بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 4, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     YOOSEF01 -
     YOOSEF02 -
     YOOSEF03 -
     YOOSEF04 -
     YOOSEF05 -
     YOOSEF06 -
     YOOSEF07 -
     YOOSEF08 -
     YOOSEF09 -
     YOOSEF10 -
     YOOSEF11 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

پيام ها : 
1- پيامبران از ميان مردم و مردمى بودند. كفار آنان را مى شناختند، امّا لجاجت مى كردند.( رسول منهم )
2- عذاب خداوند، پس از اتمام حجّت است . ( جاءهمرسول ... فكذبوه فاخذهم العذاب )
3- تكذيب پيامبران ، هم ظلم به خود، هم مكتب وهم رهبر است .( فكذبوه ... همظالمون )
(114) فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اُ حَلَلاً طَيِّباً وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُتَعْبُدُونَ
ترجمه : پس ، از آن چيزهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند روزى شما كردهبخوريد، و اگر تنها او را مى پرستيد نعمت خدا را شكرگزاريد.
نكته ها : 
O اسلام خوردن چيزى را اجازه مى دهد كه هم طيّب باشد و همحلال . چيزهايى مثل شراب و گوشت خوك ممنوع است ، چون ذاتاً خبيث و ناپاك است . وچيزهايى كه با پول غصبى خريدارى شود، گرچه خودش طيّب باشد، ممنوع است چونحرام است .
اكنون كه كفران نعمت ها و تكذيب انبيا سبب قهر و عذاب خداست ، پس بجاى كفران وكفر، ازنعمت هاى حلال بهره گرفته وحلال وار بخوريد وشكرگزار باشيد.
پيام ها : 
1- در اسلام رياضت و رهبانيّت نيست . ( فكلوا مما رزقكم ا )
2- مصرف در چارچوب حلال مجاز است ، نه هر چه بدست آمد. ( فكلوا...حلالاًطيّباً )
3- دستورات دين مطابق فطرت است . خوردنى هايى كه مطابق طبع انسان باشد، مجازاست . ( فكلوا... طيّباً )
4- دينِ جامع ، دستوراتش نيز جامعيّت دارد. هم طهارت ظاهرى را شرط مصرف مى داند، ( طيّبا ) هم طهارت باطنى و حقوقى را. ( حلالاً )
5- روزى را نعمت وهديه الهى بدانيم ، نه محصولِ زرنگى خود. ( رزقكم ا ...نعمت ا )
6- خوردن براى خوردن نيست ، براى انجام وظايف است . ( فكلوا... واشكروا...تعبدون )
7- عبادت وبندگى بدون شكر نعمت ها نمى شود. ( واشكروا نعمت ا ان كنتماياه تعبدون )
(115) إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَآ اءُهِلَّ لِغَيْرِ اِ بِهِ فَمَنِاضْطُرَّغَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : جز اين نيست كه (خداوند) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا(به هنگام ذبح ) بر آن برده شده ، بر شما حرام كرده است ، پس ‍ هر كس (به خوردناينها) ناچار شود، بدون آنكه (قصد) تجاوز و تعدى (به حكم خداوند) داشته باشد و يا(از نياز ضرورى ) تجاوز كند، (مانعى براى خوردنش نيست ) زيرا كه خداوند بخشندهمهربان است .
نكته ها : 
O اين آيه با اندكى تفاوت ، در سوره هاى انعام ونحل كه مكّى هستند و سوره هاى بقره و مائده كه مدنى هستند نيز آمده است .
O كلمه ى (( اهلال )) از ((هلال )) به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدنهلال ماه است و چون مشركان هنگام ذبح حيوانات ، نام بت ها را با صداى بلند مى بردند،از اين كار تعبير به ((اهلال )) شده است . (228)
O گرچه در اين آيه مواردى از خوردنى هاى حرام آمده است ، امّا منحصر در آنها نيست ، بلكه موارد ديگرى را پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله بيان نموده كه به سفارش خود قرآن بايد بپذيريم . (ماآتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا )(229)
پيام ها : 
1- حرام كردن چيزى تنها بدست خداست و كسى حق ندارد از پيش خود يا براساس خرافاتو موهومات چيزى را حرام يا حلال كند. ( انّما حرّم )
2- دليل و فلسفه ى تحريم بعضى خوردنى ها، تنهامسائل بهداشتى و مادى نيست ، بلكه دورى از پليدى هاى معنوى ، همچون شرك نيز يكمعيار است . ( حرّم عليكم الميتة ... و ما اهلّ لغيرا )
3- حتى خوردن بايد در مدار توحيد باشد. ( حرّم ... ما اهلّ لغيرا )
4- از قانون الهى و تبصره هاى آن سوءاستفاده نكنيد. ( فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد )
5- اسلام بن بست ندارد. در شرايط اضطرار، حكم عوض مى شود. ( فمن اضطرّ... فانّ ا غفور رحيم )
(116) وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ اءَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْعَلَىاِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ
ترجمه : وبا هر دروغى كه به زبانتان مى آيد نگوييد: اينحلال است وآن حرام ، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمى شوند.
