بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اسلام، آئین رحمت, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اسلام، آئين رحمت
     002 - اسلام، آئين رحمت
     003 - اسلام، آئين رحمت
     FEHREST - اسلام، آئين رحمت - فهرست
 

 

 
 

 

 

فرمود: برو، پس از وضع حمل بيا، تا تو را پاك كنم. زن رفت و پس از زايمان بازگشت و تقاضاى خويش را تكرار كرد; حضرت پس از طرح سؤالات متعدّد (به اميد آن كه شايد زن را منصرف كند و او را در آنچه مى گويد به ترديد بيندازد) فرمود: برو بچّه ات را شير بده و پس از تمام شدن دوران شيرخوارگى اش بيا تا تو را پاك كنم. زن بازگشت و پس از دو سال براى بار سوم خدمت حضرت رسيد و تقاضاى خويش را تكرار كرد. حضرت بار ديگر سؤالهاى مختلفى مطرح كرد و زن پاسخ داد; حضرت در نهايت فرمود: برو بچّه ات را بزرگ كن، تا بتواند خودش را از خطرات روزانه حفظ كند، سپس نزد ما بيا تا تورا پاك كنيم. زن در حالى كه اشك مى ريخت بازگشت و...(1)»

ملاحظه مى كنيد ثابت شدن جرمى كه حدّ شرعى دارد سهل و ساده نيست، و تا زمانى كه مجرم خود خواهان اجراى حد نباشد طبعاً نمى توان جرم وى را ثابت كرد، و اين خود نشانگر رأفت اسلامى است.

اگر اسلام آئين خشونت باشد، آيا براى اثبات جرم اين قدر سخت گيرى مى كند!

 

سوم: آداب اجراى حدود شرعى

بر فرض كه حدّى ثابت شود، و حاكم شرع تصميم بر اجراى آن بگيرد، در چگونگى اجراى آن، به آداب و دستوراتى برخورد مى كنيم كه مشحون


1 . وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 378، حديث اوّل.

[ 61 ]

از رحمت و رأفت اسلامى است; به نمونه هايى از اين آداب فهرست وار اشاره مى كنيم:

1 ـ در ابتدا و انتهاى روزهاى زمستانى، كه هوا بسيار سرد است و تازيانه مجرم را آزار فراوان مى دهد، نبايد حد اجرا شود، بلكه بايد در ميانه روز كه هوا گرمتر است اجرا گردد!

2 ـ در فصل تابستان بايد بر عكس عمل شود، در وسط روز كه هوا بسيار گرم است حد اجرا نگردد! بلكه در پايان روز انجام شود.(1)

3 ـ مجرم به هنگام دريافت تازيانه نبايد خوابيده باشد، بلكه بايد نشسته يا ايستاده باشد. زيرا ضربات تازيانه در اين دو حالت آهسته تر نواخته مى شود، و مجرم درد كمترى را تحمّل مى كند!(2)

4 ـ اگر مجرم بيمار است تا زمان بهبودى اش اجراى حد به تأخير مى افتد!(3)

5 ـ اگر باردار است تا زمان وضع حمل تأخير مى افتد!(4)

و ديگر آدابى(5) كه همگى نشانگر نهايت رأفت اسلامى حتّى در حقّ يك انسان گنهكار است; مشروح آن در كتابهاى فقهى آمده است.

توجّه به نكات سه گانه فوق، يعنى فلسفه حدود، راههاى اثبات


1 . وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 315 به بعد.

2 . وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 369، حديث اول.

3 . وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 320 به بعد.

4 . وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 378 به بعد.

5 . مثل اين كه زدن شلاق به اعضاء خطر آفرين ممنوع شده است. اين روايت در وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 369 به بعد ذكر شده است.

[ 62 ]

مجازاتهاى اسلامى، و آداب اجراى حدود و تعزيرات، و انديشه و تفكّر در ظرايف و ريزه كاريهاى موجود در آن، هر انسان منصف و به دور از پيشداورى را، وادار به اعتراف مى نمايد كه: رأفت و رحمت اسلامى حتّى در حدود و تعزيرات، كه ظاهرى خشونت آميز دارد، موجود است. بدين جهت اجراى مجازاتهاى اسلامى براى جامعه، بسيار بابركت و منشأ خيرات فراوان خواهد بود. به گونه اى كه بركات آن، از بركات بارانهاى پى در پى چهل شبانه روز هم افزونتر است!

 

[ 63 ]

 

 

3ـ جهاد و رحمت اسلامى!

چرا اسلام، كه آن را آئين رحمت معرّفى مى كنيد، جهاد را تشريع كرده، و به مسلمانان اجازه مى دهد به ديگران هجوم ببرند، و آنها را به قتل برسانند؟

آيا جنگ خشونت نيست؟ اگر خشونت است،چرا تجويز شده است؟

براى پاسخ به اين سؤال، لازم است ديدگاه قرآن مجيد را پيرامون جهاد به دست آوريم، تا معلوم شود كه آيا جهاد اسلامى نوعى خشونت است، يا با رحمت اسلامى سازگار مى باشد؟ براى اين منظور كافى است آياتى از قرآن را مورد مطالعه قرار دهيم:

 

اوّل و دوم: آمادگى نظامى براى جلوگيرى از جنگ

به آيات 60 و 61 سوره انفال توجّه كنيد:

(وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ);

اى مسلمانان! هر نوع نيرو و توانى داريد (اعم از توانايى هاى اقتصادى، نظامى، تبليغاتى، اجتماعى و مانند آن) براى مقابله

[ 64 ]

با دشمنان آماده سازيد.

(تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ);

امّا نه براى هجوم به دشمن و آغاز جنگ توسّط شما، بلكه براى اين كه فكر جنگ را از سر دشمن خارج سازيد، و با آمادگى بالاى شما انديشه جنگ در نطفه خفه شود.

در حقيقت اسلام مى خواهد با ايجاد آمادگى عالى مسلمانان،ريشه جنگ را بخشكاند و زمينه درگيرى و خونريزى را از بين ببرد; اسلام مى گويد:

«قوى ونيرومند و پرقدرت باش، تا دشمن حتّى فكر جنگ و حمله را در سر نپروراند».

