برخورد كريمانه
برخورد كريمانه
هميشه عملهاى بزرگ و اقدامهاى والا، از سوى صاحبانروحهاى بلند سر مىزند. اينكه نيكى را به نيكى پاسخدهيم و به لبخندديگرى با لبخند پاسخ دهيم، رفتارى عادى است.
برخورد كريمانه، نشان دادن نوعى «مناعت طبع» و «بلند همتى» و«روحيه والا» است كه ديگران را هم تحت تاثيرقرار مىدهد. مثل آنكهبدى را با نيكى پاسخ بگويى و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.
فتوت و جوانمردى در برخورد، يكى از اين گونه «بزرگوارى»ها درمعاشرتهاست. «خود» را نديدن و براى«ديگران» در قاموس زندگىشخصى، جايى باز كردن و دلى به دست آوردن و تكيهگاهى براى يكبينوا گشتن!
ضعيفان و جوانمردان
صاحبان دلهاى شكسته، در پى مرهمگذار، چشم به اين سو و آنسو مىدوزند. غريبان بىپناه، در تنگناهاىزندگى در سايه همت وفتوت آزادمردان مىآرمند و مظلومان بلاديده، دل را با دست گرم ونوازشگر جوانمردانخوش مىسازند و به حمايت و يارى آنان دلگرمو اميدوارند.
اگر در جامعه، افراد آزادهاى نباشند كه عشق محرومان و ضعيفانرا در دل دارند، ستمگران روزگار آنان راسياهتر مىكنند و بىدردان،تهيدستان را به روز سياه مىنشانند.
در عهد كهن، رمز و راز پيدايش گروههايى از «جوانمردان» و«عياران»، همين روحيه خدمتبه همنوع و يارىبىدفاع و پناه بودنبراى بىپناهان بوده است.
چه خوش سروده است مرحوم فيض كاشانى:
بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم.
انيس جان هم، فرسوده بيمار هم باشيم.
شب آيد، شمع هم گرديم و بهر يكدگر سوزيم.
شود چون روز، دست و پاى هم، در كار هم باشيم.
دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم.
دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشيم.
فتوت و جوانمردى، زيباترين آرايش يك انسان است. به فرمودهامير مؤمنان(ع):
«ما تزين الانسان بزينة اجمل من الفتوة»; (1) .
انسان به هيچ زينتى، زيباتر از مروت و جوانمردى آراسته نشدهاست.
مفهوم فتوت
بىدردى و بىخيالى نسبتبه وضع مردم و نياز و محروميت ومظلوميت آنان، از مردانگى و از مسلمانى به دوراست. از آن سو، غممردم خوردن و حامى مظلوم بودن و يارى به بينوا رساندن، مسلمانى ومردانگى است.
آيين «رادمردى» حكم مىكند كه صاحبان قدرت و مكنت، دستىهم به سر و گوش محرومان بكشند و بازوىآنان را بگيرند و اززمينگيرى و خاكنشينى بلند كنند، عزت ببخشند و حرمت گزارند.اين، زكات توانايى وتوانگرى است!
«مردانگى»، صفتبرجسته و ارزشمندى است كه به يك اجتماعزنده آبرو مىبخشد. بزرگوارى و كرامت نفس دربرخورد با ديگران،خصيصه آزادمردانى است كه از روى فتوت و جوانمردى، انديشهمحرومان را در سرمىپرورانند و مهرشان را در دل. زندگى بىحضورچنين فرزانگانى، نه لذت دارد، نه زيبايى. جامعهاى كه ازجوانمردانخالى باشد، غبار مرگ بر چهرهاش نشسته است.
اين سجيه و خصلت عملى، ريشه در درون و انديشه دارد و ازآنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرايت مىكند.امام على(ع)مىفرمايد:
«بعد المرء عن الدنية فتوة»; (2) .
جوانمردى، دور بودن انسان از پستى و فرومايگى است.
و ... فرومايگى چيست، جز زور و تحقير، بىحرمتى و تكبر،خودخواهى و حقكشى، كينهتوزى و انتقامجويى،بخل و حسادت،سختگيرى و بدرفتارى، بىوفايى و دروغ، نفاق و دو رنگى؟ ...
و مردانگى چيست، جز ايثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگى ونوازش، صبورى و تحمل، همتبلند و حسنخلق، يكرنگى ووفادارى، صداقت و دلجويى؟ ...
در ديد شما، «نامرد» و «پست» و «فرومايه» كيست؟ و مروت ومردانگى كدام است؟
خواجه عبدالله انصارى گويد:
«اگر بر روى آب روى، خسى باشى،
و اگر به هوا پرى، مگسى باشى،
دل به دست آر، تا كسى باشى!» (3) .
و خداوند، همين را مىپسندد و مىپذيرد و پاداش مىدهد، چرا كهدلهاى شكسته، جلوهگاه محبتخدا و اميدبه درگاه او است وجوانمردى، آرامش بخشيدن به آن دلهاست. به گفته مولانا:
هزار بار پياده طواف كعبه كنى.
قبول حق نشود گر دلى بيازارى (4) .
در حديثى، اميرالمؤمنين(ع) چارچوب و استخوانبندى مروت وجوانمردى را اين گونه برمىشمارد كهمىتواند معيارى براى هرشخص جهت ارزيابى ميزان فتوت خويش باشد:
«نظام الفتوة احتمال عثرات الاخوان و حسن تعهد الجيران»; (5) .
نظام مردانگى، تحمل لغزشهاى برادران و رسيدگى شايسته بههمسايگان است.
برخى از نشانهها
نه فتوت به ادعا است، نه جوانمردى به سخن! رفتار و عمل، شاهدمردى و نامردى هر انسان است. فتوت نيزتنها با عمل است كه مهرتاييد مىخورد و مقبول خاطرها مىگردد، نه با حرف و شعار.
بعضى از نشانههاى رادمردان كه در روايات آمده، از اين قراراست:
1- عفو و گذشت.
روحهاى بزرگ، ظرفيتبخشايش و گذشت نيز دارند. اما افرادحقير و فرومايه، به سرعت در صدد انتقامبرمىآيند. به فرمودهحضرت على(ع):
«ليس من شيم الكرام تعجيل الانتقام»; (6) .
شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسانهاى بزرگوارنيست.
باز هم از كلام حضرت امير(ع) بياموزيم:
«المبادرة الى العفو من اخلاق الكرام، المبادرة الى الانتقام من اخلاقاللئام»; (7) .
سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقامگرفتن، از اخلاق فرومايگان.
2- آغاز به نيكى.
گاهى كسى از انسان چيزى مىطلبد، انسان هم پاسخ مىدهد.
ولى اخلاق جوانمردانه آن است كه حفظ آبروى ديگران كنى وپيش از سؤالشان، در رفع نيازشان بكوشى كه اينخصلت، مردانگى وفتوت است و نشانه كرامت روح. به تعبير حضرت على(ع):
«الكريم من بدء باحسانه»; (8) .
كريم، كسى است كه آغازگر نيكى باشد و شروع به احسان كند.
3- پاسخ بدى با نيكى.
اين رفتار نيز، روحيهاى والا و عفوى بزرگ مىخواهد كه اگرديگران بدى كردند و ناسزا گفتند و بىاعتنايىنمودند، تو خوبى كنى وادب و احترام نشان دهى و اگر از تو بريدند و قطع رابطه كردند، تو قطعرابطه نكنى وپيوندها را نگه دارى. در اينجا هم مناسب است اين كلامعلوى آويزه گوشمان باشد:
«الكريم من جازى الاسائة بالاحسان»; (9) .