(117) مَتَعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ 
ترجمه : (سرچشمه ى همه افتراها رسيدن به دنيايى است كه ) بهره اى اندك است ،در حالى كه براى آنان (در آخرت ) عذابى دردناك است .
نكته ها : 
O اين دو آيه هرگونه تحليل يا تحريمى را كه بر مبناى قانون الهى نباشد،محكوم نموده و آنرا دروغ بستن به خدا، براى رسيدن به متاع بى ارزش دنيوى مى شمرد.
پيام ها : 
1- در مورد حلال وحرام ها، اظهار نظرهاى بى جا و بىدليل نكنيم . (بايد يا خود مجتهد باشيم يا از دانشمندان دينى تقليد كنيم .) (لاتقولوا ... هذا حلال وهذا حرام )
2- بدعت در دين و احكام آن ، ممنوع است .(230) ( ولا تقولوا ... هذاحلال و هذا حرامٌ )
3- دروغگو، رستگار نمى شود. ( ان الذين يفترون ... لايفلحون )
4- منشاى بسيارى از بدعت ها در دين ، رسيدن به دنياست . ( متاعقليل )
5- شكستن مرزهاى حلال و حرام ، هم شقاوت دنيا رابدنبال دارد و هم عذاب آخرت را. ( لايفلحون ... لهم عذاب اليم )
(118) وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَهُمْ وَلَكِنكَانُوَّاْاءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ترجمه : و بر كسانى كه يهودى بودند آنچه را كه پيش از اين بر تونقل كرديم حرام كرديم ، (در سوره انعام كه قبل ازنحل نازل شده ، علاوه بر مردار و خون ، چيزهاى ديگرى بخاطر گوشمالى يهوديان ،حرام شده است .) و(لى ما با تحريم ) ظلمى بر آنان نكرديم ، ولكن (تحريم ما كيفر)ستمى بود كه آنان بر خويش رواداشته بودند.
نكته ها : 
O در چند آيه قبل با جمله (( انّما حرّم )) خوانديم كه تنها چهارچيز بر شما حرام است ؛ مردار، خون ، گوشت خوك ، حيوانى كه به نام وبراى غير خداذبح شده باشد. در اينجا سؤ الى به ذهن مى رسد كه اگر غذاهاى حرام منحصر در چهارچيز است پس چرا در سوره ى انعام آيه 146 كهقبل از نحل نازل شده ، حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند بر يهوديان حرام شد؟!
گويا اين اين آيه در پاسخ مى فرمايد: آنچه بر يهوديان حرام شد به عنوان محاصرهاقتصادى وبراى تنبيه وگوشمالى آنها بوده نه آنكه واقعاً حرام بوده است .
O در اسلام دو نوع تحريم وممنوعيت وجود دارد؛ يكى تحريم دايمى وبراى عموممردم . وديگرى تحريم موقت وبراى گروه خاص . (حرّمنا ... كانوا انفسهميظلمون )
پيام ها : 
1- محاصره اقتصادى مى تواند اهرمى براى تربيت باشد. ( حرّمنا... كانواانفسهم يظلمون )
(119) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ السُّوَّءَ بِجَهَلَةٍ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَ اءَصْلَحُوَّاْإِنَّرَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : سپس البته پروردگار تو براى كسانى كه از روى نادانى كار بدىكردند آنگاه از پس آن توبه كرده و به كار شايسته پرداختند همانا پروردگارت پساز آن توبه ، قطعاً بخشنده مهربان است .
