داستان زندگى پيامبر (صلى الله عليه وآله)
تأليف: نجاح الطائى
اهدااين پژوهشرا به همه عاشقان حقيقت ، جويندگان واقعيت و دوستداران با اخلاص حضرت ختمىمرتبت 9 هديه مى كنم .از آنجا كهمطمئنم نمى خواهم به شخصيّت هيچ انسانى آسيب برسانم ، بلكهمى خواهم سيره مباركه نبوى را بدون هيچ تغييرى آنگونه كه هست ، مطرحنمايم ; اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى آنرا از من قبول فرمايد . مؤلّف
ص (4)پيش گفتار
رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) درشرايط دشوار و آزار دهنده اى در مكّه و مدينه زيست . شرايطى كه تحمّل آنبراى افراد ديگر غير ممكن يا بسيار دشوار است امّا آنحضرت خود را براى تحمّلدشوارى ها آماده كرده بود .هنگامى كه آن بزرگوار بعثتمبارك نبوى را اعلام فرمود اشرار قدرتمند عليه او بپا خاسته و بر او هجوم آوردنددر نتيجه مصيبت ها بزرگتر و سختيها و رنجها فراوانتر گرديد .سركردگان ستم و جهالت ،انواع ترفندها را بكار گرفتند تا نور خدا را خاموش كنند و لذا خاتم پيامبران (صلى اللهعليه وآله) آماجانواع آزارها و محروميّت ها و . . . قرار گرفت .سران كفر ، بهتلاش ها و كارهاى خود براى نابودى اسلام و پيروان آن اكتفا نكردند بلكه زنانو فرزندان خود را نيز در اينراه بسيج نمودند . نمونه اى بارز از اين دسترا مى توان در ( حمالة الحطب ) يعنى همسر ابولهب مشاهده كرد ;خداوند مى فرمايد :) تَبَّتْيَدا أبى لَهَب وَتَبَّ مآ أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَما كَسَبَ سَيَصْلى ناراً ذاتَلَهَب وَامرَأَتُهُ حَمّالةَ الحَطَب فى جيدها حبلٌ مِنْ مَسَد ((1])بعضى ديگر ، آرامش وآسايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را ـ حتّى در حريم حرم الهى وسحرگاهان كه آنحضرت در كنار خانه خدا مشغول عبادت بود ـ به هم ريخته و به وىحملهور مى شدند تا جائيكه يك بار رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به يكى از آنان فرمود :اى ( فلان ) روز و شب دست از آزار من بر نمى دارى ؟كافران نيز به كشتار مؤمنانپرداختند ; ابتدا ( سميّه ) را شهيد كردند و بعد همسرش( ياسر ) را و . . . سپس شهيدى از پى شهيدى ديگر بر خاكغلتيد و كاروان شهادت و شهيدان به راه افتاد . . .بسيارى از مسلمانان ،جان و مال خود را در راه خداى بزرگ و در اين مسير مقدّس قربانى كردند .فرعون هاى قريش به اينجنايات اكتفا نكرده و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و بنى هاشم را در ( شعبابوطالب (عليهالسلام) )محاصره اقتصادى و اجتماعى نمودند تا كار بجائى رسيد كه قطعه اى نان چونكالايى ارزشمند و كمياب بشمار مى رفت .در همان زمان كهبنى هاشم ، هر چه داشتند ـ ارزشمند و بى ارزش ـ همه را در راهاِعلاى كلمه الهى به پيشگاه خداوند تقديم مى داشتند ، جهّال قريش تمامدارائى خود را در راه بتهايشان صرف مى نمودند .مؤمن گرانقدر قريش يعنى حضرتأبوطالب (عليهالسلام) و اُمّالمؤمنين خديجه (عليها السلام)قربانيان شهيد اين تحريم اقتصادى و محاصرهناجوانمردانه اند .تنش ميان مؤمنان و كافران تاآنجا افزايش يافت كه مسلمانان به ناچار دوبار به حبشه مهاجرت كردند تا جان و ايمانخود را از چنگال ستمگران قريش برهانند .و بالاخره خداوندمتعال ، فَرَج و گشايش خود را با اسلام و هدايت شهر يثرب ، ارزانى مسلمينفرمود و پرچم اسلام با پيروزى توحيد ، به اهتزاز درآمد .امّا كافران ، همچنان بهتلاش خود جهت خاموش كردن نور خداوند ادامه مى دادند : ) يُريدونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَاللهُمُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ ((2])اينجا بود كه بعضى از كافراناز روى دروغ و نفاق به اسلام گرويدند و پس از آن همراه با افزايش تواناسلام ، تعداد منافقان نيز رو به فزونى نهاد .منافقان همان كسانى هستند كهاز روى دروغ ، ادّعاى مسلمانى مى كنند و كفر خويش را پنهانمى دارند . به همين سبب ، خداوند يك سوره كامل درباره آنها نازلفرموده كه نام آن نيز منافقين است .پس از فتح مكّه كه تعدادمنافقان بسيار زياد شد . تحرّكات مشكوك در جامعه مسلمين نيز رو به افزايشنهاد كه از مهمترين آنها مى توان به عملكرد آنها در جنگ حنين و حمله تبوكاشاره كرد .در جنگ حنين ،منافقان ، خيانتكارانه عقب نشينى خطرناكى كردند كه چون شبيه هزيمت و فرار بودباعث هزيمت و فرار تازه مسلمانان ديگر و پيروزى چشمگير نيروهاى دشمن كافر( قبيله هوازن ) گرديد .اين فرار را ابوسفيان و سرانسابق قريش ، رهبرى و سازماندهى مى كردند و اگر يارى خداوند متعال نبودتبديل به بزرگترين هزيمت و شكست در تاريخ و سيره رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)مى شد .دوّمين تحرّك نيروهاى منافقيندر حمله تبوك بروز و ظهور كرد :در اين حركت خائنانه كهابوسفيان در آن شركت داشت ، هدف اصلى نقشه شوم آنها شخص رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)بود .پيش از آن هم كافران ومنافقان و يهود . بارها تلاش كرده بودند تا رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)راترور كنند امّا موفّق نشدند از جمله :ـ چندين بار در مكّه ومدينه كوشش كردند تا با شمشير آنحضرت را ترور كنند و نافرجام ماند .ـ و در كنار قلعه يهود( بنى نضير ) با انداختن سنگ بزرگى از پشت بام بر سر آنحضرت كه موفّقنشدند .ـ در كنار قلعه( خيبر ) با دادن غذاى مسموم كه خوشبختانه مكر و حيله آنها افشا واميدشان به يأس مبدّل شد .ـ در ( تبوك )منافقان كوشيدند تا از نقشه جديدى استفاده كنند كه امكان موفّقيت ايشان را افزايشمى داد و آن انداختن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از فراز صخره هاى گردنهتبوك به اعماق درّه بود .گرچه اين يك نقشه شيطانىموفّقيت آميز بشمار مى رفت كه درصد پيروزى آن بالا بود ولى خداوند متعالبار ديگر ، اميد آنان را به نوميدى تبديل كرد و رسول خدا را از تصميم شومگروه منافقين آگاه فرمود .رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) همبه حذيفه بن يمان دستور داد تا منافقان را ترسانده و نقشه ايشان را بهم زند .حذيفه همين كار را كرد و منافقين هراسان گريختند .با همه اين حرفها ،دشمنان خداوند ، از جستجو و يافتن راههاى جديد براى خاموش كردن نور خدا وكشتن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دست بر نداشتند .دو سال پس از اين تاريخ بودكه شيطان شان آنها را به روش جديدى براى ترور رسول خدا (صلى اللهعليه وآله)راهنمايىكرد و آن ريختن شربتى مسموم در هنگام بيمارى رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) دردهان آنحضرت بود .موفّقيت اين نقشه را قطعىيافتند زيرا با نقشه هاى قبلى تفاوت داشت :اگر در دسيسه خيبر ،غذاى مسموم به سخن درآمد و رازشان را فاش كرد . . .و اگر در تبوك ، خداوندمتعال نقشه مهلك ايشان را به پيامبر خبر داد و رسول خدا (صلى اللهعليه وآله) ازآن جلوگيرى نمود . . .امّا نقشه جديدمى توانست شبهه و سوءظن را از ايشان دور كند زيرا ظاهرى خيرخواهانه و صالحداشت و باطنى فاسد و پليد . . . چه بهتر از اين ، زيرا ظاهراًمى خواهند به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دوا دهند و در واقع او را مسموممى نمايند !اقدامات خطرناك و پليد عليهپيامبران خدا چندان است كه به شماره در نمى آيد و سبب شهادت بعضى از ايشانشده است .اكثر پيامبران بزرگ در معرضعمليات ترور تبهكارانه از سوى مخالفينِ نظام الهى و سنّت هاى آسمانى قرارگرفته اند .اين قرآن كريم است كه دربارهبرخى از آن وقايع با ما سخن مى گويد و اين پيامبران الهى هستند كه پرده ازبرخى ديگر براى ما بر مى دارند .و تمام اين قضايا در چنبره يكتعبير مى گنجد كه خداوند آنرا در اين آيات شريفه بيان مى فرمايد :) إِنَّهُمْيَكيدُونَ كَيْداً وَأَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْرُوَيْداً ((3]))وَيَمْكُرُونَ وَيَمكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْماكِرينَ((4])نگاه كنيد به زمانى كه حليمهسعديه از كرامات نبىّ اكرم ( كه دوران كودكى خود را مى گذراند ) بهيهود خبر داد و آنها گفتند : او را بكشيد ! و گفتند : آيا او يتيم است ؟حليمه گفت : نه ، اين پدر اوست و من مادرش هستم . گفتند : اگريتيم بود او را مى كشتيم .(5)و زمانى كه حليمه با پيامبردر بازار عكاظ گام مى سپرد و كاهنى بانگ برداشت : اين نوجوان را بكُشيدكه سلطنتى بزرگ خواهد يافت . . حليمه از بيم ، راه خود را كجكرده و از مسير ديگرى پيامبر را بُرد و خدا ايشان را نجات داد .(6)و نيز در گُذر حليمه از مسيرنجران ، دانشمندان مسيحى درباره ظهور پيامبر ( كه در آغوش حليمهبود ) هشدار دادند و شيطان ، آنان را برانگيخت كه پيامبر را بكشند امّاآتشى بزرگ بين حليمه و آنان حايل گرديد و آنها را سوزاند .(7)از آغاز تاريخ ، بسيارىاز مردم به عمليات ترور پرداخته و در پوشاندن وسائل و مدارك آنكوشيده اند . اوّلين تروريست جهان قابيل بود كه برادرش هابيل راكُشت .امروزه هم متأسّفانه عملياتترور در جهان قدم به مرحله خطرناكى نهاده است و در اشكال مختلف از ترورهاى شخصى تاوسايل كشتار جمعى از ويروسهاى كشنده تا . . . به صورت بسيار فنّى وماهرانه بروز و ظهور يافته است .من در اين بررسى مى كوشمسوء قصدهايى كه به منظور ترور رسول خدا (صلى الله عليه وآله)در سراسر زندگى آنحضرت عليهاو بكار گرفته اند را يافته و پژوهش نمايم ; با اين هدف كه غبار از چهرهحقيقت در فرازى چند از فرازهاى زندگى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)بزدايم و در اين راه از خداىمتعال آرزوى توفيق دارم و ما توفيقى الاّ بالله . . .نجاح الطّائى
[1] .( زيانكار باد دستان ابولهب و خود او هم زيانكار شد . مالش و دستاوردشبه كارش نيامد . زودا كه به آتشى شعلهور درآيد . و زنش كه هيزم كشاست . و ريسمانى از ليف خرماى تافته بر گردن دارد ) . سوره مَسدّآيات 1 ـ 5 .[2] ـمى خواهند تا نور الهى را با سخنان خويش خاموش كنند و حال آنكه خداوندكمال بخش نور خويش است ولو آنكه كافران ناخوش داشته باشند . ( سورهصف آيه 8 ) .[3] ـ آنان مكرمىورزند و ( من نيز ) مكر مىورزم . پس اندكى كافران را مهلتده .سوره طارق آيات 17 - 15[4] ـ آنان( با خدا ) مكر مىورزند و خدا نيز ( با ايشان ) مكرمى كند و خداوند بهترين مكر كنندگان است . سوره انفال ، آيه30 .[5] ـ السيرةالحلبية 1/ 95[6] ـ السيرةالحلبية 1 / 95[7] ـ البحارة15 / 375
[1] .( زيانكار باد دستان ابولهب و خود او هم زيانكار شد . مالش و دستاوردشبه كارش نيامد . زودا كه به آتشى شعلهور درآيد . و زنش كه هيزم كشاست . و ريسمانى از ليف خرماى تافته بر گردن دارد ) . سوره مَسدّآيات 1 ـ 5 .[2] ـمى خواهند تا نور الهى را با سخنان خويش خاموش كنند و حال آنكه خداوندكمال بخش نور خويش است ولو آنكه كافران ناخوش داشته باشند . ( سورهصف آيه 8 ) .[3] ـ آنان مكرمىورزند و ( من نيز ) مكر مىورزم . پس اندكى كافران را مهلتده .سوره طارق آيات 17 - 15[4] ـ آنان( با خدا ) مكر مىورزند و خدا نيز ( با ايشان ) مكرمى كند و خداوند بهترين مكر كنندگان است . سوره انفال ، آيه30 .[5] ـ السيرةالحلبية 1/ 95[6] ـ السيرةالحلبية 1 / 95[7] ـ البحارة15 / 375