگامى مقام و مرتبه و حقيقت تكبيرة الاحرام را درك خواهد كرد كه حقيقت و مرتبه نيّترا درك كرده و انجام دهد. و نيز زمانى به حقيقت قرائت و مفاد آن مى رسد كه تكبيرة الاحرامرا نيز آن گونه كه شايسته آن هست انجام دهد و درك مقام والاى ركوع و انجام صحيح آننيز متوقف بر شناختن مرتبه و حقيقت قرائت است . و همينطور سجده را زمانى مى توان درككرد و به حقيقت آن رسيد كه ركوع را درك كرده باشيم و سايراعمال و اجزاى نماز نيز چنين است . در حج نيز ترتيب ويژه اى براى اعمال و مناسك آن مشخص شده است . و حج زمانى به حقيقتعبوديت نزديك مى شود كه اعمال و مناسك آن را با شناختن حقيقت و فهميدن فلسفه و اسرارآنها به همان ترتيب كه در شرع مقدس اسلام ذكر شده ، انجام دهيم . در بسيارى از روايات چنانكه خواهد آمد انجام حج بدون توجه به اسرار و حقيقتاعمال حج ، تنها انجام ظاهرى مناسك حج است و انجام ظاهرى مناسك حج در واقع رفتن بهميهمانى بدون استفاده از سفره ميهمانى است . ما در اينجا به ترتيب ، مناسك حج را ذكر كرده و به فلسفه تشريع و اسرار نهفته آنهااشاره خواهيم كرد، اگرچه اسرار، منحصر به آنچه ما ذكر مى كنيم نيست ، ولى در حدّ مكاناسرار اعمال حج را ذكر مى كنيم : 1 إ حرام احرام در ظاهر پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته (پارچه ) پس از بيرون آوردن لباسهاىدوخته است ، ولى هر ظاهرى را باطنى است و ممكن نيست مقصود از تشريع احرام ، فقطبيرون آوردن لباسها و پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته باشد؛ زيرا خداوند، حكيم استو تمام دستورات او داراى حكمت و فلسفه مى باشد، لذا اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه ((سرّ احرام )) چيست ؟ و به عبارت ديگر: حقيقت و ماهيت اينعمل و هدف از تشريع آن چيست ؟ حقيقت اين است كه احرام اشاره به چند امر دارد: 1 بيرون آوردن لباسهاى رنگين ، اشاره دارد به اينكه اگر انسان تاكنون مرتكب گناه ومعصيت خداوند شده است ، از اين لحظه بايد لباس گناه و معصيت را از نفس خويش بيرونكند. و پوشيدن لباس احرام نيز اشاره دارد به اينكه از اين لحظه ، بايد لباس اطاعت وفرمانبردارى از خداوند را بپوشد و به ميهمانى او برود. وقتى امام سجّادعليه السّلام از سفر حج برگشت ، ((شبلى )) بهاستقبال آن حضرت آمد. امام سجادعليه السّلام به ((شبلى )) فرمود: ((آيا تو به حجرفته اى ؟)) شبلى گفت : بلى . امام سجّادعليه السّلام به او فرمود: آيا در سفر حج ، به ميقات رفتى و لباسهاى دوختهرا از بدون بيرون آوردى و غسل كردى ؟)). او گفت : بلى . امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وتى به ميقات (براى احرام ) رفتى ، نيت كردى كه لباسمعصيت را از بدن بيرون آورده و لباس اطاعت از خدا را بپوشى ؟)). او گفت : خير. امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وقتى لباسهاى دوخته را از بدن بيرون آوردى ، نيت كردىكه نفس خويش را از ريا و نفاق و مرتكب شدن شبهات ، خالى كنى ؟)). او گفت : خير. امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وقتى غسل كردى ، نيت نمودى كه خود را از خطاها و گناهانپاك كنى ؟)) او گفت : خير. امام عليه السّلام فرمود: ((در اين صورت تو در واقع به ميقات نرفته و لباسهاىدوخته را از بدن بيرون ننموده و غسل نكرده اى )).(240) 2- لباس احرام ، دو تكّه پارچه ساده است و انسان با پوشيدن لباس احرام ، خود را باظاهرى ساده و بدون آلايش در برابر عظمت پروردگار احساس مى كند. 3- پوشيدن لباس احرام يادآور پوشيدن كفن پس از مرگ مى باشد. و يادآورى مرگ وقبر و معاد بهترين وسيله براى اخلاص در عمل است و در ميهمانى خداوند اخلاص درعمل و عشق رسيدن به قرب الهى لازم است . راز تلبيه وقتى انسان لباس احرام را پوشيد، لازم است بگويد: ((لَبَّيْكَ اَلَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إ نّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ،لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ)). ((لبّيك يعنى : گوش به فرمان ت هستم )). اين كلمه در واقع ، هنگامىاستعمال مى شود كه كسى را براى امرى دعوت كنند و آن كس جواب مثبت داده و مى گويد:((لبيك ))؛ يعنى : دعوت تو را پذيرفتم )). ((تلبيه )) هنگام احرام نيز پاسخ مثبتى است كه زايران ، به دعوت خداوند مى دهند.گويا خداوند همه آنان را براى زيارت خانه خودش دعوت نموده است و آنان اكنون درعمل به دعوت خداوند خويش ، ((لبّيك )) مى گويند. روايات ، بيانگر اين واقعيت است كه وقتى خداوند به حضرت ابراهيم عليه السّلامدستور داد كه همه مردم را براى انجام مناسك حج دعوت كند، حضرت ابراهيم عليه السّلامتمام انسانها را براى حج فراخواند، تمام كسانى كه در روى زمين زندگى مى كردند ونيز تمام كسانى كه در آينده زاده مى شوند و در صلب مردان و رحم زنان بودند، نداىابراهيم عليه السّلام ا شنيدند و لبيك گفتند. اكنون كه به حج مى روند، دوباره لبّيكگفته و عملاً دعوت خداوند را اجابت مى كنند. ازرسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه آن حضرت فرمود: ((لَمّا نادى اِبْراهِيمُعليه السّلام بِالحَجِّ لَبّى الخَلْقُ فَمَنْ لَبّى تَلْبِيَةً واحِدَةً حَجَّ واحِدَةًوَمَن لَبّى مَرَّتَيْنِ حَجَّ حَجَّتَينِ وَمَنْ زادَ فَبِحَسابِ ذلِكَ))(241) يعنى : ((وقتى ابراهيم عليه السّلام مردم را به حج فراخواند، تمام آنان اجابت كردند،هر كسى كه يك مرتبه اجابت كرد، اكنون يك مرتبه به حج مى رود و كسانى كه دو مرتبهاجابت كردند، اكنون دو مرتبه به حج مى روند و كسانى كه بيشتر اجابت كردند، بيشتربه حج مى روند)). بايد دانست كه هنگامى مى توانيم به دعوت خداوند پاسخ صحيح بدهيم كه شرايط حجرا اجابت كرده باشيم . و انسان هنگام تلبيه بايد اميدوار به پذيرش و قبولى لبّيكباشد در حالى كه مى ترسد خداوند بفرمايد: ((لالبّيك ولاسعديك ))؛ يعنى : خداوندلبيك او را ناديده بگيرد. و روشن است كه لبّيك گفتن ، اولين قدم و در واقع كليد وروددر اعمال حج است و چنانچه تلبيه پذيرفته نشود، سايراعمال نيز پذيرفته نمى شود. در حالات امام سجادعليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت وقتى لباس احرام مىپوشيد، رنگ صورتش زرد شده و لرزه بر اندامش مى افتاد، طورى كه نمى توانستتلبيه بگويد: در اين حال كسى از او پرسيد: چرا لبيك نمى گويى ؟ آن حضرتفرمود: ((مى ترسم پروردگارم بفرمايد: ((لالبّيك ولاسعديك )). مستحب است مردها تلبيه را بلند بگويند. سرّش اين است كه بلند گفتن تلبيه ، يك نوعاعلام براى دين خداست ، علاوه بر اينكه انسان هنگام تلبيه گفتن ، در مقام راه يافتن بهدرگاه ربوبى و وصول به دروازه رحمت الهى است ، لذا هرچه بلندتر و باشكوه تراعلان اجابت كند با اين مقام سازگارتر است و اما وقتى به درگاه ربوبى راه يافت و مكّهو ظهر عرفه را درك كرد، بايد تلبيه را تمام نموده و با متانت و بردبارى در درگاهخداوند متعال حضور يابد. مستحبات احرام در احرام رعايت چند امر مستحب است : 1 گرفتن ناخن و شارب . 2 از بين بردن موى زير بغل و عانه با نوره . 3 پاكيزه نمودن بدن خود قبل از احرام . 4 رها نمودن موى سر و ريش از اوّل ذيقعده . 5 غسل نمودن پيش از احرام . اين پنج امر، حكايت از لزوم نظافت دارد؛ زيرا انسان در اين هنگام به ميهمانى خداوند مىرود و كسى كه به ميهمانى مى رود، بايد نظافت و پاكيزگى را رعايت كند. 6 دو جامه احرام از پنبه باشد. 7 بعد از نماز ظهر محرم شود. مكروهات احرام 1 احرام در جامه سياه بهترين پارچه براى احرام ، پارچه سفيد است ؛ زيرا پارچه سفيد يادآور مرگ ، قبر وكفن است و اين امر موجب مى شود انسان در آن حال ، بيشتر به ياد آخرت باشد. علاوه براينكه انسان هرچه در ميهمانى خداوند، پاكيزه تر باشد بهتر است و بهترين لباسبراى پاكيزه ماندن ، لباس سفيد است ؛ زيرا زود متوجه كثيفى آن مى شود. 2 احرام بستن در جامه چركين . سرّ كراهت اين امر نيز اين است حضور در درگاه حضرت احديت و رفتن به ميهمانى خداوندبا جامه كثيف و چركين ، شايسته نيست . 3 احرام بستن در جامه راه راه 4 استعمال حنا پيش از احرام در صورتى كه اثر آن تا بهحال احرام باقى بماند. سرّ كراهت اين دو امر اين است كه جامه رنگين و راه راه و همچنيناستعمال حنا و زينت با مظاهر دنيوى سازش دارد، در حج ، انسان به ميهمانى خداوند مى رودو بايد تا ممكن هست از مظاهر دنيوى و متعلّقات فريبنده آن پرهيز نمايد. 5 لبيك گفتن در پاسخ كسى كه او را صدا مى زند. كلمه ((لبيك )) در حال احرام ، پاسخى است كه فقط دعوت خداوند را بايد با آن پاسخداد و اگر كسى ما را صدا بزند و در پاسخ او كلمه ((لبيك )) رااستعمال نماييم در واقع او را شريك خداوند در اين جهت قرار داده ايم . 6 حمام رفتن در حال احرام محرمات احرام محرمات احرام را قبلاً ذكر كرديم ، و سرّ حرمت آنها اين است كه تمام آن امور به گونه اىبا مظاهر دنيوى مربوط مى شود و اشتغال به آنها انسان را از ذكر خداوند و اخلاص درعمل ، غافل مى كند. 2 طواف علت تشريع طواف طواف يعنى دور زدن به اطراف خانه كعبه . و اينعمل اگرچه در ظاهر، دور زدن به اطراف يك خانه است ، ولى در آن اسرارى نهفته است كهبر صاحبان بصيرت ، پوشيده نيست . ابتدا بايد علت و فلسفه تشريع طواف راجستجو كرده و ببينيم چرا خداوند متعال براى بندگانش دستور طواف در اطراف خانه كعبهرا صادر كرده است ؟ تحقيق و تفحّص در روايات و بيانات ائمه اطهارعليهم السّلام بيانگر اين واقعيت است كهفلسفه و علت تشريع طواف ، رحمانيّت و رحيميّت خداوندمتعال است ؛ زيرا خداوند بندگانش را دوست دارد و چون همه بندگان قابليت پذيرشملكه عصمت را ندارند، گاه مرتكب گناه شده و معصيت خداوند را مى كنند، لذا خداوند طوافبه اطراف خانه كعبه را تشريع نمود تا از اين راه به درگاه خداوند آمده و نسبت بهگناهى كه مرتكب شده اند، طلب مغفرت كنند تا خداوند آنها را ببخشد. ((محمد بن مروان )) مى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى فرمايد: با پدرمدر حجر اسماعيل بوديم ، پدرم مشغول نماز بود كه مردى آمد و كنار او نشست ، آن مرد پساز اينكه پدرم نمازش را تمام كرد به او سلام كرد و گفت : ((من از تو سه سؤال دارم كه پاسخ آن را جز تو و يك مرد ديگر نمى داند. پدرم فرمود: آن سه سؤال چيست ؟ او گفت : به من بگو علّت طواف در اطراف اين خانه چيست ؟ پدرم فرمود: هنگامى كه خداوند به ملائكه دستور داد تا بر آدم سجده كنند، بعضىاعتراض نموده و گفتند: (اءَتَجْعَلُ فيها مَنْ يَفْسِدُ فيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنٍ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ...) خداوند متعالفرمود: (... إ نّىِ اءعْلَمُ مالاتَعْلَمُونَ). سپس بر ملائكه خشم كرد و از آنان خواست نسبت بهاين اعتراض توبه كنند و به آنان امر نمود كه براى توبه بايد به اطراف بيتالمعمور طواف نمايند، ملائكه هفتاد سال به اطراف بيت المعمور طواف نموده و نسبت بهآنچه گفته بودند استغفار و طلب بخشش مى كردند، پس از هفتادسال طواف و استغفار، خداوند آنان را بخشيد. سپس خداوند خانه كعبه را روى زمين موازىبا ((ضرّاح ))(242) آفريد تا هر كس از فرزندان آدم عليه السّلام كه مرتكب گناهشود، به اطراف او طواف نموده و توبه كند تا خداوند او را بخشيده و از گناه پاكنمايد.(243) در بعضى روايات فرموده اند: ((ملائكه هفت هزارسال به كنار عرش خداوند پناهنده شدند تا خداوند آنان را بخشيد)).(244) پس طواف ، بهترين نوع استغفار و توبه به درگاه خداوند است ، لذا در هنگام طوافبايدانسان حضور قلب داشته و ميان خوف و رجا با اخلاصكامل به اطراف خانه كعبه دور بزند. و بايد توجه داشته باشد كه در اين هنگام خود رابا ملائكه تشبيه نموده و مى خواهد مانند آنان نزد خداوند آمده و استغفار كند. و نيز بايد توجه داشت كه خانه كعبه ، مثل ظاهر در عالم مُلك براى حضرت بارىتعالى بوده و موازى با بيت المعمور در عالم ملكوت است ؛ چنانكه بدن قالبى ظاهرى درعالم شهادت براى قلب در عالم غيب است و لذا درحال طواف بايد به ظاهر كعبه در عالم مُلك كه مربوط ب بدن در عالم شهادت استتوجه نكرد و به حقيقت كعبه و موازات آن با بيت المعمور در عالم ملكوت كه مربوط بهقلب در عالم غيب هست توجه نمود، پس طواف واقعى ، طواف قلب است نه طواف بدن . و به عبارت ديگر، طواف بر دو قسم است : 1 طواف صورى : و آن عبارت است از طواف بدن و حركت صورى در اطراف ظاهر خانه كعبه . پس در اطرافصورى ، طواف كننده جسم و بدن است و طواف شده ، ظاهر خانه كعبه است . 2 طواف معنوى : و آن عبارت است از طواف قلب در اطراف حقيقت كعبه . در اينجا انسان به ظاهر خانه كعبهتوجه ندارد بلكه كعبه را نمودى و نشانه اى از او و موازى با بيت المعمور در عالمملكوت دانسته و مقصودش پروردگار كعبه است نه خود كعبه . اين طواف ، طواف واقعىاست ، و براى انجام آن بايد اراده و شوق تام و صفاى قلب و بريدن از خلق و طلبيدنحضرت حق در درون انسان جمع شود. چرا طواف هفت شوط است ؟ از بعضى روايات (245) استفاده مى شود كه ملائكه پس از اعتراضى كه به خلقت آدمعليه السّلام ردند و بعد متوجه اشتباه خود شدند، هفت هزارسال به عرش خداوند پناهنده شده و استغفار كردند، آنگاه خداوند گناه و اشتباه آنان رابخشيد، ولى انسانها چون قدرت چنين عملى را ندارند، خداوند اجازه داده است براى توبهو استغفار، به موازات هر هزار سال يك مرتبه به اطراف خانه كعبه طواف كنند. حجرالاسود، ابتدا و انتهاى طواف واجب است طواف از ((حجرالاسود)) شروع و به آن ختم شود. و سرّش اين است كه((حجرالاسود)) در روز قيامت حضور يافته و براى كسانى كه در آن مكان رفته و طوافكرده اند شهادت مى دهد. پس ((حجرالاسود)) تماماعمال و كيفيّت و كميّت طواف را مشاهده مى كند و در قيامت نيز شهادت مى دهد و در واقعشروع طواف و پايان آن را ضبط نموده و روز قيامت گواهى مى دهد. 3 سعى بين صفا و مروه يكى ديگر از واجبات حج ، ((سعى بين صفا و مروه )) است . خداوندمتعال در قرآن كريم مى فرمايد: (انَّ الصَّفا وَالمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّه فَمَنْ حَجَّ البَيْتَ اءَوْاِعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَيْهِ اءَنْيَطَوَّفَ بِهِما وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَاِنَّ اللّه شاكِرٌ عَليمٌ).(246) يعنى : ((صفا و مروه از نشانه هاى خداوند است ، پس هر كه ، حجِّ خانه كند يا عمره برود،بر او باكى نيست كه به گرد آن دو بگردد و هر كس كه كار نيكى انجام دهد، خداوندسپاس داشته و مى داند)). ((صفا و مروه ))، نام دو كوه معروف در مكه است . امام صادق عليه السّلام پيرامون علّتنامگذارى اين دو كوه ، به ((كوه صفا و مروه )) مى فرمايد: ((كوه صفا را صفا ناميده اند؛ زيرا حضرت آدم عليه السّلام مصطفى عليه السّلام از بهشتبر روى اين كوه فرود آمد، لذا نامى از نامهاى آدم عليه السّلام (يعنى صفا كه خلاصهكلمه مصطفى است ) بر آن نهاده شد، همانطور كه خداوند مى فرمايد: ان اللّه اصطفى آدمو... و حضرت حوا نيز بر روى كوه مروه ، فرود آمد و چون مراءه (زن حضرت آدم ) برروى آن فرود آمده ، نام آن را كوه مروه ناميدند)).(247) سعى بين صفا و مروه ، در ظاهر پيمودن مسافت بين كوه صفا و مروه است ، ولى در واقع وحقيقت ، پيمودن مسافت بين رجا و خوف است . انسان با رفتن به كوه صفا با اميد به رحمتخداوند به سوى كوه مروه حركت مى كند و با ترس از عذاب او در روز قيامت برمى گردد. امام سجّادعليه السّلام به ((شبلى )) فرمود: ((آيا سعى بين صفا و مروه را انجام دادى ومسافت ميان آنها را پيمودى ؟ شبلى گفت : آرى . امام عليه السّلام فرمود: ((آيا در حالت سعى نيت كردى كه اكنون ميان خوف و رجا سپرىمى كنى ؟)). او گفت : خير. امام عليه السّلام فرمود: ((پس در واقع تو سعى نكرده و مسافت بين صفا و مروه راپيموده اى )).(248) سعى بين صفا و مروه مهلت ديگرى است براى استغفار و اصلاح انسانها؛ زيرا در اينحال ، انسان مهمان خداست و بايد با متانت و خضوع از اين مهمانى استفاده نمود. مستحب است قبل از انجام سعى ، نزد چاه زمزم رفته و مقدارى از آن را بياشامد؛ زيرا آبزمزم اگرچه در ظاهر آب است ولى در حقيقت ((علم )) است . سالك الى اللّه و كسى كه درراه رسيدن به خداوند سعى مى كند، براى طلبيدن عين اليقين ، ابتدا بايد علم اليقين راطلبيده و درك كند تا پس از عين اليقين به حق اليقين برسد. و نيز مستحب است كه قبل از سعى ؛ نزد حجرالاسود رفته و آن را استلام كند تا حجرالاسوداز نيت او براى انجام سعى اطلاع يافته و نام او را در رديف كسانى كه سعى بين صفا ومروه مى كنند ثبت نمود و روز قيامت شهادت دهد. آثار و بركات سعى بين صفا و مروه زياد است و ما به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم : 1- كسى كه سعى بين صفا و مروه را انجام مى دهد، از گناهان پاك مى شود.(249) 2- كسى كه سعى بين صفا و مروه را انجام دهد، پاداش كسى را دارد كه پياده از شهرخودش به مكه براى انجام حج برود و پاداش كسى را دارد كه هفتاد كنيز مومنه را آزادكند.(250) 3- كسى كه سعى بين صفا و مروه را انجام دهد، ملائكه او را شفاعت مى كنند.(251) و اين مطلب باقى مى ماند كه چرا سعى بين صفا و مروه هفت مرتبه قرار داده است ؟ از ابنعباس نقل شده است كه وقتى گروهى را در حال سعى بين صفا و مروه ديد، به آنان گفت : ((اين كار را مادر شما يعنى مادر اسماعيل به ارث گذاشت ؛ زيرا مادراسماعيل در بيابان گرم و سوزان مكه تشنه شد و لذا به بالاى كوه صفا رفت تا ببينددر بيابان كسى هست كه او را يارى كند يا نه ، دوباره به كوه مروه رفت و به بياباننگاه كرد، ولى كسى را نديد. اين فاصفه ميان كوه صفا و مروه را هفت مرتبه پيمود، وخداوند سعى بين صفا و مروه را هفت مرتبه واجب كرد)).(252) 4 تقصير ((تقصير))؛ يعنى كوتاه نمودن مقدارى از ناخن يا موى سر يا صورت در قرآن كريم مىفرمايد: (لَقَدْ صَدَقَ اللّه رَسُولَهُ الرُّؤ يا بِالحَقِّ لِتَدْخُلُنَّ المَسْجِدَالحَرامَ اِنْ شاءَ اللّه امِنينَمُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَمُقَصِّرينَ...).(253) پس از انجام سعى و طواف ، در واقع انسان از مسافرت به ديار معشوق برگشته و بدناو كه قبل از احرام و تلبيه بدنى ظلمانى و غرق در معصيت بود، به بدنى نورانى وخالى از هر گناه تبديل شده است . پس اين بدن كنونى غير از بدن قبلى است ؛ زيرا اوبه ميهمانى خداوند رفته است ، با كوله بارى از گناه رفته وبا كوله بارى از حسناتبرگشته است . خداوند علامت و نشانهغ اين تغيير وتبديل در بدن و تحصيل نورانيت را تقصير قرار داده است . پس از انجام عمل تقصير، تمام آنچه با احرام بر مُحرم حرام شده بود،حلال مى شود، جز عمل حلق يعنى سرتراشيدن . و سرّش اين است كه انسان وقتى موفقبه انجام عمره و حج مى شود و براى تولّدى دوباره به نزد خداوند پناه مى برد، پساز احرام و تلبيه با وجودى ظلمانى وارد درگاه ربوبى مى شود و خداوند او را ازتصرّف در ملك خويش و استفاده از نعمات خود محروم مى كند و پس از انجام طواف و نمازطواف و سعى بين صفا و مروه ، دوباره به وجودى نورانىتبديل شده و با كسب علامت و نشانهغ نورانيت يعنى تقصير، مجوّز استفاده از نعمات خويشرا براى او صادر مى كند. 5 احرام براى حج پس از اعمال و مناسك عمره تمتّع ، انسان از حالت احرام بيرون آمده و بايد در مكه براىانجام مناسك حج تمتع ، بماند. اوّلين عمل حج ، احرام است . اسرار احرام را قبلاً ذكر كرديم و امّا سرّ تكرار آن براى حجتمتّع اين است كه انسان دوباره به ميهمانى خداوند مى رود و در واقع ،اعمال عمره مقدمه و تمرينى براى عمل اجتماعى و گروهى حج است و گويا انسان در عمرهتمتع پس از كسب علم اليقين به مرحله عين اليقين مى رسد و رسيدن به مرحله عين اليقين ،مقدمه براى رسيدن و درك حق اليقين است . حجاج روز هشتم ذيحجه براى شروع در اعمال حج تمتع ، از خود مكه مُحرم مى شوند، و پساز احرام ، تمام آنچه قبلاً ذكر شد، بر محرم حرام مى شود. روز هشتم ذيحجه ، ((يوم الترويه )) نام دارد. از امام صادق عليه السّلام پيرامون علّتنامگذارى اين روز به ((يوم الترويه )) پرسيدند، آن حضرت فرمود: ((در آن زمان ، آبدر صحراى عرفات نبود، مردم در روز هشتم براى آب دادن به مردم از مكه آب مى بردند ولذا بعضى از آنان به بعضى ديگر مى گفتند: ((تَرَوَّيْتَمْ مِنَ المَاءِ))؛ يعنى : سيرابشديد)) و لذا نام آن روز را ((يوم الترويه )) ناميدند)).(254) 6 وقوف در عرفات پس از احرام در مكه ، حجاج بايد به صحراى عرفات رفته و از ظهر روز نهم تا مغربآن روز در آنجا بمانند. علت نامگذارى عرفات چرا صحراى عرفات با اين نام ، نامگذارى شده است ؟ معاوية بن عمار مى گويد از امامصادق عليه السّلام پرسيدم چرا صحرا عرفات را عرفات ناميده اند؟ امام صادق عليهالسّلام فرمود: ((جبرائيل عليه السّلام در اين روز بر ابراهيم عليه السّلامنازل شد و هنگام غروب خورشيد به او فرمود: اى ابراهيم ! به گناه خود اعتراف كن(255) و مناسك حج را بياموز. و همچنين به خاطر اينكهجبرائيل عليه السّلام به ابراهيم عليه السّلام فرمود: اِعْتَرِف ؛ اعتراف كن ، اين صحرا،صحراى عرفات ناميده شد)).(256)
|
|
|
|
|
|
|
|