بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 4, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     YOOSEF01 -
     YOOSEF02 -
     YOOSEF03 -
     YOOSEF04 -
     YOOSEF05 -
     YOOSEF06 -
     YOOSEF07 -
     YOOSEF08 -
     YOOSEF09 -
     YOOSEF10 -
     YOOSEF11 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(67) وَمِن ثَمَرَتِ النَّخِيلِ وَالاَْعْنَبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِى ذَلِكَلاََيَةًلِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
ترجمه : واز ميوه هاى درختان خرما وانگور، هم (نوشيدنى ) مست كننده و هم رزق نيكومى سازيد. البته در اين امر براى گروهى كهتعقل مى كنند نشانه روشنى است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((سُكر)) به معناى از دست دادنعقل است وكلمه ى ((سَكر)) به منشاء آن مى گويند.
O در دو آيه قبل سخن از آب و شير بود كه دو نوشيدنى طبيعى و مستقيم است . اينآيه سخن از نوشيدنى هايى است كه ما از طريق فشردن ميوه ها بدست مى آوريم . آنجا كهدست خدا در كار است ، همه لطف و صفاست ، آب باران و شير خالص ، ولى آنجا كه دستِبشر دخالت مى كند، گاهى رزق نيكو حاصل مى شود و گاهى شراب كه مايه فساد وتباهى است .
پيام ها : 
1- هر چيزى كه سبب مستى شود، رزق نيكو نيست . ( سكرا و رزقا حسنا)
2- آنچه خدا آفريده خوبست ، اين شما هستيد كه نعمت ها را در چه راهى مصرف كنيد، يا چهكارهايى روى آن انجام دهيد. ( تتخذون منه سكراً و رزقاً حسناً )
3- در آفرينش ميوه ها (تنوع رنگ و طعم و خواص آنها و فوايد كوتاه مدت و دراز مدت آنهاو تركيبات آنها و تاءمين نيازمندى هاى انسان و مقدار توليد آن ومناسبتمحل توليد با ساكنان منطقه ودسترسى انسان به آنها و عواملى كه در پيدايش آنها بكاررفته ) نشانه اى براى توجه به خالق است . ( ان فى ذلك لاية )
(68) وَاءَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ اءَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّايَعْرِشُونَ
ترجمه : وپروردگارت به زنبور عسل وحى (و الهام غريزى ) كرد كه از بعضىكوه ها و درختان و از دار بست هايى كه مردم مى سازند خانه هايى بساز.
نكته ها : 
O كلمه (( وحى )) به معناى اشارهوانتقال سريع و مخفى است كه علاوه بر وحى الهى به انبيا،همشامل غريزه مى شود، نظير اين آيه و هم شاملِ الهام الهى ، نظير آيهى (و اوحينا الى امموسى )(170) كه خداوند به مادرموسى الهام كرد، و همشامل وسوسه هاى شيطانى مانند آيه ى (ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ) (171) پيام ها:
1- تلاش و حركت حيوانات و انتخاب مسكن آنها بر اساس غريزه اى است كه خداوند در نهادآنها قرار داده است . ( اوحى ربّك الىالنحل ... )
2- بهترين نوع عسل ، عسلِ زنبورهاى كوهستان است كه ازگل و گياه كوهى استفاده كنند.(172) (نه مواد قندى مصنوعى كه در نزديكى كندو قراردهند!) ( اتخذى من الجبال ... و من الشجر... )
(69) ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الَّثمَرَتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَاشَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ اءَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍيَتَفَكَّرُونَ
ترجمه : سپس از همه ميوه ها بخور، پس راههاى پروردگارت را خالصانه طى كن .از شكم هاى آنها نوشيدنى رنگارنگ بيرون مى آيد كه در آن شفاى مردم است ، البته دراين (زندگى زنبور) براى كسانى كه فكر مى كنند قطعاً عبرتى است .
نكته ها : 
O در اين آيه و آيات قبل ، خداوند به دو نوع مايه حياتى و نوشيدنى كه از درونحيوانات است اشاره كرده ؛ يكى شير و ديگرى عسل .
O در دو آيه قبل خوانديم كه انسان از ميوه ها، وسيله مست كننده مى سازد (تتخذون منه سكراً ) ولى حيوان از ثمرات ،عسل شفابخش مى سازد!!!
O در نظام هدفدار و حكيمانه الهى غفلت و بيكارى منفور است . لذا هر كجا در قرآنمسئله خوردن آمده ، در كنار آن مسئوليتى بيان شده است ، از جمله :
( كلوا... و اعملوا صالحا )(173) بخوريد... و كار شايسته انجامدهيد.
( كلوا منها و اطعموا )(174) بخوريد و به ديگران اطعام كنيد.
( كلوا... و اشكروا ) (175) بخوريد... و خدا را سپاس
گذاريد. ( كلوا... ولا تسرفوا )(176) بخوريد... واسراف نكنيد.
در اين آيه نيز خداوند به زنبور عسلدستور خوردن مى دهد، لكن خوردنى همراه با هدف و مسئوليت .
O اولياى خدا چون (( نحل )) هستند كه از پستى ها دورى كرده وبلندى ها راانتخاب مى كنند، از معارف الهى استفاده كرده و راه پروردگارشان را خاضعانه مىپيمايند اين افراد از حلقومشان حكمت و حلاوت هاى معنوى خارج مى شود.
پيام ها : 
1- رفتار حيوانات ، طبق فرمان الهى است ، كه به صورت غريزه در آنها مى باشد. (ثمكُلى )
2- عسل ، عصاره انواع ميوه هاست . (كُلى من كل الثمرات )
3- نه تنها انتخاب مسكن وغذاى حيوانات با هدايت الهى است ، بلكه همه كارهاى آنها راهىاست كه خداوند پيش رويشان گذاشته است . (سُبل ربك )
4- حركت حيوانات در مسيرى كه خداوند برايشان انتخاب نموده است ، حركت متواضعانهاست . (سُبل ربِك ذُللاً )
5- اعجاز خلقت : يك كارخانه عسل سازى در شكم حيوانى كوچك ! ( يخرج منبطونها )
6- عسل طبيعى به رنگ هاى مختلفى است . ( مختلفاً الوانه ) (رنگ هاىسفيد، زرد، قرمز، كه شايد اين اختلاف رنگ ها بر اساس اختلاف رنگ گلها باشد.)
7- در گياهان و گلها، خواص درمانى است كه از طريق عسل ، شفاى دردهاى ما مى شود. ( فيه شفاء للناس ) (ناگفتهپيداست كه عسل ، شفاى همه دردها نيست ، لذا بصورت نكره ( شفاءٌ )آمده است )
8- خانه سازى ، موم سازى و عسل سازى ، در كنار زهرسازى ، توسط حيوان كوچكىمثل زنبور، از نشانه هاى قدرت الهى است . ( لآية )
9- تمام درس ها و عبرت ها، براى كسانى است كهاهل فكر و انديشه باشند ( لقوم يتفكرون ) وگرنه افرادى هستندكه در تمام عمر از عسل استفاده مى كنند ولى حاضر به چند دقيقه فكر درباره ى آننيستند.
(70) وَاُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىَّ اءَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَىْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَعِلْم ٍشَيْئاً إِنَّ اَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ
ترجمه : وخداوند شما را آفريد سپس (جان ) شما را مى گيرد وبعضى از شما بهپست ترين دوران عمر (پيرى ) بازگردانده مى شود، تا آنجا كه بعد از دانستن (بسيارىاز مطالب ، بخاطر پيرى همه را فراموش مى كند و ديگر) چيزى نمى داند. البته خداوندآگاه و توانمند است .
نكته ها : 
O (( ارذل )) از ((رذل )) به معناى پست و بى ارزش است . پست ترين دورانعمر، همان دورانى است كه ضعف و فراموشى به حدّ اعلى مى رسد.(177)
O فراموشى دوران كهولت ، مربوط به افراد عادى است ، وگرنه اولياى خدانظير حضرت نوح و حضرت مهدى عليهما السلام كه براى مسئوليتى عمر طولانى دارند،هرگز گرفتار غفلت و سستى و فراموشى نمى شوند.
پيام ها : 
1- مرگ و حيات به دست اوست . (خلقكم ثم يتوفّاكم )
2- عمر مفيد و باارزش ، دوران آگاهى انسان است . عمرى كه در آن فراموشى و غفلت است، بى ارزش است . ( ارذل العمر لكى لا يعلم )
3- عمر طولانى براى همه نيست . ( و منكم من يرّد )
4- تغيير و تحولات كه در انسان پديد مى آيد، از قدرت و ضعف ، علم وجهل ، آگاهى و نسيان ، همه بر اساس تدبير و علم خداوند است . ( ان ا عليمقدير )
(71) وَاُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِى الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّىرِزْقِهِمْعَلَى مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَآءٌ اءَفَبِنِعْمَةِ اِ يَجْحَدُونَ
ترجمه : و خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر در روزى برترى داده است ،پس كسانى كه برترى داده شده اند، رزق خود را بر زيردستان خود ردّ نمى كنند تاآنكه همه با هم برابر شوند. پس آيا نعمت خدا را انكار مى كنند؟
نكته ها : 
O بعضى از رفتارها در موارد مختلف آثار گوناگونى دارد؛ مثلاً ترحّم نسبت بهديگران كارى پسنديده است ، ولى گاهى بهقول شاعر: ترحّم بر پلنگ تيز دندان ، ستمكارى بود بر گوسفندان . و يا آموزش كارپسنديده اى است ، لكن آموزش دادن به بعضىمثل دادنِ تيغ به دست زنگى مست است . لكن رفتار عادلانه همه
جا ونسبت به همه يك ارزش است ورعايت عدالت هيچگاه ناپسند نمى شود. لكن معناى عدالت، آن نيست كه خداوند همه مردم را در يك درجه از استعداد و شرايط قرار دهد، زيرا اگر همهمردم در برخودارى از نعمت ها مساوى باشند، استخدام و تعاون و همكارى كه براى زندگىاجتماعى يك ضرورت است از بين مى رود.(178)
O تفاوت مردم در رزق ، يكى از برنامه هاى حكيمانه الهى است . زيرا اگر همه مردميكسان و يكنواخت بهره مى بردند، كمالات معنوى آنان ظاهر نمى شد. مثلاً سخاوت ، صبر،ايثار، حمايت ، شفقت ، تواضع و امثال آن ، زمانى معنى پيدا مى كند كه تفاوت هايى ميانانساها باشد.
O ممكن است معناى آيه اين باشد كه خداوند ازبخل مردم انتقاد مى كند كه چرا افراد كامياب ، زيردستان خود را در امكانات خود شريكنمى سازد. و ممكن است معناى آيه چنين باشد كه امكانانتقال بعضى نعمت ها به ديگران نيست ، مثلاً چگونه ميتوان زيبايى چهره يا صوت ياعقل يا نبوغ يا محبوبيت يا نفوذ كلام را به ديگرانمنتقل كرد. اين تفاوت ها رمز تكامل و يكى از نعمت هاى الهى است . چرا آنرا انكار مى كنيد؟
O گاهى كاميابى ها در اثر ظلم ، حق كشى واستثمار بدست مى آيد كه اسلاماينگونه درآمدها را حرام شمرده است ، لكن گاهى توسعه رزق صددرصد خدادادى و ازطريق حلال وبصورت طبيعى است . مثل دو نفر كهمشغول ماهيگيرى مى شوند، يكى صدها ماهى در تورى كه او افكنده مى رود، ولى ديگرىچند ماهى به تور مى اندازد. در اينجا غنى و فقر، الهى است كه براى آزمايش ‍ غنى وفقير و بروز استعدادهاى آنهاست و هيچ جنبه ى منفى ندارد. اين آيه نظر به اينگونه موارددارد. ( وا فضّل بعضكم على بعض ‍ فى الرزق )
O ابوذر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل مى كند كه حضرت فرمودند، نسبت به بردگان خود مساوات داشته باشيد، آنانبرادر شما هستند، از لباسى كه خود مى پوشيد به آنان بپوشانيد و از غذايى كه خودمى خوريد به آنان بخورانيد. (179)O در روايات مى خوانيم : افرادى جز با غناوافرادى جز با فقر و تهيدستى ، اصلاح نمى شوند، بنابراين به خواست خداوند حكيمراضى باشيد. ( وا فضّل بعضكم على بعض فى الرزق )
پيام ها : 
1- رزق انسان ، هميشه با زرنگى نيست . ( وافضّل بعضكم ) چنانكه در جاى ديگر آمده : ( نحن قسمنا بينهممعيشتهم )(180)
2- انسان حاضر نيست با تقسيم امكانات زيردست خودش را شريك خود قرار دهد. پسچگونه سنگ و چوب را شريك خداوند قرار مى دهد؟ ( فما الذين فضّلوا... فهمفيه سواء )
3- بى تفاوتى وترك كمك به ديگران ، كفران نعمت الهى است . ( اءفبنعمة ايجحدون )
(72) وَاُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ اءَنفُسِكُمْ اءَزْوَجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ اءَزْوَجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً الطَّيِّبَتِ اءَفَبِالْبَطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اِ هُمْ يَكْفُرُونَ
ترجمه : و خداوند از جنس خودتان همسرانى برايتان قرار داد و از همسرانتان براىشما فرزندان و نوادگانى قرار داد و از پاكيزه ها شما را روزى داد، پس آيا (باز هم )به باطل ايمان مى آورند و به نعمت الهى كفر مى ورزند؟.
نكته ها : 
O در تفسير طبرى مى خوانيم كه كلمه ى (( حفدة )) به داماد، فرزند، نواده وحتى اعوان و خدمه و فرزندى كه همسر از شوهر ديگر داشته ، گفته مى شود، در تفسيرالميزان آمده كه ((حفدة )) جمع ((حافد)) به معناى سرعت درعمل است و چون نزديكان ، سريع تر به كمك والدين مى شتابند، به آنها حفده گفته مىشود.
O سؤ ال : چرا در اين آيه نام پسران آمده ، ولى نام دختران نيامده است ؟
پاسخ : ممكن است مراد از ((بنون )) پسران و دختران هر دو باشند، و ممكن است دخترانمصداق طيبات باشند كه در آيه آمده است ، چنانكه در آيه ى 26 سوره ى نور مى فرمايد:(الطيبات للطيبين
) و ممكن است با وجود كلمه ى (( حفدة )) كه بهمعناى نوه ى دخترى است ، نيازى به نام دختر نباشد.
پيام ها : 
1- همسر و فرزند، از نعمت هاى الهى است . (همسر وسيله آرامش و فرزند مايه اميد است )(وا جعل لكم ... ازواجاً ...بنين )
2- از الطاف و حكمت هاى الهى ، سنخيت ميان زن و شوهر است . (جعل لكم من انفسكم )
3- ازدواج ، يك برنامه ى مدبرانه الهى است . ( واجعل ...ازواجاً )
4- خداوند، هم نيازهاى روحى و روانى را تاءمين مى كند. ( من انفسكم ازواجاً... بنينو حفدة ) و هم نيازهاى مادى را. ( رزقكم من الطيبات )
5- از الطاف حكيمانه الهى ، دلپسند بودن رزق اوست . ( رزقكم من الطيبات )
6- ترك ازدواج و جلوگيرى از فرزند و تحريمحلال هاى الهى ، باطل گرايى و كفران نعمت است . (افبالباطل يؤ منون و بنعمة ا هم يكفرون )
7- با وجود همسر و رزق حلال ، زنا و حرام خوارى ، كفران نعمت الهى است . (بنعمة ا هم يكفرون )
8- انسان ميل به ماندگار شدن خود، يا يادگارهاى خود دارد. (جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة )
9- ابتدا با بيان نعمت ها و الطاف ، مخاطب خود را آماده كنيد، سپس از او انتقاد كنيد. ( جعل لكم من انفسكم ... ازواجكم ... و رزقكم ...اءفبالباطل يؤ منون )
(73) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اِ مَا لاَ يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِّنَ السَّمَوَتِ وَ الاَْرْضِ شَيْئاًوَلاَيَسْتَطِيعُونَ
ترجمه : وبه جاى خداوند بت هائى را مى پرستند كه براى آنان مالك هيچگونهرزقى از آسمان ها و زمين نيستند و نمى توانند (روزى دهند.)
(74) فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلَّهِ الاَْمْثَالَ إِنَّ اَ يَعْلَمُ وَاءَنتُمْ لاَ تَعْلَمُون 
ترجمه : پس بت ها را امثال ومانند خدا نشماريد. همانا خداوند مى داند و شما نمىداند.
نكته ها : 
O مشركان خداوند را همچون سلطان وشاه ، و بت ها را وزيران او مى پنداشتند. اينآيه از اينگونه تشبيهات نهى مى كند.
O قاآنى شاعر مى گويد:

اى همه هستى زتو پيدا شده
خاك ضعيف از تو توانا شده
زير نشينت همه ى كائنات
ما به تو قائم ، چه تو قائم به ذات
هستىِ تو هستىِ پيوند، نه
تو به كس و كس به تو مانند، نه
پيام ها : 
1- معبود بايد هم رازق باشد و هم قادر، ولى شركائى كه شما براى خدا گرفته ايدهيچكدام را ندارند. ( يعبدون ...مالايملك )
2- بت ها ومعبودها، نه الآن رازقند ونه مى توانند در آينده رازق باشند. (لايستطيعون )
3- معبودهاى خيالى شما، نه قدرت ريزش باران از آسمان دارند و نه قدرت روياندنگياه در زمين . ( رزقا من السموات والارض )
4- معبودهاى ساختگى ، نه تنها قادر بر كارهاى بزرگ نيستند، حتى قادر به كوچكترين كارها هم نيستند. ( رزقاً ...شيئاً )
5- سرچشمه تشبيهات در مورد خدا، جهل است . ( فلا تضربوالِلّهالامثال ... انتم لاتعلمون )
(75) ضَرَبَ اُ مَثَلاً عَبْداً مَّمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلَى شَىْءٍ وَمَن رَّزَقْنَهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناًفَهُوَيُنفِقُ مِنْهُ سِرّاً وَجَهْراً هَلْ يَسْتَوُنَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ اءَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
ترجمه : خداوند، برده مملوكى را مثل مى زند كه بر هيچ چيز توانايى ندارد وكسىكه (آزاد است و) ما به او رزق نيكو از جانب خود داده ايم ، پس او مخفيانه و آشكارا از آنرزق انفاق مى كند. آيا (اين دو نفر) برابرند؟ (اگر نزد شما دو انسان توانا و ناتوانبرابر نيستند، پس چگونه سنگ و چوب را با خداوندبرابر مى دانيد) ستايش ‍ مخصوصخداست ، امّا بيشترشان نمى دانند.
(76) وَضَرَبَ اُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ اءَحَدُهُمَآ اءَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَى شَىْءٍ وَهُوَ كَلُّ عَلَىمَوْلَهُاءَيْنََما يُوَجِّههُّ لاَ يَاءْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِى هُوَ وَمَن يَاءْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَعَلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه : وخداوند دو مرد را مثال مى زند كه يكى از آن دو گُنگ است كه بر هيچ چيزتوانايى ندارد و سربار مولاى خويش است ، بگونه اى كه هر كجا او را مى فرستد، هيچسودى با خود نمى آورد، آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى دهد و خود بر راه مستقيممى رود برابر است ؟.
پيام ها : 
1- شما كه دو انسان (مولى و عبد) را يكسان نمى دانيد، چگونه خالق و مخلوق را مساوى مىدانيد. ( هل يستوى )
2- با سؤ ال ومثال ، وجدان را بيدار ومردم را به فكر واداريد. ( ضرب امثلاً... هل يستون )
3- ريشه ى شرك مردم ، جهل است . (بل اكثرهم لايعلمون )
4- آزادى يك نعمت الهى است ( لايقدر على شى ء ينفق منه سرّاً و جهراً)
5- رزق حسن زمانى زيباست كه همراه با انفاق باشد. ( رزقا حسنا فهو ينفق منه ) و زبان گويا زمانى ارزش دارد كه همراه با امر به عدالت باشد. ( من ياءمر بالعدل )
6- انفاق سرّى از انفاق عَلَنى ، بهتر است . (كلمه ى (( سرّ))قبل از ((جهر)) آمده است )
7- زبان ، كليد روزى است . (ابكم لايقدر على شى ء، كلُّ على مولاه ... لاياءت بخير )
8- امر به معروف زمانى اثر دارد كه آمر نيز در راه درست باشد. ( ياءمربالعدل و هو على صراط مستقيم )
9- افراد مالك نيز از خود چيزى ندارند ودر سايه رزق الهى به نوايى رسيده اند. (درآيه به جاى اينكه در برابر (( مملوك )) كلمه ى ((مالك )) قرار گيرد، ((رزقناه)) آمده است )
(77) وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَمَآ اءَمْرُ السَّاعَةِ إِلا كَلَمْحِ الْبَصَرِاءَوْهُوَ اءَقْرَبُ إِنَّ اَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ
ترجمه : غيب آسماها و زمين مخصوص خداست و برپايى قيامت (در سرعت و آسانى )جز مانند چشم بر هم زدن يا نزديك تر نيست . البته خداوند بر هر چيزى قادر است .
نكته ها : 
O كلمه ى (( غيب )) در برابر شهود و يك امر نسبى است . يعنى ممكن استچيزى نسبت به شخصى ، غيب باشد و نسبت به ديگرى ، حاضر و ظاهر باشد.
O ((امر الساعة )) يعنى واقعه ى قيامت ، از مهم ترين مصاديقِ ((غيب )) است و ازالطاف خداوند آن است كه زمان آنرا بر ما مخفى داشته است .
O ممكن است اين آيه پاسخى به تشبيهات مشركان در آياتقبل باشد، كه اگر در آسمان وزمين براى خدا شريكى بود، خدا از او آگاه بود، چون اوهمه چيز را مى داند.
O بدن انسان پس از مرگ متلاشى و ذراتش در زمين پخش و غايب مى شود، او غيب رامى داند و بار ديگرى او را مى آفريند.
