بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زکات برای همه, احمد محسنى گرکانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     zakat0001 -
     zakat0002 -
     zakat0003 -
     zakat0004 -
     zakat0005 -
     zakat0006 -
     zakat0007 -
     zakat0008 -
     zakat0009 -
     zakat0010 -
     zakat0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

جهاد اكبر 
در كتاب وسائل الشيعه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است : ان النبى (صلى الله عليه وآله ) بعث سرية (284) فلما رجعواقال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر،فقيل يا رسول الله ما الجهاد الاكبر؟ قال جهاد النفس (285)
پيامبر معظم اسلام (صلى الله عليه وآله ) گروهى از مسلمان ها را به جهاد روانه كرد،چون با خستگى و كوفتگى بازگشتند، فرمود: آفرين به جمعى كه جهاد اصغر را انجامدادند، ولى وظيفه ديگرى بعهده آنهاست و آن جهاد اكبر است كه باقى مانده است . عرضكردند يا رسول الله جهاد اكبر كدام است ؟ فرمود: جهاد بانفس .
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در كلام كوتاهى مى فرمايد: الجاهد من جاهد نفس (286) مجاهد واقعى كسى است كه با هوس ها و تمايلات نفسانى خود مبارزهكند.
دادن زكات در راه خدا، مبارزه با هوس هاى نفسانى و جنگ و ستيز با شيطان مى باشد وعلامتش اين است كه قبل از پرداختن زكات ، زكات دهنده به شدت زير فشار و وسوسهشيطان قرار مى گيرد ولى هنگامى كه زكات را پرداخت و بر شيطان پيروز شد، احساسسبكى و راحتى مى كند.
اما اين به اين معنى نيست كه شيطان اگر در يك مورد شكست خورد، از اغواء و گمراه كردنبندگان خدا دست بردار باشد، مى بينيم شيطان مكنون خاطر خود را در برابر خداوندمتعال آشكار مى نمايد و مى گويد: به عزتت سوگند همه را گمراه مى كنمقال فبعزتك لاغوينهم اجمعين (287) از اين گفتار ابليس با آوردننون تاءكيد و كلمه اجمعين در آيه فهميده مى شود كه او نهايتپافشارى را در تصميم خويش دارد و تا آنجا كه قدرت و توانايى داشته باشد مىخواهد از راه هاى مختلف همه را به بدبختى بكشاند و در دام گمراهى بيندازد، اما متوجهاين حقيقت بوده كه با همه ترفندهايش تعدادى از بندگان مخلص خدا را نمى تواندبفريبد و تحت تاءثير و وسوسه هاى خود قرار دهد، لذا به اين واقعيت اقرار مى كند كههمه را به ضلالت و گمراهى مى افكنم مگر بندگان با اخلاص تو را كه نمى توانماغواء كنم الا عبادك منهم المخلصين (288) مبارزين با شيطان در اين ميداننبرد، مجاهدين فى سبيل الله كه از گمراهى شيطان در امانند
نمونه اى از جهاد اكبر در قرآن 
قرآن مجيد صحنه هاى مهيج و مختلفى از جهان و مبارزه با نفس را در رابطه با پيامبران واولياى الهى بيان مى كند، از جمله داستان حضرت يوسف و عشق سرشار زليخا به آنحضرت است كه همسر عزيز مصر تصمصم به كامجويى از يوسف گرفت و لقد همتبه (289) زليخا قصد او را كرد و يوسف نيز اگر علم و آگاهى و تربيتانسانى (مقام عصمت ) نداشت مانند آن زن تصميم مى گرفت . در آيه شريفه مى فرمايد: و هم بها لولا ان راى برهان ربه (290) و يوسف هم اگر برهانپروردگار را نيم ديد همچون زليخا قصد مى كرد آرى اگردليل روشن و محكم خداوند كمك نمى كرد. يوسف به همسر عزيز نزديك مى شد و قصد وىمى نمود ولى جون پيامبر مجاهد است ، عصمت دارد و هرگز قصد گناه نمى كند، حقا حضرتيوسف از اين طوفان سالم بدر آمد و به جهاد اكبر موفق شد و از ميدان مبارزه با نفس امارهرو سفيد بيرون آمد. چرا كه خود را به خدا سپرده و از او كمك خواسته بود كه بدامشيطان نيفتد و به وسوسه او گرفتار نشود. اين يك شاخه قوى و نمونه بارز جهاداكبر در قرآن است كه مشروح داستان در تفسير سوره يوسف آمده است .
انفاق مال ، جهاد اكبر است  
يك شاخه ديگر جهاد اكبر، انفاق مال در راه خدا و مبارزه با حبمال است جاى ترديد نيست كه مال نزد مردم از محبوبيت خاصى برخوردار است ، جدا شدن ازمحبوب ، كار آسانى نيست ، زكات و خمس دادن براى خدا، جهان با نفس است ، در حيث پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله ) خوانديم كه آن را جهاد اكبر معرفى فرمود، كه از جهاد بادشمن بزرگ تر است چه ، هنگامى بر دشمن پيروز مى گرديم ، كه جهاد اكبر به حقيقتدر وجودمان تبلور پيدا كرده باشد.
آنچه در روايات مى خوانيم : كه با دادن زكات ،مال خود را از خطر نابودى محافظت كنيد. تنها حفظمال هدف نيست بلكه مقدمه اى است كه با اداى زكات ، خمس و صدقه ، جسم و جانتان راپاكيزه كنيد و از دست برد دشمن مكار حفظ نماييد. و از پيروى هواى نفس آن را به رهايند.
بنابراين هر كس وجوهات مالى خود را همچون زكات و خمس ، با طيب نفس و خوشدلىبپردازد، علاوه بر بهره گيرى از بركات مادى و ثمرات آن ، روح و روان خود را ازآلايش پاك كرده و موجب پوشش گناهان و آزادى و آتش دوزخ مى گردد.
نتيجه آنكه پرداختن واجبات مالى ، سلامت روح انسان را تضمين مى كند، گرچه درزندگى اجتماعى هم مى تواند آثار مادى داشته باشد ولى از نظر خودسازى و پرورشمكتب تربيتى كه فلسفه وجودى انفاق است و آثار بالنده و آن و موجب بركت درمال و تندرستى است منافاتى ندارد.
در اين حديث ارزنده كه ابى امامه از پيامبر معظم اسلام (صلى الله عليهوآله ) نقل كرده مى خوانيم كه آن حضرت در اجتماع مسلمانان فرمود: ايها الناسانه لانى بعدى و لا امة بعد كم فاعبدوا ربكم و صلوا خمسكم و صوموا شهر كم وحجوا بيتربكم و ادوا زكاة اموالكم طيبة بها انفسكم و اطيعوا ولاة امركم تدخلوا جنة ربكم(291)
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرموده : اى مردم به حقيقت (بدانيد) پيامبرى بعد از منديگر نخواهد آمد و نيز بعد از شما هما امتى (به نام امت اسلام ) نخواهد بود (قدر و شاءنخود را بشناسيد) پروردگارتان را پرستش ‍ كنيد، نماز پنجگانه به جا آوريد ماهرمضان روزه بگيريد، حج و زيارت مكه معظمه را انجام دهيد، زكات اموالتان را بپردازيدجانتان پاك و پاكيزه مى گردد، از فرمانروايانتان پيروى كنيد، به بهشتپروردگارتان رهسپار مى شويد، آرى بال خصوصرسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرموده زكات بدهيد به سبب آن گوهرجانتان از آلودگى پاك مى شود. در نهج ابلاغه آمده است : همانا خداوند نماز و زكات راقرين يكديگر قرار داده است (تا براى مسلمان ها اهميت زكات نسبت به بقيه واجبات معلومگردد اهميت تا اين اندازه است كه كرارا در جاى قرآن موضوع نماز و زكات در كنار هم بهچشم مى خورد و شش آيه مخصوص حكم زكات مستقلا آمده است .
انفاق سبب پاكى جامعه مى شود 
انفاق امرى همگانى مى باشد كه بخش مهم زندگى و سلامت اجتماع به آن بستگى دارد،اسلام براى پيش رفت بسيارى از امور به انفاق مادى و معنوى در برنامه هاى اجتماعيشتكيه كرده و آن را مورد تاءكيد قرار داده است . در آهى نهم سوره منافقون خداوند فرموده :
اى مؤ منان اموال و فرزندانتان شما را زياد خداغافل نكند، آن كس كه غفلت كند زيان كار است . سپس مى فرمايد: و انفقوا ممارزقناكم (292) از آنچه روزيتان كرده ايم انفاق دارد.
آيه مباركه به دو نكته اشاره دارد.
اول : برقرارى ارتباط مؤ منان از طريق بندگى با خداوندمتعال كه اين ارتباط با غفلت از خدا قطع مى شود.
دوم : رابطه نزديك و مستمر با خلق خدا از راه بخشش و كمك به بى نوايان ، ارتباط ودوستى بيناانسان ها در حقيقت پيوند با خداست .
جمله مما رزقناكم گوياى آن است كه همه روزى ها و نعمت ها از آن خداست و ازامواهب دائمى اوست . انسان بخشنده بايد خوشحال باشد كه خدا او را امين دانسته تا امانتاو را به بندگان محتاج بدهد و از بركات و نتايج احسانش در هر دو جهان بهره مند گردد.اسلام مى خواهد تفكر و فرهنگ انفاق در بين جامعه مسلمين رواج پيدا كند و مسلمانان به آنايمان و اعتقاد راسخ داشته باشند، تا روح آنها ازبخل و حسد پاك شود و زندگى آلوده تنازع بقا را به زندگى مبتنى بر تعاون وهمبستگى مبدل نمايند.
در آيه 29 سوره فاطر مى خوانيم : ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور
آنان كه كتاب الهى را (با تفكر و انديشه اى كه منشاءعمل صالح گردد) مى خوانند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به آنها روزى كرديمپنهان و آشكار (در راه خدا) انفاق مى كنند، به اميد تجارت (پرسودى ) هستند كه نابودىو كسادى در آن راه ندارد.
بديهى است نماز، مظهر عمل صالح و پرستشى است كه انسان را به خدا نزديك مى كند،انفاق ، مظهر اعمالى است كه انسان را با خلق خدا ارتباط مى دهد.
مؤ منين گاهى مخفيانه انفاق مى كنند كه اين نشانه اخلاصكامل آنان است و اخلاص نشانه پاكى روح و فضيلت آنها مى باشد و گاهى آشكار انجاممى دهند تا مشوق ديگران باشند و تعظيم شعائر مذهبى كنند و شيطان را نااميد نمايند. درروايت آمده : زكات را آشكارا بدهيد. اولا معلوم است كه زكات واجب است و از باب اداى تكليفمستحب است علنى داده شود تا فرهنگ زكات دادن ترويج گردد ثالثا اثر تشويقى همدارد.
پاكسازى اجتماع 
يكى از شاخه هاى مهم انفاق در اسلام ، زكات مى باشد با استفاده از قرآن كريم وروايات اهل بيت (عليه السلام ) زكات يكى از واجبات قطعى و ضرورى اسلام به شمارمى رود، از مواردى كه انفاق بر اسنان واجب مى شود، زكات است ، زكات كه در معنى ،پاكيزگى و بركت و نمومال را در بر دارد و پاك كنندهاموال مى باشد چرا كه زكات چرك مال است ، همانگونه كه چرك را از بدن بايد دور كرد،مال را هم از چرك بايد پاك كرد زكات ، مالى است كه به حكم شرع از طلا و نقره و شترو گاو و گوسفند و گندم و جو و مويز و خرما كه به حد نصاب برسد، به دستورى كهدر فته اسلام عين شده ، مكلف بايد به مستحقات بپردازد.
عمل به دستور زكات ، عامل مهمى است براى سالم سازى و پاك سازى بدنه اجتماع و نيزموجب سعادت و حسن عاقبت فرد در آخرت مى گردد و بلاخره آنچه مطلوب و محبوب دنيا وآخرت انسان مى باشد، در اين فريضه الهى نهفته شده است ، زكات نياز مستمندان رامرتفع مى سازد، قانون زكات مى خواهد، مال اغنياء پاك شود و شكم فقراء سير گردد،تا چشم طمع به مال اغنياء نداشته باشند و دست خيانت به سوى آنان دراز ننمايند و باخوش بينى و محبت به آنها و اموالشان بنگرند.
وابستگى انسان به مال و صحت  
دو چيز است كه براى بشر قابل توجه و حائز اهميت است و پيوسته بهدنبال آن در تلاش است و براى نيل به آن سعى و كوشش فراوان مى كند.
1- تندرستى
2- به دست آوردن ثروت و سرمايه
آدمى فطرتا به اين دو علاقه مند است تا جايى كه توجه به متاع دنيا و تفكر و تكاثرآن ، او را بشدت به خود مشغول ساخته است قرآن مجيد چه زيبا اين مطلب را بيان فرموده :
الهكم التكاثر (293) تفاخر و زيادى و ثروت ومال دنيا شما را به خود مشغول كرده است . اهل دنيا براى رسيدن به اهداف مادى خودبرنامه هايى طرح كرده ، راه هاى زشت و زيبايى براىنيل به آرزوى خود پيموده اند و الگوهاى خوب و بد، در اين راه مشخص كرده اند.
اسلام ضمن تاءييد اين معنى و اينكه دلبستگى انسان بهمال و سلامتى ، امرى فطرى و سرنوشت ساز است ، راه رسيدن به آن را به پيروان خودتعليم داده تا با پيمودن آن راه ، به مطلوب خود يعنى به ثروت و سلامتى مورد علاقهاش برسد اما تا جايى كه به قيمت از دست دادن ارزش ها و انكار آفريدگار و مقدساتتمام شود. كسى كه با حرص و ولع تمام ، در پى جمعمال و اندوختن سرمايه مى رود و تمام عمر خود را در اين راه صرف مى نمايد مورد تاءييددر اسلام نمى باشد. درست است كه اسلام دين كار و فعاليت است و از پيروان خودخواسته است كه از زير كار شانه خالى نكنند و براى رسيدن به زندگى با عزت .شرافتمندانه در پى كار و كاسبى بروند. اما اين امر تا جايى صحيح قلمداد مى شود كهبه ايمان و عمل صالح و شايسته لطمه اى وارد نسازد.
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: حضرت موسى بن عمران به پيشگاه خداىمتعال گفت بارالها ! كداميك از بندگانت نزد تو مبغوض ترند؟ فرمود: آن كسى كه در شبمانند مردارى باشد و در روز عمرش به بطالت بگذرد ودنبال كار نرود. (294)
به هر حال از راه كار و كوشش و برنامه ريزى صحيح مى توان به ثروت رسيد، اسلاممى خواهد ثروتى كه از دسترنج مسلمان فراهم مى شود پاك باشد، محفوظ بماند و روبه زيادى و افزايش رود و از نظر جمسى نيز بدن سالم بماند
اولياى گرامى اسلام براى انكه زحمات مسلمانها هدر نرود ومال و جانشان سالم بماند.
اوليا گرامى اسلام براى اينكه زحمات مسلمان ها هدر نرود ومال و جانشان سالم بماند دستوراتى داده اند.
قال امير المؤ منين (عليه السلام ): اذا اردت ان يثرى الله مالك فزكه و اذا اردتان يصح بدنك فاكثر من الصدقة . (295)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: هرگاه خواستى مالت زياد شود زكات بده وهرگاه خواستى خدا بدانت راسلامت بدارد، صدقه زياد بده .
مقصود از جلمه ان يثرى الله مالك فزكه اين است كه اگر مى خواهىمال و ثروت فراوان به دست آورى آن را از حرام پاك كن و انى همان آثار دنيوى واجتماعى پاكيزه كردن مال و انفاق در راه خداست ، كه گذشته از آثار دنيوى ، ثمرات ونتايج اخروى نيز در بردارد و موجب پاك شدن از گناه و رسيدن به مقامات عاليه ابدىمى شود.
از آيات قرآن استفاده مى شود كه خداوند در برابر انفاق كردن مؤ منان ، مقدار بسيار زيادبر آن مى افزايد، مانند بذرى كه در زمين آماده ، افشانده شود و آبيارى صحيح گردد،خدا آن را نمو مى دهد و مضاعف مى كند و به صاحب آن بر مى گرداند. چنانكه در آيهشريفه آمده است : من ذالذى يقرض ‍ الله حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة. (296)
كيست كه خدا قرض نيكويى دهد تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند.
اضعاف جمع ضعف (بر وزن شعر) و به معنى دو برابر ياچند برابر كردند چيزى است ، علاوه بر اين كلمه كثيره تاءييد بيشترىاست بر اينكه وقتى خدا از بندگان قرض مى گيرد مؤ كدا با چندين برابر اضافهبرمى گرداند.
جمله اى كه در ذيل آيه فوق آمده و الله بقبض و يبصط و اليه ترجعونگوياى اين نكته است كه تصور نكنيد انفاق و بخشش در راه خدااموال شما را كم مى كند چرا كه وسعت و فراوانى و محدوديت و تنگى معيشت شما به خداست.
امور خود را با دادن زكات بيمه كنيد 
زندگى جامعه مترقى و آرمانى ، آن است كه از اثبات و اقتصاد سالم برخودار باشد،هرگاه سرمايه مملكت در سطح كلان دچار آفت هايى همچون آتش ‍ سوزى ، ضايعات وتلفات زمينى ، هوايى ، دريايى ، زيان هاى ناشى از سوء مديريت و يا تلفات زمينى ،هوايى ، دريايى ، زيان هاى ناشى از سوء مديريت و ياتحمل ضررهاى فاحش از راه سلطه پذيرى سياست هاى استعمارى خناس هاى بين الملىگرديد، قطعا آن كشور به تباهى و سقوط افتاده است . در اين مواقع است كه ناصحيندلسوز و كاردان ، مديران لايق و بصير جامعه براى نجات كشور با نهايت فداكارى تامرز ايثار و شهادت پيش ‍ مى روند تا از سقوط كشور و ملت جلوگيرى بهعمل آورند و اينگونه حوادث ويرانگر ار جبران نمايند. دنياى امروز براى پيش گيرى وجلوگيرى از زيان ها، تدابير بسيارى به كار برده و برنامه هايى را به كار گرفتهولى به نتيجه مطلوب دست نيافته است .
اما اسلام قاطعانه و با اطمينان خاطرت به دنيا اعلان مى دارد يكى ازعوامل مهم بازدارنده نابودى سرمايه ها، ندادن زكات است و آثار منفى و زيان بخش آن راروشن كرده همانطور كه حفظ اموال و فراوانى آن رابه پرداخت زكات و پاك كردنمال مى داند، تباهى و نابودى آن را نيز بر اثر ندادن زكات اعلام كرده است .
اولياى گرامى اسلام ، راز و رمز از بين رفتنمال را در هر منطقه اى كه باشد (در زمين يا دريا) علتى جز منع زكات نمى داند.
قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ماهلكمال فى بر و لابحر الا لنع الزكاة منه فحصنوا الموالكم بالزكاة و داووا مرضاكمبالصدقة و استدفعوا البلاء بالدعاء (297)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: هيچ مالى در زمين و دريا نابود نمى شود، مگر بهخاطر ندادن زكات ، سپس به مخاطبين مى فرمايد: اموالتان را با زكات محافظت كنيد،بيمارانتان را با صدقه درمان نماييد و موج هاى بلا را با دعا دفع كنيد.
پيام اميرالمؤ منين (عليه السلام )، پيام عامى است كهمشمول مرور زمان نمى گردد. اين پيام بيشتر به خواسته هاى دنياى بشريت توجه دارد،گرچه عمل به اين حديث شريف ثواب و پاداش اخروى هم دارد.
اين حديث مبارك مژده اى است به كسانى كه پيوسته بهدنبال ازدياد ثروت هستند، از بيمارى رنج مى برند و يا از حوادث غير منتظره خوف دارند:
1- با دادن زكات مال شما بيمه مى شود.
2- با دادن صدقه بيمارانتان مداوا مى گردد.
3- با دعا و توسل به پيشگاه خداوند متعال از امواچ بلا و حوادث ناگهانى در امان خواهيدبود. عمل به دستورات دينى علاوه بر اينكه اثر مادى در زندگى انسان مى گذارد، دربعد معنوى نيز بسيار اثر بخش است و نيتجه تربيتى دارد و نفس را از آلودگى بهصفاترذيله پاك مى گرداند و به سعادت مى رساند.
فقرزدايى زكات  
خداوند براى محرومين جامعه ، در اموال ثروتمندان حقى قرار داده ، اگر آن حق بهصاحبانش داده نشود. نظم اجتماع به هم مى خورد و سبب دشمنى فقراء نسبت به اغنياء مىگردد.
در قرآن شريف . مى خوانيم : و الذين فى اموالهم حق معلومللسائل و المحروم (298) كسانى كه خداوند در اموالشان براىسائل و محروم حق معلومى معين فرموده است ، محرومين را در ثروت اغنياء مشاركت داده و سهمىبر ايشان مقرر داشته است ، حضرت صادق (عليه السلام ) فرموده : خداوند بينمال و ثروت ثروتمندان و فقراءشركت قرار داده است . (299)
اغنياء حق ندارند در مال شركت ، بدون رضاى شريك خود تصرف نمايند. خداوند محرومينرا در ثروت اغنياء مشاركت داده و يك دهم مالى كه به طورمعمول به نصاب زكات رسيده از آن تهى دستان ، درماندگان و فىسبيل الله قرار داده است و يك پنجم اموالى كهمشمول خمس گرديده به صاحبان آن يعنى حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء و ساداتاختصاص ‍ داده است .
بنابراين يكى از شركا به مقتضاى قانون شركت ، بدون رضاى شريك ديگر، حق ندارددر مال مشترك تصرف بنمايد، مگر به اذن حاكم شرع ، فقهاء عظظام فرموده اند: هر گاهانسان گندم ، جو، خرما يا انگور را بخرد و بداند فروشنده ، زكات آن را نداده است ،معامله نسبت به مقدار زكات باطل است مگر اينكه حاكم شرع اجازه دهد. در اين صورت قيمتمال مرود زكاترا از فروشنده مى گيرد و اگر اجازه ندهد، زكات را از خريدار مى گيرد ودر صورتى كه خريدار قيمت آن را به فروشنده داده ، حق دارد از او بگيرد.(300)حضرت امام در تحريرالوسيله مى فرمايد: براى مالك تصرف درمال زكات جايز نسبت ، اگر تصرفى كرد كه مستلزم از بين بردن حق صاحبان زكات شدمثلا آن فروخت ، ضامن است . فلايبوزاللمالك التصرف فى النصاب تصرفامعدما لحقهم ولو فعل ضمن (301)
برنامه اولياى گرامى اسلام در امور مالى اين است كه بين فقراء و سرمايه داران ،فاصله به اصطلاح طبقاتى نباشد و يا دست كم بهحداقل برسد، فاصله اى كه اغنياء به طور كلى ازحال مستمندان بى خبر باشند و يا اگر خبر دارند بى اعتنا از كنار آن بگذرند و آنها را درگرفتارى و حوائج زندگى كمك ننمايند، در اين هنگام است كه ظلمت فقر، سايه شوم ونكبت بار خود را بر فضاى جامعه مى گستراند و آرامش و امنيت را مى گيرد، آيا بهتر نيستكه قانون درخشان قرآن جاى وعده هاى خيالى و پوچ شيطان را كه فقر آفرين استبگيرد؟ و كاروان بشريت را از دلهرگى و اضطراب برهاند؟
به اين ترتيب اسلام مى گويد اگر دستورالعمل زكات در سراسر كشورهاى اسلامىجامعه عمل بپوشد و فرهنگ زكات و ماليات اسلامى ، به عنوان يك فريضه الهى وقانون حتمى الاجراء در بين امت اسلامى پياده شود، اغنياء حق فقراء را زير نظر ولى امرمسلمين ادا كنند، چه كلبه هاى تاريك كه روشن مى شود و نابسامانيهاى خانواده هاىپريشان به سامان مى رسد؟ اضافه بر اين ، آثار فراوانى همچون عطوفت و محبت بينطبقه فقير و غنى را همراه خواهد داشت و سايه مرگبار فقر و كابوس وحشت ناك آن از سرفقراء بر چيده خواهد شد و مشكل فقر عمومى و بيكارى بهشكل كنونى كه بر دوش حكومت ها سنگين مى كندحل مى گردد. اسلام اين است را ممكن و عملى دانسته ، جاى انكار آن نيست .
فقيرزدايى زكات  
وجود غنى و فقير در جامعه انسانى امرى است طبيعى و اجتناب ناپذير، متوليان اموراجتماعى با ارائه طرح هايى در مقام ريشه كن كردن فقير بر آمده اند ولى تاكنون موفقنشده اند. اسلام طرحى اساسى ، براى زدودن فقر و پر كردن خلا اجتماعى ارائه كردهاست كه بهترين و موفق ترين راه براى رسيدن به مقصد است .
اسلام طى يك امر مولودى ، دادن زكات را براى آنان كهمشمول اين امر هستند واجب كرده است و پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) را ماءموروصول آن كرد خذ من اموالهم صدقه و آيات قرآن و گفتار و ائمه طاهرين راپيشتوانه اجراى آن قرار داده است . اسلام به طور مستقيم توانگران را درمقابل فقراء مسؤ ول قرار داده كه اگر اغنياء به وظيفه خودعمل نكنند، گناهكارند و سخت ترين عذاب الهى در انتظار آنان مى باشد سيطوقون مابخلوا به يوم القيمة (302) به زودى در قيامت از آنچه در انفاقشبخل ورزيدند چون طوقى (از آتش ) به گردنشان خواهد افتاد.
اسلام خواسته است با پرداخت زكات ، كمبود زندگى مستمندان و يا به طوركامل تاءمين گردد و اگر زكات براى اداره زندگى متعارف فقراء كفايت نمى كرد وبيشتر احتياج داشتند، شارع مقدس نصاب زكات را بالا مى برد تا باوصول كامل زكات هيچ فقيرى در قلمرو اسلام باقى نماند.
يك نمونه تاريخى 
يحيى بن سعيد (عامل زكات از طرف عمربن عبدالعزيز) گفت عمربن عبدالعزيز مرا براىدريافت زكات به افريقا فرستاد، چون زكات آن منطقه را جمع آورى كردم ، فقيرى رابراى انفاق نيافتم ، به همين جهت ، جمعى از بردگان را بامال زكات خريدارى كردم و آزاد ساختم . (303)
اين كار و دريافت زكات بر اساس تشويق و ترغيب عمربن عبدالعزيز به دادن زكات ازطرف مسلمانان بود. (304)
فراموش نكنيم كه قانون الهى در مصرف زكات درباره فقراء و مساكين ، همه جوانب راملحوظ داشته و رعايت حال افراد آبرومند را در اداى زكات نموده است :
به اين بيان كه اولا چون دولت اسلامى متولى گرفتن زكات مى باشد و پس از جمعآورى زكات در صندوق بيت المال ، مسؤ ول توزيع زكات هم همان مسؤ ولين حكومتى درميان مستمدان خواهند بود، هيچ گونه توهينى از اين راه به گيرندگان وارد نخواهد شد.ثانيا اگر اين كار به صورت فردى هم انجام بگيرد و از راه بخش خصوصى توزيعشود، مى توان زكات را بغير اسم زكات بعنوان هديه داد، تا موجب ريختن آبروىمسلمانان نشود.
در روايت ابى بصير از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) آمده است كه گفت از حضرتسؤ ال كردم ؟ مرد فقيرى از شيعيان شما شرم مى كند كه زكات بگيرد، آيا جايز است منبه او زكات بدهم و نامى از زكات نبرم فاعطيه من الزكاة و لا اسمى له انه منالزكاة
امام (عليه السلام ) فرمود: زكات را بده و نام زكات را نبرفقال اعطه و لا تسم و بدين وسيله مؤ منين را شرمسار نكن . (305)
بنابراين همانگونه كه امام (عليه السلام ) فرموده هيچ گونه برخوردى با آبروى يكفرد مسلمان ندارد زيرا دريافت اين وجه ، با كيفيت مزبور از طرف نيازمندان ، درست ماننددريافت حقوق ماهيانه كارمندان دولت اسلامى است .
اسلام از اين رهگذر، مستمندان و ناتوانان را جزو مجموعه حكومت خود مى داندد و ادارهزندگى آنان را يكى از وظايف خود به حساب مى آورد و براى آنها مستمرى قرار مى دهد وناتوانى و نيازمنديشان را تاءمين مى نمايد، به همين جهت است كه فقهاء و علماى اسلاممعتقدند كه بايد زكات را به ولى امر مسلمين داد چرا كه او زكات را به مورد، به جا وبه طرز عقالانى مصرف مى كند. به اين ترتيب اگر تمام زكات ها در كليه ممالكاسلامى يكجا جمع آورى شود و طبق برنامه منظم و عادلانه تقسيم گردد فقير و مسكينىباقى نمى ماند، چنانكه در روايت آمده است :
حضرت امام صادق (عليه السلام ) فرموده :
ان الله عزوجل فرض الزكاة كما فرض الصلوة ، فلو ان رجلاحمل الزكاة فاعطاها علانية لم يكن عليه فى ذلك عتب و ذلك ان اللهعزوجل فرض الفقراء فى اموال الا غنياء ما يكتفون به ولو علم ان الذى فرض لهم اميكفهم ، لزادهم فانما يوتى الفقراء فيما اتوا من منع من منعهم حقوقهم لا من الفريضة(306)
چرا بايد جامعه مسلمين با داشتن آن همه دستوارت سعادت بخش و نورانى گرفتار فقرباشد و پيوسته با آن دست و پنجه نرم بكند و نتواند از پرتو پر فروغدستورالعمل آسمانى ، زندگى بهتر و سعادت بيشتر كسب نمايد و از سعادت جاودانىبهره مند گردد.
البته ناگفته نماند كه هنوز هم در جامعه اسلامى افراد مؤ منى هستند كه با ادراك عالى وشناخت كافى موجب اميد ديگر مسلمانانند. به اميد آنگه از ريزش فيض آنان كهمشمول رحمتالهى گرديده اند و از امكانات و توفيقات خدادادى بهره مند شده اند. جامعهاسلامى در مسير سعادت بويژه در اجراى دستورات الهى (نماز و زكات ) به حركت در آيدو اجتماع از كجى ها و انحرافات نجات يابد و از تعاليم عاليه اسلام بهره مند گردد.
قابل توجه اينكه تفكر مهم جهان معاصر و بخش اقتصادى به نظر ماديون تنها مسكن ،خوراك ، پوشاك مى باشد و همواره اين فكر در همه مديران جامعه سرايت كرده و آنان رابه خود مشغول ساخته و در راه فقرزدايى و خود كفايى همه در تلاشند و بهدنبال راه حل مناسب مى باشند، در صورتى كه اگر جامعه به معنويات پاى بندترباشند در حل مشكلات موفق مى شوند.
راه حل مشكل اجتماعى 
تنها راه حل مشكل فقر در وضعيت كنونى اجراى طرح زكات در تمام كشورهاى اسلامى باپشتوانه عظيم قرآنى و روائى مى باشد. تحقيق اين امر تحت لواى برنامه هاى مالىاسلام ممكن و قابل تدارك است و از اين راه مى توان با كابوس وحشتناك فقر به مبارزهپرداخت و ريشه فقر را سوزانيد. متاءسفانه در اجراى برنامه تبليغات و طرح زكات ،توجه كافى مبذول نگرديده و به بيان فوايد و تبليغ و تفهيم فرهنگ فريضه زكاتتوجه جدى صورت نگرفته است در صورتى كه زكات در اسلام يكى از فرائض مهماقتصادى است و مى تواند شكاف هاى اجتماعى را پرنمايد.
اكنون كه به فضل پرودگار متعال و عنايات حضرت بقية الله الاعظم امام زمان ارواحنا وارواح العالمين له الفداء توجهات مؤ كد ولى امر مسلمين حضرت آية الله خامنه اى مد ظللهالعالى مقدمات اجراى احكام اسلام در ايران اسلامى فراهم گرديده بر همه علماء و مبلغيناسلامى خصوصا ائمه محترم جمعه و جماعات فرض است كه به عنوان اينكه اين فريضهالهى را چه از راه بيان و چه از طريق قلم و قد تبلغ نمايند و در ترويج فرهنگ زكات وآگاه نمودن مردم مسامحه و كوتاهى ننمايند و آثار مادى و معنوى و بركات اجتماعى زكاترا بيان كنند و سرنوشت خطرناك و نكبت بار مانع الزكاة را براى همگان بويژهكشاورزان و گندم كاران و دام داران بازگو نمايند.
هم اكنون كه به نگارش اين اوراق مشغولم اولين دعوت نامه اجلاس زكات در اهواز مورخ27/8/75 توجهم را جلب كرد، سپاسگذارى اين نعمت هستيم و جاى اميدوارى است كهتشكيل اينگونه اجلاسيه ها طليعه روشنى باشد در راه اجراى طرح مفيد و سازندهفريضه زكات ان شاء الله تعالى . الها توفيق گفتن و نوشتن و ترويج وظيفه سنگينىكه در اين راه بر دوش ماست و مرحمت بفرما و ما را سپاسگزارى نعمت هاى بزرگت وقدردان اين موفقيت و اقتدار نظام حكومت اسلامى قرار بده .
مشكل اجتماعى و نقش زكات  
اصولا عمل به فريضه زكات در اسلام سبب مى شود كه افراد مستمند و محروم اجتماع ازفقر و بدبختى رهايى يابند و طبقات جامعه بهم نزديك شوند، گرچه زكات نوعىاحسان و بخشش بى منت به مستمندان و محرومان جامعه است و لكن به نفع مالكان وسرمايهداران جامعه هم مى باشد، زيرا هنگامى كه زكات و به طور كلى ، انفاق در اجتماعفراموش ‍ شود، زمينه اضطراب و دلهره فراهم مى شود و سپس انفجار عظيمى را بهدنبال خواهد داشت كه اموال ثروتمندان قبل از هر چيز در معرض نابودى قرار مى گيرد وسرانجام منجر به جنگ خانمان سوز مى وشد ونسل و حرث به نابودى كشيده خواهد شد. بنابراينعمل به برنامه هاى مالى و انفاق در اسلام سببتعديل ثورت مى شود و اموال سرمايه داران حفظ مى گردد چنانكه اميرالمؤ منين (عليهالسلام ) اين حقيقت را در حديثى بيان فرموده است : حصنوا اموالكم بالزكاة(307) اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد.
با اينكه دانشمندان و مكتب هاى اقتصادى جهان به فكر چاره جوئى وحل اين مشكل اجتماعى (فاصله طبقاتى ) بوده اند و هر كدام راهى را نتخاب كرده اند،كمونيسم از راه القاى مالكيت فردى ، و مكتب سرمايه دارى از راه گرفتن مالياتهاىسنگين و تشكيل مؤ سسات عام المنفعة كه بيشتر تشريفات است به گمان خود به مبارزهبا آن برخاسته اند، ولى حقيقت اين است كه هيچ كدام نتوانسته اند گام مؤ ثرى در اين راهبرداند، زيرا حل اين مشكل با روح مادديگرى كه بر جهان حكومت مى كند ممكن نيست .
با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مى شود كه يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافاتغير عادلانه اى كه در اثر بى عدالتى هاى اجتماعى در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مىشود از بين برود و سطح زندگى (كسانى كه نمى توانند نيازمندى زندگيشان را بدونكمك ديگران رفع كنند) بالا بيايد.
اسلام براى رسيدن به اين هدف ، برنامه وسيعى در نظر گرفته است : تحريمربا خوارى به طور مطلق ، وجوب پرداخت ماليات هاى اسلامى ازقبيل زكات و خمس و مانند آنها و تشويق به انفاق ، وقت ، و قرض الحسنه و كمك هاى مختلفمالى ، قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى دهد و از همه مهمتر زنده كردن روح ايمان وبردارى انسانى است .(308)
در خاتمه اين بحث متذكر مى شويم ، در نظراول ، اگر چه با بذل مال و دادن زكات ، از مال مقدارى كم مى شود ولى با ديد وسيع وبلند نظرى ، مى بينيم زكات منشاء بركات مادى و معنوى براى جامعه است و ضامن بقاىاجتماع و سبب تعديل ثروت و تحكيم وحدت ، عدالت اجتماعى و پيشرفت برنامه هاىعمرانى و فرهنگى مى شود.
قرآن كريم به مسلمانان توجه مى دهد كه اگر چه به ظاهر با انفاق ، مقدارى ازمال كم مى شود ولى خداوند با بركتى مرئى و نامرئىاموال شما را افزايش ‍ مى دهد و چندين برابر عوض آن را به شما برمى گرداند.
بخش نهم : سرنوشت دردناك مانع الزكات 
وزر و وبال مال اندوزى 
ثروت و مال دنيا از جمله چيزهايى است كه بشر به اقتصاء غريزهمال دوستى بشدت علاقه خود را به آن هميشه نشان داده است و براى رسيدن به آن همانندرياست و مقام ، پيوسته دنبال آن دويده است .
طبع آدمى در اين زمينه بسيار حريص و افزون طلب است ، به مقتضاى همين طبيعت ، هر قدرثروت اندوزى كند، قانع نيم شود بلكه حرصش ‍ بيشتر مى گردد و از نظر كميت ارضاءنمى گردد، احساس كمبود مى كند و سرانجام با ناكامى و محروميت از دينا مى رود و باطغيان و سركش ‍ پرونده اش بسته مى شود، مگر آنكه خود را اصلاح كند و اختيار هواىنفس ‍ را به دست عق بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان برهاند و به نجات خودبينديشد و در روايت آمده است كه مردى از صفت حرص ومال اندوزى خود خدمت امام صادق (عليه السلام ) شكايت كرد.
شكى رجل الى ابى عبد الله (عليه السلام ) انه يطلب فيصيب و لا يقتع وتنارعه نفسه الى ما هو الكثر منه و قال علمنى شيا انتفع بهفقال ابو عبد الله (عليه السلام ) ان كان ما يكفيك يغنيك فادنى ما فيها يعنيك و ان كان مايكفيك لا يغنيك فكل ما فيها لا يغنيك . (309)
مردى نزد امام صادق (عليه السلام ) از عدم تعادل روحى خود و قانع نبودن در امورزندگى شكايت كرد و عرض كرد:
من دنبال مال مى روم و آن را بدست مى آورم ، اما به آن قانع نيستم و همواره با خود در جنگو نزاعم كه (چرا بيشتر ندارم ) به حضرت عرضه داشت به من چيزى بياموزيد كه از آننفعى ببرم (و هدايت شوم و از اين اضطراب و تشويش خاطر رهايى يابم ) حضرتفرمود: اگر آنچه تو را كافى است و بى نيازت مى كند، پس كمترين چيز ازمال دنيا تو را بس است ، (و اما) اگر آنچه تو را كفايت مى كند، بى نيازت نكند، پستمام آنچه در دنياست تو را كفايت نخواهد كرد.
توضيح :
تحليل فرايش امام صادق (عليه السلام ) اين است : فردى كه گرفتار حرص ‍مال اندوزى است و همراه با جنگ رو اين دست به گريبان است ، اگر بخواهد از شر آنمحفوظ بماند، بايد هدف خود را از كسب مال ، اداره زندگى ، وفق شوء ناتش قرار دهد وبه مالى كه او را از زندگى شرافتمندانه بى نياز سازد، قناعت كند، تا از فشار و آزارو روحى حرص نجات يابد.
انديشه خردمندانه 
اما اگر هدف از كسب مال ، زر اندوزى و سرمايه دارى باشد، هرگز از جنگ روانى وسركشى و طغيان راحتى نخواهد داشت و اگر به فرضمحال تمام اموال جهان در اختيارش قرار گيرد باز هم برايش كم است ، پيوسته از كمبود دممى زند و در مقام ثروت اندوزى بيشتر و به دست آوردن اقليمى ديگر تلاش مى كند،بيان اين دوگونه تفكر (حرص و قناعت ) را سعدى شيراز عليه الرحمة در دو بيتى زيبابازگو كرده است .

هفت اقليم ار بگيرد پادشاه
همچنين در بند اقليم دگر
نيم نانى گر خورد مرد خداى
بذل درويشان كند نيم دگر (310)
بنابراين علاج اين بيمار مهلك بدست خود انسان است ، تنها يك لحظه بخود آيد، ازانديشه خردمندانه بهرگيرد و نداى عقل را لبيك گويد و فكر كند كه چرا اينقدر درگردآورى مال حريصم ، آخر براى چه ؟ آيا سرانجام نبايد بگذارم و بروم و آيا جزحسرت و آه چيزى برايم باقى مى ماند؟
اين گونه توطين نفس و آمادگى ، ممكن است او را ازعمل غير علاقلانه باز دارد و بر هواى نفس چيره گرداند و بر حرص و دنياطلبى خويشغلبه دهد و او را از تيره بختى برهاند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايند: ليس الغنى من كثرة العرض ،ولكن الغنى من النفس (311) بى نيازى انسان به كثرتاموال دنيوى نيست ، بلكه بى نيازى به بلندى روح آدمى بستگى دارد، غناى طبع وبزرگى نفس اانست كه ياءس از چيزهايى كه در دست مردم استحاصل گردد
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرموده است : الغنى الاكبر، الياس ‍ عما فىايدى الناس (312) عناى بزرگ و بى نيازى مطلع نا اميدى از آنچه دراختيار مردم است مى باشد، يعين بى اعتنايى بهاموال ثروتمندان ، كسى كه داراى اين حالت نفسانى باشد در حقيقت بى نيازترين وبزرگترين غنى اجتماع است .
ابوبصير مى گويد از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله دونفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت : سلام مرا به وىبرسانيد و بگوييد: اين دويست دينار را عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمائى و به مصرف زندگى خود برسانى .
فقال ابوذر: هل اعطى احدا من المسلمينمثل ما اعطانى ؟ قالا لاقال انما انا رجل من المسلمين يسعنى ما يسع المسلمين ، قالا له انهيقول من صلب مالى ، و با الله الذى لاله الا هو ما خلطها حرام و لا بعثت بهااليك الا منحلال . فقال لا حاجة لى فيها و قد اصبحت يومى هذا و انا من اغنى الناس ، فقالا له عافاكالله و اصلحك ما نرى فى بتك قليلا و لا كثيرا مما يستمتع بهفقال بلى تحت هذا الا كاف الذى ترون غيفا شعير قد ايت عليها آيامه . (313)
ابوذر و مناعت طبق و درس قناعت  
ابوذر (در پاسخ فرستاده عثمان ) گفت : آيه به همه مسلمانان چنين مبلغى را عثمان داده است؟ گفتند: نه ابوذر گفت : من يكى از مسلمانانم ، هر گونه گشايشى كه براى شخص منمنظور شده بايد براى همه مسلمين باشد، به ابوذر گفتند: كه عثمان اين مبلغ را ازمال شخصى خود فرستاده و سوگند خورده كه من آن را به حرام نيالوده ام و جزمال حلال نفرستاده ام .
ابوذر گفت : من به اين پول احتياجى ندارم و امروز را صبح كرده ام در حالى كه از غنىترين مردم . فرستادگان عثمان گفتند: خداوند عافيت بدهد، ما كه در اطاق شما ازمال دنيا نه كم نه زياد كه از آن بهره مند شوى چيزى نمى بينيم ؟ ابوذر گفت زيرا اينپالان در سفر من ، دو قرصه نان جو مى بينيد، دارم ، به اينپول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را قبول نمى كنم ، ابوذر به آچه خداوند روزىو كرده بود راضى و قانع بود و اين همان غناى طبع است .
حضرت جواد (عليه السلام ) درباره طبع فرموده اند: مناعت طبع عبارت است از كمىتمايلات درونى و راضيبودن به آنچه كه زندگى انسان را كفايت كند و فقر نفسانىهمان شدت ولع و اميد و اموالى كه در دست مردم است مى باشد. الغنى قلة تمنيك والرضا بما يكفيك و الفقر شره النفس و شدة القنوظ
بيمارى خطرناك  
بخل و حرص هر كدام كه در وجود انسان باشد، منشاء فزون طلبى ومال اندوزى و مانع انفاق مى شود و سرانجام خطرناك دارد.
كسى كه به اين بيمارى مبتلا است ، راحتى و آرامش روحى او از همه مردم كمتر است . حريص، هر قدر ثروت به دست آورد، حرص و طمعش بيشتر مى شود و شب و روز بهدنبال افزايش ثروت مى دود و هرگز سير نمى شود. درست مصداق شعر سعدى كهخوانديم :
هفت اقليم ار بگيرد پادشاه
همچنين در بند اقليم دگر
پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:بخيل ترين مردم (حريص ترين ) كسى است كه به واجبات الهىبخل ورزد و از انجام آنها شانه خالى كند.
دانشمندان اخلاق ، بخل و حرص را از اوصاف زشت انسان شمرده اند و زشتى آن ، موردتاءييد عقل و شرع مى باشد.
كسانى كه گرفتار اين دو صفت مذموم و ناپسند گرديده اند، روزگار خوش و آسايشندارند و تا زمانى كه اين بيمارى را علاج نكنند، سعادت بهشت و خوشبختى را نخواهندداشت ، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : خداوند بهشت را بربخيل و منان حرام كرده است . قال النبى (صلى الله عليه وآله )قال الله تعالى حرمت الجنة على البخيل و المنان (314)
امام باقر (عليه السلام ) فرموده اند: مثل حريص بر دنيا، مانند كرم ابريشم مى ماند، هرقدر تار ابريشم را در اطراف خود بيشتر به بيشتر و پيچيد و زياد به تند، بيرونآمدن و نجاتش مشكل تر مى شود به گونه اى كه در ميان همان ابريشم هايى كه توليدكرده ، با غصه جان مى سپارد. مثل الحريص ‍ على الدنياكمثل دورة القز، كلما از دادت ، من القز على نفسها لفا كان ابعد الها من الخروج حتىتموت غما (315)
خداوند متعال در قرآن شريف مى فرمايد ان الانسان خلق هلوعا (316) انسان، حريص و كم طاقت خلق شده و طبع بشر، حريص و افزون طلب است ، هر اندازه ثروتبدست آورد، احساس كمبود مى كند و براى رسدن به تمنيات مادى خود، همواره در باطن باخود در جنگ و ستيز است و عافيت هم با ناكامى و بدنامى جان مى سپارد، مگر آنكه خود رااصلا كند و از چنگال عفريت حرص و بخل خويش را برهاند، مبارزه با اين صفت خطرناك وپيروزى بر آن جهان اكبر است .
نشانه هاى حرص  
آيه شريفه ان الانسان خلق هلوعا بشر حريص را (هلوع ) توصيف نموده وهلوع را نيز تعريف كرده است : هنگامى كه بدى به او رسد جزع و بى تابى مى كنداذا مسه الشر جزوعا و هنگامى كه خوبى به او رسد آن را از ديگران منع مىكند و اذا مسه الخير منوعا (317)
آيه شريفه ان الانسان خلق هلوعا بشر حريص را (هلوع ) توصيف نموده وهلوع را نيز تعريف كرده است : هنگامى كه بدى به او رسد جزع و بى تابى مى كنداذا مسه الشر جزوعا و هنگامى كه خوبى به او رسد آن را از ديگران منع مىكند و اذا مسه الخير منوعا (318)
رهايى از حرص  
چگونه مى توان از دام حرص رهايى يافت ؟
آنگاه كه انسان عنان حرص و بخل را بدست عقل واقع بين ومال انديش ‍ بسپارد، ممكن است بامداد الهى از سركش و طغيان رهايى يابد.
اين نكته قابل يادآورى است كه : هر نيرو و صفتى مانندبخل و حسد كه در وجود انسان آفريده شده تا حدى خوب است و بالقوه وسيلهتكامل انسان محسوب مى سود، حرص هم از اين صفات است كه ذاتا بد نيست ، چون آفريدهخالق است بلكه مى تواند وسيله تعالى و ترقى باشد مثلا همين حرص نيم گذارد انسانبه زودى از تلاش و كوشش بيفتد و از نعمت هاى الهى سير شود، اما وقتى اين صفات درمسير غلط و انحرافى قرار گيرد و از حد مجاز تجاوز كند و از آن سوء استفاده شود، مايهفساد و تيره روزى و بدبختى خواهد شد.
كسى كه از حد مجاز گذشته و گرفتار حرص شده باشد، بايد در مقام درمان آن برآيد وعلاج اين بيمارى روانى در اختيار خود انسان است ، بايد به خود تلقين كند و از نيروىعقل استمداد نمايد از راه غير مجازى كه رفته برگردد و انديشه كند كه براى چه ايناندازه در گردآورى مال مى كوشم ، در حالى كه بدون اينكه نفعى ببرم ، بايد آنها رابگذارم و بروم و وزر و وبال آن را به عهده بگيرم پس چرا اين همه ...؟ !
وقتى با افكار شيطانى و عمل غير علاقه نه خويش متوجه گردد، مى تواند بر حرص وهواى نفس پيروزى يابد و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند و در خطاعتدال و سعادتمندى به زندگى خود ادامه دهد.

next page

fehrest page

back page