آيا چنين آئينى، آئين خشونت است؟

در آيه بعد مى خوانيم:

(وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ);

اگر دشمن دست به حمله زد و با توان بالاى نظامى شما روبرو شد، و پرچم صلح را برافراشت، و تقاضاى صلح و آشتى كرد، شما نيز از درِ صلح در آييد وبا آنها پيمان صلح ببنديد.

چرا كه هدف اسلام درگيرى و خشونت و جنگ و خونريزى نيست، و اكنون كه دشمن از كار خود پشيمان گشته و آماده صلح و آشتى است، جنگ را رها كنيد و آتش بس را بپذيريد.

خلاصه اين كه، بينش اسلام در مورد جنگ، يك تفكّر پيشگيرانه

[ 65 ]

است و اگر مؤثّر نشد و جنگ رخ داد، از هر فرصت مناسبى براى قطع جنگ بهره مى جويد.

بدين جهت، اسلام به سربازانش اجازه آغاز هيچ جنگى را نداده، و در تمام جنگهاى اسلامى گلوله اوّل را دشمن شليك كرده است.

آيا اين ديدگاه در مورد جهاد، آميخته با خشونت است، يا نهايت رأفت و رحمت!

 

سوم: محدوده جهاد و آداب آن

در آيه شريفه 194 سوره بقره نيز مى خوانيم:

(فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ وَا تَّقُو اللّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ);

طبق آنچه در اين آيه شريفه آمده اوّلا: تنها در مقابل كسانى كه به مقابله و مبارزه با شما اقدام مى كنند، اجازه جنگ داده شده است; ثانياً: در هجوم بر آنها بايد به اندازه اى كه شرّ و ظلم آنها دفع مى شود قناعت كنيد و پا را فراتر نگذاريد; و ثالثاً: تقوا و خويشتندارى را، حتّى در ميدان جنگ و خونريزى،از دست ندهيد و بدانيد كه خداوند با تقوا پيشه گان است.

در حقيقت قانون جهاد اسلام چيزى است كه همه عقلاى جهان آن را قبول دارند، و به آن عمل مى كنند. آيا هيچ عاقلى اجازه مى دهد كه انسان در مقابل هجوم دشمن تسليم شود، تا مسلّط بر جان و مال و ناموس او گردد؟ هرگز! بلكه تمام عقلاى همان منطق بازدارنده قرآن را توصيه مى كنند.

[ 66 ]

چهارم: ترك جهاد مساوى با ويرانى عبادتگاههاست؟

خداوند متعال در آيه شريفه 40 سوره حج، يكى از فلسفه هاى جهاد را چنين بازگو مى كند:

(وَلَوْلاَ دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ);

اگر خداوند از مؤمنان دفاع نكند، و از طريق اذن جهاد بعضى را به وسيله بعضى دفع ننمايد، ديرها و صومعه ها و معبدهاى يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى شود ويران مى گردد.

آرى اگر افراد با ايمان و غيور دست روى دست بگذارند، و تماشاچى فعاليّتهاى ويرانگرانه طاغوتها و مستكبران وافراد بى ايمان و ستمگر باشند، و آنها ميدان را خالى ببينند، اثرى از معابد و مراكز عبادت الهى نخواهند گذارد. چرا كه معبدها جاى بيدارى است، و محراب ميدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خودكامگان سنگر است، واصولا هرگونه دعوت به خداپرستى بر ضدّ جبّارانى است كه مى خواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پيدا كنند تمام اين مراكز را با خاك يكسان خواهند كرد.

جالب اينكه طبق آنچه در آيه مورد بحث آمده، جهاد اسلامى نه تنها ضامن بقاى عبادتگاههاى اسلامى است، بلكه در سايه آن، عبادتگاههاى تمام اديان الهى حفظ مى شود.

[ 67 ]

 

 

4ـ جهاد ابتدائى

سؤال: آنچه گفتيد در مورد جهاد دفاعى اسلام صحيح و مورد قبول، و ما نيز معترفيم كه جهاد دفاعى خشونت محسوب نمى شود، بلكه هماهنگ با رحمت و رأفت اسلامى است; امّا آيا جهاد ابتدايى كه بدون حمله طرف مقابل انجام مى شود، نيز هماهنگ با رحمت اسلامى است؟ و نوعى خشونت تلقّى نمى گردد؟

پاسخ : از اين سؤال به دو شكل مى توان پاسخ گفت. توجّه كنيد:

 

پاسخ اوّل: آيا اسلام جهاد ابتدايى دارد؟

برخى از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى معقدند كه در اسلام جهاد ابتدايى نداريم، و تمام جنگهاى زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)در صدر اسلام جنبه دفاعى داشته است; يعنى، حمله از سوى دشمنان بوده و پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان به دفاع از خويش بر مى خاستند.

مثلا در «جنگ احزاب» كه يكى از گسترده ترين نبردهاى دشمنان

[ 68 ]

اسلام عليه پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان بود، و كار بر خداپرستان سخت شد، آغازگر جنگ، مشركان بودند. آنها از نقاط مختلف سرزمين حجاز، به فرماندهى مشركان مكّه به سمت مدينه حركت كرده و آن شهر را محاصره نمودند. مسلمانان ناچار بودند از جان و مال و ناموس و عقايد خويش دفاع كنند. آيا هيچ عاقلى به خود اجازه مى دهد كه در مقابل دشمنان تا دندان مسلّح (كه قصد داشتند پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان را به قتل برسانند و زنان و بچّه هاى آنان را اسير كنند و مدينه را ويران نمايند) ساكت بنشيند؟ آيا مقابله با آنها خشونت محسوب مى شود؟

در «جنگ حُنين» به پيامبر(صلى الله عليه وآله) خبر دادند كه «قبيله هوازان» و برخى ديگر از مشركان، قصد حمله بر مدينه، پايگاه اصلى مسلمانان، را دارند. پيامبر مسلمانان را براى دفاع از خود و آئينشان آماده كرد و جنگ حنين بدين شكل رخ داد.