پيام ها : 
1- خداوند نه تنها عالم به غيب است ، بلكه مالكِ غيب است . ( غيب السموات )
2- هيچ كارى براى خدا سخت نيست ، حتى برپايى قيامت . ( ما امرالساعة الاّ كلمحالبصر )
3- باطن و غيب هر كارى در قيامت جلوه مى كند. ( و غيب ... و ما امر الساعة )
4- قيامت ، شدنى است ، زيرا خداوند هم علم به همه چيز دارد و هم قدرت بر دوبارهآفريدن . ( غيب ، على كل شى قدير )
5- به زندگى دنيا مغرور نشويد، قيامت دور نيست ، خود را آماده كنيد. ( كلمحالبصر )
6- خدا مى تواند مقدمات هر كارى را حذف يا فشرده كند و يا سرعت بخشد.(181) ( كلمح البصر )
(78) وَاُ اءَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ اءُمَّهَتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَوَالاَْبْصَرَوَالاَْفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
ترجمه : وخداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه هيچ چيز نمىدانستيد وبراى شما گوش و چشمها ودل ها قرار داد، شايد شما شكر كنيد.
نكته ها : 
O كلمه ى (( امهات )) جمع ((امّ)) است و بجاى ((اُمّات ))، ((اُمهات )) گفته مىشود، يعنى حرفِ ((ها)) در جمع زايد است .
پيام ها : 
1- تولّد از مادر، به اراده ى الهى است . (ا اخرجكم من بطون امهاتكم )
2- ياد نقص ها و كمبودها و فقدان هاى گذشته ، روحيه ى شكر را در انسان بارور مى كند.( لاتعلمون شيئاً... لعلكم تشكرون )
3- حكمت و سنّت خداوند، آن است كه هر كارى از راه وسيله اش انجام شود. ابزار علم ، چشمو گوش و دل است . ( جعل لكم السّمع ... )
4- كارآيىِ گوش قبل از چشم است . (گوش در شكم مادر هم مى شنود، ولى چشم بعد ازتولد، تا مدتى بسته است . شايد به همين دليل در آيه نام گوشقبل از چشم برده شده است ) ( جعل لكم السمع والابصار )
5- تشكر از هر نعمت ، بكارگيرى صحيح آن است . زيرا قرآن از گروهى انتقاد مى كندكه چشم دارند ولى حقايق را نمى بينند، گوش دارند ولى حاضر به شنيدن حق نيستند.( جعل لكم السمع والابصار ... لعلكم تشكرون )
6- شكر واقعى نعمت چشم و گوش ، تحصيل علم است : زيرا آيه ابتدا مى فرمايد: شمانمى دانستيد، من به شما چشم و گوش دادم تا شكر كنيد، يعنى علم بياموزيد. (جعل لكم السمع و الابصار... لعلكم تشكرون )
(79) اءَلَمْ يَرَوْاْ إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَتٍ فِى جَوِّ السَّمَآءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا اُ إِنَّ فِىذَلِكَ لاََيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
ترجمه : آيا به پرندگان نمى نگرند، در حالى كه در فضاى آسمان در قبضه(او) هستند، جز خداوند آنها را نگاه نمى دارد. البته در اين (پرواز) براى گروهى كهايمان مى آورند نشانه هايى روشن است .
نكته ها : 
O چنانكه گفته شد سيماى اين سوره ، آشنايى با نعمت ها و توجه به خالق آنهاست. و تا اينجا از نعمت هايى همچون آب باران ، شير حيوانات ، ميوه ها،عسل ونعمت همسر و فرزند نام برده شد و در اين آيه و آيه بعد به نعمت پرندگان ،پوست و پشم و كرك چارپايان و بهره بردارى از كوهها اشاره شده است .
O پرواز پرندگان ، گاهى تنها و گاهى دسته جمعى ، گاهى منظم و گاهىنامنظم ، گاهى براى فرار و گاهى براى غذا مى باشد. هر پرنده اى با بالى مناسببا وزن و نيازش ، پرواز مى كند، كه همه ى اين امور بايد سبب توجه انسانِعاقل به خداوند شود.
پيام ها : 
1- خداوند از ما تفكّر در آفريده ها را مى خواهد و از كسانى كه فكر نمى كنند، انتقاد مىكند. ( الم يروا )
2- پرندگان ، در هرحال و هرجا در تسخير الهى اند.(182) ( مسخرات فى جوالسماء )
3- داشتن امكانات و ابزار و انرژى و استفاده از قوانين غريزى يا تجربى وعلمى ، نبايدما را از خدا غافل كند. (183) ( ما يمسكهنّ الاّ ا )
4- شگفتى هاى پرواز پرندگان ، يكى دو تا نيست . ( لآيات ) لكن دريافت ايننشانه ها براى اهل ايمان است . ( لقوم يؤ منون )
(80) وَاُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الاَْنْعَمِبُيُوتاًتَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ اءَصْوافِهَا وَ اءَوْبَارِهَاوَاءَشْعارِهَآ اءَثَثاًوَمَتَعاً إِلَى حِينٍ
ترجمه : و خداوند براى شما از خانه هايتان ، مايه آرامش قرار داد، وبراى شما ازپوست هاى چهارپايان خيمه هايى قرار داد، كه روز كوچ شما و روز اقامت شما(حمل ونقل ) آنرا سبك وخفيف مى يابيد. واز پشم وكرك وموهاى آنها، براى مدتى لوازم واسباب زندگى قرار داد.
نكته ها : 
O كلمه ى (( بيت )) از ((بيتوته )) به معناىمحل استراحتى است كه انسان شب را در آنجا مى گذراند. كلمه ى ((ظعن )) به معناى رفتناست . كلمه ى ((اثاث )) به معناى اجناسِ زياد خانه است . مراد از ((تستخفونها)) خيمههايى است كه حمل ونقل آن آسان و خفيف است .
پيام ها : 
1- خانه محل آسايش و آرامش است . (بيوتكم سكناً )
2- از نقش چارپايان و پوست آنها و كرك و مو وپشم آنها در تهيه اسباب زندگى و خيمهها غافل نشويم . ( متاعاً )
3- زمان استفاده از نعمت ها محدود است . ( الى حين )
4- هماهنگى نعمت ها با نيازهاى بشر و تناسب ساختمان انسان با پوست و پشم و كرك ومو يكى از تدبيرهاى الهى است . (جَعَل لكم جَعَل لكم )
5- سبك وزن بودن پشم و پوست و كرك و مو، يكى از نعمت هاى الهى است . (تستخفونّها )
(81) وَاُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَلاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ اءَكْنَناً وَ جَعَلَ لَكُمْسَرَبِيل َتَقِيكُمُالْحَرَّ وَسَرَبِيلَ تَقِيكُم بَاءْسَكُمْ كَذَلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْتُسْلِمُونَ
ترجمه : وخداوند از آنچه آفريده ، براى شما سايه ها قرار داد و از كوه برايتان، غارها قرار داد وبراى شما لباس هايى قرار داد كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مىكند ولباس هايى كه شما را از آسيب هاى يكديگر حفظ مى نمايد. اينگونه (خداوند) نعمتخود را بر شما تمام مى كند، باشد كه خود را تسليم او كنيد.
نكته ها : 
O كلمه ى (( اكنان )) جمع ((كنّ)) به چيزى گفته مى شود كه وسيله ىاستتار باشد و مراد از آن در اين آيه ، غارها وتونل هاى زير كوه هاست .
O خداوند در آيه قبل ، نعمت مسكن را براى شهرنشينان ؛(جعل لكم من بيوتكم سكناً )، ونعمتِ چادر را براى كوچ نشينان ؛ (جعل لكم من جلود الانعام بيوتا )، مطرح كرد ودر اين آيه ، نعمت غار را براىغارنشينان ؛ ( جعل لكم من الجبال اكنانا ) مطرح ساخته است .
O در ميان انواع لباس ها، نام ((سرابيل )) به معناى پيراهن ، برده شده كه لباس دائمى براى زن و مرد، كودك و بزرگ، در همه حال و همه جاست و تمام بدن را مى پوشاند.
O به گفته ى تفسير الميزان ، رسم عرب بر آن است كه ميان دو امر متضاد، ناميكى را مى برد ولى هر دو را در نظر دارد. لذا در اين آيه نيز مراد از جمله ى ((تقيكمالحر)) لباسى است كه انسان را از سرما وگرما حفظ مى كند، گرچه فقط نام گرمابرده شده است .
پيام ها : 
1- توجه و ياد نعمت ها، علاقه انسان را به ولى نعمت زياد و روح تسليم و پرستش را دراو زنده مى كند. (كلّ آيه )
2- نقش سايه ، كمتر از روشنايى و نور نيست .(جعل لكم ... ظلالاً )
3- كاميابى از نعمت ها، ما را از ياد آفريدگار آنهاغافل نكند. (در اين آيه سه بار كلمه ى ((جَعَل )) و يكبار كلمه ى ((خَلَق )) بكار رفتهاست )
4- زره ولباس دفاع كه با نرم شدن آهن و خلاقيت ساخته شده ، از الطاف الهى است .( جعل لكم سرابيل تقيكم باءسكم )
5- توجه دادن مردم به نعمت ها وخالق آنها، بهترين راه دعوت به خدا و جلوگيرى ازسركشى و تكبر است . (يُتّم نعمته عليكم لعلكم تسلمون )
6- در گفتگوها، مخاطب و محيط سخن را در نظر بگيريد. (گرچه لباس وسيله ى حفظ ازسرما و وسيله ى زيبايى نيز هست ، لكن چون مشكل منطقه حجاز گرما و جنگ بود، خداوند بهدو فايده حفاظت از گرما و جنگ اشاره كرده است . (سرابيل تقيكم الحرّ... تقيكم باءسكم )
(82) فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَغُ الْمُبِينُ 
ترجمه : پس (اى پيامبر) اگر روى برتافتند، پس بر (عهده ) تو جز تبليغروشن نيست .
پيام ها : 
1- انسان در انتخاب راه وعقيده اختيار دارد و نشانه ى آن سركشى در برابر دعوت انبياست. ( فان تولّوا )
2- وظيفه ى انبيا، ابلاغ است نه اجبار. ( فانّما عليك البلاغ )
3- تبليغ بايد روشن و بدون ابهام و شك باشد. ( البلاغ المبين )
4- اگر انسان روح سالم نداشته باشد، روشن ترين تبليغ ‌ها ( البلاغ المبين )، از پاك ترين افراد يعنى انبيا، در او كارساز نيست . ( فانتولّوا )
(83) يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَاءَكْثَرُهُمُ الْكَفِرُونَ 
ترجمه : (آنها) نعمت خداوند را مى شناسند، سپس آنرا انكار مى كنند وبيشتر آنانكافر و ناسپاسند.
نكته ها : 
O قرآن درباره ى انكار عالمانه و لجاجت با حق ، بارها سخن گفته است ؛ گاهى مىفرمايد: با آنكه از درون ، يقين دارند، انكار مى كنند، ( و جحدوا بها واستيقنتهاانفسهم )(184) گاهى مى فرمايد: پيامبر رامثل فرزندان خود مى شناختند، ولى انكارش مى كردند، ( يعرفونه كما يعرفونابنائهم )(185) گاهى مى فرمايد: حق را مى دانند ولى آگاهانه كتمان مىكنند، ( ليكتمون الحق و هم يعلمون )وگاهى مى فرمايد: مطلب را دركمى كنند ولى روى آنرا مى پوشانند، ( فلما جائهم ما عرفوا كفروا به ) (186)
O امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى على بن ابى طالب عليهماالسلام در مسجد پيامبر ودر حال ركوع ، انگشتر خود را به فقير داد و آيه ى 55 سورهمائده نازل شد كه ولىّ شما فقط خدا ورسول وكسى است كه در ركوع انفاق مى كند،گروهى ولّى خود را شناختند و انكار كردند، در اين هنگام اين آيهنازل شد؛ ( يعرفون نعمت ا ثم ينكرونها ).(187)
O امام صادق عليه السلام فرمود: ((نحن وا نعمت ا التى انعم بهاعلى عباده و بنا يفوز من فاز))(188) بخدا سوگند، نعمتى را كه خدا به بندگان انعامكرده ، ما هستيم و تنها بواسطه ما مردم رستگار مى شوند.
پيام ها : 
1- علم و شناخت كافى نيست ، پذيرش و عمل لازم است . (يعرفون .. ينكرونها)
2- ريشه ى كفر، علاوه بر جهل ، تعصب هاى قومى ، لجاجت روحى و حفظ منافع مادى است .( يعرفون ... ينكرون ، ... الكافرون )
3- بعد از شناخت حق ، تا مدتّى تضاد و درگيرى در روح است ، تا بالاخره شقاوت غالبشده و كفر مى ورزند. ( ثم ينكرونها ) و نفرمود: ((فينكرونها))
(84) وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ اءُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ لاَهُمْ يُسْتَعْتَبُونَ
ترجمه : و(ياد كن ) روزى را كه از هر اُمّتى شاهدى برانگيزيم ، سپس به كسانىكه كفر ورزيدند اجازه (هيچ كلامى ) داده نخواهد شد وآنها براى عذرخواهى فراخوانده نمىشوند.
نكته ها : 
O در قرآن بارها، سخن از گواهانِ قيامت مطرح شده است ؛ پيامبران ، فرشتگان ،اولياى خدا، زمين واعضاى بدن ، از گواهان آن روز هستند. امام صادق
عليه السلام فرمودند: براى هر امّت و زمانى ، امامى هست كه مردم با او محشور مىشوند.(189) و امام باقر
عليه السلام در ذيل آيه فرمودند: (( نحن الشهود على هذه الامة )) همانا ما شاهدانبر اين امّت هستيم .
O با آنكه خداوند همه جا حاضر وبه همه چيز آگاه است ، ولى وجود گواهان متعدد،عامل پيدايش تقوا وحيا براى مؤ منان و وسيله ى رسوايى بيشتر مجرمان است .
O شرط شهادت و گواهى ، علم و آگاهى همراه با عدالت است . بنابراين اولياىخدا كه در قيامت شاهد بر ما هستند بايد در دنيا، بر كار ما ناظر بوده واعمال ما بر آنها عرضه شود و اين همان عقيده ماست كه به گفته رواياتِ متعدد وآيه ىمباركه (سيرى ا عملكم و رسوله و المؤ منون ) (190) هر هفته ،اعمال ما به امام زمان عليه السلام عرضه مى شود. و بدون اين عقيده ، آياتِ ((شهادت )) وگواهى در قيامت ، قابل توجيه نيست . چگونه كسى كه ازاعمال ما خبر ندارد يا عدالت ندارد، در قيامت گواهى بدهد.
O كلمه ى (( استعتاب )) از عتاب است ، يعنى گنهكار از صاحبِ حق ، طلبعتاب و سرزنش مى كند تا بدين وسيله قهرش ‍ فرو نشيند و رضايت دهد.
O در دنيا هم مى توان توبه كرد، هم عذرخواهى و هم جبران نمود، اما در قيامت نهجاى توجيه است ، نه تعذير، نه تدارك :
اما توجيه مردود است ، چون وقتى كه بعضى از دوزخيان به گروه ديگرى مى گويند:(لولا انتم لكنّا مؤ منين ) اگر شما نبوديد ما مؤ من بوديم ، خطاب مى رسد:( بل لم تكونوا مؤ منين ) بلكه خود شمااهل ايمان آوردن نبوديد.
اما تدارك گناه مردود است ، چون وقتى از خداوند مى خواهند؛ ( فارجعنانعمل صالحاً )(191) ما را به دنيا بازگردان تا كار شايسته اى انجامدهيم ، پاسخ مى شنوند: ( كلا انها كلمة هو قائلها ) ، (فذوقوا بما نسيتم ) واما عذرخواهى مردود است ، چرا كه قرآن مى فرمايد:( ولايؤ ذن لهم فيعتذرون )(192) اجازه نمى يابند كه عذرخواهىكنند.
پيام ها : 
1- گواه هر قومى ، از خودشان است تا حجّت بر آنها تمام شود. ( منكل امة شهيداً )
2- خدا در ميان هر قومى ودر هر زمانى ، برمردم حجّت وشاهد دارد. ( منكل امّة شهيدا )
3- در دادگاه الهى ، حساب و كتاب و گواه و شهادت مطرح است . ( شهيداً )
4- با وجود شاهد و حجّت ، ديگر عذرتراشى و توجيه ، يا رضايت طلبى معنا ندارد.( لايؤ ذن ... لا هم يستعتبون )
(85) وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ الْعَذَابَ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلاَ هُمَ يُنظَرُونَ 
ترجمه : وچون كسانى كه ستم كردند عذاب را ببينند، پس نه از آنان عذاب كم شودو نه مهلتشان داده شود.
نكته ها : 
O در آيه قبل خوانديم كه در قيامت ، نه اجازه ى توجيه دهند و نه امكان رضايتطلبى . و در اين آيه مى فرمايد: قهر خداوند در آن روز، نه تخفيفى دارد و نه تاءخيرى .
پيام ها : 
1- سرچشمه عذاب خداوند، ظلم خود بشر است . ( راء الذين ظلموا العذاب )
2- آگاهى از كيفر وچگونگى آن ، عامل بازدارنده از گناه است . ( اذا راء الذينظلموا... )
3- در قيامت ، كيفر ستمگران ، تخفيف وتاءخير ندارد. ( الذين ظلموا...فلا يخفّفعنهم و... )
(86) وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ اءَشْرَكُواْ شُرَكآءَهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هََّؤ لاََّءِ شُرَكَآؤ نَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُواْمِندُونِكَ فَاءَلْقَوْاْ إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَذِبُونَ
ترجمه : وچون كسانى كه شرك ورزيدند، شركاى (پندارى ) خود را (در قيامت )ببينند، گويند پروردگارا اينان شريكان (خيالى ) ما بودند كه ما به جاى تو مىخوانديم (ولى شركا به سخن آمده ) حرف آنان را به خودشان برگردانده (وپاسخشاندهند) كه شما بدون شك دروغگوييد.
نكته ها : 
O بر طبق روايات ، در قيامت ، مواقف مختلفى است ؛ در بعضى مواقف مُهر بر لبخورده و دست و پا گواهى مى دهند. در موقفى ديگر، نالها و استمدادها بلند است . درموقفى ديگر، انسان بدنبال آن است كه گناه خود را به گردن ديگران بيندازد. مثلاً بهشيطان مى گويد: تو مرا به كفر و شرك وادار كردى ، و شيطان در پاسخ مى گويد: مناز روز اوّل با شرك شما مخالف بودم (193). گاهى مقصر را بت ها مى داند، ولى آنهانيز تبرّى مى جويند(194). حتى خداوند به حضرت عيسى خطاب مى كند: آيا تو بهمردم گفتى كه تو و مادرت را معبود قرار دهند؟ و عيسى در پاسخ مى گويد: تو از هرشريكى منزهى ،... اين مردم به سراغ جنّ رفتند و هرگز من كسى را به سوى غير تودعوت نكرده ام (195). ودر آيه مورد بحث نيز، موجوداتى كه مشركاى خدا قرار گرفتهشده اند، از مشركان تبّرى مى جويند و آنها را تكذيب مى كنند.
پيام ها : 
1- خداوند شريك ندارد، مشركان براى او شريك مى پندارند. ( شركائهم ) و نفرمود: ((شركاء ا ))
2- وحشت قيامت باعث مى شود كه انسان براى رهايى خود، بار را به دوش ديگرانبيندازد. (هؤ لاء شركاؤ نا )
3- معبودهاى ساختگى نيز در قيامت ، محشور مى شوند. ( هؤ لاء شركاؤ نا الذين كنّاندعوا )
4- در قيامت ، براى دفاع از خود، بت ها نيز به سخن در آيند. ( فالقوا اليهمالقول ... )
5- بت ها لياقت خود را براى پرستش تكذيب مى كنند وبه بت پرستان مى گويند: شمادر واقع خيالات خود را پرستش مى كرديد. ( فالقوا اليهمالقول انكم لكاذبون )
(87) وَاءَلْقَوْاْ إِلَى اِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ 
ترجمه : در چنين روزى به پيشگاه خدا سرِ تسليم افكنند و آنچه را به دروغ مىبافتند، از آنان محو شود.
پيام ها : 
1- اگر امروز تسليم نشويم ، فردا در قيامت تسليم خواهيم شد، ولى چه سود؟ (والقوا الى ا يومئذ السّلم )
2- تمام خيال بافى ها در قيامت ، محو مى شود. (آرزوى شفاعت و تقّرب و اميد عزت ونصرت از غير خدا، خيالى بيش نيست .) ( ضلّ عنهم ما كانوا يفترون )
(88) الَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اِ زِدْنَهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَاكَانُواْيُفْسِدُونَ
ترجمه : كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به سزاى فسادمداومشان عذابى بر عذابشان افزوديم .
نكته ها : 
O عكس العمل مردم در برابر راه خدا متفاوت ، گاهى مثبت و گاهى منفى است و هركدامداراى درجات و مراحلى مى باشد؛
الف : برخوردهاى مثبت : گروهى در انتظار فهم راه خدا وپيمودن آن هستند. ( عسى ربى ان يهدينىسواءالسبيل )(196)
گروهى به خاطر خدا هجرت مى كنند. ( و من يهاجر فىسبيلا )(197)
گروهى به خاطر در راه خدا بودن محاصره مى شوند. ( احصروا فىسبيلا)(198) گروهى در راه خدا آزار را تحمل مى كنند. ( اوذوا فى سبيلى )(199)
گروهى منادى دعوت ديگران به راه خدا مى شوند. ( ادع الى سبيل ربّك )(200)
گروهى در راه خدا هرگز سست نمى شوند. ( فما وهنوا لما اصابهم فى سبيلا )
گروهى در راه خدا مى جنگند. ( يقاتلون فى سبيلا )
گروهى كشته مى شوند. ( قتلوا فى سبيلا ) (201)
ب : برخوردهاى منفى :
گروهى خيال مى كنند در راه خدا هستند. ( يحسبون انهم مهتدون )
گروهى راه خدا را كج مى خواهند. ( يبغونها عوجا )
گروهى راه خدا را بر ديگران مى بندند. ( صدّوا عن سبيلا )
گروهى براى بستن راه خدا پولها خرج مى كنند. ( ينفقون اموالهم ليصدوا عنسبيلا)(202)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation