(اين وضع نه تنها هر نوع كوششى را براى ارتقاى مقام انسانيت از بين مى بردكبلكه دولت ها بدين وسيله به تخريب اجتماعى كه بر آن حكمروايى مى كنند نيز كمك مىنمايند و به طور غير مستقيم مبانى اخلاقى را كه با خوندل و زحمت زياد بر پا شده اند، مضمحل و معدوم مى سازند.)(418)
خلاصه آن كه برنامه تربيت ، هر قدر هم ريشه علمى و روانى داشته باشد، درصورتى كه متكى به ايمان الهى و اطاعت از اوامر خداوند نباشد، در مواقع بحرانى و درمقابل تمايلات غريزى قدرت مقاومت ندارد و نمى تواند آدمى را همه جا به انجام وظايفوادار كند و از اعمال ضد اخلاقى و انسانى بازدارد.
آدمى كاندر طريق معرفت ايمان ندارد
|
شخص انسان دارد و شخصيت انسان ندارد
|
اى كه مغرورى به دانش دانشت را بيشتر كن
|
تا بدانى هيچ ارزش علم بى ايمان ندارد
|
كاخ دانش گر همه از سنگ و از فولاد سازى
|
لرزد و ريزد گر از ايمان پى و بنيان ندارد
|
گر چه در علم است دريا مرد بى دين روز بحران
|
كشتى نوح است ليكن طاقت طوفان ندارد
|
بشكند بازوى تقوا مشت پولادين بى دين
|
گرچه مرد متقى سرپنجه طغيان ندارد
|
تربيت بر اساس فطرت
آيين مقدس اسلام در راه ساختن يك ملت شايسته و لايق ، درستكار و پاكعمل ، برنامه هاى تربيتى خود را بر اساس فطرت ايمان تنظيم نموده و از دوران شباب، نسل جوانان را با ايمان به خداوند بار مى آورد.
اسلام از نيروى وجدان اخلاقى ، كه الهام تكوينى خداوند است و با سرشت بشر آميختهشده ، حداكثر استفاده را مى نمايد و نوجوانان را با صفات انسانى و سجاياى اخلاقىپرورش مى دهد.
استفاده از احساسات مذهبى
اسلام جهش احساسات مذهبى نوجوانان را زمينه تربيت هاى دينى قرار داده و در موقعى كهتمايل مذهب ، به طور طبيعى در ضميرشان شكفته مى شود، آنان را به اداى فرايض دينىو انجام وظايف مذهبى مكلف مى نمايد و به وسيله عبادات يوميه ، ايمان مردم را به خداوندمحكم تر مى سازد.
تعديل خواهش ها
خلاصه اسلام ، تربيت نسل جوان را از تمايلات فطرى ايمان و اخلاق و مذهب آغاز مى كندو با ارضاى اين خواهش هاى روحانى ، ساير تمايلات طبيعى جوانان راتعديل مى نمايد و از تندروى و طغيانشان باز مى دارد.
مكتب آسمانى اسلام ، ايمان به خداوند و ارضاى خواهش مذهبى را ضامن اجراى تمام برنامههاى اخلاقى و عملى قرار داده و از اين راه مردم را از ناپاكى و گناهكارى برحذر داشتهاست .
جوانانى كه مى خواهند با سجاياى اخلاقى و صفات انسانى پرورش يابند و درخشانترين شخصيت معنوى را احراز كنند، جوانانى كهمايل اند در حال عادى و مواقع بحرانى ، همواره بر تمايلات نفسانى خويش حاكم باشندو دوران عمر را با پاكدامنى و درستكارى بگذرانند، بايد از آغاز دوران بلوغ ، به نداىفطرت ايمانى و وجدان اخلاقى خود گوش دل فرا دارند و از زمانى كهتمايل به مذهب ، به طور طبيعى در ضميرشان بيدار مى شود، با فراگرفتن عقايدصحيح و سجاياى اخلاقى و به كار بستن برنامه هاى عملى مذهبى ، و خلاصه با پيروىاز آيين الهى ، آن خواهش فطرى را ارضا نمايند، بايد پيمان روحى خود را با خداوندبزرگ محكم كنند و در هر حال به ياد او باشند.
پيروى از آيين خلقت
مربيانى كه مى خواهند جوانانى را به شايستگى تربيت كنند و آنان را افرادى پاك وبا فضيلت بسازند، بايد از آيين خلقت پيروى كنند و برنامه هاى تربيتى خود را باتمنيات فطرى آنها هم آهنگ سازند.
احياى تمايلات ايمانى و اخلاقى جوانان و ارضاى خواهش مذهبى آنان ، اطاعت از قانونخلقت و سنت آفرينش است . بى اعتنايى به تمايلات معنوى جوانان و سركوب كردنخواهش مذهبى آنان ، مخالفت صريح با كتاب فطرت و نظام خلقت بشر است . بدونترديد، سرپيچى از قوانين خلقت ، عوارض نامطلوبى در بردارد و متخلف بدون كيفرنخواهد ماند.
يكى از مشكلات اجتماعى
در كشورهاى پيشرفته امروز، مسئله جوانان در رديف يكى از بزرگ ترين مشكلات اجتماعىقرار گرفته و افكار دانشمندان را به خود معطوف داشته است .
به موجب آمارهاى دقيق ، تعداد جرايم و جنايات جوانان ، در دنياى غرب ، هرسال بيش از سال قبل است . نسل جوان بر اثر بى ايمانى و سوء تربيت به راه طغيان وعصيان گراييده و به انواع ناروايى ها آلوده شده است .
قانون شكنى ، لجام گسيختگى و خودسرى ، تجاوزطلبى ، دزدى ، تعدى به حقوقديگران ، ترك تحصيل ، اعتيادات مضره ، بى عفتى ، و گناهان ديگرى نظاير اينها، درمحيط جوانان پيوسته رو به افزايش است . اين حوادث نامطلوب ،محصول تربيت بدون ايمان و سرپيچى از آيين فطرت و قانون آفرينش است .
گناه و ناپاكى كه نتيجه بى ايمانى است ، زندگى را بر جوانان و اولياءشان تلخ وناگوار ساخته و جامعه را در مضيقه و تنگناى شديد قرار داده است .
(و من اعرض عن ذكرى فان له معيشد ضنكا.(419) )
قرآن شريف فرموده است : كسى كه از ياد خداوند روى گردان شود و فطرت ايمانى رادر ضمير خود سركوب نمايد، زندگى اش همواره تواءم با تنگى و مضيقه خواهد بود.
تحديد غرايز جوان
قال الله العظيم فى كتابه : والذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبواهم يغفرون (420)
يكى از پايه هاى تمدن
تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز، يكى از پايه هاى اصلى تمدن و شرطاساسى سعادت و كاميابى انسان است . اين مطلب موردقبول و تاءييد همه اديان الهى و تمام دانشمندان بشر است .
كسى كه از نظر روحانى مى خواهد انسان حقيقى باشد و در پرتو تعاليم الهى بهكمال واقعى برسد، كسى كه مى خواهد به حيات معنوى زنده باشد و ازفضايل اخلاقى و سجاياى انسانى برخوردار گردد، بايد تمايلات غريزى و خواهشهاى نفسانى خود را با اندازه گيرى صحيح ، محدود نمايد و از تندروى و افراطشان بازدارد. چه آن كه پيروى بى قيد و شرط از هواى نفس ، مايه انحطاط و سقوط انسانيت است .
(كان ابوعبدالله عليه السلام يقول : لا تدع النفس و هواها فان هواهارداها.(421) )
عامل سقوط و تباهى
امام صادق عليه السلام مى فرمود: نفس خويشتن را با خواهش هاى گوناگونش آزاد مگذار،زيرا همان تمايلات آزاد و ناروا باعث سقوط و هلاكش خواهد شد.
صرف نظر از جنبه روحانى و ايمانى ، كسى كه مى خواهد انسان متمدنى باشد و ازمزاياى تمدن برخوردار گردد، كسى كه از نظر مادى مى خواهد با مردم بياميزد و درجامعه بشر زندگى كند، بايد خواهش هاى غريزى و شهوات نفسانى خود را محدود نمايد.
(بسيارى از افراد بدان جهت كه تمدن جلو تحريك هاى غريزى ايشان را مى گيرد، باآن در حال معارضه هستند. بايد متوجه بود كه اعتراض افراد به هيچ وجه وارد نيست ،زيرا مى توان گفت كه از نظر فنى ، براىنيل تمدن به مقاصد خود، جلوگيرى از غرايزكمال لزوم را دارد. پس جست وجوى امنيت و آرامشى كهمعلول تمدن است ، بدون انصراف از آزادى طبيعى ، يك توقع خودپسندانه به شمار مىرود و بشر براى زندگى در جامعه ، بايد از آن آزادى طبيعى كه از لحاظ نظرىقبل از تشكيل تمدن وجود داشته است ، صرف نظر نمايد.
دورويى خودپسندانه
اشتياق به بازگشت به وضع طبيعى ، براى دسترسى به ارضاى آزادانه غرايز يكاشتباه است ، ولى انتظار زندگى در جامعه متمدن و داشتن آزادىكامل ، يك دورويى خودپسندانه است و به سلب آزادى ديگران منجر خواهد شد.
جلوگيرى از تهاجم براى هر اجتماع ضرورت دارد. واضح است كه هر گاهعامل تهاجم و تجاوز به شكل مستقيما غريزى خود (ازقبيل قتل و تعرض هاى جنسى ) ابراز شود، هيچ رابطه اجتماعى نمى تواند وجود پيداكند.)(422)
ضرورت رام كردن غرايز
خلاصه آن كه تمام رهبران روحانى و كليه مكاتب علمى جهان ، در اين موضوع متفقالقول اند كه رام كردن غرايز و تعديل تمايلات نفسانى ، يك ضرورت قطعى و اجتنابناپذيرى در زندگانى بشر است . آدمى براىنيل به سعادت واقعى ، يا لااقل براى تاءمين يك تمدن صحيح ، ناگزير است كه ازآزادى بى قيد و شرط تمايلات نفسانى خود چشم بپوشد و غرايز خويش را به طورمحدود و با اندازه گيرى صحيح در جاى خود اعمال نمايد.
نكته مهم و قابل ملاحظه اين است كه شهوات نيرومند و غرايز سركش بشر را چگونه و باچه قدرتى مى توان مهار كرد؟ و با چه وسيله ممكن است آدمى را از خطر طغيان تمايلات وافراط خواهش هاى نفسانى و مفاسد ناشيه از آنها بر حذر داشت ؟ و به عبارت ديگر، چهنيرويى مى تواند ضامن اجراى تعديل تمايلات نفسانى بشر باشد؟
يكى از عوامل بسيار مؤ ثر در تعديل خواهش هاى نفسانى و رام كردن غرايز بشرى ،عقل است .
عقل و اندازه گيرى شهوات
عقل براساس محاسبه صحيح ، آزادى انسان را محدود مى كند و در مسير زندگى ، راه را ازبى راه و روا را از ناروا تميز مى دهد. عقل مى تواند شهوات و تمايلات بشر را اندازهگيرى كند و موجبات تعديل خواهش ها را فراهم آورد.عقل قادر است غرايز آدمى را به راه خير و صلاح هدايت كند و از تندروى و طغيانشان بازدارد. خلاصه ، عقل راهنمايى است كه پيروى از آن مايه فلاحت و رستگارى بشر است .
(قال على عليه السلام : فكرك يهديك الى الرشاد.(423) )
على عليه السلام فرموده است : افكار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدايت واقعىراهنمايى مى كند.
طغيان غرايز
مشكل بزرگى كه بر سر راه عقل وجود دارد اين است كه نيروى فعاله شهوات و انگيزههاى غرايز، بسيار قوى و توانا هستند. موقعى كه احساسات و تمايلات غريزى به هيجانمى آيند، موقعى كه شهوت يا غضب طغيان مى كنند و وجود بشر را طوفانى مى نمايند،چراغ عقل ضعيف مى شود و فروغ خرد به خمودى مى گرايد و نيروى مقاومت خود را از دستمى دهد. در چنين مواقعى ، غرايز و شهوات ، مانندسيل بنيان كنى قدرت را در دست مى گيرند و آزادانه بر سراسر وجود انسان حكومت مىكنند و ديوانه وار آدمى را به كارهاى ناروا وامى دارند و سرانجام مفاسد بزرگ و احياناغيرقابل جبرانى به بار مى آورند.
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الغضب يفسدالالباب و يبعد عن الصواب.(424) )
اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده : خشم و غضب آلودگى باعث فساد و تباهىعقل است و آدمى را از راه صلاح و صواب دور مى سازد.
ناتوانى عقل
(و عنه عليه السلام : اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع .(425) )
و نيز فرموده است : بيشتر فرو افتادن و سقوطعقل هاى بشر در زير اشعه فريبنده و تلالؤ خيره كننده آز و طمع است .
نتيجه آن كه عقل ، در حال عادى ، نقش مؤ ثرى در رام كردن غرايز وتعديل تمايلات نفسانى دارد و قادر است آزادى انسان را براساس صحيح مصلحت ، محدودسازد، ولى در مواقع هيجان احساسات و طغيان غرايز،عقل ناتوان مى گردد و نمى تواند غرايز سركش را از تندروى و تجاوز باز دارد.
مشعلفروزان دانش
يكى ديگر از عوامل تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز بشرى علم است . علم مانندمشعل فروزانى است كه راه تاريك زندگى را روشن مى كند و آدمى را در پيچ و خم هاى آناز انحراف و سقوط محافظت مى نمايد.
بدون ترديد، علم در پرورش استعدادهاى انسانى و ساختن افراد شايسته نقش بسيار مؤثرى دارد. علم مى تواند با واقع بينى ، خواهش هاى غريزى را محدود كند و آدمى را بهفلاح و رستگارى خود متوجه نمايد و از اعمال نارواى تمايلات نفسانيش باز دارد.
(قال على عليه السلام : كلما زاد علم الرجل زاد عنايته بنفسه وبذل فى رياضتها و صلاحها جهده .(426) )
على عليه السلام فرموده است : به هر نسبت كه دانش آدمى زيادتر مى شود، توجه خود رابه نفس خويش افزون مى كند و براى نيل به سعادت و صلاح ، سعى و كوشش خود رابه كار مى اندازد.
علم و احساسات
علم با تمام آثار درخشانش ، مانند عقل ، در برابر احساسات برانگيخته تاب مقاومت نداردو در مقابل غرايز تهييج شده نيروى خود را از دست مى دهد. تحصيلات دانشگاهى نمىتواند انسان را از حرص و آز يا خودپسندى و جاه طلبى مصون بدارد. تحصيلاتدانشگاهى نمى تواند شهوت و غضب آدمى را مهار كند.
تحصيلات دانشگاهى قادر نيست شخص را به فداكارى و از خودگذشتگى وادارد.
چشم پوشى از عقيده علمى
در تاريخ علم ، براى گاليله ، دانشمند معروف ، در موضوع حركت زمين خطرى پيش آمد وديوان تفتيش عقايد كليسا او را به محاكمه دعوت كرد و غريزه حب ذاتش در معرض خطرقرار گرفت . گاليله براى نجات خود، از عقيده علمى خويش چشم پوشيد و از گفتار خودتوبه و استغفار كرد.
(دفتر پدر مقدس مشغول تهيه ادعانامه او بود. در روز 20 ماه ژوئنسال 1633 محكوم را بدان جا احضار كردند و روز 22 ژوئن وادارش نمودند كه توبهنامه زير را امضا كند.
من ، گاليله ، در هفتادمين سال زندگى ، در مقابل حضرات شما به زانو درآمده ام و درحالى كه كتاب مقدس را پيش چشم دارم و با دست هاى خود آن را لمس مى نمايم ، توبه مىكنم و ادعاى خالى از حقيقت حركت زمين را انكار مى نمايم ، آن را منفور و مطرود مى دانم.)(427)
تربيت و تعديل تمايلات
تربيت نيز مانند علم يكى از عوامل مؤ ثر تعديل تمايلات مى گيرند و ازاول به شايستگى پرورش مى يابند، در بزرگسالى به مقدارقابل ملاحظه اى بر غرايز و تمايلات خويش حاكم اند. اينان بر اثر تربيت صحيح ،به پاكى و درستى عادت مى كنند و از گناه و ناپاكى پرهيز دارند.
(قال على عليه السلام : من كلف بالادب قلت مساويه .(428) )
على عليه السلام فرموده است : كسى كه به ادب آموزى وادار شود و به خوبى تربيتگردد، بدكارى اش كم خواهد بود.
تربيت ، اگر متكى به غريزه حب ذات و آميخته به عاطفه و احساس باشد،عامل مؤ ثرى در رام كردن غرايز و تعديل تمايلات نفسانى است ، ولى اگر رنگ عاطفىنداشته باشد و تنها متكى به محاسبه هاى عقلى و علمى باشد، در موقع طغيان غرايز وتهييج احساسات ، قدرت مقاومت ندارد و نمى تواند از تندروى و افراط آنها جلوگيرىنمايد.
تعليم و تربيت نوين
دير زمانى است كه تعليم و تربيت نوين براى رام كردن غرايز و ايجاد يك تمدن واقعى، بر جهان غرب حكومت مى كند و صدها ميليون بشر، درطول چند نسل متوالى ، بر آن اساس پرورش يافته اند، ولى با همه سعى و كوششى كهدر اين راه به عمل آمده است ، تربيت شدگان آموزش و پرورش جديد، از محدوديت غرايزخود و ممانعت هايى كه تمدن در راه ارضاى تمايلاتشان به وجود آورده ، ناراضى و گلهمندند و هر موقعى كه بتوانند، به هر صورتى كه باشد، در راه ارضاى غرايز و خواهشهاى نفسانى خويش مى كوشند و عملا به مقررات تربيت و تمدن پشت پا مى زنند.
تمدن ظاهرى
ادگارپش ، استاد روان شناس فرانسوى مى گويد:
(اعمال تهاجمى و ضداجتماعى ، كه بسيارى از مردم به محضاضمحلال قيود و موانع اجتماعى مرتكب مى شوند، به خوبى ثابت مى كند كه هر چندافراد در جامعه زندگى مى نمايند و تمدن هاى گوناگونى را ايجاد كرده اند، مع هذامتمدن نيستند. اين اكثريت بدين معنى متمدن نيست كه بهشكل هاى تمدن ، فقط به صورت ظاهر و مادام كه فشار اجتماعى او را مجبور مى سازد،احترام مى گذارد.)(429)
فرويد در يكى از آثار خود مى نويسد:
(تعداد كسانى كه تمدن را از روى تزوير و ريا مى پذيرند، بى نهايت بيشتر ازكسانى است كه واقعا و حقيقتا متمدن هستند. هدف تشكيلات و قوانين تمدن فقط يك قسمتوزيع اموال نيست ، بلكه اين عوامل بايد از تمدن حمايت كنند و آن را در برابر تحريكهاى غريزى و خصمانه افراد محافظت نمايند.)(430)
(شكايت مردم از تمدن ، در واقع تحريك هاى غريزى خودپسندانه تهاجم آميز وغيراجتماعى ايشان را ظاهر مى سازد. مدعيانى كه از تمدن شكوه مى كنند و ازشكل ها و مظاهر آن ، از جنبه هاى روحى ، سياسى يا اقتصادى انتقاد مى نمايند، خودشان درحقيقت متمدن نيستند و با تظاهر به تمدن دروغ مى گويند. بسيارى از اشخاص كوششدارند غرايز خود را زير حجاب تمدن ارضا نمايند و تقريبا همه ايشان محدوديت ها وممانعت هاى اجتماعى را، وقتى متوجه ديگران باشد، تصديق و تاءييد مى كنند، اما به محضاين كه محدوديت ها به خودشان صدمه بزند، زبان به اعتراض مى گشايند.)(431)
عوامل رام كردن غرايز
گرچه براى محدود كردن تمايلات نفسانى و جلوگيرى ازاعمال تهاجمى غرايز، عوامل ديگرى مانند نظارت ملى و تنفر افكار عمومى يا قوانينكيفرى وجود دارد، كه هر يك از آنها به نوبه خود درتعديل تمايلات و محدود كردن آزادى هاى نابه جا مؤ ثرند، ولى در دنياى كنونى ،عقل و علم و تربيت ، سه عامل بزرگ براى رام كردن غرايز شناخته شده و مربيان بيشتربه آنها تكيه مى كنند. به طورى كه اشاره شد، هيچ يك از آنعوامل در موقع طغيان شهوات و غرايز، قدرت مقاومت ندارند و نتيجه آنها همه جا مثبت وثمربخش نيست .
اكنون جاى اين پرسش است كه چرا عقل و علم و تربيت نمى توانند خواهش هاى نفسانى وغرايز بشرى را به خوبى مهار كنند؟ چرا در موقع هيجان شهوت و غضب و ساير خواهشهاى غريزى ، عقل و علم و تربيت شكست مى خورند و تاءثير خود را از دست مى دهند؟
نيروى محرك بشر
پاسخ اين پرسش آن است كه بزرگ ترين نيرويى كه مردم را در كارهاى پسنديده ياناپسند به جنبش و هيجان مى آورد و آنان را به كوشش و فعاليت وادار مى كند، نيروىاحساسات است . شجاعت ، شهامت ، صراحت ، جوانمردى ، از خودگذشتگى و فداكارى ، يابرعكس ، ترس ، زبونى ، دورويى ، خودخواهى ، فرومايگى ، همه از احساسات سرچشمهمى گيرد.
عقل قادر است با بررسى دقيق و محاسبه صحيح ، راه خوشبختى و سعادت را به ما نشانبدهد، ولى قدرتى كه آدمى را در آن راه صعب العبور به حركت در مى آورد و نيرومندانهاز پيچ و خم هاى آن مى گذارند، نيروى احساسات است .
رحمت ، محبت ، احسان ، بشردوستى ، سخاوت و نظاير آن ها احساسات پاكى است كه مايهخوشبختى و سعادت است . حسد، خودپسندى ، جاه طلبى ، تكبر،بخل و نظاير آن ها احساسات ناپاكى است كه باعث تيره روزى و بدبختى بشراست .خلاصه آن كه احساسات در وجود بشر، نيرومندترين محرك است و قسمت اعظم فعاليت هاىروا و ناروا در شئون مادى و معنوى ، از احساسات سرچشمه مى گيرد.
قدرت غرايز و ضعف عقل و علم
با توجه به اين نكته كه تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى از گروه احساساتبسيار قوى و نيرومند انسان اند واضح مى شود كه چراعقل و علم و تربيت نمى توانند غرايز و شهوات را مهار كنند، زيرا نيروى كشش غرايز وتمايلات نفسانى ، به مراتب بيش از نيروىعقل و علم است ، و هرگز كمتر نمى تواند نيروى بيش از خود را مسخر و مقهور خويشسازد.
در دنياى امروز، با پيشرفت هاى عظيم علمى ، رودخانه هاى بزرگ را به وسيله بستن سدمهار مى كنند و ميليون ها متر مكعب آب راه در پشت سد ذخيره مى نمايند و آن ها را در موقعخود، با اندازه گيرى صحيح ، براى عمران و آبادى به جريان مى اندازند و با اينعمل ، از طرفى حداكثر استفاده را از رودخانه مى برند و از طرف ديگر، خود را ازويرانى هاى ناشى از طغيان رودخانه مصون مى دارند.
توازن قدرت
بدون ترديد شرط اساسى مهار شدن رودخانه ، توازن قدرت فشار آب و مقاومت سد است. مهندسين تحصيل كرده ، با محاسبه دقيق ، سد را طورى مى سازند كه نيروى مقاومتشزيادتر از حداكثر فشار آب باشد تا بتواند در مواقع طغيان رودخانه و درمقابل شديدترين فشار آب همچنان ايستادگى و مقاومت نمايد.
تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى ، در وجود هر انسان ، به منزله چشمه هاىپربركتى است كه اگر به درستى مهار شوند و با اندازه گيرى صحيح ، در مجارىخود به جريان افتند، مايه خوشبختى و سعادت فرد و اجتماع اند، و اگر لجام گسيخته وخودسر باشند، مفاسد بزرگ و خطرات غير قابل جبرانى به بار مى آورند.
مهار كردن غرايز
براى مهار كردن احساسات غريزى و رام كردن تمايلات نفسانى بايد از عاطفه و احساسنيرومندترى استفاده كرد. عقل و علم و تربيت درمقابل سيل بنيان كن غرايز تاب مقاومت ندارند و نمى توانند آن را از تجاوز و طغيانبازدارند. تنها احساس است كه مى تواند احساس ديگرى را رام كند و آن را مسخر و مقهورخويش سازد.
نيروى عشق
(هيچ كس كاملا خود را براى حقيقت علمى فدا نمى كند. حتى گاليله از شهادت سر پيچيد.صحت عقلانى يك وظيفه ، الزاما سبب اطاعت از آن وظيفه نمى گردد. وقتى كه نظريه اى درتغيير روش مردم مؤ ثر واقع مى شود، بدان جهت است كه در كنارعوامل منطقى ، عوامل عاطفى را نيز شامل است . تنها عشق مى تواند ديوارهاى ضخيمى را كهخودخواهى ما را در پشت خود پناه داده اند، از ميان بردارد و در ما آتش شور و شوق زندهكند و ما را به چهره گشاد، در راه دردناك فداكارى بكشاند. به خاطر عشق مادر است كهكودك خردسال رفتار عاقلانه در پيش مى گيرد. مطالعه يك كتاب حقوق شور و شوق ،بر نمى انگيزد. شهدايى كه در راه مسيح جان داده اند، زندگى را به خاطر قوانين طبيعىنباخته اند. يك مفهوم انتزاعى محرك نمى شود، مگر وقتى كه با يكعامل عقيدتى همراه باشد.)(432)
در مكتب آسمانى اسلام ، براى رام كردن غرايز وتعديل تمايلات نفسانى ، عقل ، علم ، تربيت ، حياى اجتماعى ، نظارت ملى ، قوانين كيفرىو خلاصه كليه عوامل مؤ ثر، مورد كمال توجه قرار گرفته و درباره هر يك از آن هاآيات و اخبار بسيارى رسيده است . ولى بزرگ ترين قدرتى كه در اين آيين مقدس براىمهار كردن غرايز مورد استفاده واقع شده و نتايج بزرگ و ثمربخش به بار آورده ،احساس مذهب است .
عشق به خداوند
اسلام با نيروى ايمان و عشق به خداوند بزرگ ، در ضمير پيروان حقيقى خود، سدعظيمى به وجود آورده كه در مقابل سخت ترين طوفان هاى غريزى و نيرومندى هيجان هاىشهوى مقاومت مى كند و تمايلات سركش و نيرومند را به آسانى مهار مى نمايد.
به عبارت ديگر، اسلام براى تعديل تمايلات نفسانى محدود كردن خواهش هاى بشرى ،تنها به عقل و علم و منطق قناعت نكرده است ، بلكه براى رام كردن غرايز، احساسات مذهبىو عواطف ايمانى ، كه در سرشت مردم ريشه فطرى دارد نيز استفاده نموده و بدين وسيلهپيروان خود را از خطر طغيان تمايلات نفسانى مصون داشته است . اينك براى روشن شدنطرز تربيت اسلام ، توضيح كوتاهى داده مى شود.
به طورى كه در فصل گذشته اشاره شد، معرفت الهى و وجدان اخلاقى به طور فطرىبا سرشت هر انسانى آميخته است . كودك ، به هر نسبتى كه رشد مى كند و نيروى دركشقوى تر مى گردد، آن ودايع فطرى شكفته تر و نيرومندتر مى گردند.
وجدان اخلاقى
وجدان اخلاقى ، كه در قرآن شريف به الهام الهى تعبير شده ، يكى از پايه هاى محكمتربيت است . وجدان اخلاقى مانند شعله فروزانى است كه همواره از اعماق جان انسانزبانه مى كشد و در هيچ حالت محو و خاموش نمى شود.