در ميان جنگ هاى صدر اسلام، شايد تصوّر شود «جنگ خيبر» جهاد ابتدايى بوده است; ولى مطالعه تاريخ نتيجه ديگرى در اختيار ما مى نهد، و روشن مى كند كه آن هم دفاعى بوده است; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله)قصد داشت با اين جهاد پاسخ دندانشكنى به كارشكنيها و توطئه ها و شيطنتهاى آنها، كه در بيشتر حوادث بطور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند، بدهد; علاوه بر اين كه، خيبر كانون فساد و فتنه محسوب مى شد، و مسلمانان با حمله به آنجا قصد از بين بردن مركز فتنه و فساد را داشتند. بنابراين، جنگ خيبر هم جهاد ابتدايى نبوده است.

[ 69 ]

همانگونه كه «جنگ بدر» نيز چنين بود. در سال دوم هجرت، دو حادثه به نام جنگ بدر رخ داد، كه يكى به «بدر صغرى» و ديگرى به «بدر كبرى» معروف شد، و آغاز آن توسّط دشمنان اسلام بود. به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)خبر رسيد كه عدّه اى از سران مشركان مكّه به اطراف مدينه آمده و شتران و گوسفندان و ساير اموال مسلمانان را به تاراج برده، در حال فرار به سوى مكّه هستند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) سربازان اسلام را به تعقيب آنها فرستاد. سربازان، دشمن را تا سرزمين بدر تعقيب كردند، ولى از دست يافتن به دشمن نااميد شدند. اين حادثه بدون درگيرى پايان يافت، و به «بدر صغرى» مشهور شد. جنگ «بدر كبرى» كه پس از چندى در همان سال رخ داد، در حقيقت پاسخى به همان تجاوز آشكار سران مكّه بود و جهاد دفاعى محسوب مى شد.

«فتح مكّه» يكى از لشكركشى هاى مهمّ پيامبر اسلام بود; امّا اوّلا، اين لشكركشى براى متلاشى كردن كانون دشمنان اسلام و مشركان بود، كه تمام مشكلات و ناملايمات و جنگهاى مسلمانان را از آنجا هدايت مى كردند; و ثانياً، در فتح مكّه جنگى رخ نداد، و هنگامى كه مشركان سپاه عظيم و لشكر بزرگ مسلمانان را مشاهده كرده، و خود را در محاصره مسلمانان ديدند، بدون جنگ و درگيرى تسليم شدند.

خلاصه اينكه، طبق عقيده اين گروه از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى، تمام جنگهاى صدر اسلام جهاد دفاعى بوده، و هيچ كدام جنبه جهاد ابتدايى نداشته است. آياتى از قرآن مجيد نيز اشاره بلكه دلالت

[ 70 ]

بر مطلب فوق دارد; از جمله در آيه سيزدهم سوره توبه مى خوانيم:

(اَلا تُقاتِلُونَ قَوْمَاً نَكَثُوا اَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوكُمْ اَوَّلَ مَرَّة);

آيا شما با جمعيّتى كه به عهد و پيمان خويش وفا نمى كنند، و عهد شكنى مى نمايند و تمام سعى و تلاش خويش را براى نابودى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تبعيد او به كار مى گيرند، و آغازگر جنگ عليه شما هستند، پيكار نمى كنيد!

جمله (هُمْ بَدَءُوكُمْ اَوَّلَ مَرَّة) شاهد خوبى است بر اين كه جنگهاى صدر اسلام جنبه دفاعى داشته و جهاد ابتدايى نبوده است.

آيه چهارم سوره توبه از ديگر آياتى است كه مطلب فوق را تأييد مى كند; خداوند متعال پس از برائت و بيزارى از مشركان و اعلان جنگ با آنها، گروهى را استثناء كرده و مى فرمايد:

(اِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِروُا عَلَيْكُمْ اَحَداً فَاَتِمُّوا اِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلى مُدَّتِهِمْ اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ);

مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد، و چيزى از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضدّ شما تقويت ننمودند; پيمان آنها را تا پايان مدّتشان محترم بشماريد، زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد.

تعبيراتى كه در اين آيه شريفه به كار رفته نشان مى دهد كه تا دشمنان

[ 71 ]

اسلام پيمان شكنى نكنند، و با كسانى كه با مسلمين مستقيماً در جنگ هستند همكارى نداشته باشند، و خلاصه احساس خطرى از ناحيه آنها نشود، مسلمانان با آنها وارد جنگ نمى شوند. و در يك جمله، مسلمانان شروع كننده و آغازگر جنگ نخواهند بود.

علاوه بر دو آيه فوق، آيه 61 سوره انفال، كه شرح آن گذشت، نيز مؤيّد همين مطلب است. آيه مذكور به مسلمانان سفارش مى كند دستى كه براى صلح به سوى آنان دراز مى شود را به گرمى بفشارند. مفهوم اين آيه آن است كه اسلام به اقوام و ملل و كشورهايى كه تمايل به جنگ ندارند حمله نمى كند و آنها را مورد هجوم قرار نمى دهد.

خلاصه اينكه: طبق نظر برخى از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى، جنگهاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)در صدر اسلام همگى جهاد دفاعى بوده و هيچ كدام جهاد ابتدايى به شمار نمى آيد، و آياتى از قرآن مجيد نيز اين مطلب را تأييد مى كند.

 

پاسخ دوم: جهاد ابتدايى در موارد خاصّى هماهنگ با عقل و منطق است

از قرآن مجيد سه نوع جهاد ابتدايى استفاده مى شود كه هماهنگ با عقل و سيره تمام عقلاى جهان است، و هيچ تضادّ و تنافى با رحمت و رأفت اسلامى ندارد:

 

[ 72 ]

1 ـ جهاد براى خاموش كردن آتش فتنه

آيه شريفه 193 سوره بقره، به اين نوع جهاد اشاره مى كند; خداوند در اين آيه مى فرمايد:

(وَ قاتِلوُهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ لِلّهِ);

با آنها پيكار كنيد; تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم) باقى نماند، و دين مخصوص خدا گردد.

طبق اين آيه شريفه هر كجا فتنه اى برپا گردد و راهى براى از بين بردن آن جز جنگ نباشد، به ما اجازه داده شده براى رفع فتنه، دست به جهاد ابتدايى بزنيم. و همانطور كه گفته شد اين نوع جهاد ابتدايى مورد قبول عقلا و ساير اديان و مذاهب عالم نيز مى باشد، و سيره عقلا آن را تأييد مى كند. كه به دو نمونه آن اشاره مى شود:

الف) چند سال قبل كه كشور مسلمان بوسنى و هرزه گوين مورد حمله وحشيانه صربهاى ظالم قرار گرفت، و آنها به تخريب خانه ها و مساجد و مزارع و بيمارستانها و ساير مراكز اين كشور اسلامى پرداختند، و از آن بدتر نسل كشى گسترده اى را آغاز كردند، اتحاديّه اى در كشورهاى اروپايى تشكيل شد تا درباره اين فتنه چاره اى بينديشند; آنها در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه براى دفع اين فتنه چاره اى جز تهاجم نظامى و درگيرى با صربها ندارند; بدين منظور به آنها حمله كرده و فتنه را خاموش نمودند.

ما در اينجا به انگيزه هاى اتحاديّه مذكور كارى نداريم (كه امور

[ 73 ]

معنوى و كمك به مسلمانان بوده، يا جلوگيرى از مشكلاتى كه در آينده دامنگير خود آنها خواهد شد، يا امور ديگر) ولى به هر حال آنها اين جهاد ابتدايى و هجوم نظامى را براى سركوب فتنه صربها صحيح دانسته و انجام دادند، و بقيّه عقلاى جهان نيز كار آنها را تأييد كردند.

ب) نمونه زنده تر، جنگى است كه اخيراً در افغانستان رخ داد. ما شاهد بوديم كه طالبان پس از تسلّط بر اين كشور شروع به كشت وسيع خشخاش نمود تا كشورهاى همسايه و خاورميانه، بلكه سراسر جهان را آلوده كند. علاوه بر آن، دست به جنايات بى سابقه اى در داخل افغانستان زد و براى مردم اين كشور و ساير جهانيان تبديل به يك فتنه خطرناك شد; در اينجا اگر براى ختم اين غائله و دفع اين فتنه، شوراى امنيّت سازمان بين الملل، نيرويى تشكيل مى داد تا با حمله به افغانستان، مردم مظلوم آن كشور و همه مردم جهان را از شرّ طالبان نجات دهد، بدون شك كار پسنديده و مورد قبول همه عقلاى جهان بود. و اگر مردم جهان در داستان افغانستان به آمريكا معترض بودند، براى اين بود كه كشور متجاوز با سابقه بدى كه از خود به جاى گذاشته، جاى هيچ حسن ظنّى را باقى نگذاشته و مردم مى دانند كه او براى دفع فتنه پاى به اين سرزمين ننهاده، بلكه به دنبال مطامع خويش مى باشد.

به هر حال، جنگ و جهاد براى خاموش كردن فتنه، كه از قرآن مجيد استفاده مى شود، مورد قبول و پذيرش تمام عقلا در سراسر جهان مى باشد، و خشونت محسوب نمى شود.

[ 74 ]

2ـ جهاد با طاغيان و باغيان

هر گاه دو طايفه، يا دو گروه، يا دو كشور اسلامى، به جان هم بيفتند و با يكديگر درگير شوند، وظيفه ساير مسلمين ـ طبق آنچه در قرآن مجيد آمده(1) ـ اين است كه اختلافات آنها را بر طرف نموده و صلح و آشتى را در بين آنها برقرار نمايند. و اگر يكى از آنها كوتاه نيامد، و دست از ظلم و تجاوز و تعدّى برنداشت، و على رغم آمادگى طرف مقابل براى صلح، همچنان به هجوم و يورش خود ادامه داد، از ديدگاه اسلام «باغى» شمرده مى شود. در اينجا اسلام به مسلمانان اجازه مى دهد كه به جنگ «گروه باغى» بروند و با او جهاد ابتدايى كنند; هر چند او با ما كارى نداشته باشد و طرف درگيرى ما نباشد.

اسلام نمى پسندد كه گروهى بر گروه ديگر ظلم كنند و ما فقط نظاره گر باشيم. بلكه به ما دستور مى دهد به يارى مظلوم بشتابيم.

بر همين اساس، ما معتقديم كه تمام كشورهاى اسلامى، به هر شكل ممكن، بايد به فلسطين مظلوم كمك كنند و شرّ اسرائيل غاصب و ظالم، كه هر روز ظلم و جنايت تازه اى مى آفريند، و عرصه را بر مسلمانان مظلوم آن ديار تنگ كرده، رفع نمايند. وگرنه بدون شك در پيشگاه خداوند مسؤوليّتى بس سنگين خواهند داشت.

اين نوع از جنگ، هر چند جهاد ابتدايى محسوب مى شود ولى با هر منطق و عقل سليمى سازگار است، و خشونت به شمار نمى آيد. بلكه


1 . اين دستور زيبا و انسانى در آيه شريفه نهم سوره حجرات آمده است.

[ 75 ]

مقتضاى رأفت و رحمت اسلامى نسبت به گروه مظلوم و تحت ستم مى باشد.

 

3ـ جهاد براى از بين بردن موانع آزادى تبليغ اسلام

خداوند دستورها و برنامه هايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده، و پيامبران خود را موظّف ساخته كه اين دستورات را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد يا جمعيّتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود بينند، و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد كنند، آنها حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز، و اگر ممكن نشد با توسّل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند، و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند.

به عبارت ديگر، مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حقّ مشروعشان محروم سازند، و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد، و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران اين برنامه ها حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيله اى استفاده كنند.

بنابراين، اگر مسلمانان بخواهند از راه هاى منطقى، دين و آئين خويش را تبليغ كنند، و آن را به غير مسلمانان عرضه نمايند، ولى عدّه اى مزاحم آنها شوند، و مانع تبليغات منطقى و صحيح آنها گردند، و براى اين

[ 76 ]

امر مقدّس مانع تراشى كنند، به گونه اى كه قلم ها را بشكنند، زبانها را ببرند، و نفسها را در سينه خفه كنند، اسلام در اين مورد نيز به پيروان خويش اجازه مى دهد كه براى از بين بردن اين موانع و تبليغ صحيح و منطقى آئين حق (نه تحميل آن به زور و قدرت شمشير) دست به جهاد ابتدايى بزنند، و بر دشمنان جاهل و نادان بتازند، و موانع را از سر راه بردارند.

اسلام، هنگامى كه به ايران آمد، براى تحميل عقيده بر ايرانيان پاى به اين سرزمين ننهاد، بلكه براى رفع موانع نامعقولى كه بر سر راه تبليغات منطقى اسلام وجود داشت، با لشكريان ايران به مبارزه پرداخت; ولى پس از پيروزى بر لشگر ساسانيان، هرگز مردم را مجبور به پذيرش اسلام نكرد. بدين جهت سالها پس از فتح ايران توسّط اسلام، برخى از آتشكده ها روشن بود و تعدادى از مردم بر كيش و آئين سابق خود باقى بودند، هر چند غالب مردم ايران، كه افراد باهوشى بودند، دين اسلام را از صميم دل پذيرفته، و دستورات آن را به جان خريدند.

ساسانيان مانع اصلى تبليغ اسلام در ايران بودند. اسلام با برداشتن اين مانع بزرگ از سر راه مردم، زمينه پذيرش اسلام را توسّط ايرانيان فراهم كرد. بدون شك اين نوع از جهاد ابتدايى نيز مورد انكار عقلاى جهان نمى باشد.

به طور كلّى جهاد ابتدايى، كه براى خاموش كردن آتش فتنه، و يا جلوگيرى از طغيان طاغيان و باغيان، و يا از بين بردن موانع تبليغات

[ 77 ]

اسلامى، صورت مى گيرد، خشونت محسوب نمى شود بلكه عين رحمت و رأفت اسلامى است.

از آنچه گفته شد بخوبى روشن مى شود كه اسلام، آئين رأفت و رحمت است و حتّى برخى از دستورات دينى آن، كه در ظاهر خشونت آميز به نظر مى رسد، (هرگاه اندكى پيرامون آن تفكّر و انديشه شود، روشن مى گردد كه) هيچ منافاتى با رحمت اسلامى ندارد. و آنان كه به اين آئين سراسر رحمت و رأفت، برچسب خشونت زده اند، يا انسانهاى دورافتاده از تعاليم اسلامى هستند، يا دشمنان كينه توزى هستند كه اسلام را مانع مطامع و منافع نامشروع خويش مى بينند.

 

اهداف جهاد در اسلام

جنگ در اسلام، هيچگاه به عنوان يك ارزش تلقّى نمى شود، بلكه از اين نظر كه مايه ويرانى، و اتلاف نفوس و نيروها و امكانات است يك «ضدّ ارزش» محسوب مى شود. لذا در بعضى از آيات قرآن، مانند آيه 65 سوره انعام، در رديف عذابهاى الهى قرار گرفته است. در آيه مورد اشاره جنگ در رديف «صاعقه» و «زلزله» و بلاهاى زمينى و آسمانى شمرده شده است. به همين دليل در اسلام تا آنجا كه امكان دارد از جنگ پرهيز مى شود. ولى در آنجا كه موجوديّت امّتى به خطر مى افتد، يا اهداف مقدّسش در معرض سقوط قرار مى گيرد، در اينجا جنگ يك ارزش محسوب مى شود، و عنوان «جهاد فى سبيل الله» به خود مى گيرد.

[ 78 ]

بنابراين، جهاد اسلامى برخلاف آنچه دشمنان معاند تبليغ مى كنند، هرگز به معنى تحميل عقيده نيست، و اصولا عقيده تحميلى در اسلام ارزشى ندارد، بلكه جهاد مربوط به مواردى است كه دشمن جنگ را بر امّت اسلامى تحميل مى كند، يا آزاديهاى خداداد را از او مى گيرد، يا مى خواهد حقوق او را پايمال كند، و يا ظالمى گلوى مظلومى را مى فشارد، كه بر مسلمانان واجب است به يارى مظلوم بشتابند، هر چند منتهى به درگيرى با قوم ظالم شود. اين نكته نيز قابل توجّه است كه در اسلام مسأله همزيستى مسالمت آميز با پيروان اديان آسمانى ديگر مورد تأكيد قرار گرفته، و در آيات و روايات و فقه اسلامى بحثهاى مشروحى در اين زمينه تحت عنوان «احكام اهل ذمّه» آمده است.

اگر اسلام طرفدار تحميل عقيده و توسّل به زور و شمشير براى پيشرفت اهدافش بود، قانون احكام اهل ذمّه و همزيستى مسالمت آميز معنايى نداشت.

 

گاهى بلاها هم رحمت است!

كسانى كه به احكام قصاص و حدود و جهاد اسلامى معترضند، و آن را نشانه خشونت مى دانند، حتماً بلاهاى آسمانى و زمينى، و مجازاتهاى الهى را نيز خشونت مى پندارند، و خداوند را نيز خشن معرّفى مى كنند! در حالى كه ما معتقديم بلاها و مجازاتهاى الهى، كه در دنيا شامل گنهكاران مى شود و دامن آنها را مى گيرد، هر چند ظاهرى خشونت آميز دارد، ولى

[ 79 ]

آن ها هم رحمت است! قرآن مجيد در اين زمينه، در آيه شريفه 94 سوره اعراف تعبير جالبى دارد; در آيه مذكور مى خوانيم:

(وَ ما اَرْسَلْنا فى قَرْيَة مِنْ نَبِىٍّ اِلاّ اَخَذْنا اَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ);

و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتهايى گرفتار ساختيم; شايد به خود آيند و به سوى خدا باز گردند و تضرّع كنند.

انسانِ مستِ ناز و نعمت، گوشش بدهكار حرف پيامبران نيست; امّا هنگامى كه با مشكلات دست و پنجه نرم كند، غرورش مى شكند، و گوشش آماده پذيرش سخن حق مى شود.

بنابراين، عذابهاى الهى كه سبب بيدارى گناهكاران و بازگشت آنها به سوى خداو موجب تضرّع و توبه و انابه مى گردد، خشونت نيست، بلكه رحمت و رأفت الهى است.

[ 80 ]

 

[ 81 ]

 

فصل ششم:

ضميمه ها

[ 82 ]

[ 83 ]

 

1ـ بيانيّه حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى

در نقد سخنان پاپ درباره اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

چندى قبل كاريكاتوريست هاى دانمارك براى توهين به اسلام و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به ميدان آمدند، كه با آن اعتراض يكپارچه مسلمانان روبرو شدند. اين بار پاپ رهبر كاتوليك هاى جهان را اغفال كردند و او را به ميدان آوردند، تا جهاد اسلامى را زير سؤال برده و مسلمين جهان را به خشونت متّهم سازد و از آئين الهى دور بشمرد، كه با اعتراض شديد و گسترده مسلمانان جهان روبرو شد.

البتّه چنين هجمه اى بعد از پيروزى قهرمانانه حزب الله لبنان بر اسرائيل (در سايه همين حكم جهاد اسلامى) دور از انتظار نبود; ولى چرا يك رهبر بزرگ مسيحى فريب سياستمداران خودكامه و ظالم را بخورد، و در عمل ثابت كند هيچ اطّلاعى از احكام اسلام ندارد؟ آيا باوركردنى است كه رهبر بزرگ كاتوليك ها تا اين اندازه از مذهب بزرگى همچون اسلام با يك ميليارد و چهارصد ميليون پيرو بى خبر باشد؟

ما ضمن محكوم كردن شديد اين اهانت بزرگ به اسلام و مسلمين جهان، كه سبب ناامنى بيشتر در جهان مى شود، يادآور مى شويم كه: قرآن مجيد در آيه 61 سوره انفال با صراحت مى فرمايد: هر كس دست صلح و

[ 84 ]

دوستى به سوى شما دراز كرد، دست دوستى و صلح به سوى او بگشاييد. (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا).

و در آيه 19 سوره بقره مى گويد: با كسانى پيكار كنيد كه با شما پيكار مى كنند و از حد تجاوز نكنيد، خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد. (وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ) و آيات فراوان ديگر.

آيا پاپ انتظار دارد صهيونيست ها، از آن طرف دنيا بيايند و كشور فلسطين را از دست صاحبانش بگيرند و آواره بيابانها كنند و آنها سكوت نمايند؟ يا اينكه مردم لبنان كشورشان مورد تجاوز صهيونيستها قرار گيرد، همه چيز را ويران كنند، همه كس را اعم از كودك و پير و جوان، قتل عام نمايند وحزب الله ساكت بنشيند؟زهى تصوّرباطل،زهى خيال محال.

آقاى پاپ! شما به جاى حمله به مسلمانان جهان، سياستمداران بى رحم و خونخوار خودتان را نصيحت كنيد كه دوران استعمار پايان يافته و به استقلال كشورهاى اسلامى و مسلمين جهان احترام بگذاريد، تا به شما احترام بگذارند.

شما با پيروى از خواسته هاى سياستمداران جهان خوار مرتكب اشتباه بزرگى شده ايد، سعى كنيد هر چه زودتر آن را جبران نماييد، و مطمئن باشيد حمله بى منطق شما به اسلام ومسلمين اثرى جز فشرده شدن صفوف آنها نخواهد داشت.

25/6/85

والسلام على من اتبع الهدى

[ 85 ]

 

2ـ دعوت پاپ به مناظره علمى و منطقى

حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى در تاريخ 629/85 ضمن دعوت پاپ به مناظره علمى و منطقى فرمود: اين مناظره مى تواند در هر زمان و هر مكان و بدون هيچگونه قيد و شرط باشد و بطور زنده پخش گردد، و من مطمئن هستم در پايان اين مناظره مردم جهان قضاوت خواهند كرد كه اسلام منادى صلح و صفا و دوستى است، و جهاد يك سپر دفاعى در برابر دشمنان است نه براى تحميل عقيده.

* * *

معظّم له كه در درس خارج فقه حوزه علميّه به مناسبت روز پايان درس قبل از ماه مبارك رمضان سخن مى گفت، افزود: قرنهاست بسيارى از مسيحيان در كشورهاى اسلامى با ما زندگى مى كنند، و هرگز شنيده نشده كسى را مجبور به تغيير عقيده كنند.

سپس اضافه كرد: سخنان ستيزه جويانه پاپ مصداق بارز گسترش خشونت در جهان بود، و متأسّفانه فضاى دنيا را ناامن تر كرد، و همزيستى مسالمت آميز مسلمين و مسيحيان را به خطر افكند.

اين در حالى است كه ما در اين زمان بيش از هر زمان ديگر نياز به

[ 86 ]

دعوت به آرامش و امنيّت و صلح داريم.

معظّم له از تمام طلاّب محترم و مبلّغان اسلام خواستند صلح طلبى اسلام را به اتّكاى آيات قرآن و روايات اسلامى در ماه مبارك رمضان براى مردم تشريح كنند.

* * *

 

متن نامه معظّم له به پاپ

 

عاليجناب پاپ بنديكت شانزدهم

با اهداء سلام و تحيّت;

با توجه به سخنانى كه جنابعالى در آلمان در نكوهش اسلام و حكم جهاد اسلامى گفتيد و وجدان همه مسلمانان جريحه دار شد، اينجانب به عنوان يكى از مراجع دينى مسلمين، داراى پيروان فراوان و نويسنده بيش از 130 عنوان كتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامى از جمله بيش از 40 جلد كتاب درباره تفسير قرآن مجيد از جنابعالى دعوت مى كنم كه در يك مناظره علمى و منطقى كه به صورت زنده پخش شود با ما شركت كنيد تا درباره دو مسأله بحث كنيم:

1ـ آيا اسلام طرفدار خشونت است يا منادى صلح و دوستى و محبت؟

2ـ آيا اسلام به زور شمشير در جهان گسترش يافت يا از طريق منطق و دليل و جاذبه فوق العاده فرهنگ اسلامى.

و خوشوقت خواهم بود كه اعلام كنم تعيين زمان و مكان آن را به اختيار جنابعالى مى گذارم و هيچ پيش شرطى براى آن در نظر ندارم و اميدوارم موافقت خود را اعلام فرماييد.

