بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 13, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     TAFSIR01 -
     TAFSIR02 -
     TAFSIR03 -
     TAFSIR04 -
     TAFSIR05 -
     TAFSIR06 -
     TAFSIR07 -
     TAFSIR08 -
     TAFSIR09 -
     TAFSIR10 -
     TAFSIR11 -
     TAFSIR12 -
     TAFSIR13 -
     TAFSIR14 -
     TAFSIR15 -
     TAFSIR16 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

در زمانهاى گذشته براى نوشتن نامه ها و همچنين كتابها، از اوراق طومار مانند استفاده مىكردند، اين طومارها را قبل از نوشتن به هم مى پيچيدند و شخص كاتب تدريجا آن را از يكطرف مى گشود و مطالب مورد نظر را روى آن مى نوشت
و بـعـد از پـايـان كـتـابت نيز آن را مى پيچيدند و كنار مى گذاشتند و لذا هم نامه ها و همكـتـابـهـايشان شكل طومار داشت اين طومار، (سجل ) ناميده مى شد كه براى كتابت از آناستفاده شده بود.
در ايـن آيه تشبيه لطيفى نسبت به درنورديدن طومار عالم هستى در پايان دنيا شده است ،در حال حاضر اين طومار گشوده شده و تمام نقوش و خطوط آن خوانده مى شود و هر يك درجائى قرار دارد، اما هنگامى كه فرمان رستاخيز فرا رسد، اين طومار عظيم با تمام خطوطو نقوشش ، در هم پيچيده خواهد شد.
البـتـه پـيچيدن جهان به معنى فنا و نابودى آن نيست چنانكه بعضى پنداشته اند بلكهبـه مـعـنـى درهـم كـوبـيـده شـدن و جـمـع و جـور شـدن آن اسـت ، و بـه تـعـبـيـر ديـگـرشـكـل جـهـان بـه هـم مـى خـورد اما مواد آن نابود نمى شود، اين حقيقتى است كه از تعبيراتمختلف در آيات معاد (مخصوصا بازگشت انسان از استخوان پوسيده و از قبرها) به خوبىمشاهده مى شود.
سپس اضافه مى كند (همانگونه كه ما در آغاز آن را ايجاد كرديم باز هم برمى گردانيم) و ايـن كـار مـشـكـل و سـخـتـى در بـرابـر قـدرت عـظـيـم مـا نـيـسـت (كـمـا بـداءنـااول خلق نعيده ).
در حـقـيـقـت ايـن تـعبير شبيه تعبيرى است كه در آيه 29 سوره اعراف آمده است كما بداءكمتعودون : (همانگونه كه شما را در آغاز ايجاد كرد باز مى گرداند.) و يا همانند: و هوالذى يبدء الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه : (او كسى است كه آفرينش را ايجاد كرد سپسآن را بازمى گرداند و اين بر او آسانتر است ) (روم - 27).
اما اينكه بعضى از مفسران احتمال داده اند كه منظور از اين بازگشت ، بازگشت به فناء ونيستى ، يا به هم پيچيدگى همچون آغاز آفرينش است ، بسيار بعيد به نظر مى رسد.
و در پـايـان آيـه مى فرمايد: اين وعده اى است كه ما داده ايم و قطعا آن را انجام خواهيم داد(وعدا علينا انا كنا فاعلين ).
از بـعـضـى روايـات اسـتـفـاده مـى شـود كـه مـنـظـور از بـازگـشـت خـلق بـه صـورتاول آن اسـت كـه انـسـانـهـا بـار ديگر پا برهنه و عريان - آن گونه كه در آغاز آفرينشبودند - باز مى گردند، ولى بدون شك منظور اين نيست كه مفهوم آيه منحصر در اين معنىباشد، بلكه اين يكى از چهره هاى بازگشت آفرينش به صورت نخست است .
آيه و ترجمه


و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر اءن الا رض يرثها عبادى الصلحون(105)
إ ن فى هذا لبلغا لقوم عبدين(106)


ترجمه :

105 - مـا در زبـور بـعـد از ذكر (تورات ) نوشتيم كه بندگان صالح من وارث (حكومت )زمين خواهند شد.
106 - در اين ابلاغ روشنى است براى جمعيت عبادت كنندگان .
تفسير:
حكومت زمين از آن صالحان خواهد بود.
بعد از آنكه در آيات گذشته به قسمتى از پاداشهاى اخروى مؤ منان صالح اشاره شد دردو آيـه مـورد بـحث به يكى از روشن ترين پاداشهاى دنيوى آنها كه حكومت روى زمين استبـا بيان شيوائى اشاره كرده مى گويد: در زبور بعد از ذكر چنين نوشتيم كه سرانجامبـنـدگـان صـالح مـن وارث (حـكـومـت ) زمين خواهند شد) (و لقد كتبنا فى الزبور من بعدالذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون ).