نكته ها : 
O جهل به معناى ندانستن است ، ولى جهالت در موردى كه انسان مى داند ولى هوى وهوس بر او غالب مى شود نيز بكار مى رود. در سوره ى انعام آيه 54 و سوره نساء آيه17 نيز جهالت به اين معناست .(231)
پيام ها : 
1- اسلام بن بست ندارد و راه بازسازى را براى انسان باز گذاشته است . ( ثمتابوا )
2- پذيرفتن توبه از شئون ربوبيّت الهى و شيوه هاى تربيت است . ( ربّك )
3- توبه واقعى آن است كه همراه با اصلاح وجبران خلاف ها باشد. ( تابوا...واصلحوا )
4- راه توبه بر روى همه باز است . ( للذين )
5- گناهانى كه بخاطر غلبه ى هوس باشد نه انكار و عناد، به پذيرش توبه نزديكاست . ( عملوا السّوء بجهالةٍ ثم تابوا )
6- پذيرفتن توبه از جانب پروردگار قطعى است . (انّ لغفورٌ جمله اسميه)
7- خداوند علاوه بر پذيرش خلافكار، نسبت به او مهربان نيز هست . (لغفوررحيم )
(120) إِنَّ إِبْرَهِيمَ كَانَ اءُمَّةً قَانِتاً لِّلَّهِ حَنِيفاً وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 
ترجمه : همانا ابراهيم (به تنهايى ) يك اُمت بود، در برابر خدا خاضع و فرمانبر و حق گرا بود، و از مشركان نبود.
نكته ها : 
O در اين آيه خداوند ابراهيم را به تنهايى يك اُمت دانسته است و هر يك از مفسرانبراى تحليل و تفسير اين جمله سخنى گفته اند، از جمله :
1- چون ابراهيم بر مكتبى بود كه احدى بر آن نبود، پس يك اُمت بود. (232)
2- او به اندازه يك اُمت خير و خوبى و كمال داشت نظير شعرى كه مى گويد:
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى .(233)
3- كلمه اُمت به معناى معلّم خير است او معلم خوبى ها بود.(234)
4- مراد از اُمت يعنى رهبر و مقصود و امام تمام خداپرستان .(235)
5- شخصيت و شعاع وجود او به اندازه يك اُمت بود.(236)
6- چون قوام اُمت به او بود.
7- چون عالم بود و عالم اُمتى را راهنمايى مى كند.
8- چون حركت آفريد كار يك امت را انجام داد، يارى نداشت ويك تنه قيام كرد.(237)
پيام ها : 
1- تجليل از مردان خدا و معرفى الگوها و قهرمانان توحيد يك شيوه تربيتى است . ( انّ ابراهيم )
2- تعداد و كميّت مهم نيست ، بلكه كيفيت و حركت آفرينى مهم است . (اُمّة )
3- در راه حق از تنهايى نهراسيد. ( انّ ابراهيم كان اُمةً )
4- انسان محكوم محيط وجامعه و تاريخ نيست . ( و لم يَكُ من المشركين )
5- ابراهيم هم در عمل خالص بود، ( حنيفاً ) هم در عقيده . ( و لميك من المشركين )
6- برخوردهاى مماشاتى ضررى به توحيد انسان نمى زند. (با آنكه ابراهيم در ميانخورشيد وستاره پرستان لحظاتى با آنان مداراة و مماشات كرد و گفت : پروردگار منهمين هاست ، ولى همين كه ناپديد شدند، فرمود: من غروب كنندگان را دوست ندارم . با اينحال در اين آيه خداوند مى فرمايد: او لحظه اى مشرك نبود.) ( لم يك من المشركين )
7- آنچه به انسان ارزش مى دهد عبادت و اطاعت آگاهانه از خدا (قانتاً) همراه با اعتدال و نداشتن انحراف (حنيفاً) و خلوص است (و لم يك منالمشركين )
(121) شَاكِراً لاَِّنْعُمِهِ اجْتَبَهُ وَهَدَيهُ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ 
ترجمه : او نسبت به نعمت هاى خداوند شكرگزار بود، (خدا) او را برگزيد و بهراهى مستقيم هدايتش كرد.
(122) وَءَاتَيْنَهُ فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِى الاَْخِرَةِ لَمِنَ الْصَّلِحِينَ 
ترجمه : ودر دنيا به او نيكى داديم و قطعاً او در آخرت (نيز) از صالحان وشايستگان است .
نكته ها : 
O كلمه ى (( اجتبى )) از ((جبابة )) بهمعناى جمع آورى و متمركز كردن است ، اجتباء خداوند يعنى افرادى را از تشتت و گرايشهاى گوناگون حفظ و براى خود متمركز و خالص ‍ مى كند.
