بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 4, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     YOOSEF01 -
     YOOSEF02 -
     YOOSEF03 -
     YOOSEF04 -
     YOOSEF05 -
     YOOSEF06 -
     YOOSEF07 -
     YOOSEF08 -
     YOOSEF09 -
     YOOSEF10 -
     YOOSEF11 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پيام ها : 
1- كفر مقدمه ى فساد است . ( كفروا و صدوا ... يفسدون ) همانگونهكه ايمان مقدمه عمل صالح است . ( آمنوا و عملوا الصالحات ) (كه درآيات متعدد آمده است )
2- حساب رهبران كفر كه با قلم و بيان و امكانات ، راه خدا را مى بندند، از حساب افرادعادى جداست . ( زدناهم عذاباً فوق العذاب )
3- مفسد فى الارض تنها كسانى كه امنيت جامعه را بهم مى زنند نيستند، بلكه هر فرد ياگروهى كه به هر شكلى ، مانع رشد معنوى جامعه شود، مفسد است . ( الذين كفرواو صدّوا ... بما كانوا يفسدون )
(89) وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِى كُلِّ اءُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ اءَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَىهََّؤُلاََّءِوَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَب َتِبْيَناً لِّكُلِّ شَىْءٍ وَ هُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَىلِلْمُسْلِمِينَ
ترجمه : و(ياد كن ) روزى را كه در هر امّتى ، شاهدى بر آنان از خودشانبرانگيزيم و تو را بر آنان گواه آوريم و بر تو اين كتاب رانازل كرديم كه روشنگر هر چيز است و مايه ى هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
نكته ها : 
O در پنج آيه قبل نيز به مساءله گواه بر امّت ها اشاره شد و اين جزء عقايد قطعىماست كه در قيامت ، هر امّتى شاهد و گواهى دارند و پيامبر اسلام شاهد بر اين امّت وگواهان ساير امت هاست . نكته مهم آن است كه گواهى اولياى خدا بايد از روى حسّ و ديدنو علم باشد و آنها از هرگونه خطا و كذب معصوم باشند تا گواهى آنها در آن روز حسّاسبر همه ى مردم ، يك نوع اتمام حجت باشد. و ناگفته پيداست كسى كه براعمال حاضر و غايب و ظاهر و باطن مردم ، آگاه باشد و سخن او در قيامت مورد پذيرش امّتو خداوند باشد، جز انبيا و امامان معصوم ، كه با امدادهاى غيبى ، بر رفتار و كردار وگفتار و نيّات مردم ، آگاهند، كس ديگرى نخواهد بود.
O در تفسير صافى از امام صادق عليه السلامنقل شده كه آن حضرت فرمود: بخدا قسم ما هر چه را در آسمان ها و زمين و آنچه را ميانآنهاست و هر چه در بهشت و دوزخ است ، مى دانيم . سپس ‍ امام اين آيه را سه بار پىدرپى تلاوت فرمودند.(203)
O امام باقر عليه السلام فرمود: هر چه را كه امت به آن نياز داشته ، در قرآن آمدهاست و هر سخنى كه از من شنيديد اگر سند قرآنى اش را بخواهيد، خواهم گفت .
O حضرت على عليه السلام فرمود: خبر شما و تاريخ گذشتگان و آيندگان وآسمان و زمين در قرآن آمده است .
O امام رضا عليه السلام در جلسه اى به رؤ ساى اديان فرمود: از معجزات پيامبراسلام آن است كه يتيمى فقير و چوپانى درس ‍ نخوانده ، كتابى داشته باشد كه (( تبيان كلّ شى )) باشد و اخبار گذشته و آينده تا قيامت در آن ثبت شده باشد.
O امام صادق عليه السلام فرمود: هر مساءله اى كه مورد اختلاف دو نفر باشد دركتاب خدا، اصلى كه آنرا حلّ كند وجود دارد، گرچهعقل مردم به آن نرسد. (204)O قرآن بيان هر چيز است ، اما هر كس نمى فهمدچنانكه حضرت على
عليه السلام مى فرمايد: در قرآن ، براى عوام عبارتِ ظاهرى ، براى خواص اشاراتِرمزى ، براى اولياى خدا، لطائف الهى و براى انبيا، حقايق است .(205)
O تبيان همه چيز بودن ، يا مستقيم است يا بواسطه ى آياتى كه در آن اصولىمطرح شده و آن اصول براى ما كارساز است . نظير آيه ؛ (ما آتاكمالرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا )(206) آنچه را پيامبر براى شماآورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده دور شويد و نظير آيه ؛ ( لتبينللناس ما نزّل اليهم )(207)
پيام ها : 
1- نظارت دائمى اولياى خدا بر اعمال ما، يكى از مسلّمات قرآنى است . ( شهيداًعليهم )
2- گواهان در قيامت ، سلسله مراتب دارند. براى هر امّتى ، امامِ آن شاهد است و پيامبراسلام ، شاهد بر همه ى گواهان است . ( جئنا بك على هؤ لاء شهيداً )
3- هم پيامبر اسلام بر همه پيامبران شاهد است و هم كتابش ، تبيان كلّ شى ء است . ( نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء )
4- قرآن كتابى جامع براى بيان همه نيازهاى جامعه است . ( تبياناً لكلّ شى ء )
(90) إِنَّ اَ يَاءْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسَنِ وَإِيتَآئِ ذِى الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِالْفَحْشَآءِوَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه : همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق ) خويشاوندان ، فرمانمى دهد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مى فرمايد او شما را موعظه مى كند باشد كه متذكر شويد.
