بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب میزان الحکمة ج 10, آیت الله محمد محمدى رى شهرى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_01 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_03 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_04 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_05 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_06 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_07 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_08 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_09 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_10 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_11 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_12 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_13 - ميزان الحكمة ج 10
     miz10_14 - ميزان الحكمة ج 10
 

 

 
 

  

  

 

گشايش .

گشايش بعد از سختى .

ـ امـام عـلـى (ع ): در اوج سختى گشايش است و چون حلقه هاى بلا و گرفتارى تنگ آيد آسايش نمودار شود.
ـ هرگاه سختى به اوج خود رسد,نزديكترين زمان به گشايش است .

ـ نزديكترين زمان به گشايش , هنگامى است كه كار تنگ آيد.
ـ چون همه روزنه ها بسته شود, نشانه هاى گشايش نمودار گردد.
ـ هيچ سختى و مشكلى شدت نگرفت ,مگر اين كه خداوند گشايش آن را نزديك ساخت .

ـ چون حلقه هاى بلا و گرفتارى تنگ شود, آسايش حاصل آيد.

سختى و آسانى قرين همند.

قرآن .

((پس (بدان كه ) با دشوارى آسانى است آرى , بادشوارى آسانى است )).
ـ پيامبر خدا(ص ), درباره آيه ((آيا براى تو سينه ات را نگشاده ايم )), فرمود: اگردشوارى در لانه اى بـاشـد, آسـانـى نـزد اومـى رود تـا بـيرونش آورد سپس اين آيه راتلاوت فرمود: ((همانا با سختى آسانى است )).
ـ نـيز درباره همان آيه , فرمود: هرگزيك سختى بردو آسانى چيره نمى گردد:((همانا با دشوارى آسانى است آرى , بادشوارى آسانى است )).
ـ اگر سختى بيايد و وارد اين لانه شود آسانى مى آيد و وارد آن مى شود و او رابيرون مى كند.
ـ امام على (ع ): چه نزديك است آسودگى به رنج و خستگى .

ـ چه نزديك است خوشبختيها به بدبختيها.
ـ هر غم و اندوهى را, گشايشى است .

ـ براى هر تنگى و سختى , گشايشى است .

ـ انتظار گشايش , يكى از دو آسايش است .

شادى .

شادى به ناحق .

قرآن .

((آن گـاه كـه قوم وى بدو گفتند: شادى مكن كه خداشادى كنندگان را دوست نمى دارد و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن )).
((ايـن (عـقـوبت ) به سبب آن است كه در زمين به نارواشادى و سرمستى مى كرديد و بدان سبب است كه (سخت به خود) مى نازيديد)).
ـ امام على (ع ): بسا سرمستى و نشاطى كه به غارت رفتن اموال (شخص ) را (ياناراحتى و هلاكت و مصيبت ) در پى داشته باشد.
ـ شما را چه شده است كه براى رسيدن به اندك چيزى از دنيا شاد مى شويد وبراى محروم شدن از بسيارى از آخرت اندوهگين نمى شويد.
ـ در نـامـه اى بـه عبداللّه بن عباس ,مى فرمايد: اما بعد, همانا آدمى براى دست يافتن به چيزى شاد مـى شـود كـه خواه ناخواه به او مى رسيد و براى دست نيافتن به چيزى اندوهگين مى شود كه هيچ گـاه بـه اونـمـى رسـيـد بـنـابـرايـن , نـكـند بالاترين هدف تودر اين دنيا رسيدن به لذتى يا فرو نـشـاندن خشمى (از طريق انتقام ) باشد بلكه بايدهدفت خاموش كردن باطلى يا زنده كردن حقى باشد و بايد شادى تو به خاطر آن چيزى باشد كه پيشاپيش ( به سراى آخرت )فرستاده اى و اندوهت براى آن چيزى باشدكه به جا گذاشته اى و همه هم و غمت درباره پس از مرگ باشد.

ايرانيان .

ايرانيان بزرگترين سهم را در اسلام دارند.

ـ پيامبر خدا(ص ): بزرگترين سهم را دراسلام , مردم ايران دارند.
ـ خوشبخت ترين ملت غير عرب به واسطه اسلام , مردم ايرانند.
ـ خواب ديدم كه يك رمه گوسفندسفيد وارد يك رمه گوسفند سياه شد عرض كردند: اين را چه تـعبير مى كنيد يا رسول اللّه ؟
فرمود: عجمها در دين و نسب شما با شماشريك مى شوند اگر ايمان بـه ثـريـا آويـزان بـاشـد, هـر آينه مردانى از عجم به آن دست يابند و خوشبخت ترين آنها به لحاظ ايمان ايرانيانند.
در خـبرى آمده است : خواب ديدم كه ازچاهى آب مى كشم و يك نفر از روى آن مى جهد و كنار آن شـمارى بز قرار داردسپس تعداد زيادى ميش نزد من آمدند و من آنها را به عجمها تعبير كردم كه به اسلام درمى آيند.

ايرانيان و ايمان .

قرآن .

((و اگـر روى بـرتابيد (خدا) جاى شما را به مردمى غيراز شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود)).
((اى مـردم , اگر (خدا) بخواهد, شما را (از ميان ) مى بردو ديگران را (پديد) مى آورد و خدا بر اين (كار) تواناست )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين خود برگردد, بزودى خدا گروهى (ديگر) را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند(اينان ) با مؤمنان فروتن (و) بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ترسند)).
((و (نيز بر جماعتهايى ) ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوسته اند و اوست ارجمند سنجيده كار)).
((و اگـر آن را بـر برخى از غير عرب زبانان نازل مى كرديم و پيامبر آن را برايشان مى خواند, به آن ايمان نمى آوردند)).
ـ رسـول خـدا(ص ), چون آيه ((و اگرروى برتابيد (خدا) جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كـه مانند شما نخواهندبود)) را تلاوت كرد, از ايشان پرسيدند:اينهايى كه اگر ما روى برتابيم خـداونـد آنـهـا راجايگزين ما مى كند, كيستند؟
حضرت درحالى كه به شانه سلمان مى زد فرمود: ايـن مـرد و هـمـوطـنـان او سـوگـنـد بـه آن كـه جانم دردست اوست اگر ايمان به ثريا آويزان باشد,مردانى از ايران به آن دست مى يابند.
نظير اين حديث به طرق ديگرى از ابوهريره و نيز از ابن مردويه از جابر روايت شده است .

ـ امام صادق (ع ) به يعقوب بن قيس فرمود: اى پسر قيس ((اگر روى برتابيد(خدا) جاى شما را به مردمى غير از شماخواهد داد كه مانند شما نخواهند بود))مقصود فرزندان موالى آزاد شده هستند.
ـ اى گـروه عـرب ! اگر شما روى برتابيدخداوند مردم ديگرى را جايگزين شماخواهد كرد, يعنى موالى را به خدا سوگند كه مردمانى بهتر از آنان را جايگزين ايشان كرده است , موالى را.
ـ در مـجمع البيان , درباره آيه ((اگربخواهد, شما را مى برد)), آمده است : يعنى اگر خدا بخواهد, شـما را هلاك مى كند ((اى مردم )) و نابودتان مى گرداند به قولى : در اين آيه كلمه اى محذوف در تـقـديـر اسـت , يعنى :اگر بخواهد شما را ببرد, مى بردتان اى مردم ((و عده اى ديگر را مى آورد)), يعنى مردم ديگرى غير از شما را مى آورد كه پيامبرش را يارى و مدد مى رسانند روايت شده است كه وقـتـى ايـن آيـه نـازل شـد, پيامبر دستش رابه پشت سلمان زد و فرمود: آنان هموطنان اين مرد هستند, يعنى ايرانيان .

ـ پـيـامبر خدا(ص ), در پاسخ به سؤال ازآيه ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين خـود بـرگـردد بـزودى خـدامـردمى را مى آورد كه آنها را دوست مى داردو آنان نيز او را دوست مـى دارنـد )), در حـالـى كـه بـه شـانـه سـلـمان مى زد, فرمود:(آنان ) اين مرد و هموطنان اويند سپس فرمود: اگر دين به ثريا آويخته باشد, هرآينه مردانى از ايرانيان به آن دست يابند.
ـ اگـر ايـمـان به ثريا آويزان باشد كه عربها به آن دست نيابند, مردانى از ايران به آن دست خواهند يافت .

ـ اگر دين به ثريا آويخته باشدمردمانى از ايرانيان آن را به دست خواهندآورد.
ـ ابو هريره : زمانى كه سوره جمعه نازل شد, ما خدمت پيامبر(ص ) نشسته بوديم آن حضرت سوره را تـلاوت كـرد وچـون به آيه ((و ديگرانى از ايشان كه هنوز به آنها نپيوسته اند)) رسيد, مردى عرض كـرد:اينان كه هنوز به ما نپيوسته اند چه كسانى هستند؟
حضرت دستش را روى سر سلمان نهاد و فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست اگر ايمان در ثريا باشد, مردانى ازاينان به آن برسند .

ـ امام صادق (ع ), درباره آيه ((و اگرآن را بر برخى از غيرعرب زبانان نازل مى كرديم و پيامبر آن را برايشان مى خواند,به آن ايمان نمى آوردند)), فرمود: اگر قرآن بر غيرعربها نازل مى شد عربها به آن ايـمان نمى آوردند در حالى كه بر عربها نازل شد وغيرعربها به آن ايمان آوردند و اين فضيلتى است براى عجمها.

ايرانيان و دانش .

ـ پـيامبر خدا(ص ): ابراهيم خواست عراقيان   ((1)) را نفرين كند خداى تعالى به اووحى فرمود: اين كار را نكن , (زيرا) من گنجينه هاى دانش خود را در ميان آنان نهاده ام و رحمت (و مهربانى ) را در دلهاى ايشان جاى داده ام .

ـ اگر دانش در ثريا باشد, بيگمان مردانى از ايران به آن دست يابند.

كسانى كه به زور سوى بهشت كشانده مى شوند!.

ـ پيامبر خدا(ص ): نمى پرسيد كه از چه خنديدم ؟
مردمى از امت خود را ديدم كه درزنجير با زور به سـوى بـهـشت كشانده مى شوند عرض شد: اى رسول خدا! آنان كيستند؟
فرمود: مردمانى از عجم كه مجاهدان آنها را اسير مى كنند و به اسلامشان در مى آورند.
ـ هر آينه من ملتهايى را مى بينم , كه زنجيربسته به سوى بهشت كشانده مى شوند.
ـ درشگفتم از مردمى , كه بسته در زنجيربه بهشت مى روند.

ايرانيان (متفرقه ).

ـ پيامبر خدا(ص ): ايرانيان , فرزندان اسحاق هستند.
ـ ايـرانـيـان خـويـشاوند ما هستند, زيرا كه اسماعيل عموى فرزندان اسحاق است واسحاق عموى فرزندان اسماعيل .

ـ در حـضـور رسـول خـدا(ص ) از عجمهاسخن به ميان آمد حضرت فرمود: اطمينان من به آنها يا برخى از آنان , بيشتر ازاطمينانم به شما يا برخى از شماست .

روشن بينى .

روشن بينى و فراست مؤمن .

قرآن .

((به يقين در اين (كيفر) براى نشانه شناسان نشانه هاست )).
ـ امـام صـادق (ع ), دربـاره آيه ((به يقين در اين (كيفر) براى نشانه شناسان نشانه هاست )),فرمود: منظور افراد با فراست است .

ـ پيامبر خدا(ص ): بترسيد از روشن بينى مؤمن ! زيرا كه او با نور خدا مى بيند حضرت سپس آيه ((به يقين در اين براى نشانه شناسان نشانه هاست )) را تلاوت كرد و فرمود: يعنى افرادبا فراست .

ـ امـام باقر(ع ): هيچ آفريده اى نيست مگر اين كه بر پيشانى او نوشته شده است , مؤمن يا كافر و اين از شـمـا پوشيده است اما از امامان آل محمد پوشيده نيست از همين رو هر كس برايشان وارد شود بـدانـنـد كـه او مـؤمـن اسـت يا كافرحضرت سپس اين آيه را خواند: ((به يقين دراين براى نشانه شناسان نشانه هاست )) اين نشانه شناسان همين امامان هستند.
ـ امام صادق (ع ): آن گاه كه قائم آل محمد قيام كند به شيوه داورى داود ميان مردم داورى كند و نـيـازى بـه گـواه نـداشته باشد خداى تعالى به او الهام مى فرمايد و لذا براساس علم خود قضاوت مـى كند و هر قومى را ازاستنباطاتشان (احكام و قوانين ) خبر مى دهد ودوست و دشمن خود را از قيافه آنها مى شناسدخداى عزوجل مى فرمايد: ((به يقين در اين براى نشانه شناسان نشانه هاست )).
ـ بـه هـلالـى فـرمـاندار مدينه كه مى خواست از آن حضرت چيزى بپرسد, فرمود: اگرمى خواهى مـى تـوانـم , پيش از آن كه بپرسى , به توبگويم چه سؤالى دارى و اگر هم مى خواهى خودت بپرس هـلالى مى گويد: عرض كردم :يابن رسول اللّه ! پيش از آن كه سؤال كنم , از كجامى دانيد در ذهن مـن چـه سـؤالـى است ؟
حضرت فرمود: با نشانه شناسى و فراست مگر نشنيده اى اين سخن خداى عزوجل را كه : ((همانا در اين براى نشانه شناسان نشانه هاست )) و اين سخن رسول خدا(ص ) را كه : از فراست مؤمن بترسيد,زيرا كه او با نور خداى عزوجل مى بيند.
ـ هـمـانـا در امـام نـشـانـه اى اسـت براى نشانه شناسان و اوست ايستاده بر سر راه (نشانه اى براى راهـنمايى ), با نور خدا مى نگرد واز جانب خدا سخن مى گويد و هيچ چيز از آنچه كه بخواهد, بر او پوشيده نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ): بترسيد از فراست مؤمن ! زيرا او با نور خداى عزوجل مى بيند.
ـ از فراست مؤمن بر حذر باشيد! زيرا اوبا نور خدا مى بيند و با توفيق خدا سخن مى گويد.
ـ امـام عـلـى (ع ): از (حدس و) گمانهاى مؤمنان بترسيد, زيرا خداى تعالى حق را درزبانهاى آنان قرار داده است .

ـ امـام كاظم (ع ) به سليمان جعفرى فرمود:اى سليمان ! مواظب روشن بينى مؤمن باش ,زيرا او با نـور خدا مى نگرد (سليمان مى گويد:) من چيزى نگفتم تا اين كه خلوتى دست داد و عرض كردم : فـدايـت شـوم , شـنيدم كه مى فرمايى : مواظب روشن بينى مؤمن باش , زيرا او با نور خدا مى نگرد؟
فـرمود:آرى , اى سليمان خداوند مؤمن را از نورخود آفريد و آنان را در رحمت خودغوطه ور كرد و از آنان نسبت به ولايت ماپيمان گرفت و مؤمن برادر پدرى و مادرى مؤمن است پدرش نور است و مادرش رحمت و او با آن نورى كه از آن آفريده شده است , مى نگرد.
عـلامـه مـجـلـسـى مـى نويسد: فراست كامل ,مخصوص مؤمنان كامل , يعنى ائمه (ع ),است , آنان هـمچنان كه در كتاب امامت گذشت , كليه مؤمنان و منافقان را از سيما وقيافه شان مى شناسد و ديگر مؤمنان به اندازه ايمانشان از فراست برخوردارند ((خلق المؤمن من نوره )) يعنى آنان را از يك روح پـاك و روشـن گـشته به نور خدا, يا از سرشتى مخزون (در خزانه الهى ) و متناسب باسرشت امامانشان (ع ) آفريد.
((و صـبغهم )) يعنى آنان را غوطه ور ساخت يارنگ كرد ((فى رحمته )) يا كنايه از اين است كه آنان را قابل و پذيراى رحمتهاى ويژه خويش گردانيد و ياكنايه از تعلق روح پاك كه جايگاه رحمت است ((ابـوه الـنـور وامـه الرحمة )) نوعى استعاره است يعنى از شدت ارتباطش با انوار و رحمتهاى خدا گويى پدرش نور است و مادرش رحمت يا نوركنايه از طينت است و رحمت كنايه از روح يا برعكس .

ـ امـام صـادق (ع ), در جـواب معاوية بن عمار از تفسير جمله مؤمن با نور خدامى نگرد, فرمود: اى معاويه ! خداوند مؤمن را از نور خود آفريد و آنان را در حمت خودغوطه ور كرد و آن روز كه خود را بـه مـؤمـن شناسانده نسبت به ولايت ما و معرفت خودش از مؤمنان پيمان گرفت , بنابراين ,مؤمن برادر پدرى و مادرى مؤمن است ,پدرش نور است و مادرش رحمت و او با آن نورى كه از آن آفريده شده است , مى نگرد.

فرصت .

فرصت زودگذر است .

ـ امام على (ع ): فرصتهاى خوب رادريابيد, زيرا فرصتها همچون ابر مى گذرند.
ـ فرصت چون ابر مى گذرد پس فرصتهاى خوب را غنيمت شمريد.
ـ فرصت , زودگذر است و ديرياب .

ـ فرصت , شكار است .

ـ فرصت , غنيمت است .

ترغيب به غنيمت شمردن فرصتها(1).

ـ امـام عـلـى (ع ): اى مـردم ! اينك , اينك !پيش از آن كه پشيمان شويد و پيش از آن كه ((هر كسى گـويـد: دريـغا بر آنچه در حضورخدا كوتاهى ورزيدم و بى ترديد من ازريشخندكنندگان بودم يا گـويد: اگر خداهدايتم مى كرد, هر آينه از پرهيزگاران بودم يا چون عذاب را ببيند, گويد: كاش مرابرگشتى بود تا از نيكوكاران باشم )).
ـ امـام حـسـن (ع ): اى پسر آدم ! تو ازهمان زمان كه از شكم مادرت افتاده اى ,پيوسته در راه ويران كـردن (خـانه ) عمرت قدم بر مى دارى پس , از آنچه در دست دارى براى آنچه در پيش دارى بهره برگير,زيرا كه مؤمن توشه بر مى دارد و كافرخوشگذرانى مى كند.

ترغيب به غنيمت شمردن فرصتها(2).

ـ امام على (ع ): فرصت رادرياب ,پيش از آن كه از دست شدنش موجب اندوه گردد.
ـ امـام بـاقـر(ع ): چون فرصت دست دهد به سوى هدف خود بشتاب و هيچ فرصتى مانند روزهاى فراغت و تندرستى نيست .

ـ پـيـامبر خدا(ص ): به خدا سوگند كه آنچه از دين دنياى شما گذشته است با پرز وريشهاى اين برد برابرى نمى كند و آنچه ازآن مانده است به آنچه از آن گذشته شباهتش بيشتر از شباهت آب به آب اسـت همه اندكى مى مانند و بزودى از بين مى روند پس , هنوز كه فرصت نفس كشيدن داريد و پـشـماگندها نو است و پيش از آن كه خرخره شما فشرده شود و پشيمانى سودى نداشته باشد, به سوى كار و عمل بشتابيد.

فرصتها را نبايد از دست داد.

ـ پيامبر خدا(ص ): هر كس كه درى ازخير به رويش گشوده شود, بايد آن راغنيمت شمرد, زيرا كه نمى داند آن در كى به رويش بسته مى شود.
ـ امـام صادق (ع ): به هر كس فرصتى دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت كامل (و رسيدن بـه مـطلوب به نحو كامل ) آن را تاخير اندازد, روزگار همان فرصت را نيزاز او بربايد, زيرا كار ايام بردن است و روش زمان از دست رفتن .

ـ پيامبر خدا(ص ): از كف نهادن فرصتها,اندوهها آورد.
ـ امام على (ع ): از دست دادن فرصت ,مايه اندوه است .

ـ هر كس فرصت را از زمانش به تاخير اندازد, مطمئن باشد كه آن را از دست مى دهد.
ـ هرگاه فرصت دست داد, آن راشكار كنيد, زيرا از دست دادن فرصت مايه اندوه است .

ـ فرصت را درياب , پيش از آن كه به اندوه تبديل شود.
ـ سخت ترين اندوهها, از دست رفتن فرصتهاست .

ـ برترين انديشه , آن است كه فرصتهارا از دست ندهد و اندوهها در پى نياورد.
ـ هر كه فرصتها را ناگهان بگيرد,از اندوهها در امان باشد.
ـ هر كه فرصت را غنيمت شمرد, ازاندوه در امان باشد.
ـ شكيبايى بر درد و رنج , به دست يافتن بر فرصت مى انجامد.
ـ كارها, گروگان زمانهاى خود هستند.
ـ شتافتن (در كارى ) پيش از آن كه فرصت دست دهد و درنگ و كندى پس ازدست دادن فرصت , نشانه نادانى است .

فرايض .

ترغيب به انجام فرايض .

قرآن .

(((اين ) فريضه اى است از جانب خدا و خدا داناى حكيم است )).
ـ امام على (ع ): فرايض ! فرايض ! آنهارا به خدا ادا كنيد تا شما را به بهشت رسانند.
ـ به خدا سوگند كه شك نمودار شده و يقين تباه گشته است , تا آن جا كه آنچه براى شما تضمين شده گويى بر شما واجب آمده است و آنچه بر شما فرض گشته گويى از شما ساقط شده است .

ـ همانا خداوند فرايضى را بر شماواجب گردانيده پس آنها را فرو مگذاريد وحدود و مرزهايى براى شـمـا مشخص كرده پس از آنها تجاوز مكنيد و شما را ازچيزهايى باز داشته است پس حرمت آنهارا مشكنيد.
ـ آنـچه را خداوند بر شما فرض كرده است , وجهه همت خويش قرار دهيد و براى اداى حق او كه از شما خواسته است از اوتوفيق و كمك طلبيد.
ـ نفس خود را با لطايف الحيل به عبادت وادار و با آن مدارا كن و به آن زورمگو و به هنگام آرامش و نـشـاطش به عبادت پرداز, مگر در آن چيزهايى كه بر تو فرض و واجب شده است كه در اين موارد بايد آنهارا به جاى آورى و به موقع ادا كنى .

ـ در نـامـه اى به اسود بن قطبه سپهسالارحلوان , مى فرمايد: در راه آنچه كه خدا بر توفرض كرده است , به اميد پاداش و از ترس كيفر او, جانت را فدا كن .

ـ امـام حسن (ع ): خداى عزوجل چون از روى كرم و رحمت خود فرايض را بر شماواجب ساخت نه بدان سبب بود كه به شمانياز داشت , بلكه از سر مهر و رحمت آن خداى يگانه به شما بود, تا ناپاك را از پـاك جـدا سـازد و آنـچـه را در سـينه هاى شماست ,بيازمايد و آنچه را در دلهاى شماست , ناب وخالص گرداند.
ـ امـام عـلى (ع ): خوشا به حال آن كس كه فريضه (و وظيفه ) خود را به پروردگارش ادا كند و در دشواريها صبر كند و در شب خواب را از ديدگانش دور گرداند.
ـ امام صادق (ع ), درباره آيه ((شكيبايى ورزيد و ايستادگى كنيد و مرزها را نگهبانى دهيد)), فرمود: در انجام فرايض شكيبا باشيدو در برابر مصيبتها ايستادگى كنيد و ازامامان (ع ) نگهبانى كنيد.
ـ امـام سـجـاد(ع ): هـر كس به آنچه خداوند بر او فرض كرده است عمل كند, اواز بهترين مردمان است .

ـ پيامبر خدا(ص ): به فرايض خدا عمل كن , تا از پرهيزگارترين مردم باشى .

ـ امـام صـادق (ع ): خداى تبارك و تعالى فرموده است : بنده ام به چيزى محبوبتر ازآنچه بر او فرض كرده ام خود را محبوب من نكرده است .

ـ امام على (ع ): عبادتى چون انجام فرايض , نيست .

ـ نـفـس خـود را در فرمانبردارى خدا باشكيبايى بر انجام فرايض و سختى كشيدن در بر پا داشتن مستحبات و وظايف , بيازماى .

ـ در فـرمـان حكومت مصر به مالك اشتر, مى فرمايد: بايد در ميان كارهاى خاصى كه به وسيله آنها نـيـت را براى خداخالص مى گردانى , بر پا داشتن فرايض اوباشد كه مخصوص خداوند است پس , درشـب و روز خـود بهره اى از بدن خود براى خدا قرار بده و اين فرايض را كه با آنها به خدا نزديك مى شوى به طور كامل و بى هيچ عيب و نقصى ادا كن , اگر چه (در اين راه )تنت بفرسايد.
ـ بـا انـجـام دادن آنچه خدا از حق خويش بر شما واجب كرده و وظايفى كه براى شما بيان فرموده است , به سوى خدارهسپار شويد.
ـ دردا و دريـغـا بـر آن بـرادران من كه قرآن را خواندند و آن را نيكو به كار بستند ودر فرايض تدبر كردند و آنها را بر پا داشتندسنت (پيامبر) را زنده ساختند و بدعت راميراندند.

وجوب مقدم داشتن فرايض بر مستحبات .

ـ امـام عـلـى (ع ): اگر با پرداختن به فضيلت مستحبات از به جا آوردن فرايض بازمانى , هرگز آن فضيلتى كه به دست مى آورى با (گناه ) آن فريضه اى كه ضايعش مى كنى برابرى نمى كند.
ـ پـيامبر خدا(ص ): اى على ! ششصد هزارگوسفند مى خواهى يا ششصد هزار دينار ياششصد هزار جـمله ؟
عرض كرد: اى رسول خدا, ششصد هزار جمله پيامبر فرمود: (آن )ششصد هزار جمله را در شش جمله جمع (وخلاصه ) مى كنم اى على ! هرگاه ديدى مردم به فضايل ومستحبات مى پردازند, تـو بـه كـامـل كـردن فـرايـض بـپرداز و هرگاه ديدى مردم سرگرم كار دنيايند, تو سرگرم كار آخرت شو و هرگاه ديدى مردم به عيبهاى مردم مى پردازند, تو به عيبهاى خودت بپرداز وهرگاه ديـدى مردم به آراستن دنيامى پردازند, تو به آراستن آخرت بپرداز وهرگاه ديدى مردم به زيادى عمل مى پردازند, تو به خالص كردن عمل بپردازو هرگاه ديدى مردم به خلق متوسل مى شوند, تو به خالق متوسل شو.

آنچه كه خداوند سبحان بر مردم فرض كرده است .

ـ امـام على (ع ): خداى متعال برپيشوايان عدل [حق ] واجب كرده است , كه خود را بامردم تهيدست برابر سازند, تا فقر فقير او رابرنياشوبد.
ـ خداوند سبحان خوراك تهيدستان رادر اموال توانگران واجب فرموده است بنابراين , هيچ فقيرى گرسنه نماند مگر بدان سبب كه توانگر از حق او بهره مند شد.
ـ خـداونـد ايمان را فرض كرد, براى پاك كردن از شرك و نماز را براى دوركردن از كبر و نخوت و زكات را تا سبب روزى (نيازمندان ) باشد.
ـ خداوند بر همه اندامهاى توفرايضى نهاد كه روز قيامت به وسيله آنها باتو احتجاج كند.

نخستين فريضه اى كه خداى سبحان نهاد.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): نخستين چيزى كه خداوند بر امت من فرض كرد نمازهاى پنجگانه است و نخستين عملى كه از آنها (به درگاه خدا) بالا مى رود نمازهاى پنجگانه است و نخستين چيزى كه درباره آن از آنهاسؤال مى شود, نمازهاى پنجگانه است .

سخت ترين فريضه اى كه خداى سبحان مقرر كرد.

ـ امـام صـادق (ع ): آيا تو را از سخت ترين چيزى كه خداوند بر آفريدگانش فرض كردآگاه نسازم ؟
انصاف داشتن مردم نسبت به يكديگر, همدردى و كمك به برادران دينى و ياد خدا در همه حال , به طورى كه اگرطاعتى برايش پيش آيد آن را به كار بندد واگر معصيتى پيش آيد رهايش كند.
ـ يـكـى از دشوارترين چيزهايى كه خداوند بر خلق خويش فرض كرده , بسيار به ياد خدا بودن است سپس فرمود: مقصودم ((سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر)) نيست گرچه اين هم ياد خداست اما(مقصودم از ذكر خدا) به ياد خدا بودن درهنگام رو به رو شدن با حلال و حرام است ,به طورى كه اگر پاى طاعتى در ميان بود آن را به كار بندد و اگر معصيتى پيش آمد تركش كند.
ـ امـام عـلـى (ع ), در توضيح حقوق مردم نسبت به يكديگر, مى فرمايد: از بزرگترين اين حقوق كه خداوند واجب فرموده حق زمامداران بر مردم و حق مردم بر زمامداران است اين فريضه اى است كه خداى سبحان براى هر دو طرف نسبت به يكديگر واجب فرموده است .

مجمع فرايض .

ـ امـام عـلى (ع ), در سفارش خود به فرزندش محمدبن حنفيه , مى فرمايد:فرزندم ! آنچه نمى دانى مـگوى و حتى آنچه را هم كه مى دانى به تمامى مگوى , زيراخداى تبارك و تعالى بر همه اندامهاى بدنت فرايضى مقرر فرموده است كه روز قيامت باآنها در برابر تو حجت مى آورد و نسبت به آنها تو را بـاز خـواسـت مـى كـند و به اين اعضاو جوارح تذكر و اندرز داده و هشدارشان داده و به آنان ادب آمـوخته و به حال خودرهايشان نكرده است مثلا خداى عزوجل فرموده است : ((از آنچه تو را بدان عـلـمـى نـيـسـت پـيـروى مـكـن كه همانا گوش و چشم ودل همگى باز خواست مى شوند)) و فرموده است : ((آن گاه كه آن (بهتان ) را از زبان يكديگر مى گرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را كه بـدان علم نداشتيد مى گفتيد ومى پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است بااين كه آن امر نزد خدا بـس بـزرگ بـود))سـپس از اين اندامها خواسته است تا بافرمانبرى از خدا او را عبادت و بندگى كـنـنـدخـداى عـزوجل فرموده است : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع كنيد و سجده كنيد وپـروردگـارتان را عبادت و بندگى نماييد و كارخوب انجام دهيد شايد كه رستگار شويد))پس , اين يك فريضه جامع است كه بر اعضاو جوارح مقرر گشته است .

ـ امـا آنـچـه كـه خـداونـد سـبحان در كتاب خود فرض كرده , تكيه گاههاى اسلام است وآن پنج تكيه گاه مى باشد و اسلام بر اين پنج فريضه بنا شده است خداوند سبحان براى هريك از اين فرايض چهار حد قرار داده كه همگان موظفند آنها را بدانند نخستين اين فرايض نماز است و سپس زكات و بعد از آن روزه و آن گاه حج و زان پس ولايت كه اين آخرى خاتم و جامع همه واجبات ومستحبات است .

ـ حدود و مرزهاى فرايضى كه خداوند بر خلق خود مقرر فرموده پنج فريضه است , كه از بزرگترين فرايضند: نمازو زكات و حج و روزه و ولايت كه نگهبان چهار فريضه ديگر است .

كوتاهى در كار.

پرهيز از كوتاهى در كار.

قرآن .

((تا آن كه (مبادا) كسى بگويد: دريغا بر آنچه درحضور خدا كوتاهى ورزيدم )).
ـ امام على (ع ): كوتاهى كردن , مصيبت شخص توانا (بر انجام كار) است .

ـ امام رضا(ع ): كوتاهى كردن , مصيبت توانايان است .

ـ امام هادى (ع ): افسوسهاى ناشى ازسهل انگارى را به ياد آر و محكم كارى ودورانديشى را در پيش گير.
ـ امام على (ع ): نتيجه سهل انگارى ,پشيمانى است و نتيجه محكمكارى و دورانديشى , سالم ماندن (از خسارت و دريغ ).
ـ از كوتاهى كردن بپرهيزيد كه آن موجب سرزنش است .

ـ زنـهـار از كـوتـاهى كردن , زيراكوتاهى كردن حسرت به بار مى آورد, آن گاه كه حسرت سودى ندارد.
ـ امام صادق (ع ): هر كه كوتاهى كنددر پرتگاه افتد.
ـ سه چيز است كه هر كس در آنهاكوتاهى ورزد ناكام ماند: بخشش جويى ازبخشنده , همنشينى با دانشمند و استمالت سلطان .

ـ امـام عـلـى (ع ): خـداى سبحان طاعت (از خود) را غنيمتى قرار داده است كه درهنگام كوتاهى ناتوانان (از به دست آوردن آن ) زيركان آن را از آن خود مى كنند.
ـ در وصـف اهـل ذكـر, مـى فـرمـايـد: اگرآنان را در آن مقامات پسنديده و منزلتهايى كه مشهور (فـرشتگان مقرب ) است در ذهن خود مجسم كنى كه چسان كارنامه هايشان راگشوده اند و براى هر كار خرد و كلانى كه بدان فرمان داده شده اند اما در انجام آنهاقصور ورزيدند, يا از آن نهى شدند اما درترك آنها كوتاهى كردند, از خود حساب مى كشند.
ـ كسى كه بردبار باشد, در كار خودكوتاهى نكند و در ميان مردم با خوشنامى زندگى كند.
ـ بهشت خط پايان پيشتازان است وآتش فرجام عقب ماندگان .

نهى از افراط و تفريط.

ـ امام على (ع ): نادان را نبينى , مگرافراطگر يا تفريطگر.
ـ به رگى از رگهاى بدن اين انسان گوشت پاره اى آويخته كه شگفت انگيزترين عضو اوست و آن قـلـب اوسـت ,زيـرا كـه در آن مـايـه هاى حكمت و مايه هاى ضد حكمت وجود دارد به طورى كه اگـرامـيـد و آرزو بـه آن دسـت دهـد, طـمـع خـوارش گـردانـد و اگـر طمع آن را به هيجان آورد,آزمـنـدى نابودش كند و اگر نوميدى بر آن تسلط يابد, افسوس و اندوه او را بكشد و اگردر سـيـرى افـراط كـند, پرى شكم او را بيازاردپس , هر تفريطى به او زيان زند و هر افراطى او را تباه گرداند.
ـ بـزودى دربـاره مـن دو گـروه هلاك شوند: دوستدار افراطى كه دوستى او را به ناحق كشاند و دشـمـن افراطى كه دشمنى او رابه ناحق برد و بهترين حالت مردم درباره من راه ميانه است پس اين راه را در پيش گيريد.
فراغت .

فراغت .

قرآن .

((پس , چون فراغت يافتى , به طاعت در كوش و بااشتياق به سوى پروردگارت روى آور)).
ـ پيامبر خدا(ص ): روز قيامت سخت ترين حسابرسى را كسى دارد كه كارهايش راديگران (از پيشكار و نوكر و خدمتكار)انجام دهند و خودش بيكار بگردد گو اين كه كار كردن مايه رنج و زحمت است امابيكارى موجب فساد و تباهى است .

ـ امام كاظم (ع ): خداى متعال از بنده پرخواب نفرت دارد, خداى تعالى از بنده بيكار نفرت دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند از شخص تندرست بيكاره كه نه در كار دنياست و نه سرگرم كار آخرت , نفرت دارد.
ـ دو چيز است كه مايه فتنه (آزمايش يافساد) بسيارى از مردم است : تندرستى وفراغت .

ـ امام على (ع ): هوا و هوس برخاسته ازفراغت است .

ـ با فراغت , هوسرانى است .

ـ بـدان كه دنيا سراى آزمايش وگرفتارى است , كه آدمى هرگز در آن ساعتى آسوده وبيكارنشود, مگر اين كه آن بيكارى در روز قيامت مايه اندوه و افسوس او گردد.
ـ اگر كار كردن مايه رنج و زحمت است , پيوسته بيكار بودن نيز موجب فساد وتباهى است .

ـ امـام سـجـاد(ع ) ـ در دعا ـ : دلهاى مارا با ياد خود از هر يادى و زبانهايمان را باسپاس خود از هر سـپـاسـى و انـدامهايمان را باطاعت خود از هر طاعتى ديگر باز دار و اگرفراغت از كارى براى ما مـقـدر فـرمـوده اى آن را فراغتى سالم قرار ده كه در آن گناهى ما رانرسد و دلزدگى به ما روى نـيـاورد, تـافـرشـتـگـان نـويـسـنده بديها با نامه اى خالى ازگناهان ما برگردند و نويسندگان نيكيها,شادمان از حسناتى كه براى ما نگاشته اندمراجعت كنند.
ـ در دعاى مكارم الاخلاق ـ : بارخدايا! بر محمد و آل او درود فرست و مرا ازكارى كه اهتمام بدان (از عـبـادت و بـنـدگـيت )بازم مى دارد, بى نياز گردان و مرا به كارى وادار كه فردا (ى قيامت ) درباره آن از من بازخواست مى كنى و روزهاى مرا در راه آنچه كه براى آن آفريده شده ام , صرف نما .

ـ نـيز در همان جا ـ : تندرستى وصحتى كه با عبادت گذرد و فراغتى كه باپاكدامنى همراه باشد, روزيم فرما.
ـ در دعاى روز عرفه ـ : (خدايا) باتوان و گشايش از توان و گشايشت مزه فراغت براى انجام آنچه تو دوست دارى وكوشش در آنچه به تو نزديك مى گرداند, به من بچشان و ارمغانى از ارمغانهايت سـوى مـن بـفـرسـت و تـجارتم را سودمند و بازگشتم را بى زيان قرار ده و مرا از مقامت بترسان ومشتاق ديدارت گردان .

ـ امـام عـلـى (ع ): چـه سـزاوار اسـت كـه انـسان ساعتى و لحظاتى براى خود داشته باشد كه هيچ بازدارنده اى , او را از آن لحظه ها باز ندارد.

فرقه ها.

فرقه هاى اسلامى .

ـ امام على (ع ): اين امت هفتاد و سه فرقه خواهد شد و سوگند به آن كه جانم دردست اوست همه اين فرقه ها گمراهند, مگركسى كه از من پيروى كند و شيعه من باشد.
ـ پـيامبر خدا(ص ): آنچه به سربنى اسرائيل آمد مو به مو بر سر امت من نيزخواهد آمد بنى اسرائيل هـفـتاد و دو ملت شدند و امت من نيز بزودى هفتاد و سه ملت خواهند شد, كه بجز يك فرقه , همه در آتش باشند.
ـ امام على (ع ): نصارا بر اثر چنين وچنان پراكنده شدند و شما نيز, اى امت ,همچون آنان فرقه فرقه خـواهـيد شد و يك فرقه از آنان بيشتر خواهيد داشت بدانيد كه همه فرقه هاى شما گمراهند, مگر من و كسى كه از من پيروى كند.

فرموده رسول خدا كه امت من سه .

فرقه مى شود.

ـ پـيامبر خدا(ص ): امت من به سه فرقه تقسيم مى شود: فرقه اى بر حق كه باطل كمترين چيزى از آن نكاهد, من و اهل بيت مرا دوست مى دارند حكايت آنان حكايت طلاى نابى است كه هر چه آن را در آتش نهى و آتش را شعله ورتر سازى , جز بر نابى آن افزوده نشود و فرقه اى بر باطل كه حق اندك چـيـزى از آن نـكـاهد و فرقه اى مذبذبندو بر آيين سامرى , اما نمى گويند: لامساس (به من دست نزنيد) بلكه مى گويند: لاقتال (جنگ نه ) پيشواى آنان عبداللّه بن قيس اشعرى است .

فساد.

آنچه توده مردم را فاسد مى كند.

1 ـ گناه .

قرآن .

((بـه سـبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده , فساد درخشكى و دريا نمودار شده است تا (سزاى ) بعضى ازآنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند, باشد كه باز گردند)).
((بـراى او فـرشـتـگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مـى كنند درحقيقت , خدا حال قومى را تغيير نمى دهد, تا آنان حال خودرا تغيير دهند و چون خدا بـراى قومى آسيبى بخواهدهيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود اوست كسى كه برق را براى بيم واميد به شما مى نماياند و ابرهاى گرانبار را پديدارمى كند)).
((و هـر (گـونـه ) مـصـيـبـتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسيارى در مـى گـذرد وشـمـا در زمـيـن درمانده كننده (خدا) نيستيد و جز خدا شمارا سرپرست و ياورى نيست )).
((مـا آنـان را هـمان گونه كه باغداران را آزموديم , موردآزمايش قرار داديم , آن گاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و (ميوه ) آن (باغ ) را حتما بچينند)).
((و براى آنان , آن دو مرد را مثل بزن كه به يكى از آنهادو باغ انگور داديم )).
ـ امام باقر(ع ) ـ درباره آيه ((و از آنان كسى است كه به او ايمان نمى آورد)), ـ :آنان دشمنان محمد و خـانـدان مـحـمـدنـد كـه پـس از او هستند ((و پروردگارت به تباهكاران داناتر است )) منظور ازتباهكارى , نافرمانى از خدا و رسول اوست .

ـ در پـاسـخ بـه سؤال از آيه ((و در زمين پس از اصلاح آن , فساد مكنيد)) ـ فرمود: اى ميسر! زمين فـاسد شده بود و خداوند عزوجل به وسيله پيامبر خود(ص ) آن را اصلاح كردو آن گاه فرمود: ((و در زمين پس از اصلاح آن , فساد مكنيد)).
ـ امـام رضـا(ع ), در پاسخ به سؤالات محمدبن سنان , نوشت : خداوند قتل نفس راحرام فرمود, زيرا در حلال كردن آن , اگرحلال مى شد, فساد مردمان و نابودى آنان بود و بر هم خوردن نظم و نظام جامعه .

خـداى مـتعال زنا را حرام فرمود, زيرامفاسدى چون قتل نفس و از بين رفتن نسبهاو ترك تربيت كودكان و به هم خوردن مساله ارث و ميراث و مفاسدى از اين قبيل در پى دارد.
خـداى عـزوجل تهمت زدن به زنان پاكدامن را حرام فرمود, زيرا موجب از بين رفتن نسبها و انكار فـرزنـد و به هم خوردن وضع ارث و ميراث و ترك تربيت (كودك )و از ميان رفتن شناختها و ديگر گناهان بزرگ و عواملى است , كه به تباهى مردم مى انجامند.