|
|
|
|
|
|
آثار ويژه هر يك از گناهان
س 496- در دعاى كميل مى خوانيم : اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفرلى الذنوب التىتنزل النقم .(169) خداوندا، گناهانى را كه پرده ها را مى درد بر من ببخشاى ، خدايا، گناهانى را كهعذابها را نازل مى كند بر من بيآموز. آيا از اين جملات استفاده مى شود كه هر كدام از گناهان اثر خاصى دارند؟ ج - بله ، چنانكه گناهان با هم فرق دارند، تبعات و آثار آنها نيز فرق دارند،و هر گناهى اثر خاصى دارد كه در دعا به بعضى از آنها اشاره شده است .
معناى وسيع مغفرت
س 497- آيا در مغفرت ، تحقق گناه لازم است ، تا اطلاق غفران بر خداوند صحيحباشد؟ ج - تحقق گناه ثابت در اطلاق غفران بر خداوندمتعال لازم نيست ؛ زيرا در جايى از قرآن كريم با اينكهعمل در مقام اضطرار است و معصيت نيست ، تعبير به مغفرت نموده و مى فرمايد: فمن اضطر فى مخمصه غير متجانف لاثم ، فان الله غفور رحيم (مائده : 3) پس هرگاه كسى در روزگار مجاعت و سختى از روى اضطرار و ناچارى بى آنكه بهگناه متمايل باشد (اگر از آنچه منع شده است بخورد)، بى ترديد خدا بسيار آمرزنده ومهربان است .
چگونه توبه باعث آمرزش گناه مى شود؟
س 498- چگونه توبه باعث آمرزش گنهكاران مى گردد و توبه كنندگان موردعذاب واقع نمى شوند؟ ج - زيرا خداوند متعال به وسيله توبه از آن ها خشنود مى گردد، و در حقيقتتوبه نظير آب كرى است كه همه چيز را پاك مى كند.
س 499- براى نمونه كسى كه هفتادسال گناه كرده ، چگونه با توبه پاكيزه مى گردد؟ ج - وقت ى خداوند متعال از ذات وجود گناهگار راضى شد، گناه را به حسنه وكار نيك مبدل مى سازد و به آن مى فرمايد: (كونى حسنات )(170) به حسنه و كار نيك تبديل شو. چنانكه خود در جايى مى فرمايد: الا من تاب و آمن ، و عمل صالحا، فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورارحيما (فرقان : 70) مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند، پس خداوند بدى هايشان رابه نيكى ها تبديل مى كند، و خط همواره آمرزنده مهربان است . چنان كه در مقابل ، (حبط) نيز داريم . (مائده : 5، انعام : 88، هود: 16، بقره : 217و...)
س 500- آيا از اين فعل ، انقلاب ماهيت لازم نمى آيد؟ ج - خير، عملى كه كرده مورد رضاى خدا نبوده ، با توبه خدا از او راضى مىشود، و ذات كه پاك شد، اثر آن نيز پاك مى گردد.
طلب مغفرت ، حاجتى كه يك عمر مورد طلب معصوم عليه السّلام قرار گرفته است
س 501- در فرازى از مناجات شعبانيه مى خوانيم : الهى ، ما اظنك تردنى فى حاجه قد افنيت عمرى فى طلبها منك .(171) معبودا، گمان نمى كنم كه مرا كه عمرم را در راه در خواست يك حاجت از تو، تلف كردم محروم كنى . منظور چه حاجتى است كه يك عمر مورد طلب قرار گرفته است ؟ ج - مقصود طلب مغفرت است .(172) علمى بودن فعل نفسانى
س 502- آيا امكان دارد فعل نفسانى ، غير علمى باشد؟ ج - نفس مدبر بدن است و يك سلسله قوى و عواطفى دارد، بنابراين تمامافعال با واسطه يا بى واسطه ، فعل نفس است ؛ ولى همهافعال نفس ، تابع علم نيست ، مانند جحود، التزام ، تجزم و تبانى .
س 503- آيا جحد و انكار علمى نيست ؟ ج - يعنى فعل ارادى مسبوق به علم نيست ، زيرا مبادىفعل ارادى ، مانند علم به فايده و شوق و... را ندارد.
روش كسب فضايل اخلاقى
س 504- در حالات مرحوم حاجى سبزوارى آورده اند كه پسر ايشان از دنيا رفت ،و هيچ تزلزلى براى او حاصل نگشت ، اين چه نوع قوت قلب است ؟ ج - نزد مرحوم آقا سيد حسين بادكوبه اى قدس سره كتاب (شفاء) ابن سينارا مى خوانديم ، و محل درس در پشت بام مدرسه بادكوبه در نجف اشرف بود، همين كهدرس را شروع كردند، يك نفر خبر آورد كه فرزندشان از دنيا رفته . فرمودند: بعد ازدرس مى آيم ، و هيچ تزلزل پيدا نكردند. و مرحوم حاج سيد على قاضى قدس سره خانه زيبايى داشت ، يكى ازاهل كوچه با ايشان برخورد كرده و ايشان باحال خنده به او فرموده بود: خانه خراب شد!