(ارض ) بـه مـجـمـوع كـره زمـيـن گـفـتـه مـى شـود و سـراسـر جـهـان راشـامـل مـى گـردد مـگـر ايـنـكـه قـريـنـه خـاصـى در كـار بـاشـد، گـرچـه بـعـضـىاحـتمال داده اند كه مراد وارث شدن سراسر زمين در قيامت است ، ولى ظاهر كلمه (ارض )هنگامى كه بطور مطلق گفته مى شود، زمين اين جهان است .
واژه (ارث ) هـمـانـگـونـه كـه سـابقا هم اشاره كرده ايم به معنى چيزى است كه بدونمعامله و دادوستد به كسى انتقال مى يابد، و گاهى در قرآن كريم
به تسلط و پيروزى يك قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختيار گرفتن مواهب و امكاناتآنـهـا گـفـتـه شـده اسـت ، چـنـانـكـه در آيـه 137 سـوره اعـراف در بـاره بـنـىاسـرائيـل و پـيـروزيـشـان بـر فـرعـونـيـان چـنـيـن ميخوانيم : و اورثنا القوم الذين كانوايـسـتـضـعـفـون مـشـارق الارض ‍ و مـغـاربـها: (ما شرق و غرب زمين را به ارث به آن قوممستضعف داديم ) گرچه (زبور) در اصل به معنى هر گونه كتاب و نوشته است ، هرچـنـد در قرآن مجيد در دو مورد از سه موردى كه اين كلمه به كار رفته ، اشاره به زبورداود اسـت اما بعيد به نظر نمى رسد كه مورد سوم يعنى آيه مورد بحث نيز به همين معنىباشد.
(زبور داود) يا به تعبيرى كه در كتب (عهد قديم ) آمده (مزامير داود) عبارت استاز مجموعه اى از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاى داود پيامبر.
بعضى مفسران نيز احتمال داده اند كه منظور از زبور در اينجا تمام كتب انبياى پيشين است .
ولى بـيـشـتـر - بـا تـوجه به دليلى كه ذكر كرديم - به نظر مى رسد كه زبور همانكـتـاب مـزامـيـر داود بـاشـد، بـخصوص اينكه در مزامير موجود، عباراتى وجود دارد كه عينامطابق با آيه مورد بحث است و بعدا به خواست خدا به آن اشاره خواهيم كرد.
(ذكر) در اصل به معنى يادآورى و يا چيزى كه مايه تذكر و يادآورى است ، و در آياتقـرآن بـه هـمـيـن معنى به كار رفته ، گاهى نيز به كتاب آسمانى موسى يعنى توراتاطـلاق شـده (مـانـنـد آيـه 48 سوره انبياء و لقد آتينا موسى و هارون الفرقان و ضياء وذكرا للمتقين ).
و گاه اين عنوان در مورد قرآن استعمال شده ، مانند آيه 27 سوره تكوير:
ان هو الا ذكر للعالمين .
چـلذا بـعـضـى گـفته اند كه منظور از ذكر در آيه مورد بحث قرآن است ، و زبور تمام كتبانبياء پيشين ، و كلمه من بعد تقريبا معادل كلمه علاوه بر در فارسى خواهد بود و به اينتـرتـيب معنى آيه چنين مى شود: (ما علاوه بر قرآن در تمام كتب انبياء پيشين نوشتيم كهسرانجام سراسر روى زمين در اختيار بندگان صالح خدا قرار خواهد گرفت ).
ولى بـا تـوجـه بـه تـعـبـيـراتى كه در آيه به كار رفته ، ظاهر اين است كه منظور اززبـور، كـتـاب داود، و ذكـر بـه مـعـنـى تورات است ، و با توجه به اينكه زبور بعد ازتـورات بـوده ، تـعـبـير من بعد نيز حقيقى است ، و به اين ترتيب معنى آيه چنين مى شود،(مـا، در زبـور، بعد از تورات ، چنين نوشتيم كه اين زمين را بندگان صالح ما به ارثخواهند برد.)
در ايـنـجـا ايـن سـؤ ال پيش مى آيد كه چرا در ميان كتب آسمانى ، تنها از اين دو كتاب نام ،برده شده است ؟
اين تعبير ممكن است به خاطر آن باشد كه : داود، يكى از بزرگترين پيامبرانى بود كهتـشـكـيل حكومت حق و عدالت داد، و بنى اسرائيل نيز مصداق روشن قوم مستضعفى بودند كهبـر ضـد مستكبران قيام كردند و دستگاه آنها را بهم پيچيدند و وارث حكومت و سرزمين آنهاشدند.
سـؤ ال ديـگـرى كـه در ايـنـجـا بـاقـى مـيـمـانـد ايـن اسـت كـه بندگان صالح خدا (عبادىالصالحون ) كيانند؟
با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا، مساله ايمان و توحيد آنها روشن مى شود، وبـا تـوجه به كلمه (صالحون ) كه معنى گسترده و وسيعى دارد، همه شايستگيها بهذهن مى آيد: شايستگى از نظر عمل و تقوا، شايستگى از نظر علم
و آگـاهـى ، شـايـستگى از نظر قدرت و قوت ، و شايستگى از نظر تدبير و نظم و دركاجتماعى .
هـنـگـامى بندگان با ايمان اين شايستگيها را براى خود فراهم سازند، خداوند نيز كمك ويـارى مـى كـنـد تا آنها بينى مستكبران را به خاك بمالند، دستهاى آلوده شان را از حكومتزمين كوتاه كنند، و وارث ميراثهاى آنها گردند.
بـنـابـرايـن تـنـهـا (مـستضعف بودن ) دليل بر پيروزى بر دشمنان و حكومت روى زميننـخواهد بود، بلكه از يكسو ايمان لازم است و از سوى ديگر كسب شايستگيها، و مستضعفانجهان مادام كه اين دو اصل را زنده نكنند به حكومت روى زمين نخواهند رسيد.
و لذا در آيـه بـعـد بـه عـنوان تاكيد بيشتر مى گويد: (در اين سخن ابلاغ روشنى استبراى گروهى كه خدا را با اخلاص پرستش ‍ مى كنند) (ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدين).
بـعـضـى از مـفـسـران (هذا) را اشاره به تمام وعد و وعيدهائى كه در اين سوره و يا درتمام قرآن آمده است دانسته اند كه موضوع بحث ما نيز در اين مفهوم كلى وارد است .
ولى ظـاهـر آيـه ايـن اسـت كـه (هـذا) اشـاره بـه هـمـان وعـدهـاى اسـت كـه در آيـهقبل به بندگان صالح خود در مورد حكومت روى زمين داده شده است .
نكته ها:
1 - روايات پيرامون قيام مهدى (عليهالسلام )
در بـعـضـى از روايـات صريحا اين آيه تفسير به ياران مهدى (عليهالسلام ) شده است :چنانكه در مجمع البيان ذيل همين آيه از امام باقر (عليهالسلام ) چنين مى خوانيم : هم
اصحاب المهدى فى آخر الزمان : (بندگان صالحى را كه خداوند در اين آيه به عنوانوارثان زمين ياد مى كند ياران مهدى (عليهالسلام ) در آخر الزمان هستند).
در تـفـسـيـر قـمـى نيز در ذيل اين آيه چنين آمده است : ان الارض يرثها عبادى الصالحون ،قال القائم و اصحابه : (منظور از اينكه زمين را بندگان صالح خدا به ارث مى برندمهدى قائم (عليهالسلام ) و ياران او هستند.)
ناگفته پيدا است مفهوم اين روايات ، انحصار نيست ، بلكه بيان يك مصداق عالى و آشكاراست ، و بارها گفته ايم اين تفسيرها هرگز عموميت مفهوم آيه را محدود نمى سازد.
بنابراين در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز و موفق خواهند بودو سرانجام وارث زمين و حكومت آن خواهند شد.
علاوه بر روايات فوق كه در خصوص تفسير اين آيه وارد شده روايات بسيار زيادى كهبـالغ به حد تواتر است از طرق شيعه و اهل تسنن در مورد مهدى (عليهالسلام ) از پيامبرگـرامـى اسـلام (صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) و هـمـچنين از ائمه اهلبيت (عليهمالسلام )نـقـل شـده كـه هـمـه آنـهـا دلالت بر اين دارد سرانجام حكومت جهان به دست صالحان خواهدافـتـاد، و مردى از خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قيام مى كند و زمين را پراز عدل و داد مى سازد آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد.
از جمله اين حديث معروف است كه در اكثر منابع اسلامى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسـلّم ) نـقـل شـده : لو لم يـبـق مـن الدنـيـا الا يـوم ،لطـول الله ذلك اليـوم ، حتى يبعث رجلا (صالحا) من اهلبيتى يملا الارض عدلا و قسطا كمامـلئت ظـلمـا و جورا: (اگر از عمر جهان جز يك روز نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانىمـى كـنـد تـا مـرد صـالحـى را از خـانـدان مـن بـرانـگـيـزد كـه صـفـحـه زمـيـن را پـر ازعدل و داد كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است .
ايـن حـديـث بـا هـمـيـن تـعـبـيـر يـا مـخـتـصـر تـفـاوتـى در بـسـيـارى از كـتـب شـيـعـه واهل
سنت آمده است .
در ذيـل آيـه 33 سـوره تـوبه گفتيم : كه گروهى از بزرگان علماى اسلام ، از قديم وجـديـد، سـنـى و شـيـعـه در كـتابهاى خود تصريح كرده اند كه احاديث در زمينه قيام مهدى(عـليـهـالسـلام ) در سـر حـد تـواتـر اسـت و بـه هـيـچـوجـهقـابل انكار نيست ، حتى كتابهائى بالخصوص در اين مورد نوشته اند كه شرح آن را مىتـوانـيـد در جـلد هـفـتـم تـفسير نمونه ذيل آيه 33 توبه (صفحه 374 به بعد) مطالعهفرمائيد.
2 - بشارت حكومت صالحان در مزامير داود
جـالب اينكه در كتاب (مزامير داود) كه امروز جزء كتب عهد قديم است عين تعبيرى كه درآيـات فـوق خـوانـديـم يـا مـشـابـه آن در چـنـد مـورد ديده مى شود و نشان مى دهد با تمامتحريفاتى كه در اين كتب به عمل آمده اين قسمت همچنان از دستبردها مصون مانده است .
1 - در مزمور 37 جمله 9 مى خوانيم :...
(زيـرا كـه شـريران منقطع مى شوند، و اما متوكلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد، وحال اندك است كه شرير نيست مى شود، هر چند مكانش را استفسار نمائى ناپيدا خواهد شد!.
2 - و در جـاى ديـگر در همين مزمور (جمله 11) مى خوانيم : (اما متواضعانه وارث زمين شدهاز كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد). 3 - و نيز در همان مزمور 37 جمله 27 اين موضوع بهتعبير ديگرى ديده مى شود:
(زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد...).
4 - در هـمـيـن مـزمـور جـمـله 29 آمده است : صديقان وارث زمين شده ، ابدا در آن ساكن خواهندبود).
5 - و در جـمـله 18 از هـمـين مزمور آمده است : (خداوند روزهاى صالحان را مى داند و ميراثايـشـان ابـدى خـواهـد شـد). در اينجا بخوبى مشاهده مى كنيم همان عنوان صالحان كه درقـرآن آمـده با همان تعبير در مزامير داود به چشم مى خورد، علاوه بر اين تعبيرات ديگرىمـانـنـد (صـديـقان )، (متوكلان )، (متبركان )، و (متواضعان ) كه با آن قريبالافق است نيز در جمله هاى ديگر ذكر شده است .
ايـن تـعـبـيـرات ، دليـل بـر عـمـومـيـت حـكـومـت صـالحـان اسـت و كـامـلا با احاديث قيام مهدى(عليهالسلام ) تطبيق مى كند.
3 - حكومت صالحان يك قانون آفرينش است
گـرچـه بـراى آنـهـا كـه غـالبا شاهد و ناظر حكومت طاغيان ظالم و ياغيان قلدر بوده اند،مـشـكـل اسـت ايـن حـقـيـقـت را به آسانى پذيرا شوند كه تمام اين حكومتها بر خلاف نواميسآفرينش و قوانين جهان خلقت است و آنچه با آن هماهنگ ميباشد همان حكومت صالحان با ايماناست .
ولى تـحـليـلهـاى فلسفى به اينجا منتهى مى شود كه اين يك واقعيت است ، بنابراين جمله(ان الارض يـرثـهـا عـبـادى الصـالحون ) پيش از آنكه يك وعده الهى باشد يك قانونتكوينى محسوب مى شود.
توضيح اينكه : جهان هستى تا آنجا كه ميدانيم مجموعه اى از نظامها است
وجـود قـوانـيـن مـنـظـم و عـمـومـى در سـرتـاسـر ايـن جـهـاندليل بر يكپارچگى و بهم پيوستگى اين نظام است .
مـسـاله نـظـم و قـانـون و حـسـاب در پـهـنـه آفـريـنـش يـكـى از اسـاسـى تـريـنمـسـائل ايـن عالم محسوب مى شود، فى المثل اگر مى بينيم صدها دستگاه مغز الكترونيكىنـيـرومـند دست بدست هم مى دهند تا با انجام محاسبات دقيق راه سفرهاى فضائى را براىمـسـافـران فـضـا هـموار سازند، و محاسبات آنها درست از آب در مى آيد و قائق ماه نشين درهـمـان مـحـل پـيـشـبينى شده در كره ماه مى نشيند با اينكه كره ماه و زمين هر دو به سرعت درحـركـتـنـد، بـايـد تـوجـه داشـتـه باشيم كه اين جريان مديون نظام دقيق منظومه شمسى وسيارات و اقمار آن است ، زيرا اگر حتى يكصدم ثانيه از سير منظم خود منحرف مى شدندمعلوم نبود مسافران فضا به كدام نقطه پرتاب خواهند شد.
از جـهـان بزرگ وارد عالم كوچك و كوچكتر و بسيار كوچك ميشويم ، در اينجا مخصوصا درعـالم مـوجـودات زنده نظم مفهوم زنده ترى به خود مى گيرد و هرج و مرج در آن هيچ محلىنـدارد، مثلا بهم خوردن تنظيم يك سلول مغزى انسان كافى است كه سازمان زندگى او رابه گونه غم انگيزى به هم بريزد.
در اخـبـار جرائد آمده بود كه يك جوان دانشجو بر اثر يك تكان شديد مغزى در يك حادثهرانـنـدگـى تـقريبا تمام گذشته خود را فراموش كرده است ! در حالى كه از جهات ديگرسـالم اسـت ، بـرادر و خـواهـر خـود را نـمـى شـنـاسد و از اينكه مادرش او را در آغوش ‍ مىفشارد و مى بوسد وحشت مى كند كه اين زن بيگانه با من چه كار دارد؟ او را به زادگاهشمـى بـرنـد، بـه اطـاقـى كـه در آن بـزرگ شـده ، به كارهاى دستى و تابلوهاى نقاشىخودش مى نگرد، ولى مى گويد: اين نخستين بار است كه چنين اطاق و تابلوى را مشاهده مىكند!! شايد فكر مى كند از كره ديگرى به اين كره قدم گذارده است كه همه چيز براى اوتازگى دارد.
شـايـد از مـيـان چـنـد مـيـليـارد سـلول مـغـز او، تـنـهـا چـنـدسـلول ارتباطى كه گذشته را با حال پيوند مى داده ، از كار افتاده است ، ولى همين بهمخوردن تنظيم جزئى چه اثر وحشتناكى به بار آورد؟!
آيـا جـامعه انسانى مى تواند با انتخاب لا نظام و هرج و مرج و ظلم و ستم و نابسامانى ونـاهنجارى خود را از مسير رودخانه عظيم جهان آفرينش كه همه در آن با برنامه منظم پيشمى روند كنار بكشد؟!
آيـا مـشـاهـده وضـع عـمومى جهان ما را به اين فكر نمى اندازد كه بشريت نيز خواه ناخواهبـايـد در بـرابـر نـظام عالم هستى سر فرود آرد و قوانين منظم و عادلانه اى را بپذيرد،به مسير اصلى بازگردد، و همرنگ اين نظام شود؟!
نـظـرى بـه سـاخـتمان دستگاه هاى گوناگون و پيچيده بدن هر انسان كه مى افكنيم ! ازقلب و مغز گرفته تا چشم و گوش و زبان و حتى يك پياز مو، مى بينيم همه آنها تابعقوانين و نظم و حسابى هستند، با اينحال چگونه جامعه بشريت بدون پيروى از ضوابطو مقررات و نظام صحيح عادلانه مى تواند برقرار بماند؟
مـا خـواهـان بقاى بشريت هستيم و براى آن تلاش مى كنيم منتها هنوز سطح آگاهى اجتماع مابـه آن حـد نـرسيده كه بدانيم ادامه راه كنونى منتهى به فنا و نابودى ما مى شود، ولىكـمـكـم بـر سـر عـقـل مـى آئيـم و ايـن درك و رشـد فـكـرى بـراى مـاحاصل مى گردد.
ما خواهان منافع خويشتن هستيم ، ولى هنوز نمى دانيم كه ادامه وضع فعلى منافع ما را بربـاد مـى دهـد، اما تدريجا ارقام و آمار زنده و گويا را مثلا در مورد مسابقه تسليحاتى دربـرابـر چـشـمـمـان مى گذاريم و مى بينيم چگونه نيمى از فعالترين نيروهاى فكرى وجـسـمانى جوامع جهان و نيمى از ثروتها و سرمايه هاى بزرگ در اين راه به هدر مى رودنه تنها به هدر مى رود بلكه در مسير نابود كردن نيم دوم به كار مى افتد!
هـمزمان با افزايش سطح آگاهى ما به روشنى مى يابيم كه بايد به نظام عمومى عالمهستى بازگرديم و با آن همصدا شويم .
و همانطور كه واقعا جزئى از اين كل هستيم عملا هم بايد چنين باشيم تا بتوانيم به اهدافخود در تمام زمينه ها برسيم .
نتيجه اينكه : نظام آفرينش دليل روشنى بر پذيرش يك نظام صحيح اجتماعى در آينده ،در جهان انسانيت خواهد بود، و اين همان چيزى است كه از آيه مورد بحث و احاديث مربوط بهقيام مصلح بزرگ جهانى (مهدى ارواحنا فداه ) استفاده مى شود.
آيه و ترجمه


و ما اءرسلنك إ لا رحمة للعلمين(107)
قل إ نما يوحى إ لى اءنما إ لهكم إ له وحد فهل اءنتم مسلمون(108)
فإ ن تولوا فقل ءاذنتكم على سواء و إ ن اءدرى اء قريب اءم بعيد ما توعدون(109)
إ نه يعلم الجهر من القول و يعلم ما تكتمون(110)
و إ ن اءدرى لعله فتنة لكم و متع إ لى حين(111)
قل رب احكم بالحق و ربنا الرحمن المستعان على ما تصفون(112)


ترجمه :

107 - ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم .
108 - بـگو تنها چيزى كه به من وحى مى شود اين است كه معبود شما خداى يگانه است ،آيا (با اينحال ) تسليم (حق ) مى شويد؟ (و بتها را كنار مى گذاريد ؟).
109 - اگـر (بـا اين همه ) رويگردان شوند بگو من به همه شما يكسان (از عذاب الهى )اعلام خطر مى كنم ، و نمى دانم آيا وعده (عذاب خدا) به شما نزديك است يا دور؟!
110 - او سـخنان آشكار را مى داند و آنچه را كتمان مى كنيد (نيز) مى داند (و چيزى بر اومخفى نيست ).
111 - و مـن نـمـى دانـم شايد اين ماجرا آزمايشى براى شماست ، و بهره گيرى تا مدتى(معين )
112 - (و پـيامبر) گفت : پروردگارا! به حق داورى فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده ) واز پروردگار رحمان در برابر نسبتهاى نارواى شما استمداد مى طلبم .
تفسير:
پيامبر رحمت براى جهانيان
از آنـجـا كـه آيـات گـذشـته بشارت حكومت روى زمين را به بندگان صالح مى داد و چنينحـكـومتى مايه رحمت براى همه مردم جهان است در نخستين آيه مورد بحث به رحمت عامه وجودپـيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اشاره كرده مى گويد: (ما تو را جز براى رحمتجهانيان نفرستاديم ) (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين ).
عـمـوم مـردم دنـيا اعم از مؤ من و كافر همه مرهون رحمت تو هستند، چرا كه نشر آئينى را بهعهده گرفتى كه سبب نجات همگان است ، حال اگر گروهى از آن استفاده كردند و گروهىنكردند اين مربوط به خودشان است و تاثيرى بر عمومى بودن رحمت نمى گذارد.
اين درست به آن مى ماند كه بيمارستان مجهزى براى درمان همه دردها با پزشكان ماهر وانـواع داروها تاسيس كنند، و درهاى آنرا به روى همه مردم بدون تفاوت بگشايند، آيا اينوسيله رحمت براى همه افراد آن اجتماع نيست ؟ حال اگر بعضى از بيماران لجوج خودشاناز قبول اين فيض عام امتناع كنند تاثيرى در عمومى بودن آن نخواهد داشت .
و بـه تـعـبـيـر ديـگـر رحـمـت بودن وجود پيامبر براى همه جهانيان جنبه مقتضى و فاعليتفـاعـل دارد و مـسـلمـا فـعـليـت نـتـيـجـه ، بـسـتـگـى بـه قـابـليـتقابل نيز دارد.
تـعـبـيـر به (عالمين ) (جهانيان ) آنچنان مفهوم وسيعى دارد كه تمام انسانها را در تماماعصار و قرون شامل مى شود و لذا اين آيه را اشاره اى بر خاتميت پيامبر اسلام مى دانند،چرا كه وجودش براى همه انسانها آينده تا پايان جهان رحمت
اسـت و رهـبـر و پـيـشـوا و مـقـتـدا، حـتـى ايـن رحـمـت ، از يـك نـظـرشامل فرشتگان هم مى شود:
حديث جالبى در اينجا نقل شده كه اين عموميت را تاييد مى كند حديث اين است هنگامى كه اينآيه نازل شد پيامبر از جبرئيل پرسيد (هل اصابك من هذه الرحمة شى ء) (آيا چيزى ازاين رحمت عائد تو شد)؟
جبرئيل در پاسخ عرض كرد (نعم ، انى كنت اخشى عاقبة الامر، فامنت بك ، لما اثنى اللهعـلى بـقـوله عـنـد ذى العـرش مكين ): (من از پايان كار خويش بيمناك بودم ، اما بخاطرآيـهـاى كـه در قـرآن بر تو نازل شد از وضع خود مطمئن شدم آنجا كه خداوند مرا با اينجـمـله مـدح كـرده ذى قـوة عـنـد ذى العـرش مـكـيـن ):جبرئيل نزد خداوند خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است )
بـه هـر حـال در دنـيـاى امـروز كـه فـساد و تباهى و ظلم و بيدادگرى از در و ديوار آن مىبـارد، آتـش جـنـگـهـا در هـر سـو شـعـله ور اسـت ، وچـنـگـال زورمـنـدان بـيـدادگـر حـلقـوم مـسـتـضـعـفـان مـظـلوم را مـى فـشـارد، در دنيائى كهجهل و فساد اخلاق و خيانت و ظلم و استبداد و تبعيض هزار گونه نابسامانى آفريده ، آرىدر چـنـيـن جـهـانى مفهوم (رحمة للعالمين ) بودن پيامبر از هر زمانى آشكارتر است ، چهرحـمـتـى از ايـن بـالاتـر كـه بـرنـامـهـاى آورده كـهعـمـل بـه آن نـقطه پايانى است بر همه اين ناكاميها و بدبختيها و سيه روزيها، آرى او ودسـتـوراتـش ، بـرنـامـه و اخـلاقـش هـمـه رحـمـت است رحمتى براى همگان و تداوم اين رحمتسرانجامش حكومت صالحان با ايمان بر تمام معموره زمين خواهد بود.
و از آنـجـا كه مهمترين مظهر رحمت و محكمترين پايه و اساس آن مساله توحيد و جلوه هاى آناست در آيه بعد چنين مى گويد: (به آنها بگو تنها چيزى كه بر
مـن وحـى مـى شـود ايـن اسـت كـه مـعـبـود شـمـا مـعـبـود واحـدى اسـت(قل انما يوحى الى انما الهكم اله واحد).
(آيا شما حاضر هستيد در برابر همين اصل اساسى توحيد تسليم شويد و بتها را كناربگذاريد)؟! (فهل انتم مسلمون ).
در واقـع در ايـن آيـه سـه نـكـتـه بـنيادى مطرح شده است ، نخست اينكه پايه اصلى رحمتتـوحـيـد است و به راستى هر چه بيشتر بينديشيم وجود اين رابطه نيرومند روشن تر مىشـود، توحيد در اعتقاد، در عمل ، توحيد در كلمه ، توحيد صفوف ، و توحيد در قانون و درهمه چيز.
نـكـتـه ديـگـر ايـنـكـه بـه مـقـتـضـاى كـلمـه (انـمـا) كـهدليـل بـر حـصـر اسـت تـمـام دعـوت پـيـامـبـران اسـلام ص دراصـل تـوحـيـد خـلاصـه مـى شـود مـطـالعـات دقـيـق نـيـز نـشـان مـى دهـد كـهاصـول و حـتـى فـروع و احـكـام نـيـز در پـايـان بـهاصل توحيد بازمى گردد، و به همين دليل همانگونه كه سابقا هم گفته ايم توحيد تنهايـك اصـل از اصـول ديـن نـيست ، بلكه همچون رشته محكمى است كه دانه هاى يك تسبيح رابهم پيوند مى دهد و يا صحيحتر روحى است كه در كالبد دين دميده شده .
و آخـريـن نـكـتـه ايـنـكـه مـشـكـل اصـلى تـمـام جـوامـع ومـلل ، آلودگـى بـه شـرك در اشـكـال مـخـتـلف اسـت ، زيـرا جـمـله(فـهـل انـتـم مـسـلمـون ) (آيـا تـسـليـم در بـرابـر ايـناصـل مـى شـويـد) مـى رسـانـد كه مشكل اصلى بيرون آمدن از شرك و مظاهر آن و بالا زدنآسـتـيـن بـراى شـكـسـتـن بـتها است ، نه فقط بتهاى سنگى و چوبى ، كه بتها از هر نوعمخصوصا طاغوتهاى انسانى !
آيـه بـعـد مـى گـويـد اگـر بـا ايـن هـمـه بـه دعـوت و پـيـام ما توجه نكردند اگر روىبـرتـابـنـد، به آنها بگو من به همه شما بطور يكسان از عذاب الهى اعلام خطر مى كنم(فان تولوا فقل آذنتكم على سواء).
(آذنت ) از ماده (ايذان ) به معنى اعلام كردن تواءم با تهديد است ، و گاه به معنىاعـلان جـنـگ نـيـز آمـده امـا از آنـجـا كـه ايـن سـوره در مـكـهنـازل شـده ، و در آنـجـا نـه زمـيـنـه جـهـاد بـود، و نـه حـكـم جـهـادنازل شده بود، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه اين جمله در اينجا به معنى (اعلان جنگ) بـاشـد، بـلكـه ظاهر اين است كه پيامبر با اين سخن مى خواهد اعلام نفرت و جدائى ازآنها كند و نشان دهد كه از آنان به كلى دست شسته است .
تـعـبـيـر (عـلى سـواء) يا اشاره به اين است كه من نسبت به مجازات الهى به همه شمابـطـور يـكـسـان اعـلام خـطـر مـى كـنـم ، مـبـادا چـنـيـن تـصـور كـنـنـد كـهاهل مكه يا قريش با ديگران تفاوت دارند و در پيشگاه خدا براى آنها مزيت و برترى استو يا اشاره به اين است كه من ندايم را به گوش همه شما بدون استثناء رساندم .
سـپـس اين تهديد را به صورت آشكارترى بيان مى كند و مى گويد: (من نمى دانم آياوعـده عـذاب كـه به شما داده شده است نزديك است يا دور؟!) (و ان ادرى ا قريب ام بعيد ماتوعدون ).
فـكـر نـكـنـيـد ايـن وعـده دور اسـت ، شـايد هم نزديك و بسيار هم نزديك باشد. اين عذاب ومجازاتى كه در اينجا به آن تهديد شده اند ممكن است عذاب قيامت و يا مجازات دنيا و يا هردو بـاشـد، در صـورت اول علم آن مخصوص خدا است و هيچكس به درستى از تاريخ وقوعرسـتـاخـيـز آگـاه نـيـسـت حـتـى پـيـامـبران خدا، و در صورت دوم و سوم ممكن است اشاره بهجزئيات و زمان آن باشد كه من از جزئيات آن آگاه نيستم ، چرا كه علم پيامبر (صلى اللّهعـليـه و آله و سـلّم ) نـسـبـت بـه اينگونه حوادث هميشه جنبه فعلى ندارد بلكه گاه جنبهارادى دارد يعنى تا اراده نكند نمى دانند.
ايـن تـصـور را نيز به مغز خود راه مدهيد كه اگر تاخيرى در مجازات شما شود به خاطرايـن اسـت كـه خـدا از اعـمـال و سـخـنـان شـما آگاه نيست ، نه ، او همه را ميداند او هم سخنانآشـكـارتـان را و هـم آنـچـه را كـتـمـان مـى كـنـيـد مـى دانـد) (انـه يـعـلم الجـهـر مـنالقول و يعلم ما تكتمون ).
اصولا پنهان و آشكار براى شما كه علمتان محدود است مفهوم دارد، اما براى آن كس كه علمشبيپايان است غيب و شهود يكى است و سر و علن در آنجا يكسان مى باشد.
و نيز اگر مى بينيد مجازات الهى فورا دامن شما را نمى گيرد بواسطه آن نيست كه او ازكـار شـمـا آگاه نباشد (من چه مى دانم شايد اين آزمونى براى شما باشد) (و ان ادرىلعله فتنة لكم ).
(و مـى خـواهد شما را تا مدتى از لذائذ اين جهان بهره مند سازد) سپس با شدت هر چهتمامتر شما را بگيرد و مجازات كند (و متاع الى حين ).
در واقع براى تاخير مجازات الهى در اينجا دو فلسفه بيان شده است : نخست مساله امتحانو آزمـايـش اسـت ، خـدا هـرگز در عذاب عجله نمى كند، تا خلق را آزمايش كافى كند و اتمامحجت نمايد.
دوم اينكه افرادى هستند كه آزمايش آنها تمام شده و كلمه مجازاتشان قطعى گرديده است ،امـا بـراى ايـنـكـه سـخت كيفر ببينند نعمت را بر آنها گسترده مى سازد تا كاملا غرق نعمتشـونـد، و درسـت در همان حال كه سخت در لذائذ غوطه ورند تازيانه عذاب را بر آنها مىكوبد تا دردناكتر باشد، و رنج محرومان و ستمديدگان را بخوبى احساس كنند.
آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره انبياء است همچون نخستين
آيـه ايـن سـوره سـخـن از غـفـلت مـردم بـى خـبـر مـى گـويـد، و بـه عـنـواننقل قول از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در يك عبارت نفرين مانند ناراحتى او رااز ايـن همه غرور و غفلت منعكس مى كند و مى گويد: پيامبر بعد از مشاهده اين همه اعراض ورويـگـردانـى (عـرض كـرد پروردگار من ! به حق داورى فرما، و اين گروه طغيانگر راطبق قانون عدالتت كيفر ده !) (قال رب احكم بالحق ).
در دومـيـن جـمـله روى سـخن را به مخالفان كرده و مى گويد: (پروردگار همه ما خداوندرحـمـان اسـت ، و مـا از پـيشگاه مقدسش در برابر نسبتهاى ناروائى كه شما به او مى دهيداستمداد مى طلبيم ) (و ربنا الرحمن المستعان على ما تصفون ).
در حـقـيـقـت بـا كـلمـه (ربـنـا) آنـها را به اين واقعيت توجه مى دهد كه ما همه مربوب ومخلوقيم و او خالق و پروردگار همه ما است .
تـعـبـيـر بـه (الرحمن ) كه اشاره به رحمت عامه پروردگار است به آنها گوشزد مىكـند كه سر تا پاى وجود شما را رحمت الهى فرا گرفته چرا لحظه اى در آفريننده اينهمه نعمت و رحمت نمى انديشيد؟
و تـعـبـيـر (المـسـتـعـان عـلى مـا تـصـفون ) به آنها اخطار مى كند كه گمان نكنيد ما دربـرابـر انـبـوه جـمـعـيـت شـمـا تنها هستيم ، و تصور نكنيد اين همه تهمت و دروغ و نسبتهاىنـارواى شـمـا چه در مورد ذات پاك خدا، و چه در برابر ما، بدون پاسخ خواهد ماند، نه ،هـرگـز كـه تـكـيـه گاه همه ما او است ، و او قادر است از بندگان مؤ من خود در برابر هرگونه دروغ و تهمت دفاع كند.
(پايان سوره انبياء)
روردگـارا! هـمـانگونه كه پيامبر گراميت و ياران اندكش را در برابر انبوه دشمنان تنهانـگـذاشـتـى مـا را نـيـز در بـرابـر دشـمنانى كه در شرق و غرب تصميم به نابودى ماگرفته اند تنها مگذار!.
خـداونـدا! تـو در ايـن سـوره پـربـركـت مخصوصا رحمت ويژه ات را نسبت به پيامبران درمـواقـع سخت و بحرانى و در برابر طوفانهاى زندگى بازگو كردى بار الها! ما نيزدر ايـن عصر و زمان گرفتار همان طوفانها هستيم و انتظار همان رحمت و فرج مخصوص راداريم آمين يا رب العالمين .
پايان جلد 13 تفسير نمونه
در مزرعه على آباد قم
جمعه 30 شوال 1402

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation