بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مهاركردن غرايز  آموزش تعاليم دينى و پرورش عواطف ايمانى و اخلاقى ، در وجود جوانان دو اثر بزرگدارد: اول آن كه احساسات مذهبى جوانان ، كه خود يكى از خواهش هاى فطرى آنان است ،بدين وسيله ارضا مى گردد و ديگر آن كه نيروى مذهب ، ساير تمايلات طبيعى و خواهشهاى غريزى جوانان را مهار مى كند و از تندروى و طغيانشان باز مى دارد و آنان را تيرهروزى و سقوط محافظت مى نمايد. قرآن شريف به اين نكته تصريح كرده است :
آفرينش بشر  (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ثم رددناهاسفل سافلين الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون .)
ما آدمى را در بهترين قوام و نيكوترين سازمان آفريده ايم . سپس به پست ترينمنازل سقوط و انحطالطش برمى گردانيم ، مگر كسانى را كه داراى ايمان و رفتارشايسته باشند. اين گروه همواره از پاداش هاى بى منت و مداوم برخوردار خواهند بود.
خداوند حكيم آدمى را خوب آفريده و تمايلمعرفت و تشخيص نيك و بد را با سرشت وى آميخته است . بدبختانه ، بيشتر مردم براثر بى اعتنايى به نداى فطرت و تندروى دراعمال غرايز و شهوات نفسانى ، دچار سقوط مى شوند و به انحطاط و پستى مى گرايند.تنها كسانى كه از آيين فطرت پيروى مى كنند و خواهش ايمان و اخلاق را دوشادوش سايرتمايلات طبيعى خود ارضا مى نمايند، خوشبخت و سعادتمندند.
تمايل سوزان  با فرا رسيدن ايام بلوغ ، احساسات مذهبى و تمايلات دينى در وجود نوجوانان بيدار مىشود و آنان را شيفته فراگرفتن تعاليم روحانى مى سازد. اين خواهش فطرى در سنينبحرانى بلوغ ، شديد و سوزان است و نوجوانان با علاقه مندى و بى صبرى از پىمسائل مذهبى مى روند، ولى پس از طرد شدن دوران بلوغ ، تدريجا از شدت آنتمايل كاسته مى شود و رفته رفته خواهش ايمان و اخلاق به صورت يكتمايل عادى در مى آيد.
سرفصل كتاب تربيت  مكتب آسمانى اسلام ، در برنامه تربيت نسل جوان ، از جهش هاى مذهبى و تمايلات سوزاندينى ، كه در بحران بلوغ ، به طور طبيعى در نهاد نوجوانان پديدار مى شود، حداكثراستفاده را مى نمايد. اسلام آن فرصت كوتاه پر ارج را بسيار مغتنم مى شمارد و آن را سرفصل كتاب تربيت جوانان قرار مى دهد و از اين راه عالى ترين و پاك ترين تربيت رادر ضمير آنان پايه گذارى مى كند.
اسلام برنامه پرورش ايمان و اخلاق را، كه يكى از اركان اساسى تربيت جوانان است ،بر طبق خواهش فطرى آنان و بر اساس عرضه و تقاضا تنظيم نموده است .
در اوقاتى كه تحولات انقلابى بلوغ ، تقاضاى مذهب را در ضمير نوجوانان بيدار مىكند و آنان را به فراگرفتن مسائل مذهبى علاقه مند مى سازد، اولياى گرامى اسلام ،بدون فوت وقت ، تعاليم دينى را به آنان عرضه مى كنند و جوانان را به فراگرفتنقرآن شريف و مقررات اسلامى و انجام وظايف بندگى و خوددارى از گناهان و خلاصه بهاداى تكاليف مذهبى و اطاعت از اوامر الهى موظف مى سازند. در اين باره روايات بسيارىرسيده است :
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : من قرء القرآن و هو شاب مؤ من اختلط القرآنبلحمه و دمه .(402) )
تاءثير مذهب در جوان  امام صادق عليه السلام فرموده است : كسى كه تلاوت قرآن مى كند، اگر جوان با ايمانباشد، قرآن با گوشت و خونش آميخته مى شود و در همه انسان بدنش اثر مى گذارد.
(عن الصادق عليه السلام قال : الغلام يلعب سبع سنين و يتعلم الكتاب سبع سنين ويتعلم الحلال و الحرام سبع سنين .(403) )
حضرت صادق عليه السلام فرموده : پسر بچه هفتسال بازى مى كند و هفت سال نوشتن مى آموزد وتحصيل مى كند و هفت سال حلال و حرام مذهبى را ياد مى گيرد.
(عن النبى صلى الله عليه و آله : سبعة يظلهم الله فى ظله يوم لاظل الا ظله ، الامام العدل و شاب نشاء فى عبادة الله ...(404) )
ارزش عبادت جوان  رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : خداوند هفت گروه را درظل رحمت خود جاى مى دهد. روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .اول زمامداران دادگر و دوم جوانانى كه در عبادت خداوند پرورش يافته باشند.

جوانا ره طاعت امروز گير
كه فردا نيايد جوانى ز پير
قضا روزگارى زمن در ربود
كه هر روزش از پى شب قدر بود
من اين روز را قدر نشناختم
بدانستم اكنون كه در باختم
(قال رسول صلى الله عليه و آله : ما من شيى ء احب الى الله من شاب تائب.(405) )
توبه جوانان  پيغمبر اكرم فرموده : محبوب تر از هر چيز نزد خداوند جوانى است كه از گناه توبه مىكند و از پيشگاه الهى طلب آمرزش مى نمايد.
ارضاى خواهش مذهبى جوانان و پرورش ايمان و اخلاق در ضمير آنان يك ضرورت قطعى وتربيتى است . جوانانى كه از انجام اين وظيفه فطرى شانه خالى مى كنند، در نظرىاولياى گرامى اسلام ، استحقاق كيفر دارند.
(قال الباقر عليه السلام : لو اتيت بشاب من شباب الشيعة لا يتفقه فى الدينلاءوجعته .(406) )
استحقاق كيفر  امام باقر عليه السلام فرموده است : اگر جوانى را از شيعيان ببينم كهمسائل مذهبى را نمى آموزد و از اداى اين وظيفه تخلف مى كند او را به وضع دردناكىمجازات خواهم كرد.
اولياى نوجوانان نيز مكلف اند فرزندان خود را به تعليم فرايض دينى و فراگرفتنوظايف مذهبى تشويق كنند و آنان را افرادى با ايمان و درستكار بار بياورند. پدرانى كهاز اين وظيفه بزرگ تربيتى تخلف مى كنند و به پرورش ‍تمايل ايمانى فرزندان خود توجه ندارند، مورد بدبينى و سوءنظر پيشواى عالى قدراسلام اند.
(روى عن النبى صلى الله عليه و آله : انه نظر الى بعضالاطفال فقال : ويل لاءولاد آخرالزمان من آبائهم .فقيل يا رسول الله من آبائهم المشركين ، فقال لامن آبائهم المؤ منين لا يعلمونهم شيئا منالفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسير من الدنيا فانا منهم برىء و هم منى برآء.(407) )
پدران مختلف  رسول اكرم بعضى از كودكان را ديد و فرمود: واى بر فرزندان آخر زمان از پدرانشان .عرض شد: يا رسول الله ، از پدران مشرك آنها؟ فرمود: نه ، بلكه از پدران مسلمانشانكه هيچ چيز از فرايض مذهبى را به آنان نمى آموزند و اگر خود فرزندان پاره اى ازمسائل دينى را فراگيرند، آنها را از اداى اين وظيفه مقدس باز مى دارند و تنها به اينقانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزى را دنيا به دست آورند. من از اينقبيل پدران برى هستم و آنان نيز از من بيزارند.
اولين فرصت  براى آن كه تعاليم دينى در ضمير نوجوانان اثر عميق بگذارد و روح آنان با آموزشهاى مذهبى پرورش يابد، لازم است از اولين فرصت استفاده شود و در موقعى كهاحساسات مذهبى در نهادشان بيدار مى گردد، تعاليم دينى آغاز گردد. اين نكته دربرنامه تربيت نسل جوان مورد توجه اولياى گرامى اسلام است .
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : بادروا احداثكم بالحديثقبل ان يسبقكم اليهم المرجئة .(408) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : احاديث اسلامى را به نوجوانان خود بياموزند و درانجام اين وظيفه تربيتى ، تسريع نماييد، پيش از آن كه مخالفين گمراه بر شما پيشىگيرند و سخنان نادرست خويش را در ضمير پاك آنان جاى دهند و گمراهشان سازند.
مايه آرامش خاطر  ايمان به خداوند، يكى از محكم ترين پايه هاى سعادت بشر است . ايمان به خداوندسرچشمه نيرومندى و قدرت روح است . ايمان به خداوند مايه آرامش خاطر و اطمينان رواناست .
(الا بذكرالله تطمئن القلوب .(409) )
آگاه باشيد كه روح بشر با ياد خداوند بزرگ آرام و قرار مى گيرد.
نوجوانانى كه از اول ، با ايمان به خداوند پرورش يافته اند و تمايلات مذهبى خود رابا فراگرفتن آيين الهى و به كار بستن آن ارضا نموده اند، در شدايد زندگى خود رانمى بازند و با استفاده از نيروى ايمان بر هر مشكلى فائق مى شوند.
ويليام جيمز پدر روان شناسى جديد و استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد مى گويد:
(ايمان يكى از قوايى است كه بشر به مدد آن زندگى مى كند و فقدانكامل آن در حكم سقوط بشر است .)(410)
نيروى ايمان  جان .بى .كايزل مى گويد:
(بى ايمانى به خصوص از اين لحاظ رنج آور است كه دنيا و هر چه را كه در اوست درنظر ما لغو و بيهوده و ناپايدار جلوه مى دهد، در صورتى كه صاحب ايمان در آفرينش ودر زندگانى منظور و مقصودى مى بيند، گرچه نتواند آن را به ديگرى ثابت كند.
ايمان ستونى است كه ما را در طوفان روزگار، از افتادن و مغلوب شدن نگاه مى دارد.مقياس عظيمى است كه چون همه چيز را با او بسنجيم ، به حقارت و ناچيزى هر چه ازخوشى و ناخوشى به ما دست مى دهد، به آسانى پى مى بريم ، و نه در ناخوشى مقهورو بيچاره مى شويم و نه در خوشى مغرور و گمراه . كسى كه مذهب ندارد، غريقى است كهمدام در درياى شك و ترديد و بى تكليفى دست و پا مى زند. خوب را از بد و مفيد را ازمضر و راست را از دروغ نمى تواند جدا كند و هر روز و هر ساعت عقيده اى دارد و با خود وبا طبيعت و با اهل دنيا پيوسته در جدال و كشمكش است .)(411)
دكتر كارل مى گويد:
(امروز نيز مانند همه اعصار، در همه كشورها، مردان و زنانى وجود دارند كه زيستن براىآنان هدفى ناكافى است و حيات در نظرشان پربهاترين مواهب نيست . آنان تشنهجمال و وارستگى و عشق اند و مى خواهند به خدا برسند.
عشق به وارستگى  به پرسش هايشان ، فلسفه ، جز پاسخ ‌هاى كوچكى نداده است . نه سقراط و نهافلاطون موفق به تسكين اضطراب بشريت در برابر راز زندگى نشدند. فقط مذهب راهحل كاملى براى مسئله بشرى پيشنهاد كرده و در طى قرون متوالى ، كنجكاوى اضطرابآلودى را كه مردم نسبت به سرنوشت خود داشته اند، تسكين داده است . الهام مذهبى و توجهبه خداوند و ايمان ، موجد و يقين و آرامش مى شود.)(412)
تسكين اضطراب  بشر براى نيل به سعادت واقعى و تحقق بخشيدن به يك زندگى انسانى ، نيازمندتربيت است . بايد فرزندان را از دوران كودكى تا سنين بلوغ و جوانى تحت مراقبت وپرورش صحيح قرار داد. بايد نيك و بدها را به آنان آموخت و به انجام وظايفشان علاقهمند ساخت . اين مطلب مورد قبول تمام مذاهب الهى و كليه مكاتب علمى و تربيتى جهان است ،با اين تفاوت كه مذاهب الهى ، ايمان به خداوند را پايه اصلى و شرط اساسى تربيتقرار داده اند و برنامه هاى خود را بر اساس ايمان به خدا طرح كرده اند و آن را بهترينوسيله اجراى مقررات اخلاقى شناخته اند.
تربيت بدون ايمان  ساير مكاتب تربيتى ، در مورد ايمان به خداوند، يا ساكت اند يا مانند ماديون ، طرفدارتربيت بدون ايمان هستند. اين خود بزرگ ترين اصلى است كه مكتب الهى انبيا را از تماممكاتب بشرى جدا مى كند.
پيروان انبيا عقيده دارند كه جهان هستى ، آفريده خداوند بزرگ است . عقيده دارند كهپروردگار توانا، با اراده حكيمانه خود، بشر را خلق كرده و در نهادش وجدان اخلاقى راآفريده و نيك و بدها را به وى الهام فرموده است . عقيده دارند كه پيروى از وجداناخلاقى ، اطاعت از اوامر تكوينى خداوند بزرگ است . ولى پيروان مكتب مادى كه جهان رامولود تحولات ماده مى دانند، عقيده دارند كه پيدايش بشر و همچنين پديده وجدان اخلاقى ،ناشى از تصادف هاى كور و كرى است كه در طبيعت اتفاق افتاده است . در نظر آنان وجداناخلاقى ارزش معنوى ندارد تا خود را به پيروى از آن مؤ ظف بدانند و به احترام آن ازتمايلات و شهوات خلاف وجدان چشم پوشى كنند.
(افراد آدمى ، در هر سنى كه باشند، به وسيله احساس ، بيش از منطق به جنبش درمىآيند و از قوانين دشوار زندگى ، اگر آنها را معرفت اراده خداوندى بدانند، نه يك نيروىنابينا، با ميل بيشترى اطاعت مى كنند و با تجربه معلوم شده است كه خيلى بهتر از يكشخص پيروى مى نمايند تا از يك اصل . قوانين طبيعى حفظ زندگى و بقاىنسل و تعالى روان ، اگر چون مشيت خداوندى در نظر آيند، قدرت و نفوذ بيشترى پيدا مىكنند.)(413)
مايه سعادت ابدى  پيروان انبيا عقيده دارند كه تعاليم اخلاقى و علمى پيامبران الهى از اراده خداوند حكيمسرچشمه گرفته و به كار بستن آنها براى تمام مردم يك وظيفه قطعى است . عقيده دارندكه اطاعت از اوامر فرستادگان خدا باعث خشنودى پروردگار و مايه خوشبختى و سعادتابدى است ، و سرپيچى از اوامر پيامبران ، موجب غضب الهى و مايه شقاوت و بدبختى است. به همين جهت ، مقررات مذهبى را صميمانه به كار مى بندند و بر طبق آنهاعمل مى كنند. ولى پيروان مكاتب بشرى ، تعاليم اخلاقى و مقررات عملى را زاييده افكاربشر مى دانند. بشرى كه همواره در معرض خطا و اشتباه است ، بشرى كه تحت تاءثيرعوامل مختلف قرار مى گيرد و پيوسته عقيده مى دهد. ممكن است درحال عادى برنامه هاى تربيتى را به كار بندند و بر طبق آنها رفتار نمايند، ولى درموقعى كه تعاليم اخلاقى مزاحم لذايذ شهوى و خواهش هاى نفسانى آنان باشد، عملا بهآنان تعاليم پشت پا مى زنند و براى نيل به تمايلات خويش ، برخلاف مسير برنامههاى تربيتى حركت مى كنند.
تعارض اخلاق و تمايلات نفسانى  لكنت دونويى مى گويد:
(بعضى از لامذهب ها كه طبعا اخلاقى هستند، مى گويند كه چونمشكل اساسى ، اطاعت از قوانين اخلاقى است ، پس اگر عملا بتوانيم اين قواعد را به كاربنديم ، به مذهب محتاج نخواهيم بود. اين روش نشانه ندانستن پسيكولوژى است . چهانسان هميشه در اعتبار قواعدى كه سرچشمه آن را نمى داند، شك مى كند. به علاوه ، چنينروشى دليل نفهميدن اصل مشكل است ، زيرا مقصود اين است كه انسان از درونتكميل شود تا بتواند به طور اخلاقى فكر كند. هدف اين نيست كه انسان را وادار كنيم كهحركات اخلاقى بكند. مادامى كه رفتار هر فرد نشانهتكامل عميق درونى نباشد، عمليات او يك رشته تحديدات مصنوعى قراردادى و موقت خواهدبود كه با اول بهانه اى به باد خواهد رفت . اگر قواعد اخلاقى به طور دلخواهتحميل شود، هر قدر هم كه ارزش عملى داشته باشد، هيچ وقت موفقانه بر ضد جنبش هاىحيوانى جدال نخواهد نمود.)(414)
بهترين ضامن اجرا  خلاصه آن كه مكتب تربيت پيامبران الهى در عمق انديشه و طرز تفكر پيروان خود اثر مىگذارد و تعاليم ذهبى و اخلاقى را با روح آنان مى آميزد. ايمان به خداوند، كه پايهاساسى مذهب است ، بهترين ضامن اجراى تعاليم اخلاقى و برنامه هاى علمى است . كسانىكه به پروردگار جهان ايمان واقعى دارند و از روى حقيقت به آيين الهى گرويده اند،همه جا و در كليه احوال به وظايف خود عمل مى كنند و از حدود فضيلت و اخلاق ، كه مرزتعاليم الهى است ، تجاوز نمى نمايند، و اگر اتفاقا در موردى دچار لغزش شوند و ازبرنامه مذهب تخلف نمايند، ناراحت مى شوند و در پيشگاه خداوند توبه مى كنند و براىگناه خويش طلب آمرزش مى نمايند.
مرز تعاليم الهى  تربيتى كه بر پايه ايمان به خدا استوار نباشد، ضامن اجرا ندارد و هرگز در اعماقجان مردم ريشه نمى كند. چنين تربيتى ، گرچه درحال عادى ممكن است نظم اخلاقى و اجتماعى را برقرار سازد، ولى در طوفان هاى اجتماعىو هيجان هاى غريزى متزلزل مى گردد و تاءثير خود را از دست مى دهد. تربيت شدگانچنين مكتبى ، در واقع غيرعادى ممكن است جرايم بزرگى را مرتكب شوند و بهاعمال ضد انسانى و اخلاقى دست بزنند. شاهد اين مدعى ، حوادث وحشت زايى است كه درخلال جنگ جهانى اول و دوم در دنياى متمدن غرب اتفاق افتاده است .
محو ارزش هاى اخلاقى  ادگار پش روان شناس فرانسوى مى گويد:
(ظواهر ايدئولوژيك و اخلاقى ، كه تمدن اروپايى را زينت مى دادند، از آن جا كه مبناىآنها منحصرا مادى بود، بر اثر جنگ اول جهانى منهدم شدند. ترس و اضطراب با وسعت وشدت بيشترى در جنگ دوم جهانى سراسر دنيا را فرا گرفت . احترام به زندگى و مقامانسانيت و همچنين تصور ارزش هاى اخلاقى در همه جا ناپديد شد. تبعيدها،قتل عام هاى مردم غيرنظامى ، اردوگاه هاى كار اجبارى (كه در آن جا نه فقط قحطى وبيمارى هاى سارى بيداد مى كرد، بلكه انواع بدرفتارى و شكنجه نيز عملى مىگرديد)، تخريب هاى نامعقول و سرتاسرى توسط بمباران ها، همه به منزله روش هاىعادى و معمولى در جنگ به كار برده مى شدند. در اين گيرودار، يك عده از مؤ لفين حقوقهم كوشش مى كردند اين حق جديد را مشروع جلوه دهند و تصور ذهنى عدالت را تا يك ميزانپست پايين بياورند.
بنا به مطالب مذكور، وقت آن رسيده است كه تمام كسانى كه حسن نيت دارند، در اين مسئلهحياتى به تعمق و كاوش بپردازند: تمدن داراى چه ماهيتى است و مردم را به كجا مىبرد؟)(415)
(مردمان متمدن بى شمارى هستند كه از تصور ارتكابقتل يا ارتباط جنسى با محارم وحشت زده مى شوند، ولى همين اشخاص از ارضاى حرص وآز خود، تجاوزطلبى و مطامع جنسى خود، روگردان نيستند. آنها اگر بتوانند از كيفرفرار كنند، به هم نوع خويش به وسيله دروغ ، فريب ، بهتان و افترا، آزار مىرسانند.)(416)
(دولت ها به هنگام جنگ ، همه بى عدالتى ها و همه تعرض هايى را كه كوچك ترين آنهادر زمان عادى موجب بى آبرويى است ، مجاز مى دارند. براى اين منظور، دولت ها نه فقطدر مقابل دشمن به مكر و حيله متوسل مى شوند، بلكه از گفتن دروغ هاى عالمانه و عمدىنيز خوددارى نمى كنند و به طورى كه ملاحظه شد، دروغ و تزوير به طور بى سابقهاى در جنگ جهانى رايج بود.)(417)
نابودى ميانى اخلاقى  (اين وضع نه تنها هر نوع كوششى را براى ارتقاى مقام انسانيت از بين مى بردكبلكه دولت ها بدين وسيله به تخريب اجتماعى كه بر آن حكمروايى مى كنند نيز كمك مىنمايند و به طور غير مستقيم مبانى اخلاقى را كه با خوندل و زحمت زياد بر پا شده اند، مضمحل و معدوم مى سازند.)(418)
خلاصه آن كه برنامه تربيت ، هر قدر هم ريشه علمى و روانى داشته باشد، درصورتى كه متكى به ايمان الهى و اطاعت از اوامر خداوند نباشد، در مواقع بحرانى و درمقابل تمايلات غريزى قدرت مقاومت ندارد و نمى تواند آدمى را همه جا به انجام وظايفوادار كند و از اعمال ضد اخلاقى و انسانى بازدارد.
آدمى كاندر طريق معرفت ايمان ندارد
شخص انسان دارد و شخصيت انسان ندارد
اى كه مغرورى به دانش دانشت را بيشتر كن
تا بدانى هيچ ارزش علم بى ايمان ندارد
كاخ دانش گر همه از سنگ و از فولاد سازى
لرزد و ريزد گر از ايمان پى و بنيان ندارد
گر چه در علم است دريا مرد بى دين روز بحران
كشتى نوح است ليكن طاقت طوفان ندارد
بشكند بازوى تقوا مشت پولادين بى دين
گرچه مرد متقى سرپنجه طغيان ندارد
تربيت بر اساس فطرت  آيين مقدس اسلام در راه ساختن يك ملت شايسته و لايق ، درستكار و پاكعمل ، برنامه هاى تربيتى خود را بر اساس فطرت ايمان تنظيم نموده و از دوران شباب، نسل جوانان را با ايمان به خداوند بار مى آورد.
اسلام از نيروى وجدان اخلاقى ، كه الهام تكوينى خداوند است و با سرشت بشر آميختهشده ، حداكثر استفاده را مى نمايد و نوجوانان را با صفات انسانى و سجاياى اخلاقىپرورش مى دهد.
استفاده از احساسات مذهبى  اسلام جهش احساسات مذهبى نوجوانان را زمينه تربيت هاى دينى قرار داده و در موقعى كهتمايل مذهب ، به طور طبيعى در ضميرشان شكفته مى شود، آنان را به اداى فرايض دينىو انجام وظايف مذهبى مكلف مى نمايد و به وسيله عبادات يوميه ، ايمان مردم را به خداوندمحكم تر مى سازد.
تعديل خواهش ها  خلاصه اسلام ، تربيت نسل جوان را از تمايلات فطرى ايمان و اخلاق و مذهب آغاز مى كندو با ارضاى اين خواهش هاى روحانى ، ساير تمايلات طبيعى جوانان راتعديل مى نمايد و از تندروى و طغيانشان باز مى دارد.
مكتب آسمانى اسلام ، ايمان به خداوند و ارضاى خواهش مذهبى را ضامن اجراى تمام برنامههاى اخلاقى و عملى قرار داده و از اين راه مردم را از ناپاكى و گناهكارى برحذر داشتهاست .
جوانانى كه مى خواهند با سجاياى اخلاقى و صفات انسانى پرورش يابند و درخشانترين شخصيت معنوى را احراز كنند، جوانانى كهمايل اند در حال عادى و مواقع بحرانى ، همواره بر تمايلات نفسانى خويش حاكم باشندو دوران عمر را با پاكدامنى و درستكارى بگذرانند، بايد از آغاز دوران بلوغ ، به نداىفطرت ايمانى و وجدان اخلاقى خود گوش دل فرا دارند و از زمانى كهتمايل به مذهب ، به طور طبيعى در ضميرشان بيدار مى شود، با فراگرفتن عقايدصحيح و سجاياى اخلاقى و به كار بستن برنامه هاى عملى مذهبى ، و خلاصه با پيروىاز آيين الهى ، آن خواهش فطرى را ارضا نمايند، بايد پيمان روحى خود را با خداوندبزرگ محكم كنند و در هر حال به ياد او باشند.
پيروى از آيين خلقت  مربيانى كه مى خواهند جوانانى را به شايستگى تربيت كنند و آنان را افرادى پاك وبا فضيلت بسازند، بايد از آيين خلقت پيروى كنند و برنامه هاى تربيتى خود را باتمنيات فطرى آنها هم آهنگ سازند.
احياى تمايلات ايمانى و اخلاقى جوانان و ارضاى خواهش مذهبى آنان ، اطاعت از قانونخلقت و سنت آفرينش است . بى اعتنايى به تمايلات معنوى جوانان و سركوب كردنخواهش مذهبى آنان ، مخالفت صريح با كتاب فطرت و نظام خلقت بشر است . بدونترديد، سرپيچى از قوانين خلقت ، عوارض نامطلوبى در بردارد و متخلف بدون كيفرنخواهد ماند.
يكى از مشكلات اجتماعى  در كشورهاى پيشرفته امروز، مسئله جوانان در رديف يكى از بزرگ ترين مشكلات اجتماعىقرار گرفته و افكار دانشمندان را به خود معطوف داشته است .
به موجب آمارهاى دقيق ، تعداد جرايم و جنايات جوانان ، در دنياى غرب ، هرسال بيش از سال قبل است . نسل جوان بر اثر بى ايمانى و سوء تربيت به راه طغيان وعصيان گراييده و به انواع ناروايى ها آلوده شده است .
قانون شكنى ، لجام گسيختگى و خودسرى ، تجاوزطلبى ، دزدى ، تعدى به حقوقديگران ، ترك تحصيل ، اعتيادات مضره ، بى عفتى ، و گناهان ديگرى نظاير اينها، درمحيط جوانان پيوسته رو به افزايش است . اين حوادث نامطلوب ،محصول تربيت بدون ايمان و سرپيچى از آيين فطرت و قانون آفرينش است .
گناه و ناپاكى كه نتيجه بى ايمانى است ، زندگى را بر جوانان و اولياءشان تلخ وناگوار ساخته و جامعه را در مضيقه و تنگناى شديد قرار داده است .
(و من اعرض عن ذكرى فان له معيشد ضنكا.(419) )
قرآن شريف فرموده است : كسى كه از ياد خداوند روى گردان شود و فطرت ايمانى رادر ضمير خود سركوب نمايد، زندگى اش همواره تواءم با تنگى و مضيقه خواهد بود.
تحديد غرايز جوان  قال الله العظيم فى كتابه : والذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبواهم يغفرون (420)
يكى از پايه هاى تمدن  تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز، يكى از پايه هاى اصلى تمدن و شرطاساسى سعادت و كاميابى انسان است . اين مطلب موردقبول و تاءييد همه اديان الهى و تمام دانشمندان بشر است .
كسى كه از نظر روحانى مى خواهد انسان حقيقى باشد و در پرتو تعاليم الهى بهكمال واقعى برسد، كسى كه مى خواهد به حيات معنوى زنده باشد و ازفضايل اخلاقى و سجاياى انسانى برخوردار گردد، بايد تمايلات غريزى و خواهشهاى نفسانى خود را با اندازه گيرى صحيح ، محدود نمايد و از تندروى و افراطشان بازدارد. چه آن كه پيروى بى قيد و شرط از هواى نفس ، مايه انحطاط و سقوط انسانيت است .
(كان ابوعبدالله عليه السلام يقول : لا تدع النفس و هواها فان هواهارداها.(421) )
عامل سقوط و تباهى  امام صادق عليه السلام مى فرمود: نفس خويشتن را با خواهش هاى گوناگونش آزاد مگذار،زيرا همان تمايلات آزاد و ناروا باعث سقوط و هلاكش خواهد شد.
صرف نظر از جنبه روحانى و ايمانى ، كسى كه مى خواهد انسان متمدنى باشد و ازمزاياى تمدن برخوردار گردد، كسى كه از نظر مادى مى خواهد با مردم بياميزد و درجامعه بشر زندگى كند، بايد خواهش هاى غريزى و شهوات نفسانى خود را محدود نمايد.
(بسيارى از افراد بدان جهت كه تمدن جلو تحريك هاى غريزى ايشان را مى گيرد، باآن در حال معارضه هستند. بايد متوجه بود كه اعتراض افراد به هيچ وجه وارد نيست ،زيرا مى توان گفت كه از نظر فنى ، براىنيل تمدن به مقاصد خود، جلوگيرى از غرايزكمال لزوم را دارد. پس جست وجوى امنيت و آرامشى كهمعلول تمدن است ، بدون انصراف از آزادى طبيعى ، يك توقع خودپسندانه به شمار مىرود و بشر براى زندگى در جامعه ، بايد از آن آزادى طبيعى كه از لحاظ نظرىقبل از تشكيل تمدن وجود داشته است ، صرف نظر نمايد.
دورويى خودپسندانه  اشتياق به بازگشت به وضع طبيعى ، براى دسترسى به ارضاى آزادانه غرايز يكاشتباه است ، ولى انتظار زندگى در جامعه متمدن و داشتن آزادىكامل ، يك دورويى خودپسندانه است و به سلب آزادى ديگران منجر خواهد شد.
جلوگيرى از تهاجم براى هر اجتماع ضرورت دارد. واضح است كه هر گاهعامل تهاجم و تجاوز به شكل مستقيما غريزى خود (ازقبيل قتل و تعرض هاى جنسى ) ابراز شود، هيچ رابطه اجتماعى نمى تواند وجود پيداكند.)(422)
ضرورت رام كردن غرايز  خلاصه آن كه تمام رهبران روحانى و كليه مكاتب علمى جهان ، در اين موضوع متفقالقول اند كه رام كردن غرايز و تعديل تمايلات نفسانى ، يك ضرورت قطعى و اجتنابناپذيرى در زندگانى بشر است . آدمى براىنيل به سعادت واقعى ، يا لااقل براى تاءمين يك تمدن صحيح ، ناگزير است كه ازآزادى بى قيد و شرط تمايلات نفسانى خود چشم بپوشد و غرايز خويش را به طورمحدود و با اندازه گيرى صحيح در جاى خود اعمال نمايد.
نكته مهم و قابل ملاحظه اين است كه شهوات نيرومند و غرايز سركش بشر را چگونه و باچه قدرتى مى توان مهار كرد؟ و با چه وسيله ممكن است آدمى را از خطر طغيان تمايلات وافراط خواهش هاى نفسانى و مفاسد ناشيه از آنها بر حذر داشت ؟ و به عبارت ديگر، چهنيرويى مى تواند ضامن اجراى تعديل تمايلات نفسانى بشر باشد؟
يكى از عوامل بسيار مؤ ثر در تعديل خواهش هاى نفسانى و رام كردن غرايز بشرى ،عقل است .
عقل و اندازه گيرى شهوات  عقل براساس محاسبه صحيح ، آزادى انسان را محدود مى كند و در مسير زندگى ، راه را ازبى راه و روا را از ناروا تميز مى دهد. عقل مى تواند شهوات و تمايلات بشر را اندازهگيرى كند و موجبات تعديل خواهش ها را فراهم آورد.عقل قادر است غرايز آدمى را به راه خير و صلاح هدايت كند و از تندروى و طغيانشان بازدارد. خلاصه ، عقل راهنمايى است كه پيروى از آن مايه فلاحت و رستگارى بشر است .
(قال على عليه السلام : فكرك يهديك الى الرشاد.(423) )
على عليه السلام فرموده است : افكار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدايت واقعىراهنمايى مى كند.
طغيان غرايز  مشكل بزرگى كه بر سر راه عقل وجود دارد اين است كه نيروى فعاله شهوات و انگيزههاى غرايز، بسيار قوى و توانا هستند. موقعى كه احساسات و تمايلات غريزى به هيجانمى آيند، موقعى كه شهوت يا غضب طغيان مى كنند و وجود بشر را طوفانى مى نمايند،چراغ عقل ضعيف مى شود و فروغ خرد به خمودى مى گرايد و نيروى مقاومت خود را از دستمى دهد. در چنين مواقعى ، غرايز و شهوات ، مانندسيل بنيان كنى قدرت را در دست مى گيرند و آزادانه بر سراسر وجود انسان حكومت مىكنند و ديوانه وار آدمى را به كارهاى ناروا وامى دارند و سرانجام مفاسد بزرگ و احياناغيرقابل جبرانى به بار مى آورند.
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الغضب يفسدالالباب و يبعد عن الصواب.(424) )
اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده : خشم و غضب آلودگى باعث فساد و تباهىعقل است و آدمى را از راه صلاح و صواب دور مى سازد.
ناتوانى عقل  (و عنه عليه السلام : اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع .(425) )
و نيز فرموده است : بيشتر فرو افتادن و سقوطعقل هاى بشر در زير اشعه فريبنده و تلالؤ خيره كننده آز و طمع است .
نتيجه آن كه عقل ، در حال عادى ، نقش مؤ ثرى در رام كردن غرايز وتعديل تمايلات نفسانى دارد و قادر است آزادى انسان را براساس صحيح مصلحت ، محدودسازد، ولى در مواقع هيجان احساسات و طغيان غرايز،عقل ناتوان مى گردد و نمى تواند غرايز سركش را از تندروى و تجاوز باز دارد.
مشعلفروزان دانش
يكى ديگر از عوامل تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز بشرى علم است . علم مانندمشعل فروزانى است كه راه تاريك زندگى را روشن مى كند و آدمى را در پيچ و خم هاى آناز انحراف و سقوط محافظت مى نمايد.
بدون ترديد، علم در پرورش استعدادهاى انسانى و ساختن افراد شايسته نقش بسيار مؤثرى دارد. علم مى تواند با واقع بينى ، خواهش هاى غريزى را محدود كند و آدمى را بهفلاح و رستگارى خود متوجه نمايد و از اعمال نارواى تمايلات نفسانيش باز دارد.
(قال على عليه السلام : كلما زاد علم الرجل زاد عنايته بنفسه وبذل فى رياضتها و صلاحها جهده .(426) )
على عليه السلام فرموده است : به هر نسبت كه دانش آدمى زيادتر مى شود، توجه خود رابه نفس خويش افزون مى كند و براى نيل به سعادت و صلاح ، سعى و كوشش خود رابه كار مى اندازد.
علم و احساسات  علم با تمام آثار درخشانش ، مانند عقل ، در برابر احساسات برانگيخته تاب مقاومت نداردو در مقابل غرايز تهييج شده نيروى خود را از دست مى دهد. تحصيلات دانشگاهى نمىتواند انسان را از حرص و آز يا خودپسندى و جاه طلبى مصون بدارد. تحصيلاتدانشگاهى نمى تواند شهوت و غضب آدمى را مهار كند.
تحصيلات دانشگاهى قادر نيست شخص را به فداكارى و از خودگذشتگى وادارد.
چشم پوشى از عقيده علمى  در تاريخ علم ، براى گاليله ، دانشمند معروف ، در موضوع حركت زمين خطرى پيش آمد وديوان تفتيش عقايد كليسا او را به محاكمه دعوت كرد و غريزه حب ذاتش در معرض خطرقرار گرفت . گاليله براى نجات خود، از عقيده علمى خويش چشم پوشيد و از گفتار خودتوبه و استغفار كرد.
(دفتر پدر مقدس مشغول تهيه ادعانامه او بود. در روز 20 ماه ژوئنسال 1633 محكوم را بدان جا احضار كردند و روز 22 ژوئن وادارش نمودند كه توبهنامه زير را امضا كند.
من ، گاليله ، در هفتادمين سال زندگى ، در مقابل حضرات شما به زانو درآمده ام و درحالى كه كتاب مقدس را پيش چشم دارم و با دست هاى خود آن را لمس مى نمايم ، توبه مىكنم و ادعاى خالى از حقيقت حركت زمين را انكار مى نمايم ، آن را منفور و مطرود مى دانم.)(427)
تربيت و تعديل تمايلات  تربيت نيز مانند علم يكى از عوامل مؤ ثر تعديل تمايلات مى گيرند و ازاول به شايستگى پرورش مى يابند، در بزرگسالى به مقدارقابل ملاحظه اى بر غرايز و تمايلات خويش حاكم اند. اينان بر اثر تربيت صحيح ،به پاكى و درستى عادت مى كنند و از گناه و ناپاكى پرهيز دارند.
(قال على عليه السلام : من كلف بالادب قلت مساويه .(428) )
على عليه السلام فرموده است : كسى كه به ادب آموزى وادار شود و به خوبى تربيتگردد، بدكارى اش كم خواهد بود.
تربيت ، اگر متكى به غريزه حب ذات و آميخته به عاطفه و احساس باشد،عامل مؤ ثرى در رام كردن غرايز و تعديل تمايلات نفسانى است ، ولى اگر رنگ عاطفىنداشته باشد و تنها متكى به محاسبه هاى عقلى و علمى باشد، در موقع طغيان غرايز وتهييج احساسات ، قدرت مقاومت ندارد و نمى تواند از تندروى و افراط آنها جلوگيرىنمايد.
تعليم و تربيت نوين  دير زمانى است كه تعليم و تربيت نوين براى رام كردن غرايز و ايجاد يك تمدن واقعى، بر جهان غرب حكومت مى كند و صدها ميليون بشر، درطول چند نسل متوالى ، بر آن اساس پرورش يافته اند، ولى با همه سعى و كوششى كهدر اين راه به عمل آمده است ، تربيت شدگان آموزش و پرورش ‍ جديد، از محدوديت غرايزخود و ممانعت هايى كه تمدن در راه ارضاى تمايلاتشان به وجود آورده ، ناراضى و گلهمندند و هر موقعى كه بتوانند، به هر صورتى كه باشد، در راه ارضاى غرايز و خواهشهاى نفسانى خويش ‍ مى كوشند و عملا به مقررات تربيت و تمدن پشت پا مى زنند.
تمدن ظاهرى  ادگارپش ، استاد روان شناس فرانسوى مى گويد:
(اعمال تهاجمى و ضداجتماعى ، كه بسيارى از مردم به محضاضمحلال قيود و موانع اجتماعى مرتكب مى شوند، به خوبى ثابت مى كند كه هر چندافراد در جامعه زندگى مى نمايند و تمدن هاى گوناگونى را ايجاد كرده اند، مع هذامتمدن نيستند. اين اكثريت بدين معنى متمدن نيست كه بهشكل هاى تمدن ، فقط به صورت ظاهر و مادام كه فشار اجتماعى او را مجبور مى سازد،احترام مى گذارد.)(429)
فرويد در يكى از آثار خود مى نويسد:
(تعداد كسانى كه تمدن را از روى تزوير و ريا مى پذيرند، بى نهايت بيشتر ازكسانى است كه واقعا و حقيقتا متمدن هستند. هدف تشكيلات و قوانين تمدن فقط يك قسمتوزيع اموال نيست ، بلكه اين عوامل بايد از تمدن حمايت كنند و آن را در برابر تحريكهاى غريزى و خصمانه افراد محافظت نمايند.)(430)
(شكايت مردم از تمدن ، در واقع تحريك هاى غريزى خودپسندانه تهاجم آميز وغيراجتماعى ايشان را ظاهر مى سازد. مدعيانى كه از تمدن شكوه مى كنند و ازشكل ها و مظاهر آن ، از جنبه هاى روحى ، سياسى يا اقتصادى انتقاد مى نمايند، خودشان درحقيقت متمدن نيستند و با تظاهر به تمدن دروغ مى گويند. بسيارى از اشخاص كوششدارند غرايز خود را زير حجاب تمدن ارضا نمايند و تقريبا همه ايشان محدوديت ها وممانعت هاى اجتماعى را، وقتى متوجه ديگران باشد، تصديق و تاءييد مى كنند، اما به محضاين كه محدوديت ها به خودشان صدمه بزند، زبان به اعتراض ‍ مى گشايند.)(431)
عوامل رام كردن غرايز  گرچه براى محدود كردن تمايلات نفسانى و جلوگيرى ازاعمال تهاجمى غرايز، عوامل ديگرى مانند نظارت ملى و تنفر افكار عمومى يا قوانينكيفرى وجود دارد، كه هر يك از آنها به نوبه خود درتعديل تمايلات و محدود كردن آزادى هاى نابه جا مؤ ثرند، ولى در دنياى كنونى ،عقل و علم و تربيت ، سه عامل بزرگ براى رام كردن غرايز شناخته شده و مربيان بيشتربه آنها تكيه مى كنند. به طورى كه اشاره شد، هيچ يك از آنعوامل در موقع طغيان شهوات و غرايز، قدرت مقاومت ندارند و نتيجه آنها همه جا مثبت وثمربخش نيست .
اكنون جاى اين پرسش است كه چرا عقل و علم و تربيت نمى توانند خواهش هاى نفسانى وغرايز بشرى را به خوبى مهار كنند؟ چرا در موقع هيجان شهوت و غضب و ساير خواهشهاى غريزى ، عقل و علم و تربيت شكست مى خورند و تاءثير خود را از دست مى دهند؟
نيروى محرك بشر  پاسخ اين پرسش آن است كه بزرگ ترين نيرويى كه مردم را در كارهاى پسنديده ياناپسند به جنبش و هيجان مى آورد و آنان را به كوشش و فعاليت وادار مى كند، نيروىاحساسات است . شجاعت ، شهامت ، صراحت ، جوانمردى ، از خودگذشتگى و فداكارى ، يابرعكس ، ترس ، زبونى ، دورويى ، خودخواهى ، فرومايگى ، همه از احساسات سرچشمهمى گيرد.
عقل قادر است با بررسى دقيق و محاسبه صحيح ، راه خوشبختى و سعادت را به ما نشانبدهد، ولى قدرتى كه آدمى را در آن راه صعب العبور به حركت در مى آورد و نيرومندانهاز پيچ و خم هاى آن مى گذارند، نيروى احساسات است .
رحمت ، محبت ، احسان ، بشردوستى ، سخاوت و نظاير آن ها احساسات پاكى است كه مايهخوشبختى و سعادت است . حسد، خودپسندى ، جاه طلبى ، تكبر،بخل و نظاير آن ها احساسات ناپاكى است كه باعث تيره روزى و بدبختى بشراست .خلاصه آن كه احساسات در وجود بشر، نيرومندترين محرك است و قسمت اعظم فعاليت هاىروا و ناروا در شئون مادى و معنوى ، از احساسات سرچشمه مى گيرد.
قدرت غرايز و ضعف عقل و علم  با توجه به اين نكته كه تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى از گروه احساساتبسيار قوى و نيرومند انسان اند واضح مى شود كه چراعقل و علم و تربيت نمى توانند غرايز و شهوات را مهار كنند، زيرا نيروى كشش ‍ غرايز وتمايلات نفسانى ، به مراتب بيش از نيروىعقل و علم است ، و هرگز كمتر نمى تواند نيروى بيش از خود را مسخر و مقهور خويشسازد.
در دنياى امروز، با پيشرفت هاى عظيم علمى ، رودخانه هاى بزرگ را به وسيله بستن سدمهار مى كنند و ميليون ها متر مكعب آب راه در پشت سد ذخيره مى نمايند و آن ها را در موقعخود، با اندازه گيرى صحيح ، براى عمران و آبادى به جريان مى اندازند و با اينعمل ، از طرفى حداكثر استفاده را از رودخانه مى برند و از طرف ديگر، خود را ازويرانى هاى ناشى از طغيان رودخانه مصون مى دارند.
توازن قدرت  بدون ترديد شرط اساسى مهار شدن رودخانه ، توازن قدرت فشار آب و مقاومت سد است. مهندسين تحصيل كرده ، با محاسبه دقيق ، سد را طورى مى سازند كه نيروى مقاومتشزيادتر از حداكثر فشار آب باشد تا بتواند در مواقع طغيان رودخانه و درمقابل شديدترين فشار آب همچنان ايستادگى و مقاومت نمايد.
تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى ، در وجود هر انسان ، به منزله چشمه هاىپربركتى است كه اگر به درستى مهار شوند و با اندازه گيرى صحيح ، در مجارىخود به جريان افتند، مايه خوشبختى و سعادت فرد و اجتماع اند، و اگر لجام گسيخته وخودسر باشند، مفاسد بزرگ و خطرات غير قابل جبرانى به بار مى آورند.
مهار كردن غرايز  براى مهار كردن احساسات غريزى و رام كردن تمايلات نفسانى بايد از عاطفه و احساسنيرومندترى استفاده كرد. عقل و علم و تربيت درمقابل سيل بنيان كن غرايز تاب مقاومت ندارند و نمى توانند آن را از تجاوز و طغيانبازدارند. تنها احساس است كه مى تواند احساس ديگرى را رام كند و آن را مسخر و مقهورخويش سازد.
نيروى عشق  (هيچ كس كاملا خود را براى حقيقت علمى فدا نمى كند. حتى گاليله از شهادت سر پيچيد.صحت عقلانى يك وظيفه ، الزاما سبب اطاعت از آن وظيفه نمى گردد. وقتى كه نظريه اى درتغيير روش مردم مؤ ثر واقع مى شود، بدان جهت است كه در كنارعوامل منطقى ، عوامل عاطفى را نيز شامل است . تنها عشق مى تواند ديوارهاى ضخيمى را كهخودخواهى ما را در پشت خود پناه داده اند، از ميان بردارد و در ما آتش شور و شوق زندهكند و ما را به چهره گشاد، در راه دردناك فداكارى بكشاند. به خاطر عشق مادر است كهكودك خردسال رفتار عاقلانه در پيش مى گيرد. مطالعه يك كتاب حقوق شور و شوق ،بر نمى انگيزد. شهدايى كه در راه مسيح جان داده اند، زندگى را به خاطر قوانين طبيعىنباخته اند. يك مفهوم انتزاعى محرك نمى شود، مگر وقتى كه با يكعامل عقيدتى همراه باشد.)(432)
در مكتب آسمانى اسلام ، براى رام كردن غرايز وتعديل تمايلات نفسانى ، عقل ، علم ، تربيت ، حياى اجتماعى ، نظارت ملى ، قوانين كيفرىو خلاصه كليه عوامل مؤ ثر، مورد كمال توجه قرار گرفته و درباره هر يك از آن هاآيات و اخبار بسيارى رسيده است . ولى بزرگ ترين قدرتى كه در اين آيين مقدس ‍ براىمهار كردن غرايز مورد استفاده واقع شده و نتايج بزرگ و ثمربخش به بار آورده ،احساس مذهب است .
عشق به خداوند  اسلام با نيروى ايمان و عشق به خداوند بزرگ ، در ضمير پيروان حقيقى خود، سدعظيمى به وجود آورده كه در مقابل سخت ترين طوفان هاى غريزى و نيرومندى هيجان هاىشهوى مقاومت مى كند و تمايلات سركش ‍ و نيرومند را به آسانى مهار مى نمايد.
به عبارت ديگر، اسلام براى تعديل تمايلات نفسانى محدود كردن خواهش هاى بشرى ،تنها به عقل و علم و منطق قناعت نكرده است ، بلكه براى رام كردن غرايز، احساسات مذهبىو عواطف ايمانى ، كه در سرشت مردم ريشه فطرى دارد نيز استفاده نموده و بدين وسيلهپيروان خود را از خطر طغيان تمايلات نفسانى مصون داشته است . اينك براى روشن شدنطرز تربيت اسلام ، توضيح كوتاهى داده مى شود.
به طورى كه در فصل گذشته اشاره شد، معرفت الهى و وجدان اخلاقى به طور فطرىبا سرشت هر انسانى آميخته است . كودك ، به هر نسبتى كه رشد مى كند و نيروى دركشقوى تر مى گردد، آن ودايع فطرى شكفته تر و نيرومندتر مى گردند.
وجدان اخلاقى  وجدان اخلاقى ، كه در قرآن شريف به الهام الهى تعبير شده ، يكى از پايه هاى محكمتربيت است . وجدان اخلاقى مانند شعله فروزانى است كه همواره از اعماق جان انسانزبانه مى كشد و در هيچ حالت محو و خاموش ‍ نمى شود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation