نگاهى به ويژگيهاى دوران زمامدارى على عليه السلام
سخنرانى در كنگره چهارم نهج البلاغه فروردين ماه 1363 ه ش برابر با رجب 1404 ه ق تهران حسينيه ارشاد
[ 24 ]
بعد از يك دوران طولانى ركود و بى توجهى ، اين كتاب قيم و انسان ساز و جامعه ساز و بى نظير را مجددا مطرح و زنده كردند . از همه برادران و خواهرانى كه در اين مراسم شركت كرده چه از سراسر كشور و چه از خارج كشور صميمانه متشكرم خيلى براى اين بنده دلنشين بود ، اگر اين توفيق را پيدا مىكردم كه مثل يكى از شما مىتوانستم در جلسات اين كنگره ارزشمند شركت فعالى داشته باشم و مثل هميشه كه نهج البلاغه يكى از قبلههاى اميد فكرى ما بود و بسيارى از اوقاتمان به مطالعه آن مىگذشت و اين كتاب عزيز در حوزه تدريس و تدرس و فكر و مطالعه ما جايگاه عمدهاى داشت ، در اين محفل شريف علمى و ارزشمند هم مانند يك جستجوگر ، از اعماق اين اقيانوس عظيم بحثى را بررسى مىكردم و همه روزه در جلسات آن حاضر مىشدم .
اما حالا كه متأسفانه آن فراغت و فرصت نيست ، لازم مىدانم به همه شما برادران و خواهران ، و نيز به كسانى كه در اين مجلس حضور ندارند اما دل در گرو هدايت نهج البلاغه و امام على بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام داشته و دارند ، درباره اين كتاب قيّم و اثر جاودانه مطالبى را عرض كنم .
[ 25 ]
نهج البلاغه يعنى مجموعهاى كه به همت و تلاش سيد بزرگوار شريف رضى گرد آمده و بحمد اللّه تا امروز مرجع مراجعه و مطالعه خواص و انديشمندان بوده نه فقط محور معرفت و كار عمومى مردم شايد در تمام دورانى كه اين كتاب تأليف شده و به وجود آمده مانند امروز مورد نياز و متناسب با اوضاع زمان و مكان نبوده است . البته نهج البلاغه از جهات مختلف حائز اهميت است . شايد بشود گفت كه نهج البلاغه مجموعهاى است از عمدهترين مباحث و معارف اسلامى و همه آنچه براى يك انسان مسلمان و يك جامعه اسلامى لازم است در نهج البلاغه از آن سخنى و حرفى و اشارهاى يا بحثى و هدايتى هست : توحيد و عقايد اسلامى و اصول دين تا اخلاق و تهذيب و تزكيه نفسانى ، سياست ملك دارى و كيفيت اداره صحنههاى عظيم فعاليت اجتماعى تا تنظيم روابط اخلاقى و خانوادگى ، جنگ و سياست و حكمت و علم و . . .
ليكن مطالب اين كتاب كه در مجموع ، درس زندگى اجتماعى براى مسلمانهاست به طور مجرد از زندگى ، مطرح نشده است . گوينده اين كلمات رئيس مملكت ، حاكم و فرمانرواى بزرگى است كه سلطنت و حكومت او بر كشور پهناور و عظيمى گسترش داشته است . اين انسان بزرگ كه مسؤوليت ملكدارى و زمامدارى را هم بر دوش داشته با احساس اين مسؤوليت عظيم اين مطالب را بر زبان جارى كرده است . نهج البلاغه مانند گفتههاى حكيمى نيست كه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقعيتها و مسائل گوناگونى كه در يك جامعه ممكن است مطرح باشد ، مىنشيند و معارف اسلامى را بيان مىكند . بلكه سخنان انسانى است كه بار مسؤوليت اداره يك جامعه عظيم را بر دوش خود احساس مىكند و داناى دين و بصير به همه معارف اسلامى و قرآنى است و با دلى مالامال از معرفت ، و روحى بزرگ و در مقامى پر مسؤوليت ، با مردم روبرو مىشود ، با آنها حرف مىزند ، و به سؤالات و استفهامات آنها پاسخ مىدهد . اين است زمينه و موقعيت صدور نهج البلاغه ، و از اين جهت با همه رواياتى كه ما از ائمه معصومين ، عليهم السلام ، داريم فرق مىكند . ائمه اطهار « عليه السلام » در دوران حاكميتى كه مورد قبول خودشان باشد زندگى نمىكردند ، آنها در دوران اختناق به سر مىبردند . مسائل از ديدگاه يك حاكم و مسؤول اداره مملكت بر زبان آنها جارى نمىشد ، اما امير المؤمنين « عليه السلام » به عنوان يك حاكم اسلامى حرف مىزند و با
[ 26 ]
جامعهاى كه تحت اشراف و حكومت خود اوست سخن مىگويد ، و اين بخش بيشترين سخنانى است كه از امير المؤمنين « عليه السلام » در نهج البلاغه نقل شده است .