نكته ها : 
O اين آيه منشور جهانى اسلام است كه امام باقر عليه السلام آنرا در خطبه هاىنماز جمعه مى خواندند. و به گفته تفسير صافى ؛ اگر در قرآن همين يك آيه بود،كافى بود كه بگوييم قرآن ((تبيان كلّ شى )) است ، اوامر و نواهى اين آيه در همه اديانبوده و هرگز نسخ نشده است .
وليدبن مغيره ، چنان جذب اين آيه شد كه گفت : شيرينى ، زيبايى ، محتواى آن ، چناناست كه نمى تواند كلام بشر باشد. (208) و عثمان بن مظعون مى گويد با شنيدن ماين آيه ، اسلام به عمق جانم نفوذ كرد و به دلم نشست .
O ((عَدل )) درباره چيزى است كه تساوى آن با بصيرت دركشود و ((عِدل )) در مورد چيزى است كه تساوى آن با حسّ درك شود. ((عَدل )) مساوات در جزء است ولى (( احسان ))زياد كردن پاداش است .(209)
((عَدل )) دورى از افراط و تفريط است كه هم در عقايد مطرح است و هم در رفتار شخصى وجامعه و سفارش اين آيه هم به فرد است و هم به حكومت ها.
((عَدل )) در نظام آفرينش ، رمز پايدارى آن است . ((بالعدل قامت السموات والارض )) و در نظام تشريع سرلوحه ى دعوت همهانبياست .
O ((احسان )) كلمه ى مباركى است كه شامل خدمات مالى ، فكرى ، فرهنگى ، عاطفى ،مى شود. و((فحشا)) به گناهى گفته مى شود كه بزرگ و رسوا باشد و ((منكر)) بهكارى گويند كه عقل و فطرت و شرع آنرا انكار كند.
O به گفته تفسير فى ظلال ، هرگاه طاغوت ها با تبليغات فاسد، زشتى گناه رادر ديده ى مردم اندك وحساسيت مردم را نسبت به گناه كم كنند، ملاك معروف ومنكر، شرعخواهد بود.
پيام ها : 
1- آيا خداوندى كه انسان ها را به عدل و احسان دعوت مى كند، مى شود كه خودعادل نباشد! (ان ا ياءمر بالعدل و الاحسان )
2- عدل واحسان در كنار هم جاذبه دارد، وگرنه مقررات خشك دلها را التيام نمى دهد.( ياءمر بالعدل والاحسان ) (عدل مقدار واجب واحسان مقدار مستحب است )
3- اولين آمر به معروف وناهى از منكر، خود خداوندست . ( انّ ا ياءمر ... وينهى )
4- در احسان ، رسيدگى به بستگان و صله رحم اولويت دارد. ( الاحسان وايتاء ذىالقربى )
5- امر به معروف بر نهى از منكر مقدم است و عدل بر احسان . ( ياءمر بالعدل و الاحسان ... و ينهى )
6- امر به معروف و نهى از منكر بايد در فضاى صفا و محبت و در قالب موعظه وخيرخواهى باشد. ( ياءمر ... ينهى ...يعظكم )
7- آمرين به معروف نبايد از مردم انتظار پذيرش صددرصد داشته باشند.(لعلّكم تذكرون )
8- مردم فطرتاً به عدل واحسان گرايش دارند واز فحشا ومنكر متنفرند، لكن وسوسه هاوغرايز موجب غفلت اند كه بايد با تذكر آنانرا متذكر نمود. ( لعلّكم تذكّرون )
9- در نهى از منكر بايد ابتدا گناهان رسوا را جلوگيرى كرد، همانگونه كه در امر بهمعروف بايد ابتدا به واجبات سفارش كرد. ( ياءمر بالعدل ... ينهى عن الفحشا )
10- سفارش به عدل و نهى از فحشا، سنت ابدى خداوند است . ( ياءمر ... ينهى... يعظكم ) (فعل مضارع نشانه استمرار است )
(91) وَاءَوْفُواْ بِعَهْدِ اِ إِذَا عَهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الاَْيْمَنَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَ قَدْجَعَلْتُم ُاَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ
ترجمه : و به عهد خدا آنگاه كه پيمان بستيد وفادار باشيد و سوگندها را پس ازاستوار ساختنش نشكنيد، زيرا كه خدا را بر خودتانكفيل (وگواه وضامن ) قرار داده ايد. همانا خداوند آنچه انجام مى دهيد مى داند.
نكته ها : 
O در روايات ، پيمان در آيه را، پيمان مردم با رهبران الهى دانسته اند.(210)
O اگر مردم به پيمان هاى خود وفادار باشند، خداوند به الطافى كه وعده داده ،لباس عمل مى پوشاند. ( اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )
پيام ها : 
1- وفادارى به پيمان ها و سوگندهاى الهى ، لازم است . ( اوفوا بعهدا ... )
2- عمل به سوگند و عهدى لازم است كه قصد جدّى در كار باشد.(211) ( بعدتوكيدها )
3- پيمان شكنىِ شما را خدا مى داند و كيفر مى دهد، خواه مردم بفهمند يا نفهمند. ( انا يعلم ما تفعلون )
 
(92)كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اءَنكَثاً تَتَّخِذُونَ اءَيْمَنَكُمْ دَخَلاَ بَيْنَكُمْ اءَن تَكُونَاءُمَّةٌ هِىَ اءَرْبَى مِنْ اءُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِتَخْتَلِفُونَ

ترجمه : و مانند آن زن نباشيد كه بافته ى خويش را پس از محكم بافتن ، رشتهرشته مى كرد، (بدينگونه كه شما) سوگندهاى خود را دستاويز (فريب و خيانت ) ميانخودتان مى گيريد به خيال آنكه گروهى از گروه ديگرى بيشتر است ، (بخاطر تعداديا منافع گروهى ، ايمانى كه با گروه ضعيف بسته ايد بشكنيد) جز اين نيست كه خداوندشما را با آن سوگندها، آزمايش مى كند و حتماً آنچه را كه در آن اختلاف مى كرديد در قيامتبرايتان روشن خواهد ساخت .
نكته ها : 
O در تاريخ آمده كه زن بى خردى در نيمى از روز پنبه وپشمى را مى بافت و درنيمِ
ديگر بافته خود را وامى تابيد، كار او يك ضرب المثل شد كه قرآن نيز براى كسانى كه زحمات خود را هدر، و پيمان هاى خود را مى شكنندبكار برده است .
O فاطمه زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه در خطبه اى كه عليه حاكمان وقت ايرادفرمودند، اين آيه را تلاوت كردند كه مثال شما به خاطر پيمان شكنى نسبت به بيعتىكه در غدير خم با على بن ابيطالب عليهما السلام داشتيد،مثال همان زنى است كه مى بافت و سپس بافته خود را پنبه مى كرد. (212)
Oمثال ها و ضرب المثال هاى قرآن به نحوى است كه در همه مكان ها و زمان ها تازگى وروشنى و طبيعى بودن خود را حفظ مى كند و از كودك دبستانى تا فيلسوف دهر را اشباعمى نمايد.
پيام ها : 
1- پيمان شكنى ، هدر دادن زحمات گذشته است . ( نقضت غزلها )
2- هرچه پيمان محكم تر بسته شده باشد، شكستن آن زشت تر است . ( من بعدقوّةٍ )
3- پيمان شكنى پى درپى ، ننگ بيشترى دارد. ((( انكاثاً))
جمع ((نكث ))
)
4- با مقدسات بازى نكنيم . (مقدسات را دستاويز و وسيله ى خدعه قرار ندهيم ) (تتخذون ايمانكم دخلاً )
5- قدرت و تعداد و هياهوهاى سياسى و اقتصادى ، زمينه ى پيمان شكنى است . ( انتكون اُمة هى اربى من اُمّةٍ )(213)
6- يكى از ابزار آزمايش ، وفاى به تعهدات است . ( يبلوكم ا به )
7- ياد معاد، عامل تقوى ومراعات پيمان ها است . ( وليبينن لكم يوم القيامة )
(93) وَلَوْ شَآءَ اُ لَجَعَلَكُمْ اءُمَّةً وَحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِى مَنيَشَآءُوَلَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه : و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اكراه و اجبار) يك اُمت (مؤمن و) متحد قرار داده بود، (تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد، ولى اين اجبار و اكراه خلافسنت و برنامه اوست و لذا) هر كه را بخواهد گمراه مى كند (و بهحال خودش وامى گذارد) و هر كه را بخواهد (و استحقاق هدايت دارد) هدايت مى كند و قطعاًشما از آنچه انجام مى داديد بازخواست خواهيد شد.
نكته ها : 
O خداوند همه ى مردم را به طور فطرى هدايت مى فرمايد، لكن مردم بر اساساختيار و آزادى كه دارند دو گروه مى شوند؛ گروهى بر خلافعقل و فطرت راه خلاف را انتخاب مى كنند و توبه نمى كنند، خداوند نيز آنان را بهحال خود رها و گمراه مى كند، ولى گروهى همان راه فطرت و اطاعت را انتخاب مى كنند،وخداوند آنان را كمك و هدايت مى كند. بنابراين مراد از هدايت و گمراه كردن خداوند مرحله ىبعد از انتخاب انسان است . مثلاً هدف معلم در روزاول تدريس آموزش دادن به همه شاگردان است لكن گروهى كه براى فهميدن تلاش مىكنند معلم وقت خصوصى نيز به آنان مى دهد، ولى شاگرد بازى گوش را بهحال خود رها مى كند. راستى اگر هدايت و گمراه شدن انسان اختيارى نبود، در پايان آيهخداوند نمى فرمود: شما بازخواست مى شويد! پس سؤال خداوند نشانه ى آزادى ماست . زيرا انسان مجبور مورد بازخواست قرار نمى گيرد.
پيام ها : 
1- دست خداوند در اجبار مردم باز است ، لكن سنت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است . ( و لو شاء ا لجعلكم )
2- انسان در انتخاب عقيده وراه آزاد است . ( لتسئلن )
2- سؤ ال و جواب در قيامت را جدّى بگيريم . ( و لتسئلنّ )
3- سؤ ال و بازخواست از همه ى كارهاى انسان است . ( عمّا كنتم )
(94) وَلاَ تَتَّخِذُوَّاْ اءَيْمَنَكُمْ دَخَلاَ بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمُ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ السُّوَّءَبِمَاصَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه : وسوگندهايتان را مايه ى فريب ميان خودتان قرار ندهيد، تا مبادا گامىبعد از استوارى اش بلغزد، (كه در اين صورت حُرمت وقداست سوگند وپيمان و اطمينانشكسته مى شود) و بخاطر بازداشتن (مردم ) از راه خدا بدى را خواهيد چشيد و براى شماعذابى بزرگ است .
نكته ها : 
O كلمه ى (( صددتّم )) به گفته راغب هم به معناى بازماندناست و هم بازداشتن ديگران . و كلمه ى ((دَخَلَ )) بر وزن و معناى ((دَغَل )) است .
پيام ها : 
1- هرگاه خطر شايع و جدّى بود، سفارشات و نهى خود را تكرار كنيد. (در آيه ى
91 نيز از سوءاستفاده از سوگند نهى شده بود) (لاتتخذوا ايمانكم دخلاً
)
2- پيمان شكنى وسوءاستفاده از مقدسات ، سبب بدعاقبتى است . ( فتزلّ قدم بعدثبوتها )
3- يك گناه ، زمينه وبستر گناهان ديگران مى شود. (پيمان شكنى مقدمه بدعاقبتى و آننيز مقدمه بازماندن وبازداشتن ديگران از راه خدا مى شود) ( صددتم عنسبيلا )
(95) وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّمَا عِندَ اِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْتَعْلَمُونَ
ترجمه : وپيمان خدا را با بهاى كمى معامله نكنيد، زيرا اگر بدانيد، آنچه نزدخداست همان براى شما بهتر است .
نكته ها : 
O از آيه 91 تا 95 براى پيمان شكنى وعقوبت آن چند تعبير مهم به چشم مى خورد،كه خود نشانه ى خطر اين گناه است ؛ كثرت جمعيت و قدرت شما يا ديگران ، زمينهودستاويز پيمان شكنى نيست ، (اُمة هى اربى ) خدا شما را آزمايش مىكند، ( انما يبلوكم ا ) خداوند در قيامت شما را بازخواست خواهدكرد، (لتسئلنّ) پيمان شكنى استوارى شما را محو مى كند، (فتزلّ قدم ) در اين آيه نيز مى فرمايد بخاطر بهاى كم پيمان الهى رانشكنيد.
پيام ها : 
1- انگيزه پيمان شكنى ، رسيدن به دنياست . ( لاتشتروا بعهدا ثمناًقليلاً )
2- به هرچه معامله كنيد، باز هم نسبت به پيمان شكنى كم است . ( ثمناً قليلاً )
3- از دست دادن الطاف الهى وپيمان شكنى براى بدست آوردن كاميابى ، يك ساده نگرىاست . ( هو خير لكم ان كنتم تعلمون )
(96) مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوَّاْ اءَجْرَهُم بِاءَحْسَنِ مَاكَانُواْيَعْمَلُونَ
ترجمه : آنچه نزد شماست به پايان مى رسد، وآنچه نزد خداست باقى وپايداراست ، و كسانى كه صبر پيشه كردند، همانا مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كهمى كردند، پاداش خواهيم داد.
پيام ها : 
1- جز خدا، هيچ كس و هيچ چيز باقى نيست . ( ما عندكم ينفد... )
2- دل كندن از ماديات و پيوسته به خدا و پايدارى بر تعهدات و وفاى به عهد، نيازبه صبر و مخالفت با هواى نفس دارد. ( و لنجزينّ الذين صبروا )
3- دل كندن از دنيا، محروميت نيست كاميابى است . ( و لنجزين الذين صبروا )
4- هيچ مشترى بهتر از خدا نيست ، چون جنس معمولى يا پست را هم به گران قيمت مى خرد.( باءحسن ما كانوا يعملون )
(97) مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَكَرٍ اءَوْ اءُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةًوَلَنَجْزِيَنَّهُمْاءَجْرَهُم بِاءَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه : هر كس از مرد يا زن كه مؤ من باشد و كار شايسته كند، حتما به زندگىپاك وپسنديده اى زنده اش مى داريم وقطعاً مزدشان را بر پايه ى نيكوترين كارى كهمى كرده اند، پاداش خواهيم داد.
نكته ها : 
O (( حيات طيّبه )) آن است كه انسان دلى آرام و روحى مؤ من داشته باشد،مؤ من به نور خدا مى بيند، مشمول دعاى فرشتگان است ،مشمول تاءييدات الهى است ، اينگونه افراد خوف و حزنى ندارند.
پيام ها : 
1- ملاك پاداش ، سنّ، نژاد، جنسيت ، موقعيت اجتماعى ، سياسى و... نيست . ( مَن عَمِل )
2- زن و مرد در كسب كمالات معنوى يكسانند. ( من ذكر او انثى )
3- شرط قبولى عمل صالح ، ايمان است . ( و هو مؤ من )
4- حتى يك عمل صالح ، بى پاسخ نمى ماند. ( من عمل صالحاً )
5- هر كجا تفكّر جاهلى مبنى بر تحقير زن در كار باشد، بايد نام و مقام زن را با صراحتبرد. ( من ذكرٍ او انثى )
6- كار خوب به تنهايى كافى نيست ، خود انسان هم بايد خوب باشد. ( منعمل صالحاً... و هو مؤ من )
7- انسانِ بدون ايمان و عمل صالح ، گويى مرده است . ( فلنحيينّه حيوة طيّبةً )
(98) فَإِذَا قَرَاءْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاِ مِنَ الشَّيْطَنِ الرَّجِيمِ 
ترجمه : پس هرگاه خواستى قرآن بخوانى ، از (شر) شيطان رانده شده بهخداوند پناه ببر.
(99) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَنٌ عَلَى الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ 
ترجمه : البته شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشانتوكل مى كنند، غلبه و سلطه اى نيست .