جوانمرد، كسى است كه بدى را با نيكى پاسخ دهد. آرى ... در عفو،لذتى است كه در انتقام نيست.
4- عفو با قدرت.
جوانمرد كسى است كه وقتى قدرت دارد و مىتواند انتقام بگيرد،درگذرد و عفو را پيشه خود سازد. على(ع)فرمود:
«الكريم اذا قدر صفح و اذا ملك سمح و اذا سئل انجح»; (10) .
جوانمرد و بخشنده كسى است كه:
- وقتى قدرت يابد، درگذرد و ببخشايد.
- و چون توانمند و مالك گردد، عطا كند و ببخشد،
- و آنگاه كه چيزى از او خواسته شود، نياز را برآورد.
5- غمخوارى محرومان.
جوانمردان به نيازمندان رسيدگى و نسبتبه آنان حمايت ودلجويى مىكنند و خود را در راحت و رنج ديگرانشريك مىشمارند.
به قول سعدى:
تو كز محنت ديگران بىغمى.
نشايد كه نامت نهند آدمى.
«پورياى ولى»، از پهلوانان نامدار و عارفى كه از مردانگى اوحكايتهاى بسيارى زبانزد مردم است، (11) در يك رباعىچنين سرودهاست:
گر بر سر نفس خود اميرى، مردى.
ور بر دگرى نكته نگيرى، مردى.
مردى نبود فتاده را پاى زدن.
گر دست فتادهاى بگيرى، مردى (12) .
جوانمردى همان خوشخويى، بخشندگى، مردمنوازى و رسيدگىبه بينوايان است و همه اينها به شكرانه قدرتو توانى كه پروردگار عطاكرده است. به گفته حافظ:
اى صاحب كرامت! شكرانه سلامت.
روزى تفقدى كن، درويش بينوا را.
تماشاى جلوههاى فتوت و بزرگوارى و «برخورد كريمانه» در آينهرفتار بزرگان و اسوهها، تماشايىتر است.نمونههايى از اين رفتارهاىزيبا و نمونههاى تاريخى تقديم شما مىشود.
در مكتب جوانمردان و كريمان
فتوت و جوانمردى، يكى از شاخصههاى «برخورد كريمانه» درمعاشرتهاى اجتماعى است. از آنجا كه ذكرنمونههاى عينى در اخلاق ورفتار جوانمردان، تاثيرگذارتر است، به چند نمونه تاريخى از رفتاراولياء دين اشارهمىشود.
اما براى اينكه ذهنيت آمادهترى داشته باشيم، به كلامى از حضرتامير(ع) در اين مورد استناد مىكنيم كهفرمود:
«ثلاثة هن المروءة: جود مع قلة، و احتمال من غير ذلة و تعفف عن المسالة»; (13) .
مروت سه چيز است:
- بذل و سخاوت، در عين تنگدستى.
- تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى.
- عفاف ورزيدن از سؤال و طلب.
به قول صائب تبريزى:
دست طلب چو پيش كسى مىكنى دراز.
پل بستهاى كه بگذرى از آبروى خويش.
مساله مناعت طبع، دورى از سؤال و طلب و طرح نكردننيازمندى با اين و آن نيز از نشانههاى تعالى روح استو آنان كه صورتخود را با سيلى سرخ نگه مىدارند و فقر و تنگدستى خويش را بهخاطر حفظ آبرو، با ديگران درميان نمىگذارند، از اين گروهند.
و اما نمونههاى تاريخى:
تاريخ اسلام و شرح حال بزرگان، اندوختههاى فراوانى ازمروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد كه هر كدامدرسى از «فتوت»است و تابلويى است كه چشم دل را به سوى خود جذب مىكند. در اينبخش به چند نمونهاشاره مىشود:
1- پيامبر(ص) و «پيمان جوانمردان».
از فرازهاى برجسته دوران جوانى رسول خدا(ص) پيش ازبعثت، شركت و عضويت او در پيمانى بود كه عدهاى ازجوانمردانقريش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به«حلفالفضول» معروف شد. اين گروه،خود را ملزم و متعهد مىدانستندكه به استغاثه و استمدادهاى بىپناهانى كه به حقشان تجاوز مىشودپاسخدهند. پيامبر خدا(ص) از اين پيمان به عظمت و نيكى و با افتخارياد مىكرد و هرگز حاضر نبود به هيچ قيمتآن را بشكند. (14) .
2- رسول خدا(ص) و «عفو عمومى».
نمونه ديگر بزرگوارى و مروت و مداراى پيامبر(ص)، حتىنسبتبه دشمنان سرسختخويش، اعلان «عفوعمومى» بود كه نسبتبه مردم مكه داشت. در سال «فتح مكه» كه مسلمانان پيروزمندانه واردمكه شدند، با آنكهمكيان، آن حضرت و مسلمانان را بسيار آزرده بودندو چندين بار براى نابودى اسلام، لشكركشى كرده بودند وخودمشركان نيز، خويش را مستحق هر گونه انتقامجويى مىديدند، اماانتظار كرم و بزرگوارى هم داشتند.رسول خدا(ص) همه را بخشود. (15) وبا جمله «اذهبوا فانتم الطلقاء» - برويد، آزاديد - همه را عفو كرد و آب عفووگذشتبر آتش كينهها ريخت. اين گونه برخورد با دشمن نيز، نشانروحيه والاى او بود.
3- على(ع) در ميدان نبرد خندق.
رادمردى على(ع) در تاريخ، نمونه است و نمونههايش نيز فراوان.در جنگ خندق، وقتى با رقيب شجاعىهمچون «عمرو بنعبدود» درافتاد و او را به هلاكت رساند، چون خواهر «عمرو» كنار كشته برادرشآمد و ديد كهزره قيمتى او بر تنش باقى است، پرسيد: قاتل او كيست؟گفتند: على بنابىطالب. آنگاه گفت: او را هماوردىبزرگوار وجوانمرد كشته است. سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند، به اينمضمون: اگر كشنده عمرو، كسىجز «على» بود، همواره بر برادرممىگريستم; ولى چه كنم كه قاتل او كسى است كه از قتل او، عيب وعارى بر«عمرو» نيست. (16) .
4- مروت على(ع) با قاتل خود.
اميرالمؤمنين(ع) با آنكه مىدانست قاتلش «ابنملجم» است، امامتعرض او نشد و قصاص قبل از جنايت نكرد.مردانگى را به حدىرساند كه به فرزندش امام مجتبى(ع) فرمود: او كه اكنون در اختيارشماست، با او مداراكنيد و اگر من از دنيا رفتم، تنها يك ضربتبه اوبزنيد. و دستور داد از شير و غذاى خودش به او هم بدهند. (17) اين گونهحتى دشمنان و اسيران را مورد محبت و مروت قرار مىداد. به قولشهريار:
بجز از على كه گويد به پسر كه: قاتل من.
چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا.
همين فتوتهاى على(ع) بود كه او را ملقب و مفتخر به «لا فتى الاعلى ...» ساخت.
5- با سپاه معاويه.
در جنگ صفين، وقتى سپاه معاويه بر نهر فرات دستيافتند،ياران على(ع) را از برداشتن آب جلوگيرى كردند.خطر بىآبى سپاهحضرت را تهديد مىكرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلامبر دشمن تاختند و فراترا تصرف كردند. آنان مىتوانستند مقابله بهمثل كنند و سپاه معاويه را با تشنگى به هلاكتبرسانند. اما على(ع)فرمود تا جايى را باز بگذارند تا لشكريان معاويه هم بتوانند از آبفرات بردارند. (18) اين نيز نمونهاى از جوانمردىمولى، حتى در برخوردبا لشكريان متجاوز شام و دشمنى همچون معاويه بود.
6- عاشورا، جلوهگاه مروت.
حماسه عاشورا، سراسر درس كرامت و بزرگوارى و جلوهاى ازبرخوردهاى كريمانه اهلبيت(ع) با ديگران بود.وقتى سپاه تشنه حرآمدند و راه را بر امام(ع) بستند، حسين بنعلى(ع) دستور داد همه آنگروه هزار نفرى وحتى اسبهايشان را هم سيراب كنند. (19) .
روز عاشورا، همين حر بنيزيد، وقتى تصميم گرفت از سپاه باطلجدا شود و به حسين بنعلى(ع) بپيوندد، اماماو را پذيرفت و خطاىگذشتهاش را ناديده گرفت. حر به آغوش جوانمردى امام حسين(ع)پناه آورد و توبه كرد،توبهاش هم قبول شد. (20) .
حسين بنعلى(ع) به سپاه كوفه فرمود: «اگر دين نداريد، لااقل آزادمردباشيد.» خود او كه روح بلند و خصلتجوانمردى داشت، دشمن را همبه داشتن مردانگى و پرهيز از هجوم به زنان و كودكان بىدفاع، فرامىخواند.
علمدار رشيد و وفادارش حضرت ابوالفضل(ع) نمونه اعلاىفتوت و جوانمردى بود، بويژه آنجا كه لب تشنه برفرات وارد شد ومشك را از آب پر كرد و خواست از آب زلال آن بنوشد كه ياد تشنگىامام حسين(ع) و كودكانخيام، مانع از آن شد و به خود خطاب كرد: اىنفس! پس از حسين زنده نباشى! او و يارانش در آستانه مرگ وشهادتندو تو مىخواهى آب سرد بنوشى؟ ... آب را بر روى آب ريخت و لبتشنه از فرات بيرون آمد و به شهادترسيد. (21) .
حضرت ابوالفضل، پهلوانى در ميدان فتوت و نامآورى از دودمانغيرت و رادمردى بود.
به دريا پا نهاد و خشكلب بيرون شد از دريا.
مروت بين، جوانمردى نگر، غيرت تماشا كن.
7- امام حسن(ع) و مرد شامى.
مردى شامى كه در اثر تبليغات معاويه، دشمن اهلبيت(ع) بود، درمدينه امام مجتبى(ع) را ديد و شروع كرد بهناسزاگويى و لعنت و ... آنحضرت نيز هيچ نمىگفت. سخنانش كه تمام شد حضرت رو به او كرد،سلام داد ولبخند زد و فرمود: گويا غريب هستى! اگر از ما چيزىبخواهى مىدهيم، اگر راهنمايى بخواهى، رهنمونمىشويم، اگربخواهى بارت را به مقصد مىرسانيم. اگر گرسنهاى، سيرت مىكنيم،اگر برهنهاى، تو رامىپوشانيم، اگر نيازمندى بىنيازت مىكنيم، اگررانده شده و بىپناهى، پناهت مىدهيم، اگر حاجتى دارى برمىآوريم،اگر به منزل ما بيايى، تا وقتى كه بخواهى بروى، مهمانت مىكنيم و ...
مرد شامى كه اين سخنان را شنيد و اين برخورد را ديد، گريست، وگفت: شهادت مىدهم كه تو جانشين خدا درزمينى. خدا داناتر است كهرسالتخود را كجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورتريناشخاص بوديد، امااينك تو محبوبترين فرد در نظر منى. آنگاه بهخانه امام(ع) رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداراناهلبيت(ع)گرديد. (22) اين معجزه رفتار كريمانه است كه حتى دشمن را به دوستتبديل مىسازد.
8- امام سجاد(ع) و جوانمردى.
