بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مشاوره در آینه علم و دین, على نقى فقیهى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DIN00001 -
     DIN00002 -
     DIN00003 -
     DIN00004 -
     DIN00005 -
     DIN00006 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

ب - محرمانه ماندن مذاكرات  
بايد به شخص ، اطمينان داده شود كه مذاكرات جلسات مشاوره محرمانه مى ماند و به هيچوجه بدون اجازه او افشا نخواهد شد.
ج - سازماندهى مشاوره 
خط مشى و چگونگى اجراى مشاوره يا روشى براى آغاز و ادامه و پايان مشاوره - كه(سازماندهى مشاوره ) ناميده مى شود - تعيين گردد.
سازماندهى چارچوب مشاوره است كه فرد را يارى مى دهد تا احساس سردرگمى ،بىهدفى ،ابهام وبلاتكليفى نكندوازمشاوره نتيجه سودمندى بگيرد.
درسازماندهى بايدمشخص شودكه فردبه منظورچه هدفى ازاهداف ،نظير تغيير عاداتنامناسب ، بهبود روابط خود با ديگران ، حلمشكل اشتغال ، حل ناراحتيهاى خانوادگى و امورى از اينقبيل ، به مشاورمراجعه كرده است .
همچنين درباره نقشهاى هريك از مشاور و مراجعه كننده در مشاوره و اينكه چه انتظارى از هريكاز آن دو هست ، بايد گفتگو شود.
تعيين زمان براى هر جلسه مشاوره نيز ضرورت دارد و بايد توجه داشت كه كودك ونوجوان و بزرگسال در چه مرحله اى از رشد و توان براى تمركز حواس است و مشاورهتا چه مدت زمان برايش ‍ مفيد است ؛ مثلاً بايد هر جلسه مشاوره براى كودكان دبستان بيشاز 25 دقيقه و براى نوجوانان 35 دقيقه و براى بزرگسالان 45 تا 60 دقيقه ، بيشترطول نكشد.
تعيين زمان باعث مى شود كه وقت مشاور، بين همه مراجعه كنندگان تقسيم شود و همگىبتوانند از مشاور استفاده كنند. و نيز با تعيين زمان از پراكنده گويى جلوگيرى مى شودو نيرو و دقت مشاور و شخص مقابل تلف نمى گردد. همچنين در تعيين زمان ، با توجه بهنوع مشكل فرد، تعداد جلسات مشاوره به صورت تقريبى مشخص ‍ مى شود.
انجام اين نوع امور و نظاير آن در اولين جلسه مشاوره ، سازماندهى مشاوره است .
د - احتياط در شروع مشاوره 
مشاور در آغاز مشاوره ، بايد با احتياط بيشترىعمل كند و به ردّ عقايد و افكار طرف بپردازد. و در جايگزين كردن عقايدو افكارصحيحبه جاى آنها تعجيل نكند. و او را تحت فشار قرارندهد؛ زيراتعجيل و تحميل ، برقرارى رابطه حسنه را مشكل مى سازد و چه بسا شخص را ناراحت ونگران كرده ، او را به ترك مشاوره يا سكوت ، بكشاند.
ه - پديدار ساختن شخصيت مراجعه كننده 
سعى شود شخصيت مراجعه كننده به خوبى پديدار شود.
شخصيت انسان به طور شگفت انگيزى پيچيده است . و مى توان گفت شخصيت مراجعهكنندگان همانند غالب انسانها، كاملاً قابل درك و توصيف نيست ، بويژه در شروع آشنايىكه قسمتهايى از آن شخصيت ديده مى شود؛ مانند بخشهايى از توده هاى يخ كه بالاىسطح آب قرار دارد، قابل مشاهده است ولى بخشهاى ديگرى از آن كه در زير آب است ديدهنمى شود مگر آنكه با غلتيدن اين توده هاى يخ و چرخش آنها قسمتهاى ديگر،قابل رؤ يت گردد. در جلسه مشاوره ، بيشتر بخشهاى شخصيت مراجعه كننده ، پنهان است وگاه براى خود مراجعه كننده نيز مخفى است ، مشاور بايد شخصيت مراجعه كننده را بهچرخش درآورد تا تمام ابعادش پديدار گردد تا هم خود مراجعه كننده به خودشناسىبرسد و هم مشاور بداند چگونه و از چه راههايى بهحل مسايل و مشكلات او مى توان رسيد.
و - تاءثير متقابل مشاور و مراجعه كننده 
مشاور و مراجعه كننده هركدام داراى نيازها، نظام ارزشى ويژه ، مفهوم خاصى از خويشتن ،جهان بينى و انسان شناسى مخصوصى هستند كه در رابطه مثبت و منفى مشاوره اثر مىگذارند. اگر مشاور و مراجعه كننده در اين خصوصيات با هم توافق داشته باشند و يابه توافق برسند، رابطه مثبت برقرار مى شود و اگر با همديگر، در اين خصوصياتتصادم داشته باشند، اين رابطه ضعيف خواهد بود.(166) بر اين اساس ، مشاور بايدسعى كند كه با توجه به اصول عقلى و ارزشهاى دينى ، اين توافق ايجاد شود.توانايى مشاور در فهم ويژگيهاى مراجعه كننده و سازگار كردن آنها بااصول ارزشى قابل قبول ، به ايجاد رابطه حسنه و اعتماد بين مشاور و مراجعه كننده نيز،كمك مى كند.
ز - نكات قابل توجه در شناخت شخصيت مراجعه كننده 
در جريان مشاوره ، بويژه در مرحله آغاز، براى اينكه مشاور بهكل شخصيت سازمان يافته مراجعه كننده كه حاصل هماهنگى و وحدت افكار، احساسات ،گفتار و رفتار اوست ، پى ببرد، توجه به امور زير مطلوب است :
1 - براى اينكه مراجعه كننده تجربيات خويش را جزئى از خود احساس كند، از وىخواسته شود تا ضمير اوّل شخص را در جملات خود به كار ببرد و از به كار بردنضماير غايب ، اجتناب نمايد.
2 - به منظور كشف انديشه شخصى مراجعه كننده ، وى تشويق شود كه درمسايل اظهار نظر كند و فكر و انديشه خاص خود را بيان كند و نظر خود را نسبت بهديگران و رابطه با آنها ابراز نمايد.
3 - براى اينكه مراجعه كننده بدون ابهام ، خود را نشان دهد، از وى خواسته شود از جملاتخبرى و نه جملات سؤ الى ، استفاده كند و اتفاقات و كارها را آنطور كه واقعيت يافته ،نقل نمايد.
4 - براى اينكه مراجعه كننده در توجيه كارها بهدليل تراشى روى نياورد، از وى خواسته شود از چگونگى رفتار سخن بگويد و بهچرايى رفتارش نپردازد.
2 - مرحله ادامه 
در اين مرحله علاوه بر روشهاى مرحله آغاز به رعايت روشهاى زير توصيه مى شود:
الف - توجه دقيق به صحبتهاى مراجعه كننده 
مشاور بايد به طور كامل و دقيق به گفته هاى فرد گوش دهد و در ضمن سخن گفتن وىسكوت اختيارنمايد و با چيزى بازى نكند و عوامل مزاحم ديگر را نيز از بين ببرد. درست ودقيق گوش ندادن باعث تضييع حق از مراجعه كننده است و به هميندليل جايز نيست .در حديثى از امام صادق (عليه السّلام )نقل شده است كه (...سوءالاستماع منه خيانة ؛(167) بد گوش كردن به گفتار طرفمقابل ، خيانت محسوب مى شود).
ب - پرسش به منظور كسب اطلاعات عميق تر 
پرسش از شخص بايدبه منظور كسب اطلاعات عميق تر و موثق درباره او و موقعيت ومتناسب با سن و توانايى و مشكل وى انجام شود تا بر اساس آن به امور لازم هدايتگردد.
پرسشهاى زير نمونه اى از پرسشهاى هدايت كننده است :
1 - آيا از نظر سلامت جسمى ، مشكلى دارى ، آنها چيست ؟
2 - چه چيزهايى شما را بيشتر در زندگيتان نگران و ناراحت مى كند؟
3 - خوش ترين لحظات زندگى شما چه مواقع است ؟
4 - هدفهاى شما در زندگى چيست ؟
5 - سه تا از مهمترين آرزوهاى خود را به ترتيب اهميت نام ببر.
6 - از مدرسه چه احساسى دارى ؟
7 - كداميك از دروس مدرسه را دوست ندارى ؟
8 - مشكل شما چگونه به وجود آمد؟
9 - در اين مورد چه احساسى دارى ؟
10 - بزرگترين مانع در كارت چيست ؟
11 - بهترين دوست شما كيست ، روابط شما با او در چه حد است ؟
12 - درباره خانواده ات چه مى توانى مطرح كنى ؟
13 - اگر بخواهيد در منزلتان چيزى تغيير كند، آن چيست ؟
14 - از هفته گذشته تاكنون چه افكار جديدى در شما پديدآمده است ؟
ج - استفاده از روش تست  
براى فراهم آوردن اطلاعات لازم در زمينه صفات و خصوصيات شخصى ، پندار، تعيينميزان پيشرفت تحصيلى و كمك براى تصميم گيرى درمسايل زندگى و شغلى دانش آموزان ، مى توان از روش تست و پرسشنامه نيز استفادهكرد.(168) البته تست در صورتى مناسب است كه نگرانى و ترس را در دانش آموز،ايجاد ننمايد و او را به مشاور، وابسته نسازد.
د - پى بردن به علل سكوت و مقاومت مراجعه كننده 
اقدام مناسب در برابر سكوت و مقاومت مراجعه كننده با توجه بهعلل آن و چگونگى برخورد صحيح با آن .
سكوت از نظر مشاوره و روان درمانى ، داراى اهميت خاصى است و به همان اندازه گفتاركلامى با معناست و مى تواند بيانگر مسايل بسيارى ازقبيل ترس ، خشم ، بى حوصلگى ، احترام ، نگرانى ، اندوه يا نفرت باشد. مشاور بايدسعى خود را به كار گيرد تا به معناى احتمالى سكوت پى ببرد. سكوت مراجعه كنندهعلل متعددى دارد؛ از جمله :
1 - سكوت در لحظات اوليه ممكن است به خاطر نبودن ايجاد رابطه حسنه مشاوره اى بينفرد و مشاور باشد.
2 - سكوت در مراحل آخر مشاوره ممكن است به خاطر اين باشد كه مراجعه كننده چيزى ديگربراى گفتن ندارد.
3 - ممكن است سكوت به خاطر اين باشد كه وى از نتايج و چگونگى ادامه مشاوره رضايتنداشته است .
4 - ممكن است سكوت به خاطر اين باشد كه براى فرد احساس ‍ بسيار ناراحت كننده اى(مثل مرگ مادر و ...) پيدا شده كه در اين صورت بايد با او همدردى كرد و در شكستنسكوت عجله نكرد.
5 - گاهى سكوت شخص بدين سبب است كه مشاور نقشفعّال ترى در مشاوره داشته باشد و به سخنان خود ادامه دهد.
6 - وگاهى سكوت به سبب خستگى زياد است كه نياز به استراحت دارد.
7 - و گاهى بدين علت است كه درباره موضوع طرح شده به تفكر وتاءمّل فرو رود.
براى شكستن سكوت ، نبايد عجله كرد و حتى الامكان به صورت دعوت غيرمستقيم ،مثل تكان دادن چشم ، سر و دست اشاره به شروع صحبت كند يا بگويد: بلى ، ديگر چه ؟،ادامه آن چيست ؟ و يا مشاور به خلاصه كردن و دوباره گويى سخنان او بپردازد و بعد ازاو بخواهد تا بقيه موضوع را بيان كند.
گاهى فرد در برابر مشاور به صورتهاى مختلف مقاومت مى كند، از جمله بهشكل :
يك - بى ميلى به مشاوره .
دو - نپذيرفتن گفته يا پيشنهاد مشاور به عبارتهايى نظير من نمى توانم انجام دهم ،وسايل كافى ندارم ، اين راه را قبلاً هم رفته ام و نتيجه نگرفته ام ، اين عقيده را دوستندارم ، فكر خوبى است ولى عملى نيست ، ايناصل هم مؤ ثر نخواهد افتاد.
سه - حضور نيافتن به موقع براى مشاوره .
چهار - سعى در پوشاندن عواطف و احساسات خود.
پنج - سكوت طولانى .
شش - اظهار بى اعتقادى به روان شناسى و...
هفت - سعى بر پايان دادن هرچه زودتر جلسه مشاوره .
هشت - پرداختن به موضوعات پراكنده و غير مناسب با موضوع مشاوره .
نُه - نامناسب دانستن محيط مشاوره (در حالى كه مناسب است ).
ده - اظهار ترس از حل نشدن مشكل .
براى از بين بردن مقاومت بايد اولاً: عوامل بيرونى(مثل محيط نامناسب ، پاسخ درست نشنيدن از مشاور و...) وعوامل درونى (مثل ترس از حل نشدن مشكل و بدتر شدن شرايط، خستگى ، بيمارى و...) راكه موجب مقاومت شده شناسايى و از ميان برداشت .
ثانيا:آنچه در برقرارى روابط حسنه مشاوره اى گفته شدبه كار گرفته شود.
ثالثا: به طور موقّت گفتگو را از حالت مشاوره اى خارج و درباره مطالب روزمرّه ، بحثرا ادامه دهند.
رابعا: در صورت ناموفق بودن مشاوره ، بايد براى از بين بردن مقاومت فرد، مشاوره راخاتمه و او را به مشاور ديگر ارجاع داد.
ه - بازى درمانى در مشاوره با كودك و نوجوان 
مشاور بايد از خصوصيات روانى و توانمنديهاى جسمى و ميزان علاقه كودك و نوجوانبه بازيهاى مختلف آگاه باشد. در بكار گرفتن روش بازى درمانى ، درك نيازها،احساسها، عواطف و دنياى خيال كودك و ويژگيهاى سنّى مراجعه كننده ضرورت دارد. استفادهاز اين روش آن هنگام قرين موفقيت خواهد بود كه مشاور داراى ذهنى محدود نباشد و بتواندپرواز كودك را به دنياى خيال ، در سطحى ماوراى معنايى كه بزرگسالان از آن دارند،تصور نمايد و وى را از فشارهاى اجتماى (خانواده ، مدرسه و...) محفوظ نگهدارد و با اوارتباط صميمى برقرار كند و با احساسها و عواطفى كه نسبت به اسباب بازيها ياهمبازيها، از وى آشكار مى شود، احساس ‍ همدردى ، همبستگى و موافقت نمايد؛ زيرا دنياىكودك متغير، ظريف ، پرتحرك و فعال ، احساسى و عاطفى است .
مشاور موفق آن است كه بتواند بفهمد روش برخورد كودك با بازى ، انتخاب او و اهميتىكه بدان مى دهد، همه مشخص كننده نگرش او و رابطه اش با محيط و اطرافيانش وويژگيهاى روانى و رفتارى اوست . و به طور كلى درك كند كه رفتارها و گفتارها از چهنوع كاستيها، ناراحتيها و اختلالات روانى حكايت دارند؛ مثلاً بفهمد كودكى كه عروسك واسبابازيهاى ديگرش را مى زند و يا مى شكند، انتقامجو است ، كودكى كه كمتر خود رادرگير بازى مى كند و گوشه گير است ؛ شكست خورده است و كودكى كه از بازى باهمسنهاى خود طفره مى رود، توانايى تطابق صحيح با محيط و همبازيها را ندارد. و چهبسا ترس دارد از اينكه نقش خود را خوب در بازى ايفا كند و به خود اعتماد ندارد، چنينكودكى آمادگى بدگمانى را به خود و ديگران دارد.
مشاور بايدبا توجه به تفاوتهاى سنى كودكان ونوجوانان وگرايش آنان و نوعمشكل مراجعه كننده ، زمينه بازيهاى متنوع انفرادى و گروهى و استفاده از اسباب بازيهاىمختلف و همبازيهاى متناسب را فراهم سازد.
وسايلى كه براى بازى انتخاب مى شود بايد كودك را در آموختن هماهنگى چشم و دست ،درك تناسب شكلها و رنگها، كنترل و تقويت عضلات ، تقويت فكر، پرورش روحيه وتوانايى تصور، انضباط فكرى و تلاش عملى و امورى از اينقبيل يارى رساند تا كودك بتواند چيزهايى را كشف كند و سازندگى و خلاقيت در او ايجادگردد.
معمولاً اگر مشكل كودك و نوجوان از نوع مشكلات عاطفى باشد، بازى درمانى انفرادى واگر مشكل از نوع ناسازگاريهاى اجتماعى باشد، بازى درمانى گروهى ، مؤ ثرتر است.
هدايت كردن بازى توسط مشاور نيز، از اهميت برخوردار است . مشاور براى ايفاى اين نقشبايد خود نقشى را در بازى به عهده گيرد و فكر و نقشه بازيكنان و خواسته هاى آنانرا درك كند تا بتواند مانند يكى از آنان ، نظر مشورتى خود را مطرح سازد و بدينوسيلهچيز جالبى را به بازى اضافه كند و يا جهت تازه اى به آن بدهد. البته چه بسا كههمين فرد، مشكل دار و يا عضوى جسور و خودخواه باشد و انعطاف نپذيرد و حتى اعضاىديگر خط دهى او را بپذيرند و با ميل و رغبت از او حرف شنوى داشته باشند. و مشاور درتغيير و يا جهت دادن به بازى با دشوارى رو به رو شود. مهارت و هنر مشاور در اينموارد اين است كه افراد را سازماندهى كند و با ظرافت خاصى از بروز اختلاف جلوگيرىنمايد. و در صورت بروز نزاع و كشمكش بر سر تقسيم نقشها،تغيير بازى ، افزودننقشهاى جديد و ... هوشيارانه به حل و فصل سريع بپردازدوپرخاشگريهاوستيزهجوييها را تعديل كند و با جهت دادن به فعاليتها زمينه هاى انحرافى را اصلاح و يا كاهش‍ دهد. و از ناكامى فرد مشكل دارممانعت نمايدوسعى كند در مواقعى اين فرد طعم موفقيت رابچشد.
كودك و نوجوان در بازى انفرادى و گروهى ، عقايد، احساسات ، نيازها، علايق ، مشكلات ،نگرانيها، ترسها، ناسازگاريها و سازگاريها و عواطف خويش را ابراز مى كند و مشاوربا ايجاد رابطه حسنه با او، وى را كمك مى نمايد تا مشكلاتش بيان شود و راه حلّىبرايش پيدا كند.
مشاور، در ضمن بازى بايد به احساسات كودك يا نوجوان توجه كند و وى را به كار وفعاليت تشويق نمايد و از سرزنش او، بويژه در برابر ديگران ، بپرهيزد. و بهتدريج به وى بفهماند كه اگر بخوهد در بازى يك فردقابل قبول به حساب آيد، بايد درستكار، حق طلب ، مسلّط به خود و با انصاف باشد. ونيز به وى اطمينان دهد كه بازى او معنادار و معتبر است و جايى براى عصبانيت و خشم وعمل تهاجمى يا تلافى جويانه نسبت به ديگران نيست . و بدين صورت ، زمينه را فراهمسازد تا وى با ديگر اعضا رابطه دوستانه برقرار نمايد، احساس مسؤ وليت كند، بهارزيابى منصفانه رفتارش و همبازيهايش بپردازد و روحيه سازگارى پيدا كند و براىبازى دسته جمعى با هدفى واحد كوشش ‍ نمايد و با آنها متحدعمل كند.
با اعمال روش بازى درمانى ، تمايل به بازى و سرگرمى در كودك و نوجوان ارضا مىشود، انرژى مازادش تخليه مى شود و از عوارض ‍ تراكم انرژى جلوگيرى شده ، باعثآرامش و اعاده قواى ذهنىِ تضعيف شده مى گردد و وى را براى رشد نيروهاى خام و آمادهسازى آنان براى استفاده در زندگى ، قادر مى سازد. احساسات ومسايل ، ابراز مى گردد و فرد، به خودشناسى مى رسد. كودك با واقعيتها وفق مى يابدو مفاهيم اجتماعى و اخلاقى را در خود رشد مى دهد و نقشهاى مختلف بزرگسالان ، مقرراتاجتماعى و معيارهايى را كه رفتار وى را تنظيم كند، مى آموزد. و در يك تجربه يادگيرىكاملاً اجتماعى و پيچيده درگير مى شود و بر اضطرابها و ناراحتيهايش غلبه مى نمايد وتسلط خود را بر موقعيتها افزايش ‍ مى دهد و اعتماد به نفس بيشترى پيدا مى كند. بازىحتى عاملى در پرورش ذهنى كودك و نوجوان به شمار مى آيد. آنچه را آموخته ، ضمنبازى تكرار مى كند و در هنگام تكرار درباره آنها مى انديشد و معناى بسيارى از اينپديده ها برايش قابل فهم تر مى گردد. فعاليت فكرى كودك و نوجوان ضمن بازى ،همواره با تصور، همراه است ؛ مثلاً وقتى نقشى براى خود انتخاب مى نمايد، در ذهن خود،رفتار، حركات و گفتار خويش را تصور مى كند و در تجسّس ابزار و وسايلى براىاجراى نقش نيز مى انديشد و بدينوسيله به افزايش هوش او مى انجامد.
و - انعكاس محتوا 
مشاور،به انعكاس محتواى (169)كلام مراجعه كننده بپردازد؛به اين صورت كه بهحرفهاى مراجعه كننده خوب گوش دهد و چكيده ومسايل مهم آن را با عبارتهاى خودش (و نه به عبارتهاى مراجعه كننده ) و به شكلى ديگربه او بازگو نمايد. با انجام اين كار، مراجعه كننده احساس مى كند كه حرفهايش شنيدهشده و مورد توجه مشاور قرار گرفته و توسط وى درك شده است (و اين كار به مراجعهكننده كمك مى كند تا در كاوش خويش به پيش برود) و همچنين خود مراجعه كننده از گفتهخود آگاهى بيشترى پيدا مى نمايد و حقيقتا اهميت آنچه را گفته ، درك مى كند، علاوه براينكه مشاور هم اطمينان پيدا مى كند كه منظور مراجعه كننده را درست فهميده است .
ز - انعكاس احساسات و زبان مشابه 
انعكاس احساسات (170) نيز از مهمترين مهارتهاى مشاوره است ؛ زيرا مشاوره همراهىكردن با مراجعه كننده است كه در حال شناسايى خويش مى باشد. اين همراهى به اين استكه مشاور، خود را جاى مراجعه كننده بگذارد و (به تعبير استعارى ) با كنشهاى او راهبرود(171) و اين در صورتى است كه آنچه را كه مراجعه كننده احساس مى كند بفهمد وبراى او منعكس سازد.
اين مهارت در عين شباهت با انعكاس محتوا، با آن متفاوت است ، هردو بازگرداندن اطلاعاتبه دست آمده از مراجعه كننده به خود اوست ، ولى انعكاس محتوا با اطلاعات و افكارى سرو كار دارد كه مراجعه كننده ، خود گفته است ، در حالى كه انعكاس احساسات با هيجانها واحساسهاى مراجعه كننده سرو كار دارد و به رفتارهايى ازقبيل : سريع حرف زدن ، سرخ شدن چهره ، لكنت زبان ، آه كشيدن ، اصرار بر يك مطلب؛ توجه مى شود و مشاور، درك خود را از اين گونه احساسها و چگونگى رفتار و گفتارمراجعه كننده ، بازگو مى كند.
انعكاس احساسات بايد به گونه اى باشد كه ارزشهاى خود مشاور به صورت موافقتيا مخالفت در آن نباشد، بلكه بايد با همان اهميتى كه فرد اظهار داشته و با همان لحن ونحوه گفتار، منعكس شود تا فرد، حالات و عواطف خود را بدون كم و زياد در آيينه انعكاس ‍ببيند.
با انعكاس ، او به خوبى مى فهمد كه مورد درك و پذيرش مشاور قرار گرفته است . وواقعيتى را مشاهده مى نمايد كه او را به تفكر و انديشه بيشتر، تشويق مى كند، حالتدفاعى او كاسته مى شود و مى تواند به ارزشيابىاعمال و رفتارش ، اقدام نمايد. اومى فهمد كه خودِ احساس ‍ وعمل او از عوامل ايجاد كننده مشكل به حساب مى آيند. بنابراين ، با شناخت اين امور، خود بهراه حل مناسب دست مى يابد.
مشاور،به منظور پيوند با مراجعه كننده و ايجاد احساس نزديكى مراجعه كننده با وى ،مىتوانددر انعكاس روش ،استفاده از زبان مشابه را به كارگيرد.
مردم به شيوه هاى گوناگون فكر مى كنند و تجربه به دست مى آورند و از دنياىاطرافشان آگاه مى شوند و افكار و احساسات خود را به آگاهى ديگران مى رسانند. اينشيوه ها عبارتند از شيوه ديدارى ، شيوه شنيدارى و شيوه احساسى .
اكثر مردم در اظهار افكار خود، غالبا از يكى از اين شيوه ها استفاده مى كنند. البته برخىبه هر سه شيوه تسلط دارند و به راحتى قادرند با هريك از آنها فكر كنند.
مشاور، با توجه به جملات و كلماتى كه مراجعه كننده مى گويد، مى تواند نوع زبانمورد استفاده او را تشخيص دهد و همتا سازى نمايد و هماهنگ با او كلماتى را به كار ببردكه براى او با معناتر باشد؛ مثلاً مراجعه كننده مى گويد: متوجه شدم كه از جلو منچيزهايى گذشتند، آنها زيبا بودند و... (زبان ديدارى ).
مشاور، هماهنگ با او مى گويد: چشم انداز خوبى را در پيش رو ديديد.
و يا مراجعه كننده مى گويد: من به حرف مادرم در موردآنچه درباره زنم مى گفت ، گوشمى دادم ، اما اخيرا متوجه شدم برخى از آنها نادرست بوده است (زبان شنيدارى ).
مشاورمى گويد:به نظر مى رسد شما در مورد صحت گفته هاى مادرتان شك داريد.
و يا مراجعه كننده مى گويد: از محبت او بسيارخوشحال شدم و احساس خوبى نسبت به او پيدا كردم (زبان احساسى ).
مشاور مى گويد: احساس شما نسبت به او تغيير كرده است و حالا احساس خوبى داريد.
ح - خوددارى از قضاوت عجولانه 
مشاور بايد از قضاوت عجولانه بپرهيزد و بعد از تشخيصعلل مشكل ، مشورت كننده را آگاه سازد. ذكر علل نبايد به صورت جزمى و قطعى باشد،بلكه به صورت سؤ ال يا با جمله (احتمالاً چنين باشد)، مطرح گردد.
ط - طبقه بندى احساسات  
مشاور بعد از شناخت احساسات شخص ، آنها را طبقه بندى كند كه داراى چه نوعاحساساتى است ؛ مثلاً آيا داراى احساسات مفيد ازقبيل شادى ، امنيت ، عشق ، خوشبينى و ... است ، يا داراى احساسات منفى ازقبيل احساس گناه ، ترس ، رنجش ، افسردگى ، عداوت و... است ؟ و يا احساسات دوگانهدارد؛ در يك لحظه عشق و نفرت ، شادى و غم و امنيت و دلهره را با هم دارد.
ى - ارزشيابى موضوعات از نظر اخلاقى 
هر موضوعى كه مورد بحث قرار مى گيرد به طور جداگانه از نظر اخلاقى ارزشيابىشود تا شخص ، با بصيرت به طرح نقشه اى براى زندگى آينده خودنايل آيد.
ك - خلاصه گيرى محتوا 
مشاور، در مقاطع مناسب از جلسه مشاوره از گفتار ومراحل گذشته مشاوره ، خلاصه گيرى و نتيجه گيرى بهعمل آورد تا از گفته ها در مراحل بعدى به نحو احسن بهره بردارى شود.
از مهارتهاى لازم در مشاوره و راهنمايى ، خلاصه كردن مطالب گفته شده مراجعه كننده استكه در بردارنده نكات اساسى و مهمى است كه در مورد آنها صحبت شده است .
هدف از خلاصه كردن ، اين است كه مراجعه كننده از آنچه بيان كرده است ؛ تصويرىواضح در قالبى سازمان يافته ، به دست آورد و با تصوير روشن از موقعيت خود بهبازبينى مسير طى شده بپردازد و موارد اشتباه را اصلاح كند و نواقص راتكميل نمايد.
خلاصه كردن محتوا در موارد زير بكار مى رود:
1 - هنگامى كه مشاور با يادآورى نكات مهم از جلسهقبل بخواهد شروع جلسه فعلى را تدارك ببيند.
2 - وقتى كه مطالب ارائه شده به وسيله مراجعه كننده ، مبهم و از شاخه به شاخهپريدن و اطاله كلام باشد.
3 - آن هنگام كه مراجعه كننده تقريبا تمام مسايل مهم درباره يك موضوع را مطرح كردهباشد و مى خواهد موضوع جديدى را بيان كند.
4 - وقتى كه برداشتن قدمهاى بعدى ، مستلزم ارزيابى و توافق نسبت به مطالبى باشدكه تاكنون گفته شده است .
5 - هنگامى كه مشاور بخواهد با جمع بندى مطالب گفته شده ، جلسه مشاور را پايان دهدو يا به مراجعه كننده ، تكليفى براى جلسه بعدى بدهد.(172)
ل - استفاده از تجارب ديگران 
مشاور، تصويرى از زندگى مشكل دار خود يا فرد ديگر را به عنوان شخص ثالث ارائهدهد تا شخص از تجارب زندگى ديگران آگاهى پيدا كند و بهتر بينديشد و راهحل مناسب را در مورد مشكل خود بيابد.
م - روش برخورد با عقايد و افكار نامعقول 
از آنجا كه هركس حق دارد براى خود يك نظام فكرى و عقيدتى داشته باشد و باور داشتنيا باور نداشتن هرچيز را خود برگزيند؛ مراجعه كننده هم براى خود اين حق راقائل است كه داراى عقايد، افكار و باورهاى خاصى باشد. و انتظار ندارد كه مشاور باعقايد و باورهاى او، تند برخورد نمايد و به تخطئه افكار او بپردازد.
مشاور، با توجه به اينكه مى داند بسيارى از عوارض و نتايج روانى عاطفى ، تابعافكار و سيستم عقيدتى شخص است و از باورها و عقايد غيرمنطقى وى منشاء مى گيرد؛ درصدد برمى آيد تا آگاهى مراجعه كننده را نسبت به آنچه اعتقاد دارد و يا آن را برگزيدهاست بالا ببرد و وى را متوجه سازد كه برخى از باورها و عقايد، بدون بصيرت وصرفا به تقليد از والدين و يا افراد ديگر به اشخاصمنتقل مى شود. هرفردى بايد با استفاده بهينه ازعقل خدادادى ، سعى نمايد روى هر موضوعى كه باور پيدا كرده ، بويژه موضوعاتاعتقادى ، فكر كند و صحت و سقم آن را بررسى نمايد و آنچه راعقل خود شخص ، با بصيرت كامل آن را حقّ تشخيص مى دهد، بپذيرد و به آن ، باور واعتقاد پيدا كند.
فرد با استفاده غلط از عقل خود، افكار موهومى را مى پذيرد. عقايدى ازقبيل اينكه ، فقط كسى با ارزش است كه در همه جنبه هاى زندگى موفق باشد، همه وى رادوست داشته باشند و او را احترام بگذارند. و اگر عدم موفقيتى در جنبه اى از زندگىپيش آيد و يا كسى با او مخالفتى بنمايد و يا مورد احترام قرار نگيرد، خود شخص ‍ بىارزش و بى اعتبار است و از شخصيت واقعى ، تهى مى باشد.
و يا باور بر اينكه هر كار خلافى كه شخص انجام دهد، مستوجب سرزنش و تنبيه است وهيچ گاه ندامت ، صفح و ناديده گرفتن ، آن را شستشو نمى دهد و يا اعتقاد بر اينكه هرامرى كه بر طبق مراد شخص ‍ پيش نرود فاجعه است و يا اينكه سرنوشت ما با اتفاقات وحوادث رقم زده مى شود و ما خود توانايى تغيير ياكنترل آن را نداريم و ... اين گونه باورها و عقايد غيرمنطقى ، جايگزين عقايد و افكارصحيح و منطقى مى شوند و شخص را تحت تاءثير قرار مى دهند و باعث مى گردند فرداز واقعيت دور بماند و حوادث را با همان عقايدباطل و افكار غيرمعقول تفسير و تحليل كند. و چه بسا به هنگام اتفاق حادثه اى كوچك ،آن را ناگوار و وحشتناك و چيزى كه نمى بايست اتفاق مى افتاد ارزيابى مى نمايد و بهاين صورت ، خشم ، بى ارزشى ، احساس گناه و اضطراب او را فرامى گيرد و با فكرغيرمنطقى مبنى بر اينكه خود و ديگران از مقابله با آن حادثه وحشتناك ناتوانند،احساسات نامناسبى مانند تنفر از خود، ياءس از ديگران پيدا مى كند و لذت زندگى را ازدست مى دهد.
مشاور، به كشف افكار و عقايد غيرمنطقى مراجعه كننده مى پردازد و سعى مى كند بهصورت منطقى ، افكار غير معتبر و نادرست ، تصحيح شود تا عوارض روانى عاطفى درفرد از بين برود.
مشاور، براى مواجهه با باورهاى نامعقول ، اوّلاً: مى كوشد تا با شيوه اىمعقول و به دور از هرگونه پرخاشگرى و تهديد، همه ناهمخوانيهاى گفتارى و رفتارىمراجعه كننده و نادرستى افكار، عقايد، هدفها و رفتارهاى غلطش را مشخص نمايد و وى رابا منطق شخصى خودش كه براى مورد قبول واقع شدن رفتارش در ذهن خويشتن به كارمى گيرد، رو به رو سازد و رفتارهايش را با انديشه هاىمعقول خود او مقايسه نمايد.
ثانيا: با ذكر تفسيرها و تحليلهاى گوناگون از واقعيت و آنچه اتفاق افتاده است ، بهمراجعه كننده آموزش دهد كه افكارش را تفسيرى از واقعيت بداند و نه خود واقعيت ،بنابراين ، مى تواند درست نباشد.
ثالثا: براى اينكه بتواند تفسير غلط مراجعه كننده را تغيير دهد و يا ميزان باور وى رابه آن كاهش دهد، لازم است كه مراجعه كننده اطلاعاتى را كسب كند و يا آزمايشى را انجامدهد؛ مثلاً دانش ‍ آموزى كه از سؤ ال كردن در كلاس ، ترس دارد و تصور مى كند كه به اوخواهند خنديد و يا نخواهد توانست سؤ ال خود را در كلاس ‍ مطرح كند؛ مى تواند توجه كندبه كسانى كه در كلاس ، سؤ الهايى را مطرح مى كنند و با اينكه در بين اين سؤ الها،سؤ الهاى ساده اى هم پرسيده مى شود ولى هيچ كس عكسالعمل نامناسبى نشان نمى دهد، افراد به او نمى خندند و مسخره اش نمى كنند. علاوه ، مىتواند خود را آزمايش كند و يك سؤ ال بكند و بفهمد كه مى تواند موفق بشود.
بنابراين ، با جمع آورى اطلاعات از ديگران و آزمايش عملىِ خود، آن تصور و فكرنامعقول از ذهنش مى رود. و در مورد بسيارى از افكارنامعقول كه فرد به صورت برچسبهايى حاكى از حقارت خود، بيان مى كند مانند اينكهمى گويد: ناتوانم ، مى ترسم ، احساس گناه مى كنم ، تنبلم و...، مشاور مى تواندنادرستى اين نوع تفسير از خود را با اين روش از بين ببرد كه از وى بخواهد هريك ازاين برچسبها را دقيقا تعريف كند و مصداقها را نشان دهد. نتيجه اى كه اغلبحاصل است اين است كه خود فرد مى فهمد كه بسيارى از اين برچسبها را به غلط در موردخودش به كار مى برد و نامعقول بودن آنها برايش ‍ روشن مى شود و جاى خود را بهتصور معقول از خودش ، خواهد داد.
رابعا: مشاور، مراجعه كننده را با هدفها و انگيزه هاى خصوصى و شخصى و احساسهايشمواجه مى سازد و سعى مى كند تا آنچه در اين خصوص پنهان نگهداشته مى شود، آشكارگردد. پرده برداشتن از انگيزش نهانى مربوط به رفتار مراجعه كننده ، يك موقعيتگرايشى - اجتنابى را ايجاب مى كند. يعنى هم او را به انگيزه هاى واقعى تر رهنمون مىسازد و هم سبب مى شود از انگيزه نادرستش فاصله بگيرد و به تدريج از آن دستبردارد. با اين شيوه نيازهاى كاذب مراجعه كننده ، شناسايى مى شود و غيرواقعى بودنآنها براى او آشكار مى گردد.
خامسا: از طريق نقل گفتار و تاريخ بزرگان و با استفاده از شيوه ذهنى و عقلى ، فرد راموعظه كند و او را اميدوار سازد و از نگرانى و ترس او نسبت به عواقب كارش بكاهد تا اوبا آرامش و اطمينان بينديشد و تصميم منطقى بگيرد و به كارهاى مناسب و لازم ، اقدامنمايد.
سادسا: وى را با عقايد و بينشهاى نادرستش مواجه سازد و براى پى بردن او به آنها وروشن ساختن نظرات و عقايد غير معقولش ، زمينه چينى نمايد و به وى آگاهى دهد كه علتاصلى ناراحتيهاى فعلى ، عقايد شخصى خود اوست . و آشفتگى و اضطراب او بهدليل عقايد موهومش مى باشد، بنابراين ، بايد همكارى نمايد و افكارش را دوباره سازىكند و به صورت افكار منطقى و صحيح ، درآورد.
مشاور، با مقايسه اى بين افكار نامعقول و معقول و مشخص كردن آثار آنها مى تواندمراجعه كننده را از عواقب عقايد نامعقولش آگاه سازد و به تغيير نظر خويش تشويقنمايد.
در زير،نمونه هايى از باورهاى معقول و نامعقول ، با هم مقايسه مى شود:
باورهاى نامعقول
الف - من نمى بايست اشتباه مى كردم .
ب - مردم بايد طبق انتظارات من عمل كنند.
ج - هيچ كس نبايد كار خلاف و اشتباه انجام دهد.
د - شادكامى من به آن است كه ديگران نگرشى خوب نسبت به من داشته باشند.
ه - زندگى بايد هميشه عادلانه باشد.
و - من نبايد به هيچ وجه عصبانى شوم .
ز - ناراحتى من از قضاوت نادرست مردم نسبت به خودم است .
باورهاى معقول
الف - من سعى مى كنم اشتباه نكنم ولى ممكن است براى انسان اشتباه رخ دهد.
ب - هركس براى خود نظرى دارد و ممكن است مطابق با انتظارات من نتواند رفتار كند.
ج - از آنجا كه هيچ كس كامل نيست ، معقول آن است كه بپذيرم ديگران هم ممكن است خلاف ويا اشتباه كنند.
د - گرچه سعى دارم ديگران نسبت به من نگرش خوبى داشته باشند ولى شادكامى منبه خودم بستگى دارد.
ه - گاه مى شود كه زندگى عادلانه نيست گرچه زندگى عادلانه مطلوب و ايدهآل است .
و - عصبانى شدن در بعضى اوقات نه تنها بد نيست بلكه خوب است .
ز - اين غيرقابل انكار است كه گاهى ديگران در مورد من و شما بد قضاوت مى كنند ولىبا توجه به اينكه مى دانيم كارمان درست است ،آن قضاوت رامهم نمى انگاريم .
از شيوه هاى برخورد با باورهاى نامعقول فرد، اين است كه مزايا و زيانهاى باورهايشبا هم مقايسه شود؛ مثلاً كسى كه باورش اين استكه همه بايد او را دوست داشته باشند واگر نه بى ارزش خواهد بود، در مقايسه مزايا و زيانهاى اعتقادش ، بهتعديل خواهد رسيد. مزايا و زيانهاى باور فوق عبارتند از:

(مزايا)
(زيانها)
اين باور باعث مى شود كه :
1 - فرد رفتار خوبى با ديگران داشته باشدو ديگران هم نسبت به او نظر خوبىداشته باشند و بدين صورت ، دوستان زيادى پيدا مى كند.
2 - فرد سعى مى كند نسبت به ديگران محتاطانهعمل كند و با دقت در انجام كار به طور صحيح تلاش مى نمايد.
1 - اين باور باعث مى شود شخص دايما سعى داشته باشد مطابقميل ديگران عمل كند تا آنان را راضى نگهدارد.
2 - به انجام كارهايى كه واقعا به آنها مايل نيست اقدام نمايد.
3 - عدم ابراز عقيده در صورتى كه ديگرى ناراحت بشود، اثر ديگر اين باور است .
4 - نسبت به انجام كارها ترديد و دلهره دارد؛ زيرا نمى تواند حدس بزند كه موجبناراحتى ديگرى مى شود يا نه .
5 - از كار با كسانى كه وى را دوست ندارند دورى مى گزيند.
6 - بداخلاقى و رفتارهاى عصبى ديگران راناشى از نوع برخورد خود تلقى مى كند.
7به جاى مقابله بادشمنيهاى ديگران به تحقير خود مى پردازد و خود را بى ارزش ‍ مىداند.
8 - پيوسته نگران است كه ديگران درباره من چگونه مى انديشند؟
9 - قادر نيست آنچه را كه فكر مى كند درست نيست آن را بيان كند؛ زيرااحتمال مى دهد سبب رابطه دوستانه اش با ديگران بشود.
10 - در هنگام كار در پيش ديگران ، اضطراب او را فرا مى گيرد؛ زيرا نمى داند موردپسند ديگران قرار مى گيرد يا نه و در نتيجه از كار هم لذت نمى برد
ن - روش عدم منع صريح 
مشاور، حتى الامكان ، مراجعه كننده را به صورت صريح و بدون آگاهيها و تمهيدات لازم ،از چيزى منع نكند؛ زيرا مراجعه كننده به مصداق (الانسان حريص على ما منع )، هرقدربيشتر او را از چيزى منع كنند، بيشتر مقاومت مى كند. منع مراجعه كننده از رفتار وسوسهآميزش ، او را در همان رفتار وسوسه اش مقاوم تر مى سازد؛ زيرا چنين فردى به طورناخوشايند، احساساتش برانگيخته شده و از نظر هيجانى درمانده است و در سردرگمى واضطراب به سر مى برد و موانعى (173) را مى بيند كه قادر به گرفتن تصميم يااجراى اقدامى نيست و اميدى به تغيير موقعيت زندگى خويش ندارد. آگاهى دادن به مراجعهكننده براى كشف موانع تغيير موقعيت خود و كمك به او بر ايجاد اعتماد به نفس و تكيهبر تواناييهاى شخصى ، وى را قادر مى سازد تا با موانع برخورد منطقى كند و برتغيير رفتار وسوسه هاى غيرمعقول ،اقدام نمايد.
س - اطلاع رسانى مفيد 
مشاور به دادن اطلاعات لازم و مفيد اقدام كند؛ مشروط بر آنكه اطلاعات ، در يافتن راهحل و تصميم مناسبِ مورد نياز فرد باشد؛ مانند مشاوره تحصيلى و شغلى كه دادن اطلاعات، شخص را در انتخاب رشته تحصيلى و برگزيدنشغل مناسب و نظاير آن ، يارى مى نمايد.
ع - تشويق به انديشيدن 
فرد به تفكر و انديشيدن تشويق شود و درباره اينكه در چه چيزى و چگونه بينديشد وچه شرايطى را در نظر بگيرد، راهنمايى گردد تا به رهبرى خود، راه حلهاى احتمالى رادريابد. على (عليه السّلام ) مى فرمايد: (الفكر فى غيرالحكمة هوس )(174)؛ (درغير حكمت ، انديشيدن هوا و هوس است ).
و نيز فرموده است :(التفكر فى آلاء اللّه نعم العبادة )(175)؛ (فكر در نعمتهاى خدا،خوب عبادتى است ).
فرد با تفكر، به رشد فكرى و عقلى مى رسد. امام اميرالمؤ منين على (عليه السّلام ) دراين باره فرمود:(الفكر يهدى الى الرشد)(176)؛ (انديشيدن ، فرد را به رشدفكرى و راه درست هدايت مى كند).
ونيزفرموده است :(الفكريفيدالحكمة )؛(177) (انديشيدن درست ، مفيد حكمت است ).
فكر باعث مى شود فرد درباره امور، بصيرت يابد و عقلش او را به گونه اى تدبيركند كه رفتارهاى انحرافى و نابهنجار را كنار گذارد و به انجام رفتارهاى نيك كشاندهشود.
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) مى فرمايد:(تفكرك يفيدك الاستبصار ويكسبكالاعتبار)؛(178) (انديشيدن ، تو را به بصيرت و درك صحيح مى كشاند و اعتبار وارزش را براى تو به ارمغان مى آورد). همان طور كه حضرتش مى فرمايد:(الفكر فىالخير يدعوا الى العمل به ).(179) (انديشيدن در كار خير، انسان را به انجام آندعوت مى كند).
و همو نيز مى فرمايد:(الفكر يوجب الاعتبار ويؤ من العثار)(180)؛ (فكر موجب اعتبارانديشه و ايمنى از لغزشها و رفتارهاى نابهنجار مى گردد).
ف - اميدوار نمودن مراجعه كننده 
در ضمن بحث ، مشاور، پيشرفت در مشاوره را نشان دهد تا شخص ‍ اميدوارتر گردد.
ص - يادداشت رؤوس مطالب و خصوصيات  
درمشاوره ،ضبط و يادداشت رؤ وس مطالب وخصوصيات فرد مراجعه كننده وتشكيل پرونده لازم است . البته يادداشت مطالب بهتر است بعد از هر جلسه مشاوره انجامشودتابه روحيه فرد و ادامه مشاوره ،لطمه اى واردنگردد.
غ - تعيين تكليف مناسب  
مشاور،براى فاصله زمانى تاجلسه آينده مشاوره ،تكليف مناسب با موضوع را با توجهبه توانايى فرد و نحوه انجام تكليف ، به طور دقيق ، تعيين مى نمايد.
3 - مرحله پايان 
جلسه مشاوره هنگامى پايان مى يابد كه عللمشكل ، كشف شده و فرد در رسيدن به اهداف مشاوره به موفقيتهايىنايل گرديده ؛ توانايى لازم را براى حل مشكل به دست آورده باشد.
در اين صورت ، با اشاره به پايان وقت جلسه مشاوره و خلاصه گيرى و اعلام نتيجه وتشويق به عمل و تكليف محوّل شده ، بدون طرح موضوع جديد و در صورت لزوم تعيينوقت براى جلسه آينده ، مشاوره را به پايان مى رسانند. و از آنجا كه مشاور، در يكچهارچوب زمانى محدود، عمل مى كند و مى داند كه براى جلسه مشاوره ، محدوديت زمانىوجود دارد، لازم است براى ختم جلسه تدارك ببيند، اين تدارك بايد حدود پانزده دقيقهقبل از پايان جلسه آغاز شود؛ مثلاً به اين صورت كه مشاور بگويد: به نظر مى رسدكه بايد جلسه را در حدود پانزده دقيقه ديگر خاتمه دهيم ، با اعلام پايان جلسه ، بهمراجعه كننده فرصتى داده مى شود تا به مسايل ناتمامى كه لازم استقبل از پايان جلسه تكميل شود، بپردازد و مشاور هم در اين فرصت مى تواند به خلاصهگيرى از آنچه مراجعه كننده در طول جلسه مشاوره گفته است ، بپردازد.
همچنين ضرورت جلسه يا جلسات بعدى يا تاريخ آنها را بيان كند؛مثل اينكه بگويد: هنوز مشكلاتى براى شما وجود دارد كه لازم استحل شود و احتمالاً چندين جلسه ديگر ضرورت دارد. شما اگر مى توانيد در هفته بعد درهمين ساعت نيز براى ادامه مشاوره تشريف بياوريد.
در جلسه پايانى بايد به مساءله وابستگى مشاور و مراجعه كننده توجه بشود؛ زيرا درجريان مشاوره مداوم ، به آسانى و احيانا به طور اجتناب ناپذيرى وابستگى ايجاد مىشود، مراجعه كننده ، مشاور را دوست صميمى خود دانسته است و چه بسا مشاوره برايشوابستگى ايجاد كرده است ، بايد به تدريج اين وابستگى رفع شود و در شرايطىشايد لازم باشد به عنوان جلسه پيگيرى با فاصله هاى دور مانند دو ماه ، سه ماه يكبارو... قرار ملاقات گذارده شود تا انديشه استقلالى ، به تدريج در مراجعه كننده ايجادگردد و از وابستگى رهانيده شود.
در جلسه پايانى ، نبايد ديگر از مراجعه كننده سؤال شود و از احساسات و محتواى گفته وى انعكاس انجام شود؛ زيرا اين سه كار باعث ادامهجلسه مشاوره مى شود.

next page

fehrest page

back page