البته در كلمات آن حضرت سخنانى هم هست كه مربوط به دوران حكومت ايشان نيست .
ما امروز در همان شرايط قرار داريم ، شرايط كنونى جامعه اسلامى ما همان شرايط است ، البته روشن است كه نهج البلاغه مخصوص كشور ما نيست ، متعلق به همه دنياى اسلام است . و دنياى اسلام هم امروز در حال رسيدن به يك بيدارى و حيات دوباره اسلامى است .
در كشور ما و در جامعه ما اين انقلاب در سايه آموزشهاى امير المؤمنين « عليه السلام » و با اتكاء به قرآن و نهج البلاغه ، به پيروزى رسيده است . امروز تقريبا همان جامعه اسلامى و علوى تشكيل شده ، و همان شرايط تقريبا در بيشتر ابعاد در جامعه و كشور ما حكومت مىكند . امروز روز استفاده هر چه بيشتر از نهج البلاغه است . در اين زمينه توضيح بيشترى مىدهم .
حتى شرايط زندگى رسول اكرم « صلى اللّه عليه و آله و سلم » هم با شرايط زندگى دوران حكومت امير المؤمنين « عليه السلام » متفاوت است . در دوران رسول اكرم « صلى اللّه عليه و آله و سلم » جامعه ، جامعه اسلامى كامل عيار بود يعنى جهتگيرى جامعه همان جهت گيرى كاملا اسلامى بود . اما خصوصيتى كه از اول تا آخر دوران زندگى ده ساله پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » در دوران حكومت اسلامى وجود داشت ، اين بود كه در آن روز صف بنديها آشكار بود . شعارهاى اسلامى شعارهاى مشخص و واضح و تعيين كننده و مشخص كننده بود . جناح بنديهايى كه در جانب پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » قرار داشت جناح بندى واضح و آشكارى بود . معلوم بود كه دوست و دشمن كيست . حتى حركت نفاق كه در جامعه اسلامى از اول تشكيل حكومت اسلامى ،
حداقل از دوران زندگى پيامبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » در مدينه ، به وجود آمد ،
نمىتوانست آن طور كه نتيجه حركت نفاق هست جامعه را تحت تأثير قرار دهد . چون خود پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » حاضر بود . آياتى در اشاره به منافقين و افشاى احوال آنان نازل مىشد . منافقين تهديد و افشا مىشدند . خيلى از منافقان به وسيله
[ 27 ]
پيغمبر « صلى الله عليه و آله و سلم » شناخته و حتى به ديگران شناسانده مىشدند . حركات موذيانه نفاق انجام مىگرفت . اما بر مجموع جامعه اسلامى يك صراحت و يك حالت افشاگرى مسلط بود . كسانى كه در جنگ در برابر پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » شركت مىكردند ، دشمنانى بودند كه دشمنى آنها ، و ابعاد اين دشمنى ، و ميزان دورى و نزديكى آنها از اسلام معلوم بود . حتى معلوم بود يهود چقدر مخالف اسلامند ؟ قريش چقدر مخالف اسلامند ؟ و نيز قبائل ديگر . و بديهى است مسلمانان در اينكه كيفيت مبارزه آنان با اسلام و مسلمين چگونه است دچار حيرت و ترديد نبودند .