پـيـامبر(ص ) در حضور همه سپاهيان فرمود: ((فردا پرچم جنگ را به دست كسى مى دهم كه خدا ورسول را دوست مى دارد و خدا و رسولش او را دوست مى دارند, مهاجمى كه هرگز فرار را تجربه نكرده است )) آن شب را همه اصحاب با اين آرزو به سر بردند كه فردا پيامبر(ص ) احضارشان كند و پـرچم را به دستشان دهد ولى با طلوع خورشيد رسول گرامى (ص ) على (ع ) را خواست گفتند: يا رسـول اللّه ! على درد چشم دارد فرمود: او را بياوريد على را آوردند حضرت آب دهان به چشمانش مـالـيـد و پـرچم را به دستش داد و راهى ميدان كرد و آن فتح نمايان كه در تاريخ مشهور است به دست او انجام شد و مشكل حضور يهود در جزيرة العرب براى هميشه حل شد ((270)) . آن روز سـپـر از دسـت حـضـرت افـتاد, يكى از درهاى قلعه را بر كند و تا پايان جنگ به مثابه سپر دردست داشت پس از جنگ سپاهيان آزمودند و دانستند كه براى حمل آن در, چهل نفر ((271)) و براى برگرداندن آن 8 نفر لازم بود ((272)) . در حنين هنگامى كه همه لشكر گريختند, و رسول مكرم اسلام (ص ) را تنها گذاشتند, جز سه نفر كـسـى در مـيدان باقى نماند: عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر, ابوسفيان بن حارث پسر عموى پـيـامبر واميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع ) و او بود كه شجاعانه در كنار پيامبر جنگيد و از جان شريفش دفاع كرد, تا جنگ به نفع اسلام مغلوبه شد ((273)) . پـيـش از آن نـيـز, در روز فـتح مكه , على (ع ) بود كه پا بر دوش پيامبر نهاده كعبه را از لوث وجود بت تطهير نمود ((274)) . و خلاصه آنكه على (ع ) جز در جنگ تبوك كه به دستور پيامبر در مدينه ماند, در تمام جنگهاحضور داشت ((275)) . ابن عباس مى گويد: ((در تمام حملات , پرچم رسول خدا بر دوش على (ع ) بود)) ((276)) . و چنين بود كه وجود على (ع ) به عنوان تاييد وجود شريف پيامبر گرامى اسلام (ص ) به شماررفت . پيامبر اكرم (ص ) فرمود:. لـمـا عـرج بـى رايـت عـلـى سـاق الـعـرش مكتوبا لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ايدته بعلى نصرته بعلي , ((277)) . آنـگـاه كـه مرا به معراج بردند, ديدم بر پايه عرش نوشته است : خدايى جز خداى يكتانيست محمد رسول خداست او را با على تاييد كردم , او را با على يارى كردم . 6ـ قرابت قـرابـت بـا رسـول خـدا(ص ) يكى از امتيازاتى است كه در طول تاريخ براى تصدى منصب خلافت مـورداسـتـناد قرار گرفته است تا آنجا كه شايد نتوان كسى را يافت كه در حال تصدى اين منصب ادعاى قرابت بارسول گرامى اسلام (ص ) را نداشته است . ايـن امـتياز در سقيفه بنى ساعده , ملاك عمل قرار گرفت مهاجرانى كه در سقيفه حضور داشتند بـه خـويـشـاوندى خود با رسول اكرم (ص ) استدلال مى كردند و با همين دليل , انصار را از بيعت با سعدبن عباده باز داشتند ((278)) . مـا نـيـز مـعـتـقـديـم قـرابـت بـا رسـول اكـرم (ص ) شـرط خـلافـت و جـانشينى است , ولى نه خويشاوندى ظاهرى كه اهل سقيفه در نظر داشتند, هر چند اميرالمؤمنين على (ع ) از نظر ظاهرى هم نزديك ترين فردبه رسول خدا(ص ) بود او پسر عمو, داماد و برادر رسول خدا(ص ) بود و در ميان مـسـلـمـانـان هـيچ كس اين سه نسبت را يكجا نداشت على (ع ) پسر عموى پيامبر بود, پسر جناب ابـوطـالب كه نسبت به وجودمقدس پيامبر اكرم (ص ) سمت پدرى داشت , و عمر شريف خود را در راه دفـاع از اسـلام و پـيـامـبراسلام (ص ) سپرى كرده و در سخت ترين , شرايط حاضر نشد دست از حـمـايـت آن بزرگوار بردارد ((279)) داماد پيامبر بود, شوهر حضرت صديقه اطهر كه نزد پيامبر اسـلام مـحبوبترين انسانها بود ((280)) هركدام ازاصحاب كه او را خواستگارى مى كردند, حضرت جـواب مـنفى مى داد, تا اينكه او را به عقدعلى بن ابى طالب (ع ) در آورد ((281)) و فرمود: ((خدا به من دستور داده است : فاطمه را به ازدواج على درآورم )) ((282)) . و بـرادر پـيـامـبـر اكـرم (ص ) اسـت كـه حضرتش از ميان تمام مهاجر و انصار او را به برادرى خود برگزيد ((283)) و فرمود: در دنيا و آخرت تو برادر منى , انت اخى فى الدنيا و الاخرة ((284)) . و فرمود: تو برادر و همراه منى , انت اخى و صاحبى ((285)) . پـيـامـبر اكرم (ص ) گاهى او را برادر خود مى خواند گاهى خويش خود مى ناميدش و گاه او را از اهل بيت خود مى شمرد. هـنگامى كه قرآن شريف مسلمانان را موظف كرد تا به عنوان اجر رسالت خويشان رسول اكرم (ص ) رادوست بدارند ـ و فرمود: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى , ((286)) يعنى : اى رسول ما بـه مـسـلمانان بگو در مقابل رسالت خويش مزدى نمى خواهم جز آنكه با خويشان من دوستى كند پرسيدند:يا رسول اللّه خويشان تو كيانند؟ فرمود: ((على , فاطمه و دو پسر ايشان )) ((287)) . آرى عـلـى (ع ) بـا پـيـامـبـر اكـرم نسبتى بس نزديك دارد كه هم خود بدان افتخار مى كند, و هم همه اصحاب به آن اعتراف دارند در روز شورى اهل شورى را مخاطب قرار داده فرمود: ((شما را به خـدا قـسـم مـى دهم ! آيا در بين شما كسى هست كه در خويشى به رسول خدا(ص ) از من نزديكتر باشد؟ )) همه گفتند:نه به خدا ((288)) . ولـى قـرابـت عـلـى (ع ) بـا پـيـامـبر اكرم (ص ) از اين هم نزديكتر است آن حضرت نه تنها خويش رسول خدا, بلكه از اهل بيت اوست ((289)) . هـنگامى كه آيه مباهله ((290)) نازل شد, حضرت , على , فاطمه و حسن و حسين را نزد خود خواند وعرض كرد: ((الهى اينان اهل منند)) ((291)) . بـراى ايـنـكـه هـمه مسلمانان بدانند كه اهل بيت پيامبر چه كسانى هستند, وقتى آيه شريفه و امر اهـلـك بالصلاة واصطبر عليها ((292)) (خانواده خويش را به نماز فرما و خود در اداى آن پايمردى كن نازل شد,) تاچند ماه هر روز صبح به در خانه آنها مى آمد, مى ايستاد و مى فرمود:. الصلاة رحمكم اللّه ((انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا)),. يـعـنـى : وقـت نماز است خدايتان رحمت كند به درستى كه خدا اراده كرده است , از شماخانواده , پليدى را دور كند و شما را پاك و پاكيزه فرمايد. خـوانـدن ايـن آيـه شريفه , خود بيان و توضيح ديگرى بود, براى اينكه همگان بدانند خانواده پيامبر كيانند. آنـگـاه كـه عـلـى (ع ) را فرستاد تا سوره برائت را از ابوبكر گرفته خود براى ابلاغ در مراسم حج به مكه ببرد, در توضيح اين كار خود فرمود: ((اين سوره را جز مردى از خانواده ام كسى ابلاغ نمى كند, لا يبلغها الارجل من اهلى ((293)) . آرى على هم خويش پيامبر است , هم از اهل اوست ولى او فراتر از اين معنا قرابتى بارسول اكرم (ص ) دارد, كـه مـا آن را شـرط خـلافـت مى دانيم : قرابتى شرط خلافت است كه دو طرف نسبت را يكى مى كند, تا آنجا كه دوگانگى نمى ماند تا بحث از نسبت و قرابت لازم شود. قرآن مجيد فرمود: قل تعالوا ندع ابنائنا و ابناكم و نسانا و نساكم و انفسنا و انفسكم ((294)) . بـه فـرمـان الـهـى , پـيـامـبـر مى بايست , پسرانش را بخواند, زنانش را دعوت كند و خودش را نيز بـخـوانـد,آنگاه با مسيحيان نجران مباهله كند و او با حسن و حسين (ع ) و با فاطمه اطهر(س ) و با عـلى (ع ) آمد تاهمه بدانند آن ((خود)) كه بايد دعوت شود على است كه على خود ـ نفس ـ پيامبر است ((295)) . در روز شـورا فـرمـود: ((شما را به خدا قسم مى دهم ! آيا در بين شما كسى هست كه پيامبر او را به منزله خويش قرار داده باشد؟ )) همه گفتند: نه به خدا ((296)) . و چـنـيـن بود كه پيامبر اكرم (ص ) مى فرمود: ((على از من است و من از على جز من و على كسى پيام مرا نمى رساند)). على منى و انا منه لا يؤدى عنى الا انا او على ((297)) . و مى فرمود: ((گوشت و خونش از گوشت و خون من است )). لحمه لحمى و دمه دمى ((298)) . و در تهديد كفار مى فرمود: ((كسى را به سوى آنان مى فرستم كه چون خود من است )) ((299)) . و در جـواب كـسـى كـه از مـنـزلـت عـلـى در قـلـب رسـول مكرم مى پرسد, رو به اصحاب كرده مى فرمايد:((اين شخص از منزلت خودم در قلب خودم مى پرسد)) ((300)) . و چنين است كه در مقايسه آن بزرگوار با وجود مقدس رسول اكرم (ص ) هر كسى بيگانه مى نمايد و اگـرقرابت با رسول مكرم اسلام (ص ) يكى از شرايط خلافت باشد, با وجود على بن ابى طالب (ع ) نوبت به ديگران نمى رسد. 7ـ زهد خـليفه و جانشين رسول خدا در جامعه اسلامى در راس هرم قدرت قرار دارد تمام ثروتهاى ملى و امـوال عـمـومى در اختيار اوست , و هموست كه مى تواند به هر صورتى در اين اموال دخل و تصرف كـنـد انـدكـى گرايش به دنيا كافى است كه رهبر جامعه اسلامى را از طريق عدل و انصاف خارج كـرده به سؤ استفاده ازقدرت و موقعيت خود, زياده طلبى و مال اندوزى كشاند جامعه اسلامى در ايـن بـاب تـجربه هاى تلخى دارد افراد زيادى به نام خليفه رسول خدا بر مسند رهبرى جامعه تكيه زدنـد, ولـى بـا مـردم بـه شـيوه قيصر وكسرى رفتار كردند بنابراين يكى از صفاتى كه براى رهبر جامعه اسلامى ضرورى و اجتناب ناپذير است ,زهد و بى رغبتى به دنياست . صفت زهد در وجود مقدس اميرالمؤمنين على (ع ) چنان است كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود:. يـا عـلى ان اللّه قد زينك بزينة لم يزين العباد بزينة احب منها و هى زينة الا برار عند اللّه و هى الزهد فى الدنيا فجعلك لا ترز من الدنيا شيئا و لا ترز الدنيا منك شيئا, ((301)) . اى عـلـى ! خـداونـد تـرا زينتى داده كه محبوبتر از آن , زينتى به بندگانش نداده است و آن زينت نـيـكـان اسـت , كه همان زهد در دنياست خداوند تو را چنان آفريد كه از دنيا بهره اى ندارى و دنيا چيزى ازتو نمى كاهد. زهـد آن حـضـرت چه در زمان خلافت و چه پيش از آن , چنان ظهورى داشت كه اسطوره ها آفريد اينك به چند نمونه از تجلى زهد و بى اعتنايى آن امام همام به دنيا و مظاهر آن اشاره مى كنيم . امـيـرالـمـؤمـنين على (ع ) در زمان خلافت خود و در حالى كه تمام ثروتهاى جامعه اسلامى را در اخـتـيـارداشـت , لـباس وصله دار مى پوشيد, ((302)) نان خشك و غذاى ساده مى خورد, و معاش خانواده خود را ازدست رنج خود اداره مى كرد. سـويـد بـن غـفـلة مى گويد: ((در دارالاماره , خدمت على بن ابى طالب (ع ) رسيدم ديدم حضرت نـشـسته وكاسه اى شير ترش كه بوى ترشى آن از دور به مشام مى رسد, پيش رو دارد و تكه اى نان خـشـك در دسـت گـرفـته كه تكه هاى پوست جو در سطح آن به چشم مى خورد نان را با دست و گـاهى با كمك زانو تكه تكه مى كند و در شير مى اندازد وقتى مرا ديد فرمود: نزديك بيا و از غذاى مـا بـخـور مـن عـرض كـردم : روزه دارم فرمود: از رسول خدا شنيدم كه هر كس به خاطر روزه از خـوردن آنـچـه مـيل دارد چشم بپوشد بر خداسزاوار است كه از طعام و شراب بهشت بهره مندش كند)). سـويـد مـى گـويـد: ((كـنيز حضرت آنجا ايستاده بود به او گفتم چرا در حق اين پيرمرد, از خدا نـمـى ترسيد؟ چرا آرد نانش را صافى نمى كنيد و اين دانه هاى درشت را از آن نمى گيريد؟ گفت : حـضـرت بـه مـا دسـتورداده است هيچ گاه آرد نانش را الك نكنيم حضرت متوجه صحبت ما شد فـرمود: به او چه مى گويى ؟ من سخن خود را براى او باز گفتم حضرت در پاسخ من فرمود: پدر و مـادرم فداى آنكه هيچ گاه آرد نانش الك نشد و هرگز سه روز پى درپى خود را از نان گندم سير نكرد, تا خدايش به نزد خويش برد)) ((303)) . منظور حضرت از اين كلام اشاره به سيره رسول مكرم اسلام است . ديگرى مى گويد: ((در روز عيد قربان , خدمت اميرالمؤمنين على (ع ) رسيدم حضرت , آبگوشتى به ماتعارف كرد گفتم : با اين همه نعمت كه خدا عنايت كرده خوب بود گوشت اردك برايمان فراهم مـى كـردى حضرت فرمود: از رسول خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمود: خليفه از مال خدا جز دو كاسه حقى نداردكاسه اى كه خود و خانواده اش بخورد و كاسه اى كه به مردم تعارف كند ((304)) . از ايـن كـلام شـريـف اسـتـفـاده مـى شـود, حـضـرت , روش حـكـومـت و مردمدارى را از رسول خـدا(ص )آموخته در تمام مواضع خود از آن بزرگوار پيروى مى كرد تمام آنچه از حضرتش چه در زندگى شخصى وچه در زندگى اجتماعى مشاهده مى شد, هر كدام درسى بود از درسهايى كه در مدت بيست و سه سال همراهى با رسول گرامى اسلام فرا گرفته بود. نـوشـتـه انـد: بـراى حضرت فالوده اى هديه آوردند ظرف فالوده را پيش رو نهاد, به آن نگريست و فـرمـود:((خوش رنگ و بويى و طعم خوبى دارى , ولى من خود را به چيزى كه عادت ندارم عادت نمى دهم )) ((305)) . در زمـان خـلافـتـش او را ديـدنـد كـه در مـيـدان كوفه شمشيرى را به معرض فروش گذاشته , مـى فـرمـايد:((خريدار اين شمشير كيست ؟ به خدا با اين شمشير بارها غبار غم از چهره رسول خدا زدوده ام و اگر پول يك تكه لباس داشتم , اين را نمى فروختم )) ((306)) . در هـمـان حـالـى كـه درآمد سالانه املاكى كه وقف كرده بود به چهل هزار دينار مى رسيد, خود ازگرسنگى سنگ به شكم مى بست ((307)) . او را در بـازار كـوفـه ديدند, خرمايى را كه براى مصرف خانواده خويش خريده در پارچه اى ريخته , بردوش حمل مى كند علاقه مندان به يارى وى شتافتند و از حضرتش خواستند كه اجازه دهد آن را به خانه برسانند. فرمود: ((پدر خانواده به حمل اين بار سزاوارتر است )) ((308)) . براى همين است كه وقتى نزد عمر بن عبدالعزيز خليفه اموى سخن از زهد مى گويند و زاهدان را نام مى بردند او مى گويد: ((زاهدترين مردم در دنيا على بن ابى طالب (ع ) است )). در تـوضـيـح درآمـد امـلاك وقـفـى حضرت , گفتنى است كه هر دينار معادل 18 نخود طلاست بنابراين40 هزار دينار معادل 30 هزار مثقال طلا مى باشد و اگر طلا را به حداقل قيمت روز, يعنى هـر مـثـقال000 /160 ريال فرض كنيم , درآمد سالانه اوقاف آن حضرت معادل 000/000/000/800/4 ريال بوده است . فصل پنجم : آداب و سنن غديرى سابقه عيد غدير در ميان مسلمانان اگـر عـيـد بـه مـعناى بازگشت خاطره تحولات بزرگ در زندگى بشر باشد, در ميزان فرهنگ اسـلامـى , روزغـدير, شايسته آن است كه به عنوان بزرگترين عيد بشر به ويژه مسلمانان گرامى داشته شود زيرا بزرگترين تحول عمر بشر در اين روز رخ داده , و چنانكه از زبان روايات شنيديم در اين روز دين كامل و سعادت بشر تضمين شده است . هـمـه اديـان آسـمـانى , مقدمه دين اسلامند و اسلام در روز غدير كامل شده و خداوند عالم آن را براى بشر پسنديده است . اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ((309)) . و هـيـچ رخـدادى بـه اندازه كامل شدن دين در زندگى نوع انسان تاثيرگذار نيست , و به همين جـهـت هـيـچ روزى مـانند روز غدير مناسب جشن و سرور نيست و درست به همين دليل , پيامبر اكرم (ص ) خود اين روز را عيد اعلام كرده مسلمانان را فرمود تا به او تهنيت گويند. فرمود: هنئونى , هنئونى ان اللّه تعالى خصنى بالنبوة و خص اهل بيتى بالامامة , ((310)) . به من تهنيت گوييد, به من تهنيت گوييد خداى تعالى مرا به نبوت , و خاندانم را به امامت ويژگى داد. و همان حضرت فرمود:. يوم الغدير افضل اعياد امتى و هو اليوم الذى امرنى اللّه تعالى ذكره بنصب اخى على بن ابيطالب علما لا متى يهتدون به من بعدى و هو اليوم الذى اكمل اللّه فيه الدين و اتم على امتى فيه النعمة و رضى لهم الا سلام دينا, ((311)) . روز غدير, برترين اعيادامت من است آن , روزى است كه خداى تعالى مرا مامور كرد, برادرم على بن ابـى طـالـب را چون نشانه اى براى امتم نصب كنم , تا پس از من بدو راه يابند, و آن , روزى است كه خداوند دين مرا كامل و نعمتش را بر امت من تمام نمود و راضى شد كه اسلام دين آنها باشد. بنابراين , توجه به روز غدير به عنوان يك عيد اسلامى , ريشه در زمان حيات پيامبر اكرم (ص ) دارد, وپـيـامـبر اكرم (ص ) كه اين روز را عيد اعلام كرده در حقيقت مؤسس اين عيد است پس از پيامبر اكرم (ص ),ائمه اطهار نيز به اين روز به عنوان عيد توجه ويژه داشتند اميرالمؤمنين على (ع ) در روز جمعه اى كه باعيد غدير مصادف شده بود, خطبه اى ايراد كرده , ضمن آن فرمودند:. خـدايـتـان رحمت كند! امروز در معاش خانواده هايتان توسعه دهيد, و به برادرانتان نيكى كنيد, و بـه خـاطـر ايـن نـعـمـت پـيـوسـتـه كـه خدايتان عطا كرده شكر او را به جاى آريد با هم باشيد تا خـداپراكندگى هايتان را جمع كند به هم نيكى كنيد تا خدا به اين الفت و اجتماعتان رحمت آورد وچـنـانـكه خدا بر شما منت نهاده , ثواب اين عيد را چندين برابر اعياد ديگر قرار داده از نعمت هاى اوبـه هـم هـديـه كنيد نيكى در اين روز مال را افزايش مى دهد و عمر را طولانى مى كند مهربانى دراين روز رحمت و عطوفت خدا را جلب مى كند ((312)) . هـمـان طـور كه مى دانيم در زمان خلافت اميرالمؤمنين (ع ) بسيارى از اصحاب پيامبر اكرم (ص ) حـضـورداشـتـنـد, و ايـن كلام را مى شنيدند, اگر اين عيد نزد ايشان مسلم نبود, به حتم زبان به اعتراض مى گشودند. پـس از امـيـرالـمـؤمـنين (ع ) تا آنجا كه راويان حديث , موفق به ثبت آثار شده اند, همه ائمه به اين روزتوجه ويژه داشته , آن را عيد مى دانسته و گرامى داشته اند در اين روز خود روزه مى داشتند, و اصحاب ووابستگان خويش را به روزه مى فرمودند. ثقة الاسلام كلينى , در كافى از سالم روايت كرده است :. به امام صادق (ع ) عرض كردم : آيا مسلمانان جز جمعه و فطر واضحى عيد ديگرى دارند؟ . فرمود: آرى , بزرگترين عيد. گفتم : چه روزى است ؟ . فرمود: روزى كه رسول خدا(ص ) اميرالمؤمنين (ع ) را به ولايت نصب كرد و فرمود:. من كنت مولاه فعلى مولاه ((313)) . و از حسن بن راشد نيز روايت مى كند كه از امام صادق (ع ) پرسيدم :. فـدايـت شـوم ! آيـا مـسلمانان جز فطر واضحى عيدى دارند؟ فرمود: آرى بزرگتر و شريفتر از آن دوگـفـتم : چه روزى است ؟ فرمود: روزى كه اميرالمؤمنين به ولايت منصوب شد گفتم : فدايت شـوم در ايـن روز چـه بايد بكنيم ؟ فرمود: روزه بگير و بر محمد و آل محمد درود فراوان بفرست و ازكـسـانـى كـه بـه آنـهـا ظـلم كردند, اظهار بيزارى كن پيامبران الهى به جانشينان خود دستور مـى دادنـدروز تـعيين جانشين را عيد بگيرند گفتم : كسى كه در اين روز روزه بگيرد چه پاداشى دارد؟ فرمود:معادل شصت ماه روزه ((314)) . همچنين فرات بن ابراهيم در كتاب تفسير نقل مى كند كه از امام صادق سؤال شد: آيا مسلمين برتر ازفـطـر واضحى و روز جمعه و عرفه عيدى دارند فرمود: آرى برتر از آنها, بزرگتر از آنها و در نزد خـدا شـريـفتراز همه آنها, و آن همان روزى است كه خدا دينش را كامل كرد, و بر پيامبرش چنين نازل كرد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا. راوى گفت : آن چه روزى است ؟ . فـرمـود: ((پـيـامبران بنى اسرائيل هميشه روز تعيين جانشين را عيد مى گرفتند و عيد مسلمين روزى است كه رسول خدا(ص ) على (ع ) را به ولايت نصب كرد و آياتى از قرآن در شانش نازل كرد و دين راكامل كرد و نعمتش را بر مؤمنين تمام كرد)) ((315)) . هـمچنين فرمود: ((اين روز روز عبادت و نماز و شادى و سپاسگزارى است چون خدا نعمت ولايت مارا به شما بخشيد من دوست دارم , شما در اين روز روزه بگيريد)) ((316)) . در روايـتـى از فـياض بن محمد بن عمر طوسى است , كه در روز غدير خدمت امام رضا(ع ) رسيدم ديـدم حـضـرت عـده اى از ياران خويش را براى افطار در خانه خود نگهداشته و هدايايى كه شامل لـبـاس و حـتـى كفش و انگشتر مى شد, به خانه هايشان فرستاده است در خانه حضرت و اطرافيان اوحـالتى ديگر بودمستخدمان حضرت را ديدم كه همه چيز خود را نو كرده و حتى ابزارى را كه در روزهاى ديگر به كارمى بردند نو كرده اند و آن حضرت درباره فضيلت و شرف آن روز سخن مى راند ((317)) . از ايـن گذشته از تاريخ استفاده مى شود كه مسلمانان در طول دورانهاى مختلف به اين روز توجه داشته و آن را عيد مى گرفته اند. ابوريحان بيرونى در كتاب الاثارالباقيه نوشته است :. روز هـيـجـدهـم , عـيـد غـدير خم مى باشد و آن نام منزلى است كه پيغمبر پس از حجة الوداع در آنـجـافـرود آمد و جهاز شتران را جمع كرد و بازوى على بن ابى طالب را گرفت و از آن جهازها بالا رفت وفرمود: هر كس را كه من مولا باشم , على مولاى اوست ((318)) . و مـسـعـودى در كتاب التنبيه والاشراف مى نويسد: ((فرزندان و شيعيان على (ع ) اين روز رابزرگ مى شمرند)) ((319)) . و ابن طلحه شافعى در كتاب مطالب السؤول مى نويسد:. و ايـن روز, روز غـديـر خـم نـاميده شد و روز عيد شد چون وقتى است كه رسول خدا(ص ) او را به منزلت بلندى منصوب فرمود و از ميان تمام مردم فقط او را به اين شرافت نايل كرد ((320)) . ثعالبى در ثمار القلوب , شب غدير را در زمره مناسبت هاى خاص ذكر كرده مى نويسد:. شب غدير همان شبى است , كه رسول خدا(ص ) در فرداى آن در غدير خم بر پالان شتران خطبه اى خـوانـد و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه من نصره و اخذل من خذله شيعيان اين شب را گرامى داشته آن را به عبادت زنده مى دارند ((321)) . همچنين ابن خلكان در شرح حال المستعلى فاطمى پسر المستنصر مى نويسد:. در روز عـيـد غـديـر يعنى هيجدهم ماه ذى الحجه سال چهارصد و هشتاد و هفت , مردم بااو بيعت كردند ((322)) . و در شرح حال المستنصر فاطمى مى نويسد:. او در شب پنج شنبه دوازده شب از ذى الحجه باقيمانده از سال چهارصد و هشتاد و هفت وفات كرد و اين شب همان شب عيد غدير يعنى هيجدهم ذى الحجه يعنى عيد غدير خم است ((323)) . چـنـانـكـه در اخـبـار و روايـات و كـلـمـات مـورخان ديديم , روز غدير از آخرين سال عمر شريف نـبـى مـكـرم اسـلام (ص ) يعنى همان سالى كه على (ع ) را به خلافت منصوب فرمود به عنوان عيد شـناخته شده و ازهمان سال و همان صحرا پا به پاى مسلمين در طول زمان و گستره كشورهاى اسلامى پيش رفته است . از نـظـر تاريخى , اين روز در زمان امام صادق (ع ) متوفاى سال 148, در زمان امام رضا(ع ) متوفاى سـال203 , در زمـان غـيبت صغرا كه فرات ابن ابراهيم كوفى و كلينى رازى مى زيسته اند, در زمان مـسعودى متوفاى سال 345, ثعالبى نيشابورى , متوفاى سال 429 و ابوريحان بيرونى متوفاى سال 430, در زمـان ابـن طلحه شافعى متوفاى 654, و ابن خلكان , متوفاى 681 هجرى قمرى به عنوان عيدشناخته شده بود. از نـظـر گـسـتـره جـغـرافـيـايـى در مـنـاطـق شرقى جهان اسلام , يعنى ماورا النهر محلى كه ابوريحان مى زيسته , و نيشابور كه محل تولد ثعالبى است , تا رى كه زادگاه و اقامتگاه كلينى است , و تا بغداد كه محل تولد و رشد مسعودى است , تا حلب كه محل زندگى و وفات ابن طلحه شافعى و مـصـر كـه مـحـل زنـدگـى و وفات ابن خلكان است , مردم به اين عيد توجه داشته و آن را جشن مـى گـرفـته اند اين در صورتى است كه فرض كنيم هر يك از اين بزرگان از محيط زندگى خود خـبـر داده انـد, در حـالـى كـه مى دانيم اولابعضى از آنها چون مسعودى و بيرونى اكثر كشورهاى اسلامى را گشته اند, ثانيا در نوشته هاى ايشان از اين روز به عنوان عيد مسلمين ياد شده است . آداب و اعمال عيد غدير عـنـصر اساسى در پيدايش هر عيد, در ميان ملتها, حادثه اى سعادت بخش و مسرت انگيز است , كه دربستر زمان اتفاق افتاده , ظرف حدوث خود را از قبل و بعد آن متمايز مى سازد آنگاه مردم , آن روز را عـيـدنـامـيـده , مـتـنـاسب با فرهنگ و آيين خود, در طول قرون و اعصار سالروزش را گرامى مى دارند. در فـرهـنـگ اسـلامـى , ايـن عـنـصـر اسـاسـى , نعمت ناميده مى شود, و هر انسان عاقلى خود را ملزم مى داند احسان نعمت دهنده را سپاس گزارد به همين جهت يكى از روشهاى كلى دين اسلام در ايـن مـنـاسـبـت هـا تـشـريـع عبادات و اعمال ويژه اى است كه موجب نزديكى بيشتر انسان به پروردگار عالم ـ نعمت دهنده حقيقى ـ مى شود. در روز عـيـد غـديـر نـيـز همانند ساير اعياد, عبادات و مراسم ويژه اى سفارش و برنامه ريزى شده است آداب اين عيد بزرگ از دو ويژگى بارز برخوردار است :. 1ـ آداب ايـن روز از نـظـر كـمـيـت و كـيـفـيـت بـا آداب هـيچ يك از مناسبت هاى اسلامى قابل مـقايسه نيست , به طورى كه مى توان گفت : آنچه براى روز غدير وارد شده , شامل طرحى جامع از همه كارهاى نيك , اعمال پسنديده و يك زندگى مطلوب فردى و اجتماعى است . 2ـ طـبق رواياتى كه از معصومين (ع ) در اين باره به دست ما رسيده است , هر يك از اعمال و آداب روزغدير از ارزشى والا برخوردار است , و به همين جهت پاداشى بزرگ در پى دارد. بـنـابـرايـن روز غـديـر, مـناسبتى بس ارجمند و حساس است , كه بايد آن را گرامى داشت و تنها راه بزرگداشت و احترام اين روز, التزام به آدابى است كه اهل بيت (ع ) براى آن مقرر كرده اند. آداب عيد غدير در چند محور كلى عمل صالح هـرچـنـد تمام آداب اين روز هر كدام خود عملى صالح به شمار مى رود, ولى در يك دستور كلى و بـه عنوان مقدمه همين آداب در روايتى آمده است : ((هر كار نيكى در اين روز, معادل كار نيك در هشتادماه است )) ((324)) . بـنـابـراين روز غدير موقعيتى همانند ماه مبارك رمضان و شب قدر دارد از اين رو مى توان گفت عـمـل صـالـح در اين روزها و شبها هماره در حال شكفتن است در چنين اوقاتى شايسته است كه انسان فرصت را غنيمت شمرده از حسنات و خيرات بهره كافى برگيرد. عبادت امـام رضـا(ع ) فـرمـود: ((غـديـر روزى اسـت كـه خـداونـد بـر مال كسى كه در آن عبادت كند, مى افزايد)) ((325)) . عـبـادت بـه معناى عام كلمه هر كارى است كه با قصد قربت تحقق مى يابد و موجب نزديكى بنده بـه سـاحـت قـدس ربوبى مى شود در فرهنگ اسلامى عبادت به اين معنا, مى تواند در قالب هر كار مـباحى صورت بندد, يعنى اگر انسان كارهاى عادى خود را نيز با نيت تقرب به خدا و براى رضاى حضرت درست انجام دهد, همه كارهاى عادى زندگى نيز عبادت محسوب مى شوند. عباداتى كه براى روز غدير توصيه شده است , شامل تمام انواع عباداتى است كه در اسلام مى شناسيم نماز, روزه , غسل , دعا, حمد و سپاس , زيارت , صلوات و اظهار برائت از دشمنان هر يك ادبى از آداب اين روز مبارك است . روزه روزه عـبادتى است كه علاوه بر وجوب آن در ماه مبارك رمضان , جز در عيد فطر و عيد قربان , در تـمـام روزهـاى سـال مـسـتـحب است ولى در پاره اى از ايام سفارش مؤكد شده است و روايات از ارزش فـوق الـعـاده آن خـبـر مى دهند يكى از آن روزها روز عيد غدير است ائمه اطهار نه تنها خود ملتزم بوده اند,اين روز را روزه بدارند, اصحاب و نزديكان خويش را نيز به روزه سفارش مى كرده اند همچنين از روايات استفاده مى شود كه اين سنت از رسول گرامى اسلام به يادگار مانده است . از ابـن هـريـره روايـت شـده كـه هـر كـس روز هيجدهم ماه ذيحجه را روزه بگيرد, خداوند روزه شصت سال را براى او مى نويسد ((326)) . امـام صـادق (ع ) در روايـتى , ضمن توصيه مخاطب خويش به روزه اين روز مى فرمايد: ((روزه اين روز,معادل روزه شصت ماه است )) ((327)) . و در روايـت ديـگـرى مـى فـرمـايـد: ((روزه عـيـد غدير خم , نزد خدا معادل صد حج و صد عمره پذيرفته شده است )) ((328)) . هـمـچـنـيـن فرموده اند: ((روزه عيد غدير خم , معادل روزه تمام عمر دنياست , اگر كسى چنين عمرى پيداكند و تمام آن را روزه بدارد)) ((329)) . نماز هـمچنان كه بيشتر ايام و مواقع خاص , نمازى مخصوص به خود دارند, براى عيد غدير چند نماز با آدابى ويژه سفارش شده است . سـيـد بـن طاووس (ره ) در كتاب شريف اقبال الاعمال در ضمن اعمال عيد غدير از امام صادق سه نمازروايت كرده است طبق يكى از اين روايات آن حضرت مى فرمايد:. اين روز, روزى است كه خداوند پاسداشت حرمت آن را بر مؤمنان واجب كرده است چون در اين روز ديـنـشـان را كـامـل و نـعـمـتش را بر ايشان تمام نمود, و عهد و ميثاقى را كه در آغاز آفرينش از آنـان گـرفـتـه و بـعـد فـراموش كرده بودند, تكرار كرد و آنان را توفيق داد تا قبول كنند و از اهل انكارقرارشان نداد ((330)) . منظور از ميثاق در اين حديث شريف همان ميثاقى است كه قرآن كريم در آيه 172 سوره اعراف به آن اشاره كرده مى فرمايد: ((به يادآر هنگامى كه خداى تو ذريه فرزندان آدم را از پشت آنها برگرفت و آنها را برخود گواه ساخت , تا به پروردگارى و يگانگى او اعتراف كردند, تا در روز قيامت نگويند ما از يكتايى ويگانگى تو بى خبر بوديم )). اين ميثاقى است كه خداوند متعال بر توحيد و يگانه پرستى از نسل بشر گرفته است . بـنـابـرايـن از ايـن حـديث استفاده مى شود كه خداوند همان طور كه براى خداپرستى و توحيد از بـشـرپيمان گرفته , براى ولايت نيز چنين كرده است ميثاق بر توحيد, به هر صورتى كه واقع شده باشد, درمورد ولايت نيز به وقوع پيوسته است . اگـر كـسـى مى خواهد مانند كسانى باشد, كه آن روز همراه رسول خدا بودند, و با راستگويانى كه دردوسـتـى اميرالمؤمنين با خدا و رسولش صادقانه برخورد كردند, هم مرتبه باشد و مانند كسانى باشد كه درركاب رسول خدا(ص ), اميرالمؤمنين (ع ), امام حسن و امام حسين شهيد شدند, و مانند كـسـانـى باشد, كه در زير لواى حضرت مهدى و در خيمه او هستند, و از بزرگان و نجيبان باشد, نزديك زوال ظهر ـ يعنى همان وقتى كه پيامبر اكرم و اصحابش به نزديكى غدير خم رسيده بودند ـ دو ركعت نماز بگزارد, و پس ازنماز, سجده شكر به جا آورده صد بار بگويد: شكراللّه ((331)) . آنگاه حضرت دعايى طولانى به مخاطب خويش تعليم داده كه پس از اين نماز بخواند اين دعاعمدتا شامل چند محور كلى است :. 1ـ اذعان و اعتراف به عقايد صحيح و بر حق اسلامى , چون توحيد و نبوت ,. 2ـ شكر و سپاس نعمت ولايت ,. 3ـ اظهار دشمنى با دشمنان , و دوستى با دوستان حق ,. 4ـ آرزوى ثبات قدم و پايدارى در راه حق . در يكى از فقرات اين دعا مى خوانيم . پروردگارا! به لطف و احسان تو بود كه ما موفق شديم دعوت پيامبرت را اجابت كنيم و او راتصديق نـماييم , به آقاى مؤمنان ايمان آوريم و نسبت به طاغوت و بت كفر ورزيم پس آن را كه ما به ولايت بـرگـزيـديـم , والـى مـا گـردان و بـا پيشوايانمان محشور كن , كه ما با يقين , به ايشان گرويده تـسـلـيـم امرشان شده و به ظاهر و باطن , شاهد و غايب , و مرده و زنده ايشان ايمان آورده ايم و به پيشوايى و سرورى ايشان خشنود و راضى هستيم . آنـهـا بـراى وسـاطـت بـيـن مـا و خـدا كـافـى هـسـتـند, به ديگرى نياز نيست , جايگزينى براى ايشان نمى خواهيم و جز ايشان همدم و همرازى نگيريم ((332)) . در فرازى ديگر از اين دعا آمده است :. خـدايـا تو را گواه مى گيريم كه دين ما همان دين محمد و آل محمد و سخن ما همان سخن آنان اسـت ديـن مـا ديـن ايـشـان است همان مى گوييم كه ايشان گفتند و بدان مى گرويم كه ايشان گـرويدند هر چه را آنها انكار كردند, ما نيز منكريم هر كه را دوست داشتند, ما نيزدوست داريم هر كه را دشمن داشتند ما نيز دشمنى مى كنيم هر كه را لعنت كردند, لعنت مى كنيم از هر كه بيزارى جستند بيزارى مى جوييم , و رحمت مى فرستيم بر هر كس كه ايشان رحمت فرستادند ((333)) . ايـن نـماز تجلى روح توجه به نعمتهاى الهى و شكر گزارى حقيقى از نعمتهاست به جا آوردن اين نمازدر نزديكى ظهر روز غدير نشانه آن است , كه نمازگزار مى داند در اين هنگام جبرئيل امين به منظور ابلاغ حساس ترين پيام الهى ((334)) و اساسى ترين ركن دين نازل شده و اصل ولايت را براى بـشر به ارمغان آورده است ولايت , ضامن بقاى اصل دين و روح شريعت و پشتوانه توحيد و رسالت و حـامـى فضيلت و تقوادر جامعه بشرى است , اصلى است كه اقامه قسط را كه هدف اصلى از ارسال رسـولان الهى و انزال كتب آسمانى است به عهده دارد ((335)) اصلى كه اگر ابلاغ نشود, رسالت الهى به انجام نرسيده است ((336)) . نـمـازگـزار بـه ايـن هـمه توجه دارد و به منظور شكرگزارى از اين نعمت عظمى سر بر سجاده عـبـوديـت مى نهد, و شاكرانه در پيشگاه ربوبى پيشانى به زمين مى سايد و خاضعانه دست توسل به ذيـل عـنـايـت حـق بـر مى دارد كه هميشه او را در اين مرتبه بلند حفظ, و سراسر حياتش را از اين چـشـمـه فـياض سيراب كند وچنين است كه همرتبه ياران رسول خدا و همسنگ مجاهدان صدر اسـلام مـى شود با شهدايى برابرى مى كند كه در ركاب اميرالمؤمنين , امام حسن و امام حسين (ع ) شـاهـد مـقـصـود را در آغوش كشيده اند وهمانند كسانى است كه زير لواى مهدى آل محمد(ص ) شمشير مى زنند و در خيمه او هستند. زيارت زيـارت سـرچـشـمـه زلال وصـل اسـت كه در پى تلاش مشتاق مهجور, در اجابت عطش اشتياق , دسـت مـى دهـد و جـان او را از صافى وصل سيراب و روحش را در جارى قرب از داغ فراق تطهير مـى كند زيارت ,محصول مهر و اجر صبرى است كه مردان راه را مى دهند و زيارتنامه نامه ناخوانده روزگار وصل ومهرورزى است . آنـچـه زائران در حـرمـهـاى مـعصومين (ع ) مى خوانند, در حقيقت مجموعه اى از عرض ارادت و مودت و آموزه هاى صحيح است كه شخص زاير در ملاقات با معصوم , به او عرضه مى دارد و تائيد او را مى گيردو اين شيوه اى است كه از سلف صالح به يادگار مانده است . روز غـديـر, روز ولايـت و وصايت است روزى است كه به حضرت اميرالمؤمنين (ع ) تعلق داشته به نام نامى آن بزرگوار به جشن و سرور اختصاص يافته است از اين جهت يكى از آداب مهم آن تجديد عـهـد وبـيعت و ايجاد رابطه معنوى با صاحب ولايت است بر شيعه مشتاق است كه در اين روز, در پيشگاه وصى رسول اعظم بايستد و به دستور آن حضرت با جانشينش بيعت كند و هر سال اين عهد را تـجـديدنمايد و در آستانه باب علم نبى (ص ) عقايد خود را عرضه كند, و نامه باورهاى خود را به مهر تاييد آن امام همام بيارايد. در روايـتـى اسـت كـه امـام رضـا(ع ) فـرمـود: ((هـر جـا كـه هستى , سعى كن روز غدير نزد قبر مـطـهرحضرت اميرالمؤمنين (ع ) حاضر شوى زيرا در اين روز خداوند متعال گناهان شصت ساله اهل ايمان رامى بخشد و دو برابر ماه رمضان و شب قدر و شب عيد فطر از آتش جهنم آزاد مى كند)) ((337)) . در صـورتـى كـه حـضـور در كـنار قبر شريف آن حضرت ميسور نباشد, مى توان از دور آن حضرت رازيارت كرد. از ائمـه اطـهـار بـراى روز غـديـر سـه زيارت نقل شده است كه هر سه را مى توان از دور و نزديك خـوانـدمـشـهورترين آنها زيارت امين اللّه است كه از نظر متن كوتاه و مختصر و از نظر سند بسيار متقن و معتبراست در اين زيارت , خطاب به ساحت قدسى اميرمؤمنان مى خوانيم :. سـلام بـر تـو اى امـيـن و حـجت خدا در روى زمين شهادت مى دهم اى اميرمؤمنان كه تو در راه خـداچـنانكه شايسته بود كوشيدى , به كتاب او عمل كردى و از روشهاى پيامبرش پيروى نمودى , تـاوقـتـى كـه خـدا بـهـترين پاداش خود را براى تو در نظر گرفت و تو را به جوار خويش خواند و روح بـنـلـدت را كـنـار خـود آورد و هـر چـنـد تـو بـر تـمام خلايق برهانهاى كافى داشتى , خدا با شهادتت حجت را بر دشمنان تو تمام كرد. الـهـى ! دلهاى اهل خشوع حيران توست , راه به روى مشتاقان كويت باز است , آنان كه قصد كوى تو كـرده انـد, نـشانه هاى واضح دارند قلوب آنان كه بر تو وارد مى شوند, از غير تو خالى است آنكه تو را بـخـوانـد, صـدايـش بـه بالا مى رود, و درهاى اجابت به رويش گشوده است و آنكه با تو رازگويد دعايش مستجاب است توبه آنكه به سوى تو بازگردد مقبول است هر كس از خوف تو گريه كند, بر قـطـرات اشـكـش رحـمت آورى , هر كس تو را به يارى طلبد ياريش مى كنى , هر كس از توكمك بـخـواهـد, بـه او كمك مى رسانى وعده هايى كه به بندگان داده اى عمل مى كنى , و هر كس ازتو بخواهد, لغزشهايش را ناديده مى گيرى ((338)) . احسان و نيكى يـكـى از آداب عـيـد غـديـر, احـسان و نيكى به اهل ايمان است در اين باب , سفارشهاى فراوانى از ائمه اطهار(ع ) رسيده است از نشانه هاى اهميت احسان در اين روز, آن است كه :. اولا: در اخـبـار و روايـات , با عناوين گوناگون و مختلفى به آن سفارش شده است انفاق , احسان , يـارى ,مـساوات , هديه دادن , مهمانى كردن , اطعام , افطارى دادن , عطوفت و مهربانى و تلاش در رفـع حوايج برادران ايمانى از جمله عناوينى است كه براى توصيه به احسان و در اخبار و روايات به كار رفته است .
|