O نام نيك ، ذريّه طيبه ، بناى كعبه ، عمر طولانى ، دعاى مستجاب ،مال زياد از نمونه هاى حسنه در دنياست . (اتيناه فى الدنيا حسنة )
O در اين آيات خداوند پنج كمالبراى ابراهيم برمى شمرد و سپس پنج مقام به او مى دهد؛ اما پنجكمال : (اُمة قانتاً لم يك من المشركين حنيفاً شاكراً) امّا پنج مقام ولطف از طرف خداوند: (اجتباه هداه فى الدنيا حسنة فى الاخرة لمن الصالحين اتّبع ملة ابراهيم كه در آيه بعد است .)
پيام ها : 
1- انتخاب خداوند بر اساس شايستگى خود انسان است . (قانتاً، حنيفاً، شاكراً، اجتباه )
2- آن را كه خدا برگزيند، به مقصدش مى رساند. ( اجتباه ... هداه الى صراطمستقيم )
3- دعاى انبيا مستجاب است . (ابراهيم از خداوند درخواست كرده بود كه به صالحان ملحقشود،(238) در اين آيه خداوند مى فرمايد: ( انّه فى الاخرة لمن الصالحين )
(123) ثُمَّ اءَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ اءَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 
ترجمه : سپس به تو وحى كرديم كه از آئين ابراهيم حق گرا پيروى كن ، واو ازمشركان نبود.
پيام ها : 
1- گرچه شيوه ها و شرايط انبيا يكسان نبوده است ، لكن راه انبيا يكى است و آنان ماءموربه پيروى از پيامبران قبلى هستند. ( اتّبع ملّة ابراهيم )
2- ستايش هاى پى درپى با تعبيرهاى مكرّر در آياتى كنارهم ، نشانه ىكمال خلوصِ ابراهيم است . (در سه آيه دو بار (( حنيفاً)) و((ماكان من المشركين ))تكرار شده است )
(124) إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَلَيَحْكُمُبَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيَما كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
ترجمه : همانا (حكم ) تعطيلى (وبزرگداشت روز) شنبه بر كسانى قرار داده شدكه در آن اختلاف كردند و قطعاً پروردگارت در روز قيامت درباره ى آنچه آنان (يهوديان) دائماً در آن اختلاف مى كردند، قضاوت خواهد كرد.
نكته ها : 
O يهود بخاطر لجاجت و عناد بارها از طرف خداوند تنبيه شدند، يكى از تنبيهاتآيه 118 همين سوره بود؛ ( على الذين هادوا حرّمنا... ) و تعطيلى روزشنبه كه در اين آيه بيان شده تنبيه ديگرى است كه البته گروهى قدردانى و گروهىناشكرى كرده و دست به حيله گرى زدندو به كيفرهاى سخت گرفتار شدند.
O با توجه به آيه قبل شايد معناى آيه اين باشد: اى پيامبر تو تابع ملتابراهيم باش كه براى او جمعه تعطيل بود و تعطيلى روز شنبه براى يهود، نوعى كيفرو تنبيه عليه آنان بود وگرنه آئين حق ، همان تعطيلى جمعه است كه از زمان ابراهيم بودهاست .
پيام ها : 
1- برنامه هاى خداوند گاهى براى مهر است و گاهى براى قهر مى باشد. (جعل السبت على الذين ... )
(125) ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ اءَحْسَنُإِنَّرَبَّكَ هُوَ اءَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ اءَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
ترجمه : (اى پيامبر مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى ) و پند نيكو، بهراه پروردگارت بخوان و (با مخالفان ) به شيوه اى كه نيكوتر استجدال و گفتگو كن ، همانا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده آگاه تر است و(همچنين ) او هدايت يافتگان را بهتر مى شناسد.
نكته ها : 
O از اين آيه تا آخر سوره دَه دستور جالب اخلاقى براى برخورد مطرح شده است .
O اين آيه براى همه مسئولين و مربيان و معلّمان و اساتيد و علما، دستور جامعى مىدهد كه بايد آنان براى موفقيّت خود با شيوه هاى گوناگونى نسبت به مخاطبانگوناگون خود، مجهز باشند، چرا كه همه ى مردم را نمى توان با يك شيوه دعوت كرد،هر شخصى يك روح و ظرفيتى دارد كه بايد با زبان خودش با او سخن گفت ؛ خواص رابا حكمت و استدلال ، و عوام را با موعظه نيكو، و مخالفان را باجدال نيكوتر ارشاد كنيم .
O موعظه نيكو آن است كه واعظ به آنچه مى گويدعمل كند و جدال نيكو آن است كه در آن توهين و تحريك غلط احساسات نباشد.
