بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیدضیاء مرتضوی, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 - شناخت و مراعات حقوق ديگران
     03 - سلام و مصافحه
     04 - حخوشرويى و خوشخويى
     05 - مردم‏دارى
     06 - صله رحم
     07 - ديد و بازديد
     08 - آداب مهمانى و ضيافت
     09 - با همسايگا
     10 - سوغات و عيادت
     11 - حريم خانه و زندگى
     12 - مزاحمت
     13 - كارگشايى
     14 - رازدارى
     15 -
     16 - هنر گوش دادن
     17 - برخورد كريمانه
     18 -
     19 - بندگى و آزادگى
     20 - آيين دوستىنعمت «دوست‏»
     21 - ابراز دوستى
     22 - شوخى و مزاح
     23 - تشويق
     24 - تقدير و سپاس
     25 - سازگارى
     26 - برخورد با سالمندان
     27 - نقدپذيرى
     28 - صداقت
     29 - «فهرست منابع‏»
     fehrest - اخلاق معاشرت
 

 

 
 

برخورد كريمانه

هميشه عملهاى بزرگ و اقدامهاى والا، از سوى صاحبان‏روحهاى بلند سر مى‏زند. اينكه نيكى را به نيكى پاسخدهيم و به لبخندديگرى با لبخند پاسخ دهيم، رفتارى عادى است.

برخورد كريمانه، نشان دادن نوعى «مناعت طبع‏» و «بلند همتى‏» و«روحيه والا» است كه ديگران را هم تحت تاثيرقرار مى‏دهد. مثل آنكه‏بدى را با نيكى پاسخ بگويى و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.

فتوت و جوانمردى در برخورد، يكى از اين گونه «بزرگوارى‏»ها درمعاشرتهاست. «خود» را نديدن و براى«ديگران‏» در قاموس زندگى‏شخصى، جايى باز كردن و دلى به دست آوردن و تكيه‏گاهى براى يك‏بينوا گشتن!

ضعيفان و جوانمردان

صاحبان دلهاى شكسته، در پى مرهم‏گذار، چشم به اين سو و آن‏سو مى‏دوزند. غريبان بى‏پناه، در تنگناهاىزندگى در سايه همت وفتوت آزادمردان مى‏آرمند و مظلومان بلاديده، دل را با دست گرم ونوازشگر جوانمردانخوش مى‏سازند و به حمايت و يارى آنان دلگرم‏و اميدوارند.

اگر در جامعه، افراد آزاده‏اى نباشند كه عشق محرومان و ضعيفان‏را در دل دارند، ستمگران روزگار آنان راسياهتر مى‏كنند و بى‏دردان،تهيدستان را به روز سياه مى‏نشانند.

در عهد كهن، رمز و راز پيدايش گروههايى از «جوانمردان‏» و«عياران‏»، همين روحيه خدمت‏به همنوع و يارىبى‏دفاع و پناه بودن‏براى بى‏پناهان بوده است.

چه خوش سروده است مرحوم فيض كاشانى:

بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم.

انيس جان هم، فرسوده بيمار هم باشيم.

شب آيد، شمع هم گرديم و بهر يكدگر سوزيم.

شود چون روز، دست و پاى هم، در كار هم باشيم.

دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم.

دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشيم.

فتوت و جوانمردى، زيباترين آرايش يك انسان است. به فرموده‏امير مؤمنان(ع):

«ما تزين الانسان بزينة اجمل من الفتوة‏»; (1) .

انسان به هيچ زينتى، زيباتر از مروت و جوانمردى آراسته نشده‏است.

مفهوم فتوت

بى‏دردى و بى‏خيالى نسبت‏به وضع مردم و نياز و محروميت ومظلوميت آنان، از مردانگى و از مسلمانى به دوراست. از آن سو، غم‏مردم خوردن و حامى مظلوم بودن و يارى به بينوا رساندن، مسلمانى ومردانگى است.

آيين «رادمردى‏» حكم مى‏كند كه صاحبان قدرت و مكنت، دستى‏هم به سر و گوش محرومان بكشند و بازوىآنان را بگيرند و اززمين‏گيرى و خاك‏نشينى بلند كنند، عزت ببخشند و حرمت گزارند.اين، زكات توانايى وتوانگرى است!