هشام بناسماعيل، يكى از دولتمردان اموى و حاكم مدينه بود كهدر دوران حكومتش ستمهاى بسيار بخصوصبر علويان و بزرگ آنانامام سجاد(ع) كرده بود. وقتى عزل شد، به فرمان حاكم جديد او راجلوى خانه «مروانحكم» نگه داشته بودند كه هر كس از او ستم ديده ياناروا شنيده است، بيايد و تلافى كند.
شهيد مطهرى مىنويسد: «خود هشام، بيش از همه نگران علىبنالحسين و علويون بود. با خود فكر مىكردانتقام على بنالحسين در مقابل آنهمه ستمها و سب و لعنها نسبتبه پدران بزرگوارش كمتر از كشتن نخواهدبود. ولىاز آن طرف، امام به علويون فرمود: خوى ما بر اين نيست كه به افتاده، لگد بزنيم و ازدشمن پس از آنكهضعيف شد انتقام بگيريم. بلكه برعكس، اخلاق ما اين است كهبه افتادگان كمك و مساعدت كنيم.
هنگامى كه امام با جمعيت انبوه علويين به طرف هشام بناسماعيل مىآمد،رنگ در چهره وى باقى نماند. هرلحظه انتظار مرگ را مىكشيد. ولى برخلافانتظار وى، امام طبق معمول كه مسلمانى به مسلمانى مىرسد، باصداى بلندفرمود: «السلام عليكم» و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم كرده، به او فرمود: اگركمكى از منساخته است، حاضرم. بعد از اين جريان، مردم مدينه هم شماتتبه اورا موقوف كردند.» (23) .
سخن از جوانمردى و رفتار كريمانه با دوست و دشمن، بويژه درسيره پيشوايان مكتبى و اصحاب آنان دامنهاىوسيع دارد.
اين بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه بهپايان مىبريم كه نشانگر روح بلند آن حضرتاست و تجلى شخصيتكريمانه كه در نيايش او مشهود است:
«خدايا! ... بر پيامبر و دودمانش درود فرست و توفيق ده و يارى كن در برابركسى كه با من ناراستى مىكند،خيرخواهانه رفتار كنم، كسى را كه از من دورىمىگزيند، به نيكى پاداش دهم، و هر كه مرا محروم مىسازد، بهاو عطا و بخششكنم، و هر كه با من قطع رابطه مىكند، صله رحم كنم، هر كه مرا غيبت مىكند،نيكيهايش راياد كنم، نعمت را سپاس گويم و از بديها در گذرم ... .» (24) .
اميد است كه گوشهاى از اين گونه رفتار كريمانه و اخلاق و منشبزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگيهاىما نيز جلوه يابد و چهرهجامعه و معاشرتهاى مردم را زيبا سازد.
پىنوشتها:
1) غررالحكم، چاپ دانشگاه، ج6، ص96.
2) همان، ج3، ص260.
3) مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص35.
4) كليات شمس، جزء 6، ص298.
5) غرر الحكم، ج6، ص185.
6) همان، ج5، ص81.
7) ميزان الحكمه، ج8، ص367.
8) همان، ص365.
9) همان.
10) غررالحكم، ج7، ص346.
11) فرهنگ فارسى (معين)، بخش اعلام.
12) چكيده انديشهها، ج2، ص257.
13) ميزانالحكمه، ج9، ص113.
14) فروغ ابديت، ج1، ص151.
15) مغازى واقدى، ج2، ص835.
16) زندگانى حضرت محمد، رسولىمحلاتى، ص453.
17) بحارالانوار، ج42، ص289.
18) شرح ابنابىالحديد، ج3، ص331.
19) حياة الامام الحسين، ج3، ص74.
20) اعيان الشيعه،ج1، ص603.
21) مقتل الحسين، مقرم، ص336.
22) مناقب، ابنشهر آشوب، ج4، ص19.
23) داستان راستان، ج1، ص74 (داستان: لگد به افتاده).
24) صحيفه سجاديه، دعاى20 (مكارم الاخلاق) ... سددنى لان اعارض ...