پيام ها : 
1- اولين وظيفه انبيا، دعوت است . (اُدع )
2- دعوت بايد جهت الهى داشته باشد. ( الى سبيل ربّك )
3- دعوت ، مراحل و مراتبى دارد. (حكمت ، موعظه ،جدال نيكو كه حكمت راه عقلى و موعظه راه عاطفى مى باشد.)
4- موعظه بايد حَسن باشد، ولى جدال بايد اَحسن باشد. ( الموعظة حسنة بالتى هى اَحسن ) (هم محتوا نيكو باشد و هم شيوه و بيان )
5- بيان آثار وبركات خوبى ها وآفات وخطرات بدى ها از شيوهاى دعوت است . ( بالحكمة ) (حكمت يعنى آشنايى با مصالح و مفاسد امور از طريق علم وعقل )
6- شما ضامن وظيفه هستيد، نه ضامن نتيجه . ( ان ربك هو اعلم بمن ضلّ عن سبيله وهو اعلم بالمهتدين )
7- حكمت و برهان هميشه نيكو است ، ولى موعظه وجدال ممكن است با شيوه خوب يا شيوه ى بد باشد. (كلمه حسن و احسن براى حكمت آوردهنشد)
8- اسلام به طرفداران خود هم غذاى فكرى مى دهد، ( بالحكمة ) همغذاى روح ( الموعظة الحسنة ) و به مخالفان برخورد منطقى دارد.( جادلهم ... )
(126) وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَخَيْرٌلِّلصَّبِرِينَ
ترجمه : و اگر عقوبت مى كنيد، چنان عقوبت كنيد كه شما را بدان عقوبت كردند والبته اگر صبر و شكيبايى كنيد قطعاً صبر براى صابران بهتر است .
نكته ها : 
O به گفته روايات همين كه حضرت حمزه در جنگ اُحد شهيد و قطعه قطعه شد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر ما بر كفار غالب شويم آنها را مُثله (قطعهقطعه ) خواهيم كرد. در اين هنگام اين آيه نازل شد كه در صورت انتقام عدالت و صبر رااز دست ندهيد، حضرت فرمود: صبر مى كنم صبر مى كنم .
آرى براى معرّفى اسلام بايد جنگ اُحد را در كنار فتح مكه و عفورسول ا در كنار هم مقايسه كنيم .
پيام ها : 
1- حتى نسبت به دشمنان و شكنجه كنندگان ،عدل و انصاف را مراعات بكنيد. ( بمثل ما عوقبتم )
2- مقابله به مثل ، حق طبيعى و الهى است . ( فعاقبوا )
3- در صبر لذّتى است كه در انتقام نيست . ( و لئن صبرتم لهو خيرٌ )
4- آنجا كه هيجان و ناباورى در كار است ، وعده هاى خود را با تاءكيد مطرح كنيد. (در((لَهو خير)) تاكيدى است كه در ((فهو خير)) نيست )
5- جنگ هم قانون و اخلاق دارد. ( بمثل ما عوقبتم ، و لئن صبرتم ... )
6- قانون به تنهايى كارساز نيست ، اخلاق لازم است . ( بمثل ما عوقبتم ) قانون است و ( لئن صبرتم ) اخلاقاست .
7- فكر نكيند كه صبر شما به سود مخالفان است ، بلكه به سود خودتان مى باشد.(روزى مى رسد كه برگ سبز پيروزى به دست شما مى افتد، ووجدان مخالفان بيدارشده ودنيا صحنه هاى برخورد ميان شما را مى بيند، به عظمت و بزرگى شماو... پى مىبرد.) ( فهو خير للصّابرين )
(127) وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلا بِاِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِى ضَيْقٍ مِّمَّايَمْكُرُونَ
ترجمه : (و اى پيامبر) صبر پيشه كن وصبر تو جز (به يارى وتوفيق ) خداوندنيست و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه مَكر وتدبيرهاى خصمانه اى كه مى كنند، دلتنگ ودر فشار مباش .
(128) إِنَّ اَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ 
ترجمه : زيرا كه خداوند با كسانى است كه تقوى پيشه كردند و(با) كسانى(است ) كه آنان نيكوكارند.
نكته ها : 
O دعوت از طريق حكمت و موعظه و جدال نيكو كار بسيار دشوارى است ، زيرا گروهىلجاجت كرده و دعوت را نمى پذيرند و گروهى علاوه بر آن توطئه و كارشكنى مى كنند وگروهى دست به براندازى مى زنند و براى رسيدن به اهداف شوم خود از حربه هايىهمچون تهمت ، مسخره ، تهديد، رقيب تراشى و محاصره اقتصادى ، جنگ و هرگونه شكنجهو آزار استفاده مى كنند. لذا اين دو آيه يك نوع تسلّى و دلدارى و رهنمودى است كه پيامبراكرم در دعوت خود به بن بست كشيده نشود.
O به گفته تفسير نمونه در اين سوره نعمت هاى زيادى براى تحريك روحيهشكرگزارى بيان شد كه ما تمام چهل نعمت را مى بريم :
1- آسمان : ( خلق السموات )
2- زمين : ( والارض )
3- چهارپايان : ( والانعام )
4- پوشش : ( لكم فيها دف ءٌ )
5- منافع حيوانات : ( و منافع )
6- گوشت : ( منها تاءكلون )
7- جمال وزيبايى : ( فيها جمال )
8- حمل ونقل : ( تحمل اثقالكم )
9- هدايت : ( على ا قصد السبيل )
10- آب : ( منها شراب )
11- مراتع : ( فيه تسيمون )
12- ميوه ها: ( و من كل الّثمرات )
13- شب وروز: ( سخرلكم اليل والنّهار )
14- خورشيد وماه : ( والشّمس والقمر )
15- ستاره : ( والنّجوم )
16- نعمت ها وموجودات رنگارنك زمينى : ( ذراء لكم ما فى الارض مختلفاً الوانه )
17- دريا و جواهرات دريايى : ( سخر البحر ... تستخرجوا منه حلية )
18- حركت كشتى : ( ترى الفلك مواخر )
19- كوهها: ( والقى فى الارض رواسى )
20- نهرها: ( وانهاراً )
21- راه ها: ( و سُبلاً )
22- علائم طبيعى : ( و علاماتٍ )
23- راهيابى از طريق ستارگان : ( و بالنجم هم يهتدون )
24- سرسبزى زمين : ( فاحيى به الارض بعد موتها )
25- شير خالص : ( لبناً خالصاً )
26- فرآورده هاى ميوه ها: ( تتخذون منه سكراً و رزقاً حسناً )
27- عسل : ( فيه شفاء )
28- همسر: ( من انفسكم ازواجاً )
29- فرزندان و نوه ها: ( من ازواجكم بنين و حفدة )
30- رزق : ( رزقكم من الطّيبات )
31- گوش : ( جعل لكم السّمع )
32- چشم : ( والابصار )
33- عقل و روح : ( والافئدة )
34- مسكن ثابت : ( من بيوتكم سكناً )
35- مسكن سيّار: ( جعل لكم من جلود الانعام بيوتاً )
36- انواع پوشاك : ( من اصوافها و اوبارها و اشعارها اثاثاً و متاعاً)
37- نعمت سايه : ( جعل لكم مما خلق ظلالاً )
38- پناهگاه مطمئن در كوه ها: ( من الجبال اَكناناً )
39- نعمت لباسى كه انسان از گرما و سرما حفظ كند: (سرابيل تقيكم ... )
40- نعمت زره و لباس رزم : ( تقيكم باءسكم )
ناگفته پيداست كه هدف خداوند از نام بردن ، منّت گذاشتن يا كسب وجهه يا تاءمين غرائزنيست كه او منزه است ، بلكه براى ايجاد روحيه شكر و تفكّر و تسليم و تذكّر است . ( لعلّكم تشكرون ) آيه ، 14. ( لعلّكم تهتدون )آيه ، 15. ( لعلّهم يتفكّرون ) آيه ، 44. ( لعلّكم تسلمون ) آيه ، 81. ( لعلّكم تذكّرون ) آيه ، 90.
پيام ها : 
1- صبر (و هر توفيق ديگرى ) از ناحيه اوست . ( و ما صبرك الاّ با )
2- مبلّغ بايد صبور باشد. ( ادع الى سبيل ربّك بالحكمة ... واصبر )
3- صبر و ظفر هر دو دوستان قديميند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد. ( واصبروا...انّ ا مع الذين اتّقوا )
4- ايمان به امدادهاى الهى سبب سعه صدر و صبر مى شود. ( واصبر ... ان امع الذين )
5- تقوى و احسان وسيله جلب حمايت هاى الهى است . ( انّ ا مع الذين اتقواوالذين ... محسنون )
بازنويسى : محمود متوسل پايان ارديبهشت 78
تايپ : زهرا قرائتى پايان تيرماه
صفحه بندى : على محمد متوسلى

fehrest page

back page