نكته ها : 
O هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همانگونه كه عزّت ، آفتى داردمثل تكّبر و خدمت به مردم ، آفتى دارد مثل منت گذاشتن ، قرائت قرآن نيز ممكن است آفاتىاز قبيل خودنمايى ، كسب درآمد، رقابت هاى منفى ، فريب مردم ، فهم غلط، تفسير به راىو... داشته باشد كه انسان بايد هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه ى آفات ، به خداوند پناهببرد.
O امام صادق عليه السلام فرمود: تلاوت نياز به سه چيز دارد: قلب خاشع و بدنفارغ و موضع خالى . يعنى حالتى كه در آن پيش ‍ داورى نباشد.(214)
O قرآن اگر همراه با تفسير و نظرات امامان معصوم عليهم السلام باشد،(( كتاب ا و عترتى لن يفترقا)) وبر دل هاى پاك وارد شود، ( هدىً للمتقين ) سبب هدايت ورشد و زياد شدن ايمان وعلم مى گردد. چنانكه قرآن مى فرمايد: اى پيامبرهرگاه قرآن تلاوت مى كنى ما ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت ندارند مانعى قرارمى دهيم (215)
O در روايات مى خوانيم : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام تلاوت قرآن جمله ((اعوذ با من الشيطان الرجيم )) را مىخواندند. (216)
پيامها : 
1- از خطر نفوذ شيطان در بهترين افراد و مقدس ترين كار غافل نباشيد. (تلاوت قرآن از شخصى مثل پيامبر اكرم هم نياز به استعاذه دارد)
2- شيطان به سراغ همه مى آيد، امّا در همه تاءثيرگزار نيست . (ليس لهسلطان على الذين آمنوا )
3- ايمان و توكل ، قلعه اى است كه انسان را از آسيب پذيرى حفظ مى كند. ( ليسله سلطان على الذين امنوا )
4- پناه بردن به خداوند، نشانه ى ايمان به او وتوكل بر اوست . ( فاستعذ با ... امنوا و على ربهم يتوكلون )
5- پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست . (پس پناه ببريد، ( فاستعذ) تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد، پناهندگى ما بيهوده است .)
6- جز پناهندگى به او راه ديگرى نيست . ( فاستعذ با )
(100) إِنَّمَا سُلْطَنُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ 
ترجمه : غلبه وسلطه ى شيطان تنها بر كسانى است كه (با پيروى از او) سلطهو ولايت او را مى پذيرند، و (بر) كسانى است كه آنان (به واسطه فريب شيطان ) بهخدا شرك آورده اند.
نكته ها : 
O شيطان به عزت خداوند سوگند ياد كرده كه با استمداد از حزب و قبيله اش و ازراه زينت دادن ، وعده ها، تبليغات ، وسوسه ها و افراد منحرف ، از هرسو انسان را شكاركند. ومردم در برابر اين سوء قصد به چند گروه تقسيم مى شوند از جمله :
1- انبيا كه شيطان تنها در آروزها و اهداف آن بزرگواران مانع تراشى مى كند، ولى درخود آنان نقشى ندارد.(217)
2- مؤ منان كه شيطان با آنان تماس مى گيرد، ولى آنها متذكر شده ونجات مىيابند.(218)
3- مردم عادى كه شيطان در روح آنان فرو رفته و وسوسه مى كند.(219)
4- افراد فاسق ، كه شيطان در عمق جانشان رفته و بيرون نمى آيد وبر فكر ودل و اعضاى آنان تسلط مى يابد. (220)
پيام ها : 
1- مقدمات سلطه ى شيطان را خودمان فراهم مى كنيم . ( انما سلطانه على الذينيتولّونه ) (تا مردم ولايت منحرفان را نپذيرند آنان كارى از پيش ‍ نمى برند)
2- موحدين واقعى بيمه هستند، لكن هر كس به سراغ غير او رفت نفوذ پذير مى شود.( انما سلطانه على الذين ... هم به مشركون )
(101) وَإِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَاُ اءَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوَّاْ إِنَّمَآ اءَنتَ مُفْتَرٍبَلْاءَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
ترجمه : وهرگاه آيه اى را جايگزين آيه اى كنيم ، در حالى كه خداوند به آنچهنازل مى كند داناتر است ، (و مى داند در چه شرايطى چه دستورى دهد) مخالفان گويند:همانا تو دروغ بافى ، (چنين نيست ) بلكه بيشترشان نمى دانند (كه تغيير قانونبخاطر هوس ، پشيمانى و ضعف و سردرگمى نيست ، بلكه بر اساس مصلحت است ).
نكته ها : 
O گاهى پزشك بخاطر تغيير حال بيمار، نسخه را تغيير مى دهد و اين نوع تغييردر آيات و احكام نيز هست كه به آن نسخ مى گويند. مخالفان پيامبر اكرم صلى اللهعليه و آله همين كه مى ديدند دستورى عوض شد مى گفتند: تو يارانت را مسخره كرده اى وهرروز قانون و دستورى را به دروغ مى بافى و قانونقبل را لغو مى كنى .
پيام ها : 
1- دين دو نوع قانون دارد؛ ثابت ومتغير و تغيير آن بدست خداست . ( بدلّنا )
2- همه قوانين الهى در زمان و شراط خودش ارزش دارد. ( آيةً مكان آية )
3- مردم اسرارِ قوانين الهى را نمى دانند. ( وا اعلم ... اكثرهم لايعلمون )
4- تغيير قانون الهى ، نشانه شك و پشيمانى و رشد علمى و تجربى يا ضعف در قانونگزارى نيست ، بلكه نشانه تدبير وحكمت وتوجه به شرايط است . ( وا اعلم )
5- دشمن از هر فرصتى سوءاستفاده كرده و هر چيزى را دستاويز قرار مى دهد. (بدّلنا آية مكان آية قالوا... )
6- ريشه ى بعضى انتقادات و تهمت ها جهل است . (بل اكثرهم لايعلمون )
(102) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هُدىًوَبُشْرَىلِلْمُسْلِمِينَ
ترجمه : بگو آن (قرآن ) را روح القدس(جبرئيل ) از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است ، تا كسانى را كه ايمان آورده اندثابت قدم و استوار گرداند و براى مسلمانان (مايه ى ) هدايت و بشارت باشد.
نكته ها : 
O مراد از (( روح القدس )) همان روح الامين وجبرئيل است كه بخاطر پاكى از خطا و انحراف ، روح القدس ناميده شده است .
پيام ها : 
1- تهمت ها را بايد پاسخ داد. (قل نزّله روح القدس ) (پاسخ تهمت افترادر آيه قبل است )
2- آيات الهى به تدريج نازل شده است . ( نزّله به معناىنزول تدريجى است )(221)
3- تمام محتواى قرآن و تغيير هر قانونى در شرائط خاص خود حق است .( بالحق )
4- نزول وحى از شئون ربوبيت و لازمه تربيت الهى است . ( نزّله ... من ربّك )
5- نزول وحى در پايدارى مسلمانان مؤ ثر است . ( نزّله ، ليثبّت )
6- توفيق پايدارى و ابزار آن را از خدا بخواهيم . ( نزّله ... ليثبّت )
7- آنچه به ايمان ارزش مى دهد پايدارى بر آن است . ( ليثبّت )
8- شرط دريافت هدايت ها وبشارت ها، سلامت روحيه وتسليم بودن است . (للمسلمين )
(103) وَلَقَدْ نَعْلَمُ اءَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِاءَعْجَمِىُّوَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِىُّ مُّبِينٌ
ترجمه : و البته ما مى دانيم كه مخالفان تو مى گويند: جز اين نيست كه بشرىآن (قرآن ) را به او مى آموزد. (اينگونه نيست ، زيرا) زبان كسى را كه (اين قرآن را) بهاو نسبت مى دهند غير عربى ونارساست ، در حالى كه اين (قرآن ) زبان عربى روشن است .
نكته ها : 
O گويا در مكّه شخص غير عربى زندگى مى كرده وكفار به پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله تهمت مى زدند كه معارف قرآن را از او مى آموزد و به خدا نسبت مى دهد، درحالى كه :
چگونه دو نفر كه زبان يكديگر را نمى دانند بهم آموزش ‍ مى دهند؟
چگونه در آن زمان هيچ كس ادّعا نكرد كه من معلم پيامبر هستم ؟
چگونه سخنانى كه در مدت 23 سال و در شرايط گوناگوننازل شده بايكديگر هيچ اختلافى ندارند؟
چگونه خود معلم ادّعاى پيامبرى نكرد؟
چگونه فرياد و مبارزه طلبى قرآن كه اگر حتى يك سورهمثل آن بياوريد از حرفم برمى گردم را، كسى تاكنون پاسخ نداده است ؟
چگونه مى توان در زمان جاهليت سخنانى گفت كه امروز دانشمندان به گوشه اى ازاسرار آن هم نرسيده اند؟
چگونه كتابى را كه آن همه عرب هاى مخالف يك سوره اش را نياوردند، يك غير عربهمه آن را آورد و آموزش داد؟
(104) إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِ اِ لاَ يَهْدِيهِمُ اُ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ 
ترجمه : همانا كسانى كه به آيات خداوند ايمان نمى آورند، خداوند آنان را هدايتنمى كند و برايشان عذابى دردناك است .
نكته ها : 
O شايد اين آيه در تداوم پاسخ آيه قبل باشد كه اگر مراد از آموزش دادن بهپيامبر اسلام آموزشِ زبان است ، آن شخص معلّم كه عرب نيست ، چگونه به پيامبر عربآموزش ‍ مى دهد؟ ولى اگر مراد محتوى قرآن است ، پس بدانيد كه خداوند گروه بى دين راهدايت نمى كند، يعنى آن معلّمى كه ايمان به آيات الهى ندارد، راهى به آن همه معارفبلند و حقه ى پروردگار ندارد چه برسد به اينكه به ديگرى آموزش دهد.(222)
و ممكن است اين آيه اعلام خطر به كسانى باشد كه براى پيامبر معلمّى مى تراشند كهخداوند اين افراد را هدايت نخواهد كرد.
(105) إِنَّمَا يَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِ اِ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْكَذِبُونَ 
ترجمه : جز اين نيست كه دروغ را تنها كسانى مى سازند كه آيات خدا را باورندارند و آنان خود دروغگويانند، (نه پيامبرى كه با تمام وجود به خدا ايمان دارد)
نكته ها : 
O در دو آيه قبل كفار در تهمتى كه به پيامبر اكرم مى زدند گفتند: اين آيات رابشرى به او ياد داده و او به دروغ آن را به خدا نسبت مى دهد خداوند در پاسخ فرمود: آنشخصِ معلم عرب نيست علاوه بر آنكه آن همه معارف قرآن را خداوند به كافرى نمى دهد،ودر اين آيه مى فرمايد: پيامبر كسى نيست كه حرف ديگران را به خدا نسبت دهد، اين كاركسانى است كه ايمان ندارند.
O قرآن مى فرمايد: اگر كلامى را به دروغ به ما نسبت دهند، رگ حياتشان را قطعمى كنيم .(223)
O در تفسير درالمنثور والميزان از رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده : مؤ من ممكناست گرفتار زنا و دزدى شود، امّا دروغ نمى گويد!. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.
(106) مَن كَفَرَ بِاِ مِن بَعْدِ إِيمَنِهِ إِلا مَنْ اءُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالاِْيمَنِ وَ لَكِنمَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه : كسى كه بعد از ايمان به خدا كافر (و مرتد) شود، نه آنكه او را بهزور وادار كرده اند (كه با زبان اظهار كفر كند) در حالى كه قلبش به ايمان خويش مطمئناست ، بلكه كسى كه سينه به روى كفر بگشايد (و بعد از ايمان با شادى بهاستقبال كفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبى است و برايشان عذابى بزرگاست .
نكته ها : 
O در آغاز اسلام كفار مكّه ، پدر و مادر عمّار ياسر را بخاطر اسلام آوردن با شكنجهشهيد كردند، همين كه نوبت شكنجه به عمّار رسيد او كلماتى كه كفار مى خواستند بهزبان جارى كرد و جان خود را نجات داد، عمّار مورد سرزنش بعضى قرار گرفت كه او ازاسلام دست برداشته است ، عمّار گريه كنان نزد پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله آمد و حضرت دست نوازش بر سر او كشيد و فرمود: اگر باز همجانت در خطر افتاد اين كلمات را بگو و خودت را نجات بده ، تو سر تا پا ايمان هستى .
اين عمل را در اصطلاح تقيه مى گويند كه در اسلام احكامى را بهدنبال دارد، لكن بايد بدانيم كه موارد تقيه مختلف است ؛ گاهى تقيه واجب است و گاهىبايد تا پاى جان ايستاد و حرف حق خود را زد وتقيه نكرد، نظير كارى كه ساحرانفرعون انجام دادند، آنها همين كه معجزه ى حضرت موسى را ديدند، يك سره ايمان آوردند ودر برابر تهديدات فرعون ترسى به خود راه نداده و به او گفتند: هر كارى مى خواهىبكن ، ما دست از ايمان خود برنمى داريم . فرعون آنان را شهيد كرد و اين مقاومت موردستايش قرآن قرار گرفته است .
البته تقيّه نشانه ى ارتداد، ضعف و ترس و عقب نشينى و خودباختگى و تسليم نيست ،بلكه يك نوع استتار و تاكتيك براى حفظ نيروها و برنامه هاست . ودر روايات تقيه بهسپر و حرز تشبيه شده است .
پيام ها : 
1- كيفر مرتّد قهر، الهى در دنيا و آخرت است . ( من كفر با من بعد ايمانه ...غضب من ا و لهم عذاب عظيم )
2- انسان در معرض خطر وبدعاقبت شدن است . ( كفر با من بعد ايمانه )
3- اسلام براى موارد استثنايى و ضرورت ها، حساب جداگانه اى باز نموده است . ( الاّ مَن اُكره )
4- وظيفه ى انسان در حال اكراه تغيير مى كند. ( الا من اُكره )
5- اقرار و اعتراف ، در حال اكراه (و زير شكنجه وفشار) ارزش ندارد. ( من اُكره وقلبه ... )
6- روح اسلام ايمان قلبى است . ( و قلبه مطمئن )
7- اكراه پذيرى مربوط به جسم است نه قلب . (اُكره و قلبه مطمئن )
8- بدترين نوع كفر جدا شدن از مسلمانان وباز كردن آغوش براى كفر است . (شرح بالكفر صدرا )
9- ايمان دو نوع است ؛ نوعى كه روح انسان با آن گِره مى خورد و پايدار است ، ( قلبه مطمئن بالايمان ) و نوعى كه عارضى است . ( كفر ... بعدايمانه )
(107) ذَلِكَ بِاءَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيوةَ الدُّنْيَا عَلَى الاْ خِرَةِ وَاءَنَّ اَ لاَ يَهْدِىالْقَوْمَ الْكَفِرِينَ
ترجمه : آن (قهر الهى ) بخاطر آن است كه آنان زندگى دنيا را بر آخرتبرگزيدند، و قطعاً خداوند گروه كافران را هدايت نمى كند.
پيام ها : 
1- دنيا گرايى و برترى دادن آن بر آخرت ، زمينه ى رها كردن ايمان وارتداد وگرفتار شدن به قهر الهى است . ( استحبّوا ... )
(يكى از علل گرايش به ماديگرى ، رفاه طلبى و فرار از محدوديت هاست . (استحبّوا الحيوة الدنيا )
3- دنيا گرايى روح و سينه ى انسان را براىقبول كفر، باز مى كند. ( ذالك بانّهم )
(108) اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَاءَبْصَرِهِمْ اءُوْلََّئِكَ هُمُالْغَفِلُونَ
ترجمه : آنانند كسانى كه خداوند بر دلها وگوش وچشمانشان ، مُهر نهاده استوآنان همان غافلانند.
پيام ها : 
1- دنياگرايى و برترى دادن آن ، سبب غفلت از آخرت ونفهميدن ونشنيدن ونديدن حقايقاست . (كل آيه )
(109) لاَ جَرَمَ اءَنَّهُمْ فِى الاَْخِرَةِ هُمُ الْخَسِرُونَ 
ترجمه : شك نيست كه آنان حتما در آخرت همان زيانكارانند.