«مردانگى‏»، صفت‏برجسته و ارزشمندى است كه به يك اجتماع‏زنده آبرو مى‏بخشد. بزرگوارى و كرامت نفس دربرخورد با ديگران،خصيصه آزادمردانى است كه از روى فتوت و جوانمردى، انديشه‏محرومان را در سرمى‏پرورانند و مهرشان را در دل. زندگى بى‏حضورچنين فرزانگانى، نه لذت دارد، نه زيبايى. جامعه‏اى كه ازجوانمردان‏خالى باشد، غبار مرگ بر چهره‏اش نشسته است.

اين سجيه و خصلت عملى، ريشه در درون و انديشه دارد و ازآنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرايت مى‏كند.امام على(ع)مى‏فرمايد:

«بعد المرء عن الدنية فتوة‏»; (2) .

جوانمردى، دور بودن انسان از پستى و فرومايگى است.

و ... فرومايگى چيست، جز زور و تحقير، بى‏حرمتى و تكبر،خودخواهى و حق‏كشى، كينه‏توزى و انتقام‏جويى،بخل و حسادت،سخت‏گيرى و بدرفتارى، بى‏وفايى و دروغ، نفاق و دو رنگى؟ ...

و مردانگى چيست، جز ايثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگى ونوازش، صبورى و تحمل، همت‏بلند و حسنخلق، يكرنگى ووفادارى، صداقت و دلجويى؟ ...

در ديد شما، «نامرد» و «پست‏» و «فرومايه‏» كيست؟ و مروت ومردانگى كدام است؟

خواجه عبدالله انصارى گويد:

«اگر بر روى آب روى، خسى باشى،

و اگر به هوا پرى، مگسى باشى،

دل به دست آر، تا كسى باشى!» (3) .

و خداوند، همين را مى‏پسندد و مى‏پذيرد و پاداش مى‏دهد، چرا كه‏دلهاى شكسته، جلوه‏گاه محبت‏خدا و اميدبه درگاه او است وجوانمردى، آرامش بخشيدن به آن دلهاست. به گفته مولانا:

هزار بار پياده طواف كعبه كنى.

قبول حق نشود گر دلى بيازارى (4) .

در حديثى، اميرالمؤمنين(ع) چارچوب و استخوان‏بندى مروت وجوانمردى را اين گونه برمى‏شمارد كهمى‏تواند معيارى براى هرشخص جهت ارزيابى ميزان فتوت خويش باشد:

«نظام الفتوة احتمال عثرات الاخوان و حسن تعهد الجيران‏»; (5) .

نظام مردانگى، تحمل لغزشهاى برادران و رسيدگى شايسته به‏همسايگان است.

برخى از نشانه‏ها

نه فتوت به ادعا است، نه جوانمردى به سخن! رفتار و عمل، شاهدمردى و نامردى هر انسان است. فتوت نيزتنها با عمل است كه مهرتاييد مى‏خورد و مقبول خاطرها مى‏گردد، نه با حرف و شعار.

بعضى از نشانه‏هاى رادمردان كه در روايات آمده، از اين قراراست:

1- عفو و گذشت.

روحهاى بزرگ، ظرفيت‏بخشايش و گذشت نيز دارند. اما افرادحقير و فرومايه، به سرعت در صدد انتقامبرمى‏آيند. به فرموده‏حضرت على(ع):

«ليس من شيم الكرام تعجيل الانتقام‏»; (6) .

شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسانهاى بزرگوارنيست.

باز هم از كلام حضرت امير(ع) بياموزيم:

«المبادرة الى العفو من اخلاق الكرام، المبادرة الى الانتقام من اخلاق‏اللئام‏»; (7) .

سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام‏گرفتن، از اخلاق فرومايگان.

2- آغاز به نيكى.

گاهى كسى از انسان چيزى مى‏طلبد، انسان هم پاسخ مى‏دهد.

ولى اخلاق جوانمردانه آن است كه حفظ آبروى ديگران كنى وپيش از سؤالشان، در رفع نيازشان بكوشى كه اينخصلت، مردانگى وفتوت است و نشانه كرامت روح. به تعبير حضرت على(ع):

«الكريم من بدء باحسانه‏»; (8) .

كريم، كسى است كه آغازگر نيكى باشد و شروع به احسان كند.

3- پاسخ بدى با نيكى.

اين رفتار نيز، روحيه‏اى والا و عفوى بزرگ مى‏خواهد كه اگرديگران بدى كردند و ناسزا گفتند و بى‏اعتنايىنمودند، تو خوبى كنى وادب و احترام نشان دهى و اگر از تو بريدند و قطع رابطه كردند، تو قطع‏رابطه نكنى وپيوندها را نگه دارى. در اينجا هم مناسب است اين كلام‏علوى آويزه گوشمان باشد:

«الكريم من جازى الاسائة بالاحسان‏»; (9) .

جوانمرد، كسى است كه بدى را با نيكى پاسخ دهد. آرى ... در عفو،لذتى است كه در انتقام نيست.

4- عفو با قدرت.

جوانمرد كسى است كه وقتى قدرت دارد و مى‏تواند انتقام بگيرد،درگذرد و عفو را پيشه خود سازد. على(ع)فرمود:

«الكريم اذا قدر صفح و اذا ملك سمح و اذا سئل انجح‏»; (10) .

جوانمرد و بخشنده كسى است كه:

- وقتى قدرت يابد، درگذرد و ببخشايد.

- و چون توانمند و مالك گردد، عطا كند و ببخشد،

- و آنگاه كه چيزى از او خواسته شود، نياز را برآورد.

5- غمخوارى محرومان.

جوانمردان به نيازمندان رسيدگى و نسبت‏به آنان حمايت ودلجويى مى‏كنند و خود را در راحت و رنج ديگرانشريك مى‏شمارند.

به قول سعدى:

تو كز محنت ديگران بى‏غمى.

نشايد كه نامت نهند آدمى.

«پورياى ولى‏»، از پهلوانان نامدار و عارفى كه از مردانگى اوحكايتهاى بسيارى زبانزد مردم است، (11) در يك رباعىچنين سروده‏است:

گر بر سر نفس خود اميرى، مردى.

ور بر دگرى نكته نگيرى، مردى.

مردى نبود فتاده را پاى زدن.

گر دست فتاده‏اى بگيرى، مردى (12) .

جوانمردى همان خوشخويى، بخشندگى، مردم‏نوازى و رسيدگى‏به بينوايان است و همه اينها به شكرانه قدرتو توانى كه پروردگار عطاكرده است. به گفته حافظ:

اى صاحب كرامت! شكرانه سلامت.

روزى تفقدى كن، درويش بينوا را.

تماشاى جلوه‏هاى فتوت و بزرگوارى و «برخورد كريمانه‏» در آينه‏رفتار بزرگان و اسوه‏ها، تماشايى‏تر است.نمونه‏هايى از اين رفتارهاى‏زيبا و نمونه‏هاى تاريخى تقديم شما مى‏شود.

در مكتب جوانمردان و كريمان

فتوت و جوانمردى، يكى از شاخصه‏هاى «برخورد كريمانه‏» درمعاشرتهاى اجتماعى است. از آنجا كه ذكرنمونه‏هاى عينى در اخلاق ورفتار جوانمردان، تاثيرگذارتر است، به چند نمونه تاريخى از رفتاراولياء دين اشارهمى‏شود.

اما براى اينكه ذهنيت آماده‏ترى داشته باشيم، به كلامى از حضرت‏امير(ع) در اين مورد استناد مى‏كنيم كهفرمود:

«ثلاثة هن المروءة: جود مع قلة، و احتمال من غير ذلة و تعفف عن المسالة‏»; (13) .

مروت سه چيز است:

- بذل و سخاوت، در عين تنگدستى.

- تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى.

- عفاف ورزيدن از سؤال و طلب.

به قول صائب تبريزى:

دست طلب چو پيش كسى مى‏كنى دراز.

پل بسته‏اى كه بگذرى از آبروى خويش.

مساله مناعت طبع، دورى از سؤال و طلب و طرح نكردن‏نيازمندى با اين و آن نيز از نشانه‏هاى تعالى روح استو آنان كه صورت‏خود را با سيلى سرخ نگه مى‏دارند و فقر و تنگدستى خويش را به‏خاطر حفظ آبرو، با ديگران درميان نمى‏گذارند، از اين گروهند.

و اما نمونه‏هاى تاريخى:

تاريخ اسلام و شرح حال بزرگان، اندوخته‏هاى فراوانى ازمروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد كه هر كدامدرسى از «فتوت‏»است و تابلويى است كه چشم دل را به سوى خود جذب مى‏كند. در اين‏بخش به چند نمونهاشاره مى‏شود:

1- پيامبر(ص) و «پيمان جوانمردان‏».

از فرازهاى برجسته دوران جوانى رسول خدا(ص) پيش ازبعثت، شركت و عضويت او در پيمانى بود كه عده‏اى ازجوانمردان‏قريش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به‏«حلف‏الفضول‏» معروف شد. اين گروه،خود را ملزم و متعهد مى‏دانستندكه به استغاثه و استمدادهاى بى‏پناهانى كه به حقشان تجاوز مى‏شودپاسخدهند. پيامبر خدا(ص) از اين پيمان به عظمت و نيكى و با افتخارياد مى‏كرد و هرگز حاضر نبود به هيچ قيمتآن را بشكند. (14) .

2- رسول خدا(ص) و «عفو عمومى‏».

نمونه ديگر بزرگوارى و مروت و مداراى پيامبر(ص)، حتى‏نسبت‏به دشمنان سرسخت‏خويش، اعلان «عفوعمومى‏» بود كه نسبت‏به مردم مكه داشت. در سال «فتح مكه‏» كه مسلمانان پيروزمندانه واردمكه شدند، با آنكهمكيان، آن حضرت و مسلمانان را بسيار آزرده بودندو چندين بار براى نابودى اسلام، لشكركشى كرده بودند وخودمشركان نيز، خويش را مستحق هر گونه انتقامجويى مى‏ديدند، اماانتظار كرم و بزرگوارى هم داشتند.رسول خدا(ص) همه را بخشود. (15) وبا جمله «اذهبوا فانتم الطلقاء» - برويد، آزاديد - همه را عفو كرد و آب عفووگذشت‏بر آتش كينه‏ها ريخت. اين گونه برخورد با دشمن نيز، نشان‏روحيه والاى او بود.

3- على(ع) در ميدان نبرد خندق.

رادمردى على(ع) در تاريخ، نمونه است و نمونه‏هايش نيز فراوان.در جنگ خندق، وقتى با رقيب شجاعىهمچون «عمرو بن‏عبدود» درافتاد و او را به هلاكت رساند، چون خواهر «عمرو» كنار كشته برادرش‏آمد و ديد كهزره قيمتى او بر تنش باقى است، پرسيد: قاتل او كيست؟گفتند: على بن‏ابى‏طالب. آنگاه گفت: او را هماوردىبزرگوار وجوانمرد كشته است. سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند، به اين‏مضمون: اگر كشنده عمرو، كسىجز «على‏» بود، همواره بر برادرم‏مى‏گريستم; ولى چه كنم كه قاتل او كسى است كه از قتل او، عيب وعارى بر«عمرو» نيست. (16) .

4- مروت على(ع) با قاتل خود.

اميرالمؤمنين(ع) با آنكه مى‏دانست قاتلش «ابن‏ملجم‏» است، امامتعرض او نشد و قصاص قبل از جنايت نكرد.مردانگى را به حدى‏رساند كه به فرزندش امام مجتبى(ع) فرمود: او كه اكنون در اختيارشماست، با او مداراكنيد و اگر من از دنيا رفتم، تنها يك ضربت‏به اوبزنيد. و دستور داد از شير و غذاى خودش به او هم بدهند. (17) اين گونه‏حتى دشمنان و اسيران را مورد محبت و مروت قرار مى‏داد. به قول‏شهريار:

بجز از على كه گويد به پسر كه: قاتل من.

چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا.

همين فتوتهاى على(ع) بود كه او را ملقب و مفتخر به «لا فتى الاعلى ...» ساخت.

5- با سپاه معاويه.

در جنگ صفين، وقتى سپاه معاويه بر نهر فرات دست‏يافتند،ياران على(ع) را از برداشتن آب جلوگيرى كردند.خطر بى‏آبى سپاه‏حضرت را تهديد مى‏كرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلام‏بر دشمن تاختند و فراترا تصرف كردند. آنان مى‏توانستند مقابله به‏مثل كنند و سپاه معاويه را با تشنگى به هلاكت‏برسانند. اما على(ع)فرمود تا جايى را باز بگذارند تا لشكريان معاويه هم بتوانند از آب‏فرات بردارند. (18) اين نيز نمونه‏اى از جوانمردىمولى، حتى در برخوردبا لشكريان متجاوز شام و دشمنى همچون معاويه بود.

6- عاشورا، جلوه‏گاه مروت.

حماسه عاشورا، سراسر درس كرامت و بزرگوارى و جلوه‏اى ازبرخوردهاى كريمانه اهل‏بيت(ع) با ديگران بود.وقتى سپاه تشنه حرآمدند و راه را بر امام(ع) بستند، حسين بن‏على(ع) دستور داد همه آن‏گروه هزار نفرى وحتى اسبهايشان را هم سيراب كنند. (19) .

روز عاشورا، همين حر بن‏يزيد، وقتى تصميم گرفت از سپاه باطل‏جدا شود و به حسين بن‏على(ع) بپيوندد، اماماو را پذيرفت و خطاى‏گذشته‏اش را ناديده گرفت. حر به آغوش جوانمردى امام حسين(ع)پناه آورد و توبه كرد،توبه‏اش هم قبول شد. (20) .

حسين بن‏على(ع) به سپاه كوفه فرمود: «اگر دين نداريد، لااقل آزادمردباشيد.» خود او كه روح بلند و خصلتجوانمردى داشت، دشمن را هم‏به داشتن مردانگى و پرهيز از هجوم به زنان و كودكان بى‏دفاع، فرامى‏خواند.

علمدار رشيد و وفادارش حضرت ابوالفضل(ع) نمونه اعلاى‏فتوت و جوانمردى بود، بويژه آنجا كه لب تشنه برفرات وارد شد ومشك را از آب پر كرد و خواست از آب زلال آن بنوشد كه ياد تشنگى‏امام حسين(ع) و كودكانخيام، مانع از آن شد و به خود خطاب كرد: اى‏نفس! پس از حسين زنده نباشى! او و يارانش در آستانه مرگ وشهادتندو تو مى‏خواهى آب سرد بنوشى؟ ... آب را بر روى آب ريخت و لب‏تشنه از فرات بيرون آمد و به شهادترسيد. (21) .

حضرت ابوالفضل، پهلوانى در ميدان فتوت و نام‏آورى از دودمان‏غيرت و رادمردى بود.

به دريا پا نهاد و خشك‏لب بيرون شد از دريا.

مروت بين، جوانمردى نگر، غيرت تماشا كن.

7- امام حسن(ع) و مرد شامى.

مردى شامى كه در اثر تبليغات معاويه، دشمن اهل‏بيت(ع) بود، درمدينه امام مجتبى(ع) را ديد و شروع كرد بهناسزاگويى و لعنت و ... آن‏حضرت نيز هيچ نمى‏گفت. سخنانش كه تمام شد حضرت رو به او كرد،سلام داد ولبخند زد و فرمود: گويا غريب هستى! اگر از ما چيزى‏بخواهى مى‏دهيم، اگر راهنمايى بخواهى، رهنمونمى‏شويم، اگربخواهى بارت را به مقصد مى‏رسانيم. اگر گرسنه‏اى، سيرت مى‏كنيم،اگر برهنه‏اى، تو رامى‏پوشانيم، اگر نيازمندى بى‏نيازت مى‏كنيم، اگررانده شده و بى‏پناهى، پناهت مى‏دهيم، اگر حاجتى دارى برمى‏آوريم،اگر به منزل ما بيايى، تا وقتى كه بخواهى بروى، مهمانت مى‏كنيم و ...

مرد شامى كه اين سخنان را شنيد و اين برخورد را ديد، گريست، وگفت: شهادت مى‏دهم كه تو جانشين خدا درزمينى. خدا داناتر است كه‏رسالت‏خود را كجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورترين‏اشخاص بوديد، امااينك تو محبوب‏ترين فرد در نظر منى. آنگاه به‏خانه امام(ع) رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداراناهل‏بيت(ع)گرديد. (22) اين معجزه رفتار كريمانه است كه حتى دشمن را به دوست‏تبديل مى‏سازد.

8- امام سجاد(ع) و جوانمردى.

