|
|
|
|
|
|
| اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف |
| آقايان صاحب كارخانه ها بايد وضعشان را يك قدرى از آن رژيم سابق تغيير بدهندبراى اينكه در رژيم سابق كه مردم آن را رژيم اسلامى نمى دانستند و طاغوتى مىدانستند، اگر كارى مى شد مى گفتند كه در رژيم طاغوتى شده است و اگر يك ناراحتىهايى براى كارگرها پيدا مى شد يا يك تحريكاتى مى شد كه اينها اعتصاب كنند،شورش كنند، آنها با فشار و اگر چنانچه نوبت به روحانيين هم مى رسيد با موعظه اماالان با آنوقت فرق دارد. الان همه ما اين ادعا را داريم كه يك مملكت اسلامى است و روى احكاماسلام بايد عمل بشود. اگر خداى نخواسته در يك مملكت اسلامى طورى بشود كه دركارخانه ها كارگرها به واسطه اينكه درست به آنها رسيدگى نمى شود انفجارحاصل بشود، اين انفجار از محيط يك مملكتى است كه مدعى اسلام است ، نه روحانى مىتواند اين را خاموش كند و نه كس ديگر. براى اينكه روحانى آنوقت مى تواند چيز بكندكه بگويد خوب يك اشخاصى غير اسلامى اين كارها را كرده اند اما اگر مملكت اسلامىبه اينكه اسلامى است يك طورى بشود كه انفجار در كارگرهاحاصل بشود، اين انفجار ديگر قابل كنترل نيست و اين يك خطرى است كه بر همه شماها وبر همه ما هست و ما را تهديد مى كند. از اين جهت بايد صاحبان كارخانه ها توجه به اينداشته باشند كه با كارگرها نظير سابق عمل نكنند، با اينها برادر و دوست باشند و تاآن حدودى كه آنها مى خواهند، كارگرها هم چنين نيست كه خيلى بلند پرواز باشند، اينها يكزندگى مى خواهند. آقايان كارى بكنند كه يك زندگى براى اينهاحاصل بشود و جلوگيرى بشود از يك انفجارى كهقابل كنترل نيست . عرض كردم انفجار، اگر ياس از حكومت اسلامى باشد و انفجار پيدابشود هيچ چيز نمى تواند جلويش را بگيرد به خلاف آنجايى كه انفجارحاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بياورند، آنقابل كنترل است . اما اگر يك مملكتى اسلامى شد و باز بساط، همان بساط سابق باشدكه لفظ، لفظ اسلامى است ، عمل ، عمل طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجارحاصل بشود، با اينهمه تحريكاتى كه مى بينيد الان هست ، توطئه هايى كه الان هستاگر انفجار بشود، انفجار بر ضد اسلام است . يك همچو انفجارى ، انفجارى است كه ازباطن يك مملكتى كه مدعى اسلامى است پيدا شده و مايوس از اسلام شده اند، مايوس ازبرنامه هاى اسلام شده اند. يك همچو انفجارى را هيچ كس نمى تواند جلويش را بگيرد،ديگران هم كه دامن مى زنند و همان مسائل را دارند طرح مى كنند كه تغييرى نكرده است ، يكاسمى تغيير كرده ، آنوقت مى گفتيم حكومت شاهنشاهى ، حالا مى گوئيم جمهورى اسلامى ،واقع مسائل همان مسائل است ، كارگرها همان كارگرها هستند، كارمندها همان كارمندها هستند،مردم همان مردمند، رباخوارها همان رباخوارها هستند، زورگوها همان زورگوها هستند اگر دريك همچو محيطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، غير از انفجارهاى ديگر است ، اينديگر چيزى براى كسى باقى نخواهد گذاشت و لهذا بايد خود آقايان در فكر اين معناباشند كه يك همچو چيزى نشود و آن به اين است كه شماها يك قدرى پايين تر بيائيد،كارگرها را هم يك قدرى بالاتر ببريد، آنها نمى خواهند در عرض شما باشند، آنها يكزندگانى مى خواهند، شماها كه الحمدلله دارا هستيد و داراى كارخانه ها هستيد و داراىكارمندان زياد هستيد، يك قدرى براى مصلحت خودتان و براى اينكه خداى ناخواسته يك وقتانفجارى نشود كه همه چيز به باد رود، همه چيز يك كشور به باد برود، شماها هم يكمقدارى خودتان با دست خودتان به اينها يك كمك هايى بكنيد، يك كارهائى بكنيد كه آنهاببينند كه در اين وضعى كه حالا شده است به آنها رسيدگى مى شود. البته دولت همرسيدگى مى كند ما هم موعظه شان مى كنيم و رسيدگى مى كنيم اما مساءله اين است كهاينها ببينند كه در يك جمهورى اسلامى ، اين كارگرها ببينند كه اين اشخاصى كه در راسهستند و كارفرما آنوقت به آنها مى گفتند اينها بنا دارند كه با اينها يك جور ديگرىرفتار كنند، آنچه كه كمونيست ها يا اشخاص منحرف تبليغ مى كنند، اينجور نيست ،بنابراين است كه با اينها يك طرز بهترى رفتار بشود، به زندگى آنها رسيدگىبشود، به احتياجات آنها رسيدگى بشود. اين معنا امروز ديگر عملى نيست كه يك دسته اىآن بالاها باشند و همه آن چيزهايى را كه بخواهند، به طور اعلى تحقق پيدا بكند، پاركها و اتومبيل ها و بساط، يك دسته هم اين زاغه نشين ها باشند كه اطراف تهرانند و مىبينند آنها را اين نمى شود. اين نه منطق اسلامى دارد، نه منطق انصافى دارد، نه صحيحاست . و اگر خداى نخواسته اينها صدايشان درآيد ديگرقابل خاموشى نيست ، شماها بايد يك فكرى بكنيد براى اينها. شما براى حفظ خودتان ،حفظ خانواده تان ، حفظ ثروتتان ، حفظ حيثيت خودتان ، خودتان بنشينيد با هم تفاهمبكنيد. 565 3 - هشدارهائى در بكارگيرى افراد افرادى كه سابقه خوبى نداشته اند در كارهاى مهم بكار نگيريد اشخاصى كه اداره مى كنند يك جائى را بايد ازاول ارزيابى شود كه اين اشخاص چكاره بوده اند، سوابقشان چيست و تحصيلاتشان دركجا بوده ، چه رويه اى در تحصيلات داشته اند و بعد از انقلاب چه وضعيتى داشتهاند،قبلا چه وضعيتى داشته اند، افكارشان قبلا چه بوده . اگر كسى افكارش منحرفبوده و حالا بيايد ادعا بكند كه من برگشته ام ، ما بايدقبول كنيم ، اما نبايد او را مجله نويس كنيم ، اين دو، با هم فرق دارد. بسيارى از اشخاصهستند كه مى آيند و مى گويند ما توبه كرديم ، البته توبه آنهاقبول است ، لكن نمى شود آنها را سركارى گذاشت كه آن كار اهميت دارد، براى اينكه مانمى دانيم اين شخص به حسب واقع توبه كرده است يا مى خواهد با كلمه توبه ما رابازى دهد. ما قبول مى كنيم كه در جامعه مسلمينمثل ساير مسلمانان با او عمل كنيم ، اما نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا اورا در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجله اى كه براى تربيت افراد و براى ترويجمسير اسلامى ملت است ، به دست او بدهيم و يا نوشته هايش را به دست او بسپاريم . مانبايد خوش باور باشيم ، خيلى از اشخاص هستند كه تمام حرف هايشان حرف هاى اسلاماست ، تمام حرف هايشان حرف هاى نهج البلاغه است ، تمام حرف هايشان حرف هاى قرآناست ، لكن مسيرشان اين نيست . اشخاصى هستند كه اين راه را پيش گرفتند براى اينكهخودشان را در جامعه جا بزنند و آن مقصدى را كه دارندعمل كنند. بايد قبول كنيم يك كسى كه فرض كنيد قبلا عاصى بوده ، اين آدم مسلمان است وبه او ترتيب اثر اسلام هم بدهيم . مثلا فرض كنيد يك دزدى آمده توبه كرده است ،توبه دزد قبول است اما آيا شما مى توانيد سرمايه هايتان را دست او بدهيد و به اوبسپاريد؟ خير، چون اين عقلائى نيست ، ممكن است اين دزد براى اينكه سرمايه دستشبيايد، توبه كرده است و ما موظفيم كه در ظاهرقبول كنيم كه دزد توبه كرده است و حتى اگر يك توبه اى هم كه ظواهرش هم درستبوده ، كرده باشد، مى توانيم در نماز هم به او اقتدا كنيم ، اما نمى توانيم چيزى كه دراو امانت و ديانت لازم است ، به دست او بدهيم . از همه بدتر همين مجلات است ، همين مطبوعاتو راديو تلويزيون است و همين چيزهائى است كه براى تربيت جامعه لازم است . يك نفر آدمكه قبلا فرض كنيد انحراف داشته كمونيست بوده و حالا آمده است و مى گويد حرف هاىآنها درست نبوده و من برگشته ام ، مى گوئيم بسيار خوب ، شما برگشته ايد، اما ما نمىتوانيم اين شخص را در راديو تلويزيون راهش دهيم و بگوئيم مردم را تربيت كن ، چونممكن است كمونيست باشد لكن ما را بازى دهد، ما مكلفيم با اين شخص در ظاهر،عمل مسلمانى بكنيم در صورتى كه در عقيده كمونيست نشده باشد كه آن مساءله ديگرىاست . شما نمى توانيد در مجله اى كه داريد افرادى را انتخاب كنيد كه در سابقه شانانحراف بوده است به حساب اينكه حالا ديگر خوب شده است و آدم مسلمانى است و به اينحساب او را در روزنامه تان وارد كنيد اينكه او خيلى خوب است براى خودش ، ما نمىگوئيم بد است اما نمى توانيم مطلبى را كه در تربيت يك ملتى و در سرنوشت يكملتى دخالت دارد، به دست او بدهيم . اين از مسائل مهمى است كه در همه جا بايد رعايتشود. اينكه ما بگوئيم اشخاصى كه مى گويند ما خوب هستيم و بايد وارد شويم و هرجائى كه سرنوشت ملت است به دست او بدهيم ، اين ساده انديشى است و توجه نداشتنبه مسائل است . ممكن است يك نفر آدم خيلى خوب هم ، خوب و متعهد باشد لكن اشتباه داشتهباشد، اشتباه براى او چيزى نيست اما براى يك ملت ممكن است صدمه وارد شود. فرض كنيداگر يك اشتباهى در ارتشى واقع شود و يا رئيس ارتش اشتباه كند، فقط خودش معاقب آننيست كه اشتباه كرده است چون انسان هميشه اشتباه مى كند اما ممكن است يك اشتباه يك ملت رابه باد دهد. ممكن است در يك مجله اشتباهى باشد، لكن بايد اشخاص ديگرى هم ببينند اينمجله را تا اگر اشتباه شده است ، رفع كنند و آنوقت منتشر بشود. كار، كار مهمى است درمطبوعات در راديو تلويزيون و در اين وسائلى كه تقريبا عموم مردم نگاه مى كنند و يامى شنوند، نمى شود گفت ما حالا اشتباه كرديم و فردا اشتباه نمى كنيم . الان نوشته اىبراى من كه راجع به روزنامه اى كه اشتباه كرده است آورده اند، من نمى گويم كه عمدىبوده ، ممكن هم هست كه عمدى باشد، اما اشتباهى كرده است كه اين اشتباه براى مملكت مضربوده است . در هر صورت به مسائل بايد توجه شود، ما به اين هياهوئى كه در اطرافمى شود و تضعيف مى كنند نبايد اعتنا كنيم . 566 در تقدم ملاك ها هيچ ارزشى مهم تر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست الحمدلله اين كشور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) امروز ميليون ها جوانداوطلب جنگ و شهادت در خود پرورانده است ودل و ديدگان ملت ما را جز رضايت حق چيزى بر نخواهد كرد و به همين جهت ازبذل مال و جان و فرزندان خويش در راه خدا لذت مى برند و ملاك ارزش و برترى درنزد آنان تقوا و سبقت در جهاد گرديده است و از تفرعن ها و خودنمايى هاى جاهليت قديم وجديد متنفرند و من خودم را خادم يك چنين ملتى مى دانم و به اين خدمت افتخار مى كنم و همهاين بركات معنوى را از توجه پيامبر رحمة للعالمين و خاتم المرسلين صلى الله عليه وآله و سلم ) مى دانم و مردم و جوانان كشورهاى اسلامى را به كشف و شناخت و ايجاد روابطگرم و برادرانه با اين عصاره هاى فضيلت و تقوا دعوت نموده و در اين فرصت به همهمسوولان كشورمان تذكر مى دهم كه در تقدم ملاك ها، هيچ ارزش و ملاكى مهمتر از تقوا وجهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشى و الهى بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افرادو استفاده از امكانات و تصدى مسؤ وليت ها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنت ها وامتيازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح ، چه امروز و چهفردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صرف امتياز لفظى و عرفىكفايت نمى كند، كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متنعمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود و مصلحت زجركشيده ها و جبهه رفته ها و شهيد واسير و مفقود و مجروح داده ها و در يك كلام ، مصلحت پابرهنه ها و گودنشين ها و مستضعفينبر مصلحت قاعدين در منازل و مناسك و متمكنين و مرفهين گريزان از جبهه و جهاد و تقوا ونظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان ايننهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند. 567 بكارگيرى منحرفين بى درد، خطرى براى انقلاب بايد سعى شود تا از راه رسيده ها و دين به دنيا فروشان ، چهره كفرزدايى وفقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشه دار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهين بى خبر از خدارا بر دامن مسؤ ولين نچسبانند و آنهايى كه در خانه هاىمجلل ، راحت و بى درد آرميده اند و فارغ از همه رنج ها و مصيبت هاى جان فرساى ستونمحكم انقلاب و پابرهنه هاى محروم ، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم دستىبر آتش نگرفته اند، نبايد به مسؤ وليت هاى كليدى تكيه كنند، كه اگر به آن جا راهپيدا كنند چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند، وحاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طى شده را نديده اند وفرق و سينه شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكرده اند و از همهزجرها و غربت هاى مبارزان و التهاب و بى قرارى مجاهدان كه براى مرگ و نابودى ظلمبيگانگان دل به درياى بلا زده اند، غافل و بى خبرند. 568 بكارگيرى نيروهاى متخصص نبايد به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلى انقلابتمام شود اينك به تمام متصديان امور و دست اندركاران كشور هشدار مى دهم كه قدر اين جوانان حزباللهى را بدانيد و از آنان قدردانى كنيد و آنان را تشويق نماييد و در آغوش محبت خود حفظكنيد. اينان بودند كه ايران را نجات دادند و از اين پس همين ها هستند كه انقلاب راپاسدارى مى كنند و همين ها هستند كه با هزينه اى كم در ظرف مدت كوتاهى با روشنبينى خاص خويش كارهاى تعجب آورى نمودند كه گمان نمى شد در ايران بتوان انجامداد. اين مغزهاى متعهد بايد تشويق شوند تا شكوفا گردند. مسؤ ولين ، صاحبان اصلىانقلاب را با بهانه هاى بى اساس پس نزنند تا به جاى آنان كسانى را كه وارثانرژيم گذشته و وابستگان فكرى به آنان هستند جايگزين كنند. البته بايد از متخصصانمتعهد و يا لااقل غير معاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلىانقلاب . چشم ها و گوش ها را باز كنيد كه دشمنان ، حيله بازان كاركشته هستند و ممكن استاز ساده دلى شما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را بهسوى غرب يا شرق بغلتانند. خداوند همه مسلمانان را از شر مخالفان اسلام وغارتگران كشورهاى اسلامى حفظ بفرمايد. 569 قاعدين كوته نظر و نااهلان دوباره به صحنه برنگردند خداوندا! اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز و ما را هم ازوصول به آن محروم مكن . خداوندا! كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نيازمندبه مشعل شهادت ، تو خود اين چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش . خوشا بهحال شما ملت ! خوشا به حال شما زنان و مردان ! خوشا بهحال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده هاى معظم شهدا و بدا بهحال من كه هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده ام و در برابر عظمت وفداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى كنم و بدا بهحال آنانى كه در اين قافله نبودند، بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگجنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بى تفاوت و يا انتقاد كننده وپرخاشگر گذشتند. آرى ديروز روز امتحان الهى بود كه گذشت و فردا امتحان ديگرىاست كه پيش مى آيد و همه ما نيز روز محاسبه بزرگترى را در پيش رو داريم ، آنهايىكه در اين چند سال مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند وخودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده اند، مطمئنباشند كه از معامله با خدا طفره رفته اند و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كرده اند كهحسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد، كه من مجددا به همه مردم و مسؤولين عرض مى كنم كه حساب اين گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند ونگذارند اين مدعيان بى هنر امروز و قاعدين كوته نظر ديروز به صحنه ها برگردند.من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مى كنم كه نگذاريدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد، نگذاريد پيش كسوتان شهادت و خون در پيچ وخم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. 570 كسانى بايد مملكت را اداره كنند كه صالح باشند يك مملكتى درست مى كنيم كه صلحا در آن مملكت ، (باشند) افلاطون مى گويد كه كسىكه بايد دولت ها را اداره كند فيلسوف ها بايد باشند. فيلسوف به نظر ايشان ،فيلسوف هم البته لابد صالح . ما مى گوئيم اشخاص صالح همان است . ما مى گوئيمكسى كه مى خواهد يك مملكتى را اداره بكند، كسى كه ما مى خواهيم مقدراتمان را دستشبدهيم بايد آدمى باشد كه مردم انتخاب كنند و با انتخاب مردم پيش بيايد قهرا وقتى باانتخاب مردم پيش آمد صالح است . 571 متخصص منحرف از همه خطرناكتر است شما سعى كنيد از متخصصين متدين و متعهد استفاده كنيد. ما بارها گفته ايم كه ما متخصصمى خواهيم ، ولى متخصص متعهد. ولى دشمنان فرياد زدند كه اينها با تخصص مخالفند.البته كه متخصص منحرف از هر كس خطرناكتر است . خلاصه مطلب ما بايد اين را بفهميمكه همه چيز هستيم و از هيچ كس كم نداريم . ما كه خودمان را گم كرده بوديم بايد اين خودگم كرده را پيدا كنيم و اين فكر كه بر ما تحميل شده بود كه (اگر دست خارج كوتاهشود مى ميريم ) را با تمام قدرت از بين ببريم . و ديديد كه ملتى با دست خالى درمقابل ابرقدرت ها و قدرت ها ايستاد و اين حركت موجى برداشت به اميد خدا به اين زودىها نمى ايستد. اميدوارم همه آقايان كمك كنند تا فرهنگ مان و فرهنگ اسلامى مان ، فرهنگىكه شيخ الرئيس را درست كرده است را بازيابيم . تكرار مى كنم ما بايد باورمان شودكه چيزى هستيم . اگر اعتقاد پيدا كرديم كه مى توانيم هر كارى را انجام دهيم ، توانا مىشويم . شما هم اعتقاد پيدا كنيد كه مى توانيد. مغزها بايد شستشو شود و مغزهائى كهبه خود متكى است جاى آن را بگيرد. خداوند همه شما را حفظ كند. 572 مملكت اسلامى به سربار احتياج ندارد شماها جوان هاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را ازدست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مى پذيرد وحكومت اسلام هم شما را نگهدارى مى كند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگرصاحب منصب نمى خواهد. اينها تبليغاتى است كه مى كنند. حكومت اسلامى هم همه اينابزارى كه ساير حكومت ها دارند دارد، منهاى دزدى . دزدى را ما مى خواهيم جلويش رابگيريم ، دزدها را مى خواهيم بگيريم . آنهائى كه خدمت به وطن مى كنند، ارجمندند پيشهمه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند واموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذه خواهند شد وگمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه ، اگر اينجا بيايند، اين جوان هاهستند كه اينجا به حسابشان ميرسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستانبروند، باز هم هستند. اينها گمان نكنند كه پول ها را بردند و خود شاه هم همين طور،خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پول ها را مى خوريم حالا هم همينطورى مى مانيم و بعد همبا طياره سوار مى شويم و فرار مى كنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوانهاى غيور ايرانى در آنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد. در هر صورت من از اين جوانهائى كه در ارتش هستند و من ميدانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان ، فطرت انسانىخودشان را از دست نداده اند و اينها قلبا با ملت هستند منتها حالا، تحت بهخيال خودشان فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها ياامثال اينها هستند و اينها را ترسانده اند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايدديگر صاحب منصبى تو كار نيست ، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بودهاست منتها با يك فرم ديگرى بوده است . صاحب منصب ، آن وقت هم مالك اشتر يكى از صاحبمنصب هاى بزرگ حضرت امير بوده است ، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصب هاىبزرگ حضرت امير بوده است . هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است بهصاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است . آنى كه احتياج به اوندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه مى خواهندمال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براىملت ، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشاناست ، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيداخواهند شد. 573 افراد منحرف سبب بدنامى نظام و ادارات مى شوند يعنى ما از مساءله بگذريم ، يك چند كلمه اى با آقايانى كه در اينجا تشريف دارند عرضكنيم من اطمينان به اين آقايانى كه مى شناسم شان كه در راس اين حزب بودند و سابقهم بعضى ديگرى كه بودند، اينها را ما با آنها بوديم و مى شناسيم ، لكن اين آقايانچند نفر هستند و احاطه به تمام كشور و حزب جمهورى اسلامى در تمام كشور را ندارندبايد اشخاصى كه در هر جا هستند و متكفل اين امر هستند و اشخاص صالح هستند، باكمال دقت و با كمال وسوسه ملاحظه كنند كه افرادى كه خداى نخواسته انحراف دارد وافرادى كه مى خواهند خودشان را وارد كنند در اين چيزهايى كه به نفع اسلام است ومنحرفش كنند، مبادا باشد در آنها حتى يك فردشان هم خطر دارد به اندازه خودش جمعيتزيادى اند الان كه در حزب هستند، بايد توجه كرد به اينكه آنهائى كه در راس هستند،خيلى درباره آنها، يعنى در هر جا هستند، در راس به طور مطلق نه ، رده بالا را نمىگويم ، آنهائى كه در جاهاى ديگر هستند و اداره مى كنند حزب جمهورى اسلامى را بايدتوجه كنند كه در همان مركز اداريش و تبليغاتى اش و چيزهاى ديگرى كه دارند مبادا يكنفر از اشخاص منحرف با يك صورت بسيار مثلا اسلامى ، وارد نشود. توجه بهسوابقشان بكنند، به لواحقشان ، به خانواده هاشان و به كارهائى كه مى كنند، توجهبكنند يك وقت انسان مى بيند كه يك چيزى بسيار خوب است لكن آمدند و منحرفش كردند ولااقل بدنامش كردند. اينها الان به همين قدر كافى اند كه يك چيزى كه مورد توجه مردمهست بدنامش كنند اينها درصدد اين هستند كه هر چه ما داريم بدنام بشود دولت را، مجلس راو جمهورى اسلامى را و حزب جمهورى را بايد ما توجه بكنيم به اينكه راهى كه خدا پيشپاى ما گذاشته است و ما مى خواهيم همان راه را برويم ، اشخاصى نيايند وارد بشوند وراه را منحرف كنند. اين شيطان از روز اول خداى تبارك و تعالى را اگر ملاحظه فرموديدتهديد كرده كه من بنده هاى تو را، مى نشينم و منحرف مى كنم . اين تهديدى است از طرفشيطان به خدا. اينها اينطور هستند كه تا آن آخرين نفسشان وقتى نرسيدند به آنى كهبايد برسند، تا آن آخرين نفسشان لااقل اگر دست شان نمى رسد كه بكشند اينها را،بدنام كنند اينها را و اين چه بهتر كه وارد بشوند در اين جمعيت هايى كه به اسم اسلامدارند كار مى كنند مثل انجمن هاى اسلامى كه در همه جا هست اين انجمن هاى اسلامى ، خودانجمن اسلامى يك چيز خوبى است ، مطلوبى است و افرادش هم انشاءالله اكثرا خوبند،لكن بايد توجه داشته باشد اين انجمن ها كه افرادى كه در اين انجمن وارد مى شوند،اينها چكاره هستند و وارد مى شوند يك وقت شما مى بينيد كه انجمن اسلامى منحرف شده استو بدنام شده است اگر چند جا يك خلاف هايى را انجام بدهند تعمدى ، و بخواهند بدنامكنند اين انجمن هاى اسلامى را، يك وقت مى بينيد در سطح كشور انجمن هاى اسلامى را مىگويند اشخاص مخالفى هستند. اينها بايد خود اشخاصى كه تماس دارند با افراد، درهر جا كه هستند خودشان بايد دنبال اين مطلب بروند كه اصلاح كنند قضيه را و افرادبا شناسائى ، با شناسائى بروند اگر فرض كنيد يك انجمن اسلامى باشد كه بيايدو كم كم بخواهد يك جايى كه هست آنجا را به هم بزند، اداره اى را حيثيت اداريش را به همبزند، بدانيد اين انجمن اسلامى نيست . انجمن اسلامى بايد ناظر به امور باشد و معين هرجا كه هست باشد. اگر چنانچه انجمن اسلامى مثلا در بانك كه هست بخواهد افراد صالح راهى بگويد چطور است و بيرون كند و افراد ناصالح وارد بكند، اين انجمن اسلامى نيست. 574 منحرفين با چهره سازى وارد مى شوند اينطور نيست كه بيايند بگويند ما انحراف داريم و آمده ايم با شما كار كنيم ، اينها ازخود شما شايد بيشتر نمايش بدهند كه نه ما هم همين كار را مى خواهيم انجام بدهيم ، ما همدر راه اسلام هستيم . بايد شما اشخاصى كه همكار مى خواهيد قرار بدهيد براى خودتان ،شناخته باشيد از سابق كه اينها وضعشان ، وضع خانوادگى شان ، مسيرشان در دانشگاهاگر بودند، چطور بودند، در ساير نقاط اگر چنانچه كار كرده اند، چه جور كار كردهاند، اينها را همه را در نظر بگيريد و افراد را براى كمك و دخالت در اين امر بزرگانتخاب كنيد و بعد هم راجع به اينكه طرز عمل شما، بايد بنابراين بگذاريد كه هيچاعتنا به انتقاداتى كه ممكن است حتى به اين اسمى كه شما انتخاب كرديد منحرفين بكنند،هيچ اعتنائى به اين مسائل نكنيد همان راهى را كه داريد، همان راه را برويد. 575 به افراد بى ايمان نبايد اعتماد كرد خداى تبارك و تعالى اين ملت ها را توجه بدهد به اينمسائل ، و اين دولت هايى كه در كشورهاى اسلامى هستند از خواب بيدار كند. اينها گمانمى كنند كه اسرائيل پشت و پناه آنها هست كه كمك به او مى كنند. اسرائيلى كه بنايش براين است كه كشورهاى عربى را بگيرد، اين راخيال مى كنند كه اين پشت و پناه او هست يا آمريكا پشت و پناه است ، آمريكا از شما نفت مىخواهد و آمريكا از شما نفع مى خواهد و مى خواهد شما بازار باشيد براى او. و همين طورشوروى ، اينها فرق نمى كند، اينها مى خواهند كه از شما استفاده بكنند، از مخازنى كهخدا به شما داده آنها استفاده اش را بكنند، شماحمال باشيد براى آنها والا در آنجايى كه شما گرفتار بشويد هيچ يك از اينها به دادشما نخواهند رسيد، آنها آنوقت مى گويند ما اينها را نمى شناسيم . بناى اين اشخاصىكه توجه شان به خودشان و به دنياى خودشان است . اين است كه مادامى كه به نفعآنها چيزى باشد با آنها همراهند و با آنها هم كاسه هستند، آن روزى كه ببينند اين به نفعنيست ولو دوست شان باشد كنارش مى گذارند. اين قصهچرچيل را شنيديد شايد، خوب ، چرچيل در جنگ عمومى رئيس انگلستان بود، شوروى همهمراه اينها بودند در جنگ با آلمان ، شوروى هم همراه اينها بود. آمريكا هم همراه اينها بود.به مجرد اينكه هيتلر را شكست دادند، چرچيل گفت كه الان وقتى است كه ما به شوروىبزنيم . شوروى كه با آنها دوستى داشت و با آنها مى خواست كه وارد بشود يعنى جنگآلمان را او برد، گفت الان وقتش است ، منتها مجلس انگلستان اجازه نداد اين را، آنوقت معلومشد اين مجلس انگلستان اجازه نداد اين مطلب را. وضع اينها اينطور است ، همان دوستى راكه دارند، آن روزى كه ببينند يك دوست ديگرى بهتر از اين است و اين برايشان ديگرخوب نيست ، اين را پرتش مى كنند دور يا اين را مى زنندش به زمين ، وضع اينهااينطورى است . كسى كه به خدا اعتقاد ندارد، كسى كه به معاد اعتقاد ندارد، كسى كه نمىشناسد آن ارزش هاى انسانى را، اينها نمى شود بهش اعتماد كرد كه ما با آمريكا باشيم ويا اينكه آمريكا با ما در وقت خودش چه بكند. آمريكا از شما نفت مى خواهد، آمريكا از حكومتحجاز، نفت حجاز را مى خواهد براى او نفعى به شما نمى رساند او از شما مى گيرد و مىدوشد براى شما را. براى چه براى او خودتان را به زحمت مى اندازيد و ما را هم بهزحمت مى اندازيد؟ 576 از چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حيله گر بايد برحذر بود رئيس جمهور محترم بايد توجه داشته باشند كه در پيشگاه مقدسجل و علا واقع است و آنچه بر او از خطرات قلبى و تمايلات سرى تااعمال معلن و مخفى مى گذرد، در حضور حق است و چيزى را نتوان از اوجل و علا پنهان كرد، هر چند از خلق خدا پنهان باشد. و بايد توجه نمايند كه در مقامىهستند كه يك جمله او گاهى مومنى را ساقط كرده و متعهدى را از بين مى برد، و يا غيرصالحى را به مقامى كه شايسته آن نيست مى رساند، گاهى يك سخنرانى او، جمهورىاسلامى و كشور را نور مى بخشد و گاهى بعكس . مقام خطير است و خطر بزرگ ، به خدابايد پناه برد و از او استمداد كرد همه دست اندركاران به ويژه رئيس جمهور بايد ازچاپلوسان دغلباز و زبان بازان حيله گر برحذر باشند و مشاوران خود را از اشخاصسابقه دار كه تعهدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است ، انتخاب كنند. بسا كه منحرفان ومنافقان ، خود را با ظاهرى آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و كشوراسلامى صدمه زنند. شما اى رئيس جمهور محترم و ديگر متصديان امور كشور! مى دانيد كه قدرتمندان شرق وغرب خصوصا امريكاى بازيگر، مارهاى زخم برداشته از جمهورى اسلامى هستند كه ازاول انقلاب به هر حيله ممكن دست زدند، از حمله نظامى گرفته تا طرح كودتا، و از ترورشخصيت ها تا به آتش كشيدن مزرعه ها و مغازه ها، و از انفجارات كور در كوچه ها وخيابان ها تا دزدى و تجاوز. و از همه بدتر و بالاتر تبليغات دامنه دار ازاول انقلاب تا امروز است ، كه براى تضعيف روحيه ملت مقاوم و رزمندگان عزيز به هرنوع دروغ و تهمتى متشبث شدند، ولى بحمدالله نه تنها هيچ يك از تيرهاى آنان به هدفنرسيد، كه نتيجه معكوس داد. اكنون از چنين مارهاى زخم خورده اى نبايدغافل بود. چه بسا، با نفوذ عمال سرسپرده داخلى در ارگان هاى دولتى و مقامات موثر،به تدريج قدم به قدم كار خود را انجام دهند و انسان مستقيم را منحرف كنند و متعهدان راوابسته نمايند. غفلت از اين امر، فاجعه انگيز است و همه مقامات ، خصوصا مقامات بالاچون روساى قواى سه گانه ، بيشتر مورد نظر و هدف هستند، زيرا انحراف آنان خداىنخواسته ممكن است انحراف رژيم را در پى داشته باشد. همه ما و شما بايد بدانيم كهشيطان خارج و داخل و نفس اماره به تدريج انسان را از خلاف هاى كوچك به بزرگ وبزرگتر مى كشاند كه يك وقت از كفر سر در مى آورد. پس خلاف كوچك را بزرگشماريد و شماريم ، و فساد را از سرچشمه جلو گيريم . از خداوندمتعال مدد مى خواهيم كه همه ما را حفظ نمايد، خصوصا از شيطان نفس كه مادر (بت )هاست. 577 4 - حفظ وحدت و سازگارى با يكديگر اختلاف سليقه خوب است ولى دشمنى نبايد باشد البته دو تفكر هست بايد هم باشد، دو راى هست بايد هم باشد، سليقه هاى مختلف بايدباشد لكن سليقه هاى مختلف اسباب اين نمى شود كه انسان با هم خوب نباشد. من عرضكردم مثل طلبه ها كه با هم مباحثه مى كنند، آن وقتى كه مباحثه مى كردند جار وجنجال جورى بود كه انسان خيال مى كرد دشمن هم هستند، وقتى مباحثه تمام مى شد مىنشستند به دوستى كردن و انس . اگر در يك ملتى اختلاف سليقه نباشد، اين ناقص است .اگر در يك مجلسى اختلاف نباشد، اين مجلس ناقصى است اختلاف بايد باشد، اختلافسليقه ، اختلاف راى ، مباحثه ، جار و جنجال اينها بايد باشد لكن نتيجه اين نباشد كه مادو دسته بشويم دشمن هم . بايد دو دسته باشيم در عين حالى كه اختلاف داريم ، دوست همباشيم . 578 منشاء اختلاف از هواى نفس است شما بايد سعى كنيد تا تمام توجه تان به خداىمتعال باشد باطن ذات انسان محفوف است به چيزهايى كه تمام هدايت ها و انحرافات از آنسرچشمه مى گيرد. بايد توجه داشته باشيد كه در سرّ سرّ هم هواهاى نفسانى بر شماغلبه نكند، يعنى در سرتان هواى اينكه ما غلبه كنيم و حكومت كنيم نباشد بلكه درنظرتان اين باشد كه حكومت اسلامى تشكيل دهيم و احكام خدا را جارى سازيم . حضرت اميرعليه السلام در راس زهاد، حكومت مى كرد، ولى حكومت براى خودش نبود بلكه هرچهكوشش مى كرد براى اسلام بود. شما مجاهده كنيد تا هر چه دردل داريد زدوده شود كه اگر براى خدا خالص شديد در پيروزيتان موثر است . بايداتكائتان فقط به خدا باشد و اين نمى شود مگر اينكه از نفسانيات بكاهيد. منشاءاختلافات از هواى نفس است . هر كجا اختلاف بين خودتان ديديد، مطمئن باشيد كه از هواىنفس سرچشمه گرفته است البته اختلاف بين انبيا و افرادمقابل آنها و اسلام و كفر هميشه بوده است ولى آن اختلاف از عبوديت سرچشمه مى گيرد.شما اختلافاتى را كه از نفسانيت سرچشمه مى گيرد بايد از بين ببريد و مطمئن باشيدكه اگر كارهايتان از الوهيت سرچشمه نگيرد و از وحدت اسلامى بيرون برويد،مخذول مى شويد. 579 ريشه اختلافات طغيان نفس است اول آيه اى كه به رسول اكرم به حسب روايات و تواريخ وارد شده است آيه اقراباسم ربك 580 است و اين آيه اولين آيه اى كه به حسبنقل ، جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و ازاول به قرائت و به تعلم دعوت شده است . اقرا باسم ربك الذى خلق و در همينسوره است كه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى 581 اين سوره براى اولينمورد وحى و در اولين نزول وحى اين آيه در اين سوره وارد شده است كه كلا ان الانسانليطغى ان راه استغنى معلوم مى شود كه طغيان و طاغوت بودن از امورى است كه درراس امور است و براى طاغوت زدائى بايد تعليم كتاب و حكمت و تعلم كتاب و حكمت كرد وتزكيه كرد. انسان اينطورى است ، وضع روحى همه انسان ها اينطور است كه تا يكاستغنائى پيدا مى كند طغيان پيدا مى كند استغناى مالى پيدا مى كند. به حسب همان مقدارطغيان پيدا مى كند، استغناى علمى پيدا مى كند به همان مقدار طغيان پيدا مى كند، مقام پيدامى كند به مقدارى كه مقام پيدا كرده است طغيان مى كند. فرعون را خداى تبارك و تعالىطاغى مى گويد هست براى همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهى در او نبود و اينمقام او را به طغيان كشيده بود. كسانى كه چيزهائى كه مربوط به دنياست آنها را بدونتزكيه نفس پيدا مى كنند، اينها هر چه پيدا بكنند طغيانشان زيادتر خواهد شد ووبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهائى است كه موجب گرفتارىهاى انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. 582 اختلافات به دليل عدم تزكيه است انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوسخودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم . اگر اين توفيق براىهمگان حاصل شد دنيا يك نورى مى شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق . تمام اختلافاتىكه بين بشر هست ، اختلافاتى كه بين سلاطين هست ، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هستريشه اش همان طغيانى است كه در نفس هست . ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودشيك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمى شود به آن مقام ، اين طغيان اسباب تجاوزمى شود، تجاوز كه شد اختلاف حاصل مى شود و اين فرق نمى كند، از آن مرتبه نازلشطغيان است تا آن مرتبه عالى آن . از مرتبه نازلى كه در يك روستا بين افراد اختلافحاصل مى شود ريشه آن همين طغيان است تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيانزيادتر مى شود. اينهائى كه ، فرعونى كه طغيان كرد و انا ربكم الاعلى 583 گفت ، اين انگيزه در همه است فقط در فرعون نيست . اگر انسان را سر خودبگذارند انا ربكم الا على خواهد گفت . انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش راو اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيگرىكنترل كند و تزكيه كند نفوس را. همه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كهتزكيه نشده است . غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه ، همتعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر چنانچه تزكيه بشوند طغيان پيش نمى آيدكسى كه تزكيه كرد خود را هيچ گاه خودش را مستغنى نمى داند ان الانسان ليطغى انراه استغنى 584 وقتى كه خودش را مى بيند و براى خودش مقامقائل است و براى خودش عظمت قائل است اين خودبينى اسباب طغيان است . اختلافاتى كهبين همه بشر هست ، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست اين اختلافات ريشه اش اينطغيانى است كه در نفس هاست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد و گرفتارى به خوددارد و به هواهاى نفسانيه . اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود ايناختلافات برداشته مى شود. 585 نزاع مربوط به خودخواهى است آنهائى كه رسيده اند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطورنيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستندقبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمىشدند و مومن نمى شدند غصه مى خورد، در آيه شريفه هست كه ،مثل اينكه مى خواهى خودت را هلاك كنى براى اينها مى خواست كه همه عالم به نوربرسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براىخود است ، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى درمردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاع هائىكه در دنيا هست از بين مى رود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با همنزاع نمى كنند. اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت باهم نزاع نمى كنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است ، از نقطه نفس انسان پيدا مى شودكه آنها نفس را كشته اند، جهاد كرده اند و همه خدا را مى خواهند، كسى كه خدا را مى خواهدنزاع ندارد، همه نزاع ها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مى خواهد اين همبراى خودش يك چيزى مى خواهد، اين دو خودها تزاحم مى كنند، اين قدرت را مى خواهدمال خودش باشد، آن هم قدرت را مى خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى كنند، اين قدرت رامى خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى خواهدمال خودش باشد، تزاحم مى كنند، جنگ درمى آيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيتانبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است ، همه اين نزاع ها از بين مى رود، همهاين گرفتارى هائى كه براى بشر است از بين مى رود، برادر مى شوند همه ، همانطورىكه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است ، مومن ها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنامى شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانى شانعمل نكنند، برادر نباشند، مومن نيستند، المومنون اخوه 586 مى گويد برادرهستند، اين مومن ها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مى خواهد مومناين است . اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست ، نزاع راهانداخت ، هياهو راه انداخت ، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين ازايمان معلوم مى شود كه حظ صحيح نبرده است ، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تاثيربكند، نكرده است . 587 اختلاف از زبان شيطان است اين اختلاف از زبان هر كس باشد، از زبان هر موجودى باشد، اين زبان ، زبان شيطاناست ، چه از زبان يك روحانى باشد، چه از زبان يك مقدس باشد، چه از زبان يكنمازگزار باشد و چه از ساير زبان ها، بدانيد كه اين زبان ، زبان شيطان است وگاهى هم خود آن آدم ملتفت نيست كه تحت تاثير شيطان است يا زبان شيطان در او داردفعاليت مى كند. 588 با هم دوست و به يكديگر محبت داشته باشيد شما مى دانيد آن چيزى كه اين نهضت و اين انقلاب را به ثمر رساند ايمان بود و مومنينهمانطور كه قرآن شريف فرموده است برادر يكديگر بوده و فرقى بين آنها نيست هواىنفس انسان مى خواهد هر چه بشود بگويد من كرده ام ، و اين آثار خودخواهى است واختلافاتى هم كه مشاهده مى شود از ضعف ايمان است . آنها كه مى خواهند براى خدا كاركنند، چه خودشان و چه برادرانشان و چه افرادى ديگر انجام بدهند، براى آنها فرقىنمى كند و من اميدوارم همه ما بتوانيم در جمهورى اسلامى اين قدم را كه بالاترين قدم هاستبرداريم . آن روزى كه شما احساس كرديد محبت و برادرى بين شما و ساير قشرهاىخدمتگزار زيادتر مى شود، بدانيد كه ايمانتان زيادتر گرديده است . شما مى دانيد كهالان كشور ما محتاج اين است كه قواى مسلح با هم باشند و اگر خداى نخواسته بين كميتهها و سپاه پاسداران تفاهم نباشد، به مقصدى كه آن اسلام است ، نخواهيد رسيد و هرگزدر اين فكر نباشيد كه من كميته اى هستم و بايد تنها كميته كارش بهتر باشد، و سپاه همهمين را بگويد. در اين فكر باشيد كه با برادرى كارها را انجام دهيد و ايناصل قرآنى را كه مومنين با هم برادر هستند بپذيريد و با هم دوست و به يكديگر محبتداشته باشيد و خير همديگر را بخواهيد و آن خواطر نفسانى و باطنى كه عبارت از جدائىسپاه از كميته ها باشد را دور بيندازيد اين رمز موفقيت جامعه است . 589 با چشم برادرى به هم بنگريد وزراى محترم هر يك با چشم برادرى ايمانى به هم بنگرند و در مشكلات پشتيبان همباشند و ملت عزيز پشتيبان دولت و ساير ارگان ها باشند كه بدون پشتيبانى همهجانبه توقع پيشرفت از دولت بى موقع است و بااتكال به خداوند تعالى كه در مشكلات بزرگ عنايت هاى غيبى را فرموده ، بدانند كه تاملت و دولت به تعهد خود در نصرت به دين خدا و به بندگان او پابرجا باشند،نصرت خدا ادامه دارد ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم 590 . 591 بين دولتى ها برادرى باشد
| اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف |
| |
|
|
|
|
|
|
|