بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بازگشت به نهج البلاغه, تهران بنیاد نهج البلاغه ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     index - بازگشت به نهج البلاغه
     kh0001 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0002 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0003 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0004 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0005 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0006 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0007 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0008 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0009 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0010 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0011 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0012 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0013 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0014 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0015 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0016 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0017 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0018 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0019 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0020 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0021 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0022 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0023 - بازگشت به نهج البلاغه
 

 

 
 

حكومت در نهج البلاغه

سخنرانى در :

كنگره هزاره نهج البلاغه ( كنگره اول ) تهران : مدرسه عالى شهيد مطهرى ارديبهشت ماه 1360 ه ش برابر با رجب 1401 ه ق

[ 10 ]

مسأله حكومت در نهج البلاغه ، مانند دهها مسأله مهم ديگر زندگى ، در اين كتاب عظيم به شيوه‏اى غير از شيوه محققان و مؤلفان مطرح شده است . البته چنين نيست كه امير المؤمنين « عليه السلام » فصلى مستقل درباره حكومت باز كرده باشد و با ترتيب مقدماتى به نتيجه‏گيرى برسد . شيوه سخن او در اين باب هم ، مانند ابواب ديگر ،

شيوه‏اى حكيمانه است ، يعنى عبور از مقدمات و تأمل و تمركز بر روى نتيجه . نگاه امير المؤمنين « عليه السلام » به مسأله حكومت ، نگاه حكيم بزرگى است كه با منبع وحى پيوند نزديك دارد .

ديگر آنكه مسأله حكومت در نهج البلاغه ، به صورت يك بحث تجريدى نيست .

حضرت على « عليه السلام » با امر حكومت درگير بوده و به عنوان يك حاكم ، سخن گفته ،

به عنوان كسى كه با اداره كشور اسلامى ، با همه مشكلاتش و با همه مصيبتها و دردسرهايش روبرو بوده ، و به جوانب گوناگون اين مسأله رسيدگى كرده است . توجه به اين امر براى ما كه در شرايطى مشابه شرايط امير المؤمنين على « عليه السلام » قرار داريم ،

بسى آموزنده است . بنده با يك سير كوتاه در نهج البلاغه ، مسائلى را به عنوان رؤوس مطالب ، يادداشت كرده‏ام كه در اينجا عرضه مى‏دارم .

مسائل عمده‏اى كه بايد در اين زمينه مورد توجه قرار گيرد به قرار زير است :

[ 11 ]

حكومت در نهج البلاغه

معناى حكومت

ابتدا بايد ديد كه آيا « حكومت » از ديدگاه امام « عليه السلام » به همان معنايى است كه در فرهنگ متداول جهان كهن و جهان امروز از آن فهميده مى‏شود ؟ يعنى حكومت مترادف است با فرمانروايى ، سلطه ، تحكّم و احيانا برخوردارى حاكم يا حاكمان از امتيازاتى در زندگى ؟ يا نه ، « حكومت » در فرهنگ نهج البلاغه ، مفهوم ديگرى دارد ؟ در اين باب از چند كلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مى‏كنيم ، كه عنوان « امام » ، « والى » و « ولىّ امر » براى حاكم و عنوان « رعيّت » براى مردم از آن قبيل است .

ضرورت حكومت

مطلب بعدى ، مسأله ضرورت حكومت است . اين يك بحث است كه آيا براى جامعه انسانى ، وجود فرماندهى و حكومت ، امرى ضرورى است يا نه ؟ استنتاج از اين بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به اين نيست كه ما قبول كنيم حكومت براى جامعه لازم است ، بلكه نتيجه بحث ما در شيوه فرماندهى و در شيوه فرمانبرى و در اداره جامعه نيز مشخصات و خطوط ويژه‏اى ترسيم خواهد كرد .

منشأ حكومت

آيا منشأ حكومت از نظر نهج البلاغه چيست ؟ آيا امر طبيعى ، نژاد ، دودمان ، نسب ،

زور و اقتدار ( اقتدار طبيعى و يا اقتدار مكتسب ) است ؟ يا نه ، منشأ حكومت و آنچه به حكومت يك انسان يا يك جمع ، مشروعيت مى‏بخشد ، يك امر الهى يا يك امر مردمى است ؟

حكومت حق است يا تكليف ؟

مسأله چهارم اين است كه آيا حكومت كردن ، يك حق است يا يك تكليف ؟ حاكم حق حكومت دارد يا موظف است كه حكومت كند ؟ و كدام انسانى است كه مى‏تواند يا مى‏بايد حكومت كند ؟ از نظر نهج البلاغه ، حكومت هم حق است و هم وظيفه . براى آن كسى كه از شرايط و معيارها و ملاكهاى حكومت برخوردار است ، در شرايطى وظيفه است كه حكومت را قبول كند ، و نمى‏تواند اين بار را از دوش خود بر زمين بگذارد .

حكومت هدف است يا وسيله ؟

مسأله پنجم اين است كه آيا حكومت كردن براى فرد يا جمع حاكم ، يك هدف است يا يك وسيله ؟ و اگر وسيله است ، براى چه هدفى است ؟ حاكم به وسيله

[ 12 ]

حكومت ، مى‏خواهد به چه مقصدى برسد و جامعه را برساند ؟

حاكم و رعيت

مسأله ششم ، مسأله شورانگيز روابط حاكم و رعيّت است . اين روابط ، مبتنى بر چه مبنا و چه اساسى است ؟ آيا حقى يكجانبه است كه حاكم را بر گرده مردم سوار مى‏كند ؟

يا يك حق متقابل است ؟ از جمله اساسى‏ترين و پر معناترين و پر نتيجه‏ترين مباحث حكومت در نهج البلاغه ، همين مسأله است .

مردم و حكومت

مسأله هفتم ، مسأله مردم در حكومت است . بايد ببينيم كه در فرهنگ نهج البلاغه ،

مردم در برابر حكومت چه كاره‏اند ؟ تعيين كننده‏اند ؟ آغازگراند ؟ اختياردار تامّ‏اند ؟ هيچ كاره‏اند ؟ چه هستند ؟ اينها ظريفترين مسائلى است كه در نهج البلاغه عنوان شده است .

فرهنگهايى كه امروزه بر ذهنيّت مردم در بخشها و تقسيم بنديهاى مختلف سياسى حاكم است ، هيچكدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست .

نحوه برخورد با مردم

مسأله هشتم كه از لحاظ اصولى يك مسأله ثانوى ، اما از لحاظ عملى مسأله بسيار پرشور و پر اهميتى است ، نحوه برخورد دستگاه ادارى با مردم است . اجزاء و اعضاى حكومتى چگونه بايد با مردم برخورد كنند ؟ آيا طلبكار از مردمند ؟ آيا بدهكار به مردمند ؟ اخلاق دستگاه حكومت با مردم چگونه است ؟

رفتار حاكم با خود

مسأله نهم كه باز از آن مسائل بسيار جالب است ، رفتار حاكم نسبت به خويشتن است . آيا براى رفتار حاكم در جامعه ، محدوديتى وجود دارد ؟ آيا مى‏توان به حسن رفتار او با مردم بسنده كرد ؟ يا نه ، ما وراى نحوه ارتباط حاكم با مردم ، چيز ديگرى وجود دارد كه آن ، نحوه ارتباط حاكم با خود است ؟ زندگى شخصى حاكم چگونه بايد بگذرد و نهج البلاغه در اين مورد چه نظرى دارد ؟

شرايط حاكم

مسأله دهم ، شرايط حاكم است . چگونه انسانى بر طبق فتواى نهج البلاغه مى‏تواند بر جامعه بشرى حكومت كند ؟

[ 13 ]

اينها عناوين مسائلى است كه در نهج البلاغه آمده است و ما مى‏توانيم آنها را مطرح كنيم و مورد بحث قرار دهيم .