س 505- آيا اين گونه حالتها را مى شود كسب كرد؟ ج - در علم اخلاق گفته اند كه اين گونه حالات از راه تكرارعمل به دست مى آيد، مثلا آدم ترسو، بايد به جاهاى هولناك برود تا تدريجا براى اوعادى شود و ملكه شجاعت را پيدا كند. و همچنين درباره صبر گفته اند: فوايد صبر راملاحظه كند و اعمال را كه موجب حصول ملكه صبر مى شود، انجام دهد تا به ملكه صبردست يابد.
طاعت و بندگى چيست ؟
س 506- آيا منظور از طاعات و بندگى ، ذكر و توجه به خداست ؟ ج - البته همينطور است ، و اين مسلم است ، زيرا دين حكم است ، و اوامر و نواهىحكمند، و خداوند سبحان مى فرمايد: ان الحكم الا الله (انعام : 17، يوسف : 40 و 47) حكم و فرمانروايى تنها براى خداست . پس دين تنها براى خداست .
معناى اعراض از ذكر
س 507- در تفسير آيه شريفه من اعرض عن ذكرى ... (هر كس از ياد مندل بگرداند...) فرموده ايد: (سبيل خدا، ذكر خداست ، و عبادت بدون خطور و حضورقلبى ، اعراض از ذكر خدا است .)(173) آيا اين استفاده از كلام شما درست است ؟ ج - تقريبا.
س 508- آيا از كسانى كه در راه خدا نيستند(اهل معصيت و اهل غفلت ) نيز بايد اعراض كرد؟ ج - بله ، از آنها هم بايد اعراض كرد. خداوند سبحان خطاب به پيغمبر اكرمصلى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد: فاعرض عن من تولى عن ذكرنا، و لم يرد الا الحياة الدنيا (نجم : 29) پس از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را اراده نكرده است ، روىبرتاب .
س 509- آيا اين خطاب متوجه ديگران هم مى شود؟ ج - بله ، لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه ... (احزاب : 21):(قطعا براى شما در اقتدا به رسول خدا، الگويى نيكوست ...)
س 510- منظور از اعراض از اهل غفلت چيست ؟ ج - معاشرت نكردن و نيز پيروى ننمودن از آنان .
غريم لايقضى دينه
س 511- معناى اين جمله چيست كه در بعضى روايات آمده است : (انسان هر چهعبادت انجام دهد، نبايد از خود، راضى باشد)؟(174)ج - اين رضايت و خشنودى از خود همان (عجب ) است ، و مقصود از اين روايات آناست كه انسان همواره نسبت به اعمال خود ناراضى باشد. در روايت ديگر درباره خداوندمتعال آمده است : غريم لايضى دينه خداوند، طلبكارى است كه هيچگاه بدهى او پرداخت نمى گردد. يعنى خداوند نسبت به بندگان خويش حقوقى دارد كه هيچ كس كما هو حقه و چنانكه بايدنمى تواند آن را ادا كند. حضرت استاد قدس سره را جلسه اى ديگر مى فرموند: صحيح نيست كه عبارت معروف ماعرفناك حق معرفتك (175) (خدايا، تو را چنانكه تويى نشناخته ايم ) از لسانمعصومين عليهم السلام نسبت به خداوند متعال صادر شود، و در هيچ يك از مجامع روايى ازآن حضرت نقل نشده است . بلكه صحيح همان عبارت ما عبدناك حق عبادتك (176)(خدايا، تو را چنانكه شايد نپرستيده ايم .) مى باشد.
معناى آتيناه حكما و علما
س 512- مقصود از (حكم ) و (علم ) در آيه : آتيناه حكما و علما (به او حكمتو دانش عطا كرديم .) چيست ؟ ج - گويا منظور از (حكم ) مسائل دينى و مراد از (علم ) معارف است ، كهدرباره حضرت موسى و يحيى و يوسف و برخى ديگر از پيامبران عليهم السلام آمده است.(177)...؟
معناى احسان و مقامات محسنين
س 513- خداوند سبحان درباره حضرت يوسف مى فرمايد: و لما بلغ اشده ، آتيناه حكما و علما، و كذلك نجزى المحسنين (يوسف : 22) و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم . و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم .
محسنين چه كسانى هستند؟ ج - محسنين يعنى نيكوكاران ، يعنى كارى كه مى كنند نيك است و بدكار نيستند.خود حضرت يوسف عليه السّلام به خود محسن مى گويد. آنجا كه خطاب به برادرانشفرمود: انا يوسف و هذا اوحى ، قد من الله علينا، انه من يتق و يصبر، فان الله لايضيع اجرالمحسنين . (يوسف : 90) من يوسفم و اين برادر من است ، به راستى كه خدا بر ما منّت نهاده است ، بى گمان هركه تقوا و صبر پيشه كند، خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.
س 514- آيا از جمله كذلك نجزى المحسنين مى توان استفاده كرد كه به هرمحسن و نيكوكارى چنين پاداش داده مى شود؟ ج - اين تعميم براى هر كس نيست كه هر محسنى خواه پيغمبر باشد يا غيرپيغمبر، پاداش جزاى او يكى باشد.