هشام بن‏اسماعيل، يكى از دولتمردان اموى و حاكم مدينه بود كه‏در دوران حكومتش ستمهاى بسيار بخصوصبر علويان و بزرگ آنان‏امام سجاد(ع) كرده بود. وقتى عزل شد، به فرمان حاكم جديد او راجلوى خانه «مروانحكم‏» نگه داشته بودند كه هر كس از او ستم ديده ياناروا شنيده است، بيايد و تلافى كند.

شهيد مطهرى مى‏نويسد: «خود هشام، بيش از همه نگران على‏بن‏الحسين و علويون بود. با خود فكر مى‏كردانتقام على بن‏الحسين در مقابل آن‏همه ستمها و سب و لعنها نسبت‏به پدران بزرگوارش كمتر از كشتن نخواهدبود. ولى‏از آن طرف، امام به علويون فرمود: خوى ما بر اين نيست كه به افتاده، لگد بزنيم و ازدشمن پس از آنكهضعيف شد انتقام بگيريم. بلكه برعكس، اخلاق ما اين است كه‏به افتادگان كمك و مساعدت كنيم.

هنگامى كه امام با جمعيت انبوه علويين به طرف هشام بن‏اسماعيل مى‏آمد،رنگ در چهره وى باقى نماند. هرلحظه انتظار مرگ را مى‏كشيد. ولى برخلاف‏انتظار وى، امام طبق معمول كه مسلمانى به مسلمانى مى‏رسد، باصداى بلندفرمود: «السلام عليكم‏» و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم كرده، به او فرمود: اگركمكى از منساخته است، حاضرم. بعد از اين جريان، مردم مدينه هم شماتت‏به اورا موقوف كردند.» (23) .

سخن از جوانمردى و رفتار كريمانه با دوست و دشمن، بويژه درسيره پيشوايان مكتبى و اصحاب آنان دامنه‏اىوسيع دارد.

اين بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه به‏پايان مى‏بريم كه نشانگر روح بلند آن حضرتاست و تجلى شخصيت‏كريمانه كه در نيايش او مشهود است:

«خدايا! ... بر پيامبر و دودمانش درود فرست و توفيق ده و يارى كن در برابركسى كه با من ناراستى مى‏كند،خيرخواهانه رفتار كنم، كسى را كه از من دورى‏مى‏گزيند، به نيكى پاداش دهم، و هر كه مرا محروم مى‏سازد، بهاو عطا و بخشش‏كنم، و هر كه با من قطع رابطه مى‏كند، صله رحم كنم، هر كه مرا غيبت مى‏كند،نيكيهايش راياد كنم، نعمت را سپاس گويم و از بديها در گذرم ... .» (24) .

اميد است كه گوشه‏اى از اين گونه رفتار كريمانه و اخلاق و منش‏بزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگيهاىما نيز جلوه يابد و چهره‏جامعه و معاشرتهاى مردم را زيبا سازد.

پى‏نوشتها:

1) غررالحكم، چاپ دانشگاه، ج‏6، ص‏96.

2) همان، ج‏3، ص‏260.

3) مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص‏35.

4) كليات شمس، جزء 6، ص‏298.

5) غرر الحكم، ج‏6، ص‏185.

6) همان، ج‏5، ص‏81.

7) ميزان الحكمه، ج‏8، ص‏367.

8) همان، ص‏365.

9) همان.

10) غررالحكم، ج‏7، ص‏346.

11) فرهنگ فارسى (معين)، بخش اعلام.

12) چكيده انديشه‏ها، ج‏2، ص‏257.

13) ميزان‏الحكمه، ج‏9، ص‏113.

14) فروغ ابديت، ج‏1، ص‏151.

15) مغازى واقدى، ج‏2، ص‏835.

16) زندگانى حضرت محمد، رسولى‏محلاتى، ص‏453.

17) بحارالانوار، ج‏42، ص‏289.

18) شرح ابن‏ابى‏الحديد، ج‏3، ص‏331.

19) حياة الامام الحسين، ج‏3، ص‏74.

20) اعيان الشيعه،ج‏1، ص‏603.

21) مقتل الحسين، مقرم، ص‏336.

22) مناقب، ابن‏شهر آشوب، ج‏4، ص‏19.

23) داستان راستان، ج‏1، ص‏74 (داستان: لگد به افتاده).

24) صحيفه سجاديه، دعاى‏20 (مكارم الاخلاق) ... سددنى لان اعارض ...