روشها و فنون ديگر تاكنون برخى از روشهايى را كه در حل مسايل و مشكلات ، مى تواند مفيد و مؤ ثر افتد،ذكر كرديم ، اينك مسايل و مشكلات خاصى را مطرح نموده و روشهاى مفيد و مؤ ثر درحل آنها را بيان مى كنيم . روش تقويت اراده بسيارى از اختلالهاى روانى ، از ضعف اراده ناشى مى شود و تعداد زيادى از افراد كهدچار مشكل روانى مى شوند، به اين دليل است كه از اراده قوى برخوردار نيستند.مشاور،ازطريق نشانه هاى زير مى تواند (ضعف اراده ) را در مراجعه كننده تشخيص دهد: الف - فرد، كارها را به تاءخير مى اندازد. ب - فكرش با عملش هماهنگ نيست . ج - زياد تاءثيرپذير است و بيش از حد، انعطاف از خود نشان مى دهد. د - كم صبر است و بردبارى ندارد و زود عصبانى مى شود. ه - بجا و به موقع تصميم نمى گيرد و در كارها دودل و متزلزل است . و - در كارها افراط و يا تفريط دارد و متعادلعمل نمى كند. ز - از متانت در عمل و آرامش در حالت و وقار گفتار، برخوردار نيست . مشاور، بايد سعى كند ضعف اراده را در فرد از بين ببرد و به تقويت نفس وى بپردازد وقدرت نفسانى در او پديد آورد تا بتواند بر خواسته هاىغيرمعقول و هواى نفس خويش ، فايق آيد. على (عليه السّلام ) فرمود:(اِذا كَثُرَتِ الْمَقْدُرَةُقَلَّتِ الشَّهْوَةُ)(181)؛ (هنگامى كه نفس توانمند و قوى شود، هواهاى نفسانى در وىكم مى شود). روشن است كه فرد با غلبه بر شهوت و هواهاى نفسانى زمينه روانى دراو به وجود مى آيد تا به دستورالعملهايى كه برايش معين مى شودعمل كند و بدينوسيله زمينه حل مشكل برايش فراهم مى گردد. مشاور، مى تواند از عوامل زير در تقويت اراده مراجعه كننده استفاده كند: 1 - ازدياد علم و آگاهى از موضوعات مورد عمل و از نتايج و آثار مفيد آن . 2 - ايجاد شوق و علاقه به شيئى ، يا موضوع و يا كار مورد نظر. 3 - تمرين بر تمركز در موضوع واحد (مورد نظر) و پرهيز از اشتغالات ذهنى متعدد. 4 - تمرين تدريجى بر تصميمها از ساده بهمشكل . 5 - فراهم آوردن زمينه تشخيص كارهاى اهم از مهم و تقديم آنها. 6 - برنامه ريزى منظم براى فعاليت و عمل در اوقات خاص . 7 - توجه دادن به الگوها و اسوه ها و تصميم گيريهاى آنها و مراقبت عملى تا در بينعمل ، تزلزل بر او عارض نشود. روش درمان كمرويى (كمرويى ) نيز از مشكلاتى است كه افراد متعددى بويژه كودكان و نوجوانان با آنروبرو هستند و به عوارض فردى و اجتماعى آن دچار مى شوند. عوارض فردى كمرويى ، عوارضى است از قبيل اينكه : به هنگامعمل ، ضربان قلبش بيشتر مى شود، رنگش تغيير مى كند، دهانش خشك مى گردد، صدايشعوض مى شود، لكنت زبان پيدا مى كند، بدنش به لرزه مى افتد، به چيزى كه در دستدارد بازى مى كند و يا بدنش را مى خاراند، گريه سر مى دهد و ... عوارض اجتماعى كمرويى نيز عبارتند از اينكه : فرد، گوشه گير مى شود، دعوتديگران را براى ارتباط و فعاليت نمى پذيرد، از بيان حق و دفاع از آن و از امر بهمعروف و نهى از منكر، دورى مى گزيند، سؤال نمى كند و در بحثهاى علمى شركت نمى كند و در نتيجه پيشرفت علمى برايشحاصل نمى شود، در روابط خانوادگى و اجتماعى ، دچارمشكل مى شود و از كسب روزى باز مى ماند و... كمرويى ممكن است جنبه ارثى داشته باشد، ولىعوامل ديگرى در ايجاد و يا تقويت آن بسيار مؤ ثر است . اينعوامل عبارتند از: عدم پرورش روحيه اجتماعى در دوران كودكى ، فراهم نبودن زمينه اظهاروجود براى كودك و نوجوان در محيط خانواده ، مدرسه و اجتماع ، ناآگاهى از توانمنديهاىخود، مراقبتهاى بيش از حدّ والدين كه سبب مى شود اعتماد به نفس در كودك و نوجوان رشدنكند و متكى به غير پرورش يابد، ترس و دلهره از عدم موفقيت در گفتار و رفتار،دوستى با افراد ضعيف و كمرو، انتقاد بى جا و اعتراض بى مورد به فرد، احساس گناه، احساس زشت رويى ، نقص عضو و به طور كلى احساس حقارت عدم آگاهى فرد از مرز حياو پررويى و ... براى درمان كمرويى ، با توجه به عوامل آن ، مشاور، بايد بهاعمال روشهاى زير بپردازد: اولاً: به اطرافيان توصيه نمايد تا از روشهاى منفى مانند: مسخره كردن ، لحن تند،مقايسه با ديگر افراد و به رخ كشيدن ديگران ، حرف زدن و كار كردن به جاى او، اجبارو تهديد و محروم كردن ؛ پرهيز شود؛ زيرا نه تنها اين روشها، كمرويى را درمان نمىكند بلكه مشكلات كمرو را افزايش مى دهد. ثانيا: فرد را با توانمنديهايش ، از طريق ذكر مواردى كه بدون كمرويى اقدام كرده است، آشنا سازد و در پرورش اعتماد به نفس در وى ، كوشش شود. ثالثا: زمينه حرف زدن و فعاليت جمعى ، برايش فراهم گردد و به مباحثه با ديگران ،اجراى مراسم دسته جمعى ، نوشتن مقاله و ارائه آن و به امورى از اينقبيل تشويق شود. رابعا: در محيط زندگى و موقعيت فعاليتى انسان كمرو، تغيير ايجاد شود تا موانع ،بروز ننمايند. خامسا: فرد را از مرز حيا و پررويى آگاه سازد و مصاديقى ازاعمال را كه شخص كمرو تصور مى كند پررويى است ، از بزرگان برايش نقل شود و با ذكر رفتارهاى اسوه هاى دين ، فرد را بهتعادل در رفتار سوق دهد. سادسا: عوارض منفى كمرويى برايش تبيين شود و توجه داده شود كه چه بسا كمرويى، شخص را از انجام مسؤ وليتها و وظايف شرعيش باز مى دارد؛ مانند آنچه در روايات آمدهاست كه مبادا كمرويى باعث شود تا فرزند نسبت به بوسيدن دست والدين ، بلند شدنجلوى پاى آنان به احترام ، كوتاهى كند و يا به ايندليل به زيارت مؤ منان نرود و يا به مهمان كم خدمتى كند. و يابدليل كم بودن چيزى به ديگرى هديه نشود. اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مىفرمايد:(ثلاث لايستحيا منهن خدمة الرجل ضيفه ، وقيامه عن مجلسه لابيه ومعلّمه...)(182) (سه چيز است كه نبايد گذاشت كمرويى مانع آنها شود يكى خدمت بهميهمان ، دوم برخاستن به مناسبت ورود پدر و سوم برخاستن از جايگاه خود به احتراممعلّمش ). و نيز آن حضرت فرمود:(لا تستحيى من اعطاءالقليل فان الحرمان اقل منه )(183)؛ (حيا نكن از دادن هديه كم ، زيرا كه محروم بودناز اين كار نيك از آن كم ، بدتر است ). روش برخورد با پرخاشگرى افراد زيادى وجود دارند كه بدون عامل آشكارى ، زود عصبانى مى شوند و در برابرديگرى ، به ستيزه جويى ، مجادله ، عتاب و تندى ، توپ و تشر، تهديد و جنگ لفظى وگاه اعمال خشونت آميز، اقدام مى كنند اين حالت و رفتار را (پرخاشگرى ) مى نامند. پرخاشگرى ، اختلال روانى و رفتارى است كه بايد درمان شود و فرد پرخاشگر، تحتكنترل و نظارت قرار گيرد؛ زيرا اختلالهاى روانى بسيارى را باعث مى شود و سركشيهاو رفتار خشونت آميز در وى به تدريج ، رو به فزونى مى گذارد و زندگى اجتماعى اورا با مشكل جدى رو به رو مى سازد و سبب مى گردد به بسيارى از رفتارهاى نابهنجارديگر كشيده شود. پرخاشگرى ، امرى ذاتى و صرفا ارثى نيست كه هر فردى با خود داشته باشد وگريزى از آن نباشد. آنچه در انسان به صورت طبيعى وجود دارد، گرايش به خشم ودفاع است كه براى انسان و زندگى اجتماعيش ، ضرورت دارد و امر ناپسند و تنفرآميزمحسوب نمى شود، ولى پرخاشگرى حالت افراط خشم و رفتارهاى خشونت آميزى است كهتنها ضرورت زندگى نيست بلكه نامعقول است و مردم از آن متنفر مى باشند. بنابراين ، پرخاشگرى و حالت هيجانى افراطى در فرد، امرى اكتسابى است كه مىتوان از آن پيشگيرى كرد و يا آن را درمان نمود. مشاور، براى حل مشكل پرخاشگرى و پيشگيرى از رفتارهاى پرخاشگرانه مراجعه كننده ،به امور زير مى پردازد: 1 - عوامل پرخاشگرى را از قبيل : ناكاميها، بدآموزيها، موضعگيريهاى نادرست ،سختگيريها و سهل گيريهاى نابجا، تهديدها و تنبيه ها و ...، شناسايى كند و به فردپرخاشگر، كمك نمايد تا اين عوامل و عوارض آنها از وجود وى زدوده شود. 2 - زمينه اى فراهم سازد تا از عوامل تشديد كننده پرخاشگرى در فرد، جلوگيرىشود.عوامل تشديد كننده پرخاشگرى ، امورى ازقبيل امور زيرند: تحميل مشكلات ، سختگيرى در اجراى قوانين بدون هرگونه انعطاف ، استهزا و به بازىگرفتن عواطف و احساسات ، محروم ساختن فرد از چيزى كه محبوبش مى باشد، ايجاد مانعدر سر راه وى براى وصول به هدف ، بالا بردن توقع و انتظار، با وعده هاى بىحساب و عمل نكردن به آنها، درگيريهاى خانوادگى و ... 3 - در محيط زندگى و موقعيت اجتماعى (در صورت امكان ) وى تغيير ايجاد كند؛ زيرا انسبه محيط پرخاشگرى ، در ازدياد رفتارهاى پرخاشگرانه بسيار مؤ ثر است . تحقيقات نشان داده است كه پرخاشگرى در موارد زير،افزايش مى يابد: الف - آنانى كه مدير لايقى براى خود نيستند و بر اعصاب خويش تسلط ندارند. ب - افرادى كه محيط خانه و كارشان ، محل درگيريهاست . ج - در كسانى كه فشارهاى طولانى بر آنان وارد مى شود. د - در آنانى كه در وسوسه ها و بدبينيها زندگى مى كنند و ... 4 - از رفتارهاى تقويت كننده رابطه عاطفى استفاده نمايد؛ مثلاً با وى ابراز همدردى وهمدلى كند و اميد را در او زنده نمايد. 5 - فرد، به صورت منطقى توجيه شود و واقعيتهاى زندگى كه احيانا با ناكاميها وسختيها همراه است ، به صورت معقول برايش تبيين گردد تا تدبير و تصميم عاقلانهرا در رفع مشكلات در او زنده نمايد. 6 - به رفتار ليّن و پرهيز از رفتار پرخاشگرانه هدايت گردد و به منظور تقويترفتارهاى متعادل و آرام ، از وى تشويق به عمل آيد. 7 - به اطرافيان فرد پرخاشگر تاءكيد شود كه به هنگام پرخاشگرى وى ، عصبانىنشوند، سر او داد نزنند و به هيچ وجه به تنبيه بدنىمتوسل نشوند، بلكه وى را با حقوق افراد آشنا سازند، به وى احترام بگذارند و عزّتنفس را در او پديد آورند. و زشتى رفتارهاى پرخاشگرانه را برايش روشن نمايند ونقشانسانى و برخورد اخلاقى را در وى تقويت كنند. 8 - زمينه محروميت زدايى فراهم گردد تا فرد، حتى الامكان ، بتواند به خواسته هاىمعقولش دست يابد. 9 - مشاور، با كمك والدين ، مؤ سسات خيريّه و يا دولت ، امكانات تفريح ، بازى وسرگرميهاى سالم را فراهم سازند و وى را به اين نوع امور،مشغول سازند تا نشاط روحى برايش ايجاد شود و آرامش وجودش را فرا گيرد و ازرفتارهاى پرخاشگرانه پرهيز كند. پرورش اعتماد به نفس از مهمترين حالات عاطفى كه داراى نقش فوق العاده اى در رشد شخصيت و حيات انسانى است، (اعتماد به نفس ) مى باشد. كودكى كه از اعتماد به نفس برخوردار است ، خود را دوست دارد، و هستى خويش را باارزش تلقى مى كند و در سخن گفتن ، آرام و متين و بر خويشتن مسلط است و هيچ دلهره واضطراب ندارد. و بيش از آنكه از ديگران متوقع باشد از خود توقع دارد و خود جوش وفعال ، كار خويش را خود انجام مى دهد. امام اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد:(منشَرُفَت نفسه كَثُرت عواطفه ).(184) (كسى كه از شرافت و اعتماد به نفس برخوردار باشد، عواطف انسانى او زياد خواهدبود). اما كودكى كه از اعتماد به نفس برخوردار نيست ، به ديگران متكى مى شود و براى جلبنظر ديگران ، خود را به نحوى مورد پسند آنان قرار مى دهد، احساس حقارت در او پديدمى آيد و به بيماريهاى روانى و عصبى دچار مى گردد. چنين فردى ،استقلال راءى پيدا نمى كند، از مورد سؤ ال قرار گرفتن پرهيز دارد و گاه گريزان ازشخصيت واقعى ، براى خود شخصيت دروغين مى سازد و خودستا مى گردد و سعى مى نمايدنقاط ضعف خود را بپوشاند. وى از فعاليت و جنب و جوش ، بيزار است . شوخى مى كندولى تحمّل شوخى ديگران را ندارد؛ خود را تنها احساس مى كند و ... عوامل عدم اعتماد به نفس عوامل زيادى باعث عدم اعتماد به نفس مى شود، در زير، مهمترين آنها فهرست مى شود: 1 - شكستهاى پى در پى . 2 - اظهار بدبينى نسبت به فرد. 3 - رنج و سختى مستمر و طولانى . 4 - توجه زياد به نقايص بدنى و احساس زشتى . 5 - عدم توجه به نقاط قوّت خود. 6 - به رخ كشيدن ضعفها و عيوب فرد. 7 - استبداد والدين و تحميل نظرات خود بر فرزند. 8 - مراقبت شديد والدين از كودك به گونه اى كه او را ناز پرورده و وابسته مى سازد. 9 - مقايسه كودك با فرد ديگرى و امتياز دادن به ديگرى ، بدون اينكه امتيازات او مطرحشود. 10 - بى مهرى ، بى محبتى و بى اعتنايى نسبت به كودك به هنگام ابراز وجود وفعاليتهاى شايسته . لازم به توجه است كه عواملى از قبيل : نگرانى و اضطراب ،تحمل مديريتهاى سلطه اى ، ديدن ترحّم زياد از ديگران ، واگذار كردن كارهاى شخصىبه ديگران ، مواجه شدن با امور خلاف انتظار و... بى اعتمادى را در شخص تشديد مىكند و درمان را مشكل تر مى سازد. روشهاى پرورش اعتماد به نفس روشهاى زيادى موجب مى شود تا شخص اعتماد به نفس پيدا كند و يا آن را در خود تقويتنمايد. به مهمترين آنها اشاره مى شود: 1 - توسعه آگاهى فرد نسبت به خود و نقاط قوتش . 2 - پرورش عزّت نفس و تقويت روح ارزشمندى . 3 - شركت دادن فرد در فعاليتها و مديريتها تا تسلط وكنترل برخود را تمرين و تجربه نمايد. 4 - تقويت اراده و ايجاد جراءت و تصميم در مورد كارهاىمعقول و مورد نظر. 5 - ايجاد عادات نيكو در فرد، مانند عادت به گشاده رويى و نشاط روانى و آرامش وسكون در برخورد كه باعث برانگيختن تحسين ديگران از شخص مى شود امام صادق (عليهالسّلام ) فرمود:(ثلاثة تدل على كرم المرء: حسن الخلق وكظم الغيظ وغض الطَّرف)(185)؛ (سه چيز به كرامت و اعتماد به نفس مى انجامد، اخلاق نيكو، فرو بردن خشمو چشم پوشى ). و از عادات نيكو است : عدم انتظار كار شخصى از ديگران ، نظم وانظباط در فعاليتها و برنامه ريزى مناسب ، عادت بهتحمل دشواريها، خوش بينى و اميدوار بودن نسبت به آينده و ... 6 - جلوگيرى فرد از عجله و شتاب در كارها و وقوع در اشتباه و از كارهايى كه باعثخجالت و شرمسارى است و پرهيز دادن فرد از زياده گويى ، نفاق ودورويى ،شكوهوشكايت بى جااززندگى ومنع وى ازترديدهاووسوسه ها. 7 - محبت متعادل به كودك و نوجوان و پرهيز از بى اعتنايى نسبت به او. 8 - استفاده از غرور كودك و نوجوان در ايجاد اعتماد به نفس . 9 - آموزش و پرورش اعتماد به نفس از طريق عملى توسط والدين ، معلم و مشاور؛ زيراآنان در اين زمينه نيز، مى توانند اُسوه باشند. منظور اين است كه والدين و ديگران كه باكودك و نوجوان در ارتباطند، خود، اعتماد به نفس داشته باشند و آن را درعمل نشان دهند كه اين موجب اعتماد به نفس دركودك و نوجوان مى باشد. امام صادق (عليهالسّلام ) مى فرمايد:(كونوا دعاة للناس بغير السنتكم ، ليروا منكم الورع و الاجتهاد والصلاة و الخيرفان ذلك داعية )(186). (مردم را در عمل به كارهاى خوب و ايجاد صفات نيك دعوت كنيد تا تقوا، كوشش وفعاليت بر اساس اعتماد به نفس ، نماز و كارهاى خوب را از شما ببينند. زيرا اينعمل است كه صفات خوب و توانمنديها را در افراد سبب مى شود). 10 - توصيه به والدين مبنى بر عدم مداخله زياد در كارهاى كودكان و نوجوانان . 11 - سفارش به والدين مبنى بر عدم تحقير فرزند و اينكه شكستها را به رخ آناننكشند. 12 - آماده كردن امكانات براى رشد استعدادها و موفقيت در كارها و حمايت از كودك ونوجوان به هنگام شكست و ناكامى و اميدوار ساختن او نسبت به فعاليتهاى بعدى و موفقبودن در آنها. روش درمان افسردگى (افسردگى )، حالت آشفتگى روانى نسبتا طولانى است كه بر كيفيت خُلق و خوى شخص، تاءثير منفى مى گذارد و نحوه ادراك او را از خويش ، محيط و ديگران ، دگرگون مىسازد و در رفتار عاديش ، اختلال ايجاد مى كند و به طور كلى به كاهش قابليّتها وتوانمنديهاى فرد، منجر مى شود. انسان افسرده ، داراى علايمى به شرح زير است : از نظر شخصى ، داراى احساس خستگى مستمر، ناتوانى ، بى اشتهايى ، ناراحتيهاىجسمانى بدون علت معلوم ، اختلال در خواب (بى نظمى در خواب ، پريدن از خواب بدونعلت و ...) كاهش ميل جنسى ، غمگينى ، دلسردى به كار، كسالت ، سستى در اراده ،كمرويى ، بى قرارى ، احساس عدم عزت و سرزنش و تحقير خويش ، عدم اعتماد به نفس ،زود رنجى ، عدم درك موقعيت خويش ، خيالبافى ، عدم رضايت از خود، احساس پشيمانى ،بيهودگى ، گناه ، ترس و اضطراب است و در سراسر زندگى ، خود را با زنده بىكفايتى مى بيند كه ناكامى و شكست ، محروميت و ذلّت را لازمه لاينفك خود مى پندارد. واحساس نااميدى ، بى فايده بودن و بى علاقگى دارد. و از شادى و شور و هيجان عاطفىبى بهره است . و از حيث روابط اجتماعى ، از ارتباط و جوشيدن با ديگران پرهيز دارد، احساس مى كند كهمردم او را درك نمى كنند و به وى مهر نمى ورزند بلكه او را تحقير مى نمايند و نيز بهفعاليت اجتماعى روى نمى آورد. و از حيث اخلاق اجتماعى ، پرخاشگر، شكوه گر، بدبين ، عيبجو و داراى سوء ظن بهديگران است . افسرده ، از حيث تحصيلى نيز به درس و تحصيل علاقه مند نيست ، در كلاس ، پرسش نمىكند و نسبت به جريانها و عملكردهاى كلاس بى تفاوت است . وى هنگام مطالعه ، قدرتبر تمركز حواس ندارد از وقت ، خوب استفاده نمى كند و به طور كلى ، فعاليتهاىتحصيلى را قطع و يا لااقل كاهش مى دهد. بايد توجه داشت هر فردى در زندگى ممكن است يك يا چند تا از علايم فوق را دارا شودو در عين حال افسرده نباشد؛ مثلاً هر نوع غمگينى ، افسردگى نيست ؛ زيرا چه بسا فردىبه دليل اتفاق حادثه اى غمگين بشود ولى احساس خوشى واقعى را از دست ندهد، دچاربى خوابى نشود، بينش او تقليل نيابد. و يا در بين مردم عادى ، كسانى هستند كه نمىتوانند با برخى از مسايل كنار بيايند و بر آنها غلبه كنند ولى افسرده نيستند، افسرده، در سراسر زندگى ويااكثرمسايل ومشكلاتش ،خود را بى كفايت و ناتوان مشاهده مى كند. بنابراين ، علايم فوق ، در صورتى نشانه هاى افسردگى مى باشند كه يك شخص ،تعدادى از آنها را با هم دارا باشد و يا يك علامت در مدت طولانى دامن شخص را بگيرد وعوارض منفى نگرشى ، احساسى و رفتارى داشته باشد. شيوع افسردگى افسردگى ، در همه جوامع شايع است تا آنجا كه آن را (سرماخوردگى اختلالات دماغى )ناميده اند. و اين شيوع در زنان ، دو برابر مردان است ؛ مثلاً در اروپا و آمريكا بر اساسمطالعات انجام شده ، بين 9 تا 26 درصد زنان و 5 تا 12 در صد مردان ، درطول زندگى خود، به بيمارى افسردگى دچار مى شوند.(187) البته افسردگى ،در دوره بلوغ زيادتر شايع است (188) و يكى از شايعترين اختلالهاى افسردگى ،(اضطراب ) است . بنابر تحقيقات (189) كدوارد و كوپر (1969) 27 درصدر كسانى كه علايم روانىو افسردگى دارند، به (حالت اضطراب ) دچارند. اضطراب يك آشفتگى روانى است كه با نگرانى ، عصبانيت ، ترس خفيف و احساسناراحتى ، همراه است و علايم جسمى آن طپش قلب ، ضعف ، سرگيچه و عرق كردن است . (اضطراب ) همانند افسردگيهاى ديگر (مانند روان پريشى ، ماليخوليايى و ...)واكنشى است در مقابل فشار، كه خود مبدل به فشار شده و در هر كسى طبق خصوصياتروانى وى به نوعى تاءثير گذاشته و ايجاد عكسالعمل مى نمايد. و چون مردم غالبا تحت انواع فشارها قرار مى گيرند، در اكثر آنهاحداقل اضطراب خفيف ديده مى شود. (افسردگى ) به دو قسم تقسيم شده است ؛ يكى ، افسردگى ساده و خفيف است كه در آنفرد از اندوه افراطى و يا اختلال رفتارى خود و علت آن آگاه است و چه بسا آن را اظهارمى دارد تغييرات روز به روز خلق و خوى فرد را مى توان به حساب حالات خفيفافسردگى گذاشت . اين نوع افسردگى ، عوارض منفى كمى دارد و از اين رو درمانش خيلىمشكل نيست . دوّم ، افسردگى مزمن يا شديد است كه حداقل پنج علامت (190) از علايم اساسىافسردگى در مدت نسبتا طولانى را داراست و در شخص تاءثيرات منفى زياد گذاشته است. و از جمله با كم كردن وزن ، به صورت قابل ملاحظه اى در سنين جوانى همراه است . وعلت آن هم از خاطر شخص محو گرديده است و رفع عوارض ناشى از افسردگى در افرادمبتلا به اين نوع ، از رفع علل اساسى خود افسردگى مشكلتر است و وقت زيادترى لازمدارد.(191) براى درمان افسردگى ، مشاور بايد: 1 - عوامل آن را شناسايى كند. عوامل افسردگى ممكن است زيستى باشد؛ مانند كم كارىبرخى از غدد و يا عاطفى باشد، مانند احساس حقارت ، غرور و خودخواهى ، عدمتحمل شكست ، حسادت و يا عوامل اجتماعى ؛ مانند فشارهاى اجتماعى ، امر و نهى شديد،محروميت از والدين (در دو سال اول پس از تولد) و ياعوامل طبيعى ، مانند وقوع حادثه اى ناگوار و مرگ عزيز و يا نقص عضو و نگرشهاىنامعقول و نظاير اينها باشد. و مشاور بايد توجه كند كه چه بسا چندعامل سبب افسردگى در شخص افسرده مى شود. از آنجا كه مهمترين عوامل افسردگى احساسات ، افكار و نگرشهاى بنيادى افسرده است ،به روشهايى كه مشاور مى تواند براى شناسايى و كشف آنها به كار گيرد، اشاره مىشود. براى رديابى و كشف احساسات ، افكار و نگرشهاى بنيادى كه در مراجعه كننده ايجادملال كرده و باعث افسردگى و اضطراب وى شده است ، ازروشهاى زير مى توان استفادهكرد: الف - مشاور با مراجعه كننده ، رابطه حسنه برقرار سازد و با لطف و مهربانى ، خوشطبعى ، صميميت و خلوص ، خود را به وى نزديك جلوه دهد و اعتماد را جلب نمايد تا او،خود، همه افكار و احساسات خويش را براى مشاور، آشكار سازد. مشاور، به مراجعه كننده بگويد كه هردو همچون دو دانشمند هستند كه مى خواهند با تشريكمساعى ، مشكلى را مشخص كنند و فرضيه هايى را بيازمايند و راههايى را براى اين نوعمشكلات بيابند. بنابراين ، در كشف علل مربوطه ، از جمله احساسات و افكار، بايد نهايتهمكارى و كوشش را داشته باشد. البته براى تحقق اين منظور، مشاور بايد توجه داشته باشد كه از انتقاد، استنطاق وپرسشى كه موجب آزار مراجعه كننده شود، پرهيز نمايد و نيز در ساختار هرجلسه مشاورهو در جريان مشاوره و استفاده از فنون ، انعطاف پذيرى از خود نشان دهد. ب - مشاور به تاريخچه ناراحتى و افسردگى شخص آشنا شود. دانستن تاريخچه باعثمى شود زمينه هاى آسيب پذير و شيوه كلى مواجهه مراجعه كننده با مشكلات ، مشخص شود واينكه آيا در گذشته به طور مناسب با مشكلات مواجه مى شده و از افكار درست بهره مىبرده است و يا در مقابله با مشكلات از خود، ضعف نشان داده است . براى پى بردن به تاريخچه افسردگى شخص و افكار نگرشهايى كه سبب آن شدهاست ، مى توان از پرسش مستقيم و يا غير مستقيم استفاده كرد. پرسش مستقيم مانند اينكه :در آن موقع چه فكر مى كرديد؟ در ذهن شما چه مى گذشت ؟ و پرسش غير مستقيم ، ماننداينكه : كى دچار آن حالت شديد شديد؟ آيا قبل از ملاقات با دوستتان يا بعد از آن ؟ آيادر محل كار يا منزل ، اتفاقى برايتان رخ داد؟ آيا احساس نگرانى ،ملال ، اضطراب دقيقا از همان زمان شروع شد؟ آيا كسى به شما زنگ زد و بعد از آن ، اينحالت برايتان پيش آمد؟ ج - از لحظات هيجانها استفاده كند، مانند اينكه مراجعه كننده صحبتش تند يا كند مى شود،گريه يا خنده مى كند، بى قرار مى شود يا متانت بيشترى پيدا مى نمايد، افروخته مىشود يا رنگش مى پرد و ... در اين مواقع مشاور از او مى خواهد كه قدرىتاءمّل كند و بگويد در ذهنش چه گذشته است ؟ همچنين مشاور مى تواند از مراجعه كننده بخواهد كه موقعيت هيجانى و احساسى خود را درگذشته ، عينا در ذهن خود بازآفرينى كند و سپس در مورد افكار و نگرشهاى همراه با اينتجسم ذهنى ، از وى سؤ ال نمايد. و يا از وى خواسته شود كه به ايفاى نقش بپردازد ودر اين نقش هم موقعيت حالت كسى را كه نسبت به او حساس بوده ، نشان دهد و هم عكسالعمل خويش را در برابر آن موقعيت ، عينا بازگو نمايد. مشاور با استفاده ، از اين نوع روشها مى تواند نگرشها و احساسهايى كه موجب اختلالاتروانى مراجعه كننده شده ، پى ببرد. 2 - پس از كشف عوامل افسردگى ، بايد براى از بين بردن آنها در وجود شخصِ افسرده ،تلاش شود؛ مثلاً فشارهايى كه از جامعه و اطرافيان بر فرد وارد مى شود، كوشش شودتا اين فشارها برداشته شود و يا پس از تشخيص دادن نوع نگرش و باورهاىنامعقول فرد و تفسيرهاى نادرست وى و تاءثير آنها دراختلال روانى او، بايد به تغيير و يا تصحيح آن نگرشها و باورها پرداخت .(192) ونوع برداشت و طرز تلقى روانى و چگونگى تفسير او از حوادث ، اشيا و افراد را بايدعوض كرد. و احساس و شناخت و تفسير غير واقعى وى را كه تصوير ذهنى خاصى را در اوبه وجود آورده است ، به احساس و شناخت واقعى و تفسيرهاى واقع بينانه تر تغيير دهد. 3 - موقعيّت و شرايط زندگى شخص افسرده نيز بايد تغيير يابد و كسى كه بهچيزى حساسيت دارد؛ بايد ذهن و حواس او به چيز ديگرى معطوف گردد و شرايط ديگرىبرايش به وجود آورد و كسى كه غمگين است بايد زمينه هاى شادى برايش فراهم شود؛مثلاً به خواندن شعر، پياده روى ، گوش دادن به موزيكهاى شاد(193)، رفتن بهپارك و گشت و گذار، تشويق گردد. 4 - با توجه به نوع اختلال روانى افسرده ، روش مقابله با آن رااعمال نمايد؛ مثلاً كسى كه اعتماد به نفس ندارد و در كارهادودل و مردد است و نمى تواند تصميم بگيرد، مشاور با برجسته ساختن تواناييهاى او وشناساندن او به خودش ، در احساس توانمندى او تلاش كند و در تنظيم وقت ، برنامهريزى و تعيين اولويتها، وى را يارى رساند. و يا در مورد كسى كه دچار اختلال در خواب است بايد از روشهاى تضعيف محركهاىمخل خواب و تقويت محركهاى خواب آور استفاده شود. چنين فرد بيمارى ، بايد از چرت زدندر طول روز، از آشاميدن نوشيدنيهاى محرك ، مانند قهوه و چاى در ساعتقبل از خوابيدن و نيز از فعاليتهاى تحريك كننده نظير كارهاى ذهنى يا مطالعه كتابمهيج در شب ، باز داشته شود و همچنين از انديشيدن درباره مشكلات روزانه در بستراجتناب گردد. و از طرف ديگر، به فعاليتهايى ، مانند: انجام تمرينات آرام سازى(شل كردن عضلات دستها، گردن ، شانه و تنفس عميق و بيرون دادن تدريجى آن )، رفتنبه رختخواب در زمانى معين ، و در صورت بيدار شدن در شب ، بيرون آمدن از رختخواب وانجام بعضى از فعاليتهايى كه سبب حواس پرتى مى شوند و... تشويق شود. و نيز براى كسانى كه مشكل كنار آمدن با ديگران را دارند و درمقابل خواستهاى نامناسب ديگران جراءت ندارند كه پاسخ منفى بگويند و يا قادر نيستنددرخواست خود را از ديگران مطرح كنند و احساس بى كفايتى و درماندگى مى كنند، مشاوراز روشهايى مانند: آموزش ابراز وجود و جراءت آموزى و اطمينان بخشى استفاده كند؛ مثلاًبراى جراءت آموزى ، سعى شود تا شخص به ابراز وجود و ايفاى نقش بپردازد و مناسباست او را در دو موقعيت درخواست كننده از ديگران و پاسخ دهنده به ديگران قرار دهد تابه طور متناوب هم نقش خود را و هم نقش مقابلش را بازى كند و در هر نوبت ، مشاور يا كسديگرى نقش مقابل را بازى نمايد. اين كار سبب مى شود كه فرد هردو نقش را تجربه كندبه طورى كه بتواند در دو موقعيت ، احساس و واكنش خود را نسبت به خواسته هاى ديگرانو احساس و واكنش ديگران را نسبت به خود و درخواستهايش بشناسد. و براى فرو نشاندن خشم ، يا اظهار از آن شيوه مناسب و مؤ ثّر، مشاور توضيح مى دهدكه خشم ، يك هيجان طبيعى و مفيد است ، ولى بايد توانايى آشكار كردن مناسب آن را پيداكرد. و نيز از او خواسته شود چيزى را كه موجب خشم شده ، كاملاً تعيين كند و آن را بيان نمايدو سپس به جاى سرزنش ، با وى همدلى شود و با آنچه حق با اوست ، اعلام موافقت كند وزمينه مناسب فراهم سازد تا نقطه نظرات خود را به آرامى و با متانت بيان نمايد. وهمچنين به وى توجه دهد كه زندگى در دنيا، مشكلاتى دارد و بايد با شيوه منطقى باآنها برخورد شود. سپس از وى بخواهد كه مشكلات را با صبر و حوصله بيان نمايد و باكمك مشاور، آنها را به مؤ لفه هاى خرد تقسيم كند و با كمك يكديگر راهحل مناسب هريك را پيدا نمايند. 5 - از آنجا كه معمولاً در فرد افسرده ، ميل به كار و فعاليت كاهش مى يابد، مشاور سعىكند تا وى به كار و فعاليتى مشغول گردد. اينكه چه نوع كارى ، خيلى مهم نيست ، حتىاگر خطى ترسيم كند، نقاشى بكشد، خريد نمايد، نظافت كند، ورزش و نرمش بنمايد و... سبب مى گردد حالتش عوض شود و از ادامه دادن به سستى و تنبلى جلوگيرى بهعمل مى آيد. آنچه براى انسان افسرده زيانمند است ، ادامه دادن سستى و عدم فعاليت است ؛زيرا باعثمى شود در وى نااميدى و ياءس نسبت به بهتر شدن اوضاع واحوال او،احساس درماندگى دررسيدن به آرزوها،عدم توانايى انجام كار، ترس ازشكستونظاير آن ايجاد شود،با تشويق شدن به كار از همه اين عوارض و يا تشديد آنها مىتوان جلوگيرى نمود و زمينه بهبودى را در وى پديد آورد. 6 - در انواع حاد و مزمن افسردگى (همانند افسردگى شيدايى ، ماليخوليايى و ...)ضمن استفاده از شيوه هاى مشاوره اى كه در اين كتاب مطرح گرديد، مى توان با ارجاعبيمار به روان پزشك و متخصص اعصاب و روان و تجويز داروهاى ضد افسردگى(194) براى او، در بهبوديش به وى كمك كرد. گرچه تحقيقات نشان داده است كه 56در صد بيمارانى كه اختلال عاطفى داشته اند، در استفاده از دارو بهبودى ضعيفى رانشانداده اند و عود بيمارى به طور غيرقابل انتظارى ، بالا است . ولى دارو درمانى ،حداقل ، زمينه را براى استفاده از روشهاى مشاوره اى فراهم مى سازد و از اين رو در درماناين نوع افسردگيها روشهاى مختلف (از قبيل دارودرمانى ، شناخت درمانى و رفتار درمانى) بايد به كار گرفته شود.(195) فصل دهم : راهنمايى در فصلهاى گذشته ، مسايلى را بيان كرديم كه اكثرامسايل مشترك مشاوره و راهنمايى است . اينك به چند مساءله در خصوص (راهنمايى ) مىپردازيم كه در بيشتر كتابهاى مربوطه تحت عنوان (راهنمايى ) مطرح گرديده است . تعريف راهنمايى راهنمايى (Guidance) جريان (196) يارى دهنده اى است كه از طريق يك سلسلهفعاليتهاى منظم و سازمان يافته ، فرد به تواناييها و ضعفهاى خود پى مى برد و درزمينه هاى جسمى ، ذهنى ، اخلاقى ، عاطفى ، اجتماعى و ... به رشد مناسب مى رسد و مىتواند با حل مشكلات تحصيلى ، شغلى ، حرفه اى ، بهداشتى ، خانوادگى ، اجتماعى واخلاقى و ... به موفقيت در زندگى دست يازد. اهميت راهنمايى در اسلام (راهنمايى ) در متون دينى از اهميت ويژه اى برخوردار است و خداوندمتعال به عنوان اولين و بهترين راهنما معرفى شده است . راهنمايى پروردگار از طريقفرستادن كتابهاى آسمانى و ارسال انبيا انجام مى شود و بعد از پيامبران ، راهنمايى خدابه وسيله جانشينان آنان و علماى دين ، به مردم ابلاغ مى گردد. يكى از اهداف مهم نزول قرآن ، راهنمايى مردم اعلام شده است . هدايت و راهنمايى قرآن در دومرحله انجام مى شود. يكى با هدايت مردم عادى به صراط مستقيم (... هُدًى للنّاسِ ...)(197) و يكى هم براى هدايت افرادى كه بر طبق راهنمايى اوليّه در مسيركمال ، قرار گرفته اند. (... هُدًى لِلمُتَّقينَ ... ).(198) انسانى كه هدايت و راهنمايى ابتدايى خدا و قرآن را مى پذيرد، خواستارهدايت و رهبرىمستمر از طرف خداست و از اين رو در شبانه روز،حداقل ، ده بار در نمازهاى واجب خود، جمله (اهدنا الصراط المستقيم ) را تكرار مى كند. او مىداند كه خدا بهترين هادى و راهنماست (هدى اللّه احسن الهدى )(199) هدايت و راهنمايىخدا، انسان را حتما به رشد و كمال مى رساند. (من اهتدى بِهُدى اللّه اءرشده )(200) راهنماى شايسته علاوه بر انبيا و جانشينان آنان و كتابهاى آسمانى كه خداىمتعال به وسيله آنان راهنمايى خود را انجام مى دهد، هر فرد صلاحيتدار ديگرى كه خودهدايت شده و از شرايط راهنما، مانند تقوا، علم ،عقل و تدبير، امانتدارى ، رازدارى ، محبت و ... برخوردار باشد، مى تواند واسطه فيض وهدايت قرار گيرد و راهنمايى الهى را به مردم برساند و يا با بهره گيرى از آنها بهراهنمايى آنان اقدام نمايد و خود نيز مشمول الطاف و امدادهاى غيبى پروردگار خويش قرارگيرد. پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است : ([يا على ] لان يهدى اللّه على يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت).(201) ([يا على ] اگر به دست تو و با راهنماييهايت ، خدا، فردى را هدايت كند، اين ، براى توبهتر است از تمام چيزهايى كه خورشيد بر آن طلوع و غروب كرده است ). البته همان طور كه اشاره شد، اين در صورتى است كه راهنما، براى راهنمايى ،شايستگى داشته باشد و خود كور و غافل نباشد و هواى نفس بر او چيزه نشود. اميرالمؤمنين على (عليه السّلام ) در اين باره مى فرمايد: (من يطلب الهداية من غير اهلها، يضلّ)(202) (كسى كه از غير اهلش راهنمايى بخواهد، گمراه مى شود). و نيز فرمود: (من استهدى الغاوى عمى عن نهج الهدى ).(203) (كسى كه از گمراه ، راهنمايى بخواهد، راه صحيح و هدايت را نمى بيند). و همچنين فرمود: (كيف يهتدى الضليل مع غفلة الدليل ).(204) (با غفلت راهنما، گمراه چگونه راهنمايى مى شود). انواع راهنمايى موضوع راهنمايى ، شامل همه ابعاد زندگى مراجعه كننده يا دانش آموز مى شود، ولىمعمولاً مشاورين راهنمايى دانش آموزان را از نظر موضوع به چند نوع تقسيم مى كنند: الف - راهنمايى تحصيلى در (راهنمايى تحصيلى )، به دانش آموز، كمك مى شود تا شيوه هاى صحيح مطالعه وتمرين دروس را بياموزد و نحوه استفاده از منابع را ياد بگيرد و با روش خلاصه كردنكتابها و يادداشت بردارى ، و مقررات ورود به آنها و قوانين و مقررات آموزشى و امتحانىمدارس و آموزشگاهها، اطلاع پيدا كند و رشته تحصيلى مناسب با علاقه و استعداد خود راانتخاب نمايد. ب - راهنمايى شغلى و حرفه اى در (راهنمايى شغلى و حرفه اى )، به دانش آموز كمك مى شود تا لزوماشتغال در مشاغل مشروع براى ادامه زندگى فرد و جامعه و اهميّتمشاغل مفيد در جامعه را پى ببرد و با آشنايى بامشاغل مختلف مورد علاقه و استعدادش ، هدايت يابد و مشكلاتش برطرف گردد. ج - راهنمايى خانوادگى در (راهنمايى خانوادگى )، به دانش آموز يا افراد ديگر كمك مى شود تا روابط سالمبين اعضاى خانواده ، حفظ يا برقرار شود و مشكلات اعضاى خانواده ، نه تنها دانش آموزرا متاءثّر نسازد، بلكه با راهنمايى در رفع آن نيز اقدام گردد. د - راهنمايى بهداشتى در (راهنمايى بهداشتى )، به دانش آموز كمك مى شود تا سلامت جسمى و روانيش تاءمينشود و از ابتلا به بيماريهاى جسمى و روانى ، پيشگيرى بهعمل آيد. ه - راهنمايى اجتماعى در (راهنمايى اجتماعى )، به دانش آموز يا فرد ديگر كمك مى شود تا او از انزوا طلبىبپرهيزد و بتواند در برقرارى بهتر روابط اجتماعى كوشش نمايد و در سازش و همكارىبا ديگران و فداكارى و از خودگذشتگى و ديگر صفات اخلاقى و اجتماعى موفق باشد. هدف از دوره سه ساله راهنمايى هدف از تشكيل دوره سه ساله راهنمايى تحصيلى در ايران نيز همين بود كه با كشفتواناييها و استعدادهاى دانش آموزان و پرورش آنان ، در آموزش مهارتهاى لازم و تمرينجنبه هاى عملى و حرفه اى ، دانش آموزان را براى ادامهتحصيل در دوره متوسطه آماده سازند و آنان را در انتخاب رشتهتحصيل يا اشتغال به كار و حرفه مناسب كمك نمايند. همكاران راهنما و مشاور افرادى كه در موضوع راهنمايى در مدارس ، بايد با مشاوران راهنمايى همكارى داشتهباشند تا راهنمايى به نيكوترين وجه انجام شود، عبارتند از: والدين ، معلّمان ، مربيان ، مديران ، مددكاران اجتماعى ، انجمن اوليا و مربيان ، روانشناسان و... كه هريك به نحوى در امر مشاوره و راهنمايى ، مشاور و راهنما را كمك مىنمايند تا دانش آموز به بهترين صورت به اهداف خود در زندگى تحصيلى ، اجتماعى ،شغلى و ... برسد. راهنمايى و شناخت دانش آموز مهمترين كارى كه راهنما و مشاور بايد در راهنمايى انجام دهد، شناختكامل از دانش آموز است كه از طريق مراجعه به پرونده تحصيلى ، آزمونهاى هوش،پرسشنامه او و نظرخواهى ازوالدين ،معلم و...انجام مى گيرد. توجه شما را به پرسشنامه شناخت دانش آموز و شناخت والدين از دانش آموز و فرمخلاصه گزارش مشاوره و راهنمايى براى ثبت در پرونده فرد، جلب مى كنيم . پرسشنامه شناخت دانش آموز دانش آموزعزيز!لطفابادقت ،پرسشنامه راپركنيدوبه سؤ الات ،جوابكامل بدهيد: نام : نام خانوادگى : تاريخ تولد: كلاس : محل سكونت : تعداد برادران و خواهران : چندمين فرزند خانواده هستيد؟ شغل پدر: 1 - آيا نظر والدين نسبت به شما خوب است ؟بلى خير 2 - آيا در انتخاب دوست با والدين ، مشورت مى كنيد؟بلى خير 3 - آيا به راحتى دوست انتخاب مى كنيد؟بلى خير 4 - آيا مى توانيد بدون ترس در حضور جمع صحبت كنيد؟ بلى خير 5 - آيا از انتقاد ناراحت مى شويد؟بلى خير 6 - آيا در همه موارد از دستورهاى پدر و مادر اطاعت مى كنيد؟ بلى خير 7 - آيا در انجام كارها عجول هستيد؟بلى خير 8 - آياازمشاركت درفعاليتهاى فوق برنامه مدرسه ،لذت مى بريد؟ بلى خير 9 - آيا از كمك به ديگران خوشحال مى شويد؟بلى خير 10 - آيامشكلات خودراباديگران مطرح مى سازيد؟باچه كسانى ؟
11 - آيا به گفته ديگران اعتماد داريد؟ اگر بلى ، به چه كسانى ؟
12 - آيا فكر مى كنيد مى توانيد مستقل از خانواده زندگى كنيد؟ بلى خير 13 - آيا در زندگى خود را موفق مى بينيد؟بلى خير 14 - آيا فرد حساس و زودرنجى هستيد؟بلى خير 15 - ناراحتى خودرابه چه صورتى بروزمى دهيد؟توضيح دهيد؟
16 - آيا كسى را مانع موفقيت خود مى بينيد؟بلى خير 17 - آيا شما دوستان صميمى داريد؟بلى خير 18 - آيا در دوستيهاى خود ثابت قدم هستيد؟بلى خير 19 - آيادربحثهاوگفتگوهاهميشه خودراحق به جانب مى دانيد؟ بلى خير 20 - آيا درك و فهم شما از ديگران برتر است ؟بلى خير 21 - آيا تاكنون كسى شما را به عنوان محرم راز خود انتخاب كرده است ؟بلى خير 22 - آيا نظرات دوستان صميمى را در مورد خودتان مى پذيريد؟ بلى خير 23 - آيا از دروغ گفتن ديگران ناراحت مى شويد؟بلى خير 24 - آيا در مدرسه اعتقادات مذهبى شما تغيير يافته است ؟ در اين صورت ، نوع تغيير رابنويسد. 25 - آيا غير از كتابهاى درسى نيز مطالعه داريد؟بلى خير 26 - مطالعه چه نوع كتابهايى را دوست داريد؟ توضيح دهيد: 27 - از اعضاى خانواده چه كسى را بيشتر از همه دوست داريد؟ ... چرا؟ 28 - ازبين معلمان خود،معلم چه درسى رابيشتر از همه دوست داريد؟...چرا؟ 29 - آيا مى توانيد احساسات و عواطف خود راكنترل كنيد؟ بلى خير 30 - آيا شما در كلاس فعال هستيد؟بلى خير 31 - دوست داريد در چه جايى از كلاس بنشينيد؟ .............................. چرا؟ 32 - آيااوقات مطالعه شمابراساس برنامه منظمى ،معين شده است ؟ بلى خير 33 - آيا همه امكانات و وسايل لازم را براى مطالعه در اختيار داريد؟ بلى خير 34 - آيابه هنگام مطالعه ، جملات را با صداى بلند تكرار مى كنيد؟ بلى خير 35 - آيا پس از يك بار مطالعه هر درس ، نكات مهم آن را ياد مى گيرد؟ بلى خير 36آيادركلاس ،حواس شمابه امورى بيرون ازكلاس جلب مى شود؟به چه امورى ؟
37 - آيا سعى مى كنيد تا موضوعى را كاملاً نفهميده ايد به مطالعه موضوع بعدىبپردازيد؟بلى خير 38 - آيا تمركز حواس قبل از مطالعه برايتان خيلىمشكل است ؟ بلى خير 39 - به چه نوع سرگرميهايى علاقه بيشترى داريد؟ شرح دهيد.
40 - راز خود را با چه كسانى در ميان مى گذاريد، چرا؟ نظر خواهى از والدين درباره دانش آموز نام دانش آموز: كلاس : مدرسه : والدين گرام ! لطفا به پرسشهاى زير در مورد فرزندتان با دقت پاسخ دهيد. پاسخمطابق با واقعيت ، ما را در تعليم و تربيت بهتر فرزند شما يارى خواهد داد. 1 - آيا شما از فرزندتان راضى هستيد؟ ... چرا؟
2 - آيا فرزندتان درباره كارها و برنامه هاى مدرسه اش با شما صحبت مى كند؟... تاچه حدى ؟ توضيح دهيد.
3 - آيا فرزندتان به افكار و عقايد شما اهميت مى دهد؟ به چه افكار و عقايدى اهميت نمىدهد؟
4 - آيا فرزند شما در انجام تكاليفش از شما كمك مى خواهد؟ ..................... در چه نوعتكاليفى
5 - آيا فرزند شما در ساعت معينى از شبانه روز به انجام تكاليف مدرسه اش مىپردازد؟بلى خير 6 - آيا فرزندتان در انجام تكاليف ، نظافت و تميز بودن را كاملاً رعايت مى كند؟ بلىخير 7 - آيا فرزندتان محيط آرامى براى مطالعه در اختيار دارد؟ بلى خير 8 - آيا فرزند شما تا كارش را تمام نكند، آن را رها نمى سازد؟ بلى خير 9 - آيا لازم است شما براى ادامه كار فرزندتان دايم او را سفارش كنيد؟ بلى خير 10 - فرزند شما در چه مواد درسى قوى است ؟
11 - آيا درباره موضوعات و مسايل مختلف ، از فرزندتان نظرخواهى مى كنيد؟ در چهنوع موضوعات و مسايلى .
12 - آيا در برخى از مسايل ، تصميم گيرى را به عهده فرزندتان مى گذاريد؟بلىخير 13 - آيافرزندتان درمنزل باخواهران وبرادرانش رفتارمناسبى دارد؟شرح دهيد؟
14 - فرزندشماچه نوع كارهايى را درخارج ازمنزل انجام مى دهد و چندساعت ؟
15 - آيا نظر شما درباره شغل آينده فرزندتان با نظر خود او يكسان است ؟ توضيحدهيد. 16 - فرزند شما در كدام مواد درسى ضعيف است ؟ 17 - فرزند شما چه نوع سرگرميهايى در منزل دارد؟ 18 - آيا فرزند شما شبها دير به خانه مى آيد؟........چرا؟ 19 - آيا فرزندتان به سازمان يا گروه سياسى و اجتماعى وابستگى دارد؟ توضيحدهيد؟ 20 - چه كسى بيش از ديگران در فرزند شما نفوذ دارد؟
|