هميشه موفق باشيد

 

 

This Eminencs

The Pope Benedict XVI

Whit the best greetings and wishes

regarding your speech in Germany on Sep12,2006 and condemning Islam and Islamic principle of "Jihad". which offended and injured muslims conscience through out the world.

I like as a muslim religious leader with mumerous followers and as an author for more than 130 books in different Islamic knowledges to invite you to for a logical and I suggest to key issues for this debate:

1.Is Islam supporting violence or spreding peace and friendship and love

2- Has been Islam spreaded by sword through out the world or by logic and reason and attractiveness of Islamic culture?

It is my pleasure to invite you to this discussion and leave the time and the place for you to choose.

I have no preconditions,

I hope you will express your agreement.

Wishing you poermantent success.

Nasir Makrim shirazi

Sep,25,2006

Islamic Seminary of Qom

Islamic Republic of Iran

* * *

اين دعوت نامه محترمانه، با دو زبان فارسى و انگليسى، مستقيماً به سفارت واتيكان در تهران تسليم شد، ولى از طرف مقابل هنوز خبرى نيست!!

[ 89 ]

 

3ـ نامه اعتراض آميز نماينده آشوريان ايران به پاپ

سخنان پاپ بنديكت شانزدهم آن قدر بى منطق و ضعيف بود كه هم كيشان بى غرض و منصف پاپ نيز نتوانستند در برابر آن سكوت كنند، و بسيارى از آنان در برابر آن موضع گرفتند. براى نمونه به نامه مستدل و منطقى نماينده آشوريان ايران در مجلس شوراى اسلامى توجّه فرماييد:

 

به نام خدا

حضرت پاپ بنديكت شانزدهم

براى جامعه مسيحى و جهانى آشورى حيرت آور بود كه با برداشتى متفاوت و البتّه خصمانه همه باورهاى اسلام و مسلمانان جهان را به نقدى تند بكشانيد. در يادمان هست كه آن جناب بر مسندى تكيه داده است كه پاپ ژان پل دوم به عنوان نماد صلح و گفتمان بين اديان، نه تنها هرگز سخنى به گزاف عليه اسلام و مسلمانان نزد، كه حتّى مسلمانى ترك تبار كه به او شليك كرد، بخشود.

سُخره كردن جهاد و اسلام را دينى خشونت آميز خواندن، داورى

[ 90 ]

سؤال برانگيزى است كه در اين مقطع حسّاس از زمانه بى پروا بر زبان مى آوريد. مگر سلف شما نبود كه در بيانيه اى اثرگذار به مسيحيان يادآور شد كه حميّت و حمايت از دين را بايد از مسلمانان و خلوص و عبوديّت آنان بياموزند؟!

براى جامعه مسيحيان جهان حيرت آور است كه چگونه آن جناب به ياد سخنان تفرقه برانگيز امپراتور مسيحى بيزانس مانوئل دوم پلالوگوس در قرن هاى گذشته و زخم كهنه جنگ هاى صليبى كه جهان متمدّن امروز مرحمى بر آن گذاشته، جانى تازه مى بخشيد؟

اگر قرار است آن زخم هاى كهنه را باز كنيد، طبيعى است كه مسلمانان جهان هم از جنايات جنگجويان صليبى كليساى كاتوليك در قرون وسطى عليه ديگر مسيحيان، يهوديان و مسلمانان سخن بگويند.

ما آشورى ها به عنوان جامعه اى مسيحى كه به عنوان ملتى گسترده در شرق به هنگام ظهور مسيحيّت دين مسيحيّت را پذيرفته، قرن هاى متمادى در سرزمين هاى اسلامى و به ويژه ميهن مادرى مان ايران زيسته ايم، و هرگز به سبب باورهاى دينى مان مورد خشم و ستم مسلمانان نبوده، و حتّى از ارج و قربى ستودنى نزد اين هموطنان برخوردار بوده ايم.

ما در صدر اسلام به عنوان مسيحيان آشورى بيشترين داد و ستد فرهنگى و علمى را داشته، و بيشترين خدمات را به خلفاى اسلامى و

[ 91 ]

مسلمان ارائه داده ايم. اكنون كه زمانه گفتمان است و آن داد و ستد بين اديان در آغاز ظهور اسلام مى تواند نمادى زنده براى گفتمان ما باشد، دريغ كه نگاه آن جناب به دور از تمدّن پويا و پرتحرّك است.

ما با باورهايمان با دين مسيحى و به ويژه مذهب شرقى مان با ياد كليساى شرق، كه تا به امروز در ميهن مان ايران زنده مانده اند، زبانمان و خط مان مانده است آن هم در سرزمينى كه قرن ها با باور اسلام زيسته است، هرگز خشونت و خصمى كه از آن سخن مى رانيد، نه شنيده و نه ديده ايم، و اين به باور ما سخنى راستين نيست. ما همچون ديگر دين باوران و به ويژه مسلمانان به انتظاريم تا آن جناب از يك جامعه پوياى ميلياردى، پوزش بخواهيد كه اين خواست عيسى مسيح منجى مان است كه مى گويد: «در شادى و سوگ همسايه ات سهيم باش».

ما چون اين باوران ميلياردى در سوك اين داورى خصمانه ايم.

با احترام

يوناتن بت كليا

نماينده آشورى ها و كلدانى ها در مجلس شوراى اسلامى

و رييس دفتر آسيايى اتحاديه جهانى آشورى ها

25/6/1385

[ 92 ]

[ 93 ]

 

4ـ اشتباه است يا امر ديگرى؟!

ميزگرد بررسى ريشه ها و پيامدهاى اظهارات پاپ، با حضور دهها نفر از استادان و صاحب نظران برجسته حوزه و دانشگاه، از ساعت 18 لغايت 22 روز دوشنبه مورخه 17/7/85 در محلّ دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت امور خارجه برگزار شد، كه بخشى از آن از نظر خوانندگان عزيز مى گذرد:

مصطفى بروجردى، آخرين سفير ايران در واتيكان در سخنانى با اشاره به قسمت هايى از زندگينامه پاپ بنديكت شانزدهم و سابقه علمى و سياسى وى اظهار داشت: بنديكت شانزدهم رئيس مجمع دكترين ايمان بود و رئيس اين مجمع مى تواند پاپ بعدى را انتخاب كند، امّا چون خود وى رئيس اين مجمع بوده، خودش را به عنوان پاپ جديد بعد از مرگ پاپ ژان پل دوم انتخاب نموده است!

وى با اشاره به نگرانى پاپ جديد از ظهور و گسترش اسلام در اروپا و به خصوص در ايتاليا خاطرنشان كرد: ظرف 40 سال اخير جمعيّت مسلمانان دراروپا دو برابر شده، و اين باعث نگرانى بخش سياسى ـ امنيّتى، و بخش مذهبى حكمرانان اروپايى شده است.

[ 94 ]

به گفته بروجردى، دستگاه مسيحيّت با تمام امكاناتى كه براى تبليغ بكار برده امّا به اذعان خودشان نتوانسته توقّعات كليسا را برآورده كند، و اين خود عاملى است كه به نگرانى پاپ افزوده است.

وى با اشاره به ابعاد گسترش اسلام در ايتاليا خاطرنشان كرد: وسعت ايتاليا نصف ايران و جمعيّت آن 57 ميليون است و 437 راديوى كاتوليك در اين كشور تبليغات مى كنند، امّا به اعتراف خود مقامات كليسا هر روز از مراجعه مردم به كليسا كاسته مى شود. از اين طرف، بررسى هاى انجام شده نشان مى دهد كه ظرف 10 سال آينده ممكن است جمعيّت مسلمانان اين كشور به 50 ميليون نفر برسد، و اين است كه باعث نگرانى پاپ جديد شده است.

آخرين سفير ايران در واتيكان با بيان اينكه غرب سمبل اسلام را القاعده معرّفى مى كند تا بتواند در دل مردم اروپا نسبت به اسلام نفرت ايجاد كند، اظهار داشت: نكته ديگرى كه باعث نگرانى پاپ و دستگاه كليسا شده اين است كه در كنار رشد اسلام گرايى، كليساى كاتوليك شاهد گسترش روند الحاد و دين گريزى مسيحيان هم مى باشد.

در ادامه اين ميزگرد، (دانشمند فرزانه) آقاى خسروشاهى سفير اسبق ايران در واتيكان با بيان اينكه اهانت پاپ به اسلام نه شروع جنگ صليبى بلكه استمرار آن است، خاطرنشان كرد: در پروژه مقابله با اسلام، بخش فرهنگى و دينى اين پروژه به عهده پاپ گذاشته شده است، كما اينكه آقاى بوش هم دقيقاً سخنان ايشان را تأييد كرد.

[ 95 ]

وى با اشاره به سوابق پاپ جديد اظهار داشت: اين پاپ در جوانى عضو سازمان جوانان نازى بود و بعداً به كليسا پيوست و كشيش شد.

وى افزود: اينكه مى گويند سخنان پاپ ناشى از عدم اطّلاع وى از اسلام است، يك سخن عوامانه است و مطمئن باشيد يك پاپ بيش از خيلى ها مى داند كه نقاط قوت اسلام چيست.

خسروشاهى تأكيد كرد: اين پاپ در سابقه خود، رابطه با فاشيسم ايتاليا و نازيسم آلمان را در پرونده دارد، و مكاتبات وى با موسيلينى و هيتلر يك سند منتشر شده است.

وى با بيان اينكه همكارى پاپ قبلى با امپرياليسم آمريكا بسيار تنگاتنگ بوده است، اظهار داشت: در زمان حيات ژان پل دوم روزنامه هاى چپ ايتاليا مى نوشتند كه اين پاپ هر وقت مى خواهد در خصوص مسائل مهم جهانى اظهار نظر كند ابتدا گزارشات CIA را مى خواند.

سپس (استاد بزرگوار) محقّق داماد، رئيس دائرة المعارف بزرگ اسلام با بيان اينكه بايستى براى پاسخ به اظهارات پاپ از پاسخهاى كلامى فراتر رفت، اظهار داشت: عاجزانه پيشنهاد مى كنم براى پاسخ به پاپ راهى انتخاب شود كه بيشتر جنبه استراتژى عملى داشته باشد.

وى با بيان اينكه پاپ در سخنان خود اسلام را دينى بدون تعقّل معرّفى نموده است، اظهار داشت: براى پاسخ به اين سؤال بايد به پاپ محتويات ادبيّات اسلامى 1400 ساله و مطالعه آنها يادآورى شود.

[ 96 ]

بسيارى از متفكّرين غربى اعتراف كردند كه اسلام دين عقل گرايى است، و همين كه متفكّرين بزرگ اسلامى الگوى تمدن غربى شده اند و تمدن غربى وامدار عقل گرايى اسلامى است، خود جواب خوبى به ادّعاى پاپ است.

به گفته محقّق داماد، منهاى گسترش اسلام از نظر فيزيكى در دو قرن گذشته، كه موجبات نگرانى دنياى مسيحيت را فراهم آورده، مسلمان شدن متفكّرين بزرگ و فيلسوفان نامدار غربى، بر تمدّن غرب ضربه مهلكى زده است. براى فهم ابعاد اين ضربه مى توانيد تصوّر كنيد كه مثلا اگر بلاتشبيه علاّمه طباطبايى(رحمه الله) با آن مقام علمى و مذهبى اعلام مى كرد كه دين مسيحيّت را پذيرفته چه ضربه اى به مسلمانان و جامعه اسلامى وارد مى شد.

به گفته رئيس دائرة المعارف بزرگ اسلام، كسانى مثل «ولتر» و «كوربن» كه عقل گراى محض بودند مبهوت اسلام شدند، و كوربن مى گويد: «من عاشق اسلام عقلانى ايرانى هستم» و در نهايت مسلمان از دنيا مى رود.

وى با اشاره به احاديث و آيات مربوط به جهاد اظهار داشت: انديشمندان اسلامى بايد به بررسى اين آيات و روايات بپردازند، تا تكليف جامعه اسلامى با مسأله جهاد روشن شود.(1)


1 . كيهان، مورخ 31/7/85 .