س 515- (المحسنين ) جمع محلى به لام است و افاده عموم مى كند، يعنى براىهر محسن چنين است . ج - از عبارت (كذلك نجزى المحسنين ) تنها استفاده مى شود كه خداوند به هرمحسن و نيكوكار نعمت و پاداش عنايت مى كند، و استفاده نمى شود كه احسان در همه موارديكسان است ، و جزاى خداوند متعال هم در حق آنان يك نواخت بايد باشد.
س 516- احسان چيست ؟ ج - احسان در روايت نبوى صلى اللّه عليه و آله و سلم اين گونه تفسير شدهاست : ان تعبد الله كانك تراه ، فان لم تكن تراه فانه يراك .(178) احسان آن است كه خدا را به گونه اى عبادت كنى كه گويى او را مى بينى ، و اگر تواو را نمى بينى ، قطعا او ترا مى بيند.
س 517- آيا اين روايت از طريق شيعه هم وارد شده است ؟ ج - بعيد العهدم به ياد ندارم ، بايد داشته باشيم . به نظر مى رسد از طريقعامه و خاصه وارد شده است .(179) س 518- آيا ايتاى حكم و علم ، مافوق احسان به معناى گذشته است كه انتعبدلله كانك تراه ....؟ ج - حكم و علم مراتب دارد و در رابطه با هر يك از محسنين به يك معنى است .
س 519- آيا امكان دارد اين (كان ) به (ان )تبديل شود؟ ج - حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به جوانى فرمودند: (كيف انت ؟) حالت چطور است ؟ وى در جواب عرض كرد: ... كانى انظر الى عرض ربى و قد وضع للحساب ، كانى انظر الىاهل الجنه يتزاورون فى الجنه ، و كانى اسمع عواءاهل النار فى النار .(180)... گويى مى بينم كه عرش پروردگارم براى حساب رسى (روز قيامت ) نهاده شده ، وگويى بهشتيان را مى بينم كه در بهشت به ديدار يكديگر مى روند، و گويى زوزهاهل جهنم را در جهنم مى شنوم .
س 520- پس معلوم ميشود كه حقيقت آخرت را درك مى كرده است ؟ ج - از جمله ان لكل يقين حقيقة (براى هر يقينى ، واقعيتى است ). و نيز از جملهكه مى فرمايد: هذا عبد نور الله قلبه بالايمان . (اين بنده ايت است كه خداونددل او را با نور ايمان منور ساخته است .) معلوم مى شود كه مشاهده بوده است .
س 521- آيا (ان ) از (كان ) برتر نيست ؟ ج - اگر (ان ) مى گفت ، استفاده مى شد كه بهشت و جهنم مادى را مى ديده ، وحال آنكه مثال بهشت و جهنم را مى ديده است .
س 522- در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است : لازلت اكررها حتى سمعتها من قائلها.(181)پيوسته آيه را تكرار مى كردم تا اينكه آن را از گوينده اش (خداوند سبحان ) شنيدم . آيا بيان سمعتها من قائلها (از گوينده اش ( خدا) شنيدم ) از بيان (كانى ) درحديثگذشته برتر نيست تا در نتيجه مقام حضرت صادق عليه السّلام ازمحسنين بالاترباشد؟ ج - مرحوم شيخ بهائى رحمه الله در آخر كتاب (مفتاح الفلاح )نقل مى كند كه حضرت صادق عليه السّلام آيه (اياك نعبد) (فاتحه (حمد): 5): (تنهاتو را مى پرستيم ) را تكرار كرد تا اينكه افتاد و از هوش رفت بعد از به هوش آمدن .فرمود: كررتها حتى سمعتها من قائلها. از اين بيان نمى توان فهميد كه از محسنينبالاتر بوده اند. محسنين كسانى هستند كه خداوند سبحان را چنان عبادت مى كنند كهگويى او را مى بينند (حتى كانهم يرونه ) و عبارتمنقول از حضرت صادق عليه السّلام نيز كررتها حتى سمعتها من قائلها آمده است ،عبارت دو گونه است .
س 523- آيه (حارثه بن مالك ) مى خواستاهل بهشت و جهنم را به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم معرفى كند و از پس پرده خبردهد؟ ج - بله ، لذا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: بيشتر پرده برندار.(حسبك )(182) س 524- آيا از اينجا استفاده نمى شود كه وى حقيقت آخرت را درك مى كرده است ؟ ج - گويا چنين است .
اميرالمؤ منين عليه السلام ، سرچشمه عرفان حقيقى
س 525- عرفان حقيقى از حضرت امير المؤ منان عليه السّلام بوده يا ازرسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و آيا (زيد بن حارثه ) تربيت يافته اميرالمؤ منان عليه السّلام بوده است ؟ ج - (كميل )، (رشيد)، (ميثم تمار) و عده اى ديگر حقايق عرفانى را ازحضرت امير مومنان عليه السّلام نقل مى كنند؛ امام خود حضرت امير عليه السّلام تربيتشده حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم است ، صحابه نيز تربيت يافتهحضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم هستند.
حيات طيبه در قرآن كريم
س 526- مقصود از (حيات طيبه ) در آيه شريفهذيل چيست ؟ خداوند سبحان مى فرمايد: من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من ،فلنحيينه حياه طيبه ... (نحل : 97) هر كس از مرد يا زن كار شايسته انجام دهد و مومن باشد، قطعا او را زندگىخوشگوار، (حيات حقيقى ) مى بخشيم ... ج - مراد حيات معنوى ، و حيات قرب و مشاهده است كه شرط آن بندگى و اخلاصدر بندگى است . حيات ظاهرى همين خوردن و خوابيدن و... است و حيات معنوى به انجاماعمالى است كه در آنها مشاهده حق و تقرب به حق باشد.
معناى انى جاعل فى الارض خليفه
س 527- معناى خليفه در آيه شريفه (انىجاعل فى الارض خليفه ) (بقره : 30): (من در زمين جانشينى گماشتم ) چيست ؟ ج - يعنى ، گويا خداى روى زمين بودن و سرپرستى عالم را بر عهده داشتن . درروايتى بدن مضمون آمده است : حضرت آدم عليه السلام در بهشت دوست و خليلى از ملائكهداشت ، بعد از هبوط حضرت آدم عليه السّلام براى دورى خيلى به آن ملك سخت مى گذشت، لذا از خداوند متعال خواست به ديدار حضرت آدم عليه السّلام برود، خداوند اجازه داد ووى هبوط كرد. وقتى حضرت آدم عليه السّلام او را ديد گريه كرد. آن ملك به حضرتدلدارى داد و گفت : وقتى كه خداوند مى خواست تو را خلق كند، به ما ملائكه فرمود:انى جاعل فى الارض خليفه و تو از اول براى عالم خاكى خلق شده بودى و بايد ازاينجا بالا روى .(183) امكان نيل به مقام محمود
س 528- آيا در خواست مقام محمود از خداوند(184) فايده اى بهحال ما دارد؟ و آيا ممكن است كسى غير از حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به آن مقام برسد؟ ج - بله ، چرا ممكن نيست ، براى كسى كه تابع و پيرو آن بزرگواران عليهمالسلام باشد. آنها اولا و بالذات واجد اين مقام هستند، و ديگران هم از آنها و درطول آنها دارند. ابتدا پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، بعد اميرالمؤ منين عليهالسّلام سپس ائمه عليهم السلام بعد اولياء اخيار.
تفاوت معناى عقل و لُبّ
س 529- تفاوت عقل و لُبّ چيست ؟ ج - عقل به خير و شر هدايت مى كند، و لب به توحيد و معرفت . و اولوا الالبابكسانى هستند كه به حقيقت راه يافته اند. خداوند سبحان مى فرمايد: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولى الالباب ، الذينيذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم ...(آل عمران : 190 و 191) مسلما در آفرينش آسمانها و زمين ، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمنداننشانه هاى روشنى وجود دارد، همان كسانى كه خدا را درحال ايستاده و نشسته ، و وقتى كه به پهلو آرميده اند، ياد مى كنند... در حديث قرب نوافل نيز آمده است : كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصر بهو...(185) و در حديث معراج نيز آمده است و لاقومن له مقام عقله ، و لاستغفرقن عقلهبمعرفتى (186) (و قطعا خود به جاىعقل او قرار مى گيرم ، و عقل او را در معرفت خويش غرقه مى كنم .) كه از آن هم استفاده مىشود: و كنت عقله الذى يعقل به .
معناى حديث يا موسى ، انى انا الله فوق العباد...
س 530- معناى اين حديث قدسى چيست كه خداوندمتعال مى فرمايد: يا موسى ، انى انا الله فوق العباد، و العباد دونى ، وكل لى داخرون ، فاتهم نفسك على نفسك .(187) اى موسى ، من خدايم و بالاتر از بندگان و آنها پايين تر از من و همگى در برابر منكوچك و خوارند، بنابراين (همواره ) نفس خود را متهم كن . ج - يعنى وقتى كه دانستى خداوند متعال قاهر، و مخلوقات ، ما دون او، داخر وخردند، بايد نفس خود را ذليل بشمارى و خيال نكنى كه از تو كارى ساخته است . ما هيچيم و در ظلمت و ظلمتكده هستيم و تنها اميد و توجه ما بايد به خدا باشد، وخيال نكنيم در امور كار سازيم .(188) معناى حديث اخلص فى المساله لربك ...
س 531- معناى اين فرمايش كه در نامه حضرت امير مؤ منان عليه السلام به امامحسن مجتبى عليه السّلام آمده چيست ؟ اخلص فى المساله لربك ، فان بيده العطاء و الحرمان (189) در درخواست و دعا به درگاه پروردگارت اخلاص داشته باش ، زيرا كه بخشش ومحروم ساختن (هر دو) به دست اوست . ج - يعنى در سوال و خواستن حوايج ، توجه قلبى ات تنها به خداوند باشد،زيرا همه خيرات از ناحيه او مى رسد، و محروميت نيز از اوست ، هم عطا و هم حرمان به دستاوست ، لذا نبايد به غير او توجه داشت ، بلكه تنها بايد از او در خواست نموده ، چنانكهقرآن مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان ، فليستجيبوا لى و ليؤمنوا بى لعلهم يرشدون . (بقره : 186) و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند، (بگو:) من نزديكم ، و دعاى كننده را بههنگامى كه مرا بخواند، اجابت كنم ، پس آنان بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمانآورند، باشد كه راه يابند.
معناى صدق فى المواطن
س 532- فرمايش حضرت امير مؤ منان عليه السّلام در جواب پرسش صعصعهبن صوحان چيست ؟ آنجا كه صعصعه عرض كرد. (اى الناس اكرم ؟) چه كسى از همه مردم گرامى تر است . حضرت عليه السّلام فرمود: من صدق فى المواطن (190) كسى كه در تمام جايگاهها راستگو باشد. ج - مقصود از (مواطن ) مراتب تقوى است ، يعنى صبر و تسليم و...كه مواطن ومنازل تقوى هستند، يعنى تقوى را با همه مراتب كمالات و مراحلش كه خاشعيت ، صابرين ،مخبتين و مؤ منين دارند، صادقانه تحصيل نمايد.
معناى راس الحكمه مخافه الله
س 533- مقصود از اين روايت منقول از امام صادق عليه السلام چيست كه مىفرمايد: راءس الحكمه مخافه الله (191) سرآمد (راه تحصيل ) حكمت ، خوف خداست . ج - يعنى حكمت به وسيله امورى حاصل مى شود، كه بالاترين آن مخافه اللهاست ، كه همان خوف و خشيت باطنى ، مى باشد.
معناى من تخشع لى ، تخشع له كل شى ء
س 534- معناى اين حديث قدسى چيست كه خداوند سبحان مى فرمايد: من تخشع لى ، تخشع له كل شى ء(192) هر كس در برابر من فروتنى كند، تمام موجودات براى او فروتنى خواهند كرد. ج - كلمه (خوف ) در خوئف ظاهرىاستعمال مى شود، و خشيت به امر باطنى مربوط است .(193) و خشوع موجوداتعبارت است از خضوع و انكسار و انقياد آنها نسبت به كسى كه بهكمال رسيده باشد. و علت خشوع آنها براى صاحبكمال و معرفت آن است كه ولى خدا مقامش بالاتر از بقيه موجودات و مجراى فيض براىپايين ترها مى باشد، و همه اشياء در تحت اختيار و اراده او هستند، و معجزات انبيا و كراماتانبياء عليهم السلام از قبيل نسوزاندن آتش ، سخن گفتن سنگريزه ، غرق نكردن دريا،شكافتن ماه ، و جوشيد چشمه از سنگ ، انواعى از خشوع موجوات در برابر اولياى خدا مىباشد.
معناى اعمل لكل يوم بما فيه ترشد
س 535- معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد: اعمل لكل يوم بما فيه ترشد در هر روز به آنچه كه در آن رهنمون مى گردىعمل كن . ج - منظور سازگارى با سختى يا گشايش وارده ، و رضا به قضاى الهى استدر هر روز به آنچه پيش مى آيد. و يا مقصود عمل به دستورات شرعى و تكاليف عبادى است كه در هر روز و شب وارد است وموجب ارشاد به توحيد مى گردد، زيرا هر عبادت (چه واجب و چه مستحب ) دريچه اى از قربخداوند سبحان را به سوى بنده باز مى كند.
معناى علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل
س 536- منظور از اين روايت كه از حضرترسول اكرم نقل شده چيست كه مى فرمايد: علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل علماى امت من ، از پيامبران بنى اسرائيل برترند. ج - اين حديث در روايات متعدد از طريق شعبه به اين تعبير آمده است : علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل(194) علماى امت من مانند پيامبران بنى اسرائيل هستند. و در حديثى در كتاب (دعائم الاسلام ) كه راوى آن شش امامى است آمده است : علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل . علماى امت من از پيامبران بنى اسرائيل برتر هستند. بنابراين ، حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد: علماى امت من نيزمانند هشت هزار پيامبر بنى اسرائيل عليهم السلام كه به ارشاد و هدايت مردم مى پرداختند،مى باشند كه به حسب مقتضيات زمان ، كار انبياء بنىاسرائيل را كه تبليغ و هدايت بوده ، انجام مى دهند.
س 537- آيا علماى امت هاى ديگر نيز كار انبياى خودشان را مى كردند؟ ج - اثبات شى ، نفى ماعدا نمى كند.
معناى من اقام الفرائض ، فهو من اعبد الناس ...
س 538- در روايت آمده است : من اقام الفرائض ، فهو من اعبد الناس ، و من ترك المحرمات ، فهو من اورع الناس.(195) هر كس واجبات را بپا دارد، از عابدترين مردم ، و هر كس محرمات را ترك كند، ازپارساترين مردم است . چگونه كسى كه واجبات را انجام مى دهد، اعبد از همگان ، و كسى كه محرمات را ترك مىكند از همه پارساتر است ؟ ج - همينطور است ، كسى كه عبادتهاى خود را آن طورى كه خداوندمتعال خواسته بجا آورد و نگذارد فوت شود، از عابدترين مردم است . (فهو من اعبدالناس ) و كلمه (من ) تبعضيه است يعنى چنين كسى در صف (عباد) قرار گرفته واز جمله آنها محسوب مى شود؛ همچنين هر كس تمام معاصى را ترك كن (و من ترك المحرمات) البته بجز معاصى اتفاقى كه داءبش نبود بجا بيآورد كه خدا آن را عفو مى كند،چنانكه خداوند متعال در آيه 31 سوره نساء و آيه 32 سوره نجم صريحا مى فرمايد: از پارساترين مردم است : و از جمله آنها محسوب مى شود: (فهو من اورع الناس .)
آثار وضوء و بسم الله الرحمن الرحيم
س 539- منظور از اين روايت منقول از امام صادق چيست كه مى فرمايد: اذا توضاء احدكم و لم يسم ، كان للشيطان فى وضوئه و صلاته شرك ، و اناكل او شرب او لبس و كل شى ء صنعه ينبغى له ان يسمى عليه ، فان لميفعل ، كان للشيطان فيه شرك .(196) هرگاه يكى از شما وضو گرفت بسم الله الرحمن الرحيم نگفت . شيطان در وضو ونماز او شريك مى گردد. و اگر خورد و آشاميد و يا لباس پوشيد و يا هر كارى انجام دادشايسته است كه بسم الله الرحمن الرحيم بگويد. و اگر نگفت ، شيطان در آن شريك مىگردد. ج - وضوء نور است ، بسم الله هم نور است ، و اگر بسم الله گفته نشود اثرمخصوص آن نور را نخواهد داشت هر چند نماز خود بسم الله است . ولى مشروط به اين استكه طهارتش نورى باشد. همچنين بقيه كارها مانند خوردن ، آشاميدن ، و پوشيدن و... اگربا نام خداى متعال انجام پذيرد، اثر معنوى در انسان بجا خواهد گذاشت . عمرى خود سرانه به هوا و هوس گذرانديم ، آرى بايد كارهاى ما منظم و با روح باشدكه متاءسفانه چنين نيست !!
استهزاء به عمل
س 540- اگر كسى عملى مانند زيارت بجا آورد بعد آن را به قصد استهزاء بهديگرى بفروشد چه صورت دارد؟ ج - شخصى در گذشته با هزينه كردن مبلغ 108 تومان سابقه به مشهد مشرفشده بود، و با استهزاء به عمل و زيارت خود مى گفت . (آن را به 2 هزار (2ريال ) مى فروشم !) در اين صورت عمل او حبط مى شود، زيرا چنين كسى بهاصل عمل و به ثواب آن بى اعتقاد گشته و كافر مى گردد، وعمل كافر حبط است . خداوند متعال مى فرمايد: و قدمنا الى ما عملوا من عمل ، فجعلناه هباء منثورا (فرقان : 23) و مى پردازيم به هرگونه عملى كه آنان به جا آورده اند، آنگاه آن را چون گردىپراكنده (و نابود) مى سازيم .
اهداء عمل
س 541- آيا اهداى عمل به ديگران جايز است ؟ ج - در بعضى اعمال مستحبى و زيارت جايز است و در اين زمينه روايت نيز واردشده است .(197) از كجا بدانيم بلا براى ما نعمت است يا نقمت ؟
س 542- از كجا بدانيم بلاهايى كه بر ما وارد مى شود نعمت ، و يا نقمت و عذاباست ؟ ج - تدبير عالم نه بر يك اصل ، نعمت ، نقمت و عذاب ؛ و ابتلاء و امتحان استواراست . خداوند متعال مى فرمايد: و نبلوكم بالشر و الخير فتنه و الينا ترجعون (انبياء: 35) و شما را جهت آزمايش ، به بدو نيك امتحان مى كنيم . و بلا نيز به معناى امتحان است ، خداوند مى فرمايد: انا بلوناهم كما بلونا اصحاب الجنه . (قلم : 17) ما آنان را به همان صورت كه باغداران را آزموديم ، مورد آزمايش قرار داديم .
س 543- از كجا بدانيم كه بلا مانند بيمارى ، خير و نعمت است تا از آنجلوگيرى نكنيم ، يا نقمت و شر و عذاب است تا از آن جلوگيرى نماييم ؟ ج - با مراجعه كردن به قلب تا حدودى مى شود فهميد، به اين صورت كهاگر قلب آرام ، و در حال تقرب و تقوى بود، مى توان فهميد كه نعمت است ، و اگردل سخت و ناراحت بود، شر و نقمت است . در روايتى آمده است كه : (گاهى خداوند بنده را يك ماه به بيمارى مبتلا مى كند تا در روز سى و يكم ، يك(يالله ) از روى اخلاص از او صادر مى شود.) همچنين در حديثى (ظاهرا نبوى صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شده است كه مى فرمايد:(اگر بخواهى بدانى كه خداوند متعال با تو چگونه معامله مى كند، ببين تو با او درچه حالى هستى .)
مراتب و معانى يقين
س 544- مراتب يقين و معانى آنها را بيان فرماييد. ج - مراتب يقين عبارتند از: علم اليقين ، عين اليقين ، و حق اليقين . هرگاه انسان به چيزى يقين پيد ا كند، به گونه اى كه هيچ گونه شك و شبهه در آن راهنداشته باشد، اين يقين ، (علم اليقين ) ناميده مى شود، ولى در هرحال اين گونه آگاهى ، درك شيئى غايب است ، مانند اينكه انسان بدان مريضى درد دارد. از اين بالاتر، (علم اليقين ) است يعنى چيزى را كه انسان يقينا درك كرده ولى براىاو غايب بوده بيايد، مانند درك و مشاهده كردن مريض ، بيمارى و درد خود را. و (حق اليقين ) آن است كه كينونت وجودى انسان يقين گردد. مثلا وقتى پروانه شمع را از دور مى بيند، به آن علم اليقين دارد؛ و نزديك شدن آن بهشمع ، عين اليقين است ، و حق اليقين آن وقتى است كه يقين آن ، ثبوت خارجى و واقعى پيداكند و آن هنگامى كه صورت مى گيرد كه خود را در شمع بيفكند و بسوزد. حضرت استاد قدس سره درجايى اين گونه مثال مى زدند: انسان كه سوز آتش را درك مىكند و به آن يقين دارد، علم اليقين است ، و اگر آتش را لمس كند همچونذغال در كنار آتش ، و سوز آتش را دريابد اين عين اليقين است . و چنانكه تمام آتش شود وبسوزد همچون ذغال گداخته كه اثرى از تيرگى در او باقى نماند و تمام آتش شود كهاول و آخر او و ظاهر و باطن او آتش گردد، در اين صورت كه با تمام وجود سوز آتش رادريافته و بدان رسيده و كينونت وجود او آتش گشته ، اين را حق اليقين مى گويند.
علامت قبولى عبادت چيست ؟
س 545- علامت قبولى عبادت چيست ؟ ج - در روايت آمده است : (عبادتى كه موردقبول شده باشد، يك نوع خضوع و خشيت مى آورد.)(198) معناى دعا
س 546- مرقوم فرموده ايد: (دعا عبارت است از اينكه دعا كننده نخست مدعو رابه خود متوجه كند)(199) مقصودتان از اين كلام چيست ؟ ج - دعا، خواندن است ، يعنى متوجه كردندل شنونده به سوى خواننده .
شرايط استجابت دعا
س 547- خداوند متعال مى فرمايد: ادعونى ، استجب لكم (غافر: 60) مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم . آيا مى توان گفت : اين كلام مطلق است ، و بيانگر آن است كه هر كس خدا را بخواند، دعايشمستجاب مى گردد؛ و اختصاص به مضطرى كه دستش از اسباب مادى وعوامل بيرونى كوتاه شده ، ندارد؟ ج - مطلق به اين معنى است حقيقتا بخواهد و خدا را بخواند و (ادعونى ) باشد،يعنى : اولا دعوت و خواستن و طلب باشد، و راستى بخواهد نه اينكه لقلقه زبانباشد كه لفظ (ادعو) آن را مى رساند. دوم اينكه از خدا بخواهد، كه لفظ (نى ) اين معنى را مى رساند. بنابراين ، اگر دل دعا كننده به هزار جا توجه داشته باشد، در آنجا (ادعو) يعنىدعوت و خواستن محقق نيست ، زيرا بى توجه است . و اگر به يك سبب از هزاران اسباب خارجى اعتماد كند، از خدا نخواسته و در اينجا (نى) محقق نيست . مانند بيمارى كه دلبند طبيب و دواست و آنها را نيز مؤ ثر مى داند، و توجهندارد كه لا مؤ ثر فى الوجود الا الله (هيچ تاءثير گذارى در پهنه هستى بجزخداوند وجود ندارد.) بر اين پايه ، اجابت دعا و قبولى آن دو قيد و شرط دارد: يكى ، دعوت يعنى خواستن ، دوم، از خدا خواستن و لاغير. و اين دو شرط جهت اجابت دعا از آيه ديگر نيز استفاده مى شودآنجا كه مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان . (بقره : 186) و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند، (بگو): من نزديكم ، و دعاى دعا كننده رابه هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم . خداوند متعال در اين آيه شريفه مى فرمايد: اجيب دعوه الداع اذا دعان پس شرطاول اجابت آن است كه دعا كننده حقيقتا دعا كند (دعوه الداع ) و براستى بخواهد، و شرطدوم اينكه خدا را بخواند، (اذا دعان ) واز او بخواهد. اگر اين دو شرط كه از (دعا) و (نى ) استفاده مى شود تحقق يافت ، به نص قرآندعا به هدف اجابت رسيده و رد نخواهد شد. مانند دعاى بيمارى كه دستش از طبيب و دواكوتاه شده ، و قلبش از علل مادى و طبيعى ماءيوس گشته و مضطر شود و توجه بهوسايط نداشته باشد، و گرنه مضطر نخواهد بود، وحال دعا و دعا براى او و از او محقق نخواهد شد.
س 548- آيا استجابت دعا شرطى دارد؟ ج - خداوند متعال مى فرمايد: ادعونى ، استجب لكم . (غافر: 60) مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت نمايم . از اين آيه شريفه بر مى آيد كه در دعا دو چيز معتبر است : يكى اينكه : شخص حقيقتا دعا كند و راستى بخواهد، و ازقبيل سخريه و استهزاء، يا عدم التفات نباشد، زيرا مى فرمايد: (ادعوا): (بخوانيد) دوم اينكه : خدا را بخواند چنانكه مى فرمايد: (نى ): (مرا) و قطع علايق از غير خداكند، و خيال نكند كه مستقلا از وسايط كارى ساخته است .
س 549- خداوند متعال در آيه ذيل چه مى خواهد فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوالى ، و ليؤمنوا بى ، لعلهم يرشدون . (بقره : 186) و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند (بگو:) من نزديكم و دعاى دعا كننده رابه هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم ، پس آنان به من پاسخ مثبت دهند و به من ايمانآورند، باشد كه رشد يابند. ج - اين آيه شريفه به دعا كردن ترغيب مى كند. گويا خداوندمتعال مى خواهد بفرمايد: من به دعا و دعاكنندگان علاقمند هستم و بندگانم را (عبادى )، بهدعا و نيايش و عرض حاجت به درگاهم مى خوانم پس آنان به نداى من لبيك گويند:(فليستجيوالى ) و شرط استجابت دعا را دو چيز ذكر مى نمايد: يكىاصل دعا و حقيقتا در خواست نمودن ، كه در (اذا دعا) نهفته است . و ديگرى از او خواستن ،كه از (نى ) بر مى آيد.
س 550- دعا در چه صورت مستجباب مى شود؟ ج - خداوند متعال مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان (بقره : 185) و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، (بگو:) من نزديكم و دعاى دعا كننده را بههنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم . و نيز مى فرمايد: ( ادعونى ، استجب لكم . (بقره : 185) مرا بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم . از اين دو آيه شريفه استفاده مى شود كه استجابت دعا دو شرط دارد: يكى اينكه : دعا و خواست جدى و حقيقتى باشد، نه صورت دعا. دوم اينكه : درخواست از خدا باشد، نه از غير او. تذكر: چنانكه در مقدمه كتاب يادآور شديم ترتيب سؤ الهاى اين كتاب به گونه اى كهدر مجالس و در محضر استاد بزرگوار قدس سره مطرح شده نيست و ما آنها را به مناسبتدر يك جا و دنبال هم ذكر نموده ايم .
عدم منافات دعا با مقام تسليم
س 551- آيا دعا با مقام تسليم و خشنودى از قضا و قدر الهى منافات دارد؟چنانكه وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام با منجنيق به آتش انداخته شد وجبرئيل عليه السّلام به ايشان گفت : (الك حاجه ): (آيا خواسته اى دارى ؟) و حضرتجواب داد: (اما اليك فلا.) (به تو، خير)، تا اينكه ازجبرئيل عليه السلام خواست كه از خداوند بخواهد تا او را از آتش نجات دهد و فرمود (بهاين مضمون ): حسبى من سوالى علمه بحالى .(200) همين كه خدا حال مرا مى داند، از در خواست نمودن من كفايت مى كند. ج - دعا دو گونه است : يك نوع عرضحال است مانند اين كه جناب ابوذر رحمه الله مريض شد و عثمان به عيادت او رفت و به اوگفت : (لم لاتداوى عند الطبيب ؟) چرا براى مداوا به نزد طبيب نمى روى ؟ و جناب ابوذر رحمه الله فرمود: (الطبيب امرضنى .)(201) طبيب (خداوند) خود مرا بيمار نموده است . و نوع ديگر دعا، عرض و در خواست حاجت با زبان است آن نيز مطلوب و پسنديده است .خداوند متعال مى فرمايد: قال ربكم : ادعونى ، استجب لكم . (غافر: 60) و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد، تا دعاى شما را اجابت كنم . همچنين مى فرمايد: يساله من فى السموات و الارض ، كل يوم هو فى شاءن (الرحمن : 29) تمام موجوداتى كه در آسمانها و زمين هستند از او در خواست مى كنند، هر روز (و لحظه ) اودر كار (جديد) است . همچنين مى فرمايد: و اذا سالك عبادى عنى ، فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان . (بقره : 186) - و هرگاه بندگانم درباره ، من از تو بپرسند (بگو:) به يقين من نزديكم و دعاى دعاكننده را هرگاه كه مرا بخواند اجابت مى نمايم .(202) تعريف شكر
س 552- در تعريف شكر گفته شده است : هو عرفان النعمه من المنعم ، و الفرح به ، والعمل بموجب الفرح . شكر عبارت است از شناخت نعمت از منعم ، و شادمانى به آن ، وعمل بر اساس موجب شادمانى .
|
|
|
|
|
|
|
|