پيام ها : 
1- كسى كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد، در آخرت خسارت كرده و سرمايه رشد خود رابه هدر داده است . ( هم الخاسرين )
(110) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَهَدُواْ وَصَبَرُوَّاْ إِنَّ رَبَّكَمِنبَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : پس قطعاً پروردگار تو براى كسانى كه پس سختى ها(يى كه از كفارديدند براى حفظ آيين يا توبه ) هجرت كرده وبه جهاد برخاسته وپايدارى نمودند،همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است .
نكته ها : 
O با نگاه به آيات گذشته مى فهميم كه مسلمانان به چند گروه تقسيم مى شدند:
1- گروهى كه زير شكنجه كفار جان دادند و كلمه اى كفرآميز به زبان نياوردند.مثل پدر و مادر عمار.
2- گروهى كه ايمان قلبى داشتند ولى براى نجات جان خود تقيّه كردند.مثل عمار.
3- گروهى كه بعد از ايمان ، كافر و به اصطلاح مرتّد شدند.
4- گروهى كه بعد از گرفتار فتنه و انحراف شدن ، با هجرت و جهاد و صبر بهايمان برگشته و توبه كردند و دين خود را حفظ كردند.
پيام ها : 
1- هجرتى ارزش دارد كه همراه با جهاد و صبر و مقاومت باشد وگرنه نوعى فرار است .( هاجروا جاهدوا صبروا )
2- اسلام بن بست ندارد و هرگونه انحراف و فتنه را مى توان جبران كرد. (مرتد نيز مىتواند ايمان آورده و توبه كند) (224) 3 شرط دريافت مغفرت و رحمت الهى ، جهاد ومقاومت است . ( من بعدها لغفور رحيم )
(111) يَوْمَ تَاءْتِى كُلُّ نَفْسٍ تُجَدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْلاَيُظْلَمُونَ
ترجمه : روزى بيايد كه هر كس تنها بهجدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاىكامل داده مى شود و آنان مورد ظلم قرار نمى گيرند.
نكته ها : 
O صحنه ى قيامت به قدرى خطرناك است كه گنهكار براى نجات خود، هر لحظهچيزى مى گويد؛ گاهى مى گويد: ( وا ربّنا ما كنّا مشر كين )(225) به خدا سوگند ما مشرك نبوديم ، گاهى مى گويد: (هؤ لاء اضلّونا )(226) اينها ما را گمراه كردند، و گاهى مى گويد: ( لولا انتم لكنّا مؤ منين )(227) اگر شما نبوديد ما مؤ من بوديم .
پيام ها : 
1- قيامت ، فراگير است و همه ى انسانها در آن روز حاضر مى شوند. ( كلّ نفسٍ )
2- انسان در قيامت همه چيز و همه كس را فراموش مى كند و فقط در فكر نجات خود است .( تجادل عن نفسها )
3- اعمال ما در دنيا محو نمى شود، بلكه عمل وآثارش باقى مى ماند. ( توفّى ...ما عملت )
4- كيفر قيامت ، نتيجه عمل خود انسان است نه ظلم يا انتقام . ( ما عملت وهم لايظلمون )
(112) وَضَرَبَ اُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَاءْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّن كُلِّمَكَانٍفَكَفَرَتْ بِاءَنْعُمِ اِ فَاءَذَقَهَا اُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْيَصْنَعُونَ
ترجمه : و خداوند (براى شما) قريه اى رامثال مى زند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مى رسيد، اما (مردم آن قريه )نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى ) آنچه انجام مى دادند، پوششفراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد.
نكته ها : 
O تعبير (( لباس )) در مورد گرسنگى و ترس ، شايد بخاطر آن باشدكه اين دو همچون لباس ، همه ى وجود و زندگى آنها را فراگرفته بود، چنانكه تعبير((چشاندن )) كنايه از نفوذِ آثار گرسنگى و ترس ، در عمق وجود آنان است .
پيام ها : 
1- تاريخ بشر، داراى ضابطه وقانون و برپايه سنت هاى الهى است . (ضرب امثلاً )
2- از بيان مثال هاى قرآنى در مورد تاريخ واقوام گذشته ، عبرت بگيريم . (ضربا مثلا )
3- امنيت و آرامش در راءس نعمت ها و زمينه ى توسعه در رزق و اقتصاد جامعه مى باشد.( امنة مطمئنة ياءتيها رزقها )
4- عذاب هاى دنيوى نسبت به عذاب هاى اخروى ، نوعى چشيدن است نه نوشيدن . (فاذاقها ا )
5- كفران نعمت در همين دنيا، عقاب دارد. ( فكفرت ... فاذاقها ا )
6- كفران نعمت باعث زوال آن است . ( فكفرت بانعم ا فاذاقها ا لباسالجوع )
7- فقر اقتصادى و ناامنى اجتماعى ، از نشانه هاى بى اعتنايى جامعه بهاصول دينى است . ( فكفرت ... فاذاقها ا لباس الجوع و الخوف )
8- كفران نعمت هم عذاب جسمى دارد. (فقر و گرسنگى )، هم عذاب روحى و روانى (ترس وناامنى ) ( فكفرت ... فاذاقها ا لباس الجوع والخوف )
(113) وَلَقَدْ جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَاءَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَلِمُونَ 
ترجمه : البته پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، اما او را تكذيب كردند،پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت .
نكته ها : 
O اين آيه در ادامه آيه ى قبل مى فرمايد: مردم ناسپاس ‍ نه تنها نعمت هاى مادى راكفران كردند، بلكه بزرگ ترين نعمت هاى معنوى ، يعنى پيامبران الهى را تكذيب نمودندكه در نتيجه قهر خداوند آنان را فراگرفت .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation